۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

تارنگار برای نمی دونم کی! : گاهی اوقات

به یاد داشته باش که امروز طلوع دیگری ندارد . دانته


حتی آنگاه که بدون امید زندگی می کنیم هم آرزوهایی داریم . دانته


صدها راه برای پند و اندرز دادن وجود دارد اما بیشتر بدترین گونه آن ، که همان رو راست پند گفتن است را برمی گزینیم . ارد بزرگ


بهشت نیز در تنهایی دیدنی نیست . دانته


چیزی عوض نمی شود ماییم که دگرگون می شویم . هنری دیوید تورو


اندرز پیران ، بیشتر زمان ها مملو از خون و درد است که بدبختانه جوان از فهم آن ناتوان است . ارد بزرگ


مهم نیست اگر زمین بخورید ، مهم دوباره برخاستن است . وینسنت لمباردی



با زبان خوش و ملاطفت ، می توانید فیلی را با یک تار مو به دنبال خود بکشانید . امثال الحکم



هیچ دوستی بهتر از تنهایی ، برای اهل اندیشه نیست . ارد بزرگ



هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید ، زیرا در عمل خواهید دید که همیشه وقت کم و کوتاه است . فرانکلین


عشق مغناطیسی است که ما را به مبدا خود جذب می کند . باربارا دی آنجلیس


هرچه اکنون هستیم محصول افکاری است که سابقا داشته ایم و حالا داریم .پاستور


تواناترین آدمها ، بیشتر زمانها خود را ناتوان می یابند . ارد بزرگ


جوانی نیز مانند پاک ترین و بهترین عشقها سرانجامی ندارد . گوته


برای آنکه کاری امکان‌پذیر گردد دیدگان دیگری لازم است، دیدگانی نو . یونک


شب آنگاه زیباست که نور را باور داشته باشیم . دوروستان



هرچه بیشتر انسان ها را می شناسم، سگ ها را بیشتر ستایش می کنم . ایوان شفر


تنها راه ماندگاری هر مراوده دوستانه ایی ، رسیدن به ساختاری مشترک است . ارد بزرگ


هیجانات همیشه شادی برانگیز هستند ، اما هیچ شادیی نیست که بدون هیجان باشد . آلان چارمر


آخرین بار که به عشق و شور زندگی نهفته در وجود خود اجازه دادید تا بیرون آید و کمی بازیگوشی کند کی بود؟ آخرین باری که از بازی با بچه هایتان به همان اندازه ی آنها لذت بردید ، کی بود؟ آخرین باری که از زنده بودن خود به هیجان آمدید کی بود؟ نگران نباشید دیگران درباره شما چه فکر می کنند. به این فکر نکنید که آن چه را دوست دارید انجام بدهید چقدر عملی ، مفید ، یا موثر است. مضحک باشید ، عاشق باشید ، با شور و حال زندگی کنید . خودتان باشید . باربارا دی آنجلیس


از گناه تنفر داشته باش نه از گناهکار . گاندی


وقتی ارتباط عاشقانه ات به انتها میرسد ، فقط به سادگی بگو«همه اش تقصیر من بود . جکسون براون


مردمی که نگاه ملی و آرزوهای خویش را به فراموشی سپرده اند ، همچون بیماران آسیب پذیرند . ارد بزرگ


اگر به مهمانی گرگ می روید ، سگ خود را به همراه ببرید . گوته


علت هر شکستی،عمل کردن بدون فکر است. الکس‌مکنزی


من تنها یک چیز می‌دانم و آن اینکه هیچ نمی‌دانم. سقراط


انقلاب ستمدیدگان را آزاد نمی کند تنها استثمارگران را عوض می کند. برنارد شاو


گزینش امروز ما ، برآیند اندیشه ها و راه بسیار درازیست که تا کنون از آن گذشته ایم . این گزینش می تواند سیمای نوی را از ما به نمایش بگذارد . ارد بزرگ


جامعه مثل آب نمک است شنا کردن در آن بد نیست اما بلعش وحشتناک است . سایمن استرانسکی


جایی که راه نیست خداوند راه می گشاید . اسکاول شین


سنگینی یادهای سیاه را
با تنهایی دو چندان می کنی …
به میان آدمیان رو و در شادمانی آنها سهیم شو
لبخند آدمیان اندیشه های سیاه را کمرنگ و دلت را گرم خواهد نمود . ارد بزرگ


تمام موفقیت های عظیم بر پایه شکیت بنا شده اند . اسکاول شین


خداوند راهها و چاههایی دارد که تو را حیران خواهد کرد . اسکاول شین


بدخو ، عمرش کم است . ارد بزرگ


حقیقت را دوست بدار ولی اشتباه را عفو کن. ولتر


نباید از خسته بودن خود شرمنده باشی بلکه فقط باید سعی کنی خسته آور نباشی . هیلزها



سایت تبیان : امید

امید ، خود زندگیست

گفته اند اسبی به بیماری گرفتار آمد و پشت دروازه شهر بیفتاد . صاحب اسب او را رها کرده و به داخل شهر شد مردم به او گفتند اسبت از چه بابت به این روزگار پرنکبت بیفتاد و مرد گفت از آنجایی که غمخواران نازنینی همچون شما نداشت و مجبور بود دائم برای من بار حمل کند .

یکی گفت براستی چنین است من هم مانند اسب تو شده ام . مردم به هیکل نحیف او نظری انداختند و او گفت زن و فرزندانم تا توان داشتم و بار می کشیدم در کنارم بودند و امروز من هم مانند اسب این مرد تنهایم و لحظه رفتنم را انتظار می کشم . می گویند آن مرد نحیف هر روز کاسه ایی آب از لب جوی برداشته و برای اسب نحیف تر از خود می برد . ودر کنار اسب می نشست و راز دل می گفت . چند روز که گذشت اسب بر روی پای ایستاد و همراه پیرمرد به بازار شد .صاحب اسب و مردم متعجب شدند . او را گفتند چطور برخواست . پیرمرد خنده ایی کرد و گفت از آنجایی که دوستی همچون من یافت که تنهایش نگذاشتم و در روز سختی کنارش بودم .اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : دوستی و مهر ، امید می آفریند و امید زندگی ست .می گویند : از آن پس پیر مرد و اسب هر روز کام رهگذران تشنه را سیراب می کردند و دیگر مرگ را هم انتظار نمی کشیدند…

تارنگار شـیـروانـی مـه ز یـن : تقدیم به ارد بزرگ ومنوچهر لطیف

با اجازه از صاحب اثر

تقدیم به ارد بزرگ ومنوچهر لطیف

شئروانئ مه وه دار گویزه

گولان تئ دا وئزه وئزه

خاتیرا ( ارد و منوچهر) پیر عازیزه


ماخذ : http://shirvanemazen.blogfa.com/post-3.aspx


تالار پرشيا دام بين الملل : صد کتابی که پیش از مرگ حتما باید خواند!

  1. شاهنامه - فردوسی
  2. خسرو و شیروین - نظامی گنجوی
  3. کلیات سعدی شیرازی - سعدی
  4. ربه‌کا - دافنه دو موریه
  5. بامداد خمار - فتانه حاج سید جوادی
  6. محاکمه - فرانتس کافکا
  7. آرمان نامه ارد بزرگ - امیر همدانی
  8. ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد - پائولو کوئیلو
  9. زارا عشق چوپان - پرویز قاضی سعید
  10. خانه ارواح - ایزابل آلنده
  11. میهن پرست - صادق هدایت
  12. پاییز پدرسالار - گابریل گارسیا مارکز
  13. تاوان عشق - فهیمه رحیمی
  14. سیمای زنی در میان جمع - هاینریش بول
  15. سووشون - سیمین دانشور
  16. مرشد و مارگاریتا - میخائیل بولگاکف
  17. زمستان - مهدی اخوان ثالث
  18. دکتر ژیواگو - بوریس پاسترناک
  19. امیرارسلان نامدار - میرزامحمئ علی نقیب الممالک
  20. دالان بهشت - نازی صفوی
  21. ارباب حلقه‌ها - جی. آر. آر. تالکین
  22. آخرین وسوسه مسیح - نیکوس کازانتزاکیس
  23. یاسمین - م . مودب پور
  24. سلام بر غم - فرانسواز ساگان
  25. مرد پیر و دریا - ارنست همینگوی
  26. شب سراب - ناهید . الف پژواک
  27. طاعون - آلبر کامو
  28. جان کلام - گراهام گرین
  29. دن کیشوت - سر وانتس
  30. لبه تیغ - ویلیام سامرست موام
  31. کلیدر - محمود دولت آبادی
  32. بیگانه - آلبر کامو
  33. خوشه‌های خشم - جان استاین‌بک
  34. اورازان - جلال آل احمد
  35. زنگها برای که به صدا در می‌آیند - ارنست همینگوی
  36. پریچهر - مرتضی مؤدب پور
  37. زنان کوچک - لوئییز می آلکوت
  38. داش آکل - صادق هدایت
  39. چشمهایش - بزرگ علوی
  40. بر باد رفته - مارگارت میچل
  41. دیوان حافظ - حافظ
  42. وداع با اسلحه - ارنست همینگوی
  43. گرگ بیابان - هرمان هسه
  44. دلاور زند - نصرت ناظمی
  45. در جستجوی زمان از دست رفته - مارسل پروست
  46. چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم - زویا پیرزاد
  47. قصر - فرانتس کافکا
  48. قصه های مجید - هوشنگ مرادی کرمانی
  49. سیذارتا - هرمان هسه
  50. پایبندیهای انسانی - ویلیام سامرست موام
  51. روزالده - هرمان هسه
  52. پاشنه آهنین - جک لندن
  53. مادر - ماکسیم گورکی
  54. مامور سری - جوزف کنراد
  55. سفرهای گالیور - جوناتان سویفت
  56. شوهر آهو خانم - علی محمد افغانی
  57. رابینسون کروزوئه - دانیل دفو
  58. نبرد من - آدلف هیتلر
  59. ماشین زمان - هربرت جورج ولز
  60. تس - تامس هاردی
  61. تصویر دوریان گری - اسکار وایلد
  62. ژرمینال - امیل زولا
  63. ماجراهای هاکلبری فین - مارک تواین
  64. گرداب سکندر - رضا رهگذر
  65. جزیره گنج - رابرت لوئی استیونسون
  66. تولدی دیگر - فروغ فرخزاد
  67. برادران کارامازوف - فئودور داستایوسکی
  68. میهن پرست - صادق هدایت
  69. بازگشت بومی - تامس هاردی
  70. ثریا در اغما - اسماعیل فصیح
  71. آنا کارنینا - لئون تولستوی
  72. دور دنیا در هشتاد روز - ژول ورن
  73. همسایه ها - احمد محمود
  74. جنگ و صلح - لئون تولستوی
  75. تربیت احساسات - گوستاو فلوبر
  76. موش و گربه - عبید زاکانی
  77. جنایت و مکافات - فئودور داستایوسکی
  78. آلیس در سرزمین عجایب - لوئیس کارول
  79. بینوایان - ویکتور هوگو
  80. امثال و حکم - دهخدا
  81. پدران و پسران - تورگنیف
  82. گلی در شوره زار - نسرین ثامنی
  83. مادام بواری - گوستاو فلوبر
  84. هزار و یکشب - عبداللطیف تسوجی تبریزی
  85. کلبه عمو توم - هریت بیچر استو
  86. موبی‌دیک - هرمان ملویل
  87. دیوید کاپرفیلد - چارلز دیکنز
  88. بلندیهای بادگیر - امیلی برونته
  89. خواجه تاجدار - ژان گور فرانسوی
  90. کنت مونت کریستو - الکساندر دوما
  91. اولیور تویست - چارلز دیکنز
  92. بابا گوریو - اونوره دو بالزاک
  93. دایی جان ناپلئون - ایرج پزشکزاد
  94. گوژپشت نوتردام - ویکتور هوگو
  95. سرخ و سیاه - استاندال
  96. وسوسه - جین اوستین
  97. شازده احتجاب -هوشنگ گلشیری
  98. اعترافات - ژان ژاک روسو
  99. برادرزاده رامو - دنیس دیدرو
  100. سرگذشت تام جونز: کودک سر راهی - هنری فیلدینگ


راستی !
شما چند تا از این کتابها رو خوندین ؟


ماخذ : http://www.persianpet.org/forum/showthread.php/-22184/index.html?s=639d04cf4cfd118592132f259b0d60d2&

گروه مارشال مدرن : نجابت آزرمیدخت

نجابت آزرمیدخت



در پگاه نخستین روز بهمن ماه آزرمیدخت ، سی و دومین پادشاه ساسانی پس از چهار ماه پادشاهی تنها بخاطر نجابتش و این که تن به خواسته های زیرکانه و پیاپی فرخ هرمز فرمانروای خراسان نداد و همسر او نشد بدست رستم پسر فرخ هرمز کور شده و از کاخ رانده شد رستم می پنداشت پدر پیرش را ملکه ایران از پای درآورده است حال آنکه آزرمیدخت پاکتر از گلهای لاله بامدادان بود .
نجابت او بر کسی پوشیده نبود و به گفته ارد بزرگ اندیشمند فرهیخته ایران زمین : زیباترین خوی زن ، نجابت اوست . اما این زیبایی را کسی بر پادشاه ایران برنتافت و او با چند نفر از نزدیکان خویش به کاروانسرایی بین شاهرود و سبزوار رفته و تا آخر زندگی همانجا ماند .

ماخذ : http://marshal-modern.blogspot.com/2010/07/marshal-modern-roozaane-no-1102.html

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان