۱۳۹۹ مرداد ۱۷, جمعه

عکس نوشته سخنان استاد فیلسوف حکیم ارد بزرگ خراسانی بنیان گذار فلسفه اردیسم

 عکسنوشته سخنان استاد فیلسوف حکیم ارد بزرگ خراسانی بنیان گذار فلسفه اردیسم















 

جزیره اردیسم ونکوور و لغو مراسم 8 سپتامبر

آژانس خبری اُرُدیست های جهان :

جزیره اردیسم ونکوور و لغو مراسم 8 سپتامبر
لغو مراسم 8 سپتامبر (روز جهانی با سوادی) از سوی مدیران جزیره اردیسم ونکوور .
هر ساله همزمان با گرامیداشت روز جهانی باسوادی، اردیست های استان بریتیش کلمبیا در پارک بسیار زیبای استنلی واقع در شهر ونکوور گرد هم جمع شده و این روز را که نماد ارزش گذاری به آگاهی و تکامل انسانی است را گرامی می داشتند. امسال با توجه به رشد فزآینده کرونا ویروس جدید و بیماری کووید-۱۹ جزیره اردیست های ونکوور که بزرگترین و قدیمی ترین جزیره اردیسم کانادا است تصمیم به لغو آن گرفته است.
شعار اردیست ها برای گرامیداشت این روز، این سخن بنیانگذار فلسفه اردیسم، فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی است : «آگاهی، تنها راه رسیدن به آزادیست.»

International Literacy Day 8 September
Stanley Park in Vancouver, BC

لینک منبع خبر: https://www.facebook.com/OrodistsNews/posts/3043333972431495

 

 

 

گفته ای هر دم رسد از جامیم شعری به دست

جز هوای وصل تو در سر هوس نبود مرا

گر کنی پروای من پروای کس نبود مرا

بسته جان احرام کوی توست و قالب محملش

جز دل نالان درین محمل جرس نبود مرا

مست می گردم به دور لعل تو در شهر و کوی

هیچ ترس از شحنه و بیم از عسس نبود مرا

دست می خواهم به پایت سایم و مالم به روی

بیش ازین چیزی ز لطفت ملتمس نبود مرا

یک نفس می خواهم از لعل لبت در کار خویش

لیک هرگز با تو حد این نفس نبود مرا

بعد دیرم گر دهی دشنام حالی بس مکن

زانکه صد چندین به هر دم از تو بس نبود مرا

گفته ای هر دم رسد از جامیم شعری به دست

چون کنم زین خدمتی به دسترسی نبود مرا

 جامی

بقا باد نازنین مرا

 

پاره پاره دل حزین مرا

بین شرار آه آتشین مرا

پاک می کردم اشک خویش ز رخ

غرق خون ساخت آستین مرا

چشم تو گر دلم ربود چه باک

چون سلامت گذاشت دین مرا

بس که سودم به راه ناقه تو

بین چو زانوی او جبین مرا

رخ ز دورم نمودی اندر راه

زد ره عقل دوربین مرا

خط تو صف کشیده مورانند

که کمر بسته اند کین مرا

بی تو می مرد جامی و می گفت

که بقا باد نازنین مرا

جامی

چند کند پای بند خاک خراسان تو را

 

عید شد و عالمی کشته جولان تو را

تا که قبول اوفتد از همه قربان تو را

نعل سم توسنت حیف بود بر زمین

دیده عشاق باد عرصه میدان تو را

بردن دلهات کار، غارت دینها شعار

به که نیفتد دوچار هیچ مسلمان تو را

تیغ سیاست بکش خون اسیران بریز

دولت خوبی چو داد حشمت سلطان تو را

می فکنی تیر و من رنجه که ناگه برد

این جگر آتشین آب ز پیکان تو را

ابر سیه گو سحر روزن مشرق ببند

مطلع خورشید بس چاک گریبان تو را

راحله را جامیا ریگ حرم ساز جا

چند کند پای بند خاک خراسان تو را

جامی

دلی پر چاکها داریم در بحر امید از وی

 

چنان محروم خواهد یار از دیدار خود ما را

که نپسندد نظر در روی خود یک چشم زد ما را

به کف داریم از بهر قبول ساعدش جانی

زهی دولت اگر ننهد به سینه دست رد ما را

دلی پر چاکها داریم در بحر امید از وی

مباد آن روز کاید ز آب خالی این سبد ما را

ز ما مشت خسان دور است پابوس سمند او

چنین کین بخت توسن می زند هر دم لگد ما را

بجز آواز پیکانهای او از خاک ما ناید

گر افشارد پس از مردن معاذالله لحد ما را

جسد افتد به زیر پا و جان گرد سرش گردد

چو سازد زخم تیغ او جدا جان از جسد ما را

نه حد ماست با این لطف و شیرینی سخن جامی

به یاد آن دهان از غیب می آید مدد ما را

 جامی

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان