


ماخذ : http://243.blogfa.com/post-153.aspx
از دیالکتیک فیلسوف اُرُد بزرگ تا نظریات فلسفی او



سال 1388 به ياري خدا وند متعال ازسوي رهبر انديشمندمان حضرت آيت الله خامنهاي بعنوان اصلاح الگوي مصرف نامگذاري شد و همه مسئولان كشورما ن راموظف كرد با بهره گيري از امكانات مادي و معنوي موجود دركشورمان، كارهاي نو و ابتكاري و راههاي ميان بررابراي تحقق اين راه با انجام حركت هاي اصولي،كاربردي و گسترش فرهنگ مطلوب نحوه درست مصرف كردن را در ارائه خدمات به همه قشرها به خصوص قشرهاي محروم جامعه و براي رشد و شكوفايي هر چه بيشتر كشورمان در بخشهاي مختلف بكارگيرند.
نامگذاري سال جديد از سوي مقام معظم رهبري بعنوان سال اصلاح الگوي مصرف شايد در ظاهر بعضي ها بعنوان كليشه شدن نامگذاري سالها به نظر برسد ولي نكته مهم اين است كه همين عناوين نشان از اهميتي دارد كه عمل كردن به آنها مي تواند عاملي مهمي درترقي و شكوفايي هر چه بيشتر كشورمان گردد.
تعيين نام اصلاح الگوي مصرف براي سال جديد، توأم با تعيين شفاف دو هدف راهبردي نظام در دهه چهارم؛ يعني ميل به پيشرفت و عدالت، مستلزم تحول در روشها و الگوهاي برنامهريزي، مديريت و نظام اجرايي است.
اساسا اصلاح الگوي مصرف را بايد از ابعادي چندجانبه نگريست. مفهوم اصلاح الگوي مصرف، مصاديق مصرف نادرست و ريشههاي مصرفگرايي از جمله اين ابعاد هستند.
پديده مصرف گرايي و اسراف در نقطه مقابل مصرف بهينه قرار گرفته است. «مصرف گرايي» يا به عبارت ساده تري اسراف كه يكي از بزرگترين آفت ها و آسيب هاي فردي و اجتماعي و از گناهاني است كه مورد نهي شديد خداوند متعال واقع شده است و در مقابل اعتدال و ميانه روي در مصرف قرار گرفته است؛ به طور كلي هرگونه زياده روي در كميت و اتلاف را شامل مي شود.
در حقيقت مصرف گرايي عامل تخريب رشد، توسعه و از بين رفتن منابع ملي است. مصرف گرايي از يك نگاه در معناي مصرف نامتعارف است كه نياز فيزيكي فرد را برطرف نمي سازد، بلكه نياز كاذب فرد يا افراد را كه گاه به تقليد از ديگران، تبليغات، شرايط مادي يا تغييرات ساختار جامعه ايجاد شده برطرف مي سازد. مصرف گرايي در نگاه عالمان دين نيز در همان معناي لغوي اسراف استعمال شده است و هرگونه بيهوده گرايي، زياده روي و اتلاف و مانند آنها را اسراف مي دانند.
نامگذاري مقام معظم رهبري امسال را به عنوان اصلاح الگوي مصرف بحث تازه اي دركشورمان نيست چراكه با كمي بررسي متوجه خواهيم شد، اصلاح الگوي مصرف و تصحيح رفتاراسراف گرايانه ما دغدغه نزديك دودهه مقام معظم رهبري است كه بارها در بين مسئولان، نسبت به اين قضيه هشدار دادند.
اينك در آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامي كه به شعار پيشرفت و عدالت مزين گشته است، بيش از پيش به اصلاح الگوي مصرف براي ايجاد عدالت و پيشرفت نيازمنديم. اصلاحي كه اگر صورت گيرد مي تواند نقش اساسي در ايجاد عدالت در بين طبقات جامعه و پيشرفت براي كشور داشته باشد.
مفهومي اصلاح الگوي مصرف
با توجه به شكل پذيري رفتار فردي و اجتماعي مردم از دين و تاثيرملموس و انكار ناپذير آموزههاي ديني بر كم و كيف مصرف بررسي و كاويدن آن از اين نگاه نيز داراي اهميت فراوان است.پيش از هر بحثي بايد مصرف كردن را تعريف كنيم. مصرف كردن در معناي عادي و هنجار آن يعني استفاده درست و به اندازه از منابع طبيعي براي زنده ماندن و زندگي كردن.
اصلاح الگوي مصرف نيزعبارت است از نهادينه كردن روش صحيح استفاده از منابع كشور به قسمي كه سبب ارتقاي شاخصهاي زندگي مردم و كاهش هزينهها شده و از اين منظر زمينهاي براي گسترش عدالت عمومي است. از طرفي الزام مصرف بهينه باعث شده تا علاوه بر پيشرفت علمي ناشي از ارتقاي فناوري در طراحي و ساخت وسايل و تجهيزات بهينه مطابق با استانداردهاي جهاني، فرصت توزيع مناسب منابع و پيشرفت در بخشهايي كه كمتر مورد توجه قرار داشته نيز فراهم شود.
نكته قابل تامل آن است كه اصلاح مصرف با اصلاح الگوي مصرف تفاوت داشته و نبايد آن دو را با هم خلط كرد. در ابتدا سخن از كاهش مصرف مردم نيست، چرا كه اصلاح مصرف، يك مبحث مديريتي است و لذا اصلاح، لزوما به معناي كاهش نيست. حتي در ارتباط با واژه الگو نيز منشأ بسياري از رفتارها به مردم برنميگردد و نظام مديريتي آنها را ايجاد كرده است.
ارائه الگوي صحيح و اصلاح الگوي موجود مصرف به معناي حفظ، تقويت، ساماندهي ظرفيتها و امكانات بيپايان كشوري است كه ميخواهد در دوره معاصر، تمدن اسلامي را بازسازي و جامعه نمونهاي را براي ارائه به ديگر جوامع معرفي كند.
ارائه الگوي صحيح مصرف به معناي ارائه الگوي مديريت و نظارت در سرمايهها و منابع ملي و توزيع در عرضه آن نيز هست كه در آياتي از جمله در داستان حضرت يوسفع، بدان اشاره شده است؛ بنابراين لازم است با تهيه قوانين و بهكارگيري درست و اعمال قانون از هرگونه سوءاستفاده در بخش مديريت (بخصوص مديريت دولتي) جلوگيري شود كه اين خود يكي از منابع مهم افزايش ثروت و سرمايه ملي براي دستيابي به شكوفايي و پيشرفت اقتصادي است.
خداوند بصراحت در آيه دهم سوره اعراف از تسلط و مالكيت و حكومت انسان بر زمين و بهرهمندي وي ازانواع مواهب سخن گفته و از وي خواسته تا با بهرهگيري درست و مناسب از اين نعمات و قدرت در مسير كمال و تعالي گام بردارد و سپاس و شكر عملي و حقيقي را به اين شكل ابراز و اظهار كند. در ضمن از آنجا كه هرگونه فعاليت و تصرفي در هر يك از بخشهاي مربوط به توليد، مبادله و مصرف در رشد و شكوفايي اقتصادي بسيار موثر است، مساله تبيين بهترين و كاملترين روش در بخشهاي مذكور مورد توجه قرآن و اسلام واقع شده است.
اصلاح الگوي مصرف از ديدگاه قرآن
دين مقدس اسلام بهرهبردارى مشروع از نعمتهاى الهى و زيباييهاى زندگى را مباح و روا و اسراف و زيادهروى را حرام و ناروا مىداند و اين بدان جهت است كه مسلمان به تناسب امكانات و توانايى و كارآيى خود، در برابر جامعه مسؤوليت دارد. در اين صورت فرد اسرافكار قهرا از اجراى مسؤوليت و تعهدات اجتماعى خود بازمىماند و از اين رهگذر بر پيكر جامعه ضربه مىزند.
قرآن مجيد اين حقيقت را در ضمن مباحث اجتماعى در قالبهايى زيبا بيان مىكند و با هشدار به پيروان خود مىفرمايد: (و انفقوا فى سبيل الله ولاتلقوا بايديكم الى التهلكة) يعنى در راه خدا انفاق كنيد و با دستهاى خود، خود را به هلاكت و نابودى نيفكنيد. در جامعه اسلامى براساس نگرش خاص اسلام بايد تمام حركتها و روشها در كليه شؤون و ابعاد حياتى در مسيرى ويژه قرار گيرد كه در اصطلاح خاص مكتبى از آن صراط مستقيم و طريقه وسطى، سواءالسبيل يا راه ميانه و خط عدالت تعبير مىشود، صراط مستقيم راهى است كه خداوند متعال براى انسان در نظر گرفته و از اين راه است كه انسان مىتواند به كمال لايق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامت و عافيت از پل صراط در جهان ديگر است، و آن خط و مسيرى است كه در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناك بدبختى هلاك و عذاب واقع شده است. در قرآن كريم واژه «اسراف» و مشتقات آن مكرر به كار رفته است ولى در بيست و سه مورد لفظ «اسراف» استعمال شده كه در هر مورد، مفهومى ويژه دارد. درغالب موارد، مقصود از اسراف جنبههاى اخلاقى، عقيدتى و تجاوز از حدود الهى است، و تنها در چهار مورد جنبه مالى را شامل مىشود كه با دو آيه «تبذير» شش آيه مىشود. به آيات زير توجه كنيد: كذلك زين للمسرفين ماكانوا يعملون. يونس /??. (اينگونه براى اسرافكاران اعمالشان زينت داده شده است). ولا تطيعوا امر المسرفين. شعراء /??.(اطاعت فرمان مسرفان نكنيد). ان الله لايهدى من هو مسرف كذاب. غافر /??.(خداوند اسرافكار دروغگو را هدايت نمىكند). و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفين. يونس /??.(و به راستى فرعون برترىجويى (و طغيان) در زمين روا داشت و او از اسرافكاران بود).
دين اسلام، دين اعتدال، ميانه روي و دوري از افراط و تفريط است. در آيه ??? سوره طه، خداوند متعال فرموده اند: وكذلك نجزى من اسرف ولم يومن بايات ربه و لعذاب الاخرة اشد وابقى: و اين چنين جزا مى دهيم به هر كس اسراف كند و به آيت هاى خداوند نگرود و براى او عذاب سخت و پاينده است.
يا در آيه ?? سوره فرقان درباره صفات عبادالرحمن فرموده اند: والذين اذا انفقوالم يسرفوا ولم يفترواوكان بين ذلك قواماً: آنان كه در هنگام انفاق نه اسراف مى كنند و نه تنگ مى گيرند، بلكه بين اين دو راه اعتدال را انتخاب مى كنند. در آيه ??? سوره انعام هم خداوند متعال فرموده اند: ان الله لايهدى القوم الظالمين به درستى كه خداوند ستمكاران را هدايت نخواهد كرد. همچنين در آيه ?? سوره اعراف فرموده اند: انه لايحب المسرفين... خداوند مسرفان را دوست ندارد. در آيه ?? سوره غافر آمده است:... ان الله لايهدى من هو مسرف كذاب... خدا مردم مسرف دروغگو را هرگز هدايت نخواهد كرد. در آيه ??? سوره شعرا هم مى فرمايد: ولا تطيعوا امرالمسرفين: از رفتار روساى مسرف ستمگر پيروى نكنيد.
