۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

اس ام اس های فلسفی( جملات کوتاه زیبا)


سربر گریبان فرو بر، از دل خویش بپرس آنچه را که مى داند.
(شکسپیر)



چه بسیار گردن کشانی که به آنی دچار زبونی شدند.
(ارد بزرگ)



نشانه مهارت، دانستن بیشترین ها در مورد کوچک ترین ها است.
(اچ لاسکى)



اولین گام در راه آگاهى، درک جهل است.
(بى پیماستر)



رایزن کسی است که می تواند از درون پیچیده ترین مشکلات، ساده ترین و بهترین راهها را بیابد.
(ارد بزرگ)



خداوندا، نمى توانیم از تو چیزى بخواهیم که تو نیازهاى ما را مى دانى، پیش از اینکه در ما پدیدار شود.
(جبران خلیل جبران)



فرهنگ رودخانه اى است به قدمت تاریخ.
(یونگ)



بی گمان اولین باژ، آخرین باژ نخواهد بود.
(ارد بزرگ)



آزادی ابر انسان تنها در صورتی واقعی است که در زمان فراشد و در ساختن آینده ای بر پایه گذشته عملی شود.
(فردریش نیچه)



خوشبختی میان پرده بدبختی است.
(دن مارکی)



بازده ساختار بیمار، درد و سیاهی ست.
(ارد بزرگ)



فرمان ایزد به جهانداران داد و دهش است.
(فردوسی خردمند)



به خاطر داشته باشید که امروز همان فردایی است که دیروز دربارۀ آن نگران بودید. از خود بپرسید اقلاً این چیزی که درباره اش نگرانم به وقوع خواهد پیوست یا خیر؟
(استرن)



هیچ هنجاری نمی تواند فراتر از جان بی گناهی باشد چه باژ باشد و چه غیر آن.
(ارد بزرگ)


عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد و الا معشوق بهانه است.
(آلفونس کار)



آزادگان را کاهلی، بنده می سازد.
(فردوسی خردمند)



در هستی جنبش حشرات هم چهار چوبی دارد.
(ارد بزرگ)




زن همیشه سن خود را از تاریخ ازدواج حساب می کند، نه تاریخ تولد.
(ارهارد)



اگر هنجارها و کارآگان سست باشند همان بهتر که باژ را بدهی.
(ارد بزرگ)



آدمی شاگردی است که درد و اندوه او را تعلیم می دهد و هیچکس بدون احساس این معلم قادر به شناسایی خود نیست.
(آلفرد دوموسه)



حیات خوابی است، و محبت رؤیای آن.
(آلفرد دوموسه)



فکر نو بسیار ظریف و حساس است، با یک ریشخند کوچک می میرد و کنایه ای کوچک آن را بسختی مجروح می کند.
(هربرت اسپنسر)



هرگاه بتوانیم از نیروی تخیل به همان اندازه استفاده کنیم که از نیروی بصری استفاده می کنیم هر کاری انجام پذیر است .
(کارلایل)



رایزنی که کار، اجرایی می کند، قابل اعتماد نیست .
(ارد بزرگ)



آدم بی مغز و پرگو چون آدم ولخرج و بی سرمایه است.
(پاسکال)



بیشترین تأثیر افراد خوب زمانى احساس مى شود که از میان ما رفته باشند.
(امرسون)



آدمها میوه های درختانی هستند که ریشه ای از دیرینه دارند.
(ارد بزرگ)



تاریخ تکرار بى پایان خطاهاى زندگى است.
(لورنس دورل)


منبع : سایت تبیان
http://www.e6973a.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=426879

آنهایی که از زادگاه خود می روند


ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg


ارد بزرگ می گوید : ابلهان در سرزمین های کوچک همواره سنگ کشورهای بزرگ را به سینه می زنند و هم میهنان خویش را تشویق به بخشش میهن و ناموس خود می کنند .


ارد بزرگ می گوید : آنهایی که از زادگاه خود می روند تا رشد کنند با سپری شدن روزگار می فهمند بزرگترین گنج زندگی را از دست داده اند و آن زادگاه و میهن است .


ارد بزرگ می گوید : برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است.


ارد بزرگ می گوید : آنگاه که آزادی فدای میهن پرستی می شود و وارون بر این میهن پرستی فدای چیزهای دیگر ، کشور رو به پلشدی می گرایید و درد .


ارد بزرگ می گوید : آنکه مدام از کمبودها و ناراستی های زندگی خویش سخن می گوید دوست خوبی برای تو نخواهد بود .


ارد بزرگ می گوید : می گویند رسیدن به آرامش هدف است باید گفت آرامش تختگاه نوک کوه است آیا کوهنورد همیشه بر آن خواهد ماند ؟ بیشتر زمان زندگی او در کوهپایه و دامنه می گذرد به امید رسیدن به آرامشی اندک و دوباره نهیب دل و دلدادگی به فرازی دیگر .


ارد بزرگ می گوید : بزرگترین اشتباه و چاله زندگی یک زیاده خواه ، در آنست که پیش از کسب آمادگی لازم پشت میز مدیریت بنشیند .


ارد بزرگ می گوید : جریان های آلوده به مرداب خواهند رسید سخن گفتن از آنها، زندگیمان را تباه می سازد .

راه مبارزه با اندیشه نادرست


ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg


ارد بزرگ می گوید : راه مبارزه با اندیشه نادرست ، پرداختن بر اندیشه درست است . هر راه دیگری ، ریشه کجروی را نیرومندتر می سازد .


ارد بزرگ می گوید : شراره های آتش دل تا به آسمانها کشیده می شود هر چند در پرگار نگاه چشم نگنجد .


ارد بزرگ می گوید : بزرگترین ابزار دفاع در برابر دشمنان ، خرد و اندیشه است .


ارد بزرگ می گوید : شمشیر نادان هایی که در برابر خردمندان می ایستند خودستایی و خودسری است .


ارد بزرگ می گوید : آرزوهای جوانان را خوار و کوچک مپندارید که سرآغاز کوهستانی آسمان خراش و یا دره ایی گود و ناپیداست .


ارد بزرگ می گوید : سیاست بازان بدانند که فرمانروا همیشه به مردم بدهکار است .


ارد بزرگ می گوید : اندیشه و سخن ریش سفیدان برآیند بردباری ، مردمداری و سرد و گرم چشیدگی روزگار است .


ارد بزرگ می گوید : ریش سفید داراترین به اندیشه است نه به دارایی و اندوخته .






بزرگترین کجرویها


ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg



ارد بزرگ می گوید : بزرگترین کجرویها را زمانی انجام می دهیم که فکر می کنیم دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم !


ارد بزرگ می گوید : در پشت هر سرفرازی بزرگی ، نگاه و سخن مهر آمیز و دلگرم کننده ی نهفته است .


ارد بزرگ می گوید : سفر ، نای روان است برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا .


ارد بزرگ می گوید : روان خود را با خبرها و داده های نادرست به بند نکشیم .


ارد بزرگ می گوید : زمانی که نیروهای درون خویش را انکار کنیم نگرانی در درونمان لانه می کند .


ارد بزرگ می گوید : در جامعه ایی که هدفمندی و تلاش وجود دارد ، کار و کوشش ارزش دارد و فرمانروایان زمینه پویش را فراهم می آورند ناراستی هایی همانند دوستی نابهنجار دختر و پسر گل نمی کند .


ارد بزرگ می گوید : آدم خودساخته ، بازیچه بادهایی که به هر سو روانند نمی گردد .


ارد بزرگ می گوید : آفتاب زندگی مرد و زنی که بدون هم به میهمانی می روند بسیار کم فروغ است .







و فرمانروایی که


ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg


ارد بزرگ می گوید : و فرمانروایی که دروغ گفت ، فر و شکوه خویش را به خاک سپرد .


ارد بزرگ می گوید : گردش نظام مالی آلوده ، شمشیر دشمنان مردم را تیز می کند .


ارد بزرگ می گوید : تندرستی پیش نیاز هر آرمان باشکوهی ست .


ارد بزرگ می گوید : شناخت ما از کرانه دریای وجود بزرگان ، تنها به اندازه میدان دید چشم اندیشه ماست و نه بیشتر .


ارد بزرگ می گوید : رستاخیزهای اجتماعی بدون همراهی زنان شجاع غیر ممکن است چرا که زن پرچمدار وارستگی ، پاکی و از خودگذشتگی ست .


ارد بزرگ می گوید : چه بسیار اشکهایی که نوید شادی اند و چه فراوان خنده هایی که لبالب از غم و اندوه ...


ارد بزرگ می گوید : خوی آدمی همواره بدنبال دگرگونی و هدفمندی است .


ارد بزرگ می گوید : با روشنگری می توان جلوی بسیاری از آشوب های بی مورد را گرفت .





๑۩๑۞๑۩๑سخنان زیبا و تامل برانگیز از بزرگان جهان๑۩๑۞๑۩๑

زمان براي هيچ كس نه متوقف مي شود نه بر مي گردد ونه اضافه مي شود.

ارد بزرگ : ارزش استاد را دانستن هنر نیست ، بلکه بایستگی است .

جبران خلیل جبران : کار تجسم عشق است.


اپیکتوس : اگر می خواهی خوب باشی باید اول معتقد باشی که بد هستی .


اُرد بزرگ : استخوان بندی فریاد در هنگامه رستاخیز ، پاسخگویی به هزاران ستم بی صداست .


اپیکتتوس : هرگز دربارۀ چیزی نگو آن را از دست داده ام ، بلکه فقط بگو آن را پس داده ام .


بزرگمهر :اگر پرسند کیستی باید هنرهای خویش را بشماری .


اُرد بزرگ : الگوی انسانی شما هر چه بزرگتر باشد سرنوشت زیباتری در برابر شماست .


آلفرد کاپو : هر ملتی دو نوع دشمن خونی دارد . دسته ای که به قانون پشت پا می زنند و دستۀ دیگر کسانی که با دقت بیش از حد آن را اجرا می کنند .


فردریش نیچه :اختلاف طبقاتی از ضروریات جامعه است چون عامل اشتیاق به پرورش حالت های والاتر کمیاب تر دورتر و عامل چیرگی بر نفس می شود.


اُرد بزرگ : از آه و نفرین بزرگان و ریش سفیدان هر ایل و قومی باید ترسید .


پوپ : بهترین راه برای اثبات صفای ذهنی ما نشان دادن خطاهای ان است . نهر آبی که ناپاکیهای بستر خود را نمایش می دهد به ما می فهماند آب پاک و صاف است .


آلفرد کاپو : از خصوصیات زمان ما این است که متأسفانه فقط افراد پست و **** ، صاحب اراده و پشتکار می باشند .


اُرد بزرگ : اندرز جوان ، باید کوتاه ، تازه و داستان وار باشد .


ابراهام لينكلن : اگر نمي خواهي در حق تو داوري شود درباره ديگران داوري نكن


جبران خلیل جبران : دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسیار ، باز اندک باشد ، که واقعیت بخشش ، ایثار از خویشتن است.


پوشه : از تمام صفاتی که برای پرورش جان و جسم شما سودمند است هیچ یک به سودمندی تصمیم و اراده نیست.


فردریش نیچه :اگر دانش ما اين همه به بي طرف بودن خود مي نازد، از آن روست كه جز كنجكاوي ناسالمِ ناتوانان چيز ديگري ندارد .


ارد بزرگ : اگر خرد را پیش نگیریم از کردارمان همیشه آزارده خاطریم .


شوپنهاور : هر جدایی یک نوع مرگ است و هر ملاقات یک نوع رستاخیز .


پاتریک هانری : مرد بزرگ تنها به خود متکی است و جز از خود از هیچکس چیزی طلب نمی کند ولی مردان کوچک از دیگران توقع دارند .


آبراهام لينكلن : مصمم شويد كه كارى بايد صورت گيرد، سپس راه انجام آن را خواهيد يافت


بزرگمهر :اگر خرسند و رضا باشی زندگی به دلخواه می سپاری .


پوشه : به انسان تندرستی و ثروت بدهید ، او هر دو را در جستحوی سعادت از دست خواهد داد .


ارد بزرگ : آزادی بدون دانایی بدست نمی آید .


پوشه : آنکس که زورمند و قوی است ، می تواند با مشت توانای خود دهان ضعیفی را در هم بشکند در حالیکه باید بداند که مشت درشت تری هم در آستین قویتری پنهان است .


جبران خلیل جبران : برادرم تو را دوست دارم ، هر كه می خواهی باش ، خواه در كليسايت نيايش كنی ، خواه در معبد، و يا در مسجد . من و تو فرزندان يك آيين هستيم ، زيرا راههای گوناگون دين انگشتان دست دوست داشتنی "يگانه برتر " هستند ، همان دستی كه سوی همگان دراز شده و همه آرزومندان دست يافتن به همه چيز را رسايی و بالندگی جان می بخشد .


آندره ژید : به نظر من ما روزی خواهیم مرد که نخواهیم و نتوانیم از زیبایی لذت ببریم و در صدد نباشیم آن را دوست بداریم .


فردریش نیچه :اگر ما (( بی دل و جان )) هستیم ؛ دست کم نسبت به زندگی چنین نیستیم ؛ بلکه ؛ اکنون با همهء انواع (( تمنیات )) روبروییم . با خشمی ریشخند آمیز در آنچه (( آرمانها )) می نامیمشان ؛ در حال غور و تامل هستیم. ما خویش را خوار می شماریم تنها از آن رو که لحظاتی وجود دارند که نمی توانیم آن انگیزش نامربوطی را که (( آرمانگرایی )) نام دارد ؛ مهار نماییم. تاثیر نازپروردگی بیش از اندازه ؛ نیرومند تر از خشم فرد بی دل و جان است.


ارد بزرگ : آن که به خرد توانا شد ، ترس برایش نامفهوم است .


پوپ : وضع و حال مردمان تنگ فکر به وضع و حال بطریهای تنگ دهن می ماند ، هرچه کمتر در خود داشته باشند با سر و صدای بیشتری آن را به خارج می ریزند .


شوپنهاور : ما ندرتاً دربارۀ آنچه که داریم فکر می کنیم ، درحالیکه پیوسته در اندیشۀ چیزهایی هستیم که نداریم .


اسکاول شين : خدا به زمان احتیاج ندارد و هرگز دیر نمی کند.


اُرد بزرگ : مرد دلیر بهنگام ستیز و نبرد ، همراهانش را نمی شمارد .


بزرگمهر :اگر شاه به تو مهربان باشد دلیر و گستاخ مشو ، از آنکه طبع شاه چون آتش است و دل شیر از آن می هراسد .


و سنت فرانسیس دی سلز :آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی، بکوش که کمال آنچه هستی باشی.


ویر : زندگی چیست ؟ یک مزبلۀ کثیف ، یک قتلگاه فجیع ، یک دارالمجانین بزرگ که تا کنون تحت هیچ قانون منظمی اداره نشده است .


اُرد بزرگ : آن که دیگران را ابزار پرش خویش می سازد ، تنها خواهد ماند .


جبران خلیل جبران : تاسف ، ابرسیاهی است که آسمان ذهن آدمی را تیره می سازد در حالی که تاثیر جرائم را محو نمی کند .


یحیی برمکی : اندیشه دریایی است که مروارید آن فلسفه و فرزانگی است .


اُرد بزرگ : آن که نمی تواند از خواب خویش برای فراگیری دانش و آگاهی کم کند توانایی برتری و بزرگی ندارد .


ونيسنت لمباردي : مهم نيست اگر زمين بخوريد، مهم دوباره برخاستن است .


اُرد بزرگ : آن که همزمان پرسشهای پراکنده در حوزه های گوناگون می پرسد ، تنها می خواهد زمان و نیروی شما را تباه سازد

منبع : انجمن های گفتگو ایران تراک
http://irantrack.com/Forum/post368709-664.html

در طبیعت فصل بهار


ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg



ارد بزرگ می گوید : در طبیعت فصل بهار ، تنها سه ماه است ، اما آدمی می تواند همواره بهاری باشد .


ارد بزرگ می گوید : بی پناهی و سرگردانی کودک امروز بیش از هر زمان دیگری ست .


ارد بزرگ می گوید : گاهی با سکوت نیروی خویش را ، بهتر نشان می دهی .


ارد بزرگ می گوید : مهمترین گزینه برای ساختن یک فرمانروایی بزرگ ، توانمندی و پیشرو بودن است و لازمه رسیدن به توانمندی همیاری مردم است و مردم هنگامی همراه می شوند که براستی آزاد و شاد باشند.



به آنهایی که


ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg



ارد بزرگ می گوید : به آنهایی که می گوید "اُرد" عشق نمی شناسد بگوید او هم عاشق شد ! ... یک بار و برای همیشه ... عاشق میهن پاکش "ایران" ...


ارد بزرگ می گوید : کجا دلبری زیباتر از "ایران" سراغ دارید ؟ معشوقی که هزاران هزار پیکر عاشق در زیر پایش ، تن به خاک کشیده اند.


ارد بزرگ می گوید : روان ، همواره تشنه پرواز و بالا بردن خواسته های آدمی است ، این همان ریشه بالندگی آدمی ست .


ارد بزرگ می گوید : ایران بهشت ماست ، ایران تنها بهانه بودن است .



همسر خویش


ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg



ارد بزرگ می گوید : همسر خویش را از شهر و دیار خویش برگزینید ، نبود ریشه های فرهنگی همسو ، سختی به بار می آورد .


ارد بزرگ می گوید : رود مهر در این سرزمین جاریست ... آزادی و آزادگی خواست همیشگی ایرانیان بوده است .


ارد بزرگ می گوید : در کاخ های ویران شده نامداران سرزمینمان ایران می توان هزاران هزار چشمه جاری دید ...می توان فریادهای دادگستر آنها را شنید ... و تنهایی را از یاد برد ...


ارد بزرگ می گوید : عشقی که آدمی را به گوشه نشینی وادار کند ارزشی ندارد عشق باید توان پرتاب انسان به سوی هدفهای راستین را داشته باشد .


۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

شعر آزاده از شاعر معاصر: مشکوة توکل


شعر آزاده از شاعر معاصر: مشکوة توکل

صبح است و درون خانه ما

از پنج نفر یکی است بیدار

آری پدرم که مرد کار است

از صبح سپید تا شب تار



هر روز برای لقمه ای نان

قبل از همه می رود ز خانه

تا ناظر دست ما نباشد

دستان زیاد و سفره خالی

ای وای نگفته ام کی ام من

شرمنده

......

اسم من آزاده

موی من خرمایی

وای گفتم خرما

دهنم آب افتاد

سن من سن بلوغ

بچه اول مام و پدرم

خوا هری هم دارم

یک برادر دارم

می رود مدرسه کودکی ام

درس بابا نان داد

تا که من یادم هست

همه جا نکبت بود

خانه و مدرسه مان

دوستمان

سفره مان خالی بود

دستهامان بسیار

پدرم کارگر نانوایی است

جای شکرش باقی است

لا اقل نان داریم

تا که من یادم هست

گاه ماهی یک بار

او مرا بوسیده است

آنچه از بوسه او یادم هست

اثر سوزن ریش

بوی سم سیگار

بهترین دلخوشیم

رادیو یک موجی است

که یکی داد به من

در ازای .....

بگذر

تا که من دلگیرم

او مرا دمساز است

یا دم آمد قبلا



" گفته بود از بوسنی

این برادرها و خواهران دینی

هان مسلمان هستند

ما مسلمان هستیم

دینشان گردن ماست "



باز هم شرمنده

باز از مرحله پرت افتادم

داشتم می گفتم

خانه مان ، خانه که نه

یک اتاق رهنی است

من نمی دانم چند

در حیاتش حوضی است

شیر آبی آنجاست

دور تا دور اتاق

در اتاق بغلی

پسری شیطان هست

نه !

خود شیطان است

هرزه و خیره و چشمش نا پاک

نشئه از بنگ و حشیش و تریاک

بگذریم

گفتنش آسان نیست

یک موالی هم هست

آن طرف کنج حیاط

که برای قضای حاجت

در صفی از زن و مرد

صبح ها می ایستیم

از جهاتی این هم

عین تمرین دموکراسی هست

باز دلگیر شدم

همدمم باز کجاست

شانس من اخبار است



" در فلسطین امروز

شیخ حسن باز ترور گردیده

جان سالم در برد

دو نفر هم دیروز

کشته با تیر شدند

هان مسلمان هستند

ما مسلمان هستیم

دینشان گردن ماست "

"

باز معذور بدار

باز پرت افتادم

مادرم رخت کسان می شوید

جامه ی پاک خودش هم به نگاه آلودست

نگه خیره مردان پلید

او جوان است هنوز

گرد پیری به رخش ننشسته

پشت او گشته کمان

تا به یادش هستم

خاطرم آزردست

باز دلگیر شدم

رادیو محض خدا

بنواز آهنگی



" امروز عراق صحنه درگیری است

بصره و در اربیل

کوفه و کرب و بلا

کشته ها بسیارند

هان مسلمان هستند

ما مسلمان هستیم

دینشان گردن ماست "



وای بس کن دیگر

پاک از یادم رفت

چه می گفتم من

هان

امروز که خواهرم ترانه

وحشت زده و پریش احوال

در گوش دلم یواشکی گفت :

"دیشب که به خواب ناز بودم

وز بهر قضا پریدم از خواب

دست پدرم به قصد کشتن

بر گردن مادرم فشرده

وز بهر خلاص دست و پا زد

افسوس نبرد کاری از پیش

وقتی نفسش شماره افتاد

از کشتن مام منصرف گشت "

ای وای کجاست مام اکنون

خجلت زده گفتم اوست حمام

باری تو مشو پریش احوال

بهر تو به خواجه میزنم فال

بردار بیار رادیو را

کز یاد برم غم زمانه

چون گوش دهم دوباره می گفت


" از سوریه و دمشق و لبنان

از کابل و قند هار و افغان

هان مسلمان هستند

ما مسلمان هستیم
شعر آزاده از شاعر معاصر: مشکوة توکل

۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ●فرگرد تنهایی●


● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ●
● فرگرد تنهایی ●
انسان در چند شکل میتواند انسانی تنها باشد یکی اینکه کسی را در زندگی خود نداشته باشد یا نه دوست ودوتتانی را در زندگی خود داشته باشد ودرعین حال چه درمیان افراد خانواده چه در جامعه احساس تنهائی کند نمونه ی دیگر تنهائی ازغم به انزوا رفتن وتنهائوی کشیدن است که شخص چنان دچار اندوه روحی میشودد کهبا داشتن خانواده واقوام ودوست واشنا باز تنهائی را ترجیح داده وبه غم واندوه به خلوت خویش میشتابد ودردل وزندگی خود را برهمپان میبنند وتنهائی دیگری داریم که خواسته ی دلپذیر خود شخص است یعنی زمانی که نیازمند خلوت وتنهائی خمویش است به میل خود به خلوت رفته وزمانی که استراحت روحی خود را انجتم دادبراحتی به جمع باز میگردد نمونه ی اول ودوم معمولا تنهائی های دردناکی ست که بروی شخص اثرم منفی گذاشته وحتی نیازمند به روانشناس ویاوری ویاری دیگر کسان نیز هستند تا ازاین انزوا وبی کسی بیرون آمده به زندگی وجامعه برگردند لذا وقتی اینگونه افراد , با دکتر روانشناسی به سخن مینشینند روانشناسان در عین ریشه یابی در حدود اندوه واحساس روحی شخص تلاش میکنند که اورا در جمع ها وگروههایی برده ویا برنامه رییزی هائی با دلخواه خود او برای او ترتیب دهند که او ازاین انزوا وبی کسی بیرون بیاید ودرعین حال برای آنکه کسی که بطور کل در دینا تنهاست واقاومی ندارد قادر باشد خوف وترس تنهائی خود واحساس اندوه ناشی از آن را از دل برهاند تنها وبهترین عمل , کار کردن است وبودن در محیطهای شلوغ حتی اگر این محیط خیابانی باشد ویا گوشهی قهوه خانه وتریا ومکانی عمومی که بهرشکل انسان میتواند از تنهائی محص وسکوت رهائی یافته وهمیشه کسانی پیدا میشوند که باینگونه افراد توجه میکنند وسر سخن را باایشان باز مینمایند معمولا انسانهای تنها نیز خوی واخلاق خود را دارا هستند عده ای کم رو وخجالتی هستنئد بخشی مغرور وخود بین وگروهی نیز چون شاعران ونویسندگان ونقاشان هنرمندان وهمچنین در دنیای اندیشه, انسانهای اهل منطق وفلسفه وروحانی و...که گروهی متفکر واندیشمندند واین گروه , نه ازگروه خجالتی ها هستند ونهاز کروه خودخواهان وافراد خود پرستی که مشغول بخود بوده و خود ودنیای شخصی خودرا میپرستند وجهان را بباد مسخره میگیرند وهرگز حاضر نیستند کسی را همسطح خود حساب کنند تا بعنوان دوست در زندگی هود راه دهند . گروه شاعران وهنرمندا وبزرگان علم واندیشه ومتفکرین در اصل تنهای خودد را ارج نهاده از ان نه غمگینند نه افسرده بلکه حتی ازآن لذت میبرند وخلوت وتنهائی ایشان محفل ارامش وجای قلم آنان است تا در سکوت وارامش قادر به این باشند که تمرکز فکری خود را داشته بنویسند وبا افکار خود بازی کرده وهنری واثری بیافرینند ونوشته ای وکتابی واندیشه ای بدنیا خود ببخشند انسانها درکل از لحاظ روحی ساعاتی نیازمند تنهائی هستند که بدون حضور شخص ثالثی با خود به ارامش فکری فرو رفته وبا درون خود کنار بیایند واین قات=نون زندگی انسانهاست وهمگان میدانند کسی که مداوم مجبور با تماس وارتباط دائمی با دیگران حتی عزیزان خود باشدمیتواند به مرور انسانی عصیی شود که قاتدر به کنترل اعصاب خود نیست وهمگان در خانه وخانواده می بایست به خلوت یگدیگر نیز ارج نهاده تنهائی وسکوت لحطات نیاز یکدیگر را به هم خراب نکنند این موارد را در فرگردهای پیشین نیز گفتیم وگاه حس میکنم تکرار مکرراتی ست که لزوم دوباره ای بر گفتن آنها نیست اما بهرشکل طی فرگردهای فیلسوف عزیز ایران م * ارد بزرگ نیز دقیقا همان گروهی از تنهائی بهره می برند که درحال انجام کار مثبتی دراین خلوت تنهائی باشند حتی اگر این سکوت وخلوت چشم برهم نهادن وکاوشی درخود نیز باشد باز در روح انسان بی ثمر نیست چراکه لحظات اندیشه وفکر لحظات ارزشمندی در زندگی اسنان است که او را میسازد
*- تنها , «تنهایی »کارآمد است که همراه باشد با پژوهیدن و کاویدن در خرد و دانش . ارد بزرگ
ودر همین خلوتهاست که اشعار شاعران ونویسندگان ونقاشان و.... شکل میگیرد واحساس خلوت تنهائی انان نیز بما میرسد واز آن بهره مند میشویم وگاه لذت میبریم وگاه حتی احساس خوش همدلی را نیز با شاعر ونویسنده ونقاش ودیگر هنرمندان یا حتنی اندیشمندان درخود حس میکنیم
¤¤¤ سروده ی: «حمید مصدق »¤¤¤
نه... نه... نه
این هزار مرتبه گفتم نه
دیگر توان نمانده توانایی
در بند بند من
از تاب رفته است
شب با تمام وحشت خود خواب رفته است
و در تمام این شب تاریک
تاریک چون تفاهم من با تو
انسان افسانه مکرر اندوه و رنج را
تکرار می کند
گفتی
امیدهاست
در نا امید بودن من
اما
این ابر تیره را نم باران نبود و نیست
این ابر تیره را سر باریدن
انسان به جای آب
هرم سراب سوخته می نوشد
گلهای نو شکفته
این لاله های سرخ
گل نیست
خون رسته ز خاک است
باور کن اعتماد
از قلبهای کال
بار رحیل بسته
و مهربانی ما را
خشم و تنفر افزون
از یاد برده است
باورنمی کنی ؟
که حس پاک عاطفه در سینه مرده است
¤¤¤ «حمید مصدق »¤¤¤
بسیار دلپذیر است که شخصی قادر باشد برای تنهائی وساعات تنهائی خود برنانه ریزی مناسبی داشته باشد وهمواره بداند ساعت تنهانئی وبیکاری خود را حتی چگونه می بایست سزکند وچه کارهای متنوعی انجام ده که جنبه سرگرمی داشته باشد وخسته کننده نباشد وحتی ازان لذت وافری نیز تولید کردد من از جمله کسانی هستم که کمتر برای ساعات تنهائی خود با معقوله ی « چه کنم» روبرو میشوم وحتی گاه «چه کنم »من اینگونه است که از خود بپرسم چه کنم گه وقت کنم که تنها باشم که به همان کارها برسم وچه رمانی را در نظر بگیرم که تنها بودن من بر دیگران نیز اثر نگذارد وقادر باشم به کارهای خود برسم وهمیشه نیز برای انجام یکایک آنها وقت کم میاوردم چراکه سرگرمی های بسیاری را برای خود دارم که یک بیک آنها ساعتها مرا بخود مشغول میکند حال میخواهد کار وهنرهای دستی باشد ونقاشی وشعرگفتنی یا کتاب خواندن وتماشا کردن برنامه ی مورد علاقه ای که اگر وقت نداشته باشم درساعت خاص انرا تماشا کنم حتما انرا ضبط میکنم ویا اگر اینکارا نکنم شماره پروگرام وبرنامه وساعت انرا مینویسم تا مجددانرا در اینترنت تماشا کنم ویا بهر کشل باشد برنامه را ردیف میکنم که به شکل زنده اگر برنامه ای زنده بود انرا ببینم واستفاده ببرم ومعمولا نیز دوست دارم درزمان انجام این نوع کارهای شخصی تنها باشم ومزاحم دیگران نیز نباشم چراکه بخصوص موقع نوشتن یا انجام کارهای شخصی ویا هنرهای دستی چون تزئین گل خشک شده وکارهائی که اکثرا خانمها به آن علاقمندند ومن تقریبا به همه ی آنها وارد هستم ویک بیک را نیز انجام میدهم نمیتوانم تحمل دکنم که کسی جولی دست وپای من باشد یا زیادشلوغ کند یا حتی تمرکز فکری من باعث شود که وقتی بامن سخن میگویند متوجه آنان نشوم درنتیجه خانواده خود را عادت داده ام که زمانی که مشغول هستم هیچ توقعی ازمن نداشته باشند که برایشان چیزی رادرخانه پیدا کنم که نمیدانند کجا گذاشته اند یا اینکه به سخنانی گ.ش دهم که احتیاج به توجه دارد وهمیشه اگر چینین موردی پیش بیاید که لازم باشد با خانواده باشم هرچه هست را بطور کامل جمع میکنم و کناری میگذارم چون باین شکل نه بمن لطفی میدهد که دوسه جا فکرم باشد نه گاه آنان قادرند تا تمام شدن کار من بطور کامل ازخواسته وحرف خود بگذرند درنتیجه برای تنهائی شخصی نباید خودخواه نیز بود وباید حال دیگران را نیز درککرد وبموقع با آنان هماهنگشد ودرعین حال از عصبی شدن نیز پرهیز کرد وزمانی که چیزی وکاری را کنار میگذاریم فکر آنرا هم می باییست کنار بگذاریم تا باعث آزار وازیت فکری ومشغولیت ذهنی ما نشود تا قادر باشیم در راحتی فکر نیاز خانه وخانواده را نیز برطرف کنیم ملاحظه دیگران را کردن از جمله چیزهائیست که یک یگ خانواده می بایست درقبال هم به آن احترام بگذارند ودرک کنند که حتی کودک دوساله نیز نیازمند است زمانی که با عروسک وماشین خود بازی میکنند لحظانتی حس کند که کسی کاری باو ندارد تا بتواند با ارامش وراحتی بدون سوال وجواب وحتی ناز دادن دیگران باخودش وبا بازی خود سرگرم باشد وحتی یک کودک هم میتواند از مزاحمت ما درحین بازی خود حتی اگرخمک شدن وبوسیدن او باشد ناراحت وعصبی شود در نتیجه باید بیاموزیم لحظات تنهائی برای هر سنی لازم وضروریست تا شخص یاد بگیرد با خود ساعاتی را بدون ما نیزسر کندوتمام مدت نیاز نداشته باشد که کسی دور.وبر او ومراقب او باشد چراکه هرشخصی میبایست قادر باشد درمواقع لازم به روش خود ازخود مراقبت کند وکودک دوساله را که چیسنین قدرتی ندارد می بایست بدون مزاحمت تنها در سکوت زیر نظر داشته ومراقب بود که بلائی بسرخود نیاورد یا کاری نکند که فکر کوچک او قادر به درک خطر آن نباشد این مساول از عمده مسائلیست که در ایران اصلا به آن اهمیت نمیدهند واگر حتی بگوئی لحظه ای میخواهم تنها باشم به همگان برمیخورد که حالا ما بتو چکار داشتیم! یا یعنی میخواهی بگوئی بودن ما باعث مراحمت برای توست وازاینگونه برداشتها که نهمنصفانه است نه صحیح جون مسلم است که انسان هرگز راضی نیست اطرافیان خود را برنجاند .وتارگ زمانی حس میکند باید باخود تنها باشد باید این حق را نیز داشته باشد زکه زمان شخصی خود را وآزادی فردی خود را داشته باشد وتمام مدت مجبور به بودن درمحیط شلوغ خانواده معمولا چند نفره رانداشته باشد واز جمکله مشکلات اینگونه برخورد ها مهمان بودن درخانه ایست که چون مهمانی باید تمام مدت درحال نشسته باشی تا موقع خواب وهرگز اجاطه نداری بگوئی که میخواهی تنها باشی وبه همه نیز برمیخورد البته اگر خانه خود را داشته باشیم بلند شده وبه خانه میرویم ونیازی نیست که حتی به زبان اورده شود که دیگر بهتر است باخودد تنها باشم اما اکر مهمان یکهفته یک خانه باشید مشکلات شروع میشود تمام مدت شما اسیر صاحبخانه ومقررات او خواهی شد
¤¤¤ سروده ی: «حمید مصدق »¤¤¤
بعد از تو در شبان تیره و تار من
دیگر چگونه ماه
آوازهای طرح جاری نورش را
تکرار می کند
بعد از تو من چگونه
این آتش نهفته به جان را
خاموش میکنم ؟
این سینه سوز درد نهان را
بعد از تو من چگونه فراموش می کنم؟
من با امید مهر تو پیوسته زیستم
بعد از تو ؟ این مباد که بعد از تو نیستم
بعد از تو آفتاب سیاه است
دیگر مرا به خلوت خاص تو راه نیست
بعد از تو
در آسمان زندگیم مهر و ماه نیست
بعد از من آسمان آبی است
آبی مثل همیشه ... آبی
¤¤¤ «حمید مصدق »¤¤¤
.اینگونه مشکلات را در سفر میتوان احساس نمود و معمولا کسانی درک میکنند که چون من برای مدتی ازخارج به ایران میروند وبه اصرار زیاد مجبور میشوند بدیدار فامیل دور ونزدیک درجاهای دور ونزدیک بروند که امکان برگشت به خانه نیز به سهولت نیست وگاه یکی دوروز وگاه به اصرار یکهفته ای را نیز باید ماندوحتی درخواست اینکه اجازه بدهید درهتلی جا بگیرم وباشما هم باشم به همگان برمیخورد درحالی که انسان نیازمند این است که برای مدتت طولانی اگر جائی میماند برای خود هم اختیاری در بودن ونشستن وبرخواتسن وخواب وبیداری خود را داشته باشد وچون مهمان هخستی مجبوری تابع همه برنامه های ان خانه شوی واگر سعی کنی خحوش بیاشی واهمیت نیز ندهی بالاخره درجائی پیش میاید که نیاز داری لحظه ای خودت باشی وخودت ولی باید برای حفظ احرتام مهماندار که اونیز با حضور شما به زحمت افتاده وبنوعی نیز برنامه عادی زندگی اونیز برهم خورده است سکوت کرده وتحمل کنی ونگذاری ونخواهی اورا ناراحت کنی که هیچ هدفی نیز خز خوش گذشتن به شما ندارد درنتیجه اینگونه فرهنگی بلای جان آدمیست وهیج کجا وکمتر در فرهنگی میبینید که اسنسانها اینهمه همدیگر را معذب خد وآداب وروسومی کنند که هیچ لزومی جز اززارا وپشیمان شدن از کرده نداردارهمین روست که من چندان علاقه ای به اینگونه سفرها ندارم وبااینکه دلم میخواهد هربار که به ایران امده دور ایران بگردم هرگز حتی اجازه انرا از اقوام نمیگیرم که بحال خود باشم چهه برسد اینکه بخواهم تنها یا با خانواده شخصی خود به ایران گردی نیز بروم وگاه نیز بااین موضوع برخورد میکنی که هرجکا میخواهی بروی نیز میبایست گروهی را باخود ببری چراکه مدتها دور بوده ای همگان دلتن هستند وبه نوعی اجازه نداری ایران باشی وباز تنها باشی واین مکافاتی ست که ما مسافران ایران را مجبور میکند درنهایت بفکر خرید خانه ای برای خود درایران باشیم که حداقل چندی درایران مهمان خود باشیم ومهمانی هم بدهیم تا دیگران مارا ببینند وتازه یک بیک نیز میبایست جواب اینکه بدیدارت امده اند را نیز با رفتن به خانه تک تک انها بدهی بدون توجه باینکه شکا مدت کوتاهی درانجا هستی وهزار کار هست که میخواهی انجام بدهی چه کار اداری چه دیگر کارهای شخصی وحتی بودن با خانواده شخحصی خود درکنار دریا نه با دوست واشنا وفامیل که خبر میشوند امروز برنامه ی دریا داریم.وهمین نکات است که زندگی را چنان به یکیدیگر سخت میکنیم که هرگس ترجیح میدهد با پای خود به تنهائی برود وبیرون هم نیاید شاید درامان باشد والبته اگرچه اسنان تمام عزیزان واشنایان ودوستان خود را دوست میدارد اما جواب دادن به تمام توقعات برای یکنفر مقدور نیست وهمیشه نیز دلخوری هائی پیش میاید که انسان حتی از سفری که کرد پشیمان باز گردد چه خوب بود ما نیز یاد میگرفتیم که به همدیگر به شکل درستی احترام بگذاریم نه به اجبار نه بخاطر رودرباسی نه روی احساس وجدانی که اینکارا کنم انگار را نکنم مبادا ناراحت شومند و.... امثال اینها که جز سخت کردن وتلخ کردن زندگی برخود ودیگران هیچ فایده ثمر واثری را نیز ندارد.
¤¤¤ تنهائی از: ف.شیدا ¤¤¤
ای فلک چند به آزار تو و آرام و خموش
تا به کی مشتری مـیکده ی باده فروش؟
تا کجا همقدم اشک ، شتابان به گریز؟
او بدامن فـتد و من به لـبهِ دره ی تـیز
چند نیش همه یاران و غریبان به جفا؟
تا کـجا می بریم دهــر ؟! بدامان فنا؟
دشمنی از چه نمودی به منه بیکس و کار
در خـزانم بنـهی در دل گلـهای بهار؟
خانه ام از چه خراب است و دلم از چه پریش؟
غم به غمخانهء ایام مرا خوانده به خویش
همه جا از همه کس طعنه شنیدن به هزار
همه گل! لیک به یک شاخه سرشار ز خار
تن غــمدار به افـسردگی خـویـش مـلول
هر چه پیش آمده از سوی منه خسته ، قبول
آنـکه آنگونه مـــرا در دل خود جای نمود
از چــه رو در غـم ایام مــرا یار نبود؟
آنـکه رفـته است به امـید رسـیدن به کمال
او نـداند که دگر رفته دلـم رو به زوال
لحظه ای اشک گریبان منه خـسـته گرفت
لحظه ای درد مرا غافل و کت بسـته گرفت
هر کسی خـــنده به لب قلب نگون بار درید
وآن دگر اشـک مـــرا دید و به شادی خندید
لب چــو شد باز که گوید ز یکی زخم درون
هـر زبان تیر شــد و ســینه ما چشمه خون
نه پـناهی که درآن راحــت جــانی یابم
نه امــیدی که ز آن تاب و تـوانی یابم
چــشم امـیدم من آخر به خـدا بود و خـدا
غــیر او مـنکه ندیدم ز کسی مـهر و وفا
خود تقـلا کنم و جـان دهـم و زنـده شـوم
گــر بـمیرم نشود جز به خـدا بنده شوم
من ســتم دیدم و غـم دیدم و اندوه و بلا
در دلم عـشق خدا بود و نگه سوی خـدا
به همین عشق کشیدم همه جور به دهر
مـیروم آخر از اینجا ... روم آخر زین شهر
¤¤¤ فرزانه شیدا/ 1360¤¤¤
درعین حال بسیار مواقع انسان بخاطر میاورد که چقدر زمانی که درتنهائیای تلخ زندگی تنها مانده بود همه ی این افراد اتورا بیشتر رها کرده بودند وهرگز شاید ازاحساس وحال او نیز نمیپرسیدند وخود نیز گاه خوارچشم بودند ولی درزمانخوشی همه متوقعند که به انها سرزده شود انها را تحویل بگیریم به انها احترام بگدذاریم وحتی تابع فرهنگ دیدوبازدیدی باشیم که درناراحتی ومشکل وسختی ما حتی وجود خارجی نداشت نه فرهنگی بود نه آدابی وفقط زمانی همگان همدیگر را میخواهند که شخص ساد باشد ومشکلی برایشان ایجاد نکند وتا خوشی همه میخواهند با انسان خوش باشند اما درغم هیچکس تنهائی آدمی را پر نمیکند هیچ حتی فراموش وخوار نیز میشوی ازسوی همین کسانی که امروز حتی نمیگذارند برای دمی ولحظه ای ازکنارشان دور شوی چون مدتهاست ترا ندیده اند. وهمگا ن علاقمندنتد بتو ثابت گکنند چقدر برایت ارزش قائلند ودسوتت دارنداما همانگونه که ازارد بزرگ میفرمایند: *- خویشتن و مردم را هنگامی می شناسی ، که تنها شوی . ارد بزرگ
¤¤¤ تنها / سروده ی: «حمید مصدق »¤¤¤
دیدم در آن کویر درختی غریب را
محروم از نوازش یک سنگ رهگذر
تنها نشسته ای
بی برگ و بار زیر نفسهای آفتاب
در التهاب
در انتظار قطره باران
در آرزوی آب
ابری رسید
چهر درخت از شعف شکفت
دلشاد گشت و گفت
ای ابر ای بشارت باران
ایا دل سیاه تو از آه من بسوخت؟
غرید تیره ابر
برقی جهید و چوب درخت کهن بسوخت
چون آن درخت سوخته ام در کویر عمر
ای کاش
خاکستر وجود مرا با خویش
می برد باد
باد بیابانگرد
ای داد
دیدم که گرد باد
حتی
خاکستر وجود مرا با خود نمی برد
¤¤¤ سروده ی: «حمید مصدق ¤¤¤
*- تنها تنهایی کارآمد است که همراه باشد با پژوهیدن و کاویدن در خرد و دانش . ارد بزرگ
*- خویشتن و مردم را هنگامی می شناسی ، که تنها شوی . ارد بزرگ
*- تنهایی برای جوان ارزشمند ، و برای پیر آزار دهنده است . ارد بزرگ
¤¤¤پایان فرگرد تنهائی ¤¤¤
¤¤¤ به قلم : فرزانه شیدا ¤¤¤

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان