شعری از شاعر معاصر آقای وحيد پورزارع = ما گول خوردیم
معرفي وحيدپورزارع
معرفی آقای وحيدپورزارع
تاريخ تولد: چهار شنبه 1 بهمن 1359
کشور: ايران شهر: tehran
دستای تو دیگه دست یه مهربون نیست .....
حرفای تو دیگه حرف یه همزبون نیست ......
شعراز شاعر معاصر آقای وحيدپورزارع
ما گول خورديم »:
__________________________:
سرت را که بالا بیاوری
چیزی از نجابت ات کم نمی شود ،
خیالت راحت
فرشته های روی شونه هات
پیرتر از آنند ، که حساب و کتاب بیخودی خوبیت را
کف دست بنویسند !...
گناه اگر کنی
از آسمان ستاره می افتد ،
دامنت را بلند کن ،
به چیدن خوشه خوشه آمده ام !
دست پُر اگر از این سیاهی بر نگشتم
دراز می افتم رو به جاده ای که از روم
قطار بهشت بگذرد !
چقدر خندیدیم با دهان پر از زُهل
چقدر مُردیم با دهان پُر از گریه !
تمام آبهای خلیج و خزر
به سمت تو می ریزند
از تو آب می خورد این همه باغهای انگور وسیب
شرابی ام کن
پوست بکن سیب و لعنت به من اگر نخورم !
چرا زمان پرتاب نمی رسد؟
من با هیچ کس شوخی نمی کنم
حتی تو ، قدیسک ساعت دوازده !
روسری ات را بردار
هوای این نقطه از تهران
هوایی ات نمی کند !
به درد هیچ شیطانی نمی خوریم
معادلات جهان بگذار مجهول بماند
در کار ما حتی خدا !
نمی خواهم پاک بمیرم
وقتی خاک ناپاک است ،
برای این همه شرم ،
بی شرمی ام را متاسفم !
در ارتفاع هزار پایی زمین ایستاده ام
میترسم از پاهام
پا بده
این برج هر لحظه میریزد
به فاصله ی پلکی به هم زدن اما
جهان نمی ریزد !
دروغ محض است ،
قدیسک ساعت دوازده !
پرده بردار که دور تو بچرخم
با وضوی شراب از باغهای انگوریت !
سرم را که بالا بیاورم
تیغ و نفرین کتاب نا خوانده
میزد ..میبُرد از ته همه ی رگهای بسته ام را
ما گول خوردیم
باید از راهی که آمده بودیم
بر نمی گشتیم
حتی اگر قطار جهنم از جنازه هامان می گذشت
سرت را که بالا بیاوری
فرشته های جوان جانشین
نجابتت را می دزدند !
ما را به سمت هم پرت نمی کنند ،
و از دست سیب و شراب هم
کاری بر نمی آید
روسری ات را محکم بچسب
ما گول خوردیم !
شاعر معاصر آقای وحيدپورزارع
نظرات