۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

نام های ایرونی, ایرونی

مهرک نام شاپور اول
نیکا نام رودخانه ای در ایران
روشاک از سرداران مبارز در برابر اسکندر گجستک
سام پدر بزرگ رستم
سپنتا نامی مقدس در ایران باستان
شهداد داده شده از شاه
شایگان مرد بزرگ
سیاوش فرزند کیکاوس - شخصیت اسطوره ای ایرانیان
سورنا رهبر نظامیان ایران در زمان اشکانیان
اوتانا هم پیمان داریوش اول
وارتان یکی از شاهان ایران
آریانا متعلق به نسل آریا
اشکان شاهان سلسله اشکانیان
بکتاش شاه خوارزم
دادمهر فرستاده شهر از طرف فرشته مهر
فرهود پسر زیبا
گشتاسب از شاهان ایران باستان
هیراد ظاهر سالم و زیبا
هیتاسب از فرمانده هان داریوش بزرگ
جاماسب حکیم و فیلسوف ایرانی و داماد زرتشت اسپنتمان
جویان از شخصیت های شاهنامه
کیخسرو از شاهان پیشدادی - فرزند سیاوش- نوه کیکاوس
کیان ستاره
نیوتیش برادر کوچک اشو زرتشت
مهراشک نام ایرانی
مهرساد نام ایرانی
مکابیز نام ایرانی
نرسی از شاهان ساسانی
کورش بنیانگذار شاهنشاهی و حقوق بشر جهان
خشایار شاهنشاه ایران و فرزند داریوش بزرگ
کامبیز یا کمبوجیه یا کامبوزیا فرزند کورش بزرگ
جمشید سومین شاه پیشدادی در حدود 6000 سال پیش
هیربد روحانی گذشته ایران در زمان زرتشت
هژیر یکی از پهلوانان ایرانی
فَرَوَهَر نماد مقدس انسان بالدار از دوره ما قبل زرتشت
فریان نام یکی از شاهان گذشته
دارمان خسرو پرویز شاه ایران
داریوش شاه شاهان - شاههنشاه بزرگ تاریخ ایران
کارن فرزند کاوه - شخصیت ایرانی در شاهنامه- یکی از خاندانها
برسام به معنای آتش بزرگ
بامشاد از موزیسین های دوره ساسانی
بامداد پدر مزدک
آریارمن از نخستین پادشاهان ایران در 2600 سال پیش - نیای داریوش
آرتاباز یکی از فرماندهان کورش بزرگ
ارشان شاهزاده در نزد ایرانیان و فرزند اردشیردوم
ارشام نام پدر بزرگ داریوش بزرگ
ارد نام اشک سیزدهم و همچنین اندیشمند بزرگ معاصر اُرُد بزرگ
اردشیر بنیانگذار سلسله ساسانیان - اردشیر بابکان
اردوان نام شاهان پارتی و برادر داریوش اول
اردا نام کشیشی در زمان ساسانیان
ارشاما نام پدر بزرگ داریوش اول
ارشک نام اولین پادشاه سلسله اشکانیان
آرش نام قهرمان وطن پرست ملی ایران
آراد نام فرشته
آرآسب نام کورش اول
انوشیروان نام پادشاه دادگستر ایران
انوش جاودانه
اَفشین نام یکی از شاهزادگان ساسانی که به بابک خرمدین خیانت کرد
آبتین شخصیتی در شاهنامه - پدر فریدون
آترین نام یکی از پادشاهان خوزستانی در زمان داریوش بزرگ
آرتاباز نام فرمانده ارشد گردونه های کورش بزرگ
آرتام نام والی فریگیه در زمان کورش بزرگ
آریاداد برخواسته از نسل آریا - داده شده آریایی
آرتین نام هفتمین پادشاه ماد
آریا نام فرمانده ارتش کورش بزرگ در جنگ کوناکزا
آریامس آریای بزرگ - از شاهزادگان سغد در زمان اسکندر گجستک
آریامهر دارنده مهر - از سرداران داریوش سوم
آریوداد ایرانداد اوستا
آیوت یکی از بهدینان در فروردین یشت
آرتامن از همپیمانان داریوش بزرگ در براندازی بردیا
ارشکان کنیه فرهاد دوم و اردوان دوم شاهنشاه اشکانی
آریومهر از سرداران داریوش سوم
اوراش فرزند کوچک اردشیر شاهنشاه ایران
بابک بابک خرمدین تندیس وطن پرستی ایرانیان
باربَد نوازنده و رامشگر مشهور خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی
برتهم از سرداران نامی ایران
برسام از سردارن یزدگرد شاهنشاه ساسانی
بیارش کی بیارش - همان آرمین شاهنامه
پاپَک دبیر انوشه روان دادگر و بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی
پاردیک پدربزرگ ساسان بنوشته کتیبه کعبه زرتشت
پِدرام نبیره سام - بدرود - شادباش
پرهام از نامهای ایران باستان - تازی شده اش ابراهیم
پِرشان از نامهای اوستایی به معنی رزمجو
تنسر بزرگ روحانی زرتشتی که اوستا را گرد آوری کرد
تهمتن بزرگ پیکر و دارنده اندام نیرومند
تیرداد پادشاه رمنستان- پادشاه اشکانی
تیگران از سرداران نامی خشیارشا - پادشاه ارمنستان
چوبین کنیه بهرام سپهسالار ارتش هرمزد انوشیروان
خسرو در اوستا به معنی نیکنام - شاهنشاه ساسانی
دارا نهمین پادشاه کیانی - پسر رستم - داریوش
دانوش دیانوش دوانوش - دارنده جاودانگی
راتین رادترین-با داد و دهشترین-از سرداران ارشیر دوم
رسام نام پیکرنگار بهرام گور شاهنشاه ایران
رامین از فرزندان کیخسرو و برادر رامی
روزبه در پهلوی روژوه- وزیر بهرام شاهنشاه ساسانی
روشاک از سرداران ایرانی در جنگ با اسکندر گجستک
زوپیر همپیمان داریوش بزرگ که گوش و بینی خود را در فتح بابل برید
ژوپین نام فرزند کیکاوس
سامیار از نامهای کهن زرتشتی ایران
شاهین سردار بزرگ خسرو پرویز از خاندان وهمنزاد
شهروز وزیر شاهنشاه شاپور
شیراک پدر هرمزد - نگارنده کعبه زرتشت
فَربُد به معنی راست و درست
فرمنش از پادشاهان ایرانی در گرجستان
کیارش دومین پسر کیغباد- پسر کی اپیوه
کیانوش برادر فریدون شاه پیشدادی
کیانمهر کیامنش - کیافر - کیانزاد
لیشام از وطنپرستان دیلمی
مازیار از سرداران مادی کورش بزرگ - ماه یزد یار - همسنگر بابک
مزدک از نامهای دوران هخامنشی - آفریننده مزدا - آئین آورنده مزدکیان
مهراب پادشاه ایرانی در کابل و پدر رودابه
مهران همان میتران پهلوی - از خاندانهای اصیل ساسانی
نیوتیش برادر کوچک اشو زرتشت
آئیریک نیای یازدهم زرتشت
آئین کیش - راه و روش
آئین گُشنَسب سپهبد ایرانی در نبرد با بهرام چوبینه
آپاسای منشی شاهنشاه شاپور یکم ساسانی
آتروترسه پسر اسفندیار
آتروپات سردار ایرانی که والی آذربایجان بود - سردار داریوش
آترونوش آذرنوش - پاکدین زرتشتی
آرتاپارت نگهبان ویژه کوروش بزرگ
آرتام یکی از والی های شهنشاهی کوروش بزرگ
آرتین هفتمین پادشاه ماد
آریاز راهنما و راهبر - نامی اوستایی
آروکو فرزند کوروش هخامنشی
آریابد نگهبان و سردار سرزمینهای آریایی
آریاراد پسر آریامنش پادشاه کپدوکیه
آیوت یکی از بهدینان زرتشتی
ائیریه من ایران منش در روزگار ساسانی
ادیشه نامی پهلوی - از سرداران کورش بزرگ
اَرتاریا پسر خشایارشاه
اَرتامن از متحدین داریوش بزرگ بر ضد مغ دروغین
اَرتاوند فرمانده ناوگان خشیارشا
اَرتور در کتاب ماتیکان هزاردستان از برزگان بوده است
اَرتَمَن یکی از سرداران ماد در روزگار کوروش
اَرتَبرزین در اوستا یعنی برترین راستی - سرداری هخامنشی
اَردین راستین و بزرگوار
اَرزین فرمانده امپراتوری ایران در حمله اسکندر گجستک
اَرسیما نماینده داریوش سوم برای گفتگو با سکندر ملعون
اشتوکان نامی اوستایی و رقیب زریر
اشاداد کــسی که از راستی و نیکی سود جسته است
اُمید در پهلوی اُمیت - از نویسندگان دینکرد زرتشتیان
اُوَرَش پسر اردشیر سوم
اُورداد از سرداران کوروش بزرگ
باتیس ازسرداران داریوش سوم در حمله اسکندر گجستک
باوَند از سپهبدان مازندران
بَردیا - بَردیه فرزند کوروش بزرگ
بروسا پدر بهرام - از موبدان یزد
بَستام برادر زن هرمز چهارم ساسانی
بهداد نیک آفریده شده
به رَوِش نیکترین راه - بهترین انتخاب زندگی
بیارش کی بیارش - همان آرمین شاهنامه
پوریا از پهلوانان ایران زمین
پویان جستجو کننده راستی و درستی
تورک پسر شیدسب پادشاه زابلستان از نوادگان جمشید شاه
تیران پسر اردشیر سوم پادشاه اشکانی ارمنستان
جهانگیر پسر رستم ذال
چوبین کنیه بهرام سپهسالار ارتش هرمزد انوشیروان ساسانی
داتام فرمانده ایران در کاپادوکیه
داریو از پادشاهان ایرانی در زمان پایان دوران سلوکیان
دانین از خاندانهای ایرانی
دیااکو پادشاه ماد ایرانی
راتین از سرداران اردشیر دوم - رادترین مرد
رام برزین پیشکار دربار انوشیروان دادگر
رایش پسر زادشم
رتوشتر برادر بزرگ اشو زرتشت
ریوشاد نامی ایرانی
ژوبین پسر کیکاووس
سپند مهر در اوستا سپنته میتر - قاتل خشایارشا
سپهرداد در اوستا سپیتریدات - داده خداوند
سپیتا از درباریان آستیاگ ماد
