*فرمانروا *

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *فرمانروا *

کتاب بعد سوم آرمان نامه


●بُعد سوم آرمان نامه اُردبزرگ●
● فرگرد فرمانروا ●
● آن چنان به ایران علاقه مندم که حتی تمام بهشت را با یک وجب
از خاک ایران عوض نمی کنم. «عارف قزوینی» دراین بخش نگاهی اجمالی خواهیم داشت ، بر تاریخ فرمانروایان ایران وجهان ، وبر اساس آن به نام جدید فرمانروا خواهیم رسید که بنام پرزیدنت یا رئیس جمهور تغییر یافته است.تاریخ گذشتگان نشان میدهد که همانگونه که از نام فرمانروا نیز برمیخیزد درزمان های گذشته فرمانروا کسی بود که درجامعه پیشین فرمان دهنده وآمروامر دهنده بر دیگران بودوانتخاب یک فرمانروا نیز بدست مردم نبود واز پدر به پسر میرسید.درنتیجه مردم یک کشور هیچگونه انتخابی دراین زمینه نداشتند وبدین شکل فرمانروا انسانی صالح بود یا خیر. فرقی بحال جوامع آنزمان نمیکرد . وهمچنان نیز درکشورهائی که پادشاه یا فرمانروا حکفرمائی میکند . نسل به نسل این ، مقام به فرزند بعدی به ارث میرسد تفاوت کوچکی که دراین میان صورت گرفته است از لحظ انتخاب در جامعه ی امروزی این است، که درصورتی که فرزند اول پادشاهی در ممالک اروپائی دختر باشد ،دیگر منتظر اینکه فرزند بعدی شاید پسر باشد،ویا اینکه حتما پادشاهی پسر دار شود نمی مانند ،وهمان دختراول بعنوان اولین وارث پادشاه ،برای آینده ی سلطنتی ان کشورانتخاب میشود.وبا نام ملکه ی ان کشور ادامه ی سلطنت پادشاهی پدر را بر عهده خواهد گرفت وملکه الیزایت در انگلیس نیز نمونه بارزی ازاین استکه پس ازمرگ پادشاه چون همسر او بود وشاهزاده در سن مناسب نبود تاکنون بر تخت سلطنت نشسته است وبر اساس همان میراث پادشاهی بالاخره و سرانجام که " خدا میداند کی !"سلطنت به پسراو میرسد البته اگرلطف خداوندی مرحمت نموده وعمری براو باقی بگذارد چون درحال حاضر پدربزرگ منو شما شده است! بهرشکل...در گذ شته و در زمانهای دور دربین فرمانروایان از مهربانی وعطوفت کمتر خبری بودوتنها وقتی محبت ومهری صورت میگرفت ، که هدیه و سوغاتی از جانب مردم فقیر میرسید ،ویااز مالیات مردم بخت برگشته ی آنزمان بود که باعث جشن وسرور همگان در قصرها وبارگاه آنان میشد وگاه کسی هدیه ای به مقام فرمانروا, پادشاه اهدا میکرد که در صورت خوش نیامدن پادشاهان وفرمانروایان معلوم نبود چه برسر اهدا کننده می آمد .
بنده ی حلقه بگوش ار ننوازی ، بـِرود!
لطف کن ، لطف ،
که بیگانه شود حلقه بگوش!
● گلستان سعدی●
وبطورکل فرمانروایانی که اینگونه به ظلم وستم عمل میکرده اند بسیار بوده وچنانچه صدائی از کسی بر میخواست آنگاه بااو برخوردی ناعادلانه کردهوحتی به مرگ نیز محکوم میکردند، چراکه درچشم اینگونه فرمانروایان چنین افرادی یک تهدید به حساب می آمده اند (و(ناسازگاروهرج ومرج طلب وآشوبگر شمرده میشدند.
هرکه فریادرس روز نصیبت خواهد
گو در ایّام سلامت ، به جوانمردی کوش .
نه هرکس راه " بدخلقی " بداند
سعدی ●
___ راه بهتر .ف .شیدا ____
تواند ره به خوشبختی کشاند
فغان سر میدهد , روزی سر آخر
وگر ظلمی به دیگر کس رساند
" ره بهتر " بباید, او بیابد
رهی صلح وصفا گر می تواند!
ره دنیا ره ظلم وستم نیست
چو این شد از جهان چیزی نماند!
__ ف.شیدا___
* فرمانروایان بی خرد، مردم را شاگرد خویش می پندارند . ارد بزرگ
اینگونه اعمال باعث میشد که مردم واشخاص عام وخاص با قتل هائی که فرامانروا وحاکمان زیر دست او ویا اطرافیانش اجرا میکردند همه به وحشت افتاده وبا تولید این ترس در جامعه دیگران را وادار به سکوت کردهوهم فرمانداری ومقام خودرا حفظ میکردندوهمچنین به آنچه میل واراده آنان بود رسیده بیشتر زندگی خودرانیز درعیش ونوش وخوشگذرانی سر میکردند ودیکتاتوری وخفقان ظالمانه ای بر ملت ومملکت وملت وشهرها سایه انداخته بود.ازاین رو بسیاری ازاینان درتاریخ ملتها ی دنیا،سرنوشتی جزانقراض رادر فرمانروائی خودشاهد نبوده اند.
* فرمانروای دانا می داند ، هیچ ندائی با کُشتن خفه نمی شود . ارد بزرگ
● درکمین ____
نه آن دل میشود شادان ،که " تنها وغمین" باشد
نه ثروت میدهد شادی ، چو " تنها " بر زمین باشد
ببین دنیا ی فانی را ! نماند تا ابد انسان !
که مرگی بی خبر روزی , همیشه درکمین باشد!
____ف.شیدا____ ●
بد نیست روایتی از گلستان سعدی برایتان بازگو نمایم را مروری داشته باشیم در وصف پادشاهان وفرمانروایان گذشته :پادشاهی کمر به قتل مردی بست وازانجا که مرد دست ازجان شسته بود شروع به بدوبیراه گفتن ودشنام دادن ,به پادشاه وملک ودولت اوکرد
چراکه وقتی که کسی دست از جان شسته باشد دیگر ,هرچه دلش بخواهد برزبان آورده ومیگوید زیرا که دیگر دلیلی برای ترس ازچیزی ندارد ومیداند خواه ناخواه کشته خواهد شد.پادشاه ازوزیران خود پرسید که این مرد چه میگویدوزیر اول بخاطر مصلحت اوضاع گفت: تقاضا میکنند که شما خشم خودرا فروخورده وازکشتن او صرفنظر کنید .دل پادشاه برحم آمد واورا بخشیدوزیر دوم که ضد این مرد بود گفت :این درست نیست که در خدمت خدائی چون شماباشیم وزبان بدروغ بازکنیم و به شما دروغ بگوئیم این محکوم زندانی شمارا به ناسزاوبدوبیراه
گرفته است پادشاه ابروهایش درهم رفت وگفت :آن دروغ مصلحت امیز را بهتر پسندیدم تا راستی که اینطور مرا ناراحت کرد!نشنیده ای مگرکه" : " بزرگان و همچنین انسانهای عاقل واندیشمند "میگویند که:" دروغ مصلحت آمیز بهتر از راست فتنه انگیز است" (متن اصلی از * گلستان سعدی*):
پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری , اشارت کرد بیچاره در آن حالت نومیدی مَلَک را دشنام دادن گرفت (دشنام میداد) وسقط گفتندوبیراه وناسزا گفتن، که" گفته اند:*هرکه دست از جان بشوید ، هرچه دردل دارد بگوید! ملک پرسید:چه میگوید ؟ یکی از وزرا گفت : ای خداوندگار، همی گوید:" والکاظمین الغَیط و العالفینَ عُن الناس" ۱.ملک را رحمت آمد واز سرخون او درگذشت .وزیر دیگر که ضد او بود گفت " ابنای"۲ ٬جنس مارا " نشآید " ۳،در "حضرت " ۴ پادشاهان جز به راستی سخن گفتن!!" این، مَلک را دشنام داد و ناسزا گفت!
مَلک روی ازاین سخن درهم کشید وگفت " ان دروغ وی پسندیده تر آمد! مرا زین راست که تو گفتی، که روی ان مصلحتی بودوبنای این بر "خـُبتی"۵!وخردمندان گفته اند:دروغ مصلحت آمیز بّه از راست فتنه انگیز : توضیح کامل پارسی :
۱/والکاظمین...(آل عمران/۱۳۴*)وخشم خودرا فروخورندواز مردم درگذرد!۲/ابناء : پسران ، فرزندان (اینجا به معنی گروه وطایفه ی ما
/نشآید: شایسته نباشد
۴/حضرت(حضور، پیشگاه)
۵/خُبت : پلید
*ــــــــــــ
.. هرکه شاه آن کند که او گوید
حیف باشد که جز نکو گوید!!!
*___________*
:همچنین برطاق ایوان فریدون نیز نوشته بود:
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند وبس
*__ گلستانه سعدی___*
مکن تکیه بر ملک دنیا وپشت
که بسیار کس چون تو پرورد وکُشت
چون آهنگ رفتن کند جان پاک
چه بر تخت مردن چه برروی خاک!!!
__ * گلستان سعدی ___
در گذشته بیشتر فرمانروایان فقط گوشی , برای شنیدن آنچه دوست داشتند، بودند ! ودیگر سخنان مردم واطرافیان کمترین اثری در راه وروش آنان میگذاشت !.چرا که درآن دوره خداوندگار ملک و کشور ومردم محسوب میشدند واین قدرت کمی نبود بخصوص ووقتی " قدرت مقابله "برای دیگران باقی نمانده باشد و"توان خدائی کردن نیز از" ترس وخوف " به او داده شده باشد" .ودرعین حال اکثرا نیز هیچگونه احساس مسئولیتی را درقبال کشور وملت احساس نمیکردند و همواره با کمترین مخالفتی با بیشترین قدرت به سرکوب کردن آن می پرداختند .ومردم بینوارا نیز با گرفتن مالیاتهای سنگین و خرج های کمرشکن زندگی سرگرم کارخود میکردند .بااین ترتیب دیگر اَحدّی "نای" و"قدرت" مقابله با ایشان را نداشته و ازاینروتاریخ ایران باتمامی گستردگی وزیبائی وجذابیتی که برای دیگر ملل دنیا داشته است, برای مردم خودایران سالهای درد واندوه بسیاری بوده است...و همواره و همیشه سرشار ازانسانهای خردودرشت معتادی بود که, به وسیله حکومت به دلیل درسکوت نگاهداشتن وخاموش کردن هر صدائی وهر اعتراضی آنان را به دام اعتیاد می انداختند!،در آنزمان امکان دسترسی به مواد مخدر راحت تر بود که البته ( در گذشته بیشتر تریاک وافیون یافت می شد*)و براحتی در دسترس عام وخاص قرارداشته وخود " فرمانروایان ودرباریان" نیز،درعیش ونوش مجلسی خود به همین کار مشغول بودند وبی هیچ مشغله ونگرانی وغمی ،مطمئن بودند که کسی برجانمانده است که بر علیه آنان قیامی تدارک دیده ویا مشکلی درجهت سلطنت وفرمانروائی آنان فراهم آورد.
* بیچاره مردمی که فرمانروایانش رایزن ! ، و رایزنانشان فرمانروا هستند . ارد بزرگ
و مردم این دوران نیز که چاره راهی نداشتند، تنها چشم امید به این داشتند که کسی ازراه رسیده یاور آنان گردد .وبه نان وبخور نمیر" فرمانروایان : که با سختی ومشقت نیزفراهم میشد، سر کرده وناامیدی ویاس درمیان مردم گسترشی عمیق داشت.
* سردمداران ناشایست ترسشان از ناکارآمدیشان نیست ،دوری از فرمانروایی آنهارامی ترساند ! . ارد بزرگ
تا جائی که پیر وجوان تنها به زنده بودن واینکه روزی خود را فراهم آوردند ،اندیشه میکردند وبس!وهرگاه جارچیان فرمانروا ویا پادشاه وامپراطوری ها به میدانهای شهر جهت اطلاع رسانی می آمدند مردم که با هزاران امیددرانتظارخبرهائی بودند که ذره ای درحال وروز آنان اثری بگذارد.
* مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند! آنان دگرگونی و بهروزی زندگی خویش را خواستارند !! . ارد بزرگ
چراکه آنان که بر اثر فقرمعتاد میشدند بگونه ای مشغول خود بودندوآنان که بعلت داشتن خانواده پر جمعیت گرفتار نان وبدهی مالیاتی خود بدولت و...بودند نیز دیگر وقت وزمانی برای اعتراض برایشان باقی نمیماند و از سوئی کشاورز ودامدار نیز بنوعی دیگر سرکیسه میشد . وهمگان خدمتگزاران نوکران وکنیزان فرمانروا واطرافیان آنان محسوب می شدند ازاین دست داستانهای تاریخی هرچه بخواهید درتاریخ ایران وجهان میتوان یافت نمود
* سیاست بازان بدانند که فرمانروا همیشه به مردم بدهکار است . ارد بزرگ *
چیزی که مسلم است , ما نمیتوانیم " تاریخ ِ حقیقت ِواقعی ِ" آنچه گذشت راهرگز انکار کنیم
وهرچه که تا کنون بر ایران وسایر کشورهای جهان گذشته است مورخان تمامی دنیا, "
نویسندگان معاصر آن بوده اند و مورخین معاصر فعلی " نیز همچنان به نوشتن تاریخ ادامه داده وخواهند داد.لذا هرچه اتفاق افتاده باشداگرچه میتواند درصورتی که " روایت ویا داستان " باشد تفسیر شخصی توصیف شوداما یک مورخ تاریخ نگار هرگز نمیتواند اعتقادات وافکار شخصی خود رادر تحقیقات خودبعنوان تاریخ بنگاردوبنویسد وچنانچه" حتی خوددر میان آنچه گذشت, باشد"واز احساسات شخصی خود نیز درباب کسی و چیزی بر آنچه گذشت نوشته وآنرا به گونه ای که دوست دارد بنویسدآنگاه نیز تاریخ شناسان وحتی مردم دانا,اینرا بخوبی میدانند که برای مثال : فلان فرمانرواوفلان پادشاه که روایات بسیاری ازاو نیز درجامعه هست یا از پیش بوده است نمیتواندچیزی جزآن باشد که"اکثریت مورخین به اتفاق نوشته ومینویسند .!وآنچه مسلم است این است که چنانچه "کم کاری یا حتی سوء قصد فکری وسوء تعبیری در نوشته مورخین"صورت گیرد,آنگاه دیگر مورخین وتاریخ شناسان جهان درهمان زمان وحتی پس ازاو به انتقاد ومخالفت بااو خواهند پرداخت وواضح است " که تاریخی که برخلاف واقعیت "نوشته شود با مخالفتهای همگانی جهانی, کشوری , دولتی ومردمی درسراسر دنیا روبرو خواهد شد .اینکه من به شخصه بیایم وبنویسم :که همسایه سر کوچه ی ما مدتی شهردار بود وعجب مرد نیکوئی بود ودست به بخشش وانسان دوستیش حرف نداشت ودر میان عام وخاص شهرتی داشت !اگر چنانچه این گفتاربر خلاف واقعیت باشد نه کسی زحمت خواندن آنرا تا اتمام بخود خواهد دادونه از سر تقصیرات نویسنده ی متن خواهد گذشت.! حال درنظر بگیرید: "مورخ" کسی است که شناخته شده است ودر بین افراد بسیاری ازجمله" دیگر مورخین،تاریخ نگاران ، سران کشوری وکشورها فردیست که نام او شناخته شده است. "نه تنها چنین فردی با آبروی خود واعتبار خویش بازی نمیکند "بلکه خود راموظف به نوشتن واقعیات روز "مینماید , چراکه فردامی بایست جوابگوی جمع کثیر دیگری باشدکه کتاب ونوشته ی اورا بررسی خواهند کرد ,وبه صحت سخن یا به تشویق وانتقاد آن خواهند نشست.درنتیجه کسی را نخواهید یافت که شهرتی در قلم داشته باشد وبا مرتبه ای که جوامع باو داده اند بگونه ای غیر منطقی مواجه شود. درنتیجه تاریخی واقعی است که: در بیشترین کتب به یک شکل ویک گونه درسراسردنیا یافت گردد." خواه از معاصر همان زمان بوده باشد خواه از معاصرین و محققین وپژوهشگران تاریخی در تاریخ جهان وآنچه که مشخص است این است که همواره کسی وکسانی در ظالمترین وبدترین دوران تاریخی " بوده اند " که درخفا آنچه میبایست مینوشتند ,چه با پادشاه وفرمانروا ئی مخالف بوده اندیا بعلت , علاقه و محبتی که باو داشتند علاقمند به جمع آوری یادگارها وخاطرات او به نام خاطره ی خود یا یادگار تاریخی بودهه اند , که" بی شک دراینگونه نوشتار, خود این شخص نیز حضورداشته است "در نتیجه , اگر خودآن شخص نیز فردی صالح یاظالم بوده باشد دیگرانی هم, نیز حضور داشتند که بر صحت گفتار او سند باشند یااورا نفی کنند. تا "حقیقت را همانگونه که بواقع بوده است حفظ کرده باشند"وچنین افرادی معمولااز افراد عادی جامعه نبودند بلکه نویسندگان ویا حتی درباریان یا مورخین نزدیک به دربار بوده اند. در روزگار فعلی که بیشتر آنچه آموختنی ست از طریق کتابها واینترنت در دسترس همگان قرار دارد . وقتی درکتابخانه ها و همچنین اینترنت , تاریخ ایران و دیگرکشورهای جهان را مرور می کنیمپعازخود می پرسیم که براستی :" فرمانروای مهربان تاریخ ایران کِه بود؟ تنها نام" درتاریخ دیگر کشورهای جهان نیز تاریخ سلطنتی اومورد بحث وبررسی قرار گرفته است ."واگرچه تاریخ ِ تمامی دولتهای دنیا , توسط تاریخ نگاران ایران وجهان مورد بررسی قرارمیگیرد.اما" کوروش کبیر "به علت علاقه ی وافری که به ایران داشت وسخنان عمیقی ,که در زمان سلطنت خویش بازگو نمود" نمونه ای از شخصیت های بزرگ تاریخ است که در ممالک دنیا نیز توجه زیادی باو داشته ودارند.".و زمانی که به بررسی (آثار سخنان بزرگان*) مشغول هستیم نام او نیز به کررّات دیده و سخنان اونیز بسیار تکرار گشته ونامی شناخته شده در اینگونه کتب جهانی ست ,زیرا که او شاید یکی از بهترین مدبر ترین عاقل ترین مهربان ترین وانسان ترین پادشاهی بود که در آن زمان نمونه اش بسیار کم بود از اینرو در سخنان او همواره عشق به ایران با محبتی وطن پرستانه و عشق به ایران وایرانی مشهود بود وهمه ی تاریخ سلطنت او با تمامی اعمالی که انجام داده وسخنانی که از خویش بجا گذاشته است ،از او شخصیتی را بوجود میآورد" که در تاریخ ایران وجهان نامی ازاو بیادگارباقی بماند وهمواره نیز جاودانی خواهد بود " .کوروش کبیرنه تنها ایران می پرستید وبسیار وطن دوست بود بلکه گوئی مانند این بود که محبت به ایران وایرانی درخون او عجین شده بود . سرگذشت اوسرشار است از سخنان عمیق و هوشمندانه بازیبا ئی پرعطوفتی که در موردایران وفرمانروائی و ملت ومیهن وحتی درباب دشمنان خویش گفته است که ازاو" فلسفه دانی بزرگ ومردی عمیق ودرعین حال باهوش وبا ذکاوت "رااز گفته های مستند تاریخی , میتوان تجسم کردودرعین حال در دوران پادشاهی خود نیز نه تنها به سلطنت خودودوران حکومت خویش رونق وبهائی بخشید ،بلکه " آثار تاریخی باارزشی ازخود به نمادایران وسلطنت ایرانیان بجا نهاد که تا همیشه بیادگار باقی خواهد ماند "حتی اگر خدای ناکرده براثر بلایای طبیعی ,خللی دراین بنا های قدیمی وامارات باارزش ایجاد شود باز نیزیادگاراو در تاریخ توسط عکسهاوفیلمهای گرفته شده تا ابد باقی خواهند ماند .کمااینکه همواره ازدیگر کشورها نیزجهت بازدید وفیلم برداری توریست ها وفیلمبرداران محقق تاریخی وبسیاری دیگر..,به اینگونه اماکن در سراسر دنیا از جمله ایران سفر میکنند ویکی از این اثار نیز " تخت جمشید "است وهمچنین بسیاری دیگر از بناهای تاریخی دوران او, که ازاو برجا مانده است. درنتیجه" کوروش کبیر" بارها وبارها در مورد ایران وتاریخ ملی اوتکرار میگرددواو کسی بود که تاریخ ازاو به نیکی یاد میکند.
*فرمانروایان تنها پاسخگوی زمان حال خویش نیستند آنها به گذشتگان و آیندگان نیز پاسخگویند . ارد بزرگ *
صرفنظر از آن تاکنون گفتیم که "کوورش کبیر "همواره به مردم خود توجه بسیاری معطوف میداشت ورضایت آنان را خواهان بود.او بعلت" دانش وعقل وهوش وتفکرارزشمندی"که داشت میدانست توجه به :« مملکت وملت یکی از قوانین اصلی سلطنت درحکم وقانون یک فرمانروایست»وهمواره گوش شنوائی بردردهای مردم ونگاه بازی بر زندگی مردم خودداشت وآبروی مردم ِپارسی زبان خود رابه عدل وعدالت وخوشنامی حفظ نموده در تاریخ ایران ابهت وآبروئی برای ایرانیان برجا نهاده است , که تاهمیشه یک ایران وایرانی " میتواند به یاد ویادوّاره وتاریخ حضور او در ایران افتخار کند *
*خواست فرمانروا باید هم آهنگ با مردم باشد ، پیش داوری او به نابودی اش می انجامد . ارد بزرگ
شاید بهتر است کمی بیشتر ازاو بدانیم: از "دیدگاه بزرگان" :
آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده اید که چرا شخصیتی مانند کوروش که جهان در برابر بزرگی او شگفت زده است و مشهورترین مورخین و باستان شناسان و خاورشناسان دنیا , از او به نام ایر مرد تاریخ جهان یاد کرده اند،به آن صورت اسمی , از او در ایران برده نشده است؟ یا هیچ حرکتی که شایسته او باشد در جهان انجام نشده است؟ آیا ادامه راه این شخصیت بزرگ جهان نمی تواند راه نجات ملل باشد؟ آیا ایران که کوروش را در تاریخ خود دارد و خود مهد حقوق بشر جهان بوده است،نمی بایست بیشتر به ایرانیان وجهانیان شناسانده شود؟ کوروش پدر ملت ها، بزرگ قهرمان آن روزگار، سرور آسیا، کسی که دشمن او را به نیکی ستایش کرد و او را نمونه یک " شهریار والا "می دانست ،امروز کجاست؟ودر کدامین خاطره ای زنده است؟این مطلب را,ایرانیان باید بدانند که کوروش در حد یک پیامبر دلسوز برای ایران خدمت کرد و ایران یعنی کوروش و کوروش یعنی ایران. چراکه راه او راه جوانان آینده ایران است و هیچ شخصیت غربی و عربی (به جز پیامبر و ائمه ی اطهار) نمی تواند برای ما ایرانیان بالاتر از او باشد. دراین جا نظر برخی از پرفسورها و مورخان را در مورد "کوروش کبیر" می خوانیم:
_____________":
پروفسور ایلیف مدیر موزه لیورپول انگلستان:در" جهان امروز، بارزترین شخصیت تاریخی ایران * کوروش* " شناخته شده است, زیرا "نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراطوری چندین دهه ای ایران مایه ی شگفتی است. آزادی به یهودیان و ملت های منطقه و کشورهای مسخر شده که در گذشته نه تنها وجود نداشت بلکه کاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست. "* « دکتر هانری َبر »دانشمند فرانسوی:این پادشاه بزرگ یعنی کوروش هخامنشی برعکس سلاطین قسی القلب و ظالم بابل و آشور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زرتشت بوده است. به همین سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات نیک می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خداوند دانسته و آن را برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می کردند." پروفسور آلبر شاندو :در تاریخ شاهنشاهی " کوروش بزرگ است "که بر طبق تاریخ هرگز بر اساس خشونتپی ریزی نشد زیرا با" رعایت حقوق مردمان "پایه گذاری شده بود. پارسی ها با مساعدت یکدیگر و به یاری پادشاهان مقتر خود عظمت و شکوهی را در تاریخ به جای گذاشته اند "که نشانه نبوغ و نژاد پاک آنان است.نژادی که حماسه آنان را همچون آفتابی در تاریکی نشان می دهد.آنان درخششی در جهان از خود به جای گذاشته اند که برای آیندگان نیز خواهد ماند." « ژنرال سرپرسی سایکس» :مطالب کتاب مقدس تورات و نوشته های یونانی و سنت های ایرانی همه هم داستانند که " کوروش باستانی سزاوار لقب بزرگ "بوده است ." مردم او را دوست می داشتند و «پدر» می خواندنش. " ما نیز می توانیم" بدان ببالیم که نخستین مرد بزرگ آریایی که
سرگذشت او بر تاریح روشن است، صفاتی چنان عالی و درخشان داشته است."* ژنرال سرپرس سایکس *" بعد از دیدار از آرامگاه کوروش بزرگ:من خود سه بار از این آرامگاه دیدن کرده ام و توانسته ام اندک تعمیری نیز در آن جا بکنم و در هر سه بار این نکته را یادآورده شده ام .که زیارت آرامگاه کوروش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان امتیاز کوچکی , نیست و من بسی خوشبخت بوده ام که به چنین افتخاری دست یافته ام. به راستی من در گمانم که آیا برای مردم آریائی(هندو اروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیان گذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهم تر باشد."افلاطون:" پارسیان در زمان شاهنشاهی کوروش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند. "از این رو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملت های جهان شدند. در زمان کوروش بزرگ فرمانروایان به زیردستان خود آزادی می دادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می کردند. مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند.از این رو در موقع خطر به یاری آنان می شتافتند و در جنگ ها شرکت می کردندوآزادی و مهرورزی ورعایت حقوق اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت. * "هرودوت- تاریخ هرودوت":هیچ پارسی یافت نمی شد که بتواند خود را با "کوروش" مقایسه کند ." ازاین رو من کتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تا" کردارهای شگفت انگیز و بزرگ این دو ملت عظیم هیچ گاه به فراموشی سپرده نشود. کوروش سرداری بزرگ بود.در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری ازملت های دیگر فرمانروایی می نمودند.سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و بخاطر او ازهر خطری استقبال می کردند.*" پروفسور گیریشمن- ایران از آغاز تا اسلام" :کمتر پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد. کوروش سرداری بزرگ و نیکخواه بود. او آن قدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای را تسخیر می کرد به آن ها آزادی مذهب می داد و فرمانروای جدید را از میان بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود. او شهرها را ویران نمی کرد و قتل عام و کشتار نمی کرد. ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان که سرزمینشان به وسیله ی کوروش تسخیر شده بود وی را سرور و قانون گذار می نامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند می خواندند. * " کنت دوگوبینو سفیر اسبق فرانسه در تهران"(مورخ فرانسوی):تاکنون هیچ انسانی موفق نشده است اثری را که کوروش در تاریخ جهان باقی گذاشت، در افکار میلیون ها مردم جهان بوجود آورد.من اذعان می دارم که اسکندر و سزار و کوروش که سه مرد اول, جهان شده اند، کوروش در صدر آن ها قرار دارد.و تاکنون در جهان کسی به وجود نیامده است که بتواند با او برابری کند و قوانینی که حضرت مسیح که در دین مسیحیت صادر کرده است نیز در زمانی بود که در تاریخ آن زمان که انسان ها به راحتی قربانی خدایان می شدند و این بی سابقه بود. « کوروش شاهنشاه پارسیان د ر " فاسفه" بیش از هرکس دیگر آگاهی داشت».این دانش را نزد مغان زرتشتی آموخته بود.* پروفسور کریستین سن ایران شناس و استاد زبان اوستایی وپهلوی شاهنشانه " کوروش بزرگ" نمونه یک پادشاه جوانمرد بوده است.این " صفات برجسته اخلاقی او" در روابط سیاسی اش دیده می شده است.در قوانین او احترام به حقوق ملت های دیگر و فرستادگان کشورهایدیگر وجود داشته است و سرلوحه دولتش بوده که این " قانون بین الملل "نام گرفته است. " ویل دورانت- تاریخ تمدن ویل دورانت" :کوروش از افرادی بوده که برای فرمانروایی آفریده شده بود."به گفته ی "امرسون": وجود کوروش شاد بودند.روش او در کشورگشایی حیرت انگیز بود.
*فرمانروای اندرزگو شایسته فرمانروای نیست تنها آنانی شایسته اندکه اهل کارند . ارد بزرگ
او با شکست خوردگان با جوانمردی و بزرگواری برخورد می نمود.
* همواره سودجویان خود رانگهبانان راستین فرمانروا می دانند .حال آنکه فرمانروای پاکزاد ،به شمار مردم خویش پاسبان دارد . ارد بزرگ
به همین دلیل یونانیان که دشمن ایران بودند نتوانستند از آن بگذرند و درباره او داستان های بیشماری نوشته اند .و او را بزرگترین جهان قهرمان پیش از اسکندر می نامیدند.
او " کرزوس " را پس از شکست از سوختن در میان هیزم های آتش نجات دادو بزرگش داشت و او را مشاور خود ساخت و یهودیان دربند را آزاد نمود.
* فرمانروایان نیرومند ، رایزنانی باهوش و کارآمد در کنار خود دارند .ارد بزرگ
کوروش سرداری بود که بیش از هر پادشاه دیگری در آن زمان محبوبیت داشت و پایه های سلطنت خود را بر سخاوت و جوانمردی بنیان گذاشت.*
* یکی از بزرگترین خوشبختی ها ، خدمت بیشتر به مردم است . ارد بزرگ*
" کلمان هوار"- تمدن دان ایرانی:کوروش بزرگ در سال 550 قبل از میلاد بر تخت پادشاهی ایران نشست. وی با فتوحاتی ناگهانی و شگفت انگیز امپراطوری پهناوری را از خود به جای گذاشت که تا آن روزگار کسی به دنیا ندیده بود. کوروش سرداری بزرگ و سرآمد دنیای آن روزگار بود.او اقوام مختلف را مطیع خود ساخت.پادشاهی که روا دارد ستم بر زیر دست دوستداراش روز سختی ،دشمن زور آور است!
___ سعدی ___
با رعیت صلح کن
وز جنگ خصم ایمن نشین
زآنکه شاهنشاه عادل را
رعیت لشکر است !!
___ سعدی ___
* میرآب ، به اندازه دهد ، همه دشت سبز خواهد بود . ارد بزرگ*
این جمله بدین معناست که چنین میرابی میتواند خود حکمران وفرمانروا باشد یا مردم آن حکومت که سرسبزی را زمیراب وجود خویش باز پس می گیرد! یا بدیگران نیز می بخشد وهمه جارا چون خود از تشنگیرهانیده و سبز میکند .!چراکه فرمانروای عادلبا همگان یکسان رفتار میکند.وانسان عادل درهر مقامی همچنان و تا همیشه ,عادل باقی میماند .وتاریخ نیز همچنان نشان میدهد که کوروش پادشاه ایران درتاریخ سلطنت خود اولین دولت مقتدرو منظم را در جهان پایه ریزی کرد. و برای احترام به مردمان کشورهای دیگرمعابدشان را بازسازی کرد.او پیرو دین یکتاپرستی زرتشت بود .ولی به هیچ عنوان دین خود را بر ملل مغلوب تحمیل نکرد.
* فرمانروا اندیشه خویش را درگیر رخدادهای کوچک نمی کند . ارد بزرگ
*مولانا ابوالکلام احمد آزاد فیلسوف هندی:کوروش همان ذوالقرنین قرآن است.
او پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و منش و کردار نیک را به مردم ایران و جهان هدیه داد.
* اخلیوس(آشیل) شاعر نامدار یونانی- تراژدی پارسه معتقد بود :" کوروش" « یک تن فانی سعادتمند بود. او به ملل گوناگون خود آرامش بخشید» .خدایان او را دوست داشتند. او دارای عقلی سرشار از بزرگی بود.
______پایان متن_____
همانطور که دیدید تاریخ همواره از پادشاهان وفرمانروایان خوب وبد و خاطرات وحقایق
وتلخی وشادی های بسیاری را با خود کشیده و میکشد و بر اساس آنچه در روزگاران از طریق فرمانروایان بر سر ممالک آمده است گذشته از تاریخ ،درمیان عامه نیز روایات و حکایات بسیاری موجود است که یاخود بدکردند یا اطرافیان آنان باعث انقراض سلطنت وحکومت شده و یا انقدر ادامه دادند تا به انقلابی از سوی مردم بجان آمده سرنگون شدند وگفته اند که : ما بد نبودیم بلکه ,اطرافیان ما بد کردند وما بیخبر بودیم "اما حاکمی که از آشنائی نزدیک خود بیخبر باشدچگونه میتوانداز دولت وکشوری ومردم آن ,خبر داشته وبه داد آن ملت وبرسد؟!".
* بی شرم ترین فرامانروایان آنهایی هستند که ناکا رآمدی و اشتباهات خود را به مردم نسبت می دهند . ارد بزرگ*
* پادشاهی که مردمش ازاو فروتر بنشینند,در فزونی و برتری نیست او در ته چاه کبر و خود بینی فرو افتاده است . ارد بزرگ*
* به حال سرزمینی که روشنفکرش ، حرف فرمانروایان تمامیت خواه را تکرار می کند باید گریست . ارد بزرگ*
دنیا اما روزبروز با پیشرفت وداشتن امکانات بیشترواختراعات ودانش روزانه امروزه به جائی رسیده است که انسانها نیر به نسبت همین تغییرات , بسیار با گذشتگان تفاوت پیدا کرده اند وبقولی" :هرکه بامش بیش برفش بیشتر" با تغییرات جهانی نوع توقعات وخواسته های آدمی نیز بزرگتر وگسترده تر شده بلندپروازی های مخترعین کاشفین انسانهائی از دسته ی برآزندگان ودانشوران ودانشمندان دنیا چنان بوده است که امروزه شما با دیدن تکنولژی نوین وامکانات ساخته شد بدست آنان گاه به حیرت فرو رفته ودر باور آدمی نمی گنجد , که آنچه میبیند ویا حتی دراختیار بشر قرار گرفته است " واقعیتی از زندگی ست "اما هست و واقعی ست!. " در نتیجه انسان امروزی انسانی ست با شناختی بسیار بالاتر از گذشته با درک واندیشه ای که شاید دراقوام گذشته ودر گذشتگان تاریخ بندرت میشد نمونه اینگونه افراد را یافت واگر بودند خود جز کاشفین وافراد ممتاز میشدند که بی شک خود نیز خدمتی به جامعه ی آنروز خود کرده بودند گاه با کشف واختراع گاه حتی با قلم, که نمونه ی آ نان را طی "فرگردهای پیشین "ذ کر کرده اما,کسی که امروزه فرمانروائی کشوری را بعهده میگیرد بر طبق همان روال امروزی حتی درنام نیز با گذشته تفاوت میکند وبحد گذشته نیز دستهایش برای اوامر وجنایات وقدرت طلبی هاوخودخواهی ها باز نیست , اگرچه شاید شکل قضیه فرق کرده باشد ودر درون بسیاری ازممالک همچنان افراد قدرت طلب در زیر پوشش های بسیار، قدرت و سلطه وتسلط خویش را حفظ کرده اند.اما اینان نیز سرنوشت بهتری از گذشتگان نخواهند داشت.
* خواست فرمانروا باید هم آهنگ با مردم باشد ، پیش داوری او به نابودی اش می انجامد . ارد بزرگ
اما امروزه بیش از اینکه فرمانروائی درنام امروزی" :پرزیدنت ورئیس جمهور" امری را بطور مستقیم صادر نماید با بازیهای سیاسی همان میکند که درگذشته صورت میگرفت .وبراحتی نیز
در زمان لازم به کتمان آن خواهد کوشید .چرا که هرگز نه به زبان نه دربرگه ای که منو شما دیده باشیم وسندی برآن باشد دستور وامری را امضا یا ارسال نمیکند و هرآنچه که در گفتاربه صلاح دولت او نباشد مانند خانم کارتر با عنوان اینکه: سیاستی ملی ایجاب نمیکند!که جواب این وآن سوال را بدهم با اسم سیاست برنفع دولت وملت ازاقرار ویا بازگوئی مطالب واخبار لازمه ی آن خود داری مینماید .
*بیچاره مردمی که فرمانروایانشان ، شاگردان رسانه ها باشند . ارد بزرگ
چراکه امروزه دیگر بزرگان ملل تنها در مقابل مردم خود پاسخگو نیستندبلکه نه تنها مردم بنام دمکراسی حق سخن وپرسش دارند بلکه چشم جهان به یکایک دوّل دنیا دوخته شده است تا خطائی بیابدوبر او بتازدواین مطلب تنها به کشورهای جهان سوم باز نمیگردد وربط پیدا نمیکند بلکه تمامی ممالک دنیا در اتحادیه های یا کنگره های جهانی در نام های مختلف چون: "یوُ, اِن", "ناتو" وسازمانهای جهانی که هریک موظف به رسیدگی به برخی از مسائل جهانی هستند )ادامه دارد.
* فرمانروایان هیچگاه نباید از بار کاری که بر دوش گرفته اند شانه خالی کنند اگر هم اشتباهی رخ نموده با دلیری آن را بازگویند . ارد بزرگ
سرنوشت صدام و افراد فامیل واشنایان تازه به دوران رسیده اشکه بنا گاه قدرتی یافته و خود را گم کردند وبه یاری همان اودر پست های مهم درزمان حکومت او و عوامل فساد در دستگاه حکومت وقدرت او بودندو...ولی " سرانجام " نیز "سرنوشت وسرانجام اوو آنان" را نیز دیدیم.
*فرمانروای دانا ، زخم خورده را بر هیچ کار دیوانی نمی گمارد .ارد بزرگ
* فرمانروایی که نتواند جلوی بیداد بزهکاران و چپاولگران رابگیرد شایستگی گرداندن کشور را ندارد . ارد بزرگ*
* فرمانروا در برکناری کارمند نابکار زمانی را نباید از" دست دهد"چون سیاهی کار بزهکار در دید مردم خیلی زود دامن او را نیز خواهد گرفت . ارد بزرگ
و مانیز درنتیجه درتاریخ جهان دیده ایم, که گاه خداوند برروی همین زمین برکسی جهنم را میگشاید وتقاص خویش رابر مرگ وقتل عام بنده گان خویش از طریق انسان وانسانهائی , با مرگ او پس میگیرد ! نمونه دیگر اینوع فجایع و پیش تر از آن" هیتلر" وتاریخ نفرت انگیز جنایات او وحکومت پست ودُون مایه ای که از انساندوستی هیچ نمیدانست که این نیز باز جز به شکست وانقراض حکومت او به جائی نرسید, چرا که خداوند اگرچه خاموش است اما"برحق است" ودر زمانی که " صلاح بداند خود جوابگوی عناصریست که بر جهان وجهانیان به ظلم وستم برخیزند وامروزه قاونون بین المللی درهمه جا به رسمیت شناخته شده ودولتها موظفند تمامی کار سالیانه ی خویش راخواه فرهنگی /اجتماعی باشد خواه سیاسی و....ارائه داده وآنچه را که درکشور خود انجام داده اندو در صورت مجلس برنامه ی خویش حاضر وفراهم ونوشته شده ومکتوب داشته باشد تا جوابگوی مملکت وملت خود وهمچنین ملل دیگر درقانون بین الملل باشند
* فرمانروایان تنها پاسخگوی زمان حال خویش نیستند آنها به گذشتگان و آیندگان نیز پاسخگویند . ارد بزرگ *
* وقتی دیوانسالاران از نزدیکان فرمانروایان شدند دیگر,امیدی به رشد کشور نیست . ارد بزرگ
فرمانروای دانا ، زخم خورده را بر هیچ کار دیوانی نمی گمارد .ارد بزرگ
اینرا نیز بی شک میدانید که ترقی بشر و دانش انسانی امروزه نشان داده است ,که حتی کندن یک درخت در افریقای جنوبی وجابجائی یک قورباغه از محل آبزی خویش به محلی نامناسب میتواند" زنجیره غذائی دنیا "را برهم بریزد وبر دیگر ممالک نیز صدماتی از لحاظ طبیعت ایجاد کند!برای مثال چندی پیش دراخبارنروژ اعلام نمود که(فقط یک عدد شاه خرچنگ یا سلطان خرچنگ نروژی *)
*" ازنمونه های بزرگ خرچنگ "*از منطقه آبگرم نروژ به منطقه سردتری نقل مکان کرده است ودرپی علت آن ,نه تنها خرچنگ مذکور را به منطقه ای که می بایست می بود, بازگرداندند ,
بلکه بمدتی طولانی درهمان حوالی بدنبال دیگر خرچنگها بودندکه چنانچه تعداد دیگری نیز هست آنا ن را مجدد به جای خود انتقال دهند .
● از فرمانروا به خرچنگ رسیدن مطلب بسیار جالبی از آب درآمد !
ولی هدفی در این گفتار هست که عرض میکنم, زمانی که جابجائی یک خرچنگ ,در زنجیره غذائی آدمیان تا به این حد تاثیر داشته باشد که کشوری مجبور به پرداخت هزینه ای هنگفت شود تا سراسرمنطقه گرو سرد دریائی واقیانوسی را بررسی کند که مبادا یک خرچنگ شده باشد دوتا یا بیشتر , اهمیت موضوع نیز روشن میشود وخیلی ساده است باز مسئله ی زنجیره ی غذائی مطرح است که :"یک خرچنگ در طبیعت دریائی + زنجیره ی غذائی = حیات ویا انهدام انسان از گرسنگی , از نداشتن یک محیط زیست مناسب برای ادامه ی حیات و.... " . میدانید که جابجائی یکی از عناصروترکیبات زمینی وهمچنین تغییر مکتان وتغییر شکلی ناهماهنک در جا ومکان موجودات زمین از جائی به جای دیگر تمامی سیستم طبیعیِ طبیعت آن بخش یا آن قسمت از زمین وموقعیت طبیعی وعادی آنرا رااز بین برده وشکل زندگی دریائی یا زمینی بطور کامل تغییر کرده وآنچه باید به روال چرخه ی زمین در تولید, یا درآنچه بایدانجام شود با این شکل یا ازبین میرود و یا آنچه می باید بقا یابد دراین تغییرات باعث برهم خوردن چرخه وزنجیره ای دنیا میگردد وبسیاری چیزها از حالت عادی بیرون آمده وچرخه ی طبیعی دنیا برهم میخورد در نتیجه یک خرچنگ در زنجیره غذائی بیش از یک عدد خرچنگ اهمیت داردواگرمثلا بتدریج تمامی خرچنگها از منطقه ی زیست خود به جای دیگری نقل مکان کنند وسیستم غذائی را برهم بزنند وحیواناتی که ایشان تغذیه میکنند یا دیگر حیوانات وآبزیان از خرچنگها دچارکمبودهای غذائی وحتی طبیعی شده ودچار نقصانی در طبیعت شده آنگاه مرگ دیگر موجودات دریائی وحتی گیاهی ته دریاهارا سبب میگردد. حال وقتی فقط یک خرچنگ در زیست طبیعی دنیا وزندگی انسانها تااین حد اثر گذار باشد ویا حتی مورچه وپشه ای که ما براحتی آنرا میان دستهای خود له میکنیم (البته بنده اینکاررا ،هم نمیکنم تا بتوانم براحتی بگویم:من آزارم به یک مورچه هم تابحال نرسیده ,وپشه ومگسها رانیز تا جائی که بتوانم ازخانه بیرون میکنم ،اما درغیر اینصورت همسرم موظف به اخراج آنان به شکل خود می باشد !( واین عین واقعیت است)! اما بهرحال چگونه میشود کشته شدگانی در سیل در زلزله وعوامل طبیعی و کشت وکشتاری درجنگ یا در میان ملل یا اقوام یا جنگهای داخلی واز دست رفتن انسان وانسانهائی در سیستم زنجیره ای دنیا بی اثر باشد؟؟؟ ازاین روست که امروزه نمیتوان نه بعنوان یک پرزیدنت نه بعنوان یک سرمایه دارنه بعنوان یک تاجر ودارا وقدرتمندوهرنامی دیگر نمیتوان قاتل وستمگر بود و در مقابل دنیا نیازی به پاسخ دادن نیز نداشته باشد چراکه اینک مردم فقیرآن کشور دردوران تاریخ گذشته نیستند که چون پیشینیان وبه تنهائی ودر بی زبانی بدون رسیدن صدائی بدادخواهی به محکمه ای قربانی ظلم شده یا حق وحقوق آنان سلب گردد .
"امروز دنیا سوال میکند"
, آری اکنون دنیاست که میپرسند وسوال خواهد کرد وپاسخ خواهد خواست که :چرا وبه کدامین حق کسی یا کسانی به خویش جرات میدهند قاتل بشریت ویا انسانی درهرعنوان ونامی باشند که هیچ انسانی حق چنین عملی را ندارد به هیچ عنوانیدر هیچ شرایطی مگر به حکم قانونی که پذیرفته از دیدگاه جهانیان باشد و همچنان وهمواره نیز هرچه اتفاق بیافتد درتاریخ نیزباقی خواهد ماند .مانند جنایات هیتلر که سرپوشیده نماند یا بمباران اتمی "هیروشیما و ناکازاکی" بدست امریکا یا " یازدهم سپتامبرفاجعه ی ساختمانهای دوقلوی آمریکا"
در نیویورک (بنام= وُروُد ـ تِرید . سِنتِر*)
word trade senter
که همچنان هر ساله درسال روز هر یک از آنان ,مردم دنیا سر ساعت مشخصی بمدت یکدقیقه سکوت میکنندودرکنار آن فجایع طبیعی مثل "سونامی زلزله ی بم" و...یکایک فجایع تاریخ " چه به دست طبیعت چه بدست آدمی! امروزه در دنیا همگان از یکدیگر با خبرند .ملل جهان قانون بین المللی را نیز براساس همینگونه اتفاقات برنامه ریزی نموده وپیگیری مینماید وحق وباطل در دنیای " انسانیت" به قانون بین المللی جهان بررسی میشود ودر تاریخ نیز نقش میبندد .درنتیچه هیچ چیز هیچوقت پنهان نمیماند وآنچه باید اشکار شود میشود وتاریخ نویسان چون گذشته وقایع را برای آیندگان مینویسند.
___ زخم ناباور....____
دلم گرفته ...آری ...
دلم گرفته به هزار، زخم ناباور...
در این جهان،که کسی...
با کسی ،برابر نیست!
هزار وزنه اگر، بر زمان بیآویزم
کسی به چشم محبت ،به دیده برتر نیست!!!
تمامِ بودن ِانسان ،به خواری ونفرت
که آنچه بجا مانده جز ،
" حقارت نیست"!
سروده ی"منم ها"
تمام وکامل و تام ،
بجز سرایش
"خود بینی " از حماقت نیست ...
کنون جماعت دنیا
چه دلخوشی دارد
چو در سروده ی منو تو
, هیچ جز جز " ستایش " نیست!
خدای را، ستایش،نکرده ایم وسپاس...
که از سرای خدائی,
"نیاز وخواهش " نیست
"نیازو خواهش" نیست!!!
منو تمامی دنیا
اگر بهم ریزیم
کسی به " خلقت وبودن" ،
نظر نخواهد کرد ! دریغ ودرد ,
که این روزگار امروزی, حکایت دردی ست
در سرای کهنه وسرد!
اول خرداد 1387
___فرزانه شیدا____
امروزه سردمداران ملل مختلف, وظایفی را برعهده دارند وموظفند عملکرد سالیانه ی خویش را اعم از اقتصادی وسیاسی واجتماعی وفرهنگی به اتحادیه ها وکنگره های مربوط به هریک از این سازمانها ونه فقط به یک کشور بلکه بدنیا وبه تمامی مردم دنیا ,ارائه دهند وکلام
همه برای یکی یکی برای همه دراینجا معنا میگیرد که همگان برای یکدیگر حاضر هستند واگرچه این از آنچه سالیانه درجنگها ودرخفا صورت میگیرد نکاسته است اما قانوئمندی دوّل باعث میگردد که صدامهای دیگر وجنایتکاران بیشتری چون فرمانروایان پیشین تاریخ توان شانه خالی کردن از اعمال خود را نداشته باشند ودربرابر ملت وکشور خود از سوئی ودربرایر دنیا از سوئی دیگرودرنهایت دربرابر آنکه ازهمه بالاتر است در پیشگاه خداوندگار جوابگو باشند وبعنوان فرمانروائی یا هرعنوان دیگری چه بزرگ باشد چه کوچک از ایشان بر دیگر انسان وبشر زیانی نرسد.
* فرمانروای شایسته، به فکر انتقام از مردم خویش نیست . ارد بزرگ*
چراکه حتی در دادگاه بین المللی نیز جز بخواست خدا صدامها کشیده نمیشوند واین بعلت این است کهامروزه " همه برای یکی ویکی برای همه " حاضر هستند ومی بایست به تبعیت از قانون جهانی چنین هم باشند.واین نیز خواست خداوند ,درخلقت آدمی بوده. است و , وجود وحضور هر یک انسان نیز به" حکم خداوندگار "تعیین گشته است واحدی دراوج قدرت نیز حق سلب وگرفتن زندگی اورا یا حتی ظلم به آدمی وبشر وبشریت , راندارد .درزمانی که سازمان حمایت از حیوانات ظلم به حیوان را در سراسر دنیا محکوم میکند ,روشن است که ظلم وستم به اشرف مخلوقات به انسان صدبرابر ارزشی بیشتر داشته باشد تا بدان رسیدگی شده ودلیل آن کشف گرددو اینجاست که سرانجام این سروده های عمیق معنای واقعی خویش را پیدا میکنند که :
"تن آدمی عزیز است به جان آدمیت
نه همان لباس زیباست نشان آدمیت! "
واز سوئی دیگر:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چون عضوی بدرد اورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
________
این است که ما دیگر " نام " (فرمانروا*) را هم در زمان امروزی پذیرا نیستیم اما امید که در نامی دیگر فقط کادو پیچی وروبان آن عوض نشده باشد و در داخل جعبه ای خالی را انتظار نکشیم که از آن هیچ عایدمان نگردد جز نتایج تلخی از رفتارها وعملکرده های استباهی که شخص یا اشخاصی میتوانند درجهان باعث ان باشند چرا که دردنیا اثر هرگام ایشان وآنان میتواند برمن شما وتمامی مردمان جهان اثری اثر گذار در نسل وهستی وبودن انسان ها ودرحد مرگ وزندگی همگان داشته باشدفرگرد فرمانروا را درهمینجا به اتمام میبریم
*" باامید روزگاران بهتری که انسان"" بنام"" * نامی* انسان ""سربلند باشد درپیشگاه خداوند ودر نزد خود ودر نزد همگان درجهان.آمین.
__« بنام "نامی" انسان »____
مکن ظلمی بیک انسان،
نه بر مرغ وُنه برحیوان
مکن از روی بدخواهی
,دلی غمگین وسرگردان
جهان همواره "میگردد"!
تو( نیکو ) "گِـرد" دلها باش
مشو ویرانی دلها !
بکن ویرانه را ، عمـران!
مرنجان هردلی ازخود،
مشو دردِ دلِ ریشی
که آن دل در پریشانی ،
دهد قلب ترا سامان
مبر از خاطرت هرگز
که "عمرت "درجهان فانی ست
سری بالا بباید داشت
" بنام *نامی انسان"!!!"
به بدخواهی چو سر آری ،
بدی ها را بخود بینی
که دنیا ،روزگارت را ،
دهد بر "بی کسی " فرمان !
دراین ره ، گرنمیخواهی ،
دل ِ آزرده ای باشی
مشو بر کس دلیل غم !
مشو جزئی ز بدخواهان
"خدا"بر" حق وانصاف " است
تو" مُنصف " درجهانت باش
نیارزد زندگی آن حد ،
که خود خود را کنی ویران!!
____ فرزانه شیدا ____
* فرمانروای دانا ، زخم خورده را بر هیچ کار دیوانی نمی گمارد .ارد بزرگ*
فرمانروای شایسته، به فکر انتقام از مردم خویش نیست . ارد بزرگ
* فرمانروایان هیچگاه نباید از بار کاری که بر دوش گرفته اند شانه خالی کنند اگر هم اشتباهی رخ نموده با دلیری آن را بازگویند . ارد بزرگ
* فرمانروایی که نتواند جلوی بیداد بزهکاران و چپاولگران را بگیرد شایستگی گرداندن کشور را ندارد . ارد بزرگ** فرمانروا در برکناری کارمند نابکار زمانی را نباید از دست دهد چون سیاهی کار بزهکار در دید مردم خیلی زود دامن او را نیز خواهد گرفت . ارد بزرگ
* به حال سرزمینی که روشنفکرش ، حرف فرمانروایان ,تمامیت خواه را تکرار می کند باید گریست . ارد بزرگ
* بی شرم ترین فرامانروایان آنهایی هستند که ناکا رآمدی و اشتباهات خود را به مردم نسبت می دهند . ارد بزرگ
* پادشاهی که مردمش از او فروتر بنشینند در فزونی و برتری ,نیست او در ته چاه کبر و خود بینی فرو افتاده است . ارد بزرگ
* میرآب ، به اندازه دهد ، همه دشت سبز خواهد بود . ارد بزرگ

پایان فرگرد فرمانرو به قلم : فرزانه شیدا/ f sheida* Farzaneh sheida
●آرمان نامه : شامل یکصد و سیزده فرگرد و هفتصد و چهل و پنج فرمان ارد بزرگ


نظرات

جملات کوتاه مشاهیر جهان

پست‌های پرطرفدار