بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد * فرگرد سرنوشت *



● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●
● فرگرد سرنوشت ●

●بدترین زمان زندگی ما , « بهترین »زمان تلاش وکوشش وتغییر برای رشد وپیشرفت ماست .ف.شیدا

در فرگردهای پیشین نیز بسیارگفتم که انسان سرنوشت ساز خویش است وزمانی که نیاز براین بوده است که انسان همه ی آنچه را داشته به کناری بگذارد واز صفر زندگی خود را شروع کندوازخود خویش انسانی بسازد که زین پس توانائی بیشتری در زندگی داشته باشد آنگاه متوجه میشود که خود را اسیر دست تقدیر وسرنوشت دیدن تنها فکر وتخیلی ست که در ذهن خود به بیهوده پرورانده ایم واین امر بر بیشتر انسانهائی خود ساخته نیز ثابت شده است . انسان تا زمانی که افسار اسب زندگی خویش را بردست نگیرد اسب سرکش دنیا وسرونوشت به هر شکل که دوست دارد خواهد تاخت وآدمی که خودوزندگی وسرنوشت خویش رانیز دوست نمیداردبراینکه چگونه این زندگی بگذردنیز توجهی نداشته وچندان گام شایان توجهی نیزدرزندگی خود بر نخواهد داشت.
___________________
دل می‌رود و دیده نمی‌شاید دوخت
چون زهد نباشد نتوان زرق فروخت
پروانهٔ مستمند را شمع نسوخت
آن سوخت که شمع را چنین می‌افروخت * گلستان سعدی *
_________
معمولا انسانهائی که براثر فشار زندگی خواه ازکودکی خواه در زمانیکه مسئولیت بار زندگی را بردوش میکشند وتلاشهای ایشان بی ثمر میماند خودرا اسیر دست سرنوشت وتقدیر میپندارند وبسیار نیز نمونه جمله های از مردم میشنویم که میگویند : انگار مارا برای خوشبخت وشاد بودن نیآفریده اند, سرنوشت بامن سریاری نداشت , تقدیر من چنین بود , قسمت اینگونه میخواست اما در نظر بسیاری از بزرگان عالم این تنها بهانه ایست برای اینکه خشنود نبودن خویش از زندگی وهرچه را که هستیم برای خود ودیگران توجیه کنیم بنظر من تنها چیزی که چاره ای برآن نیست مرگ است ودرغییر اینصورت در بدترین وبهترین شرایط انسان اگر تصمیم بگیرد زندگی خود را بگونه ای دیگر شروع کند همواره درهر سنی نیز که باشد قادر است اینکاررا انجام دهد واگر پشتکار وایمان بخدا وخود را همواره با خویش داشته باشد سخت ترین راهها بلندترین کوهها وتمامی آنچه که میتواند برسر راه او مشکلاتی را برای ادامه ایجاد کند از سرخواهد گذراند کافی ست که دراین زمان از خوشبختی وموفق بودن دردر «سرنوشت »و« هستی » خود را چون معشوقی بنگرد که رسیدن به وصال آن رسیدن به آمال وآرزوهاست ودرفکر به سازی وپیشرفت وخود سازی خویش باشد
____________
شبها گذرد که دیده نتوانم بست
مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
باشد که به دست خویش خونم ریزی
تا جان بدهم دامن مقصود به دست* رباعیات سعدی*
_______
بسیار دیده ایم نیروی فکر وقدرت اندیشه آنگونه انسانی از آدمیان ساخته است که تا دیروز بودن ایشان هرگز تصور نمیکردیم چنین پشتکار وهمّتی را درچنته داشته باشد یا قادر باشد کمترین موقعیت زندگی خویش را به شکلی خوب اداره کند اما همان شخص در منطقه ی فشار وناچاری گاه بدست خود معجزه ای در زندگی خود میکند که همگان را در شگفت می آندازد وتمامی این تنهها بخاطر این مسئله است که یا زمانی انسان از اینکه آنچه هست باشد واینگونه ای که امروز ودیروز زندگی میکند ,ادامه دهد به ستوه می آید یا اینکه دست همان سرنوشت وروزگار او را به تنگنای فشار زندگی میشکاند ونفس براو تنگ شده احساس میکند که اینجا دیگر باید کاری کرد وباید دانست اگر زمانی فشار زندگی باوج رسید لحظه ی شروع ماست دقیقا درهمینجاست که خداوند دونیا سرنوشت وکائنات تصمیم گرفته اند فرصتی به ما بدهند تا ازخود کسی بسازیم وخود را از برهوت دنیای سرد ونابسامان وناخوشایند خویش برهانیم وحتی اگر دنیای پیشین ما نیز دراین منطقه چندان دنیای بدیهم نبوده باشتد دراین نقطه , مکان برخواستن وپیش رفتن و به خود خویش رسیدن وتلاش برای زندگیست.
