ــ*ــــــــ*فرگرد ریش سفید * ـــــــ*ـــ
با سلام
امروز درباره فرگرد ریش سفید به بازگشائی مطالب این فرگرد می پردازیم و امید است تا کنون قادر بوده باشم
که ازدیدگاه شخصی خود آنچه لازمه ی گفتن در باب سخنان این بزرگمرد ایران است را به نحوی درخور وشایسته خدمت شما دوستان ارائه داده باشم واما در فرگرد ریش سفید نکاتی دیده میشود که عامه مردم با آن نیز آشنائی دارند ازجمله " حرمت وارزشی" که می بایست بر مقام بزرگانِ خرد وهمچنین ریش سفیدان جامعه داد واما تفاوتی نیز نمیکند که این گروه از کدامین قشر جامعه باشند
چراکه آنچه مسلم وآشکار است این است که: زمانی عده ای به شخصی بعنوان ریش سفید یک مکان،محل/ منطقه /روستا ، شهرو کشور/ و یا دنیا نگاه می کنند بی شک بی دلیل وبی سبب نیستوآن فرد به نوعی سزاوار این توجه و احترام بوده است و درطی شناخت مردمی خود رانشان داده وحقانیت سخنان واعمال وصداقت رفتاری وفکری ووجدانی او بر همگان باید ثابت شده باشد . می دانید که مردم براحتی حاضر بقول چیزی یا کسی نیستند مگر آنکه توان ثابت کردن این امر را داشته باشد که " شایستگی صفت و نام بزرگ جا معه و ریش سفیدی" را دارد چرا که در دنیای امروزی اعتماد انسانها نسبت به یکدیگر بسیار کم شده است و علت آن چیزی جز این نیست که فشار های زندگی برهمگان آنگونه اثر نامطلوب نهاده است که پیدا کردن انسانهائی که براستی در درون دل خود انسانی ها ئی با صفات تعالی و دلسوز ومهربان وهمنوع پرست باشند به سختی مقدور است و یا اگر هم هست مردم با تردید و سوءظن تا مدتها او را زیر نظر خواهند داشت وچه بسا در این میان انسانهای بدخواهی نیز" شخص بزرگ و ارزشمندی "را نیز از شدت حسادت و تنگ نظری خوار کرده و در اذعان عمومی اورا برخلاف آنچه براستی هست نمایانده باشند
*دودمانی که بزرگان و ریش سفیدانش خوار باشند ، به کالبد بی جانی ماند که خوراک جانوران دیگر شود . ارد بزرگ
معمولا ومیتوان گفت اکثرا ، بزرگان وریش سفیدان هر جامعه ای ، تشکیل شده از افرادی هستند که درامانت داری ، خوبی وصفات حسنه معروف بوده یا تجربیات آنان یاور ویارای مردم در شکلی ارزشمند در زندگی شما ودیگران خواهند بود و چنین انسانهائی نیز در فکر واندیشه خود خدمت به جامعه ومردم را نوعی وظیفه دانسته و بی آنکه حتی مغرور مقام و شهرت خویش ، درنگاه جامعه ای کوچک یا بزرگ، باشند همواره برای یاری بخشیدن بدیگران آماده اند و گاه انسان اینطور احساس میکند که اینگونه افراد نیز فرستاده های خداوند هستند تا در راه زندگی ، یاور و یاری دهنده ی دیگر مردم و بخصوص نیازمندان باشند
هما نگونه که شاعر گرانقدر ایران" استاد شهریار " سروده است :
::::::::::::::::::::::
من نخواهد شد !
*___________________*
رقییت گر هنر هم دزدد ازمن ، من نخواهد شد
به گُلخن گرچه گل هم بشکُفد , گلشن نخواهد شد
مگر با داس سیمین, کشت زرّین بِدروی , ورنه
به مُشتی خوشه در هم گوفتن خرمن نخواهد شد!
حجابی نیست در طور تجلّی , لیکن اینش هست
که محرم جز شبان ِ وادیِ ایمن نخواهد شد
برواز هفت خط نوشان ِ پایِ خّم ِ می , می پرس
که هر دُردی , شراب ناب مرد افکن نخواهد شد!
به سر تاجِ سهیلش , باید وتاراج طوفانها
به این سهلی , که کوه آبستن ِمعدن نخواهد شد!
دمیدن از گلوی شیشه , نای شیشه گر , داند
به باد و دّم کشی ،دانای فوت وفن نخواهد شد!
به آتشگاه حافظ , رونق وسوز وگداز ماست
چراغ جاودان است این و بی روغن نخواهد شد
دریغ از مومیا کرد این طبیب سنگدل باما
مگر دست شکسته بار برگردن نخواهد شد؟!!
شبستانی که طوفانش دمید از رخنه وروزن
دوصد شمعش بر افروزی یکی روشن نخواهد شد!
تو کز گنجینه بیرون تاختی , ترسم خزف باشی
که گوهر شاهد بازار یا برزن نخواهد شد
کسی کو در حریم حرمت الهام افرشته است
خراب خّفت احلام اهریمن نخواهد شد!!
ُفکل گو , نطفه ی مردی , ز زهدان زمین برگیر
که این زال سترون , دیگر آبستن نخواهد شد!
امید زندگی در سینه ها کشتن , فغان دارد
امین باشی که هرگز ,مرگ بی شیون نخواهد شد
تو پنداری که گل بردی و نای بلبلان بستی؟
ندانستی که بی تیغ زبان , سوسن نخواهد شد!
دمی چون کوره ی آتش , چرا چون شمع نگدازم
عزیزمن," دل عاشق "که از آهن نخواهد شد!!!
به تیر طعنه ی یعقوب حزین چاک گریبان دوخت
ولی گر بادش آرد , بوی پیراهن نخواهد شد
گل از دامن فروریزو چو باد از این چمن بگریز
که جز خون دل آخر, نقش این دامن نخواهد شد
دلی کو " شهریارا" دشمن جان دوستتر دارد
دریغ از دوستی باوی که جز دشمن نخواهد شد!!!
شاعر: " شهریار"
»»»«««««««««
وهمانگونه که در شعر بسیارنغز وعمیق وگویا و زیبای
" استاد شهریار" خواندید
نه ریش سفیدی بدین سادگی از حرمت ومقامش
کاسته خواهد شد
نه انسان بدخواه وفرومایه وپست , هرگز در هرآن
جایگاهی هم که باشد توان آنرا دارد
که در نقاب دروغین خویش
همپای بزرگان باقی بماند وبا انان نشست وبرخاستی داشته
ودیگران را نیز تا حد حقارت خود پائین کشد
وسرانجام نیز در پس بدخواهی ها ودون صفتی های خویش ,
همان از دنیا ومردم باز پس خواهد گرفت
که شایسته اوست
آنهم در زمانی که ریش سفید , اگر درکوتاه مدتی نیز
در تردید نگاه نادانان و یا در شک های گاه گاهی انسانی
قرار گرفته آنانان که درست اورا نمیشناسند
تا شناخت واقعی او , باو شک کنند,اما
سرانجام حرمت خویش باز پس خواهند گرفت
که چنین مقام وحرمتی بیهوده بر آنان نمانده است وآنقدر
دانا وهوشمند هستند که حرمت گرفته شده را
با ذکاوت خویش , باز پس بگیرند
*آنانکه تیشه به ریشه بزرگان و ریش سفیدان می زنند خود و فرزندانشان
را بی پناه خواهند ساخت .* ارد بزرگ
* ریش سفیدان ، زنجیر ارتباط نسل ها هستند . و خاندان بدون ریش سفید ،
گذشته ای کم رنگ دارد و آیین های به جای مانده ،
به هزار گونه ، تفسیر می شود . ارد بزرگ
* ریش سفیدان ، زنجیر ارتباط نسل ها هستند . و خاندان بدون ریش سفید ،
گذشته ای کم رنگ دارد و آیین های به جای مانده ، به هزار گونه ،
تفسیر می شود . ارد بزرگ
●
بدل آرامشی در خواب می جستم
که انهم در پریشانی مرا بیدار می سازد
و می بینم که خواب دیگران
مانند ظلمت سخت سنگین است
و در آرامشی خفتن
خیالم را تمسخر میکند با نیشخند تلخ تاریکی
شب آرام است و من با واژه هایم مانده ام تنها
خیالم میرود همراه اندیشه
بدنبال شب رویائی شاعر
کمی تاریک میگردد به ابری نور مهتابم... وابر آرام
بیک بوسه جدا میگردد ازآغوش ماه شب
ستاره در نگاهم میزند چشمك ....و بیدارم
سکوتی سخت و سنگین است
کسی شاید به غیر از دیدگانم باز بیدار است
کسی شاید به شب با روح بیداری
درون خلسه ای نجوا به شب دارد
کسی شاید میان انتظار و لحظه دیدار
زمان خواب را رویا کند در شوق بیداری
که فردا را ببیند در نگاه او
میان وعده گاهی روشن از آن دیده آرام
که بر او همچو آغوش است
دلی عاشق بیک رویا
به اوجی همچو پرواز است
واوج عاشقی زیبا
محبت در نگاهش رویش یک عشق
و عاشق زندگی کردن ... چو یک رویاست
و جز او قلب غمگین هم ندارد خواب
و آن بیدار روح غرقه در افکار
که میجوید جواب از هستی و بودن
و چشم شاعری می بیند این شب زنده داری را
که بیداری دلیلش هر چه هم باشد
میان زندگی با عشق و شور وغم
به عرفان میرسد احساس یک بیدار
و شب آرام به راز این سکوت خود
که دل گوید : به آرامش دلت را آشنا گردان
... به آرامش ...
تو معنای سکوت زندگی دریاب
و دل را هم رها کن از اسارتها
مگیر از او نوای عاشقی ها را
مگیر از او طپش های محبت را
خدای عشق بیدار است
و می بیند دل ما را
فــرزانه شـــیدا
16/2/1385شنبه
چراکه معمولا انسانهای فرهیخته ودانا وبا تجربه
هستند که از خیرخواهی و خی اندیشی دروجود خویش
هیچ چیزی را کم نداشته وکمک به دیگران
در ذهن ودرون آنان
صرفنظر از جنبه کمک رسانی ،خود به نوعی
یک وظیفه
ودر عین حال باعث شعف وشادی , در درون آنهاست
و درعین حال مهر ومحبتی عمیق وخالصانه
به اطرافیان وهمچنین همنوعان خود دارند و
درقبال آنچه که برای دیگران انجام میدهند چه در قالب
پندی باشد یا کاری وعملی که بی شک از روی خیرخواهیست
هیچ چشمداشتی نیز ندارند.
واینان خود نور امید نگاه ما هستند که در
واپسین لحظات ناامیدی با یاری وکمک های یفکری وعملی خود
یاور ما خواهند دشد درنتیجه نیاز ما به حضور ایشان
اجتناب ناپذیر است وبمانند نسیمی هستند که امید را به
شاهراه نفس راهی کرده وانسان را در مواقع ناامید سختی و
مشکلات یاری میدهند ودر زمانی که انشان درتصور خویش
تمامی درها را بر خود بسته میبیند او بمانند فرشته نجاتی
همراه وهمدل وهمفکر ما گشته یاور لحظات تلخ زندگی ما میشود
که همین بودن درکنار ما در لحظات سختی
خود به تنهائی کافیست که احساس ترس ودلهره ازاینکه پناهی
در میان دیگران نداریم
از درون ما رخت ببندد وحس کنیم هرچه هم پیش اید
باز لااقل تنها نیستیم!.
نسیم آرزو:
ای نسیم ِ دلنواز ِ آرزو
باز بامن قصه ای دیگر بگو
گو که لبخندی ز خورشید آمده
در طلوعی نور ِامید آمده
تا دهد گرمی به قلب بیقرار
تا نگیرد قلب من از روزگار
گو سرشکی کز جفا زاری شده
پای گلزار وفا جاری شده
گو مشو نومید ازاین شیب وفراز
میرسد شادی به باغ خانه باز
گو نمی میرد گل لبخند عشق
گلشنی خواهد شدن پیوند عشق
گو که ساز ان نگاه دلربا
مینوازد نغمه های خنده را
گو که تا آرام جان گیرم دمی
مانده ام تنها بدون همدمی
ای نسیم ِ دلنواز ِ آرزو
با خدایم قصه ی ما را بگو
گو که چشم انتظار من توئی
در شب راز ونیاز من توئی
از تو میخواهم مرا یاری دهی
تا بیابم پیش پای خود رهی
ازتو نومیدی ندیده این دلم
تا به آرامی رسیده این دلم
چون توئی حامی من در باورم
همرهم باش ای پناه ویاورم
همرهم باش ای پناه ویاورم
۵ آذر ماه ۱۳۸۳
فــرزانه شـــیدا
صرفنظر ازاین موارد که ذکر شد
" مهمترین بخش "که میشود گفت
" مجزا کننده" این افراد از دیگران بوده
ودانایان ریش سفید را ازدیگر مردمان جدا می سازد
این است که :
تجربه ودانائی آنان این را نیز, به ایشان آموخته است
که هیچگاه بدون درخواست , در زندگی وکاردیگران دخالت نکنند
ودرصورت تقاضا ی شما نیز هیچوقت ,
دریغ وچشم داشتی نیز نخواهی کرد
ودرعین حال تجربیات ایشان در آن حد به آنان آموخته است
که بدانند به انسانی که پند نمی پذیرد
اصرار نورزند
وهرگز نیز در آنچه را که در ذهن واندیشه دارند
باوجود اطمینان واعتماد به
آن بازهم هرگز برای انجام آن یا حرف شنوی شما
اصرار نخواهند ورزید
ساده تر اگر بخواهیم بگوئیم دانایان ریش سفید شخص
متقابل خود را نیز به خوبی میشناسند
وهرگز نیز درانجام خواسته ها یا حتی پند خود به اجبار
واصرار دست نمیزنند وآنچه را که در اندیشه دارند
نیز به کسی تحمیل نمی کنند
وحتی این توقع را نیز ندارند
که درصورت دادن پندی دیگران بی چون وچرا ,
آنرا بپذیرند , چرا که
ریش سفید دانا هرگز ازاعتماد وایمان وارج واعتباری
که در نزد دیگران دارد
در هیچ شرایطی سواستفاده نخواهد کرد
و آنچه واضح است این است
افرادی با تجربیات آنان عین اینکه درانسان شناسی
خوب ومجرب هستند
بلکه ارزش واعتبار شخصیتی خود را
هرگز بی دلیل زیر سوال نمی برند
وایمان واعتقاد وباور دیگران را نیز نسبت بخود
بگونه ای پاس میدارند که
براستی آنان را در خور مقامی می کند که
همواره شان وارزش واعتبار خود را
حفظ نمایند
" شخصیت ریش سفیدان"
شخصیتی " آرام، فکور ومهربان " است
که در عین اینکه
" قیافه ای اندیشمندانه وپخته " را دارند , اما در
" متانت طبع وزیبائی کلام در آرامش وبه آرامی "
سخن میگویند
وحتی ( صدای آنان در قلب دیگران)
تولید "آرامش وآ سودگی خاطر" میکند,
واین از محسنات حسّنه وقابل دید
آنان است.
او "هرگز باعث دلشکستگی "اطرافیان خود نمیشود
و تمامی" هم وغّم " او در زندگی این است
که تا آنجا که میتواند درخدمت مردم واطرافیان بوده و با اینکه در دنیائی زندگی می کند که" تنوع آدمیان واخلاقیات بسیار متنوع است"
(( اما همیشه میداند با چه کسی چگونه صحبت کند))
(( یا حتی با کسی اصلا همکلام نشود تا زمانی که شخص مذکور خود بخواهد)) .
یا دقیقا به" زبان همان شخص متقابل "صحبت کند , تا به "نحو وسطح دیدگاه فکری و حد دانش "همان او" نیز " درک شود" یافهمیده شود"