آشناتی یا سبک افراغ /سبکی از آقای فکری شاعر ونویسنده ی معاصر
گاه نمیخواهیم ببینیم گاه نمیخواهیم بشنویم وگاه نمیخواهیم بیآموزیم,
گاه ترجیح میدهیم هیچ بر اندیشه نیافزوده ,کورباشیم وکر باشیم
!درمقام حرفهای نسنجیده اما, همواره زبانی درچرخش
ودر آموزش ازدنیا وپیرامون خود, کودن!افسوس !.
فرزانه شیدا
سبک جدید واثری جدیداز آقای فکری
تاريخ تولدایشان : پنجشنبه 4 اسفند 1345
کشور: انگلستان شهر: لندن
ليست دفتر شعر ها فکری
نوشته های ادبی فکری
http://www.shereno.com/file.php?id=59038
گاه پیش می اید که ما در زندگی خود با مطالب ونوشته ها وآثار و یا چیزهای جدیدی مواجه و روبرومیشویم که برای همگان درک وقبول آن ساده نیست و بسیار دیده ایم که دراینگونه موارد برخوردهائی نیز رخ میدهد که هرکسی نظر خود را عنوان داشته وبر اساس آنچه خود می اندیشد موضوع ومتن و یا آنچه در دیدگاه او جدید است را به بررسی می نشیند درتمام جوامع دنیا همواره با آغوشی باز از هرچه نوین وجدید باشد استقبال میشود وهمواره نیز گروهی هستند که هرگز رضا به شکستن قالبها نمیشوند وحاضر نیستند هیچ چیز جدیدی را بیآزمایند ونه تنها خود اینکار را نمی کنند بلکه تلاشی سخت نیز خواهند داشت که دیگرا ن را نیز از آن محروم دارند وهمواره وهمیشه آن چیزی پیروز میشود که قادر باشد خود را معنا کند وهمیشه زمانی نیز میبرد تا ازگروه مردمان «آنان که باید» ,« آنچه را که باید» بپذیرند در زمانی که همواره وتا همیشه هستند کسانی که قادر بقول هیچ چیز جدیدی نیستند.
قالبها را بشکنیم وترس از شکستن نداشته باشیم چرا که جاهل آن کسی ست که حاضر به آشنائی با چیزهائی نباشد که قادر به فهم آن نیست و تاسف بیشتر دراین است که حتی تلاش نیز نکند که انرا درک کند واین جای تاسف دارد .
فرزانه شیدا
____________________________________
از دفتر افراغ اندیشه
به قلم اقای فکری:____________________________
در خيال جاهلان انديشه غر وب مى کند
يا که نورش زير خاکستر آتش خاموش مى شود
تکه ابرى زود گذر است جهل و نادانى
تا به اشراق انديشه معنا پیدا مى کند
نشد خاموش شمع فهم و ادارک
به فوت دهانى که خود راکند ضحاک
در هر ضربه کاوه به آهن انديشه شد حديد
ورنه می ماند داستانش قديم و نه عتيد
اگر امروز آغاز نمودم حرف و حديث
تا که افراغ کنم انديشه وبيايد جديد
از گلستان انديشه تو را گويم اى رفيق
نشو غافل از تفکر در اين سبک جديد
شاعر :جناب اقای فکری
__________________
باشگاه اندیشه ایران
با تير خرد، قلب جهل را نشانه می روم تا شايد در ريشه کن کردن بيماری فراگير نيانديشيدن سهمی هر چند ناچيز داشته باشم
شادروان دکتر شريعتي در کتاب «چه باید کرد؟» روشنفکر را این گونه معرفی می کند: "کجاي تاريخ قرار گرفته اي ؟ اگر اين را بفهمي روشنفکري ... روشنفكر در يك كلمه كسي است كه نسبت به “وضع انساني” خودش در زمان و مكان تاريخي و اجتماعي اي كه در آن است، خود آگاهي دارد و اين ” خود آگاهي ” جبرا و ضرورتا به او احساس يك مسئوليت بخشيده است... روشنفكر رسالتش رهبري كردن سياسي جامعه نيست. رسالت روشنفكر خودآگاهي دادن به متن جامعه است فقط و فقط همين و ديگر هيچ. اگر روشنفكر بتواند به متن جامعه خودآگاهي بدهد، از متن جامعه قهرماناني برخواهند خواست كه لياقت رهبری را خواهند داشت... روشنفکر یعنی يک انسان آگاه نسبت به ناهنجاري هاي اجتماعي ،آگاه به عوامل درست اين تضاد و ناهنجاري ،آگاه نسبت به نياز اين قرن و اين نسل و مسئول در ارائه راه نجات جامعه از اين وضع ناهنجار..."
روشنفکر کسی است دارای اندیشه و بینش گسترده نسبت به جامعه و پیرامون خود. روشنفکر کسی است که گستره بینش و افکار او به زمان کراندار نمی شود. روشنفکر خرد و اندیشه را اسیر و گرفتار چارچوب های فکری و سیاسی حاکم نمی کند. اندیشه و بیان او به مرزها و ملت ها کراندار نمی شود و ورای سرزمین ها می اندیشد. روشنفکر باید منتقد مردم باشد و با واپس گرایی های رخنه کرده در بستر جامعه مبارزه کند و با آگاهی دادن به جامعه و فراهم کردن زمینه رشد خود آگاهی، رهبران با درایت و بینش باز را پرورش دهد. روشنفکر منتقد دولتها نیست چون دولتها مجری تفکرات مردم هستند و برای تغییر رفتار دولت ها می بایست از تغییر رفتار مردم آغاز کرد. رفتار دولتها تابع شرایط محیطی است و از سیاست های منطقه ای و جهانی تاثیر می گیرد و هر آن انتظار می رود که با تغییر شرایط، دگرگون شود. انتقاد از سیاست های جاری وظیفه سیاستمداران و یا در زمینه های اجتماعی و اقتصاد وظیفه دانشمندان و نظریه پردازان آن علم است.
روشنفکر پیش از آن که سیاست های دولت را به نقد بکشد، سنجشگر رفتار و باورهای مردم است زیرا دولتمردان و سیاست گذاران نیز برخاسته از متن جامعه هستند. روشنفکر با باورهای نادرستی که سیاستمداران فاسد را پرورش می دهد مبارزه می کند نه با سیاست مدار فاسد. اگر بستر خرافه پروری و خرد ستیزی در جامعه پابرجا باشد، سیاستمداران و دولتمردان بی خرد و نادان بر مردم حکومت خواهند کرد و مبارزه با آنان راه به جایی نمی برد. یک روشنفکر در پی رویدادها و حوادث ناگوار، به شخص نمی نگرد و شخص را مقصر شکست و یا پیروزی نمی داند. روشنفکر روح حاکم در یک جامعه را به بوته نقد می کشد و از دل این بررسی ها، باورهای نادرست و خرافی را بیرون می کشد. روشنفکر باید چراغ راهنمای نسل آینده باشد نه فانوس دست سیاست مداران.
روشنفکر از سیاست گریزان است چون سیاست مدار به دنبال منافع شخص و یا حزبی است اما روشنفکر به دنبال منافع دراز مدت همه ملتهاست. روشنفکر مرز های جغرافیایی و سیاسی را درهم می شکند و اندیشه اش را به همه جا پرواز می دهد، اما سیاست مدار بر مرزها حکومت می کند. امروزه روشنفکر واقعی انگشت شمارند و این تعداد کم نیز زیر باران تیر زهرآلود نادانی و خرد ستیزی در حال جان دادن هستند. با خالی شدن عرصه، روشنفکر نماها که سوداگرانی بیش نیستند، برای رسیدن و به قدرت و شهرت گاهی لباس روشنفکری بر تن می کنند و گاهی لباس واپس گرایی.
روشنفکر دینی کیست؟
گروهی بر این باورند که روشنفکری و دینداری در تضادند و روشنفکر دینی معنایی ندارد! اما اگر کمی واقع بینانه به مسئله روشنفکری بیاندیشیم و رسالت یک روشنفکر را درک کنیم، خواهیم دید که روشنفکری و دینداری با هم در تعارض نیستند و می توان پیرو دینی بود و روشنفکر دینی هم شد. نمونه بارز روشنفکر دینی مارتین لوتر است که با شناخت اندیشمندانه زمان خود، تحولی بس شگرف را در دین مسیحی به وجود آورد. همانگونه که در میان دانشمندان علوم مختلف به روشنفکر نیازمندیم تا با درایت و بینش خود مانع ارتجاع و سکون شود، در بین دینداران نیز به روشنفکرانی که آزادانه می اندیشند نیاز مندیم. بیشینه متولیان دینی چارچوب های ذهنی قدیمی را برای خود ترسیم کرده اند و تلاش می کنند تا همه رویدادهای قدیم و جدید را از این چارچوب ذهنی بگذرانند و ثابت نگه داشتن ابعاد و اندازه این چارچوب، همان واپس گرایی است که دامن دینداران ما را گرفته است. اما روشنفکر دینی با اشراف کامل به فلسفه وجودی دین و بررسی نیازهای روز جامعه و همچنین فرهنگ و اندیشه حاکم، چارچوب ها را تغییر می دهد و ابعاد و اندازه آن را بر اساس خواست های روز مردم تنظیم می کند. این همان نگاه روشنفکرانه به دین است که بارها آقای محمد خاتمی در سخنرانی ها به آن اشاره کرده است.
فرهنگ و اندیشه وارسته یک ملت را روشنفکران رقم می زنند نه سیاستمداران. و برای رهایی یک ملت از یوغ نادانی، به روشنفکران نیازمندیم. یک روشنفکر می توان یک معلم باشد و یا یک نویسنده. روشنفکر حتی می تواند یک راننده تاکسی باشد و یا یک خواننده. اما مهم این است که روشنفکر به رسالت خود واقف باشد و برای تاثیر گذاری بر فرهنگ جامعه لحظه ای درنگ نکند. روشنفکر خفته، روشنفکر نیست. چون افکار سیال و در حرکت، لازمه روشنفکری است و خاموشی روشنفکر یعنی سکون و جمود. برای ساختن یک جامعه باید روشنفکران را باور کنیم و خود نیز به روشنفکری برسیم. برای رسیدن به روشنفکری، ذهن ها و اندیشه ها را از قید و بند های مرسوم باز کنیم و اجازه دهیم روح خرد و اندیشه به پرواز درآید. به تاریخ بنگریم و از او درس بگیریم و به دنیای پیرامون خود با دید باز و خوش بینی بنگریم. برای روشنفکر شدن بیش از همه به دوست داشتن نیازمندیم. جهان را با همه خوب و بدش دوست بداریم و با مهرورزی بدیها را به خوبی تبدیل کنیم.
ایرانی آزاد ایران آباد
موضوع: انديشه و فرهنگ
http://bashgah.pib.ir/157301/%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%D9%81%DA%A9%D8%B1+%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F+%D9%85%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%AF+%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA+%DB%8C%D8%A7+%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85%D8%9F.html
انديشه شهيد تقديم به خانواده معظم شهدا
قلم در دست و فشارش در ا نگشتانم می چکاند بر روی صفحه سفید زندگانیم روح اندیشه....
می نویسد به رنگ قرمز عشق ...
تا که وسعت دهد در فکر ....
سوال در من فريادی کشيد گر چنين است..
چرا خون عُشاق هر دم بر زمين است...
اه بغزش ترکيد وگفت....
به خاطر لاله ای نازنين است...
شنيد آن گل زيبا و رعنا و گفت...
که سر اين داستان در انديشه شهيد است...
چو ظالم اين حرف و حديث خوب رويان شنيد...
از حسد ماشه هفت ير و تزوير کشيد...
رسید آن دم قطره خون شاعر جاری....
در کوه و صحرا و نهال اندیشه شد...
چو برومند شد این درخت سبز و ماندگار...
در هر میوه اش هزاران بذر اندیشه شد
به قلم جناب اقای فکری
وبا تشکر از ایشان
گاه ترجیح میدهیم هیچ بر اندیشه نیافزوده ,کورباشیم وکر باشیم
!درمقام حرفهای نسنجیده اما, همواره زبانی درچرخش
ودر آموزش ازدنیا وپیرامون خود, کودن!افسوس !.
فرزانه شیدا
سبک جدید واثری جدیداز آقای فکری
تاريخ تولدایشان : پنجشنبه 4 اسفند 1345
کشور: انگلستان شهر: لندن
ليست دفتر شعر ها فکری
نوشته های ادبی فکری
http://www.shereno.com/file.php?id=59038
گاه پیش می اید که ما در زندگی خود با مطالب ونوشته ها وآثار و یا چیزهای جدیدی مواجه و روبرومیشویم که برای همگان درک وقبول آن ساده نیست و بسیار دیده ایم که دراینگونه موارد برخوردهائی نیز رخ میدهد که هرکسی نظر خود را عنوان داشته وبر اساس آنچه خود می اندیشد موضوع ومتن و یا آنچه در دیدگاه او جدید است را به بررسی می نشیند درتمام جوامع دنیا همواره با آغوشی باز از هرچه نوین وجدید باشد استقبال میشود وهمواره نیز گروهی هستند که هرگز رضا به شکستن قالبها نمیشوند وحاضر نیستند هیچ چیز جدیدی را بیآزمایند ونه تنها خود اینکار را نمی کنند بلکه تلاشی سخت نیز خواهند داشت که دیگرا ن را نیز از آن محروم دارند وهمواره وهمیشه آن چیزی پیروز میشود که قادر باشد خود را معنا کند وهمیشه زمانی نیز میبرد تا ازگروه مردمان «آنان که باید» ,« آنچه را که باید» بپذیرند در زمانی که همواره وتا همیشه هستند کسانی که قادر بقول هیچ چیز جدیدی نیستند.
قالبها را بشکنیم وترس از شکستن نداشته باشیم چرا که جاهل آن کسی ست که حاضر به آشنائی با چیزهائی نباشد که قادر به فهم آن نیست و تاسف بیشتر دراین است که حتی تلاش نیز نکند که انرا درک کند واین جای تاسف دارد .
فرزانه شیدا
____________________________________
از دفتر افراغ اندیشه
به قلم اقای فکری:____________________________
در خيال جاهلان انديشه غر وب مى کند
يا که نورش زير خاکستر آتش خاموش مى شود
تکه ابرى زود گذر است جهل و نادانى
تا به اشراق انديشه معنا پیدا مى کند
نشد خاموش شمع فهم و ادارک
به فوت دهانى که خود راکند ضحاک
در هر ضربه کاوه به آهن انديشه شد حديد
ورنه می ماند داستانش قديم و نه عتيد
اگر امروز آغاز نمودم حرف و حديث
تا که افراغ کنم انديشه وبيايد جديد
از گلستان انديشه تو را گويم اى رفيق
نشو غافل از تفکر در اين سبک جديد
شاعر :جناب اقای فکری
__________________
باشگاه اندیشه ایران
با تير خرد، قلب جهل را نشانه می روم تا شايد در ريشه کن کردن بيماری فراگير نيانديشيدن سهمی هر چند ناچيز داشته باشم
شادروان دکتر شريعتي در کتاب «چه باید کرد؟» روشنفکر را این گونه معرفی می کند: "کجاي تاريخ قرار گرفته اي ؟ اگر اين را بفهمي روشنفکري ... روشنفكر در يك كلمه كسي است كه نسبت به “وضع انساني” خودش در زمان و مكان تاريخي و اجتماعي اي كه در آن است، خود آگاهي دارد و اين ” خود آگاهي ” جبرا و ضرورتا به او احساس يك مسئوليت بخشيده است... روشنفكر رسالتش رهبري كردن سياسي جامعه نيست. رسالت روشنفكر خودآگاهي دادن به متن جامعه است فقط و فقط همين و ديگر هيچ. اگر روشنفكر بتواند به متن جامعه خودآگاهي بدهد، از متن جامعه قهرماناني برخواهند خواست كه لياقت رهبری را خواهند داشت... روشنفکر یعنی يک انسان آگاه نسبت به ناهنجاري هاي اجتماعي ،آگاه به عوامل درست اين تضاد و ناهنجاري ،آگاه نسبت به نياز اين قرن و اين نسل و مسئول در ارائه راه نجات جامعه از اين وضع ناهنجار..."
روشنفکر کسی است دارای اندیشه و بینش گسترده نسبت به جامعه و پیرامون خود. روشنفکر کسی است که گستره بینش و افکار او به زمان کراندار نمی شود. روشنفکر خرد و اندیشه را اسیر و گرفتار چارچوب های فکری و سیاسی حاکم نمی کند. اندیشه و بیان او به مرزها و ملت ها کراندار نمی شود و ورای سرزمین ها می اندیشد. روشنفکر باید منتقد مردم باشد و با واپس گرایی های رخنه کرده در بستر جامعه مبارزه کند و با آگاهی دادن به جامعه و فراهم کردن زمینه رشد خود آگاهی، رهبران با درایت و بینش باز را پرورش دهد. روشنفکر منتقد دولتها نیست چون دولتها مجری تفکرات مردم هستند و برای تغییر رفتار دولت ها می بایست از تغییر رفتار مردم آغاز کرد. رفتار دولتها تابع شرایط محیطی است و از سیاست های منطقه ای و جهانی تاثیر می گیرد و هر آن انتظار می رود که با تغییر شرایط، دگرگون شود. انتقاد از سیاست های جاری وظیفه سیاستمداران و یا در زمینه های اجتماعی و اقتصاد وظیفه دانشمندان و نظریه پردازان آن علم است.
روشنفکر پیش از آن که سیاست های دولت را به نقد بکشد، سنجشگر رفتار و باورهای مردم است زیرا دولتمردان و سیاست گذاران نیز برخاسته از متن جامعه هستند. روشنفکر با باورهای نادرستی که سیاستمداران فاسد را پرورش می دهد مبارزه می کند نه با سیاست مدار فاسد. اگر بستر خرافه پروری و خرد ستیزی در جامعه پابرجا باشد، سیاستمداران و دولتمردان بی خرد و نادان بر مردم حکومت خواهند کرد و مبارزه با آنان راه به جایی نمی برد. یک روشنفکر در پی رویدادها و حوادث ناگوار، به شخص نمی نگرد و شخص را مقصر شکست و یا پیروزی نمی داند. روشنفکر روح حاکم در یک جامعه را به بوته نقد می کشد و از دل این بررسی ها، باورهای نادرست و خرافی را بیرون می کشد. روشنفکر باید چراغ راهنمای نسل آینده باشد نه فانوس دست سیاست مداران.
روشنفکر از سیاست گریزان است چون سیاست مدار به دنبال منافع شخص و یا حزبی است اما روشنفکر به دنبال منافع دراز مدت همه ملتهاست. روشنفکر مرز های جغرافیایی و سیاسی را درهم می شکند و اندیشه اش را به همه جا پرواز می دهد، اما سیاست مدار بر مرزها حکومت می کند. امروزه روشنفکر واقعی انگشت شمارند و این تعداد کم نیز زیر باران تیر زهرآلود نادانی و خرد ستیزی در حال جان دادن هستند. با خالی شدن عرصه، روشنفکر نماها که سوداگرانی بیش نیستند، برای رسیدن و به قدرت و شهرت گاهی لباس روشنفکری بر تن می کنند و گاهی لباس واپس گرایی.
روشنفکر دینی کیست؟
گروهی بر این باورند که روشنفکری و دینداری در تضادند و روشنفکر دینی معنایی ندارد! اما اگر کمی واقع بینانه به مسئله روشنفکری بیاندیشیم و رسالت یک روشنفکر را درک کنیم، خواهیم دید که روشنفکری و دینداری با هم در تعارض نیستند و می توان پیرو دینی بود و روشنفکر دینی هم شد. نمونه بارز روشنفکر دینی مارتین لوتر است که با شناخت اندیشمندانه زمان خود، تحولی بس شگرف را در دین مسیحی به وجود آورد. همانگونه که در میان دانشمندان علوم مختلف به روشنفکر نیازمندیم تا با درایت و بینش خود مانع ارتجاع و سکون شود، در بین دینداران نیز به روشنفکرانی که آزادانه می اندیشند نیاز مندیم. بیشینه متولیان دینی چارچوب های ذهنی قدیمی را برای خود ترسیم کرده اند و تلاش می کنند تا همه رویدادهای قدیم و جدید را از این چارچوب ذهنی بگذرانند و ثابت نگه داشتن ابعاد و اندازه این چارچوب، همان واپس گرایی است که دامن دینداران ما را گرفته است. اما روشنفکر دینی با اشراف کامل به فلسفه وجودی دین و بررسی نیازهای روز جامعه و همچنین فرهنگ و اندیشه حاکم، چارچوب ها را تغییر می دهد و ابعاد و اندازه آن را بر اساس خواست های روز مردم تنظیم می کند. این همان نگاه روشنفکرانه به دین است که بارها آقای محمد خاتمی در سخنرانی ها به آن اشاره کرده است.
فرهنگ و اندیشه وارسته یک ملت را روشنفکران رقم می زنند نه سیاستمداران. و برای رهایی یک ملت از یوغ نادانی، به روشنفکران نیازمندیم. یک روشنفکر می توان یک معلم باشد و یا یک نویسنده. روشنفکر حتی می تواند یک راننده تاکسی باشد و یا یک خواننده. اما مهم این است که روشنفکر به رسالت خود واقف باشد و برای تاثیر گذاری بر فرهنگ جامعه لحظه ای درنگ نکند. روشنفکر خفته، روشنفکر نیست. چون افکار سیال و در حرکت، لازمه روشنفکری است و خاموشی روشنفکر یعنی سکون و جمود. برای ساختن یک جامعه باید روشنفکران را باور کنیم و خود نیز به روشنفکری برسیم. برای رسیدن به روشنفکری، ذهن ها و اندیشه ها را از قید و بند های مرسوم باز کنیم و اجازه دهیم روح خرد و اندیشه به پرواز درآید. به تاریخ بنگریم و از او درس بگیریم و به دنیای پیرامون خود با دید باز و خوش بینی بنگریم. برای روشنفکر شدن بیش از همه به دوست داشتن نیازمندیم. جهان را با همه خوب و بدش دوست بداریم و با مهرورزی بدیها را به خوبی تبدیل کنیم.
ایرانی آزاد ایران آباد
موضوع: انديشه و فرهنگ
http://bashgah.pib.ir/157301/%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%D9%81%DA%A9%D8%B1+%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F+%D9%85%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%AF+%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA+%DB%8C%D8%A7+%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85%D8%9F.html
انديشه شهيد تقديم به خانواده معظم شهدا
قلم در دست و فشارش در ا نگشتانم می چکاند بر روی صفحه سفید زندگانیم روح اندیشه....
می نویسد به رنگ قرمز عشق ...
تا که وسعت دهد در فکر ....
سوال در من فريادی کشيد گر چنين است..
چرا خون عُشاق هر دم بر زمين است...
اه بغزش ترکيد وگفت....
به خاطر لاله ای نازنين است...
شنيد آن گل زيبا و رعنا و گفت...
که سر اين داستان در انديشه شهيد است...
چو ظالم اين حرف و حديث خوب رويان شنيد...
از حسد ماشه هفت ير و تزوير کشيد...
رسید آن دم قطره خون شاعر جاری....
در کوه و صحرا و نهال اندیشه شد...
چو برومند شد این درخت سبز و ماندگار...
در هر میوه اش هزاران بذر اندیشه شد
به قلم جناب اقای فکری
وبا تشکر از ایشان
نظرات
گرسنه خوانی ست
شروح درد بزرگ
در نوای افشاری
نگاه شب زده ی دردمندی انسان
و رقص پنجه مضراب های تار قدیم
به خانه ی ما بیا.