۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

جلد دوم کتاب آرمان نامه ارد بزرگ به قلم فرزانه شیدا




بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ریش سفید*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *میهن*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *سرآمدان*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *پیران*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *دشمنی*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *تندرستی*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ادب*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *باران*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *روزهای سخت*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *بخشندگی*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *گردن کشی*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ریشه ها*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *راز*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *رایزن*




جلد نخست کتاب آرمان نامه ارد بزرگ به قلم فرزانه شیدا




برای مطالعه هر بخش بر روی لینک های زیر کلیک کنید

زندگی از بودن آغاز و تا شدن، پی گرفته می شود. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی



امیدی به آینده آدم هایی که مدام می گویند نمی توانم و یا نمی شود، نیست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


آدمی که توان تغییر خود را ندارد، با یک تکه سنگ چه فرقی دارد؟. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


کوشش و پشتکار ما را تراش می دهد ، درخشنده می کند و در نهایت گوهری می شویم که یک سرزمین به ما می بالد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


خیزش درونی، برای بهروزی هر چه بیشتر، نیرویی است که بسیاری آن را ندارند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


درون ما نباید میدان جنگ و ستیز باشد، آرام باشیم و بجای تحقیر سرنوشت خود، خویشتن را دوست داشته باشیم و تقدیر را از یاد نبریم. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


دوری از آرمان و هدف، آشفتگی و پریشانی روان ما را در پی دارد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


فریادهای درونمان، به ما می گویند که تا چه اندازه، از خویشتن خویش دوریم. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


روان، همواره تشنه پرواز و بالا بردن خواسته های آدمی است، این سرشت خوب، همان ریشه بالندگی آدمیست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


روان آدم های شاد، از بیماری و افسردگی، بدور است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


روان پاک، برای همگان، آرزوی بهروزی و شادمانی می کند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


روان خویش را، بازیچه دست داستان سرایان دیو سیرت نکنیم. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


روان شایستگان، به پدید آورندگی و آفرینش گرایش دارد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


روان مردگان و زندگان، در یک گردونه می چرخد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی



سخنانی از استاد فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی (بنیانگذار فلسفه اُرُدیسم و رهبر اُرُدیست های جهان)



خوشرویی همانند زر، دارایی با ارزشی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


جام زندگی را، تنها با می مهر و دوستی پر کن. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


جهان مهربان است، به یاد آر، بارش باران را، که تپش مهر و زندگیست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


پرهای خونین برآزندگان، نما و نوای آزادی آیندگان است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


مهر و دوستی، در سرزمین آزادیخواهان، پاینده است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


همه مردم یک سرزمین، باید پیشوای آزادی و آزادیخواهی باشند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


آزادی هدیه و کادو نیست، آزادی مسئولیت است و بی شک مردم تن پرور و بی مسئولیت آزادی ندارند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی


فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی (بنیانگذار فلسفه اُرُدیسم و رهبر اُرُدیست های جهان)


۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

نگاهی به زندگینامه و اشعار فهیمه صفاریه سراینده خوب کشورمان

به نام یگانه زیبای عاشق زیبایی  

زمستان سال شصت و یک خورشیدی تازه متولد شده بود که آمدنم در هوای سرد دی ماه - درحالی که خداوند نقل های سپید را برای شادباش بر سر مردمان پایتخت می ریخت  - رقم خورد.
نامم را فهیمه نهادند تا با نام خواهر بزرگم قرین باشد و بدین ترتیب بود که ره آور شب یلدا ، یلدا نشد .
آخری بودم از یک جمع سه نفره و به قول قدیمی ها ته تغاری و عزیز دردانه .
شناسنامه هم را روز دوم دی ماه گرفتند تا بدین منوال هرسال بهانه ای برای سه روز پیاپی شادی داشته باشند .
از کودکی ام خاطرات چندانی به یاد ندارم مگر آنکه با خواهرم ساعت ها می نشستیم و شعرهای کودکانه میخواندیم ...
تا آنکه روزهای شاخساران پر از گیلاس به تندی پلک زدن یک کودک گذشت و اولی شدم .
و دبستان نیز مانند هفت سال اول زندگی به سرعت اما پربار سپری شد و به دورانی پای نهادم که راهنمایی می خواندندش .
نخستین نوشته شعر گونه خود را در سیزده سالگی برای درس زبان و معلم مهربان آن سرودم .
آز آن پس هرگاه لطافتی روحم را نوازش می دهد آن را بر روی سپیدی کاغذ با خودکار آبی می نگارم تا دل کاغذ نیز آسمانی گردد.
امید که روزی دل همه ما آدمیان آسمانی شود .
از دلکهاتان غمان تا جاودان مهجور باد .
                                                                   فهیمه صفاریه
                                                                    زمستان 1388


***********

1-

و صداي قدم هاي كسي مي آيد

كه پر از احساس است

نيم نگاهي مي كند و مي گويد

" دوستت مي دارم "


***********
2-

امروز تمام خيالت را در چمدان تنهاييم جاي دادم

و به ميهماني چشم هاي تو آمدم

- ميهماني نا خوانده -

شايد كه ميزباني تو

التيام بخش درد هاي تنهاييم باشد ...



***********
3-

ملخ هاي شوم احساست ،

برگ هاي سبز وجوديم را مي جوند و نابود مي كنند .

به اين هم قانعم

سبزي وجودم ،

آن ها را تا هميشه بي نياز خواهد كرد ...



***********
4-

هيچ مي داني :

كه شكفتن گل لبخند بر روي لب هاي مهربانت

مي تواند باعث سبز شدنم گردد ... ؟

و من وقتي سبز شوم ، پرندگان شادي

بر روي دستانم تخم خواهند گذاشت ؟!

و وقتي سبز شوم

ديگر هيچ طوفان اندوهي نمي تواند سبزي خيالم را از من بربايد ؟!

نه نمي داني

اگر مي دانستي

هيچ گاه ، لبخند مهربانت را از من دريغ نمي كردي

و با لبان خاموش فرياد نمي زدي :

" من بي تو بسيار خوشبختم "



***********
5-

آنقدر عشق را در چشمان زيبايت ريختي كه من از تمام دنيا غافل شدم .

مرا در ضيافت چشمانت پذيرا باش،

مي خواهم عاشق ترين شاعر دلت شوم.


***********
6-

امشب آسمان خيالم سراسر ستاره باران است .

نگاهي به آسمان مي اندازم .

- به اميد تك شهابي -

شايد كه با گذشتنش ، آرزوهاي كوچكم نيز به حقيقت بپيوندند ....



***********
7-

كاش زماني كه دلم براي دلت تنگ مي شد ،

شاپرك چشمانت پروانه وار اطراف شمع تنهاييم مي گشت و

لااقل دلم بيهوده تمام نمي گشت .

ولي افسوس كه همواره لبخند مهربانت بر روي قاب شيشه اي دلم نقش بسته است .

و واي به روزي كه اين شيشه هم به سنگ دل تو شكسته شود .



***********
8-

چندي است كه شادي از من رخت بر بسته است

و من قفس تنهاييم را در دست گرفته ام

و به دنبال

پرنده ي خوشبختي مي گردم .


***********
9-

امشب براي دل خود سياه پوشيدم

و در مرگ احساسم به سوگ نشستم ،

شايد دل بارانيت برايم ببارد .

غافل از اينكه ،

امشب آسمان دلت از هميشه مهتابي تر است .



***********
10-

دوست دارم تو را بسرايم ، اما نه

تو قبلا سروده شده اي

و مانند غزلي در ديوان زندگي ام جاي گرفته اي ،

تا مرا كه شعري ناتمام هستم ، به پايان برساني .

مرا مانند خود غزلي ساز

كه فردا تمام شاعران در سرودن اشعار خود به ما اقتدا كنند.



وب سایت شخصی فهیمه صفاریه
http://www.abitarinpanjere.blogfa.com

۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

ارد بزرگ : سازش بر روی داشته های به یغما رفته امان ، به نام آشتی جویی و دوستی از نادانی و کم خردی ست .

ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg

ارد بزرگ : سازش بر روی داشته های به یغما رفته امان ، به نام آشتی جویی و دوستی از نادانی و کم خردی ست .


ارد بزرگ : کسی که گذشت و بخشش در درونش نیست تنها نام آدم را بر خود دارد .


ارد بزرگ : کودکان برای شاد بودن ، بیش از هر چیزی به گفتگو با ما نیاز دارند .


ارد بزرگ : آیا همه باید به یک اندازه داشته باشند ؟! پایگاه مردمی همه آدمیان باید برابر باشد ؟! کسانی که اینها را می گویند یا ابلهند و یا گرگانی هستند که پوستین گوسفند به سر کشیده اند . آنگاه که عده ایی شب و روز برای رشد و بالندگی سرزمینشان تلاش می کنند از همه چیزشان می گذرند هزاران هزار نام ناشناخته در وادی های گوناگون از کیان کشور ، آزادی و مردم خویش با سینه ایی ستبر نگهبانی می کنند را چگونه می توان با کسانی یکی نمود که تنها موارد با اهمیت زندگی آنها ; زمان خواب و خوراک ، دیدار دوستان کوچه و بازار ، آخرین فیلمی که بر پرده سینماست و یا چشم و ابروی دیگری ست...


ارد بزرگ : پند و اندرز بسیار ، همچون دشنام آزار دهنده است .


ارد بزرگ : آیینی که آدمی را به گوشه نشینی وادار کند دوامی نخواهد داشت .


ارد بزرگ : آدمیان نیرومند در هنگامه آورد و پیکارهای سهمگین ، شادی هدیه می دهند .


ارد بزرگ : آنکه شادی را پاک می کند ، روان آدمیان را به بند کشیده است .


ارد بزرگ : شادی را به یکدیگر هدیه دادن شیره نوروز باستانی ایرانیان است .


ارد بزرگ : رنگ های روشن به زندگی و شادی نزدیکترند.


گفتگو با کودکان

http://kherad.parsweblog.com/files/2009/11/child-479.JPG


مکتب دار محله "مهاد مهین" (از محلات قدیمی شهر تبریز) به مادر کودک گفت فرزند شما هر روز پژمرده تر و منزوی تر می شود مادر گفت : از زمانی که پدرش در جنگ (ایران و عثمانی) گمشده است کودکم را نمی دانم چگونه شاد کنم کمک دولت کفاف زندگیمان را نمی دهد . پیر مرد مکتب دار کمی فکر کرد و گفت با او گفتگو کن .
مادر گفت فقط گفتگو ! در حالی که چشم کودک به دست من است .
پیرمرد گفت خیر عقل کودک به زبان شماست اگر با کودک گفتگو کنید بسیاری از خیالات او کاسته می شود او هم اکنون در دست رویاهای تیره اسیر است .
این همان نکته ایی ست که ارد بزرگ اندیشمند کشورمان از آن یاد می کند و می گوید : کودکان برای شاد بودن ، بیش از هر چیزی به گفتگو با ما نیاز دارند .
گفته می شود با تحول در رابطه مادر و کودک ، بتدریج روحیه کودک تغییر نموده و انزوای او در هم شکست .

یاسمین آتشی

ارد بزرگ : کارآفرین ، زندگی آفرین است پس آفرینی جاودانه بر او .

ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg


ارد بزرگ : نوازش و دلربایی زیاد ، پیشاپیش بستر مرگ را فراهم کند !.


ارد بزرگ : کارآفرین ، زندگی آفرین است پس آفرینی جاودانه بر او .


ارد بزرگ : فروختن مواد خام هر سرزمینی ، ننگ آور است همانند فروختن فرش است و چراغ خانه .


ارد بزرگ : بانک ها به دو مسیر می روند: یا همچون یک سد ، برای بهره برداری و رشد یک کشور بکار می روند و یا : همچون چاه های ژرف و هولناک خون یک سرزمین را می مکند .


ارد بزرگ : برای آدمهای گرسنه ، هیچ نسخه ایی ، جای خوراک آنها را نمی گیرد .


ارد بزرگ : فرمانروایان برای رشد و بهروزی جوانان رودخانه های هدفمند کار فرام آورند ، تا توان آنها به شوره زار و مرداب نرسد .


ارد بزرگ : کسی که هنگام انتخاب همسر ، یکه تازی می کند و سخن ریش سفیدان را به هیچ می گیرد بارها و بارها با اشک ، رخش را خواهد شست .


ارد بزرگ : نزدیکی به آدمهای بی خردی که همیشه در زندگیشان اشتباه می کنند تاوانی دهشتناک دارد و اگر این رویداد رخ داد سرد و سخت باشید همچون کوه ، که مار به دور گردنتان چنبره زده است .


ارد بزرگ : تنها کسانی از آرزوهای نیک جوانان واهمه دارند که بر جایگاه خویش بیمناکند .


ارد بزرگ : هیچگاه امید کسی را نا امید نکن، شاید امید تنها دارایی او باشد .




بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *امید*


● بعُد سوم آرمان نامه●
● فرگرد امید ●


در سرزمین عشق ...تا بیکرانه های رفتن
میبایست رفت
تا آنجا که مهتاب آواز میخواند
خورشید درپرتوی خویش
رقصان میدرخشد
پرنده در نغمه های دل خویش
پرواز را خاطره می کند
تا انجا که دل اوج عاشقی را
باز می یابد وخود را
¤¤¤«سروده فرزانه شیدا -جمعه/۱۷ اسفندماه1367¤¤¤
¤¤¤« سرزمین عشق »¤¤¤
● بعُد سوم آرمان نامه●
●فرگرد امید●
___________ ¤¤¤گر تو....ف.شیدا
پیش پای دل خود روز شبی سرکردم
تا جهان درنگهم باغی شد
پر گلهای محبت با عشق
پر زهرشاخه ی روینده ی لطف
پر زپروانه ی زیبای امید
...آسمانی آبی ...
...روزگاری خوشرنگ ...

زندگانی زیباست
گر که دل با دل این باغ محبت , یکروز
بسپاری به ابد بر دنیا
که درآن نقش همه شادیها
درتن پاک درخت
درهمان ریشه به خاک
درهمان بال که پروازی داشت
در تن رنگی زیبای چکاوک , بلبل
درتمامیت خلقت با عشق
شوق زیبای امیدی را داد
که درآن قلب من از شوق
طپشهائی داشت! ,
...ضربان دل عاشق هم نیز
که طپد نبض زمین را به نشاط
میرهد قلب غمین را زسقوط !
عاشقی لذت وافر دارد
زندگانی هم نیز,
گرتو با چشم دل عاشق خویش
بنگری برهمه ی هستی دهر
بازبخشی به جهان مهر وامید
زندگانی زیباست
گرتو عاشق باشی
¤¤¤« فرزانه شیدا /1388- اُسلُو نروژ» ¤¤¤
انسان همواره در طی تاریخ بشرنشان داده است که احساسات موجود دروجود او آفریننده بسیاری از تحولات چه در زندگی اوچه در جهان او بوده است از نمونه احساساتی که انسان برای ادامه زندگی نیازمند همیشگی آن است وهرگز ققادر باین نیست که بدون این احساس زندگی کند « امید» است وبمانند هوای وغذا از نیازهای اصلی بشری ست که در درون ووجود ودهن خود همواره امید را ثایت نگاهداشته وقادر باشد به یاری آن , راه زندگی خویش با روحیه وذهنی مثبت ادامه دهد هموراه بیشترین مشکلات آدمی بعلت نداشتن اعتماد بنفس برای انسان تولید میشود اعتماد بنفس چیزی ست که به اندیشه وروح وقلب آدمی توانی شگرف میدهد تا بتواند پیشرو راه خویش در طری طول عمر خود باشد وزمانی که انسان اعتماد بنفس کافی را نیز دارا باشد امید وپشتکار وتلاش نیز همراه وهمقدم او خواهد بود وبدین شکل انسانت نیازی نیز باین نخواهد داشت که کسی در این رهگذر عمر همراه وهمراه وپشتبان ویا مشوق او باشد چراکه شخصی با اعتماد بنفس کافی امید کافی را نیز دروجود خود دارد تا توان آنرا داشته باشد که به پسشرفت ورشد فکری وذهنی وقلبی وروحی خود در زندگی دست یابد مسلم است که حمایت وتشویق وپشتبانی دیگران از آدمی نیز خود نوعی آفریننده امید واعتماد بنفس درآدمی میتواند باشد اما همیشه وهمواره به ذکر این مطلب پرداخته ام که انشان تا خود نخواهد نه میتواند از خود کسی بسازد نه میتواند در راه زندگی بطور کامل موفق باشد. در این راستا می بایست به ذکر مطالب دیگری نیز اشاره شود که از جمله آن احساس «عشق ودوست داشتن » است که چه خود دوست بداریم چه دیگران مارا دموست بدارند که این نیز خود باعث دوست داشتن متقابل ما نیز میشود اما به یاری همین احساس که انسان خود را مقبول کسی یا چیزی بداند وهمچنین احساس عشق ومحبت داشتن به دنیا ,زندگی, آدمیان وتمامی آنچه در اختیا انسان یا درکنار اسوت از عزیزان گرفته تا تمامی خلقت وطبیعت ,هرچه دردرون دنیاست که آن خود باعث میگردد که آدمی فردی باشد که هرگام او برای او ارزشمند باشد وبرای یک یک روزهای زندگی خود ارزشی قائل بوده از تمامی روزهای زندگی خود نیز سود مثبت جوید.دروداقع دوست داشتن خودد درگام اولیه زندگی ودانش اینکه خداوند از آدمی خواستار این است که با دوست داشتن خود به تعلیم وتربیت وجود خود پرداخته وبر دیگران وبر دنیا نیز مثمر ثمر باشد خود به تنهانئی میبایست قادر باشد تا انسان به عشق خداوند وبه خواستخداوند خود را نیز دوست بدارد تا قادریاشد دیگران را نیز دوست بدارد بر زطندگی با دیده ی عشق وامید بنگرد ورزوگار خوب وبدرا به زیبائی درزندگی خود به تحلیل نشسته از هرچه گذشت نیز تجربه ای کسب کرده و آنرا به تحلیلی زیبا بنشیند که قادر باشد اورا در راه وادامه ی زندگی امیدوارتر به پیش برده وروحیه ای همیشه مثبت وهمیشه شاد را در درون انسان بوجود بیاورد
●امشب بيا بيا از: ف.شیدا●
لب بسته و خموش شب را نظاره ايست
در ديدگان ِمن عشق دوباره ايست
گويا در اين طريق اين راه عاشقان
بر رشته اي ز نور حرف اشاره ايست
خواند مرا به عشق اين رمز شب نوا:
با من براهِ عشق , امشب , بيا بيا
در گوش تو همي خوانم سرود عشق
آن آيدت بگوش زآن بوده اي جدا
شب را حقيقتي ست اما به اهل راز
آن مي برد نصيب کاُو در شب نياز
چشمش ز غم نخفت آرامشي نداشت
دارد رهء سفر با اين شب ِ دراز
ماندم به مثل شب بيدار و بس خموش
آمد بناگهان جاهل دلم به هوش
اين شب نظاره اي بر قلب عاشق است
تا لحظه سحر آيد فغان بگوش
اين شب شب نياز اين شب شب خداست
در خلوتي خموش هر شب شب دعاست
با آن خداي عشق گفتن ز راز دل
بر ديدگان خواب اين شب چو کيمياست .
● ف.شیدا شهریور 1367/ اسُلو-نروژ●
مسلم است که انسان درتمامی روزهای زندگی نمیتواند بدون اینکه شاهد چیزهای غمناکی نیز درجهان خود باشد بسر کند اما اینکه دیدگاه او به خوب وبد زندگی دردرون او چه احستاسی را پیدید میآورد خواسته ی شخصی خود اوست که توسط آن میتواند با شمی سیاه وتیره بدنیا بنگرد وهمه چیز را در سیاهی های زندگی جای دهد یا با وجود تمامی خوب وبد درستی وناراستی طلمو ستم صلح وآشتی همچنان به عشقی عمیق دنیا را نگریسته وبه لطف ومحبت به آن دیده دوخته همواره باامید بهتر شدن زندگی برای همگان دنیا را دوست بدارد . این خود قدرتی دردرون آدمی ست که توان آن را داشته باشد که همواره مثبت گرا باشد بقولی به زبان نروژی میگویند او فردی (اُوپتیمیسک )است یعنی همواره وهمیشه نگاهی امیدوار با امید بهتر شدن اوضاع را بدنیا وبه تمامی مسائل پیرامونخود دارد ومن فکر میکنم اینگونه بودن خود موهبتی الهی درقلب آدمی میتواند باشد چون دراین شکل ا نسان قادر است در سیاهترین روزهای زندگی خود بازهم با لااقل لبخندی برلب با دنیا کنار آمده وحتی با همه غمهائی که درگوشه دل دارد باز نیز با دیگران به روئیخوش وخندان روبرو شده وبه گفت وشنودی خوش آیند روزی وساعتی را با آنان سر کند کمااینکه بسیار انسانها را درپیرامون خود میبینیم که با ناله ها وشکایتهای مداوم درتکامی بارهایئی که باایشان به صحبت مینشینید وهمچنین با بازی روحی « اره تو راست میگی اما.....»همواره در جواب هر دلداری تو به جای اول خویش باز گشته باز ناله وشکایتی جدید سر میدهند وناامیدی را هم در قلب خود به ریشه ای قوی ومحکم تبدیل میکنند وهم قلب دیگران را انباشته از اندوه میکنند چراکه انسان اگر از لحاظ روحی بااو درنهایت همراه نشود که بگوید : آری جهان به همین سیاهیس ست که تو میگوئی همان تاثری که اسنان بخاطر اندوه این شخص دردل احساس میکند وغم اینکه به هیچ وجهی قادر نیست نگاه این فرد را بسوی خوبی ها شادی ها ونورودرخشش زندگی معطوف کند درخود دچار اندوه وحتی افسردگی میشود اگرچه دنیا به جائی رسیده است که کمتر کسی غصه دیگری را میخورد یا اهمیت میدهد که او درچه حال است وکمتر حتی درموقع نگاه به او همهی حرفهای او را گوش میکند وپس ارجدائی نیز کاملا شاید ان شخص را فراموش کند وگرفتار افکار ذهنی خود شود اما هنوز هستند انسانهائی که غم ئدیگری را چون غم خویش بردل میکشند وبرای شادی دل وروح آدمی دردل دعا میکنند وتفاوت نمیکند این شخص دوست ونزدیکی از اشنایان باشدیا رهگذری یا حتی خبری دراخباری که انسان در جایگاه انسانی میبایست به همنوع خود اندیشه کند وهمواره غم واندوه وشادی ومشکل همگان را مورد توجه قربارداده با خودخواهی های شخصی از دنیا غافل نشود اما درعین حاتل این حس اشتراک با احساس دیگران نیز نمیبایست روح اورا تبدیل به روحی مدائمم آشفته بسازد که اورا نیز از زندگی عادی دور کرده وازشادیهای زندگی او بکاهد لذا ما انسانها می بایست امید دهنده ی یکدیگر باشیم وبه هرگونه که از دست آدمی ساخته است در رفاه جامعه چه از لحاظ احساسی وفکری چه از لحاظ عملی کوشا باشیم تا با همیاری یکدیگر جهانی امیدوار وپاینده داشته باشیم که صلح ودوستی وهمدلی واتحاد در آن حرف اول را گفته وباعث این گردد که دنیا مکان آسایش همگان باشد وشادی وخوشی وامید از ان یک یک ادمیان روی زمین باشد یا حداقل اورا که دربدترین شرایط روحی ست یا دربدترین موقعیت مالی لااقل درحد توان خود یاری دهیم .
¤¤¤« قیصر امین پور »¤¤¤
چون قایق شکسته ز توفانم
ساحل مرا به خویش نمی خواند
امواج می خروشند
امواج سهمگین
ایا کدام موج
اینک مرا چو طعمه به گرداب می دهد ؟
گرداب می ربایدم از اوج موجها
در کام خود گرفته مرا تاب می دهد
فریاد می کشم
ایا کدام دست
برپای این نهنگ گران بند می زند ؟
ساحل مرا به وحشت گرداب دیده است
لبخند می زند
¤¤¤ شاعر:« قیصر امین پور »¤¤¤
واین مسلم است که امید درقلبی جای نمیگیرد که هنوز راه خویش نمیشناسد تا قادرباشد دیگری را نیز دوست داشته وامیددهنده ی قلب او باشد
*- امید در درون کسی که هنوز راهی را برای خویش برنگزیده جای نمی گیرد .
سازمان صلیب سرخ وبسیاری از اینگونه سازمانها نیز برای همین دراختیار آدمی قرار گرفته است تا اگر اسنان قادر نیست به فردی درآن سر دنیا یاری برساند بدین شکل به یاری او برخاسته دردی هرچند کوچک را دراو کم کند که این وظیفه ای انسانیست خاطرم هست در برنامه ای از تلوزیون مردی از صلیب سرخ به دلخواه خود همراه گروه صلیب سرخ برای یاری به کودکان بی سرپرستی درکشور دیگری رفت وزمانی که درمصاحبهشرکت کرده بود تا از نوع زندگی آنان وشکل یاری رسسانیها سخن بگوید بمانند کودکی اشک میریخت ومیگفت نمیتوانستم باور کنم که وقتی لیوان پلاستیکی قرمزی را به کودک میدادم وازاو جنین ذوق سرشاری را میدیدم که انقدر شاد شده بود که انگار بهترین چیز دینا راباوداده ایم از اندوه واشک خود جلوگیری کنم چون درمقابل دنیای امروز این لیوان پلاستیکی حتی ذره ای ارزش ندارد که بتواند اینمه دل کودکی را شاد کند اگر میدانست از دنیای امروزی چه چیزهائی ازاو دریغ شده است که حق مسلم هر انسانی درزندگیست وخاطرم هست انقدر تحت تاثیر قرار گرفته بود که نتوانست مصاحبه را ادامه داده وبا اجازه مجری سالن تلوزیونرا ترک نمود احساس او احساسی ارزشمند وانسانی بود که هر قلبی را متاثر کرده بهفکر وامیدارد که آیا میدانیم در دنیای کنونی چندی هزارنفر درسراسر دنیا حتی درکشور خود ما ایران
نیازمند کمترین رفاه زندگی هستند وقتی که در بسیاری ازجاهای دنیا مواد غذائی پس از یکروز برای سلامتی ملت بدور ریخته میشود وبسیاری درگوشه گوشه ی دنیا سر گرسنه بر زمین میگذارند ایکاش امید را برای همگان بخواهیم ویاری دهنده ی همه قلبها باشیم درداشتن امید به زندگی به امروز وبه فردا
¤¤¤ همزاد عاشقان جهان از: « قیصر امین پور » ¤¤¤
پاره ای از یک منظومه
هر چند عاشقان قدیمی
از روزگار پیشین
تا حال
از درس و مدرسه
از قیل و قال
بیزار بوده اند
اما
اعجاز ما همین است :
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد راهرویی کوتاه
در یک کتابخانه ی کوچک
بر پله های سنگی دانشگاه
و میله های سرد و فلزی
گل داد و سبز شد
آن روز، روز چندم اردی بهشت
یا چند شنبه بود
نمی دانم
آن روز هر چه بود
از روزهای آخر پاییز
یا آخر زمستان
فرقی نمی کند
زیرا
ما هر دو در بهار
- در یک بهار -
چشم به دنیا گشوده ایم
ما هر دو
در یک بهار چشم به هم دوختیم
آن گاه ناگهان
متولد شدیم و نام تازه ای
بر خودگذاشتیم
فرقی نمی کند
آن فصل
- فصلی که می توان متولد شد -
حتما بهار باید باشد
و نام تازه ی ما ، حتما
دیوانه وار باید باشد
فرقی نمی کند
امروز هم
ما هر چه بوده ایم ، همانیم
ما باز می توانیم هر روز ناگهان متولد شویم
ما
همزاد عاشقان جهانیم ...
¤¤¤ شاعر:« قیصر امین پور »¤¤¤
اجازه بدهیم که قلب ما کانون عشق ومحبت وامید باشد چیزی که داشتن آن دردرجه ی اول خواستن خود مارا یلب میکند وزمانی که دل را به روشنی وشادی عشق وآمید عادت دهیم قادر خواهیم بود آسایش وارامش انسانیدیگر را نیز سبب شویم وباعث گردیم او نیز درخود احساس عشق به زندگی را پرورش داده از زندگی خویش لذت برده ودرعین حال بداند که هنوز دردنیای کنونی میشود بدین دلخوش بود که آذمیانی هستند که خوب وبد زندگی دیگران برای آنان مهم است واز شادی وغم دیگری نیز غصه وغم میخورند وجزخود به دیگران نیز اندیشه میکنند که اینگونه بودن برای هرانسانی تنها زمانی امکان پذیر است که قادر باشیم دنیا را درک کنیم وبینش شخصی خود را بر دنیا با اندیشه هائی پررورش دهیم که عشق وصلح ودوستی را طلب کرده وخواستار بهترین چیزها برای بشر وآدمیان روی زمین است واینچنین انسانی بودن علم ودانش واگاهی هائی را طلب میکند که توان این دید را به آدمی بدهد تا دریابد دنیا وهرچه در آن هست متعلق باوست وآنچه در ان نیز میگذرد حتی بردیگری آدمی نیز باز چیزی ست که بر زندگی او میگذرذ نه واحرائی وفاجهعه ای وغمی برای دیگری بلکه همواره وهمیشه هرچیزی متعلق به زندگی تمامی مسات چه در جائی آتشفشانی غوغا کند چه ابری سیلی را سبب شود چه جنگی مرگی را سبب شود با دوستی دوست دیگری را به قتل برساند یا دشمنی خنجری بر پشتی فرود ارد یا عشقی به سرانجامی خوب برسد یا دلی شکسته گردد یا.... هرچه هست ونیست متعلق به قلب سک یک ماست دریابیم که امید در دردون مسات وامید بخشیدن بدنیا وآدمی نیز وظیفه ی ما وخدمت به دنیا وبشر فرمان خداوندی به بندگان خود می باشد باامید بهترین روزها بیشترین رفاه بالاترین اندیشه ها وزیباترین دنیا برای تمامی مردم دنیا
*- امید در درون کسی که هنوز راهی را برای خویش برنگزیده جای نمی گیرد . ارد بزرگ
*-هیچ اهرمی همچون بردباری و امید نمی تواند مشکلات را از پیش پایت بر دارد . ارد بزرگ
*- آسیب دیده همیشه درهای رویاهایش کوچک و کوچکتر می شود ، مگر با امید که شرایط ما را دگرگون می سازد . ارد بزرگ
*-با بدیهای دیگران دل خویش را به سیاهی نیالاییم ، همواره ساز سادگیمان کوک باشد و نگاهمان امیدوار. ارد بزرگ
¤¤¤پایان فرگرد امید ¤¤¤
¤¤¤ به قلم فرزانه شیدا ¤¤¤

برگرفته از :
http://b4armannameh.blogspot.com

ارزش مهستان و آزادی




چند روز مانده به برگزاری مجلس تابستانه مهستان بود یکی از رایزنان اردوان یکم پادشاه ایران به او گفت آنگونه که پیداست اگر مجلس در زمان خود برگزار گردد این احتمال زیاد است که ریش سفیدان به خاطر کندی مبارزه در خاور ایران و اینکه شما نیز همانند فرهاد دوم نتوانستید نگرانی را دور نماید و سکاییان توانستند در درنگیانه ( نام پیشین سیستان ) استقرار یابند ، پادشاه ایران را برکنار نموده و کس دیگری را جای گزین شما کنند .
پادشاه به کوهستان دور می نگریست . رایزن ادامه داد در صورت دستور فرمانروا ، تاریخ برگزاری مهستان زمانی دیگر باشد !
اردوان فرمانروای ایران گفت : نیرویی که در رای مهستان است در وجود من نیست ، و ادامه داد : نمایندگان مهستان ، مردم ایران هستند و آنها نیروی پادشاهی اند ، پس من چگونه و با کدام نیرو راه خودم را از آنها جدا کنم ؟!
باید برای آنها ریشه دردها را بشکافم و آنها را از دردسرهای کشور آگاه سازم .
منش اردوان پادشاه شجاع ایران مصداق بارز این سخن ارد بزرگ اندیشمند نامدار کشورمان است که : آزادگان میهن پرست در مرداب خودستایی فرو نمی روند .
مجلس مهستان برپا شد و نمایندگان پس از شنیدن سخنان فرمانروا رای به ادامه کار او دادند و همه دلگرمش نمودند اما بدبختانه دو ماه بعد از آن در شهریور سال ۱۲4 پیش از میلاد پادشاه آزاده ایران زمین اردوان اشکانی در میدان نبرد با دشمنان میهن در حالی که در صف نخست سپاه ایران دلیرانه می جنگید کشته شد .
اردوان اداره کشور را در اوج درگیری ها بر دوش گرفت اما با این حال هیچ گاه به بهانه شرایط نامناسب کشور ، آزادی های مردم را کم نکرد و بدین خاطر در روز سوگ او از سراسر ایران آزادگان با چشمان پر اشک پیکرش را همراهی نمودند .
زمان شوم از تارک مرزهای میهن خیلی زود دور شد و جوانان ایرانی دوباره مجد و شکوه کشورمان را باز گردانیدند ...

یاسمین آتشی

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *رسانه*


● بعُد سوم آرمان نامه●
● فرگردرسانه ●

دنیای ما دنیای رسانه هاست وبیشترین امکان پیوستگی انسانها در دنیا وگرفتن آگاهی وآموزش واخبار جدید درهمه ی زمینه ها درتمامی نقاط بعنوان وسیله ارتباطی مهمی برای تربیت افکار واندیشه ها وهمچنین آگاهی دادن از علوم مختلف واختراعات وکشفیات وپیشرفت تکنولوژی شناخته شده است بهشکلی که از طریق رسانه ها بخصوص تلوزیون بیشترین آموزش را به نسل حاضر وهمچنین کودک ونوجوان وجوان نسل آینده ی خود داده همگان را درسطحی به رشد فکر میرسانند که بدون اینکه خود آپاه باشند روزانه بسیاری بر معمولات آنان افزوده میگردد این امر از کمترین پروگرام وبرنامه تلوزیون چون برنامه کودک گرفته تا سنگین ترین برنامه ها چون (کانالهای دیسگاوری=پژوهش وکشفیات جدید)یا (نشنال جغرافی) وامثال این کانالها برای افرادعلاقمند به اینگونه برنامه های بر اساس برنامه ریزی درستی اجرا وپخش میگردد که چنانچه بصورت مداوم یا درسطحی برنامه ریزی به آن پرداخته شود بر آگاهی ودانش آدمی به شکلی ناخوداگاه افزوده میگردد وزمانی میرسدکه انسان متوجه میشود از علوم گوناگون اطلاعات خوب وارزشمند گوناگونی را دارد که حتی خود نمیدانسته است که بادیدن فلان برنامه کسب کرده است در فرگزدهای قبلی نیز اعلام شد که انسان درخواب نیز اگر به چیزی بطور مداوم گوش دهد آن چیز بمانند کلاس درس درمغز او انباشته میشود همانگونه که در روزگار کنونی کاست ها وسی دی هائی یافت میشود که شما میتوانیدد درخواب به آن گوش داده وزبان بیاموزید درجائی که برای جنین متولد نشده در رحم مادر میتواند مادر ترانه ای را زمزمه کند ویا نه خود ترانه ای را دوست داشته باشد ومداوم انرا زیر لب بخواند وزمانی که طفل بدنیا امد با شنیدن این اهنگ وترانه عکس العملی نشان دهد چرا که سیگنالهای مغزی حتی در رحم مادر نیز گیرنده ی صداس ودرحافظه ضبط کننده ی مطالب است وپس از تولد عکس العملی که بر آن ترانه نشان میدهد گویای آشنائی او با این ترانه می باشد وحتی در صورت زبان بازکردن خواهید دید که انرا همراه شما یا خواننده میخواند بی انکه پیش ازاین تمرینی بروی شعر مذکور کرده باشد . چنین مطلبی را من با دخترم درزمان پس ارتولد نیز تجربه کردم که اهنگ دلخواه مرا تا از تلوزیون میشنید بلافاصله عکس العمل نشان میداد ودرصورتی که به شکلی خوابیده بود که قادر بدیدن تلوزیون نبود تلاش میکرد سرش را بچرخاند وبهرشمل هست ترانه را درتلوزیون ببیند وبا صدراوردن صدا وشلوغ کردن مرا متوجه خود میکرد که تا اورا بگونه ای قرار دهم که تلوزیون را ببیند وزمانی که زبان باز کرد براحتی ان ترانه را همراه من وخواننده میخواند حتی با لرزش صدائی همگون بازیر وبم صدای خواننده آنهم در سن دوسالگی وچنان بخوبی تکرار میکرد که کمتر بدون تمرین قبلی میتوان از ادم بزرگی نیز چنین شکلی از بالا وپائین بردن صدا ومکث های بجا وهمراهی حتی به آهنگرا با زمزمنه خود آهنگ وقتی خواننده سکوت میکرد , دید وبخصوص از طفل دوساله ای کمتر دیده میشود که اینگونه با دقت شعری را بازیروبم صدای خواننده همراه شده و خود نیز همانگونه انرا با صدای خود اجرا کند که گوئی سالهاست آنرا شنیده است واین درصورتی بود که حتی سر بلندنکرد که به خواننده نگاه کند ومشغول بازی بود اما همپای خواننده انرا اجزا وتمام کرد وبا تشویق من روبرو شد که اول مات ومبهوت این اجرای زنده وناگهانی , مانده بودم وسپس غرق دراین صدای کودکانه لبریز لذت شدم که او دقیقا به ترانه ای توجه نشان میداد که از پیش ازتولد او , من برایش میخواندم وبااو حتی سخن میگفتم چراکه میدانستم که نوزاد درحالت جنینی تمامی صداها وبخصوص صدای مادر را میشنود وبخوبی نیز با صدای مادر وصدای قلب او اشناست و اگر بااو سخن بگوئیم بخصوص وقتی که آشفته میشویم وبه او ارامش بدهیم که حال ما خوب است ونگران نباشد ارامش قلب وطپش قلب وصدای شما که به گوش او میرسد اورا نیز درارامش خاطر فرو میبرد واگر مادری در پریشانی وناراحتی یا آشوبی باشد تمامی آن بطور مسقیم برحال جنین نیز اثر گذاشته وحتی طپش قلب وبیقراری اورا در رحم مادر باعث میگردد وگاه به حرکتاهی تندی نیز دست میزند وبیقراری او معلوم میشود وگاهی حتی به مرگ جنین نیز ختم میشود که این درصورتی ست که مادری بیش از اندازه بیقراری کرده یا آشفته شده باشد یا بناگاه شوکی بخورد که خون رسانی درقلب وجان او همراه با طپش قلبی تند بمدت کوتاهی قطع شود ونه تنها ازلحاط جسمی به جنین بلکه به شکل روحی وروانی نیز گاه برای مادام العمر آن جنین صدمه میبیند ومن نیز با اگاهی براین احوالات جنین ومادرَ گاه که جای دست وپای اورا در حرکتها ی آرام او که جنین برای رفع خستگی بدن خود انجام میدهد را حس میکردم به نوازش اوپرداخته وبااو سخن میگفتم و گاه برایش ترانه ای را زمزمه میکردم تا درآرامش روحی باشد وترانه ای چون این ترانه که به زبان دیگری نیز بود و نه حتی زبان مادری هرگز نمیتواند یادگرفته شود مگر اینکه کودک تمرینی مداوم برروی آن شعر داشته باشد واین تمرین را بامن زمانی کرده بود که هرروز برایش میخواندم واو تنها جنینی درحال رشد برای تولد .این نیز خود نوعی گویای شکل وشیوه ی رسانه ای برای اموزش به یک انسان است .انسانی که در طول زندگی خود نیازمنند دانستنی های بسیار است واز طریق رسانه ها بیشترین آموزش خود را درمحیط اجتماعی زندگی خود بدست میآورد وآنچه درنهاد واندیشه او ذخیره میگیرد نماینده تمامی آموزشهائی است که سیگنالهای مغزی او از دنیا وجهان ومردمان واخبار ودیدگاههای کلی وجزئی دریافت میدارد تا ازاو انسانی بسازد که خوب وبد شخصیت او را نیز درزندگی ودرمیان مردم مشخص میکند.
¤¤¤ گل دل در آتش از : فرزانه شیدا ¤¤¤
سینه میسوزد ،گل قلبم درون آتشی
نزد شمع روشنی , نجوای قلب سَر کِشی
باز میبینم که دل جان میدهد در سوز وداغ
باز میسوزد دلم در غصه های فاحشی
...ای جهان رحمی ,که من در زندگانی بی کسم
دارم از لطف خداوند بزرگم , خواهشی
یا خدا در سوز تنهائی ,مرا یاور توئی
ای خدا ...
ای خدا ,کی, سر براین ,سوزنده قلبم می کشی ؟
یاربآ... در روزگارِ پستی وُ جهل وستیز
من فروافتاده ام در شعله های سرکشی
تن همی سوزد, دلم هم ,روزگارم پابپا
دیده میگردد, بدنبال دل ِزیبا وشی
رقص دنیا بادلم آهنگ تنهائی چو گفت
کو به آهنگ دلم رقصی, به شادی !...دلخوشی!
قصه ام گر قصه ای بوده ست همسان با غریب
شانه ی اشک غریبم, را چو ,یاور بالشی
کس نمی پرسد غریب لحظه های غصه کیست
تا بگویم «این جهان »درغصه وُ «من» نزد او درچالشی

کس نمیجوید خبر از قلبِ یاری ها دگر
جای آن افتاده بس دلها بپای ترکِشی
جنگهای آدمی, با خود مگر, کافی نبود؟
«آدمی» آخر چرا؟ با دست خود , قلبی دگر را میکُشی
فرزانه شیدا 4 بهمن 1388 fsheida

25.01.2010/اُسلو -نروژ
واینگونه است که متوجه میشوید که چقدر ذهن انسانی از لحظه ای که حتی رشد کامل خود را نکرده است قادر به جذب نکات ودانستنی هائی ست که حتی بدون توجه به ودقت شخص برآن موضوع , باوداده میشود درزمانی ممکن است که تنها آنرا بشنود مثل گفتگوی دونفر دیگر که او نیز درهرحالی هست انرا میشنود یا گوش دادن به رادیو درحیتا نجام کاری دیگر ودر شکل دیگری با نگاه کردن وتوجه نشان دادن ودنبال کردن مطالب با دقت بیشتر درهر زمینه ای که باشد ,درتلوزیون یا درکتابی یا بادیدن عکسها ی کتاب ذوبهرشکل بشصورت خواندنی دیدنی وتصویری که اثر خود را در مغز گذاشته شده ودر حافظه ثبت گردیده واموزش کافی را به انسان میدهد ودرزمان لزوم نیز از بخش حافظه بیاد انسان آمده ودرمی یابید که بسیاری چیزها را آموخته اید که حتی از دانستن ودانش انها در مغز خود خبر نیز نداشتید .ازاین مطلب بسیار درفرگردهای پیشین سخن گفته شد
حال آنچه که در زمینه رسانه ها باید مورد توجه ما باشد این است که نقش رسانه در زندگی ما می بایست چگونه باشد ملم ایت که رسانه یک وسیله ی ارتباط جمعی ست که توسط آن در کشور وهمجنان دیکر ممالک دنیا اخنرا های روز جهانی به مردم داده میشود وبا پیشرفت اینترنت سرعت رسانه ها ورسیدن اطلاعات واخبار درموارد متعدد ومختلف بسیار سریع تر شده است وروزانه ما اطلاغتی دریاف میکنیم که از سوئی خبری واز سوئی آموزشیست اما رسانه تنها باید گویای خبر ورساندن متن موضوع به هماتن شکلی که هست باشد ودراخبار نمی بایست وقانون در اخباررسانی به اذهان عمومی چیزی جز خبر اصلی را عنوان کردیعنی مُخّبر یا خبرگزار یاگوینده ی خبر موظف است خبر را دقیقا به شکلی به همگان برساند که فقط متن خبر گفته شود وهرگونه اظهار نظری دراینمورد را به افکار عمومی وبه شنونده ی خود بدهد واز تفسیر خبر ویا دادن نظر درمورد ان پرهیز نماید ودر بخشی از اخبار نیز که متعلق به سیاستهای دولتی وکشوری وجهانی نیز میباشد گوینده ی خبر قانون به هیچ وجه اجازه ندارد حتی با نشان دادن حالت صورت به عنوان شادی غم تاثر یا عصبانیت متن را خوانده وعکس العمل نشان دهد چرا که خبر می بایست دقیقا بدون هیچ تاثیری از سوی خبردهنده به مردم از طرق رسانه ها برسد وقانون خبری جهاننی حکم میکند که تفسیر خبر را در بخشی جداگانه نشان داده وزمان خواند خبر گوینده لحنی کاملا آرام وتنها لحن خبری را دنبال کندوچنانچه گوینده ای در چهره حتی بنوعی عکس العملی نشان دهد در پشت صحنه توبیخ خواهد شد. چرا که حقیقت بگونه ای باید بگوس مردم برسد که اتفاق افتاده است ونشان دادن احساسات درجائی جای دارد که اخبار مربوط به بلایای طبیعی ویا صدمه ای به انسانی ها در اتفاقی بوده باشد حال اگر یک شخص خیابانی حتی با چاقو یا تفنگی به مردم کوچه حمل کرد باز خبر گزار موظف است تنهاا خبر را بخواند واز اعلام احساس شخصی خودئ بپرهیزد چراکه هرگو.نه عکس العملی ممکن است بر احساسات ملی مردم تاثیر گذاشته وزمانی که موعد دادگاهی این فرد میشود احساسات تحریک شده ی مردم باعث نگردد که حکم اورا بدون دادگاه صادر کرده باشند وبراساس شکل گفتن خبر اورا محکوم بدانند درست بمانند دکتری که چه مریضی ساده را موظف است عمل کند چه قاتلی را که ساعتی پیش حای کودکی را کشته است این وظیفه اجتماعی محسوب میشود که در گفتن خبر بدون جنجال سازی یا شایعه پراکنی یا اعمال احساسات خشم وشادی وتنفر خبر را به مردم رسانده واجازه داده شود مردم با دیدگاه وفکر خود خیر را درک ودر مورد آن فکر کرده یا فکر ونظری داشته باشند وبه جای آنان فکر نکرده وبر احساسات وافکار ملی تاثیر نادرست یا حتی درست برجا نگذارند تا همگان به دیدگاه خود به تفسیر فکری خبر درذهن خود بنشینند درست یمانند هیئت ژوری که تا زمانی که حکم محکومی را ارائه نداده اند از اخبار رسانه ای وازمردم بدور نگه داشته میشوند وتنها عضو هیئت منصفه یا ژوری با همدیگر درارتباط خواهند بود تا بافکر شخصی خود بتوانند حکم صادر کنند درنتیجه اخبار جهانی نیز موظف است بگونه ای پخش ودراختیار مردم قرار کیرد کهمردم حق درک آنرا بگونه خود داشته باشند وخوب وبد انرا با فکرواندیشه خود تشخیص دهند.
¤¤¤ عصر جدید : قیصر امین پور ¤¤¤
ما
در عصر احتمال به سر می بریم
در عصر شک و شاید
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیت تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال ، یقینی نیست
اما من
بی نام تو
حتی
یک لحظه احتمال ندارم
چشمان تو
عین الیقین من
قطعیت نگاه تو
دین من است
من از تو ناگزیرم
من
بی نام ناگزیر تو می میرم
¤¤¤ « شاعر : قیصر امین پور »¤¤¤
حال اگر خبری قراراست به تفسیر .وسخن گذاشته شود میبایست بخش تفسیر با بخش اخبار دردوبرنامه ی جداگانه پخش گردد وچنانچه نیاز به تفسیر آدم مجربی درآن زمینه بود واین شخص به استودیو خبری یا دفتر رادیو یا روزنامه برای مصاحبه دعوت شد ایشان نیز موظف است تفسیر خبر را بگونه ای بیطرفانه به تفسیر بنشیند وتنها نظریات علمی خود را بیان دارد نه نظریات شخصی مبتنی بر احساس را وتفسیر کننده می بایست به تفسیر حقایق وشباهت دادن های متن اخبار بادیگر وقایع روز در برنامه ی تفسیری پرداخته وحقایق را همانگونه که هست به تفسیر وپژوهش وتحقیق بنشیند.تا حقایق به شکل حقیقتی وبه همانگونه که اتفاق افتاده است به مردم داده شده باشد.
¤¤¤ حقیقت از: ف.شیدا ¤¤¤
حقیقت را
پشت دروازه های خیال,جا نهادم
نه از آنرو ...
که تلخیش آزارم میداد , که بودنش...
رویایم را برهم میریخت
وآرزویم را بر باد میداد!
اما حقیقت را به باد بخشیدم
که در گذر خویش همگان را هشیار کند!!
اما دلم...آه ... دلم...غمگنانه
بر مزارآرزوهایم, گریان بود
آخر تفاوت, میان ِحقیقت با حقیقت
بسیار بود
حقیقت من رنجباره ی , سنگین روزگاری بود
که کوله بارش را
بدرازای عمر ...بردوش میکشیدم!!!
وحقایق... تلخ وشیرین...
در آلبوم یادواّره های دیروزم
گاه میخندید , گاه تبسمی داشت
گاه نگاهی بود بدون عمق !
حقیقت اما ...عبور لحظه های ممتد عمر بود
که ریزش باران پائیز را بیاد میآورد
آنگاه که چتر اندوهم بازنمیشد
تا خیس واژه های درد نگردم
¤¤¤ شنبه 24 فروردین 1387/فرزانه شیدا ¤¤¤
نقش رسانه های خبری نقشی بسیار مهم را در زندگی اجتماعی تمام مکمالک دنیا بازی میکند چراکه با اذهان عمومی سروکار دارد وخبری میتواند چنان در احساسات جمعی مردم واندیشه ههای همگانی اثر سو بگذارد که حتی هرج ومرج یا ترسو وخوفی ایجاد کند که شهر وجامعه ای را برهم بریزد.
*- وقتی ناگهان رخداد مهمی از درون دیوان سالاری کشور به رسانه ها کشیده می شود ، نکته بسیار مهم تری از دید همگان پنهان می گردد . ارد بزرگ
*- رسانه تنها می تواند پژواک ندای مردم باشد نه اینکه به مردم بگوید شما چه بگویید که خوشایند ما باشد . ارد بزرگ
رسانه ها موظف به این هستندکه اخبار مهم ملی واخبارسایرملل جهان را بصورتی درست بدون کم وزیاد کردن متن ومطلب دراختیار شهروندان ملت خود قرار دهند واز هرگونه باز سازی یا دست بردن به واقایع وتصویر وفیلمها خودداری نمایند چراکه از نظر قانونی اینکار تدرتمامی ملل دنیا جرم شناخته میشود .سانسور خبری در برخی از کشورهای جهان صورت میگیرد که الیته شکل سانسور نیز قوانین مخصوص بخود را دراست وتنها زمانی میتواند قانونی باشد که خبر یا اخبار مربوط به گونه درهرج ومرج فکری واندیشه ی مردمی اثر سو گذاشته ویا بااحساست مردمی بازی شود درعین حال نوعی اخبار هستند که پخش آنان واجب است اما پیش از ذکر وگفتن خبر گوینده وزسانه موظف است به با توجه به نوع خبر وصحنه ی خبری پیش از اعلام یا نشان دادن فیلم وتصویر اعلام بدارد که صحنه های دردناکی درفیلم ممکن است مشاهده شود .اعلام کنند که : افراد زیر سن رااز دیدن آن بازدارید. همچنین اعلام شود که افرادی که ناراحتی قلبی داشته یا قادر بدیدن خون وخشونت نیستند یا انسانهای حساسی هستند از دیدن وشنیدن ونکاته به ان خبر وتصویر وفیلم آن بپرهیزند این بعلت این است که خبری ممکن است برای فردی درگروه های سنی خاص باشند که لازم نیست بعضی ازاخبار را نیز کودکان یا نوجوانان ببینند یا از آن مطلع شوند یا تحت تاثیر آن بعلت کمی سن دچار ناراحتی های روحی روانی شوند وهدف حمایت انسان درمقابل تاثیرات ناشایست اخبار بدی ست که درجهان متاسفانه اتفاق میافتند وحقیقت داشته ومیبایست به گوش جهانیان نیز رسیده شود.ونمی بایست یا احساسات وافکار شخصی فردی که از لحاظ سلامتی وجسمی وروحی دارای شرایط مساعد وخوبی نیست بی خبر بازی شود ویا باعث شوک یا اندوه فراوان تا حد بیماری برای آن فرد گردد درنتیجه رسانه ها اجازه پخش هیچ عکس وتصویروخبری را بدون اعلام این مطلب در هیچ یک از کشورهای دنیا درعالم ندارندوبسیار درامر خبرگزاریها مهم است که نمونه های خشم وخشونا وطلم وستم بصورتی روشن واشکار در مجامع همگانی بصضورت دسته جمعی در اختیار افراد نباشد وبخصوص توجه به سن کودک ونوجوان ازجمله مسائل عمده ومهمی ست که در نشان دادن وگفتن بسیاری از اخبارها تصویر ها وفیلمها وحتی سریالهای وفیلم سینمائی ها ممنوعیت سنی آن پیش از شخش اعلام میگردد ودر معرفی فیلم وبرنامه کانالها نیز ذکر میکردد که فلان فیلم بسیار ترسناکیا بسیار خشونت بار است ومردمی که علاقه ای باین نوع برنامه ها ندارند یا قادر به تماشای آن نیستند را پیشاپیش مطلع میسازند وحتی دربخش تکس برنامه های روزانه که قرارا ست در ساعتی خاص چخش شود نیز درکنار هر برنامه اگر ازاینوع باشد اعلام خبر کرده واگاهی لابزم را به ببیننده میدهند درواقع اخبار میتواند گاه اثرات بد وسُو و خطرناکی بردیگران بگذارد اگر با توجه به اینگونه موارد وبا توجه به اذهان مردمی پخش نگردد .حتی شکل نشان دادن بعضی تصاویر میتواند کشوری ثروتمند را با نشان دادن نقاط کثیف با مردمان ولگرد خیابانی در اذهان دیگران به کشوری تبدیل کند که بنظر کشور فقط وردبدری بنظر بیاید که گاه نیز درنشان دادن ایران تنها به مناطقی سر زده وفیلم برداری میکنند که تاثیرا تت فکری آن بر ملل دیگر اینگونه باشد که ایران کشوری بی فرهنگ فقیر کثیف وحتی مملو از انسانهائی با لباسهای پتاره وکارتون خوابهائی ست که ادر بیسوادی وبی خبری محض بسر میبرند وحتی درگوشه ای نیز یکی ازخیابانهای تمیز یا مدرن یا اتوبانها را نشان نمیدهند که نماینده این باشد که ایران نیز دربسیاری از مناظق زیبائیها ی خود را دارد و بجای خیابانهای خوب ومردم تمیز وشیک پوش واتومبیلهاداخلی وخارجی به نشان دادن گوسفندها یا شترها در خیابان یا حتی نشان دادن این بخش را به نمایش میگذارند , که مردم در میان میدانهای درحال رفت وآمد سریع ماشین( چون میدان انقلاب یا میدان آزادی* بدون توجه از لابلای سرعت ماشینها میدوند یا از وسط میدان پای خود را بلند کرده از نرده ای که برای جلوگیری از گذر عابر پیاده است رد میشوند وبه میان خیل ماشینهائی میروند که هریکی اگر به انها توجه نکنند مرگ عابر پیاده حتمی ست و آنگاه درهمین تصویر میشود دید که در دوقدمی این اشخاص خط عابر پیاده نیز قرار دارد انا احدی ازروی آن رد نمیشود وقتی مردم درمیان انبوهماشینها از منارهم وازلابلای اتومبیلها میگذرندمتاسفانه مندر ماهواره در کانالهای یک دو وسه که برای ماایرانیان خارج کشور نیز پخش میشود میبینم که در اخبار وسریالها حتی بدون توجه به این بی قانونیها مردم را درحال عبور از وسط خیابانها ونرده ها نشان میدهد ویا حتی دررانندگی هنرپیشه سریال دستمال خود را به بیرون انداخته یا شیشه نوشابه خود را به وسط خیابان پرت میکند یا حتی با چشم اشکبار از حادثه ی شکل یافته در سریال رانندگی میکند که اگر چنین بخشی در فیلم خارجی نشان داده شود معمولا برای اموزش تصادفی هم برنامه ریزی میشود تا بگویند با چشم پراشک وتار رانندگی نکن وکمر بند را ازخشم به گوشه ای پرتاب نکن بلکه حتی دربدترین شرایط کمر بند ایمنی خود را ببند وحرکت کنویا چنانچه میخواهی گریه کنی بزن بغل سر بروی فرمان بگذار زار بزن اما متاسفانه اینگونه توجهات در برنامههای خود کشور ما نیز نمیشود واین نکته که تلوزیون یکی از اموزندگان مهم در زندگی است به نکات ایمنی وقانونی درسریالهای خود توجهی نشان نمیدهد والبته علت نشان دادن این خطاهای اتز سوی دیگر کشورها درمورد یک کشور بی دلیل نیست بلکه قصد وغرضی نیز در پشت آن نهفته است ومخصوصا هدف رساندن این مطلب به جوامع اروپائی سات که بگویند که این مردمان انسانهائی بی فرهنگ هشتند که نه تنها به جان خود نیز رحم نمیکنند بلکه به قانون کشوری وقوانین راهنمائی رانندگی کشور خود نیز بی توجهند, بگذریم که براستی اینگونه چیزها راا من به چشچ خود از مردم خود نیز دیده ام وتمامی اینها بر افکار جهانی درمورد فرهنگ نظام فکری ما اثری بد وناشایستی میگذاردکه شایسته یک کشور وملت ان نیست که با زحمت وتلاش با اینهمه فشارهای دیگر ملل جهان سعی در بازسازی وخود سازی خویش داشته وناموفق نیز نبوده است وبسیار در امر پیشرفت خود تلاش کرده ومیکند وبه موفقیتهائی نیز رسیده است ومن بعنوان یک ایرانی هرگز ازدیدن چنین صحنه هائی خوشحال نمیشوم چراکه میدانم ریشه این نوع تصویرها درخارج ازکشور تنها خراب نمودن ذهن مردم نسبت به ایران وایرانی ستنتا مارا مردم از آئین وحش وبی قانون وهرج ومرج طلب وبی فرهنگ نشان دهند که شایسته ی نژاد ایرانی وآریائی .پارسی ما نیست که از فرزندان کوروش هستیم ووارث سرزیمن ایران باستان که هرروزه بسیاری از توریستها را جذب زیبائی معماری باستانی وتاریخ ما مینماید . در نتیجه می بینید حتی نوع فیلم برداری از صحنه های خبری ونشان دادن بخشی از زندگی یک کردم بعنوان خبر یا اشنا کردن حتی یک ملت بیا ملتی دیگر در برنامه های مشخصی که به اشناسازی مردمان جهان از لحاظ اقیلمی وجغرافیائی وتاریخی به ملت خود می گردازد میتواند به شکلی صورت گیرد که برداشته در اندیشه همگانی از آن کشور برداشتی منفی یا مثبت باشد این است که نقش رسانه ها نقشی قدرتمند رادر نوع وشیوه ی اندیشه و فکر و نگاه آدمیان در جهان بازی میکند وبراحتی قادر به بازی گرفتن یا ساختن وآموزش دادن ذهن واندیشه مردمی در سطح جهانی یا در ملت یک کشوراست ومیتواندافکار وطرز نگاه ونوع بینش را بگونه ای دلخواه درآورده و به آن شکلی که خود مایل است آموزش دهد .لذا دانش وآگاهی های شخصی ست که میتواند ازاینوع بازیهای فکری در رسانه ها جان سالم بدر برده از دیدگاه وبینش شخصی خود اخبار .اطلاعات را بررسی وتحلیل ودرک کرده به ماهیت واقعی آن پی برده .وتفکری را درخود بسازد که درست وبراساس واقعیت وحقایق باشد.بااین توصیف باز درمیابیم که رسانه نیز خود نوعی دانش علمی در بالا بردن سطح دانش بشری ست که توسط آن میتوان آدمیان را به قعر سیاهی های فکری فرو برد یا باوج روشنائی ذهن رساند .این بستگی به نوع نگاه آن رسانه وآن کشور دارد. ومعراج انسانی نیز در دانشی شخصی ست که بوسیله ی خود او صورت کگرفته دنیا را ازدیدگاه شخصی خود شناخته وبازیچه دست افکاری نگردد که قصد منحرف نمودن افکار عمومی یا فردی کسی را داشته باشد و.حتی خبرهای ساده زندگی را نیز به گونه ای عادی دریافته ونیاز به مُفسّر وتفسیر کننده ی فکری در زمینه های مختلف نیز نداشته باشد مگر آن علم بیرون از حیطه ی داانش اوو باشد ونیازمند انسانی مجرب که با آگاهی دادن در آن زمینه فکر او را روشن ساخته وآموزش دهد.
¤¤¤ معراج ¤¤¤
گفت : آنجا چشمه خورشید هاست
آسمان ها روشن از نور و صفا است
موج اقیانوس جوشان فضا است
باز من گفتم که : بالاتر کجاست
گفت : بالاتر جهانی دیگر است
عالمی کز عالم خاکی جداست
پهن دشت آسمان بی انتهاست
باز من گفتم که بالاتر کجاست
گفت : بالاتر از آنجا راه نیست
زانکه آنجا بارگاه کبریاست
آخرین معراج ما عرش خداست
بازمن گفتم که : بالاتر کجاست
لحظه ای در دیگانم خیره شد
گفت : این اندیشه ها بس نارساست
گفتمش : از چشم شاعر کن نگاه
تا نپنداری که گفتاری خطاست
دورتر از چشمه خورشید ها
برتر از این عالم بی انتها
باز هم بالاتر از عرش خدا
عرصه پرواز مرغ فکر ماست
¤¤¤ فریدون مشیری ¤¤¤
*- فیلسوف ارجمند وعزیز ایران زمین ارد بزرگ میفرمایند
:رسانه می تواند:
1- رسانه می تواند در کوتاه مدت موجب شجاعت و یا ترس همگانی گردد .
2- رسانه می تواند نشان دهنده فر و یا بیچاره گی یک کشور در گستره جهانی باشد .
3- رسانه می تواند ذهن مردم را آرام و یا دگرگون و در هم بریزد .
4- رسانه می تواند گزارش های دروغ و رویدادهای غیر مستند را هم در میان اخبار درست به خورد آدمیان ده.
5- رسانه می تواند با بستر سازی سیاه ، موج های همگانی ایجاد نموده و برای کسانی اسباب رشد یک شبه را فراهم سازد .
6- رسانه می تواند اموری همانند مراسم های سنتی و یا بزم های همگانی را کاهش و یا گسترش دهد .
7- رسانه می تواند در کوتاه مدت ابله ترین آدمیان را روشنفکر و روشنفکران را خانه نشین بنماید .
8- رسانه می تواند ابزاری باشد برای همبستگی و یا جدایی طلبی در یک کشور .
9- رسانه می تواند موجب افزایش آگاهی های شهروندی گردد .
,وهمچنین ارد بزرگ معتقد است که: رسانه نمی تواند1
- رسانه نمی تواند عشق و خواست های میهنی مردم را نابود و یا حتی سبک بشمارد .
2- رسانه نمی تواند برای همیشه اسطوره ها و بزرگان یک کشور را نادیده بگیرد .
3- رسانه نمی تواند در بلند مدت ، راستی حقیقتی را پنهان و دروغی را راست جلوه دهد .
4- رسانه نمی تواند برای همیشه آدمهای ناشایست را شایسته جلوه دهد.
5- رسانه نمی تواند یک خواست همگانی را برای همیشه کم اهمیت جلوه دهد .
6- رسانه نمی تواند خواهان پس رفت خواسته های مردمی باشد .
7- رسانه نمی تواند گریزگاهی برای سردمداران یک کشور به خاطر انجام ندادن درست کارهای آنان باشد .
8- رسانه نمی تواند خشونت و بخشش بی اندازه از خزانه کشور را توجیه کند .
9- رسانه نمی تواند خودکامگی و پستی هیچ گروه و دسته ایی را پنهان سازد و سعی برای انجام آن رسوایی به بار می آورد .امید
¤¤¤ پایان فرگرد رسانه ¤¤¤
¤¤¤ به قلم فرزانه شیدا ¤¤¤

برگرفته از :
http://b4armannameh.blogspot.com

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان