تارنگار عشق معلمی : كـــلام بــزرگـان
نيچه : غم خودش ما را پيدا می کند ، بايد دنبال شادي ها گشت .
مارسل پروست : شادی زمان و مکان نمی خواهد ،کافی است دل بخواهد .
هوارد فاست : بزرگترين شادی تولد و بزرگترين غم مرگ است .
ساموئل امايلز : عشق و سختی بهترين وسيله آزمايش زندگی زناشويی هستند .
بتهوون : بهترين لحظات زندگی من ، لحظاتی بود که در خواب گذراندم .
گوته : عشق، افسر زندگی و سعادت جاودانی است .
رومن رولان : دوستی که شما را درک می کند، شما را می سازد .
کريستوفرمورلی : موفقيت تنها يک چيز است اين که : زندگی را به دلخواه خود بگذرانيد .
آنتوان چخوف : انسان همان چيزی است که خود باور دارد .
تئودور روز وست : در هر جا که هستيد و با هر چه که در اختيار داريد ، تلاش بکنيد .
ارد بزرگ : در پشت هيچ در بسته ای ننشينيد تا روزی باز شود ، در ديگری را جستجو کنيد و اگر نيافتيد همان در را بشکنيد .
آنتونی رابينز : زندگی خود را بصورت شاهکاری بی همتا در آوريد .
آلبرت انيشتين : در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصيری ندارد .
اُرد بزرگ : آنکه نصيحت پذير نيست ، در حال سقوط در چاله ضعف و زبونی است .
جرج اليوت : برای ارواح بشری چه چيزی بالاتر از اين است که در هر رنج و محنتی
غمخوار يکديگر و در هر شادی شريک خنده های هم و در خلوت خاطرات يکديگر ، تصاوير ماندگار و ابدی وجود هم باشند .
آنتونی رابينز : اگر از نيروی عشق استفاده نکنيم ، كم كم فراموشمان می شود .
گوته : هر کسی که راه مي رود ، می تواند گم شود .
کيم وو چونگ : شما بدون تسلط بر خود نمی توانيد فاتح ديگران باشيد .
مارکز: اگر کسی ترا آن طور که مي خواهی دوست ندارد ، به اين معنی نيست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد .
برايان تريسی: بهترين راه پيش بينی آينده، ساختن آن است .
گوته : در درون جسارت، نبوغ و قدرت سحر آميزی نهفته است .
ناشناس : هر کجا می روی، با تمام قلبت برو .
تاگور : آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است که او را اسير می کند .
ناشناس : سرمايه ی هر دلی ، حرف هايی است که برای گفتن دارد .
الکساندر دوما : زناني که می خواهند مرد باشند ، زنانی هستند که نمی دانند زن هستند .
اندرو ماتيوس : شانس هرگز کافی نيست .
مارکز : دوست واقعی کسی است که دست های تو را بگيرد ولی قلب ترا لمس کند .
آنتونی رابينز: قانون احتمالات يادت نره ، بالاخره يک نفر خواهد گفت : بله .
آنتونی رابينز : اگر فکر مي کنيد که موفق می شويد يا شکست می خوريد ، در هر دوصورت درست فکر کرده ايد .
لارو شفکو : وقتی انسان آرامش را در خود نيابد ، جستجوی آن در جای ديگرکار بيهوده ای است .
امرسون : در تاريخ جهان ، هر لحظه عظيم و تعيين کننده ، پيروزی نوعي عشق است.
ناشناس : دنبال کسی نگرد که بتوانی با او زندگی کنی ، دنبال کسی باش که بدون او نتوانی زندگی کنی.
ناشناس : عشق، فراموش کردن خود در وجود کسی است که هميشه و در همه حال ما را به ياد دارد.
ضرب المثل ايتاليائی : عشق يعنی ترس از دست دادن تو.
توماس اديسون : يک درصد نبوغ ، 99 درصد عرق ريختن.
هولمز : مهم اين نيست که در کجای اين جهان ايستاده ايم، مهم اين است که در چه مسيری گام بر می داريم.
مارکوس گداوير : سعی نکنيم بهتر يا بدتر از ديگران باشيم ، بکوشيم نسبت به خودمان بهترين باشيم.
ويليام جيمز : مغز ما يک دينام هزار ولتی است که متاسفانه اکثرمان بيش از يک چراغ موشی از آن استفاده نمي کنيم.
ناشناس : تنها بنائی که هر چه بيشتر بلرزه، محکمتر می شه، دل آدمی است.
آنتونی رابينز : برای اين که تغييری ارزش واقعی داشته باشد بايد پايدار و ماندگار باشد.
کاترين پاندر : يکی از عظيم ترين اسرار عشق و محبت اين است که بياموزيد ،چگونه آرمان ها و انديشه های ناهماهنگ را از ذهن خود بزدائيد و همواره آرزوهايی کنيد که صادقانه می خواهيد نه آن چرا که فکر می کنيد شايد بتوان بدست آوريد.
برتراند راسل : کار اخلاقی آن کاری است که در دور دست ، منافع ما را تامين می کند و کار غير اخلاقی يعنی کاری که انسان ، فقط همان نزديکش را ببيند .
برتراند راسل : تمام آنچه را ما در اين جهان می بينيم داراي علتی است و اگر زنجير علت ها را دنبال کنيم سر انجام به نخستين علت می رسيم و اين نخستين علت را خدا می ناميم .
قانون دوم ترموديناميک : اگر اشيا جهان به حال خود وا گذاشته شوند ، به بی نظمی می گرايند و هيچ وقت سامان اوليه خود را باز نمی يابند .
يانيس ريتسوس : شعر، حافظه آينده است .
ويل دورانت : بخش عمده تاريخ حدس است و بقيه تعصب .
فردريش نيچه : رسالت جوانان است کـه پايـه های فساد کنــونی ، تندرستی و فرهنــگ را بلرزانند و تنفر و استهزاء را به جاي اين عقايد انبوه خالی از لطافت بر پا سازند. در انجام اين کار ممکـن است جوانان نافــرهيخته بنمايند ولــی تخـريب و ويـران سازي نخستين مرحله لازم در علاج و مداوای ِانسانيت جديد است .
بودلر : شعر راستين ، انکار بی داد است .
يانيس ريتسوس : زبان شاعر، تنها برآيند يک کار نقد يا تحليل نيست. بلكه واقعيت است .
ماني : انسان تکامل يافته ترين اجزای جهان مادی است .
ژان پل سارتر : من در تن همه مــردم رنج می کشم، من روی همــه گــونه ها سيلی مي خورم، من با مرگ همه بی چارگان می ميرم .
اوبالديا : جهان را نگه داريد، مي خواهم پياده شوم .
شيلر : جهان برای مغز فراخ آدمی تنگ است .
لائوتزه : اول انديشه، وانگهی گفتار .
مثل لاتينی : انديشه گوينده از گفتارش مهم تر است .
مولانا : علت عاشق زعلت ها جداست عشق اسطرلاب اسرار خداست
آلبرت کامو : ايستاده مردن بهتر از زانو زده زيستن است .
آلبرت کامو : احترام به خويشتن ، بالاترين نعمت است .
آلبرت کامـــو : سکوت اختيار کردن يعنی که ما به خود اجــازه اين باور را بدهيم که عقيده ای نداريم ، که چيزی نمی خواهيم .
برتراند راسل :قدرت جديد علم به نسبت خردمندی انسان برای او سودمند است و به نسبت نادانی او زيان بار خواهد بــود ، از اين رو اگر بنا باشد تمدن علمی تمدن سودمندی باشد ، ضرورتا بايد با افزايش علم ، خردمندی نيز بايد افزايش يابد .
برتراند راسل : خرد مندی ، درک راستين از غايت های زندگی است و اين حاصلی است که علم فی نفسه بر نمی آورد . بنا بر اين اگر چه افزايش علم يکی از عناصر ضروری پيشرفت آدمی است ، وليکن به خودی خود هيچ ترقی راستينی را ضمانت نمی کند .
برتراند راسل : آنچه به تجربه رسيده خيلی کمتر از مقداری است که در تصور انسان بگنجد . مثلا شما مدعی می شويد که دوستتان آقای ايکس رادر حال قدم زدن می بينيد ، ولی اين حرف شما خيلي فراتر از آن است که حق گفتنش را داشته باشيد .آنچه شما مي بينيد لکه های رنگين متوالی است که بر زمينه ای ساکن می گذرد مجموع اين کلمه ها کلمه ايکس را در ذهن شما تداعی می کند و از اين رو می گوييدآقاي ايکس را می بينم .
برتراند راسل : اگر شناخت درست باشد ، در عمل نتيجه می دهد .
پاسکال : پس برخيزيد و ايمان آوريد چرا که در قمار ايمان شما فقط برنده ايد ، باختی در کار نيست ، پس چرا معطليد ؟ می ترسيد چه را از کف دهيد ؟
هانری برگسون : حواس وسيله ي کشف نيست بلکه فقط وسيله ي ارتباط عملی پيداکردن با عالم خارج است و همين طور عقل .آن همان مايه دانشی است که در جانوران غريزه و در انسان ، عقل را به وجود می آورد. از آن مايه دانش در انسان قوه اشراقی به وديعه گذاشته شده که در عموم به حال ضعف و ابهام و محو است ، ولی ممکن است که قوت و کمال يابد تا آنجا که شخص متوجه شود که آن اصل اصيل در او نفوذ کرده مانند آتشی که درآهن نفوذ و آن را سرخ می کند . به عبارت ديگر اتصال خود را با مبدا در مي يابد و آتش عشق در او افروخته مي شود ، هم تزلزل خاطری که از عقل در انسان رخ کرده مبدل به اطمينان می گردد ، هم علاقه اش از جزئيات سلب می شود .
سقراط : نمی توان غرايز را رها کرد چون عقل مجبور است از غرايز پيروی کند و به آن ها کمک نمايد .
نظرات