۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *آرامش*


● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ●
● فرگرد آرامش●

¤¤¤ بیا ز سنگ بپرسیم ¤¤¤
درون اینه ها درپی چه می گردی ؟
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
بیا ز سنگ بپرسیم
زانکه غیر از سنگ
کسی حکایت فرجام را نمی داند
همیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است
نگاه کن
نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ
چه سنگبارانی ! گیرم گریختی همه عمر
کجا پناه بری ؟
خانه خدا سنگ است
به قصه های غریبانه ام ببخشایید
که من که سنگ صبورم
نه سنگم و نه صبور
دلی که می شود از غصه تنگ می ترکد
چه جای دل که درین خانه سنگ می ترکد
در آن مقام که خون از گلوی نای چکد
عجب نباشد اگر بغض چنگ می ترکد
چنان درنگ به ما چیره شد که سنگ شدیم
دلم ازین همه سنگ و درنگ می ترکد
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
از آن که عاقبت کار جام با سنگ است
بیا ز سنگ بپرسیم
نه بی گمان همه در زیر سنگ می پوسیم
و نامی از ما بر روی سنگ می ماند ؟
درون اینه ها در پی چه می گردی ؟
¤¤¤ سرو ده ی: فریدون مشیری ¤¤¤
داشتن آرامش در زندگی بمانند داشتن یکی ازموهبت های خدائی ست وانسانی که قادر باشد بادرون خود رد آرامش باشد همواره زندکی خوبی را در یپیشروی خویش خواهد داشت.
آرامش در زندگی انسان از عمده چیزهائی ست که نقشی بسیار بزرگ را در نحوه ی زندگی آدمی بازی مکیند چراکه بدون داشتن آرامش درونی وروحی وفکری وجسمی قادر نیستیم یک زندگی درست را برای خویش بسازیم انسانها کمتر به این مسئله توجه دارند که آرامش روحی بسیار در زندگی آنان میتواند اثر گذار بوده وحتی درجشم آنان ننیز بخصوص در سالم بودن وحتی داشتن بیماریها اثر شایانن توجهی را دارا باشد چراکه انسان سالم وبیمار چانانچه آرامش درونی نداشته باشد بیماری است وشخص بیمار نیز بیشتر از آنچه هستت در بیماری خود دچار کسالت ویا درد میشود چراکه روح آدمی پذیرای آنچیزی ست که ما باو میدهیم وزمانی دکه روح را در آرامش نگاه نداشته باشیم وبا آشفتگیهای روزمره وفشارهای روزانه وحرص وجوش خودرن ها وغصه خوردنهای بادلیلی وبی دلیل روح خود را پریشان میکینم قادر نخواهیم بود که بدرستی نیز زندگی کنیم ودر تصمیمات واعمال روزانه خودنیز دچار داشتباهات بیشتری میشویم ونمیتوانیم تمرگز فکری خود را حفظ کرده ومسائل را بگونه ای بازنگری کنیم که نتیجه ی درست از بررسی وبازنگری آن داشته باشیم ودرنتیجه تصمیم درستی را نیز اتخاذ کنیم ازاینرو ارامش درونی چیزیست که میتوانئد بعنوان یک حلال در زندگی ما حل کننده بسیاری از واکنش های ما در زندگی باشد بزرگان میگویند آنکه باخود وبا درون خود در آرامش نیست نمیتواند با دنیای خود نیز در ارامش بسر برد .درنتیجه آنکس که باخود مشکل ندارد وباخود دردرون خویش نیزآرام است ودنیا را نیز با نگاهی ارام وبا ارامش مینگرد ومشکلات نیز اورا از کوره بدر نمیکند چنین شخصی ,«خود برای خود» بهترین دوست خواهد بود چرا که همواره میتواند بر زندگی خود مسلط شده وزندگی را بگونه ای آرامدنبال کند ودرعین حال بهترین دوست انسان نیز میتواند برای ما باشدچراکه او , باخود ودنیای خود در آرامش فکری بسر میبرد ودرعین حال مشکلی با خود ودنیا ندارد که سرشاراز منفی گرائی ها یا بدبینی ها باشد وآنچه برای ما توصیه مینماید نیز با صداقت وپاکدلی وبدون ریشه های شخصیتی بدی ست که نمونه های آن را در افرادبدخو وبداندیش ومنفی گرا وخودخواه و...می بینیم که اثر سو برزندگی خود ودیگران دارند ,دوستی با چنین شخصی نیز میتواند چون موهبتی باشد چراکه در کنار اوتجربه ی آرامش روحی شخصی خودرا نیز پیدا خواهیم کرد ودرزندگی خود نیز روحیه ی ارامی را خواهیم داشت , یاد خواهیم گرفت که چگونه آرام باشیم وچگونه با مسائل برخورد کنیم , چراکه دیدگاه وتفکر فکری وبرخوردهای او همراه با نگاه ارام وارامش بخش او به زندگی نگاهی مختص به اوست ودرنهایت راستی ودرستی وصداقت وزیبائی, در نتیجه اوشخصیتی را داراست درخور توجه وتقدیر وبراحتی نیز میتواند با دیدگاهی زندگی را نگاه کند که بسیاری بعلت مشغله ی فکری وناراحتیهای روحی ودرونی ویاس وسرخوردگیهای خود قادر بدیدن آن نیستند وحتی میتواند ازبیرون میدانگاهی راکه شما داخل آن ایستاده اید حتی بهتر از بنگرد وبرافکار و تصمیمات شما وبخصوص خودروحیه ای مثبت بخشیده و تمامی راه زندگی نیز درهمه ی موارد یاور خوبی خواهد بود .آشنائی با اینگونه افراد شاید بهترین چیزی باشد که انسان در زندگی تجربه میکند شما بخواهید یا نخواهید درکنار ایشان نمیتوانید آشفته وپریشان باشید وحالت آرام وصبور ودوست داشتنی ایشان شمارا نیز درعین داشتن هزار مشکل یا حتی بدترین مشکل ارام میکند .بزرگی فکر این افراد یکی از دلایلی ست که شما در آنان آرامش وصبوری عمیق وخاصی را مشاهده خواهید کرد وحتی گاه انسان دچار حسرت نیز میشود وقتی که میبیند که این شخص چقدر با صبوری وآرامش برزندگی خود وروزگارنگاهکرده وچقدر تسلط عمیقی بر آن دارد وچه زیبا با هرچه پیش میاید نیز کنار آمده وباان بگونه ای برخورد میکند که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است وهمین باعث میگردد که او براحتی هر مشکلی را ازسرخود بازمیکند وبرای ان نیز مدت زیادی نیزصرف نمیکند تا انرا حل کند وصبر شکیبائی وارامش او همیشه راه حلهای متعددی را درنگاه او خواهد اورد که براحتی درانتخاب آنان با آرامش یکی را برگزیده ومعمولا نیز موفق میشود چراکه او حتی اگر موفق هم نشود خود را نمی بازد وپس از زمان کمی مجدد ارامش وتفکر وتمرکز ثابت خود را بازیافته بکارهای خود بگونه ای مشغول میشود که قادر باشد مجدد چاره ای بر مسائل پیدا کند اینگونه افراد معمولا هیچ چیز قادر نیست انها را از راهی که درپیش دارند باز دارد وانسانهای مصممی نیز هستند که پشتکار فوق العاده زیادی نیز دارند وبا انکه سرشار ازارامش هستند درعین حال انسانهائی سخت کوش وتلاشگر ومفیدنیز هستند درنتیجه دنیای ارامش دنیای سعادتی ست که هرکسی بتواند انرا در زندگی خود یافته پیدا و در روزمره ی زندگی خود آنرا جائی دهد ,انسان خوشبختی خواهد بود که با وجود داشتن تمامی مشکلات مشترک وهمسان با جامعه ی خود همواره در ثبوت روحی واخلاقی به سر میبرد ومیتواند چاره ساز مشکلات دیگران نیز باشد.
____________
پشت تصویر سیاه زندگی* فرزانه شیدا

پشت تصویر سیاه زندگی
همه چی آروم آروم فنا میشه
بخودم میخندم از بس که دلم
باز میگه: دنیا پر از وفا میشه
طفلی دل! از بسکه ساده دل بوده
تو خیالش رنگ بی وفائی نیست
همه دنیاش پر عاشقی شده
برا اون دنیا واسه جدائی نیست
طفلی دل که صدبارم اگه شکست
باورش نبود جفا هم همینه
آسمونش اگه آفتاب اگه ابر
بخوش میگفت که زندگی اینه
باورش نبود که آدما همه....
با دلای سنگی شون زاده شدن
رسم عاشقی مرام دلها نیست
واسه دل شکستن آماده شدن
باورش نبود که وقتی واسه عشق
همه هستی شو هم رو میکنه
آب از آب تکون نمیخوره آخه
هرکسی با بدیهاش خو میکنه
دیگه فرقی ام نداره دیگری
پیش پاش قلبشو قربونی کنه
شایدم توُی دلش بازم میگه
بهتره این دلو زندونی کنه
اگه راستشو بخوای بهت بگم
گرچه هرچیز ی یه اندازه داره
دل ما ولی توی زندون غما
حالا هرروز ترکی تازه داره
اما ما قربونی همین دلیم
اینه که بازی دنیا مال ماست
تا میشد هرکسی قلب ما شکست
شاهد حرفای من همون خداست
شاهد حرفای من همون خداست.
شعر از فرزانه شیدا
چهارشنبه 21 فروردین1387
ازاینرو ست که میگویند جائی که ارامش نباشد خوشبختی وراحتی وزندگی حتی وجود ندارد چراکه افراد دراشفتگی هرگز توان زندگی درستی را نخواهند داشت وبهرسو که نگاه کنند مشکلی برایشان وجود دارد که میبایست به حل آن بپردازند واین خود خستگی روحی ایجاد کرده شادی وارامش را اززندگی انان دور میکند ونمیتوانند نه خود مشکل گشای خود باشند نه برای دیگران سودی داشته باشند چونکه انقدر خود گرفتار واشفته اند که دیگر جائی برای فکرکردن به دیگری یا یاری بدیگران باقی نمیماند .انسانهای ارام معمولا دوستان بسیار زیادی را نیز درگردخود خواهند داشت چراکه نیاز ادمی به ارامش همه را جذب چنسن ادمی میکند که حضور وجود او به انان نیز ارامش روحی میدهد حتی اگر بااو درد خود را نیز بازگو نکنند. وصد البته برای هر چیزی دردنیا نیز شکل مثبت ومنفی وجود دارد آرامشی که از روی نادانی باشد هرگز نمیتواند سودمند وزندگی بخش باشد واگر همواره کسی درارامشی ناشی ازبی خیالی یا لاابالی گری بسر برد انگاه است که زندگی خودرا رو به فنا برده وباعث خشم وناارحتی دیگران نیز خواهد شد .ارد بزرگ میفرمایند : آنانیکه همیشه در آرامش هستند لاابالی ترین آدمهایند . ارد بزرگ
البته باید این تفکر اشتباه ا از ذهن خواننده ی این متن نیز دور کرد که هدف ایشان از گفتن اینجمله ایننست که انسان نمی بایست ارامش داشته باشد که هدف ارامشی منفی از سر نادانی ولاابالی گری وبیفکری هائیست که بسیاری از انسانها را به انیسانهای بیکاره وبه اوباشی تبدیل میکند که زندگی دیگران را نیز درمحدوده ی وجود وحضورخود به مخاطره می اندازند
¤¤¤ .. وندانستن....از : « مهدی اخوان ثالث » »¤¤¤
شست باران بهاران هر چه هر جا بود
یک شب پاک اهورایی
بود و پیدا بود
بر بلندی همگنان خاموش
گرد هم بودند
لیک پنداری
هر کسی با خویش تنها بود
ماه می تابید و شب آرام و زیبا بود
جمله آفاق جهان پیدا
اختران روشنتر از هر شب
تا اقاصی ژرفنای آسمان پیدا
جاودانی بیکران تا بیکرانه ی جاودان پیدا
اینک این پرسنده می پرسد
پرسنده : من شنیدستم
تا جهان باقی ست مرزی هست
بین دانستن
و ندانستن
تو بگو ، مزدک !‌ چه می دانی ؟
آنسوی این مرز ناپیدا
چیست ؟
وانکه زانسو چند و چون دانسته باشد کیست ؟
مزدک : من جز اینجایی که می بینم نمی دانم
پرسنده : یا جز اینجایی که می دانی نمی بینی
مزدک : من نمی دانم چه آنجه یا کجا آنجاست
بودا : از همین دانستن و دیدن
یا ندانستن سخن می رفت
زرتشت : آه ، مزدک ! کاش می دیدی
شهر بند رازها آنجاست
اهرمن آنجا ، اهورا نیز
بودا : پهندشت نیروانا نیز
پرسنده : پس خدا آنجاست ؟
هان ؟
شاید خدا آنجاست
بین دانستن
و ندانستن
تا جهان باقی ست مرزی هست
همچنان بوده ست
تا جهان بوده ست
¤¤¤« مهدی اخوان ثالث » ¤¤¤
... والبته مشخص است که در دانستن وندانستن فرقی هست اینکه بدانیم از چه ارامیم یا ازچه پرزیشان چگونه انسانی هستیم وآرامش وپریشانی ما ز چیشت همه وهمه نماینده شناخت ما از خود مساست درهمین راستا باز ارد بزرگ میفر ماند :
آنانیکه همیشه در آرامش هستند لاابالی ترین آدمهایند . ارد بزرگ
وبازهدف ایشان این نیست که بگویند آشفته زندگی کردن بهتر از ارامش است بلکه ایشان صد ارامشی هیتندکه انسان را روبه تزلزل اخلاقی وباعث نادانی وکورچشمی ادمی بر زندگی دکردد وموجب شود که انسانی چون یک شخص مزاحم همواره در زندگی دیگران نقش فردی را بازی کند که همگان باید باو برسند ویا باید خرج اورا بدهند وبه مسائل او توجه کنند ومشکلات اورا نیز حل کنند ومتوقع است که همه وهمه می بایست بفکر او باشند الا خود او ! چنین آدمی مسلم است جز یک انسان وابسته وشخصیتی مبتذل وبیهوده هیچ جیز برای ارائه ی شخصیت خود ندارد ومعمولا نیز تا اخر عمر بلای همگان وبقولی وبه زبان ساده تر آویزان دیگران است ووابستگی او از سر بیخیری یا بیتوجهی او به خود به زندگی وبه دیگران همیشه باعث میگردد که درجای ثابتی باقی مانده هرگز قدمی در زندگی ترقی نکند وهمیشه نیز دست نیاز بسوی دیگران دراز کند وحتی شرمی نیز ازاینکار احساس نمیکند اینگونه افراد معمولا با توقعات خود از خانواده وجامعه انقدر پیش میروند که گاه دیگران را به جان اورده وحتی طرد میشوند وچون معمولا خانواده وبخصوص والدین کمتر قادر به طرد فرزند خو د هستند ممکن استن پدرومادری تا اخر عمر خرج این فرزند را هم بکشد وزمانی که او با دنیا پش از انکه عمر والدین او تمام شد تنها میشود تازه شاید بخود بیاید دکه ای وای نه کسی شده است ونهدیگر زمانی دارد تا کسی بشود وباز با هرچه بجا مانده از والدین است مدتی را سرکرده سرانجام انسان بدبختی میشود که یا یکنفر دیگه را پیدا میکند به او اویزان شده بساطی را که با والدین داشت حال با همسری ودوستی واشنائی از سرگیرد یا کوچه گرد وویلان خیابان خواهد شد و.پای حرف او که بنشینید این او نیست که با دنیا نساخته است دنیاست که خوب او را نمیخواهد اما باز هم معتقد است که ارامش دنیای او بهترین سعادت زندگی اوست بی انکه بداند ارامش او بدبختی بسیاری ازانیانهای پیرامون او درخانواده جامعه اجتماع وحتی کشور اوست .درمورد جامعه یخانواده وجوامع بزرگتر نیز ارد بزرگ میفرمایند:*آرامش اگر همیشگی باشد سستی و پلشتی در پی دارد . ارد بزرگ.افراد یک خانواده ویک جامعه, اگر به آرامشی نادرست مبنی بر تنبلی وکوته فکری خودکنند فاتحه ی ان خانه وخانواده و جامعه وملت و کشور رانیز باید خواند درواقع جائی که صلح وارامش نیست زندکی هم نیست وهرچه شما سعی کنید خود به زندگی سروسامامن بدهید نیز باز عوامل خارجی مانع آن خواهند شد که شما یک زندگی راحت را داشتهباشید ودرارامش وراحتی فکر زندگی کرده امورات بگذرانید خانه ای که حتی متاسفانه معتادی را دردرون خود جای داده است نیز بگونه ای خانه ی شمشیر است که حال او وموقعیتهای اونیز چون شمشیریست که هم بردل اعضای خانواده زخم میزند هم خود او هم زندگی او وخانوادگی او درهمین بین درهرکجا شمشیرهائی امثال این درد موجود باشد زخمه ی دل وروح واحساس نیز هشت واز آنجا ارامش رخت برخواهد بیست وشما احساس خواهید نمود که تلاش شما برای زندگی همواده به بن بست میرسد
جایی که شمشیر است آرامش نیست . ارد بزرگ ¤¤¤
در نتیجه زندگی وقتی معنای واقعی خود را خواهد داشت که کا شکل درست ارامش را نیز درآن داشته باشیم ودرتمای محیطی که در زندگی با آن سروکار داریم قادر به ساختن محیطی ارام برخود ودیگران باشیم ودیگر موقعیتهای زندگی نیز اینگونه ارامشی را ازما سلب نکند در همین موضوع می بایست گفت خانه روح ودل وفکری آرام است که روحی بزرگ واندیشه ای تعالی دران زندگی کند آنگاه خانه ی زمینی ما برسطح خاک نیز ارامش خواه گرفت پی درتمامی فرگردها بیک نتیجهی واحد رسیدیم انسان برای یک زندگی مناسب ودرخور شان وشخصیت ومقام انسانی خود دردرجه ی اول می بایست فکر روح ودرون واندیشه ودل خود را وسعت بخشیده رشد داده وبه مکانیبرساند که قاغدر باشد برتمامی مشکلات تسلط داشته با آن سازش کرده ومیا یاآن مقابله کند انسان متعالی کسی ست که خانه ای دراارمشد دل وروح وزندگی دارد وهمچننین دنیای امروز وفردای خود را نیز به ارامش میکشد وزندگی دیگران را نیز رونق وجلای خاصی بخشیده که توسط آن زندگی آرامبخش روح وقلب همگان باشد.
¤¤¤ قامت عشق ¤¤¤
بر دل و قامتت «ای عشق» اگرجا بشوم
غصه ای نیست اگر «واله و شیدا» بشوم
منتظر نیست دلم مهر تو دیدن شب و روز
بس مرا زآنکه به شوق تو شکوفا بشوم
خوش دمّی را که غم عشق تو باشد بدلم
ورنه بی عشق تو آواره ی صحرا بشوم
¤¤¤ فــرزانه شـــیدا / یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۷¤¤¤
عشق از جمله چیز هائی ست که آرامش روحی دلها را فراهم میسازد واگر عشقی باشد که توسط آن ادمی روح وقلب خویش را به ارامش عرش خداوندی برساند انگاه ارامشی را خواهد یافت که در آن همواره عاشقانه میتواند ارامشی درخور تحسین نیز داشته باشد در زندگی عشق بعنوان درد خانمانسوزی شناخته شده است که آدمی را دربدر وسرگردان میکند اما همواره در زندگی شاعران ونویسندگان عشق و=بوده وهست که آنان را شاعر ونویسنده کرده ومیکند ومعمولا عشقی زمینیس که سرانجام آن شکست درونی قلبیست همواره با عشق خداوندی آمیسخته وجلائی دل وروح بشری میگردد وشاعرونویسندگانی چون شاعران ونویسندگان ب بزرگ شناخته شده ی دنیا را درتاریخ زندگی ما مانا وپایدار میکند وقلم این افراد که گاه فریاد نیز میزند باز قلم آرامشی ست بر آنان که فریاد را نمیشناسند وروح خویش را بی یاری قلم در سیاهی هائی میبینند که توان ابراز آن را ندارد وشاعر ونویسنده در جای ایشان فریاد میزند .باشد که قلم شنیده شود در صدای حق وعدالت .


¤¤¤پایان فرگرد آرامش ¤¤¤

¤¤¤به قلم: فرزانه شیدا ¤¤¤


برگرفته از :
http://b4armannameh.blogspot.com

طعم عشق به میهن

میترادات دختر مهرداد پادشاه اشکانی خواب دید ماری سیاه به شهر حمله نموده سربازان مار را به بند کشیدند و چون پدرش آن مار زشت را بدید دست او را گرفته و به مار پیشکش کرد مار بدورش پیچید و او را با خود از شهر ببرد چون از شهر دور شدند ماری دیگر بر سر راه آنها سبز شد و بدین طریق میترادات از مهلکه گریخت به سوی شهر خویش باز گشت مردم شادی می کردند و نوازندگان می نواختند او هم شاد شد اما همه چیز برایش غریبه و نا آشنا بود چون بر لب جوی آبی نشست موهای خویش را خاکستری دید زنی کامل در آب دیده می شد از ترس از خواب پرید و ساعتها بر خود لرزید . میترادات در آن هنگام تنها 14 سال داشت . چند سال گذشت در پایان جنگ ایران سلوکیان (جانشینان اسکندر) فرمانروای آنها اسیر شده و به ایران آوردنش .

آن شب در زیر نور مهتاب مهرداد به دخترش میترادات گفت ای عزیزتر از جان می خواهم همسر دمتریوس فرمانروای اسیر شده سلوکیان شوی . رایزاننم می گویند اگر دمتریوس را عزیز داریم در آینده او دودمان سلوکیان را تضعیف خواهد کرد و در نهایت ما می توانیم برای همیشه آنها را نابود کنیم و تو می دانی آنها چقدر از ایرانیان را کشته اند آیا قبول می کنی همسر او شوی ؟ دختر به پدر نگاهی کرد و خوابش را بیاد آورد .
در دل گفت آه ای پدر ، آه ای پدر من این مار را قبلا در خواب دیده ام و می دانم کی باز خواهم گشت زمانی که دیگر نیمی از موهایم سفید شده اما بخاطر ایران و شادی مردمم خواهم رفت .

سرش را پایین انداخت و گفت پدر هر چه شما تصمیم بگیرید همان می کنم پادشاه ایران دخترش را در آغوش گرفته موی سر او را بوسید و گفت دخترم می دانی که چقدر دوستت دارم .
میترادات در دل می دانست آغوش مار در انتظار اوست اما صدای شادی ایرانیان آرام ش می کرد همچون آرامش آغوش پدر ، و آرام گریست .
اندیشمند میهن دوست کشورمان ارد بزرگ می گوید : گل های زیبایی که در سرزمین ایران می بینید بوی خوش فرزندانی را می دهند که عاشقانه برای رهایی و سرفرازی نام ایران فدا شدند .
سالها گذشت میترادات که به ایران باز گشت همه چیز همانگونه بود که در خواب دیده بود بر لب همان جوی آب نشست خود را در آن دید اشکهایش با آب جوی در هم آمیخت و طعم میهن پرستی را برای روح و جان ایرانیان به یادگار گذاشت .


یاسمین آتشی

ارد بزرگ : بزرگترین ابزار دفاع در برابر دشمنان ، خرد و اندیشه است .

ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg


ارد بزرگ : آدم خودساخته ، بازیچه بادهایی که به هر سو روانند نمی گردد .


ارد بزرگ : آفتاب زندگی مرد و زنی که بدون هم به میهمانی می روند بسیار کم فروغ است .


ارد بزرگ : راه مبارزه با اندیشه نادرست ، پرداختن بر اندیشه درست است . هر راه دیگری ، ریشه کجروی را نیرومندتر می سازد .


ارد بزرگ : شراره های آتش دل تا به آسمانها کشیده می شود هر چند در پرگار نگاه چشم نگنجد .


ارد بزرگ : بزرگترین ابزار دفاع در برابر دشمنان ، خرد و اندیشه است .


ارد بزرگ : شمشیر نادان هایی که در برابر خردمندان می ایستند خودستایی و خودسری است .


ارد بزرگ : وابستگی زیاد به دانستن اخبار و رویدادهای پرآکنده جهان ، پس رفت ما را به ارمغان می آورد .


ارد بزرگ : کسی که اندیشه اش بازیچه اخبار و رویدادهای گوناگون است هیچ گاه به آرمان و هدف زندگی خویش نمی رسد .


ارد بزرگ : در دل هر بنایی کرشمه یاری را می شود دید ، اگر دلنوازی نباشد خشتی بر خشت نمی نشیند .


ارد بزرگ : نگهبانی از داشته های یک کشور برای فرمانروا یک قانون است و انجام آن خودستایی ندارد .


ارد بزرگ : خوی آدمی همواره بدنبال دگرگونی و هدفمندی است .

ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg

ارد بزرگ : رستاخیزهای اجتماعی بدون همراهی زنان شجاع غیر ممکن است چرا که زن پرچمدار وارستگی ، پاکی و از خودگذشتگی ست .


ارد بزرگ : چه بسیار اشکهایی که نوید شادی اند و چه فراوان خنده هایی که لبالب از غم و اندوه ...


ارد بزرگ : خوی آدمی همواره بدنبال دگرگونی و هدفمندی است .


ارد بزرگ : با روشنگری می توان جلوی بسیاری از آشوب های بی مورد را گرفت .


ارد بزرگ : بزرگترین کجرویها را زمانی انجام می دهیم که فکر می کنیم دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم !


ارد بزرگ : در پشت هر سرفرازی بزرگی ، نگاه و سخن مهر آمیز و دلگرم کننده ی نهفته است .


ارد بزرگ : سفر ، نای روان است برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا .


ارد بزرگ : روان خود را با خبرها و داده های نادرست به بند نکشیم .


ارد بزرگ : زمانی که نیروهای درون خویش را انکار کنیم نگرانی در درونمان لانه می کند .


ارد بزرگ : در جامعه ایی که هدفمندی و تلاش وجود دارد ، کار و کوشش ارزش دارد و فرمانروایان زمینه پویش را فراهم می آورند ناراستی هایی همانند دوستی نابهنجار دختر و پسر گل نمی کند .



ایران بهشت ماست ، ایران تنها بهانه بودن است .

ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg ارد بزرگ /  Orod Bozorg


ارد بزرگ : روان ، همواره تشنه پرواز و بالا بردن خواسته های آدمی است ، این همان ریشه بالندگی آدمی ست .


ارد بزرگ : ایران بهشت ماست ، ایران تنها بهانه بودن است .


ارد بزرگ : در طبیعت فصل بهار ، تنها سه ماه است ، اما آدمی می تواند همواره بهاری باشد .


ارد بزرگ : بی پناهی و سرگردانی کودک امروز بیش از هر زمان دیگری ست .


ارد بزرگ : گاهی با سکوت نیروی خویش را ، بهتر نشان می دهی .


ارد بزرگ : مهمترین گزینه برای ساختن یک فرمانروایی بزرگ ، توانمندی و پیشرو بودن است و لازمه رسیدن به توانمندی همیاری مردم است و مردم هنگامی همراه می شوند که براستی آزاد و شاد باشند.


ارد بزرگ : و فرمانروایی که دروغ گفت ، فر و شکوه خویش را به خاک سپرد .


ارد بزرگ : گردش نظام مالی آلوده ، شمشیر دشمنان مردم را تیز می کند .


ارد بزرگ : تندرستی پیش نیاز هر آرمان باشکوهی ست .


ارد بزرگ : شناخت ما از کرانه دریای وجود بزرگان ، تنها به اندازه میدان دید چشم اندیشه ماست و نه بیشتر .


هدایای کورنلیوس سولا برای مهرداد دوم




روز آغاز جشن مهرگان بود و نمایندگان کشورهای گوناگون همراه با هدایایی نفیس به کاخ فرمانروای ایران در شهر صد دروازه ( دامغان امروزی ) وارد می شدند عجیب ترین هدیه مربوط می شد به کورنلیوس سولا فرمانده ارشد روم که سه دختر بسیار زیبا به پادشاه ایران هدیه نمود .
آن سه دختر آنقدر زیبا بودند که همگان از دیدن آنها شگفت زده شدند . نماینده روم گفت فرمانروای ما به پاس آرامش مرز هایمان این سه بانوی زیبا که همه از نجیب زادگان کشورمان هستند را تقدیم پادشاه ایران زمین می کند .
پس از پایان مراسم رایزن ارشد مهرداد دوم ( اشک نهم ) که پیری سالخورده بود نزد فرمانروای ایران آمد و گفت کشور روم بزودی به ایران یورش خواهد آورد اشک نهم با تعجب گفت او امروز سه پریزاد به ما هدیه کرد ! چگونه فردا به ایران خواهد تاخت ؟
آن پیر سالخورده گفت وقتی دشمن از آرامش مرزها سخن می گوید و هدیه به این خاطر می فرستد بدین معناست که به این آرامش وفادار نیست و آن را خواهد شکست این سه خوبرو را هم از برای گرفتار نمودن دل فرمانروا فرستاده است .


اشک نهم با شنیدن این سخن سران ارتش ایران را فرا خواند و از آنها خواست لشکریان را آماده رزم نموده و به سوی باختر ایران و مرز های روم حرکت کنند . روزی که لشکر ایران از میان رودان گذشت لشکر آماده به رزم کورنلیوس سولا در پیش روی آنها ایستاده بودند .
رومیان پس از دیدن دهها هزار جنگاور آماده به رزم ایران در بهت فرو رفتند ، کورنلیوس سولا نامه ایی برای اشک نهم فرستاد و در آن نامه پایبندیش را به پیمانهای گذشته یادآوری نموده و با لشکرش از برابر سپاه ایران دور شد .
اندیشمند برجسته کشورمان ارد بزرگ می گوید : پیران اندیشمند به ریشه ها می پردازند نه به شاخه ها .
و اشک نهم پشتیبان اندیشه های رایزنان دانای خویش بود . اندیشمندانی که پیشاپیش آینده را پیش بینی می نمودند .
و بدین گونه بود که ایران در دوران مهرداد دوم به پنهاورترین دوران دودمان اشکانیان رسید .



یاسمین آتشی
http://yasamin-atashi.blogspot.com/2009/11/blog-post_295.html

برخورد با ریشه کارمندان فاسد





سلطان سنجر پادشاه دودمان سلجوقی هنگامی که وارد شهر کرمان شد دریافت مردم شهر دچار بغض و ناراحتی هستند رایزنان خویش را فرا خواند و علت را جویا شد ، گفتند بسیاری از کارمندان دستگاه دیوانی بر مردم شهر فشار آورده و از جایگاه خویش سوء استفاده می کنند .
فرمانروای ایران همان جا استاندار کرمان را از کار بر کنار نمود با اینکه از نزدیکانش بود و یکی از اتابکان ( ریش سفیدان )را برکار گمارد . گروهی نزد فرمانروا آمده و گفتند سردی مردم از کارمندان دون پایه است نه از حاکم رشید کرمان .
سلطان سنجر خندید و گفت : مردم آنقدر دانا هستند که می فهمند بدکرداری کارمندان برخواسته از پشتیبان آنهاست .
سپس ادامه داد آبادانی ایران با مردم رنجور راه به جایی نخواهد برد .
ارد بزرگ اندیشمند و متفکر کشورمان می گوید : ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان است .
سلطان سنجر پادشاه دودمان سلجوقیان به نیکی پی به ریشه درد برده و آن را بر طرف نمود .

یاسمین آتشی

http://yasamin-atashi.blogspot.com/2009/11/blog-post_2801.html

شعر زیبای از فهيمه صفاريه

امروز تمام خيالت را در چمدان تنهاييم جاي دادم
و به ميهماني چشم هاي تو آمدم
- ميهماني نا خوانده -
شايد كه ميزباني تو
التيام بخش درد هاي تنهاييم باشد ...



سخنان بزرگان جهان

مرد كامل آن است كه دشمنان از او در امان زيست كنند نه آن كه دوستان از او هراسان باشند . سقراط

تنها آرامش و سكوت سرچشمه‌ي نيروي لايزال است. داستايوفسكي

عادتمند كسي است كه به مشكلات و مصائب زندگي لبخند بزند . شكسپير

عاقل آنچه را كه مي داند ، نمي گويد ؛ ولي آنچه را كه مي گويد ، مي داند. ارسطو

اگر قرار است براي چيزي زندگي خود را خرج كنيم ، بهتر آن است كه آنرا خرج لطافت يك لبخند و يا نوازشي عاشقانه كنيم . شكسپير


شب زندگي براي خردمند ، همچون روز روشن است . ارد بزرگ

استعداد در فضاي آرام رشد ميكند و شخصيت در جريان كامل زندگي . گوته

به ياد داشته باش که امروز طلوع ديگري ندارد . دانته

حتي آنگاه که بدون اميد زندگي مي کنيم هم آرزوهايي داريم . دانته

بهشت نيز در تنهايي ديدني نيست . دانتهبا زبان خوش و ملاطفت ، مي توانيد فيلي را با يک تار مو به دنبال خود بکشانيد . امثال الحکم

جواني نيز مانند پاک ترين و بهترين عشقها سرانجامي ندارد . گوتهاز گناه تنفر داشته باش نه از گناهكار . گاندي


منبع :

http://asrejedid.blogfa.com/post-95.aspx

دیدگاه اسپنتمان در مورد فلسفه و نگاه ارد بزرگ به شادی

توضیح : مقاله کوتاه زیر نوشته پژوهشگر کشورمان اسپنتمان می باشد :

شادی کجاست ؟ جای که همه ارزشمند هستند . ارد بزرگ

در ژرفای هر آدمی چون غنچه ای، ناگهان میشکفد و تن و روان آدمی را مالامال از شادی میکند. بیگمان، ارزشمند انگاری و شادی از ویژگیهای غریزه زندگی (اروس) میباشد که با هرگونه انزوا خواهی صوفیانه زاهدانه و یا هندی که زاده ی غریزه ی مرگند در رویارویی شدید است. میل به تخریب یا میل به گوشه گیری (که نخستین خشمی است رو به بیرون و دومی گرایش خشم به درون) هرکدام نشانه های از آز و نیاز را در خود میپرورند و به همین شوند با شادی که زاده ی عشق به زندگی است بیگانه اند. شاید به همین شوند است که اشو زرتشت، نیکی را همتای زندگی، شادی و هستیوری، در پیکره ی هاژه سرشار از آدمی میداند و بدی را با نازندگی، مرگ و شیون و مویه همذات میپندارد. شادی ناب آن زمان روی میدهد که هر انسان، دیگران را چون خود، یاوری برای پیروزی نیکی بر بدی میداند (ریشه ی اندیشه ی ایرانی) و این یاوری برای به کردار رسیدن راهی جز ارزشمندن دانستن همه ی اندامواره های انسانی آن برای خود نمیشناسد. ازین روست که سعدی بنی آدم را اعضای یک پیکره میداند. این گفته ارد بزرگ بی شک آرمانشهر همه آگاهان است...



دیدگاه اسپنتمان در مورد فلسفه و نگاه ارد بزرگ به آرامش

توضیح : مقاله کوتاه زیر نوشته پژوهشگر کشورمان اسپنتمان می باشد :


آرامش اگر هميشگي باشد سستي و پلشتي در پي دارد . ارد بزرگ

این گفته ارد بزرگ در تاریخ ایران همچنین در شاهناه فردوسی بزرگ مصداق آشکار دارد. آنجا که در زمان جمشید خوب رمه، مردمان از برکت بهره کشی از بردگان تا 300 سال مرگ و بیماری و رنج را به خود ندیدند (میان بسته دیوان، بسان رهی)، در سرزمینی که جمشید آن ادعای خدایی میکند (پیوستگی خوشی 300 ساله مردم با ادعای خدایی جمشید را هم در نظر آورید) مردم آنچنان فاسد میشوند که آرزوی، (پر از هول شاه اژدهاپیکر)، ضحاکی را میکنند تا هرج و مرج ناشی از 300 سال خوشی پیوسته را با گزندگی و دیکتاتوری به نظم دگرگون سازد. حال آنکه از دست دادن آزادی برای به نظم در آوردن هرج و مرج اشتباهی بزرگتر است. (گناه جمشید تنها، ادعای خدایی است، نه بیدادگری)
یا اینکه در زمان بهرام گور، وی دفاتر دیوانی مالیات را آتش میزند و 23 سال مردم در خوشی و بی رنج پرداخت مالیات می زیند با اینجال هیچکس به اندازه ی بهرام مزه ی نافرمانی و شورش همین مردم را نمیچشد.
یا نگاهی به رفاه رزمیاران ساسانی در پایان این دوره بیندازد، ارتش اشرافی و سنگین اسلحه ساسانی (با نگاهی به نگاره های تاق بستان کرمانشاه) که 300 سال است لرزه بر تن لژیونهای رومی انداخته آنچنان در رفاه زیست میکند که همین بی رنجی موجب پیروزی لشکر پاپتی اعراب را فراهم میسازد.....




پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان