2 -3- زبان نو و ساختارشكني در شعر ( جرّاحي و عمل )به قلم: آ قای ابوالفضل دادا

2 -3- زبان نو و ساختارشكني در شعر ( جرّاحي و عمل )به قلم:
آ قای ابوالفضل دادا

:: بخش: دو م 2 و سوم3 ::
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
معرفي ایشان :از زبان خود او:
متولد: دوشنبه 2 بهمن 1346
- کشور ایران
- عاشقی سرمست

از وب سایت شعر نو

سایت مقالات ادبی متعلق به ایشان:


**::::::::::::::::::::::::**

شعر نو در ادبيات جهان شديدا ً سير صعودي داشته و به نحو چشمگيري

رو به توسعه و ديگرگوني مي باشد .


اين انقلاب ادبي در زبانهاي مختلف دنيا بويژه در زبان فارسي


هيچگونه جاي تعجّب ندارد

و كاملا ً طبيعي به نظر مي آيد. براي اينكه لحظه به لحظه مغزها روشن ،


تفكرات عميق و استعدادهاي عالي در سايه ي دنيايي


از تكنولوژي و فن آوري اطلاعات

به عرصه ي شكوفائي و ظهور مي رسند.


به مرور كه استعدادها بروز مي كنند طبيعتا ً سؤالاتي ني


ز در اذهان نودوستان پديد مي آيد


كه جوابي پيشرفته تر از آنچه كه در گذشته بود مي طلبند


. گاهي وقتها جوشش احساسات ، سئوال و جوابها و تبادل افكار


آنقدر ماورائي مي گردند كه نزديك مي شود

معمّاي پوشِده ي خلقت جهان كشف و پرده از روي بسياري از

رازهاي نهان برداشته شود.


عالم شعر عالم عجيبي است و اينك روشني اين عالم علي الخصوص

در شعر نو متجلّي تر مي گردد.



منظورم از شعر نو ( شعر امروزي ) در اين مقوله ،


نه فقط شعر سپيد و آزاد بلكه


همه نوع شعر در قالب هاي مختلف از جمله مثنوي


، قصيده ، غزل ، رباعي ، دوبيتي ،


انواع ترانه ها و طرح ها و ساير قالب و چهارچوبهايي است


كه به نوعي حرف تازه دارند


و از تشبيهات و تركيبات و زيبايي هاي خاصي


در سليقه هاي متنوّع امروزي برخوردار مي باشند


و تصويرهاي غير تكراري عبارتها و طعم لحن و مضمونشان نسبت به



شيريني هاي ديروزي كمي تا قسمتي يا حتّي به تمامي معنا


، متفاوت گشته است.



به عنوان مثال: ديروز ( گريه ) مختصّ چشم و دل بود



اما امروز مي بينيم كه ( لب ) هم گريه مي كند ، دست هم گريه مي كند


و حتّي احساس هم كه وجود تجسّمي ندارد به ديده ي خيال


خون گريه مي كند.


و همينطور احتمال دارد فردا همه ي قوا


بدون استثنا و كلّ اعضاي روح و جوارح چنان سرور


و اميد بيافرينند كه يك دنيا از ماوراي سكوت و به ظاهر خاموش ،


لذّت ببارند و صفايي جاري بكنند. هنوز تازه به اين ميرسند


كه خدا هم به بعضي از بندگانش عاشق مي شود و ارادت


بين عاشق و معشوق و مريد و مراد متقابل است .


ديروز تشنگي مختصّ بر آب بود ، امروز مختصّ همه چِیز.


ديروز تشنگي مختصّ لب و دل و سينه و جگر بود ولي امروز مي بينيم


( پا ) هم عطش مي شود ، فردا شايد عطش خودش عطش پا و بازو

گردد و زلف يار از همه ي اعضاء عطش تر


به شانه هاي ابريشمين پنجه ي ناز .



بنابراين اكنون زمان چنين اقتضاء مي كند كه ريشه را در گذشته و حال


پاس داريم بپريم بالا ( آينده ).


شاخه هاي عنوان ِ مطلب جاري ، بسيار گسترده و جهانگير است


و ما اينجا هم جرّاحي مي كنيم


و هم عمل مي كنيم.البتّه در خصوص مواردي چون


تشبيهات و استعاره ها و تصاوير تازه ي عبارات و ...



در ادامه ي بحث ِ جاري بطور زلال ، تشريح عميقي خواهم داشت.
اجازه بفرماييد نرم نرمك به داخل موضوع وارد گشته
و از نزديك به بررسي موشكافانه بپردازيم.


در ميان شاعران نوسرا سه نوع شخصيّت وجود دارد:

الف - شاعران حال نگر
ب – شاعران آينده نگر
ج – شاعران حال و آينده نگر

_ اينك بطور جداگانه نسبت به تشريح مفصّل


هركدام از موارد بالا مي پردازم ...

3- زبان نو و ساختار شكني در شعر ( جرّاحي و عمل )


الف _ شاعر حال نگر چه كسي است ؟

شاعر حال نگر آن كسي است كه تلاش دارد فقط مخاطب هاي فعلي خود


در زمان حاضر را نگهدارد و براي هر نوع زباني كه دوستدار و طرفدار زيادي


داشته باشد ، جايگاهي باز بكند و كمابيش نسبت


به ربايش و افزايش آنها سعي نمايد.


اين گروه از شخصيّت هاي شاعران ، اكثرا ً به ريشه يا مغز و جنس واژه ها

چندان عنايتي نداشته و بيشترين دغدغه ي شان رساندن پيام

يا احساس مورد نظرشان به نحو ممكن و بر آورده كردن نياز

ضروري موقعيّت حاضر است.

شاعران حال نگر معمولا ً بسيار محبوب مردم زمانشان مي گردند

و به دليل اينكه نياز اكثريّت جامعه را در نظر مي گيرند احساسشان

پرمخاطب و پرفايده به نظر مي آيد. اين شخصيّت ها

كه بيشتر بر حال توجّه مي كنند ،

دوست دارند كه سريعا ً وارد عرصه ي فعاليّت شوند

تا به طريقي مطرح گشته ،خواسته هاي جامعه ي زمان خود را
برآورده سازند .

اغلب اينان در خصوص ترانه و عاشقانه ها ، طنز و حماسه فعاليت دارند.

البته در بين اينها شخصيّت هاي محدودي هم

هستند كه در راستاي نوگرايي

، لجام احساس و حرمت واژ ه ها را نگا ه ميدارند

تا از دچار شدن به علّت هاي مزمن ادبي بپرهيزند.

براي هيچ شاعري مرز و محدوديت تعريف نشده است .

بويژه اينكه نمي توان انتظار تعصّب گرايي از اين گروه

از شاعران داشت.


شايد در بين اينها شخصيّتي باشد كه بفرمايد:

« من مي خواهم در ( حال ) بمانم و به كسي هم مربوط نيست

، لذت ِ ( حال ) براي شخص خودم خيلي مهم است ،

براي اينكه آزادم و دلم مي خواهد چند صباحي

در هواهاي مجازي شهوت انگيز كيف بكنم

و يا غوطه ور در درد و غم امروز ي كه مرا فرا گرفته است

جان بدهم و در آتشي كه از عمق روزگارم مي خيزيد بسوزم

و چون عود به هوا بپرم و اثرم را در

آينده بستايند يا نه ، برايم اصلا ً مهمّ نيست ! ».

:: اين گروه از شاعران دو نوع هستند :


نوعي بطور كلي خودشان را از سياست به كنار كشيده ان

د و نوعي ديگر بطور تمام وارد سياست شده اند و هرچه به نفع فكرت

مورد نظرشان باشد به قلم مي رانند.


آنهايي كه از سياست بركنار هستند ، بيشتر عاشقانه مي نويسند
و قليلي هم به مذهب و طنز هاي شيرين ادبي مي پردازند...

ادامــه دارد....

********************

ماخذ : از وب سایت شعر نو
http://www.shereno.com/index.php

سایت مقالات ادبی متعلق به ایشان:
:http://www.dada5.blogfa.com/

با تشکر از اقای ابوالفضل دادا

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
:: منتخب فرزانه شیدا::

نظرات

جملات کوتاه مشاهیر جهان

پست‌های پرطرفدار