____فصل شکفتن واژه ها /ف.شیدا_____
در کُنج شهر
سرگردان واژه های تردید
در عبور تند چرخ ها وگاه ها
چه سرگردانند
ای همکلام عشق
برای باغچه از فصل روئیدن بگو
در شهر جز
دود ونگاه های مانده بر خاک
هیچ نمانده است
وکودکان توپهای رنگی خویش را
در پستوی خانه
فراموش کرده اند
بازی بودن وزندگی را
در چرخهای گذران وگامهای تند می بینم
که از عشق هیچ نمیداند
وجز عقربه های ساعت
نگران هیچ چیز نیست
واژه هایم دردمند سخن
باز مانده اند
وصدای " آه " در هیاهوی چرخها
با خاک یکی میشود!
واژه هایم را به دانه های بهار می بخشم
که شکفتن را آغازی داشته باشد
درفصل جوانه ها
آنگه که
چتر ها باران را انتظار می کشند
وآه دیده ها اشک را
بامن بگو
فصل رویش دل در کجاست !؟
_____از:« فـرزانه شـیدا/دوم اردیبهشت 1387»_____
درصورتی که همگان آنچه را که در فشار ومشکلات برخود می بینند وناچار به تحمل وصبوری شده یا خویش را می بازند «بخت بد »خود میخوانند اما اگر به زندگی افراد شهیر وبزرگ دنیا بنگریم هیچکس در آسودگی خیال وراحتی و با نهادن پا برروی پا ونشستن ولم دادنی کسی نشد که امروز شده است ونامی برای خود ساخته است که چه در قید حیات باشد چه نه همواره یاد بودن او کارهائی که در طول زندگی خود کرد نام و خاطره وسرگذشت زندگی او وحتی دوران بودن خود او بیاد همگان میماند ودرتاریخ دنیا جاودان شده ومیشود . عشق بخود عشق بدنیا عشق به آخرت میتواند از انسان کسی را بسازد که درخودد سازی خویش در سخت ترین راهای ممکن با جان ودل وباامید وپشتکار قدم بگذارد وبا قدرت کامل تلاش کند که از بیراهه ها به راه رسیده وبه نقطه ومبداء آمال وآرزوهای خویش دست یابد وازخویشتن خویش کسی بسازد که همواره آرزویش را داشته است.
___ * بازگشت سروده ای از:« فریدون توللی »_____
تا بازگشت ِ ما همه باشد به سوی ِ تو
ما ، از توییم و ، آینه پرداز ِ روی ِ تو
خرم دمی که چون پر ِ کاهی ، به دست ِ باد
زین خاکدان ِ تیره ، در افتم به کوی ِ تو
از چشم ِ سر ،نهانی و بر چشم ِ دل عیان
بیچاره کوردل ، که کند جستجوی ِ تو !
زاهد که آن " بدی " همه بر اهرمن نهاد
خصمی نهاده در بر ِ ذات ِ نکوی ِ تو !
از ماست هر " بدی " که بدین عقل ِ چاره ساز
لب تشنه ایم و باده ی ما ، در سبوی ِ تو
اندیشه گرم ِ حیرت و عشق ، اوفتاده مست
زان حلقه های ِ زلف ِ خوش ِ نافه بوی ِ تو
هر زاد و مرگ ما ، همه تا " بود " دیگری است
ریگی به جا نمانده و نماند ، به جوی ِ تو
بس خلیل ِ پادشاه و گدا ، کز زمانه رفت
تا در زمانه تازه شود ، گفتگوی ِ تو
بر میر ِ کاروان چو حرامی ، تویی امید
دست ِ دعای ِ هر دو ، چو خیزد به سوی ِ تو
زنجیر ِ کهکشان که سپهرش بود به دام
تاری بود ز حلقه ی زنجیر ِ موی ِ تو
عارف خموش و واعظ ِ جاهل ، به صد قیاس
پر کرده عالمی همه ، از های و هوی ِ تو
آن عقده ای که وهم و خرد بر تو ، ره نیافت
با پرده های ِ غنچه وش تو به توی ِ تو
آن مرگ ِ خوش به کام ِ فریدون فرو فرست
ای داغ ِ سینه ، باغ ِ خوش آرزوی ِ تو
______ سروده ی :« فریدون توللی » _____
باینوصف خوب است ما نیز ازاین الگوهای بزرگ دنیا بیآموزیم که تلاش در بدترین زمان وامید به بهتر شدن اوضاع ِزندگی وپشتکار برای بهتر کردن زندگی خود ویا کوششی برای رسیدن به هدفی همواره زمانی برای انسانی شروع میشود که دربدترین زمان ممکن زندگی خود سر میکند یااینکه زمانیست که میبایست شروع کند واین همان شتر بختی ست که انتظارش را میکشیم همان خوشبختی ست که بدرخانه ی ما میکوبد ووشاید سالها در دل آرزویش را کرده ایم . در نتیجه بدترین شرایط ممکن در زندگی ما بهترین زمان تغییر است ودرجای اینکه خود را باخته به گوشه ی غم پناه بریم ودست از زندگی شسته زندگی را بدست زندگی بسپاریم وافسار اسب سرکش خویش را در دنیا رها کنیم زمان ان است که این اسب را رام کرده وبا همان او به آنسوی مرزهای گرفتاری ومشکلات بتازیم وهم خود هم سرنوشت خویش را تغییر داده یا به بازسازی دوباره ی آن اقدام کنیم .
______ «فریدون مشیری »:بیا ز سنگ بپرسیم ____
درون اینه ها درپی چه می گردی ؟
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
بیا ز سنگ بپرسیم
زانکه غیر از سنگ
کسی حکایت فرجام را نمی داند
همیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است
نگاه کن
نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ
چه سنگبارانی ! گیرم گریختی همه عمر
کجا پناه بری ؟
خانه خدا سنگ است
به قصه های غریبانه ام ببخشایید
که من که سنگ صبورم
نه سنگم و نه صبور
دلی که می شود از غصه تنگ می ترکد
چه جای دل که درین خانه سنگ می ترکد
در آن مقام که خون از گلوی نای چکد
عجب نباشد اگر بغض چنگ می ترکد
چنان درنگ به ما چیره شد که سنگ شدیم
دلم ازین همه سنگ و درنگ می ترکد
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
از آن که عاقبت کار جام با سنگ است
بیا ز سنگ بپرسیم
نه بی گمان همه در زیر سنگ می پوسیم
و نامی از ما بر روی سنگ می ماند ؟
درون اینه ها در پی چه می گردی ؟
____سروده ی:«فریدون مشیری » ____
درواقع آدمی زمانی که عمر کوتاه زندگی بشر را شاهد است بایستی بداند که این فاصله ی تولد تا مرگ برای این نیست که فقط از آن باین برسیم واین میانه را « زندگی» بنامیم ودرنهایت ودردوران پیری پس از گذر از سختی های بسیار فقط بگوئیم خوب اینهمه زندگی من بود من قرار بود انیگونه زندگی کنم وسرنوشت من این بود اینچنین سخنی را شما هرگز ازانسانی خردمند ودانا وعاقل با ذکر این مطلب نمیشنوید که من تلاشم را در زندگی کردم تا این باشم که امروز هستم حال خوب یا بد من تلاشم را به نیکی ودرستی با پشتکار وصبوری انجام داده ام .مسلم است آنه در زندگی در دوران پیری بر صندلی تجربه ی عمری زندگی کردن نشسته است نیز دوران خوب وبد بسیار دیده است اما پیش ازاین نیز نوشتیم فقط از سر گذراندن مشکلی درزندگی وگذر از آن معنای زندگی وتلاش ندارد درواتقع وقتی میتوان گفت از زیر بار مشکلی خود را رها کردم که برای آن بیشترین تلاش ممکن را نیز کرده باشم وتغییر وتحولی در زندگی خویش ایجاد کرده باشم اگر فقط از مانعی ودردی وفشار ومشکلی رد شدم دلیل برموفق بودن من در زندگی نیست اینکه در این راستا ازخود چه ساختم چگونه پیش رفتم وبرای خود چه تغییری حاصل کردم که دیگرباره به همین مشکل دچار نشوم ومجدد درتنگنای دیگری چون این نیافتم آنگاه است که میگویند پیروز شده ام وموفق وسربلند از مشکلی رها شده ام .
____ کوچه های رفتن , ف.شیدا ______
اگر من من بودم
در کوچه های زندگی
اگر تو بودی
در کوچه های گذر
هیچگاه زندگی
اینگونه دلتنگ نبود
وهر گز گذر فصلها
اینچنین
بی رنگ نمیشد.
ــــــ‌۱۳۸۲ / فرزانه شیداــــــــ
شاید بگوئید درشعار میتوان همه کس بود همه چیز شد اما امکانات وموقعیتهاا نیز موثرند در صورتی که این خود ما هستیم که امکانات وموقعیت را فراهم میکنیم وگرنه دراین دنیا هرکس آنقدر مشکل وگرفتاری خود را دارد که حتی برای یک زندگی درخوشبختی وثروت نیر وقت خود را برای ما نمیگذارد که بخواهد دل سوزانده وموقعیتی برای ما بسازد موقعیت آنزمان ساخته میشود که ما پیشنهادی دریافت میکنیم وبرآن فکر میکنیم وآنرا میپذیریم یا نمیپذیریم یا برای پذیرش آن شرط وشروطی موافق با موقعیت خویش را میگذاریم اما درهر شکل آنرا پذیرفته وانجامش میدهیم وخودرا با شرایط آن تطبیق میدهیم همانگونه که ارد بزرگ نیر میفرمایند که انسان باید بروز باشد ودرهر سن وزمانی از موقعیتهای پیش آمده در زندگی خویش بنحو احسن استفاده کند باید اینرا نیز اضافه کرد که اگرچه ما نمیتوانیم تمام پیشنهادات وموقعیتهائی را که در سرراه ما قرار میگیرد بدون چون وچرا بپذیریم اما عاقل آن است که وقتی میداند درشرایط کنونی راه دوم وبهتری نیست از آنچه هست به بهترین شکل ممکن سودد جسته در رشد وپیشرفت خویش تلاش کرده وازخود وزندگی خویش ولحظات عمر خویش استفاده برده موقعیت فعلی را برای خود به شکلی بسازد که قادر باشد از آن به نحو احسن استفاده کند وتغییری درفضای زندگی وافکار واندیشه وعملکردهای خود داده وزندگی رااز دریچه ی دیگری نگته کند وراههای دیگر زندگی را نیز بیآزماید شاید درآن نیز انسانی موفق باشد لااقل ازاینکه با یک نه خود را آسوده کنیم وبگوئیم تمایل باین کار وآنکار راندارم بهتر است چراکه دراین شکل ما تغییری در رزوگارخود نداده ایم , ما تغییرات را وقتی به زندگی خود راه میدهیم که درزندگی خود رابرای تغییر گشوده بگذاریم وهمه امکاناتی را که پیش پای ما قرار میگیرد از کمترین تا بالاترین بیآزمائیم . اینکه من مثلا آدم بیکاری باشم و دستم خالی باشد وکسی کاری بمن پیشنهاد کند وبرای آنکه علاقه ای به آن ندارم با یک نه خود راراحت کنم اشتبایست که همگان مرتکب میشوند ومیگویند من اینکاره نیستم اما کار به هر شکل درهر طبقه بندی ای که از کار باشد ایا بهتر از دست خالی بودن وبیپولی وگرفتاری نیست لاالقل درگرفتن وانجام اینکار موقعیت مادی خود را حتی درسطح کم اگر از فشار بیرون آورده دستهای بازتری داشته باشیم بهتر نمیتوانیم بفکر کار دیگر موقعیت دیگر وشرایط دیگر باشیم ودرکنار کار فعلی تلاش کنیم آنچه را که دوست داریم پیدا کنیم وآنگاه موقعیت آنرا در شرایط بهتری برای خود بسازیم تا یارای این را داشته باشیم که از کار فعلی بیرون آمده به کار وحرفه ای بپردازیم که دوست داشته ایم درواقع این حماقت است که من: موقعیت کاری رابنام اینکه دوست ندارمازدست بدهم وبیکار بمانم شاید انکاری را که دوست دارم پیدا کنم .باین شکل من موقعیت داشتن یک کار وداشتن پول وشرایط بهتر را حواب نه داده ام واین درست نیست که در بیکاره بودن بدنبال بهترین موقعیت بگردم که انسانی که درمحیط کار باشد بیشتنر شرایپیدا کردن کار دیگر را پیدا خواهد کرد وباافراد بیشتری آشنا خواهد شد که درمیان آنان میتوان کسی وکسانی را پیدا کرد که یاالگوی خویش قراردهیم یااینکه توسط آنان راه وچاه بیآموزیم یااینکه ازخود آنان وبه کمک ایشان کاروحرفه ای راپیدا کنیم که مایلیم انجام دهیم پس می بینید که دقیقا تصمیمات ماست که سرنوشت ساز ماست نه هیچ چیز دیگر .
____ کدام " از فرزانه شیدا _____
سالهاست بهارم را
به خزان فروخته ام
و رشته رشته موهایم را
به خاطرات برف
وگرمای تنم را
به سردی زمستان اندوه
گذرم از جاده های بهاری
به تابستان زندگی
چه زودگذر بوده است
من آخر صاحبش نبوده ام
و همچنان در جاده های زندگی
که براه برفیء زمستانی اندوه
میرسد.... در تکرار تکرارها
درمانده ام
کدامین صدا را باید شنید
صدای درونم را
که میپرسد: بیاد داری
یا صدائی را که میگوید
ز خاطر ببر
کدامین صدا را خواهم شنید
بکدامین گوش فراخواهم داد
در آینده ... فرداها
در کدامین جاده ها
چه خواهم کرد.....نمیدانم
آرامشم کجاست؟! ...نمیدانم
کدامین ره به جاده بهار
خواهد رسید
وقتی که نگاه مغموم است؟
! اردیبهشت ۱۳۸۳ چهارشنبه
ـــــــــ سروده ی: فرزانه شیدا ـــــــ
امید که دراتنخاب راه وکار وزندگی وسرنوشت خویش همواره براین اعتقاد باشیم که بهترین راه وبهترین کار , در زندگی ما راهیست که در آن انسانیت و شرف انسانی ,خوبی , ترقیی ورشد وخود سازی خویش را درآن پایه قرار دهیم که چون این باشیم موفق نیز خواهیم بود انسانی که برخود خویش احترام بگذارد در خود سازی خود نیز دربهترین راهها با قلبی آگاه وبا پشتکاری قوی وامید قدرتمند به خدا وند خود وبه خود راه زندگی خویش را براحتی پیدا میکند وبه سرتانجامی خوب نیز دست خواهد یافت که سزاوار آن است ما هرچه را ارزو کنیم نوع آرزوی ما که برای آن تلاش میکنیم نماینده این است که چگونه انسانی میخواهیم باشیم پس وقتی آرزوئی میکنیم وهدفی راانتخاب میکنیم وتصمیم به رفتن درآن وتلاش برای آن میکنیم خوب است همیشه ببینیم که اینراه که انتخاب کردیم براستی چه کسی ازما میسازد انسانی شریف وپاک وزحمتکش یا مزدوزنی خودخواه وخود بین در بیراهه های خطا با انتخاب راههای نادرسیت وداشتن آرزوهای ناصواب ورسیدن به پول ومکنت وجاهی که در دید خداوند وهمیچنین خود وجامعه راهی برخطاست ودرگناه ونانی حرام یا اینکه براستی میخواهیم انسانی با نامی خوب باشیم که هر آن راهی را , راهی شویم از آن بهترین را برای خویش وجامعه یخویش طلب میکنیم وبا هدفی پاک ودیدگانی باز درپی نانی صواب ونامی بنام هستیم که سربلندی ما باشد درنتیجه در انتخاب سرنوشت خود بر آرزوها ونوع آرزوهای خود توجه کنید تا خود را نیز بشناسید وگام در بهترین راهی بگذارید که ازشما کسی میسازد که همواره ازخوددراضی باشید هم خود قادر باشید بخود با سربلندی احترام بگذارید هم دیگران. ¤
*-کسی که عاشق خود و سرنوشت خویش نیست هیچ کاری از او بعید نیست . ارد بزرگ
*- اگر دست تقدیر و سرنوشت را فراموش کنیم پس از پیشرفت نیز افسرده و رنجور خواهیم شد . ارد بزرگ
*- در هر سرنوشتی ، رازی مهم فرو نهفته است . ارد بزرگ
_____پایان فرگرد سرنوشت_____
¤ نویسنده : فرزانه شیدا ¤

برگرفته از :
http://b4armannameh.blogspot.com/2010/02/blog-post_04.html

نظرات

جملات کوتاه مشاهیر جهان

پست‌های پرطرفدار