دیدار و گفتگو با بزرگترین متفکر زنده ایرانزمین

دیروز صبح فرشته دوستم از دانشگاه زنگ زد گفت با چند نفر از اساتید و دوستان دیگر به دیدار .... (نقطه چین بخاطر افزایش هیجانش است !) می روند و به این ترتیب یکی از بهترین روزهای عمر من رقم خورد به اتفاق دکتر رسولی رفتیم منزل فرشته که دو دوست دیگر او هم آنجا بودند و رفتیم لابی هتل ...
راهنمایتون می کنم رفتیم دیدار یک اندیشمند و متفکر
خوب فهمیدید ؟!
بله به دیدار بزرگترین متفکر و اندیشمند ایران یعنی "ارد بزرگ"
از آن دیدارهای هیجان برانگیز
راستش برای اولین بار قرار بود که ارد بزرگ را از نزدیک ببینم همیشه عکس های اخمو با سبیل های خاص که چهره خیلی جدی رو نشون میده می دیدم و البته واقعیتش هم خیلی جدی بودن اما صورتشان باز و سرشار از خوش رویی و تبسم بود .

http://orodbozorg.files.wordpress.com/2010/09/goftego-ba-orod-bozorg.jpg

چهره آدمهای بزرگ تفاوتی اساسی با همه می کنه و ارد بزرگ دقیقا چهره و چشمانی پر نفوذ داشت .
صحبت در مورد نظریه "قاره کهن" بود و هر کسی سئوالاتش را می پرسید و استاد هم با شکیبایی به تک تک سئوالات پاسخ می گفتند . در مدت زمانی که این انسان والامقام را دیدم ایشان تنها سخنران نبودند بلکه اجازه می دادند هر کسی آنچه در ذهن دارد را بگوید و بعد استاد شمرده و بسیار سنجیده پاسخ می گفتند .
راستش چون من متن نظریه قاره کهن و همچنین نظرات بسیاری که در حاشیه آن نوشته شده را خوانده بودم خیلی از سئوالات برایم ابتدایی جلوه می کرد . در حالی که گفتگوی جمع تقریبا 20 نفره با ارد بزرگ در جریان بود من به صورت ایشان نگاه می کردم و به حاشیه هایی که همیشه منو تحت تاثیر قرار می داد فکر می کردم .
به کتاب آرمان نامه و استقبال بسیار زیاد از آن ، به کتاب سرخ که کاملترین مجموعه سخنان ارد بزرگ است ،
اما خوب یه سئوال مدام دور سرم می چرخید . شاید خنده تان بگیره اما من بارها در سایت های مختلف خوانده بودم که نوشته اند: "تاریخ تولد "ارد بزرگ" رو میخوام"
زندگی خصوصی ارد بزرگ سئوالیست که اغلب در زیر مطالبی که در مورد ایشان می خواندم دیده می شود . همیشه با خودم می گفتم چرا باید چنین شخصیت مطرحی زندگی اش در هاله باشد . آیا او خودش چنین خواسته و یا کسی مستقیما از ایشان نپرسیده است . در درون این افکار غوطه ور بودم که جلسه تمام شد و همه برخواستند ارد بزرگ به همراه چند نفر دیگر در حال خارج شدن از میان جمع بودند که عزم خود جزم نموده و (نمیدونم این همه شجاعت رو از کی قرض کرده بودم!) رفتم جلو و مثل بچه های کلاس اول ابتدایی گفتم ببخشید استاد چند سئوال داشتم . اگر ممکنه چند دقیقه به من وقت بدهید برام خیلی مهمه .
ایشان هم اولین میز را نشان داده و خود نشستند و از من خواستند بنشینم و سئوالاتم را بپرسم .
راستش همه سئوالاتم رو فراموش کرده بودم از دور چشم غره فرشته از راه دور یادم آورد که چی می خواستم بپرسم .
گفتم استاد ببخشید من همیشه در اینترنت در مورد شما سئوالات بسیاری می بینم که همه از زندگی خصوصی شما می پرسند و کسی هم جوابی نداره که به آنها بدهد . حالا میشه از زندگی خصوصی خودتون چند جمله بگین تا من پاسخ بدهم .
ارد بزرگ با خوشرویی و تبسم فرمودند شما پرسش های خویش را بپرسید .
گفتم می شود بفرمایید چند سال سن شماست چون این پرسش همیشگی دوستان و دشمنان ! شماست ؟
ارد بزرگ : زاده شامگاه 17 دیماه هزار و سیصد و پنجاه در بیمارستان امام رضای مشهد
گفتم : پس نزدیک چهل سال
ارد بزرگ : پرسشهای دیگرتان را بپرسید
گفتم : از همسر و فرزندانتان بگویید
ارد بزرگ : من یک دختر یازده ساله دارم که با هم زندگی می کنیم همسرم هشت سال پیش ما را ترک گفت .
شما اگر جای من بودید در آن محیط شلوغ در کنار بزرگ مردی که یادش از افغانستان و تاجیکستان در مرز چین در شرق تا قلب اروپا سوییس و فرانسه در غرب پیچیده است چه می پرسیدید ؟!
گفتم : آینده میهن مان را چطور می بینید ؟
ارد بزرگ : شکوه و سربلندی میهنمان را آرزو دارم و می دانم اینچنین خواهد شد .
دور میز ما همه ایستاده بودند تشکر کردم ایشان با تبسم بر خواستند ..
الان که فکرش را که می کنم می بینم بهترین واژه ایی که معادل شخصیت ایشان می توان گذاشت همان بزرگ است . مانند دریا بزرگ و زلال ...
امیدوارم این سئوالات و پاسخ هایی که گرفتم برای همه دوستان وبلاگ نویسم ! خوب و راهگشا بوده باشد .
به فرشته زنگ زدم و گفتم هر وقت جلسه ایی با ارد بزرگ داشتید حتما مرا هم خبر کنید ...



منبع : وبلاگ خصوصی خودم
http://noshin-kashefi.blogspot.com/2010/09/blog-post_16.html

نظرات

جملات کوتاه مشاهیر جهان

پست‌های پرطرفدار