۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

پرتال فرهنگی و اطلاع رسانی راسخون - تحقق اصلاح الگوی مصرف، موانع و راهکارها

تحقق اصلاح الگوی مصرف، موانع و راهکارها

نويسنده: موسي كاظم زاده




سال 1388 به ياري خدا وند متعال ازسوی رهبر انديشمندمان حضرت آيت الله خامنه‌اي بعنوان اصلاح الگوي مصرف نامگذاری شد و همه مسئولان کشورما ن راموظف کرد با بهره گيري از امکانات مادي و معنوي موجود درکشورمان، کارهاي نو و ابتکاري و راههاي ميان بررابراي تحقق این راه با انجام حرکت های اصولی،کاربردی و گسترش فرهنگ مطلوب نحوه درست مصرف کردن را در ارائه خدمات به همه قشرها به خصوص قشرهاي محروم جامعه و برای رشد و شکوفايي هر چه بيشتر کشورمان در بخشهاي مختلف بکارگیرند.
نامگذاري سال جديد از سوي مقام معظم رهبري بعنوان سال اصلاح الگوی مصرف شايد در ظاهر بعضي ها بعنوان کليشه شدن نامگذاري سالها به نظر برسد ولي نکته مهم اين است که همين عناوين نشان از اهميتي دارد که عمل کردن به آنها مي تواند عاملي مهمی درترقی و شکوفايي هر چه بيشتر کشورمان گردد.
تعيين نام اصلاح الگوی مصرف براي سال جديد، توأم با تعيين شفاف دو هدف راهبردي نظام در دهه چهارم؛ يعني ميل به پيشرفت و عدالت، مستلزم تحول در روش‌ها و الگوهاي برنامه‌ريزي، مديريت و نظام اجرايي است.
اساسا اصلاح الگوي مصرف را بايد از ابعادي چندجانبه نگريست. مفهوم اصلاح الگوي مصرف، مصاديق مصرف نادرست و ريشه‌هاي مصرف‌گرايي از جمله اين ابعاد هستند.
پديده مصرف گرايي و اسراف در نقطه مقابل مصرف بهينه قرار گرفته است. «مصرف گرايي» يا به عبارت ساده تري اسراف كه يكي از بزرگترين آفت ها و آسيب هاي فردي و اجتماعي و از گناهاني است كه مورد نهي شديد خداوند متعال واقع شده است و در مقابل اعتدال و ميانه روي در مصرف قرار گرفته است؛ به طور كلي هرگونه زياده روي در كميت و اتلاف را شامل مي شود.
در حقيقت مصرف گرايي عامل تخريب رشد، توسعه و از بين رفتن منابع ملي است. مصرف گرايي از يك نگاه در معناي مصرف نامتعارف است كه نياز فيزيكي فرد را برطرف نمي سازد، بلكه نياز كاذب فرد يا افراد را كه گاه به تقليد از ديگران، تبليغات، شرايط مادي يا تغييرات ساختار جامعه ايجاد شده برطرف مي سازد. مصرف گرايي در نگاه عالمان دين نيز در همان معناي لغوي اسراف استعمال شده است و هرگونه بيهوده گرايي، زياده روي و اتلاف و مانند آنها را اسراف مي دانند.
نامگذاري مقام معظم رهبري امسال را به عنوان اصلاح الگوي مصرف بحث تازه ای درکشورمان نیست چراکه با كمي بررسي متوجه خواهيم شد، اصلاح الگوي مصرف و تصحيح رفتاراسراف گرايانه ما دغدغه نزدیک دودهه مقام معظم رهبري است که بارها در بين مسئولان، نسبت به اين قضيه هشدار دادند.
اينك در آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامي كه به شعار پيشرفت و عدالت مزين گشته است، بيش از پيش به اصلاح الگوي مصرف براي ايجاد عدالت و پيشرفت نيازمنديم. اصلاحي كه اگر صورت گيرد مي تواند نقش اساسي در ايجاد عدالت در بين طبقات جامعه و پيشرفت براي كشور داشته باشد.

مفهومي اصلاح الگوي مصرف
با توجه به شکل پذيري رفتار فردي و اجتماعي مردم از دين و تاثيرملموس و انکار ناپذير آموزه‌هاي ديني بر کم و کيف مصرف بررسي و کاويدن آن از اين نگاه نيز داراي اهميت فراوان است.پيش از هر بحثي بايد مصرف كردن را تعريف كنيم. مصرف كردن در معناي عادي و هنجار آن يعني استفاده درست و به اندازه از منابع طبيعي براي زنده ماندن و زندگي كردن.
اصلاح الگوي مصرف نیزعبارت است از نهادينه كردن روش صحيح استفاده از منابع كشور به قسمي كه سبب ارتقاي شاخص‌هاي زندگي مردم و كاهش هزينه‌ها شده و از اين منظر زمينه‌اي براي گسترش عدالت عمومي است. از طرفي الزام مصرف بهينه باعث شده تا علاوه بر پيشرفت علمي ناشي از ارتقاي فناوري در طراحي و ساخت وسايل و تجهيزات بهينه مطابق با استانداردهاي جهاني، فرصت توزيع مناسب منابع و پيشرفت در بخش‌هايي كه كمتر مورد توجه قرار داشته نيز فراهم شود.
نكته قابل تامل آن است كه اصلاح مصرف با اصلاح الگوي مصرف تفاوت داشته و نبايد آن دو را با هم خلط كرد. در ابتدا سخن از كاهش مصرف مردم نيست، چرا كه اصلاح مصرف، يك مبحث مديريتي است و لذا اصلاح، لزوما به معناي كاهش نيست. حتي در ارتباط با واژه الگو نيز منشأ بسياري از رفتارها به مردم برنمي‌گردد و نظام مديريتي آنها را ايجاد كرده است.
ارائه الگوي صحيح و اصلاح الگوي موجود مصرف به معناي حفظ، تقويت، ساماندهي ظرفيت‌ها و امكانات بي‌پايان كشوري است كه مي‌خواهد در دوره معاصر، تمدن اسلامي را بازسازي و جامعه نمونه‌اي را براي ارائه به ديگر جوامع معرفي كند.
ارائه الگوي صحيح مصرف به معناي ارائه الگوي مديريت و نظارت در سرمايه‌ها و منابع ملي و توزيع در عرضه آن نيز هست كه در آياتي از جمله در داستان حضرت يوسفع، بدان اشاره شده است؛ بنابراين لازم است با تهيه قوانين و به‌كارگيري درست و اعمال قانون از هرگونه سوءاستفاده در بخش مديريت (بخصوص مديريت دولتي) جلوگيري شود كه اين خود يكي از منابع مهم افزايش ثروت و سرمايه ملي براي دستيابي به شكوفايي و پيشرفت اقتصادي است.
خداوند بصراحت در آيه دهم سوره اعراف از تسلط و مالكيت و حكومت انسان بر زمين و بهره‌مندي وي ازانواع مواهب سخن گفته و از وي خواسته تا با بهره‌گيري درست و مناسب از اين نعمات و قدرت در مسير كمال و تعالي گام بردارد و سپاس و شكر عملي و حقيقي را به اين شكل ابراز و اظهار كند. در ضمن از آنجا كه هرگونه فعاليت و تصرفي در هر يك از بخش‌هاي مربوط به توليد، مبادله و مصرف در رشد و شكوفايي اقتصادي بسيار موثر است، مساله تبيين بهترين و كامل‌ترين روش در بخش‌هاي مذكور مورد توجه قرآن و اسلام واقع شده است.

اصلاح الگوي مصرف از دیدگاه قرآن
دين مقدس اسلام بهره‏بردارى مشروع از نعمتهاى الهى و زيباييهاى زندگى را مباح و روا و اسراف و زياده‏روى را حرام و ناروا مى‏داند و اين بدان جهت است كه مسلمان به تناسب امكانات و توانايى و كارآيى خود، در برابر جامعه مسؤوليت دارد. در اين صورت فرد اسرافكار قهرا از اجراى مسؤوليت و تعهدات اجتماعى خود بازمى‏ماند و از اين رهگذر بر پيكر جامعه ضربه مى‏زند.
قرآن مجيد اين حقيقت را در ضمن مباحث اجتماعى در قالبهايى زيبا بيان مى‏كند و با هشدار به پيروان خود مى‏فرمايد: (و انفقوا فى سبيل الله ولاتلقوا بايديكم الى التهلكة) يعنى در راه خدا انفاق كنيد و با دستهاى خود، خود را به هلاكت و نابودى نيفكنيد. در جامعه اسلامى براساس نگرش خاص اسلام بايد تمام حركتها و روشها در كليه شؤون و ابعاد حياتى در مسيرى ويژه قرار گيرد كه در اصطلاح خاص مكتبى از آن صراط مستقيم و طريقه وسطى، سواءالسبيل يا راه ميانه و خط عدالت تعبير مى‏شود، صراط مستقيم راهى است كه خداوند متعال براى انسان در نظر گرفته و از اين راه است كه انسان مى‏تواند به كمال لايق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامت و عافيت از پل صراط در جهان ديگر است، و آن خط و مسيرى است كه در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناك بدبختى هلاك و عذاب واقع شده است. در قرآن كريم واژه «اسراف‏» و مشتقات آن مكرر به كار رفته است ولى در بيست و سه مورد لفظ «اسراف‏» استعمال شده كه در هر مورد، مفهومى ويژه دارد. درغالب موارد، مقصود از اسراف جنبه‏هاى اخلاقى، عقيدتى و تجاوز از حدود الهى است، و تنها در چهار مورد جنبه مالى را شامل مى‏شود كه با دو آيه «تبذير» شش آيه مى‏شود. به آيات زير توجه كنيد: كذلك زين للمسرفين ماكانوا يعملون. يونس /۱۲. (اين‏گونه براى اسرافكاران اعمالشان زينت داده شده است). ولا تطيعوا امر المسرفين. شعراء /۱۵.(اطاعت فرمان مسرفان نكنيد). ان الله لايهدى من هو مسرف كذاب. غافر /۲۸.(خداوند اسرافكار دروغگو را هدايت نمى‏كند). و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفين. يونس /۸۳.(و به راستى فرعون برترى‏جويى (و طغيان) در زمين روا داشت و او از اسراف‏كاران بود).
دين اسلام، دين اعتدال، ميانه روي و دوري از افراط و تفريط است. در آيه ۱۳۷ سوره طه، خداوند متعال فرموده اند: وكذلك نجزى من اسرف ولم يومن بايات ربه و لعذاب الاخرة اشد وابقى: و اين چنين جزا مى دهيم به هر كس اسراف كند و به آيت هاى خداوند نگرود و براى او عذاب سخت و پاينده است.
يا در آيه ۶۷ سوره فرقان درباره صفات عبادالرحمن فرموده اند: والذين اذا انفقوالم يسرفوا ولم يفترواوكان بين ذلك قواماً: آنان كه در هنگام انفاق نه اسراف مى كنند و نه تنگ مى گيرند، بلكه بين اين دو راه اعتدال را انتخاب مى كنند. در آيه ۱۴۴ سوره انعام هم خداوند متعال فرموده اند: ان الله لايهدى القوم الظالمين به درستى كه خداوند ستمكاران را هدايت نخواهد كرد. همچنين در آيه ۳۰ سوره اعراف فرموده اند: انه لايحب المسرفين... خداوند مسرفان را دوست ندارد. در آيه ۲۸ سوره غافر آمده است:... ان الله لايهدى من هو مسرف كذاب... خدا مردم مسرف دروغگو را هرگز هدايت نخواهد كرد. در آيه ۱۵۱ سوره شعرا هم مى فرمايد: ولا تطيعوا امرالمسرفين: از رفتار روساى مسرف ستمگر پيروى نكنيد.
و نيز در آيه ۳۴ سوره ذاريات مى فرمايد: كه آن سنگ ها نزد پروردگار معين و نشاندار براى نابود كردن ستمكاران است. و همين طور در آيه ۸۳ سوره يونس مى فرمايد: فما امن لموسى الا ذرية من قومه على خوف من فرعون وملائهم ان ينتنهم و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفين(پس از آن همه ظهور معجزات و ابطال سحر ساحران) باز آن مردم باطل پرست به درستى ايمان نياوردند جز فرزندان قبيله او آن هم با حال ترس از فرعون و اتباعش كه مبادا در صدد فتنه و قتلشان برآيند كه فرعون آن روز در زمين بسيار علو و سركشى داشت و البته او از ستمكاران و سخت متعدى و مسرف بود.
و نيز در آيه ۹ سوره انبيا مى فرمايد: پس (از آن كه اشرار امت گفتار رسولان حق را انكار و در مقام آزارشان برآمدند) ما به وعده اى كه به آن ها داديم وفا كرديم و هر كه را خواستيم از شّر دشمنان نجات داديم و مفسدان و مسرفان ظالم را هلاك گردانيديم.
از آيات قرآن كريم به خوبى فهميده مى شود كه، اسراف و تبذير نقطه مقابل بخل و خست و هر دو بد و نامناسب و زشت هستند.
والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يفتروا و كان بين ذالك قواماً: كسانى كه به هنگام انفاق نه اسراف مى كنند و نه سختگيرى و بخل مى ورزند، بلكه در ميان اين دو (كار زشت) حد اعتدال و ميانه(كه سخاوت و بخشش) است را مى گيرند.
اسلام سعي مي كند با برنامه هاي متعدد پيروان خويش را در راه راست و خط اعتدال نگهدارد و با افراط و تفريط در هر امري مخالف است و آنرا براي زندگي دنيوي و اخروي و فردي و اجتماعي مسلمانان مضر مي داند.وَالذینَ اذااَنفَقوا لَم یُسرفوُا و لَم یَفتروُاوَكانَ‏بینَ ذلكَ قواماً»( فرقان/ 67)« آنان كسانى هستند كه هرگاه انفاق كنند، نه‏اسراف كنند و نه سختگیرى، بلكه در میان این دو، اعتدال‏ مى‏ورزند.»
این آیه،بیانگر یكى از مهمترین مسایل زندگى است كه رعایت آن ‏موجب آسایش و آرامش فرد و جامعه شده و باعث گشودن گره‏هاى مشكلات ‏و برطرف شدن بسیارى از نابسامانى‏هاى اجتماعى و اقتصادى ‏مى‏گردد. و مى‏توانازآن به عنوان معجزه زندگى یاد كرد، و آن مساله اعتدال در انفاق و مصرف است.در قرآن،در آیات متعدد از اسراف در مصرف و انفاق نهى شده است‏.به عنوان نمونه نظر شما را به چند آیه جلب مى‏كنیم :
1.« کُلوُا وَ اشرَبوا وَ لا تُسرفُوا». بخورید و بیاشامید ولى‏اسراف نكنید.( اعراف/31)
2.«وَ آتوا حَقَهُ یوم حَصادِه و لا تُسرفوا»( انعام/ 141)هنگام درو، حق‏ زكات(غلات و...)را بپردازید، ولى (در انفاق)اسراف نكنید.
از ديدگاه قرآن يكي از آثار پيامدهاي اسراف و مصرف گرايي، فساد در زمين است؛ زيرا هرگونه تجاوز از حد، موجب فساد و از هم گسيختگي مي شود و به تعبير ديگر سرچشمه فساد، اسراف است.
قرآن كريم در آيه هاي 150-153 سوره شعراء مي فرمايد:
«فاتقواالله وأطيعون¤ ولا تطيعوا امرالمسرفين¤ الذين يفسدون في الارض ولايصلحون»
«پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد، همان ها كه در زمين فساد مي كنند و اصلاح نمي كنند»

اصلاح الگوي مصرف ازدیدگاه امام (ره)، مقام معظم رهبری و بزرگان
گزیده بخشی از دیدگاه امام درخصوص اصلاح الگوی مصرف؛ زياده روي به نحو غير متعارف حرام است و چنانچه موجب اتلاف و ضرر باشد موجب ضمان است. عدالت عبارت است از: حد وسط بين افراط و تفريط و آن از امهات فضايل اخلاقيه است. اسلام تعديل مي‌خواهد، نه جلو سرمايه را مي‌گيرد و نه مي‌گذارد سرمايه آن طور بشود که يکي صدها ميليارد دلار داشته باشد و اين يکي شب که برود پيش بچه‌هايش نان نداشته باشد اين عملي نيست، نه اسلام با اين موافق است نه هيچ انساني با اين موافق است.
گزیده سخنان مقام معظم رهبری درمورد اصلاح الگوي مصرف می توان به این مطالب اشاره کرد: (اسلام عزيز و همه عقلاي عالم، بر اين نكته تأكيد مي كنند كه مصرف بايد مدبرانه و عاقلانه مديريت شود. همه ما بخصوص مسئولان قواي سه گانه، شخصيتهاي اجتماعي و آحاد مردم بايد در سال جديد در مسير تحقق اين شعار \\"مهم، حياتي و اساسي\\" يعني\\"اصلاح الگوي مصرف در همه زمينه‌ها\\"، برنامه ريزي و حركت كنيم تا با استفاده صحيح و مدبرانه از منابع كشور، مصداق برجسته اي از تبديل احوال ملت به نيكوترين حالها، ظهور و بروز يابد. مقابله با اسراف و صرفه جویی صحیح، با حرف امکان پذیر نیست و قوای مقننه و مجریه موظفند با قانونگذاری صحیح و اجرا و پیگیری قاطعانه، الگوی مصرف را از \\" تولید تا مصرف و باز یافت \\" اصلاح کنند. این حرکت، گامی اساسی در روند پیشرفت و عدالت است چرا که بیماری اسراف، از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، آسیبها و مشکلات گوناگونی بوجود آورده و آینده کشور را تهدید می کند. مصرف بيهوده و مصرف هرز، در حقيقت هدر دادن مال است. جامعه‏ى ما بايد اين مطلب را به عنوان يك شعار هميشگى در مقابل داشته باشد._هم در سطح دولت، هم در سطح آحاد مردم، هم در سطح سازمانها بايستى نگاه عيب‏جويانه‏ى به اسراف وجود داشته باشد.)
بخشی ازسخنان مقام معظم رهبری درمورد اصلاح الگوي مصرف درمناسبتهای مختلف... برادران! اميرالمؤمنين مى‏گويد زندگى به سمت زهد بايد برود. امروز در جمهورى اسلامى، اگر ما احساس بكنيم كه زندگى به سمت اشرافيگرى مى‏رود، بلاشك اين انحراف است؛ بروبرگرد ندارد. ما بايد به سمت زهد حركت بكنيم. … مردم هم نبايد اسراف و تجمل‏گرايى بكنند. اين‏طور نيست كه زهد فقط مخصوص مسؤولان باشد. اين مهريه‏هاى گران‏قيمت كه براى عقدهاى دخترهايشان مى‏گذارند، خطاست. نمى‏گويم حرام است، اما پديده‏ى بد و زشتى در جامعه است؛ زيرا ارزشهاى انسانى را تحت‏الشعاع ارزش طلا و پول قرار مى‏دهد. (ديدار با اقشار مختلف مردم (روز بيست‏ونهم ماه مبارك رمضان) 26/1/1370)
بايد روحيه اسرافى كه در بعضى از مردم به صورت روز افزون پيدا مى‏شود، مهار گردد. (خطبه‏ هاى نماز جمعه سوم رمضان 1415 -14/11/1373)
من ديروز در پيام اوّلِ سال، به ملت ايران عرض كردم كه صرفه‏جويى را شعار خودتان قرار دهيد. صرفه‏جويى به معناى گدابازى نيست كه بعضى بگويند چرا نمى‏گذاريد مردم از نعمتهاى خدا استفاده كنند. نه؛ استفاده كنند، ولى اسراف و زياده‏روى نكنند. اسراف در جامعه، لازمه اشرافيگرى و تقسيم نابرابر ثروت و مايه تضييع اموال عمومى و نعمت الهى است. صرفه‏جويىِ صحيح - همان كه در اسلام به آن قناعت مى‏گويند - به معناى نخوردن نيست. به معناى زياده‏روى نكردن، مال خدا را حرام نكردن و نعمت الهى را ضايع نكردن است. اگر جامعه‏اى بخواهد قناعت و صرفه‏جويى را - كه يك دستور اسلامى است - عمل كند، بايد متوجّه باشد كه در شكل كلّى به عدالت اجتماعى و مسأله عدالت پرداخته شود. براى اين كه بشود اين راه را ادامه داد، همه و همه بايد كوشش كنند...( اجتماع بزرگ مردم در صحن امام خمينى(ره) مشهد مقدّس رضوى‏ -1/1/1376)
ارزش ديگر، دورى از اسراف و تجمّل در سطح زمامداران است. البته تجمّل و اسراف در همه جا بد است؛ اما آن چيزى كه مردم را وادار مى‏كرد كه نسبت به اين قضيه حسّاسيت نشان دهند، رفتارهاى مسرفانه و متجمّلانه و ولخرجيها با مال مردم در سطح حكومت بود. اين از آن چيزهايى بود كه مردم نمى‏خواستند. نظام اسلامى بر اساس اين ارزش به‏وجود آمد كه چنين چيزى نباشد. (خطبه ‏هاى نمازجمعه تهران‏ -23/2/1379)
منكراتى كه در سطح جامعه وجود دارد و مى‏شود از آنها نهى كرد و بايد نهى كرد، از جمله اينهاست: اتلاف منابع عمومى، اتلاف منابع حياتى، اتلاف برق، اتلاف وسايل سوخت، اتلاف مواد غذايى، اسراف در آب و اسراف در نان. ما اين همه ضايعات نان داريم؛ اصلاً اين يك منكر است؛ يك منكر دينى است؛ يك منكر اقتصادى و اجتماعى است.( در خطبه‏ هاى نماز جمعه تهران‏ -25/9/1379)
مصرف‏گرايى براى جامعه بلاى بزرگى است. اسراف، روزبه‏روز شكافهاى طبقاتى و شكاف بين فقير و غنى را بيشتر و عميقتر مى‏كند. يكى از چيزهايى كه لازم است مردم براى خود وظيفه بدانند، اجتناب از اسراف است. دستگاههاى مسؤولِ بخشهاى مختلف دولتى، بخصوص دستگاههاى تبليغاتى و فرهنگى - به‏ويژه صدا و سيما - بايد وظيفه خود بدانند مردم را نه فقط به اسراف و مصرف‏گرايى و تجمّل‏گرايى سوق ندهند؛ بلكه در جهت عكس، مردم را به سمت قناعت، اكتفا و به اندازه‏ى لازم مصرف كردن و اجتناب از زياده‏روى و اسراف دعوت كنند و سوق دهند. مصرف‏گرايى، جامعه را از پاى درمى‏آورد. جامعه‏اى كه مصرف آن از توليدش بيشتر باشد، در ميدانهاى مختلف شكست خواهد خورد. ما بايد عادت كنيم مصرف خود را تعديل و كم كنيم و از زياديها بزنيم. (در خطبه ‏هاى نماز عيد فطر 15/9/1381)
توصيه من به وزيران محترمى كه اين‏جا هستند و به ديگر مسؤولان دولتى، امروز اين است و قبلاً هم هميشه همين بوده است كه روى مسأله تقويت پول ملى و به نظام آوردن خرجها و هزينه‏هاى دولتى تلاش كنند و جلوِ ريخت و پاشها و خرجهاى زيادى و اسراف‏گونه را بگيرند و در يك دايره محدودتر وزارتى، رعايت كمال عدالت را بكنند و تبعيضهاى بيجا را بردارند.( ديدار معلّمان و كارگران‏ -10/2/1382)
«اجتناب از اسراف و ريخت‏وپاش» جزو برنامه‏هاى بسيار خوب شماهاست.( ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هيئت دولت -6/6/1385)
آنچه كه پيشرفت هست، اين است كه ما از هر كه و هر جور، همه‏ى دانشهاى مورد نيازمان را فرا بگيريم؛ اين دانش را به مرحله‏ى عمل و كاربرد برسانيم، تحقيقات گوناگون انجام بدهيم، براى اينكه دامنه‏ى علم را توسعه بدهيم، تحقيقات بنيادى انجام بدهيم، تحقيقات كاربردى و تجربى انجام دهيم،.............درباره‏ى مشكلات اجتماعى‏اى كه در كشور وجود دارد، تحقيق كنيم و راه ريشه كردن اينها را پيدا كنيم و به دنبال اين برويم كه راه مبارزه با اسراف چيست. اسراف يك بيمارى اجتماعى است. راه مبارزه با مصرف گرايى چيست؟ راه مبارزه با ترجيح كالاى خارجى بر كالاى ساخت داخل چيست؟ اينها تحقيق مى‏خواهد. در دانشگاهها پروژه‏هاى تحقيقى بگيريد، استاد و دانشجو كار كنيد، نتيجه‏ى تحقيق را به مسئولان كشور بدهيد؛ به رسانه‏ها بدهيد تا سرريز شود و فرهنگ‏سازى شود. اين، مى‏شود پيشرفت. (ديدار اساتيد و دانشجويان‏ دانشگاههاى استان سمنان -18/8/1385)
اگر ضرورتهايى هم اين كار را در آن دوره ايجاب مى‏كرد، نبايد ديگر اين كارها در دوره‏ى بعد از جنگ، در دهه‏ى دوم و سوم، انجام مى‏گرفت؛ نبايد بيخود شركت توليد مى‏شد؛ نبايد از واگذارى شركتهاى دولتى به مردم، در آن بخشى كه قانون اساسى تصريح به آن كرده بود، كوتاهى مى‏شد؛ بايد مى‏داديم. بايد مالكيت دولت را روزبه‏روز كمتر مى‏كرديم. اين‏طور نشد، بلكه بيشتر و گسترده‏تر شد! و خيلى از درآمدهايى كه بايد در خدمت توليد، در خدمت گردش صحيح پول در جامعه قرار مى‏گرفت، صرف كارهاى غيرلازم شد؛ فعاليتهاى اسراف‏آميز، ساختمان‏سازيهاى بيخودى. و حتماً به اقتصاد كشور لطمه خورد. (ديدار مسئولان اقتصادى و دست‏اندركاران اجراى اصل 44 قانون اساسى‏‏ 30/11/1385)
من در شيراز اشاره كردم: اگر ما اسراف نكنيم، مي‌توانيم نياز كشور را برآورده كنيم. يكي از چيزهايي كه ما در اين كشور نتوانستيم بر خودمان فائق بياييم و اصلاح كنيم، مسئله‎ي اسراف است...( ديدار هزاران نفر از مردم و عشاير شهرستان نورآباد ممسني -15/2/1387)
ساده‏زيستى بخصوص در خود آقاى رئيس‏جمهورخوب و برجسته است و چيز باارزشى است؛ در مسئولين هم - كما بيش؛ يك جايى كمتر، يك جايى بيشتر بحمداللَّه هست. ساده‏زيستى چيز بسيار باارزشى است. ما اگر بخواهيم تجمل و اشرافيگرى و اسراف و زياده‏روى راكه واقعاً بلاى بزرگى است از جامعه‏مان ريشه‏كن كنيم، با حرف و گفتن نميشود؛ كه از يك طرف بگوئيم و از طرف ديگر مردم نگاه كنند و ببينند عملمان جور ديگر است! بايد عمل كنيم. عمل ما بايستى مؤيد و دليل و شاهد بر حرفهاى ما باشد تا اينكه اثر بكند. اين خوشبختانه هست. فاصله‏تان را با طبقات ضعيف كم كرده‏ايد و كم نگه داريد و هر چه كه ممكن است آن را كمتر كنيد.( ديدار رئيس‏ جمهوري و اعضاى هيئت دولت -2/6/1387)
و همچنین ازبزرگان دراین خصوص داریم که ازجمله می توان به كتاب بوستان سعدي از بدي اسراف و تشويق به صرفه جويي چنين آورده است.
چو كم خوردن طبيعت شد كسي را
چو سختي پيش آيد سهل گيرد
وگر تن پرورست اندر فراخي
چو تنگي بيند از سختي بميرد
يا اينكه مي گويد:
اي قناعت، توانگرم گردان
كه وراي تو هيچ نعمت نيست
يك زندگي مطالعه نشده،ارزش زيستن ندارد...( سقراط)،اگر مي خواهي بنده كسي نشوي،بنده هيچ چيز مشو...( ژاك دوال)،با ولخرجی تنها مال نمی رود، زمان ارزشش فراتر است، و آن هم نابود می شود.( اُرد بزرگ)،هیچ پیر جهان دیده ای منکر برآیند زهرآلود، دارایی حرام در زندگی آدمی نیست.( اُرد بزرگ)، كسي شايسته آزادي است كه هرروز بتواند به هوسهاي خود چيره شود. (گوته) و ويكتورهوگو هم دراین موردتاکید دارد که بديهاي اجتماع به دست ما ساخته شده است و به جاي ناله جاي آن دارد كه درصدد رفع آن برآئيم.

نتیجه گیری وارایه راهكار
آنچه امروز اتفاق مي افتد اين است كه قدرت هاي بزرگ صنعتي كه فرامليتي و جهاني شده اند براي انسان تصميم مي گيرند كه چه چيز خوب است و چه چيز بد و با قدرت عظيم رسانه اي و تبليغات مجهز به آخرين فنون روانشناختي آنرا به خورد مردم مي دهند. شايد مقصر عمده خود ما باشيم كه با پناه بردن به مصرف گرايي و مسخ خودخواسته براي فرار از رنج هاي وجودي و نگراني هاي ريشه دار در هستي مان، به اين غول هاي صنعتي و اقتصادي قدرت بخشيده ايم و هر روز نيز از محصولات متنوع و بي فايده شان استقبال مي كنيم و سعي داريم پوچي و يكنواختي زندگيمان را با مصرف اين محصولات متنوع جديد جبران كنيم. مثال ساده اش را در مدل هاي جديد تلفن همراه وسایرلوازم اولیه زندگی است که ببينيد در واقع هيچ فرق عمده اي با قبلي ها ندارند و فقط روزمرگي ما را جوابگو هستند.
و این درحالی است که شناخت انسان از آنچه مي تواند بيافريند، شكوفايي نيروهاي خلاقه انسان و احساس هويت و معنا در زندگي مي تواند ما را از اين تخدير و خماري مصرف بيرون بكشد و وادارمان كند به نيازهاي اساسي خود فكر كنيم و در راستاي تحقق آنها گام برداريم. اينگونه مي شود كه واژه مصرف گرايي براي بسياري از ما بي معنا خواهد شد. امام علي(ع) در اين باره مي فرمايند: «الاوان اعطاء المال في غير حقه تبذير و اسراف» «آگاه باشيد خرج كردن به ناحق، حيف و ميل و اسراف است»
كتاب آسماني قرآن نيز در آيه 141 سوره انعام در مورد اصلاح الگوي مصرف و بهينه مصرف كردن مي فرمايد: «كلوامن ثمره اذا اثمر و اتوا حقه يوم حصاده ولاتسرفوا انه لايحب المسرفين» «و از آن ميوه هنگامي كه به ثمر مي نشيند بخوريد و حق آن را به هنگام درو بپردازيد و اسراف نكنيد كه خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد»
با توجه به این نکات می توان نتیجه گیری کرد که اصلاح الگوی مصرف که به معنی نهادینه کردن روش صحیح استفاده از منابع درهرکشوری است، سبب ارتقای شاخص‌های زندگی و کاهش هزینه‌‌ها شده و زمینه ای برای گسترش عدالت درآن جامعه را مهیا خواهد کرد.
از طرفی الزام مصرف بهینه باعث می شود تا علاوه بر پیشرفت علمی ناشی از ارتقای فن آوری در طراحی و ساخت وسایل و تجهیزات بهینه مطابق با استانداردهای جهانی، فرصت توزیع مناسب منابع و به تبع آن پیشرفت در دیگر بخش هایی که کمتر مورد توجه بوده است نیز فراهم گردد.
آنچه بر اصلاح الگوي مصرف و دستيابي به فرهنگ بهينه مصرف در كشور داراي اهميت مي باشد اين است كه اصلاح الگوي مصرف نيازمند تبيين استراتژي و تعيين خط مشي است كه طي آن، اين اصل به يك شعار تغيير ماهيت ندهد؛ در واقع لازمه دستيابي به اين مهم در كشور، خيزش و حركتي عميق از سوي مسئولان و همه آحاد جامعه مي باشد؛ لذا مي بايست همگي اين اصل را يك ضرورت دانسته و فعاليت هاي خود را در راستاي رسيدن به اين اصل مهم برنامه ريزي نمايند و براي دستيابي به اين امر فرهنگ سازاقدام نمايند. آنچه كه رهبر فرزانه انقلاب بر آن تاكيد مي ورزند اين است كه «همه ما به خصوص مسئولان قواي سه گانه، شخصيت هاي اجتماعي و آحاد مردم بايد در سال جديد در مسير تحقق اين شعار مهم، حياتي و اساسي يعني اصلاح الگوي مصرف در همه زمينه ها، برنامه ريزي و حركت كنيم تا با استفاده صحيح و مدبرانه از منابع كشور، مصداق برجسته اي از تبديل احوال ملت به نيكوترين حال ها، ظهور و بروز يابد.». بنابراين تاكيد رهبر معظم انقلاب بر اصلاح الگوي مصرف نشان دهنده اين موضوع به عنوان بستري مناسب براي شكوفايي و دستيابي به اقتدار ملي است. لذا پرهيز از شعارزدگي وحفظ صيانت اصل موضوع به عنوان مهمترين عامل در مسير اصلاح الگوهاي مصرفي و همچنين تبيين و تحقق آن وظيفه اصلي همه مردم و مسئولين به شمار مي رود. از این رو ارتباط منطقی بین نامگذاری سال اول دهه پیشرفت و عدالت به "اصلاح الگوی مصرف" بیشتر نمایان می شود.
حال با نامگذاري سال جديد بعنوان اصلاح الگوي مصرف اهميت دارد از تجربه همه ا قشارجامعه براي شکوفايي وسربلندي کشورمان استفاده کافي راداشته باشيم.وهمچنين ازتجربه برخي کشورهاي توسعه يافته که برنامه انها مبتني برمدل بومي و ديني بوده وهمچنین با بکارگیری فرهنگ سازي، مديريت قوي، طراحي ساز وكارو جلب مشاركت مردم سود جست و با اتکا به دانشمندان جوان و فرهيخته‌ي کشور،همانند کشورهاي پيشرفته‌ي دنيا درراه توسعه و آباداني کشورمان نقش کليدي داشته باشيم.
واین نکته هم نباید فراموش شود که سياستگذاري نادرست وبه عبارتي نبود سياست و برنامه در سطوح مديريتي كشوردراین زمینه، مصرف نادرست و الگوي نامناسب مصرف را در جامعه دامن مي‌زند و پارادايم اصلاح الگوي مصرف كه مبتني بر يك انديشه توسعه‌گراست را در نهايت به ضد خود تبديل مي‌كند. حضرت امیر (علیه السلام) می فرمایند :زیاده روی و اسراف مکن زیرا بخشش اسراف کار مورد ستایش نیست و تنگدستی او هم مورد ترحم واقع نمی شود.
دراین راستا باید همه اقشارمختف جامعه وبخصوص مسوولان نظام، بايد با الگو قراردادن موارد مطرح شده درآموزه های دینی واسلامی و با توجه به فرمايشات حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي وبا بکارگیری شیوه های مدیریتی جدید و نوآوري در بخشهاي مختلف و دستگاههاي گوناگون واستفاده درست وبهینه ازمنابع عظیم ثروت کشورمان برای اقتدار میهن عزیزمان تلاش کنند.
برهمین اساس کشورمان ايران در حال حاضر در مقطعي از تاريخ انقلاب‌مان قرار گرفته‌است که پس از 30 سال تجربه و فراز و نشيب‌هاي گوناگون در عرصه‌هاي مختلف سياسي، اجتماعي و اقتصادي در حال گذر از مرحله تجربه و ورود به مرحله رشد و شکوفايي است.که دراین راستا مسوولان و مديران نظام بابرنامه ریزی های درست وبه موقع، هم مي توانند از عوامل اصلي تحول به شمار روند و هم مي توانند از مهم ترين موانع اساسي تحول محسوب شوند. هيچ تحول بدون حمايت و پشتيباني مديران ارشد در سازمان ها بوجود نمي آيند. اگر مديران نسبت به برنامه هاي تحول تعهد داشته باشند، تلاش زيادي بايد انجام گيرد ولي اگر مديران اعتقاد و پشتيباني نکنند هيچ تحولي ايجاد نخواهد شد. براي همين منظور در هر برنامه بهبود و تحول، اطمينان از حمايت و پشتيباني مديران ارشد لازم و ضروري است، اگر مديران به تحول اعتقادي نداشته باشند بايد توجيه لازم صورت گيرد. بدون حمايت مديران آغاز هيچ برنامه تحولي توصيه نمي شود.
سخن آخر اینکه براي رسيدن به اين هدف عالي و ورود به مرحله رشد و شکوفايي حرکت‌هاي عادي و تکرار حرکت‌هاي گذشته پاسخگو نيست و هر ملتي که مي‌خواهد در عرصه رشد و شکوفايي وارد شود و وظيفه‌ خود را به عنوان بخشي از جامعه‌ بشري انجام دهد و راه‌هاي بهره‌مندي خود را از زندگي مطلوب‌ترفراهم کند، چاره‌اي جز تلاش و توليد انديشه و فکر ندارد.
منابع و پی نوشت ها:
1- قرآن
2- یاداشتی ازمطالب رضا طياري آشتياني در فارس
3- الگوي مصرف و تهاجم فرهنگي
4- یاداشتی از مطالب حسين علي فارابي درفارس
5- یاداشتی از مقاله محمدرضا باقري در فارس
6- یاداشتی از مقاله موسی کاظم زاده در سایت باشگاه اندیشه و خبرگزاری آریا
7 - یاداشتی از مقاله دكتر فريبرز درجزي در جام جم آنلاين





ماخذ :http://www.rasekhoon.net/Article/Show-35991.aspx

انجمن های پرشین تو دی ::.. Persian-Today ..:: محبوبترین های ایران


محبوبترین های ایران


محبوبترین شاعر ایران = سیمین بهبهانی
تعداد یافته های گوگل : حدود 87,600
اشعار زیبای او همانند ( دوباره می سازمت وطن ) بر لبان ایرانیان جاریست .


محبوبترین پیشوای مذهبی حال حاضر ایران = آیه الله العظمی سیستانی
تعداد یافته های گوگل : حدود 32,900
او در حال حاضر دارای بیشترین مقلد در بین شعیان ایران است.


محبوبترین متفکر و اندیشمند ایران = ارد بزرگ
تعداد یافته های گوگل : حدود 283,000
اندیشمند میهن پرست کشورمان که سخنان و نظریات او بیشترین استقبال نسل جوان ایران را به همراه داشته است .


محبوبترین شاهنامه شناس ایران = جلال خالقی مطلق
تعداد یافته های گوگل : حدود 28,700
دهها سال از عمر خویش را صرف پیرایش شاهنامه حکیم فردوسی نموده است .


محبوبترین خواننده ایرانی = داریوش اقبالی
تعداد یافته های گوگل : حدود 73,800
او یکی از اندک هنرمندان عرصه موسیقی است که در دل پیر و جوان ایران جا دارد .


محبوبترین ادیب ایرانی = میر جلال الدین کزازی
تعداد یافته های گوگل : حدود 66,900
گویش پارسی او با استفاده از کلمات سره موجب علاقه مردم وطن دوست ایران نسبت به او شده است .


محبوبترین فیلمساز ایرانی = داریوش مهرجویی
تعداد یافته های گوگل : حدود 108,000
فیلم های او دارای نمایشنامه بسیار نیرومند و خوش ساخت هستند مهرجویی هنرمندی میهن دوست است .


محبوبترین پزشک ایرانی = مجید سمیعی
تعداد یافته های گوگل : حدود 33,900
بزرگترین جراح مغز و اعصاب جهان که زحماتش در این عرصه باعث غرور ملی ایرانیان شده است .


ماخذ : http://www.persiantoday.net/showthread.php?p=67480

جامعه مجازی iran20.com - باران مهر

روزی که سپاه ایران خود را آماده می ساخت شر یونانی ها را پس از سالها بردگی از روی ایران کم کند باران بسیاری بارید یکی از جادوگران در بین مردم شایعه کرده بود این باران اشک آسمان بخاطر مرگ جوانان ما است و بزودی خبرهای بسیار بدی می رسد . این خبر را به اشک یکم نخستین پادشاه از دودمان اشکانیان دادند او هم خندید و گفت این شاد باش آسمانها به ماست باران مایه رحمت و رویش است نه پیام شوم . سپاه کوچک و پارتیزانی او خیلی زود بخش بزرگی از شمال خراسان را از شر یونان آزاد ساخت و دل ایرانیان میهن را در همه جا گرم نمود اشک های بعدی ایران را به شکل کامل آزاد ساختند

اندیشمند برجسته کشورمان ارد بزرگ می گوید : باران ، مهر آسمان است نه بغض آن ، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند

نکته ایی را باید در این جا بنویسم و آن واژه پارتیزان است در کشورمان بسیاری فکر می کنند این واژه مربوط به مبارزین کمونیست اروپای شرقی در ۵۰ سال پیش است حال آنکه این واژه در واقع مربوط به سپاهیان اشک یکم بود چون آنها از خاندان پارت بودند و ارتش منظمی هم نداشتند و به شکلی چریکی به سپاه حمله می کردند به آنها پارتیزان می گفتند پارتیزان ها بسیار تیراندازان باهوشی بودند و با تعداد اندک توانستند به مرور دشمن را از ایران پاکسازی نمایند

ماخذ : http://www.iran20.com/blog.php?user=melody1368&blogentry_id=23027

تارنگار پرهام - سخنان خردمندانه اندیشمندان ایران





هر که تن درست و نیرو دارد هرگز سخن نادرست نمی گوید . دروغگویان همه بیمار و ناتوان و زبون اند . بزرگمهر

مردانی که بیشتر از جایگاه و هنجار زنان پشتیبانی می کنند خود بیشتر از دیگران به نهاد زن می تازند . ارد بزرگ



--::(([سخنان خردمندانه اندیشمندان ایران]))::--



دانش برترین داده های یزدان پاک است . خردمند همیشه سرور است ، بزرگمهر

زیبارویی که می داند زیبایی ماندنی نیست پرستیدنی ست. ارد بزرگ



--::(([سخنان خردمندانه اندیشمندان ایران]))::--



دل کسی که خاطر شاه دادگر از او مکدر باشد جایگاه دیو است . بزرگمهر

تنها با از خودگذشتگی برای دیگران می توان جاودانه شد . ارد بزرگ

ماخذ : http://parisanrock.blogfa.com/post-10.aspx

تارنگار دلم از خیلی روزا با کسی نیست - سلا م به دوستان حرف های قشنگ

سلام به تمام دوستان عزیز این وبلاگ بعد از گذشت چند ماه

دوباره شروع به فعالیت کرده امیدوارم با همکاری شما دوستان

و نظرات و انتقاداتتون بتونم دوباره به این وبلاگ تازگی

ببخشم

توی این پست چند تا جمله آموزنده گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد.

راهی جز نرمش و بازی با هستی نیست . ارد بزرگ



دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند . مارکز



عشق یگانه منبع نیرو و قدرت شماست . باربارا دی آنجلیس



قانون احتمالات یادت نره ، بلاخره یک نفر خواهد گفت بله . آنتونی رابینز



اگر فکر می کنید که موفق می شوید یا شکست می خورید،در هر دو صورت درست فکر کرده اید.آنتونی رابینز



وقتی انسان آرامش را در خود نیابد ، جستجوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است.لارو شفوکو



هنگامی که می خواهی وظیفه و بایسته خویش را انجام دهی از کسی فرمان نگیر . ارد بزرگ



در تاریخ جهان ، هر لحظه عظیم و تعیین کننده ، پیروزی نوعی عشق است.امرسون



موفقیت ، یک درصد نبوغ ، 99 درصد عرق ریختن . توماس ادیسون



مهم این نیست که در کجای این جهان ایستاده ایم ، مهم این است که در چه راستایی گام بر می داریم . هولمز



بسیاری از آرزوهایمان را می توانیم با نشان دادن توانمندی خویش به آسانی بدست آوریم . ارد بزرگ



سعی نکنیم بهتر یا بدتر از دیگران باشیم ، بکوشیم نسبت به خودمان بهترین باشیم . مارکوس گداویر



مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه اکثرمان بیش از یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم . ویلیام جیمز



نگاه خردمندان به ریشه ها می رسد و دیگران گرفتار نمای بیرونی آن می شوند . ارد بزرگ



آن گاه خواهید دید که زندگی با لطف و محبت ، زیبایی ، رحمت ، شادی ، نشاط و شور و سرزندگی به شما پاسخ خواهد داد . باربارا دی آنجلیس



بهترین خوشبختی ها ، یاری به دیگران است. آلبرت هوبار



آن چه انسان هرگز نخواهد فهمید این است که چگونه در مقابل کسی که ما را آفریده و همه چیز ما از اوست مسوول خواهیم شد و او از ما بازخواست خواهد کرد ؟!؟!؟ . موریس مترلینگ



چهار چوب نگاه ما زمینی است ، اما برآیند اندیشه ما جنبه آسمانی نیز پیدا می کند . ارد بزرگ



هر چه عشق و شور زندگی بیشتری از خود ابراز کنید برای دیگران نیز بیشتر مقاومت ناپذیر خواهید شد و آن ها دیگر نخواهند توانست شما را نادیده بگیرند . باربارا دی آنجلیس



این همه پیغمبرها گفته اند که روح باقی می ماند و چنین و چنان می شود. اما هیچکس توجه نکرده که آیا روح ما قابل بقا هست یا نه ؟؟؟
شما را بخدا روح ما با این افکار پست و اندیشه هایی که از حدود معده و شهوت تجاوز نمی نماید آیا اگر از بین برود بهتر نیست ؟!؟ . موریس مترلینگ



چیزی را که ما نمی توانیم بفهمیم ضد و نقیض زندگی انسان است.
زیرا از یک طرف طبیعت یا خدا انسان را آفریده که حتما مرتکب گناه می شود و از طرف دیگر به ما می گویند که هر کسی که مرتکب گناه گردید در جهان مجازات خواهد دید !!!
بهتر این بود که از روز نخست ما را طوری می آفریدند که قدرت ارتکاب گناه را نداشته باشیم . نه آنکه ما را بیافرینند و بعد کیفر بدهند !!! . موریس مترلینگ



برآیند سامان یافتگی رفاه است پس : نخست باید به ساختار درست رسید سپس بر اساس آن ساماندهی کرد آنگاه رفاه همگانی بوجود می آید . ارد بزرگ



تفاوت میان ایستایی و پویایی با قدرت تصمیم گیری مشخص می شود . اراده خود را قوی سازید! کافی نیست که به خود فشار بیاورید بلکه باید خود را در حالتی مصمم قرار دهید. آنتونی رابینز



شما این توان را دارید که زندگانی ای سرشار از عشق و رضایت بیافرینید . باربارا دی آنجلیس



تا وقتی که من و شما دارای مغز هستیم محال است که بتوانیم دانائی خداوند را با اختیار خودمان در زندگی وفق بدهیم!
یعنی همینکه ما گفتیم خداوند دانا و تواناست و همه کار را می توانست و می تواند بکند و قادر به پیش بینی همه چیز بوده و هست دیگر نمی توانیم بگوئیم که ما در کار خود اختیار داریم و هر چه دلمان بخواهد خواهیم کرد!
زیرا هر فکری که شما برای امروز و یا آینده بکنید و هر کاری را که امروز و یا در آتیه انجام بدهید قبلا از طرف خدا پیش بینی شده و اگر پیش بینی نمی شد و او قادر نبود که وقایع آینده را ادراک نماید خدا نبود و همین که پیش بینی کرد ناچار آن کار اتفاق خواهد افتاد ودیگر اختیار از دست شما خارج است!
تمام وسائل و کتابهائی که علمای مذهبی در این خصوص نوشته اند و خواسته اند که موضوع آزادی انسان را با علم وتوانائی خداوند وفق بدهند جز یک سلسله کلمات پوچ و میان تهی چیزی نیست و فاقد معنی می باشد!
انسان در یک صورت می تواند در این جهان اختیار داشته و هر چه دلش می خواهد بکند و آن در صورتی است که خداوند یعنی کسیکه دانا و توانای مطلق است وجود نداشته باشد! و همین که این دانا و توانای مطلق وجود داشت دیگر من و شما اختیار نداریم و تمام کارها بدست او انجام می گیرد!
کسانیکه بین خدا و جهان فرق میگذارند و عقیده دارند که این دو باهم متفاوت هستند می گویند این جهان است که نادان و ناتوان می باشد و در نتیجه نمی تواند وقایع آینده ما را پیش بینی نماید بنابراین ما در جهان آزاد هستیم وهرچه دلمان بخواهد می کنیم !
ولی این اشخاص خود بخویشتن جواب رد می دهند زیرا همین که بین جهان و خداوند فرق گذاشتند لازمه اش این است که خداوند آفریننده جهان باشد و اگر جهان چیزی نمی داند خدا ناچار باید همه چیز را بداند وگرنه خدا نیست!
پس ما فرضا جهان را نادان بدانیم نمی توانیم خداوند را نادان بدانیم و او حتما دانای مطلق است و با این سمت و توانائی خویش تمام اعمال ما را برای همیشه مشاهده و پیش بینی نموده و چیزی را هم که او دید و پیش بینی کرد حتما اتفاق خواهد افتاد اعم از اینکه ما بخواهیم یا نخواهیم و به عبارت صریح ما در کارهای خود اختیار نداریم بلکه مجبور می باشیم! . موریس مترلینگ



آدمیانی که با دیگران روراست نیستند با خود نیز بدین گونه اند . ارد بزرگ



چنانچه به خورشید نگاه کنی ، سایه ای نخواهی یافت . هلن کلر



خداوند برای ما نیکی و شادی را پسندیده است این ماییک که از میان هزاران شادی به دنبال حاشیه غمگین شادی ها می رویم . فرانک



عشق به مراتب بزرگتر و فراتر از جاذبه ی فیزیکی و جسمانی ای است که نسبت به شخص دیگری در خود احساس می کنیم . عشق حتی به مراتب فراتر از ایمان به آرمان و غایتی برتر یا علاقه شور و اشتیاق نسبت به روابط ، کار یا حتی خانواده است . باربارا دی آنجلیس



اگر از شما بپرسند که در این جهان در انتظار چه هستید چه پاسخ خواهید داد؟ اگر از اشخاص عادی باشید "که نود و نه درصد مردم از اشخاص عادی هستند" خواهید گفت که من دراین دنیا انتظار دارم که پس از مرگ مستقیما وارد بهشت شده ودر حالی که عمر جاویدان خواهم داشت تا پایان عالم اغذیه لذیذ بخورم و از لذت عشق و شهوت برخوردار شوم و آهنگ های طرب انگیز بشنوم و ... ولی غافل از این هستید که پس از رفتن در بهشت و داشتن عمر و جوانی همیشگی که هرگز دچار خزان پیری و بیماری نخواهید گردید دیگر از خوردن و نوشیدن و خوابیدن و شهوترانی لذت نخواهید برد و بزودی زندگی یک نواخت بهشت شما را خسته و کسل خواهد کرد زیرا چیزی که در این دنیا خوردن و خوابیدن و غیره را برای شما لذت بخش کرده ترس از مرگ و از دست دادن این لذات است و روزی که این لذات جاوید شد یعنی مرگ برای شما وجود نداشت همه چیز عادی خواهد گردید! در جای دیگر گفته ام که اگر شما را به بهشت ببرند پس از یکسال اقامت کسل شده و از در بهشت خارج گردیده و در جستجوی نقطه دیگری هستید که تغییری در زندگی شما بدهد!!! . موریس مترلینگ



تنها با از خودگذشتگی برای دیگران می توان جاودانه شد . ارد بزرگ



ما نباید از حرکات و گفتار یک دیوانه حیرت کنیم . زیرا بیست و چهار ساعت شب و روز مشغول تماشای دیوانگی و حرکات بی رویه طبیعت هستیم و انگار که ما بر طبیعت برتری داریم زیرا خود را در قبال او عاقل می بینیم.
اما اول باید منتظر بود که بفهمیم اساس دنیا بر عقل استوار است یا جنون ؟؟؟ و به عبارت دیگر آیا عقل هم یکی از نواقص زندگی ماست که با توسل بدان می خواهیم کشتی زندگی حقیر و ناچیز خود را به ساحل نجات برسانیم و یا برعکس ,عقل یکی از امتیازات ماست ؟!؟!؟!
زیرا ممکن است عقل هم یکی از نواقص زندگی ما باشد و برای موجودات عالی تر هیچ معنی نداشته باشد.
مثلا عقل شما می گوید که وسط کوره کارخانه آهن گدازی نروید زیرا خاکستر خواهید شد.ولی موجود عالی تری که بیم از آتش ندارد و حتی چندین میلیون درجه گرمای کره خورشید را تحمل می کند به استدلال عقلانی شما می خندد و با چشم حقارت به شما می نگرد و تفرج کنان از وسط کوره آهن گدازی عبور می نماید . موریس مترلینگ



شکست نتیجه خودداری از انجام عملی ( مثلاٌ زدن یک تلفن ، رفتن یک کیلومتر راه یا اظهار عشق و محبت) است. آنتونی رابینز



هر چه بیشتر عشق و شور زندگی را از خود ابراز کنید ، برای دیگران مقاومت ناپذیر تر خواهید شد و آن ها کمتر می توانند شما را نادیده بگیرند . باربارا دی آنجلیس



هیچگاه امید کسی را ناامید نکن ، شاید امید تنها دارایی او باشد . ارد بزرگ



از تصاویر و اشکال مختلف خداوند یگانه شکلی که تا اندازه ای به فهم ما نزدیک می باشد بی پایان بودن اوست و ما از صفات خداوند فقط همین یکی را تا اندازه ای می فهمیم و باقی صفات و اشکال او برای ما مجهول می باشد !!! . موریس مترلینگ



گاهی اوقات مرگ بازی غایم موشک دارد. به این طریق که ناگهان از گوشه ای به در آمده گریبان شخصی را که هیچ به مرگ فکر نمی کرد می گیرد و او را با خود می برد. این است یکی از تفریحات او !!! . موریس مترلینگ



هیچ اهرمی همچون بردباری و امید نمی تواند مشکلات را از پیش پایت بر دارد . ارد بزرگ



من بعضی از اشعار شعرای ایرانی را در ترجمه های فرانسوی خوانده ام و بعضی از ابیات فریدالدین عطار نیشاپوری تاثیر زیادی در من کرده است. فریدالدین در یکی از اشعار خود می گوید :
"خداوندا اگر چه گناهکار هستم و خود را درخور مجازات می بینم. لیکن از درگاه تو ناامید نیستم برای اینکه می دانم که اگر من در این جهان بر طبق پیروی از طبیعت خود رفتار کرده ام تو در آن جهان نسبت به من بر طبق طبیعت خود رفتار خواهی نمود."
انصاف بدهید که آیا از آغاز زندگی بشر تاکنون در جهان چیزی گفته شده است که از حیث عمق معنی بالاتر از این گفته عطار نیشاپوری باشد و به این اندازه امیدبخش باشد ؟؟؟ . موریس مترلینگ



اگر ما صد مرتبه باهوش تر و چیز فهم تر از این بودیم دنیایی که به نظر ما می رسد چندان شباهتی به دنیای کنونی نداشت و اگر هزار مرتبه از این چیز فهم تر بودیم تفاوت دنیایی که به نظرمان می رسید با این دنیا زیادتر می شد . زیرا دنیا جز خود ما و جز آنچه در خود می بینیم و از خود می فهمیم چیز دیگری است!!!
حتی خدا هم که عین هستی است نمی تواند نیستی را به وجود بیاورد . همانگونه که آفریننده قادر نیست پایان خود را ببیند زیرا اگر پایان خود را می دید آنوقت بی پایان نبود . موریس مترلینگ



آنکه پیاپی سخنتان را می برد ، دلخوش به شنیدن سخن شما نیست . ارد بزرگ



ما هیچ دلیلی در دست نداریم که بتوانیم وجود فهم و شعور را در سنگ و درخت و غیره منکر بشویم و در این صورت بعید نیست دنیاهائی وجود داشته باشد که در آنها سنگ ها و سایر جمادات مثل ما زندگی کنند و بلکه زندگی فکری آنها از ما بالاتر باشد . موریس مترلینگ



از خود می پرسیم که اگر مرگ تغییرات کنونی را به ما نمی داد یعنی جسم ما را فاسد و متلاشی نمی کرد و در پایان مبدل به یک اسکلت زشت و وحشت آور نمی شدیم و در عوض بعد از مردن جسم ما مبدل به یک گل سرخ زیبا میشد آیا این همه که امروز برای روح خود مشوش هستیم آن موقع هم مشوش میشدیم؟؟؟
هر کس که این پرسش را از خود بنماید پاسخ منفی خواهد داد و خواهد گفت که چون مبدل به گل سرخ خواهم شد برای روح خود بیمناک نیستم.
پس معلوم میشود قسمت اعظم وحشت ما ناشی از ملاحظات جسمانی است . موریس مترلینگ



اگر در اولین قدم، موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنی نداشت. موریس مترلینگ



اهل بازار بر این باور اشتباهند که فرهنگ را هم می شود با زمان بندی دگرگون ساخت !. ارد بزرگ



هر گاه تصمیم شایسته ای گرفتید ، آنرا رها نکنید. آنتونی رابینز



هر کاری انجام می دهید آن را با تعهد انجام دهید . باربارا دی آنجلیس



انسان خوشبخت آن کسی است که حوادث را با تبسم و اندکی دقت بعلت وقوع آن تلقی وقبول نماید . مترلینگ



اندیشه همه گیر مردمی همیشگی نیست زیرا همواره دستخوش دگرگونی بدست جوانان پس از خود است ورود جوانان به آرامی ، آرمانهای نو پدید می آورد ، و اگر آرمان گذشتگان نتواند خود را بازسازی کند ناگریز نابود می گردد . ارد بزرگ



آدمی ساخته ی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است . موریس مترلینگ



روح کندوست که به زنبور عسل وحی می کند . موریس مترلینگ



کیهان دارای ساختاری هدفمند است . این ساختار به آن پویایی بخشیده ، و برآیندی شگرف ، در آن بر جای می گذارد . ارد بزرگ



شناختن وظیفه کار مشکلی نیست ولی انجام وظیفه مشکل است. لرد آیبوری



ترقیات بشر ، زاده عمل و کار انسان است. بناپارت



کمک به همگان ، عشقی است که به برجستگان کمک می کند راه های سرفرازی را بیابند . ارد بزرگ



معلم نفس خود و شاگرد وجدان خویش باش. پور سینا



دانای بی وجدان هیچ گاه صاحب روحی پاک نخواهد بود . رابله



دوستی با رنج ها و درد ها مانند دوستی با دشمن ستیزه جو ست ، باید بر ناراستی ها تاخت که این تنها راه ماندگاریست . ارد بزرگ



هیچ چیز در این دنیا اتفاقی نیست. وین دایر



اغلب آنهائی پیروز و موفق می شوند که کمتر تعریف و تمجید شنیده باشند. زولا



تا خود را از هرجهت کامل و شایسته ندیدی ، قضاوت نکن . پوشکین



حقیقت را همانطور که هست باید پذیرفت. روستان



اگر نتوانیم همیشه اتفاقاتی راکه در زندگیمان می افتد کنترل کنیم ، دست کم می توانیم بر واکنشهای خود نسبت به آن وقایع ، و بر اعمالی که در مقابل آنها انجام می دهیم مسلط باشیم. آنتونی رابینز



بی مایگی و بدکاری پاینده نخواهد بود ، گیتی رو به پویندگی و رشد است . با نگاهی به گذشته می آموزیم : اشتباهاتی همچون برده داری ، همسر سوزی و … را آدمیان رها نموده اند ، خردورزی ! آدمی را پاک خواهد کرد . ارد بزرگ



در سرتاسر طول زندگی باز همان عشق است که یگانه حامی و ناجی شماست . باربارا دی آنجلیس



بزرگترین داروی خشم ، صبر و درنگ است. سنکا



از اندیشه ها و آرزوهای دیگران ، برای موفقیت خود کمک بگیرید. پاندر



برای شناخت آدمیان ، بجای کنکاش در اندیشه تک تک آنها ، بدنبال شناخت پیشوای انگاره و خرد آنها باشید . ارد بزرگ



رمز کلیه پیروزی ها ، اراده است. روبرتسون


ماخذ : http://fereshteeshghame.blogfa.com/post-131.aspx

سایت جاودانه ها - سخنان بزرگان جهان - بخش نخست

>
شناور بودن خرد آدم در جهان احساس به او ميدان بروز و رشد هنر را داده است . ارد بزرگ


معني حيات را درزيبائي و قدرت اراده بايد جستجو کرد. ماکسيم گورکي


براي آنکه عمر طولاني باشد، بايد آهسته زندگي کنيم. سيسرون


دست استاد خويش را ببوس ، چون او هم پدر است هم پرورنده خرد . ارد بزرگ


شمشيري عليه مهرباني وجود ندارد. ضرب المثل ژاپني


بزرگترين نابکاري آن است که بپنداريم براي آنکه برترين باشيم بايد دست به ويرانگري چهره ديگران بزنيم . ارد بزرگ


رضايت وجدان تنها پس از انجام وظيفه است. اسمايلز


ارزش اخلاقي ، بسته به تعداد وظايفي است که انسان انجام مي دهد. مترلينگ


ره آورد سفر در درون آدمي ، به جز خرد و پيشرفت نيست . ارد بزرگ


عشق يعني اراده به توسعه خود با ديگري در جهت ارتقاي رشد دومي. اسكات پك


ما ديگران را فقط تا آن قسمت از جاده كه خود پيموده‌ايم مي‌توانيم هدايت كنيم. اسكات پك


کسي داناست که مي داند هيچ نمي داند. ضرب المثل فلسطيني


سعادت ديگران ، بخشي مهم از خوشبختي ماست. رنان


ياد اشک و شيفتگي ، آويزه خاموش دلهاست . ارد بزرگ


با مردمان نيک معاشرت کن تا خودت هم يکي از آنان به شمار روي. ژرژ هربرت


آدمهاي بزرگ و انديشمند ، بسيار اشک مي ريزند . ارد بزرگ


آن زنده که کاري نکند ، مرده به از اوست . ضرب المثل ايراني


با دلسوزي و احترام بيشتري نسبت به ديگران رفتار كنيد . آنتوني رابينز


فرومايگان پس از پيروزي ، همآورد شکست خورده خويش را به ريشخند مي گيرند . ارد بزرگ


هنگامي که منتظريد ديگران هيجان را به زندگي شما بازگردانند ، براي توليد عشق و شور و نشاط به آنان وابسته مي شويد و تماس خود را با منبع عشق درون خود از دست مي دهيد . باربارا دي آنجليس


با تقوي و خوبي مي توان سعادت آفريد. زنون


گاهي شالوده و ريشه شکست هاي بزرگ ، از اشتباهات بسيار ريز و کوچک سرچشمه مي گيرد . ارد بزرگ


مرور زمان به خودي خود بسياري از نگراني ها را ازبين مي برد. ديل کارنگي


انديشه پروازگر است جايي فرودش آوريم که زيبايي خانه دارد . ارد بزرگ


امکانپذير است که يک ميليون حقيقت را در مغز انباشت ولي هنوز بيسواد بود.آلک بورن


عصاره همه مهرباني ها را گرفتند و از آن مادر را ساختند. کريستوفر مارلو


آن گاه که ، زايش راهي نو را از درون خويش احساس کردي پاي در راهي خواهي گذارد که پيشتر براي رسيدن بدان بسيار تلاش نموده ايي . ارد بزرگ


انسان در همان لحظه که تصميم مي گيرد آزاد باشد ؛ آزاد است. ولتر


مردي که لبخند به صورت ندارد نبايد دکان باز کند. ضرب المثل چيني


سخن بدون پشتوانه ، يعني گزاف گويي . ارد بزرگ


وظيفه چيزي است که از ديگران انتظار انجامش را داريم.اسکاروايلد


با بديهاي ديگران دل خويش را به سياهي نيالاييم ، همواره ساز سادگيمان کوک باشد و نگاهمان اميدوار. ارد بزرگ


انديشه کنيد زيرا انديشه کردن مايه زنده دل بودن مردم است. ناپلئون


تعلل و عقب انداختن كارها، يكي از شايع ترين راههاي فرار از رنج است. آنتوني رابينز


رسانه تنها مي تواند پژواک نداي مردم باشد نه اينکه به مردم بگويد شما چه بگوييد که خوشايند ما باشد . ارد بزرگ


هر چه بيشتر عشق بورزيد ديگران نيز مجوز آن را خواهند يافت تا عشق بيشتري به شما و نيز ديگران بورزند . باربارا دي آنجليس


دل کيهان را اگر بگشاييم اين سخن را خواهيم شنيد ” هر کنشي واکنشي را در پي دارد ” پس بر اين باور باشيد ! همه کردار ما چه خوب و چه زشت ، بي بازگشت نخواهد بود . ارد بزرگ


از آهسته رفتن نترس ، از بي حرکت ايستادن بترس . مثل چيني


دوست مثل پول ، بدست آوردنش از نگه داشتنش آسان تر است. باتلر


کژي و ناراستي ، شکاف و رخنه گاه انديشه اهريمن خواهد شد . ارد بزرگ


خنده کوتاهترين فاصله بين دو نفر است . ويکتور هوگو


دوستان را در خلوت توبيخ کن و در ملاءعام تحسين . اسکاروايلد


تنهايي براي جوان ارزشمند ، و براي پير آزار دهنده است . ارد بزرگ


خود را در حالت تسلط بر حوادث ببينيد، بشنويد، و احساس كنيد. تا اينكه احساسي از اعتماد بصورت شرطي در شما بوجود آيد و يقين كنيد كه با اعتماد به نفس و قدرت مي توانيد با هر اتفاقي مقابله كنيد. آنتوني رابينز


تمامي روابط شما از عشق خواهد درخشيد . باربارا دي آنجليس


خويشتن و مردم را هنگامي مي شناسي ، که تنها شوي . ارد بزرگ


تکرار مادر مهارت هاست . ديل کارنگي


به زبانت اجازه نده قبل از انديشه ات به راه افتد. ناپلئون


تنها تنهايي کارآمد است که همراه باشد با پژوهيدن و کاويدن در خرد و دانش . ارد بزرگ


تنها موسيقي مرا به شناسائي خداوند راهنمائي کرد. دوموسويه


بهترين انسان کسي است که در حق همه نيکي کند . کنفوسيوس


کار ، بهترين تسکين دهنده ، افکار پريشان ، و غم است . ارد بزرگ


وظيفه اي را که از همه به شما نزديک تر است انجام دهيد. گوته


حاصل من از فضل فقط اين شدکه بر جهل خود دانا شوم. بقراط


جايي که شمشير است آرامش نيست . ارد بزرگ


آن کس که ارده و استقامت دارد، روي شکست نمي بيند. مترلينگ


بهترين وسيله براي جلب محبت ديگران ، نيکي در باره آنها ست. روسو


ره آورد گفتگو با نادان دو چيز است : نخست از دست دادن بخشي از عمر و ديگري گرفتار شدن ، به افکار پوچ و بي ارزش . ارد بزرگ


کمال هنر در نهان داشتن هنر است . کينتلين


رمز موفقيت در ثبات قدم نهفته است . بنجامين


براي اينكه بشر بتواند در دنيا خوشبخت زندگي كند بايد از قسمتي از توقعات خود بكاهد. شامفور


احمق هيچوقت سعادتمند نمي شود. سيسرون


بدانديش نخستين و آخرين مردار کردار خويش است . ارد بزرگ


از اشتباهات خود و ديگران عبرت بگير . بزرگمهر حکيم


خطاهاي ديگران را، چون خطاي خويش ، تحمل کن. فنلن


سرفرازي کشور بزرگترين خواست همگاني ست . ارد بزرگ


تنها سکوت است که مي تواند ما را به معرفت برساند. رادها کريشنان


بزرگترين عيب آن است که از عيب خويش آگاه نباشيم . کارلايل


جايگاه ارزيابي و نقد شما بر کارکرد ديگران ، مي تواند آغازگاه نخستين گام شما براي سازندگي باشد . ارد بزرگ


من بيش ازهر چيز ، اعتقاد دارم كه آنچه سرنوشت ما را تعيين مي كند ، شرايط زندگيمان نيست ، بلكه تصميمهاي ماست. آنتوني رابينز


هر شروع دوباره ، هر رشد و تحول دروني و هر تغيير مسيري که همواره از عشق و نياز و گرايش دروني آغاز شده باشد به سمت حقيقت ، خوشحالي ، خوشبختي و آزادي بيشتر است . باربارا دي آنجليس


آزمودگي آدمها ، از زر هم با ارزشتر است . ارد بزرگ


نزديک ترين چيزها مرگ و دورترين چيزها آرزوهاست. سقراط


علم و دانش کليدي است که تمام درها باآن باز مي شوند. آناتول فرانس


اگر مي خواهي بزرگ شوي ، از کردار نيک ديگران فراوان ياد کن . ارد بزرگ


براي اينکه دانش ملکه شود، تعليم کافي نيست ، عمل لازم است. برنادشاو


استراحت خوب ، بهتر از غذاي خوب است . ويکتور پوشه


اميدوار مباش ديگران همراهيت کنند ، تنها به درمان دردهاي روزگار خويش بيانديش . ارد بزرگ


دنيا سراسر زيبائي وجمال است و ما کمتر متوجه آن هستيم. پاسکال


هرکس تاريخ بداند ، هم در گذشته زندگي مي کند و هم در حال . آلفرد روزنبرگ


زيباترين خوي زن ، نجابت اوست . ارد بزرگ


راز سعادت در اين است که کاري که به تو واگذارشده دوست بداري. هاکسلي


سند پاره ميشود، قول پاره نميشود. مثل آلماني




مهم نيست که ديگران ما را باور کنند ، مهم آن است که خود خويشتن خويش را باور کنيم . ارد بزرگ


طبيعت درمقابل عهد وپيمان بشري بي اعتناست. جورج نيکولا


درميان ملکات ذهني حافظه بيش ازهمه مي شکفد و پيش ا زهمه مي ميرد. کولتون



براي آنکه کسي را با ادب بناميم و يا وارون براين ، بايد کمي درنگ کرد و زمان را به کمک گرفت . ارد بزرگ


من آينده را دوست دارم چون بقيه عمرم را بايد در آن بگذرانم . کترينگ


براي آنکه عمر طولاني باشد ، بايد آهسته زندگي کنيم . سيسرون


تندرستي پاداش نيک زيستي ست . ارد بزرگ


حکيمان مال را از براي آن دارند که محتاج لئيمان نگردند . ارسطا طاليس


تنها علاج عشق ، ازدواج است . آرت بوخونواله


جوانان ! زندگي خردمندانه مي خواهند ، کهنسالان بايد آگاهي بخش انديشه هاي آنان باشند نه بازيگران زندگي آنان . ارد بزرگ


به گونه اي زندگي کنيد که وقتي فرزندانتان به ياد عدالت ، صداقت و مهرباني مي افتند ، شما در نظرشان تداعي شويد . جکسون براون


هرکس بايد روزانه يک آواز بشنود ، يک شعر خوب بخواند و در صورت امکان چند کلمه حرف منطقي بزند . گوته



با ترشرويي به ميان مردم رفتن ، تنها از بيماران ساخته است . ارد بزرگ


تواضع بيجا آخرين حد تکبر است . لابروير


هيچکس بدبخت تراز کسي نيست که هميشه خوشبخت است . هلندي


به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نيز بيانديش . ارد بزرگ


آنها که غائب اند ، کمال مطلوب اند و حاضرين معمولي و پيش و پا افتاده اند . گوته


فقط به نداي کودک درون خويش گوش بسپار نه هيچ ...... کريستيان بوبن


ادب خويش را هيچ گاه فرو مگذار ، با وجود آنکه مورد ريشخند باشي ! ارد بزرگ


سعادت ديگران بخش مهمي از خوشيختي ماست . رنان


با مردمان نيک معاشرت کن تا خودت هم يکي از آنان به شمار روي . ژرژهربرت


روزهاي سخت بهايي ست که بايد براي سرافرازي پرداخت . ارد بزرگ


کسي که براي خود احترام قائل است، از گزند ديگران در امان است. او کتي را بر بدن دارد که کسي را ياراي پاره کردن آن نيست. هنري لانگ فلو


براي اينكه بزرگ باشي نخست كوچك باش. ضرب‌المثل هندي


براي اينكه پيش روي قاضي نايستي، پشت سر قانون راه برو. ضرب‌المثل انگليسي


بازده روزهاي سخت ، بسيار بيشتر از دوران سرخوشي ست . ارد بزرگ


اگر قدرت نداريد که با نيروي خود مشکل ها را در هم بشکنيد لااقل مرد باشيد که در برابر حوادث بايستيد . حسن صباح


غذا را سبک کن تا ازمرض ايمن شوي . جالينوس حکيم


در سرزمين هرز سرشاخه هاي سبز نمي رويد . حميد مصدق


بخشنده از دست نمي دهد او همواره در حال بدست آوردن است . ارد بزرگ


بايد دنبال شادي ها گشت ولي غمها خودشان ما را پيدا مي کنند . فردريش نيچه


زمين نيز مانند ما در جستجوي خوراک است و از اين مردم مي‌خورد و مي‌آشامد . ابوالعلاء معري


اگر پي به شکوه و گستره خرد خويش ببريم هيچ گاه به گردن کشي روي نمي آوريم . ارد بزرگ


با تقوي و خوبي ميتوان سعادت آفريد . زنون


زندگان، مردگاني هستند که در تعطيلات به سر مي برند. موريس مترلينگ


تا چهل سالگي که مغزم خوب کار مي‌کرد به رياضيات و پژوهش پرداختم. از چهل تا شصت سالگي که ذهنم ضعيف شده‌بود به فلسفه روي آوردم و در اواخر که به‌کلي کله‌ام کار نمي‌کرد به سياست! . برتراند راسل


براي شب پيري در روز جواني چراغي بايد تهيه کرد . پلوتارک


ريشه آدم هاي سست بنياد همانند درختان ريشه در مرداب ، لرزان است . ارد بزرگ


هرگز فرصت گفتن « دوستت دارم » را از دست مده . براون



بايد بر فريب حواس خود پيروز شويم . فردريش نيچه


آنكه مي تواند ، انجام مي دهد،آنكه نمي تواند انتقاد مي كند. برناد شاو


مديري که تنها به سود مي انديشد، مانند تنيس بازي است که به جاي توپ ، چشم بر تابلو امتيازها دوخته است. ايچک آديزس


يك زندگي مطالعه نشده ،ارزش زيستن ندارد . سقراط


هميشه بين خود و همسرت بازه اي را نگاهدار تا به خواري گرفتار نشوي . ارد بزرگ


كسي كه داراي عزمي راسخ است ،جهان را مطابق ميل خويش عوض مي كند. گوته


بيش از حد لازم مهربان باش . جکسون بروان


آنهايي که آمادگي براي پاسخگويي به تجاوز دشمن را با گفتن اين سخن که : ” جنگ بد است و بايد مهربان بود ، درگيري کار بديست” را رد مي کنند ، ساده لوحاني هستند که خيلي زود در تنور دشمن خواهند سوخت . ارد بزرگ


افسوس که جوان نمي داند وپير نمي تواند. محمد حجازي


چاپلوسي هم گوينده و هم شنونده رافاسد مي کند. ديل کارنگي


آزادی پنجره رشد و شکوفایی کشور است بستن آن سیاهی ها در پی دارد . ارد بزرگ


براي آدم بهانه گير هميشه بهانه وجود دارد . ضرب المثل آلماني


دروغ آيين اربابان و بردگان , و حقيقت خداي انسان هاي آزاد است . ماكسيم گوركي


ريشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدير ناتوان است . ارد بزرگ


يک اراده خم نشونده ، بر همه چيز، حتي بر زمان قالب مي آيد. شاتو بريان


زرتشت به وسيله فلسفه خود بشر را از بار سنگين مراسم ظاهري آزاد ساخت و اساس آئينش را بر آموزشهاي اخلاقي نهاد . رابيندرانات تاگور



مردان پیشآهنگ ، راه را با داشته های میهنی خویش باز می کنند و نه کمک اجنبی . ارد بزرگ



نشاط و خوشدلي ، اعتماد به نفس شما را تقويت و زندگي را دلپذيرتر مي سازد و باعث مي شود كه اطرافيان شما شادي بيشتري را احساس كنند. خوشدلي به معني خوشخيالي و فرار از مشكلات نيست بلكه نشانه هوش و ذكاوت شماست . آنتوني رابينز


شايد مانند كودكي باشيم كه در كنار دريا با سنگ ريزه ها و صدفهاي زيبا بازي مي كند اما غافل ار آنيم كه دريايي بس بزرگ و اقيانوسي بي كران در مقابل ديدگانمان وجود دارد كه در اعماق آن اسرار عظيم و شگفت انگيز نهفته است . نيوتن


مهم ترين رازهاي نهان سياست بازان ، چيزي جز پيگري انديشه مردم کوچه و بازار نيست . ارد بزرگ


دوستي براي خود برگزين که به گاه سختي و درماندگي مددکارت باشد. بزرگمهر


وقتي ارتباط عاشقانه ات به انتها ميرسد ، فقط به سادگي بگو«همه اش تقصير من بود . جكسون براون


کسي که همسر و کودک خويش را رها مي کند ، در پي خفت ابديست . ارد بزرگ


اگر به مهماني گرگ مي رويد ، سگ خود را به همراه ببريد . گوته


وقتي نانوا نان را با دقت و وسواس مي پزد و به دست مشتري ميدهد ، خدا با او در كنار تنور ايستاده است . كريستيان بوبن



تقريبا هر چيزي كه وجود دارد در معرض تاويل است؛ زندگي خود چيزي نيست جز ستيزه و جدال ارزش ها و مبارزه براي تاويل انديشه ها و آرمان ها . فردريش نيچه


گيتي همواره در حال زايش است و پويشي آرام در همه گونه هاي آن در حال پيدايش است . ارد بزرگ


من بين ديوانگي و مست فرقي نمي بينم جزاينكه ديوانگي مدت طولانيتري دارد . سه نه ك


زندگي رنج و درد نيست هديه ايي است براي شاد بودن . مادر گيتي جام زهر بر دهان کودک خويش نمي گذارد ، او مي پروراند براي بهروزي و خوشبختي . ارد بزرگ


هيچ گاه عشق به همدم را پاينده مپندار و از روزي که دل مي بندي اين نيرو را نيز در خويش بيافرين که اگر تنهايت گذاشت نشکني و اگر شکستي باز هم ناميد نشو چرا که آرام جان ديگري در راه است . ارد بزرگ


گاه لازم است که انسان ديدگان خود راببندد ، زيرا اغلب خود را به نابينايي زدن نيز نوعي خوشبختي است . نيوتون


نفرت همان خشم و غضب است که روي هم انباشته شده است . سيسرون


برنامه داشتن ويژه گي آدمهاي کارآمد است . ارد بزرگ


کسي که فکر نمي کند ، به ندرت دم فرو مي بندد . نيوتن


هرگز نمي توان با آدمهاي کوچک کارهاي بزرگ انجام داد. سيسرون


آدمهاي ماندگار به چيزي جز آرمان نمي انديشند . ارد بزرگ


اگر قرار است براي چيزي زندگي خود را خرج كنيم ، بهتر آن است كه آنرا خرج لطافت يك لبخند و يا نوازشي عاشقانه كنيم . شكسپير


استعداد در فضاي آرام رشد ميكند و شخصيت در جريان كامل زندگي . گوته


نم نم باران ، سبب بيداري خاک گشته و آن را شکوفا مي کند ، خرد هم ناگهان پديد نمي آيد زماني بس دراز مي خواهد و رواني تشنه باران . ارد بزرگ


بيش از هر چيز نخست بدان كه چه ميخواهي . فوخ


بردن ، همه چيز نيست ، اما تلاش براي بردن چرا . لومباردي


تندرستي پرشگاه روان بيدار است براي گشودن دروازه هاي پيروزي . ارد بزرگ


ده چيز بر ده گروه خاصه بر دانش پژوهان نکوهيده است : دروغ گفتن به فرمانروا ، سپهبدي که زر بر سپاه خويش نپراگند ، مرد سپاهي که از پيکار بهراسد ، دانشمندي که چون چيزي در نظرش مطبوع افتد دل به هوس سپارد و از گناه نترسد ، پزشکي که خود بيمار و دردمند شود . تنک مايه اي که به دروغ به سرمايه و دارايي خويش نازد ، سفله اي که بر هر کس که چيزي دارد رشک برد ، خردمندي که زود خشم بود ، و به چيز کسان طمع ورزد ، کسي که رهنمايي از نادان اميد دارد ، و آنکه کارگاه و يا بنيادي عظيم را به کاهلي سپارد ، و بي خردي که خردجوي نباشد . بزرگمهر


روزنامه شگفت انگيزترين عجايب جهان نوين است . خانواده اي که لااقل يک روزنامه را نخواند و در آن دقيق نشود در قرن نوزدهم زندگي نمي کند . برودوس


دشمن ! دشمن است ، فريب زبان چرب دشمن را مخور . ارد بزرگ


دل اهل دانش وقتي شاد مي گردد که بردبار بوده و مردم بي شرم را به خويش نزديک نکند. بزرگمهر


اگر خاموش بنشيني تا ديگران به سخنت آورند ، بهتر از آنست كه سخن بگويي و خاموشت كنند.سقراط


پيران انديشمند به ريشه ها مي پردازند نه به شاخه ها . ارد بزرگ


عادتمند كسي است كه به مشكلات و مصائب زندگي لبخند بزند . شكسپير


از استثنائـات است كه كسي را بـه خاطر آنچه كه هست دوست بدارند . اكثر آدمها چيزي را در ديگران دوست دارند كه خود به آنها امانت مي دهند : خودشان را ، تفسير و برداشت خودشان را از او ... گوته


نادر شاه افشار توانست از خراب آبادي که دشمنان برايمان ساخته بودند کشوري باشکوه بسازد نام او هميشه براي ايرانيان آشنا و دوست داشتني خواهد بود . ارد بزرگ


ماهي و مهمان دو روز اول خوب هستند ، از روز سوم بو مي گيرند . اسپانيولي


اگر همه مي توانستند از استعدادهاي خود درست بهره بگيرند، دنيا همان بهشت موعود مي شد که همه مي خواهند. زکرياي رازي


ميهن پرستي و آزاديخواهي کليد درمان بسياري از ناراستي هاست . ارد بزرگ


چه قدر نشنيدن ها و نشناختن ها و نفهميدنها که به اين مردم آسايش و خوشبختي بخشيده است. علي شريعتي


نهال دوستي واقعي ، آهسته رشد مي کند. ژرژ واشنگتن


يک اراده قوي بر هر سد و مانعي هر قدر هم قوي ، حتي بر زمان نيز غلبه مي کند. بالزاک


نخستين گام بهره کشان کشورها ، ابتدا نابودي بزرگان و ريش سفيدان است و سپس تاراج دارايي آنها . ارد بزرگ


زناشويي عبارتست از سه هفته آشنايي ، سه ماه عاشقي ، سه سال جنگ و سي سال تحمل . ويليام تن


انسان در همان لحظه كه تصميم ميگيرد آزاد باشد آزاد است . والتر


کوچک کنندگان دايره انتخابات ، با بن و ريشه آن دشمن اند . ارد بزرگ


در روز عشاق براي دوستت كارتي بفرست و روي آن بنويس : « از طرف كسيكه فكر ميكند تو بينظيري » . براون


جريان زندگي چيزي جز مبارزه ميان عاطفه وعقل نيست . مارک تواين


يکي از بزرگترين خوشبختي ها ، خدمت بيشتر به مردم است . ارد بزرگ


اساسا ، خوشبختي فرزند نامشروع حماقت است. همه کساني که در جست و جوي خوشبخت بودن هستند بي خود تلاشي در بيرون از خويش نکنند اگر بتوانند " نفهمند" مي توانند " خوشبخت " باشند. علي شريعتي


آزادي متعلق به يک نفر نيست ، مال همه است . اسپنسر


دودمان بي نيا و مرد کهن ، به هزار آيين اهريمني گردانده مي شود . ارد بزرگ


هر کس مرتکب اشتباهي شده ، اکتشافي هم نکرده است . گاليله


پاکدامني و استفامت از تمام پيمانها و سوگند ها محکمتر است . مادام نکر


مرد بزرگ دير وعده مي دهدو زود انجام مي دهد. کنفوسيوس


با ديگران آنگونه رفتار کن که ميخواهي با تو رفتار شود . براون


خردمندان همچون باران بر انديشه هاي تشنه مي بارند و دگرگوني هاي آينده را موجب مي گردند . ارد بزرگ


نياسائيد ، زندگي در گذر است . برويد و دليري کنيد ، پيش از آنکه بميريد ، چيزي نيرومند و متعالي از خود بجاي گذاريد ، تا بر زمان غالب شويد . گوته


کسيکه پشت الاغ باد به غبغب بيندازد ، چون اسب سوار شود پاک ديوانه خواهد شد . ارسطاطاليس


خارهاي کوچک زخم به جان نمي زنند ، بلکه با او مي آميزد براي روزهاي سختر . ارد بزرگ


هيچ چيز در زندگي شيرين تر از اين نيست كه كسي انسان را دوست بدارد. من در زندگاني خود هر وقت فهميده ام كه مورد محبت كسي هستم, مثل اين بوده است كه دست خداوند را بر شانه خويش احساس كرده ام . چارلز مورگان


محبت را به هيچ چيز تشبيه نتوان كرد زيرا كه هيچ چيز دقيق تر و لطيف تر از محبت نيست. سمنون محب


اگر شخصي باعث رنجش شما مي شود، به اين دليل است که خود در اعماق وجود خود رنج مي کشد و رنج او لبريز مي شود. بنابراين او مستحق مجازات نيست بلکه نيازمند کمک است. اين همان پيام او براي شما است. تيک نات هان


خردمندي که بخشنده و دانشور و دادگر و نژاده باشد هرگز بد خو نمي شود . بزرگمهر


بارش باران تپش زندگي و مهرباني است . ارد بزرگ


لبخند، حتي زمانيکه بر لبان يک مرده مي نشيند ، بازهم زيباست . کريستيان بوبن


بيشترين تأثير افراد خوب زمانى احساس مى شود كه از ميان ما رفته باشند. امرسون


به‌ موقع‌ از جا برخاستن‌ و در دوره‌ جواني‌ تاهل‌ اختيار كردن‌، كاري‌ است‌ كه‌ هرگز كسي‌ از انجام‌ آن‌ پشيمان‌نخواهد شد. بوستر


نيك بخت ترين مردم كسي است كه كردار به سخاوت بيارايد و گفتار به راستي . بو علي سينا



در جستجوي نور باش، نور را مي‌يابي. آرنت



سیاستمداری که تنها به پیشروی می اندیشد دمادم برای خویش دشمن تراشی می کند . ارد بزرگ



اگر بخواهي بر عالم فرمانروا باشي بايد عقل بر تو حاكم باشد . سه نه ك


صديق ترين ،بي توقع ترين،مفيدترين و دائمي ترين رفيق براي هر كسي كتاب است. مارك تواين


آنگاه که مردم بر داشته های خویش آگاه باشند دیگر تن به ستم نمی سپارند . ارد بزرگ


يكي از راههاي خوشبختي اين است كه نسبت به كوچكترين نعمت ها شكرگزار باشيم . هرشل


اگر در اولين قدم موفقيت نصيب ما مي شد سعي و عمل ديگر معني نداشت . مترلينگ


شادی کجاست ؟ جای که همه ارزشمند هستند . ارد بزرگ



موفقيت براي اشخاص کم ظرفيت مقدمه گستاخي است . ضرب المثل ايتاليايي


دستهایی که کمک می کنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می کنند . کوروش



يك انسان ناسپاس خوشبخت نشان بده . زيگ زيگلر


برآزندگان خواهند ساخت سرآيندگان از پس آن خواهند سرود و زمين آيندگان را بارور مي سازند . ارد بزرگ


کسي که مي تواند انجام مي دهد و کسي که نمي تواند به ديگران ياد مي دهد . جرج برنارد شاو


آنچه سبب امنيت روح مي شود ايمان است . گارودي



کسی که آزادی می جوید زندانی برای اندیشه های دیگر نمی گسترد . ارد بزرگ



شما هماني هستيد كه فكر مي كنيد . كلمنت استون


اگر باور داشته باشي كه مي تواني , حتما مي تواني . ناپلئون هيل


سخن گفتن از دوستی و دشمنی پایدار در سیاست ، خنده آور است . ارد بزرگ


کمي عقل سليم، اندکي اغماض و قدري خوش خلقي داشته باشيد، آن وقت خواهيد ديد در اين دنيا چقدر آسوده و خوشبخت ايد. سامرست موام


وقتي جوانتر بودم همه چيز را به خاطر مي‌آوردم، حالا مي‌خواست اتفاق افتاده باشد يا نه! . مارك تواين


آنکه با تلاش بسیار اندیشه خویش را فربه نمود ، با این وجود باز گوش به سخن این و آن سپرد ، دیگر نمی توان آینده روشنی در پیش روی او دید . ارد بزرگ


يك انسان خردمند فرصتها و شانس ها را مي سازد , نه اينكه در انتظار آنها بنشيند . فرانسيس بيكن


شجاعت داشته باش تا با حقيقت رو به رو شوي . استون



در تاریکترین شب های ستم ، روشنترین ستاره ها زاده می شوند . ارد بزرگ



چيزي ساده تر از بزرگي نيست آري ساده بودن همانا بزرگ بودن است. امرسون


به نتيجه رسيدن امور مهم ، اغلب به انجام يافتن يا نيافتن امري به ظاهر كوچك بستگي دارد. چارديني


آنجا که بيم و هراس سايه افکند شادي را جايي نسيت! . ارنست اپيکور


آنچه هستيد شما را بهترمعرفي مي کند تا آنچه مي گوييد . بزرگمهر



ماخذ : http://javedane-ha.blogspot.com/2009/08/blog-post_7843.html
اشعار شکوه عمرانی

(شیرین)





مرزها را بگشاییم


چه زیباست

بی مرزی ملت ها

بی مرزی ایین ها

چه زیباست

بی مرزی فرهنگها و تمدن ها

بی مرزی سیاه و سپید

سالخورده و خردسال

و چه زیباست

دست ها در دست ها

در جای جای دنیا

شکوه














سایه


آه
چقدر دوست دارم با سايه ام حرف بزنم
گوش میدهد حرفهایم را
می فهمد مرا
خوب میدانم
مرا بیگناه متهم نمی کند
زورمند نيست
و اسیر نمی سازدمرا
سایه ام فضل نمی فروشد
وافتخار آمیز نمی داند
آمیزش با زورمندان را
سایه ام حسود نیست
وتحقیر نمی کند مرا
تملق نمی گوید
همانند سگان گرسنه
و دروغ نمی بافد
سایه ام بی صداست
همانند سکوت سحرگاهان
اما صد هزار ان سخن
درجای جای سینه نهان دارد













کلبه ی عشق


دوست دارم در لبخندشیرین تو خود را گم گنم

دوست دارم درنگاه گویای تو پنهان شوم

زیرا که عشق زیباست

به وسعت دریاهای بیکران ،به عظمت کوهساران

با تو بودن زیباست

با تو زیستن زیباتر





________________________________________





ادما


میخوام برم به اسمون

میخوام برم به کهکشون

میخوام برم پیش خدا

بهش بگم از ادما

این ادمای بی وفا

این ادمای پر حسد

این ادمای جاه طلب

این ادمای پول پرست

مدام میخوان ازار بدن

سد سر راهت بشن

ای خدا جون

تو که معروفی بعدل وداد

چرا ادما بی عدل وداد

از تو میخوام

یه ذره عدل برای ما

یه دنیایی

برابر برای ما

چرا که نه

چرا که نه


________________________________________
اسیر

من زنم

اسیرم

بال و پر شکسته ام

در قفس افسرده ام

در حسرت پرواز

در اسمان ازادی

در ارزوی به اوج رسیدن

به کمال رسیدن

ولی افسوس

من نیمه ام

آرزوهایم مدفون

بی اجازه ی او

دنیا برویم بسته

بی وجود او

بی وجودم، بی حرمتم،

بی نام و نشانم

گمنامم

صدا در گلویم خفه میشود

و من ساکت وخموش

همچون پروانه گرد شمع میسوزم

و ذره ذره اب میشوم

تاکی باید سوحت

تاکی باید سوحت





________________________________________






به پسرم

دوستت دارم، دوستت دارم

به پهنای اسمونها،به وسعت ستاره ها

قلب مهربونت به من امید میده،نور میده

هستی وحیات میده

تو مرا میفهمی

تو مرا میفهمی

صبر و تحملت

نوع دوستیت، وفایت

منو به اوج میبره

به اغوش آسمانها

در انجا که از بی مهری و ظلم اثری نیست

بر من بتاب تا از گرمایت گرمی پذیرم

و زندگی برام تحمل پذیر شود




________________________________________






نمیدانم چرا جنگ

نمیدانم چرا جنگ

و چرا جنگ

چرا با نام مذهب می کنند جنگ

مگه مذهب پیام صلح و اشتی نیست

مگه مذهب برا یکپارچگی نیست

مگه انسان ز یک اصل و نسب نیست

مگه کل مذاهب نیستند صادق

بر یک خدای واحد

بس است جنگ وستیز

بس است جنگ و ستیز

تو ای انسان قرن بیست

بر سر مذهب نمی اری ستیز

باید فراتر رفت

باید فراتر رفت

خدای بی همتای ما یکیست




________________________________________







بهار

بهار امد بهار آمد

بهار گل فشان امد

افتاب زرفشان امد

دشت و صحرا گشت پوشیده
از مخمل های سبز

بلبلان ســر میدهند اواز نغــــز

ماهیان رقص امدند در اب

و سرمستند ازین تغییر وضع

پاک گردید از سوگ زمستان

کوهسار و صحرا و اسمان

بیا انسان ،بیا انسان

تو هم بر گیر این پند طبیعت را

تو هم بر شوی دل را ز غم ها و کدورت ها

تو هم بر شوی لب را از این زخم زبانها

طیبعت باز پیغامی دگر دارد برایت

تولدی دیگر

......




کودکی

ای کودکی من

تو چه زیبا بودی

زیباتر از قرص ماه

لطیف تر از برگ گل

خوشبوتر از عطر گل

بزرگتر از اسمون

یه قلب پاک وساده

منهای بغض وکینه

با یک عروسک قانع

دنیای ماهی داشتی

تنها غمت بازی بود

شریک وهمبازی بود

یه تو پ خال خالی بود

میشه که برگردی دوباره

میشه که بر گردی دوباره

اگه توبرگردی دوباره

اسمون من میشه پر از ستاره

________________________________________



رابطه ها


امشب در سکوت تنهایی خودم
به رابطه ها فکر می کنم

به پنجره های رابطه
که ارام ارام بسته میشوند

به کرکره های رابطه
که اندک اندک پایین کشیده میشوند

به سردی دلها ودستها

به پژمردگی احساسها و عاطفه ها

چه زیبا بود ان رابطه ها

چه زیبا بود گفتگوی همسایه ها

تنگ غروب کنار پنجره ها

یاری رسوندنها

پیوند دلها

چه زیبا بود

فشردن گرم دستها

دوستان با وفا

یاران دیر پا

من به گذشته ها ی دور سفر کردم

تا تصویر این رابطه های قشنگ را

در ذهنم مرور کنم

چه سفر زیبا و خیال انگیزی بود

چه صحنه ها ی دل انگیزی بود

من این لحظه ها را هزار بار بوییدم

من این لحظه ها را هزار با ر بوسیدم

زندگی یعنی همین لحظه ها

همین لحظه های پر معنا

همین لحظه های پر معنا













روزگار تنهایی

خانه ی ما خالیست

خانه ی ما خالیست از شور زندگی

دیکر کسی پذیرای مهمانها نیست

سکوت بر همه جا سایه افکنده

بر پیکره ی دیوارها، بر نقوش قالی

بر تابلوها واشیای زینتی

فضای خانه سنگین است

تنها نور چراغها این سکوت را کمرنگ تر میکند

هرکس در گوشه ای

در تنهایی و انزوای خودش

بیگانه تر از یک بیگانه

خالی از مهرو عاطفه

و من در حسرت یک گفتگوی صمیمانه

یک اشیانه ی گرم

یک صدای اشنا

یک همدل و همراز

یک همخوان و همنوا

یک امید دلنواز و هستی ساز

چون شمع میسوزم و قطره قطره اب میشوم

چرا این جدایی

چرا این سکوت و تنهایی

فرصت ما کوتاه است

زندگی یگ گذر گاه است

زندگی چون جویبار است

لحظه هایش زرنگار است
لحظه هایش زر نگار است



________________________________________




جوانی

من جوانم

جز نور عشق نمی بینم

جز گل مهر نمی چینم

زر وسیم را نمی فهمم


من سرگردان کوجه ی عشقم

آری سرگردان کوجه ی عشق

ولی افسوس

خیلی زود درمیابم

که عشق قصه ی کوتاهی بیش نیست

تورا
با سیم و زرت میجویند

تورا
با مال و مقامت می سنجند

خیلی زود درمیابم

که زیربنای همه ی صعود ها

ورق های کاغذیست

و گاهی هم
پایمال کردن حق دیگریست!






خزان زندگی




خزان زندگی زیباست

لبالب از خاطره ها، غم ها و شادیهاست

و زیباتر از غروبی بی انتها

دوران پر باریهاست

نشانه ی رنج درپیشانی هاست

دوران قصه ها ی دلنشین وشورانگیز مادر بزرگهاست

ولی افسوس
....
در اغاز خزان زندگی این عزیزان

همچون قطرات باران

از صفحات زندگی محو میشوندو

همانند برگهای خشگ پاییزی

طعمه ی جویبار میگردند


ثمره ی سالها رنج ومصیبت

تنهایی ،بی همزبانی

وبدینسان است که

آینه ی قلب رئوفشان

در هم می شکند

و مینوشند نابهنگام

شراب تلخ نیستی را

بیائید بیایید

دست دوستی در دستانشان نهیم

و بنوشیم از جام پر بارشان

و بر گیریم قطره ای

از دریای اندرزهایشان

بپذیریم انها را

با آغوشی باز و فراخ

وبیاویزیم بگوش

پند هایشان را

همچون گوشواره ای زرین

و بسازیم زینت بخش جان و روان

فردا خیلی دیر است

فردا خیلی دیر است


________________________________________
دو سرو ناز


توی یک باغ قشنگ

با گلای رنگ وارنگ

دوتا سرو نازدرکنار هم

مهربون ویار هم

سر نهاده بر سر هم

با ندای باد

نجوا میکنند

عاشقانه در دل هم

عقربه های زمان

عشق پر شورشان را

مینوازدلحظه به لحظه رنگین تر

نوای انها

نوای عاشقانه وهمگام است

جاودانه و پر ترانه است

میدانی نوایشان چیست؟

زندگی بایدکرد

سبز باید ماند

عشق باید چید

شاد باید زیست
آزاد باید زیست

________________________________________



طبیعت را صداکن



ای انسان توتنها نیستی

گلهای زیباو رنگارنگ

برای نرگس چشمان تو میشکفند

عطردل انگیزشان مشام تو را نوازش بخش است

شکوفه ها بروی تو لبخند میزنند

باران برای تو مینوازد

کوهساران برای تو سپید گون میشوند

پرندگان خوش نوا برای تو ترانه میسرایند

نور نقر ه فام آفتاب

با سخاوتی عظیم انوارش را

بر تو می افشاند

دریاها ی بیکران برای تو میخروشند

با طبیعت راز پنهان خودرابگو

با طبیعت شرح نامردیها را بگو

میدانی تنها اوست که

صدای ترا میشنود

و با تو یار و همساز میشود

تنها او

اری تنها او
________________________________________




به خواهرم

خواهر خوب ومهربون من تویی

ستاره ی اسمون من تویی

یار وغمخوار من تویی

تنها تویی

تنها تویی

جایگاه والای مادر من تویی

شمع شبهای تار من تویی

من و توهمخونیم با یک نوا میخونیم

دوست داشتم با حضورت منو شاد کنی

شاد و سرافراز کنی

ولی نشد ولی نشد

نگران مباش خواهر مهربونم

من یه همنشین خوب دارم
اون بالا ها یه نور امید برق میزنه

هر روز به من سر میزنه

نور خدا

نور خدا


________________________________________



به پدرم

پدر مهربونم

وقتی تو رفتی

نونهالی بودم

فقط یادم میاد

شبی سوگواری بود

ومن نمیدونستم برای چی

بعد ها فهمیدم

برا اینکه تو دیگه تو این دنیا نیستی

نمیدونم چرا رفتی

اگر تو میماندی زندگی زیبا تر بود

قلب من شاد تر بود

پشت من گرم تر بود

وقتی من به دنیا ی شما اومدم

مادرم بتو گفته بود

باز هم دختر است

و تو گفتی

دختر و پسر برای تو برابر است

افرین بر تو ای پدر

تو پیشرو زمان خود بودی

تو در ورای افکار زمان خود بودی

تو را میستایم

تو را میستایم

تو به مادر سفارش داد ی

ما رو بی مطالعه به کسی نسپارد

و او هم سعی خودش را کرد

تو در غربت ما را ترک کردی

و من در غربت زندگی میکنم

ایا سرنوشت من و تو با غربت در امیخته بود؟

________________________________________
من و تو مامیشویم

خسته ام از نامهربانیها

دورویی ها بی وفایی ها

گریزی نیست من را زین تهاجم ها

پلکهایم را روی چشمانم می نشانم

تا دمی اسوده مانم

زین دنیای پر خروش و ماجرا

و غم ها را فروبنشانم
با سکوت لجظه ها

و نامردمی ها را

با اشگ دیده ها

میل پرواز در من

اوج میگیرد

تا شاید

بدنیایی راه یابم

که در ان تنها

انسان بودن را شاهد باشم

صداقت و صفا را

مهر و وفا را

برابری و حرمت انسانها را

از هر نژاد و ایین

جاییکه در ان

فاصله ها معنی ندارند

و من و تو ما میشویم

و من و تو ما میشویم

________________________________________

زندگی در معنا




تو در معنا با منی

در کوچه پس کوچه های احساس قدم میزنی

صدای قدمهایت بذر امید برتمامی ذرات وجودم می فشاند

همین معنا، همین امید

همین احساس ظریف

در عصری خالی از عواطف

در عصری پر فریب

مرا باتو پیوند میدهد

و من میدانم که در معنای تو حل خواهم شد

و تورا صدا خواهم کرد
تنها تورا

تنها تورا



________________________________________




باتوبودن

زندگی رو با تو من آغاز میکنم

غم رو رها کرده و پرواز میکنم

با تو روزام شیرین میشه

شبهایم آتشین میشه

با تو نور امید میشم

مثل یاس سپید میشم

بوی گل و بوی علف

عطر میپاشم به هر طرف

شاد و دلانگیز میشم

از خوشی لبریز میشم

با من بمون شاد بمونم

مثل قناری بخونم

مثل يه غنچه باز بشم
حس تو را آواز بشم

________________________________________



لحظه ها را باور کنیم


کاش می شد

غم ها را فراموش کنیم

کینه ها را خاموش کنیم

لحظه ها را باور کنیم

نیستی را باور کنیم

هستی را بارور کنیم

خار را از تن کنیم

برگ گل بر تن کنیم


________________________________________


رقص اتش



من در رقص اتش

آغاز تمدنها را دیدم

عشق را دیدم

عروس سپید را دیدم

بید مجنون را در پهنه ی اسمان زیبا دیدم

قامت رعنای تو را دیدم

برق چشمان تو را دیدم

درخت را با پرندگان خوش نوا دیدم

جشن ماه و ستاره را دیدم

جنگ دیدم

موشک و خمپاره دیدم

سلاح هسته ای دیدم

ای اتش

تو مقدسی

تو نوید عشق و سروری

تو پیام آور نوری

چرا با جنگ و خون درآمیزی؟


________________________________________



دوست

تو یار منی
همدم و غمخوار منی
محرم اسرار منی
قبله ی آمال منی
با شادی تو شادم
با غم تو بی تابم
افسوس که تو بیوفایی
با یک نگاه دیگه
منو ز خود میرانی
چشممو گریون میکنی
قلبمو لرزون میکنی
منو دگرگون میکنی
حیرون و مجنون میکنی
من تو رو با یار میخوام
تو منو بی یار میخوای
اما باید بهت بگم
اتحاد پیام منه
اتحاد کلام منه
سرود لحظه های منه
پایان غم های منه

________________________________________

پاس داریم ارزش های انسانی را



رسیدم من به شهر طلایی ارزوهایم

به شهر شوق و شور

شعر و غرور

نور و سرور

در آغوش میکشم مام وطن را

بوی خوش آشنایی

نوازش میدهد مشامم را

چون عطر یاسهای سپید

در کوچه باغ های خاطرات کودکیم

و غربت من رنگ میبازد

دریغا

از میان ترافیک انبوه

در فضایی سنگین و دود آلود

عبور میکنم

صف های طویل بنزین

خیره میسازد چشمانم را

با خود زمزمه میکنم

عجب صبری ...

این مردمان گرم و مهربون

بگرمی آفتاب آسمون

چرا بدینسان میزیند؟

در تاکسی بودم

مسافری نان گرم

با لبخند ی گرم

به من تعارف کرد

خواستم پرداخت کنم

راننده با گرمی تعارف کرد

از عابری آدرسی را پرسیدم

تا مقصد مرا همراهی کرد

پاس داریم ارزش ها ی زیبا انسانی را

در ورای نا انسانیها و نا بسامانیها



________________________________________
اگر تو نبودی

ای آب ابی زیبا
تو نقاش جان آفرینی
تو ابری که
بر پهنه ی آسمان می نشینی
تو باران روزی و رنگی
تو عروس قله های بیرنگی
تو رقص خیال انگیز فواره های رنگارنگی
در شب های طویل بیرنگی
تو آبشار نغمه های آهنگی
تو دریای نوری
تو آرام جانی
تو نور امیدی
اگر تو نبودی
کحا کسی میبود
اگر تو نبودی
کجا کسی میبود

________________________________________

شهر رویا ها

ای خواب خوش شیرین من
ای راحت جانهای بیفرار
مرا باخود ببر
ببر به شهر شيرين روياها
تا با تو پرواز کنم
در سبز آسمان زیباییها
بگذارتا دمی فراموش کنم
اندوه زمانه را
آزارهای بی بهانه را
تنهاییم را
مرا ببر به سرزمین خاطرات آفتاب
خاطرات دور دور
خاطرات شیرین کودکی
خاطرات صفاو سادگی
خاطرات قصه های شورانگیز مادر بزرگ
خاطرات کرسی گرم و نگاه گرم و گویایش
خاطرات سماور و چای گرم و چایدان مادر بزرگ
وآینه و شعمدان نقره ای عروسیش
که میدرخشید همچون نور نقره فام خورشید
بر تارک طاقچه اش
روی پارچه ی گلدوزی شده
با دستان جوانیش

خاطرات خانه ی قدیمی هشت دری مادر بزرگ
با شیشه های رنگی
دیوارهای اینه کاری
وحوض پراز ماهی
زرد و قرمز و قهوه ای
و سرداب وکوره و بادگیر
در حیاط زیبای تابستانی

ودست نوازشگر مادر بزرگ
که همراه بانسیم
نوازش میداد
گیسوان مرا
و میبرد مرا
به شهر شیرین رویاها

________________________________________





زن ایرانی

من زن ایرانیم
در تلاشم برای رهایی
از ظلم و نابرابری

به جدایی مجبورم
آه چقدر سخت است
فرزند دلبندم دیگر از آن من نیست
فرزندی که خون من در رگهای نحیفش جاریست
با طپش های قلبش زیسته ام
صدای نفسهایش رافهمیده ام
وزنش را ماهها و روزها بخود آویخته ام
و در انتظار ورودش
دردی جانکاه را بجان خریده ام
اکنون دستان من خالیست
حوض من بی ماهیست

سهم من حتی سقفی هم نیست
که کمترین بهانه ی زندگیست
اکنون در اوج بی پناهی
محتاجی و تنهایی
به که رو آورم
به کجا پناه جویم

میدانم که
اینجا تنها زیستن
محکوم است و مردود
و نگاهها بسویم تحقیر آمیزو تیرگون

ولی آیا کسی مرا خواهد فهمید؟
آیا کسی دستان گرمش را در دستان سرد من خواهد گذاشت؟



________________________________________



من و او




ميدانم بايد از نگاه ها پنهان شوم
همچون خورشید در غروب

و او نه

میدانم باید رنگ سیاه بتن کنم
چون شب های تاریک بی مهتاب

و او نه

میدانم من نمی باید بخندم و بخندانم
همچون کودکان شوخ و شاد

و او آری

میدانم من همیشه لبانم رابا مهر سکوت باید....

و او نه

میدانم که من نمی توانم لب به تحسین کسی بگشایم
و او آری

مگر نه اینست که من

حیات بخش اویم

و اگر من نبودم

او هم نمی بود؟

مگر نه اینست که من مخلوق همان خالقم؟

آیا من هم روزی خواهم توانست

همجون پرندگان زیبا و خوش نوا

آزاد زیست کنم؟

و نغمه ی آزادی و عدالت را بسرایم؟

آنوقت مرا نظاره کن

ببین که من کجا رسیده ام....







کاش میشد تو بیایی



کاش میشد تو بیایی
تا از باغچه ی لبانم
سبد سبد بوسه نثارت کنم
گلهای نگاهم رو
فرش زیر پات کنم
تو گلدون قلبت
نهال عشق ووفا بکارم
گل های اعتماد رو
دور و برش بذارم
تو رو چون پرندگان زیبا
ازاد و رها بذارم
تابرسی به اسمون
پیش خدای مهربون
پیش خدای مهربون


________________________________________

ازدواج اجباری



ای مهربان پدر من
چراپیونداجباری برای من؟
رهایم کن
بگذار آزادانه بیاندیشم
بگذار ازادانه برگزینم

باور کن ، باور کن
گر مجبور شوم
با آنی که رسم و رسوم میگوید
باآنی که معیارهای تو می سنجد،
هرگز و هرگز هماغوش نخواهم شد
با پرنده ی زیبای خوشبختی
شور هستی ،طعم عشق و سرمستی
و دربستر رویاهای پر شورو شیرینم،
در جستجوی آنی خواهم بود
که خود عاشقش بودم

پس بیا بیا باز هم
جلوترو جلوتر
همراه با من
وباآهنگ زمان گام بردار
گلهای دوستی و محبت را
در دستان مشتاق من بگذار
و انگاه مرا نظاره کن..........

________________________________________



دختر بیگناه

چهارده بهار از بهارش نمی گذشت

هماغوش مردی شده بود

که همپای پدرش خزان را دیده بود

جنایتی علیه کودک و انسانیت

و چه آسان پرواز کرد

پرنده ی ارزوهای

دخترکی معصوم و بیگناه

همچون فرشتگان سپید آسمان

که الماس جوانیش را

در عنفوان جوانی بخاک سپردند

و جز صدای سرد سکوت

صدای دیگری بگوش نرسید


________________________________________
مورچه

ازچشمان مورچگان باید فهمید
فلسفه ی ناب زندگی را
آنهابا جثه ای ظریف و نحیف
موانع را در میگذرند
هر اندازه بزرگ وخطیر

تارسیدن به بالهای آرزو،
هرگز رها نمی سازند
سنگر خویش را
در سربالایی ها
سقوط، گلهای امیدشان را
پرپر نمی سازد
و ادامه میدهند بار دگر
راه پر فراز ونشیبشان را
پیوند آنها با یکدگر
پیوندی آسمانی و ابدیست
همچون مادری به کودک دلبندش
هیچ موری تنها نمی زید
تنها نمی جنگد
باهم ودر کنار هم
ادامه میدهند
حیات پر معنای خویش را
و آنها درپناه ممارست
قویترین موجودات سیاره اند
چرا که چندین برابر وزن خودرا
بردوشهای نحیفشان میکشند

بیاموزیم فلسفه ی زندگی را
از مورچگان به ظاهر ناتوان

________________________________________



دوای درد

عزيزم
چرا به پزشگ مراجعه میکنی؟

مگر نمیدانی

که عشق پزشگ تست

و آزادی دوای درد تو؟

نسخه ی آزاديت را خودت بنويس




گفتگوی چهار شمع

چهار شمع سرخ و سبز
در فضا نور میپاشيد
آرامشی دلپذیر
نور را در مینوردید
و میشدحرفهاشون رو فهمید
اولی گفت
اسمش صلحه
ولی کسی رو توان اون نیست
که روشناییش رو
دوام بخشه
و فرو رفت در عمق خاموشی
دومی گفت
نامش ایمونه
دیگه نیازی نیست به وجودش
و فرو رفت در عمق خاموشی
سومی گفت
نامش عشقه
ولی نیست دگر اورا توانی
رها کرده اند اورا
ادمهای این دنیای فانی
و فرو رفت در عمق خاموشی

ناگهان کودکی
اشگ در چشمانش درخشید
و پرسید
چرا خاموش گشتید؟

شمع جهارم گفت
با شعله ی سوزان من
بانور بی پایان من
خواهند بود قادر همه
روشن کنند شمع هارا
باردگر
من امیدم ،من امیدم، من امید






بهانه



وآفریدگار تو را همچون گلبرگی


لطیف و ظریف آفرید


تا شاهکار خلقت باشی


ولی افسوس که


همه ی گلبرگهایت


را پرپر کردند


تنها به بهانه ی لطیف بودنت




________________________________________




شاید اگر

شایداگرورق های کاغذ

وسکه های برنزی

سرنوشت آدمیان را ورق نمی زد

در گلستانی میزیستیم

که همه ی گلهای ان همگون،

رنگین و عطر آگین بود

تمامی غنچه های دانش شکفته بود

درخت آرزوها دست حقیقت را گرفته بود
و نهال دشمنی دست دوستی را








تب بهار



بهار است ، بهار است

دریغا

شکوفه ی بهار ما بیمار است

شکوفه ی بهار ما تب دار است

اینجا کسی در بند است

عاشقی گنه کاراست

مادری جدا ز فرزند است

صدایش را اسمان فهمیده

کودکی در حسرت عروسکی گریان

آه نان سنگک هم گران

صد هزاران سکه در هر سوی چاه

دست ها سوی آسمان

دست ها سوی اسمان


________________________________________



شهر من


دلم برای شهرمون تنگ شده

برای پینه دوز و بقال سر خیابون

برای حلبی ساز وشیرینکار

برای اوای سید نصرالله بستنی فروش

برای یاسها وبنفشه های خونمون

برای شبدر های باغمون

برای برف وشیره در زمستونها

برای بازار مسگرها

برای مشهد قالی و قالی شوران

برای چراغانی امام زمان

برای اب انبارهای توی گذر

برای اکبر مشدی سر گذر

برای اوای اذان

برای پاسبان

برای زن شکر لب کهنه بخر

برای همبازیها

برای خونه بازیها

برای باغ شاه فین

با فواره ها وچشمه هاش

برای حمام امیر کبیر

میدونی چرا امیر کبیر......؟

________________________________________


غریب

ما در اینجا غریبیم، غر یب

با قلبی لبریزاز امید وارزو

اما محکوم

محکوم به ماندن در حاشیه ها

ما همه پرباریم

ولی کسی مارا ارج نمی نهد

ما لایقیم

ولی محکوم

چون غریبیم

خدایا چگونه میتوانیم

زین بند رهایی یابیم

و به ارزش های واقعی خود دست یابیم ؟

چگونه میتوانیم افکار را جهانی کنیم؟

وبه دنیا بگوییم که ما همه انسانیم ویکسان

چگونه؟

چگونه؟



________________________________________
هموطن

افتخار من ایران است

افتخار تو ایران است

سرزمین من ایران است

سرزمین تو ایران است

من و تو زیک اب و خاک و سراییم

من و تو با یک زبان سخن میسراییم

من و تو ز یک دین و آیینیم

پس چرا ز یکدگر جداییم؟

چرا خود را ز دیگری مهتر بدانیم؟

تو میدانی که درمیان غریبه ها جایی نداریم

پس چرا جدایی

چرا بی همزبانی

ایرانی از خود ماست

جدایی از او خلل ماست

ایرانی افتخار ماست

کوروش و داریوش مال ماست

حافظ وسعدی راه ماست

مولانا راهبر ماست
________________________________________




یار وفادار

چرا هیچکس یار ما نیست؟

همدم و همراز مانیست؟

اگر هم یار ما شد

سرشتش بیوفایست؟

چرا باید گلی ازشاخه ای چید

و در اندک لحظه ای با پای کوبید؟

مگر گل صاحب احساس نیست

چه کم دارد ز گلهای دگر؟

که او را اینچنین کردی دربدر؟

ایا ندارد از برای تو ثمر؟

پس بگو یار میخواهی یا ثمر

همدم و غمخوار میخواهی یا ثمر

________________________________________


قطره های اشگ


ای قطره ها ی اشگ ببارید

و مرا از غم رها سازید

چگونه بی وجودتان بار سنگین غم ها را بدوش بکشم؟

و آرامش خاطر پذیرم؟

آسمان دل من ابری است

ببار یدتا آسمانی صاف و نیلگون را در زوایای قلبم نقاشی کنم

بر گونه های بیرنگم فرو ریزید

وبشویید گرد وغبار دلم را

همانند باران

که میشوید غبار پنجره هارا

وانگاه مرا به دنیای رستن ها وشکفتن ها خواهید برد

به باغی سر سبز و شاداب از طراوت باران خواهید برد

من قدرشما را میدانم

ای قطره های اشک

من قدر شما را میدانم



________________________________________





کاش میشد در کوهستان بمانم


به کوهستانی زیبا و روح افزا

رسیده ام

آرامشی دلپذیر حکمفرماست

از پنجره به بیرون مینگرم

پرواز دسته جمعی پرندگان مهاجر،

آسمان نیلگون و کوههای سراسر سبز

که با نور نقره فام آفتاب
مزین شده

چشمانم را نوازش میدهد

آهنگ دلپذیر زنگوله ی گاو ها

موسیقی دلنشینی را مینوازد.


در اینجا از آدمیانی که

کلامشان و لبخندشان

دروغین است خبری نیست

آدم های ریا کار و پنهانکار

آدمهایی که به فرمان خود نمی زیند

و در زندان قید وبند اسیرند

آدم های معتاد و روسپی

آدم های خالی از عواطف انسانی

که همچون عروسکهای متحرک به هر سو روانند

و نقشه ی ویرانی تو را در سر میرورانند

آدمهاییکه از ترس چشم زخم تو را از خود میرانند

اینجا کسی بیکار نیست

کسی در غم نان وآب نیست

از تبعیض نژادی ، مذهبی خبری نیست

از فقر و بی عدالتی اثری نیست

از جنگ و خشونت هم خبری نیست

کاش میشد در کوهستان بمانم




معبود



من معبود خودرا

درماه عالمتاب

در طلوع آفتاب

در تولد ستارگان

در پرواز پرندگان

در نطفه ی یک گیاه

در شوق یک نگاه

در تپش های دوقلب مهربان

و در نگاه آب و آینه می جویم

________________________________________
سفره

می گوید

ایمان دارد

سفره ی نذری

پهن کرده بود

دست طاغوت را

از پشت بسته بود

در دیار فرنگ

سفره ای هزار رنگ

رنگ و وارنگ

خرماهاش میوه ی خودنمایی بود

حلواهاش تجاری بود

آجیلای مشگل گشاش
بازار دوست یابی بود

________________________________________


راز هستی

ای درخت زیبا و رعنا
با توسخنی دارم
من تو را عاشقم
راز هستی را در تو می یابم
دلم میخواهد از تو قایقی بسازم
و بر پهنه ی دریاهای بیکران
در شبهای زیبای مهتاب برانم
و در ان قایق
تمام الات موسیقی را
از تو بسازم و بنوازم
دلم میخواهد دوباره
روی نیمکت هایت بنشینم
و خاطرات تلخ و شیرین درس و مدرسه را
مرور کنم
دلم میخواهد از تو کتابخانه ای بسازم
با همه ی کتابهای عالم در کنار هم
آنگاه در کنار رقص شعله ها ی اتش تو
کتاب بخوانم
و در زیبا بهاران درزیر چتر ی از سایه ات

بخواب روم

________________________________________

به مادرم


یاد اون روزهای خوب
من و تو باهم بودیم
توی یک باغ
بزرگ
با درخت های سرخ انار
با حوض فواره ای ، با حوضخونه ، با جوی آب

من روی نیمکت باغ
با عروسکهام میرفتم به سفر
عذرا کوچیک جارو میزد اب میپاشید
ظهر که میشد
قیمه ریزه چه خوشمزه
غروبها بشوق دیدن تو
می اومدم ز مدرسه
زیر یک کرسی داغ
با مجمعه ، با طاس کباب

گرچه ازت دور شدم
وچراغهای رابطه بی نور
ولی میدونم
تومنو دوست داشتی
خیلی خیلی دوست داشتی

به شوق دیدن تو
میومدم به ایرون
هروقت میومدم پیشت
میگفتی به من
بازم بیا منو ببین
اخرین باری که منو دیدی
گفتی به من
چه خوب شد اومدی
من تورا هم دیدم

انگار بهت الهام شده بود
این اخرین باریه که منو می بینی


در نامه هات برام نوشتی
عدالت رو دوست داری
ومن حرفت را در زوایای ذهنم حک کردم


دلم میخواد یکبار دیگه
در اغوشت بگیرم
و باهات راز و نیاز کنم
شاید تو هم رازی داری
و میخوای به من بگی



________________________________________






تاریخ تولد


آه
در ضیافت پر شکوه دنیا
چقدر زیباو پر معناست
بی مرزی میان انسانها
چه اهمیتی دارد
تاریخ تولد!
و چه سحر انگیز است
عشق ورزیدن
منهای تاریخ تولد
تحول باورها
و تحول نگاه بسوی انسانها
انسانی که جوهر وجودش
با تو یکیست
چه فرقی میکند
سالخورده یا جوان
انسانیست بسان تو
با خصلت های انسانی
همانند مرواریدی غلتان
درون صدفی پنهان
و نیازمند دستان پر مهرت
دستانت را از او دریغ مدار....
________________________________________



سد سر راه دو عاشق

خداوندا

چیست این سد سر راه دو عاشق؟

مهریه ، جهیزیه

عروسی های چشم و همچشمی گرایانه

چه سود حاصل ز مهریه؟

که زن نیست کالا درین حیطه

مهر ورزیدن بیاموزیم

چراغ دل برافروزیم

گلها همه پژمردند

زیر بار جهیزیه

و اکنون بدوزیم

پیراهن سپید دانایی را

با شکوفه های عشق و شادمانی

گلهای صداقت و مهربانی

و برافرازیم پرچم

برابری و یگانگی را

تا سر برآرند برون

گلهای زیبای جاودانی

در سبز بهاران زندگانی




________________________________________






من اور ا خواب دیدم


من او را خواب ديدم

و ما بخشيديم یکدگر را

نه خطایمان را

و نه عشقمان را

بلکه عقایدمان را

من او را خواب دیدم

ولی او مرا خواب ندید!









مرگ پرنده ی گفتگو


زمان
زمان مرگ پرنده ی
گفتگوها
و گلهای زیبای احساس و عاطفه هاست
تبریک و تهنیت
با پست الکترونیک
سوگواری و تسلیت
با پست الکترونیک
ایا بلبلی به سراغ گلی خواهد رفت؟
آیا کسی صدای زیبای زوجهای عاشق را
در چهار دیواریها خواهد شنید؟
آیا کسی بر بالین بیماری رنجور
تکیه خواهد زد؟
ایا همسایه با لبخندی شیرین
به همسایه خواهد گفت:
سلام، صبح شما بخیر؟




________________________________________






کعبه در قلبهای آتشین شماست


سخن از سرپوش است
سخن از اعدام گل نیست
سخن از سنگسار بلبل نیست
سخن از رنگ و ریا
رشوه و ربا نیست
ای رهگذران سرزمین آفتاب
کعبه در قلبهای آتشین شماست
بزدایید اینه ی دلهایتان را
از زنگار تیرگی ها
تا بنگرید عکس رخ ماه را
در آینه ی جام دلها

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان