۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

تارنگار یا پیرتکیه

((سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند))

ارد بزرگ Orod Bozorg

این جمله بسیار حکیمانه ارد بزرگ پاسخی است به آنانیکه اساطیر ایران را فراموش کرده اند :
* رستم را هرکول می خوانند!
* چشمان اسفندیار را پاشنه آشیل می گویند !
* رستم زاد را سزارین می گویند !

* به جای فردوسی از شکسپیر یاد می کنند !

*به جای آشنایی با عشاق ایرانی از رمئو و ژولیت یاد می کنند !

* جاده فرهنگها را جاده ابریشم می خوانند !

* دریای ایران را دریای عمان می نامند !

* جشن چهارشنبه سوری ما را آتش پرستی می خوانند !

* حجاب زنان ایرانی را که از دوران باستان بوده را به اعراب مربوط می دانند !

* هنر های نمایشی ( تاتر و ... ) را که از ده هزار سال پیش در ایران رواج داشته را به یونان 2700 سال پیش نسبت می دهند !

* گرد بودن زمین را که در خدای نامه و شاهنامه به آن اشاره شده را به گالیله نسبت می دهند .

* اختراع الکتریسته را که مربوط به 2500 سال پیش در ایران بوده را به ادیسون نسبت می دهند .

* پدر شیمی را لاوازیه که 300 سال پیش می زیسته معرفی می کنند حال آنکه الکل را زکریای رازی در هزار سال پیش کشف نمود !

* به جای یاد کردن از فرزند رشید ایران نادر شاه افشار ، به ناپلئون شناسی خود می نازند .

* به جای آنکه متفقین را که در جنگ جهانی دوم ، ایران را تصرف و به جان و ناموس ایرانی تجاوز نمودند را لعن کنند قوای محور را متجاوز و همپای چنگیز خان ! می دانند !

* بجای ساختن فیلمهایی که غرور و عظمت ایران را نشان دهد قاجاریه ضعیف را به تصویر می کشند !

* میان رودان را بین النهرین می خوانند !

* واژه فرانسوی مینیاتور را صد در صد ایرانی می نامند و بر خودروی ساخت به اصطلاح ایران می گذارند !

* فرهنگستان ادب پارسی را از بزرگان ادبیات فارسی تهی کرده اند .

* حاضرند سریال های کره ایی و آمریکایی را هزاران بار پخش کنند اما حاضر نیستند روایت های باشکوه ایرانی را به تصویر بکشند .

* به جای استفاده از تاریخ شناسان ایرانی در نگارش های تاریخی از تاریخ کمبریج استفاده می کنند

* و ...

سوگنامه فردوسی درباره فرهنگ ایران :

هــمــانا که آمــد شــما را خبـــــر / که مــــا را چه آمد ز اخـــــــتر به ســـر

از این مار خوار اهریمن چهـــرگان / ز دانایی و شــــــــرم بــــی بهرگـــــان

نه گنج و نه نام و نه تخت و نـــژاد / همی داد خواهند گیتـــــــی به بــــاد

از این زاغ ســاران بی آب و رنــگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ

هم آتـــــش بــمردی به آتشـــکده / شــــدی تیره نوروز و جــــــشن سده

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر / ز اخــــــتر هـــــمه تــــازیان راست بر

برنــجـــد یکی دیــــگـری برخــــورد / بــــداد و بــــبـــخش هـــــــمی ننگرد

پیاده شود مـردم جـــنگ جــــــوی / سوار آنک لاف آرد و گفـت و گـــــــوی

شود خار هر کـس که بد ارجــمند / فرومـــــایـــه را بــخـــت گــــــــردد بلند

کشاورز جنگی شـود بـــی هــنــر / نــــژاد و بـــــــزرگی نـــــــیـــــاید به بر

ربــایــد هـمی این از آن آن از این / ز نـــفـــریــــن نــــدانــنـــــــد باز آفرین

هــمــه گنــج ها زیر دامــن نــهنـد / بـــمیــــرند و کوشش به دشمن نهند

زیان کسان از پـــی سـود خویش / بــــجــویــنـــد و دیــن انــدر آرند پیش

بــریــزند خــون از پــی خواســتــه / شــود روزگــار مــهــان کـــــــــــاسته

ز شیـر شـتر خـوردن و سـوسـمار / عــــرب را به جــایی رسیدسـت کار

که تـــــاج کیــــانــــــی کـــنـــد آرزو / تــفــو بــر تــو ای چــرخ گـــردون تفو

همه بوم ایـران تو ویـــران شــمـــر / کــنام پـلــنگان و شــیــران شــمــر

پـــــر از درد دیـــــــدم دل پارســـــا / که اندر جـــهــان دیـــو بــد پادشـــاه

نــــمانــیــم کـیـن بوم ویــران کنند / هــمــی غــارت از شــهـر ایران کنند

نـــــخوانـنـد بر ما کــــسـی آفــرین / چـــو ویـــران بود بوم ایـــران زمـــین

دریغ است ایران که ویـــران شـــود / کـــنــام پــلنــگان و شــیران شـــود

همه سربه سر تن به کشتن دهیم / از آن به که ایران به دشمن دهیم

چو ایـــران مبـــــاشد تــــن من مباد / در این مرز و بوم زنده یک تن مباد


انجمن گل سرخ - کتاب آرمان نامه

پر خواننده ترین کتاب حال حاضر ایران

بی شک ارد بزرگ یکی از برجسته ترین اندیشمندان و متفکرین حال حاضر جهان است . نگاهی سطحی به زندگی و آثارش ما را چنان شیفته وی می سازد که می توان با نوای صدایش رقصید و پیش رفت .ا ندیشه های او وجوه مختلفی دارند که قوی ترین وجه آن توجه ویژه اش به اخلاقیات و پاک زیستی انسان است .

توجه ویژه ارد به اخلاقیات باعث نمی شود رازهای زندگی مدرن امروز را در نظر نگیرد ، فرآیند و بازده اندیشه خردگرایانه او موجب پیراستن ناراستی هاست .
حوزه فلسفه اجتماعی اش ریشه در سنت ایران باستان دارد و می توان او را میهن پرست ترین اندیشمند صد ساله اخیر ایران دانست .
اندیشه ها ، پندها و سخنان او در کتابی با عنوان آرمان نامه گرد آوری شده است .


ماخذ : http://30min.mastertopforum.net/-vt304.html

ایراس ، موسسه فرهنگی مطالعاتی روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز - احمد شاه مسعود

شهيد احمد شاه مسعود

فرزند دلیر ایران بزرگ

ظهور احمد شاه مسعود در منطقه خراسان بزرگ ایران ( که با نام ساختگی استعمار روس و انگلستان امروزه افغانستان نامیده می شود ) موجی از شادی و امیدواری را در میان ملت ایران بزرگ ایجاد نمود . احمد شاه مسعود فرزند دلاور ایران زمین برای نجات اقوام ایرانی منطقه خراسان بزرگ دست به مبارزات مختلف زد و مجاهدت هاي كم نظيري در تاريخ از خود بجاي گذاشت و به درجه رفيع شهادت در راه ميهن نائل آمد . به گفته برخي اسناد توسط دولت وهابي عربستان سعودي و نفوذ عوامل واپسگرايش در منطقه آريانا ترور شد و حزن و اندوه سنگینی را بر همه منطقه فلات ایران و ملت آريايي فلات ايران وارد نمود . عربستان نيز به پيروي از قدرتهاي استعمارگر همچون انگلستان به آرزوي ديرينه خود كه همانا عدم اتحاد مناطق ايران بزرگ بوده است موقتا دست يافت . کشورهایی که در طی سی صد سال گذشته همه تلاش خود را نمودند تا افغانستان را کشوری جدا از ایران بنامند و آنها را در فقر و عقب ماندگي و جنگ و خونريزي نگاه دارند و اینگونه وانمود کنند که مردم این دو منطقه کاملا بیگانه از یکدیگر هستند ، به درستی نمی دانند که منطقه فلات ایران خواستگاه اقوام آریایی ایران بزرگ است و روزی در نهایت این جدایی ها ناخواسته از میان برداشته خواهد شد و ایران بزرگ روی همه فرزندانش را خواهد دید و در سایه اتحاد دست همه بیگانگان را از این منطقه کوتاه خواهند نمود و قدرت از دست رفته را باز خواهیم یافت . یاد و خاطره احمد شاه مسعود و ارد بزرگ ، دو اسطوره ایران دوست و دلاور و هنرمند ، برای همیشه در قلب میلیون های ایرانی و مردم افغانستان کنونی باقی خواهد ماند . همه ساله هجدهم شهريور ماه ياد و خاطره شهادت احمد شاه مسعود در ايران - افغانستان و تاجيكستان گرامي داشته ميشود . روانش شاد و اهورايي باد .



احمد شاه مسعود :

"ما برای آزادی می رزمیم، زیرا زیستن در زیر چتر بردگی پست ترین نوع زندگی است. برای حیات مادی همه چیز را میتوان داشت آب نان و مسکن. ولی اگر آزادی ما برباد رفت اگر غرور ملی ما درهم شکسته شد واگر استقلال ما نابود گشت در آن صورت این زند گی برما کوچکترین لذت نخواهم داشت"



به سوگ داستان آریانا

بگریم زآستان آریانا

بود ازسرزمین آریائی

کران اندر کران آریانا

گرفتستند ایران ویح وایران

شمال وخوربران آریانا

سلام ای پهلوان پهلوانان

سپهدار کلان آریانا

سلام ای سرفراز ای گرد ای سام

فسانه پهلوان آریانا

جوان شد داستان پهلوانی

زتو گرد جوان آریانا

شغاد افکند رستم را به نیرنگ

تو را هم میهمان آریانا

نمک خورد وشکست آخر نمکدان

فکند آتش به خوان آریانا

بس آن تازی که کرد این ترکتازی

نمودی مهربان آریانا

به دستی زر به دستی تیغ و برلب

بیامد مدح خوان آریانا

نگر بهرام چوبین و قلون را

همان شد داستان آریانا

فرستاد او کلاغی دو قلون سان

بسوی قهرمان آریانا

به رقص آوردشان همچون عروسک

به رأی طالبان آریانا

کزآنان وعمرشان شد شب وروز

سوی بالا فغان آریانا

عروسک سوی دوزخ رفت ومسعود

سوی حق ز آسمان آریانا

به کوه بی ستون نقراست برسنگ

( تو در آن پارس را خوان آریانا )

که ازخصم ودروغ وخشک سالی

بود زخم وزیان آریانا

کنون این هرسه با این تازی افتاد

به دشت وگلستان آریانا

خزان آورد شهریور به هشتاد

به باغ وبوستان آریانا

که درفقدان احمد شاه مسعود

بسوزد استخوان آریانا

که گیرد پنجشیر وهم بدخشان

پس ازاوچون میان آریانا

تنید القاعده جولاهه سان تار

که سازد ریسمان آریانا

ندانست که او باشد یاد آن شیر

توان بخش یلان آریانا

خدایا بیخ بن لادن برانداز

که سوزاند او نهان آریانا

سلام ای قهرمان آریانا

به خون خفته روان آریانا

جوان رفتی وافزودی تو جان را

جوانمرگا به جان آریانا

****

کوه دلگیر است

کوه انگاری که دلگیر است

دره (پنجشير) پنداری که خاموش است

باز سهرابی به خاک افتاد

باز تهمینه سیه پوش است

زخم این سهراب از شمشیر رستم نیست

دشمن این پهلوان دیو است آدم نیست

قصه گوی توس اگر می بود

مویه های میکرد و خون از خامه می بارید

داستان کشتن سهراب را این بار طرح تازه می بخشید

ای بلوط سخت جان، ای قهرمان، ای مرد

من نمیدانم چه صبحی از نشیب دره ها افراختی قامت

ای نمودی از تکاپو ،ای سراپا استقامت

قِصه ها و قُصه هایت را گرچه از نزدیک نشدیدم

لیک دردی را که تو فریادی می کردی من به چشم خویش می دیدم

صبح میلادت به یادم نیست

شام مرگت لیک از یادم نخواهد رفت...



خاطره ای از احمد شاه مسعود و ارد بزرگ :

این خاطره حکایت از روابط نزدیک این دو تن دارد که در طی سالهای تنهایی احمد شاه مسعود و ظهور و قدرت دو چندان طالبان ، که کابل ، هرات و مزار در اختیار طالبان و نیروهای متجاوز پاکستان بود . هر روز دهها بار مناطق اندک باقی مانده بمباران می شدند و در آن هنگامه ، که افکار عمومی می پنداشت شیر تنگه پنجشیر ( مسعود ) به زانو در خواهد آمد، و اندک نیروی مردم افغانستان هم قربانی سیاستهای آمریکایی دولت پاکستان و عربهای متجاوز امارات واقع شود .
ارد بزرگ ، احمد شاه مسعود را مورد حمایت خویش قرار می دهد و چنانچه در آن خاطره می خوانیم احمد شاه به شدت تحت تاثیر روح بزرگ او قرار می گیرد.
در این خاطره زیبا می خوانیم ارد بزرگ هدیه ای برای احمد شاه مسعود می فرستد .
آن هدیه در واقع یکی از آثار هنرمندانه اوست. تابلویی فوق العاده زیبا ، با تمی شگفت انگیز ...
در آنجا شیر سنگی است که پایش زخم برداشته و آهوی ظریف و کوچک ، گونه خویش را بر زخم گذاشته تا خون بیرون نزند ... این تشبیه و استعاره زیبا گویای درک عمیق ارد بزرگ از شرایط نه چندان مناسب احمد شاه مسعود را داشت . و در ادامه آن خاطره می خوانیم وقتی احمد شاه آن اثر را از پیک ارد بزرگ ، در طی مجلسی دریافت می کند شدیدا منقلب و دگرگون می شود و چهره آرام و متین او به هم می ریزد او در آن جا از خواب شب قبل خود به نزدیکانش سخن می گوید بله خوابی که از ارد بزرگ ، یک اسطوره می سازد و برای قوم افغان آشنایی دیرین می شود
...

احمد شاه می گوید "خواب می دیدم پایم در نبرد زخمی شده و در آن هنگامه تنهایی مردی با لهجه ایرانی می گفت احمد شاه ناراحت نباش ، تو فرزند ایرانی !! . و در ادامه می گوید آن مرد بزرگ بسرعت پایم را می بست تا جراحتم التیام یابد"

این خاطره زیبا از جهات گوناگون قابل ارز یابیست
نگاه عمیق و مسئولیت شناس یک هنرمند را نشان می دهد.
او خود می اندیشد ، احساس مسئولیت می کند و بدون آن که منتظر این و آن باشد دست به عمل می زند شاید امروز این خاطره با همان آدمهای اندکی که از آن خبر داشتند هیچ گاه گفته نمی شد و این راز همچون راز مرگ احمد شاه در دل تاریخ مدفون می شد ، اما! اما ارد مسئولیت خویش را پیش وجدان و آرمانهای خویش به انجام رسانیده است.
او به هنر ایرانی به عنوان ابزاری می پردازد که می تواند قسمتی از خلقت انسانی که نیروی ست آسمانی ، را برای رهایی و کمال بشر بکار گیرد آثار او مادی نیستند و با نگاه مادی هم غیر قابل تفسیراند ، بقول دکتر مهرانفر برای شناخت ارد لازم است
.

تائو ، فردوسی بزرگ و خیام فیلسوف را بشناسیم او از تائو لطافت و گذرایی و از فردوسی بزرگ هدف و آرمان مقدس و از خیام فیلسوف جهان فانی و بی ارزش را آموخته است.

احمد شاه مسعود به گفته یارانش در سفرها و منزلش در کنار قرآن دیوان حضرت حافظ را هرگز از خود جدای نمی کرد و ارادت خواصی به حافظ گرانمایه داشت .

ماخذ : http://iras.ir/Default_view.asp?@=4375

سایت cloob.com - سخنان کوتاه

اُرد بزرگ : برای آنکه همواره دوستانمان را نگاه داریم بهتر است همواره فاصله و بازه ای میان خود و آنها داشته باشیم .
اُرد بزرگ : پیش از آنکه با کسی پیمانی ببندید ، دمی درباره توانایی خود در اجرای آن بیندیشید و سپس پاسخ گویید .
اُرد بزرگ : پیش نیاز رسیدن به دلیری و بی باکی ، یافتن آرمان و خواسته ای هویدا است .
اُرد بزرگ : پیش نیاز دلیر بودن بدنی ورزیده نیست ، گاهی آدمهای سبکبار، پشت تواناترین مردان را هم به لرزه افکنده اند .
اُرد بزرگ : پشتیبانی از داشته دیگران ، پشتیبانی از داشته خود ماست .
ارد بزرگ : پیران جهان دیده برای گفتگو مانع تراشی نمی کنند .
ارد بزرگ : پرسش روشن شاگرد از پاسخ استاد ارزشمندتر است .
اُرد بزرگ : آدمیان دون ، بزرگترین پیروزیهای پیشینه کهن خویش را به ریشخند می گیرند .
اُرد بزرگ : پیران فریبکار، آتش زندگی جوانانند .
اُرد بزرگ : پیامد دانایی ، پذیرفتن بایسته هاست .
اُرد بزرگ : پرتگاه می تواند به وجدآورنده روان و یا کشنده جسم باشد .
اُرد بزرگ : پر حرفی در هنگام اندرز ، از اثر آن می کاهد

ماخذ : http://www.cloob.com
اُرد بزرگ : برای آنکه همواره دوستانمان را نگاه داریم بهتر است همواره فاصله و بازه ای میان خود و آنها داشته باشیم .
اُرد بزرگ : پیش از آنکه با کسی پیمانی ببندید ، دمی درباره توانایی خود در اجرای آن بیندیشید و سپس پاسخ گویید .
اُرد بزرگ : پیش نیاز رسیدن به دلیری و بی باکی ، یافتن آرمان و خواسته ای هویدا است .
اُرد بزرگ : پیش نیاز دلیر بودن بدنی ورزیده نیست ، گاهی آدمهای سبکبار، پشت تواناترین مردان را هم به لرزه افکنده اند .
اُرد بزرگ : پشتیبانی از داشته دیگران ، پشتیبانی از داشته خود ماست .
ارد بزرگ : پیران جهان دیده برای گفتگو مانع تراشی نمی کنند .
ارد بزرگ : پرسش روشن شاگرد از پاسخ استاد ارزشمندتر است .
اُرد بزرگ : آدمیان دون ، بزرگترین پیروزیهای پیشینه کهن خویش را به ریشخند می گیرند .
اُرد بزرگ : پیران فریبکار، آتش زندگی جوانانند .
اُرد بزرگ : پیامد دانایی ، پذیرفتن بایسته هاست .
اُرد بزرگ : پرتگاه می تواند به وجدآورنده روان و یا کشنده جسم باشد .
اُرد بزرگ : پر حرفی در هنگام اندرز ، از اثر آن می کاهد

ماخذ : http://www.cloob.com

روزنامه راه نجات کشور افغانستان - پرنیان_16ثور

پرنیان_16ثور

(چهار شنبه >16ثور 1388)

حکيمانه
بزرگمهر: «آز» مايه نگراني و تشويش خاطر است.
سولون: راز جواني من در اين است که هر روز چيز تازه اي ياد مي گيريم.
لوسيا: به دست آوردن آن چه را که ما آرزو داريم، موفقيت است اما چيزي را که براي به دست آوردنش تلاش نمي کنيم، خوش بختي است.
بزرگمهر: آن کس که به آموختن کوشاتر و گوشش به دانش نيوشاتر است، اميدوارترين کسان است.
ارد بزرگ: گيتي در جنگ و آوردي بزرگ شناور است. انديشه و تلاش خردمندان از سويي و پوزخند اهرمن و ديوپيشه گان از سوي ديگر، معرکه اين جهان گذرا است.
جبران خليل جبران: زجر کشيده! تو آن گاه به کمال رسيده اي که بيداري در خطاب و سخن گفتنت جلوه کند.
آلکس مک کنزي: وارد عمل شدن بدون برنامه ريزي علت همه شکست هاست.
سرنگ: با گريه به دنيا مي آيي اما چنان زنده گي کن که با خنده از دنيا بروي.
جبران خليل جبران: چون عاشقي آمد، سزاوار نباشد اين گفتار که: خدا در قلب من است، شايسته تر آن که گفته آيد: من در قلب خداوندم.
لائو تسه: يک مسافر خوب از خود هيچ ردي بر جا نمي نهد.
شوپنهاور: اگر ما چيزي را مي خواهيم براي آن نيست که دليلي بر آن پيدا کرده ايم بلکه چون آن را مي خواهيم برايش دليل پيدا مي کنيم.
بزرگمهر: آن که پيروي خرد است دل به هوس نمي سپارد.


ماخذ : http://rahenejatdaily.com/1155/88021613.html

سایت cloob.com - لیست توصیفنامه ها

آخرین سخنان برخی بزرگان پیش از مرگشان ( توجه داشته باشید نویسنده این متن نمی دانسته ارد بزرگ زنده است !)

گاهی آدمها به آن میزان به هم نزدیک می شوند که دیگر یکدیگر را نمی بینند ! شاید دوری بتواند دوباره موجب شناخت درستر آنها از یکدیگر گردد . ارد بزرگ وظیفه اصلی و اساسی كلمه قدرت این است كه در خوشبختی بشر بكوشد. هانری دورلئان امید جزیی از خوشبختی است. ژوبر حقیقت انکارناپذیر است. بدخواهی ممکن است به آن حمله کند. ممکن است نادانی آن را به استهزا بگیرد. اما سرانجام حقیقت پایدار خواهد بود. سر وینستون چرچیل به آرزوهایی خویش ایمان بیاورید و آنگونه نسبت به آنها باندیشید که گویی بزودی رخ می دهند . ارد بزرگ وقتی انسان دوست واقعی دارد كه خودش هم دوست واقعی باشد . امرسون هنرعبارت است از: تجلی استعداد و خلاقیت آدمی در طبیعت. علی شریعتی کسی که آدم پیش رویش را آنگونه که هست نمی بیند خیلی زود به مرز جدایی می رسد . ارد بزرگ كار ما نماینگر قابلیت های ماست . گوته كسی كه سعی می كند بطرف هدف نهایی قدم بردارد مانند مسافری است كه شب هنگام از كوه بالا می رود زمانی كه به قله آن رسید چندان به ستارگان نزدیك نیست اما آنها را بهتر می بیند. تانری هر كس با استعدادهایی خلق شده كه باید آنها را به كار بندد . به كار بستن آنها ، بزرگترین سعادت در زندگی هر فرد است . گوته با گفتن واژه هایی همانند نمی توانم ! و یا نمی شود ! هر روز پس تر می روید . ارد بزرگ بزرگترین سعادت فرار از فلاكت است. الیوت خواستار سعادت دیگران بودن بزرگترین خوشبختی هاست. الثرر تواناترین آدمها ، بیشتر زمانها خود را ناتوان می یابند . ارد بزرگ آدمها را آنگونه که هستند بخواهیم نه آنگونه که می خواهیم . ارد بزرگ حسن شهرت و نام نیك بزرگترین سعادتهاست. شیللر سعادت دیگران بخشی مهم از خوشبختی ماست. رنان اندیشه و انگاره بیمار آینده را تیره و تار می بیند . ارد بزرگ هنگام نیكبختی است كه باید بیمناك بود.هیچ چیز تهدید آمیز تر از سعادت نیست. موریس مترلینگ سعادت مانند توپ فوتبال است وقتی از ما دور می شود دنبال آن می دویم و وقتی می ایستد با یك ضربه آنرا از خود دور می سازیم. شاتو بریان قهرمان واقعی كسی است كه سبب خوشی دیگران می گردد. مونترلان

ماخذ : http://www.cloob.com

تارنگار Graphic 7 fanoos

براي ماندگاري ، رويايي جز پاکي روان نداشته باش / ارد بزرگ

-------------------------------------------

آزادی متعلق به یک نفر نیست ، مال همه است . (اسپنسر)

-------------------------------------------

خدایا! به من رفیقی بده تا با من گریه کند. رفیقی که با من بخندد را خودم پیدا خواهم کرد.

-------------------------------------------

بهترین بی نیازی ترک آرزو هاست حضرت امیر (ع)

-------------------------------------------

کاش درکتاب قطورزندگی متنی باشیم به یادماندنی نه سطری ازیادرفتنی


ماخذ : http://12211221m.blogfa.com

انجمن گل سرخ - شیروان شهر ارد بزرگ

شیروان من پایدار بمان و جاودان

شهرستان شیروان من
درست است که غبار ، آسمانت را فرا گرفته و فرزندان برومندت در شهر خود غریبند اما تو همچون شیرکوه سرفرازت همواره در دل تاریخ درخشیده ایی ...
شیروان من قرنهاست مسافران از باختر به خاور و از خاور به باختر تو گذشته اند و خود هجران و غمباریت را هر بار به چشم دیده اند .
آیا شیروان کاروانسرای بین راه است ؟!
آیا شیروان برای گذشتن است ؟!
سالهاست مدیرانی که بر تو حکومت رانده اند فکر نکرده اند می شود تو را هدف سازند و نه کاروانسرا.
تپه باستانی ات که همپای شهر سوخته تمدنی پنج هزار ساله دارد و می توان با ایجاد موزه ایی در کنارش آن را قطبی برای گردشگری ساخت . زیبایی های طبیعی ات همچون شیرکوه که تعجب و تحسین هر بیننده ایی را بر می انگیزد و دهها جاذبه دیگر تو را نمی بینند .



شیروان من مدیران تو سالهاست نام آورانت ، مشاهیری همچون ارد بزرگ ، علی بابا رستمی و یا منوچهر لطیف را هم فراموش کرده اند . یعنی هیچ تعصبی برای بزرگان شهرمان در آنها نیست . دریغ از آن که حتی یک کتابخانه ایی را به نام آنها کنند چه برسد به کوچه و خیابان .

شیروان من میدانهایی را برایت ساخته اند زشت و بی ارزش . دریغ از مجسمه شیری در یکی از میدانهایت که نام ترا تدایی کند هر چه هست شعار و ریا...
شیروان من
با این همه هیچ گاه زره ایی از عشقمان نسبت به تو کاسته نشده و نخواهد شد
دوستت داریم ای خانه اجدادی

ماخذ : http://30min.mastertopforum.net/viewtopic.php?p=528#528

تارنگار کونگ فوی چینی - سخن ارد بزرگ در مورد ايران

با تشكر از استاد ارد بزرگ

((سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند))


این جمله بسیار حکیمانه ارد بزرگ پاسخی است به آنانیکه اساطیر ایران را فراموش کرده اند :
* رستم را هرکول می خوانند!

* چشمان اسفندیار را پاشنه آشیل می گویند !
* رستم زاد را سزارین می گویند !

* به جای فردوسی از شکسپیر یاد می کنند !

*به جای آشنایی با عشاق ایرانی از رمئو و ژولیت یاد می کنند !

* جاده فرهنگها را جاده ابریشم می خوانند !

* دریای ایران را دریای عمان می نامند !

* جشن چهارشنبه سوری ما را آتش پرستی می خوانند !

* حجاب زنان ایرانی را که از دوران باستان بوده را به اعراب مربوط می دانند !

* هنر های نمایشی ( تاتر و ... ) را که از ده هزار سال پیش در ایران رواج داشته را به یونان 2700 سال پیش نسبت می دهند !

* گرد بودن زمین را که در خدای نامه و شاهنامه به آن اشاره شده را به گالیله نسبت می دهند .

* اختراع الکتریسته را که مربوط به 2500 سال پیش در ایران بوده را به ادیسون نسبت می دهند .

* پدر شیمی را لاوازیه که 300 سال پیش می زیسته معرفی می کنند حال آنکه الکل را زکریای رازی در هزار سال پیش کشف نمود !

* به جای یاد کردن از فرزند رشید ایران نادر شاه افشار ، به ناپلئون شناسی خود می نازند .

* به جای آنکه متفقین را که در جنگ جهانی دوم ، ایران را تصرف و به جان و ناموس ایرانی تجاوز نمودند را لعن کنند قوای محور را متجاوز و همپای چنگیز خان ! می دانند !

* بجای ساختن فیلمهایی که غرور و عظمت ایران را نشان دهد قاجاریه ضعیف را به تصویر می کشند !

* میان رودان را بین النهرین می خوانند !

* واژه فرانسوی مینیاتور را صد در صد ایرانی می نامند و بر خودروی ساخت به اصطلاح ایران می گذارند !

* فرهنگستان ادب پارسی را از بزرگان ادبیات فارسی تهی کرده اند .

* حاضرند سریال های کره ایی و آمریکایی را هزاران بار پخش کنند اما حاضر نیستند روایت های باشکوه ایرانی را به تصویر بکشند .

* به جای استفاده از تاریخ شناسان ایرانی در نگارش های تاریخی از تاریخ کمبریج استفاده می کنند

* و ...

سوگنامه فردوسی درباره فرهنگ ایران :

هــمــانا که آمــد شــما را خبـــــر / که مــــا را چه آمد ز اخـــــــتر به ســـر

از این مار خوار اهریمن چهـــرگان / ز دانایی و شــــــــرم بــــی بهرگـــــان

نه گنج و نه نام و نه تخت و نـــژاد / همی داد خواهند گیتـــــــی به بــــاد

از این زاغ ســاران بی آب و رنــگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ

هم آتـــــش بــمردی به آتشـــکده / شــــدی تیره نوروز و جــــــشن سده

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر / ز اخــــــتر هـــــمه تــــازیان راست بر

برنــجـــد یکی دیــــگـری برخــــورد / بــــداد و بــــبـــخش هـــــــمی ننگرد

پیاده شود مـردم جـــنگ جــــــوی / سوار آنک لاف آرد و گفـت و گـــــــوی

شود خار هر کـس که بد ارجــمند / فرومـــــایـــه را بــخـــت گــــــــردد بلند

کشاورز جنگی شـود بـــی هــنــر / نــــژاد و بـــــــزرگی نـــــــیـــــاید به بر

ربــایــد هـمی این از آن آن از این / ز نـــفـــریــــن نــــدانــنـــــــد باز آفرین

هــمــه گنــج ها زیر دامــن نــهنـد / بـــمیــــرند و کوشش به دشمن نهند

زیان کسان از پـــی سـود خویش / بــــجــویــنـــد و دیــن انــدر آرند پیش

بــریــزند خــون از پــی خواســتــه / شــود روزگــار مــهــان کـــــــــــاسته

ز شیـر شـتر خـوردن و سـوسـمار / عــــرب را به جــایی رسیدسـت کار

که تـــــاج کیــــانــــــی کـــنـــد آرزو / تــفــو بــر تــو ای چــرخ گـــردون تفو

همه بوم ایـران تو ویـــران شــمـــر / کــنام پـلــنگان و شــیــران شــمــر

پـــــر از درد دیـــــــدم دل پارســـــا / که اندر جـــهــان دیـــو بــد پادشـــاه

نــــمانــیــم کـیـن بوم ویــران کنند / هــمــی غــارت از شــهـر ایران کنند

نـــــخوانـنـد بر ما کــــسـی آفــرین / چـــو ویـــران بود بوم ایـــران زمـــین

دریغ است ایران که ویـــران شـــود / کـــنــام پــلنــگان و شــیران شـــود

همه سربه سر تن به کشتن دهیم / از آن به که ایران به دشمن دهیم

چو ایـــران مبـــــاشد تــــن من مباد / در این مرز و بوم زنده یک تن مباد...

ماخذ : http://kongfuchini.blogfa.com/post-52.aspx

تالار گفتگوی سیمین کوثری - سری جدید داستانهای تاریخی

شیر زنان ایران





سه هزار نفر از خونریزان مغول در شهر زنگان ( نام زنگان پس از نام شهین به شهر زنجان گفته می شد ) باقی ماندند جنگ در باختر ایران باعث شد دو هزار و هفتصد نفر دیگر از سربازان خونریز مغول هم از شهر خارج شوند و بسوی مرزهای دور روان شوند در طی یک هفته 67 مرد میهن پرست زنگان کشته شدند رعب و وحشت بر شهر حاکم بود سربازان مغول 200 پسر زنگانی را بزور به خدمت خویش درآورده و به آنها آموزشهای پاسبانی و غیره می دادند .

اما هر روز از تعداد مغول ها کاسته می شد در طی کمتر از 30 روز فقط 120 مرد مغول در درون شهر باقی مانده بود و کسی از بقیه آنها خبر نداشت .

دیگر مردان مهاجم پی برده بودند که هر روز عده ایی از آنها ناپدید می گردد . بدین منظور تصمیم گرفتند از شهر خارج شوند . و در بیرون شهر اردو بزنند .

با خارج شدن آنها از شهر هیاهویی در شهر برپا شد و همه از ناپدید شدن مهاجمین صحبت می کردند میدان شهر مملو از جمعیت بود پیر مردی که همه به او احترام می گذاشتند از پله ها بالا رفت و گفت : مردان زنگان باید از دختران این شهر درس بگیرند آنگاه رو به مردان کرد و گفت کدام یک از شما مغول خونریزی را کشته است ؟ چهار مرد پیش آمدند ، هر یک مدعی شدند مغولی را از پا درآورده است .

پیر مرد خنده ایی کرد و به گوشه میدان اشاره کرد سه دختر زیبا و قد بلند ایستاده بودند . گفت وجب به وجب کف خانه این دختران از کشته های دشمنان ایران پر است آنگاه مردان ما در سوراخ ها پنهان شده اند .

با شنیدن این حرف مردان دست بکار شدند و در همان شب بقیه متجاوزین را نابود ساختند . به یاد کلام جاودانه ارد بزرگ می افتم که : شیر زنان میهن پرست ایران ، بزرگترین نگهبانان کشورند .

کاش نام آن سه زن را می دانستم بگذار به هر سه آنها بگویم ایران ! که نام همه زن های ایران است .



یاسمین آتشی


ماخذ : http://30min.mastertopforum.net/-vt303.html

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان