بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد * فرگرد شناخت *


● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●
● فرگرد شناخت ●
خدا

تازه شدم تازه شدم کهنه بدم تازه شدم
سنگ بدم سازه شدم درچه چه دروازه شدم

خرتک نیمه جان بدم نی نی استخوان بدم
من قلم خران بدم فیله شدم نازه شدم

هیچ نگر که شد همه پشگل بره شد رمه
جهان گرفت یک تنه آن که نمی بازه شدم

صفر بدم بیست شدم آن که چو او نیست شدم
ماه به ماهیست شدم بی حد و اندازه شدم

کم بده ام کُر شده ام تهی بدم پُر شده ام
قطره بدم دُر شده ام از دل و جان خازه شدم

چاه بدم راه شدم آه بدم ماه شدم
بنده بدم شاه شدم حرمت آوازه شدم

بسته بدم باز شدم باز بدم راز شدم
راز جهانساز شدم آن که ز خود زاده شدم

23 / 11 / 1387 10:17

شکر

شاعر "آیا" متخلّص به هیچستان ●
در فرگرد پیشین مشکلاتی را که نداشتن شناخت برای آدمیان درست میکند در خلاصه ای از زندگی خود بیان کردم ودر این فرگرد با توجه به نظریات فیلسوف ودانشمند بزرگ ایران وجهان* ارد بزرگ
به بررسی آن در محودوده وسیعتری میپردازیم من خود طی تجربیاتی مه در مهاجرتم دراینمورد داشته ام بخوبی دریافته ام که زمانی کسی وکشوری میتواند خود را درجائی دیگر از دنیا بشناساند که تلاش کند آگاهی های بیشتری را بصورت مستند برای جهانیان ارسال نمیاید با آمدن ماهواره وانترنت تا حدود زیادی این مشکل برطرف شده است اما پیش ازاین بسیار انسانهاوی وجود داشتند که ایران را بسیار کم میشناختند و امروزه نیز براساس انقلاب واختلافاتی که دیگر کشورها با ایران دارند همچنان ایران رابه عنوانی کشوری عربی ومسلمان که باهمه ی دنیا مشکل دارد وجهان سومی ست که انسانهای آن تمتممدت در پی اشوب وسروصدا در سطح بین اللملی ست , میشناسد وصدالبته این خواسته ی کشورهای امریکا واروپاست که برای بدنشان دادن ایران واعلام اینکه با کشوری بیفرهنگگ روبرو هستیم که از سیاست های جاری در دنیا هیچ نمیداند ودرعین حال آشوب طلبی ست که پای آن بیافتد تروریست خوبی هم میشود به دنیا نمایانده شده ایم تا جائی که مردم عامی کشورها که جمعیت بزرگتری را نسبت به افراد بزرگ واندیشمند جامعه هادارا هستند درهمین تصورات وبا همینگونه اگاهی دادن های نادرست رسانه ای همان را روزانه می آموزند که از رسانه ی ملی خود دریافت میکنند وکمتر کسی نیز هست که وقت خود را بگذارد ودر اینترنت وکتاب به شناخت ایران وقت خود را نهاده تابتواند با فکری درست واندیشه ای آموخته در مورد ایران وایرانی وخصوصیا ت وآئین ورسوم ایران صحبت کند یا عقیده ای را عنوان دارد .دراین میان بودن درمیان مردمی کهاینگونه افکاری در مغز ایشان از ایرزان وایرانی پر شده است ساده نبوده ونیست ودرد به تنها مهارجت کردن از طون وزندگی درمیان افرادی که ایشان را ضد ایرانی ومسلمان پرورش داده اند نیز آسان بنوده نخواهد بود اما چاره در گریز نبود وباید واقعیت را قبول کرد که مردم دنیا بدرستی انگونه که باید با ما با ملت ما وزنوع زندگی ونحوه ی تفکر ودین وآئین ونژاد ایرانی به آنشکل که برحق وروا باشد آشنا نیستند وبه ناحق پرشده از افکار مسموم شده اند که مردم ایران وملت وکشور ایران در لباسی خالی از انسانیت به دیگران نشان میدهد وبا شناختی که بناحق درجلوه های سیاسی اینگونه جلوه داده شد ازما وحشیانی با قانون بربریت در ذهن ایشان شاخته اند که زبان حرف او زبان خشم است وعمل او خرابکاری وویرانی ودست بلند کردن بر یکدیگر وکشت وکشتار خویش و همچنین داشتنن فکر نابودی دیگران, همه کس الا ایران وایرانی که هیتلر را پیش ماروسفید میکند وقتی میبینیم چگونه تصوری ازما در ذهن جهانیان ساخته اند.
__●__ کوچ پرستوها « ف.شیدا»__●__

درنگاهم
سایه غم بود
در هنگام کوچ

پایم نمی کشید...
قلبم نمی گذاشت
و نگاه
قطره های اشکم را

به استقبال جدائی ها
روان کرده بود

رفتن ناگزیز بود
وُ ماندن بی ثمر
دیگر برایم
هیچ نمانده بود

تا به حرمت آن...
چادر ماندن بپا کنم

هرگز نمیدانستم
...آه

هرگز نمیدانستم
روز کوچ پرستوها

روز کوچ من
خواهد شد

و روزی ...
راهی شدن
تنها چاره راهم

وقت کوچ است
آری...سفر منتظر است

که مرا راهی رفتن سازد
وقت کوچ است

و در این جاده ی تنهائی
من و دل تنهائیم

کوچ من کوچ پرستوها بود!!!
لیک من تنهایم

و پرستوی دگر
بامن نیست

کوچ من کوچ پرستوها بود!!
به شبی بس تاریک
و رهی طولانی
کوچ من کوچ پرستوها بود!!! »
__●__ 21آبانماه ۱۳۸۴« ف . شیدا »__●__
(* وصدالبته بزرگان ودانشمندان واستادان واندیشمندان بزرگ دنیا و کشورهای دیگر چنین تصوراتی بروی ایران وایرانی ندارند وشناختی کاملتر وبهتر از مردم ایران با شناخت تاریخ وآداب رسوم ملی ایرانی و... را دارا هستند )اما سیاست فعلی جهانی برای سیاستمداران فعلی دنیا اینگونه حکم میکند که برای به کرسی نشاندن ادعاهای خود درمورد ایران از بدترین زاویه ی ممکن ایران را به دنیا معرفی کنند وهرگاه مشکلی ایجاد میشود در بوق وکرنا کرده وبه گوش جهانیان برسانند ولی انگاه که مردم ما با بمب شیمیائی صدام دسته دسته کشته وناقص میشدند حتی هیچکس در کل دنیا نمیدانست ایران کجاست وچه بر سر ملت وکشور او می اید وزمانی که پای نشان دادن ایران وایرانی میرسد , بجای آن اما از بدترین مناطق ایران فیلم گرفته وبدترین شرایط زندگی ها در حلب آباد وکارتون خوابها ومهعتادینی را نشان میدهد که این گوشه وآن گشوه افتاده اند درصورتی که جمعیت فقیر وکارتون خواب وبی خانمان کشور آمریکا نیز کم نبوده ونیست وبخصوص پس از رکود اقتصادی دردنیا که بیشترین صدمه نیز بر پیکر امریکا وارد شد برتعاد بیخانمانهائی که مجبور به ترک خانه های خود شدند وبانک خانه های آنان را بعلت نداشتن پول پرداخت وام ها ترک کردند ودرماشین وخیابان خانوادگی زندگی میکردند افزوده شد اما پنهانکاری های سیاسی احتماعی همین کشورها با محدود کردن فیلمبرداری از مناطق مردم خیابان نشین وفقیر پوشش خوبی برای آن است که ایران را کشوری فقیر وبی فرهنگ وآشوب طلب جلوه دهند ومقدمات جنگ را در اذهان عمومی همانگونه بوجودد بیاورند که اول با افغانستان سپس با عراق شروع کرده وبداخل آن با موافقت عمومی جهان وارد شدند وزندگی های بیشتری را به فقر وبدبختی ومرگ کشاندند وبااینکه بازیهای سیاسی درخور فهم همان سیاستمداران است وبسیار چیزهای پشت پرده وجود دارد که منو شما از آن بی خبریم اما اینکه کشوری با تاریخی با عظمت وچندین هزارساله در دید جهانیان اینگونه پنهان مانده است چیزی نسیت که اتقاق افتاده باشد یا منو شما در آن مقصر باشیم که برای این نیز برنامه ریزی های پشت پرده ای طی سالهای بسیار بوده وهست که ایرانی هنوز عرب شناخته میشود وآئین مسلمانی که در هرکجای عالم با سنتهای خود آن کشور مخلوط شده ودر امیزش بوده است را نیز با، سنن وفرهنگ ونژاد ایرانی درهم امیخته اند تا فکر جهانیان را معطوف باین سازند که مسلمان در هرجای دنیا انسانی ست که فرهنگ نداردوفقط با نام مسلمان بودن در دنیا بنام ما ودرجای ما,بصورت کتبی ونوشته شده اند ، تا اینگونه برداشت شود که ایران عرب نما تفاوتی با عرب مسلمان ندارد که پای دین چون به میان بیاید زبان او شمشیر اوست ومرگ وکشتار دیگران جهاد ملی و... در بدترین شکل ممکن ایرانی مسلمان یعنی به نوعی قاتل وتروریست بی فرهنگ .که این خود خصومت سیاستمداران را درسیاست با ایران وایرانی برای انکسی که چون من 20 سال بیشتر است کهاخبار جهان وبرنامه های تلوزیونی را در سطوح مختلف نگاه میکنم وهرجا پای ایران وصحبت کشور به میان پامد دنبال انرا گرفته ام تا فردا که دربیرون ازمن سوال میشود بیخبر نباشم بخوبی وپرواضح استت که آنچه ازما وایران بخورد چهانیان میدهند تنها بدترین شکل انسان است که در آن حتی موفقیتهای ایران وایرانی به شکل خطری جانی برای جوامع دیگر عنوان میشود ازجمله انرژی اتمی که سالهایبسیاراست هربار که سخن از آن به میان آمد بخوبی متوجه شدم که یکماهی برنامه های تلوزیون مختص شد به اعدام ها ایران جنگ ایراناقتصاد ایران برخودر ایران با دیگر کشورها ونشان دادن پیاپی سخنان بزرگان اگر سخنی را به گونه ای گفته اند که فرهنگ وسیاست وقانون ملی آنرا نمی پذیرد یا نشان دادن فقر ملی و مردمی ایران یا تنها شکایتهائی که برعلیه ایران میشد وپس ازان مجدد به این معقوله باز میگشتند که یادتان بماند جهانیان که چنیم مردمی بزودی دارای انرژی اتمی خواهد شد ووای بحال ما اگر بگذاریم.!!! وقتی اینگونه توجهات را به نوع پخش اخبار ومستندها میزول بداریم بخوبی متوجه میشویم که مداوم در نمایاندن امریکا واروپا بعنوان کشوهای بافرهنگ ونمایش ایران بعنوان گشوری فقر زده وبی فرهنک وآشوب طزلب بی شک جز بازیهای سیاسی نیست که مردم عام را با فکر خود هماهنگ کنند تا اگر روزی اعلام شد مجبوریم برای جلوگیری از خطر با ایران جنگ کنیم چون افغانستان چون عراق ,مردم نیز در سطح گسترده ای موافق این عمل باشند و درعین حال گروههای صلح جهان در تعداد معدودی قرار بگیرند که دیگر صدای ایشان شنیده نشود بااینوصف بخوبی می بینیم که « شناخت» میتواند برای هرکسی شناختی کاملا نادرست وبرحساب برنامه ریزی های از قبل پیش بینی شده ومغلطه کاری ها وروسوا نمائی هائی باشد که فکر اذهان عمومی جهان را به بیراهه بکشد درهمین راستا در اندیشه وفکر ونظریه ای نیز یک آدم عادی هم میتواند روباه صفتانه افکار دیگران را بتدریج مسموم کرده وهمگان را همپا وهمراه خویش کرده با خود موافق ساخته وبه مقاصدی برسد که تنها نفه شخصی اورا جوابگو باشد ودیگران را به چاه خود انداخته دیادردریای اندیشه ای نادرستی غرق کند که هیچ تصور نمیرفت در پشت آن اینهمه دشمنی ونامردمی ونا رفیقی خفته باشدوحتی خشم وکینه ای گاه از حسادت گاه از دشمنی گاه از درد پیروزیهای دیگران نیزدران نقش عمده ای داشته باشد ومسلم است که هیچ کشوری حتی کشورهای برتر دنیا نیز بدون گرفتاریهائی نیست که همگان در سراسرز دنیا دارند اما همانگونه که یکی درایران صورت خویش با سیلی سرخ نگاه میدارد ودرد درون پنهان میسازد تا آبرو داری کند در سطح سیاسی ,سیاستمداران , نیز لباس فاخر یکنفر را نشان میدهند وشکم گرسنه صدها انسان دیگررا پنهان میسازنداما کشوری ثروتمند چون ایران را باذخایر نفتی ومعادن بسیار وضنایعی که میتواند با هریک از دیگر کشورها پیشی بگیرد در ساکشون وتحریم اقتصادی نگاه میدارند تا قادر نباشد لباس فاخر را برتم بیشترین مردم خود کند واینها جائی داشته باشند تا حلب آباد وسیع تر شود وکارتون خوابهای جمعیت بزرگتری گردند تا جائی دربرنامه های تلوزیونی برای نشان دادن فقط داشته باشند در نام ایران.تاسف برانگیز است که همانگونه که بسیاری ازمردم عامی کشور خود ما ایران نیز وقت خود را تلف نمیکنند تا با دیگر کشورها آشنا شوند وبه اخبار ورسانه درحد همان خبرهای کوتاه رسانه ای قناعت میکنند جمعیت جهان نیز ازاینگونه افراد عامی شرشار شده است که آنقدر سرگرم زندگی اتوماتیک وار امروزی شده اند که برایشان مهم هم نیست در کشور بغلی چه خبر است چه برسد که آنسوس زمین را لازم بداند که افراد وملت وکشوری را بشناسد ودراین اندیشه که این دانش به چه درد من در نان دراوردن من میخورد ازهم بی خبر میمانیم وسیاستمداران جهان جولانگاهی برای بازیهای سیاسی خود پیدا میکنند که فکر واندیشه های مردم را از« شناخت» واقعی دور نگه دارند واین تقصیر ایشان نیست که موفق میشوند این تقصیر من ایرانی ست که نیامده ام ازخود وایران وایرانی آنقدر کسی بسارم برنامه ای بسازم مستندی با توجه به افکار عمومی ,ودر حد جهانی و به دیگر کشورها عرضه کنم که اینهمه در سیاهی افکار دیگران گم یا حتی چهره ای تیره نباشم. این گناه من است که وقتی درخیابان با غریبه ای برخورد میکنم تنها به لباس او نگاه میکنم نه به ماهیت ودرون وفکر واندیشه ی او وهمین در وسعتی گشترده تر بازمیکردد به شناخت جهانیان آیا من سعی کرده ام جهانم را مردم دنیا را اخلاقیات وافکار ونوع بینش ویطیقه ی زندگی ایشان را بشناسم که توقع داشته باشم بدون تلاش من همه هم مرا بشناسند هم ریشه های ملی مرا؟؟چرا کشورهای بزرگ دنیا اینهمه در نگاه تمامی ملتها شناخته شده اند وایران درگوشه ای جا مانده است ایشان مقصرند یا من ایرانی بعنوان سیاستمدار بعنوان دولت بعنوان ملت بعنوان همشهری بعنوان ایرانی وبعنوان انسان؟ قبول کنیم که کسی اهمیت نمیدهد من یا تو که هستیم وچه هستیم .منو شما وقتی مهم میشویم وقتی دیده میشویم که تلاشی برای اینکه کسی باشیم کرده باشیم وموقعی شناخت صورت میگیرد که من نوعی بخواهم مرا بشناسند ودرست بشناسند وتا بدین شکل از فردیت خود شخصیت خود بودن خود هستی خو.د ملت خود کشور خود بتوانم دفاع کنم ودر سخن با غریبه کم میاورده وبتوانم لااقل درسطحی روشنفکرانه جوابگو باشم
●از نفرتی لبریز"از :« احمد شاملو__●__
ما نوشتیم و گریستیم
ما خنده کنان به رقص بر خاستیم
ما نعره زنان از سر جان گذشتیم ...

کسی را پروای ما نبود.
در دور دست مردی را به دار آویختند :
کسی به تماشا سر برنداشت

ما نشستیم و گریستیم
ما با فریادی
از قالب خود بر آمدیم
_●سروده ای از :« احمد شاملو● »_
من همواره تلاش داشته ام, تا اگر درپاسخ سوالات غریبه ای نااشنا با یاران وایرانی , اواز اخبار دنیا مطلع است من نیز کمیتی نداشته باشم وچون او خبر بد فقط ایران را به رخ کشید من نیزتوان اینرا داشتهباشم چند نمونه ای از فقر این گوشه وآن گوشه ی جهان را در امریکا واروپا باو یاد اور شوم اگر زنجیز زدن وزخم شدن پشت مرا در عزاداری امام حسین به تمسیخر گرفت من نیز میخ کوبیدن افراد عامی مسیحی ایشان را در روز به صلیب کشیدن حضرت مسیح یاداور شوم وبه مقایسه بنشینم اگر چرخیدن مرا به دور دیوار متبرک مکّه مقدس مرا, به باد مسخره گرفت من نیز سرتکان دادن مذهب جهودیت در جلوی دیواری را بیاد بیاورم وسرخم کردن خود ایشان را درمقابل مجسمه ی متبرک حضرت و پیامبر خداوند ایشان را هم خاطر نشان کنم ,اما اگر او مسخره کرد من در قالب اسنانیت انسان باشم وفقط یاداور شوم که تفاوتی نیست بین دین با دین آئین با آئین تفکر با تفکر اما شکل انجام آن متفاوت است و شما نیز اینگونه اخلاقیانت وسنت هائی را دارید اما کمتر بدین وایمان فکر میکنید که بیادتان بیاید کدامین سنت شما بحد سنت من میتواند در یک جایگاه ومقام از لحاظ ارشی وخوب وبد بودن باشد وسعی نمیکنم فراموش کنم که مسلمانم انگونه که شما سعی میکنید باسم روشنفکری ایمان خویش را به روز شنبه ویکشنبه ای واگذار کنید که کمتر نیز به کلیسا میروید وفقط صدای زنگ کلیسای شما یکی شنبه برای شاخه ای ازدین حضرت مسیح (کاتولیک) بصدا درمیاید و دیکری یکشنبه برای نیایش ویاداوری دین در مذهب حضرت مسیح درشاخه ای دیگر( پروتستان * اما منو مسلمان حضرت مسیح را ارج مینهیم چون در تاریخ اسلام ایشان نیز فرستاده ای ازسوی خداست وجزئی از تاریخ دین ما بمانند نوح و موسی....
شما نه دیروزهای تاریخ خود را که باهمان نوح ومسیح وموسی شروع شد به خاطر دارید نه اموخته اید که در تاریخ اسلام نیز مسلمان ,حضرت مسیح ومادر مقدس حضرت مریم را مسلمان عالم, ارج وارزش مینهد وهرگز بی حرمتی به ایشان نمیکند واینرا گناه در دین خود میشمارد که از فرستادگان وپیامبران خدا به بدی ساد کرده یا ایشان را بی حرمت کند چه در نزد خدا چه در نزد صاحب آن دین چه حتی درمقابل دین خود یعنی اسلام, آنهم در وقتی که شما کاریکاتور محمد را دراینجا وآنجا برای به خشم دراوردن مسلمان وتوهین به مذهب ومرام او دردنیا پخش میکنید بیاینکه بیاد داشته باشید خود را روشنفکر میدانید وباادب وبا تربیت و با فرهنگ!!! راستی چه شد که اینجا فراموش کردید که شما انسانهابرتر وبا فمر وروشنفکری هسستید که این نیز سوالی ست که حتما وباید از ایشان بپرسیم ومن نیز میپرسم وقتی احساس کنم قصد توهین به مرام وایمان وشخصیت من است وکشور من!اما تو دوست ابیرزانی من هموطن ایرانی من که روزانه با چنین مشکلاتی مواجه نیستی وخشم روزانه ات را درخانه حتی پای اخبار تحریک میکنند چگونه در کشور دروطن ازخود دفاع میکنی که صدایت بدرستی نه به معنای خشونت وبی فرهنگی که بنام انسانی متمدن وبافرهنک وتاریخ ایرانی به گوش جهانیان برسانی؟ قصهی عشق ومعرفت ودوستی ایران وایرانی قصه بود یا واقعیتی همبستکی ایران وایرانی افسانه بود یا انقلابی را رقم زد تو چه میکنی ایرانی من؟!
چه اشتباه بزرگی ... حامد تقدسی● »

دیشب به خواب دیدمت ای آشنای رود
سنگین و پر سکوت
با نغمه های غریبانه باز خواندمت
اما دگر چه سود ؟
کز این حدیث هزارباره جان بی نفس
رنجور و خسته ام

با هر ترانه تو را تا کران عشق
بردم ولی چه زود
رنجیدی از ترانه ققنوس شب نوشت
وز رنگ تنگدلی های آخرین سرود
همچون هم او که رفت ،
بس سهمگین و غریب
فرسنگ ها دور تر از روح صحبتم
غمگین شدی و دلت با ترانه ای
ابری شد و گرفت

من کیستم ؟
که به تکرار هر غزل
آزرده می کنم دلی و بازش نمی برم
بر طرف ساحل معنا و عمق شعر

جانا
چه اشتباه بزرگی که هرچه بود
نادیده خواندی و ققنوس ناشناس
همچون همان صداقت آخرین کلام
ختم ترانه این جان خسته شد .

حیف از حدیث عشق

● شاعر:حامد تقدسی »●
اما احترام که یکطرفه نمیشود همانگونه که من احترام دین شما را نگاه میدارم ودر جنبه مسلمانی خویش خود را موظف به این میدانم که تمامی پیامبران فرستاده ازسوی خداوند را محترم بشمارم شما نیز موظفید پیامبر فرستاده شده از سوی خدای مرا ارج بگذارید وبه حرمت وقاموش او ومسلمان توهین نکنید واین سخنی بوده وهست که هرجا سخن از ان پیش بیاید به همین شکل انرا به مردم خارج گفته ام وبعد ازاین نیز خواهم گفت چراکه انسان متمدن وتحصیلکرده تنها دهان باز نمیکند که چیزی بگوید واگر بگوید با شناخت چند جانبه سخن میگوید وتنها به شناخت یکطرفه ی خود اکتفا نمیکند بلکه دانش آنچه را که از آن سخن میگوید نیر دنبال کرده است درغیر اینصورت هیچ حقی به سخن واظهار نظر ندارد حتی بعنوان ایده ی شخصی اگر به درستی وغلط بودن آن اطمینان ندارد..این مردم عامی وعادی هستند که لب به گفتن چنین سخنانی درخارج باز میکنند که زبان شما زبان شمشیر است واوج آمال شما چرخیدن بدور یک ساختمان ِگِلی به نام خانه ی خدای متبرک ومقدس شما وفقر فرهنگی شما از آتش زدنهای سفارتهای دیگر کشورها درداخل ایران پیداست!!! مه رفتار وسخن نماینده ی شخصیت آدمی است انسان عاقل وروشنفکر ودانا با چوب وباتوم واتش زدن وشیشه شکستن وخرابکاری حرف نمیزند که فقط درآرامش حرف میزند!!!! عجب!
●پشت دروازه های خیال...ف.شیدا●
حقیقت را پشت دروازه های خیال
جا نهادم
نه از آنرو
که تلخیش آزارم میداد
که بودنش
رویایم را برهم میریخت
و آرزویم را بر باد میداد
اما حقیقت را به باد بخشیدم
که در گذر خویش همگان را هشیار کند
اما دلم ... آه ... دلم
غمگنانه بر مزار آرزوهایم
گریان بود
آخر تفاوت میان حقیقت با حقیقت
بسیار بود
حقیقت من رنجباره ی سنگین روزگاری بود
که کوله بارش را
به درازای عمرم بر دوش میکشیدم
و حقایق تلخ و شیرین
در آلبوم یا دوّاره های دیروزم اما..
گاه میخندید گاه تبسمی داشت
گاه نگاهی بود بدون عمق
حقیقت اما عبور لحظه های ممتد عمر بود
که ریزش باران پائیز را بیاد میآورد
آنگاه که چتر اندوهم باز نمیشد
تا خیس واژه های درد نگردم!!!
● شنبه 24 فروردین 1387(فرزانه شیدا)●
واگراین شخص وان شخص دردنیای کنونی درخارج ازایران شناختی درست وواقعی برایارن وایرانی داشت حتی بخود اجازه نمیداد بدون دانش آن بدون شناخت از آن لب بگشاید واظهار نظری انهم به توهین به ایران وایرانی ودین وآئین وسنت ونژاد اورا روا بدارد واگرچه پیشرفت علم ودنیای اینترنت بسیاری از عمده مشکلات شناخت را کم کرده است اما انسان عامی با درجه تحصیلی حداقل دپیلم درهمه ای دنیا تعداد بیشتری را درخود دارد تا افرادی که با دانش وپژوش درسطح روشنفکران جامعه قرار گرفته باشند حتی درمحدوده کار روزانه ودرعین حال بااینکه امروزه در سصطح دیپلم نیز بسیار بسیار بیشتر ازعلم بهره میگیرند وحتی درکلاسهای سالیانه بخشی کوچک نیز به شناخت دین ها ومذاهب میپردازند اما بخشی وجود ندارد که ما درایران به شناخت امکریکائی واروپای اموزشی دیده باشیم وایشان درشناخت ایرانی ونژاد ایرانی درنتیجه شناخت وقتی کامل نیست سخن گفتن از آن بی جاست ووقتی ازاین موقعیتهای اختصاصی دردنیای رسانه ها , بزرگان سیاستمدار جهانی استفاده میکنند ,شما فکر میکنید وظیفه ی یک ایرانی مسلمان چه میبایست باشد که نمایاندن تقوا عشق دوستی صلح ومحبت دستگیری ویاری رساندن در خط به خط قرآن ما به فراوانی هست که ما بعنوان مسلمان چگونه انرا درنگاه جهانیان جلوه داده ایم که اینگونه به خشم وترس بما نگاه میکنند؟!
___ سرای آرزو، از ف.شیدا ______
زیاس ســینه اندر ساحـل تردید می گشتم
بدنبال یقـــینی محـکم وجــاوید می گشتم
مــرا در وصـل رویـت آرزو هم کُــشت
که حتی در سرای آرزو، نومید می گشتم
_____فرزانه شیدا _________
ما میبایست خود را دنیای خود را آئین خود را ،زندگی خود را ,کشور خویش را دوست بداریم بر آن ارج نهاده خواهان شناخت درست خویش ارزخود باشیم وشناختی درست نیز از خود بردیگران بدهیم تا به قدرت شناختی درست وتفکری روشن ,توان آنرا داشته باشیم تا این عشق را در سخن وعمل خود بگونه ای دلپذیر بدنیا نشان دهیم نه با خشم وکینه که این راه مسلمانی نیست .مسلمان واقعی خشم را صلاح نمیداند وبر « حق زبان» واحترام گذاشتن ومحترم بودن و بر شخصیت خویش جلائی روشنی دادن وخود ساختن وداشتن بینش درست بر دنیا وزندگی خود وخداوند یکتا , اصرار نیز میورزدما چقدر گوش میکنیم ، ما چقدر برای آن تلاش کرده ومیکنیم تا مسلمانی را درخود مسلمان باشیم در درستی وواقعیت وحقیقت واقعی, نام یک مسلمان نه فقط مسلمانی که دین را به ارث برده است که آنرا دردل با شناخت درست دنبال میکند تا درجهان خود به معناتی واقعی انسان باشد وبرحق که اگر براستی ودرستی برحق عمل کنیم انسانیم درنام هر دینی که میخواهد باشد چه برسد اسلام که خود آئین انسانیت را میاموزد درزقت دل ومحبت درون وباعشق.
● عاشقانه ...از ف.شیدا ●
پشت پرچین آرزو دیروز
قلب غمگین من چه خالی بود
روزگار دوباره دل بستن
همچو یک واژه ی خیالی بود
بی خبر زانکه عاشقی ناگاه
خود ره قلب من کند پیدا
آرزو در کنار حسرت وعشق
می ستاند ز سینه قلب مرا
می برم دل کنون به خلوت شعر
بار دیگر به آبی رویا
در طپشهای عاشق قلبم
می سرایم دوباره نام ترا
زین پس وتاابد به واژه ی عشق
نام تو جاودانه میگردد
هر غزل هر ترانه هر شعرم
بهر تو عاشقانه میگردد
رنگ چشمان تو نخواهد رفت
هرگز از ذهن قلب من بیرون
در هراسم که بینم این دل را
بی تو قلبی شکسته ومحزون
دل مرا میبرد بگوشه ی غم
کُنج حسرت بگوشهء رویا
می سراید به غصه ها, بدریغ
دم بدم شعر عاشقی مرا
نیمه ء روح من تو بودی تو
او که هر لحظه آرزو کردم
تا بیابم ترا به کنج دلم
هر کجا بوده جستجو کردم
درنگاهت اگرچه نقش من است
عمق قلبت بگو که جا دارم
گو مرا عاشقانه میخواهی
گو تو هستی یگانه پندارم
با من از عاشقی بخوان هردم
گر که حتی سرود تکراریست
جوشش شعر من ز چشمه ی عشق
همره نام تو ز دل جاریست
بعد از این دل نگیرد آرامی
گر بماند به کُنج تنهائی
ای خدا عشق او بمن دادی
گو کنون هم تو همره مائی
بر نگیرم دگرز سجده ی عشق
چون ترا از خدا طلب کردم
ای خدائی که خود همه عشقی
دلشکسته بجا تو مگذارم
بر دل عاشقم دمی بنگر
بر لبم مانده آه و صد ایکاش
آرزو را به قلب من مشکن
بار دیگر پناه این دل باش
بی تو هم ای گرفته از من دل
زندگانی گذر نخواهد داشت
عاشقی دانه ء محبت را
همره نام تو به قلبم کاشت
من کنون عاشقانه غمگینم
گرچه لبزیز آرزو اما
دل ترا میزند صدا هر دم
منو تو کی شود به روزی ما
آرزو ! همرهم بمان تا دهر
دل به امید من بسوزاند
گر ببیند چنین مرا عاشق
دانه ی عشق من برویاند
در شب بیقرارم امشب
تا سحر گاه من نفیر دعاست
عاشقی را چگونه باید بود
دل کنون عاشقانه در دنیاست
● 22بهمن ماه 1385/ فرزانه شیدا ●
هر یک ازما موظفیم بگونه ای درخور فهم مردم امروز خود را وافکار واندیشه ی خود را چه در نام مسلمان چه درنام انسان برای ایشان باز کنیم ودرکنار دین, ایران ونژاد آرایی را به همگان معرفی کنیم تا با عرب آشنا نشویم من بنام فرزانه شیدا فقط دواسم درکنار یکدیگرم شما نیز همینطور چه کسی جز خود ما این دواسم را ثابت میکند ومیگوید که فرزانه شیدا کیست؟ احمد شاملو چه کسی ست ؟سردبیر مجله جوانان چه نام دارد ؟قانون گزاز مجلس ایران چه نامیده میشود در صدر دولت چه کسانی نشسته اند در میان ملت منکیستم تو کیستی او کیست اینرامن در عمل دررفتار درشخصیت درکارخود به شما میشناسانم شما بمن ودر سطح بالاتر با انجام کارهای مثبت به شهر جامعه وسرانجام دنیا پس ما درقبال خود شخصیت خود دین خود نژاد خود موظفیم که درنام اسیم وفامیل خود ار حرمت وشخصیت وکشور خود بعنوان یک انسان ایرانی دفاع کنیم وخود را به جهانیان باز شناسانیم حتی اگر منبعنوان فرزانهشیدا درامریکا نام غریبی باقی ماندم لااقل درنام ایرانی نامی غریب از کشوری غریب نباشم . وزمانی که بنام اسنان دراین نامکاری انجام میدهم تصمیمی میگیرم درپیرامون من نیز این تصمیم ثمرده ای مثبت داشته باشد واهنگ موفقیت متن طبیعت جهان را پر کند نه تنها گوش خیال مرا در رویای اینکه روزی بالاخره برخواهم خواست وکسی خواهم شد که امروز آن روزاست تا اول از هرچیز خود را بشناسیم وشناختی درست ازخود بدیگران وحتی به جهانیان بدهیم .
● غزل 16 از :«حسین منزوی »●
برج ویرانم غبار خویش افشان کرده ام
تا به پرواز ایم از خود جسم را جان کرده ام
غنچه ی سربسته ی رازم بهارم در پی است
صد شکفتن گل درون خویش پنهان کرده ام
چون نسیمی در هوای عطر یک نرگس نگاه
فصل ها مجموعه ی گل را پریشان کرده ام
کرده ام طی صد بیابان را به شوق یک جنون
من از این دیوانه بازی ها فراوان کرده ام
بسته ام بر مردمک ها نقشی از تعلیق را
تا هزار ایینه را در خویش حیران کرده ام
حاصلش تکرار من تا بی نهایت بوده است
این تقابل ها که با ایینه چشمان کرده ام
من که با پرهیز یوسف صبر ایوبیم نیست
عذر خواهم را هم آن چاک گریبان کرده ام
چون هوای نوبهاری در خزان خویش هم
با تو گاهی آفتاب و گاه باران کرده ام
سوزن عشقی که خار غم بر آرد کو که من
بارها این درد را اینگونه درمان کرده ام
از تو تنها نه که از یاد تو هم دل کنده ام
خانه را از پای بست این بار ویران کرده ام
● ____از :«حسین منزوی » _____●
شناخت زمانی صورت میگیرد که برای آن تلاش کنیم چه نمایاندن وشناساندن شخص خود دران مطرح باشد چه ملت ومملکت ما چه جهان ما چه دین ما چه مهمتر ازهمه خدای ما که درنگاه بسیاری خدای مسلمان خدای خشم است وراهنما ی ما بعنوان پیامبر پیغمبر شمشیر واینهم آیه وسوره در کتاب متبرک قرآن ازنگاه جهل دنیا پنهان مانده است که اگر بواقع مسلمان ولاقعی باشیم بهترین مسلمانیم وبهتری خدا خدای یکتای ماست که برحق است وظلم نمیشناسد وخشم نمیگرید ومظهر رحمت وبرکت وبزرگی وعشق ودوستی ست .چرا درتاریکی شناخت خود وایمان خود ازسوی جهانیان دردنیا مانده ایم؟!


*-اگر شناخت زن و مرد نسبت به ویژگی های درونی و بیرونی یکدیگر بیشتر گردد کمتر دچار گسست می شوند . ارد بزرگ
*-بسیاری از جنگها و آوردهای مردمی از روی نبود شناخت و آگاهی آنها نسبت به یکدیگر بوده است . ارد بزرگ
*-برای رسیدن به کامیابی نباید از شکست های پیشین خیلی ساده بگذرید ، شناخت موشکافانه آنها ، پیشرفت شما را در پی خواهد داشت . ارد بزرگ
*- شناخت ما از درون خویش آن اندازه هست که بتوانیم انتخابی درست در بدترین زمانها
داشته باشیم باید به نتیجه گیری خود احترام بگذاریم . ارد بزرگ

●پایان فرگرد شناخت●
● نویسنده : فرزانه شیدا ●

برگرفته از :
http://b4armannameh.blogspot.com/2010/02/blog-post_7738.html

نظرات

جملات کوتاه مشاهیر جهان

پست‌های پرطرفدار