و نيز در آيه ?? سوره ذاريات مى فرمايد: كه آن سنگ ها نزد پروردگار معين و نشاندار براى نابود كردن ستمكاران است. و همين طور در آيه ?? سوره يونس مى فرمايد: فما امن لموسى الا ذرية من قومه على خوف من فرعون وملائهم ان ينتنهم و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفين(پس از آن همه ظهور معجزات و ابطال سحر ساحران) باز آن مردم باطل پرست به درستى ايمان نياوردند جز فرزندان قبيله او آن هم با حال ترس از فرعون و اتباعش كه مبادا در صدد فتنه و قتلشان برآيند كه فرعون آن روز در زمين بسيار علو و سركشى داشت و البته او از ستمكاران و سخت متعدى و مسرف بود.
و نيز در آيه ? سوره انبيا مى فرمايد: پس (از آن كه اشرار امت گفتار رسولان حق را انكار و در مقام آزارشان برآمدند) ما به وعده اى كه به آن ها داديم وفا كرديم و هر كه را خواستيم از شّر دشمنان نجات داديم و مفسدان و مسرفان ظالم را هلاك گردانيديم.
از آيات قرآن كريم به خوبى فهميده مى شود كه، اسراف و تبذير نقطه مقابل بخل و خست و هر دو بد و نامناسب و زشت هستند.
والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يفتروا و كان بين ذالك قواماً: كسانى كه به هنگام انفاق نه اسراف مى كنند و نه سختگيرى و بخل مى ورزند، بلكه در ميان اين دو (كار زشت) حد اعتدال و ميانه(كه سخاوت و بخشش) است را مى گيرند.
اسلام سعي مي كند با برنامه هاي متعدد پيروان خويش را در راه راست و خط اعتدال نگهدارد و با افراط و تفريط در هر امري مخالف است و آنرا براي زندگي دنيوي و اخروي و فردي و اجتماعي مسلمانان مضر مي داند.وَالذينَ اذااَنفَقوا لَم يُسرفوُا و لَم يَفتروُاوَكانَبينَ ذلكَ قواماً»( فرقان/ 67)« آنان كسانى هستند كه هرگاه انفاق كنند، نهاسراف كنند و نه سختگيرى، بلكه در ميان اين دو، اعتدال مىورزند.»
اين آيه،بيانگر يكى از مهمترين مسايل زندگى است كه رعايت آن موجب آسايش و آرامش فرد و جامعه شده و باعث گشودن گرههاى مشكلات و برطرف شدن بسيارى از نابسامانىهاى اجتماعى و اقتصادى مىگردد. و مىتوانازآن به عنوان معجزه زندگى ياد كرد، و آن مساله اعتدال در انفاق و مصرف است.در قرآن،در آيات متعدد از اسراف در مصرف و انفاق نهى شده است.به عنوان نمونه نظر شما را به چند آيه جلب مىكنيم :
1.« كُلوُا وَ اشرَبوا وَ لا تُسرفُوا». بخوريد و بياشاميد ولىاسراف نكنيد.( اعراف/31)
2.«وَ آتوا حَقَهُ يوم حَصادِه و لا تُسرفوا»( انعام/ 141)هنگام درو، حق زكات(غلات و...)را بپردازيد، ولى (در انفاق)اسراف نكنيد.
از ديدگاه قرآن يكي از آثار پيامدهاي اسراف و مصرف گرايي، فساد در زمين است؛ زيرا هرگونه تجاوز از حد، موجب فساد و از هم گسيختگي مي شود و به تعبير ديگر سرچشمه فساد، اسراف است.
قرآن كريم در آيه هاي 150-153 سوره شعراء مي فرمايد:
«فاتقواالله وأطيعون¤ ولا تطيعوا امرالمسرفين¤ الذين يفسدون في الارض ولايصلحون»
«پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد، همان ها كه در زمين فساد مي كنند و اصلاح نمي كنند»
اصلاح الگوي مصرف ازديدگاه امام (ره)، مقام معظم رهبري و بزرگان
گزيده بخشي از ديدگاه امام درخصوص اصلاح الگوي مصرف؛ زياده روي به نحو غير متعارف حرام است و چنانچه موجب اتلاف و ضرر باشد موجب ضمان است. عدالت عبارت است از: حد وسط بين افراط و تفريط و آن از امهات فضايل اخلاقيه است. اسلام تعديل ميخواهد، نه جلو سرمايه را ميگيرد و نه ميگذارد سرمايه آن طور بشود كه يكي صدها ميليارد دلار داشته باشد و اين يكي شب كه برود پيش بچههايش نان نداشته باشد اين عملي نيست، نه اسلام با اين موافق است نه هيچ انساني با اين موافق است.
گزيده سخنان مقام معظم رهبري درمورد اصلاح الگوي مصرف مي توان به اين مطالب اشاره كرد: (اسلام عزيز و همه عقلاي عالم، بر اين نكته تأكيد مي كنند كه مصرف بايد مدبرانه و عاقلانه مديريت شود. همه ما بخصوص مسئولان قواي سه گانه، شخصيتهاي اجتماعي و آحاد مردم بايد در سال جديد در مسير تحقق اين شعار \\ "مهم، حياتي و اساسي\\ " يعني\\ "اصلاح الگوي مصرف در همه زمينهها\\ "، برنامه ريزي و حركت كنيم تا با استفاده صحيح و مدبرانه از منابع كشور، مصداق برجسته اي از تبديل احوال ملت به نيكوترين حالها، ظهور و بروز يابد. مقابله با اسراف و صرفه جويي صحيح، با حرف امكان پذير نيست و قواي مقننه و مجريه موظفند با قانونگذاري صحيح و اجرا و پيگيري قاطعانه، الگوي مصرف را از \\ " توليد تا مصرف و باز يافت \\ " اصلاح كنند. اين حركت، گامي اساسي در روند پيشرفت و عدالت است چرا كه بيماري اسراف، از لحاظ اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، آسيبها و مشكلات گوناگوني بوجود آورده و آينده كشور را تهديد مي كند. مصرف بيهوده و مصرف هرز، در حقيقت هدر دادن مال است. جامعهى ما بايد اين مطلب را به عنوان يك شعار هميشگى در مقابل داشته باشد._هم در سطح دولت، هم در سطح آحاد مردم، هم در سطح سازمانها بايستى نگاه عيبجويانهى به اسراف وجود داشته باشد.)
بخشي ازسخنان مقام معظم رهبري درمورد اصلاح الگوي مصرف درمناسبتهاي مختلف... برادران! اميرالمؤمنين مىگويد زندگى به سمت زهد بايد برود. امروز در جمهورى اسلامى، اگر ما احساس بكنيم كه زندگى به سمت اشرافيگرى مىرود، بلاشك اين انحراف است؛ بروبرگرد ندارد. ما بايد به سمت زهد حركت بكنيم. … مردم هم نبايد اسراف و تجملگرايى بكنند. اينطور نيست كه زهد فقط مخصوص مسؤولان باشد. اين مهريههاى گرانقيمت كه براى عقدهاى دخترهايشان مىگذارند، خطاست. نمىگويم حرام است، اما پديدهى بد و زشتى در جامعه است؛ زيرا ارزشهاى انسانى را تحتالشعاع ارزش طلا و پول قرار مىدهد. (ديدار با اقشار مختلف مردم (روز بيستونهم ماه مبارك رمضان) 26/1/1370)
بايد روحيه اسرافى كه در بعضى از مردم به صورت روز افزون پيدا مىشود، مهار گردد. (خطبه هاى نماز جمعه سوم رمضان 1415 -14/11/1373)
من ديروز در پيام اوّلِ سال، به ملت ايران عرض كردم كه صرفهجويى را شعار خودتان قرار دهيد. صرفهجويى به معناى گدابازى نيست كه بعضى بگويند چرا نمىگذاريد مردم از نعمتهاى خدا استفاده كنند. نه؛ استفاده كنند، ولى اسراف و زيادهروى نكنند. اسراف در جامعه، لازمه اشرافيگرى و تقسيم نابرابر ثروت و مايه تضييع اموال عمومى و نعمت الهى است. صرفهجويىِ صحيح - همان كه در اسلام به آن قناعت مىگويند - به معناى نخوردن نيست. به معناى زيادهروى نكردن، مال خدا را حرام نكردن و نعمت الهى را ضايع نكردن است. اگر جامعهاى بخواهد قناعت و صرفهجويى را - كه يك دستور اسلامى است - عمل كند، بايد متوجّه باشد كه در شكل كلّى به عدالت اجتماعى و مسأله عدالت پرداخته شود. براى اين كه بشود اين راه را ادامه داد، همه و همه بايد كوشش كنند...( اجتماع بزرگ مردم در صحن امام خمينى(ره) مشهد مقدّس رضوى -1/1/1376)
ارزش ديگر، دورى از اسراف و تجمّل در سطح زمامداران است. البته تجمّل و اسراف در همه جا بد است؛ اما آن چيزى كه مردم را وادار مىكرد كه نسبت به اين قضيه حسّاسيت نشان دهند، رفتارهاى مسرفانه و متجمّلانه و ولخرجيها با مال مردم در سطح حكومت بود. اين از آن چيزهايى بود كه مردم نمىخواستند. نظام اسلامى بر اساس اين ارزش بهوجود آمد كه چنين چيزى نباشد. (خطبه هاى نمازجمعه تهران -23/2/1379)
منكراتى كه در سطح جامعه وجود دارد و مىشود از آنها نهى كرد و بايد نهى كرد، از جمله اينهاست: اتلاف منابع عمومى، اتلاف منابع حياتى، اتلاف برق، اتلاف وسايل سوخت، اتلاف مواد غذايى، اسراف در آب و اسراف در نان. ما اين همه ضايعات نان داريم؛ اصلاً اين يك منكر است؛ يك منكر دينى است؛ يك منكر اقتصادى و اجتماعى است.( در خطبه هاى نماز جمعه تهران -25/9/1379)
مصرفگرايى براى جامعه بلاى بزرگى است. اسراف، روزبهروز شكافهاى طبقاتى و شكاف بين فقير و غنى را بيشتر و عميقتر مىكند. يكى از چيزهايى كه لازم است مردم براى خود وظيفه بدانند، اجتناب از اسراف است. دستگاههاى مسؤولِ بخشهاى مختلف دولتى، بخصوص دستگاههاى تبليغاتى و فرهنگى - بهويژه صدا و سيما - بايد وظيفه خود بدانند مردم را نه فقط به اسراف و مصرفگرايى و تجمّلگرايى سوق ندهند؛ بلكه در جهت عكس، مردم را به سمت قناعت، اكتفا و به اندازهى لازم مصرف كردن و اجتناب از زيادهروى و اسراف دعوت كنند و سوق دهند. مصرفگرايى، جامعه را از پاى درمىآورد. جامعهاى كه مصرف آن از توليدش بيشتر باشد، در ميدانهاى مختلف شكست خواهد خورد. ما بايد عادت كنيم مصرف خود را تعديل و كم كنيم و از زياديها بزنيم. (در خطبه هاى نماز عيد فطر 15/9/1381)
توصيه من به وزيران محترمى كه اينجا هستند و به ديگر مسؤولان دولتى، امروز اين است و قبلاً هم هميشه همين بوده است كه روى مسأله تقويت پول ملى و به نظام آوردن خرجها و هزينههاى دولتى تلاش كنند و جلوِ ريخت و پاشها و خرجهاى زيادى و اسرافگونه را بگيرند و در يك دايره محدودتر وزارتى، رعايت كمال عدالت را بكنند و تبعيضهاى بيجا را بردارند.( ديدار معلّمان و كارگران -10/2/1382)
«اجتناب از اسراف و ريختوپاش» جزو برنامههاى بسيار خوب شماهاست.( ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هيئت دولت -6/6/1385)
آنچه كه پيشرفت هست، اين است كه ما از هر كه و هر جور، همهى دانشهاى مورد نيازمان را فرا بگيريم؛ اين دانش را به مرحلهى عمل و كاربرد برسانيم، تحقيقات گوناگون انجام بدهيم، براى اينكه دامنهى علم را توسعه بدهيم، تحقيقات بنيادى انجام بدهيم، تحقيقات كاربردى و تجربى انجام دهيم،.............دربارهى مشكلات اجتماعىاى كه در كشور وجود دارد، تحقيق كنيم و راه ريشه كردن اينها را پيدا كنيم و به دنبال اين برويم كه راه مبارزه با اسراف چيست. اسراف يك بيمارى اجتماعى است. راه مبارزه با مصرف گرايى چيست؟ راه مبارزه با ترجيح كالاى خارجى بر كالاى ساخت داخل چيست؟ اينها تحقيق مىخواهد. در دانشگاهها پروژههاى تحقيقى بگيريد، استاد و دانشجو كار كنيد، نتيجهى تحقيق را به مسئولان كشور بدهيد؛ به رسانهها بدهيد تا سرريز شود و فرهنگسازى شود. اين، مىشود پيشرفت. (ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان سمنان -18/8/1385)
اگر ضرورتهايى هم اين كار را در آن دوره ايجاب مىكرد، نبايد ديگر اين كارها در دورهى بعد از جنگ، در دههى دوم و سوم، انجام مىگرفت؛ نبايد بيخود شركت توليد مىشد؛ نبايد از واگذارى شركتهاى دولتى به مردم، در آن بخشى كه قانون اساسى تصريح به آن كرده بود، كوتاهى مىشد؛ بايد مىداديم. بايد مالكيت دولت را روزبهروز كمتر مىكرديم. اينطور نشد، بلكه بيشتر و گستردهتر شد! و خيلى از درآمدهايى كه بايد در خدمت توليد، در خدمت گردش صحيح پول در جامعه قرار مىگرفت، صرف كارهاى غيرلازم شد؛ فعاليتهاى اسرافآميز، ساختمانسازيهاى بيخودى. و حتماً به اقتصاد كشور لطمه خورد. (ديدار مسئولان اقتصادى و دستاندركاران اجراى اصل 44 قانون اساسى 30/11/1385)
من در شيراز اشاره كردم: اگر ما اسراف نكنيم، ميتوانيم نياز كشور را برآورده كنيم. يكي از چيزهايي كه ما در اين كشور نتوانستيم بر خودمان فائق بياييم و اصلاح كنيم، مسئلهي اسراف است...( ديدار هزاران نفر از مردم و عشاير شهرستان نورآباد ممسني -15/2/1387)
سادهزيستى بخصوص در خود آقاى رئيسجمهورخوب و برجسته است و چيز باارزشى است؛ در مسئولين هم - كما بيش؛ يك جايى كمتر، يك جايى بيشتر بحمداللَّه هست. سادهزيستى چيز بسيار باارزشى است. ما اگر بخواهيم تجمل و اشرافيگرى و اسراف و زيادهروى راكه واقعاً بلاى بزرگى است از جامعهمان ريشهكن كنيم، با حرف و گفتن نميشود؛ كه از يك طرف بگوئيم و از طرف ديگر مردم نگاه كنند و ببينند عملمان جور ديگر است! بايد عمل كنيم. عمل ما بايستى مؤيد و دليل و شاهد بر حرفهاى ما باشد تا اينكه اثر بكند. اين خوشبختانه هست. فاصلهتان را با طبقات ضعيف كم كردهايد و كم نگه داريد و هر چه كه ممكن است آن را كمتر كنيد.( ديدار رئيس جمهوري و اعضاى هيئت دولت -2/6/1387)
و همچنين ازبزرگان دراين خصوص داريم كه ازجمله مي توان به كتاب بوستان سعدي از بدي اسراف و تشويق به صرفه جويي چنين آورده است.
چو كم خوردن طبيعت شد كسي را
چو سختي پيش آيد سهل گيرد
وگر تن پرورست اندر فراخي
چو تنگي بيند از سختي بميرد
يا اينكه مي گويد:
اي قناعت، توانگرم گردان
كه وراي تو هيچ نعمت نيست
يك زندگي مطالعه نشده،ارزش زيستن ندارد...( سقراط)،اگر مي خواهي بنده كسي نشوي،بنده هيچ چيز مشو...( ژاك دوال)،با ولخرجي تنها مال نمي رود، زمان ارزشش فراتر است، و آن هم نابود مي شود.( اُرد بزرگ)،هيچ پير جهان ديده اي منكر برآيند زهرآلود، دارايي حرام در زندگي آدمي نيست.( اُرد بزرگ)، كسي شايسته آزادي است كه هرروز بتواند به هوسهاي خود چيره شود. (گوته) و ويكتورهوگو هم دراين موردتاكيد دارد كه بديهاي اجتماع به دست ما ساخته شده است و به جاي ناله جاي آن دارد كه درصدد رفع آن برآئيم.
نتيجه گيري وارايه راهكار
آنچه امروز اتفاق مي افتد اين است كه قدرت هاي بزرگ صنعتي كه فرامليتي و جهاني شده اند براي انسان تصميم مي گيرند كه چه چيز خوب است و چه چيز بد و با قدرت عظيم رسانه اي و تبليغات مجهز به آخرين فنون روانشناختي آنرا به خورد مردم مي دهند. شايد مقصر عمده خود ما باشيم كه با پناه بردن به مصرف گرايي و مسخ خودخواسته براي فرار از رنج هاي وجودي و نگراني هاي ريشه دار در هستي مان، به اين غول هاي صنعتي و اقتصادي قدرت بخشيده ايم و هر روز نيز از محصولات متنوع و بي فايده شان استقبال مي كنيم و سعي داريم پوچي و يكنواختي زندگيمان را با مصرف اين محصولات متنوع جديد جبران كنيم. مثال ساده اش را در مدل هاي جديد تلفن همراه وسايرلوازم اوليه زندگي است كه ببينيد در واقع هيچ فرق عمده اي با قبلي ها ندارند و فقط روزمرگي ما را جوابگو هستند.
و اين درحالي است كه شناخت انسان از آنچه مي تواند بيافريند، شكوفايي نيروهاي خلاقه انسان و احساس هويت و معنا در زندگي مي تواند ما را از اين تخدير و خماري مصرف بيرون بكشد و وادارمان كند به نيازهاي اساسي خود فكر كنيم و در راستاي تحقق آنها گام برداريم. اينگونه مي شود كه واژه مصرف گرايي براي بسياري از ما بي معنا خواهد شد. امام علي(ع) در اين باره مي فرمايند: «الاوان اعطاء المال في غير حقه تبذير و اسراف» «آگاه باشيد خرج كردن به ناحق، حيف و ميل و اسراف است»
كتاب آسماني قرآن نيز در آيه 141 سوره انعام در مورد اصلاح الگوي مصرف و بهينه مصرف كردن مي فرمايد: «كلوامن ثمره اذا اثمر و اتوا حقه يوم حصاده ولاتسرفوا انه لايحب المسرفين» «و از آن ميوه هنگامي كه به ثمر مي نشيند بخوريد و حق آن را به هنگام درو بپردازيد و اسراف نكنيد كه خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد»
با توجه به اين نكات مي توان نتيجه گيري كرد كه اصلاح الگوي مصرف كه به معني نهادينه كردن روش صحيح استفاده از منابع درهركشوري است، سبب ارتقاي شاخصهاي زندگي و كاهش هزينهها شده و زمينه اي براي گسترش عدالت درآن جامعه را مهيا خواهد كرد.
از طرفي الزام مصرف بهينه باعث مي شود تا علاوه بر پيشرفت علمي ناشي از ارتقاي فن آوري در طراحي و ساخت وسايل و تجهيزات بهينه مطابق با استانداردهاي جهاني، فرصت توزيع مناسب منابع و به تبع آن پيشرفت در ديگر بخش هايي كه كمتر مورد توجه بوده است نيز فراهم گردد.
آنچه بر اصلاح الگوي مصرف و دستيابي به فرهنگ بهينه مصرف در كشور داراي اهميت مي باشد اين است كه اصلاح الگوي مصرف نيازمند تبيين استراتژي و تعيين خط مشي است كه طي آن، اين اصل به يك شعار تغيير ماهيت ندهد؛ در واقع لازمه دستيابي به اين مهم در كشور، خيزش و حركتي عميق از سوي مسئولان و همه آحاد جامعه مي باشد؛ لذا مي بايست همگي اين اصل را يك ضرورت دانسته و فعاليت هاي خود را در راستاي رسيدن به اين اصل مهم برنامه ريزي نمايند و براي دستيابي به اين امر فرهنگ سازاقدام نمايند. آنچه كه رهبر فرزانه انقلاب بر آن تاكيد مي ورزند اين است كه «همه ما به خصوص مسئولان قواي سه گانه، شخصيت هاي اجتماعي و آحاد مردم بايد در سال جديد در مسير تحقق اين شعار مهم، حياتي و اساسي يعني اصلاح الگوي مصرف در همه زمينه ها، برنامه ريزي و حركت كنيم تا با استفاده صحيح و مدبرانه از منابع كشور، مصداق برجسته اي از تبديل احوال ملت به نيكوترين حال ها، ظهور و بروز يابد.». بنابراين تاكيد رهبر معظم انقلاب بر اصلاح الگوي مصرف نشان دهنده اين موضوع به عنوان بستري مناسب براي شكوفايي و دستيابي به اقتدار ملي است. لذا پرهيز از شعارزدگي وحفظ صيانت اصل موضوع به عنوان مهمترين عامل در مسير اصلاح الگوهاي مصرفي و همچنين تبيين و تحقق آن وظيفه اصلي همه مردم و مسئولين به شمار مي رود. از اين رو ارتباط منطقي بين نامگذاري سال اول دهه پيشرفت و عدالت به \\ "اصلاح الگوي مصرف\\ " بيشتر نمايان مي شود.
حال با نامگذاري سال جديد بعنوان اصلاح الگوي مصرف اهميت دارد از تجربه همه ا قشارجامعه براي شكوفايي وسربلندي كشورمان استفاده كافي راداشته باشيم.وهمچنين ازتجربه برخي كشورهاي توسعه يافته كه برنامه انها مبتني برمدل بومي و ديني بوده وهمچنين با بكارگيري فرهنگ سازي، مديريت قوي، طراحي ساز وكارو جلب مشاركت مردم سود جست و با اتكا به دانشمندان جوان و فرهيختهي كشور،همانند كشورهاي پيشرفتهي دنيا درراه توسعه و آباداني كشورمان نقش كليدي داشته باشيم.
واين نكته هم نبايد فراموش شود كه سياستگذاري نادرست وبه عبارتي نبود سياست و برنامه در سطوح مديريتي كشوردراين زمينه، مصرف نادرست و الگوي نامناسب مصرف را در جامعه دامن ميزند و پارادايم اصلاح الگوي مصرف كه مبتني بر يك انديشه توسعهگراست را در نهايت به ضد خود تبديل ميكند. حضرت امير (ع) مي فرمايند :زياده روي و اسراف مكن زيرا بخشش اسراف كار مورد ستايش نيست و تنگدستي او هم مورد ترحم واقع نمي شود.
دراين راستا بايد همه اقشارمختف جامعه وبخصوص مسوولان نظام، بايد با الگو قراردادن موارد مطرح شده درآموزه هاي ديني واسلامي و با توجه به فرمايشات حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي وبا بكارگيري شيوه هاي مديريتي جديد و نوآوري در بخشهاي مختلف و دستگاههاي گوناگون واستفاده درست وبهينه ازمنابع عظيم ثروت كشورمان براي اقتدار ميهن عزيزمان تلاش كنند.
برهمين اساس كشورمان ايران در حال حاضر در مقطعي از تاريخ انقلابمان قرار گرفتهاست كه پس از 30 سال تجربه و فراز و نشيبهاي گوناگون در عرصههاي مختلف سياسي، اجتماعي و اقتصادي در حال گذر از مرحله تجربه و ورود به مرحله رشد و شكوفايي است.كه دراين راستا مسوولان و مديران نظام بابرنامه ريزي هاي درست وبه موقع، هم مي توانند از عوامل اصلي تحول به شمار روند و هم مي توانند از مهم ترين موانع اساسي تحول محسوب شوند. هيچ تحول بدون حمايت و پشتيباني مديران ارشد در سازمان ها بوجود نمي آيند. اگر مديران نسبت به برنامه هاي تحول تعهد داشته باشند، تلاش زيادي بايد انجام گيرد ولي اگر مديران اعتقاد و پشتيباني نكنند هيچ تحولي ايجاد نخواهد شد. براي همين منظور در هر برنامه بهبود و تحول، اطمينان از حمايت و پشتيباني مديران ارشد لازم و ضروري است، اگر مديران به تحول اعتقادي نداشته باشند بايد توجيه لازم صورت گيرد. بدون حمايت مديران آغاز هيچ برنامه تحولي توصيه نمي شود.
سخن آخر اينكه براي رسيدن به اين هدف عالي و ورود به مرحله رشد و شكوفايي حركتهاي عادي و تكرار حركتهاي گذشته پاسخگو نيست و هر ملتي كه ميخواهد در عرصه رشد و شكوفايي وارد شود و وظيفه خود را به عنوان بخشي از جامعه بشري انجام دهد و راههاي بهرهمندي خود را از زندگي مطلوبترفراهم كند، چارهاي جز تلاش و توليد انديشه و فكر ندارد.
منابع و پي نوشت ها:
1- قرآن
2- ياداشتي ازمطالب رضا طياري آشتياني در فارس
3- الگوي مصرف و تهاجم فرهنگي
4- ياداشتي از مطالب حسين علي فارابي درفارس
5- ياداشتي از مقاله محمدرضا باقري در فارس
6- ياداشتي از مقاله موسي كاظم زاده در سايت باشگاه انديشه و خبرگزاري آريا
7 - ياداشتي از مقاله دكتر فريبرز درجزي در جام جم آنلاين

مردمسالاری (دمکراسی) در ایران دوران اشکانیان و تاسیس مهستان به پیشنهاد مهرداد یکم به نوشته مورخان رومی ـ یونانی و ارمنی و تطبیق تقویمها، مهرداد یکم ششمین شاه ایران از دودمان اشکانی یکم مارس سال 173 پیش از میلاد دراجتماع بزرگان ایران اعلام کرد که تصمیم گرفته است کشور دارای یک قانون لاتغییر (اساسی) شود تا حقوق و تکالیف همه در آن روشن باشد. این تصمیم مهرداد مورد تایید حاضران در نشست قرار گرفت و ایران دارای دو مجلس شد که مجموعه آن دو را «مهستان» می گفتند (مه به کسر «میم» به معنای بزرگ). انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه درصورت دیوانه شدن و بیماری ممتد و ...، تغییر اشل مالیاتها و صدور دستور ضرب سکه با تصویر تازه، تعیین شاهان ارمنستان، تایید تشریفاتی (ضمنی) شاهان پارسی تبار (از دودمان هخامنشیان) سرزمین پنتوس (منطقه ساحلی جنوب دریای سیاه در آناتولی به پایتختی شهر سینوپ) و انتصاب فرمانده کل ارتش برای یک دوره معین و یا مدیریت جنگ از جمله اختیارات مهستان بود. مهستان در موارد متعدد شاهان اشکانی را جابجا کرد و در عین حال حامی سنت های بومی مناطق مختلف ایران بود در آنجا صدای همه اقوام ایرانی شنیده می شد . ارد بزرگ متفکر برجسته ایران می گوید : مهستان ، برآیند خرد مردم آزادیخواه ایران بود .
دردوران اشکانیان (پارتیان) که علاقه مند به اندیشه های فلاسفه بزرگی نظیر آرشیت و ورتا ( همزمان با سقراط ، افلاطون و ارسطو در یونان ، آرشیت و بانو ورتا از فلاسفه بزرگ ایران و پارت بودند ) بودند مهرداد یکم بر اساس تعالیم این دو فیلسوف ، مردمسالاری را در ایران به شکلی نوین پیاده ساخت . به علاوه، در این دوره ایالات دوردست، ارمنستان و پنتوس خودمختار بودند و لذا ایجاب می کرد که مهستان وجود داشته باشد تا سخن آنها نیز در آنجا شنیده شود. یونان و روم در آن زمان در دست فرماندهان نظامی دست بدست می شد . جالب است بدانیم مورخان امروز ایتالیا سعی می کنند به دروغ مهستان ایران را اقتباس ایرانیان از رومیان بنامند ! حال آنکه ایجاد مهستان (173 سال پیش از میلاد ـ 2181 پیش) هنوز دولت روم با ایران همسایه نشده بود و دوران نوزادی خویش را طی می نمود . در آن زمان بقایای اسکندریان برمناطق یونانی نشین و مصر حکومت می راندند.

زندگينامه و بيوگرافي مختصري نادر شاه افشار
نادر شاه افشار از ايل افشار بود او از مشهورترين پادشاهان ايران بعد از اسلام است ، ابتدا نادر قلي يا ندرقلي ناميده مي شد موقعي که افغانها و روس ها و عثماني ها از اطراف بايران دست انداخته بودند و مملکت در نهايت هرج و مرج بود يکعده سوار با خود همراه کرد و به طهماسب صفوي که کين پدر برخواسته بود همراه شد فتنه هاي داخلي را خواباند افغانها را هم بيرون ريخت ، شاه طهماسب صفوي از شهرت و اعتبار نادر در بين مردم دچار رشک و حسادت گشت و براي نشان دادن قدرت خود با لشکري بزرگ به سوي عثماني تاخت و در آن جنگ هزاران سرباز ايراني را در جنگ چالدران بدليل عدم توانايي به کشتن داد و خود از ميدان جنگ گريخت نادر با سپاهي اندک و خسته از کارزار از مشرق به سوي مغرب ايران تاخت و تا قلب کشور عثماني پيش رفت و سرزمينهاي بسياري را به خاک ايران افزود و از آنجا به قفقاز تحت اشغال روس ها رفت که با کمال تعجب ديد روسها خود پيش از روبرو شدن با او پا به فرار گذاشته اند در مسير بر گشت در سال 1148 در دشت مغان در مجلس ريش سفيدان ايران از فرماندهي ارتش استعفا نمود و دليلش اعمال پس پرده خاندان صفوي بود . و خود عازم مشهد شد در نزديکي زنجان سواراني نزدش آمدند و خبر آوردند که مجلس به لياقت شما ايمان دارد و در اين شراط بهتر است نادر همچنان ارتش دار ايران باقي بماند و کمر بند پادشاهي را بر کمرش بستند . او سه بار به هند اخطار نمود که افسران اشرف افغان را که حدودا 800 نفر بودند و در قتل عام مردم ايران نقش داشتند را به ايران تحويل دهد که در پي عدم تحويل آنها سپاه ايران از رود سند گذشتند و هندوستان را تسخير نمود ند 800 متجاوز افغان را در بازار دهلي به دار زدند و بازگشتند و نادر شاه حکومت محمد گورکاني را به او بخشيد و گفت ما متجاوز نيستيم اما از حق مردم خويش نيز نخواهيم گذشت محمد گورکاني بخاطر اين همه جوانمردي نادر از او خواست هديه اي از او بخواهد و نادر قبول نکرد و در پي اسرار او گفت جوانان ايران به کتاب نيازمندند سالها حضور اجنبي تاريخ مکتوب ما را منهدم نموده است محمد گورکاني متعجب شد او علاوه بر کتابها جواهرات بسياري به نادر هديه نمود که بسياري از آن جواهرات اکنون پشتوانه پول ملي ايرا ن در بانک مرکزي است . 12 سال سطنت نمود و در سال 1160 بوسيله عده اي خائن کشته شد . نکته قابل ذکر آنست که او از 15 سالگي تا 25 سالگي بهمراه مادرش در بردگي ازبکان گرفتار بود و با مرگ مادرش از اردوگاه ازبکان گريخت و پس از آن با جوانان آزاديخواهي همپيمان شد .
نادر شاه افشار در حال حاضر يکي از دو پادشاه محبوب گذشتگان ايران است نام او و کورش هخامنشي دل ايرانيان را گرم و به شوق مي آورد . انديشمند ميهن پرست کشورمان(( ارد بزرگ )) در مورد نادر شاه افشار مي گويد : او توانست از خراب آبادي که دشمنان برايمان ساخته بودند کشوري باشکوه بسازد نام او هميشه براي ايرانيان آشنا و دوست داشتني خواهد بود .
در اينجا گزيده اي از سخنان نادر شاه افشار پادشاه ايران زمين را تقديم مي کنم :
نادر شاه افشار : ميدان جنگ مي تواند ميدان دوستي نيز باشد اگر نيروهاي دو طرف ميدان به حقوق خويش اکتفا کنند .
نادر شاه افشار : سکوت شمشيري بوده است که من هميشه از آن بهره جسته ام .
نادر شاه افشار : تمام وجودم را براي سرفرازي ميهن بخشيدم به اين اميد که افتخاري ابدي براي کشورم کسب کنم .
نادر شاه افشار : بايد راهي جست در تاريکي شبهاي عصيان زده سرزمينم هميشه به دنبال نوري بودم نوري براي رهايي سرزمينم از چنگال اجنبيان ، چه بلاي دهشتناکي است که ببيني همه جان و مال و ناموست در اختيار اجنبي قرار گرفته و دستانت بسته است نمي تواني کاري کني اما همه وجودت براي رهايي در تکاپوست تو مي تواني اين تنها نيروي است که از اعماق و جودت فرياد مي زند تو مي تواني جراحت ها را التيام بخشي و اينگونه بود که پا بر رکاب اسب نهادم به اميد سرفرازي ملتي بزرگ .
نادر شاه افشار : از دشمن بزرگ نبايد ترسيد اما بايد از صوفي منشي جوانان واهمه داشت . جواني که از آرمانهاي بزرگ فاصله گرفت نه تنها کمک جامعه نيست بلکه باري به دوش هموطنانش است.
نادر شاه افشار : اگر جانبازي جوانان ايران نباشد نيروي دهها نادر هم به جاي نخواهد رسيد .
نادر شاه افشار : خردمندان و دانشمندان سرزمينم ، آزادي اراضي کشور با سپاه من و تربيت نسلهاي آينده با شما ، اگر سخن شما مردم را آگاهي بخشد ديگر نيازي به شمشير نادرها نخواهد بود .
نادر شاه افشار : وقتي پا در رکاب اسب مي نهي بر بال تاريخ سوار شده اي شمشير و عمل تو ماندگار مي شود چون هزاران فرزند به دنيا نيامده اين سرزمين آزادي اشان را از بازوان و انديشه ما مي خواهند . پس با عمل خود مي آموزانيم که پدرانشان نسبت به آينده آنان بي تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادي اشان را به هيچ قيمت و بهايي نفروشند .
نادر شاه افشار : هر سربازي که بر زمين مي افتد و روح اش به آسمان پر مي کشد نادر مي ميرد و به گور سياه مي رود نادر به آسمان نمي رود نادر آسمان را براي سربازانش مي خواهد و خود بدبختي و سياهي را ، او همه اين فشارها را براي ظهور ايران بزرگ به جان مي خرد پيشرفت و اقتدار ايران تنها عاملي است که فرياد حمله را از گلوي غمگينم بدر مي آورد و مرا بي مهابا به قلب سپاه دشمن مي راند ...
نادر شاه افشار : شاهنامه فردوسي خردمند ، راهنماي من در طول زندگي بوده است .
نادر شاه افشار : فتح هند افتخاري نبود براي من دستگيري متجاوزين و سرسپردگاني مهم بود که بيست سال کشورم را ويران ساخته و جنايت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمينم روا داشتند . اگر بدنبال افتخار بودم سلاطين اروپا را به بردگي مي گرفتم . که آنهم از جوانمردي و خوي ايراني من بدور بود .
نادر شاه افشار : کمربند سلطنت ، نشان نوکري براي سرزمينم است نادرها بسيار آمده اند و باز خواهند آمد اما ايران و ايراني بايد هميشه در بزرگي و سروري باشد اين آرزوي همه عمرم بوده است .
نادر شاه افشار : هنگامي که برخواستم از ايران ويرانه اي ساخته بودند و از مردم کشورم بردگاني زبون ، سپاه من نشان بزرگي و رشادت ايرانيان در طول تاريخ بوده است سپاهي که تنها به دنبال حفظ کشور و امنيت آن است .
نادر شاه افشار : لحظه پيروزي براي من از آن جهت شيرين است که پيران ، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببينم .
نادر شاه افشار : براي اراضي کشورم هيچ وقت گفتگو نمي کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست مي آورم .
نادر شاه افشار : گاهي سکوتم ، دشمن را فرسنگها از مرزهاي خودش نيز به عقب مي نشاند .
نادر شاه افشار :کيست که نداند مردان بزرگ از درون کاخهاي فرو ريخته به قصد انتقام بيرون مي آيند انتقام از خراب کننده و نداي از درونم مي گفت برخيز ايران تو را فراخوانده است و برخواستم .

خاور و باختر
واژه گان خاور (شرق) و باختر (مغرب) در سامانه جهانی به چه گونه است .
خاور کدام سرزمین ؟ و باختر کجاست؟
چه رازی در پس این واژگان است ؟!
امروز پرده از رازی پزرگ برخواهم داشت !
می دانم هر آزده ای اگر پایش را بدرون یافته هایم بگذارد ، دیگر از آن پا پس نخواهد کشید .
شایان گفتن است در نوشتار زیر هر گاه نام ” قاره کهن” و یا ” سرزمین ما ” آورده می شود روی سخنم سرزمین هایست که کشورهای قزاقستان ، ازبکستان ، تاجیکستان ، قرقیزستان ، ازبکستان ، ترکمنستان ، افغانستان ، شمال باختری هندوستان ( سرزمین کشمیر ) ، پاکستان ، ایران ، عراق ، ترکیه ، سوریه ، لبنان ، قبرس ، نیمروزی ترین (جنوبی ترین ) بخش روسیه در میانه استراخان در شمال دریای خزر تا نیمروز اکراین ، آذربایجان ، ارمنستان و گرجستان بر روی آن جای دارند .
در آغاز چند پرسش :
با نگرش بر پیشینه فرهنگ ، منش و بافت بومی چه همانندی میان مردم ” سرزمین ما” با خاور جهان ( فیلیپین ، تایلند ، کامبوج ، ژاپن ، چین … ) می توان دید ؟
ما چه همریشگی با چپره (جامعه) و توده مردم آنها داریم ؟
چرا هنگامی که به اروپا می نگریم آنان را همگن تر می بینیم ؟
چهار منش مردم جهان
یک - خاور
در خاور جهان ، برگرفته از چین و کشورهای گرداگرد آن ، احساسات و انگاره پردازی (افسانه ای ، خیالبافی) میاندار است .
با نگاهی به اندیشه های بودا ، کنفسیوس و تائو می بینیم بیشتر رفتارهای آنها احساسی است، و در هنرهایی همچون خوشنویسی و نگارگری این احساس بیشتر دیده می شود .
چند گزینه :
- ناسازگاری احساسی چین بر سر دیدار نخست وزیران ژاپن از یک نیایشگاه دیرینه .
- گروهک های نو پای انگاره پرداز در ژاپن و یا چین که گاهی خوی سیتزه جویانه به خود می گیرند.
- جشنها و بزمهایی همچون رقص اژدها
- در ورزش نیز آنان پرشتاب و احساسی همچون ورزش های بومی خویش رفتار می کنند
- بزم چای نمونه دیگر آن است .
دو - باختر
وارون بر این در باختر گواه (شاهد) مَنشی همواره مادی هستیم آنچه رویکرد پایه را بر دوش دارد بازار سرمایه و سود بیشتر مادی است اروپائیان برخورداری از درآمد بیشتر را پیشتر ، به گونه ای نابهنجار(غیر قانونی) بکار گرفته اند . مکیدن خون سرزمین های گوناگون بدست آنها گویای حس سودجویی آنهاست ، بیشترناسازگاریهای چپیره های (جوامع) اروپایی تا یک سده پیش بیشتر برای بخش بندی داشته های (ثروت) سرزمینهای دیگر جهان بوده است و دیدیم این درگیری ها به نخستین جنگ جهانی انجامید و پس از آن توفان جنگ دوم جهانی ، که به خونخواهی از جنگ نخست وزید.
با نگاهی به اندیشه های آدلف هیتلر در نامه “نبرد من” می بینیم همواره دیدگاه آنها بیشتر خوراندن افرنگ(اروپایی) بدست مردم سرزمین های گسترده تر خاوری است . نگاه اروپائیان نگاهی است خود خواهانه . آنها هیچگاه از خود نپرسیدند این تاراج آبادها ( مستعمرات ) ، خود دارای فرهنگ و پیشینه و شناسه ای با ارزش هستند آنها به توشه ها و داشته های یک کشور ناتوان می نگرند ، نگاه سود جویانه آنها از آغاز پدید آمدنشان بوده و همچنان ادامه دارد .
گزینه ای دیگر :
کسی برخودار از سامان شهروند پذیری ( قانون مهاجرت ) آنها می گردد که بیشترین سود مادی را برای آنها داشته باشد .
برخورد آنها با ترکیه برای پیوستن به سازمان (اتحادیه) اروپا نماینگر این گفته است .
سه - قاره کهن
و اما “سرزمین ما”
دارای مردمی میانه رو ، آزرم گرا و ادبمند می باشند مردمی هستند که از احساسات و مادیگرایی با نیروی خرد به اندازه بهره می برند . این مردم میانه رو همانا در میانه جهان می زیند ، در سرزمینی زندگی می کنیم که برآیند رفتار ما خاور و باختر را برای تاراج آن به تلاش واداشته ، گنج پنهان خداوندی در این سرزمین همواره هویدا بوده است .
چهار - بومیان
مردم قاره آفریقا به جز کشور مصر( مصر منش و خویی نزدیک به قاره کهن دارد) و سرزمین های بومی قاره های آسیا ، آمریکا و استرالیا دارای فرهنگی خویشاوندی و تبارگرا می باشند نگاه آنها بیشتر به تبار و شهر خویش بسته است . آنها پهنه پیوستگی شان را به روشهای گوناگونی اندک ساخته اند.
بیشتر گسست اندیشه و منش بومیان با ساکنان قاره کهن در آن است که آنها پافشاری بر بده بستانهای فرهنگی با دیگر فرهنگها و یا گسترده تر نمودن آرمانها و اندیشه خویش نمی بینند . در حالی که چپیرهای قاره کهن بخت خویش را در داد و ستد گسترده تر و پخش یافته های خود می دانند .
بومیان برای داد و ستدهای خود سامان و هنجار ویژه و استواری دارند که بیشتر رویه درونی (جنبه داخلی) دارد آنان بجای ” احساس ” خاور زمین از ” خوی آهنین” و بجای “سودجویی” باختر به “بسندگی و شکیبایی” روی آورده اند .
هشدار :
سرزمین های کوچ نشین (مهاجر نشین) ، دارای منش و خوی ویژه نمی باشند قاره آمریکا و استرالیا پهنه ای بزرگ از کوچندگان ناهمگون است پس صدها سال با یک برآیند همگیر بازه (فاصله) دارند .
هشداری دیگر :
در کشورهای ساتراپ های پیوسته (ایالات متحده) آمریکا ، کانادا و استرالیا از برای بودن اروپائیان در بافت زورمند چپیره آنجا ، به روشنی می توان چهره پنهانی و سود جوی باختر را دید .
ریشه آشوب
دانشمندان باختر در یک بررسی پیشینه ای (تاریخی) به این فرآیند رسیدند که باید چنبره ای (حلقه ای) بزرگتر از مرز های سیاسی بین خود و همچنین ” سرزمین ما ” به گونه نادیدنی بکشند.
این آغاز پیدایش قاره اروپا شد و به پیروی از آن دیگر سرزمینها نیز نام قاره به خود گرفتند اروپائیان دشمنی میان خود را با چنبره ای به نام اروپای یکپارچه بهبود بخشیدند که البته همیشه نیز نتوانسته آنها را یکدست نگاه دارد . شاید ساختن قاره در سرزمین آنها سبب همگونی بیشتر درمیان آنها گشت اما به بهای بلعیدن قاره کهن ، اندکی را اروپا و سرزمینی بزرگ را آسیا .
اروپائیان دشمنان خویش را به یک گونه می پندارند.
مردمان قاره کهن همچون آنان تاراجگر نبودند . این رویداد آنگونه گشت که در پیشینه آنان همواره به شیوه های گوناگون به سوی قاره کهن بتازند و با آن که رفتاری ددمنشانه از خود به نمایش می گذاردند همواره مردم قاره کهن را ” بربر” می نامیدند .
این رویداد درباره پیشینه کهن نیست با نگاهی به لشکرکشی فرمانروایان اروپا در ۲۰۰ سال گذشته خواهید دید بارها اروپائیان تلاش نمودند به سرزمین ما نزدیک شوند ، اگر این پیشامد رخ می داد شاید روزگار قاره کهن امروز به گونه دیگری بود .
سود اروپائیان
امروزه اروپائیان می دانند برآیند ادامه کمین قاره کهن بدست خاور زمین ، بافت شگفت و دگرگونی را پدید آورده است به این گونه مردم این سرزمین بزرگ هیچگاه نمی توانند یگانه شوند ودر پی آن نگرانی برای سود جویی های آنان فراهم سازند . روشن تر آنکه بافت ناهمگون امروز جلودار پیوندهای همیشگی میان آنان خواهد شد . سازمانهایی همچون آسه آن ، شانگهای ، دریای پارس (خلیج فارس) و اکو میوه این ناراستی است.
و بر پاد (خلاف) چهره کنونی آسیا ، کشورهای اروپایی با پیشینه هم ریشه و یکدست تر بودن دارای توان بیشتری برای رسیدن به همگرایی هستند .
چرا خاور و باختر؟
شاید بپرسید این رویداد چه دردی را داروست ؟ که ما بخشی از پیکره قاره کهن باشیم و یا خاوری و یا باختری ؟
آشکار است که نام ها می توانند خود دارای اندیشه و توان باشند نام ها شناسنه ، گوهره و نشان پیشینه ماست.
نام می تواند پویا و پرورنده باشد .
نام می تواند یار و توان پیوستن و یکپارچگی یک سرزمین باشد .
به تاراج رفتن نمادهای فرهنگ دیرینه ما
در دو سده گذشته باختر از ندانم کاری سران کشورهای قاره کهن سود جسته و بسیاری از دانش ها و آفرینشهای فرهنگ ما را به یغما برده است .
آنها برای هنجار بخشیدن کار خود دیوان های ویژه ای ساختند و دانش جهان تا به آن روزگار را به نام خود نموده و برای هر دانشی یک تن از میان خود را گزینش و سپس به نام نماد دانش و فر ، با پررویی پایان ناپذیری بر همه بزرگان گیتی پیش شمردند .
آغاز فرهنگ و پیشینه سرزمین ما همچون مردم سالاری ( دموکراسی ) و یا دانشهایی همچون شهرسازی ، کیمیا ( شیمی ) ، هامار(ریاضیات) و هند چک (هندسه) ،اختر شناسی ، برید ( ارتباطات) و در پایان سرایش و نگارش ( ادبیات ) را به نام خود به گونه ای دروغین پخش نمودند.
دانشمندان سرزمین ما هنگامی پی به ریشه داستان بردند که دیگر خیلی دیر شده بود .
کاش این موارد به دانشها پایان می یافت. آنان خود را پدیدآورندگان نخستین هنرهای بشری همچون نمایش ، نگارگری ، پیکر تراشی ، آهنگ سازی و دهها نمونه دیگر دانسته و با ناکسی همه را که به گونه ای پر گواه از آن پیشینه مردم سرزمین ماست را در نفیر و کرنا به سود خود به جهانیان شناسانده اند.
پندار تاراجگر باختر
سرنامهای مرزبندی کنونی قاره ها را اروپائیان نوشته اند .
آنان آرزوها و پندارهای تاراجگر خویش را نیز به گونه پلیدی به نمایش گذارده اند .
به گستره مرزهای سرزمین امروزی اروپا نگاهی بیفکنید .
این مرزها با هیچ گواهی نمی تواند درست باشد!
آنان زبانه مرز خویش را تا شمال ایران کنونی و تا دل روسیه پیش برده اند شاید نیازی به گفتن نباشد که هیچگاه آنها به این مرزهای دور دست نیافته اند .
این گمان می رود آنان از پس شکست ها و خواری های جنگی خود ، بدین گونه تاوان خواسته اند .
بی گمان این یک تاخت و تاز آشکار است .
می دانیم نزدیک ترین کشورهای شمال خاوری یونان ( کشورهای کرانه دریای سیاه ) ، دارای فرهنگ و ریشه مردم قاره کهن هستند .
ایدر مرزهای قاره امروزی اروپا نمی تواند جایی برای پذیرش داشته باشد . این مرزها ساخته انگاره بیمار کاخ های سرد و برهنه یونانیان است و گویای تاخت و تازی نمادین به درون بافتهای توانمند قاره کهن .
به نمونه های زیر بنگرید آیا می توانید ناتوانمندی لازم را برای براندازی آن گرفتاریها در خاور و باختر دریابید ؟
آشوبسرای ( بحران) کشمیر :
آیا جنگ در آنجا خاموش شد؟ چرا کشمیر با فرهنگی بسیار دراز، به چنین دردی دچار شده آیا کشمیر داشته هندوستان است و یا پاکستان ؟ برای ما جای خواستی نیست مهم این است که آنجا بخشی از پیکره و پیشینه قاره کهن است
آشوبسرای بالکان :
در گسست یوگسلاوی گواه بودیم اروپا از نگاهداشت آن ناتوان بود . چرا مردم سرزمین ما در برابر این رویداد بسیار کنجکاو بود ؟ و چرا اروپائیان تا واپسین دم از میانجیگری قاره کهن در اینباره جلوگیری کردند ؟
آشوبسرای گرجستان :
افزون خواهی اروپائیان در آشوب ناپایان گرجستان هم دیدنی و شگفت آور است آنان هنوز نتوانسته اند میان سود خود در مسکو و تفلیس یکی را بر گزینند و این کشور با فرهنگ و پیشینه ای بزرگ هم چنان دچار آسیب های بی شمار است
آشوبسرای قره باغ :
سازمان اروپا کوشید پاییدن (کنترل) جنگ در بنا گوش ایران و ترکیه را خود بدست بگیرد و دیدیم نقش آنها از اندازه یک میانجی ناتوان بیش نرفت .
آشوبهای مانند این باید در قاره کهن و به بگونه ای درست به پایان رسد چون ترس از جنگ برای دو کشور نارسایهای بیشتر در پی دارد.
نکاتی آموزنده از فروپاشی سازمان همبستگی شوروی
آنگاه که سازمان همبستگی (اتحاد جماهیر) شوروی از هم پاشید همانگونه که استونی ، لیتوانی و مولداوی در باختری ترین سرزمین روسیه به سوی لهستان و اروپا کشیده شدند ، کشورهای تازه پا گرفته قاره کهن با شتاب به هم نزدیک شدند آنان بدنبال همریشگی بودند ، شور و شادی میان مردم کشورهای همسایه برای پیدایش داد و ستد همه سویه پدیدار گشت .
تخم دورویی باختر
باختر با دانستن این پیشینه که همگرایی می تواند به زیان آنها بینجامد با پاشیدن تخم درویی جلودار پیدایش ساختاری توانمند در این سرزمین شد رسانه های آنها همواره از هماوردی (رقابت) ایران ، ترکیه و پاکستان برای برخورداری از سود بیشتر در این کشورها گزارش می دادند و بدین گونه پیرامون را تیره و تار نمودند .
برآیند رفتار باختر
همانا میان مردم قاره کهن دوستی مالا مال است ما همواره دارای یک پیشینه همریشه هستیم.
در آغاز راه برخی از سیاسیون رفتار نادرست نموده و با سخن باختریان هم آوا شدند اما با خواست مردم ، روند همکاریهای فرهنگی ، دانشی و ارزی (اقتصادی) همچنان گسترده راه خود را می پیماید .
خاور در بوته ارزیابی
گفتگوهایی که گذشت به چم (معنای) پاک بودن خاوریان نیست .
برای نمونه اگر نگاهی به سازمانهای گوناگون ورزشی آسیا بیفکنید ! خواهید دید بیشتر آنها در خاور دور جای دارند ؟!
خواسته آنان چه اندازه با رویه ورزش این قاره برابر است !
سالهاست ورزشکاران سرزمین ما در گرداب این نمایندگان ورزش آسیا گرفتارند و راه درمانی هم نیست این چپیره ها (مجامع) نگاهبان سود کشورهای خاور دور هستند سازمان کشورهای عربی بدبختانه بسیار دهشتناک تر رفتار می کنند .
تنها ورزش بدین درد گرفتار نیست سازمانهای دیگر آسیایی نیز چنین روندی را می پیمایند.
سالهاست گفتگو از یک آگه رسانی ( خبرگزاری ) آسیایی بزرگ است و می بینید آگه رسانی های چینی و ژاپنی در یک هماورد فشرده تلاش در گرفتن این پهنه را به سود خویش دارند و شگفت آنکه مردم قاره کهن باید خوارترین گزارشهای آنان را ببینند و آشکارترین گزارشهای سرزمین خویش را از اندک رسانه های درونی و یا از رسانه های باختر ! بگیرند .
این را چگونه می شود پاسخگو بود .
بازیگران ناب آسیا
دو دسته آسیای دوری ها (ژاپن ، چین ، کره ،…) و تازی ها ( عربها ) بر آسیا سوارند برای اینکه شمار آرایشان بیشتر است .
سازمانهای ارزی (اقتصادی ) آنان گویایی بافت بومی و یکدست سرزمین آنهاست.
نپذیرفتن دیدگاه ” راه ابریشم”
خاوریها بویژه ژاپن و چین تنها گزینه ای که تا کنون برای نگاه داشتن یکپارچگی آسیا آفریده اند همانا ” راه (جاده) ابریشم” است .
و اما چرا ابریشم ؟!
این را باید از ژاپنی ها و چینی ها پرسید !
راهی برای پیوند سرزمین ما با آنها بوده است سرنام ( عنوان ) ابریشم هم نشانه سود خواهی آنها و چیرگی بر پیشینه دیرینه آن است آنان هماورد خودرو ( مسابقات رالی ) و یا داستانهای سیمایی ( سریالهای تلویزیونی ) در راستای گسترش این دیدگاه به گونه ای یک سویه ترتیب داده و یا ساخته اند .
آنچه مردم قاره کهن به آنها بخشیده اند اگر همچون ابریشم مادی نباشد اما در ارزش گذاری از ابریشم بسیار با ارزشتر است .
به گفته یکی از برجسته ترین دانشمندان چین ادب و خرد آنها در گروی فرهنگ سرزمین ماست.
آنها از همین راه ، که نام آن را “راه فرهنگها” می گذارم ۴۰۰ سال پس از نگارش “شاهنامه” بکلک استاد فردوسی ، سروده های او را بی کم و کاست به چینی برگردانده و همه سرنامها و نامها را برای خود بدلخواه بر می گردانند و بر پایه آن سروده ها ، صدها نمایش کهربایی ( فیلم سینمایی ) رزمی ساخته اند ! …
بله راه فرهنگ ها و نه ابریشم …
غوغا سالاری هنر چینی ها ست
در آغاز چند گزینه کلیدی :
- خاموشی چینی ها در درگیری های جهانی نباید بر آشتی جویی آنان گذاشته شود . آنان زمانی که گمان کنند آماده رویارویی هستند از هیچ گونه کرداری فرو گذار نخواهند بود.
نمونه آشکار آن را در کامبوج دیدیم جنگی با هزار هزار ( یک میلیون ) کشته ! .
آنان آدمیان نازک بدنی ( ظریفی ) هستند و به همین گونه در سیاست بخش بیرونی ( خارجی ) خود نیز بسیار نرم رفتار می کنند اما این رویکرد نباید ما را به دام بیندازد .
- تایوان در گذشته بخشی از چین بوده است چینی ها در ۵۰ سال گذشته ، به هزار گونه تلاش نمودند تا آن سرزمین را پس بگیرند و البته بیشتر این روش ها همراه با نشان دادن چنگ و دندان ارتش بوده است.
بر همه ما روشن است که همه کشورهای با فرهنگ و با پیشینه ای کهن در دهها سال گذشته به شیوه های گوناگون کوچک شده اند اما اینکه امروز برای پیوستن دوباره چنگ و دندان به سوی آنها نشان بدهیم کاری شگفت آور است باورکنید اگر مردم و برگزیدگان این کشورها بفهمند که پیوند نیاز است ، همچون پیوستن دو آلمان ، این پیشامد رخ می نماید ، اما اگر این آمادگی نباشد هر گامی به دورتر شدن خواهد انجامید . بویژه آنکه در تایوان سامانه چند گروهی (نظام چند حزبی ) فرمانرواست و …
- چنانچه دیدیم برای اینکه چینی ها هماورد (مسابقات )المپیک را به کشور خود بکشند از هر رفتار نمایشی فرو گذار نکردند و هر روز به گونه ای از زنجیره انسانی بر دیوار چین گرفته تا همایش در گردراه ( میدان ) “تیان آن من” و یا بزمهای گوناگون در باشگاه های ورزشی همه و همه برای فشار بر اندیشه جهانیان بود تا سرانجام به خواسته خود رسیدند .
مبادا با جنجال آفرینی چینی ها و همین طور دیگر کشورهای خاور دور از پیدایش قاره ای کهن در میان خود روی برگردانیم . باید باور کرد آنها هر کاری برای نگاهداری جایگاه برتر خویش انجام خواهند داد .
گردش توانمندی
گردش توانمندی ( قدرت) از باختر به خاور با این روند کاریست پرهیز ناپذیر . براین باورم با یک همگرایی ، در قاره کهن می توانیم به بالندگی و پویندگی شتابان و همه سویه دست یابیم .
با این گفته ، دور می دانم توانمندی در یک یا دو بخش جهان چگالی (متمرکز) یابد .
آستانه
از همه شما می خواهم بی هیچ پیش داوری به سخنانم بنگرید و بی درنگ می گویم که ما در آستانه یک پیش خواست ( تصمیم ) بزرگ هستیم .
دانشمندان
بودن صدها سراینده و دانشمند در پیشینه همریشه ما، که با بخشبندی مرزهای امروزین، نمی توان آنها را در زمره شهروندان یک کشور ویژه دانست همچون مولوی ، ابوریحان بیرونی ، پور سینا ، اقبال لاهوری ، خواجه عبدالله انصاری ، بیدل ، خوارزمی ، مروزی، مخدوم قلی ، ناصر خسرو ، رودکی ، نظامی گنجوی و دهها نمونه دیگر خود نشان یگانگی ماست .
ورزش
در ورزشها و بازیهای بومی این نزدیکی ها نمودی دیداری تر دارد همچون ورزشهای باستانی و پهلوانی .
فردوسی
همریشگی در قاره کهن را به روشنی در عشق به استاد فردوسی می توانیم ببینیم خوشبختانه یکی از میهمانان همایش جهانی فردوسی ( سال ۱۳۶۹ دانشگاه تهران ) بودم برگزیدگان بیش از صد و اندی کشور آمده بودند . برایم دلبستگی و دانایی بی مانند استادان کشورهای قاره کهن نسبت به منش و نگاه خردمندانه فردوسی به جهان ، که برآیند آرمانها و دیدگاه مردم این قاره است جای شگفتی و شادمانی داشت .
راه بی بازگشت
داد و ستد گسترده فرهنگی میان خردمندان و مردم ، نزدیکی سیاستمداران این سرزمین را بر پاد (علیرغم ) گرایش باختر پدید خواهد شد .
خواسته نزدیکی ما راهیست بی بازگشت از آن سو که مردم و برگزیدگان ما زودتر از سیاسیون به همگرایی بیشتر تن داده اند .
قاره کهن
Kohun
امروز بایسته است که ما کهن ترین سرزمین جهان را که گهواره فرهنگ ، دانش و هنر است را به نام ” قاره کهن ” گردآوریم و این را شالوده پیوستگی پیشینه ای میان مردم سرزمین های مادریمان گردانیم .
کهن به چم ( معنای ) دیرین ، دیرینه و کامل است . ریشه آن پهلویست و می تواند نامی سترگ برای سرزمین آسیم ( معظم ) ما باشد .
نگاهی به مرگ ایرج
اگر به پیشینه فر و شکوه کشورهای قاره کهن نگاهی بیفکنیم خواهیم دید همه ما خویشاوندانی بسیار نزدیک هستیم به نیرنگهای گوناگون از هم بدور افتاده ایم و بدبختانه امروز هر یک سنگی به سینه می زنیم .
بی هیچ بزرگ نمایی استاد فردوسی والاترین خدمت را در همگرایی این سرزمین به خرج داده است . در اثر جاودانه او می خوانیم که فریدون پادشاه اساطیری سه فرزند داشت به نامهای تور و سلم و ایرج .
تور را به خاور (سرزمین امروزی چین ) و فرزندی را به باختر کشورش که اروپا باشد فرستاد و مرکز فرمانروایی خویش که قاره کهن است را به ایرج ، پاک ترین فرزندش سپرد .
جالب است که بدانید نخستین کسی که از این میان کشته می شود همان ایرج است!
او با نیرنگ برادرانش در خاور و باختر کشته می شود .
و گویا این آرزوی دیرین سلم و تور امروز به بار نشسته است !!!
فرزندان ایرج هنوز نتوانسته اند سرچشمه خرد جهان را در قاره کهن همگن کنند.
دیدگاه دکتر رحمت محمدی در مورد نظریه قاره کهن
از شما بخاطر آنکه مرا را مورد لطف قرار داده و دیدگاه این جانب را در مورد نظریه ” قاره کهن ” استادم عزیزم ارد بزرگوار خواسته اند سپاس گذارم .
بخاطر آنکه سخن ارد بزرگ ، بسیار زیبا و مختصر است تلاش می کنم در اندک مطلبی ، به مهمترین ابعاد این نظریه اشاره کنم .
روح نظریه معطوف می شود به اتحاد ملل منطقه .
می دانیم جدای طلبی به شکل گسترده در تمامی کشورهای منطقه ما دیده می شود و متاسفانه عده ای هم در داخل کشور این ساز را سالهاست کوک کرده اند و از هر مجالی استفاده نموده و بر طبل جدایی طلبی می کوبند .
به نظر من این نظریه می تواند یک همگرایی بزرگ در سطح منطقه و همین طور در داخل کشورها ایجاد کند .
به جرات می توان گفت این نظریه برجسته ترین نظر و دیدگاهی است که تا کنون برای مقابله با موج تجزیه طلبی مطرح شده است .
ارد بزرگ از ریشه ها سخن می گوید ریشه های که هیچ یک از کشورهای منطقه با آن مشکلی ندارند او به زنجیره اتحاد به زیباترین شکل ممکن اشاره می نماید .
او بر ما نهیب می زند مبادا گرفتار امپریالیسم شرقی شویم او از ما می خواهد دست به زانوی خویش بگیریم از ما می خواهد در تعاملی مشترک با کشورهای اطراف حقوق تاریخی خویش در سطح جهان را مطالبه کنیم .
سخن او برای همه این کشورها نوید بخش و در عین حال می تواند کشورهای شرقی و حوزه جنوب خلیج فارس را به موضع گیری وا دارد . غرب چنانچه در طول تاریخ نشان داده بسیار اندک اما با فکر و منطق پیش خواهد آمد و انتظار نمی رود بتواند در کوتاه مدت بر پتانسیلی که به این شکل آزاد می گردد غلبه کند .
پیدایش نظریه قاره کهن باعث ایجاد غرور ملی و جلوگیری از افسردگی جوانان منطقه خواهد شد و خواهد توانست موجب مجد و عظمت کشورمان شود .
این حقیر هم با این نظریه کاملا موافقم.
امیدوارم با تشکیل قاره کهن به عنوان ششمین قاره جهان ، آینده شکوهمندتری در انتظار کشور عزیزمان ایران باشد .
دکتر شیوا صولتی
وقتی کپی نظریه را نزد من آوردند ابتدا با دیدن نام قاره کهن کمی بی میل شدم تصور کردم که این مسئله در چهارچوب منافع قاره آسیا و دیدگاهی تکراریست اما هم اکنون که این سطور را می نگارم می دانم از پس آن بدرستی بر نخواهم آمد .
انسانهای نخبه بسیارند آما آفریننده نادر است. آفریننده بوجود آوردنده است نه تجزیه و تحلیلگر …
ارد بزرگ آفرینشگر سرزمینی است که همه ما در آن بزرگ شده ایم و امروز در تلاشیم راههای بهتر زندگی نمودن در کنار هم را بیاموزیم اما ارد بزرگ از دورانی سخن می گوید که ما فراموش کرده ایم او همچون یک نوازنده چیره دست ما را به دنیای می برد که در آنجا می توانیم کمال خویشتن را ببینیم حس کنیم و با آن رویایی واقعی بسازیم.
سخنان او در تقسیم بندی مردم جهان بر چهار دسته بسیار بجا و شگفت آور است او به زبانی ساده سخن می گوید.
احساس می کنم باید در مورد او باید بسیار با احتیاط تر سخن گفت چون در هر بُعد از نظریه او صدها مطلب و مفهوم خانه دارد .
وقتی نام ” راه ابریشم ” را می شنویم ابتدا همه فکر می کنیم این راه یک طرفه بوده و کالا از شرق دور بسوی ما حمل می شده است ، نهایت آنکه در ذهنمان این جاده یک طرفه فرض می شود اما او به ما می آموزد که دقیقا این مسئله برخلاف واقعیتهای تاریخی است در واقع این جاده انتشار خرد ورزی ایرانیان به سوی سرزمین های شرقی است .
من در مورد شرق دور بی اطلاع نیستم چند سال از تحصیلات دانشگاهیم را در کوالالومپور گذراندم مردم آنجا کشورهایی قاره کهن را عناصری غریبه با آسیا می دانستند نقشه های آسیایی آنها در غرب به پاکستان و افغانستان ختم می شد . آنها حتی حاضر به پذیرش قدمت و اهمیت جایگاه تاریخی سرزمین ما نبودند آنها به امپراطوری چین می نازیدند که خود در زیر سیطره دانش و فرهنگ ما بوده است اگر نگاهی به نظریات تائو و کنفیسیوس در ۲۵۰۰ سال پیش بنمایید کلیه اجزای آیین میترا(۷۰۰۰ سال پیش ایران )را می ببینید . اقتباس در دهها نمونه دیگر همانند معماری ، ریاضیات و ادبیات بسیار آشکارتر دیده می شود .
چندش آور خواهد بود این همه بیگانگی شرقیان را ببینیم و باز اسرار به ماندن در قالب آسیا را داشته باشیم . آنها که تا همین ۵۰ سال پیش مستعمره بوده اند امروز به منطقه ما بعنوان کشورهای اضافی با مردمی شرور می نگرند .
به نظر من ارد بزرگ با این دیدگاه توانسته در حساس ترین مقطع تاریخی از تجزیه کشورهای این ناحیه و خرد شدن در فرهنگهای غیر بومی جلوگیری کند چین در قالب پیمان شانگهای و قراردادهای دو جانبه سعی در حضوری بلند مدت در این منطقه را دارد و از سوی دیگر عربها به جان مردم منطقه افتاده اند با القاعده و شبکه الجزیره ، و از سوی دیگر ، اتحادیه اروپا سعی در اختلاف افکنی در منطقه را دارد .
درمان این همه سختی و پلشتی را می توان در این نظریه دید . ایران باید نقش محوری داشته باشد این تنها پیمانی خواهد بود که ما محور اصلی خواهیم بود و اگر ما نباشیم وضع هر روز بدتر از این خواهد شد …
جعفر معروفی
پژوهشگر
حوزه تمدن قاره کهن مجموعه کشورهای را در بر می گیرد که همیشه تاریخ در ارتباطی تنگاتنگ با یگدیگر بوده اند .
می توان چنین پنداشت که ارد بزرگ با نگاهی فرا ملی ، به دامنه تمدن فرهنگی این ملل توجه داشته است . آنچه موجب می شود این کشورها به یکدیگر نزدیک شوند همانا فرهنگ مشترک در بین آنهاست .
حوزه فرهنگی زیر بنای اشتراکات و مراودات سیاسی خواهد شد . ارد بزرگ با یک نگاه کارشناسی در حوزه تمدن فرهنگی قاره کهن به نگاهی دقیق و حساس رسیده است این نگاه می تواند با بحث های تخصصی در بین نخبگان اجتماعی و دانشگاهی به گفتمان سازنده ای برسد .
نظریه قاره کهن تا در بین نخبگان و سپس کل مردم منطقه منتشر نشود نمی تواند قابلیت اجرایی پیدا کند .
من فکر می کنم آینده این منطقه آبستن چنین نظریه ای خواهد بود و معادلات سیاسی با زایش این دیدگاه بکلی تغییر خواهد کرد .
نکته ارزشمند این نظریه نگاه از وادی فرهنگ به قاره کهن است این دیدگاه می تواند موجب دوستی و برادری و رفع سوء تفاهم های ملل منطقه نسبت به یکدیگر گردد.
دکتر محمد مسعود تاجیک
انفجارهای اتمی کره شمالی نشان داد غرب تا آخرین لحظه حتی پس از نشان دادن توان اتمی کره شمالی باز هم در پی فزون خواهی و پیشبرد اهداف خویش است .
اما خارج از بلواهای سیاسی روزانه رسانه ها می توان چنین پنداشت که هژمونی نظامی آمریکا و متحدینش در خاور دور به پایان فصل خویش رسیده است . اما آنها با ادامه جنگ رسانه ای سعی در مخفی نگاه داشتن مسئله را دارند .
پایان فصل نظامی گری چالش های مهتری را پیش روی آنها می گذارد که اولین آن فلسفه ادامه حضور نیروهای آمریکایی در ژاپن و کره جنوبی است و این بدان معناست که رفته رفته توان سیاسی غرب در این منطقه کاسته می شود و همگرایی در آن منطقه جای رقابت های دیرین را خواهد گرفت و در نهایت می توان پذیرفت آخرین مرحله تناقضات منطقه ای در آنجا در حال فرو ریزی است .
آمریکا و غرب برای پوشش رسانه ای این شکست توجه خود را به تناقضات و اختلافات تاریخی در منطقه ما دوخته اند . و این وحشتناک است !.
آنچه در دیدگاه ارد بزرگ دیدم تقویت سیستماتیک منطقه برای مبارزه با چنین روندی است . متاسفانه غرب در این محدوده دارای سرپلها و نیروهای خاص خود می باشد .
بحران عراق و تناقضات لبنان زمینه لازم برای اقدامات سریع کشورهای منطقه را برای نیل به این هدف (قاره کهن) فراهم ساخته است .
مسلما با شکست هژمونی نظامی گری در عراق ، لبنان و افغانستان با یورش دیگری مواجه خواهم بود و آن جنگ رسانه ای و اطلاعاتی خواهد بود ، و اکنون زمان خواب خرگوشی نیست اگرخود را آماده ننمایم بیم آن می رود وقتی به اصل جریان پی ببریم که دیگر آتش مناغشات منطقه ای با ریش سفیدی غرب ! هم درمان نیابد .
قاره کهن می تواند شرایط را پیشاپیش به نفع ما تغییر دهد . فکر می کنم ارد بزرگ با این نظریه بزرگترین چالش آینده کشورهای منطقه که همانا تنظیم مراودات بر اساس تاریخ و پیشینه مشترک است را درقالبی نوین به دوستی و همکاری مبدل ساخته است .
نباید از یاد ببریم که آمریکا و غرب ادامه حیاتشان در مناغشات بین المللی است دو جنگ اول و دوم جهانی به دولتمردان آمریکائی بخوبی آموخت که جنگ و کشتار در قاره های دیگر موجب سرازیر شدن طلا به سرزمین آنها خواهد شد !و حتما در خاطر دارید مهاجرین اولیه ای آمریکا نیز در جستجوی طلا بودند !!!…
برای دیدن جایگاه قاره کهن در گستره جهانی بر روی نمایه های زیر کلیک کنید :
جایگاه قاره کهن در گستره جهانی
جایگاه قاره آسیا در گستره جهانی
جایگاه قاره اروپا در گستره جهانی
جایگاه قاره اقیانوسیه در گستره جهانی
جایگاه قاره آمریکا در گستره جهانی
جایگاه قاره آفریقا در گستره جهانی
جایگاه قاره کهن در گستره جهانی
نمای ساده جایگاه قاره کهن در گستره جهانی
جایگاه قاره ها در گستره جهانی
ماخذ : http://bookdl.ir
آیا می دانید ارد بزرگ کیست ؟
بی شک ارد بزرگ یکی از برجسته ترین اندیشمندان و نقاشان حال حاضر ایران است . نگاهی سطحی به زندگی و آثارش ما را چنان شیفته وی می سازد که می توان با نوای صدایش رقصید و پیش رفت .ا ندیشه های او وجوه مختلفی دارند که قوی ترین وجه آن توجه ویژه اش به اخلاقیات و پاک زیستی انسان است .
توجه ویژه ارد به اخلاقیات باعث نمی شود رازهای زندگی مدرن امروز را در نظر نگیرد ، فرآیند و بازده اندیشه خردگرایانه او موجب پیراستن ناراستی هاست .
حوزه فلسفه اجتماعی اش ریشه در سنت ایران باستان دارد و می توان او را میهن پرست ترین اندیشمند صد ساله اخیر ایران دانست .
اندیشه ها ، پندها و سخنان او در کتابی با عنوان آرمان نامه گرد آوری شده است .

خواندن این کتاب ارزشمند قطعا خالی از لطف نیست . از این رو این کتاب به صورت pdf برای شما دوستان عزیز فراهم گردید تا به آسانی دریافت و مطالعه کنید .
* توضیحات و دانلود در ادامه ی مطلب
خلاصه ای در مورد ارد بزرگ :
- بی شک ارد بزرگ برجسته ترین اندیشمند حال حاضر ایران است .
- اندیشه های او در کتابی با عنوان آرمان نامه گرد آوری شده است .
- روح میهن پرستی و توجه ویژه اش به انسانیت بر سراسر نوشته هایش حاکم است .
- تا کنون در دهها کتاب به اشکال گوناگون به طرح نظریات و افکار او پرداخته اند .
- دو نظریه مشهور دارد به نام های قاره کهن و کهکشان بزرگ اندیشه .
- دارای هواخواهان بسیار در رده های مختلف کشورهای آسیای میانه است .
- از دوستانش می توان به احمد شاه مسعود اشاره کرد و بسیاری معتقدند احمد شاه مسعود در پنج سال پایانی زندگی خود به خاطر ارتباط با او از یک چریک صرفا مذهبی تبدیل به یک مبارز ملی شد.
- داده های موتور جستجوگر گوگل نشان می دهد او پر طرفدارترین نخبه زنده ایرانیست .
- ریشه خانواده گی او را در تبار سلجوقیان می دانند همانهایی که شاهنامه را تکثیر کردند و تاریخ خورشیدی را در مقابل تاریخ قمری به ایرانیان عرضه نمودند .
- پارسی زبانان از پند های اخلاقی و اجتماعی او بیشترین استقبال را نموده اند .
————————————————-
نام کتاب : آرمان نامه ( ارد بزرگ)
گردآوری : امیر همدانی
زبان : فارسی
تعداد صفحات : ۱۴۱
فرمت کتاب الکترونیک : pdf.*
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
منبع : دانلود EbooK فارسی
تاریخ بشر، داستان مبارزه بیپایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، میتواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...