سروش گوش دادن به صدای وجدان - پیک ایزدی در دین بهی
سهراب تابش سرخ - پسر زال
سیامک پسر کی کاووس
سینا در اوستا سَئنا - از پیروان زرتشت
شاه بهرام نام زرتشتیان امروزی - نام بهرام گور
شروین از شاهان باوندی
شهروی چهره شاهانه - از موبدان ساسانی
شیروان از شاهان شیروانی ایران
شیروی از شاهان ساسانی
فرامین از پادشاهان ساسانی
فرزام لایش و شایسته
فرزین نامی ایرانی
فَرَه وَشی سمبول ملی ایرانیان همان فَرَوَهَر است
فرورتیش دومین پاشاه ماد در بیستون نیز نامش هست
فرهاد نام بسیاری از شاهان ایرانی - فرهاد عاشق شیرین
کارین از خاندانهای اصیل ایرانی همان کارن
کامیار نامی ایرانی
کُردان پسر مرزبان
کی آرمین پسر کی قباد
کیازند نامی ایرانی
کیانوش برادر شاه فریدون پیشدادی
کیوان پسر موبد سروش
کیومهر نامی ایرانی
گودرز پسر گیو
لُهراسب پسر کیخسرو شاه کیانی
مانی نقاش دوره ساسانی که دعوی پیغبری کرد
مِهربُد نامی از دوره هخامنشی
مهیار نامی ایرانی
نیما از دانشمندان ایرانی
ورجاوند نورانی - مقدس - دارای احترام
وَندا امید - آرزو - سپهبد تبرستان
وَهرام نامی پهلوی - همان بهرام
ویسپار هم پیمان داریوش بزرگ در براندازی مغ دروغین
هُرمُز نام بسیاری از شاهان ایران
هومان پسر ویسه و برادر پیران
نامهای بانوان ایرانی
افرا ستایش کردن
افشید شکوه خورشید
آلیش قابل اشتعال
الیا نام گل
آمیتریس نام دخــتر داریوش دوم و همسر خشایارشا
آموتیا نام دوشیزه در زمان زندیه
آناهیتا نام فرشتگان اهورامزدا
آندیا همسر اردشیر اول
آنیتا نام دخــتران در زمان زند- به معنی پرورش گیاه
انوشا خوشحالی و سرور و شادی
انوشک نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی
انوشه نام زنان در زمان ساسانیان- به معنی جاوید و ابدی
آرا آراستن و زیبا کردن
آرمیلا نام دخــتران در ایران باستان
آرمیتان شخصیتی در شاهنامه و دخــتر جمشید
آروشا درخشان - نورانی - باهوش
آرتا نام شهر در زمان زند که به روی دخــتران میگذاشتند
ارنواز شخصیتی در شاهنامه و دخــتر جمشید
آرتمیس گوینده راستی- نام دریاسالار زن
آرتنوس صادق - راستگو - نام دخــتر داریوش
آسا نام دخــتر شاپور دوم ساسانی- بزرگ و علیحضرت
آتاناز نامی ایرانی
آتنا نامی ایرانی
آتوسا دخــتر کورش بزرگ همسر داریوش بزرگ مادر خشیار
آتوشه نام عمه یا خاله شاپور شاه
آوید نامی ایرانی
آویسا آب پاک و تمیز
آیدا همچون ماه و مهتاب
آیدان چهره زیبا همچون ماه - آیسان
آیلا نور ماه و مهتاب- آیناز
پرشه جرقه - دخــتر ایرانی
پروشات همسر داریوش دوم
ردیمه همسر کمبوجبه - شاهزادگان هخامنشی
رکــسانا دخــتر داریوش دوم
سپنتا مقدس ایرانی
وانوشه نام گل
آذرمهر آتش مقدس ایرانیان- آذرمینا
آذرنوش نام زنان ساسانی و همچنین آتش مقدس ایران
آزیتا نام شاهزاده - ملکه و پرنسسز در ایران
برسین دخــتر داریوش سوم که اسکندر با او ازدواج کرد
بهنوش خوش مشرب - مطبوع - دلپذیر
بهشید نامی ایرانی به معنی بهترین روشنایی
بیتا زیبا و خوش چهره
کاساندان همسر کورش بزرگ
چیستا زنی که دارای مقام روحانی و مقدس در ایران بوده
دل آسا نامی ایرانی
درسا همچون مروارید
الیکا مادر زمین - شکوفه - نام دهی در شما ایران
الیزه نام مکانی در رودبار
المیرا فدا کننده
اریکا مرتبط با زمین
اِستاتیرا همسر داریوش سوم
ایرسا رنگین کمان
کیانا برخواسته از نسل کیانیان
لبینا نام یکی از قسمتهای موسیقی کهن ایران
لیدا مهسان - مهسیما – مهسو- مهرشید
مهشید مهسان - مهسیما – مهسو- مهرشید
ملیسا مرهم - نام زنبور عسل در یونانی
ماندان ماندانا - مادر کورش بزرگ - همسر کمبوجیه اول
مرسده ملکه در ایران
میترا فرشتگان مقدس ایران باستان
نازنوش نامی ایرانی
نیسا دخــتر یکی از شاهان پارتی
نیوشه نیوشا- گوش دهنده- نوشه
نوشا پرنس در زمان ساسانیان
پانته آ شاهزاده ای که اسیر کورش بزرگ شد
پریساتیس همسر داریوش دوم و نام شاهزادگان
پارمیس دخــتر ارشد کورش بزرگ
رُدگون مادر داریوش اول - پرنس در اشکانیان
ساینا سیمرغ
تینا عاشق نوازش
ویرا ویشکا- ویدا - ویستا
آبنوش از زنان ویس و رامین
آپاما دخــتر سپیتمن سردار ایرانی
آرتادخت وزیر خزانه داری اردوان چهارم اشکانی
آرتیستون دخــتر کورش بزرگ - زن داریوش
آرگون شهبانوی اردشیر یکم هخامنشی
ارشانوش از نام نامه نخعی
برسین زن ایرانی اسکندر گجستک
پارمیس دخــتر بردیا - نوه کورش بزرگ
پروشات در اوستایی به معنی بسیار شاد
پریزاد زن داریوش دوم هخامنشی
پورچیستا پردانش-دخــتر زرتشت-زن جاماسب
جاماسبه شهبانوی اردشیر درازدست
چیستا فرشته دانش و خرد
رائیکا پسندیده و دوست داشتنی
رادنوش بانوی شهرین
سپاکو زن مهرداد چوپان که کورش بزرگ را تربیت کرد
فرنو مادر بزرگ اشو زرتشت
فرگون نام زنان در ایران باستان
کتایون زن کیگشتاسب در شاهنامه
میترادات دخــتر مهرداد پادشاه اشکانی
نیسا دخــتر مهرداد و خوهر میترادات اشکانی
نیشام نام فرشته نگهبان آذرخش
نوشید نام مادر مانی نقاش که خود را پیامبر نامید
وستا پردانش - دخــتر پاکدامن و با اصل و نسب
ویدا در اوستایی ویستا - پر دانش و فرهنگ
هما هفتمین پادشاه کیانی - دخــتر کیگشتاسب
یاسمین پهلوی یاسمن - نوعی گل- دخــتری در ویس و رامین
آتری به معنی آتش - از نامهای باستانی
آپامه خوشرنگ و زیبا - دخــتر اردشیر دوم هخامنشی
آرتا از نامهای باستانی
آندیا زن اردشیر درازدست شاهنشاه هخامنشی
ارشین از شاهدخت های هخامنشی
ارشنوش نام نامه نخعی - نام باستانی
افروز از نامهای پهلوی
ناهید اناهیت - اناهیتا - فرشته آب
بهرو بهشاد - بهرخ - بهتاب
پردیس باغ و بهشت - واژه پارادیز انگلیسی از همین است
پریوش پریزاد - پریسا - پریداد - پری تن
تارا ستاره
تناز مادر لهراسب - دخــتر آرش کمانگیر
آذرگون دخــتران در زمان اشکانی ویس و رامین
آذرمهر آتش مهر
آرتونیس دخــتر ارته باذ و خواهر برسین
آرمه ئیتی فروتنی - پاکی - نگهبان زمین
آذرمیدخت دخــتر همیشه جوان - دخــتر خسروپرویز - زنی که شاه شد
آسیمن نامی پهلوی که همان سیمین امروزی است
آماستریس دخــتر داریوش سوم
اَدرک دخــتر یزدگرد سوم ساسانی
اَردویسور فرشته آب در ایران باستان
آرته دخت شهبانو اشکانی همسر اردوان
اَرشیت دوست ترین - نامی از دوره هخامنشی
اَمِستریس شهبانوی خشایارشا
اوراشی زن پسر سیامک
بینا دانا و بیننده
دینا نامی ایرانی
پُرشاد خواهر داریوش سوم هخامنشی
پری ویس دخــتری در ویس و رامین
توشنامئیتی فرشته مهر و دوستی
تیتک از نامهای زرتشتیان امروزی
مهر نوش نامهای رایج امروزی
داماسپیا شهبانوی اردشیر یکم
رائیکا پسندیده و دوست داشتنی
راتا فرشته بخشش و مهربانی در وندیداد
زرشام دخــتری از خاندان جمشید
سپاکو همسر مهرداد چوپان که کوروش بزرگ را پرورش داد
سَتوِش ستاره باران در زبان پهلوی
سریرا زیبا - خوش چهره
سندوس خواهر خشایارشاه
سی سی کام کامروا - مادر داریوش سوم - دخــتر اُستان برادر اردشیر دوم
سیندخت دخــتر مهراب پادشاه کابل
شراره از نامهای رایج امروزی
شاهیده پارسا - پرهیزکار
شیددخت دخــتر روشنایی و نور
فرنوش از نامهای رایج امروزی
گلدیس از واژه اوستایی دَئسه به معنی همچون گل
ماندوی شهبانوی اردشیر سوم شاه ارمنستان
مهدیس از ماه دیس گرفته شده است به معنی گل چهره
مهرو به معنی چهره ای همچون ماه
مهدخت به معنی دخــتری همچون ماه
مهر آریا مهر دخــتر آریایها
مهر آئین کیش مهر ایرانی
میرتو از زنان شاهنشاهان هخامنشی
نائیریکا بانوان پارسا در دین زرتشتی
نوشید مادر مانی نقاشی در دوره ساسانی
نِیشام فرشته نگهبان آذرخش
ورتا نامی پهلوی به معنی گل
ویس معشوقه رامین در دوره شاهنشاهی اشکانیان
هورام واژه ای پهلوی به معنی خوش رام - خنده رو
یوتاب خواهر آریوبرزن - زنی سردار در آذرآبادگان
آریا ناز نامی ایرانی




نوشته های محقق کشورمان فرزانه شیدا در مورد آرمان نامه ارد بزرگ


شعر بسیار زیبای وطن از شکوه عمرانی

http://mehr-irani.persiangig.com/Mehr%20Iran/iran_map.jpg


وطن ای ریشه و تاروپودم
وطن ای رکوع و سجودم
وطن ای  نیاکان نیکو سرشت
وطن ای که خاکت سرای بهشت
وطن ای جوانان بیدار ما
هنر ها ز هرسو بدیدار ما
وطن ای زنان سلحشور ما
به هر سو پراکنده عشق وصفا
وطن ای  ندای آزادی
وطن ای کرد وترک و قشقایی
تو را شاد و سرافراز می خواهم
تو را  آباد و آزاد می خواهم
تو را  آباد و آزاد می خواهم

شعر بسیار زیبای هموطن از شکوه عمرانی

http://rouznamak.persiangig.com/image/Iran%20Farhangi.jpg
هموطن

افتخار من ایران است


افتخار تو ایران است


سرزمین من ایران است


سرزمین تو ایران است


من و تو زیک اب و خاک و سراییم


من و تو با یک زبان سخن میسراییم


من و تو ز یک دین و آیینیم


پس چرا ز یکدگر جداییم؟


چرا خود را ز دیگری مهتر بدانیم؟


تو میدانی که درمیان غریبه ها جایی نداریم؟


پس چرا جدایی


چرا بی همزبانی


ایرانی از خود ماست


جدایی از او خلل ماست


ایرانی افتخار ماست


کوروش و داریوش مال ماست


حافظ وسعدی راه ماست


مولانا راهبر ماست


چه کسانی از" غزل جدی" امروز می گویند: به قلم آقای احمد تمیمی

آقای احمد تمیمی
_*__________*__*

چه كساني از غزل جدي امروز مي‌گويند؟
*___________________________*
به قلم : آقای احمد تميمی


در موضوع : آموزش (شعرنو)

مّاخذ: سایت شعرنو




به جاي مقدمه:
«پذيرفتن نيما به اين معني نيست كه شاعر، خود را مقيد كند كه
در قالب نيمايي شعر بنويسد،
چه اين خود قيد ديگري است و نيما هرگز چنين نمي‌خواست.
ارج كار نيما در اين است كه ارزشهاي نيكوي گذشته، در شعرش نفي نشد.
نيما دريچه‌اي ديگر به روي شعر فارسي گشود
و گرچه، اين دريچه در لحظه‌اي گشوده شد كه شعر فارسي،
به راستي خناق گرفته بود، اما اين هرگز به آن معني نبود
كه بايد همة دريچه‌هاي ديگر بسته شود. مگر نه اينكه شعر، آزادي است
و مگر نه اينكه مقيد كردن شاعر در يك قالب، گيرم، قالب آزاد،
خود به نوعي ديگر، سلب آزادي از شعر است؟»
1_در ويژه‌نامة غزل
مجلة شعر شمارة 46
«گفت‌وگويي با پانزده شاعر نوپرداز پيرامون غزل اكنون»
تحت عنوان «از بيرون به درون» منتشر شد.
توضيح و عنوان مطلب، نكته‌سنجانه است
به ويژه اينكه به جاي «دربارة» از «پيرامون» استفاده شده است.
اما با توجه به پيش‌گفتار مطلب، چند سؤال مطرح مي‌شود:
آيا تمام اين شاعران مطرح و شناخته ‌شده و مهم‌تر از آن نوپرداز هستند؟
آيا به صرف اينكه كسي شعر آزاد مي‌گويد، نوپرداز هم هست؟
ضرورت وجودي غزل را آفريننده و مخاطب آن مشخص مي‌كنند
يا ديگراني كه بدون دليل روشني، ناآگاهانه آن را نفي مي‌كنند؟
در اين گفت‌وگوها بعضي جانب انصاف را رعايت كرده‌اند
و جاي بحثي نيست اما بعضي ديگر، مورد بحث بودند
كه به آنها اشاره مي‌كنم:
آقاي محمد آزرم گفته است:
«غزل به عنوان يك قالب شعري، ضرورت خود را از دست‌ داده
اما تغزل به عنوان مفهومي كه مدام در حال تغيير و تحول است
و با مفاهيم ديگر دچار آميختگي و اختلاط مي‌شود
همچنان يكي از محدوده‌ها و فضاهاي شعرساز شعر فارسي باقي مانده است»
…اينكه غزل، ضرورت خود را از دست داده حرف تازه‌اي نيست
و پيش از اين از زبان شاعراني تأثيرگذار،
به شكل افراطي‌اش شنيده شده است اما
بعد از آن غزل‌سراياني آمده‌اند كه توانسته‌اند در اين قالب،
شعرهايي بگويند كه براي ادبيات امروز، ضروري بوده است
و اگر در قالب غزل سروده نمي‌شد، ضرورتي نداشت.
براي مثال مطلع غزلي از حسين منزوي را بررسي مي‌كنم:
نام من عشق است آيا مي‌شناسيدم؟زخمي‌ام، ‌زخمي سراپا، مي‌شناسيدم؟
در اينكه اين بيت، حرف تازه‌اي زده است ترديدي نيست
زيرا دست كم دريچه‌اي ديگر به توصيف عشق
(كه از هر زبان كه مي‌شنوم نامكرر است)‌
گشوده است.
يادآوري مي‌كنم كه تمام اين حرفها را مي‌شد در قالب ديگري هم گفت
اما با شرحي كه خواهم داد، بهترين قالب براي درون‌مايه و حتي زبان اين شعر،
قالب غزل است چرا كه قواعد شعر كلاسيك، ضرورت اين شعر را افزايش داده است:
قالب را از آن سلب مي‌كنيم:مثلاً: نام من عشق است آيا مرا مي‌شناسيد؟
سراپايم زخمي زخمي است مرا مي‌شناسيد؟
و حتي آزادتر:نام من عشق است و سراپايم زخمي زخمي است آيا مرا مي‌شناسيد؟
و به هر شكلي كه مي‌توانيد اين شعر را از بند!!
عروض و قافيه و رديف آزادتر كنيد، چه باقي مي‌ماند؟
ضرورتش چيست؟
اما در اين شعر، رمز ضرورت، دقيقاً رديف و قافيه و وزن است؛
رديف در اين شعر، پرسشي است كه در پايان دو مصرع اول
و بيتهاي بعدي تكرار مي‌شود
اگرچه در بعضي بيتها به خبري و تعجبي تبديل مي‌شود.«مي‌شناسيدم؟»
در واقع مركز اين شعر است كه تمام كلمات را به سمت خود مي‌كشد
و آيا عشق همان شناختن نيست كه در جهان امروزي مورد ترديد است؟
و اينكه آخر قافيه، صداي «آ» است
و تداعي‌گر دردي‌ است كه در شناختن است.
دلايل ديگر بماند …
در اين شعر، قالب، نه تنها شاعر را در بند خود گرفتار نكرده است
حتي به كمك او نيز آمده است.نكتة مهم دربارة غزل و تغزل اين است
كه بسياري اوقات در قالب غزل، تغزلي وجود ندارد
1:شعاع درد مرا ضربدر عذاب كنيدمگر مساحت رنج مرا حساب كنيد
2يا:يك متر و هفتاد صدم افراشت قامت سخنم يك متر و هفتاد صدم از شعر اين خانه‌ منم
3در ادامة به دوستان غزل‌سرايي اشاره و آنان را به دو گروه تقسيم كرده است؛
يكي گروهي كه به قواعد كلاسيك و روح تغزل وفادار مانده‌اند
و گروه دوم كساني كه با رعايت قواعد كلاسيك،
پشت سر شعر آوانگارد حركت مي‌كنند و با فاصله‌اي بعيد …
اما بايد از ايشان پرسيد كه با چه معياري
اين تقسيم‌بندي را انجام داده است؟
غزل امروز، بيشتر در زبان مخاطبان جريان دارد
و لزوماً در كتاب‌فروشيها يافت نمي‌شود.
شاهد اين هستيم كه حجم عظيمي از فضاي مطبوعات تخصصي شعر،
به وسيلة آزادنويسان قرق شده است؛
فضايي كه در حاشية آن از غزل‌سرا دعوت مي‌شود كه براي بالا بردن
ارزش ادبي جلسه، پشت تريبون، غزل بخواند و بعد از خواندن،
از او مي‌خواهند كه غزلهايش را براي انتشار در مجله،
به آنان تقديم كند و وقتي كه منتشر نمي‌كنند،
بدون آنكه غزل‌سرا شكايتي داشته باشد،
جواب سؤال نپرسيده را اين‌گونه مي‌دهند:
«با انتشار غزلهاي شما در مجله، تمام حرفهاي نيما زير سؤال مي‌رود».
از اين‌گونه براي بعضي غزل‌سرايان، بسيار اتفاق افتاده است.
پس قضاوت آقاي آزرم بر اساس نخواندن و نشنيدن است
و اين نمي‌تواند قضاوت عاقلانه‌اي باشد.
در ادامه اين سؤال مطرح مي‌شود كه منظورشان از شعر
آوانگارد (پيشرو!) چيست؟
آيا اگر شاعري همة قواعد را در هم بشكند و سالها اين شيوه را تكرار كند
لزوماً پيش‌رو است؟‌ آيا به شعرهايي كه از روي تئوريهاي‌!!
ترجمه‌شده، نوشته مي‌شود (سروده نمي‌شود)
و فقط كلماتش از دايرة لغات زبان فارسي است مي‌توان شعر پيش‌رو گفت؟
و جالب اينجاست كه تمام قواعد و تكنيكها و شيوه‌هاي نحوي…
(البته شيوه‌هاي آگاهانه)‌ كه ظاهراً تازه كشف شده‌اند
بدون استثنا (تأكيد مي‌كنم)،
در آثار غزل‌سرايان ادبيات كلاسيك و غزل‌سرايان امروزي موجود است
و بايد زحمت كشيد و خواند.
بسياري از آزادنويسان از ادبيات كلاسيك جز اندكي نمي‌دانند
پس چطور مي‌توانند از چيزي كه خوب نمي‌دانند پيش‌ر‌َوي كنند؟
‌ اگرچه پس از آنكه آموزش شعر پيش‌رو به پايان رسيد،
تازه دريافتند كه خواندن ادبيات كلاسيك، ضروري است،
اما كاش استادانشان قبل از راه‌اندازي،
بر سر در كارگاهشان مي‌نوشتند:
«هر كس كلاسيك نمي‌داند وارد نشود!»
اما غزل‌سرا از نخست با ادبيات كلاسيك آميخته است
و البته كه فاصله‌اش از كلاسيك نخوانده‌ها بايد خيلي بعيد باشد!
ايشان در ادامه اشاره كرده‌اند كه غزل امروز به يك سيستم رمزگشايي تبديل شده است …
(اميدوارم منظور ايشان از غزل امروز، ‌نوع نامشروع آن نباشد
كه بيشتر در دنياي مجازي اينترنت ديده مي‌شود
و تبديل به يك وسيله شده است تا هر كسي را كه
از عروض و قافيه چيزي مي‌داند وارد غزل كند!!)
تا رمزگشايي را چگونه تعريف كنند!
آيا نمي‌بينيم كه پس از قرنها از شعر حافظ و مولانا و…
رمز جديدي گشوده مي‌شود؟
اگر در غزل امروز مجبور به رمزگشايي هستيم
آيا نشان‌دهندة موفقيت غزل‌سرايان روزگار ما نيست؟ا
ايشان همچنين از بحران مخاطبي گفته است
كه غزل امروز دارد كه مي‌تواند با وارد شدن
قواعد كلاسيك به ترانه برطرف شود…
نخست بايد گفت كه شعر و ترانه، دو حوزة جدا از هم هستند
اگرچه گاهي در هم مي‌آميزند اما اگر فرض كنيم
كه ايشان قصد كوچك‌نمايي و بازاري كردن غزل را نداشته‌اند
و منظورشان شعر و موسيقي ناب بوده است،
پرسشهاي زير مطرح مي‌شود:
بحران مخاطب را چه كساني ايجاد كرده‌اند؟
كساني كه ناآگاهانه نحو را مي‌شكنند بدون آنكه به بهاي شعر بيفزايند و چه‌ بسا از آن مي‌كاهند.
__________________________________________
كساني كه شعر را در قالب جدول به مخاطب مي‌دهند
و مخاطب درمانده، بعد از حل جدول برايش هيچ رمزي گشوده نمي‌شود.
كساني كه با انتشار مجموعه‌هايي كه حتي يك شعر ضروري هم نداشته،
شاعران ديگر را نيز كه شعرهايي ضروري دارند
قرباني همان بحران مخاطب كرده‌اند.
بحراني كه بعضي آزادنويسان كه اصلاً شاعر نبوده‌اند،
به سر ادبيات آوردند.
بحراني كه با تأسيس كارگاهها و به كارگيري كارگران ناشي
و هدر كردن، ‌‌غير مستقيم، ‌بسياري از استعدادهاي شعري،‌
دامن زده شد
*و حاصلش ناگفته پيداست.!!*
ايشان در انتها از غزلي موسوم به پست‌مدرن!
صحبت كرده است كه چندان جاي بحث ندارد
و بهتر است دربارة آن در حيطه‌هاي روان‌شناسي و جامعه‌شناسي
و تكنولوژي بحث شود.
خانم پگاه احمدي گفته است كه از خواندن خيلي از غزلها به عنوان تفنن شاعرانه لذت مي‌برد …!
در اين مورد بايد بگويم كه اگر خواندن غزل براي ايشان تفنن است
براي غزل‌سراي جدي امروزي، يك شيوة سرودن است
كه احتياج به كاغذ و خودكار و گوشه‌اي دنج دارد
و همچنين نيازمند تسلط بر ادبيات كلاسيك فارسي است
و به هيچ‌وجه تفنن نيست.
كسي كه به شهادت خودش «بر ديوار خانگي تحشيه» مي‌نويسد
و مادرش «فردوسي ا‌ست و ادبيات فارسي درس مي‌دهد»
بعيد است كه شعر را تفنن بداند
حتي اگر در حد خواندن باشد!
آقاي شمس لنگرودي در آوردن مثال از غزل نو،
غزل فروغ را مثال زده است با اين مطلع:
چون سنگها صداي مرا گوش مي‌كني
سنگي و ناشنيده فراموش مي‌كني
آوردن اين مثال، مرا ناچار كرد تا تصور كنم كه يا ايشان خواسته‌اند
صرفاً از فروغ ياد كنند
يا نام هوشنگ ابتهاج (سايه) را فراموش كرده‌اند
و يا اينكه اصلاً غزلهاي بعد از نيما را نخوانده‌اند.؟!
اما از آنجا كه ايشان تاريخ تحليلي مي‌نويسند
پس بهتر از همه مي‌دانند كه ماجراي غزل سايه چيست.
آقاي ضيا موحد گفته است: ‌
«گاهي تفنني غزل مي‌گويم اما اگر بخواهم " كار جدي" بگويم شعر نو مي‌گويم.»
______________________________________
در پاسخ بايد بگويم كه غزل‌سراياني هستند كه جدي‌جدي، غزل مي‌سرايند
و بعضي‌شان حتي گاهي،‌ جدي‌جدي شعر آزاد مي‌گويند
پس بهتر است كه آقاي موحد از تفنن دست بردارند و
كاري جدي براي شعر نو صورت دهند تا از ورطة بحراني كه
براي مخاطب ايجادشده بيرون بيايد.
ايشان در ادامه غزل را به اسب
تشبيه كرده است كه با وجود زيبايي‌اش در جهان پ‍ُرسرعت امروزي
كاربردي ندارد…
البته اينكه در آوردن مثل براي غزل، از اسم حيوان استفاده مي‌كنند، م
وضوع ناشنيده‌اي نيست اما در واقع اين مقايسه، چه منطقي دارد؟
در اين مثال، وجه تشابه چيست؟ سرعت؟
يعني غزل را نمي‌شود با سرعت خواند يا نوشت؟!
يا شعر آزاد،‌ مثل يك اتومبيل پيشرفته يا هواپيما، پ‍ُرسرعت است؟!
واقعاً وجه تشابه بين كدام «دو چيز» است؟
اگرچه جهان امروز پ‍ُرسرعت است ولي دليل نمي‌شود
كه لزوماً شاعر، شعرش را مثلاً در مترو بنويسد!
يا اينكه بين ساعات اداري آن را تايپ كند!
تنها منطقي كه اين مثال مي‌تواند داشته باشد اين است
كه امروزه به خاطر سرعت زندگي روزمره،‌ امكان سرودن يا
خواندن شعرهاي بلند و بسيار پيچيده، كم است.
پ‍ُرسرعت بودن جهان امروز، دليلي بر نسرودن يا جدي نگرفتن غزل نيست.
اما اگر فرض كنم كه اسب، مثال مناسبي است
و هيچ غرض ديگري در مثال نبوده است
بايد اضافه كنم كه ممكن است ما از ديدن كسي كه سوار بر اسب
در خيابان مي‌رود تعجب كنيم اما نمي‌توانيم انكارش كنيم
مگر آنكه چشمهايش را ببنديم!
ضمناً اسب، ‌غير از زيبا بودن، سمبل نجابت نيز هست
و ديگر اينكه بعضي از اسبهاي امروزي
بسيار گران‌تر از اتومبيل هستند!
و چرا باور نكنيم كه اسب پرنده هم وجود دارد!؟
آقاي هيوا مسيح، گرچه از غزل سيمين بهبهاني صحبت كرده‌اند اما با اين حال پرسيده‌اند كه :
غزل امروز چه كرده است؟ و چه چيز تازه‌اي توانسته به جهان غزل اضافه كند؟

ما نمي‌توانيم منكر آن شويم كه سيمين بهبهاني افقهاي جديدي در غزل گشود
بگذريم از اينكه آقاي مسيح، گويي حسين منزوي را نمي‌شناسند
يا از آوردن اسم ايشان امساك مي‌ورزند.
اما جالب است كه از غزل‌سراياني نام برده‌اند
كه با هيچ معياري در كنار يكديگر قرار نمي‌گيرند!
مثلاً آقاي قيصر امين‌پور و آقاي قزوه!
آقاي شاپور جوركش گفته است :
«در آن دسته از شعرهاي امروز كه در قالب سنتي سروده شده‌اند،
تا به حال نديده‌ام كه مضموني بلند و انساني بتواند مجال بروز داشته باشد.
البته كارهاي كوتاه و كارگاهي و گاه تهييجي در حد شركت
در جشنواره‌ها و كنگره‌ها صورت گرفته و به نظر نمي‌رسد
افق روشني را به سوي آينده باز كند.»
بايد بگويم كه نديدن , دليل بر نبودن نيست.
*________________________*
بديهي است دست كم در سي سال اخير غزل‌سرايان قدرتمندي به ظهور رسيده‌اند
و برخي نيز به ظهور خواهند رسيد
و شعرهايي كه از اين غزل‌سرايان بر سر زبانها افتاده است داراي مفاهيم بلند و انساني است.
زيرا غزل، مخاطبان سختگيري دارد و سختگيري آنها به اين دليل است كه
پيشينية غزل فارسي بسيار عظيم و عميق است.
اگر غزلي در جشنواره‌اي مقامي به دست مي‌آورد و به مدد رسانه‌ها!
به سمع و نظر ايشان مي‌رسد، لزوماً دليلي نيست بر اينكه آن غزل،

معيار شناخت غزل جوان امروز است،
بگذريم از اينكه صلاحيت داوران اين جشنواره‌ها در مواردي، ‌مورد ترديد است.
از اينها كه بگذريم …
در اينكه از نيما و بعد از نيما شعرهاي ضروري و ارزشمند به ادبيات افزوده شد
شكي نيست اما اين سؤال مطرح مي‌شود و كسي بايد به آن پاسخ دهد
كه آيا به مدد ترجمه‌هاي شعرها و رمانهاي غربي نيست كه جرقة شعر نو زده شد؟
و به مدد تئوريهاي غربي، جرقة شعرهاي حتي آزادتر؟
نيما و شاملو برگهاي مهمي از ادبيات امروز هستند.
اما در قالب كلاسيك هم نوشته‌اند كه هيچ ‌كدام آثار برجسته‌اي نيست.
قصد من از بيان اين مطلب به هيچ‌وجه اين نيست كه معيار شاعر بودن
توانايي سرودن در قالب كلاسيك است:
بعضي از شاعران نوپرداز، در قالب كلاسيك نيز موفق بوده‌اند
(فروغ و اخوان و… )
‌و اگرچه در شعر امروز بسيار تأثيرگذار بودند
اما هيچ‌گاه درصدد نفي بي چون و چرا برنيامدند.
اما سؤال اين است كه چرا بسياري از جريانهاي نو
را شاعراني كه ناتوان از سرودن به شيوة كلاسيك
(البته از نوع ضروري‌اش) هستند پايه‌گذاري كرده‌اند؟
نكتة مهم اين است كه: غزل‌سرا، شاعري‌ است كه غالباً (نه قالباً) غزل مي‌سرايد
و درصدد انكار قالبهاي ديگر شعر نيست اما بعضي آزادنويسان همچنان آب در هاون مي‌كوبند …
به جاي مؤخره:سعدي در كتاب گلستان حكايتي دارد
كه در آن با دوستانش راهي حجاز مي‌شوند در راه با هم بيتهايي را زمزمه مي‌كنند.
اما عابدي در مقام انكار برمي‌آيد و منكر حال درويشان مي‌شود تا اينكه به جايي مي‌رسند
كه كودكي را مي‌بينند كه آوازي مي‌خواند.
با شنيدن آن شتر عابد به رقص درمي‌آيد و عابد را مي‌اندازد …
سعدي خطاب به عابد، عباراتي مي‌گويد كه يكي از آنها اين است:
اشتر به شعر عرب در حالت‌ است و طربگر ذوق نيست تو
را كژ طبع جانوري(مرىم جعفرى)پي‌نوشت:

1. حسين منزوي، مجلة تماشا، سال دوم شماره 66، 8 تيرماه
1351.2 بيتي از قيصر امين‌پور.
3. بيتي از سيمين بهبهاني.
منبع:
نوشته شده به قلم آقای :احمد تمیمی
ماخذ:سایت شعرنو

۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

خرید کتاب بصورت مستقیم یا آن لاین از طریق اینترنت





سایتی مخصوص کتاب

تازه ترین کتب به چاپ رسیده کشور:

http://www.bekhan.com



لیست کتاب های جدید

از (روانشناسی و راه و روش زندگی*)


نام قیمت در سایت شابک ناشر مولف



يكصد و يك روش براي رمانتيك بودن (9730) 9000 9730



متذجم: نسل نواندیش/ باربارا دی آنجلس
كتاب كوچك شناخت مردان و زنان (6673) 5000 964-367-151-8



مترجم:رهنما /آلن و باربارا پيز
راه رفتن و مراقبه راه (13844) 10000 13844



مترجم: دارینوش /تيك نات هان
هدف (9333) 39000 9647390767



مترجم:ذهن آویز / برايان تريسي
براي زندگي خود به پا خيزيد (1577) 31000 964-412-119-8



مترجم:نسل نواندیش/ شريل ريچاردسون
روانشناسي فروش (3616) 38000 8 - 82 - 7390 - 964



مترجم: ذهن آویز /برايان تريسي
آن چه با پول نمي توان خريد (1590) 10000 5-082-412-964



مترجم :نسل نواندیش /نتالي و اوي
شما عظيم تر از آني هستيد كه مي انديشيد
/1 (5599) 32000 9-1-301-94-964-978



پارسا مسعود لعلی
توصيه هاي جادويي براي زندگي (12853) 54000 6-583-412-964-978



متذجم :نسل نواندیش /جوني جانستون
حكايت عشق و خوشبختي (13537) 20000 2-74-8910-964-978



افکار مارك فيشر



๏ واريز وجه با مراجعه به بانک

ویا بصورت آنلاین از طریق اینترنت

اقدام به خرید کتابهائی کنید که لیست آن باتمامی

مشخصات کتاب ونویسنده ومترجم در این سایت موجود می باشد.

ویا :

واریز و شماره فیش بانکی وفاکتور خرید خود را از طریق شماره تلفن
22044530
(021)
اعلام نمایید و یا آنرا از طریق آدرس پست الکترونیکی
payment [@] bekhan.com

ارسال فرمایید.

راهنمای خرید بطور کامل در سایت یاد شده موجود است

پيشنهاد بخوان داتكام
سازمان فرهنگی فرا

سه کلید توان افزایی
قيمت پشت جلد: 30000
با تخفيف: 27000 فلسفه و منطق

تاریخ فلسفه (جلد نهم/ از...
قيمت پشت جلد: 76000 حقوق

حقوق اساسي (2418)
قيمت پشت جلد: 14000
كتاب‌هاي تخفيف‌دار
10% تخفیف

بلبل و مورچه
قيمت پشت جلد: 3500
با تخفيف: 3150 20% تخفیف

تصاعدها و لگاریتم
قيمت پشت جلد: 4200
با تخفيف: 3360 30% تخفیف

الماس کوه نور در رهگذر...
قيمت پشت جلد: 22000
با تخفيف: 15400




>>>>>ليست كتابهاي تخفيف‌دار <<<<< كتاب‌هاي پرفروش بازار هدیه
چهار اثر از فلورانس اسکاول...
قيمت پشت جلد: 50000 دایرة المعارف و لغت نامه

فرهنگ نامهای ایرانی
قيمت پشت جلد: 38000 تاریخ

تاریخ هرودوت
قيمت پشت جلد: 37000
تازه‌ترين كتاب‌ها
فلسفه و تاریخ علم و صنعت

مسائل تاريخ فلسفه (7675)
قيمت پشت جلد: 40000 فنی و مهندسی

راهنماي منابع اينترنتي...
قيمت پشت جلد: 32000 ادیان و مذاهب

میترا : آئین و تاریخ (زرکوب)
قيمت پشت جلد: 95000

ماخذ:

http://www.bekhan.com

جملات زیبا


به‌ موقع‌ از جا برخاستن‌ و در دوره‌ جواني‌ تاهل‌ اختيار كردن‌، كاري‌ است‌ كه‌ هرگز كسي‌ از انجام‌ آن‌ پشيمان‌نخواهد شد. بوستر

 

نيك بخت ترين مردم كسي است كه كردار به سخاوت بيارايد و گفتار به راستي . بو علي سينا



در جستجوي نور باش، نور را مي‌يابي. آرنت



سیاستمداری که تنها به پیشروی می اندیشد دمادم برای خویش دشمن تراشی می کند . ارد بزرگ



اگر بخواهي بر عالم فرمانروا باشي بايد عقل بر تو حاكم باشد . سه نه ك

 

صديق ترين ،بي توقع ترين،مفيدترين و دائمي ترين رفيق براي هر كسي كتاب است. مارك تواين

 

آنگاه که مردم بر داشته های خویش آگاه باشند دیگر تن به ستم نمی سپارند . ارد بزرگ

منبع http://setarhenahid.pib.ir/246921/

وجود و دریای خرد در انجمن فرهيختگان ايران

وجود و دریای خرد
پدری به زور فرزند نوجوان خویش را نزد استاد آورد و گفت : من با خانواده ام تازه به شهر ابیورد آمده ایم فرزندم می پندارد همه چیز را می داند و نیاز به درس و مکتب ندارد .
استاد رو به فرزند او کرد و پرسید : آیا اینچنین است ؟
نوجوان گفت : آیا میزان فهم ما از جهان بیشتر از آن چیزی ست که می اندیشیم ؟
استاد گفت : خیر
نوجوان پرسید آیا فهم ما بالاتر از دیده ، تصور و خیال ماست ؟
استاد پاسخ داد : خیر ، بیشتر نیست
نوجوان گفت : حد خیال ، تصور و دیده ما آیا بیشتر از خرد و رشد عقلی و سنی ماست ؟
استاد پاسخ داد خیر نیست
نوجوان گفت : پس خرد که ماحصل دانش و تجربه هست و سن که در گذر ایام بدست می آید شاه بیت وجودی هر انسان است .
استاد گفت آری چنین است .
نوجوان گفت دانش در کف دست استاد است و تجربه در دم خوری با پیران با تجربه و همچنین کار و سفر .
استاد گفت آری اینچنین است .
نوجوان گفت : من به نیکی می دانم سخن شما چیست چون کتاب های مکتب خانه ها را خوانده ام و به یاد سپرده ام امروز بر آنم که به سفر باشم و با پیران گفتگو کنم .
استاد گفت : خرد همچون دریاست . هر یک از ما با این دریا وجودمان را سیراب می کنیم و درختان و گلهای وجودمان را شکوفا می سازیم . در کتاب ، دریایی از خرد نهفته است اگر می گویی همه را نیک می دانی . خواهم گفت این دریا همچون سیل هستی وجودت را پوشانیده و کمالی در تو نیست . جز غرقه شدن در خردی که نه عرض آن را می دانی و نه طول آنرا . تنها زمانی خرد باعث کمال تو می گردد که تو وجود داشته باشی . دیده شوی و سبزی کمال را که در وجودت نقش بسته به همگان نشان دهی ، آنکه راه تو را می رود در نهایت در جوانی پیر شده و با همان کمالی که هیچ گاه درست درکش نکرده منزوی می گردد. چون همگان را خالی از آن خردی می بیند که در وجود بی وجود خویش می بیند .
نوجوان پرسید مگر نباید به دریای خرد فرود آمد .
استاد گفت باید خرد را مانند باران بر وجود خویش باراند و وجود خویش را سبز کرد که این کمال و دلپذیری است .
پانزده سال بعد استاد مرد ژولیده ایی را در کنار مکتب خانه خویش دید که به شاگردان مشتاق دانش می نگرد و حرفهای آنها را گوش می دهد . آن مرد ژولیده پیش آمد و گفت من هم نوجوان غرقه در دریایم که به مکتب شما نیامدم و امروز می بینم همه چیز برایم بی مفهوم است . و امروز می فهمم مسیرم درست نبوده و افسوس که جوانی و بهار زندگی خویش را در این راه باختم . استاد گفت به گرمابه رو و موی و ریش کوتاه کن پیشم بیا تا به تو بگویم چه باید کرد .
مرد نیز چنین کرد و استاد یکی از همان کتابهایی را که مرد زمانی گفته بود آن را بخوبی می داند داد و گفت یک بار دیگر بخوان و دوباره پیشم بیا مرد فردای آن روز پیش آمد و گفت خواندم .استاد گفت حالا هر روز تنها یک صفحه از این کتاب را برای شاگردان بخوان و آموزش بده . و اینبار با این کار زمین وجود خویش را از زیر این دریای مهیب خارج ساز .

متفکر یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : خرد در دانسته های ما دیده نمی شود ، خرد تنها در کردار ما هویدا می گردد .
سه سال گذشت . آن مرد ، استاد بی مانندی شده بود که از سراسر گیتی شاگردانی به پای درس و مکتبش می شتافتند.

http://www.iran-far.com/showthread.php?t=516&page=34

و سایت : http://daftarm.blogspot.com/


عشق در کلام ارد بزرگ


http://nahid.bloggerbite.com/files/2009/09/orod-bozorg-3.jpg

عشق چنان شیفتگی در نهان خود دارد که سخت ترین دلها نیز گاهی هوس شنا در آن می کنند. ارد بزرگ



پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان