۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

10 ایده برای کمک به اداره زندگی پرمشغله‌

ساده کردن زندگی لزوماً به این معنی نیست که از چیزهایی که می خواهید در زندگی، بگذرید. درواقع، دقیقاً متضاد این است.
ساده کردن زندگی به شما زمان بیشتری برای انجام کارهایی که وقت و انرژی برایشان می خواهید، می دهد (مثل ورزش، کتاب خواندن یا شرکت در یک کلاس آموزشی). این ایده ها را امتحان کنید تا زمان، هزینه، پشتیبانی و فضای بیشتری در زندگی پرمشغله تان ایجاد کنید.

http://images.veer.com/IMG/PIMG/AGP/AGP0011796_P.JPG


1. یک عادت جدید در خودتان ایجاد کنید و آنرا به سایر اعضای خانواده هم آموزش دهید: هیچوقت بدون اینکه چیزی با خود ببرید اتاق را ترک نکنید. مثلاً اگر در طول شب می خواهید از اتاق نشیمن به آشپزخانه یا اتاق خواب بروید، وسیله ای که باید به محل خود برگردانده شود را در راه با خود ببرید.


2. اگر خانواده پرجمعیتی دارید که تعداد زیادی باید از یک حمام و دستشویی استفاده کنند، برای هرکس یک سبد مخصوص درنظر بگیرید که وسایل مخصوص حمام خود را در آن نگه دارند و حتماً پس از استفاده آنرا به اتاق خود برگردانند. درست مثل زندگی در خوابگاه های دانشجویی. اینکار باعث می شود فضای حمام شلوغ و بی نظم نشود و هرکس به راحتی از وسایل خود استفاده کند و جروبحثی هم پیش نیاید.


3. سبد یا جعبه ای در کمد یا گوشه ی از اتاق قرار دهید. در طول کار روزانه، مطمئناً چیزهایی پیدا می کنید که به هر دلیلی دیگر تمایلی به استفاده از آن ندارید و فقط خاک می خورند. آن وسیله را درون آن سبد یا جعبه بیندازید. وقتی جعبه پر شد، می توانید آنرا به افراد نیازمند ببخشید.


4. گفته می شود که انیشتین هیچوقت برای به یاد آوردن چیزهایی که چک کردن آنها راحت است به خود فشار نمی آورد (حتی شماره تلفن خودش). عقیده او این بوده که اینکار باعث می شود فضای کافی برای اموری که می خواسته از قدرت مغزش برای آنها استفاده کند خالی شود . این نظر دانشمندی نظیر ارد بزرگ نیز هست او می گوید ( روان و اندیشه آدمی هنگامی که در بند نکات بی ارزش باشد پرواز به سوی آرزوها را فراموش می سازد ) شما هم از این راهکار استفاده کنید و همه امور خود را در دفترچه ای یادداشت کنید که نیازی به به خاطر سپردن آنها نداشته باشید و بعد درصورت نیاز به آن رجوع کنید.


5. صندوق پستتان را چک کنید. نگذارید صورتحساب ها و قبض ها آنجا تلنبار شود و بعد به سراغشان بروید. روزنامه و مجلات ارسالی را هم در جای مخصوص خود (نه روی میز آشپزخانه) قرار دهید.


6. برای هرکدام از اعضای خانواده سبد مخصوص تهیه کنید که وسایل روزمره شان را در آن بریزند (مثل تکالیف و وسایل مدرسه، نامه های اداری، لباسهای کثیف و ...) به جای اینکه دور تا دور خانه پخش کنند.


7. با گذراندن فقط 15 دقیقه هر شب برای آماده کردن همه چیز برای روز بعد، از آشفتگی و سردرگمی صبحها نجات پیدا کنید. می توانید از کارهایی که باید فردا انجام دهید یادداشت بردارید تا روز بعد بدانید که دقیقاً چه باید بکنید. لباسی که برای بیرون رفتن می خواهید تن کنید را آماده کنید. وسایل و لباسهای مدرسه بچه ها را آماده کنید. و مواد و وسایل لازم برای پختن ناهار فردا را نیز آماده کنید. میز صبحانه را بچینید و ....


8. قبوض را سر وقت و در یک روز مشخص پرداخت کنید. بااین روش همیشه می دانید که از نظر مالی در چه وضعیتی هستید و دیگر پرداخت قبض ها عقب نمی افتد.


9. یک روز شنبه همه کارهای ناتمام خود را لیست کنید، چیزی که باید برای یکی از دوستانتان بفرستید، هدیه ای که دیر شده است، تلفنی که باید بزنید و ... همه هفته نوشتن آن را ادامه دهید. شنبه آینده لیستی درست و حسابی از همه کارهایی که باید انجام دهید دراختیار دارید. و همان روز یکی یکی همان کارها را با دقت و به نوبت انجام دهید.


10. این رسم را در خانه راه بیندازید که هرکس مسئول شام و ناهار خودش و شستن ظرفهای خودش باشد. بچه ها غذاهایی مثل سیریال، ساندویچ و از این قبیل را خیلی دوست دارند. اینکار یک تنفس خوب برای آشپزی کردن است و به شما کمک می کند به فرزندانتان آموزش دهید در امور خود استقلال داشته باشند.

http://i19.tinypic.com/2cs6vdf.jpg

20 راه تضمینی برای فروپاشی رابطه

http://www.mardoman.net/files/articles//347.jpg




طبق آخرین یافته ها، تداوم و تکرار 20 اشتباه درطرز تفکر و برقراری ارتباط که افراد مرتکب آن میگردند، توانایی نابود ساختن هر رابطه ای را دارا میباشد:

1- سرسختانه همواره خود را حق بجانب دانستن، حتی زمانی که ادله کافی در اختیار نداشته باشید.

2- هیچگاه عذرخواهی نکردن، حتی زمانی که تقصیر کار بودن شما اثبات گردیده باشد.

3-بی رحمانه خطاها ی شریک زندگی خود را بازگو کردن.

4-ادعای متعصبانه از آگاهی داشتن از انگیزه های شریک زندگی بهتر از خود وی.

5-تصور آنکه شریک شما می باید نیازهای شما را درک کرده و فورا بدون درخواست شما آنها را برآورده سازد.

6-نادیده گرفتن کامل اولویتهای شریک زندگی و پافشاری بر اولویتهای خود.

7-تصور آنکه نیازهای جنسی همسر شما و نیازهای جنسی شما یکسان و مشابهی میباشند.

8- عدم اقرار به رنجش و بلافاصله ابراز خشم کردن.

9- شناسایی عیوب و کاستیهای شخصیتی همسر و اسرار خانوادگی وی، و بهره گیری از آنها برای پیروزی در مشاجرات، زمانی که منطق در میماند.

10- بهره گیری از عذاب وجدان و حس گناه کار بودن برای به بازی گرفتن، دستیابی به اهداف و یا مجازات همسر.

11- در شناسایی و یافتن بدیها و معایب همسر چیره دست بودن، اما هیچگاه خوبیها و محاسن وی را بزبان نیاوردن.

12- کوتاه نیامدن به هیچ قیمتی، و کشاندن مجادله تا جایی که همسر از خانه بگریزد.

13- هیچگاه رها نکردن گذشته، و بازگویی و باز آفرینی آن به کرات.

14-ابراز وابستگی شدید به همسر خود،وادعای آنکه بی وی و یا در صورت بی اعتنایی وی بی شک خواهد مرد.

15-در صورت عدم وابستگی شدید، فاصله گرفتن از لحاظ فیزیکی و احساسی تا حد بی اعتنایی کامل.

16-قول دادن، وهیچگاه عمل نکردن.

17- تا حدی متظاهر و دو رو بودن که همسر نمیداند شما چه زمان جدی هستید.

18-عذرتراشی همیشگی برای عادات ناپسند خود.

19- پافشاری براین عقیده که همواره مطلبی که شما میخواهید بیان کنید مهمتر از مطلبی است که همسرتان میخواهد بگوید، بنابراین حرف وی را قطع میکنید.

20-وانمود میکنید که حرفهای بیان شده همسرتان را کاملا متوجه شده اید، ولو آنکه هیچ چیزی از صحبتهای وی را نفهمیده اید.

21-به گونه ای رفتار میکنید که گویی شما مرتکب هیچکدام از اشتباهات ذکر شده نگردیده اید و این شریک شماست که باید تغییر کند.

شاید مهمترین عامل همه این اشتباهات در غرور کاذبی باشد که هر کدام از ما درصدی از آن بهرمندیم .
باید گذشت را آموخت و بپذیریم که همه ما دارای اشکالاتی هستیم . دانایی همچون ارد بزرگ می گوید : خودخواه ، تجربه سخت تنهایی را ، پیش رو دارد .
پس خودخواهی و غرور را به کنار گذاشته و یاد بگیریم که می توان با گذشت و صبر شرایط را بهبود بخشید .

http://bestcards.ru/images/depress/depress27.jpg

ارزش مشورت

http://www.emahd.ir/modpub/FCKeditor/Image/axe%20khabar/mashag.jpg


انسان موجودی اجتماعی است و به تنهایی کامل نیست و نمی تواند برای تمام امور خود بدون مشورت، برنامه ریزی و اولویت بندی کند.
مشورت کردن علاوه بر رشد افکار و عقاید، انسان را از تنگناهای تصمیم گیری های مهم و حیاتی رها می کند و مایه گسترش فهم و درک انسان می شود.
بسیاری از مشکلا ت و نیازهای انسان با تبادل نظر و همفکری و همکاری با دیگران مرتفع می شود.
نمونه ملموس و کوچک آن مشورت در زندگی خانوادگی و شخصی است که حتی برای انجام کارهای کوچک و گاه پیش پا افتاده، با همفکری و رایزنی می توان بهترین نتایج به دست میآید و موجب شادکامی و خرسندی می شود و پایه های زندگی نیز مستحکم تر می گردد . مشورت موجب شناخت ما از یکدیگر می گردد بقول ارد بزرگ : « اگر شناخت زن و مرد نسبت به ویژگی های درونی و بیرونی یکدیگر بیشتر گردد کمتر دچار گسست می شوند» اما چنانچه زن و مرد هر یک بخواهند بدون احساس نیاز به همفکری و تعامل راه خود را در پیش گیرند و خود را بی نیاز به مشورت نشان دهند، نه تنها کارها بر وفق مراد پیش نمی رود بلکه موجبات دلسردی و پیدایش خودکامگی و استبداد می شود.
بنابراین بحث و گفت و گو در باب اهمیت فواید و آثار مثبتی که بر شورا و مشورت مترتب است بر کسی پوشیده نیست به خصوص در مورد جامعه.
سهیم کردن همه مردم از هر گروه و جنس و هر پست و مقام و تخصص، در امور کشور از اصول اولیه مشارکت مردمی است. سهیم شدن مردم در تصمیم گیری ها و مدیریت کلا ن کشور و در مصداق کوچک تر در شهرها و روستاها نمونه بارز یک جامعه مدنی است جامعه ای که همه در آن خود را متعهد و مسوول می دانند ولی همان طور که همه واقفند، تمام آحاد مردم نمی توانند با اعمال نظر و بیان عقاید و افکار خود مورد مشورت قرار گیرند، بنابراین لا زم است مردم از بین خود افراد متعهد و پایبند به اصول و خبره ای را تعیین و انتخاب کنند تا به نمایندگی از آنها در اداره کشور، شهر و روستا سهیم باشند.
مسلما اگر در اموری تصمیم گیری ها از راه مشاوره و بررسی دیدگاه های افراد آگاه و صاحب نظر، انجام شود امکان دخالت و اعمال نظر و در نظر گرفتن منافع شخصی به کمترین حد خود می رسد چرا که این فکر گروهی است که بر تصمیم گیری ها اعمال می شود نه نظر شخصی.
برخورد اندیشه ها به صورت صحیح و تبادل افکار و عقاید متفاوت می تواند نارسایی ها و کاستی های تصمیم گیری فردی را از بین ببرد و اگر تصمیم گیری ها جمعی باشد، نظارت و بررسی در عملکرد تصمیم گیری ها نیز دقیق تر و موشکافانه تر خواهد بود و نتایج به دست آمده کامل تر و دقیق تر خواهد بود.
در کشور ما ایران که دارای نظامی اسلا می و بر پایه اعتقادات دینی و قرآنی است اهمیت ویژه نائل شدن برای مشورت و شورا که اصل اسلا می ما نیز هست، از ضروریات است و لا زم است دولتمردان برای حل بسیاری از مسایل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و... با افراد باصلا حیت به مشاوره بنشینند و بهترین راهکارها را برگزینند.
پیامبر اعظم (ص) می فرمایند:
« هیچ قومی مشورت نکردند جز آن که به بهترین امور هدایت یافتند . »

چگونه از دیگران انتقاد کنیم ؟

http://www.velvetartists.com/Burton/magnifying%20glass.jpg



هر آدمی در زمان زندگی خود ممکن است بارها توسط دیگران مورد ارزیابی قرار گیرد. برخی از این ارزشیابی ها دارای جنبه های تشویقی و برخی دیگر منتقدانه است. انتقاد از دیگران در صورتیکه هوشمندانه انجام شود آثار بسیار ارزنده ایی خواهد داشت، درغیر این صورت ممکن است با واکنش های منفی مختلف مواجه شود. این رفتار، هنری است که باید آموخت و بدون آگاهی از روش کاربرد آن زیان بار خواهد بود.

انتقاد درست آن است که ضمن تاکید بر نقاط قوت به نقاط ضعف فرد نیز اشاره کند و با ارایه راهکارهای مناسب برای رفع آن سخن به میان آورد.

پذیرش انتقاد از دیگران بین طبقات مختلف متفاوت است. برای مثال در بیشتر مواقع انتقاد از سوی افراد یک خانواده قابلیت پذیرش بیشتری در مقایسه با سایرین دارد. به طور معمول ما در برابر قضاوت افراد بیگانه آسیب پذیری بیشتری داریم.

برخی از انواع انتقاد عبارتند از :

انتقاد سازنده:

این روش در بسیاری موارد می تواند جنبه ای سازنده و مثبت داشته باشد. اگر لحن انتقاد کننده دوستانه باشد بیشتر موثر واقع شده و شنونده بدون آنکه مورد حمله قرار گیرد از معایب خود مطلع می شود.
بی تردید برای هیچکس خوشایند نیست که بشنود » بد غذا میخورید« و یا »در لباس پوشیدن بد سلیقه هستید«. برای آنکه انتقاد سازنده و موثر باشد منتقد باید مواردی را رعایت کرده و پرسشهایی را مطرح کند که هر یک از آنها در رساندن وی به هدف خود نقش مثبتی ایفا کند. این سئوالات می بایست محتوای اطلاعاتی را که لازم است مبادله شوند در برگیرد. همانگونه که گفتن و چگونه گفتن ارتباط نزدیکی با هم دارند، محتوا و شیوه انتقاد نیز بر هم تاثیر گذارند. در تعیین محتوای یک انتقاد باید ابتدا از خود پرسید که از چه رفتاری می خواهیم انتقاد کنیم؟
این روش می تواند بسیار مفید واقع شود، زیرا از به کاربردن جملات کلی و کلمات پوچ و آزاردهنده ای چون »همیشه همین کار را می کنی«، »هیچ وقت به موقع نمی آیی« و جملاتی از این قبیل جلوگیری می شود.
هنگامی که انتقاد از رفتار خاصی را با قاطعیت و به طور دقیق مطرح
می کنیم برای انتقاد شونده این امکان را فراهم می سازیم که منظور ما را بدرستی درک کند. انتقادی که متوجه رفتار خاصی باشد می تواند منجر به گفتگویی دوجانبه شود تا اینکه به بحثی مبدل شود که حدود آن مشخص نیست.

انتقاد غیرمستقیم:

انتقاد می تواند به صورت غیرمستقیم بیان شود. برای مثال اگر طرف مقابل شما خصوصیت بدی داشته باشد، در خلال گفتگو به او بگویید: »به نظر شما آدمهایی که دارای این خصوصیت اخلاقی هستند، غیرقابل تحمل نیستند؟« این شیوه انتقاد باعث می شود که یک حس هوشیاری در وی بیدار شود و وی متوجه شود که دارای چنین مشکلی است. ارد بزرگ در کتاب آرمان نامه می گوید "صدها راه برای پند و اندرز دادن وجود دارد اما بیشتر بدترین گونه آن ، که همان رو راست پند گفتن است را برمی گزینیم " حتماً این مثل را شنیده اید که می گوید به در می گویند تا دیوار بشنود. این یک مثال متداول در فرهنگ ما برای ابراز همین موضوع است.
انتقاد همراه با تعریف و تمجید: در این روش ابتدا می توان به تعریف و تمجید ویژگی های ارزشمند فردی که مورد انتقاد است پرداخت برای مثال»تو دختر خیلی باهوشی هستی«. پس از کاربرد یک مقدمه مناسب نظر انتقادی خود را بیان و سعی کنید آن را در پوششی از سخنان خوب و دلپذیر قرار دهید. البته منظور شما اصلاً تملق گویی نیست بلکه نخست خصوصیات خوب او را گوشزد کرده و بعد انتقاد خود را ابراز داشته اید.

انتقاد تهاجمی و صریح:

رک بودن نشانه صراحت و صداقت است ولی همیشه برای مخاطب خوش آیند نیست بخصوص اگر خیلی ناپخته بیان شود. این نوع انتقاد نه تنها هیچ نوع سازندگی در بر ندارد بلکه شنونده را هم در موضع تدافعی قرار می دهد. بهتر است که انتقاد با بکارگیری یک سیاست درست انجام شود.

محکوم کردن:

گاهی بجای انتقاد همراه با راهنمایی، انتقاد کننده مخاطب را در یک دادگاه یک طرفه محاکمه و محکوم می کند. او به خود این حق را می دهد که در مورد دیگران اظهار نظر کرده و الگوی فکری خود را به وی تحمیل کند. اینگونه برخوردها نه تنها سازنده نیست، بلکه بسیار نامناسب است.
انتقاد دیرتر از موعد: این گونه انتقادات، زمانی صورت می گیرد که هیچ کمکی به رفع مشکل نمی کند. به عبارتِ دیگر زمان برای جلوگیری از خطا وجود ندارد. بر هیچ کس پوشیده نیست که انتقاد در چنین زمانی برای جلوگیری از تکرار اشتباه بوده و اگر تشخیص داده شود که تاثیری در آینده نخواهد داشت، بهتر است هیچگاه ابراز نشود.

شیوه درست انتقاد کردن

رعایت نکات زیر می تواند در زمان انتقاد بسیار یاری دهنده باشد :
- آیا رفتار مورد انتقاد را می توان تغییرداد؟
- آیا شخص مورد انتقاد قرار گرفته علاقمند به شنیدن آن است؟
- احتمال قبولی طرف انتقاد شونده چقدر است؟
- از انتقاد شونده سئوال کنید آیا منظور شما را درک کرده است؟
- به فرد انتقاد شونده تفهیم کنید که انتقادتان بازتاب ساده عقیده شماست.
- از انتقاد تحکم آمیز دوری کنید،
زیرا اینگونه انتقادها بلافاصله فرد را در موضع دفاعی قرار می دهد.
- سعی کنید انتقاد را به صورت نگرش شخصی خود به موضوع بیان کنید و کوشش کنید او را به شیوه نگرش خود کنجکاو کنید.
- موضوع را طولانی و انتقاد را به سخنرانی تبدیل نکنید زیرا شنونده را خسته و بی حوصله می کند.
- انتقاد را در زمان و مکان مناسب ابراز کنید نه در لحظه ای که طرف مقابل آمادگی شنیدن آن را ندارد. اول صبر کنید تا مخاطب در آرامش و خونسردی قرار گیرد تا ایرادی که از او می گیرید موثر واقع شود.
- با توجه به سطح دانش مخاطب انتقاد را بیان کرده تا برای مخاطب قابل درک باشد. نمی توان از یک روش برای تمامی افراد استفاده کرد.
- وقتی انتقاد می کنید کوشش کنید بدون سوء نیت بوده و فقط به منظور کمک و راهنمایی باشد.
- با مشکلات و احساسات فرد مقابل همدلی کنید.
- بهتر است انتقاد حضوری و بدون واسطه باشد و از انتقاد کردن غیرمستقیم بپرهیزید.
- برای حفظ آبروی اشخاص، از انتقاد و نصیحت کردن فرد در حضور دیگران خودداری کنید.
- چنانچه بخواهید انتقاد شما با واکنش مثبت و سازنده ای همراه باشد باید نشان دهید نه تنها به آنچه گفته اید متعهد هستید بلکه به رفتار فرد در مقابل انتقاد خودتان نیز ارج می نهید. هرگز در انتقاد، طرف مقابل را با کسی مقایسه نکنید. مقایسه کردن باعث دلگیری مخاطب شده و ممکن است با واکنشهای بسیار نامناسبی مواجه شوید. اگر شخصیت و احترام مخاطب در نظر گرفته نشود نه تنها انتقاد موثر واقع نمی شود بلکه می تواند به قطع رابطه منجر شود. انتقاداتی به نتیجه می رسند که بسیار با دقت و هوشمندانه مطرح شوند و مخاطب بدون آنکه آزرده خاطر شود از معایب خود آگاه شود. هیچگاه در انتقاد از دیگران تصور نکنید که آنچه نظر شماست حتماً صحیح بوده و می بایستی شنونده بدون چون و چرا آن را بپذیرد.

انتقاد از همکاران

رقابت در تمامی سطوح هر سازمانی وجود دارد. یکی از علل آن دستیابی به امتیازات بیشتر در مقایسه با همکاران دیگر است. این امتیازات به صورت های گرفتن پاداش، ارتقای شغلی و موارد دیگر از این قبیل است. به طور کلی هر فردی با3 سطح در یک سازمان ارتباط دارد: سطوح زیر دست، همکاران هم ردیف و همکاران سطوح بالاتر، آنچه بسیار حائز اهمیت است آنست که بدانیم در هر سطحی چگونه انتقادات خود را بیان کنیم. اگر بخواهیم از یک روش برای انتقاد از افراد مختلف استفاده کنیم، یک اشتباه بزرگ مرتکب شده ایم و چنین شیوه ای دارای نتایجی بسیار ناگوار است. در بسیاری از سازمانها دیده شده افرادی که به طور کلی از دیگران به ویژه از افراد مافوق خود انتقاد می کنند مورد بی مهری قرار گرفته و در گرفتن امتیازات و رتبه ها همیشه با مشکلات متعددی مواجه می شوند.
بررسی روشهای انتقاد بسیار پیچیده و دارای نکات فراوانی است. انتقاد صحیح داروی تلخ ولی مفیدی است که زمانی موثر خواهد بود که به موقع و درست تجویز شود، در غیراین صورت نه تنها باعث بهبودی نمی شود بلکه منجر به تشدید بیماری خواهد شد.


مهارتهای استفاده از تلفن

http://www.grandecom.com/img/enterprise_bts.jpg

به موقع به تلفن پاسخ دهید

اگر ممکن است به تلفن بعد از نخستین یا دومین زنگ پاسخ دهید. این کار به تلفن کننده این حس را می دهد که شما مسئول و کارآمد هستید. گاهی اوقات ممکن است از جواب دادن به تلفن به خاطر انجام یک کار فوری خودداری کنید و یا شاید از میزتان دور باشید، اما تلفن محل کار نباید بیش از ۴ بار زنگ بخورد.
بی توجهی به تلفنی که زنگ می زند یک راه حتمی از دست دادن تلفن های مهم و آتشی کردن کسانی است که سعی دارند با شما ارتباط برقرار کنند. بارها تجربه شده که بی توجهی به یک تلفن سرنوشت کاری را تغییر داده است و یا اینکه تلفنی زنگ می زند، زنگ می زند... بدون هیچ جوابی. در این گونه مواقع همه عصبانی می شویم و فکر می کنیم چه شرکت یا سازمان بی مسئولیتی که اجازه می دهد تلفن این همه مدت بی پاسخ بماند. اگر در حالی که دور از تلفن هستید کسی در دفترتان نیست که تلفن ها را پاسخ دهد، شماره را به یک متصدی اطلاعات و یا فرد دیگری که حاضر است پاسخگو باشد منتقل نمایید. به آن شخص بگویید کجا می روید و چه موقع بازمی گردید شماره تلفن جایی را که می روید نیز به او بدهید، سپس پیامهایتان را دریافت و فوراً بررسی کنید.وقتی پاسخ می دهید، سلام کافی نیست. حداقل نام واحد کاری خودتان را بگویید. با این کار به تلفن کننده ها اطلاعاتی را که نیاز دارند، می دهید. همچنین آنها را وادار می کنید خودشان را در پاسخ معرفی نمایند. این مورد هم چنین نشان می دهد شما منضبط و آماده خدمت رسانی هستید.
این قاعده وقتی که تلفن شخص دیگری را هم پاسخ می دهید به کار می رود. بنابراین تلفن کننده ها متوجه خواهند شد که شخصی مسئول کمک به آنهاست.طبیعی است که هیچ تلفن کننده ای دوست ندارد سردوانده شود. بنابراین اگر فرد را به شخص دیگری مرتبط نمایید، اول توضیح دهید که چرا و به کجا تلفن را وصل می کنید و در مواردی که ممکن است تلفن قطع شود، شاید بهتر باشد به او یک شماره تلفن بدهید.

تلفن ها را خودتان بررسی کنید
حتی الامکان خودتان تلفن ها را پاسخ دهید. داشتن دستیاری مانند منشی یا متصدی اطلاعات که تلفن ها را انتخاب می کند، وقت را هدر می دهد و باعث ناراحتی تلفن کننده ها می شود. تلفن کننده ها از این مسئله که دردسترس هستید و به آسانی با شما ارتباط برقرار می کنند، قدردانی خواهند کرد. هم چنین تماس های تلفنی لازم را خودتان برقرار کنید .
در صورتی که مجبورید، به خاطر اینکه کاراتر باشید، کسی را به انتخاب تلفن ها بگمارید، دقت نمایید که آیا آن فرد مؤدبانه و مناسب به تلفن ها پاسخ می دهد یا خیر. اجازه ندهید تلفن کننده ها احساس نمایند بین آنها فرق می گذارید. عباراتی مانند بگویم چه کسی تلفن کرده؟ یا، بدتر، شما؟ وی را به چالش وامی دارد. سؤالی مانند اینکه آیا ایشان شما را می شناسند؟ تهاجمی است. چون باعث معذب شدنش می شود که آیا او را به خاطر می آورید یا نه و اینکه هر تلفن کننده ای که شناخته نشود شانس برقراری ارتباط با شما را ندارد. در مقابل باید پرسیده شود می توانم به او بگویم چه کسی تلفن می زند؟

از عباراتی که لاجرم پاسخ های نامناسبی را پیش می آورد، حتی اگر عیناً توسط تلفن کننده مطرح نشود، اجتناب نکنید. عباراتی مانند:
آیا او می داند شما از کجا زنگ می زنید؟
دلیل تماستان چیست؟
شما از کدام شرکت یا سازمان زنگ می زنید؟
مشکل چیست؟
اگر قصد دارید فقط با افراد خاصی صحبت کنید از منشی بخواهید اول بگوید شما مشغول هستید و سپس بپرسد، می توانم به او بگویم چه کسی زنگ زده است؟ اگر تلفن کننده شخصی است که می خواهید با او صحبت نمایید معاون یا منشی می تواند بگوید: او در حال حاضر اینجاست یا اجازه بدهید ببینم می توانم او را پیدا کنم.

گزینشگر تلفن باید توضیحی درباره اینکه چرا در دسترس نیستید فراهم کند. بهتر است بگوید: او در حال حاضر شدیداً گرفتار است، با خط دیگری صحبت می کند و یا پشت میزش نیست.
این توضیحات بهتر از این است که بگوید او در دسترس نیست یا او نمی تواند بیاید پای تلفن. ارائه اطلاعات بیشتر نشان می دهد که شما صادق هستید. بنابراین تلفن کننده کمتر احساس می کند که مزاحم بوده است یا بین وی و دیگری فرقی قایل شده اید.
اگر شما گزینشگر هستید یا به تلفن های فرد دیگری پاسخ می دهید، همیشه به تلفن کننده کمک کنید تا شخص مورد نظر را پیدا کند یا پیام او را بگیرید و شخصاً پیگیر باشید و ببینید فرد مناسب آن پیام را می گیرد یا نه. از آن شخص نخواهید که بعداً تماس بگیرد، این بی توجهی به وقت تلفن کننده است.
ضمناً وقتی پیام تلفنی را می گیرید با دقت گوش کنید و همه نکات را بنویسید. نام شخص یا سازمان تلفن کننده، شماره تلفن و دیگر روش های دسترسی را یادداشت نمایید. حتی وقتی آنها در عجله هستند، اگر بار اول اطلاعات را به طور واضح نشنیده اید، از آنها بخواهید نام های ذکر شده را دوباره تلفظ یا هجی کنند. پیام را به طور کامل و صحیح بگیرید و به امید اینکه آن تلفن می تواند تکرار شود، نباشید.

احترام به تلفن کننده
هیچ کس نمی خواهد پشت خط منتظر بماند. اما اگر کاری ضروری پیش آمد ابتدا توضیح دهید که چرا خط را ترک می کنید و چه مدت می روید. از تلفن کننده خواهش کنید اگر می تواند منتظر بماند، بگذارید به درخواست شما پاسخ دهد و قبل از این که نظرش را بگوید او را منتظر نگذارید. البته با این خواهش اکثراً موافقت و از ادب و نزاکتتان سپاسگزاری می شود. وقتی به مکالمه برگشتید از آن فرد به خاطر انتظار و صبرش تشکر کنید.
مطمئن شوید که تلفن کننده بیش از ۱۵ تا ۳۰ ثانیه منتظر نمی ماند. اگر مدت زمان بیشتری باید از تلفن دور شوید بگویید در صورت امکان بعداً به او زنگ می زنید. قول بدهید که در یک زمان مشخص تلفن خواهید کرد و حتماً این کار را انجام دهید.

صدایتان را شاد نگه دارید
هر کسی ممکن است یک روز بد داشته باشد، اما این دلیل نمی شود آن را طی مکالمه تلفنی منتقل کند. عصبانیت، بی صبری و یا یک کسالت ساده به طور واضح از طریق تلفن منعکس می شود و تلفن کننده را تحت تأثیر و در یک موضع دفاعی قرار می دهد. اگر در حین مکالمه تلفنی مهربان نباشید و با خشونت صحبت کنید، ممکن است مردم راهشان را جدا نموده و از صحبت کردن با شما اجتناب نمایند. یا ممکن است برای ارتباط های بعدی مشکل داشته باشند. بنابراین تلاش کنید که در سراسر مکالمه مطلوب و هشیار باشید.
وقتی افراد در وقت نامناسبی تلفن می کنند، بپرسید آیا می توانید بعداً به آنها زنگ بزنید و زمانی را برای تماس مشخص کنید. یک قاعده خوب این است که با تلفن کننده به طریقی رفتار کنید که گویی در خانه یا اداره مهمان دارید. به این طریق احترام و حسن نیت آنها را بدست خواهید آورد. برخورد خوب به شما و شرکتتان در ایجاد یک تصویر عمومی مناسب کمک می کند.

حالا به این نکات دقت کنید
آیا تا به حال گوشی را در حدود ۱۰ سانتی متر دور از گوشتان نگه داشته اید تا صدا را کم کنید؟ یا تلاش کرده اید جملاتی را که شخص در آن طرف خط می گوید بازسازی کنید؟ اگر پاسختان مثبت است، پس می دانید چقدر مهم است که با یک صدای مناسب صحبت نمایید. اندازه و وضوح صدا در کارایی ارتباطات تلفنی نقش دارد.

وقتی تلفن می زنید گوشی را روی گوشتان بگذارید و بخش دهانی را نزدیک لب ها نگه دارید و واضح و معمولی صحبت نمایید. اگر مردم گفته های شما را نمی فهمند به خاطر این است که سریع صحبت می کنید. پس یک تلاش جدی به کار ببندید تا شمرده صحبت کردن عادتتان شود. این اصول به نظر ابتدایی می آید اما بسیاری از اوقات رعایت نمی شوند و در نتیجه باعث مخدوش شدن ارتباطات و استیصال شنونده می گردند.

مکالمات کوتاه زمان را ذخیره می کند. همه افراد از یک حد معین مکالمات شخصی لذت می برند. مانند: حال شما چطور است؟ یا، سفرتان چطور بود؟ اما مکالمات شخصی طولانی یا بی هدف حرف زدن مناسب نیست و اکثر مردم را کسل می کند.
وقتی می خواهید یک تماس تلفنی برقرار کنید یا انتظار یک تلفن را دارید به جای آشفتگی برنامه ریزی نموده و به موارد مکالمه فکر کنید. نکات اصلی را که می خواهید درباره اش صحبت نمایید، بنویسید و در حین مکالمه به یادداشت ها رجوع و هر نکته را کنترل کنید. این تکنیک کمک خواهد که روی موضوع اصلی متمرکز بمانید. اگر حین صحبت یک موضوع غیرمنتظره پیش می آید و به اطلاعات بیشتری نیاز دارید، آن را برای تلفن کننده توضیح دهید و برای یک تلفن دیگر همراه با جوابها به توافق برسید.

پایان راضی کننده برای یک مکالمه
وقتی می خواهید مکالمه را به پایان ببرید، حتی اگر از نتیجه آن راضی نیستید، مهربان و باوقار باشید. نکاتی را که روی آن توافق دارید و فعالیت هایی را که باید انجام دهید، خلاصه کنید و از طرف مکالمه به خاطر وقتی که صرف کرده، تشکر نمایید. بنابراین آن فرد می داند که شما می خواهید مکالمه را تمام کنید. بعد از خداحافظی بهتر است اول فرد تلفن کننده ارتباط را قطع کند. وقتی شما این کار را می کنید، گوشی را محکم روی دستگاه نگذارید، چرا که این مسأله یک اثر منفی دارد.
دنبال کردن این راهکارهای ساده شما را در رأس گروهی قرار می دهد که با همکاران، رؤسا، ارباب رجوع ها و ... در ارتباط است. دانستن آداب معاشرت استفاده از تلفن ، ما را به پیروزی نزدیک می سازد به قول ارد بزرگ : نخستین گام در راه پیروزی ، آموختن ادب است و نکو داشت دیگران .

در نهایت ممکن است خودتان را در ارتباط بیشتر با مکالمه های تلفنی بیابید، چون مردم دوست دارند که با شما سروکار داشته باشند. با به دست آوردن مهارت استفاده موثر از تلفن اعتبار خود و محل خدمتتان را بالا ببرید.

ارتـبـاط بـر مـبـنـای اعـتـدال

http://noqte.com/upload/content/Sigheh1.jpg


افراد‌ با برخورد‌ پرخاشگرانه از حقوق خود‌ د‌فاع می‌کنند‌، اما به شیوه‌ای خصمانه سعی می‌کنند‌ نیازها و خواسته‌های خود‌ را از طریق غالب شد‌ن، توهین و تحقیر د‌یگران برآورد‌ه کنند‌ و به حقوق و خواستة د‌یگران اهمیت نمی‌د‌هند.

همان‌گونه که هد‌ف از تربیت اسلامی، ساختن انسان متعاد‌ل است، هد‌ف از ارتباط جرأت‌مند‌انه نیز ارتباطی بر مبنای اعتد‌ال و به د‌ور از افراط و تفریط است، ارتباطی که حد‌ وسط برخورد‌ منفعلانه و پرخاشگر است.
افراد‌ی که از جرأت ورزی بی‌بهره‌اند‌، نمی‌توانند‌ از خود‌شان د‌فاع کنند‌، غالباً د‌ر برخورد‌ با د‌یگران منفعل، پشیمان و ترسو هستند‌، به نیازها و خواسته‌های خود‌ اهمیت نمی‌د‌هند‌ و از خواسته و نظر د‌یگران تبعیت می‌کنند‌.
افراد‌ با برخورد‌ پرخاشگرانه از حقوق خود‌ د‌فاع می‌کنند‌، اما به شیوه‌ای خصمانه سعی می‌کنند‌ نیازها و خواسته‌های خود‌ را از طریق غالب شد‌ن، توهین و تحقیر د‌یگران برآورد‌ه کنند‌ و به حقوق و خواستة د‌یگران اهمیت نمی‌د‌هند‌. این افراد‌ بعد‌ از مد‌تی خود‌ را از د‌یگران بیگانه می‌کنند‌ و د‌ر جزیره تنهایی و انزوای خود‌ زند‌انی می‌شوند‌، اما افراد‌ جرأت‌مند‌ برای خود‌ و د‌یگران احترام قائلند‌، منفعل یا پرخاشگر نیستند‌ و با د‌یگران مد‌ّبرانه ارتباط برقرار می‌کنند‌، نه اجازه می‌د‌هند‌ که د‌یگران از آن‌ها سوء‌استفاد‌ه کنند‌ و نه خود‌ قصد‌ سوءاستفاد‌ه د‌ارند‌. جرأت ورزی موجب خود‌کار آمد‌ی و خود‌کنترلی د‌ر افراد‌ شد‌ه، اعتماد‌ به نفس و عزّت نفس آن‌ها را تقویت می‌کند‌.
جرأت ورزی نیازمند‌ د‌انش، تد‌بیر، مذاکره و انعطاف‌پذیری است.
جرأت ورزی، هم از مهارت‌های مقابله با خشم محسوب شد‌ه و هم بهترین روش ارتباط رضایت‌بخش با د‌یگران است.
د‌ر این مقاله د‌ربارة بخشی از راه‌های تقویت ارتباط جرأت‌مند‌انه سخن می‌گوییم.
● تعریف جرأت‌ورزی
جرأت‌ورزی یعنی توانایی بیان افکار، احساسات و عقاید‌ خود‌ به شکل مستقیم، صاد‌قانه و متناسب به نحوی که به حقوق خود‌ و د‌یگران صد‌مه نرسانیم.
● انواع رفتار جرأت‌مند‌انه
۱) رد‌ّ جرأت‌مند‌انه:
زمانی که با د‌رخواست‌های ناد‌رست و نامعقول د‌یگران مواجه می‌شویم، می‌توانیم با روش رد‌ّ قاطعانه (جرأت‌مند‌انه) به د‌رخواست آنان پاسخ منفی بد‌هیم.
۲) د‌رخواست جرأت‌مند‌انه:
از این روش د‌ر مواقعی که نیازمند‌ کمک گرفتن از د‌یگران هستیم، استفاد‌ه می‌کنیم.
۳) بیان جرأت‌مند‌انه:
از این روش برای بیان احساس و افکار خود‌ د‌ر تقد‌یر و تشکر از د‌یگران استفاد‌ه می‌کنیم.
● هد‌ف‌های جرأت‌مند‌ی
د‌ر مهارت جرأت‌مند‌ی، هد‌ف تغییر خود‌ ماست، نه د‌یگران، تا بتوانیم نیازها و احساسات و افکار خود‌ را ابراز کنیم و از آسیب‌های احتمالی د‌ر امان بمانیم. البته د‌ر بعضی مواقع ممکن است به هد‌فی که می‌خواهیم د‌ست نیابیم ولی از این که توانسته‌ایم اصول رفتار جرأت‌مند‌انه را اجرا کنیم، حس نشاط و اعتماد‌ به نفس بیشتر د‌ر ما تقویت می‌شود‌.
موارد‌ی که رفتار جرأت‌مند‌انه توصیه نمی‌شود‌:
۱) زمانی که د‌ر موقعیت خطرناکی قرار د‌اریم. مثلاً زمانی که شاهد‌ صحنه تصاد‌ف د‌ر خیابان هستیم و از ما می‌خواهند‌ مجروحان را به مرکز د‌رمانی برسانیم، رد‌ جرأت‌مند‌انه می‌تواند‌ بسیار خطرساز باشد‌.
۲) زمانی که طرف مقابل ما د‌ر شرایط روحی مناسبی قرار ند‌ارد‌. مثلاً شخصی با حالت خشم و عصبانیت تمام، با عجله وارد‌ نانوایی شد‌ه و خارج از نوبت نان را برمی‌د‌ارد‌، د‌ر این جا د‌رخواست جرأت‌مند‌انه به عمق مشکل می‌افزاید‌.
۳) زمانی که د‌یگران می‌خواهند‌ با رفتارشان ما را تحریک کنند‌. مثلاً شخصی که د‌ر حال کشید‌ن سیگار است، می‌خواهد‌ د‌رباره مضرات مصرف سیگار با ما بحث کند‌.
● مهارت‌هایی برای ابراز جرأت‌مند‌ی
برای عینی‌تر کرد‌ن کاربرد‌ مهارت‌ها، فرض کنیم کسی ما را به میهمانی د‌عوت می‌کند‌ که اصلاً د‌یگران و آن خانه را نمی‌شناسیم، د‌ر این صورت می‌توانیم از روش‌های بیان جرأت‌مند‌انه زیر استفاد‌ه کنیم:
۱) «نه» گفتن:
ـ نه نمی‌آیم.
ـ من اهل این گونه میهمانی‌ها نیستم.
ـ نه حتماً باید‌ بروم منزل.
۲) تغییر د‌اد‌ن موضوع:
ـ د‌ر این روش، موضوع صحبت را عوض می‌کنیم.
ـ راستی فیلم د‌یشب را د‌ید‌ی؟
ـ فرد‌ا امتحان د‌اریم؟
ـ لباسی که خرید‌ی، خیلی زیباست!
۳) د‌لیل آورد‌ن:
ـ رفتن به خانه‌ای که نمی‌شناسم را اصلاً د‌رست نمی‌د‌انم.
ـ د‌لیلی ند‌ارد‌ به جایی بروم که راضی نیستم.
ـ روحیه‌ام د‌راین جور میهمانی‌ها ضعیف می‌شود‌.
۴) بیان موضوع د‌ر قالب شوخی
ـ من هنوز بچه‌ام، بزرگ نشد‌ه‌ام.
ـ من شب‌ها زود‌ خوابم می‌برد‌.
۵) پافشاری و اصرار د‌ر رد‌ د‌رخواست.
ـ گفتم که اهل رفت و آمد‌ با غریبه‌ها نیستم.
ـ د‌یگر حرفش را نزن، به هیچ وجه نمی‌آیم.
۶) د‌ور شد‌ن از موقعیت:
ـ د‌ر مواقعی که می‌بینیم شخصی خیلی اصرار می‌کند‌، بهتر است از آن محل و موقعیت د‌ور شویم.
۷) ابراز همد‌لی:
ـ شاید‌ د‌لت می‌خواست که من با شما بیایم، این موضوع را می‌فهمم ولی متأسفانه د‌ر این‌گونه میهمانی‌ها شرکت نمی‌کنم.
۸) پید‌ا کرد‌ن راه حل مناسب با نظر خواستن از طرف مقابل:
ـ موافقید‌ جایی غیر از میهمانی برویم که شما هم د‌وست د‌اشته باشید‌؟
۹) معذرت خواهی:
ـ با عرض پوزش به هیچ وجه نمی‌آیم، امید‌وارم مرا ببخشید‌.
۱۰) تشکر و قد‌رد‌انی:
ـ لطف کرد‌ید‌ مرا به میهمانی د‌عوت کرد‌ید‌، ولی من د‌وست ند‌ارم و نمی آیم.
چنانچه در موارد بالا خواندید پاسخ های ما ریشه در خود اتکایی فرد داشت اگر مهارت اداره خود و واکنشهایمان را داشته باشیم از سختترین شرایط نیز به راحتی عبور می کنیم ارد بزرگ می گوید : آدم خودساخته ، بازیچه بادهایی که به هر سو روانند نمی گردد .
ارتـبـاط بـر مـبـنـای اعـتـدال همواره بر بکار گیری مهارت‌جرأت‌مند‌ی تاکید دارد .


ارتباط دوستی سالم

http://javananeh.files.wordpress.com/2009/09/young_love__by_tinnaaa.jpg

آیـا رابطه شما با دوست و یا همسـر خـود سـالـم و رشـد دهنده است؟ و یا آنکه رابطه ای یک سویه و مـخـرب؟ گـاه ما درگیری رابطه ای میگردیم که از سالم بودن آن آگـاهی نداشته و دائما احساس بدبختی و سردرگمی میـکـنـیــم بی آنکه بدانیم علت، همان رابطه ناسالم می باشد. یک رابطه سالم دارای ویژگی های ذیل است:
1- احساس خوشایندی نسبت به خود و یکدیگر.
2- دوستی و رفاقت متقابل - تنها یک رابطه فیزیکی نمیباشد.
3- رعایت حریم شخصی از سوی دو طرف.
4- پذیرش عقاید یکدیگر.
5- نداشتن خواسته ها و تقاضای غیر معقول از همدیگر.
6- داشتن سهم برابر از قدرت و کنترل در رابطه .
7- تمایل بمذاکره برای دستیابی به یک راه حل منصفانه در مشاجرات از سوی دو طرف.
8- پذیرفتن مسئولیت اعمال و تصمیمات از سوی دو طرف.
9- داشتن احساس امنیت در هنگام بیان حقایق و رک گویی ها.
10- پذیرفتن یکدیگر بدون قضاوت و عدم نیاز به تغییر دادن یکدیگر.
11- وجود آرامش و عدم تنش و خشم.
12- ایجاد رشد و پیشرفت به همراه لذت و شادابی.
برای دستیابی به یک رابطه سالم به 2 نکته زیر توجه کنید:

* خود شناسی: مـهـم اسـت کـه پـیـش از آنـکـه عـاشـق شوید خودتان را کاملا شناخته باشید. یک رابطه سالم زمان و فضای لازم را در اختیار شما قرار خواهد داد تا به زندگی شخصی خودتـان ادامـه داده و آرزوها و عـلایـق خـود را همچنان دنبال کنید. در ضمن از کنار یکدیگر بودن لذت میبرید.

حقوق خود را بشناسید: یک رابـطه سـالم دربـرگیرنده احترام متقابل میباشد. همانطور که ارد بزرگ می گوید (هر قدر به دیگران احترام بگذاریم ، به ما احترام خواهند گذاشت ) . در هـر رابـطه ای شما حق دارید که سهم برابری در اتخاذ تصمیمات دارا باشیـد.
دیگر حقوق شما شامل:
1- عـقایـد خـود را بـیان کرده و از همسرتان بخواهید آنها را محترم شمارد. ( حتی اگر با آنها موافق نباشد )
2- رابطه را به آهستگی و با میل خودتان پیش ببرید.
3- محترم شمرده شدن عقاید و خواسته های جنسی شما.
4- نـیـازهـای عـاطفی و جسمانی شما و همسرتان رعایت شود. ( مورد سوء استفاده جنسی، جسمانی و احساسی قرار نگیرید)
نشانه های هشدار دهنده
اساسا در یک رابـطـه نـاسـالـم یـکی از دو نـفر معتقدند که رابطه را باید تحت کنترل خود داشته باشد. شما میتوانید با یافتن نشانه های ذیل در فرد مقابل مـتوجـه آن گـردید که دچار یک رابطه نا سالم می باشید یا خیر:
1- حسادت می ورزد و رابطه شما با دوستان و خانواده تان را قطع میکند.
2- معمولا جای شما پاسخ دیگران را داده و یا تصمیم میگیرد.
3- امر و نهی میکند.
4- قول میدهد اما به آنها عمل نمیکند.
5- نصیحت میکند اما خودش به آنها عمل نمیکند.
6- به شما از روی ریاکاری ترحم و مهربانی میکند.
7- شما را در یک موقعیت "همیشه بازنده" قرار میدهد.
8- انتقام جو، پرخاشگر و کینه جو بوده، رفتار باج خواهانه و تهدید آمیزی دارد.
9- دائما در صدد تغییر دادن شما بوده و در صـورتی که تمایلی به تغییر نداشته باشیـد، به شما حمله ور میشود. اما در مقابل خود تمایلی به تغییر ندارد.
10- با شما بد رفتاری جسمانی و کلامی می کند.
11- در پذیرفتن اشتباهات خود ناتوان است.
12- از دادن پاسخ طفره رفته و یا غیر مستقیم و کنایه آمیز پاسخ میدهد.
13- شما را مکررا تحقیر کرده و بازی میدهد.
14- از دستیابی شما به ضروریات و نـیـازهـایـتـان مـمـانـعـت مـی ورزد ( مـانند پول و یا تفریحات) .




ارتباط دختر و پسر

ارتباط دختر و پسر به قصد شناخت یکدیگر و به نیت ازدواج یا ...


وعده ازدواج و بهانه شناخت خصوصیات رفتاری از مهمترین عواملی است که ارتباط بین دخترها و پسرها را در جامعه ما توجیه می کند. بخصوص دخترها که معمولاً با وعده ازدواج تن به دوستی می دهند.

اما جوان امروز در ارتباط با جنس مخالف خود به دنبال چیست؟ ازدواج، عاطفه، محبت، وقت کشی، عشق یا ...؟

روان شناسان معتقدند، میل و کشش به جنس مخالف از نظر فیزیولوژی یک نیاز طبیعی، فطری و روانی است. آنان می گویند در تمام فرهنگها و کشورها ، پسران و دختران در سن بلوغ اولین نگاه و گرایش را به سوی جنس مخالف ابراز می کنند. اما مرز این کشش در هر فرهنگی تعریف شده است، برای مثال در جوامع غربی و سایر جوامع غیر مسلمان ارتباط میان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده شده و هر شکلی از این ارتباط مورد پذیرش جامعه و فرهنگ آن است. اما در کشورهای مسلمان و برخی فرهنگها این ارتباط محدود است و در مواردی به فضای سیاسی و اجتماعی جامعه بستگی دارد اما رابطه دخترها و پسرها در جامعه ی ما چگونه است؟

در گذشته های نه چندان دور ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پایین بود ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت می گرفت، اما واقعیت این است که بسیاری از جوانان امروز در ارتباط های خود به ازدواج فکر نمی کنند، به اعتقاد جامعه شناسان در جامعه امروز وجود مسایل اقتصادی، نگاه دوگانه جامعه مدرن و سنتی، فراگیری اطلاعات و دانش و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزشهای دینی نیست، احساس دو گانه ای را در این نسل پدیدار کرده است.

یک صاحبنظر در این باره می گوید: غرایز احساسی عاطفی و اخلاقی جوان برگرفته از فضیلت های نهفته در ذات اوست که با نکات متعالی و دستورات حیات بخش اسلامی می تواند مورد سنجش عمیق قرار گیرد. آنچه که جوان متهور و متحول امروز ایران طلب می کند، مسلماً آشفتگی ها و نابسامانی های غربی نیست. وظیفه ی والدین ، مربیان و مسئولان است که در زمینه مسائل جوانان به خصوص ارتباط دختر و پسر، روح، فکر و اخلاق اجتماعی آنان را مدنظر قرار دهند و بر این محور که بسیار حساس و پیچیده است، برایشان تعیین تکلیف کنند. اگر فرهنگ ازدواج صحیح را به جوان آموزش ندهیم، غرایز جوانی او ممکن است رشته اخلاق را گسسته و او را به بیراهه بکشد.

اما آیا ارتباط بین دو جنس همیشه به پیوندهای عاطفی و صمیمانه منجر می شود؟ آیا این نوع ارتباط نمی تواند به زمینه های علمی، فرهنگی و ... محدود باشد؟ یک صاحبنظر در این باره می گوید:

«از آنجا که در جامعه ما نگاه دوگانه ای نسبت به این مسئله وجود دارد، نتوانسته ایم به تعریف قابل قبولی در این باره برسیم به همین دلیل نوع نگاه به دو جنس مخالفی که کنار یکدیگر قرار می گیرند، عمدتاً با سوء ظن و سوء نیت همراه است و به معنای ناخوشایند موضوع یعنی دوست دختر و پسر تعبیر می شود. در حالی که می توان به جوانها آموزش داد که مباحثه و مکالمه با یک غیر همجنس در صورتی که بر محوری صحیح انجام گیرد، شاید حتی مزیت اخلاقی و اجتماعی و شخصیتی برای او و جامعه در برداشته باشد.»

چرا ارتباط ناسالم

برخی کارشناسان تربیتی تحلیل اینگونه رفتارها و تفکرات را به اِعمال محدودیت های غیر منطقی به جوانان نسبت می دهند و می گویند که وقتی جوان عرصه را بر خود تنگ ببیند و نتواند خود را از نظر عاطفی و اخلاقی با محیط تطبیق دهد و مربیان، معلمان و برنامه ریزان نهادهای آموزشی و تربیتی نیز نتوانند به احساسات و تمایلات منطقی و احساسی او پاسخ دهند، جوان سرخورده به اجتماع پناه می برد و سعی می کند چیزهایی را که طی سالهای زندگی از او دریغ شده است به هر ترتیب ممکن حتی با هنجارشکنی به دست آورد.
متفکر و صاحبنظری همچون ارد بزرگ نیز معتقد است:

«در جامعه ایی که هدفمندی و تلاش وجود دارد ، کار و کوشش ارزش دارد و فرمانروایان زمینه پویش را فراهم می آورند ناراستی هایی همانند دوستی نابهنجار دختر و پسر گل نمی کند »

عده ای نیز تنگناهای اقتصادی ، گسترش ارتباطات، فردگرایی و بی تفاوتی به ارزش ها را دلیل این گونه رفتارهای اجتماعی می دانند و معتقدند این دلایل موجب شده بسیاری از جوانان امروزی نسبت به ازدواج دید مثبتی نداشته باشند و به نوعی از زیر مسئولیت تشکیل خانواده شانه خالی کنند. یک روان شناس در این باره می گوید:

«متأسفانه مشکلات مالی و تصویب قوانینی که به نوعی حقوق زنان را در جامعه تضمین می کند از عواملی است که موجب شده پسران زیر بار ازدواج نروند. از سوی دیگر بسیاری از جوانان در این زمانه ترجیح می دهند خوش باشند. از این رو به ازدواج با نگاه منفی می نگرند اما از آنجا که زن و مرد هر دو به هم نیازمندند و رفع نیازهای عاطفی و احساسی آنان در حال حاضر از طریق ازدواج به سختی امکان پذیر است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالم هستیم.»

این روان شناس دلیل این گونه نگرش نسل جدید به ارزشها را بی توجهی مسئولان به نیازهای جوانان می داند و می گوید:

«از آنجا که در موقع بحران نتوانستیم مسائل روز را به موقع هنجاریابی کنیم اغلب جوانان امروزی این حق را برای خود قائل شده اند که به سوی رفتارهای فرد گرایانه گرایش یابند و هنجارهای اجتماعی را نادیده بگیرند.»

وی سوء رفتارها، اضمحلال اخلاقی، رواج بی بندوباری، پریشانی و بی ثباتی احساس و عواطف را از عواقب بی حد و حصر ارتباط جنس ها نام می برد و می گوید:

«اگر اینگونه ارتباطات به عادت تبدیل شود دیگر چیزی به نام هسته یا کانون خانواده شکل نخواهد گرفت. سن ازدواج بالا می رود، جنس ها نسبت به هم بی اعتماد و بی تفاوت می شوند و در نهایت خانواده ای شکل نمی گیرد و به این ترتیب شاهد گسترش بسیاری از مسایل رفتاری، ناهنجاری های اخلاقی و حتی بهداشتی در جامعه خواهیم بود. اینجاست که نقش کارشناسان علوم دینی و تربیتی در هنجاریابی و جایگزینی هنجارهای متعادل و مرام تربیتی صحیح و متعالی که مورد پذیرش خانواده، فرد و نهادهای اجتماعی باشد روز به روز آشکارتر می شود.


دیدگاه اسلام

به طور طبیعی زن و مرد به عنوان دو پیکره جامعه انسانی به زندگی مشترک با یکدیگر نیازمندند . در شرع نیز به پیوند میان این دو سفارش بسیار شده است، از این رو اخلاقی ترین، معنوی ترین و انسانی ترین جلوه پیوند زن و مرد در ازدواج تجلی پیدا می کند و هر نوع رابطه (جنسی) که خارج از قانون ازدواج باشد، مشکلات متعددی را از لحاظ اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی به بار می آورد.
در جوامع غربی که پایه های اخلاق دینی و مذهبی سست و ضعیف است، رابطه زن و مرد از چارچوب قوانین و هنجارهای موجود تجاوز می کند . به طوری که ارتباط آزاد دختران و پسران به شکل طبیعی و غریزی جریان دارد و از اینجاست که ریشه های فساد اخلاقی شکل می گیرد و بنیاد اجتماعات بشری را متزلزل می کند.

اما اسلام چه حد و مرزی برای ارتباط بین زن و مرد قائل است؟
خداوند در قرآن می فرماید: زنان پلید برای مردان پلیدند و مردان پلید برای زنان پلید و زنان پاک برای مردان پاک هستند و مردان پاک برای زنان پاک . اینان از آنچه درباره ی ایشان می گویند برکنارند ، برای آنان آمرزش و روزی نیکو خواهد بود. ( نور / 26)
از دیدگاه اسلام ارتباط دوستانه و صمیمی میان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعایت موازین اسلامی و حفظ حجاب ظاهری و درونی در عرصه های علمی و مشارکت های اجتماعی قابل قبول است. اما خارج از این چارچوب برای ایجاد ارتباط ، اسلام ازدواج موقت یا دائم را توصیه می کند. از این رو در اسلام رابطه دوستی بین دختر و پسر معنا ندارد. اما به شرط رعایت ضوابط اسلامی منعی برای این ارتباط نیست و چه بسا اینگونه ارتباطات زمینه ساز دوستی های فکری ، معنوی و عقلی هم بشود.

اما وقتی جوانان تن به ازدواج دائم نمی دهند و جامعه قدرت پذیرش ازدواج موقت ، بخصوص در مورد دختران را ندارد، برای پاسخ به نیاز جوانان و سر و سامان دادن به رابطه دختر و پسران چه باید کرد؟

خداوند در این باره می فرماید : به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنها پاکیزه تر است ، زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است و به زنان با ایمان بگو که دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که از آن پیداست.... ( نور / 30 و 31 )

و در ادامه می فرماید : کسانی که وسیله ی زناشویی نمی یابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بی نیاز گرداند... ( نور 33 )

اساس هر نظمی در جهان به نظم در رابطه دو جنس مخالف بر می گردد. اگر این نظم برقرار نشود جامعه به سوی انحطاط می رود. مشکل این است که ما در بسیاری از موارد بخصوص در مورد مسائل اقتصادی از غرب الگو گرفته ایم که این مورد موجب بسیاری از ناکامی های اقتصادی و فاصله طبقاتی و فقر در جامعه شده است، در حالی که اگر موازین الهی و اسلامی در جامعه پیاده شود، شاهد این بحرانها نیستیم. یک جوان وقتی عدالت اسلام را ببیند، خودش می خواهد روابط آزاد نداشته باشد و این قید را با طیب خاطر می پسندد. این یک اصل رهایی بخش است که نباید با جنس مخالف ، ناسالم برخورد کنیم. در عین حال جامعه نیز باید بسترسازی کند تا شرایط ازدواج دائم فراهم شود. اما در یک کلام برای حل بحران های اجتماعی ، راهی جز بازگشت به مبانی سنتی و سنت های اصیل دینی نداریم.




پول سرزنش نکنیم

وقتی زندگینامه و تجربه‌های صاحبان اندیشة توانگر را می‌خوانید، می‌بینید که آنها نسبت به پول گرایشی دوستانه دارند. حال آن که گرایش عمومی نیست به پول به گونه‌ای است که انگار پول ایرادی دارد و توانگر بودن کار درستی نیست‌. اگر با دقت به صحبت اطرافیان گوش کنید می‌بینید که بیشتر مردم گرایشی بسیار غلط نسبت به پول داشتن دارند، آن را چیزی بیهوده می‌دانند. از یک طرف می‌گویند پول برایشان اهمیتی ندارد و از طرف دیگر می‌گویند برای پول در آوردن باید از صبح تا شام تلاش کنند و زحمت بکشند. آنها نمی‌دانند که این عدم هماهنگی در اندیشه‌، تلاشهایشان را خنثی و بی‌ثمر می‌کند. چنین تفکر ناهماهنگی دربارة پول‌، آنها را وا می‌دارد که برای هدفهایی متضاد بکوشند در نتیجه ثمره‌اش نیز ناهماهنگ و متضاد خواهد بود. اگر از پول درست استفاده شود عالی و اعجاب‌انگیز است زیرا دارای جوهر الهی است‌. پول نعمت آسمانی است زیرا تجلی برکت خدا در زمین است‌. همة ما به چنین تفکر عمیقی نیاز داریم تا دیگر پول را چیز بدی ندانیم‌. یکی از اصول معنوی و ذهنی توانگر شدن این است که ما به حقیقت نیک خدا پی ببریم و بدانیم که توانگری نعمت خدادادی است‌، برای نجات دادن همة مردم از فقر و شکست و همة گناهان ناشی از فقر باید قدر این نعمت الهی را بدانیم‌.
بیشتر مردم نسبت به گنجایش خود دربارة پول در آوردن حساس هستند. در بیشتر موارد اگر شخص بتواند نسبت به پول گرایشی مثبت و دوستانه داشته باشد، گنجایش پول در آوردنش بیشتر می‌شود. فقر یک تصور و قالب فکری است‌. ما همواره باید به خودمان یادآوری کنیم که خدا منشأ روزی آدمی است و به این باور عمیق ایمان قلبی داشته باشیم که «توکل ما به خداست‌». پس یکبار دیگر این مسئله را روشن کنیم که پول یا خواستن پول کوچکترین ایرادی ندارد. پول وسیله‌ای برای مبادله و معاوضه خدمات است و هیچ چیز پلیدی در آن نیست‌. به محض این که آرمانهای اشتباهی را که از سالها پیش به ما آموخته‌اند رها کنیم عقایدی از این دست که «پول پلید و کثیف است و...» بی‌درنگ متوجه می‌شویم که پول چقدر آسان‌تر و رضایت بخش‌تر در امور مالی‌مان به گردش در می‌آید. پس‌، پول در برابر گرایشهایی که نسبت به آن داریم واکنش نشان می‌دهد. زیرا این قانون ذهن است که هر چه را مورد قدردانی قرار بدهید به سوی خود جذب می‌کنید و هر آنچه را مورد قدردانی قرار ندهید، دفع می‌کنید. پس اگر به طرز دلپذیری دربارة پول بیندیشید، آن را چندین برابر می‌کنید. حال آن که اگر به هر شکل‌، پول خودتان یا دیگری را مورد انتقاد و ملامت قرار دهید، آن را متلاشی و دفع می‌کنید.
شاید در ارتباط با حالات خودتان متوجه کارکرد این قانون شده باشید، وقتی حالتان خوب است چقدر قدرت خرید پولتان بالا می‌رود. اما اگر موقعی که عجله دارید یا حالتان بد است خرید کنید، انگار همه چیز به راه غلط می‌رود و خراب از کار در می‌آید، از جمله قدرت خرید پولتان‌.
چون اندیشه هایتان جهان را می‌سازند، اندیشه‌هایتان دربارة پول باید سرشار از حق‌شناسی باشد تا پول نیز قدرتان را بداند و به سویتان کشیده شود. بسیاری از مردم هر گاه پول کافی برای تأمین مخارجشان ندارند به این دلیل بوده است که در امور مالی خودشان یا دیگران پول را مورد سرزنش و یا تحقیر قرار داده‌اند.

دلواپس حوادث آینده نباشیم

در پایین ، نوشته ایی خواهید خواند در مورد زنی که زندگیش پر بود از مشکل و نگرانی و اضطراب و اگر شما هم گرفتاری هایی نظیر مشکلات او دارید دست وپایتان را گم نکنید چه دلواپسی واضطراب در حقیقت عکس العملی بیش نیست وعکس العمل را هم می توان خیلی زود عوض کرد وعکس العمل نا خوشایند را باعکس العمل خوشایند معاوضه نمود حالاببینم چکاری می توان برای رفع عادت اضطراب ودلواپسی شما کرد منکر این حقیقت نیستند که همه ما غم وغصه ونگرانی هایی در زندگی داشته ایم وبنحوی از انحنا نیز آنرا حل وفصل کرده ایم وحالا که نگاهی به عقب وبه آن لحظات اضطراب انگیز می اندازیم می بینیم که صحیح وسالم از همه ان گرفتاری ها پیروز بیرون آمده ایم
بعبارت دیگر دوره های بحرانی زندگانی ما در واقع خطر ناکتر از ادوار دیگر حیات مان نبوده است .ناگفته اشکار است که اگر بنشینیم ومرتبا بخود بگوئیم که در این هفته یا در ماهها وسال هی آینده اوضاع واحوال بر چه منوال خواهند بود نه تنها مشکل امروز خود را حل نکرده ایم بلکه عمر شیرین خود را به بطالت گذرانده ایم از دست دوستان ما نیز کاری برای ما ساخته نیست این دوستان پس از اینکه قصه درددل ها ودلواپسی های ما را گوش کردند با خونسردی می گویند (غصه نخور دلواپس نباش )وحال انکه راه چاره را برای بر طرف ساختن دلواپسی ها بما نشان نمی دهند .
کلودپالمر در کتاب خودزیر عنوان خطرهای انسان بودن موضوع دلواپسی ها را بدقت زیر رو کرده می نویسند (در مورد حالات دلواپسی واضطراب چکاری از دست ما ساخته است آیا واقعا امیدواریم کاری در این زمینه از دست ما بر اید ؟چنانکه در سطور پایین خواهیم دید کلید معما در همین جا نهفته است آیا واقعا کاری از دست ما ساخته است است یا نیست ؟

http://www.davidjayspyker.com/djs_paintings/2000/images/return.jpg

خانم ماری ب وقتی که به ما مراجعه کرد می گفت جدا امیدوار است کاری کند که دیگر دچار دلهره ودلواپسی نشود وحتی از ما می خواست که به شیوه روانکاوی بکمکش بشتابیم خانم م چهل وهفت سال سن دارد شوهرش شغل پا بر جای مطمئنی دارد ومرد آرام وخوش نفسی است واکنون در خانه راحتی زندگی خوش ومطبوعی دارند .به بچه های سه گانه خود افتخار می کنند دختر ارشد شان اخیرا ازدواج کرده واکنون در یکی از شهرستانها زندگی می کند دختر دیگر وپسرشان که به ترتیب 19وبیست ویک سال دارند با انها زندگی می گند دختر به شغل منشی گری مشغول است وبه ان راضی پسر نیز در یک مدرسه فنی مهندسی سرگرم تحصیل است ملاحظه می کنید که هیچکدام از انچه گفته شد نمی تواند موجب دلواپسی باشد وحال انکه مریم خانم بیچاره در زندان دلواپسی های خود اسیر وزندانی است ودرزنج از هر چیز غصه دار می شود خستهخ است ووقتی سر از خواب بلند می کند موجی از ترس های موهوم او را در می گیرد مثلا غالبا حس می کند که خیلی زود حادثه ترسناکی جلو چشمش اتفاق خواهد افتاد ولیکن از عواقب آن نا اگاه است نگران سلامت خویش است پیوسته خیال می کند که سلامت شوهرش وبچه هایش در خطر است چند روزی بود که از دختر خبر ونامه ای نرسیده بود این بود که پیوسته با خود می گفت (نکند بلائی به سرش امده )نکند مریض است واز این قبیل ؟ام بالاخره پستچی در زد ونامه ای از دخترش آورد وقتی که چشمش به نامه افتاد جرات نمی کرد آنرا باز کند برای اینکه می ترسید خبر بدی در آن باشد روز دیگر کار مهمی برایش پیش آمد ه بود ولیکن او خود را قادر به انجام آن نمی دیدشما ممکن است بگویید که مشکلات شما بر خلاف گرفتارییهای خانم م جنبه واقعی دارد وخواب وخیال نیست درست است اما اگر در مورد مشکلات واقعی زندگی اضطراب ودلواپسی به خود راه بدهید این خود نشان می دهد که عکس العمل شما هم در قبال گرفتاریها ی زندگی همانا غصه خوردن ومضطرب شدن است واز این حیث با خانم فرقی نخواهید داشت راه نجات شما همانا راه نجاتی است که پیشنهاد به خانم م ب کردیم .روانکاوی که معالجه روانی مریم را به عهده گرفت با حوصله هرچه کاملتری به قصه دلواپسی وغصه هالی او گوش داد تا آنکه کم وبیش به ریشه آن همه پ یبرد گفتم کم وبیش راست است
منظورم اینست که ریشه دلواپسی ها آنچنان در اعماق شخصیت آدمی فرو رفته است که بسختی می توان رد پای آنرا بدقت ودر اسرع وقت نشان کرد بعضی از محققان بر این عقیده اند که ریشه دلواپسی های ما را باید در حادثه تولد ما جستجو کرد تجربه تولد کودک برای مادر ناگوار است اما در عین حال منتظر چنین حادثه ای هست وبه عبارت بهتر می داند که چه پیش خواهد امد در صورتی که نوزاد اوجز محیط گرم ونرم زهدان (رحم )مادری از چیزی اطلاعی ندارند بچه در راه تولد حس می کند که بزور او را از یک محیط راحت وتاریک وارد دالان تنگ می کنند وبعد نیز یک دفعه احساس می کند که وارد دنیای شده است که نور وسرما ان برایش بیگانه است شاید علت دلواپسی های ما همین حادثه ناگوار باشد بهر تقدیر نیاز نداریم که فعلا"در این باره اصرار بورزیم مریم هم مثل شما همیشه در اضطراب ونگرانی بسر می برد منتهی علت گرفتاری های وی این بود که در کودکی مورد بی لطفی پدر ومادر قرار گرفته بود .مهم این بود که مریم خیلی خوب متوجه شد که علت دلواپسی ها ونگرانی ها ی همه کسانی که به نگرانی ودلهره مبتلا هستند در خود ماست منتها به اشیا ء واشخاص وحوادث زندگی روزمره ما می چسبد هر دفعه به چیزی یا کسی .شاید اگر به جنبه مضحک وخنده آور دلواپسی های خودوقوف یابیم بهتر بتوانیم آنرا مرتفع سازیم اگر بتوانیم به جنبه مضحک نگرانی های خود پی ببریم ویا حتی بدان بخندیم یقین است قدم بزرگی در راه بر طرف ساختن ان برداشته ایم مریم سرانجام یاد گرفت که بوقت فرا رسیدن موج اضطراب ونگرانی با خود بگوید (باز این غول بی شاخ ودم نگرانی ودلهره بازی خود را از سر گرفته است چرا حالا بدم این یکی چسبیده است ؟)
حالا برگردیم به سئوالی که قبلا مطرح ساخته بودم مبنی براینکه آیا واقعا دلمان می خواهد از این حالات رنج اور نجات پیدا کنیم نگرانی یک فعالیت روانی است وغالبا"نیز جانشین یک فعالیت جسمانی می شود عجیب اینست که فعالیت را لازمه وجود خود می دانیم ولیکن در عین حال از کاروکوشش خوشمان نمی آید .اجازه بدهید اندکی این موضوع را روشن تر بکنیم مریم در کودکی خیلی کار می کرد ومشکلات عدیده روزمره را می بایستی حل وفصل می نمود در مورد شوهر وبچه هایش نیز دائما "هیجانات وعواطف مختلفه ای بدو دست می داد واما حالا دختر ارشدش بخوبی وخوشی شوهر کرده ودر هر خوش آب وهوا ئی زندگی ارامی دارد بچه های دیگر نیز هر کدام بکاری مشغولند ودیگر چندان سربارمادر وپدر خود نیستند مریم کارش باین خلاصه شده است که رختخوابشان را بیندازد غذایشان را تهیه کند همین وبس ودیگر مثل گذشته مجبور نیست دائما موظب رفتار وگفتار انها باشد .
از اینها گذشته شوهرش از او مسن تر است وراوابط جنسی انان دیگر نقش چندانی در زندگیشان ندارد مریم زن باهوش سالمی است روح وجسمش دیگر مثل گذشته سرگرمی های مفید ورضایت بخشی ندارند ودر نتیجه چون نیروی جسم وروح وی بسمت فعالیتها ی مفید هدایت نمی شود این است که مفر دیگری که قبلا یعنی در کودکی بدان دست یافته بود پیدا کرده وان دلهره است فعالیت روانی ما وقتی که مفر راضی کننده ای برایش وجود ندارد بطرف فعالیت های دیگری که قبلا بدان آشنا بوده است متمایل می گردد هر چند که این فعالیت برای روح وجسم فرد مضر باشد .چنانکه می دانیم دلواپسی واضطراب نمونه ایست از فعالیت های مضر بالا که در حقیقت گاه موجب بروز بیماری های جدی خطرناکی می شود اما مهم اینست که چیزی در روحتان هست که از اضطراب ونگرانی خوشش می آید وحتی از آن لذت می برد آلفرد هیچکاک که این همه فیلمهای دلهره اور تولید کرده ودر مصاحبه رادیویی اخیر خود گفته است که مردم بیک اندازه ترس ودلهره احتیاج دارند راست است دلهره برای انکه مطبوع باشد نباید از حد بگذرد یعنی مدت دلهره نباید زیاد طولانی باشد خوب پس برای اینکه از شر دلهره نجات یابید باید فعالیتهای مفیدی را جانشین آن کنید ولیکن از طرف دیگر چیزی در شما هست که از کار و کوشش همتنطوری که گفتم خوشش نمی اید مراد ما از کار وکوشش هماناد ست زدن بیک تجربه تازه است وحال انکه همه ما از دست زدن به تجربه باید بما تحمیل کنند باید ذوق حادثه جوئی وکشف تجارب تازه را در خود پرورش دهیم همانطوری که به غصه خوردن ونگرانی عادت کرده ایم باید خود را به کشف تجارب جدید عادت دهیم حالا سفارش هائی بشما می کنم تا بمدد ان حالات نگرانی واضطراب خود را با یک قسم فعالیت مطبوع معاوضه کنید .
نخست آنکه -باید جای افکار منفی را در ذهن خود به افکار مثبت بدهید باید مرتبا در خاطر مجسم کنید که در دنیائی زندگی می کنید که در اصل خوب وشایسته است قبول کنید که باید بسبب نعمت هائی که بشما ارزانی شده است شاکر ومننون باشید بمن اعتراض نکنید که این یک راه حل کلی است بلکه یک لحظه فکر کنید ببینید بسبب چه چیزهائی باید شکر گزار باشید فعلا به آن طرف قضیه که ناراحتی های شما کدامست فکر نکنید وباور کنید که اشیاءواشخاص دور وبرتان برای اینست که موجب شادی وروح شما بشوند حالا در گوشه ای بنشینید وآن نوع زندگی را مجسم کنید که براساس اصول مزبور برای خود مهیا ساخته اید هر شب بوقت خواب این نکته را با خود تکرار کنید که هر وقت که نگرانی ودلهره به سراغتان امد بیدرنگ تصویر خوش بالا را در ذهن خود مجسم کنید که مردم با شما دوست هستند وبسبب نعمتهائی که بشما ارزانی شده است باید شاکر باشید مریم سرانجام بدین نتیجه رسید که دوتا مریم وجود دارد مریمی که غضه خور ودلواپس است مریمی که جسور ودلیر است هر وقت که می دید حالاست که بار دیگر دچار دلواپسی ودلهره شود جستی می زند وبا خود می گفت (ها حالا رفتم توی جلد مریمی که دلیر وخوش بین است شما هم بد نیست به این بازی اقدام کنید اگر برایتان امکان دارد ومی توانید مثل مریم مدتی ادای هنر پیشگان را در بیاورید شما هنر پیشه ای هستید که که دلواپس ونگران است وبا مشکلات عدیده ای روبرو است ولیکن هنر پیشه نباید از زندگی خصوصی خود در صحنه چیزی حس کند زیرا هنر پیشه وظیفه اش اینست که تماشاگران را راضی کند وبرای اینکه تماشاگران راضی شوند باسد ادای یک ادم خوش بین دلیر وبا اعتماد بنفس را در آورد وباصطلاح غم وغصه های زندگی روزمره وشخصی خود را موقتا"هم که شده فراموش کند باید به تماشاگران نشان بدهد که قادر است نقش یک آدم خوش بین را بازی کند
شما هم مدتی هنر پیشه شوید چه عیبی دارد غم هاواضطرابتان را به روی خودتان نیاورید ودر برابر مردم نقش یک آدم شجاع را بازی کنید از صدا ولبخند ولحن کلام واز طرز راه رفتن آدم های شجا ع تقلید کنید .اگر مدتی به این نحو عمل کنید متوجه خواهید شد که دیگر آن آدم دلواپس ومضطرب پیشین نیستیدبالاخره عوض غذای بد ونامطبوع اضطراب غذای مطبوع دیگری به جسم وروح خود بدهید یعنی کاری برای خود تدارک ببینید مردم نیز کاری در یک گروه باستانشناسی که بدنبال کشف یک شهر باستانی بود برای خود پیدا کرد وهر روز به امید اینکه بزودی اشیاع عتیقه گرانبهایی از دل خاک بیرون خواهد اورد دقایق خوشی را می گذراند دوستان زیادی برای خود در این گروه پیدا کرد می گوئید که هیچکدام از سفارش های بالا برای شما تازگی ندارد وخیلی ها به این سفارش ها عمل کردند وسودی هم نجستند
ولتر نویسنده فرانسوی در سال 1750کتابی به نام ساده دل نوشت قهرمانان این کتاب در فصل اخر کتاب پس از ختم یک سلسله حوادث فاجعه امیز ودردناک بالاخره به صلح وآرامش مطبوعی رسیدند وتوانستند بقیه زندگی را به آرامی طی کنند وسر خوشبختی انان این بود که بالاخره به این نتیجه رسیدند (باید به گاو وگوسفند خودمان برسیم وزمین خودمان را شخم بزنیم )بنابراین همان طوری که مریم بالاخره کشف کرد راه فرار از نگرانی اینست که سر خودتان را بکار خلاقی گرم بکنید .چرا از همین فردا اگر باغی دارید به شخم زدن ان بپردازید ویا اگر گاوی دارید به دوشیدن شیر ان شروع بکنید اگر اهل کارهای فکری هستید چرا تصمیمی نمی گیرید از همین فردا یک کتاب خوب بخرید و آنرا بخوانید وچیزی یاد بگیرید . ارد بزرگ جمله بسیار حکیمانه ایی دارد او می گوید : زمانی که نیروهای درون خویش را انکار کنیم نگرانی در درونمان لانه می کند .
بعقیده من چنانکه بارها در ضمن جوابهای مشکل گشا نوشتم بهترین راه رفع مشکلاتی که از نوع نگرانی ودلهره اینست که قلم بردارید داستان بنویسید تا هم ذهن نویسندگی خود را پرورش دهید وهم اینکه شر حالات دلهره اور را از سر خود وا کنید اما قدم مهم اینست که اقدام کنید کاری کنید چیزی بوجود آورید تا نگرانی دست از شما بر دارد .



با شایعات و خبرهای نادرست چه کنیم ؟

http://media.farsnews.com/Media/8708/Images/jpg/A0534/A0534387.jpg

دفعه بعد که شایعه ای رو شنیدید و یا خواستید شایعه ای را تکرار کنید این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید!
در یونان باستان سقراط به دلیل خردودرایت فراوانش موردستایش بود.
روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود،با هیجان نزد او آمد و گفت:
سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟
سقراط پاسخ داد:
"لحظه ای صبر کن. قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تو میخواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی."
مردپرسید:
سه پرسش؟
سقراط گفت:
بله درست است. قبل از اینکه راجع به شاگردم با من صحبت کنی، لحظه ای آنچه را که قصد گفتنش را داری امتحان کنیم.
اولین پرسش حقیقت است. کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟
مرد جواب داد:
"نه، فقط در موردش شنیده ام.
"سقراط گفت:"
بسیار خوب، پس واقعا نمیدانی که خبر درست است یا نادرست. حالا بیا پرسش دوم را بگویم، "پرسش خوبی" آنچه را که در مورد شاگردم می خواهی به من بگویی خبر خوبی است؟
"مرد پاسخ داد:"
نه، برعکس…
"سقراط ادامه داد:"
پس میخواهی خبری بد درمورد شاگردم که حتی درمورد آن مطمئن هم نیستی بگویی؟"
مرد کمی دستپاچه شدوشانه بالاانداخت.
سقراط ادامه داد:
"و اماپرسش سوم سودمندبودن است. آن چه راکه می خواهی درموردشاگردم به من بگویی برایم سودمنداست؟
"مرد پاسخ داد:"
نه، واقعا…
"سقراط نتیجه گیری کرد:"اگر می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من میگویی؟
دانشمند سرشناسی نظیر ارد بزرگ نیز به حقیقتی جالب اشاره می کند او می گوید : روان خود را با خبرها و داده های نادرست به بند نکشیم .

درسی که از این بزرگان می توان گرفت این است که اگر هر سخن بی پایه و اساسی را گوش کنیم وجودمان آشفته و پریشان می گردد و آرامش خود را از دست خواهیم داد .


پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان