۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

دیدگاه های کارشناسی پژوهشگر کشورمان مسعود اسپنتمان در مورد اندیشه ها و فلسفه ارد بزرگ



سخن مهر
دیدگاه های کارشناسی پژوهشگر کشورمان مسعود اسپنتمان در مورد اندیشه ها و فلسفه ارد بزرگ
دیدگاه مسعود اسپنتمان درباره فلسفه ارد بزرگ 31 (آب و هوا)
ارد بزرگ میگوید: آب و هوا، بر جهان بینی، پیوندهای مردمی و اندیشه ی ما تاثیرگذار است
در بررسی و پژوهش میان فرهنگها جدا از تلاشندگی و هوشمندی سرزمینی، محیط پیرامونی آن فرهنگ نیز میتواند در سرنوشت آن تاثیرگذار باشد. گزینه های بسیاری همچون کارکنشهای طبیعی و جغرافی، کدیوریی، نژادی و ... بر آدمی و فرهنگ او چیرگی دارند. در این میان زیستگاه طبیعی هر کشوری میتواند خلندی ژرف بر کردار مردم آن کشور بگذارد. بین کارکُنِشهای طبیعی، آب و هوا نقش بسیار مهم در کنشهای انسانی دارد. به گونه ای که برای هیچ دسته، گروه و نژادی گریز از تاثرات شگرف و ژرف آب و هوا شدنی نیست چرا که همواره در خشکی ها و دریاها، و در میان جلگه ها و کوهستان میان مردم ناآرام زی و بافرهنگ چیرگی ژرف و دیرپایی دارد. گاهی خشونت آب و هوا، ساعتها تلاش گروه ها و دسته های انسانی را نابود میکند. ویژگیهای روانی و احساسات قلب انسانی در چیرگی آب و هواهای گوناگون تفاوت دارند. باختریان در دانش برساخته ی خویش با بهره گیری از دانش شناسایی آب و هوا بر ویژگیها و برتریهای قومی خویش نسبت به خاوریان ای فشرده اند. برای نمونه:

بقراط در سده چهارم پیش از میلاد کتابی نوشت با نام "آبها- هواها- جایها" و در آن با گزیده گویی از تاثیرگذاری زیست بوم و آب و هوای آن در ساختمان طبیعی اقوام و سازماندهی دولتها سخن گفت. ارسطو (322-388پ.م) نیز شوند کامیابی یونانیان(؟!) و برتری عقلی آنان(؟!!) را آب و هوای میانه ی یونان دانست. در جهان اسلام نیز ابن خلدون(732-808ه.ق) پایه گذار دانش جغرافیای انسانی گشته است. اما در ایران کهن نیز نمونه هایی از چنین خودآگاهی را در اندیشه ی ایرانیان میبینیم. برای نمونه در نامه تنسر موبد بزرگ ساسانی به گشنسب فرمانفرمای تبرستان از برتری های آب و هوایی ایرانیان و تاثیر آن بر برتری ایرانیان بر دیگر کشورها سخن رفته است اما به وارون باختریان در تلاش برای تفسیر به رای همه چیز حتا آب و هوا به سود برتر نشان دادن خوی و منش خویش، در سده های کنونی تاریخ ایران، جای پژوهشی ژرف در زمینه ی تاثیرات آب و هوا بر ویژگیهای روانی ایرانیان تهی مانده است.

در این میان آنچه از دستمان برمی آید اینست که همه ی دیدمانهای گوناگون در زمینه ی تاثیر آب و هوا را بر زیست بشر به کوتاهی برشمرده سپس به جایگاه ایران در پژوهشهای جهانی بپردازیم: به طور کلی در جغرافیای انسانی در بخش تاثیرات آب و هوا بر آدمیان، دو دبستان داریم یکی دبستان جبرگرا و دیگری دبستان اختیار گرا.

جبرگرایان بر این باورند که همه ی کردارهای آدمی، سرشت ملتها و روند تاریخ را چهره ی طبیعی آن سرزمین مشخص کرده است. تاثیرات پیرامونی آدمیان آنها را بدون داشتن هیچگونه اختیاری زیر چیرگی خود دارد. گفتارهایی چون: "هند را آب و هوایش ویران کرده است" از دسته گفتارهای جبرگرایانه به شمار میرود:

«چشم انداز پرشکوه و طبیعت هنگفت هند، بر دلاوری و اندیشه ی هندیان چیره شده و آنان را به خرافه گرایی کشانیده است. اما چشم انداز ساده ی اروپا، اروپاییان را نهراسانده و آنها را آماده کرده تا بر نیروهای طبیعی چیره گردند (هنری تامس باکل 1821-1861م)»

«آرنولد توین بی تاریخنگار و پژوهشگر نام آور انگلیسی بر این باور است که آب و هوای سخت شوند نابودی میوه های هرگونه تلاشی در بدست آوردن فرهنگ و تمدن میگردد. او بر این باور است که نیاز انسان به نبرد با سختیهای طبیعی و کوشش برای زنده ماندن شوند پدیداری نخستین تمدن ها بوده است. از این رو، شرایط آسان و سرزمینهای مناسب موجب پدید آمدن تمدن نمیگردد، چنانکه در نواحی استوایی به شوند بودِش مواد غذایی در جنگلها و بی نیازی به پوشاک یا خانه ی همیشگی، تمدنهای درخشانی پدید نیامدند. در چنین سرزمینهایی بومیان کهن هنوز هم اندیشه ی خود را به کار نینداخته اند و هیچ کوششی برای بهبودی زندگی خود نمیکنند»

«سرنوشت قومی میتواند با اندازه ی بارندگی همپیوند باشد. دریاچه های خشک شده از شوند مهاجرتهای بزرگ نشانه دارند. او بر این باور بود حساسیت انسان به دما بیش از دیگر کارکُنِشهاست. بهترین دما برای زیست در بیشتر جاهای گیتی، در شبانه روز میان 5/15 تا 21 درجه سانتیگراد است (پروفسور اِلسوُرث هانتینگتون)»

«یکی دیگر از دشواریهای زندگی در سرزمینهای استوایی افزون بر گرما، دهشتناکیهای طبیعی چون سیل و زلزله و توفان و طاعون و جانوران آزاردهنده است. اما در سرزمینهای نیمه استوایی گرما میانه گراتر شده و منجر به زندگی در هوای آزاد و میل تند جنسی و هوشمندی و میل به فرهنگ و هنر گشته است. اما در سرزمینهای سرد شمالی گرایش مردم به صنعت و پیشه وری و بازرگانی و شوق به کار و کنشگری و به فرگشت دانش بیشتر کمک کرده تا به پیشرفت هنر (فردریک راتسل)»

«در سرزمینهای سردسیر آدمیان نیرومند ترند، خویشتن باوری و بیباکی و کنشگری و ویژگیهایی چون گذشت و بی میلی به کینه جویی و انقام و راستگویی و پیمان بانی و نداشتن نیرنگ و بدگمانی. این ویژگیها برایند توانایی و تندرستی تن آنهاست اما در سرزمینهای گرمسیر مردمان ناتندرست و ترسو و روانشان در برابر کنشها واکنشهای تند و تیز مینماید. برای نمونه هندیها سکوت و آرامش و نیستی را اساس همه چیز میدانند. فوئه قانونگزار هند دستور داده است انسان بیکاری پیشه کند. شوند اساسی باور هندیان به دوزخ، گرمای آنجاست. کسانی که کار نمیکردند در بسیاری از جاها ناخن خود را نمیگرفتند تا هر که بدیشان بنگرد بداند که کار نمیکنند و مردان بزرگی هستند. چرا اقوام جنوبی همیشه یکی پس از دیگری در برابر اقوام شمالی شکست میخورند؟ زیرا آب و هوای شمال نیروبخش است اما آب و هوای جنوب بر اعصاب فشار می آورد. بردگان از جنوب می آمدند و سروران از شمال (روح القوانین منتسکیو)»

«تمدنهای باستانی در خط همگرمای 21 درجه سانتیگراد پدید آمده اند (مارکهام)»

اما اختیارگرایان به جای آنکه به تاثیرات یکسویه ی آب و هوا بر آدمیان پای بفشارند چنین تاثیری را فرآیندی دو سویه و ناشی از بازخورد و پاسخ نیروهای طبیعی و کنشهای آدمی میدانند. یعنی آن چیزی که در اندیشه ایرانیان کهن بودِش داشته است. ایرانیان بر پیوستگی تاثیرگذاری و تاثیرپذیری آدمی بر آسمان باور داشته اند، که البته با نگاهی به دیدمان اخلاقی ایرانیان به فراشُد هستی، چنین بازخوردهایی میان آسمان و زمین بایسته میباید فرآیندی اخلاقی داشته باشند. بهترین پژوهشی که در این زمینه درباره ی ایران شده است، پژوهش ژرف فیلسوف بزرگ آلمانی هگل است، که گرچه انتقادهای بسیاری بر آن وارد است، اما تا کنون بهتر از خود را نداشته؛ از این رو به کوتاهی آن را بازگو میکنیم.

هگل میپندارد، آسیا به ویژه ایران بزرگ، جایگاه برآمدن خورشید [خراسان آن بود کز وی خور آسد (اسدی توسی)] و پهنه ی سرآغازهاست در جایی که ویژگیهای طبیعی در آفریقا ویژگی منفی دارد، اما چنین ویژگیهایی در آسیا چهره ای مثبت دارند. طبیعت نگری آسیاییان از همینجاست:

« آسیاییان بدان خو نداشتند که استقلال و آزادی و چابکی اندیشه را با تمدن یعنی دلبستگی به پیشه ها و سرگرمیهای گوناگون و برخورداری از ابزار آسایش زندگی بیامیزند. دلیری جنگی نزد آنها تنها با درنده خویی سازگار است. این دلیری آن گونه دلیری آرام و استوار بر رایشمندی نیست؛ و چون پذیرای دلبستگی های گوناگون فرهنگی شود، به زودی مردانگی آنان رو به سستی مینهد و نیروهایشان کاستی میپذیرد و مردانی بنده ی کامرانی میشوند. اما منطقه ی کوهستانی آسیای مرکزی ویژگیهای جلگه و بلندی هر دو را داراست. در اینجا همِستارگان (اضداد) به آزادانه ترین شیوه چهره آرایی میکنند. و پایگاه روشنایی و تاریکی که ویژه ایران میباشد خود را نشان میدهد. جلگه و بلندی، دشت و کوه، به همستیزی که با هم دارند متفاوتند. گونه ای از کوه نشینان چون قوم پارس کشش نیرومندی در دگرگون کردن شیوه ی زیست و هاژمان خود دارند به گونه ای که سرآغاز تاریخ را در میان آنها میتوان جست. شیوه ی دوم زندگی ویژه ی جلگه های فراز آمده از ته نشین شدن رودخانه هاست. کشاورزی که در میان مردم چنین جلگه هایی روایی دارد، نیازمند پایبندی در شیوه ی زندگی و پیشبینی کردن و در اندیشه ی آینده بودن است. از این رو کشاورزی به شوند گونه ی طبیعت خود نیازمند ماندگاری اقوام در یک سرزمین است. اما هنگامی که اقوام کوهستانی بر جلگه ها چیره میشوند گِرد آنکه از برتری های فرهنگ جلگه نشینان برخوردار میشوند، شوند دگرگونیهای مثبتی در زندگی آنها میشوند. از این رو پارسیان این مردم کوهستانی و کوچ نشین آزاده، هر چند بر سرزمینهای توانگرتر و بارورتر فرمان رانده اند، ویژگیهای کهن زندگی خود را از دست نداده اند. همیشه یک پایشان در سرزمین نیاکانی بوده و پای دیگر در سرزمینهای گشوده شده ی بیگانه. شاه در سرزمین نیاکانی خویش، دوستی در میان دوستان بود تا جایی که گاه از هم میهنانش دیدن میکرد و برای آنان سوغات می آورد؛ و در بیرون از ایران، خداوندگاری بود که همه از او فرمان میبُردند و با پرداخت باج وابستگی خود را به او نشان میدادند. کوروش در میان قوم چوپان و کوهستانی زاده شد. در خانواده و در میان مردمش زندگی "پدرسالاری" اهمیت داشت.

یگانگی روح قومی با طبیعت کشور در هندوستان شوند پیوستگی حقوق اجتماعی به طبقه بندیهای هاژمانیِ "کاست"ها گشته است. این یگانگی در چین به چهره ی هنداد پدر شاهی نمودار میشود. انسان در اینجا آزاد نیست و هیچگونه ویژگی اخلاقی ندارد زیرا به فرمان طبیعت ناب همچو فرزندی که از پدر خود فرمان میبرد و نه به فرمان اندیشه ی خویش، پیرو فرمان بیرونی است. در آیین ایرانی، یگانگی روح قومی و طبیعت خود را به پایگاهی بر میکشد که در آن، جدایی روح از طبیعت ناب آشکار میشود. بدین گونه آن پیوند نیندیشیده (چون فرمانبری فرزند از پدر درچین) که مجال نمیدهد تا در شنیدن فرمان و به جای آوردن آن از روی خواست و آگاهی دستبُرد زند، در اندیشه ی ایرانی هرگز بودِش ندارد(فلسفه تاریخ هگل). به گفته ی دیگر در اندیشه ی ایرانی هرکس آزاد است تا میان گزارش اندیشه ی خود از نیکی و بدی با آنچه در طبیعت و پیرو آن در سنت پدرانه روند دارد جداسری نهد. نمونه چنین اندیشه ای را در داستان زال و رودابه در شاهنامه میبینیم که زال از یگانگی اندیشه ی خود در برابر سنتهایی که پیوند میان ایرانیان با نوادگان ضحاکیان را نادرست میشمارد می ایستد.

«امپراتوری ایران در دوران هخامنشی، سه ویژگی جغرافیایی ارزشمند داشت. نخست کوهستانهای پارس و ماد. دوم دره های دجله و فرات که زیستندگانش در سایه ی تمدنی پیشرفته با هم یگانه شده بودند. سوم اقوامی که زیر پرچم هخامنشیان به پیشباز دریاها میرفتند یعنی سوریان و فنیقیان و ....

از دیدگاه جغرافیایی، ویژگی ایران در این است که اگرچه بلندیها و دره ها، در آن مانند جاهای دیگر با هم ناسازگارند، اما پایه های مینوی همپیوند با آنها با هم یگانه شده اند. در چین و هند رشد نیمه آگاهانه ی روح در جلگه های بارور روی داده است، و نه در کوهستانهای بلند که نشیمنگاه قبیله های سرگردان است. کوهستانیان چون جلگه ها را به زیر فرمان خود درآوردند، روح جلگه نشینان را دگرگون نکردند بلکه خود خوی ایشان را گرفتند. ولی در ایران، این دو پایه، هر چند گوناگون بودند اما با هم یگانه شدند و آیین مردم کوهستان فرمانروا گشت. این دو بخش در ایران، پشته ی ایران و دشتهایی است که به زیر فرمان پشته نشینان درآمدند (فلسفه تاریخ - هگل)»

و اما آنچه خود میدانیم این است که، ایرانیان پس از سالها زیست در ایرانویچ سرزمین بسیار سردی که ده ماه از سال در آن یخبندان بوده است به شوند افزایش جمعیت و تنگناهای زیستی رو به سرزمینهای گرم تر جنوب می آوردند. چنین مهاجرتی در اساطیر ایرانی در کالبد داستان جمشید آمده است. او نخست برای نگاهبانی از مردم در برابر سرمای ملکوشان کوشکی استوار [ورجکرد] در ایرانویچ میسازد، اما سپس با افزایش جمعیت با در دست داشتن شیپوری به نام "سورا" (همسان با صور اسرافیل) و تازیانه ای با نام "اَشَترا" زمین را میگستراند و ایرانیان را سه بار به کوچیدن سوی نیمروز فرامیخواند. پس از جایگیر شدن ایرانیان در سرزمین کنونی ایران، میان باشندگان بومی ایران که میگویند از نژادی آسیایی چون دراویدیهای هند بودند، و آریاییان نبردهای پراکنده ای در میگیرد که یادمان آن در اسطوره را در جنگ میان دیوان و جمشید میبینیم. پس از سالها از آمیختن میان آریاییان و بومیان نخستین ایران، نژاد هستیوران کنونی ایران پدید می آید.

آب و هوای ایران سالیان سال است که انسانهایی سختکوش و تلاشگر پرورده؛ آنها به یاد سرمای ایرانویچ، هنوز آتش را پاس میدارند و از آنجا که روشنایی و تاریکی، و سردی و گرمی هوا، چه در ایرانویچ و چه در سرزمین گرمتر ایران، به بیشترین اختلاف میل دارند، به همین شوند ایرانیان از آغاز تاریخ، بینشوری و اخلاق و فرزان خود را بر پایه ی تضادهایی ریشه دار و ژرف چون هستی و نیستی، تاریکی و روشنی، سردی و گرمی ساختارده اند.

بر پایه دیدمان مارکسیستی "شیوه ی فرآوردن آسیایی"، به شوند خشکی زمین و کم آبی در آسیا و ایران، مازاد فرآورده های کشاورزی مردمان به اندازه نیست که بتواند خویشتن پایی اقوام رو موجب گردد، از این رو، آسیا در چنگال نیروهای بزرگ رزمی و دولتی که بر منابع کشاورزی چیرگی دارند، همیشه سر فرود می آورد. که البته چنین دیدمانی هرچند گزاره ای اقتصادی و نه جغرافیایی است، با آنچه ما از کشور خویش میشناسیم همستار است.

به وارون در ایران پیش از اسلام، هیچگاه نیروهای بزرگتر در چاپیدن فرآورده های کدیوری شهرها و روستاهای کوچک همداستان نگشته، حتا گونه ای همدلی و همیاری نیز در بازسازی زیرساختارهای کشاورزی داشته اند. چنین فهمی از تاریخ ایران شایان گفتن است که از دیدمان "روح قومی" هگل برگرفته نشده است، بلکه از سالها خودآگاهی و روشن بینی نژاد ایرانی در شناسایی راه خرد و روشنی و دادگری و کوشش ایرانیان در چیرگی بر تاریکی نیروهای طبیعت سرچشمه میگیرد. به وارون اروپاییان، ایرانیان هرگونه کشش کور در چیره شدن به دست ابزار طبیعی یا ... را گونه ای کردار اهریمنی میدانند. ایرانیان مایلند با روشن بینی و خودآگاهی به نبرد با هر آنچه آزادیشان را کرانه مند میکند بپردازند. هر چیزی که گویای تاریکی و نادانی باشد. گفتار اُرُد در زمینه ی آب و هوا گویای همین نکته است که افزون بر خواست ایران و ایرانی بر زیستن یگانه در میانه ی جهان، آب و هوای سرزمین او نیز، همیار با وی نه همانند هندیان تن پروری و بیکارگی به بار می آورد و نه همچون باختریان، آزورزی و کوچک شماری سرزمینهای دیگر را.
مسعود اسپنتمان
sepitemann@yahoo.com
از سایت :سخن مهر مدیریت : نگین
http://sokhanemehr.blogfa.com/

گزیده ای از بهترینهای سخنان ارد بزرگ

بزرگمردی که کلامش از خردی ناب و خالص سرچشمه می گیرد و همیشه سعی دارد از زهدان هستی رازی تازه و با طراوت به دنیا آورد تا به ادراک آدمی تفکری درست و پویا هدیه کند که این خاصیت بزرگان تاریخ است نکتهء بسیار مهم در سخنان این بزرگوار این است که کمترین و یا شاید هیچ تناقضی در گفتار وی مشاهده نمی کنیم بی شک پشت پردهء این افکار پرسشگری های بسیاری نهفته است که به گفته خود او پرسشگری حس کودکانه ای است که تا پایان زندگی باید همراهش داشت آدمی تنها زمانی دربند رویدادهای روزمره نخواهد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنها در حال پرواز باشد . ارد بزرگ اندیشه پروازگر است جایی فرودش آوریم که زیبایی خانه دارد . ارد بزرگ


آدمهای ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند . ارد بزرگ
مردمان توانمند در میان جشن و بزم نیستند . آنها در هر دم به آرمانی بزرگتر می اندیشند و برای رسیدن به آن در حال پیکارند . ارد بزرگ
پیش نیاز رسیدن به دلیری و بی باکی ، یافتن آرمان و خواسته ای هویدا است . ارد بزرگ
تنها آرمانهای بزرگ است که به ما بینشی فرا دنیوی می دهد . ارد بزرگ
به جای خود کم بینی و آرمان گریزی ، پای در راه نهیم که این تنها درمانگر دردهای زندگی ست . ارد بزرگ
هرگز هنگام گام برداشتن به سوی آرمان بزرگ ، نگاهت به آنانی که دستمزد خویش را پیشاپیش می خواهند نباشد ! تنها به توانایی های خود اندیشه کن . ارد بزرگ
همیشه بدنبال سرنوشتی بهتر برای خود باش ، و اگر کسب دانش آرمانت است هر آنچه در این مسیر رنج ببری ارزشش را دارد . ارد بزرگ
عشق چنان شیفتگی در نهان خود دارد که سخت ترین دلها نیز ، گاهی هوس شنا در آن را می کنند . ارد بزرگ
آنکه سختی نکشیده ، نرمی و بهکامی نخواهد داشت . ارد بزرگ
آنچه بدست خواهی آورد فراتر از رنج و زحمتت نخواهد بود . ارد بزرگ
دوستی با رنج ها و درد ها مانند دوستی با دشمن ستیزه جو ست ، باید بر ناراستی ها تاخت که این تنها راه ماندگاریست . ارد بزرگ
سرآمد دشواری و سختی دانایست و دانا چشم خویش را بر بسیاری از زیبایی های زود گذر گیتی خواهد بست . ارد بزرگ
گیتی در جنگ و آوردی بزرگ در گردش است . اندیشه و تلاش خردمندان از یک سو و پوزخند اهریمن و روان دیوپیشگان از سوی دیگر ، معرکه این جهان گذارا است . ارد بزرگ
نرمش و سازگاری با گیتی از هر کمین دلهره آوری ، رهایی مان خواهد بخشید . ارد بزرگ
گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است . ارد بزرگ
مهم ترین رازهای نهان سیاست بازان ، چیزی جز پیگری اندیشه مردم کوچه و بازار نیست . ارد بزرگ
اگر نتوانیم به تبار خویش سامانی درست دهیم ، مانند این است که در خانه ایی بی دیوار زندگی می کنیم . ارد بزرگ
برآزنده نمی گوید کیست ! او می گوید چیستی ؟ و از چیستت تو را به آسمانها می کشاند . ارد بزرگ
برآزندگان بدنبال دگرگونی و رستاخیزند ، رشد در کمینگاه راه های نارفته است . ارد بزرگ
برآزندگان دستی و دامنی برای کاشتن دارند ! تا کدام فرزند برداشت کند ؟... ارد بزرگ
سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند . ارد بزرگ
به حال سرزمینی که روشنفکرش ، حرف فرمانروایان تمامیت خواه را تکرار می کند باید گریست . ارد بزرگ
انتخابات مکان شعبده بازی دیوان سالاران نیست ! . ارد بزرگ
کشوری که گروه های هدفمند سیاسی ندارد انتخابات هر روز بیشتر به پستی می گراید . ارد بزرگ
ریش سفیدان ، زنجیر ارتباط نسل ها هستند . و خاندان بدون ریش سفید ، گذشته ای کم رنگ دارد و آیین های به جای مانده ، به هزار گونه ، تفسیر می شود . ارد بزرگ
صوفی مسلکان برای آنکه افکار اهریمنی خویش را گسترش دهند می گویند نیاز را باید از بین برد چون نیاز سبب دگرگونی می گردد و دگرگونی از دیدگاه آنان رنج آور است ! حال آنکه هدف آدمی از زیستن پیشرفت و درک زوایای پنهان دانش است .
بجای گوشه نشینی و خرده گیری باید با ابزار دانش سبب رشد میهن شد و امنیت را برای خود و آیندگان بدست آورد . ارد بزرگ
از سفر کرده ، ارزش سرزمین مادری را بپرس . ارد بزرگ
کورش نماد فرمانروایان نیک اندیش است و نام او می ماند ، چرا که از راستی و کمک به آدمیان روی برنگرداند . ارد بزرگ
نادر شاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود . ارد بزرگ
بارزترین و گرامی ترین گرایش گاندی ، میهن پرستی او بود . ارد بزرگ
پیران اندیشمند به ریشه ها می پردازند نه به شاخه ها . ارد بزرگ
دشمنی به آدمی این زمان را می دهد که تواناییهای خویش را باز شناسد . ارد بزرگ
تندرستی پرشگاه روان بیدار است برای گشودن دروازه های پیروزی . ارد بزرگ
ادب ادب نمایه آغازین خرد است . ارد بزرگ
با پول ، دانش و آموزش بدست نمی آید ادب دارای ریشه است ریشه ایی به بلندای تاریخ . ارد بزرگ
باران مهرآسمان است نه بغض آن ، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند . ارد بزرگ
روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرافرازی پرداخت . ارد بزرگ
آنانکه از رسیدن به ریشه ها هراس دارند ، در روزمرگی دست و پا می زنند . ارد بزرگ
هر حرفی راز نیست ، اگر سخنی را راز می دانید آن را به کسی نگویید و اگر گفتید دیگر نگویید این را به کسی نگو ! چرا که خود شما توان نگهداری آن را نداشته اید چه برسد به شنونده سخن شما . ارد بزرگ
گام نهادن بر نوک کوه وجود ، بسیار سخت تر از هر کار دیگریست . ارد بزرگ
کوهستان را بنگر ، به تو می گوید نوک بلند و خیره ساز آن ، از پس دامنه ایی گسترده ، آسمان را به زانو درآورده است . ارد بزرگ
بزرگداشت کسانی دیدنیست ، که از دیدگان مردم بسیار دورند . ارد بزرگ
ستایشگری هنر است هنری که با آن می توان ناراست ترین آدمیان را هم دلپسند نمود . ارد بزرگ
آنکه خودخواه است توان ستایشگری و مهرورزی ندارد او بسیار تنهاست . ارد بزرگ
در برف ، سپیدی پیداست . آیا تن به آن می دهی ؟ بسیاری با نمای سپید نزدیک می شوند که در ژرفنای خود نیستی بهمراه دارند . ارد بزرگ
سرود طبیعت ضربانی ملایم و کشیده دارد . ارد بزرگ
نخستین دروازه بی باکی ، تهی شدن از دلبستگی هاست . ارد بزرگ
کسی که می ماند و نمی پرد به یک راز بزرگ آگاه گشته و آن فلسفه پرواز است. ارد بزرگ
استخوان بندی فریاد ، پاسخی ست به هزاران ستم بی صدا . ارد بزرگ
اندیشمند یگانه است و اگر از ترس سکوت نمود با آدمهای دیگر هیچ فرقی ندارد . ارد بزرگ
طبیعت ، آموزگار بزرگیست ، خردمندان از آن درس ها می گیرند . ارد بزرگ
جام عمر را جز با می دلدادگی به خرد و دانش پر مکن خرد در بستری طوفان زده رشد نمی کند . ارد بزرگ
تنها آغاز ها را باید جشن گرفت چرا که شیره جهان در رشد و زایندگیست . ارد بزرگ
پیمان با دستها و کاغذها بسته نمی شود پیمانها را با چشم ها هک می کنند . ارد بزرگ
تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری بدست نخواهی آورد این یک هنجار همیشگی است . ارد بزرگ
خنده در ورای خود رازها در سینه دارد . ارد بزرگ
شایستگان آنانی هستند که آفریننده و منجی اند . ارد بزرگ
فریبکار و نیرنگ باز هیچ پایگاهی نخواهد داشت آخرین و ترسناکترین درسی که خواهد آموخت تنهایی ست . ارد بزرگ
دریاها نماد فروتنی هستند . در نهاد خود کوه هایی بلندتر از خشکی دارند ولی هیچ گاه آن را به رخ ما نمی کشند . ارد بزرگ
فروتنی در برابر گردنکشان اشتباهی بزرگ است . چرا که این کار آنها را گستاختر و بی پرواتر می نماید . ارد بزرگ
بخت آدمی به گذشتگان ، آیندگان و جهان کهکشان ها گره خورده است . ارد بزرگ
فرمانروایان اگر خویی صوفیانه داشته باشند همواره دشمنان سرزمین خویش را افزون نموده و گستاخ تر می کنند . ارد بزرگ
خردمندان ترس را هم به بازی می گیرند . ارد بزرگ
آگاهی تنها راه رسیدن به آزادی ست . ارد بزرگ
آدمی می تواند بارها و بارها به شیوه های گوناگون قهرمان شود . ارد بزرگ
آنانی که به ناگهان رشد کرده اند همچون کسی اند که بر تنابی باریک در حال گذرند . ارد بزرگ
برای پویایی و پیشرفت ، گام نخست از پشت درهای بسته برداشته می شود . ارد بزرگ
پیش نیاز دلیر بودن بدنی ورزیده نیست ، گاهی آدمهای سبکبار، پشت کوهستان را هم به خاک مالیده اند . ارد بزرگ
راهی جز نرمش و بازی با هستی نیست . ارد بزرگ
نخستین کسی که در برابرش باید کُرنش کنی خویشتن خویش است . ارد بزرگ
خموشی ، دری به سوی نگاه ژرف تر است . ارد بزرگ
چهار چوب نگاه ما زمینی است ، اما برآیند اندیشه ما جنبه آسمانی نیز پیدا می کند . ارد بزرگ
مهمتر از امنیت بیرونی ما ، امنیت درونی ماست . هیچ ارتشی نمی تواند نا امنی درون فرو ریخته مان را بهبود بخشد . تنها خود ما هستیم که می توانیم آن را سامان بخشیم . ارد بزرگ
هم رنگ دیگر کسان شدن ، باور هیچ کدام از بزرگان نبوده است . ارد بزرگ
زمین هر روز هزاران هزار گل زیبا به ما ارزانی می دارد اما کمتر کسی زمین را می بیند . ارد بزرگ
آدمهای فرهمند و خودباور بدنبال کف زدن دیگران نیستند آنها به شکوه و ارزش کار خود باور دارند . ارد بزرگ
تنها با از خودگذشتگی برای دیگران می توان جاودانه شد . ارد بزرگ
خودخواه ، تجربه سخت تنهایی را ، پیش رو دارد . ارد بزرگ
نقادی که در انتهای ارزیابی خویش ، راه و شیوه درست را نشان نمی دهد یاوه گویی بیش نیست . ارد بزرگ
نقد و ارزیابی بی کینه ، پاداشی است که ارزش آن را باید دانست . ارد بزرگ
کارمندان نابکار ، از دزدان و آشوبگران بیشتر به کشور آسیب می رسانند. ارد بزرگ
چه نشانی از بد اندیش بجاست ؟ هیچ . ارد بزرگ
ره آورد گفتگو با نادان دو چیز است : نخست از دست دادن بخشی از عمر و دیگری گرفتار شدن ، به افکار پوچ و بی ارزش . ارد بزرگ
اگر آماده نباشیم ارزشمندترین زمان ها را نیز از دست خواهیم داد ، و کسی که آماده نیست بخت کمتری برای پیروزی خواهد داشت ، آمادگی یعنی بروز بودن در هر حرفه و کاری . ارد بزرگ
تنها تنهایی کارآمد است که همراه باشد با پژوهیدن و کاویدن در خرد و دانش . ارد بزرگ
دل کیهان را اگر بگشاییم این سخن را خواهیم شنید ” هر کنشی واکنشی را در پی دارد ” پس بر این باور باشید ! همه کردار ما چه خوب و چه زشت ، بی بازگشت نخواهد بود . ارد بزرگ
افزایش ناگهانی مردم سبب کاهش ادب ،فرهنگ و فرهیختگی می گردد آنهم از آن رو که نسل و تبار پیش از آن نمی تواند بایستگیها و وظایف خویش را همچون آموزگار بدرستی انجام دهد . ارد بزرگ
اندیشه پروازگر است جایی فرودش آوریم که زیبایی خانه دارد . ارد بزرگ
آدمی تنها زمانی دربند رویدادهای روزمره نخواهد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنها در حال پرواز باشد . ارد بزرگ
میان اشک مرد و زن فاصله و بازه ای از آسمان تا زمین است . ارد بزرگ
آنکه می گوید همه چیز خوب است و بدی وجود ندارد با کسی که همه چیز را اهریمنی می پندارد تفاوتی ندارد . برآیند چنین افکار سخیفی به چاه نیستی گرفتار آمدن است تنها کسانی خوبی را خوب می بینند که بدی و اهریمن را باور داشته باشند و از آن پرهیز کنند . ارد بزرگ
شاگردانی که بدون نوآوری ! همواره سخن استاد خویش را تکرار می کنند هیچگاه برای خود و استادشان فر و شکوهی ، ارمغان نمی آورند . ارد بزرگ
شناور بودن خرد آدم در جهان احساس به او میدان بروز و رشد هنر را داده است . ارد بزرگ
سرزمین روان ما بسیار بزرگتر و باشکوه تر از جهان پیرامون ماست . کسانی را بدان راه دهیم که سزاوار آن باشند . ارد بزرگ
مرد دلیر بهنگام ستیز و نبرد ، همراهانش را نمی شمارد . ارد بزرگ
با گذشت ، شما چیزی را از دست نمی دهید بلکه بدست می آورید . ارد بزرگ
اگر غرورت را گم کرده ایی به کوهستان رو ، و اگر از جنگ خسته ایی به دریا . ارد بزرگ
باور بدبختی از خود بدبختی دردناکتر است . ارد بزرگ
اگر بر ساماندهی نیروهای خود توانا نباشیم ، دیگران سرنوشتمان را می سازند . ارد بزرگ
بسیاری از جنگها و آوردهای مردمی از روی نبود شناخت و آگاهی آنها نسبت به یکدیگر بوده است . ارد بزرگ
آنکس ، رستاخیز و دگرگونی بزرگی را فراهم می آورد که پیشتر بارها و بارها با تصمیم گیری های بسیار ، خود ساخته شده است. ارد بزرگ
توان آدمیان را، با آرزوهایشان می شود سنجید. ارد بزرگ
همواره تنهایی ، توانایی به بار می آورد . ارد بزرگ
آدمیان ترسو و ناکارآمد خود را در دنیایی صوفیانه قهرمان می بینند . ارد بزرگ
سرزمینی که جوانانش دارای افکاری صوفیانه هستند ، بزودی بردگی را نیز تجربه می کنند . ارد بزرگ
هیچ دوستی بهتر از تنهایی ، برای اهل اندیشه نیست . ارد بزرگ
دوستی تنها برآیند نیاز ما نیست ، از خودگذشتگی نخستین پایه دوستی ست . ارد بزرگ
صدها راه برای پند و اندرز دادن وجود دارد اما بیشتر بدترین گونه آن ، که همان رو راست پند گفتن است را برمی گزینیم . ارد بزرگ
جز نامیدی و افسردگی هیچ بن بستی در زندگی آدمی نیست . ارد بزرگ
آنکه فکر می کند با گذشتن از زندگی خویش می تواند همه را دلشاد دارد و مخالفی هم نداشته باشد ! سخت در اشتباه است . ارد بزرگ
بدان همواره آنکه برای رسیدن به تو از همه چیزش می گذرد روزی تنهایت خواهد گذاشت، این هنجار دردناک زندگی است . ارد بزرگ
آنکه زندگی بدون رنج و تلاش را برمی گزیند پیشاپیش مرگ خویش را نیز جشن گرفته است . ارد بزرگ
دوستان فراوان نشان دهنده کامیابی در زندگی نیست ، بلکه نشان نابودی زمان ، به گونه ای گسترده است. ارد بزرگ
سرایش یک بیت درست از زندگی ، نیاز به سفری ، هفتاد ساله دارد . ارد بزرگ
این سخن پذیرفته نیست که : “پیکر بزرگترین زندان روان آدمی است” باید گفت پیکر بهترین دوست و همدم زندگی این جهانی روان است چرا که همیشه بدون کوچکترین بهانه ای بدنبال خواسته های او می دود . این که گفته شود روان در بند بدن است و باید زودتر آزاد شود تا به دیدار دلدار بشتابد ، اشتباه است چون هم او بدن را به روان هدیه نموده است کسی که دلدار می خواهد باید به خواست او تن دهد . ارد بزرگ
در پایان کوچه بن بست زندگی ، بارها و بارها ابله هان را دیدار خواهی کرد . ارد بزرگ
پرسشگری حس کودکانه ایی است که تا پایان زندگی باید همراهش داشت . ارد بزرگ
پرسش روشن شاگرد از پاسخ استاد ارزشمندتر است . ارد بزرگ
آنکه پرسشهای پراکنده در وادی های گوناگون را همزمان می پرسد ، تنها می خواهد زمان و نیروی استاد را تباه کند . ارد بزرگ
دانش امروز فر بسیاری در پی داشته ، اما نیروی جاری سازی آرامش به روان ما را ندارد . امنیت را بزرگان خردمند به ما می بخشند . ارد بزرگ

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان