۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

برخورد با ریشه کارمندان فاسد





سلطان سنجر پادشاه دودمان سلجوقی هنگامی که وارد شهر کرمان شد دریافت مردم شهر دچار بغض و ناراحتی هستند رایزنان خویش را فرا خواند و علت را جویا شد ، گفتند بسیاری از کارمندان دستگاه دیوانی بر مردم شهر فشار آورده و از جایگاه خویش سوء استفاده می کنند .
فرمانروای ایران همان جا استاندار کرمان را از کار بر کنار نمود با اینکه از نزدیکانش بود و یکی از اتابکان ( ریش سفیدان )را برکار گمارد . گروهی نزد فرمانروا آمده و گفتند سردی مردم از کارمندان دون پایه است نه از حاکم رشید کرمان .
سلطان سنجر خندید و گفت : مردم آنقدر دانا هستند که می فهمند بدکرداری کارمندان برخواسته از پشتیبان آنهاست .
سپس ادامه داد آبادانی ایران با مردم رنجور راه به جایی نخواهد برد .
ارد بزرگ اندیشمند و متفکر کشورمان می گوید : ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان است .
سلطان سنجر پادشاه دودمان سلجوقیان به نیکی پی به ریشه درد برده و آن را بر طرف نمود .

یاسمین آتشی

http://yasamin-atashi.blogspot.com/2009/11/blog-post_2801.html

شعر زیبای از فهيمه صفاريه

امروز تمام خيالت را در چمدان تنهاييم جاي دادم
و به ميهماني چشم هاي تو آمدم
- ميهماني نا خوانده -
شايد كه ميزباني تو
التيام بخش درد هاي تنهاييم باشد ...



سخنان بزرگان جهان

مرد كامل آن است كه دشمنان از او در امان زيست كنند نه آن كه دوستان از او هراسان باشند . سقراط

تنها آرامش و سكوت سرچشمه‌ي نيروي لايزال است. داستايوفسكي

عادتمند كسي است كه به مشكلات و مصائب زندگي لبخند بزند . شكسپير

عاقل آنچه را كه مي داند ، نمي گويد ؛ ولي آنچه را كه مي گويد ، مي داند. ارسطو

اگر قرار است براي چيزي زندگي خود را خرج كنيم ، بهتر آن است كه آنرا خرج لطافت يك لبخند و يا نوازشي عاشقانه كنيم . شكسپير


شب زندگي براي خردمند ، همچون روز روشن است . ارد بزرگ

استعداد در فضاي آرام رشد ميكند و شخصيت در جريان كامل زندگي . گوته

به ياد داشته باش که امروز طلوع ديگري ندارد . دانته

حتي آنگاه که بدون اميد زندگي مي کنيم هم آرزوهايي داريم . دانته

بهشت نيز در تنهايي ديدني نيست . دانتهبا زبان خوش و ملاطفت ، مي توانيد فيلي را با يک تار مو به دنبال خود بکشانيد . امثال الحکم

جواني نيز مانند پاک ترين و بهترين عشقها سرانجامي ندارد . گوتهاز گناه تنفر داشته باش نه از گناهكار . گاندي


منبع :

http://asrejedid.blogfa.com/post-95.aspx

دیدگاه اسپنتمان در مورد فلسفه و نگاه ارد بزرگ به شادی

توضیح : مقاله کوتاه زیر نوشته پژوهشگر کشورمان اسپنتمان می باشد :

شادی کجاست ؟ جای که همه ارزشمند هستند . ارد بزرگ

در ژرفای هر آدمی چون غنچه ای، ناگهان میشکفد و تن و روان آدمی را مالامال از شادی میکند. بیگمان، ارزشمند انگاری و شادی از ویژگیهای غریزه زندگی (اروس) میباشد که با هرگونه انزوا خواهی صوفیانه زاهدانه و یا هندی که زاده ی غریزه ی مرگند در رویارویی شدید است. میل به تخریب یا میل به گوشه گیری (که نخستین خشمی است رو به بیرون و دومی گرایش خشم به درون) هرکدام نشانه های از آز و نیاز را در خود میپرورند و به همین شوند با شادی که زاده ی عشق به زندگی است بیگانه اند. شاید به همین شوند است که اشو زرتشت، نیکی را همتای زندگی، شادی و هستیوری، در پیکره ی هاژه سرشار از آدمی میداند و بدی را با نازندگی، مرگ و شیون و مویه همذات میپندارد. شادی ناب آن زمان روی میدهد که هر انسان، دیگران را چون خود، یاوری برای پیروزی نیکی بر بدی میداند (ریشه ی اندیشه ی ایرانی) و این یاوری برای به کردار رسیدن راهی جز ارزشمندن دانستن همه ی اندامواره های انسانی آن برای خود نمیشناسد. ازین روست که سعدی بنی آدم را اعضای یک پیکره میداند. این گفته ارد بزرگ بی شک آرمانشهر همه آگاهان است...



دیدگاه اسپنتمان در مورد فلسفه و نگاه ارد بزرگ به آرامش

توضیح : مقاله کوتاه زیر نوشته پژوهشگر کشورمان اسپنتمان می باشد :


آرامش اگر هميشگي باشد سستي و پلشتي در پي دارد . ارد بزرگ

این گفته ارد بزرگ در تاریخ ایران همچنین در شاهناه فردوسی بزرگ مصداق آشکار دارد. آنجا که در زمان جمشید خوب رمه، مردمان از برکت بهره کشی از بردگان تا 300 سال مرگ و بیماری و رنج را به خود ندیدند (میان بسته دیوان، بسان رهی)، در سرزمینی که جمشید آن ادعای خدایی میکند (پیوستگی خوشی 300 ساله مردم با ادعای خدایی جمشید را هم در نظر آورید) مردم آنچنان فاسد میشوند که آرزوی، (پر از هول شاه اژدهاپیکر)، ضحاکی را میکنند تا هرج و مرج ناشی از 300 سال خوشی پیوسته را با گزندگی و دیکتاتوری به نظم دگرگون سازد. حال آنکه از دست دادن آزادی برای به نظم در آوردن هرج و مرج اشتباهی بزرگتر است. (گناه جمشید تنها، ادعای خدایی است، نه بیدادگری)
یا اینکه در زمان بهرام گور، وی دفاتر دیوانی مالیات را آتش میزند و 23 سال مردم در خوشی و بی رنج پرداخت مالیات می زیند با اینجال هیچکس به اندازه ی بهرام مزه ی نافرمانی و شورش همین مردم را نمیچشد.
یا نگاهی به رفاه رزمیاران ساسانی در پایان این دوره بیندازد، ارتش اشرافی و سنگین اسلحه ساسانی (با نگاهی به نگاره های تاق بستان کرمانشاه) که 300 سال است لرزه بر تن لژیونهای رومی انداخته آنچنان در رفاه زیست میکند که همین بی رنجی موجب پیروزی لشکر پاپتی اعراب را فراهم میسازد.....




دیدگاه اسپنتمان در مورد فلسفه و نگاه ارد بزرگ به بی پناهی کودک امروز

توضیح : مقاله کوتاه زیر نوشته پژوهشگر کشورمان اسپنتمان می باشد :



ارد بزرگ می گوید : بی پناهی و سرگردانی کودک امروز بیش از هر زمان دیگری ست


سرگردانی و بی پناهی از گونه گرایشهای سهشناک و روان-اندوخته ی آدمی است.
اندیشه ورزانی چون فروید و بیشتر یونگ پیدایش فرهنگ و تمدن را زاده ناهمسانی سرشت ساده و ناخودآگاه آغازین آدمی با زندگانی متنوع تر اوی در دوران پسین تر میدانند. زیرا آدمی در دوران زندگانی طبیعی خویش پیش از آغار زیست هاژمانی، هرگز همچون جانوری طبیعی نیست، بلکه چیزهایی میبیند و میشنود که به هیچ روی ریشه از غریزه ی ویژه-طبیعی نمیگیرند. او خوابهایی میبیند که هرگز رویکردی خودآگاهانه ندارند. آنها از هزارها سال زندگی ناخودآگاهانه سرچشمه میگیرند.، او در خود، میان ماده و مینو دوگانگی میپندارد... او دیگر میمون گذشته نیست!
ازین روست که منتسکیو، نیاکانمان را خوشبخت تر میداند، چرا که زندگانی در اجتماع هرگز نمود و الگویی همسان با زندگی در خانواده ندارد که یکی دیگر از تفاوتهای میان جان لاک و تامس هابز را آشکار میکند. در جایی که هابز، خانواده های بزرگ و جداسر از دولتها را نیز دولت میخواند، لاک میان ایجاد ناخودآگاه نهاد سنتی خانواده و ایجاد دولت اجتماعی که صد در صد خودآگاهانه چهره میگیرد ناهمسانی میبیند. ازین رو لاک سرشت طبیعی بشر را عقلانی میداند.درست به همین خاطر است که سرگردانی و بی پناهی انسان امروز بیش از هر زمان دیگرست، چرا که بیش از هر زمان دیگر بر اجتماعی شدن کودک پای میفشارند، و او بیش از هر دوره دیگر زمان کمتری را با خانواده میگذراند. خانواده از وی گرایشها و اخلاقیات ایده آلی میخواهد که جامعه ی پراگمات با آن بیگانه است.
شاید اکنون بتوانیم شوندی برای پاسخ رندانه کوروش به یونانیان بیابیم که گفت: من از کشوری که مردم آن در بازارش به هم دروغ میگویند نمیترسم.... چرا که ایرانیان از دیرباز ساختمان دولت خویش را برپایه قدرت پدرانه ساخته بودند ساختاری بر پایه اندیشه ی کدخدایی. کدخدا در اوستا و شاهنامه در معنای:
مدیر خانه- مدیر روستا- مدیر شهر- و پادشاه و حتا خدا به کار رفته است. کدخدا از پهلوی کتک خوتای گرفته شده است. ازین رو خویشکاری، از خانواده تا خویشکاری خدایی همه پیوسته با همند و زنجیره ای یگانه میسازند.

به همین شوند اورمزد برای پیروزی بر اهریمن به یاری آدمیان میبالد. از یاوری کودک در خانواده خویش تا یاوری پادشاه در کشور. مفهوم فره هم از آنجا پای میگیرد که جامعه نیاز به ویژه گرایی (تخصص) دارد. و هر خانواده در طبقه ای به خویشکاری میپردازد تا برسد به شاهی که خویشکاری اش در ایجاد دادگری و هماهنگی میان خانواده و طبقات است. همچنین ناخوشایند بودن پیشه وری و بازرگانی در میان طبقات ایرانی شاید از همین جا سرچشمه بگیرد. پس در ایران، خواستهای خودآگاهانه ی اجتماعی در پیوستگی با خواستهای طبیعی و ناخودآگاه خانواده قرار میگیرند.
جامعه غربی با همه دستاوردها و کامکاریها و حتی کوتاهی های خویش، دولت را همچون خدای مسیحی، ناظر بر آدمیان میداند و این تنها اوست که میتواند کودک را با جدا ساختن از خانواده، راهبه خویش سازد. (رویکرد غربیان در زمینه آموزش در مدرسه و جامعه، که جدایی کودک از خانواده و در پی آن، شکاف میان ناخودآگاه سنتی و خودآگاه دیوانسالارانه را در پی دارد سرچشمه هزاران بیماری روانی است)
آیا میتوانیم بر پایه آموزشهای کهن خویش، دولتی بنا کنیم که گرچه در ژرفنای خود اجتماعی است، اما هرگز از پداران و مادران نخواهد که فرزندان خود را بی سرپناه و سرگردان در دامان اجتماع بی اخلاق رها کند؟ آیا دولت فرهمند و نوین ایرانی، با دولت سکولار اما مسیحی غربی دگرگونه تر نیست؟

جملات قصار حکیمانه

تمنای واپسین آدمی ، شناور شدن در بسامدهای گیتی است . ارد بزرگ
بسامدها : امواج



بیشتر کسانی موفق شده اند که کمتر تعریف شنیده اند . امیل زولا



رسیدن به اهداف فروش و در آمد مطلوب منوط به انجام فعالیت هایی است که برای رسیدن به آنها ضروری است. پس روی این فعالیت ها متمرکز شوید . برایان تریسی



همیشه به خاطر داشته باشید که دنیا هرگز مدیون شما نیست ، زیرا قبل از شما نیز وجود داشته است . جان استیل



ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان است . ارد بزرگ




منبع این مقاله : SUD.IR::FunDay.IR:
http://www.sud.ir
http://sud.ir/article-print-4881.html
آدرس این مطلب :
http://www.sud.ir/modules.php?name=News&file=article&sid=4881

پند

کارلوس کاستاندا : دانایان با عمل زندگی می کنند , نه با اندیشه عمل .

آلبرکامو : شغل تنها زمانی ارزش و اعتبار دارد که آزادانه پذیرفته شود .

کارل یونگ : تا چیزی را نپذیریم نمی توانیم تغییرش دهیم .

ناپلئون : صاحب همت در پیچ و خم های زندگی هیچ گاه با یاس و درماندگی رو به رو نخواهد شد .

مارو اکلینز : اگر به دنبال موفقیت نروید خودش به دنبال شما نخواهد آمد .

باسیل اس.والش : اگر ندانید که به کجا می روید , چگونه توقع دارید به آنجا برسید ؟

فیثاغورث : خشم با دیوانگی آغاز می شود و با پشیمانی پایان می پذیرد .

مارک تواین : وقتی هدفمان را از دست می دهیم مجبور هستیم سعی خود را چند برابر کنیم .

اسمایلز : هیچ یک از تمایلات نفس انسانی خطرناکتر از تمایل به تنبلی نیست .

ناپلئون هیل : کسی که همیشه می خواهد اشتباه دیگران را ثابت کند , آنها را از خود دور می کند .

استون : اندیشیدن تا زمانی که با عمل همراه نباشد , خلاقانه نیست .

آلبرت هوبارد : بزرگترین اشتباهی که کسی مرتکب می شود , این است که دائم از اشتباه کردن بترسد .

اریک باتروورت : هر چه موانع جدی تر و سخت تر باشد , لذت تلاش و پیروزی بیشتر است .

هرشل : یکی از راههای خوشبختی این است که نسبت به کوچکترین نعمت ها شکرگزار باشیم .

زیگ زیگلر : یک انسان ناسپاس خوشبخت نشان بده .

کلمنت استون : شما همانی هستید که فکر می کنید .

ناپلئون هیل : اگر باور داشته باشی که می توانی , حتما می توانی .

فرانسیس بیکن : یک انسان خردمند فرصتها و شانس ها را می سازد , نه اینکه در انتظار آنها بنشیند .

استون : شجاعت داشته باش تا با حقیقت رو به رو شوی .

ضرب المثل آلمانی : برای آدم بهانه گیر همیشه بهانه وجود دارد .

گوته:اگر به مهمانی گرگ می روید ، سگ خود را به همراه ببرید.

ارد بزرگ:برای آنکه روانت را بپروری ، ابتدا با خود یکی شو .

جبران خلیل جبران:ان چه امروز شما راست یک روز به دیگری سپرده می شود .
اسکاول شین:جایی که راه نیست خداوند راه می گشاید .

اسکاول شین:تمام موفقیت های عظیم بر پایه شکیت بنا شده اند.

جبران خلیل جبران:اگر در مورد شما بد گفتند سکوت کنید.

ولتر:حقیقت را دوست بدار ولی اشتباه را عفو کن.

دکارت:حقیقت را با بی طرفی مطلق و با روحی آزاد از هرگونه تعصب جستجو کنید.

گوته:قلب معزور و خودخواه هرگز نمی تواند از سرگیجه و بی حوصلگی بگریزد.

فیلیپ ماسینجر:کسی که بر دیگران حکومت می کند باید نخست حاکم بر خود باشد.

برتولت برشت:خطا اگر ندانسته انجام شود اشتباه است و اگر دانسته، تبهکاری است.

ارد بزرگ:پیوند پاک ، پیوندی ابدی است.

لارش فوکو:حیله و خیانت اغلب از اشخاص ناتوان سر می زند.

کیتز:تعلیم به نادان همان قدر بی ثمر است که بخواهیم با صابون ذغال را سفید کنیم.

گاندی:از گناه نفرت داشته باش نه از گناهکار .

همینگوی:هیچ گلی، عطر ،رنگ وزیبایی مادر را ندارد .

ماکس پلانک:بر بالای در علم نوشته شده است که باید ایمان داشته باشی.

توماس پاین:انسان برای بر خورداری از شادی باید خودش را باور کند .

ارد بزرگ:راه آشتی را کسی باید بیابد که خود سبب جدایی شده است.

جبران خلیل جبران:شاید کسی را که با او خندیده‌ای فراموش کنی، اما هرگز کسی را که با او گریسته‌ای از یاد نخواهی برد .

شکسپیر:به همه عشق بورز، به تعداد کمی اعتماد کن، و به هیچکس بدی نکن.

کانت: چنان باش که بتوانی به هر کس بگوئی مثل من رفتار کن.

لردآدیبوری:برای پیشرفت و پیروزی سه چیز لازم است اول پشتکار دوم پشتکار، سوم پشتکار

اسکاروایلد:تجربه نامی است که تمام افراد بر روی اشتباهات خود می گذارند .

ارد بزرگ:جام عمر را جز با می دلدادگی به خرد و دانش پر مکن.

ارد بزرگ:تنها مادر و پدر خواست های فرزند را بی هیچ چشم داشتی بر آورده می سازند.

بایزید بسطامى:چنان نماى که هستى یا چنان باش که مى نمایى.

سیمون دیل:انسان هوشمندی که به هوشمندی اش می نازد، به زندانی می ماند که به بزرگی زندانش می بالد.

فردوسی خردمند:اگر برای انجام کاری بزرگ ، زمان نداری .بهتر است بی درنگ آن را به دیگران بسپاری.

داوید شوارتز:اگر به موفقیت خود واقعا ایمان داشته باشید حتما پیروز خواهید شد.

فنلون: اگر ما به معایب کوچک خود اعتراف می کنیم برای آن است که به طرف خود بفهمانیم که از معایب بزرگتری بری هستیم .

ارد بزرگ:کسی که همسر و کودک خویش را رها می کند ، در پی خفت ابدیست.


فردریش نیچه:آنچه ناگزیر و حتمی الوقوع است مرا خشمناک نمی کند. عشق به سرنوشت در اعماق دل من نهفته است.

مترلینگ:انسان خوشبخت آن کسی است که حوادث را با تبسم و اندکی دقت بعلت وقوع آن تلقی وقبول نماید.

گوته:کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند.

سقراط:یک زندگی مطالعه نشده ،ارزش زیستن ندارد .

دیل کارنگی:فکر خوب معمار و آفریننده است .

ارد بزرگ:بدبخت کسی است که نمی تواند ناراستی خویش را درست کند .

هربرت اسپنسر:فکر نو بسیار ظریف و حساس است ،با یک ریشخند کوچک می میرد و کنایه ای کوچک آن را بسختی مجروح می کند.

پاسکال:آدم بی مغز و پرگو چون آدم ولخرج و بی سرمایه است.

پطر:آنقدر شکست می‌خورم تا راه شکست دادن را بیاموزم .

مهاتما گاندی:پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آنستکه بعداز هر زمین خوردنی برخیزی .

کریستوفر مارلو:مرا دوست بدار،اندکی ولی طولانی .

ولتر:شما ممکن است بتوانید گلی را زیر پا لگدمال کنید، اما محال است بتوانید عطر آنرا در فضا محو سازید.

رنه دکارت:در بین تمامی مردم تنها عقل است که به عدالت تقسیم شده زیرا همه فکر می‌کنند به اندازه کافی عاقلند.

ارد بزرگ:کردار ناپسند خویش را با دارایی زیاد هم نمی توانی پنهان سازی .

بردونبا :زنی ازدواج کنید که اگر مرد می بود بهترین دوست شما می شد .

کونگ تین گان:فرزانگان سخن نمی گویند، بلکه با استعدادان سخن می گویند و تهی مغزان بگومگو می کنند.

ارد بزرگ:سختی های بزرگ به آدمی نیرویی دو چندان می بخشد .

جبران خلیل جبران:و مردم هرگز نمی دانند پیشوا جز ذات عظیم آنها که به سوی آسمان سیر می کند ، شکاری ندارد .

ارد بزرگ:پرتگاه می تواند به وجدآورنده روان و یا کشنده جسم باشد .

اسکار وایلد :تا زنده هستید دل خود را زنده و شاداب نگهدارید .فرصت برای دلتنگی ومرگ بسیار زیاد است.

ارد بزرگ:اگر بر ساماندهی نیروهای خود توانا نباشیم ، دیگران سرنوشتمان را می سازند.

موریس مترلینگ:اگر در اولین قدم، موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنی نداشت.
هیوز:زیاد زیستن تقریبا آرزوی همه می باشد ولی خوب زیستن آرمان یک عده معدود.

گریستن:آنکه از دست روزگار به خشم می آید ، هر آنچه آموخته بیهوده بوده است.

چارلی چاپلین:در دنیا جای کافی برای همه هست پس بجای اینکه جای کسی را بگیری سعی کن جای خودت را پیدا کنی.

فردوسی خردمند:گوش شنونده همیشه در جست و جوی سخن خردمندانه و حکیمانه است.

شکسپیر :سربر گریبان فرو بر، از دل خویش بپرس آنچه را که مى داند.

اینشتین:هیچ کس به خرد غایى نرسد، مگر آن را در خود جست وجو کند.


منبع :
http://khodayeasemanha.persianblog.ir/post/70/

آرامش در گفتار ارد بزرگ و بررسی پژوهشگر کشورمان : اسپنتمان


آرامش اگر هميشگي باشد سستي و پلشتي در پي دارد . ارد بزرگ

این گفته ارد بزرگ در تاریخ ایران همچنین در شاهناه فردوسی بزرگ مصداق آشکار دارد. آنجا که در زمان جمشید خوب رمه، مردمان از برکت بهره کشی از بردگان تا 300 سال مرگ و بیماری و رنج را به خود ندیدند (میان بسته دیوان، بسان رهی)، در سرزمینی که جمشید آن ادعای خدایی میکند (پیوستگی خوشی 300 ساله مردم با ادعای خدایی جمشید را هم در نظر آورید) مردم آنچنان فاسد میشوند که آرزوی، (پر از هول شاه اژدهاپیکر)، ضحاکی را میکنند تا هرج و مرج ناشی از 300 سال خوشی پیوسته را با گزندگی و دیکتاتوری به نظم دگرگون سازد. حال آنکه از دست دادن آزادی برای به نظم در آوردن هرج و مرج اشتباهی بزرگتر است. (گناه جمشید تنها، ادعای خدایی است، نه بیدادگری)
یا اینکه در زمان بهرام گور، وی دفاتر دیوانی مالیات را آتش میزند و 23 سال مردم در خوشی و بی رنج پرداخت مالیات می زیند با اینجال هیچکس به اندازه ی بهرام مزه ی نافرمانی و شورش همین مردم را نمیچشد.
یا نگاهی به رفاه رزمیاران ساسانی در پایان این دوره بیندازد، ارتش اشرافی و سنگین اسلحه ساسانی (با نگاهی به نگاره های تاق بستان کرمانشاه) که 300 سال است لرزه بر تن لژیونهای رومی انداخته آنچنان در رفاه زیست میکند که همین بی رنجی موجب پیروزی لشکر پاپتی اعراب را فراهم میسازد.....


شادی در گفتار ارد بزرگ و بررسی پژوهشگر کشورمان : اسپنتمان

شادی کجاست ؟ جای که همه ارزشمند هستند . ارد بزرگ

در ژرفای هر آدمی چون غنچه ای، ناگهان میشکفد و تن و روان آدمی را مالامال از شادی میکند. بیگمان، ارزشمند انگاری و شادی از ویژگیهای غریزه زندگی (اروس) میباشد که با هرگونه انزوا خواهی صوفیانه زاهدانه و یا هندی که زاده ی غریزه ی مرگند در رویارویی شدید است. میل به تخریب یا میل به گوشه گیری (که نخستین خشمی است رو به بیرون و دومی گرایش خشم به درون) هرکدام نشانه های از آز و نیاز را در خود میپرورند و به همین شوند با شادی که زاده ی عشق به زندگی است بیگانه اند. شاید به همین شوند است که اشو زرتشت، نیکی را همتای زندگی، شادی و هستیوری، در پیکره ی هاژه سرشار از آدمی میداند و بدی را با نازندگی، مرگ و شیون و مویه همذات میپندارد. شادی ناب آن زمان روی میدهد که هر انسان، دیگران را چون خود، یاوری برای پیروزی نیکی بر بدی میداند (ریشه ی اندیشه ی ایرانی) و این یاوری برای به کردار رسیدن راهی جز ارزشمندن دانستن همه ی اندامواره های انسانی آن برای خود نمیشناسد. ازین روست که سعدی بنی آدم را اعضای یک پیکره میداند. این گفته ارد بزرگ بی شک آرمانشهر همه آگاهان است...


تنهایی کودک امروز در گفتار ارد بزرگ و بررسی پژوهشگر کشورمان : اسپنتمان


ارد بزرگ می گوید : بی پناهی و سرگردانی کودک امروز بیش از هر زمان دیگری ست


سرگردانی و بی پناهی از گونه گرایشهای سهشناک و روان-اندوخته ی آدمی است.
اندیشه ورزانی چون فروید و بیشتر یونگ پیدایش فرهنگ و تمدن را زاده ناهمسانی سرشت ساده و ناخودآگاه آغازین آدمی با زندگانی متنوع تر اوی در دوران پسین تر میدانند. زیرا آدمی در دوران زندگانی طبیعی خویش پیش از آغار زیست هاژمانی، هرگز همچون جانوری طبیعی نیست، بلکه چیزهایی میبیند و میشنود که به هیچ روی ریشه از غریزه ی ویژه-طبیعی نمیگیرند. او خوابهایی میبیند که هرگز رویکردی خودآگاهانه ندارند. آنها از هزارها سال زندگی ناخودآگاهانه سرچشمه میگیرند.، او در خود، میان ماده و مینو دوگانگی میپندارد... او دیگر میمون گذشته نیست!
ازین روست که منتسکیو، نیاکانمان را خوشبخت تر میداند، چرا که زندگانی در اجتماع هرگز نمود و الگویی همسان با زندگی در خانواده ندارد که یکی دیگر از تفاوتهای میان جان لاک و تامس هابز را آشکار میکند. در جایی که هابز، خانواده های بزرگ و جداسر از دولتها را نیز دولت میخواند، لاک میان ایجاد ناخودآگاه نهاد سنتی خانواده و ایجاد دولت اجتماعی که صد در صد خودآگاهانه چهره میگیرد ناهمسانی میبیند. ازین رو لاک سرشت طبیعی بشر را عقلانی میداند.درست به همین خاطر است که سرگردانی و بی پناهی انسان امروز بیش از هر زمان دیگرست، چرا که بیش از هر زمان دیگر بر اجتماعی شدن کودک پای میفشارند، و او بیش از هر دوره دیگر زمان کمتری را با خانواده میگذراند. خانواده از وی گرایشها و اخلاقیات ایده آلی میخواهد که جامعه ی پراگمات با آن بیگانه است.
شاید اکنون بتوانیم شوندی برای پاسخ رندانه کوروش به یونانیان بیابیم که گفت: من از کشوری که مردم آن در بازارش به هم دروغ میگویند نمیترسم.... چرا که ایرانیان از دیرباز ساختمان دولت خویش را برپایه قدرت پدرانه ساخته بودند ساختاری بر پایه اندیشه ی کدخدایی. کدخدا در اوستا و شاهنامه در معنای:
مدیر خانه- مدیر روستا- مدیر شهر- و پادشاه و حتا خدا به کار رفته است. کدخدا از پهلوی کتک خوتای گرفته شده است. ازین رو خویشکاری، از خانواده تا خویشکاری خدایی همه پیوسته با همند و زنجیره ای یگانه میسازند.

به همین شوند اورمزد برای پیروزی بر اهریمن به یاری آدمیان میبالد. از یاوری کودک در خانواده خویش تا یاوری پادشاه در کشور. مفهوم فره هم از آنجا پای میگیرد که جامعه نیاز به ویژه گرایی (تخصص) دارد. و هر خانواده در طبقه ای به خویشکاری میپردازد تا برسد به شاهی که خویشکاری اش در ایجاد دادگری و هماهنگی میان خانواده و طبقات است. همچنین ناخوشایند بودن پیشه وری و بازرگانی در میان طبقات ایرانی شاید از همین جا سرچشمه بگیرد. پس در ایران، خواستهای خودآگاهانه ی اجتماعی در پیوستگی با خواستهای طبیعی و ناخودآگاه خانواده قرار میگیرند.
جامعه غربی با همه دستاوردها و کامکاریها و حتی کوتاهی های خویش، دولت را همچون خدای مسیحی، ناظر بر آدمیان میداند و این تنها اوست که میتواند کودک را با جدا ساختن از خانواده، راهبه خویش سازد. (رویکرد غربیان در زمینه آموزش در مدرسه و جامعه، که جدایی کودک از خانواده و در پی آن، شکاف میان ناخودآگاه سنتی و خودآگاه دیوانسالارانه را در پی دارد سرچشمه هزاران بیماری روانی است)
آیا میتوانیم بر پایه آموزشهای کهن خویش، دولتی بنا کنیم که گرچه در ژرفنای خود اجتماعی است، اما هرگز از پداران و مادران نخواهد که فرزندان خود را بی سرپناه و سرگردان در دامان اجتماع بی اخلاق رها کند؟ آیا دولت فرهمند و نوین ایرانی، با دولت سکولار اما مسیحی غربی دگرگونه تر نیست؟




پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان