۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

*ریش سفید*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ریش سفید*

کتاب بعد سوم آرمان نامه


بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ
● فرگرد ریش سفید ●
امروز درباب فرگردریش سفید به بازگشائی مطالب این فرگرد می پردازیم وامید تا کنون نیز قادر بوده باشم که ازدیدگاه شخصی خود آنچه لازمه ی گفتن در باب سخنان این بزرگمرد ایران است را به نحوی درخور وشایسته خدمت شما دوستان ارائه داده باشم .در فرگرد ریش سفید نکاتی دیده میشود که عامه مردم با آن نیزآشنائی دارند ازجمله حرمت وارزشی که می بایست برمقام بزرگان خرد وهمچنین ریش سفیدان جامعه داد واما تفاوتی نیز نمیکند که این گروه از کدامین قشر جامعه باشندچراکه ، آنچه مسلم وآشکار است این است که زمانی عده ای به شخصی بعنوان "ریش سفید "یک مکان،محل/ منطقه /روستا ، شهرو کشور/ و یا دنیا نگاه میکنند بی شک بی دلیل وبی سبب نیست وآن فرد به نوعی سزاوار این توجه و احترام بوده استودرطی شناخت مردمی خود رانشان داده وحقانیت سخنان واعمال وصداقت رفتاری وفکری ووجدانی او بر همگان باید ثابت شده باشدمیدانید که مردم براحتی حاضر بقول چیزی یا کسی نیستند مگر آنکه توان ثابت کردن این امر را داشت باشدکه شایستگی صفت و نام بزرگ جامعه و ریش سفیدی را دارد.چراکه در دنیای امروزیا عتماد,انسانها نسبت به یکدیگر بسیار کم شده است وعلت آن چیزی جز این نیست که فشار های زندگی برهمگان آنگونه اثر نامطلوب نهاده است که پیدا کردن انسانهائی که براستی در درون دل خودانسانی ها ئی با صفات تعالی و دلسوز ومهربان وهمنوع پرست باشند به سختی مقدور است.ویااگر هم هست مردم با تردید و سوءظن تا مدتها اورا زیر نظر خواهند داشت وچه بسا دراین میان انسانهای بدخواهی نیز شخص بزرگ وارزشمندی را نیز از شدت حسادت و تنگ نظری خوار کرده ودر اذعان عمومی اورا برخلاف آنچه براستی هست ,نمایانده باشند,همانگونه که بزرگمهر نیز میفرمایند:چون بخشنده ای با مستحق بخشش و کرم کرد در دل احساس شادی و فرح کند ، و ببالد . * اما نیکی کردن به ناسزاوار روا نیست ، چه او هرگز قدر احسان را نمی شناسد و همچنانکه از خار خشک گل نمی روید ، ارج نهادن به نیکی را نمی داند . اگر از گنگی یا کری چیزی بپرسیم دور نیست که به گونه ای پاسخ گوید ، اما نشدنی است که نااهل و ناسزاوار قدر احسان را بشناسد و سپاس گوید . بزرگمهر
واُرد بزرگ نیز:
*دودمانی که بزرگان و ریش سفیدانش خوار باشند ،
به کالبد بی جانی ماند که خوراک جانوران دیگر شود . ارد بزرگ
ــــ چنگال شیطان:ـــــ
ما زاین" فرزانگی" بیچاره ایم
گو به این دنیا بسی بیگانه ایم
دل به شیدائی سپارم ای خدا
شاید این بهتربّود بر قلب ما
کی من از فرزانگی دیدم ثمر؟!
تا دهم تا دهم زآنرو به قلبم بال و پر
ای خدا در راه و رسم زندگی
چُون ثمر دیدم بجز بازندگی؟!
جان من نام ونشان از آن تو
این لقبهای زمان از آن تو
من به (چنگال ) خودم هم راضیم
کی دهد شیطان عالم بازیم
شاعری آمدز ره گوید مرا:
اجر این دنیا وآن دنیا ترا
چاپ شددیگر کتاب مذهبی
در عجب ماندم تو آنرا طالبی!!!
وه چه زیبا داده ای اینرا خبر
مذهبی شعری در آمد در گذر!!!
بر تو هم جانا بگویم بی نقاب
روزگاری میکنم من انقلاب!!
خورده ا م اینرا قسم درسرنوشت
آب وجاروئی کنم در آن بهشت
ابر را باید چه سان جارو کنم
شایدم باید کمی پارو کنم؟؟!!
لیکن از ایرانی ُپر ابتکار
خواهد آمد سبک های ماندگار
تا بخواهی می گشاید : مکتبی
در گذر ازلحظه ای... حتی شبی
اینهمه دانشگه ومکتب چراست؟!
بی شک این از ابتکار بنده هاست!!
یکشنبه 5 خرداد
ــ ف.شیدا/ فرزانه شیداــــ
معمولا ومیتوان گفت اکثرا ، بزرگان وریش سفیدان هر جامعه ای ، تشکیل شده از افرادی هستند که " درامانت داری ، خوبی وصفات حسنه"معروف بوده یا تجربیات آنان یاور ویارای مردم در شکلی ارزشمند در زندگی شما ودیگران خواهند بودوچنین انسانهائی نیز در فکر واندیشه خودخدمت به جامعه ومردم را نوعی وظیفه دانسته وبی آنکه حتی مغرور مقام وشهرت خویش ، درنگاه جامعه ای کوچک یا بزرگ، باشندهمواره برای یاری بخشیدن بدیگران آماده اندوگاه انسان اینطور احساس میکند.که اینگونه افراد نیز فرستاده های خداوند هستند تا درراه زندگی، یاور ویاری دهنده ی دیگر مردم وبخصوص نیازمندان باشند
* ریش سفیدان ، زنجیر ارتباط نسل ها هستند . و خاندان بدون ریش سفید ، گذشته ای کم رنگ دارد و آیین های به جای مانده ، به هزار گونه ،تفسیر می شود . ارد بزرگ
ــــ بیدار ــــ
بدل آرامشی
در خواب می جستم
که انهم در پریشانی
مرا بیدار می سازد

و می بینم
که خواب دیگران

مانند ظلمت
سخت سنگین است

و در آرامشی خفتن

خیالم را تمسخر میکند
با نیشخند
تلخ تاریکی

شب آرام است
و من با واژه هایم
مانده ام تنها

خیالم میرود
همراه اندیشه

بدنبال
شب رویائی شاعر

کمی تاریک میگردد
به ابری
نور مهتابم...
وابر آرام

بیک بوسه
جدا میگردد
ازآغوش ماه شب

ستاره در نگاهم میزند چشمک
....و بیدارم

سکوتی سخت و سنگین است

کسی شاید
به غیر از دیدگانم
باز بیدار است

کسی شاید
به شب با روح بیداری

درون خلسه ای
نجوا به شب دارد

کسی شاید
میان انتظار
و لحظه دیدار

زمان خواب را
رویا کند
در شوق بیداری

که فردا را
ببیند در نگاه او

میان وعده گاهی
روشن از آن دیده آرام

که بر او
همچو آغوش است

دلی عاشق بیک رویا

به اوجی
همچو پرواز است
واوج عاشقی زیبا

محبت در نگاهش
رویش یک عشق

و عاشق زندگی کردن
... چو یک رویاست

و جز او
قلب غمگین هم
ندارد خواب

" و آن بیدار روح
غرقه در افکار"

که میجوید
جواب از "هستی و بودن "

و چشم شاعری می بیند
این شب زنده داری را

که بیداری دلیلش
هر چه هم باشد

میان زندگی
با عشق و شور وغم

به "عرفان" میرسد
احساس یک بیدار
...
و شب آرام
به راز این سکوت خود
که دل گوید : به آرامش
دلت را آشنا گردان
... به آرامش ...
تو معنای سکوت زندگی دریاب
و دل را هم رها کن از اسارتها
مگیر از او نوای عاشقی ها را
مگیر از او طپش های محبت را
خدای عشق بیدار است
و می بیند دل ما را
16/2/1385شنبه
ــــ فرزانه شیداـــ
چراکه معمولا انسانهای فرهیخته ودانا وبا تجربه هستند که از خیرخواهی و خیر اندیشی دروجود خویش هیچ چیزی را کم نداشته وکمک به دیگران در ذهن ودرون آنانصرفنظر از جنبه کمک رسانی ،خود به نوعی یک وظیفه ودر عین حال باعث شعف وشادی در درون آنهاست و درعین حال مهر ومحبتی عمیق وخالصانه به اطرافیان وهمچنین همنوعان خود دارند ودرقبال آنچه که برای دیگران انجام میدهند چه در قالب پندی باشد یا کاری وعملی که بی شک از روی خیرخواهی ست هیچ چشمداشتی نیز ندارند.
ـــــ نسیم آرزو:ــــ
ای نسیم دلنواز آرزو
باز بامن قصه ای دیگر بگو
گو که لبخندی ز خورشید آمده
در طلوعی نور امید آمده
تا دهد گرمی به قلب بیقرار
تا نگیرد قلب من از روزگار
گو سرشکی کز جفا زاری شده
پای گلرزار وفا جاری شده
گو مشو نومید ازاین شیب وفراز
میرسد شادی به باغ خانه باز
گو نمی میرد گل لبخند عشق
گلشنی خواهد شدن پیوند عشق
گو که ساز ان نگاه دلربا
مینوازد نغمه های خنده را
گو که تا آرام جان گیرم دمی
مانده ام تنها بدون همدمی
ای نسیم دلنواز ارزو
با خدایم قصه ی مارا بگو
گو که چشم انتظار من توئی
ددر شب راز ونیاز من توئی
از تو میخواهم مرا یاری دهی
تا بیابم پیش پای خود رهی
ازتو نومیدی ندیده این دلم
تا به ارامی رسیده این دلم
چون توئی حامی من در باورم
همرهم باش ای پناه ویاورم
همرهم باش ای پناه ویاورم
پنجم آذر ماه ۱۳۸۳
ــــ فرزانه شـیداـــ
صرفنظر ازاین موارد که ذکر شد مهمترین بخش که میشود گفت مجزا کننده این افراد از دیگران است ,آنچه که "دانایان ریش سفید" را ازدیگر مردمانجدا می سازد این است که تجربه ودانائی آنان این را نیز به ایشان آموخته است که هیچگاه بدون درخواست در زندگی وکاردیگران دخالت نکنند ودرصورت تقاضا ی شما نیز هیچوقت دریغ وچشم داشتی نیز نخواهی کردودرعین حال تجربیات ایشان در آن حد به آنان آموخته است که بدانند به انسانی که پند نمی پذیرد اصرار نورزند وهرگز نیز در آنچهرا که در ذهن واندیشه دارند باوجود اطمینان واعتماد به آن بازهم هرگز برای انجام آن یا حرف شنوی شما اصرار نخواهند ورزید
ساده تر اگر بخواهیم بگوئیم دانایان ریش سفید شخصمتقابل خود را نیز به خوبی میشناسندوهرگز نیز درانجام خواسته ها یا حتی پند خود به اجبار واصرار دست نمیزنند وآنچه را که در اندیشه دارندنیز به کسی تحمیل نمی کنند.
________
* وقتی دری را بروی خود بستی
انتظار ورود کسی را نیز
نمیتوان داشت
حتی اگر " امید" باشد...
در های امید را گشایشی باید!!!
* ف.شیدا جمعه 24 فروردین1386
وحتی توقع این را نیز ندارند که درصورت دادن پندی ،دیگران بی چون وچرا آنرا بپذیرند . چرا که ریش سفی ددانا هرگز ازاعتماد وایمان وارج واعتباری که درنزد دیگران دارد در هیچ شرایطی سواستفاده نخواهد کردو آنچه واضح است این است .افرادی با تجربیات آنان عین اینکه درانسان شناسی خوب ومجرب هستندبلکه هرگز ارزش واعتبار شخصیتی خود را بی دلیل زیر سوال نمی برندوایمان واعتقاد وباور دیگران را نیز نسبت بخود بگونه ای پاس میدارند کهبراستی آنان را در خور مقامی می کند که همواره شان وارزش واعتبار خود را حفظ نمایند. "شخصیت ریش سفیدان": شخصیتی آرام، فکور ومهربان است که در عین اینکهقیافه ای اندیشمندانه وپخته را دارنداما در متانت طبع وزیبائی کلام در ارامش وبه ارامیسخن میگویند وحتی صدای آنان در قلب دیگران تولیدارامش واسودگی خاطر میکند او هرگز باعث دلشکستگی اطرافیان خود نمیشودوتمامی" هم وغم " او در زندگی این است که تا آنجا که میتواند درخدمت مردم واطرافیان بوده ووبااینکه در دنیائی زندگی میکندکه تنوع ادمیان واخلاقیات بسیار متنوع استاما همیشه میداند با چه کسی
چگونه صحبت کندیا حتی با کسی اصلا همکلام نشود تا زمانی که شخص مذکور خود بخواهد وباز زمانی حاضر به یاری اومیشود که این تقاضا از طرف او صورت گیرد وتندی اخلاق یا بدزبانی هرگز در ریش سفیدان به گونه ای نیست که عمدا راضی به رنجاندن وآزار کسی باشندوزمانی که در موقعیتی جدی قرار میگیرند وبطور کامل بر اوضاع تسلط دارند وبااینکه خشموترس وشادی ودیگر احساسات انسانی درهمگان وجود دارد وخوداین ونماینده انسان بودن ماست.اما آنچه که باعث میشود ریش سفیدجدا از منو شما باشد صبر عمیق با دور اندیشی وثبات در نوع رفتاری ستیعنی شما کمتر خواهید دید که اینان افرادی متغیر باشند که هر لحظه در چهره واحساسی نو تغییر شکل میدهندودرست درهمین موارد است کهدرزمانی که منو شما ممکن است بدلیلی اشفته وپریشان باشیم ویا درخشم واندوه فرو رویم ریش سفیدان قادرند درکمال آرامش با چنین احساساتی کنار آمده وبر ان قالب شوند وبزرگواری آنان تا بدین حد است که حتی براحتی خطاهای دیگران را می بخشند وبه سهولت نیز فراموش کرد ومجدد نیز حاضرند تمام راه رفته را بیاری شما باشما همپا وهمراه شوند تا شما بتوانید به نتیجه ای که در نظر دارید دست یابید
میشود گفت یاورانی هستند که ،چون فرشته ای محافظ در کمال ارامش ومهربانی وباشما کنار خواهند آمد
* تبار بی ریش سفید ، همچون خانه بی سقف است . ارد بزرگ
درواقع ایشان ،استادان ومعلمینی هستند که شما در هیچ بخش ازکلاس بودن وهمنشین شدن با انان احساس حقارت نمیکنید ودر مقابل ابهت جلال وشخصیت محترم او بی انکه قدرتی بر پان داشته باشید.سر فرو اورده وخود را موظف باین می بینید که در مقابل او سر تعظیم از روی احترام پائین اورده وبه اووشخصیت والا ی او ارج بگذارید وجالبتر وزیباتر از اناینکه او برای بدست اوردن چنین مقامی تلاشی نیز نمیکندبلکه متانت وسنگینی وشخصیت بارز اوآنقدر گیرنده وجاذب استکه شما چون بُراده هائی جذب وجود وحضورآهن ربائی این افراد میشوید وعاشقانه بر او وحرمت اوعشق میورزید وکلام اورا چون بهترین وآرام بخش ترینموهبت زندگی با جان ودل میپذیرید .چراکه خیرخواهی ومحبت عاطفی این افراد
انقدر واضح ونمایان است که شما حتی بدون اظهار او میدانید که اوشما را با دیده ی محبت مینگردودرخیرخواهی ومحبت کامل، حاضر به انجام هرچه که برای صلاح خویش بخواهید برای شما هست
* بزرگواری ، بی مهر و دوستی بدست نمی آید . ارد بزرگ*
.. و درصورتی که این خواسته و تقاضا منطقی وجهت سود وخوشبختی شما باشدآنگاه خود نیز حاضرند جدا از پندهائی که رایگاندراختیار شما قرار میدهنددر راه این رفتن وبه مقصد رسیدنهمراه وهمپای شما باشند وایشان افرادی هستند که افریده شده اند که عشق بوزند وعاشقانه از دیدگاه مردمی دراحترامی خاص وباارزش مورد محبت وعشق ولطف شما قرار گیرندگوئی که خداوند با افرینش چنین بزرگانیحرمت ایشان را نیز به همراهی اینان به زمین فرستاده باشدتا هرگز براحتی دردستان بدخواهی های زمینی خوار وذلیل نگردند وچونکه چنین شدوبه ظلمی وبدخواهی وحسادت کسیاگر حرمت این افراد شکسته گردد ونه تنها بزودی وبراحتی آنرا باز پس خواهند گرفت بلکه آن کسی که چنین انسانی را خوار نماید.
درنگاه تمامی انانی که شاهد بوده اند خوار گشته وحرمت واعتبار خویش ،را زکف خواهند داد چراکه آنچه روشن واشکار است این استکه هیچ ریش سفید دانائی به بیهودگی وبی سبب چنین لقبی را بدست نیاورده است که به سهولت وتوان گرفتن این مقام در دستان دیگری قرار گیرد ومسلما آنقدر اعتباررفتاری وعمل کرد های مهم وارزشمندی درزندگی خود ودیگران داشته است وکه کسی قادر براین نباشد که اورا بی حرمت وخوار کند ویا دراین موقعیت انداخته وهمچنان نگاه دارد ودرنهایت شخص بدخواه است کهخوار دنیا ومردم میشود
* از آه و نفرین بزرگان و ریش سفیدان هر ایلی باید ترسید . ارد بزرگ
ریش سفیدا ن اینگونه اند که برخلاف بیشترین قشر جوامع در هر سرزمینیبه همنوع خود توجه داشته وحتی شاید برای صلاحوبه نیت کمک رسانی ضرر وزیان خود را نیز به جان بخرند. اما از یاری رساندن به آنکه نیازمند اوست چه مادی چه معنوی دریغ نخواهد ورزید وبااینکه روزگار امروزبسیاری از دلها را سخت ونامهربان نموده است واما شما کمتر انسان تحصیل کرده بزرگ دانا باتجربهوخردمندی را می بینید که تنهاوفقط به فقط بخود اندیشه کندحتی اینرا به جرات میتوانم بگویم که پیرمرد سالخورده ای در یک روستا که شاید سواد خواندن ونوشتن او
درحد کتب مکتب خانه ای در کودکی ونوجوانی بوده استدر طی سالهای عمر خواندن ودیدن وشنیدن
وبدست اوردن تجربیات زندگی در طی گذر عمر خود گاهانقدر عاقل تر ودانا تر ازیک فرد تحصیل کرده ی شهری ستکه تفاوت ایندورا حتی نمیشود باور کرد وعلت را نیزخدمت شما عرض خواهم کرد
که صدالبته براساس تجارب شخصی خود من بوده است .بااین توصیف که من سفرهای زیادی در کشورهای بزرگ دنیا داشته ام واگرچه بیشتر جنبه سفر در تعطیلاتی گاه یکی دوهفته ای وگاه ماهانه بوده استاما صرفنظر از مدت وزمان اینکه چقدر فرصت اشنائی با ایده ها و افکار مردم مختلف جهان را داشته اماین مطلب نیز صحت دارد که در مکان اقامت خود روزانه ودرطی سالهاازکشورهای مختلف دنیا افرادی را در محل زندگی دانشگاه وکار در اطراف وپیرامون خود داشته امکه از لحاظ کشور/ دین/ فرهنگ /وسنت تفاوتی بسزا با یک ایرانی را دارا بوده وهستند وفقط در دانشگاهی که تحصیل کرده ام ومتعلق به فرانسویان بوده وهست و دانشکده ای به نمایندگی از دانشگاه اصلی ازسوی فرانسه درنروژ میباشد که مدرک آن مدرکی بین اللملی است،اما دراین محیط که خودمحیطی خارجی درمحیطی خارجی دیگر است هم،باز از اکثر نقاط دنیا ، انواع انسانها را در میان استادان ودانشجویان واستادان موقت ودانشجویان داشتیم*( که استادان موقت *)* یعنی کسانی که برای دوره ای کوتاه مدت مثل یک هفته تا یک ماه از کشور دیگری جهت تدریس رشته ای خاص( مانندآشنا نمودن دانشجویان با اقتصاد درزمینه رشته ی تحصیلی *)می آمدند وگه گاه کلاسهائی یکی دوهفته ای نیز داشتیمکه از دیگر مدارس سراسر اروپا عده ای برای اجرای مراسم پایان تحصیلی سال آخر بعنوان (ژوری یا هیئت مدیریه *) می آ مدند تا با همفکری دسته جمعی و را وتصمیمی همگانییک دانشجو مدرک آخرین سال تحصیلی خود را طی مراسمی مربوط به رشته ی خود ,دریافت دارد.اما در کل لپ کلام این است که درهمین دانشکده نیزهماهنگی وهمکاری وهمچنین ارج نهادن به مقام ریش سفیدانی که دراین رشته واینشغل واین مدرک تحصیل کرده وعمری سر رده وتجارب بسیار داشته انداز تمامی کل اروپا وامریکا استفاده میشد ,تا دانشجوئی که ازاین دانشکده، بیرون میآید از نظر بین اللملی، لیاقت دریافت آن را داشته باشد ونظر تک تک افراد هیئت مدیر به نسبت آرا،مد نظر قرار میگرفت تا کسی با چه نمره وبه چه درجه ای ازاین دانشکده بیرون آمده وحتی بهترین ها توسط همین استاداندر محل کاری استخدام میشدند خواه درداخل کشور خواه در کشور استاد مذکورهمان رشته وهمان کشور!
واین مطلب خود نماینده این است که( فرد باتجربه ای باشد *)حال میخواهد این تجربه عملی باشد یا حرفه ای ،بهرشکل درنگاه تمام جوامع دنیا ارزش وارجی را داراست که حتی برای اتخاذ یک مدرک بین اللمللی از کشورهای دیگر بخاطر دانشجویان آن سال تحصیلی به موقع وسر زمان معین دردانشکده حاضر میشدند برای من (بودن وحضور داشتن )درمیان مردمی هم تحصیل کرده هم درجامعه با طبقات فکری متعدد باعث شده است ،که بسیاری چیزها را دریابم که
نمونه ی آن همین مطلب بوده است که کهولت وزیادی سن دلیل بر ریش سفید بودن شخصی نمیشود
وحتی میزان سنی نیز میتواند درانسانها بعنوان انسانی تجربه دیده و دانا بسیار متفاوت باشد
* ریش سفید داراترین به اندیشه است نه به دارایی و اندوخته . ارد بزرگ
و حال اینکه درک انسانها ونتیجه گیری من از آنچه آموخته امدرست یا غلط بوده است ، آنرا دیگر بعهده ی خود شما میگذارموتنها اکتفا میکنم به اینکه آنچه فکرواحساس کرده ام را در شکلی ساده بیان کنم. میدانید که هرجامعه ای درکنار دین وادیانی که بانایمان واعتقاد دارد یک سری سنتهای خاص را نیز دنبال میکند که اینگونه سنت وفرهنگ تنها رفته شده از ماهیت دینی وایمانی واعتقادی فرد نیست بلکه وابسته به نوع نگاه آن جامعه به زندگی وشکل درک وقبول آن کشور درمیان مردم آن ملت را دارد.
* نخستین گام بهره کشان کشورها ، ابتدا نابودی بزرگان و ریش سفیدان است و سپس تاراج دارایی آنها . ارد بزرگ وبا درنظر گرفتن این جمله باارزش* ارد بزرگ *میتوانم این مثال را بیاورم که بسیاری از موسپیدان جامعه ی ما که بر اثر کهولت سن وبزرگ خانواده بودنهمواره طی سنن وفرهنگ ما مورد احترام یکایک افراد خانه وخانواده ومحله و...هستند ، بیش ازاینکه از تجارب زندگی خودوبخصوص تجارب مثبت زندگی خود برای دیگران مدد بگیرندغرور سنی خود را پیشقدم دانسته وگا ه حتی بدون دادن دلیلی منطقی ویا داشتن یک دلیل قانع کننده , تنها براثر نیاز باینکه میخواهند وفکر میکنند ,باید حرمت آنان نگه داشته شوداز موقعیت خود سواستفاده کرده ودیگران را مجبور به انجام کارهائی مینمایند که شاید درست وبرحق نباشد. مطلب را با مثال ساده ای شروع میکنم مثلا:این رسم که موقع ورود ورفتن بدرون خانه ای هزار بار به یکدیگرتعارف میکنیم تا بدرون رفته، نشسته ودور هم باشیم یکی ازاین ُسنندست وپا گیر وآشناست که توسط آن منوشما * روزانه باعث ,آزار یکدیگروتلف کردن وقت هم میشویم وقتیکه هزاربار بفرما گفته ومیکوئیم نه خواهش میکنم شما بفرمائید وآقا نمیشود شما بزرگترید,نه بجان خودم تا شما نروی من ازجایم تکان نمیخورم و.....وبه همین روال، بی جهت کلی هم وقت یکدیگر را سر فقط داخل شدن به محلی که بخواهی نخواهی باید وارد شویم، میگیریم وچنین رسمی درکمتر جای دنیا وجود دارد!واصلا معنا هم نمیدهدوبرای همگان در اروپا کاری عجیب است که از معنای آن سر درنمیاورند. نه از آن جهت که حرمت بزرگتر نمی شناسندچراکه به هیچ وجه بدین گونه نیست وبسیار نیز به خانواده وکسانی که علاقمند هستند سرکشیده ومدام در مراسم اصلی وسنتی بمانند ایرانیان گرد هم جمع میشوندمن براستی نمیدانم از کجا این تصور در ما شکل گرفتهاست ، که اروپائیان ومردم غرب انسانهای بی احساس وسرد هستند که بواقع اصلا اینگونه نیست شاید آنان غریبه ای را ,بدون شناخت مانند ما ایرانی ها بداخل منزل خود راه ندهندچراکه شناسائی درستی براو ندارنداما باآن کسی که میشناسند بسیار گرم وصمیمی هستند حتی اگر از کشوری دیگر باشدبرای من بسیار اتفاق افتاده که(علت راالبته نمیدانم*) ولی بااینکه معمولا درخیابان وکوچه ,کسی با کسی بدون شناخت قبلی صحبت نمی کنند وبرخلاف مادر ایستگاه اتوبوس وتاکسی و... بی جهت شروع به صحبت با یکدیگر نمی کنند.اما برای من روزانه این تقریبامیتوان گفت همیشه اتفاق افتاده است, که بی هیچ دلیلی به هرجا میروم بامن شروع به صحبت میکنند, بی اینکه مرا بشناسندوگاه حتی میبینید درتمام طول راه چه داخل اتوبوس ومترو باشدیا درمسیری پیاده همچنان ,باین صحبت ادامه میدهندومن بااینکه هنوز هم علت آنرا نمیدانم.اما بهرحال طبق تربیت سنتی وایرانی خود قادرنیستم از آن نگاههای معمول خودشان را بدیگری بیندازم ,که وقتی بیدلیل باآنان بنای صحبت را میگذارند بطورمشخصی به آن غریبه نگاه میکنند تا شخص متقابل , نیز دریابدکه او علاقه ای به ادامه صحبت ندارد !بقولی تعارف با کسی ندارندچه اشنا چه غریبه ودر کل معتقدند که هیچ دلیلی وجود ندارد که من خودم را معذب ومقید کسی کنم که چه میشناسم چه نه، بی دلیل دارد وقت مرا میگیرد، انهم وقتی که منعلاقه ای باینگونه بحث ها ندارم. ودلیلی هم وجود ندارد که ماایرانیان تا این حد خود را مقید این تعارفات کرده ایم.بهرحال رسمی که از آن یاد کردم تنها یکی از آن رسوم وفرهنگهای وقت گیر وبیمورد است که بیهوده خود رادرگیر آن کرده ایم ونامش را هم احترام میگذاریم وصد نوع تعارف دیگرکه بهر یک نگاه کنی ,جز اتلاف وقت ونهادن شخص متقابل دریک فشار و چهارچوب وقالب بی معنا هیچ نیست آنهم در زمانی که این وقت وزمان " هرچند کوتاه داخل شدن به دری را "که میتوان داخل شد، نشست ، حال کسی دیگر را پرسید وکاری لااقل ,ارزشمندتر از تعارف بیهوده انجام داد بی دلیل ازخود دیگری گرفته وچنانچه از ان دسته آدمهائی باشیم که بسیار چهارچوب طلب ومُقّید به اینگونه رفتار ها باشیم انگاه دیگر بلائی میشویم ، به جان اطرافیان!!که من یکی دونمونه از آنها را درمحدوده ی زندگی ودرطی زندگیم داشته ام که نه تنها دوستی وآمد وشد بااینگونه افراد بسیار برای دیگری سخت وطاقت فرسا میشود بلکه دیگر حتی لطف ومنزلت خود را نیز از دست میدهد،چراکه مقید بودن به یک سری رفتارها وحتی باورهائی که ،درسنت ما و مردم درجامعه ی کوچک خانه وخانواده شکل میگیرد وبه جامعه ملت ومردم وکشور منتقل میشودباید، دلیلی داشته باشد یا براستی چیزی ضروری باشد که دلیل انجام آن نیز منطقی وبراساس موردی ارزشمندی باشد.اینکه من جلوتراز پدربزرگ خدابیامرزم بپرم داخل دراگر قرار است حرمت اورا کم کند بهتراست چنین حرمتی اصلا نباشد چراکه حرمت بداخل شدن " بدری نیست " که بر: "احترام واقعی گذاشتن بر سن او تجارب او وعلاقه ایست که من بدینگونه باو نشان میدهم "کاریست که من حاضر بودم وهستم وخواهم بود که برای بزرگتر ازخود در مقام احترام انجام دهم ومسلما آنکه آنقدر شعورو فهم ودرک وتجربه زندگی را داراست که باوبه چشم بزرگتر و ریش سفید نگاه شود انقدر نیز درک بالائی دارد که مقید اینگونه رفتارهای بیهوده ووقت گیر نباشدوحتی با لبخندی ازآن بگذرد وکمترین اهمیتی نیز به اینکه من اول داخل شدم یا او ندهد. منظوراز گفتن این تنها" گفتن از * دَر * نیست " !منو شما مسلما بسته به جانمان هم نیست ، اگر دودقیقه هم تحمل کنیم ودیرتر وارد آن درشویم و اما آنقدر درها برای وارد شدن به زندگی هست که "اگر براستی وارد شدن بدری "می بایست اهمیت داشته باشد "آن در باید دری باشدکه،دخول به آن برای منو تو و دیگرانثمری واثری داشته باشد*") اینکه نتیجه اش این باشد که پرتغالی پوست بکنم وگپی بزنمودست از پا درازتر با مغزی انباشته از هزار سخنی که همه باهم نیز میگویند واخرهممعلوم نیست چه کسی با چه کسی حرف میزند و کلا موضوع صحبتهائی متغیر ومتفاوت باشد ... و صحبتی که روبروی توبا بغل دستی دست راست تو میزند زمین تا آسمان با دست چپی تو فرق میکند...خدائی هم, شنیدن غرغر های روزانه که آقا زندگی سخت شدهپرتغال کیلوئی ...همسایه بغلی دختر شوهر داد...شهرداراز در ورودی عمارت چندین طبقه سازمانی رد شدو نیم نگاهی هم بمن انداخت نمیدانم مرا دید یانه....من خود هرچه فکر میکنم، درنهایت اینها بازهم نمیدانم نتیجه چیست ؟ومن به چه رسیده ام ؟جز یک سرسام مغزی از تنوع صداهای مختلف خروسی وجیغی وخنده های بلند وکوتاه وریزکه همه را سرگرمی ودور هم بودن نام گذاشته ایم انهم نه برای یکی دوساعت بلکه برنامه ی یک ناهار یا یک شام یا ناهار وشامی خانه خاله جان وعمو بزرگ که یعنی ساعتهای متمادی نشستن وشنیدن یک مشت حرفهای بی نتیجه و...اما وقتی ازهم جدا میشویمهمه سری بادکرده داریم چشمان سرخ وشکمی انباشته از: تروخدا ازاینهم بخورید ... نه نمیشود بخدا باید بخوریدمن اصلا اینرا فقط برای شما پختم ! (حالا دیگر ترکیدنتان بمن چه.... ،زحمتش را که کشیده ام....!!! *) و... نمیشود جانم باید بخورید این فقط مخصوص شماست آخه بخدا چون تو میومدی درست کردم!!وفردا** کلستروی بالا، قند، فشار خون ، درد در هزار جای بدن.... آنگاه همین اقا وخانم از راه رسیده میگویندکه :مگر نشنیده ای که از قدیم ندیم گفته اند:هرچیزی به اندازه اش خوب است!نه باید خیلی خورد نه کم انسان در زندگی درهمه چیز باید میانه رو باشد!چه شکم باشد چه راه زندگی! بسا عجب که لیوان آبی هم کسی در بیماری دستت نمیدهد ,که همان( او *بود که ) اصرار میگرد: جان من بخور مخصوص تو پخته ام!!...حال دراین جمع باور کنید آن ریش سفید هم اگر باشد بیشتر ازمن سرسام گرفته است!!! وبدبختی اینجاست که این ریش سفید درجامعه فعلی ما درخانه ها وامکانی همراه بامامیتواندحضورش بیشتر از هرچیز ی دردنیا مثمر ثمر تر باشددرزمانی که بغل دستی من از آرایشگاه زنانه وسمت چپی من از اخرین مدل ماشین غربی حرف میزند ومن درمیان همهمه ی سخن گفتن همه باهم یکدفعه باید به دست راستی بگویم: بعله حق باشماست عجب آرایشگری... وبدست چپی ا م بگویم بله اقا دنیا داره ، پیشرفت میکند ، اینکه چیزی نیست بزودی همین ماشین , درعصر جدید جای ایستادن پشت چراغ قرمزیا در پشت خط کشی،روی هوا پشت، خط کشی خواهد ایستاد!...و شما عابر پیاده روی زمین باشی یا روی هوادیگه خودت تصمیم میگیری که خواستی رد شو نخواستی نشو!اوباید قانون را رعایت کند بعله اقا ... یعنی چه دنیا قانون دارد اقاجان!وکلی (من میدانم ها واینده اصلا برای من مثه کف دست است ... و بسیار خوانده ام که....و بعدهم صحبت سیاسی شروع شودکه اینجا دیگر اوج بدآوردن هاست!!! و دروغ چرا آن راهم روی ترازو بگذاریم آنطور که" باید " به هیچ طرف، سنگینی نمیکندواین میان بارها دید ه ا م ، بارها وبارها که(( آنکه می بایست دراین لحظه ، این موقع، همین جاحرف میزد)) آرام وساکت به جمع نگاه میکندوشاید تخمه ای را میشکند ولبخندی نیز بر لب نشانده ودراین نگاه ** هزاران حرفی ست** که من ارزو داشتم جای همه ی این حرفها بشنوم! ... ووقتی هم که بحث را بهر بدبختی وسختی ومشکلی که امکان دارد میکشی به سوی اوتا از حضور او وسخنان او بهره مند شویدوتا دیگر که حوصله این حرفها را ندارند ,با این جمله که :ای بابا این حرفها را ول کنید بگذارید دودقیقه باهم هستیم ]بگیم وبخندیم !ومانع ازاین میشوند که بزرگی از بزرگی خویش از انچه ارزش شنیدنشرا داردما را محروم بدارد چرا که براستی اونیز این جمع را دراین حد ودراین منطقه از موقعیت فکری نمی بیند که بخواهد برایشان چیزی گفته وترجیح میدهد شنونده باشد وبس
* اندیشه و سخن ریش سفیدان برآیند بردباری ، مردمداری و سرد
و گرم چشیدگی روزگار است . ارد بزرگ
.هدف ازاینهمه درازگوئی ,دقیقا این نکته است که:تفاوت سنتها درهمینجا آنقدر قابل لمس است که باید قبول کرد که سنت بدی داریم وسنت خوب , وهمواره نمیشود گفت سنت وفرهنگ جامعه ای چون متعلق به آن کشور است ,همیشه خوب وبجاست.کمااینکه در برنامه مدارس امریکا واروپا رفتن ولدین به مدرسهبرای روز خانه ومعلم یا والدین ومدرسهکه درایران چهار میزی وصندلی ست وچند معم ووالدینی که یا می ایند یا خواهند آمد یا یک روز بالاخره به این اهمیت میدهند که ببینند درمدرسه چه میگذرد چه باید بگذرد وبرنامه چیست ,در کسالت یک مشت حرفهای جاری کتبی خانه میشود وخداحافظ شما....ودراین سوی ابها من مادر می بایست کیکی یاخود بپزم یا خریداری کنم همراه با فلاکسی قهوه یا چای هرچه دلم میخواهد یا اب میوهوبر م به جمعی در سالنی بزرگ تناتر مدرسه با دیگر والدین یا بچه هاحال یا برای دیدن اینکه فرزندم قرار اینگونه است که فلان درس را برای کلاس ومدرسه کنفرانس بدهدیا مدیر ومعلمی قرار است طی دوساعتبرایمان از برنامه آتی مدرسه بگویدو همچنین روزهای تعطیل وروزهای سفر یا گردش دانش اموزی یاکمپ وغیره...که معمولا تلاش میشود بیش از یکساعت خیلی باشد یکساعت ونیم بیشتر وقت مردم ازسر کار امده را درعصر آنروز نگیرندوپس از پایان بحث وگفتن برنامه های کلاسی والدین بدورهم با معلم ومدیردورهم نشسته و پس از اجرای برنامه اصلی همه از چای وقهوه ونوشیدنی وکیکهای متنوع یکدیگر استفاده کرده وگپی نیز میزنیمنه مزاحم استراحت منزل دیگری شده وخانه اش را بهم میریزیمنه وقت بعد از یکروز کار چه در بیرون چه در خانه یکدیگر را تلف میکنیمنه درنهایت سالن را بحال خود رها کرده میرویم بلکه همگی با کمک یکدیگرپس از پایان مراسم صندلی ها را جمع کردهکیک وبشقابهای یکبار مصرف را بدور ریختهومابقی انچه اورده ایم را باز میگردانیم هم کاری انجام داده ایم هم همه ی همسایه های ان محل را یکجا دیده ایم(چون هر منطقهای مانند هرشهرک برای خود یک دبستان/و یک مدرسه راهنمائی دارد که شاگردان دوراز محل سکونت خود نباشند وبراحتی وبدور از خطر و ترافیکوبعلت گرم وسرد بودن هوا ناچار به طی مسیر طولانی نباشند وپیاده قادر باشندبه مدرسه برسند و چه کودکان چه والدین به خانه ومدرسه دسترسی راحت داشته باشند*)وبا همه ی این تفاضیل دراینروز از بچه خود هم بیخبر نمانده ایم و همه وهمه در دوساعت بدون مزاحمت یا ازار برای کسی انجام شدوحال چرا بحث را باین کشیدم ؟! برای انکه بگویم اینان چه تفاوتی با دیگر ممالک دارند جز اینکه به نظرات پیشنهادات هم بزرگان وریش سفیدان خود برای برنامه ریزی درزمینه های کوچک وبزرگ درخانه خانواده جامعه وکشور اهمیت میدهند .گِره های که به هزار نامه دادگستری باز نمی شود ، به یک نگاه و یا ندای ریش سفیدی گشاده می گردد . ارد بزرگ ودرعین حال پیشنهاد تک تک افراد وتو جه به نیاز فردی هرکس را نیزمد نظر گرفته من بعنوان یک مادر یا کی از والدین میتوانم درجمعروز مدرسه نظر بدهم که برای مثال بهتر نیستروز گردش علمی بجای دوشنبه پنجشنبه باشدوتمامی افراد دراینمورد نظر داده کل ارا مورد قبول جمع قرار میگیرد وانگاه که هریک از والدین مایل باشد میتواند برای کمکچه در برنامه های داخل مدرسه چه گردشهای علمی کلاسیچه حتی پیک نیک های وتفریحاتی که مدرسه برای بچه ها به نسبت موقعیت اب وهوا میگذاردشرکت وبا آنان همراهی کرده ونوبتی دربرنامه های مختلف فعالیتی بعنوانوالدین را بعهده بگیرد که فشار مستقیم بر گردهیک مسئول مدرسه مثل مدیر ومعلم نباشد با اینوصف متوجه میشویم که چگونه میشود هم اجتماعی بود وهم بدون اتلاف وقت به انجام کارهائی رسید که انجام آن ضروری وحائز اهمیت است .کاش یاد می گرفتیم محبتمان بدیگران اجباری نباشد ،زیادی نباشد، مزاحمت آور نباشیم وکسی را که دوست میداریم از روی دوست داشتن آزار ندهیم نه لااقل به این شکل که تمامی مدت با توقعات خود ازاو (که دوستش داریم )منتظر ومتوقع باشیم که همیشه برای ما درهمه وقت حاضر وآماده باشد وهرچه دردست دارند زمین گذاشته به ما بپیوندند چونکه ما از آنان درخواست کرده ایم ! که این نه محبت است نه دوستی بلکه کمال خودخواهی وخود بینی شخص درمقابل آنان است که دوستش دارند!...ودر عین حال کاش یاد میگرفتیم از دوست داشتن دیگران م سواستفاده نکنیم واگر کسی دل خود را باما تقسیم کردبطور مداوم از اوخواهان این موضوع نباشیم که درخوب وبد اعمال او،اورا به هرآنگونه که هست بی چون وچرا بپذیریم بواقع دوست خوب وآن کسی که براستی دوستما ن دارد دردرون دل هرگز نمیتواند ومایل نیست , همپای اشتباه ما گام بردارد وبر خطای ما ازروی دوستیمهر تائید بزند که این دوستی نیست ، بلکه دشمنی ست !ونمی تواند نیز همواره حتی وقتی درست نیست همپای ما باشد ویا مشوق خطاها ی ما ,کسی که مارا دوست میدارد یا به ما اهمیت میدهد معمولا مایل نیست باعث رنجش ما باشد وهرگز خواستار این نیست که مهر خودرا ازاو دریغ کنیم وشاید حتی برحسب علاقه ای که بما دارد بما درخواسته های حق وناحق ما نه نگوید!اما ما هرگز نمی بایست اورادر چنین مخمصه ای قرار دهیم مخمصه هائی چون به جای من دروغ بگو که مرا حمایت کرده باشی ،پیش فلانی ، چنین وچنان نگو یا اینرا بگو آنرا نگو اگر خواستی بگوئی این شکلی بگو تا من ضایع نشوم وحرف من هم مصداق درست پیدا کند وفلانی بداند اگر چیزی میگویماین تنها من نیستمکه اینگونه فکر میکند بلکه (همه همینطور فکر میکنند *)واوست(یعنی شخص ثالث در زندگی او*)که اشتباه میکند وبدین شکل بخواهیم بخاطرعلاقهای که بدین شخص داریم چیزی بگوئیم که حتی خود با آن مخالفیم!وامثال این...ویا مدام از دیگری بخواهیم چون با ماست درست عین خودما باشدومثل ما رفتار کند مثل ما بپورشد یا حرف بزند یا حتی فکر کند!بگذارید هرکس خودش باشد همان که هست وهیچ اصراری نیست کسی را دوست بداریم که تفاوتی بزرگی باخود ما دارد یا لااقل اگر همچنان دوستش داریم نه اورا متعهد ومجبور به این کنیم که چیزی غیر واقعیت فکری واندیشه خود باشدنه خود را برای او تغییر دهیم بلکه برایداشتن او لااقل کمتر بااو باشیم تا از دوستی اوهم محروم نگردیم وباعث رنجش یا ناراحتی او نیز نباشیم!بواقع این محال ممکن است کسی بتواند بطور مداوم نقش ترا بازی کند وبرای تائید تو مدام پشت تو مانده جز آن بگوید جز آن فکر کندجز آن رفتار کند که بواقع خلاف شخصیت اوست واصل مغایر با اندیشه های اوست!متاسفانه این نیز بسیار دیده میشود که ما ازدوست صمیمی یا نزدیکان صمیمی خودچنین توقعاتی را داریم که مداوم همه گونه ودرهمه ی شرایط تائید کننده ما وحامی .پشت ما باشندوچنانچه همه ی انچه را اما میخواهیم انجام ندهند ازاو میرنجیم واین دقیقا همان رفتاریست که می بایست از آن حذر کنیم ,اگر براستی مایل هستیم کسی یار صمیمی ما باشد می بایست اورا به همانگونه که هست بپذیریم واز عقاید وافکار او اگر هم مخالف فکر واندیشه ورفتار ماست خرده نگیریم چیزی مسلم است منو شمایا میتوانیم باکسی دوست باشیم یا نمیتوانیم اگر تفاوتها آنقدر وسیع باشد که این دوستی ها آزاردهنده باشندشاید بهتر است بدنبال دوست دیگری بگردیم که بتوانیم لااقل در زمینه های بااون توافق اخلاقی حاصل کنیم یا نه انقدر متفاوت نباشدکه بودن بااو رنج وعذاب ما باشد ومدام خودرا معذب او،ومعذب توقعات وخواسته هایش بدانیمدربسیاری مواردچنین میشود و...چون بدلایل متفاوت وغیر عمدی کسی از دوستان وعزیزان مورد علاقه ی ما نتوانست ونخواست، نشد یا برایش مقدور نبود , که اینگونه باشد اینگونه رفتار کند .اینگونه خود را با ما تطبیق دهددرنهایت ازاو برنجیم اورا ترک یا طرد کنیم معمولا منطقی آن این است که چنانچه مشکلی بااو داریم آن مطلب ویا مطالب را بااو درمیان بگذاریم وبگوئیم چرا وبه چه دلیل باتو توافق اخلاقی ندارم اما درهر شکل اگر اوهم ازااینکه شما حاضر نیستیدخود را بخاطر او تغییر دهید یا اینکه حاضر نیست کمی درخود تغییراتی برای اینکه دوستی ادامه داشته باشد بدهدبدانید این دوستی بهتر است درجائی خاتمه یابد تا اینکه آزار روح ما شودریش سفیدان اما چنین محسناتی را دارا هستند ,که همواره درهمه حال اقدر دانا وبا تجربه هستند که مراعات دیگران را کردهودر عین حال از معذب کردن دیگران بخاطر حرمت خویش پرهیز کرده وز حرمت خویش نکاهند وهرگز از احترام خودسواستفاده نکننداین دقیقا همان احساسی ست که ما درخانه وخانواده وفامیل وهمسایه آنقدر ادامه میدهیم تا روابط محو ومحو وسرانجام قطع میشود. در همینجا فرگرد ریش سفید را نیز بپایان میبرم بااین امید که هریک ازما توان این را داشته باشیم که درجایگاهی که هستیم اگر نه بزرگترین نه بهترین نه خوبترین بلکه فقط خوب باشیم همین کافی ست !!!
وما نیازمند این هستیم که هریک خود برای خود ودیگران حضور داشته باشیم اماده باشیم وبموقع باشیم ولازمه ی این " بودن " آن است که بگونه ای رفتار کنیم وبادیگران رفتاری داشته باشیم که هرگز کسی درحضور ودرکنارما احساس خفقان یا خستگی یا هرنوع احساس کسالتو بدی را نداشته باشد بلکه از بودن درکنارما براستی وبه معنای واقعی کلمه : شاد ودر آرامش باشد
.واز لحظات بودن باما شعف ولذتی احساس کند وبراستی دراین ساعات خستگی از تن او به بیرون برود وشادمان ازخانه وازکنارما راهی شود.
بزرگواری ، بی مهر و دوستی بدست نمی آید . ارد بزرگ
__ گوشه های خیال ___
سر میزنم به گوشه های خیال
انجا کسی مرا محکوم نمیکند
آنجا هیچ پرنده ای قفس نمیشناسد
هیچی گلی پژمرده نمیگردد
عشقی نمیمرد
هجرانی نیست
میشود به بی نهایت آرزو رسید
هرگز... وجود ندارد
ناممکن ها... ممکن است
و دل غمگین نمیشود
نمی شکند... محزون نمیگردد
آه نمیکشد
کاش زندگی پر بود
از گوشه های خیال
وگوشه گوشه های دل پر بود از آرامش خیال
دوم اردیبهشت 1386
___ * فرزانه شیدا ____
*ریش سفیدان ، زنجیر ارتباط نسل ها هستند . و خاندان بدون ریش سفید ،گذشته ای کم رنگ دارد و آیین های به جای مانده ، به هزار گونه ، تفسیر می شود . ارد بزرگ
پایان بخش فرگرد ریش سفید
_●به قلم فرزانه شیدا ●_
Farzaneh Sheida - fsheida

جلد دوم کتاب آرمان نامه ارد بزرگ به قلم فرزانه شیدا


کتاب بعد سوم آرمان نامه


بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ریش سفید*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *میهن*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *سرآمدان*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *پیران*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *دشمنی*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *تندرستی*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ادب*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *باران*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *روزهای سخت*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *بخشندگی*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *گردن کشی*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ریشه ها*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *راز*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *رایزن*



سروده ی جاودانه و زیبای بانو فرزانه شیدا با عنوان ارد بزرگ

ارد بزرگ Orod Bozorg / Great Orod

برای دیدن پوستر در اندازه بزرگ بر روی تصویر بالا کلیک کنید

اُرد بزرگ


دراین دنیای وانفسا

گهی ویران گهی شیدا

گهی آواره ی دهری

گهی جا مانده در دنیا



رهم تاریک و گه خاموش

نه گرمی های یک آغوش

چه افسرده رهی رفتم

به قلبی خسته و مدهوش



نه نوری در ره تارم

نه شمعی در شب زارم

نه مهری تا که جان گیرد

درآن قلب ِ گرفتارم



دراین ره وه چه بیهوده

نه دلخوش یا که آسوده

رهی رفتم , بسی گُمره

به دل صد غصه آلوده



بناگه نور رخشانی

توگوئی در زمستانی

بدل گرمیِ بودن داد

به دل زآن درد و ویرانی



از او بس پرس وجو کردم

ز او دل زیرورو کردم

به عشقی با کلام او

به" شیدائی "چه خو کردم



کلامش آسمانی بود

چو اکسیر جوانی بود

به نامش " زندگانی " بود

و " نام او جهانی" بود



سخن از "مرد " دوران است

چو فکرش مایه ی جان است

میان هرکلام او

تو گوئی راز پنهان است



در این دنیا دراین برزن

ز نام "او" بگو با من

بخوان" اندیشه ی" او را

به عشق دل, ز جان و تن



بگو: " اُرد بزرگ " ما

چه می گوید در این دنیا

"کلامِ او" چو آئین است

سخن در هر سخن گویا



سخن؛ حرفِ منو ما نیست

سخن ,از رنجِ فردا نیست

سخن," اندیشه ای ناب "است

چنین "اندیشه "هرجا نیست



کلامش روح جاویدان

وجودش مظهر ایمان

خدای فکر و اندیشه

به نام " اُرد" این ایران



کلامش روح هر شادی

به ویرانی چو" آبادی"

بخوان در هر کلام او

پیام سرخ "آزادی"



پوستر شعر استاد فرزانه شیدا با عنوان "ارد بزرگ" با کفیت خوب و حجم 308 کیلوبایت در لینک های زیر قابل دریافت است

http://avaxtm.com/out.php/i24415_ORODBOZORG.jpg

http://www.freeupload.com.au//uploads/2/OROD BOZORG.jpg

پوستر شعر استاد فرزانه شیدا با عنوان "ارد بزرگ" با کفیت بسیار بالا و حجم 788 کیلوبایت در لینک های زیر قابل دریافت است

http://avaxtm.com/out.php/i24420_ORODBOZORGnew.jpg

http://www.freeupload.com.au//uploads/1/OROD BOZORG new.jpg


منبع : سایت بزرگ شیروان

*انتخابات*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *انتخابات*

کتاب بعد سوم آرمان نامه


بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ

* فرگرد انتخابات


دراین بخش به بررسی افکار اُرد بزرگ در باره *فرگرد انتخابات* خواهیم پرداخت در جهان امروز همانگونه که می دانید چه کشور پادشاهی باشدچه جمهوری هر4 سال یکبار انتخاباتی جهت انتخاب رئیس جمهور یا نخست وزیر( در کشور پادشاهی ) بدین شکل که نخست وزیر وقت، زیر نظر پادشاه حکومت ان کشور را اداره می کند*)،صورت می گیرد,که در طی آن تعدادی به نمایندگی در این انتخابات :" کاندیدا " شده وخود را بعنوان نماینده درانتخابات معرفی میکنند ومردم نیز از طریق رسانه ها وبا تبلیغات رسانه ای وحزبی آن" کاندیدا یا نماینده"بااو وشرایط وتحصیلات وعقاید سیاسی /اجتماعی /فرهنگی... او آشنا می شوند ومسلم است که تنها کسانی میتوانند دراین انتخابات تقاضای نمایندگی نمایند که شرایط لازم برای اداره کشور در زمینه های مختلف سیاسی را
دارا باشندوبر طبق قانون اساسی همان کشور وهمچنین بر اساس دموکراسی ،این انتخاب صورت می گیرد. و این مطلب کاملا مشخص است که مردم دردرجه ی اول، زمانی که در انتخاباتی شرکت می کنند جز نیک بختی وصلاح خود وجامعه ی خود به چیز دیگری اندیشه نمی کند. در کل همانگونه که در" فرگرد فرمانروا " نیز اشاره شد انتخاب یک فرد بعنوان سردمدار ورئیس جمهور و نخست وزیر نه تنها در سرنوشت دولت وملت آن کشور سهمی به سزا را بازی می کند بلکه دیگر کشورهای جهان نیز گام به گام مراحل کاندیداتوری (نمایندگی ) تا انجام انتخابات ومنتخب شدن یک فرد را دنبال میکنند وتفاوتی نمی کند که آن کشور از کدامین قاره دنیا یا تا چه حدودی کشور مذکور فقیر یا داراست ویا چگونه درامر کشوری , کشور خود را اداره می نماید.چرا که برای مثال اگر این کشور درمیان جنگلهای آمازون نیز قرار داشته باشد وهمچنان درآن آدمخواری نیز رواج داشته باشد آنگاه
دیگرکشورهای دنیا، بی خبر نمانند که چند دیگ دیزی آدم روزانه بار گذاشته شده است تاسرشماری جهانی در آمارگیری سالیانه ودرتاریخ اشتباه نشود!!! ودرعین حال از چگونگی

وضع دیگر کشورها بی خبر نمانند.! (البته این مثال تنها جنبه مزاح داشته وهدف از آن جلوگیری از خمیازه های شما در طی خواندن این مطالب بود وگرنه درکل مردم آدمخوار از انتخابات چیزی نمی دانند! ما هم از آنها ومزه دیزی های آنان بی خبریم !) . بهر شکل ، اثر انتخاب یک فرد در یک جامعه بر دیگر جوامع وملل دنیا ،تاثیر گذار خواهد بود وبمانند همان زنجیره غذائی را می ماند که در" فرگرد فرمانروا" بر آن اشاره شد بدین معنی که زنجیره ی " اعمال سیاسی -اجتماعی وهمچنین نگاهداری و رسیدگی کشوری / قانونی / دولتی هر رئیس جمهور وقت یا نخست وزیر نیز در کلِ ماهیت جهانی اثری به سزا دارد
*انتخابات ومنتخب شدن ریاست جمهوری و یا نخست وزیر در هر کشوری سرنوشت ساز کشور ملت وحتی دیگر کشورهای دنیاست ، انتخابات مکان شعبده بازی دیوان سالاران نیست ! . ارد بزرگ*
از اینرو نه تنها دست مردم می بایست درانتخاب آزاد باز گذاشته شود" بلکه انتخابات می بایست " صددرصد آگاهانه , صورت گرفته شودومردم با شناسائی کامل " نماینده وکاندیدا " ی خود اقدام به انجام اینکار کنندچراکه هر آنچه پس ازانتخابات انجام شود وبدست هر رئیس جمهورونخست وزیری که باشد،" نتیجه ی این و آن انتخاب " درروال زندگی مردم در کشور ودر دنیا نیز،به مرور زمان مشاهده خواهد شد . واگر نماینده ای به راستی وطن پرست،وخواهان صلاح جامعه ی خود باشد ،
تنها زمانی اقدام به تقاضای نمایندگی میکند که اطمینان کامل داشته باشد که قادر به گرداندنچرخه ی سیاسی یک کشور هست وصلاحیت لازم در این امور را نیز دارد.و لذا خود نیزمیبایست اولین کسی باشدکه خواهان انتخابات آزاد استچراکه چنانچه یک نماینده خود با آزادی انتخابات "مخالف "باشد
خود نیزنماینده این خواهد بود در هیچ زمینه ای نیز آزادی در آن کشور برقرار نخواهد بود .چون در " ساده ترین شکل آزادی "(مخالفت ) خویش را نشان داده استودرنتیجه صلاحیت لازم جهت کاندیدائی یا حتی انتخاب شدن بعنوان سردمدار یک کشور را ندارد.بسیار دیده ایم که درانتخاب ریاست جمهوری در آمریکا پیش یا پس از آن افرادی چون "کلینتون" چگونه پرونده فساد آنان بارها وبارهاباز وگشوده شد است وتا زمانی که بر این مقام بوده ا ند ! یادربرنامه های تلوزیونی وزرای دیگر .وهمکاران ونزدیکان اوبه افشاگری واقعیتها دست زده اند.یکی از این نمونه هارابطه او با زن جوانی بود که شکایت کرده وحتی همسر ایشان خانم کلینتون نیز در طرفداری از اودر رسانا ها اعلام کرد
گذشت دوره ی ریاست جمهوری او وپس از سالها که خبرنگاران ومنتقدان سیاسی بطور مداوم این پرونده را می گشودند ،سرانجام اعتراف به خطای خود نموده واقرار کرد که چنین چیزی بوده است
وشکایت خانم مورد نظر بر اساس حقیقت انجام شده است. اگرچه این ربطی به سیاست وموقعیت سیاسی ندارد اما درهر شکل بنوعی بهره برداری منفی از مقام و درنام شناخته شده ای سوء استفاده از مقام شخصیتی یک کشور است که برای هیچیک از ممالک دنیا شایسته نیست کخ چنین اخباری ازسوی مرد اول ایشان به گوش دولت وملت وجهانیان برسد ودر واقع میشود گفت که درخفا ودر پشت صحنه همچنان وهمواره سیاستمداران بزرگ دنیاچون فرمانروایان پیشین همچنان در زمان قدرت خود " اما بانوعی امروزی تر "به همان اعمال گذشته ادامه میدهند. ودرصحنه های سیاست نیز صرفنظر از خیانتهای شخصی دست به اعمالی میزنند که درمقام ایشان برازنده ی هیچ یک از بزرگان کشور یا ملل ومملکتی نیست وتاسف دراین است که انسان با " بدست آوردن قدرت "
معمولا تغییر شخصیت داده و براحتی اسیر وسوسه های " قدرت " میگردد.وکمتر کسی در طی قرون برجا مانده که در پشت نقاب خیرخواهی های بظاهر ملی خود, براستی حتی اگردر گذشته نیز انسان خوبی بود همچنان قلب انسانی ومعرفت فضیلتی خود را بعنوان یک انسان درستکارحفظ نماید
واینگونه "خود باختن "ها متاسفانه تا بدانجا میرسد که طعم قدرت ازهمه چیز دردنیا نیزشیرین تر می نماید !... و گذشتن از این لذت براحتی بر همگان مقدور نیست. ودراین میان آنان که همچنان درستی وپاکدامنی وصداقت ووطن پرستی واحساس ملی و حس زیبای میهن پرستی خود را به کشور ومملکت و ملت حفط مینماید ,هرگز دلیلی بر این نمی بیند که مشکلی با افشا شدن وبیرون آمدن
حقایق زندگی سیاسی /اجتماعی خود در دوره ی انتخابات یا پس از آن داشته باشد وبا خیال راحت ووجدان آسوده از معرفی خود وسرگذشت واعمالنامنه ی زندگی خود افتخار نیز کرده وخوشحال نیز خواهند شد. کمااینکه در ضرب المثلی از قدیم گفته اند:
" طلا که پاک است چه منتش به خاک است "!
وآنکه بر خود شک ندارد واهمه ا ی نیز نخواهد داشت که درطی جریانات سیاسی دوره انتخاباتی
" آنچه هست وآنکه هست "برای اطلاع عموم در دسترس همگان قرار گیرد. زیراکه معمولا در طی دوره ی پیش از شروع انتخابات تمامی شجرنامه ی اعمال وزندگینامه فرد را جستجو میکنند تا بهترین اگاهی را برای انتخاب بهترین نماینده در اختیار مردم قرار دهند ، در نتیجه نماینده موظف است تمامی آنچه را که در زندگی او اعم از اعمال واخلاقیات وتحصیلات که براو گذشته یاانجام داده است
بدون کم وکاستی در اختیار یک انتخابات آزاد قرار داده واجازه خواهد داد که مردم اورا دقیقا باتمامی افکار واندیشه ها واعمال سیاسی/ اجتماعی/ فرهنگی و.... او بشناسند تا بهتر بتوانند کاندیدای محبوب خودرا انتخاب نمایند
*امروزه ، انتخابات آزاد تنها راهکار ادامه زندگی سیاسی فرمانروایان است . ارد بزرگ
درعین حال درتمامی کشورهای جهان این امری عادیست که حزب های مختلفی بانامهای راستی /چپی /کارگر ودیگر نامها وحزبها ...در انتخاباتی آزاد شرکت کنندکه در اروپا این" احزاب" را "پارتی "های سیاسی میخوانند که درمجلس وقت کشوری خود و درهر کشور ,ازهمه ی این گروهک ها نیز تعدادی حضور دارند. و درصورت انتخاب شدن هر یک ازاینها دیگر حزبها نیز دریک قانون دموکراسی که جز اساس نامه قانون آن کشور است " نمایندگانی"نیز در مجلس آن کشور به طرفداری از حزب خود ومردمان موافق باخود ,در مجلس ودر آینده ی سیاسی آن کشور حضور خواهند داشت.
* انتخابات نیاز به هنجاری خردمندانه دارد خردی که باور همه نخبگان آزاد اندیش کشور باشد . ارد بزرگ
تنها در این میان مثلا زمانی که یک حزب انتخاب میشود ( که خود نامی برا آن می گذارم
تا در سخن , آزادی گفتار بهتر وبیشتری داشته باشم*). : برای مثال اگر سه حزب داشته باشیم با نامهای :
۱/حزب سنجاقک
۲/حزب پروانه
و - سرانجام ۳ / حزب گنجشک

حال اگر حزب پروانه در این انتخابات به تعداد رای مردمی انتخاب شد آنگا ه از حزب سنجاقک و گنجشک نیز نمایندگانی به نمایندگی از مردم در مجلس ان کشور انتخاب می شوند اما حق تقدم وزرای مجلس" پروانه" بیشتر خواهد بودکه " شاه پروانه ی اصلی" انتخابات شناخته وانتخاب شده است
تا " برای مثال " حزب پروانه " ده نفر یا اعضای بیشتری را "در مجلس وقت , معرفی می نماید
دیگر حزبها مثلا هریک ۵ نفر را به نمایندگی از حزب خود به مجلس معرفی می نمایند. وحزب پروانه منتخب شده ,اجازه انتخاب دیگر پروانه های منتخب خود را پس از انتخابات در طی برگزاری برنامه ای دولتی درمجلس انتخاب ومعرفی خواهد نمود . واین قانون تنها برای این است که حزبها ی منتخب مردمی, همگی نقشی در سیاست ملی آن کشور را دارا بوده و" نظرات مردمی همگان " (به نسبت رای کل مردم ) درآن کشور برای انجام امور سیاسی و...بدرستی اعمال شده و انجام گیرد. واین حقیّ مردمی براساس دمکراسی داخلی و جهانی ست که به ملت آن کشور تعلق دارد .
* دیوان سالاران بر این باور نباشند که انتخابات حقی است که آنها به مردم می دهند ! . ارد بزرگ*
کما اینکه اُرد بزرگ نیز درگفتارهای بسیار میفرمایند:
*انتخابات آزاد ، دشمن هیچ یک از باورهای توده مردم نیست . ارد بزرگ
* انتخابات درست و سازنده ، ناجی کشور و نادیده گرفتن آن ، پگاه رستاخیزی هولناک است . ارد بزرگ*
*کشوری که گروه های هدفمند سیاسی انتخابات ندارد هر روز بیشتر به پستی می گراید . ارد بزرگ*
تکرار وبازگوئی" تعریف قانون انتخابات" در زمان کنونی امروزه شاید باید ، بیشتردرمدارس ,آموزش داده شودچرا که در حال حاضر تمامی مردم در کل ملل دنیابا قوانین انتخاباتی آشنائی کامل دارند. در اروپا وامریکا نیزدر طی انتخابات معمولا حزب ها ی دولتی، تبلیغاتی وسیع راراه اندازی میکنند ومبالغ هنگفتی نیز خرج آن میشود و دراین میانه خبرنگار ونویسندگان کشوری نیز تمامی هّم وغم خود را برروی این متمرکز میکنند که آنچه ضروریست به مردم وملت اطلاع رسانی شود , حتی دراین میان عده ای در قالب طنز وکاریکاتور از نمایندگان انتقاد ویا به دست انداختن کاندیدا ونماینده ای دیگری می پردازند که او را لایق این انتخابات نمیداند یا اینکه خود مخالف او وحزب اوهستند. " .واین کاری عادی ومعولی ست وپس ازانتخابات نیز بسیار پیش آمده ومیآید که " نویسندگان طنز نویس که در قالب طنز معمولا به بازگوئی دردهای جامعه وحقایق کشوری مشغولند"بطور هفتگی وحتی روزانه کاریکاتورها وطنز هائی برای مثال برای پرزیدنت امروزی امریکا " اوباما " کشیده وبه دست نشر روزانه ای در روزنامه بسپارند واینگونه اعمال
نه تنها از جانب دیگران با برخوردی نامناسب روبرو نخواهد شد بلکه حتی بعضی از" پرزیدنت ها "و
"رئیس جمهوری وقت" و حتی " وزرای مملکتی" نیز چه در بازی انتخاباتی چه بعد از آن هرچه برای خود او کشیده یا نوشته باشد وبعنوان هرچه هست را خوب وبد بعنوان ,خاطره ی دوران کاری خود جمع آوری کرده وبیادگار نگاه میدارند. بینش باز ایشان نسبت به آنچه در جایگاه کاریکتور وطنزهای داخل آن وحتی جوکهائی که برای ایشان میسازند ازاینروست که همواره در قالب طنز حرفی برای گفتن وجود دارد که برای یک پرزیدنت ورئیس جمهوری می بایت صدایی برای شنیدن باشد واز افکار عمومی نیز درهر شکلی باخبر باشد خواه درمیان طنزها ی هفتگی باشد یا در کاریکاتوری ویا درمیان عوام بصورت مزاح وشوخی این است که هرگز عکس العمل ناشایتسی با ایشان نخواهند داشت و هرچه باشد وبهر گونه باشد آنرا صدای مردم محسوب میکنند وحتی کاه کهتوهینی نیز دراین میان در شکل طنز وکاریکاتور اتفاق میافتد باان برخورد تندی نمیکنند چرا که یک سیاستمدار وبزرگ یک جامعه میبایست اندیشه وفکر بزرگی را نیز درا باشد وقادر بدرک این مطلب نیز باشد که مردم به گونه های متفاوت اظهار نظر میکنند وایشان درخدمت ملت موظف است که تنها گوش شنوا باشد وبس .در امریکا برنامه ای در تلوزیون بصورت هفتگی پخش میشود بنام (۶۰ دقیقه /سیکستی مینوت*) که این برنامه درکل یک برنامه ی کاملا سیاسی ست که به اخبار روز جهان میپردازد وبدون هیچگونه ممانعت ملی دولتی /کشوری یا حتی جهانیوبدون مخالفتی از سوی جهانیان با هریک از افراد سیاسی که خود صلاح بداند در هرکجای دنیا هم که باشد بصورت شفاف وبقولی رک وپوست کنده حرف زده مصاحبه میکند و شخص مصاحبه شونده هم موظف است که به تمامی سوالات پاسخ دهد. که برنامه ای بسیار دیدنیستوچه مچها که در این میان سیاستمداران در این برنامه باز گرفته و
گشوده نمیشود!
___درد عالم_____
درد عالم را چه سـودی ناله ها
گـــفتن شــــعری بیــاد لاله ها
زین میان کی بر قلم پرواز بود
آنهمه حرف وسخن در راز بود
کس توان گفتنی هرگز نیافت
عمر کودک ره به مرگی میشتافت
...ای که باخود ناله ها را میکشی
قلب خود را در غم ِ دل میکشی
در قفس چیدند بال مرغ را
وای بر پرواز او...دراین سرا!!
در جـــهانی که بپای درد ودل
چیده شد بال وپری، گشتم خجل !

دیــگر آخر درکـدامـــین دفتر ی
باز گردانم دگــــر بال وپری؟ !
با دلم گفــــتم دلا خــاموش باش




دیــگر آخر درکـدامـــین دفتر ی
باز گردانم دگــــر بال وپری؟ !
با دلم گفــــتم دلا خــاموش باش
تا توانی در سکوتی گوش باش
پندها دادن ، نشــد درمان درد

این جــهان افتاده در اقلیم سرد

کس به کس کی اعتنائی می کند؟

یا "شکایت از جدائی می کند"!!
*(بشنو از نی) چون حکایت میکند

" او" فقط اینجا شکایت می کند!!
قلب ِ انسانی ، دگر غمخوار نیست
جز به سودی با دل ما یار نیست
ازچه باخود می کشی این سینه را
تاکجا غم میخوری دل ! تاکجا؟ !
بس کن این افسانه ها را بعد ازاین
زندگی با چشم این مردم ببین!
چون کسی غمخواری قلبی نکرد
ای دریغا دل کشد همواره درد
قلب من آرام باش وبس خموش
تا توانی خود دراین عالم بکوش
تا توانی خود دراین عالم بکوش

شنبه 4 خرداد 1387*

____فرزانه شیدا/ f sheida* ____

توضیح بیشتری که درمورد این برنامه تلوزیونی(برنامه شصت دقیقه باشما , سیکستی مینت * 60
CBS از کانال خبری " سی بی سی نیوز" اخبار" پخش میگردد که است آن دراینجا ارائه میشود
http://www.cbsnews.com/sections/60minutes/main3415.shtml
میتوانم بدهم این است که پروگرام یا برنامه هفتگی یکی از ان برنامه های جنجالی ست که هربار با شخص مهمی که مورد بحث جامعه ی روز است صورت میگیرد ودقیقا در طی ۶۰دقیقه از مطالب گوناگونی نیز سخن به میان میاید وسه نفر از بهترین مجریان امریکا که یکی از انان خانم هست
دراین برنامه طی شصت دقیقه به بررسی بسیاری از مطالب روز بطوری کوتاه مدت در طی شصت دقیقه یا دردیگر برنامه ها دقایقی بیشتر وکمتر ,اما به بررسی کامل و جامع میپردازند و دربرنامه یاد شده در انتهای برنامه حتی اقای مسنی هست که به مرفعی کالاهای روز امریکا میپردازد وبا شکلی طنز گونه نمونه های مشابه را باهم مقایسه وا زلحاظ قیمت ومرغوبت درصورتی که مناسب واستاندارد نباشد وابروی شرکت وکارخانه ی تولید کننده وصادرکننده را نیز میبرد ودراین برنامه به هیچ وجه شما کمترین ممانعتی در گویا بودن ویا حتی تعارف کردن ودلسوزی و مراعاتی در
سخنان آنان نخواهید دید .گویا که این افراد درپشت این دوربین فیلمبرداری ودر روی( اِیر= درحال پخش مستقیم در تلوزیون*) که بصورت پخش زنده برنامه ی (سیکستی مینوت*) یا ۶۰ همان دقیقه انجام میشود اینان خدای صحنه ی برنامه ی خود هستند. درواقع این یکی از آن برنامه هائی ست که من کمتر آنرا ازدست میدهم وبا اشتیاق کامل نیز آنرا نگاه میکنم چون صرفنظر از اگاهی هائی که درمورد کشورهای مختلف درآن میشود وبرنامه دقیقا به انچه همان ماه وهفته وروز پیش آمده
میپردازد بلکه طرز سخن وکلام آنان درعین اینکه بسیار جدیست گاه سرشار از حالت طنز گونه ایست که دیدن چهرهی مخاطب ومصاحبه شونده در آن موقعیت بسیار دیدنیست وشنیدن پاشخ های آنان نیز
خود لطف دیگری دارد معمولا اگر یکی از کسانی که باو از طرف برنامه شصت دقیقه پیشنهاد مصاحبه داده شود واو قبول نکند درواقع آبروی اورا در برنامه بعدی خواهند برد وحتی نشان خواهند داد که چگونه بااوتماس تلفنی گرفته یا حتی تا دم خانه ی او رفته اند واو راضی به قبول وشرکت دراین مصاحبه نشده است بقولی قدرت این برنامه بحدی ست که کسی جرات اینرا بخود نمیدهد کهبا مصاحبه ی انان مخالفت کند واینکه در پشت صحنه ی این برنامه قدرتی دولتی قرار داردکه از سوی دولت آزاد حمایت میشود شکی نیست واین افراد بطور کامل مصونیت جانی از سوی دولت ودیگران را دارا هستند وحتی کل اروپا نیز حمایت ازاین گروه را بعهده دارند ومراقب انان هستند همین سبب میشود که مدیریت ومجریان این برنامه با امنیت خاطر واعتماد بنفسی قوی که پشتوانه آن ملت هاست به کار خویش با جدیت کامل ادامه دهند . درکل کشوری ودولتی که قانونی آزاد دارد, اینگونه مسائل را نیز براحتی در کنار برنامه ی روزانه ی خود داشته وکمترین اهمیتی نیز به ان نمیدهد.درنتیجه کسی درقبال دولت وقانون کشور خود احساسی نداردجز اینکه او فردی مسئول وموظف است که میبایست
ازهمه انچه درکشورش میگذرد خبر داشته باشد حتی اگر یک
شهروندمعمولی وعامی باشد که حتی تحصیلات بالائی ندارد
ویا حتی دریکی از ساکت ترین
وکم جمعیت ترین محل درکشور خود زندگی کند
درواقع این نوعی احساس ملی ووظیفه ملی محسوب میشود
که همگان در جامعه ای ازاد می بایت
اخبار روز کشوری خود را درهمه ی زمینه هائی
که به زندگی افراد آن جامعه مربوط میشود بطور روزانه
پیگیری کرده وخود را موظف به انجام وظایف
شهروندی میداند
کمااینکه درهمین نروز وقتی سوار مترو اتوبوس قطار شهری میشوید
میبیند همگی روزنامه های مختلف صبح ووروز
را دردست داشته
ودرحال مطالعه هستند ونه تنها کسی به کسی نگاه نمیکند
بلکه هیچکش اصلا جز روزنامه ی خود وقت نگاه کردن به
چیز دیگری را ندارد و
خواندن روزنامه را نیز از زمان دبستان به مردم این
مملکت آموزش میدهند
وحتی در برنامه هفتگی مدارس یا ماهانه مدارس است
که یکی از تکالیف خواندن روزمنامه یمثلا همان روز باشد
وفردا به معلم پاسخگو باشند که سطح آن در مراحل دبستان
تا پایان دیپلم متغیر وبراساس سن دانش اموز دبستانی،
یا نوجوان و در سطح بالاتر دانشجو می باشد
وحتی داشتن این اگاهی از اخبار را نیز جز وظایف فردی خود میدانند
چرا که معتقد است ان کس که بر راس قدرت کشور
او قرار دارد بیش از هرکس دیگری
درقبال خوب وبد زندگی او موظف ومسئول است
در نتیجه هیچگونه احساس بالا پائین تر بودنی

بین خود واو احساس نمیکند
وحتی درنروژ با گادشاه برای رنگ کردن قصر او
مخالفتهای ازسوی مردم صورت گرفت که همانگونه که ما از
جیب خود باید نمای داخل وبیرون خانه ی خود رارنگ کنیم پادشاه مانیز دارد حقوق پادشاهی میگیرد باید ازجیب خود کاخ خود را رنگ بزند وحق استفاده از بیت المال را که حقفقرا ورسیدگی به منافع آنان است وپرداخت مخارج راه وجاده سازی وشهرسازی و آب وبرق...و خدا داند چه!!! درنتیجه این صدر نشینان دولتتند که روزانه جوابگو ی دائمی به مردم هستند:
___ کلیات: شمش تبریزی ___
با چنین شمشیر دولت ، تو زبون مانی چرا؟
گوهری باشی واز سنگی فرومانی چرا
می کشد هر " کرکسی" احزاب را هرجانبی
چون نه مرداری تو بلک باز جانانی چراسد
دیده ات را چون نظر از دیده ی باقی رسید
دیده ات شرمین شود از دیده ی فانی چرا!؟...
___ کلیات: شمش تبریزی ___
انتخابات پرشگاه سیاسیون برای رسیدن به دستگاه دیوانی نیست اینجا خواست توده آدمیان برای درمان ناراستی هاست .* ارد بزرگ
*کوچک کنندگان دایره انتخابات ، با بن و ریشه آن دشمن اند . *ارد بزرگ*
*آدمیانی که انتخابات نیک را بی ارزش می انگارند و آنانی که دانسته در بازی انتخابات نادرست رای می دهند هر دو به یک اندازه به سرزمین خویش پشت کرده اند . *ارد بزرگ *
فکر می کنم دراین فرگرد نیز درحد مناسب وکافی درلابلای نوشتار خود مطالب ارزشمند ارد بزرگ را گشوده وبه تفسیر آن از دیدگاه خود بحد کافی پرداخته باشم لذا سخن کوتاه می کنیم وفرگردانتخابات را نیز درهمین جا به پایان می بریم
پایان فرگرد انتخابایت به قلم فرزانه شیدا¤
¤ f Sheida- Farzaneh Sheida ¤

*فرمانروا *

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *فرمانروا *

کتاب بعد سوم آرمان نامه


●بُعد سوم آرمان نامه اُردبزرگ●
● فرگرد فرمانروا ●
● آن چنان به ایران علاقه مندم که حتی تمام بهشت را با یک وجب
از خاک ایران عوض نمی کنم. «عارف قزوینی» دراین بخش نگاهی اجمالی خواهیم داشت ، بر تاریخ فرمانروایان ایران وجهان ، وبر اساس آن به نام جدید فرمانروا خواهیم رسید که بنام پرزیدنت یا رئیس جمهور تغییر یافته است.تاریخ گذشتگان نشان میدهد که همانگونه که از نام فرمانروا نیز برمیخیزد درزمان های گذشته فرمانروا کسی بود که درجامعه پیشین فرمان دهنده وآمروامر دهنده بر دیگران بودوانتخاب یک فرمانروا نیز بدست مردم نبود واز پدر به پسر میرسید.درنتیجه مردم یک کشور هیچگونه انتخابی دراین زمینه نداشتند وبدین شکل فرمانروا انسانی صالح بود یا خیر. فرقی بحال جوامع آنزمان نمیکرد . وهمچنان نیز درکشورهائی که پادشاه یا فرمانروا حکفرمائی میکند . نسل به نسل این ، مقام به فرزند بعدی به ارث میرسد تفاوت کوچکی که دراین میان صورت گرفته است از لحظ انتخاب در جامعه ی امروزی این است، که درصورتی که فرزند اول پادشاهی در ممالک اروپائی دختر باشد ،دیگر منتظر اینکه فرزند بعدی شاید پسر باشد،ویا اینکه حتما پادشاهی پسر دار شود نمی مانند ،وهمان دختراول بعنوان اولین وارث پادشاه ،برای آینده ی سلطنتی ان کشورانتخاب میشود.وبا نام ملکه ی ان کشور ادامه ی سلطنت پادشاهی پدر را بر عهده خواهد گرفت وملکه الیزایت در انگلیس نیز نمونه بارزی ازاین استکه پس ازمرگ پادشاه چون همسر او بود وشاهزاده در سن مناسب نبود تاکنون بر تخت سلطنت نشسته است وبر اساس همان میراث پادشاهی بالاخره و سرانجام که " خدا میداند کی !"سلطنت به پسراو میرسد البته اگرلطف خداوندی مرحمت نموده وعمری براو باقی بگذارد چون درحال حاضر پدربزرگ منو شما شده است! بهرشکل...در گذ شته و در زمانهای دور دربین فرمانروایان از مهربانی وعطوفت کمتر خبری بودوتنها وقتی محبت ومهری صورت میگرفت ، که هدیه و سوغاتی از جانب مردم فقیر میرسید ،ویااز مالیات مردم بخت برگشته ی آنزمان بود که باعث جشن وسرور همگان در قصرها وبارگاه آنان میشد وگاه کسی هدیه ای به مقام فرمانروا, پادشاه اهدا میکرد که در صورت خوش نیامدن پادشاهان وفرمانروایان معلوم نبود چه برسر اهدا کننده می آمد .
بنده ی حلقه بگوش ار ننوازی ، بـِرود!
لطف کن ، لطف ،
که بیگانه شود حلقه بگوش!
● گلستان سعدی●
وبطورکل فرمانروایانی که اینگونه به ظلم وستم عمل میکرده اند بسیار بوده وچنانچه صدائی از کسی بر میخواست آنگاه بااو برخوردی ناعادلانه کردهوحتی به مرگ نیز محکوم میکردند، چراکه درچشم اینگونه فرمانروایان چنین افرادی یک تهدید به حساب می آمده اند (و(ناسازگاروهرج ومرج طلب وآشوبگر شمرده میشدند.
هرکه فریادرس روز نصیبت خواهد
گو در ایّام سلامت ، به جوانمردی کوش .
نه هرکس راه " بدخلقی " بداند
سعدی ●
___ راه بهتر .ف .شیدا ____
تواند ره به خوشبختی کشاند
فغان سر میدهد , روزی سر آخر
وگر ظلمی به دیگر کس رساند
" ره بهتر " بباید, او بیابد
رهی صلح وصفا گر می تواند!
ره دنیا ره ظلم وستم نیست
چو این شد از جهان چیزی نماند!
__ ف.شیدا___
* فرمانروایان بی خرد، مردم را شاگرد خویش می پندارند . ارد بزرگ
اینگونه اعمال باعث میشد که مردم واشخاص عام وخاص با قتل هائی که فرامانروا وحاکمان زیر دست او ویا اطرافیانش اجرا میکردند همه به وحشت افتاده وبا تولید این ترس در جامعه دیگران را وادار به سکوت کردهوهم فرمانداری ومقام خودرا حفظ میکردندوهمچنین به آنچه میل واراده آنان بود رسیده بیشتر زندگی خودرانیز درعیش ونوش وخوشگذرانی سر میکردند ودیکتاتوری وخفقان ظالمانه ای بر ملت ومملکت وملت وشهرها سایه انداخته بود.ازاین رو بسیاری ازاینان درتاریخ ملتها ی دنیا،سرنوشتی جزانقراض رادر فرمانروائی خودشاهد نبوده اند.
* فرمانروای دانا می داند ، هیچ ندائی با کُشتن خفه نمی شود . ارد بزرگ
● درکمین ____
نه آن دل میشود شادان ،که " تنها وغمین" باشد
نه ثروت میدهد شادی ، چو " تنها " بر زمین باشد
ببین دنیا ی فانی را ! نماند تا ابد انسان !
که مرگی بی خبر روزی , همیشه درکمین باشد!
____ف.شیدا____ ●
بد نیست روایتی از گلستان سعدی برایتان بازگو نمایم را مروری داشته باشیم در وصف پادشاهان وفرمانروایان گذشته :پادشاهی کمر به قتل مردی بست وازانجا که مرد دست ازجان شسته بود شروع به بدوبیراه گفتن ودشنام دادن ,به پادشاه وملک ودولت اوکرد
چراکه وقتی که کسی دست از جان شسته باشد دیگر ,هرچه دلش بخواهد برزبان آورده ومیگوید زیرا که دیگر دلیلی برای ترس ازچیزی ندارد ومیداند خواه ناخواه کشته خواهد شد.پادشاه ازوزیران خود پرسید که این مرد چه میگویدوزیر اول بخاطر مصلحت اوضاع گفت: تقاضا میکنند که شما خشم خودرا فروخورده وازکشتن او صرفنظر کنید .دل پادشاه برحم آمد واورا بخشیدوزیر دوم که ضد این مرد بود گفت :این درست نیست که در خدمت خدائی چون شماباشیم وزبان بدروغ بازکنیم و به شما دروغ بگوئیم این محکوم زندانی شمارا به ناسزاوبدوبیراه
گرفته است پادشاه ابروهایش درهم رفت وگفت :آن دروغ مصلحت امیز را بهتر پسندیدم تا راستی که اینطور مرا ناراحت کرد!نشنیده ای مگرکه" : " بزرگان و همچنین انسانهای عاقل واندیشمند "میگویند که:" دروغ مصلحت آمیز بهتر از راست فتنه انگیز است" (متن اصلی از * گلستان سعدی*):
پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری , اشارت کرد بیچاره در آن حالت نومیدی مَلَک را دشنام دادن گرفت (دشنام میداد) وسقط گفتندوبیراه وناسزا گفتن، که" گفته اند:*هرکه دست از جان بشوید ، هرچه دردل دارد بگوید! ملک پرسید:چه میگوید ؟ یکی از وزرا گفت : ای خداوندگار، همی گوید:" والکاظمین الغَیط و العالفینَ عُن الناس" ۱.ملک را رحمت آمد واز سرخون او درگذشت .وزیر دیگر که ضد او بود گفت " ابنای"۲ ٬جنس مارا " نشآید " ۳،در "حضرت " ۴ پادشاهان جز به راستی سخن گفتن!!" این، مَلک را دشنام داد و ناسزا گفت!
مَلک روی ازاین سخن درهم کشید وگفت " ان دروغ وی پسندیده تر آمد! مرا زین راست که تو گفتی، که روی ان مصلحتی بودوبنای این بر "خـُبتی"۵!وخردمندان گفته اند:دروغ مصلحت آمیز بّه از راست فتنه انگیز : توضیح کامل پارسی :
۱/والکاظمین...(آل عمران/۱۳۴*)وخشم خودرا فروخورندواز مردم درگذرد!۲/ابناء : پسران ، فرزندان (اینجا به معنی گروه وطایفه ی ما
/نشآید: شایسته نباشد
۴/حضرت(حضور، پیشگاه)
۵/خُبت : پلید
*ــــــــــــ
.. هرکه شاه آن کند که او گوید
حیف باشد که جز نکو گوید!!!
*___________*
:همچنین برطاق ایوان فریدون نیز نوشته بود:
جهان ای برادر نماند به کس
دل اندر جهان آفرین بند وبس
*__ گلستانه سعدی___*
مکن تکیه بر ملک دنیا وپشت
که بسیار کس چون تو پرورد وکُشت
چون آهنگ رفتن کند جان پاک
چه بر تخت مردن چه برروی خاک!!!
__ * گلستان سعدی ___
در گذشته بیشتر فرمانروایان فقط گوشی , برای شنیدن آنچه دوست داشتند، بودند ! ودیگر سخنان مردم واطرافیان کمترین اثری در راه وروش آنان میگذاشت !.چرا که درآن دوره خداوندگار ملک و کشور ومردم محسوب میشدند واین قدرت کمی نبود بخصوص ووقتی " قدرت مقابله "برای دیگران باقی نمانده باشد و"توان خدائی کردن نیز از" ترس وخوف " به او داده شده باشد" .ودرعین حال اکثرا نیز هیچگونه احساس مسئولیتی را درقبال کشور وملت احساس نمیکردند و همواره با کمترین مخالفتی با بیشترین قدرت به سرکوب کردن آن می پرداختند .ومردم بینوارا نیز با گرفتن مالیاتهای سنگین و خرج های کمرشکن زندگی سرگرم کارخود میکردند .بااین ترتیب دیگر اَحدّی "نای" و"قدرت" مقابله با ایشان را نداشته و ازاینروتاریخ ایران باتمامی گستردگی وزیبائی وجذابیتی که برای دیگر ملل دنیا داشته است, برای مردم خودایران سالهای درد واندوه بسیاری بوده است...و همواره و همیشه سرشار ازانسانهای خردودرشت معتادی بود که, به وسیله حکومت به دلیل درسکوت نگاهداشتن وخاموش کردن هر صدائی وهر اعتراضی آنان را به دام اعتیاد می انداختند!،در آنزمان امکان دسترسی به مواد مخدر راحت تر بود که البته ( در گذشته بیشتر تریاک وافیون یافت می شد*)و براحتی در دسترس عام وخاص قرارداشته وخود " فرمانروایان ودرباریان" نیز،درعیش ونوش مجلسی خود به همین کار مشغول بودند وبی هیچ مشغله ونگرانی وغمی ،مطمئن بودند که کسی برجانمانده است که بر علیه آنان قیامی تدارک دیده ویا مشکلی درجهت سلطنت وفرمانروائی آنان فراهم آورد.
* بیچاره مردمی که فرمانروایانش رایزن ! ، و رایزنانشان فرمانروا هستند . ارد بزرگ
و مردم این دوران نیز که چاره راهی نداشتند، تنها چشم امید به این داشتند که کسی ازراه رسیده یاور آنان گردد .وبه نان وبخور نمیر" فرمانروایان : که با سختی ومشقت نیزفراهم میشد، سر کرده وناامیدی ویاس درمیان مردم گسترشی عمیق داشت.
* سردمداران ناشایست ترسشان از ناکارآمدیشان نیست ،دوری از فرمانروایی آنهارامی ترساند ! . ارد بزرگ
تا جائی که پیر وجوان تنها به زنده بودن واینکه روزی خود را فراهم آوردند ،اندیشه میکردند وبس!وهرگاه جارچیان فرمانروا ویا پادشاه وامپراطوری ها به میدانهای شهر جهت اطلاع رسانی می آمدند مردم که با هزاران امیددرانتظارخبرهائی بودند که ذره ای درحال وروز آنان اثری بگذارد.
* مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند! آنان دگرگونی و بهروزی زندگی خویش را خواستارند !! . ارد بزرگ
چراکه آنان که بر اثر فقرمعتاد میشدند بگونه ای مشغول خود بودندوآنان که بعلت داشتن خانواده پر جمعیت گرفتار نان وبدهی مالیاتی خود بدولت و...بودند نیز دیگر وقت وزمانی برای اعتراض برایشان باقی نمیماند و از سوئی کشاورز ودامدار نیز بنوعی دیگر سرکیسه میشد . وهمگان خدمتگزاران نوکران وکنیزان فرمانروا واطرافیان آنان محسوب می شدند ازاین دست داستانهای تاریخی هرچه بخواهید درتاریخ ایران وجهان میتوان یافت نمود
* سیاست بازان بدانند که فرمانروا همیشه به مردم بدهکار است . ارد بزرگ *
چیزی که مسلم است , ما نمیتوانیم " تاریخ ِ حقیقت ِواقعی ِ" آنچه گذشت راهرگز انکار کنیم
وهرچه که تا کنون بر ایران وسایر کشورهای جهان گذشته است مورخان تمامی دنیا, "
نویسندگان معاصر آن بوده اند و مورخین معاصر فعلی " نیز همچنان به نوشتن تاریخ ادامه داده وخواهند داد.لذا هرچه اتفاق افتاده باشداگرچه میتواند درصورتی که " روایت ویا داستان " باشد تفسیر شخصی توصیف شوداما یک مورخ تاریخ نگار هرگز نمیتواند اعتقادات وافکار شخصی خود رادر تحقیقات خودبعنوان تاریخ بنگاردوبنویسد وچنانچه" حتی خوددر میان آنچه گذشت, باشد"واز احساسات شخصی خود نیز درباب کسی و چیزی بر آنچه گذشت نوشته وآنرا به گونه ای که دوست دارد بنویسدآنگاه نیز تاریخ شناسان وحتی مردم دانا,اینرا بخوبی میدانند که برای مثال : فلان فرمانرواوفلان پادشاه که روایات بسیاری ازاو نیز درجامعه هست یا از پیش بوده است نمیتواندچیزی جزآن باشد که"اکثریت مورخین به اتفاق نوشته ومینویسند .!وآنچه مسلم است این است که چنانچه "کم کاری یا حتی سوء قصد فکری وسوء تعبیری در نوشته مورخین"صورت گیرد,آنگاه دیگر مورخین وتاریخ شناسان جهان درهمان زمان وحتی پس ازاو به انتقاد ومخالفت بااو خواهند پرداخت وواضح است " که تاریخی که برخلاف واقعیت "نوشته شود با مخالفتهای همگانی جهانی, کشوری , دولتی ومردمی درسراسر دنیا روبرو خواهد شد .اینکه من به شخصه بیایم وبنویسم :که همسایه سر کوچه ی ما مدتی شهردار بود وعجب مرد نیکوئی بود ودست به بخشش وانسان دوستیش حرف نداشت ودر میان عام وخاص شهرتی داشت !اگر چنانچه این گفتاربر خلاف واقعیت باشد نه کسی زحمت خواندن آنرا تا اتمام بخود خواهد دادونه از سر تقصیرات نویسنده ی متن خواهد گذشت.! حال درنظر بگیرید: "مورخ" کسی است که شناخته شده است ودر بین افراد بسیاری ازجمله" دیگر مورخین،تاریخ نگاران ، سران کشوری وکشورها فردیست که نام او شناخته شده است. "نه تنها چنین فردی با آبروی خود واعتبار خویش بازی نمیکند "بلکه خود راموظف به نوشتن واقعیات روز "مینماید , چراکه فردامی بایست جوابگوی جمع کثیر دیگری باشدکه کتاب ونوشته ی اورا بررسی خواهند کرد ,وبه صحت سخن یا به تشویق وانتقاد آن خواهند نشست.درنتیجه کسی را نخواهید یافت که شهرتی در قلم داشته باشد وبا مرتبه ای که جوامع باو داده اند بگونه ای غیر منطقی مواجه شود. درنتیجه تاریخی واقعی است که: در بیشترین کتب به یک شکل ویک گونه درسراسردنیا یافت گردد." خواه از معاصر همان زمان بوده باشد خواه از معاصرین و محققین وپژوهشگران تاریخی در تاریخ جهان وآنچه که مشخص است این است که همواره کسی وکسانی در ظالمترین وبدترین دوران تاریخی " بوده اند " که درخفا آنچه میبایست مینوشتند ,چه با پادشاه وفرمانروا ئی مخالف بوده اندیا بعلت , علاقه و محبتی که باو داشتند علاقمند به جمع آوری یادگارها وخاطرات او به نام خاطره ی خود یا یادگار تاریخی بودهه اند , که" بی شک دراینگونه نوشتار, خود این شخص نیز حضورداشته است "در نتیجه , اگر خودآن شخص نیز فردی صالح یاظالم بوده باشد دیگرانی هم, نیز حضور داشتند که بر صحت گفتار او سند باشند یااورا نفی کنند. تا "حقیقت را همانگونه که بواقع بوده است حفظ کرده باشند"وچنین افرادی معمولااز افراد عادی جامعه نبودند بلکه نویسندگان ویا حتی درباریان یا مورخین نزدیک به دربار بوده اند. در روزگار فعلی که بیشتر آنچه آموختنی ست از طریق کتابها واینترنت در دسترس همگان قرار دارد . وقتی درکتابخانه ها و همچنین اینترنت , تاریخ ایران و دیگرکشورهای جهان را مرور می کنیمپعازخود می پرسیم که براستی :" فرمانروای مهربان تاریخ ایران کِه بود؟ تنها نام" درتاریخ دیگر کشورهای جهان نیز تاریخ سلطنتی اومورد بحث وبررسی قرار گرفته است ."واگرچه تاریخ ِ تمامی دولتهای دنیا , توسط تاریخ نگاران ایران وجهان مورد بررسی قرارمیگیرد.اما" کوروش کبیر "به علت علاقه ی وافری که به ایران داشت وسخنان عمیقی ,که در زمان سلطنت خویش بازگو نمود" نمونه ای از شخصیت های بزرگ تاریخ است که در ممالک دنیا نیز توجه زیادی باو داشته ودارند.".و زمانی که به بررسی (آثار سخنان بزرگان*) مشغول هستیم نام او نیز به کررّات دیده و سخنان اونیز بسیار تکرار گشته ونامی شناخته شده در اینگونه کتب جهانی ست ,زیرا که او شاید یکی از بهترین مدبر ترین عاقل ترین مهربان ترین وانسان ترین پادشاهی بود که در آن زمان نمونه اش بسیار کم بود از اینرو در سخنان او همواره عشق به ایران با محبتی وطن پرستانه و عشق به ایران وایرانی مشهود بود وهمه ی تاریخ سلطنت او با تمامی اعمالی که انجام داده وسخنانی که از خویش بجا گذاشته است ،از او شخصیتی را بوجود میآورد" که در تاریخ ایران وجهان نامی ازاو بیادگارباقی بماند وهمواره نیز جاودانی خواهد بود " .کوروش کبیرنه تنها ایران می پرستید وبسیار وطن دوست بود بلکه گوئی مانند این بود که محبت به ایران وایرانی درخون او عجین شده بود . سرگذشت اوسرشار است از سخنان عمیق و هوشمندانه بازیبا ئی پرعطوفتی که در موردایران وفرمانروائی و ملت ومیهن وحتی درباب دشمنان خویش گفته است که ازاو" فلسفه دانی بزرگ ومردی عمیق ودرعین حال باهوش وبا ذکاوت "رااز گفته های مستند تاریخی , میتوان تجسم کردودرعین حال در دوران پادشاهی خود نیز نه تنها به سلطنت خودودوران حکومت خویش رونق وبهائی بخشید ،بلکه " آثار تاریخی باارزشی ازخود به نمادایران وسلطنت ایرانیان بجا نهاد که تا همیشه بیادگار باقی خواهد ماند "حتی اگر خدای ناکرده براثر بلایای طبیعی ,خللی دراین بنا های قدیمی وامارات باارزش ایجاد شود باز نیزیادگاراو در تاریخ توسط عکسهاوفیلمهای گرفته شده تا ابد باقی خواهند ماند .کمااینکه همواره ازدیگر کشورها نیزجهت بازدید وفیلم برداری توریست ها وفیلمبرداران محقق تاریخی وبسیاری دیگر..,به اینگونه اماکن در سراسر دنیا از جمله ایران سفر میکنند ویکی از این اثار نیز " تخت جمشید "است وهمچنین بسیاری دیگر از بناهای تاریخی دوران او, که ازاو برجا مانده است. درنتیجه" کوروش کبیر" بارها وبارها در مورد ایران وتاریخ ملی اوتکرار میگرددواو کسی بود که تاریخ ازاو به نیکی یاد میکند.
*فرمانروایان تنها پاسخگوی زمان حال خویش نیستند آنها به گذشتگان و آیندگان نیز پاسخگویند . ارد بزرگ *
صرفنظر از آن تاکنون گفتیم که "کوورش کبیر "همواره به مردم خود توجه بسیاری معطوف میداشت ورضایت آنان را خواهان بود.او بعلت" دانش وعقل وهوش وتفکرارزشمندی"که داشت میدانست توجه به :« مملکت وملت یکی از قوانین اصلی سلطنت درحکم وقانون یک فرمانروایست»وهمواره گوش شنوائی بردردهای مردم ونگاه بازی بر زندگی مردم خودداشت وآبروی مردم ِپارسی زبان خود رابه عدل وعدالت وخوشنامی حفظ نموده در تاریخ ایران ابهت وآبروئی برای ایرانیان برجا نهاده است , که تاهمیشه یک ایران وایرانی " میتواند به یاد ویادوّاره وتاریخ حضور او در ایران افتخار کند *
*خواست فرمانروا باید هم آهنگ با مردم باشد ، پیش داوری او به نابودی اش می انجامد . ارد بزرگ
شاید بهتر است کمی بیشتر ازاو بدانیم: از "دیدگاه بزرگان" :
آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده اید که چرا شخصیتی مانند کوروش که جهان در برابر بزرگی او شگفت زده است و مشهورترین مورخین و باستان شناسان و خاورشناسان دنیا , از او به نام ایر مرد تاریخ جهان یاد کرده اند،به آن صورت اسمی , از او در ایران برده نشده است؟ یا هیچ حرکتی که شایسته او باشد در جهان انجام نشده است؟ آیا ادامه راه این شخصیت بزرگ جهان نمی تواند راه نجات ملل باشد؟ آیا ایران که کوروش را در تاریخ خود دارد و خود مهد حقوق بشر جهان بوده است،نمی بایست بیشتر به ایرانیان وجهانیان شناسانده شود؟ کوروش پدر ملت ها، بزرگ قهرمان آن روزگار، سرور آسیا، کسی که دشمن او را به نیکی ستایش کرد و او را نمونه یک " شهریار والا "می دانست ،امروز کجاست؟ودر کدامین خاطره ای زنده است؟این مطلب را,ایرانیان باید بدانند که کوروش در حد یک پیامبر دلسوز برای ایران خدمت کرد و ایران یعنی کوروش و کوروش یعنی ایران. چراکه راه او راه جوانان آینده ایران است و هیچ شخصیت غربی و عربی (به جز پیامبر و ائمه ی اطهار) نمی تواند برای ما ایرانیان بالاتر از او باشد. دراین جا نظر برخی از پرفسورها و مورخان را در مورد "کوروش کبیر" می خوانیم:
_____________":
پروفسور ایلیف مدیر موزه لیورپول انگلستان:در" جهان امروز، بارزترین شخصیت تاریخی ایران * کوروش* " شناخته شده است, زیرا "نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراطوری چندین دهه ای ایران مایه ی شگفتی است. آزادی به یهودیان و ملت های منطقه و کشورهای مسخر شده که در گذشته نه تنها وجود نداشت بلکه کاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست. "* « دکتر هانری َبر »دانشمند فرانسوی:این پادشاه بزرگ یعنی کوروش هخامنشی برعکس سلاطین قسی القلب و ظالم بابل و آشور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زرتشت بوده است. به همین سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات نیک می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خداوند دانسته و آن را برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می کردند." پروفسور آلبر شاندو :در تاریخ شاهنشاهی " کوروش بزرگ است "که بر طبق تاریخ هرگز بر اساس خشونتپی ریزی نشد زیرا با" رعایت حقوق مردمان "پایه گذاری شده بود. پارسی ها با مساعدت یکدیگر و به یاری پادشاهان مقتر خود عظمت و شکوهی را در تاریخ به جای گذاشته اند "که نشانه نبوغ و نژاد پاک آنان است.نژادی که حماسه آنان را همچون آفتابی در تاریکی نشان می دهد.آنان درخششی در جهان از خود به جای گذاشته اند که برای آیندگان نیز خواهد ماند." « ژنرال سرپرسی سایکس» :مطالب کتاب مقدس تورات و نوشته های یونانی و سنت های ایرانی همه هم داستانند که " کوروش باستانی سزاوار لقب بزرگ "بوده است ." مردم او را دوست می داشتند و «پدر» می خواندنش. " ما نیز می توانیم" بدان ببالیم که نخستین مرد بزرگ آریایی که
سرگذشت او بر تاریح روشن است، صفاتی چنان عالی و درخشان داشته است."* ژنرال سرپرس سایکس *" بعد از دیدار از آرامگاه کوروش بزرگ:من خود سه بار از این آرامگاه دیدن کرده ام و توانسته ام اندک تعمیری نیز در آن جا بکنم و در هر سه بار این نکته را یادآورده شده ام .که زیارت آرامگاه کوروش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان امتیاز کوچکی , نیست و من بسی خوشبخت بوده ام که به چنین افتخاری دست یافته ام. به راستی من در گمانم که آیا برای مردم آریائی(هندو اروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیان گذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهم تر باشد."افلاطون:" پارسیان در زمان شاهنشاهی کوروش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند. "از این رو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملت های جهان شدند. در زمان کوروش بزرگ فرمانروایان به زیردستان خود آزادی می دادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می کردند. مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند.از این رو در موقع خطر به یاری آنان می شتافتند و در جنگ ها شرکت می کردندوآزادی و مهرورزی ورعایت حقوق اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت. * "هرودوت- تاریخ هرودوت":هیچ پارسی یافت نمی شد که بتواند خود را با "کوروش" مقایسه کند ." ازاین رو من کتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تا" کردارهای شگفت انگیز و بزرگ این دو ملت عظیم هیچ گاه به فراموشی سپرده نشود. کوروش سرداری بزرگ بود.در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری ازملت های دیگر فرمانروایی می نمودند.سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و بخاطر او ازهر خطری استقبال می کردند.*" پروفسور گیریشمن- ایران از آغاز تا اسلام" :کمتر پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد. کوروش سرداری بزرگ و نیکخواه بود. او آن قدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای را تسخیر می کرد به آن ها آزادی مذهب می داد و فرمانروای جدید را از میان بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود. او شهرها را ویران نمی کرد و قتل عام و کشتار نمی کرد. ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان که سرزمینشان به وسیله ی کوروش تسخیر شده بود وی را سرور و قانون گذار می نامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند می خواندند. * " کنت دوگوبینو سفیر اسبق فرانسه در تهران"(مورخ فرانسوی):تاکنون هیچ انسانی موفق نشده است اثری را که کوروش در تاریخ جهان باقی گذاشت، در افکار میلیون ها مردم جهان بوجود آورد.من اذعان می دارم که اسکندر و سزار و کوروش که سه مرد اول, جهان شده اند، کوروش در صدر آن ها قرار دارد.و تاکنون در جهان کسی به وجود نیامده است که بتواند با او برابری کند و قوانینی که حضرت مسیح که در دین مسیحیت صادر کرده است نیز در زمانی بود که در تاریخ آن زمان که انسان ها به راحتی قربانی خدایان می شدند و این بی سابقه بود. « کوروش شاهنشاه پارسیان د ر " فاسفه" بیش از هرکس دیگر آگاهی داشت».این دانش را نزد مغان زرتشتی آموخته بود.* پروفسور کریستین سن ایران شناس و استاد زبان اوستایی وپهلوی شاهنشانه " کوروش بزرگ" نمونه یک پادشاه جوانمرد بوده است.این " صفات برجسته اخلاقی او" در روابط سیاسی اش دیده می شده است.در قوانین او احترام به حقوق ملت های دیگر و فرستادگان کشورهایدیگر وجود داشته است و سرلوحه دولتش بوده که این " قانون بین الملل "نام گرفته است. " ویل دورانت- تاریخ تمدن ویل دورانت" :کوروش از افرادی بوده که برای فرمانروایی آفریده شده بود."به گفته ی "امرسون": وجود کوروش شاد بودند.روش او در کشورگشایی حیرت انگیز بود.
*فرمانروای اندرزگو شایسته فرمانروای نیست تنها آنانی شایسته اندکه اهل کارند . ارد بزرگ
او با شکست خوردگان با جوانمردی و بزرگواری برخورد می نمود.
* همواره سودجویان خود رانگهبانان راستین فرمانروا می دانند .حال آنکه فرمانروای پاکزاد ،به شمار مردم خویش پاسبان دارد . ارد بزرگ
به همین دلیل یونانیان که دشمن ایران بودند نتوانستند از آن بگذرند و درباره او داستان های بیشماری نوشته اند .و او را بزرگترین جهان قهرمان پیش از اسکندر می نامیدند.
او " کرزوس " را پس از شکست از سوختن در میان هیزم های آتش نجات دادو بزرگش داشت و او را مشاور خود ساخت و یهودیان دربند را آزاد نمود.
* فرمانروایان نیرومند ، رایزنانی باهوش و کارآمد در کنار خود دارند .ارد بزرگ
کوروش سرداری بود که بیش از هر پادشاه دیگری در آن زمان محبوبیت داشت و پایه های سلطنت خود را بر سخاوت و جوانمردی بنیان گذاشت.*
* یکی از بزرگترین خوشبختی ها ، خدمت بیشتر به مردم است . ارد بزرگ*
" کلمان هوار"- تمدن دان ایرانی:کوروش بزرگ در سال 550 قبل از میلاد بر تخت پادشاهی ایران نشست. وی با فتوحاتی ناگهانی و شگفت انگیز امپراطوری پهناوری را از خود به جای گذاشت که تا آن روزگار کسی به دنیا ندیده بود. کوروش سرداری بزرگ و سرآمد دنیای آن روزگار بود.او اقوام مختلف را مطیع خود ساخت.پادشاهی که روا دارد ستم بر زیر دست دوستداراش روز سختی ،دشمن زور آور است!
___ سعدی ___
با رعیت صلح کن
وز جنگ خصم ایمن نشین
زآنکه شاهنشاه عادل را
رعیت لشکر است !!
___ سعدی ___
* میرآب ، به اندازه دهد ، همه دشت سبز خواهد بود . ارد بزرگ*
این جمله بدین معناست که چنین میرابی میتواند خود حکمران وفرمانروا باشد یا مردم آن حکومت که سرسبزی را زمیراب وجود خویش باز پس می گیرد! یا بدیگران نیز می بخشد وهمه جارا چون خود از تشنگیرهانیده و سبز میکند .!چراکه فرمانروای عادلبا همگان یکسان رفتار میکند.وانسان عادل درهر مقامی همچنان و تا همیشه ,عادل باقی میماند .وتاریخ نیز همچنان نشان میدهد که کوروش پادشاه ایران درتاریخ سلطنت خود اولین دولت مقتدرو منظم را در جهان پایه ریزی کرد. و برای احترام به مردمان کشورهای دیگرمعابدشان را بازسازی کرد.او پیرو دین یکتاپرستی زرتشت بود .ولی به هیچ عنوان دین خود را بر ملل مغلوب تحمیل نکرد.
* فرمانروا اندیشه خویش را درگیر رخدادهای کوچک نمی کند . ارد بزرگ
*مولانا ابوالکلام احمد آزاد فیلسوف هندی:کوروش همان ذوالقرنین قرآن است.
او پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و منش و کردار نیک را به مردم ایران و جهان هدیه داد.
* اخلیوس(آشیل) شاعر نامدار یونانی- تراژدی پارسه معتقد بود :" کوروش" « یک تن فانی سعادتمند بود. او به ملل گوناگون خود آرامش بخشید» .خدایان او را دوست داشتند. او دارای عقلی سرشار از بزرگی بود.
______پایان متن_____
همانطور که دیدید تاریخ همواره از پادشاهان وفرمانروایان خوب وبد و خاطرات وحقایق
وتلخی وشادی های بسیاری را با خود کشیده و میکشد و بر اساس آنچه در روزگاران از طریق فرمانروایان بر سر ممالک آمده است گذشته از تاریخ ،درمیان عامه نیز روایات و حکایات بسیاری موجود است که یاخود بدکردند یا اطرافیان آنان باعث انقراض سلطنت وحکومت شده و یا انقدر ادامه دادند تا به انقلابی از سوی مردم بجان آمده سرنگون شدند وگفته اند که : ما بد نبودیم بلکه ,اطرافیان ما بد کردند وما بیخبر بودیم "اما حاکمی که از آشنائی نزدیک خود بیخبر باشدچگونه میتوانداز دولت وکشوری ومردم آن ,خبر داشته وبه داد آن ملت وبرسد؟!".
* بی شرم ترین فرامانروایان آنهایی هستند که ناکا رآمدی و اشتباهات خود را به مردم نسبت می دهند . ارد بزرگ*
* پادشاهی که مردمش ازاو فروتر بنشینند,در فزونی و برتری نیست او در ته چاه کبر و خود بینی فرو افتاده است . ارد بزرگ*
* به حال سرزمینی که روشنفکرش ، حرف فرمانروایان تمامیت خواه را تکرار می کند باید گریست . ارد بزرگ*
دنیا اما روزبروز با پیشرفت وداشتن امکانات بیشترواختراعات ودانش روزانه امروزه به جائی رسیده است که انسانها نیر به نسبت همین تغییرات , بسیار با گذشتگان تفاوت پیدا کرده اند وبقولی" :هرکه بامش بیش برفش بیشتر" با تغییرات جهانی نوع توقعات وخواسته های آدمی نیز بزرگتر وگسترده تر شده بلندپروازی های مخترعین کاشفین انسانهائی از دسته ی برآزندگان ودانشوران ودانشمندان دنیا چنان بوده است که امروزه شما با دیدن تکنولژی نوین وامکانات ساخته شد بدست آنان گاه به حیرت فرو رفته ودر باور آدمی نمی گنجد , که آنچه میبیند ویا حتی دراختیار بشر قرار گرفته است " واقعیتی از زندگی ست "اما هست و واقعی ست!. " در نتیجه انسان امروزی انسانی ست با شناختی بسیار بالاتر از گذشته با درک واندیشه ای که شاید دراقوام گذشته ودر گذشتگان تاریخ بندرت میشد نمونه اینگونه افراد را یافت واگر بودند خود جز کاشفین وافراد ممتاز میشدند که بی شک خود نیز خدمتی به جامعه ی آنروز خود کرده بودند گاه با کشف واختراع گاه حتی با قلم, که نمونه ی آ نان را طی "فرگردهای پیشین "ذ کر کرده اما,کسی که امروزه فرمانروائی کشوری را بعهده میگیرد بر طبق همان روال امروزی حتی درنام نیز با گذشته تفاوت میکند وبحد گذشته نیز دستهایش برای اوامر وجنایات وقدرت طلبی هاوخودخواهی ها باز نیست , اگرچه شاید شکل قضیه فرق کرده باشد ودر درون بسیاری ازممالک همچنان افراد قدرت طلب در زیر پوشش های بسیار، قدرت و سلطه وتسلط خویش را حفظ کرده اند.اما اینان نیز سرنوشت بهتری از گذشتگان نخواهند داشت.
* خواست فرمانروا باید هم آهنگ با مردم باشد ، پیش داوری او به نابودی اش می انجامد . ارد بزرگ
اما امروزه بیش از اینکه فرمانروائی درنام امروزی" :پرزیدنت ورئیس جمهور" امری را بطور مستقیم صادر نماید با بازیهای سیاسی همان میکند که درگذشته صورت میگرفت .وبراحتی نیز
در زمان لازم به کتمان آن خواهد کوشید .چرا که هرگز نه به زبان نه دربرگه ای که منو شما دیده باشیم وسندی برآن باشد دستور وامری را امضا یا ارسال نمیکند و هرآنچه که در گفتاربه صلاح دولت او نباشد مانند خانم کارتر با عنوان اینکه: سیاستی ملی ایجاب نمیکند!که جواب این وآن سوال را بدهم با اسم سیاست برنفع دولت وملت ازاقرار ویا بازگوئی مطالب واخبار لازمه ی آن خود داری مینماید .
*بیچاره مردمی که فرمانروایانشان ، شاگردان رسانه ها باشند . ارد بزرگ
چراکه امروزه دیگر بزرگان ملل تنها در مقابل مردم خود پاسخگو نیستندبلکه نه تنها مردم بنام دمکراسی حق سخن وپرسش دارند بلکه چشم جهان به یکایک دوّل دنیا دوخته شده است تا خطائی بیابدوبر او بتازدواین مطلب تنها به کشورهای جهان سوم باز نمیگردد وربط پیدا نمیکند بلکه تمامی ممالک دنیا در اتحادیه های یا کنگره های جهانی در نام های مختلف چون: "یوُ, اِن", "ناتو" وسازمانهای جهانی که هریک موظف به رسیدگی به برخی از مسائل جهانی هستند )ادامه دارد.
* فرمانروایان هیچگاه نباید از بار کاری که بر دوش گرفته اند شانه خالی کنند اگر هم اشتباهی رخ نموده با دلیری آن را بازگویند . ارد بزرگ
سرنوشت صدام و افراد فامیل واشنایان تازه به دوران رسیده اشکه بنا گاه قدرتی یافته و خود را گم کردند وبه یاری همان اودر پست های مهم درزمان حکومت او و عوامل فساد در دستگاه حکومت وقدرت او بودندو...ولی " سرانجام " نیز "سرنوشت وسرانجام اوو آنان" را نیز دیدیم.
*فرمانروای دانا ، زخم خورده را بر هیچ کار دیوانی نمی گمارد .ارد بزرگ
* فرمانروایی که نتواند جلوی بیداد بزهکاران و چپاولگران رابگیرد شایستگی گرداندن کشور را ندارد . ارد بزرگ*
* فرمانروا در برکناری کارمند نابکار زمانی را نباید از" دست دهد"چون سیاهی کار بزهکار در دید مردم خیلی زود دامن او را نیز خواهد گرفت . ارد بزرگ
و مانیز درنتیجه درتاریخ جهان دیده ایم, که گاه خداوند برروی همین زمین برکسی جهنم را میگشاید وتقاص خویش رابر مرگ وقتل عام بنده گان خویش از طریق انسان وانسانهائی , با مرگ او پس میگیرد ! نمونه دیگر اینوع فجایع و پیش تر از آن" هیتلر" وتاریخ نفرت انگیز جنایات او وحکومت پست ودُون مایه ای که از انساندوستی هیچ نمیدانست که این نیز باز جز به شکست وانقراض حکومت او به جائی نرسید, چرا که خداوند اگرچه خاموش است اما"برحق است" ودر زمانی که " صلاح بداند خود جوابگوی عناصریست که بر جهان وجهانیان به ظلم وستم برخیزند وامروزه قاونون بین المللی درهمه جا به رسمیت شناخته شده ودولتها موظفند تمامی کار سالیانه ی خویش راخواه فرهنگی /اجتماعی باشد خواه سیاسی و....ارائه داده وآنچه را که درکشور خود انجام داده اندو در صورت مجلس برنامه ی خویش حاضر وفراهم ونوشته شده ومکتوب داشته باشد تا جوابگوی مملکت وملت خود وهمچنین ملل دیگر درقانون بین الملل باشند
* فرمانروایان تنها پاسخگوی زمان حال خویش نیستند آنها به گذشتگان و آیندگان نیز پاسخگویند . ارد بزرگ *
* وقتی دیوانسالاران از نزدیکان فرمانروایان شدند دیگر,امیدی به رشد کشور نیست . ارد بزرگ
فرمانروای دانا ، زخم خورده را بر هیچ کار دیوانی نمی گمارد .ارد بزرگ
اینرا نیز بی شک میدانید که ترقی بشر و دانش انسانی امروزه نشان داده است ,که حتی کندن یک درخت در افریقای جنوبی وجابجائی یک قورباغه از محل آبزی خویش به محلی نامناسب میتواند" زنجیره غذائی دنیا "را برهم بریزد وبر دیگر ممالک نیز صدماتی از لحاظ طبیعت ایجاد کند!برای مثال چندی پیش دراخبارنروژ اعلام نمود که(فقط یک عدد شاه خرچنگ یا سلطان خرچنگ نروژی *)
*" ازنمونه های بزرگ خرچنگ "*از منطقه آبگرم نروژ به منطقه سردتری نقل مکان کرده است ودرپی علت آن ,نه تنها خرچنگ مذکور را به منطقه ای که می بایست می بود, بازگرداندند ,
بلکه بمدتی طولانی درهمان حوالی بدنبال دیگر خرچنگها بودندکه چنانچه تعداد دیگری نیز هست آنا ن را مجدد به جای خود انتقال دهند .
● از فرمانروا به خرچنگ رسیدن مطلب بسیار جالبی از آب درآمد !
ولی هدفی در این گفتار هست که عرض میکنم, زمانی که جابجائی یک خرچنگ ,در زنجیره غذائی آدمیان تا به این حد تاثیر داشته باشد که کشوری مجبور به پرداخت هزینه ای هنگفت شود تا سراسرمنطقه گرو سرد دریائی واقیانوسی را بررسی کند که مبادا یک خرچنگ شده باشد دوتا یا بیشتر , اهمیت موضوع نیز روشن میشود وخیلی ساده است باز مسئله ی زنجیره ی غذائی مطرح است که :"یک خرچنگ در طبیعت دریائی + زنجیره ی غذائی = حیات ویا انهدام انسان از گرسنگی , از نداشتن یک محیط زیست مناسب برای ادامه ی حیات و.... " . میدانید که جابجائی یکی از عناصروترکیبات زمینی وهمچنین تغییر مکتان وتغییر شکلی ناهماهنک در جا ومکان موجودات زمین از جائی به جای دیگر تمامی سیستم طبیعیِ طبیعت آن بخش یا آن قسمت از زمین وموقعیت طبیعی وعادی آنرا رااز بین برده وشکل زندگی دریائی یا زمینی بطور کامل تغییر کرده وآنچه باید به روال چرخه ی زمین در تولید, یا درآنچه بایدانجام شود با این شکل یا ازبین میرود و یا آنچه می باید بقا یابد دراین تغییرات باعث برهم خوردن چرخه وزنجیره ای دنیا میگردد وبسیاری چیزها از حالت عادی بیرون آمده وچرخه ی طبیعی دنیا برهم میخورد در نتیجه یک خرچنگ در زنجیره غذائی بیش از یک عدد خرچنگ اهمیت داردواگرمثلا بتدریج تمامی خرچنگها از منطقه ی زیست خود به جای دیگری نقل مکان کنند وسیستم غذائی را برهم بزنند وحیواناتی که ایشان تغذیه میکنند یا دیگر حیوانات وآبزیان از خرچنگها دچارکمبودهای غذائی وحتی طبیعی شده ودچار نقصانی در طبیعت شده آنگاه مرگ دیگر موجودات دریائی وحتی گیاهی ته دریاهارا سبب میگردد. حال وقتی فقط یک خرچنگ در زیست طبیعی دنیا وزندگی انسانها تااین حد اثر گذار باشد ویا حتی مورچه وپشه ای که ما براحتی آنرا میان دستهای خود له میکنیم (البته بنده اینکاررا ،هم نمیکنم تا بتوانم براحتی بگویم:من آزارم به یک مورچه هم تابحال نرسیده ,وپشه ومگسها رانیز تا جائی که بتوانم ازخانه بیرون میکنم ،اما درغیر اینصورت همسرم موظف به اخراج آنان به شکل خود می باشد !( واین عین واقعیت است)! اما بهرحال چگونه میشود کشته شدگانی در سیل در زلزله وعوامل طبیعی و کشت وکشتاری درجنگ یا در میان ملل یا اقوام یا جنگهای داخلی واز دست رفتن انسان وانسانهائی در سیستم زنجیره ای دنیا بی اثر باشد؟؟؟ ازاین روست که امروزه نمیتوان نه بعنوان یک پرزیدنت نه بعنوان یک سرمایه دارنه بعنوان یک تاجر ودارا وقدرتمندوهرنامی دیگر نمیتوان قاتل وستمگر بود و در مقابل دنیا نیازی به پاسخ دادن نیز نداشته باشد چراکه اینک مردم فقیرآن کشور دردوران تاریخ گذشته نیستند که چون پیشینیان وبه تنهائی ودر بی زبانی بدون رسیدن صدائی بدادخواهی به محکمه ای قربانی ظلم شده یا حق وحقوق آنان سلب گردد .
"امروز دنیا سوال میکند"
, آری اکنون دنیاست که میپرسند وسوال خواهد کرد وپاسخ خواهد خواست که :چرا وبه کدامین حق کسی یا کسانی به خویش جرات میدهند قاتل بشریت ویا انسانی درهرعنوان ونامی باشند که هیچ انسانی حق چنین عملی را ندارد به هیچ عنوانیدر هیچ شرایطی مگر به حکم قانونی که پذیرفته از دیدگاه جهانیان باشد و همچنان وهمواره نیز هرچه اتفاق بیافتد درتاریخ نیزباقی خواهد ماند .مانند جنایات هیتلر که سرپوشیده نماند یا بمباران اتمی "هیروشیما و ناکازاکی" بدست امریکا یا " یازدهم سپتامبرفاجعه ی ساختمانهای دوقلوی آمریکا"
در نیویورک (بنام= وُروُد ـ تِرید . سِنتِر*)
word trade senter
که همچنان هر ساله درسال روز هر یک از آنان ,مردم دنیا سر ساعت مشخصی بمدت یکدقیقه سکوت میکنندودرکنار آن فجایع طبیعی مثل "سونامی زلزله ی بم" و...یکایک فجایع تاریخ " چه به دست طبیعت چه بدست آدمی! امروزه در دنیا همگان از یکدیگر با خبرند .ملل جهان قانون بین المللی را نیز براساس همینگونه اتفاقات برنامه ریزی نموده وپیگیری مینماید وحق وباطل در دنیای " انسانیت" به قانون بین المللی جهان بررسی میشود ودر تاریخ نیز نقش میبندد .درنتیچه هیچ چیز هیچوقت پنهان نمیماند وآنچه باید اشکار شود میشود وتاریخ نویسان چون گذشته وقایع را برای آیندگان مینویسند.
___ زخم ناباور....____
دلم گرفته ...آری ...
دلم گرفته به هزار، زخم ناباور...
در این جهان،که کسی...
با کسی ،برابر نیست!
هزار وزنه اگر، بر زمان بیآویزم
کسی به چشم محبت ،به دیده برتر نیست!!!
تمامِ بودن ِانسان ،به خواری ونفرت
که آنچه بجا مانده جز ،
" حقارت نیست"!
سروده ی"منم ها"
تمام وکامل و تام ،
بجز سرایش
"خود بینی " از حماقت نیست ...
کنون جماعت دنیا
چه دلخوشی دارد
چو در سروده ی منو تو
, هیچ جز جز " ستایش " نیست!
خدای را، ستایش،نکرده ایم وسپاس...
که از سرای خدائی,
"نیاز وخواهش " نیست
"نیازو خواهش" نیست!!!
منو تمامی دنیا
اگر بهم ریزیم
کسی به " خلقت وبودن" ،
نظر نخواهد کرد ! دریغ ودرد ,
که این روزگار امروزی, حکایت دردی ست
در سرای کهنه وسرد!
اول خرداد 1387
___فرزانه شیدا____
امروزه سردمداران ملل مختلف, وظایفی را برعهده دارند وموظفند عملکرد سالیانه ی خویش را اعم از اقتصادی وسیاسی واجتماعی وفرهنگی به اتحادیه ها وکنگره های مربوط به هریک از این سازمانها ونه فقط به یک کشور بلکه بدنیا وبه تمامی مردم دنیا ,ارائه دهند وکلام
همه برای یکی یکی برای همه دراینجا معنا میگیرد که همگان برای یکدیگر حاضر هستند واگرچه این از آنچه سالیانه درجنگها ودرخفا صورت میگیرد نکاسته است اما قانوئمندی دوّل باعث میگردد که صدامهای دیگر وجنایتکاران بیشتری چون فرمانروایان پیشین تاریخ توان شانه خالی کردن از اعمال خود را نداشته باشند ودربرابر ملت وکشور خود از سوئی ودربرایر دنیا از سوئی دیگرودرنهایت دربرابر آنکه ازهمه بالاتر است در پیشگاه خداوندگار جوابگو باشند وبعنوان فرمانروائی یا هرعنوان دیگری چه بزرگ باشد چه کوچک از ایشان بر دیگر انسان وبشر زیانی نرسد.
* فرمانروای شایسته، به فکر انتقام از مردم خویش نیست . ارد بزرگ*
چراکه حتی در دادگاه بین المللی نیز جز بخواست خدا صدامها کشیده نمیشوند واین بعلت این است کهامروزه " همه برای یکی ویکی برای همه " حاضر هستند ومی بایست به تبعیت از قانون جهانی چنین هم باشند.واین نیز خواست خداوند ,درخلقت آدمی بوده. است و , وجود وحضور هر یک انسان نیز به" حکم خداوندگار "تعیین گشته است واحدی دراوج قدرت نیز حق سلب وگرفتن زندگی اورا یا حتی ظلم به آدمی وبشر وبشریت , راندارد .درزمانی که سازمان حمایت از حیوانات ظلم به حیوان را در سراسر دنیا محکوم میکند ,روشن است که ظلم وستم به اشرف مخلوقات به انسان صدبرابر ارزشی بیشتر داشته باشد تا بدان رسیدگی شده ودلیل آن کشف گرددو اینجاست که سرانجام این سروده های عمیق معنای واقعی خویش را پیدا میکنند که :
"تن آدمی عزیز است به جان آدمیت
نه همان لباس زیباست نشان آدمیت! "
واز سوئی دیگر:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چون عضوی بدرد اورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
________
این است که ما دیگر " نام " (فرمانروا*) را هم در زمان امروزی پذیرا نیستیم اما امید که در نامی دیگر فقط کادو پیچی وروبان آن عوض نشده باشد و در داخل جعبه ای خالی را انتظار نکشیم که از آن هیچ عایدمان نگردد جز نتایج تلخی از رفتارها وعملکرده های استباهی که شخص یا اشخاصی میتوانند درجهان باعث ان باشند چرا که دردنیا اثر هرگام ایشان وآنان میتواند برمن شما وتمامی مردمان جهان اثری اثر گذار در نسل وهستی وبودن انسان ها ودرحد مرگ وزندگی همگان داشته باشدفرگرد فرمانروا را درهمینجا به اتمام میبریم
*" باامید روزگاران بهتری که انسان"" بنام"" * نامی* انسان ""سربلند باشد درپیشگاه خداوند ودر نزد خود ودر نزد همگان درجهان.آمین.
__« بنام "نامی" انسان »____
مکن ظلمی بیک انسان،
نه بر مرغ وُنه برحیوان
مکن از روی بدخواهی
,دلی غمگین وسرگردان
جهان همواره "میگردد"!
تو( نیکو ) "گِـرد" دلها باش
مشو ویرانی دلها !
بکن ویرانه را ، عمـران!
مرنجان هردلی ازخود،
مشو دردِ دلِ ریشی
که آن دل در پریشانی ،
دهد قلب ترا سامان
مبر از خاطرت هرگز
که "عمرت "درجهان فانی ست
سری بالا بباید داشت
" بنام *نامی انسان"!!!"
به بدخواهی چو سر آری ،
بدی ها را بخود بینی
که دنیا ،روزگارت را ،
دهد بر "بی کسی " فرمان !
دراین ره ، گرنمیخواهی ،
دل ِ آزرده ای باشی
مشو بر کس دلیل غم !
مشو جزئی ز بدخواهان
"خدا"بر" حق وانصاف " است
تو" مُنصف " درجهانت باش
نیارزد زندگی آن حد ،
که خود خود را کنی ویران!!
____ فرزانه شیدا ____
* فرمانروای دانا ، زخم خورده را بر هیچ کار دیوانی نمی گمارد .ارد بزرگ*
فرمانروای شایسته، به فکر انتقام از مردم خویش نیست . ارد بزرگ
* فرمانروایان هیچگاه نباید از بار کاری که بر دوش گرفته اند شانه خالی کنند اگر هم اشتباهی رخ نموده با دلیری آن را بازگویند . ارد بزرگ
* فرمانروایی که نتواند جلوی بیداد بزهکاران و چپاولگران را بگیرد شایستگی گرداندن کشور را ندارد . ارد بزرگ** فرمانروا در برکناری کارمند نابکار زمانی را نباید از دست دهد چون سیاهی کار بزهکار در دید مردم خیلی زود دامن او را نیز خواهد گرفت . ارد بزرگ
* به حال سرزمینی که روشنفکرش ، حرف فرمانروایان ,تمامیت خواه را تکرار می کند باید گریست . ارد بزرگ
* بی شرم ترین فرامانروایان آنهایی هستند که ناکا رآمدی و اشتباهات خود را به مردم نسبت می دهند . ارد بزرگ
* پادشاهی که مردمش از او فروتر بنشینند در فزونی و برتری ,نیست او در ته چاه کبر و خود بینی فرو افتاده است . ارد بزرگ
* میرآب ، به اندازه دهد ، همه دشت سبز خواهد بود . ارد بزرگ

پایان فرگرد فرمانرو به قلم : فرزانه شیدا/ f sheida* Farzaneh sheida
●آرمان نامه : شامل یکصد و سیزده فرگرد و هفتصد و چهل و پنج فرمان ارد بزرگ


پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان