۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

تالار گفتگوی انرژی - قهرمان و اسطوره های ایران زمین


ارد بزرگ Orod Bozorg

((سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند))

این جمله بسیار حکیمانه ارد بزرگ پاسخی است به آنانیکه اساطیر ایران را فراموش کرده اند :
* رستم را هرکول می خوانند!
* چشمان اسفندیار را پاشنه آشیل می گویند !
* رستم زاد را سزارین می گویند !
* به جای فردوسی از شکسپیر یاد می کنند !
*به جای آشنایی با عشاق ایرانی از رمئو و ژولیت یاد می کنند !
* جاده فرهنگها را جاده ابریشم می خوانند !
* دریای ایران را دریای عمان می نامند !
* جشن چهارشنبه سوری ما را آتش پرستی می خوانند !
* حجاب زنان ایرانی را که از دوران باستان بوده را به اعراب مربوط می دانند !
* هنر های نمایشی ( تاتر و ... ) را که از ده هزار سال پیش در ایران رواج داشته را به یونان 2700 سال پیش نسبت می دهند !
* گرد بودن زمین را که در خدای نامه و شاهنامه به آن اشاره شده را به گالیله نسبت می دهند .
* اختراع الکتریسته را که مربوط به 2500 سال پیش در ایران بوده را به ادیسون نسبت می دهند .
* پدر شیمی را لاوازیه که 300 سال پیش می زیسته معرفی می کنند حال آنکه الکل را زکریای رازی در هزار سال پیش کشف نمود !
* به جای یاد کردن از فرزند رشید ایران نادر شاه افشار ، به ناپلئون شناسی خود می نازند .
*
به جای آنکه متفقین را که در جنگ جهانی دوم ، ایران را تصرف و به جان و
ناموس ایرانی تجاوز نمودند را لعن کنند قوای محور را متجاوز و همپای چنگیز
خان ! می دانند !
* بجای ساختن فیلمهایی که غرور و عظمت ایران را نشان دهد قاجاریه ضعیف را به تصویر می کشند !
* میان رودان را بین النهرین می خوانند !

* واژه فرانسوی مینیاتور را صد در صد ایرانی می نامند و بر خودروی ساخت به اصطلاح ایران می گذارند !
* فرهنگستان ادب پارسی را از بزرگان ادبیات فارسی تهی کرده اند .
* حاضرند سریال های کره ایی و آمریکایی را هزاران بار پخش کنند اما حاضر نیستند روایت های باشکوه ایرانی را به تصویر بکشند .
* به جای استفاده از تاریخ شناسان ایرانی در نگارش های تاریخی از تاریخ کمبریج استفاده می کنند

ماخذ : http://enerzhi.com/showthread.php?tid=2457

تارنگار به عشق تو گرفتارم - داستانهایی از تاریخ ایران

سرداری برای بودن و نبودن

وقتی سپاهیان خسته از راهی دراز به کنار رودخانه رسیدند پیکری آویخته بر تکه سنگی در میانه رودخانه دیدند .
او را که از آب بیرون کشیدند .
از دروازه مرگ بازگشته بود ...
چهار روز در میان آبهای رودخانه ایی مهیب و سیاه بر روی تکه سنگی که تنها می توانست سرش را از آب بیرون نهد ...
فردای آن روز سردار سپاه وقتی از او پرسید در این چهار روز به چگونه ماندن اندیشیدی و یا به چگونه مردن ؟ !
نگاهی به صورت مردانه سردار افکند و گفت تنها به این اندیشیدم که باید شما را ببینم و بگویم می خواهم سربازتان باشم .
می گویند چهار روز پس از انتشار خبر کشته شدن نادر شاه افشار جنازه او را یافتند در حالی که از غصه مرگ سردار بزرگ ایران زمین ، دق کرده بود .
آرمان او تنها خدمت به فرمانروای ایران زمین بود
و به سخن ارد بزرگ : آدمهای ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند .
و وقتی آرمان پرکشید دلیلی برای ماندن او نیز نبود...

یاسمین آتشی

منبع: مجله روزانه گروه مبین



ماخذ : http://sooheila.blogfa.com/post-2767.aspx

تارنگار حکایات حکیمانه - سخنان بزرگ مردان گيتي

سخنان بزرگ مردان گیتی


دیوان که فرمانروا و دست دراز شدند سخن از نیکی را هم باید مانند راز گفت .( فردوسی خردمند)


چنین گفت رستم به اسفندیار که کردار ماند ز ما یادگار . (فردوسی خردمند)


اگر جانبازی جوانان ایران نباشد ، نیروی ده ها نادر هم به جای نخواهد رسید . (نادر شاه افشار)


اي خردمندان و دانشمندان سرزمینم ،
آزادی اراضی کشور با سپاه من و تربیت نسل های آینده با شما ، اگر سخن شما ، مردم
را آگاهی بخشد، دیگر نیازی به شمشیر نادرها نخواهد بود .
( نادر شاه افشار)


آرزو ریشۀ حیات ماست . اگرچه این ریشه حیات ما را به تدریج می سوزاند . ولی همین ریشه مایۀ زندگی است . ( نیچه)


شاید من بهتر می دانم که چرا بشر تنها حیوانی است که می خندد.تنها انسان است که به شدت رنج می برد و مجبور است خنده را بیافریند.(نیچه)


برای ماندگاری ، رویایی جز پاکی روان نداشته باش . ( اُرد بزرگ)


آنگاه که شب فرا رسید و همه پدیدگان فرو خُفتند، ابردریاها (اقیانوس ها) به پا می خیزند،
آیا تو هم بر می خیزی ؟ ( اُرد بزرگ)


دوست بدارید لیکن عشق را به زنجیر بدل نکنید . ( جبران خلیل جبران)


حیات درختان در بخشش میوه است . آن ها می بخشند تا زنده بمانند ، زیرا اگر باری ندهند خود را به تباهی و نابودی کشانده اند. (جبران خلیل جبران)


مردان شجاع فرصت می آفرینند ، ترسوها و ضعفا منتظر فرصت می نشینند . (گوته)


زیبایی، ناپایدار و فضیلت جاودانه است . ( گوته)


مهم ترین کار ما این نیست که ببینیم در دور دست های مبهم و ناپیدا چه چیز هایی و جود دارد . کار ما این است که به آنچه آشکارا در پیش رو داریم، بپردازیم . ( وینستون چرچیل)


خوردن کلمات مرا به سوء هاضمه دچار نکرده است . (وینستون چرچیل)


مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید به دست‌آورید وگرنه ناچار خواهید بود چیزهایی را که به دست آورده‌اید ، دوست داشته‌باشید. (جرج برنارد شاو)


انقلاب ستمدیدگان را آزاد نمی کند ، تنها استثمارگران را عوض می کند. (برنارد شاو)


فرق انسان و سگ در آن است که اگر به سگی غذا بدهی هرگز تو را گاز نخواهد گرفت. (تولستوی)


همه می‌خواهند بشریت را عوض کنند ، دریغا که هیچ کس در این اندیشه نیست که خود را عوض کند. (تولستوی)


هرچه اکنون هستیم محصول افکاری است که سابقا داشته ایم و حالا داریم . (پاستور)


تمدن، تنها زاییده اقتصاد برتر نیست، در هنر و ادب و اخلاق هم باید متمدن بود و برتری داشت. (لویی پاستور)


اهمیتی ندارد که از کجا آمده اید ، مهم این است که به کجا می روید . ( برایان تریسی)


داشتن اهداف روشن و از پیش تعیین شده برای پیش رفت و موفقیت مطلقا ضروری است .(برایان تریسی)


چه نشانی از بد اندیش به جاست ؟ هیچ .( اُرد بزرگ)


بخشش زودگذر توانگران بر تهيدستان تلخ است و همدردي كردن نيرومندان با ناتوانان، بی ارزش. چرا كه يادآور برتری آنان است .( جبران خلیل جبران)


جهان هیولای انرژی است که آغاز و پایان ندارد وتنها خود را دگرگون می سازد.( فريدريش ويلهلم نيچه)


خرسندترین آدم کسی است که دل از مهر و موافقت گردان سپهر برگیرد .( بزرگمهر بختگان)


آدمی می تواند بارها و بارها به شیوه های گوناگون قهرمان شود .( اُرد بزرگ)


اگر حرکت و تلاش با زندگی همراه نباشد ، آنگاه زندگی به درستی ظلمتی است مرگبار . ( جبران خلیل جبران)


حقیقت نیازمند نقد است نه ستایش . (فريدريش ويلهلم نيچه)


سخن های بلند و نیکو را فراموش مکن که سخن بر تخت شاهی تاج است .۹ بزرگمهر بختگان)



اگر دست تقدیر و سرنوشت را فراموش کنیم ، پس از پیشرفت نیز افسرده و رنجور خواهیم شد . ( اُرد بزرگ)


چه بسيارند گل هايی كه از زمان زاده شدن بويی برنياورده اند! و چه بسيارند ابرهای سترونی كه در آسمان گرد هم آمده، اما هيچ دری نمی افشانند . (جبران خلیل جبران)


گیتی همه فسانه و باد است ، و آنچه بر آدمی می گذرد ، سراسر خواب و خیال را ماند ، آن چنان که آدم وقتی از خواب بیدار می شود ، از آنچه به خواب دیده اثر نمی یابد ، تلخی ها و شیرینی های زندگی نیز پایدار نمی ماند .( بزرگمهر بختگان)


آن که پیاپی سخنتان را می برد ، دلخوش به شنیدن سخن شما نیست .( اُرد بزرگ)


کوه در چشم کسی که از دامنه آن صعود می کند ، جلوه گرتر و کبریایی تر است، تا به چشم کسی که
از دور آن را می نگرد .( جبران خلیل جبران)


دوست می دارم خوارشمارندگان بزرگ را ؛ زیرا که پاس دارندگان بزرگ اند و خدنگ های اشتیاق به سوی کرانه دیگر. (فريدريش ويلهلم نيچه)


خردمندی که بخشنده و دانشور و دادگر و نژاده باشد ، هرگز بد خو نمی شود .( بزرگمهر بختگان)


اندیشه و انگاره ای که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد، ناتوان و بیمار است . (اُرد بزرگ)


خون تو و خون من عصاره ای است که از روز ازل برای رویاندن درخت آسمانی ( در آن سوی طبیعت ) آماده شده است .( جبران خلیل جبران)


آموزه ای پدید آمد و باوری در کنارش : همه چیز پوچ است ؛ همه چیز یکسان ؛ همه چیز رو به پایان ! .( فريدريش ويلهلم نيچه)


مردم خوش منش خویشتن دار همیشه در نظر همگان گرامی اند . (بزرگمهر بختگان)


” خود را قربانی کنيم بهتر است تا ديگران را “ . ( گاندی)


" اگر هدف روح ما یک پارچه شدن باشد ، پیوسته شرایطی را فرا می خوانیم که برای دستیابی به این ویژگی بدان نیاز داریم. هرچه بخش های بیشتری از وجود خود را پذیرا و مالک شویم ، افراد سالم تر و مناسب تری درزندگی ما پدیدار می گردند " ( دبی فورد)


" سی شعاع به سوی میله چرخ تقرب می جویند
?
اما تهی میان آن هاست

که ارابه را به حرکت در می آورد
?
کوزه های سفالی را با گل می سازند

اما تهی درون آن هاست

که کاربردشان را تعیین می کند
خانه، در و پنجره های بسیار دارد
اما تهی دورن آن است
که سکونت را ممکن می سازد
وجود امکانات بسیار می دهد
اما از طریق نه - وجود است
که از آن ها استفاده می توان کرد " .( لائو تسه)


” نگارنده و سخنگویی که دیگران را کوچک و خوار می داند ، خود چیزی برای نمایش و بروز ندارد “ . (ارد بزرگ)


از ديروز بياموز. براي امروز زندگي کن و اميد به فردا داشته باش” . (آلبرت انيشتن)


بيشترين تأثير افراد خوب زمانى احساس مى شود كه از ميان ما رفته باشند” .( امرسون)


” براي اداره كردن خويش ، از سرت استفاده كن . براي اداره كردن ديگران ، از قلبت “ .( دالايي لاما)

ماخذ : http://30arg.blogfa.com/post-1618.aspx

تارنگار گفته ها و سخنان حکیمان و اندیشمندان - دیدگاه ارد بزرگ در مورد نامداری

فرگرد نامداری



نامداری بی نیک نامی ، به پشیزی نمی ارزد . ارد بزرگ


نامداران ابتدا از نام خویش گذشته اند . ارد بزرگ


ارد بزرگ / Orod Bozorg


نامداری که خود را به خواری می افکند ، هزاران دل آویخته به دامان خویش را نیز به خاک می کشد . ارد بزرگ


نامداران ماندگار آنانی اند که سرشتی نیکو و دلی سرشار از مهر دارند . ارد بزرگ


نامدار کهن اسطوره و راهبر دوران هاست ، سرشت او با خوی مردم سرزمین خویش همگون است نه با سرشت فرمانروایان . ارد بزرگ



کتاب آرمان نامه
http://7645.blogsky.com
http://hadaf.shoutpost.com/46670/

ماخذ :http://pendarha.blogsky.com/1388/05/10/post-50/


انجمن بحث و گفتگوی شاديسم - اسطوره های ایران


((سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند))


این جمله بسیار حکیمانه ارد بزرگ پاسخی است به آنانیکه اساطیر ایران را فراموش کرده اند :
* رستم را هرکول می خوانند!
* چشمان اسفندیار را پاشنه آشیل می گویند !
* رستم زاد را سزارین می گویند !

* به جای فردوسی از شکسپیر یاد می کنند !

*به جای آشنایی با عشاق ایرانی از رمئو و ژولیت یاد می کنند !

* جاده فرهنگها را جاده ابریشم می خوانند !

* دریای ایران را دریای عمان می نامند !

* جشن چهارشنبه سوری ما را آتش پرستی می خوانند !

* حجاب زنان ایرانی را که از دوران باستان بوده را به اعراب مربوط می دانند !

* هنر های نمایشی ( تاتر و ... ) را که از ده هزار سال پیش در ایران رواج داشته را به یونان 2700 سال پیش نسبت می دهند !

* گرد بودن زمین را که در خدای نامه و شاهنامه به آن اشاره شده را به گالیله نسبت می دهند .

* اختراع الکتریسته را که مربوط به 2500 سال پیش در ایران بوده را به ادیسون نسبت می دهند .

* پدر شیمی را لاوازیه که 300 سال پیش می زیسته معرفی می کنند حال آنکه الکل را زکریای رازی در هزار سال پیش کشف نمود !

* به جای یاد کردن از فرزند رشید ایران نادر شاه افشار ، به ناپلئون شناسی خود می نازند .

* به جای آنکه متفقین را که در جنگ جهانی دوم ، ایران را تصرف و به جان و ناموس ایرانی تجاوز نمودند را لعن کنند قوای محور را متجاوز و همپای چنگیز خان ! می دانند !

* بجای ساختن فیلمهایی که غرور و عظمت ایران را نشان دهد قاجاریه ضعیف را به تصویر می کشند !

* میان رودان را بین النهرین می خوانند !

* واژه فرانسوی مینیاتور را صد در صد ایرانی می نامند و بر خودروی ساخت به اصطلاح ایران می گذارند !

* فرهنگستان ادب پارسی را از بزرگان ادبیات فارسی تهی کرده اند .

* حاضرند سریال های کره ایی و آمریکایی را هزاران بار پخش کنند اما حاضر نیستند روایت های باشکوه ایرانی را به تصویر بکشند .

* به جای استفاده از تاریخ شناسان ایرانی در نگارش های تاریخی از تاریخ کمبریج استفاده می کنند

* و ...


ماخذ : http://www.shadism.com

باشگاه مهندسان ایران - شواهد ماندگاری و فرو پاشی نظام های سیاسی

با درود


ارد بزرگ - Orod Bozorg


شواهد ماندگاری و فروپاشی نظام های سیاسی ازدیدگاه
ارد بزرگ




شواهدی که نمایشگر ماندگاری و جوانی نظام سیاسی هستند :

1- همبستگی و از خود گذشتگی ملی بین توده
2- همراهی اهل فرهنگ و اندیشه با دستگاه اداره کشور
3- بالندگی و پیدایش اهل خرد
4- گردش نخبگان در اداره کشور بدون چالش گسترده داخلی
5- مهم بودن رخدادهای درونی کشور برای مردم
6- رشد سرودهای حماسی و ملی
7- امید به آینده نزد توده مردم
8- مردم اداره کنندگان کشور را پیشرو و پاک می بینند
9- بها دادن به همدیگر برای اداره کشور بر اساس تواناییها
10- در اندیشه جوانان ، قهرمانان زنده و در زمان حال هستند .
11- دلگرمی همگانی نسبت به گذشتن از چالش های پیش روی کشور
12- پرهیز جوانان از گوشه نشینی و انزوا
13- همراهی مردم با نخبگان دستگاه فرمانروایی




***


شواهدی که نمایشگر فروپاشی و پیری نظام سیاسی هستند


1- رشد هزل و جک بین مردم
2- رشد بی تفاوتی بین هنرمندان و اهل فرهنگ نسبت به دستگاه اداره کشور
3- منزوی شدن خود خواسته اهل خرد
4- سردی همگانی نسبت به رخدادهای سیاسی کشور
5- مهم شدن تحولات برون مرزی برای مردم
6- پناه بردن به غزلیات و شعر های بی بنیاد و سکر آور
7- عدم امید به آینده نزد توده
8- لکه دار شدن بزرگان و سروران توده ملت ( آنهایی که زمانی توانایی بسیج همگانی را داشته اند )
9- رشد طایفه گری در درون سیستمهای اداری و خصوصی کشور
10- پناه بردن جوانان به ابرمردان تاریخ برای پوشش ضعفهای زمان خودشان
11- نگاه شک آلود و تیره مردم به رخدادهای کشور
12- رشد گسترده صوفی منشی
13- سیر قهقرایی و دشمنی بین نخبگان مورد تایید ساختار سیاسی و توده مردم

ماخذ : http://www.iran-eng.com/showthread.php?t=103008

انجمن های گفتگوی برنده 24 - اهورا مزدا

اسطوره های ایران زمین


ارد بزرگ - Orod Bozorg



((سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند))


این جمله بسیار حکیمانه ارد بزرگ پاسخی است به آنانیکه اساطیر ایران را فراموش کرده اند :
* رستم را هرکول می خوانند!
* چشمان اسفندیار را پاشنه آشیل می گویند !
* رستم زاد را سزارین می گویند !
* به جای فردوسی از شکسپیر یاد می کنند !
*به جای آشنایی با عشاق ایرانی از رمئو و ژولیت یاد می کنند !
* جاده فرهنگها را جاده ابریشم می خوانند !
* دریای ایران را دریای عمان می نامند !
* جشن چهارشنبه سوری ما را آتش پرستی می خوانند !
* حجاب زنان ایرانی را که از دوران باستان بوده را به اعراب مربوط می دانند !
* هنر های نمایشی ( تاتر و ... ) را که از ده هزار سال پیش در ایران رواج داشته را به یونان 2700 سال پیش نسبت می دهند !
* گرد بودن زمین را که در خدای نامه و شاهنامه به آن اشاره شده را به گالیله نسبت می دهند .
* اختراع الکتریسته را که مربوط به 2500 سال پیش در ایران بوده را به ادیسون نسبت می دهند .
* پدر شیمی را لاوازیه که 300 سال پیش می زیسته معرفی می کنند حال آنکه الکل را زکریای رازی در هزار سال پیش کشف نمود !
* به جای یاد کردن از فرزند رشید ایران نادر شاه افشار ، به ناپلئون شناسی خود می نازند .
*
به جای آنکه متفقین را که در جنگ جهانی دوم ، ایران را تصرف و به جان و
ناموس ایرانی تجاوز نمودند را لعن کنند قوای محور را متجاوز و همپای چنگیز
خان ! می دانند !
* بجای ساختن فیلمهایی که غرور و عظمت ایران را نشان دهد قاجاریه ضعیف را به تصویر می کشند !
* میان رودان را بین النهرین می خوانند !

* واژه فرانسوی مینیاتور را صد در صد ایرانی می نامند و بر خودروی ساخت به اصطلاح ایران می گذارند !
* فرهنگستان ادب پارسی را از بزرگان ادبیات فارسی تهی کرده اند .
* حاضرند سریال های کره ایی و آمریکایی را هزاران بار پخش کنند اما حاضر نیستند روایت های باشکوه ایرانی را به تصویر بکشند .
* به جای استفاده از تاریخ شناسان ایرانی در نگارش های تاریخی از تاریخ کمبریج استفاده می کنند


ماخذ : http://www.barandeh24.com/forum/showthread.php?p=32015

انجمن BIA 2 IT SPECIALTY FORA - علی اسفندیاری (نیما یوشیج)

علي اسفندياري معروف به نيما يوشيج در سال 1276 خورشيدي در روستاي يوش مازندران به دنيا آمد. پدرش كه ابراهيم خان نوري نام داشت،از راه كشاورزي و گله داري روزگار مي گذرانيد. دوان كودكي اش را در آنجا سپري نمود و پس از اتمام تحصيلات ابتدايي، از آنجا به تهران آمد تا در دبيرستان سن لوئي كه متعلق به موسسه كاتوليك هاي رُِم بود، به تحصيل خود ادامه دهد. در اينجا بود كه علاقه وي به سرودن شعر در اثر يكي از معلمان وي كه نظام وفا نام داشت، بيشتر و بيشتر شد و به سرودن شعر روي آورد. او به زبان فرانسه (زبان بين المللي آن دوران) را به خوبي فراگرفت و با ادبيات اروپا آشنا شد. محمد رضا عشقي در روزنامه قرن بيستم خويش بخشي از شعر افسانه نيما را منتشر كرد. نيما يوشيج توانست در سال 1317 جزء گروه كاركنان مجله موسيقي، مجله ماهانه وزارت فرهنگ درآيد. وي در اين مجله يك سلسله مقالات در خصوص نظريات فيلسوفان در خصوص هنر و همچنين تاثير ادبيات اروپا را بر برخي از ممالك شرقي (آسيا) به چاپ رسانيد و مورد بررسي قرار داد. او در سال 1328 در روابط عمومي و اداره تبليغات وزارت فرهنگ مشغول به كار شد . نيما در نخستين آثار خود از اوزان عروضي پيروي مي كند، اما كم كم با مشاهده آثار ادبيات اروپا، در آثار بعدي خود شعرش را از چهارچوب وزن و قافيه آزاد مي سازد و راهي نو و سبكي تازه در شعر مي آفريند، كه به سبك نيمايي مشهور است.اين شاعر بزرگ در سال 1338 در منطقه تجريش تهران دارفاني را وداع گفت. برخي از آثار او عبارت اند از : شعر من، ماخ لولا، ناقوس،شهر صبح شهر شب، آهو و پرنده ها،قلم انداز، نامه هاي نيما به همسرش،كندوهاي شبانه و .... . در ضمن در سال 1364 مجموعه اي كامل از آثارش منتشر شد. نيما در نتيجه آشنايي با زبان فرانسه با ادبيات اروپا آشنا گرديد و سبب به وجود آمدن سبكي نو در شعر پارسي شد. همچنين تحول عظيمي را در شعر فارسي ايجاد نمود.






مير داماد


مير داماد ، شنيدستم من ،
كه چو بگزيد بن ِ خاك ، وطن
بر سرش آمد و از وي پرسيد
مَلَك ِ قبر ، كه : « مَن ربّك ؟ من ؟ »
مير بگشاد دو چشم ِ بينا
آمد از روي ِ فضيلت به سخن :
اُسطُقُسّي‌ست – بدو داد جواب –
اُسطُقُسّات ِ دگر ، زو مُتقَن .
حيرت افزودش از اين حرف ، مَلَك
برد اين واقعه پيش ِ ذوالمن
كه : « زبان ِ دگر اين بنده‌ي ِ تو
مي‌دهد پاسخ ِ ما ، در مدفن . »
آفريننده بخنديد و ، بگفت :
« تو به اين بنده‌ي ِ من حرف نزن ؛
او درآن عالم هم ، زنده كه بود
حرف‌ها زد كه نفهميدم من ! »


------------------- لاهيجان ، 16 ارديبهشت 1309

نيما نخستين شاعر نوپرداز در ايران نبود، پيش از او نيز افراد ديگر، چون ابوالقاسم لاهوتي ، تقي رفعت و ... بيرون از قالب هاي رسمي اشعاري سروده و منتشر كرده بودند. ولي نيما كسي بود كه با دقت زياد و صرف وقت بسيار (حدود 38 سال) توانست قالبهاي كهن را در هم بريزد و راهي نو پيش پاي شعر فارسي باز كند. او بدنبال ساختن قالبي آزاد و نوين بود كه داراي ايهام و رواني خاص خود باشد بناي شعري كه او آن را به بالا برد خود محركي براي سرآيندگان پس از او شد به قول ارد بزرگ انديشمند برجسته كشورمان : برآزندگان خواهند ساخت سرآيندگان از پس آن خواهند سرود و زمين آيندگان را بارور مي سازند . و نيما دقيقا نمونه بارز اين سخن شيوا و جاودانه است . كودكي نيما (به قول خويش) در بين شبانان و آرامش كوهستان گذشت. مقدمات درسي را در مكتب خانه ي ده آموخت و سپس به تهران آمد. در تهران او به مدرسه ي كاتوليك "سن لوئي" كه دروسش به زبان فرانسه تدريش مي شد رفت و آشنايي او به زبان فرانسه، سرآغاز دگرگوني در وي شد. نيما خود مي نويسد:"تمام خيالات من براي شناسايي چيزهاي خوبي بود كه مي خواستم فقط با آن شناسايي بر همسران خود تفوق يابم... در پانزده سالگي مي رفتم مورخ شوم، گاهي نقاش مي شدم و ... خوشبختانه هر نوع قوه خلاقه در من وجود داشت، ولي مراقبت و تشويق يك معلم خوش رفتار، كه "نظام وفا" شاعر به نام امروز باشد، مرا به خط شعر گفتن انداخت." نظام وفا غزل سرايي بود كه نيما "افسانه" را به او تقديم كرد.

نيما همزمان با تحصيل در مدرسه ي سن لويي به آموزش زبان عربي پرداخت.

در سال 1298 شمسي در سن 22 سالگي به استخدام دولت درآمد، ولي كار اداري را دوست نداشت.

در سال 1300 شمسي نخستين كتاب شعرش را يك مثنوي بود به نام "قصه ي رنگ پريده خون سرد"، با سرمايه ي شخصي در 30 صفحه منتشر كرد.

تاريخ سرايش اين شعر 1299 شمسي و امضاي سراينده ي آن "نيما نوري" بود.

"نيما" نام قهرماني طبري، به معناي قوس و كمان بزرگ است.



در پاييز 1301 شمسي نيما شعر "اي شب" را مي سرايد.

"اي شب"، انحرافي جدي و بنيادي از شعر سنتي نبود ولي شور و سوزي كه در شعر بود نام شاعر را بر سر زبان ها انداخت، به ويژه آنكه در نشريه ي ادبي معتبر "نوبهار" نيز چاپ شده بود كه نشريه ي ادباي شناخته شده آن زمان بود.

در دي ماه همين سال نيما شعر "افسانه" را مي سرايد و آن را در چند شماره ي پياپي در مجله ي "قرن بيستم"، (به مديريت ميرزاده ي عشقي ) به چاپ مي رساند.

"قرن بيستم" تندروترين و بي پرواترين نشريه ي ادبي- سياسي آن سال ها بود و اثر افسانه در جامعه چنان بود كه نيما به عنوان شاعر "افسانه" شناخته مي شود.

ولي افسانه با همه ي نوآوري ها و ارزش و اعتبارش، چهره ي انقلابي نيما را مشخص نمي كند.

انقلاب نيما با دو شعر "ققنوس" (بهمن 1316 ش) و "غراب" (مهر 1317 ش) آغاز مي شود و او اين دو شعر را در مجله "موسيقي" كه يك مجله دولتي بود منتشر كرد.

نكته ي قابل توجه اين است كه در فاصله ي افسانه تا ققنوس (1300 تا 1316) نيما فقط اشعاري در قالب سنتي مي سرود.

نيما يوشيج علاقه اي به انتشار اشعارش، به ويژه در مجلات نداشت. او جز همين چند شعر كه در فاصله اي حدود بيست سال در" قرن بيستم" و مجله ي "موسيقي" چاپ كرد، تا پايان عمرش دو سه شعر ديگر منتشر كرد.

نيما يوشيج از سال هاي بيست به بعد، هر روز منزوي تر شد و پس از كودتاي 1332 اعتمادش را از همه، جز يكي دو تن كه در نامه ها از آنها ياد كرده است، از دست داد ولي بهترين اشعارش را نيز در همين سال ها سروده است.

در مطالعه شعر نيما آنچه توجه را بيشتر جلب مي كند، نگاه تازه او به طبيعت و جهان است.

توجه او به درختان، گياهان، حيوانات و حتي حشرات يادآور نوعي دقت نظر است كه در ديگران كمتر ديده مي شود.

اما مهم ترين ويژگي شعر نيما كه سرآغازي براي حركت ديگران نيز شد، كوتاه و بلند كردن مصراع هاي شعر است.

نيما "وزن" را براي شعر ضروري مي دانست ولي معتقد بود يكسان بودن طول مصراع ها در يك شعر مهم نيست.

(در شعر كهن علاوه بر رعايت وزن طول مصراع ها نيز با هم برابر است)



در واقع نيما از وزن و قافيه كه مربوط به شعر كهن است، سود مي برد ولي با بلند و كوتاه كردن مصراع ها، جان تازه اي به شعر مي بخشد.

نيما در شب 13 دي ماه 1338 ش در گذشت.


ماخذ : http://bia2it.com/showthread.php?p=45926

تالار های گفتمان نوگرا - اسطوره های ایران زمین

ارد بزرگ - Orod Bozorg



((سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند))


این جمله بسیار حکیمانه ارد بزرگ پاسخی است به آنانیکه اساطیر ایران را فراموش کرده اند :
* رستم را هرکول می خوانند!
* چشمان اسفندیار را پاشنه آشیل می گویند !
* رستم زاد را سزارین می گویند !

* به جای فردوسی از شکسپیر یاد می کنند !

*به جای آشنایی با عشاق ایرانی از رمئو و ژولیت یاد می کنند !

* جاده فرهنگها را جاده ابریشم می خوانند !

* دریای ایران را دریای عمان می نامند !

* جشن چهارشنبه سوری ما را آتش پرستی می خوانند !

* حجاب زنان ایرانی را که از دوران باستان بوده را به اعراب مربوط می دانند !

* هنر های نمایشی ( تاتر و ... ) را که از ده هزار سال پیش در ایران رواج داشته را به یونان 2700 سال پیش نسبت می دهند !

* گرد بودن زمین را که در خدای نامه و شاهنامه به آن اشاره شده را به گالیله نسبت می دهند .

* اختراع الکتریسته را که مربوط به 2500 سال پیش در ایران بوده را به ادیسون نسبت می دهند .

* پدر شیمی را لاوازیه که 300 سال پیش می زیسته معرفی می کنند حال آنکه الکل را زکریای رازی در هزار سال پیش کشف نمود !

* به جای یاد کردن از فرزند رشید ایران نادر شاه افشار ، به ناپلئون شناسی خود می نازند .

* به جای آنکه متفقین را که در جنگ جهانی دوم ، ایران را تصرف و به جان و ناموس ایرانی تجاوز نمودند را لعن کنند قوای محور را متجاوز و همپای چنگیز خان ! می دانند !

* بجای ساختن فیلمهایی که غرور و عظمت ایران را نشان دهد قاجاریه ضعیف را به تصویر می کشند !

* میان رودان را بین النهرین می خوانند !

* واژه فرانسوی مینیاتور را صد در صد ایرانی می نامند و بر خودروی ساخت به اصطلاح ایران می گذارند !

* فرهنگستان ادب پارسی را از بزرگان ادبیات فارسی تهی کرده اند .

* حاضرند سریال های کره ایی و آمریکایی را هزاران بار پخش کنند اما حاضر نیستند روایت های باشکوه ایرانی را به تصویر بکشند .

* به جای استفاده از تاریخ شناسان ایرانی در نگارش های تاریخی از تاریخ کمبریج استفاده می کنند

* و ...


سوگنامه فردوسی درباره فرهنگ ایران :

هــمــانا که آمــد شــما را خبـــــر / که مــــا را چه آمد ز اخـــــــتر به ســـر

از این مار خوار اهریمن چهـــرگان / ز دانایی و شــــــــرم بــــی بهرگـــــان

نه گنج و نه نام و نه تخت و نـــژاد / همی داد خواهند گیتـــــــی به بــــاد

از این زاغ ســاران بی آب و رنــگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ

هم آتـــــش بــمردی به آتشـــکده / شــــدی تیره نوروز و جــــــشن سده

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر / ز اخــــــتر هـــــمه تــــازیان راست بر

برنــجـــد یکی دیــــگـری برخــــورد / بــــداد و بــــبـــخش هـــــــمی ننگرد

پیاده شود مـردم جـــنگ جــــــوی / سوار آنک لاف آرد و گفـت و گـــــــوی

شود خار هر کـس که بد ارجــمند / فرومـــــایـــه را بــخـــت گــــــــردد بلند

کشاورز جنگی شـود بـــی هــنــر / نــــژاد و بـــــــزرگی نـــــــیـــــاید به بر

ربــایــد هـمی این از آن آن از این / ز نـــفـــریــــن نــــدانــنـــــــد باز آفرین

هــمــه گنــج ها زیر دامــن نــهنـد / بـــمیــــرند و کوشش به دشمن نهند

زیان کسان از پـــی سـود خویش / بــــجــویــنـــد و دیــن انــدر آرند پیش

بــریــزند خــون از پــی خواســتــه / شــود روزگــار مــهــان کـــــــــــاسته

ز شیـر شـتر خـوردن و سـوسـمار / عــــرب را به جــایی رسیدسـت کار

که تـــــاج کیــــانــــــی کـــنـــد آرزو / تــفــو بــر تــو ای چــرخ گـــردون تفو

همه بوم ایـران تو ویـــران شــمـــر / کــنام پـلــنگان و شــیــران شــمــر

پـــــر از درد دیـــــــدم دل پارســـــا / که اندر جـــهــان دیـــو بــد پادشـــاه

نــــمانــیــم کـیـن بوم ویــران کنند / هــمــی غــارت از شــهـر ایران کنند

نـــــخوانـنـد بر ما کــــسـی آفــرین / چـــو ویـــران بود بوم ایـــران زمـــین

دریغ است ایران که ویـــران شـــود / کـــنــام پــلنــگان و شــیران شـــود

همه سربه سر تن به کشتن دهیم / از آن به که ایران به دشمن دهیم

چو ایـــران مبـــــاشد تــــن من مباد / در این مرز و بوم زنده یک تن مباد...

ماخذ : http://www.eslahe.com/ftopic-584-next.html

تارنگار گفته ها و سخنان حکیمان و اندیشمندان - دیدگاه ارد بزرگ در مورد ساختار

فرگرد ساختار



بازده ساختار بیمار ، درد و سیاهی ست . ارد بزرگ


در هستی جنبش حشرات هم چهار چوبی دارد . ارد بزرگ


تا ساختارها سامان نیابد رشدی هویدا نمی گردد . ارد بزرگ


ارد بزرگ - Orod Bozorg



قانون اساسی هر کشور نمای ساختار آن سرزمین است و ناراستی آن ، سستی و پلشدی در پی دارد . ارد بزرگ


ساختاری که با سرشت آدمی سازگار نباشد توان پایداری ندارد . ارد بزرگ


نیرومندترین ساختارها ، نرم ترین آنهاست ، ساختارهای خشک و سخت خیلی زود نابود می گردند . ارد بزرگ


نگاهداری ساختارهای بیمار از نادانی است باهوش کسیست که ناراستی ها را از خویش دور کند و تن به راستی دهد . ارد بزرگ


نکات سخت هم اساسی ساده دارند . ارد بزرگ



ماخذ : کتاب آرمان نامه
http://pendarha.blogsky.com/1388/05/10/post-46/

۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

تارنگار رسانه کسری - اسطوره های ایران

ارد بزرگ - Orod Bozorg


((سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند))


این جمله بسیار حکیمانه ارد بزرگ پاسخی است به آنانیکه اساطیر ایران را فراموش کرده اند :
* رستم را هرکول می خوانند!
* چشمان اسفندیار را پاشنه آشیل می گویند !
* رستم زاد را سزارین می گویند !

* به جای فردوسی از شکسپیر یاد می کنند !

*به جای آشنایی با عشاق ایرانی از رمئو و ژولیت یاد می کنند !

* جاده فرهنگها را جاده ابریشم می خوانند !

* دریای ایران را دریای عمان می نامند !

* جشن چهارشنبه سوری ما را آتش پرستی می خوانند !

* حجاب زنان ایرانی را که از دوران باستان بوده را به اعراب مربوط می دانند !

* هنر های نمایشی ( تاتر و ... ) را که از ده هزار سال پیش در ایران رواج داشته را به یونان 2700 سال پیش نسبت می دهند !

* گرد بودن زمین را که در خدای نامه و شاهنامه به آن اشاره شده را به گالیله نسبت می دهند .

* اختراع الکتریسته را که مربوط به 2500 سال پیش در ایران بوده را به ادیسون نسبت می دهند .

* پدر شیمی را لاوازیه که 300 سال پیش می زیسته معرفی می کنند حال آنکه الکل را زکریای رازی در هزار سال پیش کشف نمود !

* به جای یاد کردن از فرزند رشید ایران نادر شاه افشار ، به ناپلئون شناسی خود می نازند .

* به جای آنکه متفقین را که در جنگ جهانی دوم ، ایران را تصرف و به جان و ناموس ایرانی تجاوز نمودند را لعن کنند قوای محور را متجاوز و همپای چنگیز خان ! می دانند !

* بجای ساختن فیلمهایی که غرور و عظمت ایران را نشان دهد قاجاریه ضعیف را به تصویر می کشند !

* میان رودان را بین النهرین می خوانند !

* واژه فرانسوی مینیاتور را صد در صد ایرانی می نامند و بر خودروی ساخت به اصطلاح ایران می گذارند !

* فرهنگستان ادب پارسی را از بزرگان ادبیات فارسی تهی کرده اند .

* حاضرند سریال های کره ایی و آمریکایی را هزاران بار پخش کنند اما حاضر نیستند روایت های باشکوه ایرانی را به تصویر بکشند .

* به جای استفاده از تاریخ شناسان ایرانی در نگارش های تاریخی از تاریخ کمبریج استفاده می کنند

* و ...


سوگنامه فردوسی درباره فرهنگ ایران :

هــمــانا که آمــد شــما را خبـــــر / که مــــا را چه آمد ز اخـــــــتر به ســـر

از این مار خوار اهریمن چهـــرگان / ز دانایی و شــــــــرم بــــی بهرگـــــان

نه گنج و نه نام و نه تخت و نـــژاد / همی داد خواهند گیتـــــــی به بــــاد

از این زاغ ســاران بی آب و رنــگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ

هم آتـــــش بــمردی به آتشـــکده / شــــدی تیره نوروز و جــــــشن سده

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر / ز اخــــــتر هـــــمه تــــازیان راست بر

برنــجـــد یکی دیــــگـری برخــــورد / بــــداد و بــــبـــخش هـــــــمی ننگرد

پیاده شود مـردم جـــنگ جــــــوی / سوار آنک لاف آرد و گفـت و گـــــــوی

شود خار هر کـس که بد ارجــمند / فرومـــــایـــه را بــخـــت گــــــــردد بلند

کشاورز جنگی شـود بـــی هــنــر / نــــژاد و بـــــــزرگی نـــــــیـــــاید به بر

ربــایــد هـمی این از آن آن از این / ز نـــفـــریــــن نــــدانــنـــــــد باز آفرین

هــمــه گنــج ها زیر دامــن نــهنـد / بـــمیــــرند و کوشش به دشمن نهند

زیان کسان از پـــی سـود خویش / بــــجــویــنـــد و دیــن انــدر آرند پیش

بــریــزند خــون از پــی خواســتــه / شــود روزگــار مــهــان کـــــــــــاسته

ز شیـر شـتر خـوردن و سـوسـمار / عــــرب را به جــایی رسیدسـت کار

که تـــــاج کیــــانــــــی کـــنـــد آرزو / تــفــو بــر تــو ای چــرخ گـــردون تفو

همه بوم ایـران تو ویـــران شــمـــر / کــنام پـلــنگان و شــیــران شــمــر

پـــــر از درد دیـــــــدم دل پارســـــا / که اندر جـــهــان دیـــو بــد پادشـــاه

نــــمانــیــم کـیـن بوم ویــران کنند / هــمــی غــارت از شــهـر ایران کنند

نـــــخوانـنـد بر ما کــــسـی آفــرین / چـــو ویـــران بود بوم ایـــران زمـــین

دریغ است ایران که ویـــران شـــود / کـــنــام پــلنــگان و شــیران شـــود

همه سربه سر تن به کشتن دهیم / از آن به که ایران به دشمن دهیم

چو ایـــران مبـــــاشد تــــن من مباد / در این مرز و بوم زنده یک تن مباد...


ماخذ : http://sarbazkh00ne.blogfa.com/post-915.aspx

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان