۱۳۸۸ مرداد ۲۶, دوشنبه

دانلود کتاب سخنان بزرگان به کوشش مجله اینترنتی زیلان


مشخصات کتاب الکترونیکی:
نام : 100 سخن از بزرگان
موضوع : سخنان قصار و نیکو از اندیشمندان و روشنفکران و ضرب المثل های تامل برانگیز
مخاطب : تمام رده های سنی
تعداد صفحات هر کتاب : 7 صفحه
حجم دو کتاب : 400 کیلوبایت
ناشر : مجله اینترنتی زیلان
پسورد : ندارد


دانلود جلد اول

Download دانلود



دانلود جلد دوم

سایت جاودانه ها - شرح شیدایی عشق از فرزانه شیدا


عشق همچو ن طوفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد
و باروری روزافزون می گردد . ارد بزرگ (آرمان نامه)*


● عشق چنان شیفتگی در نهان خود دارد که سخت ترین دلها نیز ، گاهی هوس شنا در آن را می کنند . ارد بزرگ

_____________________


شرح شیدائی:


کی ز لبهایم بر آید

" شرح شیدائی " عشقم

من باین شو ر یدگی ها


مایه جان را سرشتم

هـمره هر قطره اشکی


گفته ام فریاد عاشق

با هر آن تک قطره اشکی


قصه ی دل ر ا نوشتم

من که در اوج کمالی


عشق را در سینه دارم

کی عجب باشد اگر من


"حرف" ر ا در سینه کشتم

گفته های عاشقانه


کی زبان عاشقان است

منکه عاشق تر ز عشقم


از سخن دیگر گذشتم

فرق عاشق دل بدنیا


با دگر مردم همین است

عشق چون باری به قلبم


کوله بار غم به پشتم

گفتگو حاصل ندارد


تک نگاهی صد کلام است

منکه دید م آن نگه ر ا


همچو حوری در بهشتم

شعر "شیدائی " سرودن


مذهب عاشق دلان نیست

عشق گر پرده دریدم


شاعری خودخواه و زشتم

پختگی ها د ر سکوت است


بلااخص در عشق عاشق

گر سخن گو یم به خامی


کمتر از آن تازه خشتم

عشق پرشو ر چو داری


خو د دگر رسوا ی عشقی

منکه حرفی هـم نگفتم


حرفائی مانده پشتم !!

گـفتن از احساس عاشق

چو گنه کرد بدنیاست

حرف من ماند ه بــه چشمم


همره اشک درشتم

گا ه در شوریدگی هها "


حرف گو یای دلم نیست

در پی تازه گلامی


بس درون سینه گشتم

گر به الفاظ زمینی


عشق را آلوده سازم

آسمانی عشق خود را


گوئیا بیهوده کشتم !!

سروده ی فرزانه شیدا

26 بهمن چهارشنبه 1362


هیچ گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی

این * نیرو را نیز در خویش بیافرین که اگر تنهایت گذاشت نشکنی

و اگر شکستی باز هم نامید نشو چرا که آرام جان دیگری در راه است . *ارد بزرگ*(آرمان نامه)*


ماخذ : http://javedane-ha.blogspot.com/2009/08/blog-post_309.html

مجله اینترنتی زیلان - کتاب سخنان بزرگان جلد دوم را دانلود کنید.


مشخصات کتاب الکترونیکی:
نام : 100 سخن از بزرگان جلد دوم
موضوع : سخنان قصار و نیکو از اندیشمندان و روشنفکران و ضرب المثل های تامل برانگیز
مخاطب : تمام رده های سنی
تعداد صفحات : 7 صفحه
حجم کتاب : 187 کیلوبایت
ناشر : مجله اینترنتی زیلان
پسورد : ندارد

This Book Download Link دانلود کنید


ماخذ : http://persianok.ir/

روزنامه بين المللي اعتدال - سخنان حکیمانه

سخنان حکیمانه

فردريش نيچه :براي گله ي انساني تمام نشانه هاي ابرانسان چون نشانه هاي بيماري يا ديوانگي ظاهر مي شوند.
ارد بزرگ : هنگامي که مي خواهي کار و بايسته خويش را انجام دهي از کسي فرمان مگير .
گوليو : حقيقت مي تواند مدتي در حجاب تعويق و تأخير بماند ولي هميشه جوان بوده و خود را معرفي خواهد نمود .
گارفيلد : انديشه ها بزرگترين جنگنده هاي جهانند و جنگي که انديشه اي در دنبال دارد چيزي جز وحشيگري نيست .
جبران خليل جبران : آنگاه مردم را درست مي ببيني که در بلنديهاي سر به آسمان کشيده حضور داشته باشي و نيز در منزلگاههاي دور .
بزرگمهر : چون دل راست انديش و زبان راستگو باشد در کاستي و نادرستي بسته مي شود .
اُرد بزرگ : براي رسيدن به نيکنامي ، گواهي برتر از راستي نيست .
چينگ : هرگز نمي توانيم صفت خوبي را در ديگران بشناسيم مگر اينکه از آن بويي برده باشيم .
چاحيت : اگر امروز حتي يک کلمه از ديروز بيشتر بدانيد مسلماً شخص ديگري هستيد .
هاينه : در اين روزگار ما به خاطر انديشه ها مي جنگيم و روزنامه ها سنگرهاي ما هستند .
ارد بزرگ : موشکافي در شکست ، پيشرفت در پي خواهد داشت .
فردريش نيچه :به سراغ زنان مي روي ؟ تازيانه را فراموش مکن !
هزلت : آنکه از دشمن داشتن مي ترسد ، هرگز دوست واقعي نخواهد داشت .
چايمن : حسد همچون مگس است که همه جاي بدن سالم را رها مي کند و بر روي زخمهاي آن مي نشيند .
ارد بزرگ : براي کامروايي ، هموار نگاهت به راستي باشد و درستي .
جبران خليل جبران : شايد بتوانيد دست و پاي مرا به غل و زنجير کشيد و يا مرا به زنداني تاريک بيافکنيد ولي افکار مرا که آزاد است نمي توانيد به اسارت در آوريد.
هرود : زن کودکي است که با اندک تبسم خندان و با کمترين بي مهري گريان مي شود .
بزرگمهر : چون دانستي که خدا از خاکت آفريده کردنکشي و خود رايي مکن .
چترفيلد : بعضي ها طوري هستند که دوستانشان هرقدر از آنها پايين تر باشند بيشتر دوستشان دارند .
ارد بزرگ : براي دلهره شبانگاهان ، نسيم گرما بخش خرد را همراه کن .
فردريش نيچه :باري ؛ زرتشت در مردم نگريست و حيران بود. سپس چنين گفت :
انسان بندي است بسته ميان حيوان و ابر انسان ؛ بندي بر فراز مغاکي.
فرارفتني ست پر خطر ؛ در - راه - بودني پر خطر ؛ واپس نگريستني پر خطر ؛ لرزيدن و درنگيدني پر خطر.
آنچه در انسان بزرگ است اين است که او پل است نه غايت ؛ آنچه در انسان خوش است اين است که او فراشدي ست و فروشدي.
اوبالديا : جهان را نگه داريد، مي خواهم پياده شوم.
اُرد بزرگ : براي شناخت آدميان ، بجاي کنکاش در انديشه آنها ، بدنبال شناخت پيشواي انگاره (فکر)آنها باشيد .
هيوز: زياد زيستن تقريبا آرزوي همه مي باشد ولي خوب زيستن آرمان يک عده معدود.
اُرد بزرگ : براي بدست آوردن و گسترش خرد ، سختي را بر خود هموار کن .
جبران خليل جبران : عشق هنگامي که شما را مي پرورد شاخ و برگ فاسد شده را هرس مي کند .
ارسطاطاليس : کسيکه پشت الاغ باد به غبغب بيندازد ، چون اسب سوار شود پاک ديوانه خواهد شد .
ارد بزرگ : براي بدست آوردن گنج خموشي ، بارگاه دانش ات را بزرگتر بساز .
چارلز مورگان : هيچ چيز در زندگي شيرين تر از اين نيست كه كسي انسان را دوست بدارد. من در زندگاني خود هر وقت فهميده ام كه مورد محبت كسي هستم, مثل اين بوده است كه دست خداوند را بر شانه خويش احساس كرده ام .
بزرگمهر : خردمندي که بخشنده و دانشور و دادگر و نژاده باشد هرگز بد خو نمي شود .
فردريش نيچه :بايد بر فريب حواس خود پيروز شويم .
ارسطا طاليس : حکيمان مال را از براي آن دارند که محتاج لئيمان نگردند .
اُرد بزرگ : براي پاکزاد (مقدس) شمردن ، بيداري و آگاهي باشد .
آرت بوخونواله : تنها علاج عشق ، ازدواج است .
جبران خليل جبران : با سالخوردگان و افراد با تجربه مشورت کنيد که چشمهايشان ، چهره ي سالها را ديده و گوشهايشان ، نواي زندگي را شنيده است .
اُرد بزرگ : براي نزديکي و همگرايي دودمان خويش ، کمک بهم و ستيز با ناداني و ناراستي را در پيش گيريد .
هنري لانگ فلو: کسي که براي خود احترام قائل است، از گزند ديگران در امان است. او کتي را بر بدن دارد که کسي را ياراي پاره کردن آن نيست.
ارد بزرگ : براي ماندگاري ، پنداري جز پاکي روان نداشته باش .
فردريش نيچه :تقريبا هر چيزي كه وجود دارد در معرض تاويل است؛ زندگي خود چيزي نيست جز ستيزه و جدال ارزش ها و مبارزه براي تاويل انديشه ها و آرمان ها.
حسن صباح : اگر قدرت نداريد که با نيروي خود مشکل ها را در هم بشکنيد لااقل مرد باشيد که در برابر حوادث بايستيد .
حميد مصدق : در سرزمين هرز سرشاخه هاي سبز نمي رويد
فردريش نيچه :بايد دنبال شادي ها گشت ولي غمها خودشان ما را پيدا مي کنند.
ابوالعلاء معري : زمين نيز مانند ما در جستجوي خوراک است و از اين مردم مي‌خورد و مي‌آشامد
بزرگمهر : خردوران هميشه به راه آزادگان و راستان مي روند
ارد بزرگ : براي گردش دوروزه ، توشه اي سه روزه همراه ببر ، و اگر توان رسيدن به خواسته زندگي ات را دو هزار گام مي داني خود را آماده پيمودن سه هزار گام بنما ، چرا که شتاب در هنگام رهسپاري نبايد کم شود .
جبران خليل جبران : طبيعت با آغوشي باز و دستاني گرم ، از ما استقبال کرده و مي خواهد که از زيبايي اش لذت بريم.چرا انسان بايد آنچه در طبيعت ساخته شده است را از بين برد ؟
جبران خليل جبران : چنانکه برگ ناچيز درخت نمي تواند رنگ سبز خود را تغيير دهد و آن را به زردي درآورد ، جز با خواست طينت درخت و نوعي شناخت که در نهاد آن به کار گرفته شده است ، کسي هم که مرتکب گناهي مي شود قادر نيست بدون خواست و اراده ناپيداي شما و نيز بدون آگاهيهاي مرموز دل شما مرتکب بزهکاري شود ، زيرا شما همگي در يک قافله رو به سوي ذات الهي در حرکتيد (راه شماييد و رهروان شما ) .
كريستين‌ : براي‌ ازدواج‌ كردن‌، بيش‌ از جنگ‌ رفتن‌، شجاعت‌ لازم‌ است‌.
بزرگمهر : چون به کسي اجازه دادي که در حضورتو سخن بگويد بر او درشتي و تندي مکن و بمان تا سخنش را به پايان برد
ارد بزرگ : براي آنکه به پايين پرتاب نشويي ، دست گير آدميان شو .
فردريش نيچه :جهان هيولاي انرژيست که آغاز و پايان ندارد وتنها خود را دگرگون مي سازد.
آلن لاکين : برنامه ريزي ، آوردن آينده به زمان حال است تا بتوانيد همين الان کاري براي آن انجام دهيد.
ارد بزرگ : براي آنکه پرواز کني ، پيکر خويش را به حال خود رها مکن .
هنري ترو : از اين نکته مشوق تر نمي توان که بشر داراي داراي قدرت انکار ناپذيري است که مي تواند با يک مجاهدت آزادي زندگي خود را اعتلا دهد اگر کسي در جهت رويا و تخيل هاي خويش راه برود و کوشش کند و آن زندگاني اي را که در عالم خيال براي خود مجسم کرده است فراهم سازد با موفقيتي که در لحظه هاي عادي غير منتظره است مواجه خواهد شد.
ارد بزرگ : براي آنکه فربه شوي ، نخست با خود يکي شو .



ماخذ : http://www.etedaldaily.ir/pub/1387/Kho/12/html/page5.html

روزنامه بين المللي اعتدال - سخنان حکیمانه

سخنان حکیمانه

فردريش نيچه :براي گله ي انساني تمام نشانه هاي ابرانسان چون نشانه هاي بيماري يا ديوانگي ظاهر مي شوند.
ارد بزرگ : هنگامي که مي خواهي کار و بايسته خويش را انجام دهي از کسي فرمان مگير .
گوليو : حقيقت مي تواند مدتي در حجاب تعويق و تأخير بماند ولي هميشه جوان بوده و خود را معرفي خواهد نمود .
گارفيلد : انديشه ها بزرگترين جنگنده هاي جهانند و جنگي که انديشه اي در دنبال دارد چيزي جز وحشيگري نيست .
جبران خليل جبران : آنگاه مردم را درست مي ببيني که در بلنديهاي سر به آسمان کشيده حضور داشته باشي و نيز در منزلگاههاي دور .
بزرگمهر : چون دل راست انديش و زبان راستگو باشد در کاستي و نادرستي بسته مي شود .
اُرد بزرگ : براي رسيدن به نيکنامي ، گواهي برتر از راستي نيست .
چينگ : هرگز نمي توانيم صفت خوبي را در ديگران بشناسيم مگر اينکه از آن بويي برده باشيم .
چاحيت : اگر امروز حتي يک کلمه از ديروز بيشتر بدانيد مسلماً شخص ديگري هستيد .
هاينه : در اين روزگار ما به خاطر انديشه ها مي جنگيم و روزنامه ها سنگرهاي ما هستند .
ارد بزرگ : موشکافي در شکست ، پيشرفت در پي خواهد داشت .
فردريش نيچه :به سراغ زنان مي روي ؟ تازيانه را فراموش مکن !
هزلت : آنکه از دشمن داشتن مي ترسد ، هرگز دوست واقعي نخواهد داشت .
چايمن : حسد همچون مگس است که همه جاي بدن سالم را رها مي کند و بر روي زخمهاي آن مي نشيند .
ارد بزرگ : براي کامروايي ، هموار نگاهت به راستي باشد و درستي .
جبران خليل جبران : شايد بتوانيد دست و پاي مرا به غل و زنجير کشيد و يا مرا به زنداني تاريک بيافکنيد ولي افکار مرا که آزاد است نمي توانيد به اسارت در آوريد.
هرود : زن کودکي است که با اندک تبسم خندان و با کمترين بي مهري گريان مي شود .
بزرگمهر : چون دانستي که خدا از خاکت آفريده کردنکشي و خود رايي مکن .
چترفيلد : بعضي ها طوري هستند که دوستانشان هرقدر از آنها پايين تر باشند بيشتر دوستشان دارند .
ارد بزرگ : براي دلهره شبانگاهان ، نسيم گرما بخش خرد را همراه کن .
فردريش نيچه :باري ؛ زرتشت در مردم نگريست و حيران بود. سپس چنين گفت :
انسان بندي است بسته ميان حيوان و ابر انسان ؛ بندي بر فراز مغاکي.
فرارفتني ست پر خطر ؛ در - راه - بودني پر خطر ؛ واپس نگريستني پر خطر ؛ لرزيدن و درنگيدني پر خطر.
آنچه در انسان بزرگ است اين است که او پل است نه غايت ؛ آنچه در انسان خوش است اين است که او فراشدي ست و فروشدي.
اوبالديا : جهان را نگه داريد، مي خواهم پياده شوم.
اُرد بزرگ : براي شناخت آدميان ، بجاي کنکاش در انديشه آنها ، بدنبال شناخت پيشواي انگاره (فکر)آنها باشيد .
هيوز: زياد زيستن تقريبا آرزوي همه مي باشد ولي خوب زيستن آرمان يک عده معدود.
اُرد بزرگ : براي بدست آوردن و گسترش خرد ، سختي را بر خود هموار کن .
جبران خليل جبران : عشق هنگامي که شما را مي پرورد شاخ و برگ فاسد شده را هرس مي کند .
ارسطاطاليس : کسيکه پشت الاغ باد به غبغب بيندازد ، چون اسب سوار شود پاک ديوانه خواهد شد .
ارد بزرگ : براي بدست آوردن گنج خموشي ، بارگاه دانش ات را بزرگتر بساز .
چارلز مورگان : هيچ چيز در زندگي شيرين تر از اين نيست كه كسي انسان را دوست بدارد. من در زندگاني خود هر وقت فهميده ام كه مورد محبت كسي هستم, مثل اين بوده است كه دست خداوند را بر شانه خويش احساس كرده ام .
بزرگمهر : خردمندي که بخشنده و دانشور و دادگر و نژاده باشد هرگز بد خو نمي شود .
فردريش نيچه :بايد بر فريب حواس خود پيروز شويم .
ارسطا طاليس : حکيمان مال را از براي آن دارند که محتاج لئيمان نگردند .
اُرد بزرگ : براي پاکزاد (مقدس) شمردن ، بيداري و آگاهي باشد .
آرت بوخونواله : تنها علاج عشق ، ازدواج است .
جبران خليل جبران : با سالخوردگان و افراد با تجربه مشورت کنيد که چشمهايشان ، چهره ي سالها را ديده و گوشهايشان ، نواي زندگي را شنيده است .
اُرد بزرگ : براي نزديکي و همگرايي دودمان خويش ، کمک بهم و ستيز با ناداني و ناراستي را در پيش گيريد .
هنري لانگ فلو: کسي که براي خود احترام قائل است، از گزند ديگران در امان است. او کتي را بر بدن دارد که کسي را ياراي پاره کردن آن نيست.
ارد بزرگ : براي ماندگاري ، پنداري جز پاکي روان نداشته باش .
فردريش نيچه :تقريبا هر چيزي كه وجود دارد در معرض تاويل است؛ زندگي خود چيزي نيست جز ستيزه و جدال ارزش ها و مبارزه براي تاويل انديشه ها و آرمان ها.
حسن صباح : اگر قدرت نداريد که با نيروي خود مشکل ها را در هم بشکنيد لااقل مرد باشيد که در برابر حوادث بايستيد .
حميد مصدق : در سرزمين هرز سرشاخه هاي سبز نمي رويد
فردريش نيچه :بايد دنبال شادي ها گشت ولي غمها خودشان ما را پيدا مي کنند.
ابوالعلاء معري : زمين نيز مانند ما در جستجوي خوراک است و از اين مردم مي‌خورد و مي‌آشامد
بزرگمهر : خردوران هميشه به راه آزادگان و راستان مي روند
ارد بزرگ : براي گردش دوروزه ، توشه اي سه روزه همراه ببر ، و اگر توان رسيدن به خواسته زندگي ات را دو هزار گام مي داني خود را آماده پيمودن سه هزار گام بنما ، چرا که شتاب در هنگام رهسپاري نبايد کم شود .
جبران خليل جبران : طبيعت با آغوشي باز و دستاني گرم ، از ما استقبال کرده و مي خواهد که از زيبايي اش لذت بريم.چرا انسان بايد آنچه در طبيعت ساخته شده است را از بين برد ؟
جبران خليل جبران : چنانکه برگ ناچيز درخت نمي تواند رنگ سبز خود را تغيير دهد و آن را به زردي درآورد ، جز با خواست طينت درخت و نوعي شناخت که در نهاد آن به کار گرفته شده است ، کسي هم که مرتکب گناهي مي شود قادر نيست بدون خواست و اراده ناپيداي شما و نيز بدون آگاهيهاي مرموز دل شما مرتکب بزهکاري شود ، زيرا شما همگي در يک قافله رو به سوي ذات الهي در حرکتيد (راه شماييد و رهروان شما ) .
كريستين‌ : براي‌ ازدواج‌ كردن‌، بيش‌ از جنگ‌ رفتن‌، شجاعت‌ لازم‌ است‌.
بزرگمهر : چون به کسي اجازه دادي که در حضورتو سخن بگويد بر او درشتي و تندي مکن و بمان تا سخنش را به پايان برد
ارد بزرگ : براي آنکه به پايين پرتاب نشويي ، دست گير آدميان شو .
فردريش نيچه :جهان هيولاي انرژيست که آغاز و پايان ندارد وتنها خود را دگرگون مي سازد.
آلن لاکين : برنامه ريزي ، آوردن آينده به زمان حال است تا بتوانيد همين الان کاري براي آن انجام دهيد.
ارد بزرگ : براي آنکه پرواز کني ، پيکر خويش را به حال خود رها مکن .
هنري ترو : از اين نکته مشوق تر نمي توان که بشر داراي داراي قدرت انکار ناپذيري است که مي تواند با يک مجاهدت آزادي زندگي خود را اعتلا دهد اگر کسي در جهت رويا و تخيل هاي خويش راه برود و کوشش کند و آن زندگاني اي را که در عالم خيال براي خود مجسم کرده است فراهم سازد با موفقيتي که در لحظه هاي عادي غير منتظره است مواجه خواهد شد.
ارد بزرگ : براي آنکه فربه شوي ، نخست با خود يکي شو .



ماخذ : http://www.etedaldaily.ir/pub/1387/Kho/12/html/page5.html

دکتر شهناز خاتمی Dr Shahnaz Khatami - کنفوسیوس

اشتباه را تصحيح نکردن خود اشتباه ديگريست. کنفوسیوس


چرا عده ایی اصرار بر آن دارند که راه اشتباه را ادامه دهند؟
و عده ایی براحتی مسیر اشتباهی را که رفته اند را رها نموده به سوی درستی و نیک رفتاری باز می گردند .
انسان موجود بسیار پیچیده ایی است .
بزرگترین مشکل آن است که عده ایی رشد و ترقی خویش را در به زحمت انداختن دیگران می بینند.
کسی را می شناختم که خود مدعی بود میداند انسان حقه باز و دغل کاریست ! اما در عین حال می گفت زندگی یعنی همین !
و کسی دیگر که می گفت یاد گرفته ام مانند سگ رفتار کنم دوست دارم همه از من فرار کنند . و اگر فرار نکنند پاچه آنان را خواهم گرفت !
براستی مگر نیکی و مصلحت جویی و ملاطفت چه بدی دارد که عده ایی باز هم مسیر بد را طی می کنند .
اشتباه اشتباست !!!
نباید گذاشت ادامه یابد.
کسی را می شناختم که با اندک کاری که از طرف دیگران بر خلاف میلش انجام می شد شروع می کرد به سر و صدا و گاها بد و بیراه گفتن . تا اینکه یکبار به خاطر همین کارش چند نفر ریختن بر سرش و حسابی ادبش کردند .
همو الان چنان آرام و محجوب است که همه دوستش دارند !
چرا در زمانی که می توانست خود را براحتی و بدون آنکه کتک بخورد اصلاح نکرد ؟!
باید یاد گرفت مسیر درست را در زندگی دنبال کرد و اشتباهات و لغزش ها را کم کرد ، بقول ارد بزرگ : زندگی میدان ادامه راه اشتباه نیست هر گاه پی به ناراستی راه خود بردیم باید به ریشه و بن پاکی خویش باز گردیم ، نه آنکه با اشتباهی دیگر آن را ادامه دهیم که برآيند آن ، از دست دادن همه عمر است .




مجله اینترنتی زیلان - کتاب سخنان بزرگان جلد اول را دانلود کنید.

مشخصات کتاب الکترونیکی:
نام : 100 سخن از بزرگان
موضوع : سخنان قصار و نیکو از اندیشمندان و روشنفکران و ضرب المثل های تامل برانگیز
مخاطب : تمام رده های سنی
تعداد صفحات : 7 صفحه
حجم کتاب : 203 کیلوبایت
ناشر : مجله اینترنتی زیلان
پسورد : ندارد

This Book Download Link


ماخذ : http://persianok.ir/

سایت مقاله دات نت maghaleh.net - تیترها جای متن را می گیرند !

"باید خود را از قید کلمات آزار دهند و تعارفات بی پایان خلاصی بخشیم و به اصل مطلب بپردازیم در غیر این صورت در دنیای مجازی مطالب مان خواننده ایی نخواهد داشت

اینترنت همه چیز را تحت شعاع خود قرار داده است حوزه های مختلف علمی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی و غیره …. اما فکر می کنم مهمترین حوزه ایی که تحت تاثیر دنیای مجازی قرار گرفته است حوزه ادبیات است . همانگونه که می دانیم مهمترین خصیصه اینترنت سرعت در داده ها و انتقال سریع آنهاست . کدهایی که در برگیرنده حجم عظیمی از اطلاعات هستند . موتورهای جستجو وظیفه سرچ آن چه شما در ذهن دارید را بر عهده دارند . آنها برای انتقال پیام به هیچ چیز جز همان کلمات کلیدی که شما نوشته اید نمی پردازند شاید اگر به جای سرچ ، همین سئوال را از فرد آگاهی بپرسید برای شما ساعت ها مقدمه چینی کند و یا اصلا بگوید شما باید فلان حوزه ها را بیاموزید و بعد به دنبال این پاسخ باشید . احساسات ، عواطف و حتی دانش آنها باعث می شود بسیاری از چیزها را به شما نگویند اما موتورهای جستجو نه احساس دارند و نه به میزان اطلاعات و جنسیت شما کار دارند آنها یک راست شما را به سوی موضوعی که جستجو کرده اید می کشانند ، آن هم با کلی مطلب در مورد یک موضوع ، مطالعه این پاسخ ها می تواند به شما یک دید کلی از آن چه در ذهن دارید ارایه نماید. بسیاری اوقات شما به دنبال املا و یا معنای یک کلمه هستید موتور جستجو داده هایی را به شما می دهد که با استفاده از همان داده ها مشکل تان حل می شود و دیگر نیازی نیست حتی وارد سایت های مربوطه شوید . در اینجا آنچه توانسته کار شما را راحت و سریع کند تیتریست که پاسخ شما در آن قرار دارد . پس شما به یک عصاره دست یافته اید . آیا حس کرده اید که شوق و اشتیاق نسل امروز نسبت به خواندن رمان های طولانی شدیدا کم شده است ؟ دگر جوانان نمی توانند ساعتها وقت بگذارند که توده عظیمی از نوشته ها را دنبال کنند . نویسندگان داستانهای بلند به اساطیر نویسندگی می پیوندند و جای آنها را نویسندگانی نظیر پائولو کوئلیو می گیرند چرا که داستانهای کوئلیو تنها چند سطر است . بدون کوچکترین وقت کشی انگیزه و ایده فکری خویش را منتقل می سازد . در حوزه فلسفه و جامعه شناسی هم همین اتفاق افتاده ، دیگر جوانان نوشته های فیلسوفانی نظیر شوپنهاور و یا فردریش نیچه را در کتابهای آنها جستجو نمی کنند جملات و چکیده سخنان آنها جای کتابهای قطور آن ها را گرفته است اسقبال از نوشته های جبران خلیل جبران هم به همین خاطر است چون خلاصه و زیباست متفکرین و اندیشمندانی همچون ارد بزرگ و یا دالایی لاما هم پاسخ دهنده به نیازهای فکری جوانان به همین شیوه هستند در وادی شعر هم کدگرایی نمود یافته است اشعار کوتاه شدیدا مورد استقبال قرار گرفته و در این راه اشعار حکیمانی نظیر فردوسی ویا سعدی هم در حد یک بیت و یا حتی در حد یک مصرع مورد استفاده قرار می گیرد . در حوزه اطلاع رسانی و اخبار هم می بینید : در بسیار از روزنامه ها و یا سایتهای خبری شورایی تحت عنوان شورای تعیین تیتر وجود دارد . کمبود زمان و گذرایی چشم مخاطب بر روی مطالب باعث شده تیتر ها بسیار داغ و پر حرارت باشند تا مخاطب را به خواندن متن ترغیب کنند تازه در این مرحله هم متولیان اخبار فهمیده اند که مخاطب بدنبال چکیده خبر است و نه اصل خبر ! برای همین یک چکیده و خلاصه اول هر خبر می گذارند تا مخاطبی که زمانی برای صرف وقت ندارد پی به اصل جریان ببرد . سخنرانی های طولانی هم دیگر خریداری ندارد امروزه سیاستمداران بجای آن به مصاحبه های متنوع و تیتر وار می پردازند تا مخاطب خسته نشود . صدا و سیما هم به جای پخش کردن سخنرانی های طولانی به ارایه گزیده های آنها بسنده می کند . اینترنت تعارفات را برداشته و به همه گوشزد می کند که دنیای امروز دنیای ثانیه ها و چکیده ها ست . شاید بهتر باشد من هم به این بحث در همین جا خاتمه بخشم چون هدفم این بود که بگویم (( باید خود را از قید کلمات آزار دهند و تعارفات بی پایان خلاصی بخشیم و به اصل مطلب بپردازیم در غیر این صورت در دنیای مجازی مطالب مان خواننده ایی نخواهد داشت )) اکرم صادقی http://nokte.tumblr.com "


ماخذ : http://maghaleh.net/article200.html

شرح شیدایی عشق

عشق همچو ن طوفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد
و باروری روزافزون می گردد . ارد بزرگ (آرمان نامه)*


● عشق چنان شیفتگی در نهان خود دارد که سخت ترین دلها نیز ، گاهی هوس شنا در آن را می کنند . ارد بزرگ

_____________________


شرح شیدائی:


کی ز لبهایم بر آید

" شرح شیدائی " عشقم

من باین شو ر یدگی ها


مایه جان را سرشتم

هـمره هر قطره اشکی


گفته ام فریاد عاشق

با هر آن تک قطره اشکی


قصه ی دل ر ا نوشتم

من که در اوج کمالی


عشق را در سینه دارم

کی عجب باشد اگر من


"حرف" ر ا در سینه کشتم

گفته های عاشقانه


کی زبان عاشقان است

منکه عاشق تر ز عشقم


از سخن دیگر گذشتم

فرق عاشق دل بدنیا


با دگر مردم همین است

عشق چون باری به قلبم


کوله بار غم به پشتم

گفتگو حاصل ندارد


تک نگاهی صد کلام است

منکه دید م آن نگه ر ا


همچو حوری در بهشتم

شعر "شیدائی " سرودن


مذهب عاشق دلان نیست

عشق گر پرده دریدم


شاعری خودخواه و زشتم

پختگی ها د ر سکوت است


بلااخص در عشق عاشق

گر سخن گو یم به خامی


کمتر از آن تازه خشتم

عشق پرشو ر چو داری


خو د دگر رسوا ی عشقی

منکه حرفی هـم نگفتم


حرفائی مانده پشتم !!

گـفتن از احساس عاشق

چو گنه کرد بدنیاست

حرف من ماند ه بــه چشمم


همره اشک درشتم

گا ه در شوریدگی هها "


حرف گو یای دلم نیست

در پی تازه گلامی


بس درون سینه گشتم

گر به الفاظ زمینی


عشق را آلوده سازم

آسمانی عشق خود را


گوئیا بیهوده کشتم !!

سروده ی فرزانه شیدا

26 بهمن چهارشنبه 1362


هیچ گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی

این * نیرو را نیز در خویش بیافرین که اگر تنهایت گذاشت نشکنی

و اگر شکستی باز هم نامید نشو چرا که آرام جان دیگری در راه است . *ارد بزرگ*(آرمان نامه)*

نویسنده کیست ؟به قلم آقای عباس معروفی /منتخب فرزانه شیدا


نويسنده کيست؟
*شنیدن فایل صوتی*= شنیدن فایل صوتی در آدرس ذکر شده در پائین صفحه در
(سایت اختصاصی آقای عباس معروفی*)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ:
برخی معتقدند که هر کس سواد خواندن و نوشتن داشته باشد، می‌تواند نويسنده شود.
بعضی می‌گويند انسان بايد از استعداد، و بلکه از موهبت الهی برخودار باشد تا داستان بنويسد.
عده‌ای نيز بر اين باورند که نويسندگی نياز به يک جنم ويژه دارد. اما هر کس که می‌تواند چيزی بنويسد،
لزوماً داستان‌نويس نيست.

**نويسنده کيست؟ـــــــــــــــــــــــــ:
در زندگی همواره اتفاقاتی که رخ می‌دهد، و آدم‌ها هر روزه چيزهايی می‌بينند که دل‌شان
می‌خواهد می‌توانستند آن را بنويسند و معمولاً بسياری از افراد در ذهن‌شان نوشتن را می‌نويسند،
يا خيال می‌کنند که دارند می‌نويسند. اما همين که پشت ميز می‌نشينند تا بنويسند، درمی‌يابند که نمی‌توانند.

مثلاً يک پيکرتراش کوه سنگ را دستمايه‌ی کار خود می‌کند، اما نويسنده با هيچ مواجه است يعنی
با کاغذ سفيد.
بنابراين نوشتن داستان و رمان کار ساده‌ای نيست. اينکه تو همه‌ی بافته‌های ذهنی‌ات را با خود
به پشت ميز بياوری ساده است، اما چه‌جوری آن را بر کاغذ منتقل کنی، سختی کار آغاز می‌شود.

يک کاغذ سفيد، يک پنجره که بتوان تخيل را پرواز داد، يک مقدار علاقه، اندوختن تجربه زندگی،
خواندن کتاب‌های داستان و نمونه‌های درجه‌ يک ادبيات ايران و جهان،

شرايط لازم نويسنده شدن است، اما کافی نيست.
نويسنده صد صفحه می‌خواند و يک صفحه می‌نويسد.

ما آثار آنتوان چخوف را می‌خوانيم که ببينيم چکار کرده که ما نکنيم، و آثار همينگوی را می‌خوانيم که
ببينيم چکار نکرده تا ما انجام دهيم.نويسنده نياز به تربيت کردن ذهنش دارد؛ برای داستان ديدن همه چيز.
يک داستان‌نويس جوری چهارچوب ذهنش را برای ساختار داستان تربيت می‌کند که حتا روياهايش
هم ساختار داستانی پيدا کند.اما چگونه می‌توان يک موضوع خوب برای يک داستان پيدا کرد؟
اين سئوالی است که همواره در ذهن داستان‌نويسان جوان مطرح می‌شود، هيچ پاسخی مناسب‌تر از
اين پرسش دوباره نيست که:
داستان خوب را چگونه بايد نوشت، زيرا موضوع بد وجود ندارد. اگر به اطراف خود نگاه کنيد،
روزنامه‌ها را ورق بزنيد، در همه‌ی اتفاقات و حوادث و اخبار حتماً دستمايه‌هايی برای يک داستان خوب
وجود دارد.
اما آيا هر داستانی که نوشته شد، می‌تواند در اين هياهوی توليد، خودی از خود نشان بدهد،
وشانه به شانه‌ی آثار هنری بزرگ بايستد؟
بله، موضوع بد وجود ندارد. فقط داستان خوب وجود دارد، و داستان بد در درازای زمان،
وجود خود را خود انکار می‌کند.
مثلاً چقدر داستان و رمان خوانده‌ايم
که وقتی زمانی بعد به جلد کتاب نگاه می‌کنيم، چيزی يادمان نمی‌آيد، چقدر فيلم ديده‌ايم
که بعدها وقتی به عکسی از آن فيلم برمی‌خوريم،
يادمان نيست که موضوع فيلم چه بود.
چقدر فيلم‌های هاليوودی ديده‌ايم با هنرپيشه‌های معروف!
چقدر کتاب‌های جنجالی خوانده‌ايم که زمانی بعد هيچ چيزی از آن در ذهن‌مان نمانده، و برعکس،
چه کسی می‌تواند "گربه در باران" همينگوی را از ياد ببرد؟

يا چطور ممکن است "بيگانه" کامو فراموش شود،
و "ژرمينال" اميل زولا، و "رگتايم" دکتروف، و "ناطور دشت" سالينجر؟
هيچ کتاب يا فيلم، و به طور کلی هيچ اثری به صرف تبليغات و جنجال برپا نمی‌ماند.

هنر با کمک عصای زير بغل جز چند قدم بيش‌تر نمی‌تواند راه برود،

هنر بايد بر پاهای خودش بايستد.
ما تصميم می‌گيريم داستان خوب بنويسيم، داستانی که بهترش را کسی نتواند بنويسد.
يعنی خودمان جوری داستان را بنويسيم که بهترين نوع و نمونه‌ی روايت آن داستان باشد.
اين کار ساده نيست، اما دشوار هم نيست،
وگرنه چخوف، هدايت، گلشيری، مالامود، همينگوی، سالينجر، بکت، و خوان رولفو وجود نداشتند.

فقط بايد از جا بلند شويم و خود را برای کاری بزرگ و هيجان‌انگيز آماده کنيم.
*داستان کوتاه *
ــــــــــــــــــــــــ:
ادبيات در قالب‌ها و فرم‌های مختلفی ارائه می‌شود؛ داستان، رمان، نمايشنامه، فيلمنامه، انکدوت،
حکايت، افسانه، شعر، و متن‌های ديگر.
من در اين برنامه بيش‌تر درباره‌ی ساختار داستان حرف می‌زنم. اگر ساختار رمان را يک باغ تصور
کنيم که معمولاً با بيل شکلش می‌دهند، داستان کوتاه يک باغچه است که با دست مرتب می‌شود.
من ترجيح می‌دهم البته رمان را هم با دست بنويسم. هرچند که اين، کاری‌ست کشنده،
اما کار دل را دست می‌کند.
داستان کوتاه مثل باغچه با دست مرتب می‌شود، و در يک نظر در چشم می‌نشيند.
صفدر تقی‌زاده، مترجم و داستان‌شناس ارزشمند معاصر درباره‌ی داستان کوتاه چنين می‌نويسد:
«داستان کوتاه انعطاف‌پذيرترين نوع ادبيات داستانی است. داستان ممکن است
مجموعه‌ای از چند حادثه يا تک‌گويی يا توصيفی ساده از واقعه‌ای بدون شخصيت باشد.
"کوتاه" بودن آن هم می‌تواند چيزی بين يک صفحه تا ده هزار کلمه را در بر گيرد. اما از
ويژگی‌های مشخص داستان کوتاه اين است که پس از خواندن به علت بيان حالات انسانی
و اجتماعی بلند "جلوه" کند.

داستان کوتاه که در اوايل قرن نوزدهم يتيمی بی نام و نشان بود، به صورت متداول‌ترين و
مردم‌پسندترين قالب ادبيات داستانی وارد قرن بيستم شد. يکی از دلايل آن، علاوه بر تحولات صنعتی
و احتماعی و فرهنگی، رواج فراوان نشريه و مجله در قرن بيستم بود.
اين نشريه‌ها به سبب خوی سرعت‌طلب خوانندگان خود، به متون کوتاه و تصاوير بسيار،
و مطالبی که حوصله‌ی خوانندگان را سر نبرد، نياز وافر داشتند.

بدين ترتيب، داستان کوتاه خوانندگان فراوان يافت و نياز بدان موجب افزايش کيفيت شد،
و رفته رفته به مرحله‌ی تکامل رسيد، و سرانجام به صورت شاخه‌‌ی ادبی و هنری مستقلی
با امکانات بيانی مؤثر از حالات برون و درون انسان درآمد.
* آنتوان چخوف، اين داستان‌نويس نازنين
آنتوان چخوف، نويسنده بزرگ روس جايی می‌نويسد:

«من هنوز ديدی فلسفی و سياسی از زندگی پيدا نکرده‌ام، و هر ماه که می‌گذرد، عقيده‌ام را عوض می‌کنم.
بنابراين ذهن خودم را تنها به توصيف اين‌که قهرمانان آثارم چگونه عاشق می‌شوند و ازدواج می‌کنند
و بچه‌دار می‌شوند و حرف می‌زنند و می‌ميرند، محدود و مشغول نکرده‌ام.»

درونمايه‌ی اصلی آثار آنتوان چخوف، انزوا، تنهايی، و سرخوردگی طبقات زجرکشيده و به‌ويژه
محروميت‌های دهقانان، و نيز زندگی ملال‌آور و بی‌حاصل اشراف است.

چخوف انسانی رئوف بود، و فقط يک جنبه‌ی زندگی را نمی‌ديد؛ و هرگز از ديدن اندکی نور و
زيبايی در ورای يک حادثه‌ی غم‌انگيز و تراژيک غافل نبود.
مشخص‌ترين ويژگی هنر چخوف، سادگی به شکل‌های گوناگون است. داستان‌هايی سخت ساده که
برای ابديت نوشته شده است.* موزيک اين برنامه از ويتاس خواننده جوان روس است.

به قلم: جناب اقاى عباس معروفی*نويسنده معروف مقىم خارج از کشور*
ماخذ:سایت آقای عباس معروفی:نویسنده



ماخذ اوليه: تازه هاى ادبى به مديريت جناب آقای مجتبی .م.



نویسنده متن : فرزانه شیدا

تارنگار یک تنهایی چهار نفره - سخن کوتاه کوتاه





اهل سیاست پاسخگو هستند ! البته تنها به پرسشهایی که دوست دارند !!!.

ارد بزرگ


شکست های زندگی ، درهای پیروزی را می گشاید و خودپسندی درهای پیروزی را یکی پس از دیگری می بندد . ارد بزرگ

شالوده و زیربنای گسترش هر کشور ، فرهنگ است .

ارد بزرگ

انانکه پژوهش کرده اند تنها کمی به داشته های درونی خویش و رازهای کیهانی آشنا شده اند و این رویکرد نمی تواند دستاویزی برای کوچک شمردن دیگر کسان گردد چرا که بسیاری به این رازها پی می برند بی کوچکترین بررسی و پژوهشی، آنها با کار و همچنین نگرش در نمایه های هستی به بسیاری از ناگفته ها پی می برند .

ارد بزرگ



ماخذ : http://kavire-por-moj.blogfa.com/post-42.aspx


پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان