۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

چه کسانی از" غزل جدی" امروز می گویند: به قلم آقای احمد تمیمی

آقای احمد تمیمی
_*__________*__*

چه كساني از غزل جدي امروز مي‌گويند؟
*___________________________*
به قلم : آقای احمد تميمی


در موضوع : آموزش (شعرنو)

مّاخذ: سایت شعرنو




به جاي مقدمه:
«پذيرفتن نيما به اين معني نيست كه شاعر، خود را مقيد كند كه
در قالب نيمايي شعر بنويسد،
چه اين خود قيد ديگري است و نيما هرگز چنين نمي‌خواست.
ارج كار نيما در اين است كه ارزشهاي نيكوي گذشته، در شعرش نفي نشد.
نيما دريچه‌اي ديگر به روي شعر فارسي گشود
و گرچه، اين دريچه در لحظه‌اي گشوده شد كه شعر فارسي،
به راستي خناق گرفته بود، اما اين هرگز به آن معني نبود
كه بايد همة دريچه‌هاي ديگر بسته شود. مگر نه اينكه شعر، آزادي است
و مگر نه اينكه مقيد كردن شاعر در يك قالب، گيرم، قالب آزاد،
خود به نوعي ديگر، سلب آزادي از شعر است؟»
1_در ويژه‌نامة غزل
مجلة شعر شمارة 46
«گفت‌وگويي با پانزده شاعر نوپرداز پيرامون غزل اكنون»
تحت عنوان «از بيرون به درون» منتشر شد.
توضيح و عنوان مطلب، نكته‌سنجانه است
به ويژه اينكه به جاي «دربارة» از «پيرامون» استفاده شده است.
اما با توجه به پيش‌گفتار مطلب، چند سؤال مطرح مي‌شود:
آيا تمام اين شاعران مطرح و شناخته ‌شده و مهم‌تر از آن نوپرداز هستند؟
آيا به صرف اينكه كسي شعر آزاد مي‌گويد، نوپرداز هم هست؟
ضرورت وجودي غزل را آفريننده و مخاطب آن مشخص مي‌كنند
يا ديگراني كه بدون دليل روشني، ناآگاهانه آن را نفي مي‌كنند؟
در اين گفت‌وگوها بعضي جانب انصاف را رعايت كرده‌اند
و جاي بحثي نيست اما بعضي ديگر، مورد بحث بودند
كه به آنها اشاره مي‌كنم:
آقاي محمد آزرم گفته است:
«غزل به عنوان يك قالب شعري، ضرورت خود را از دست‌ داده
اما تغزل به عنوان مفهومي كه مدام در حال تغيير و تحول است
و با مفاهيم ديگر دچار آميختگي و اختلاط مي‌شود
همچنان يكي از محدوده‌ها و فضاهاي شعرساز شعر فارسي باقي مانده است»
…اينكه غزل، ضرورت خود را از دست داده حرف تازه‌اي نيست
و پيش از اين از زبان شاعراني تأثيرگذار،
به شكل افراطي‌اش شنيده شده است اما
بعد از آن غزل‌سراياني آمده‌اند كه توانسته‌اند در اين قالب،
شعرهايي بگويند كه براي ادبيات امروز، ضروري بوده است
و اگر در قالب غزل سروده نمي‌شد، ضرورتي نداشت.
براي مثال مطلع غزلي از حسين منزوي را بررسي مي‌كنم:
نام من عشق است آيا مي‌شناسيدم؟زخمي‌ام، ‌زخمي سراپا، مي‌شناسيدم؟
در اينكه اين بيت، حرف تازه‌اي زده است ترديدي نيست
زيرا دست كم دريچه‌اي ديگر به توصيف عشق
(كه از هر زبان كه مي‌شنوم نامكرر است)‌
گشوده است.
يادآوري مي‌كنم كه تمام اين حرفها را مي‌شد در قالب ديگري هم گفت
اما با شرحي كه خواهم داد، بهترين قالب براي درون‌مايه و حتي زبان اين شعر،
قالب غزل است چرا كه قواعد شعر كلاسيك، ضرورت اين شعر را افزايش داده است:
قالب را از آن سلب مي‌كنيم:مثلاً: نام من عشق است آيا مرا مي‌شناسيد؟
سراپايم زخمي زخمي است مرا مي‌شناسيد؟
و حتي آزادتر:نام من عشق است و سراپايم زخمي زخمي است آيا مرا مي‌شناسيد؟
و به هر شكلي كه مي‌توانيد اين شعر را از بند!!
عروض و قافيه و رديف آزادتر كنيد، چه باقي مي‌ماند؟
ضرورتش چيست؟
اما در اين شعر، رمز ضرورت، دقيقاً رديف و قافيه و وزن است؛
رديف در اين شعر، پرسشي است كه در پايان دو مصرع اول
و بيتهاي بعدي تكرار مي‌شود
اگرچه در بعضي بيتها به خبري و تعجبي تبديل مي‌شود.«مي‌شناسيدم؟»
در واقع مركز اين شعر است كه تمام كلمات را به سمت خود مي‌كشد
و آيا عشق همان شناختن نيست كه در جهان امروزي مورد ترديد است؟
و اينكه آخر قافيه، صداي «آ» است
و تداعي‌گر دردي‌ است كه در شناختن است.
دلايل ديگر بماند …
در اين شعر، قالب، نه تنها شاعر را در بند خود گرفتار نكرده است
حتي به كمك او نيز آمده است.نكتة مهم دربارة غزل و تغزل اين است
كه بسياري اوقات در قالب غزل، تغزلي وجود ندارد
1:شعاع درد مرا ضربدر عذاب كنيدمگر مساحت رنج مرا حساب كنيد
2يا:يك متر و هفتاد صدم افراشت قامت سخنم يك متر و هفتاد صدم از شعر اين خانه‌ منم
3در ادامة به دوستان غزل‌سرايي اشاره و آنان را به دو گروه تقسيم كرده است؛
يكي گروهي كه به قواعد كلاسيك و روح تغزل وفادار مانده‌اند
و گروه دوم كساني كه با رعايت قواعد كلاسيك،
پشت سر شعر آوانگارد حركت مي‌كنند و با فاصله‌اي بعيد …
اما بايد از ايشان پرسيد كه با چه معياري
اين تقسيم‌بندي را انجام داده است؟
غزل امروز، بيشتر در زبان مخاطبان جريان دارد
و لزوماً در كتاب‌فروشيها يافت نمي‌شود.
شاهد اين هستيم كه حجم عظيمي از فضاي مطبوعات تخصصي شعر،
به وسيلة آزادنويسان قرق شده است؛
فضايي كه در حاشية آن از غزل‌سرا دعوت مي‌شود كه براي بالا بردن
ارزش ادبي جلسه، پشت تريبون، غزل بخواند و بعد از خواندن،
از او مي‌خواهند كه غزلهايش را براي انتشار در مجله،
به آنان تقديم كند و وقتي كه منتشر نمي‌كنند،
بدون آنكه غزل‌سرا شكايتي داشته باشد،
جواب سؤال نپرسيده را اين‌گونه مي‌دهند:
«با انتشار غزلهاي شما در مجله، تمام حرفهاي نيما زير سؤال مي‌رود».
از اين‌گونه براي بعضي غزل‌سرايان، بسيار اتفاق افتاده است.
پس قضاوت آقاي آزرم بر اساس نخواندن و نشنيدن است
و اين نمي‌تواند قضاوت عاقلانه‌اي باشد.
در ادامه اين سؤال مطرح مي‌شود كه منظورشان از شعر
آوانگارد (پيشرو!) چيست؟
آيا اگر شاعري همة قواعد را در هم بشكند و سالها اين شيوه را تكرار كند
لزوماً پيش‌رو است؟‌ آيا به شعرهايي كه از روي تئوريهاي‌!!
ترجمه‌شده، نوشته مي‌شود (سروده نمي‌شود)
و فقط كلماتش از دايرة لغات زبان فارسي است مي‌توان شعر پيش‌رو گفت؟
و جالب اينجاست كه تمام قواعد و تكنيكها و شيوه‌هاي نحوي…
(البته شيوه‌هاي آگاهانه)‌ كه ظاهراً تازه كشف شده‌اند
بدون استثنا (تأكيد مي‌كنم)،
در آثار غزل‌سرايان ادبيات كلاسيك و غزل‌سرايان امروزي موجود است
و بايد زحمت كشيد و خواند.
بسياري از آزادنويسان از ادبيات كلاسيك جز اندكي نمي‌دانند
پس چطور مي‌توانند از چيزي كه خوب نمي‌دانند پيش‌ر‌َوي كنند؟
‌ اگرچه پس از آنكه آموزش شعر پيش‌رو به پايان رسيد،
تازه دريافتند كه خواندن ادبيات كلاسيك، ضروري است،
اما كاش استادانشان قبل از راه‌اندازي،
بر سر در كارگاهشان مي‌نوشتند:
«هر كس كلاسيك نمي‌داند وارد نشود!»
اما غزل‌سرا از نخست با ادبيات كلاسيك آميخته است
و البته كه فاصله‌اش از كلاسيك نخوانده‌ها بايد خيلي بعيد باشد!
ايشان در ادامه اشاره كرده‌اند كه غزل امروز به يك سيستم رمزگشايي تبديل شده است …
(اميدوارم منظور ايشان از غزل امروز، ‌نوع نامشروع آن نباشد
كه بيشتر در دنياي مجازي اينترنت ديده مي‌شود
و تبديل به يك وسيله شده است تا هر كسي را كه
از عروض و قافيه چيزي مي‌داند وارد غزل كند!!)
تا رمزگشايي را چگونه تعريف كنند!
آيا نمي‌بينيم كه پس از قرنها از شعر حافظ و مولانا و…
رمز جديدي گشوده مي‌شود؟
اگر در غزل امروز مجبور به رمزگشايي هستيم
آيا نشان‌دهندة موفقيت غزل‌سرايان روزگار ما نيست؟ا
ايشان همچنين از بحران مخاطبي گفته است
كه غزل امروز دارد كه مي‌تواند با وارد شدن
قواعد كلاسيك به ترانه برطرف شود…
نخست بايد گفت كه شعر و ترانه، دو حوزة جدا از هم هستند
اگرچه گاهي در هم مي‌آميزند اما اگر فرض كنيم
كه ايشان قصد كوچك‌نمايي و بازاري كردن غزل را نداشته‌اند
و منظورشان شعر و موسيقي ناب بوده است،
پرسشهاي زير مطرح مي‌شود:
بحران مخاطب را چه كساني ايجاد كرده‌اند؟
كساني كه ناآگاهانه نحو را مي‌شكنند بدون آنكه به بهاي شعر بيفزايند و چه‌ بسا از آن مي‌كاهند.
__________________________________________
كساني كه شعر را در قالب جدول به مخاطب مي‌دهند
و مخاطب درمانده، بعد از حل جدول برايش هيچ رمزي گشوده نمي‌شود.
كساني كه با انتشار مجموعه‌هايي كه حتي يك شعر ضروري هم نداشته،
شاعران ديگر را نيز كه شعرهايي ضروري دارند
قرباني همان بحران مخاطب كرده‌اند.
بحراني كه بعضي آزادنويسان كه اصلاً شاعر نبوده‌اند،
به سر ادبيات آوردند.
بحراني كه با تأسيس كارگاهها و به كارگيري كارگران ناشي
و هدر كردن، ‌‌غير مستقيم، ‌بسياري از استعدادهاي شعري،‌
دامن زده شد
*و حاصلش ناگفته پيداست.!!*
ايشان در انتها از غزلي موسوم به پست‌مدرن!
صحبت كرده است كه چندان جاي بحث ندارد
و بهتر است دربارة آن در حيطه‌هاي روان‌شناسي و جامعه‌شناسي
و تكنولوژي بحث شود.
خانم پگاه احمدي گفته است كه از خواندن خيلي از غزلها به عنوان تفنن شاعرانه لذت مي‌برد …!
در اين مورد بايد بگويم كه اگر خواندن غزل براي ايشان تفنن است
براي غزل‌سراي جدي امروزي، يك شيوة سرودن است
كه احتياج به كاغذ و خودكار و گوشه‌اي دنج دارد
و همچنين نيازمند تسلط بر ادبيات كلاسيك فارسي است
و به هيچ‌وجه تفنن نيست.
كسي كه به شهادت خودش «بر ديوار خانگي تحشيه» مي‌نويسد
و مادرش «فردوسي ا‌ست و ادبيات فارسي درس مي‌دهد»
بعيد است كه شعر را تفنن بداند
حتي اگر در حد خواندن باشد!
آقاي شمس لنگرودي در آوردن مثال از غزل نو،
غزل فروغ را مثال زده است با اين مطلع:
چون سنگها صداي مرا گوش مي‌كني
سنگي و ناشنيده فراموش مي‌كني
آوردن اين مثال، مرا ناچار كرد تا تصور كنم كه يا ايشان خواسته‌اند
صرفاً از فروغ ياد كنند
يا نام هوشنگ ابتهاج (سايه) را فراموش كرده‌اند
و يا اينكه اصلاً غزلهاي بعد از نيما را نخوانده‌اند.؟!
اما از آنجا كه ايشان تاريخ تحليلي مي‌نويسند
پس بهتر از همه مي‌دانند كه ماجراي غزل سايه چيست.
آقاي ضيا موحد گفته است: ‌
«گاهي تفنني غزل مي‌گويم اما اگر بخواهم " كار جدي" بگويم شعر نو مي‌گويم.»
______________________________________
در پاسخ بايد بگويم كه غزل‌سراياني هستند كه جدي‌جدي، غزل مي‌سرايند
و بعضي‌شان حتي گاهي،‌ جدي‌جدي شعر آزاد مي‌گويند
پس بهتر است كه آقاي موحد از تفنن دست بردارند و
كاري جدي براي شعر نو صورت دهند تا از ورطة بحراني كه
براي مخاطب ايجادشده بيرون بيايد.
ايشان در ادامه غزل را به اسب
تشبيه كرده است كه با وجود زيبايي‌اش در جهان پ‍ُرسرعت امروزي
كاربردي ندارد…
البته اينكه در آوردن مثل براي غزل، از اسم حيوان استفاده مي‌كنند، م
وضوع ناشنيده‌اي نيست اما در واقع اين مقايسه، چه منطقي دارد؟
در اين مثال، وجه تشابه چيست؟ سرعت؟
يعني غزل را نمي‌شود با سرعت خواند يا نوشت؟!
يا شعر آزاد،‌ مثل يك اتومبيل پيشرفته يا هواپيما، پ‍ُرسرعت است؟!
واقعاً وجه تشابه بين كدام «دو چيز» است؟
اگرچه جهان امروز پ‍ُرسرعت است ولي دليل نمي‌شود
كه لزوماً شاعر، شعرش را مثلاً در مترو بنويسد!
يا اينكه بين ساعات اداري آن را تايپ كند!
تنها منطقي كه اين مثال مي‌تواند داشته باشد اين است
كه امروزه به خاطر سرعت زندگي روزمره،‌ امكان سرودن يا
خواندن شعرهاي بلند و بسيار پيچيده، كم است.
پ‍ُرسرعت بودن جهان امروز، دليلي بر نسرودن يا جدي نگرفتن غزل نيست.
اما اگر فرض كنم كه اسب، مثال مناسبي است
و هيچ غرض ديگري در مثال نبوده است
بايد اضافه كنم كه ممكن است ما از ديدن كسي كه سوار بر اسب
در خيابان مي‌رود تعجب كنيم اما نمي‌توانيم انكارش كنيم
مگر آنكه چشمهايش را ببنديم!
ضمناً اسب، ‌غير از زيبا بودن، سمبل نجابت نيز هست
و ديگر اينكه بعضي از اسبهاي امروزي
بسيار گران‌تر از اتومبيل هستند!
و چرا باور نكنيم كه اسب پرنده هم وجود دارد!؟
آقاي هيوا مسيح، گرچه از غزل سيمين بهبهاني صحبت كرده‌اند اما با اين حال پرسيده‌اند كه :
غزل امروز چه كرده است؟ و چه چيز تازه‌اي توانسته به جهان غزل اضافه كند؟

ما نمي‌توانيم منكر آن شويم كه سيمين بهبهاني افقهاي جديدي در غزل گشود
بگذريم از اينكه آقاي مسيح، گويي حسين منزوي را نمي‌شناسند
يا از آوردن اسم ايشان امساك مي‌ورزند.
اما جالب است كه از غزل‌سراياني نام برده‌اند
كه با هيچ معياري در كنار يكديگر قرار نمي‌گيرند!
مثلاً آقاي قيصر امين‌پور و آقاي قزوه!
آقاي شاپور جوركش گفته است :
«در آن دسته از شعرهاي امروز كه در قالب سنتي سروده شده‌اند،
تا به حال نديده‌ام كه مضموني بلند و انساني بتواند مجال بروز داشته باشد.
البته كارهاي كوتاه و كارگاهي و گاه تهييجي در حد شركت
در جشنواره‌ها و كنگره‌ها صورت گرفته و به نظر نمي‌رسد
افق روشني را به سوي آينده باز كند.»
بايد بگويم كه نديدن , دليل بر نبودن نيست.
*________________________*
بديهي است دست كم در سي سال اخير غزل‌سرايان قدرتمندي به ظهور رسيده‌اند
و برخي نيز به ظهور خواهند رسيد
و شعرهايي كه از اين غزل‌سرايان بر سر زبانها افتاده است داراي مفاهيم بلند و انساني است.
زيرا غزل، مخاطبان سختگيري دارد و سختگيري آنها به اين دليل است كه
پيشينية غزل فارسي بسيار عظيم و عميق است.
اگر غزلي در جشنواره‌اي مقامي به دست مي‌آورد و به مدد رسانه‌ها!
به سمع و نظر ايشان مي‌رسد، لزوماً دليلي نيست بر اينكه آن غزل،

معيار شناخت غزل جوان امروز است،
بگذريم از اينكه صلاحيت داوران اين جشنواره‌ها در مواردي، ‌مورد ترديد است.
از اينها كه بگذريم …
در اينكه از نيما و بعد از نيما شعرهاي ضروري و ارزشمند به ادبيات افزوده شد
شكي نيست اما اين سؤال مطرح مي‌شود و كسي بايد به آن پاسخ دهد
كه آيا به مدد ترجمه‌هاي شعرها و رمانهاي غربي نيست كه جرقة شعر نو زده شد؟
و به مدد تئوريهاي غربي، جرقة شعرهاي حتي آزادتر؟
نيما و شاملو برگهاي مهمي از ادبيات امروز هستند.
اما در قالب كلاسيك هم نوشته‌اند كه هيچ ‌كدام آثار برجسته‌اي نيست.
قصد من از بيان اين مطلب به هيچ‌وجه اين نيست كه معيار شاعر بودن
توانايي سرودن در قالب كلاسيك است:
بعضي از شاعران نوپرداز، در قالب كلاسيك نيز موفق بوده‌اند
(فروغ و اخوان و… )
‌و اگرچه در شعر امروز بسيار تأثيرگذار بودند
اما هيچ‌گاه درصدد نفي بي چون و چرا برنيامدند.
اما سؤال اين است كه چرا بسياري از جريانهاي نو
را شاعراني كه ناتوان از سرودن به شيوة كلاسيك
(البته از نوع ضروري‌اش) هستند پايه‌گذاري كرده‌اند؟
نكتة مهم اين است كه: غزل‌سرا، شاعري‌ است كه غالباً (نه قالباً) غزل مي‌سرايد
و درصدد انكار قالبهاي ديگر شعر نيست اما بعضي آزادنويسان همچنان آب در هاون مي‌كوبند …
به جاي مؤخره:سعدي در كتاب گلستان حكايتي دارد
كه در آن با دوستانش راهي حجاز مي‌شوند در راه با هم بيتهايي را زمزمه مي‌كنند.
اما عابدي در مقام انكار برمي‌آيد و منكر حال درويشان مي‌شود تا اينكه به جايي مي‌رسند
كه كودكي را مي‌بينند كه آوازي مي‌خواند.
با شنيدن آن شتر عابد به رقص درمي‌آيد و عابد را مي‌اندازد …
سعدي خطاب به عابد، عباراتي مي‌گويد كه يكي از آنها اين است:
اشتر به شعر عرب در حالت‌ است و طربگر ذوق نيست تو
را كژ طبع جانوري(مرىم جعفرى)پي‌نوشت:

1. حسين منزوي، مجلة تماشا، سال دوم شماره 66، 8 تيرماه
1351.2 بيتي از قيصر امين‌پور.
3. بيتي از سيمين بهبهاني.
منبع:
نوشته شده به قلم آقای :احمد تمیمی
ماخذ:سایت شعرنو

۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

خرید کتاب بصورت مستقیم یا آن لاین از طریق اینترنت





سایتی مخصوص کتاب

تازه ترین کتب به چاپ رسیده کشور:

http://www.bekhan.com



لیست کتاب های جدید

از (روانشناسی و راه و روش زندگی*)


نام قیمت در سایت شابک ناشر مولف



يكصد و يك روش براي رمانتيك بودن (9730) 9000 9730



متذجم: نسل نواندیش/ باربارا دی آنجلس
كتاب كوچك شناخت مردان و زنان (6673) 5000 964-367-151-8



مترجم:رهنما /آلن و باربارا پيز
راه رفتن و مراقبه راه (13844) 10000 13844



مترجم: دارینوش /تيك نات هان
هدف (9333) 39000 9647390767



مترجم:ذهن آویز / برايان تريسي
براي زندگي خود به پا خيزيد (1577) 31000 964-412-119-8



مترجم:نسل نواندیش/ شريل ريچاردسون
روانشناسي فروش (3616) 38000 8 - 82 - 7390 - 964



مترجم: ذهن آویز /برايان تريسي
آن چه با پول نمي توان خريد (1590) 10000 5-082-412-964



مترجم :نسل نواندیش /نتالي و اوي
شما عظيم تر از آني هستيد كه مي انديشيد
/1 (5599) 32000 9-1-301-94-964-978



پارسا مسعود لعلی
توصيه هاي جادويي براي زندگي (12853) 54000 6-583-412-964-978



متذجم :نسل نواندیش /جوني جانستون
حكايت عشق و خوشبختي (13537) 20000 2-74-8910-964-978



افکار مارك فيشر



๏ واريز وجه با مراجعه به بانک

ویا بصورت آنلاین از طریق اینترنت

اقدام به خرید کتابهائی کنید که لیست آن باتمامی

مشخصات کتاب ونویسنده ومترجم در این سایت موجود می باشد.

ویا :

واریز و شماره فیش بانکی وفاکتور خرید خود را از طریق شماره تلفن
22044530
(021)
اعلام نمایید و یا آنرا از طریق آدرس پست الکترونیکی
payment [@] bekhan.com

ارسال فرمایید.

راهنمای خرید بطور کامل در سایت یاد شده موجود است

پيشنهاد بخوان داتكام
سازمان فرهنگی فرا

سه کلید توان افزایی
قيمت پشت جلد: 30000
با تخفيف: 27000 فلسفه و منطق

تاریخ فلسفه (جلد نهم/ از...
قيمت پشت جلد: 76000 حقوق

حقوق اساسي (2418)
قيمت پشت جلد: 14000
كتاب‌هاي تخفيف‌دار
10% تخفیف

بلبل و مورچه
قيمت پشت جلد: 3500
با تخفيف: 3150 20% تخفیف

تصاعدها و لگاریتم
قيمت پشت جلد: 4200
با تخفيف: 3360 30% تخفیف

الماس کوه نور در رهگذر...
قيمت پشت جلد: 22000
با تخفيف: 15400




>>>>>ليست كتابهاي تخفيف‌دار <<<<< كتاب‌هاي پرفروش بازار هدیه
چهار اثر از فلورانس اسکاول...
قيمت پشت جلد: 50000 دایرة المعارف و لغت نامه

فرهنگ نامهای ایرانی
قيمت پشت جلد: 38000 تاریخ

تاریخ هرودوت
قيمت پشت جلد: 37000
تازه‌ترين كتاب‌ها
فلسفه و تاریخ علم و صنعت

مسائل تاريخ فلسفه (7675)
قيمت پشت جلد: 40000 فنی و مهندسی

راهنماي منابع اينترنتي...
قيمت پشت جلد: 32000 ادیان و مذاهب

میترا : آئین و تاریخ (زرکوب)
قيمت پشت جلد: 95000

ماخذ:

http://www.bekhan.com

جملات زیبا


به‌ موقع‌ از جا برخاستن‌ و در دوره‌ جواني‌ تاهل‌ اختيار كردن‌، كاري‌ است‌ كه‌ هرگز كسي‌ از انجام‌ آن‌ پشيمان‌نخواهد شد. بوستر

 

نيك بخت ترين مردم كسي است كه كردار به سخاوت بيارايد و گفتار به راستي . بو علي سينا



در جستجوي نور باش، نور را مي‌يابي. آرنت



سیاستمداری که تنها به پیشروی می اندیشد دمادم برای خویش دشمن تراشی می کند . ارد بزرگ



اگر بخواهي بر عالم فرمانروا باشي بايد عقل بر تو حاكم باشد . سه نه ك

 

صديق ترين ،بي توقع ترين،مفيدترين و دائمي ترين رفيق براي هر كسي كتاب است. مارك تواين

 

آنگاه که مردم بر داشته های خویش آگاه باشند دیگر تن به ستم نمی سپارند . ارد بزرگ

منبع http://setarhenahid.pib.ir/246921/

وجود و دریای خرد در انجمن فرهيختگان ايران

وجود و دریای خرد
پدری به زور فرزند نوجوان خویش را نزد استاد آورد و گفت : من با خانواده ام تازه به شهر ابیورد آمده ایم فرزندم می پندارد همه چیز را می داند و نیاز به درس و مکتب ندارد .
استاد رو به فرزند او کرد و پرسید : آیا اینچنین است ؟
نوجوان گفت : آیا میزان فهم ما از جهان بیشتر از آن چیزی ست که می اندیشیم ؟
استاد گفت : خیر
نوجوان پرسید آیا فهم ما بالاتر از دیده ، تصور و خیال ماست ؟
استاد پاسخ داد : خیر ، بیشتر نیست
نوجوان گفت : حد خیال ، تصور و دیده ما آیا بیشتر از خرد و رشد عقلی و سنی ماست ؟
استاد پاسخ داد خیر نیست
نوجوان گفت : پس خرد که ماحصل دانش و تجربه هست و سن که در گذر ایام بدست می آید شاه بیت وجودی هر انسان است .
استاد گفت آری چنین است .
نوجوان گفت دانش در کف دست استاد است و تجربه در دم خوری با پیران با تجربه و همچنین کار و سفر .
استاد گفت آری اینچنین است .
نوجوان گفت : من به نیکی می دانم سخن شما چیست چون کتاب های مکتب خانه ها را خوانده ام و به یاد سپرده ام امروز بر آنم که به سفر باشم و با پیران گفتگو کنم .
استاد گفت : خرد همچون دریاست . هر یک از ما با این دریا وجودمان را سیراب می کنیم و درختان و گلهای وجودمان را شکوفا می سازیم . در کتاب ، دریایی از خرد نهفته است اگر می گویی همه را نیک می دانی . خواهم گفت این دریا همچون سیل هستی وجودت را پوشانیده و کمالی در تو نیست . جز غرقه شدن در خردی که نه عرض آن را می دانی و نه طول آنرا . تنها زمانی خرد باعث کمال تو می گردد که تو وجود داشته باشی . دیده شوی و سبزی کمال را که در وجودت نقش بسته به همگان نشان دهی ، آنکه راه تو را می رود در نهایت در جوانی پیر شده و با همان کمالی که هیچ گاه درست درکش نکرده منزوی می گردد. چون همگان را خالی از آن خردی می بیند که در وجود بی وجود خویش می بیند .
نوجوان پرسید مگر نباید به دریای خرد فرود آمد .
استاد گفت باید خرد را مانند باران بر وجود خویش باراند و وجود خویش را سبز کرد که این کمال و دلپذیری است .
پانزده سال بعد استاد مرد ژولیده ایی را در کنار مکتب خانه خویش دید که به شاگردان مشتاق دانش می نگرد و حرفهای آنها را گوش می دهد . آن مرد ژولیده پیش آمد و گفت من هم نوجوان غرقه در دریایم که به مکتب شما نیامدم و امروز می بینم همه چیز برایم بی مفهوم است . و امروز می فهمم مسیرم درست نبوده و افسوس که جوانی و بهار زندگی خویش را در این راه باختم . استاد گفت به گرمابه رو و موی و ریش کوتاه کن پیشم بیا تا به تو بگویم چه باید کرد .
مرد نیز چنین کرد و استاد یکی از همان کتابهایی را که مرد زمانی گفته بود آن را بخوبی می داند داد و گفت یک بار دیگر بخوان و دوباره پیشم بیا مرد فردای آن روز پیش آمد و گفت خواندم .استاد گفت حالا هر روز تنها یک صفحه از این کتاب را برای شاگردان بخوان و آموزش بده . و اینبار با این کار زمین وجود خویش را از زیر این دریای مهیب خارج ساز .

متفکر یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : خرد در دانسته های ما دیده نمی شود ، خرد تنها در کردار ما هویدا می گردد .
سه سال گذشت . آن مرد ، استاد بی مانندی شده بود که از سراسر گیتی شاگردانی به پای درس و مکتبش می شتافتند.

http://www.iran-far.com/showthread.php?t=516&page=34

و سایت : http://daftarm.blogspot.com/


عشق در کلام ارد بزرگ


http://nahid.bloggerbite.com/files/2009/09/orod-bozorg-3.jpg

عشق چنان شیفتگی در نهان خود دارد که سخت ترین دلها نیز گاهی هوس شنا در آن می کنند. ارد بزرگ



۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

سخنان زیبا


داناي روشندل کسي است که به فرمان ديو از راه يزدان پاک جهان آفرين برنگردد. بزرگمهر

 

در هر سرنوشتي ، رازي مهم فرو نهفته است  .  ارد بزرگ

 

در زندگي بايد دو عامل را هدف زندگي قرار داد :1- رسيدن به آنچه که مي خواهي2- لذت بردن از آنلوگان پيرسال اسميت

 

کاش نادر شاه همچنان زنده بود و مي توانستم در رکابش براي سربلندي ايران شمشير بزنم . کريم خان زند

 

سرآمد اين جهاني شما هر چه بزرگتر باشد سرنوشت زيباتري در برابر شماست . ارد بزرگ

 

صرفه جويي بخودي خود هنر و منبع درآمد است. سه نه ك


۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

سخنان حکیمانه بزرگان


آنچه هستيد شما را بهترمعرفي مي کند تا آنچه مي گوييد . بزرگمهرhttp://ebrahimmahmoodzadeh.parsaspace.com/%DA%AF%D9%84.gif



آزادی پنجره رشد و شکوفایی کشور است بستن آن سیاهی ها در پی دارد . ارد بزرگhttp://ebrahimmahmoodzadeh.parsaspace.com/%DA%AF%D9%84.gif

 

براي آدم بهانه گير هميشه بهانه وجود دارد . ضرب المثل آلمانيhttp://ebrahimmahmoodzadeh.parsaspace.com/%DA%AF%D9%84.gif

 

دروغ آيين اربابان و بردگان , و حقيقت خداي انسان هاي آزاد است . ماكسيم گوركيhttp://ebrahimmahmoodzadeh.parsaspace.com/%DA%AF%D9%84.gif

 

ريشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدير ناتوان است .  ارد بزرگhttp://ebrahimmahmoodzadeh.parsaspace.com/%DA%AF%D9%84.gif

 

يک اراده خم نشونده ، بر همه چيز، حتي بر زمان قالب مي آيد. شاتو بريانhttp://ebrahimmahmoodzadeh.parsaspace.com/%DA%AF%D9%84.gif

 

زرتشت به وسيله فلسفه خود بشر را از بار سنگين مراسم ظاهري آزاد ساخت و اساس آئينش را بر آموزشهاي اخلاقي نهاد . رابيندرانات تاگورhttp://ebrahimmahmoodzadeh.parsaspace.com/%DA%AF%D9%84.gif



مردان پیشآهنگ ، راه را با داشته های میهنی خویش باز می کنند و نه کمک اجنبی  . ارد بزرگhttp://ebrahimmahmoodzadeh.parsaspace.com/%DA%AF%D9%84.gif



نشاط و خوشدلي ، اعتماد به نفس شما را تقويت و زندگي را دلپذيرتر مي سازد و باعث مي شود كه اطرافيان شما شادي بيشتري را احساس كنند. خوشدلي به معني خوشخيالي و فرار از مشكلات نيست بلكه نشانه هوش و ذكاوت شماست . آنتوني رابينزhttp://ebrahimmahmoodzadeh.parsaspace.com/%DA%AF%D9%84.gif

 

شايد مانند كودكي باشيم كه در كنار دريا با سنگ ريزه ها و صدفهاي زيبا بازي مي كند اما غافل ار آنيم كه دريايي بس بزرگ و اقيانوسي بي كران در مقابل ديدگانمان وجود دارد كه در اعماق آن اسرار عظيم و شگفت انگيز نهفته است . نيوتنhttp://ebrahimmahmoodzadeh.parsaspace.com/%DA%AF%D9%84.gif

 

مهم ترين رازهاي نهان سياست بازان ، چيزي جز پيگري انديشه مردم کوچه و بازار نيست . ارد بزرگhttp://ebrahimmahmoodzadeh.parsaspace.com/%DA%AF%D9%84.gif

 

دوستي براي خود برگزين که به گاه سختي و درماندگي مددکارت باشد. بزرگمهرhttp://ebrahimmahmoodzadeh.parsaspace.com/%DA%AF%D9%84.gif
 

فلسفه چیست ؟ فلاسفه چه کسانی هستند - اقسام فلسفه



فلسفه - معنای فلسفه وچه کسی فیلسوف خوانده میشود

دنیای فلسفه دنیای اندیشه است

آنچه ما بدان فکر کرده ودر مورد آن پرسش میکنیم فلسفه نامیده میشود

فلسفه چیست؟

منبع:

http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d9%81%d9%84%d8%b3%d9%81%d9%87&SSOReturnPage=Check&Rand=0)
*با کلیک بروی *اسامی
ویا*عنوانها* میتوانید به سایت مورد نظر منتقل شده و مطالب را بصورت جامع مطالعه فرمائید

واژه فلسفه واژه ای یونانی و به معنای دوست داشتن دانایی است.


...اما به عنوان یک رشته، فلسفه، علمی است که از اصلی ترین

فعالیت انسان، یعنی تفکر بر خاسته است.

تفکر در مورد کلی ترین و اساسی ترین موضوعاتی که در زندگی

و در جهان با آن ها روبرو هستیم. عمر فلسفه به اندازه عمر زندگی انسان


بر روی زمین است؛

زیرا بشر از اولین روز حیات بر کره خاکی، همواره با پرسش هایی

اساسی و معماگونه درباره خود و جهان روبرو بوده است.

اساسا باید گفت:


فلسفه هنگامی پدیدار می شود که سوال هایی بنیادین

درباره خود و جهان بپرسیم.


سوالاتی مانند:قبل از تولد کجا بوده ایم و بعد از مرگ چه اتفاقی برایمان می افتد؟

زیبایی چیست؟ آیا زندگی ما را شخص و یا نیرویی دیگر

اداره می کند؟

از کجا معلوم که همه در خواب نیستیم؟
خدا چیست؟

و دهها سوال نظیر این سوالات.بنابراین می توان گفت: فلسفه، طرح پرسش های کلی


و جستجوی آزادانه برای یافتن راه حل ها است.

همه چیز درباره فلسفه

مسائل فلسفه، بنیادی ترین پرسش های آدمی در زمینه های

مختلف است.

این مسائل بر حسب این که به چه زمینه ای تعلق دارند،

به چند دسته اصلی تقسیم شده و شاخه های اساسی فلسفه را

نیز تشکیل می دهند. آن ها عبارتد از:





به طور کلی، تاریخ فلسفه را تقسیم می کنند به:





فلاسفه

از فهرست فلاسفه غربی می توان افلاطون، ارسطو، دکارت، هیوم و کانت را نام برد.

از
فهرست فلاسفه شرقی می توان به کنفوسیوس ، لائوتسه و بودا اشاره نمود.

از میان
فهرست فلاسفه اسلامی می توان

کندی، فارابی، ابن سینا، ابن رشد، سهروردی و ملاصدرا را ذکر کرد.

*******

اصطلاحات فلسفی
اصطلاحات فلسفی، اصطلاح هایی هستند که در حیطه فلسفه

به وجود آمده و در همین محدوده نیز معنی دارند.

البته امکان دارد برخی از

اصطلاحات فلسفه غرب با اصطلاحات فلسفه شرق یا

اصطلاحات فلسفه اسلامی

متفاوت بوده و در آن ها جایی نداشته باشد؛ اما با این حال،

ما در این جا، همه اصطلاحات فلسفی را، مربوط به هر مکتبی که باشند، بررسی خواهیم کرد.


اصطلاحاتی مانند:
کلی و جزئی، ذات، علیت، ماده و صورت، قوه و فعل، جوهر، عرض و ....

********

مکاتب فلسفی

معمولا، فلاسفه بر اساس مکاتب فکری که دارند، شناخته می شوند.

یک مکتب یا سیستم فلسفه، شامل یک شیوه خاص تفکر و آراء خاص

در زمینه های مختلف فلسفی است. در فلسفه، مکاتب زیادی وجود دارند؛


بعضی از آن ها فقط مربوط به زمینه یا شاخه ای خاص هستند،

اما بعضی دیگر، همه زمینه ها را در بر می گیرند.


برای مثال، از میان مکاتب فلسفه غرب:

مکاتب رئالیسم و ایده آلیسم مربوط به شاخه معرفت شناسی هستند.






از جمله مکاتب فلسفه شرق می توان به این مکاتب اشاره کرد:

  • مکتب بوداییسم

    در
    فلسفه اسلامی سه جریان و مکتب اصلی فلسفی وجود دارد

    که هر یک از فلاسفه اسلامی دست کم به یکی

    از این مکاتب تعلق داشته اند.

    این مکاتب عبارتند از:

به سایت ذکر شده برای دیدن اقسام فلسفه میتوانید مراجعه بفرمائید

گردآوری وتنظیم وتدوین به قلم فرزانه شیدا

برای آگاهی بیشتر به سایت زیر نیز میتوانید مراجعه کرده ودر مورد فلسفه بیا موزید:
http://images.google.com/imgres?imgurl=http://forum.p30world.com/customavatars/avatar106944_2.gif&imgrefurl=http://forum.p30world.com/showthread.php%3Ft%3D191910&usg=__P80aa0GfdbhkhFciuDWCsuZOj-A=&h=150&w=132&sz=4&hl=no&start=18&um=1&tbnid=zoKQfeuHcMXEvM:&tbnh=96&tbnw=84&prev=/images%3Fq%3D%25D9%2581%25D9%2584%25D8%25B3%25D9%2581%25D9%2587%2B%25DA%2586%25DB%258C%25D8%25B3%25D8%25AA%25D8%259F!%26hl%3Dno%26rls%3Dcom.microsoft:no:IE-SearchBox%26rlz%3D1I7PCTA_en%26sa%3DN%26um%3D1

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان