از دیالکتیک فیلسوف اُرُد بزرگ تا نظریات فلسفی او
۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سهشنبه
فهرست ششم کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ / بقلم فرزانه شیدا
- *امید*
- *رسانه*
- *اندیشه همگانی*
- *راستی و ناراستی*
- *تنهایی*
- *کار*
- *آرامش*
- *نادان*
- *بد اندیش*
- *کشور*
- *ارزیابی و نقد*
- *تجربه*
- *دیگران*
- *زیبایی*
فهرست پنجم کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ / بقلم فرزانه شیدا
- *باور*2
- *سامان* 1
- *سامان* 2
- *سامان* 3
- *اندیشه*
- *فرگرد نگاه*
- *سکوت و خموشی*
- *خویش*
- *راه*
- *بردباری*
- *آدمیان*
- *پیشرفت*
- *نابودی*
- *آدمی*
- *آگاهی*
- *فریب*
فهرست چهارم کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ / بقلم فرزانه شیدا
- *خوار نمودن*
- *ترس*
- *انتقام*
- *بخت*
- *فروتنی* / بخش نخست
- *فروتنی* / بخش دوم
- *آینده یک نظام سیاسی*
- *هیچ*
- *شایستگان*
- *خنده*
- *هنجارها*
- *بدگویی*
- *پیمان*
- * آغاز *
- *خرد و دانش*
فهرست سوم کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ / بقلم فرزانه شیدا
- *آموزگار*
- *اندیشمندان*
- *فریاد*
- *پیوند*
- *بی باکی*
- *طبیعت*
- *خود*
- *ستایشگر*
- *نامداری*
- *بزرگداشت*
- *پشیمانی*
- *کوهستان*
- *ساختار*
- *باژ*
فهرست دوم کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ نوشته فرزانه شیدا
- *رایزن*
- *راز*
- *ریشه ها*
- *گردن کشی*
- *بخشندگی*
- *روزهای سخت*
- *باران*
- *ادب*
- *تندرستی*
- *دشمنی*
- *پیران*
- *سرآمدان* بخش دوم
- *سرآمدان* بخش یکم
- *میهن*
- *ریش سفید*
جلد یکم کتاب آرمان نامه ارد بزرگ نوشته فرزانه شیدا
- *انتخابات*
- *فرمانروا *
- * کودک*
- *کودک*
- *اسطوره*
- *برآزندگان *
- *فر گرد مردان و زنان کهن*
- *فر گرد سیاست*
- * فرگرد کودکی *
- * فرگرد پیشوا *
- *فرگرد سرپرست*
- *فرگرد گیتی*
- *رنج وسختی*
- *عشق*
- *آرمان*
فرزانه شیدا نویسنده کتاب یازده جلدی بُعد سوم آرمان نامه

فرزانه شیدا
شاعر ، پژوهشگر و نویسنده پیشتاز ایرانی مقیم کشور نروژ
او در عرصه شعر صاحب سبک بوده و از این بابت جزو شاعران معدود و برتر قرن حاضر است
دوری از وطن باعث شده است این شاعر برجسته آنگونه که شایسته است مورد تجلیل قرار نگیرد
او شاعری آزاده و میهن دوست است .
در مورد " یازده جلد کتاب بُعد سوم " نکته ایی را باید یادآوری کنم و آن بیماری سخت و وحشتناک درد های عضلانی بود که هر دو دست این ادیب کشورمان را به شدت آزار می داد اما او با وجود سختی های بسیار ، به عشق سرزمین خود این کتاب را به پایان رسانید .
جا دارد از طرف خود و همه ایرانیان آزاده به فرزانه شیدا ، جواهر ادب و هنر ایرانزمین خسته نباشید گفته و سپاسگذاری کنم . آرزوی بهبودی هر چه زودتر برای او می کنیم .
امیر همدانی 1388
جلد ششم کتاب آرمان نامه ارد بزرگ به قلم فرزانه شیدا
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *زیبایی*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *دیگران*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *تجربه*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ارزیابی و نقد*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *کشور*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *بد اندیش*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *نادان*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *آرامش*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *کار*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *تنهایی*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *راستی و ناراستی*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *اندیشه همگانی*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *رسانه*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *امید*
*امید*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *امید*●پایان جلد ششم●6
در سرزمین عشقتا بیکرانه های رفتن
میبایست رفت
تا آنجا که مهتاب
آواز میخواند
خورشید درپرتوی خویش
رقصان میدرخشد
پرنده
در نغمه های دل خویش
پرواز را
خاطره می کند
تا انجا که دل
اوج عاشقی را
باز می یابد وخود را
جمعه/۱۷ اسفندماه1367
سروده فرزانه شیدا
¤¤¤« سرزمین عشق »¤¤¤
● ●پایان جلد ششم●بعُد سوم آرمان نامه●
●فرگرد امید●
____ گر تو.... _____
پیش پای دل خود
روز شبی سرکردم
تا جهان درنگهم
باغی شد
پر گلهای محبت
با عشق
پر زهرشاخه ی
روینده ی لطف
پر زپروانه ی
زیبای امید
...آسمانی آبی ...
...روزگاری خوشرنگ ...
زندگانی زیباست
گر که دل با دل
این باغ محبت , یکروز
بسپاری به ابد بر دنیا
که درآن نقش همه شادیها
درتن پاک درخت
درهمان ریشه به خاک
درهمان بال که پروازی داشت
در تن رنگی
زیبای چکاوک , بلبل
درتمامیت خلقت باعشق
شوق زیبای امیدی راداد
که درآن قلب من از شوق
طپشهائی داشت!
ضربان دل عاشق همنیز
که طپد نبض زمین را
به نشاط
میرهد قلب غمین را زسقوط !
عاشقی لذت وافر دارد
زندگانی هم نیز
گرتو با چشم دل عاشق خویش
بنگری برهمه ی هستی دهر
بازبخشی به جهان مهر وامید
زندگانی زیباست
گرتو عاشق باشی
¤« فرزانه شیدا/1388- اُسلُو نروژ» ¤
انسان همواره درطی تاریخ بشرنشان داده است که]احساسات موجوددروجوداو,آفریننده بسیاری از تحولات چه,درزندگی اوچه درجهان اوبوده است.از نمونه احساساتی که,انسان برای ادامه زندگی نیازمندهمیشگی آن است,وهرگز قادربه این نیست که,بدون این احساس زندگی کند«امید»است وبمانندهوای وغذاازنیازهای اصلی بشری ست که دردرون ووجودودهن خودهمواره امیدراثایت نگاهداشته وقادرباشد به یاری آن,راه زندگی خویش باروحیه وذهنی مثبت ادامه دهد.هموراه بیشترین مشکلات آدمی بعلت نداشتن"اعتمادبنفس "برای انسان تولید میشود.اعتمادبنفس چیزی ست که به,اندیشه وروح وقلب آدمی توانی شگرف میدهدتابتواند پیشروراه خویش درطی طول عمرخود باشدوزمانی که, نسان"اعتماد بنفس" کافی رانیزداراباشدامیدوپشتکاروتلاش نیزهمراه,وهمقدم اوخواهدبودوبدین شکل,انسان نیازی نیزبه,این نخواهدداشت که کسی دراین ,رهگذرعمرهمراه وهمراه وپشتیبان ویامشوق اوباشدچراکه شخصی بااعتمادبنفس ,امیدکافی رانیزدروجودخود داردتاتوان آنراداشته باشدکه به پسشرفت ورشد فکری وذهنی وقلبی وروحی خوددر زندگی دست یابدمسلم است که حمایت وتشویق وپشتبانی دیگران,ازآدمی نیزخودنوعی آفریننده,امیدواعتماد بنفس درآدمی میتواندباشداماهمیشه وهمواره,به,ذکراین مطلب پرداخته ام,که,انسان تاخود نخواهدنه میتواندازخودکسی بسازدنه میتوانددرراه زندگی بطورکامل موفق باشد.دراین راستا می بایست به ذکر مطالب دیگری نیز اشاره شود که از جمله آن احساس «عشق ودوست داشتن » است که چه خود دوست بداریم چه دیگران مارادوست بدارندکه این نیزخودباعث دوست داشتن متقابل ما نیز میشود امابه, یاری همین احساس که انسان خودرامقبول کسی یاچیزی بداند وهمچنین احساس عشق ومحبت داشتن به دنیا,زندگی,آدمیان وتمامی آنچه دراختیارانسان یا درکنار اسوت از عزیزان گرفته تاتمامی خلقت وطبیعت ,هرچه,دردرون دنیاست که آن خود باعث میگردد که آدمی فردی باشدکه,هرگام,او برای او,ارزشمند باشدوبرای یک یک روزهای زندگی خودارزشی قائل بوده از تمامی روزهای زندگی خودنیز سودمثبت جوید.دروداقع دوست داشتن خود,درگام اولیه زندگی ودانش اینکه خداوندازآدمی خواستاراین است که بادوست داشتن خودبه تعلیم وتربیت وجود خود پرداخته وبر دیگران وبردنیانیز مثمرثمر باشدخودبه تنهائی میبایست قادر باشد تاانسان به عشق خداوند وبه خواستخداوند خودرانیزدوست بداردتاقادرباشددیگران رانیزدوست بدارد بر زندگی با دیده ی عشق وامید بنگردورزوگارخوب وبدرابه زیبائی درزندگی خود به تحلیل نشسته از هرچه گذشت نیزتجربه ای کسب کرده وآنرا به تحلیلی زیبا بنشیند که قادر باشداورادر راه وادامه ی زندگی امیدوارتر به پیش برده وروحیه ای همیشه مثبت وهمیشه شاد را دردرون انسان بوجود بیاورد
●امشب بيا بيا از: ف.شیدا●
لب بسته وخموش
شب رانظاره ايست
در ديدگان ِمن
عشق دوباره ايست
گويادراين طريق
اين راه عاشقان
بر رشته اي زنور
حرف اشاره ايست
خواندمرا به عشق
اين رمز شب نوا:
با من براهِ عشق
امشب , بيا بيا
در گوش توهمي
خوانم سرودعشق
آن آيدت بگوش
زآن بوده اي جدا
شب راحقيقتي ست
اما به اهل راز
آن مي برد نصيب
کاُو در شب نياز
چشمش ز غم نخفت
آرامشي نداشت
دارد رهِ سفر
بااين شبِ ِدراز
ماندم به مثل شب
بيداروبس خموش
آمد بناگهان
جاهل دلم به هوش
اين شب نظاره اي
بر قلب عاشق است
تا لحظه سحر
آيد فغان بگوش
اين شب شب نياز
اين شب شب خداست
در خلوتي خموش
هر شب شب دعاست
باآن خداي عشق
گفتن زاز دل
بر ديدگان خواب
اين شب چو کيمياست
● ف.شیدا شهریور 1367/ اسُلو-نروژ●
مسلم است که انسان درتمامی روزهای زندگی نمیتواندبدون اینکه شاهد چیزهای غمناکی نیزدرجهان خودباشدبسر کندامااینکه دیدگاه اوبه خوب وبدزندگی دردرون اوچه احساسی را پیدید میآوردخواسته ی شخصی خوداوست که توسط آن میتواند باشمی سیاه وتیره بدنیابنگرد وهمه چیز رادر سیاهی های زندگی جای دهدیاباوجودتمامی خوب وبد درستی وناراستی ظلم و ستم صلح وآشتی همچنان به عشقی عمیق دنیارانگریسته وبه لطف ومحبت به آن دیده,دوختهوهمواره باامید بهتر شدن زندگی برای همگان دنیارادوست بدارد.این خود قدرتی دردرون آدمی ست که توان آن راداشته باشد که همواره درهرشرایطی,مثبت گراباشدودرزبان نروژی نقل قولیست که میگویند:"او فردی(اُوپتی میسک)است یعنی این فرد همواره وهمیشه خوشبین است ویافردی است که,نگاهی امیدواروباامیدِ, بهترشدن,اوضاع رادردنیاوبه روی تمامی مسائل پیرامون خوددارد ومن فکرمیکنم "اینگونه خوشبین بودن نیز,خود « موهبتی الهی» درقلب آدمی میتواند باشد". چون دراین شکل انسان قادراست درسیاهترین روزهای زندگی خود بازهم بالااقل لبخندی برلب با دنیاکنار آمده وحتی باهمه غمهاویادردهایی که دردرون داردیادرگوشه دل داردباز نیزبا دیگران باروئی خوش وخندان روبرو شده,وبه گفت وشنودی خوش آیند,روزی وساعتی راباآنان سر کندیا درتنهائی خود حتی اززندگی واندوه ورنج ودردهای ناشی ازآن که قلبی خالی نیز ازآن نیست کنارآمده وبادنیای خودبگونه ای ارزشمند کناربیایدکه این دردها قادر به این نباشند که ازاو فردی منفی گرایاافسرده یاآزرده ای,رابسازدکه همواره یکدل شکایت یایک نگاه منفی راباخودمیکشد.کمااینکه بسیارانسانهارادرپیرامون خودمیبینیم که باناله ها وشکایتهای مداوم درتمامی بارهایی که باایشان به صحبت مینشینیدوهمچنین بابازی روحی « آره تو,راست میگی اما...»همواره درجواب هردلداری تو,به جای اول خویش بازگشته بازناله وشکایتی جدید سر میدهندوناامیدی راهم درقلب خودبه ریشه ای قوی ومحکم تبدیل میکنندوهم قلب دیگران را انباشته از اندوه میکنندچراکه,انسان اگر از لحاظ روحی بااودرنهایت همراه نشودکه بگوید : آری جهان به همین سیاهی ست که تومیگوئی همان تاثری که انسان بخاطراندوه,این شخص دردل احساس میکند وغم اینکه به,هیچ وجهی قادرنیست نگاه,این فردرا بسوی خوبی ها,شادی ها ونورودرخشش زندگی معطوف کنددرخوددچاراندوه وحتی افسردگی میشوداگرچه,دنیابه جائی رسیده است که کمترکسی غصه دیگری رامیخوردیااهمیت میدهدکه,اودرچه حال,است وکمترحتی درموقع نگاه به او همه ی حرفهای اوراگوش میکندوپس ازجدائی نیزکاملا شایدآن شخص رافراموش کندوگرفتار افکارذهنی خودشوداماهنوزهستندانسانهائی که غم دیگری راچون غمخویش بردل میکشند وبرای شادی دل وروح آدمی,دردل,دعامیکنندوتفاوت نمیکند.این شخص دوست ونزدیکی از اشنایان باشدیا رهگذری یا حتی خبری دراخباری که انسان درجایگاه انسانی میبایست به,همنوع خوداندیشه کند وهمواره غم واندوه وشادی ومشکل همگان,راموردتوجه قرارداده باخودخواهی های شخصی ازدنیا غافل نشودامادرعین حالاین حس اشتراک بااحساس دیگران نیزنمیبایست روح اوراتبدیل به روحی مدام,آشفته بسازدکه,اورانیزاززندگی عادی دورکرده وازشادیهای زندگی اوبکاهد.لذاما انسانهامی بایست امیددهنده ی یکدیگرباشیم وبه,هرگونه که, ازدست آدمی ساخته است دررفاه جامعه چه,ازلحاظ,احساسی وفکری چه,ازلحاظ عملی کوشاباشیم.تاباهمیاری یکدیگر جهانی امیدواروپاینده داشته باشیم که صلح ودوستی وهمدلی واتحاددرآن حرف اول راگفته وباعث این گرددکه دنیامکان آسایش همگان باشدوشادی وخوشی وامیداز آن یک یک آدمیان روی,زمین باشد یاحداقل اوراکه دربدترین شرایط روحی ست یادربدترین موقعیت مالی لااقل درحدتوان خودیاری دهیم .
¤« قیصر امین پور »¤
چون قایق شکسته ز توفانم
ساحل مرا به
خویش نمی خواند
امواج می خروشند
امواج سهمگین
ایا کدام موج
اینک مرا چو طعمه
به گرداب می دهد ؟
گرداب می ربایدم
از اوج موجها
در کام خود گرفته
مرا تاب می دهد
فریاد می کشم
ایا کدام دست
برپای این نهنگ گران
بند می زند ؟
ساحل مرا
به وحشت گرداب
دیده است
لبخند می زند
¤ شاعر:«قیصر امین پور »¤
واین مسلم است که امید درقلبی جای نمیگیرد که هنوزراه خویش نمیشناسدتا قادرباشد دیگریرا نیز دوست داشته وامیددهنده ی قلب او باشد
*امید در درون کسی که هنوز راهی را برای خویش برنگزیده جای نمی گیرد.
سازمان صلیب سرخ وبسیاری ازاینگونه سازمانها نیز برای همین دراختیارآدمی قرار گرفته است تااگر انسان قادرنیست به فردی درآن سردنیا یاری برساند.بدین شکل به یاری او برخاسته دردی هرچند کوچک رادراو کم کند که,این وظیفه ای انسانیست خاطرم هست دربرنامه ای از تلوزیون مردی,ازصلیب سرخ به دلخواه خود مراه گروه صلیب سرخ برای یاری به کودکان بی سرپرستی درکشور دیگری رفت وزمانی که,درمصاحبه شرکت کرده بودتااز نوع زندگی آنان وشکل یاری رسسانیها سخن بگوید بمانندکودکی اشک میریخت ومیگفت نمیتوانستم باور کنم که وقتی لیوان پلاستیکی قرمزی رابه کودک میدادم وازاو جنین ذوق سرشاری رامیدیدم که انقدر شادشده بودکه,انگاربهترین چیزدنیاراباوداده ایم,وازاندوه واشک خودجلوگیری کنم,چون درمقابل دنیای امروز این لیوان پلاستیکی حتی ذره ای ارزش نداردکه بتواند اینهمه دل کودکی راشاد کند,اگر که میدانست ازدنیای امروزی چه چیزهائی ازاودریغ شده است که حق مسلم هرانسانی درزندگیست وخاطرم هست انقدرتحت تاثیر قرارگرفته بود که نتوانست مصاحبه راادامه داده وبا اجازه مجری سالن تلوزیون راترک نمود.احساس او,احساسی ازیک قلب بزرگ ارزشمندوانسانی بود که هر قلبی رامتاثر کرده به فکر وامیداردکه آیامیدانیم دردنیای کنونی چندی هزارنفر درسراسردنیا حتی درکشورخودماایران نیازمندکمترین رفاه زندگی هستندوقتی که,دربسیاری ازجاهای دنیا موادغذائی پس ازیکروز برای سلامتی ملت بدورریخته میشودوبسیاری درگوشه گوشه ی دنیا سرگرسنه برزمین میگذارند.ایکاش امید رابرای همگان بخواهیم ویاری دهنده ی همه قلبهاباشیم درداشتن امیدبه زندگی به امروز وبه فردا
¤¤¤ همزاد عاشقان جهان از: « قیصر امین پور » ¤¤¤
پاره ای از یک منظومه
هر چند عاشقان قدیمی
از روزگار پیشین
تا حال
از درس و مدرسه
از قیل و قال
بیزار بوده اند
اما
اعجاز ما همین است :
ما عشق را به مدرسه بردیم
در امتداد راهرویی کوتاه
در یک کتابخانه ی کوچک
بر پله های سنگی دانشگاه
و میله های سرد و فلزی
گل داد و سبز شد
آن روز، روز چندم اردی بهشت
یا چند شنبه بود
نمی دانم
آن روز هر چه بود
از روزهای آخر پاییز
یا آخر زمستان
فرقی نمی کند
زیرا
ما هر دو در بهار
- در یک بهار -
چشم به دنیا گشوده ایم
ما هر دو
در یک بهار چشم به هم دوختیم
آن گاه ناگهان
متولد شدیم و نام تازه ای
بر خودگذاشتیم
فرقی نمی کند
آن فصل
- فصلی که می توان
متولد شد
حتما بهار بایدباشد
و نام تازه ی ماحتما
دیوانه وار بایدباشد
فرقی نمی کند
امروز هم
ماهرچه بوده ایم،همانیم
ما بازمی توانیم
هرروزناگهان متولد شویم
ماهمزادعاشقان جهانیم
¤¤¤« قیصر امین پور »¤¤¤
اجازه بدهیم که قلب ماکانون عشق ومحبت وامید باشدچیزی که داشتن آن دردرجه ی اول خواستن خودماراطلب میکندوزمانی که دل رابه روشنی وشادی عشق وامید عادت دهیمآنگاه, قادرخواهیم بودکه,آسایش وارامش انسانی دیگررا نیزسبب شویم وباعث گردیماونیزدرخوداحساس عشق به زندگی راپرورش داده اززندگی خویش لذت برده,ودرعین حال بداندکه هنوزدردنیای کنونی میشودبدین دلخوش بودکه,آدمیانی هستندکه خوب وبد زندگی دیگران,برای آنان مهم,است وازشادی وغم دیگری نیزغصه وغم میخورند وجزبه خودبه دیگران نیزاندیشه میکنندکه اینگونه بودن برای هرانسانی تنها زمانی امکان پذیر است که قادرباشیم دنیارادرک کنیم وبینش شخصی خودرابردنیا با اندیشه هائی پررورش دهیم که عشق وصلح ودوستی راطلب کرده,وخواستاربهترین چیزهابرای بشر وآدمیان روی زمین است واینچنین انسانی بودن علم ودانش واگاهی هائی را طلب میکند که توان این دید را به آدمی بدهد تادریابددنیاوهرچه,درآن هست متعلق باوست وآنچه درآن نیز میگذرد حتی بردیگری آدمی نیزباز چیزی ست که برزندگی او میگذردو نه وماجرائی وفاجعه ای وغمی برای دیگری بلکه همواره وهمیشه هرچیزی متعلق به زندگی تمامی ماست چه درجائی آتشفشانی غوغاکند چه ابری سیلی ر سبب شودچه جنگی مرگی راباعث گرددیادوستی,دوست دیگرخودرابه قتل برساندیا دشمنی خنجری برپشتی فرود آردیا عشقی به سرانجامی خوب برسد یادلی شکسته گردد یا.... هرچه,هست ونیست متعلق به قلب یک یک ماست تادریابیم که,امیددر دردون ماست وامید بخشیدن بدنیاوآدمی نیز وظیفه ی ماوخدمت به دنیاوبشر فرمان خداوندی به بندگان خودمی باشد باامیدبهترین روزها بیشترین رفاه بالاترین اندیشه ها وزیباترین دنیابرای تمامی مردم دنیا
*امید در درون کسی که هنوز راهی را برای خویش برنگزیده جای نمی گیرد.ارد بزرگ
*هیچ اهرمی همچون بردباری و امید نمی تواند مشکلات رااز پیش پایت بر دارد.ارد بزرگ
*آسیب دیده همیشه درهای رویاهایش کوچک وکوچکتر می شود،مگر باامید که شرایط مارادگرگون می سازد.ارد بزرگ
*بابدیهای دیگران دل خویش رابه سیاهی نیالاییم،همواره ساز سادگیمان کوک باشد و نگاهمان امیدوار.ارد بزرگ
● پایان فرگردامید●به قلم:فرزانه شیدا
*رسانه*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *رسانه*
بعُد سوم آرمان نامه●
● فرگردرسانه ●
دنیای کنونی مادنیای رسانه هاست وبیشترین,امکان پیوستگی,انسانهادردنیاوگرفتن آگاهی وآموزش واخبارجدید,درهمه ی,زمینه هادرتمامی نقاط بعنوان,وسیله ی,ارتباطی مهمی برای خبررسانی,آمورش وپرورش,و تربیت,افکارواندیشه هاوهمچنین آگاهی دادن,ازعلوم مختلف واختراعات وکشفیات,وپیشرفت تکنولوژی شناخته شده,است به شکلی که,از طریق رسانه هابخصوص تلوزیون بیشترین آموزش رابه نسل حاضروهمچنین کودک ونوجوان وجوان نسل آینده ی خودداده همگان رادرسطحی به"رشد فکری"میرسانند که بدون اینکه خودآگاه باشند,روزانه بسیاری بر معمولات آنانافزوده میگردداین,امرازکمترین پروگرام,وبرنامه تلوزیون چون,برنامه کودک گرفته,تاسنگین ترین برنامه هاچون کانالهای دیسگاوری=پژوهش وکشفیات جدید)یا(نشنال جغرافی)وامثال,این کانالهاکه,هم,جنبه,آموزش هوم تحقیقاتی,وهم تفریحی وسرگرمی رادارد برای افرادعلاقمند به,اینگونه برنامه های براساس برنامه ریزی,درستی,اجراوپخش میگردد که چنانچه بصورت مداوم,یادرسطحی برنامه ریزی به,آن پرداخته شودبرآگاهی ودانش آدمی به شکلی ناخودآگاه,افزوده میگرددوزمانی میرسدکه انسان متوجه میشودازعلوم گوناگون,اطلاعات خوب وارزشمند گوناگونی راداردکه,حتی خودنمیدانسته,است که,بادیدن فلان برنامه کسب کرده,است در فرگزدهای قبلی نیزاعلام شدکه,انسان درخواب نیزاگربه چیزی بطور مداوم گوش دهدآن چیز بمانندکلاس درس درمغزاوانباشته میشودهمانگونه که,درروزگارکنونی"کاست ها یاسی دی هائی یافت میشودکه شمامیتوانید,درخواب به,آن گوش داده,وزبان بیاموزیددرجائی که برای جنین متولد نشده دررحم مادرمیتواندمادر ترانه ای رازمزمه کندویانه,خودترانه ای رادوست داشته باشدومداومآنرازیرلب بخواندوزمانی که طفل بدنیاآمدباشنیدن این اهنگ وترانه,عکس العملی نشان دهد چرا که سیگنالهای مغزی حتی,دررحم مادرنیز گیرنده ی صدای ودرحافظه ضبط کننده ی مطالب است وپس ازتولد عکس العملی که برآن ترانه نشان میدهد,گویای آشنائی اوبااین ترانه می باشد وحتی درصورت زبان بازکردن خواهیددیدکه ,آنراهمراه,شمایاخواننده میخواند بی آنکه پیش ازاین تمرینی بروی شعرمذکورکرده باشد.چنین مطلبی رامن بادخترم درزمان پس ازتولد نیز تجربه کردم که آهنگ دلخواه مراتاازتلوزیون میشنید بلافاصله عکس العمل نشان میداد ودرصورتی که به شکلی خوابیده بودکه قادربدیدن تلوزیون نبودتلاش میکردسرش رابچرخاند وبهرشمل هست ترانه رادرتلوزیون ببیند وباصدرآوردن صداوشلوغ کردن مرا متوجه خود میکرد که تااورابگونه ای قرار دهم که تلوزیون راببیند وزمانی که زبان بازکردبراحتی آن ترانه را همراه من وخواننده میخواندحتی بالرزش صدائی همگون بازیروبم صدای خواننده,آنهم,درسن دوسالگی وچنان بخوبی تکرارمیکردکه کمتربدون تمرین قبلی میتوان,ازآدم بزرگی نیزچنین شکلی ازبالاوپائین بردن صداومکث های بجاوهمراهی حتی به,آهنگرابازمزمنه خود آهنگ وقتی خواننده سکوت میکرددیدوبخصوص ازطفل دوساله ای کمتردیده میشودکه,اینگونه بادقت شعری را,بازیروبم صدای خواننده,همراه شده وخودنیزهمانگونه,آنراباصدای خوداجراکندکه گوئی سالهاست آنرا شنیده است واین درصورتی بودکه,حتی سربلندنکردکه به,خواننده نگاه,کندومشغول بازی بود اماهمپای خواننده,آنرااجزا وتمام کردوباتشویق من روبرو شد که,اول مات ومبهوت این اجرای زنده وناگهانی,مانده بودم وسپس غرق دراین صدای کودکانه لبریز لذت شدم که,او دقیقا به ترانه ای توجه نشان میدادکه,ازپیش ازتولداو,من برایش میخواندم وبااوحتی سخن میگفتم چراکه میدانستم که نوزاددرحالت جنینی تمامی صداهاوبخصوص صدای مادررامیشنود وبخوبی,نیز باصدای مادروصدای قلب اوآشناست واگربااوسخن بگوئیم بخصوص وقتی که,آشفته میشویم وبه او ارامش بدهیم که حال ماخوب است,ونگران نباشد,آرامش قلب وطپش قلب وصدای شماکه به گوش او میرسد اورانیزدرآرامش خاطرفرومیبردواگرمادری,در پریشانی وناراحتی یاآشوبی باشد تمامی آن بطور مسقیم برحال جنین نیزاثر گذاشته وحتی طپش قلب وبیقراری اورادررحم مادرباعث میگردد وگاه,به حرکت اهی تندی نیزدست میزندوبیقراری اومعلوم میشودوگاهی حتی به مرگ جنین نیز ختم میشودکه,این درصورتی ست که مادری بیش,ازاندازه بیقراری کرده,یاآشفته شده باشد یا بناگاه شوکی بخورد که خون رسانی درقلب وجان اوهمراه,باطپش قلبی تندبه مدت کوتاهی قطع شودونه تنها,ازلحاط جسمی به چنین بلکه,به شکل روحی وروانی نیزگاه برای مادام العمر آن جنین صدمه میبیندومن نیز باآگاهی براین احوالات "جَنین ومادرَ "گاه که جای دست وپای اورادر حرکتها ی آرام اوکه چنین برای رفع خستگی بدن خودانجام میدهد راحس میکردم به نوازش اوپرداخته وبااو سخن میگفتم و گاه برایش ترانه ای رازمزمه میکردم تادرآرامش روحی باشد وترانه ای چون این ترانه که به,زبان دیگری نیزبودونه حتی زبان مادری هرگزنمیتواند یادگرفته شودمگراینکه کودک, تمرینی مداوم برروی,آن شعر داشته باشد واین تمرین رابامن زمانی کرده بود که هرروزبرایش میخواندم واو تنها "جنینی"درحال رشدبرای تولد.این نیز خود نوعی گویای شکل وشیوه ی رسانه ای برای آموزش به یک انسان است .انسانی که,درطول زندگی خودنیازمنددانستنی های بسیاراست وازطریق رسانه ها بیشترین,آموزش خودرادرمحیط اجتماعی زندگی خودبدست میآورد وآنچه درنهادواندیشه اوذخیره میگیرد,نماینده تمامی آموزشهائی است که سیگنالهای مغزی اوازدنیا وجهان ومردمان واخبار ودیدگاههای کلی وجزئی دریافت میدارد تاازاو,انسانی بسازد که خوب وبد شخصیت,اورانیز درزندگی,ودرمیان مردم ,مشخص میکند.
¤ گل دل در آتش از : فرزانه شیدا ¤
سینه میسوزد ،گل قلبم درون آتشی
نزد شمع روشنی , نجوای قلب سَر کِشی
باز میبینم که دل جان میدهد در سوز وداغ
باز میسوزد دلم در غصه های فاحشی
...ای جهان رحمی ,که من در زندگانی بی کسم
دارم از لطف خداوند بزرگم , خواهشی
یا خدا در سوز تنهائی ,مرا یاور توئی
ای خدا ...
ای خدا,کی, سر براین ,سوزنده قلبم می کشی ؟
یاربآ... در روزگارِ پستی وُ جهل وستیز
من فروافتاده ام درشعله های سرکشی
تن همی سوزد, دلم هم,روزگارم پابپا
دیده میگردد, بدنبال دل ِزیبا وشی
رقص دنیابادلم,آهنگ تنهائی چو گفت
کو به,آهنگ دلم رقصی,به شادی!...دلخوشی!
قصه ام گر قصه ای بوده ست همسان باغریب
شانه ی اشک غریبم, راچو,یاوربالشی
کس نمی پرسد غریب لحظه های غصه کیست
تابگویم«این جهان»درغصه وُ«من» نزداودرچالشی
کس نمیجوید خبرازقلبِ یاری هادگر
جای آن افتاده بس دلها بپای ترکِشی
جنگهای آدمی, باخودمگر, کافی نبود؟
«آدمی» آخرچرا؟بادست خود,قلبی دگررامیکُشی
4 بهمن 1388
25.01.2010/اُسلو -نروژ
فرزانه شیدا/ fsheida
واینگونه است که متوجه میشوید که چقدرذهن انسانی,ازلحظه ای که,حتی رشدکامل خودرانکرده است قادر به جذب نکات ودانستنی هائی ست که حتی بدون توجه به ودقت شخص برآن موضوع باوداده میشود.درزمانی ممکن است که تنهاآنرابشنودمثل گفتگوی دونفردیگرکه,اونیزدرهرحالی هست آنرامیشنودیا گوش دادن به رادیودرحتی راانجام کاری دیگرودرشکل دیگری بانگاه کردن وتوجه نشان دادن ودنبال کردن مطالب با دقت بیشتر درهرزمینه ای که باشد,درتلوزیون یادرکتابی یابادیدن عکسهای کتاب وبهرشکل بصورت خواندنی دیدنی وتصویری که,اثرخودرادرمغز گذاشته شده ودرحافظه ثبت گردیده,وآموزش کافی رابه,انسان میدهدودرزمان لزوم نیزازبخش حافظه بیادانسان آمده ودرمی یابید که بسیاری چیزهاراآموخته ایدکه,حتی ازدانستن ودانش آنهادرمغزخودخبرنیزنداشتید.ازاین مطلب بسیاردرفرگردهای پیشین سخن گفته شد
حال آنچه که,درزمینه رسانه هاباید مورد توجه ماباشداین است که نقش رسانه درزندگی ما می بایست چگونه باشدمسلم است که رسانه یک وسیله ی ارتباط جمعی ست که توسط آن در کشور وهمجنان دیکر ممالک دنیاآخراهای روزجهانی به مردم داده میشودوباپیشرفت اینترنت سرعت رسانه ها ورسیدن اطلاعات واخباردرموارد متعددومختلف بسیارسریع تر شده است وروزانه ما اطلاغتی دریافت میکنیم که از سوئی خبری وازسوئی آموزشیست امارسانه تنهابایدگویای خبر ورساندن متن موضوع به همان شکلی که هست باشدودراخبارنمی بایست وقانون دراخباررسانی به اذهان عمومی چیزی جز خبر اصلی راعنوان کردیعنی مُخّبر یاخبرگزار یاگوینده ی خبرموظف است خبر رادقیقا به شکلی به همگان برساند که فقط متن خبر گفته شودوهرگونه اظهارنظری دراینموردرابه,افکار عمومی وبه شنونده ی خودبدهدواز تفسیر خبرویادادن نظردرمورد ان پرهیز نماید ودر بخشی ازاخبارنیز که متعلق به سیاستهای دولتی وکشوری وجهانی نیز میباشد گوینده ی خبر قانون به هیچ وجه اجازه نداردحتی بانشان دادن حالت صورت به عنوان شادی غم تاثریاعصبانیت متن راخوانده,وعکس العمل نشان دهدچراکه خبرمیبایست دقیقابدون هیچ تاثیری از سوی خبردهنده به مردم از طرق رسانه هابرسدوقانون خبری جهاننی حکم میکند که تفسیر خبر را در بخشی جداگانه نشان داده وزمان خواندخبر گوینده لحنی کاملا آرام وتنهالحن خبری را دنبال کندوچنانچه گوینده ای درچهره,حتی بنوعی عکس العملی نشان دهددرپشت صحنه توبیخ خواهد شد. چرا که حقیقت بگونه ای باید بگوس مردم برسد که,اتفاق افتاده است ونشان دادن احساسات درجائی جای داردکه,اخبار مربوط به بلایای طبیعی ویا صدمه ای به انسانی هادر اتفاقی بوده باشدحال اگریک شخص خیابانی حتی باچاقو یاتفنگی به مردم کوچه حمل کردباز خبر گزار موظف است تنهااخباررابخواندوازاعلام احساس شخصی خود بپرهیزدچراکه هرگونه عکس العملی ممکن است براحساسات ملی مردم تاثیرگذاشته وزمانی که موعد دادگاهی این فردمیشود احساسات تحریک شده ی مردم باعث نگرددکه حکم,اورابدون دادگاه صادر کرده باشند وبراساس شکل گفتن خبر اورامحکوم بدانند درست بمانند دکتری که چه مریضی ساده,راموظف است عمل کند چه قاتلی را که ساعتی پیش حای کودکی راکشته,است این وظیفه اجتماعی محسوب میشودکه,در گفتن خبر بدون جنجال سازی یا شایعه پراکنی یااعمال احساسات خشم وشادی وتنفرخبررابه مردم رسانده واجازه داده شودمردم با دیدگاه وفکرخودخیر رادرک ودر موردآن فکر کرده یا فکر ونظری داشته باشندوبه جای آنان فکر نکرده,وبر احساسات وافکارملی تاثیرنادرست یاحتی درست برجا نگذارندتاهمگان به دیدگاه خودبه تفسیر فکری خبردرذهن خودبنشیننددرست یمانند هیئت ژوری که تازمانی که حکم محکومی راارائه نداده اند.ازاخبار رسانه ای وازمردم بدورنگه داشته میشوند وتنها عضو هیئت منصفه یا ژوری با همدیگر درارتباط خواهند بود تا بافکر شخصی خود بتوانند حکم صادر کننددرنتیجه اخبار جهانی نیزموظف است بگونه ای پخش ودراختیار مردم قرار کیرد کهمردم حق درک آنرا بگونه خود داشته باشند وخوب وبد انرا با فکرواندیشه خود تشخیص دهند.
¤ عصر جدید¤
ما در عصر
احتمال به سر می بریم
در عصر شک و شاید
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیت تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال
یقینی نیست
اما من
بی نام تو
حتی یک لحظه
احتمال ندارم
چشمان تو
عین الیقین من
قطعیت نگاه تو
دین من است
من از تو ناگزیرم
من
بی نام ناگزیر تو
می میرم
¤ « شاعر: قیصر امین پور »¤
حال,اگرخبری قراراست به تفسیر .وسخن گذاشته شود میبایست بخش تفسیر بابخش اخبار دردوبرنامه ی جداگانه پخش گرددوچنانچه نیازبه تفسیرآدم مجربی درآن زمینه بودواین شخص به استودیوخبری یادفتررادیو یاروزنامه برای مصاحبه دعوت شدایشان نیزموظف است تفسیرخبر رابگونه ای بیطرفانه به تفسیر بنشیندوتنها نظریات علمی خودرابیان داردنه نظریات شخصی مبتنی براحساس راوتفسیر کننده می بایست به تفسیر حقایق وشباهت دادن های متن اخبار بادیگروقایع روزدر برنامه ی تفسیری پرداخته,وحقایق راهمانگونه که,هست به تفسیروپژوهش وتحقیق بنشیند.تاحقایق به شکل حقیقتی وبه همانگونه که,اتفاق افتاده,است به مردم داده شده باشد.
¤ "حقیقت ..."¤
حقیقت را
پشت دروازه های خیال
جا نهادم
نه از آنرو ...
که تلخیش آزارم میداد
که بودنش...
رویایم را برهم میریخت
وآرزویم را
بر باد میداد!
اما حقیقت را
به باد بخشیدم
که در گذر خویش همگان را
هشیار کند!!
اما دلم...آه ...
دلم...غمگنانه
بر مزارآرزوهایم
گریان بود
آخر تفاوت
میان ِحقیقت با حقیقت
بسیار بود
حقیقت من رنجباره ی
سنگین روزگاری بود
که کوله بارش را
بدرازای عمر ...
بردوش میکشیدم!!!
وحقایق... تلخ وشیرین...
در آلبوم
یادواّره های دیروزم
گاه میخندید
گاه تبسمی داشت
گاه نگاهی بود بدون عمق !
حقیقت اما ...
عبور لحظه های ممتد
عمر بود
که ریزش باران پائیز را
بیاد میآورد
آنگاه که چتر اندوهم بازنمیشد
تا خیس واژه های درد نگردم
¤ شنبه 24 فروردین 1387/فرزانه شیدا ¤
نقش رسانه های خبری نقشی بسیارمهم رادر زندگی اجتماعی تمام ممالک دنیابازی میکندچراکه با اذهان عمومی سروکار دارد وخبری میتواند چنان دراحساسات جمعی مردم واندیشه های همگانی اثر سوبگذاردکه حتی هرج ومرج یاترسو وخوفی ایجادکند که شهر وجامعه ای رابرهم بریزد.
*وقتی ناگهان رخداد مهمی از درون دیوان سالاری کشوربه رسانه ها کشیده می شود،نکته بسیار مهم تری ازدید همگان پنهان می گردد . *ارد بزرگ*
*رسانه تنهامی تواندپژواک ندای مردم باشدنه,اینکه به مردم بگویدشماچه بگویید که خوشایندما باشد .* ارد بزرگ*
رسانه هاموظف به,این هستندکه,اخبارمهم ملی واخبارسایرملل جهان رابصورتی درست بدون کم وزیادکردن متن ومطلب دراختیار شهروندان ملت خود قراردهند وازهرگونه بازسازی یادست بردن به, وقایع وتصویر وفیلمها خودداری نمایندچراکه,ازنظر قانونی اینکاردرتمامی ملل دنیا جرم شناخته میشود .سانسور خبری در برخی از کشورهای جهان صورت میگیردکه,البته شکل سانسور نیزقوانین مخصوص بخودراداراست وتنها زمانی میتواندقانونی باشد که خبر یااخبار مربوط به گونه ای در"هرج ومرج فکری واندیشه ی مردمی"اثرسوگذاشته ویابااحساسات مردمی بازی شود درعین حال نوعی اخبارهستند که پخش آنان ضروری ,مهم وواجب است.اما پیش ازذکر وگفتن خبر گوینده ی رسانه موظف است باتوجه به نوع خبر وصحنه ی خبری پیش از نشان دادن فیلم وتصویرخبری این مطلب رااعلام بدار که صحنه های دردناکی درفیلم ممکن است مشاهده شودومعمولااعلام میکنند که:افراد زی سن رااز دیدن آن بازداریدیا شکانی که حساس هستند یا ناراحتی های قلبی دارندازدیدن این تصویرویافیلم بعلت داشتن صحنه های دردناک موجوددر آن خودداری بفرمایندوهمچنین اعلام شود که افرادی که ناراحتی قلبی داشته یا قادر بدیدن خون وخشونت نیستند یا انسانهای حساسی هستند از دیدن وشنیدن ونکاته به آن خبر وتصویر وفیلم آن بپرهیزندوعلت این است که,خبری ممکن است برای, افرادی درگروه های سنی "خاص" باشندوبسیاری ازاخبارها وصحنه هارانیز لازم نیست نیز کودکان یانوجوانان ببینندیاازآن مطلع شوند یاتحت تاثیر آن بعلت کمی سن دچارناراحتی های روحی/روانی شوندکه بسیاری از بزرگان نیزطاقت دیدن بسیاری ازصحنه هائی که درآن " خون" ویا انواع بیماری هاست رانداردوهدف حمایت انسان,درمقابل تاثیرات ناشایست ازاخباربدی ایتکه روزانه جهان شاهد ان است وبسیاری را نیز منقلب ومتاثر میکند حتی اگر انسانهائی قوی باشند.اما بهرحال نمونه های بسیاری ازاین نوع اخباردرجهان متاسفانه اتفاق میافتندوحقیقت داشته ومیبایست به گوش جهانیان نیز برسد.وچون نمی بایست بااحساسات وافکار شخصی وفردی دیگرانی که,ازلحاظ سلامتی وجسمی وروحی دارای شرایط مساعد وخوبی نیستند بابی خبرگذاشتن آنان در پجش ناگهانی تصویر یا صحنه ای, بازی شودمبادا که ربای کودکی یازن بارداری یابیماری,باعث شوک یااندوه فراوان تاحدبیماری روحی ویابرهم خوردن حال اواز لحاظ روحی روانی شود وبرای آن فردمشکلات تولید گردددرنتیجه رسانه هااجازه پخش هیچ عکس وتصویروخبری رابدون اعلام این مطلب درهیچ یک از کشورهای دنیادرگل عالم ندارندوبسیاردرامر خبرگزاریها مهم,است که نمونه های خشم وخشونت وظلم وستم بصورتی روشن وآشکار اما با اینگونه محدودیتهای اجتماعی چون توجه به کودکان وبیماران و...هرگز جامعه در مجامع همگانی یابصورت دسته جمعی دراختیارچشم وگوش افرادازهمه گروه سنی وبا همه نوع نیروی جسمانی قرار نگیردتا صدمات روحی پس ازآن گریبانگیر جامعه نشود,وبخصوص توجه به,سن کودک ونوجوان ازجمله مسائل عمده ومهمی ست چراکه کودکی ممکنن است بادیدن یک صحنه ی بیرحمانه یا درسن اوترسناک دچار انواع بیمماری های روحی شودومثلا هرشب که بخواب میرودباکابوس همان صحنه یا صحنه های مشابه ای درخواببا دیدن خود درجای مثلا قربانی و... گریه کنان بیدارشودوتاسالهاآرامش خواب خودراازدست بدهدوبیداری شبانه ونتاراحتی روحی اوخواب وارامش خانواده ای رانیازمند استراحت شبانه هستند برای مدتها بهم بریزدوخانواده ای رادچارمشکلات روحی ناشی ازاین جریان کند,ویا زن بارداری شوک خورده وهمین شوک باعث گریه ی مداوم اودوران بارداری شود که برای"مادر وجنین"به هیچ وجه مناسب نیست بخصوص که,دراین دوران خانمها بعلت ناهماهنگ بودنیا بالاوپائین شدن مقدار هورمون ها دربدن خود "بعلت طبیعی وهمگانی دوران بارداری, ووجود جنین در حال رشد" دراین دوران,بسیارحساس ترازدوران ساده ومعمولی زندگی میشوندوبسیاری اخلاقهای جدید مثبت ومنفی رانیزپیدا میکنندکه دوباره بااتمام دوره بارداری محو میشودازاینروست که درنشان دادن وگفتن بسیاری,ازاخبارها,تصویرهاوفیلمهاوحتی سریالهای وفیلم سینمائی ه ممنوعیت سنی آن پیش از پخش اعلام میگرددودرمعرفی فیلم وبرنامه کانالهامعمولی صرفنظر ازاخبار,نیزاین مطلب ذکر میگرددکه فلان فیلم,فیلمی,بسیارترسناک یا بسیارخشونت باراست ومردمی که علاقه ای باین نوع برنامه هاندارند,یاقادر به تماشای آن نیستندراپیشاپیش مطلع میسازندوحتی دربخش "تکس برنامه های روزانه" که درآن بصورت نوشتنی لیست ساعت وخلاصه ای ساده ای,از متن فیلم,و برنامه هادراختیار مردم قرار ارند
ومعمولانیزدرساعتی خاص مثلابعدازساعت خواب کودکان پخش میشودداعلام برنامه ها نیز هربار به ذکر آن میپردازند که مثلا مرز سنی این فیلم بالای 15 سال است یا.. وآگاهی لازم رابه ببیننده میدهنددرواقع,اخباروگزارشاتوبرخی ازحتی فیلمهای سینمائی ,میتواند ,اثراتی بسیار بدوخطرناک بردیگران بگذاردواگرباتوجه به,اینگونه مواردوبا توجه به اذهان مردمی پخش نگرددممکن است صدمات اجتماعی بسیاریی را بدنبال داشته باشد .درشکل تبلیغاتی این رسانه ها اگر بنگریم میتوان با تصویر پرداری هائی منفی وحتی نوع وشکل نشان دادن بعضی تصاویرمیتواننددر گزارشی خبری یا نمونه هائی ازبرنامه های تلوزیونی درمعرفی یک کشوربه مردم برای دادن اطلاعات عمومی در باب آن کشور,براحتی میتوانند تبلیغاتی بسیار منفی یا مثبتی درااز آن کشور به مردم ارائه بدهندومثلاکشوری ثروتمند رابانشان دادن نقاط کثیف با مردمان ولگرد خیابانی دراذهان دیگران به کشوری تبدیل کنندکه اینگونه بنظربیایدکه دراین کشور مذکورفقط فقر ودربدری وبدبختی مردمان آن درچشم ببیننده بنظر بیایدوتصور فقر اجتماعی وفرهنگی را درذهن وفکر ببیننده بوجود بیاورند که گاه نیزدرنشان دادن ایران نیزتنها به مناطقی محروم سر زده یااز جنبه های سوال برانگیز صحنه ها فیلمبرداری میکنندکه تاثیرا ت فکری آن بر ملل دیگراینگونه باشدکه ایران ,کشوری بی فرهنگ ,فقیر, کثیف وحتی مملوازانسانهائی با لباسهای پاره وکارتون خوابهائی ست که,دربیسوادی وبی خبری محض بسر میبرندوحتی درگوشه ای نیزیکی ازخیابانهای تمیز یامدرن یااتوبانها رانشان نمیدهند که نماینده این باشدکههمین ایران با داشتن این بخش در بخشی دیگر نیز تمتامی تصلیحات وامکانات امروزی رانیز داراست وهمچنین نیزصاحب بسیاری,ازمناظق زیبائیها یا مدرن خودنیز میباشد واگر بطور کامل کامل همانند با فلان کشوری نیست درجای خود کشوری مناسب برای زندگی ست وبجای خیابانهای خوب ومردم تمیزوشیک پوش واتومبیلهاداخلی وخارجی درجای آن به نشان دادن گوسفندهایا شترهادرخیابان میپردازند یابانمایش این صحنه که مردم درمیان میدانهایوسط خیابانهاودرحال رفت وآمد سریع ماشینها( چون میدان انقلاب یامیدان آزادی* بدون توجه یاترس یا توجه به قانون از لابلای اتومیبیلهائی میگذرئتندکه سرعت فراوانی را نی دارند وباین شکل هم سرعت اتومبیلهاهم بی توجهی به عابرپیاده,هم بی توجهی عابر پیاده به قاننون وجان خودوحتی تولید مشکل کردن برراننده وقانون راهنمائی رانندگی براحتی به میان اتومبیلهامیدوندیاازوسط میدان پای خودرابلند کرده,از نرده ای که برای جلوگیری از گذرعابر پیاده است رد میشوندوبه میان خیل ماشینهائی میروند.البته همین صحنه را در سریال ایرانی خودمان نیزدر"ماهواره جام جم ایران که مختص ایرانیان مقیم درخارج,ازکشوراست پخش میشد" نیزباچشم خودشاهدبوده ام وهریک ازاین "اعمال مردمی"خودنماینده این است که چه,راننده چه,عابربه یکدیگرتوجه نکنندیابراثرحادثه ای پای عابرپیچ بخوردوبه زمین بیافتدمرگ عابر پیاده حتمی ست وشایدبدنبال آن تصادف مجددراننده اول بااوسپس بادیگر اتومبیلهای حاضردرخیابان ,یا,میدان,آنگاه,درهمین تصویرمیشوددیدکه,دردوقدمی این اشخاص خط عابر پیاده,نیز قرارداردانهااحدی ازروی آن ردنمیشودوقتی مردم درمیان انبوه,ماشینهااز منارهم وازلابلای اتومبیلها میگذرندمتاسفانه من درماهواره درکانالهای یک دو وسه که برای ماایرانیان خارج کشور نیزپخش میشود میبینم,که دراخباروسریالها حتی بدون توجه به,این بی قانونیها مردم رادرحال عبورازوسط خیابانها ونرده هانشان میدهدویاحتی دررانندگی هنرپیشه سریال دستمال خودرابه بیرون انداخته یاشیشه نوشابه خودرابه,وسط خیابان پرت میکندیاحتی باچشم اشکبارازحادثه ی شکل یافته,در سریال,رانندگی میکند که,اگر چنین بخشی درفیلم خارجی نشان داده شودمعمولا برای آموزش تصادفی هم,برنامه ریزی میشودتابگویند باچشم پراشک وتار رانندگی نکن وکمر بندراازخشم به گوشه ای پرتاب نکن بلکه,حتی دربدترین شرایط کمر بند ایمنی خود راببندوحرکت کند.یاچنانچه میخواهی گریه کنی بزن بغل سربروی فرمان بگذارزار بزن.امامتاسفانه اینگونه توجهات دربرنامه های کشورخود مانیزنمیشودواین نکته که تلوزیون یکی ازآموزندگان مهم درزندگی است به نکات ایمنی وقانونی درسریالهای خودتوجهی نشان نمیدهدوالبته علت نشان دادن این خطاهای,ازسوی دیگر کشورها درموردیک کشور بی دلیل نیست بلکه قصدوغرضی نیزدرپشت آن نهفته است ,ومخصوصاهدف رساندن این مطلب به جوامع اروپائی سات که بگویندکه,این مردمان انسانهائی بی فرهنگ هشتند که نه تنها به جان خودنیز رحم نمیکنند بلکه به قانون کشوری وقوانین راهنمائی رانندگی کشورخودنیز بی توجهند, بگذریم که براستی اینگونه چیزهارااز من به چشم خوداز مردم خود نیز دیده ام وتمامی اینها بر افکارجهانی درموردفرهنگ نظام فکری مااثری بدوناشایستی میگذاردکه شایسته یک کشور وملت ان نیست که بازحمت وتلاش بااینهمه فشارهای دیگر ملل جهان سعی دربازسازی وخود سازی خویش داشته وناموفق نیزنبوده است وبسیاردرامر پیشرفت خودتلاش کردهوهمچنان نیز میکنندوبه موفقیتهائی هم رسیده وخواهند رسیدومن بعنوان یک ایرانی هرگز ازدیدن چنین صحنه هائی خوشحال نمیشوم چراکه میدانم ریشه این نوع تصویرهادرخارج ازکشور تنها خراب نمودن ذهن مردم نسبت به ایران وایرانی ست, تامارا مردمانی از آئین وحش وبی قانون وهرج ومرج طلب وبی فرهنگ نشان دهندکه شایسته ی نژادایرانی وآریائی وپارسی مانیست که ازفرزندان کوروش هستیم و"وارث سرزمین ایران باستان" که هرروزه بسیاری ازتوریستها راجذب زیبائی معماری باستانی وتاریخ ما مینماید.در نتیجه می بینید حتی نوع فیلم برداری ازصحنه های خبری ونشان دادن بخشی اززندگی یک کردم بعنوان خبریاآشنا کردن حتی یک ملت با ملتی دیگردر برنامه های مشخصی که به آشناسازی مردمان جهان ازلحاظ اقیلمی وجغرافیائی وتاریخی به ملت خود می گردازد میتواند به شکلی صورت گیرد که برداشته دراندیشه همگانی ازآن کشوربرداشتی منفی یامثبت باشداین است که" نقش «رسانه ها» نقشی قدرتمند رادرنوع وشیوه ی اندیشه وفکرونگاه آدمیان درجهان بازی میکند" وبه وسیله ی تبلیغاتی منفی ومثبت میتوان حتی جامعه ای رابیاری رسانه ها مطبوعات به نابودی کشید وخشم تمامی دنیارانسبت به کشوری برانگیخت, وبراحتی هررسانه ای قادربه بازی گرفتن یاساختن وحتی آموزش دادنِ, ذهن واندیشه مردمی در سطح جهانی یادرملت یک کشوراست ومیتواندافکار وطرز نگاه ونوع بینش رابگونه ای دلخواه درآورده,وبه به شکلی که خود مایل هستند جلو برده وآموزش دهد.لذادانش وآگاهی های شخصی خودانسانهاست که میتواندازاینوع بازیهای فکری در سانه ها جان سالم بدر برده,واز دیدگاه وبینش شخصی خوداخبار واطلاعات رابررسی وتحلیل , دنبال ودرنهایت درک کرده به ماهیت واقعی آن پی برده آنگاه تفکری رادرخودبسازد که درست وبراساس واقعیت وحقایق ذهن وبراساس وقایع واقعی اتفاق افتاده باشد.بااین توصیف بازدرمیابیم که "رسانه ومطبوعات" نیزخود نوعی دانش علمی دربالا بردن سطح دانش بشری ست که توسط آن میتوان آدمیان رابه قعر سیاهی های فکری فرو بردیا باوج روشنائی ذهن رساندونوع تفکر وشکل اندیشه ی ایشان راتغییر دهد»,حالا یا درجهت منفی یا مثبت که بستگی به هدف پخش برنامه یااخباری راداردواین بستگی به نوع نگاه آن رسانه وآن کشور دارد. وبخاطر داشته باشیم که «"معراج انسانی" نیزدردانشی شخصی ست که بوسیله ی خود او صورت گرفته دنیاراازدیدگاه شخصی خودشناخته,وبازیچه دست افکاری خواه سیاسی خواه اجتماعی ومردمی قرار نگرفته باشدکه شایددرمواقعی نیزقصد منحرف نمودن افکار عمومی یافردی کسی راداشته است وهرکسی هم درزندگی خود نیزحتی خبرهای ساده زندگی رانیز به گونه ای عادی دریافتدارد که نیاز دانش اوست ونیازبه مُفسّر وتفسیر کننده ی فکری درزمینه های مختلف نیزنداشته باشدمگرآنکه علمی بیرون از حیطه ی داانش اوباشدونیازمند انسانی مجرب که باآگاهی دادن درآن زمینه فکر اوراروشن ساخته وآموزش داده یا باآن نوع علم آشنا کند تا آدمی چیزی بواقع مثبت در زندگیخود آموخته باشد که نیازی راهم برطرف کند.
¤¤¤ معراج ¤¤¤
گفت:آنجا چشمه خورشید هاست
آسمان ها روشن از نور و صفا است
موج اقیانوس جوشان فضا است
باز من گفتم که : بالاتر کجاست
گفت : بالاتر جهانی دیگر است
عالمی کز عالم خاکی جداست
پهن دشت آسمان بی انتهاست
باز من گفتم که بالاتر کجاست
گفت : بالاتر از آنجا راه نیست
زانکه آنجا بارگاه کبریاست
آخرین معراج ما عرش خداست
بازمن گفتم که : بالاتر کجاست
لحظه ای در دیگانم خیره شد
گفت : این اندیشه ها بس نارساست
گفتمش : از چشم شاعر کن نگاه
تا نپنداری که گفتاری خطاست
دورتر از چشمه خورشید ها
برتر از این عالم بی انتها
باز هم بالاتر از عرش خدا
عرصه پرواز مرغ فکر ماست
¤¤¤ فریدون مشیری ¤¤¤
*- فیلسوف ارجمند وعزیز ایران زمین ارد بزرگ میفرمایند"رسانه می تواند:
1- رسانه می تواند در کوتاه مدت موجب شجاعت و یا ترس همگانی گردد .
2- رسانه می تواند نشان دهنده فر و یا بیچاره گی یک کشور در گستره جهانی باشد .
3- رسانه می تواند ذهن مردم را آرام و یا دگرگون و در هم بریزد .
4- رسانه می تواند گزارش های دروغ و رویدادهای غیر مستند را هم در میان اخبار درست به خورد آدمیان ده.
5- رسانه می تواند با بستر سازی سیاه ، موج های همگانی ایجاد نموده و برای کسانی اسباب رشد یک شبه را فراهم سازد .
6- رسانه می تواند اموری همانند مراسم های سنتی و یا بزم های همگانی را کاهش و یا گسترش دهد .
7- رسانه می تواند در کوتاه مدت ابله ترین آدمیان را روشنفکر و روشنفکران را خانه نشین بنماید .
8- رسانه می تواند ابزاری باشد برای همبستگی و یا جدایی طلبی در یک کشور .
9- رسانه می تواند موجب افزایش آگاهی های شهروندی گردد .
,وهمچنین ارد بزرگ معتقد است که: رسانه نمی تواند1
- رسانه نمی تواند عشق و خواست های میهنی مردم را نابود و یا حتی سبک بشمارد .
2- رسانه نمی تواند برای همیشه اسطوره ها و بزرگان یک کشور را نادیده بگیرد .
3- رسانه نمی تواند در بلند مدت ، راستی حقیقتی را پنهان و دروغی را راست جلوه دهد .
4- رسانه نمی تواند برای همیشه آدمهای ناشایست را شایسته جلوه دهد.
5- رسانه نمی تواند یک خواست همگانی را برای همیشه کم اهمیت جلوه دهد .
6- رسانه نمی تواند خواهان پس رفت خواسته های مردمی باشد .
7- رسانه نمی تواند گریزگاهی برای سردمداران یک کشور به خاطر انجام ندادن درست کارهای آنان باشد .
8- رسانه نمی تواند خشونت و بخشش بی اندازه از خزانه کشور را توجیه کند .
9- رسانه نمی تواند خودکامگی و پستی هیچ گروه و دسته ایی را پنهان سازد و سعی برای انجام آن رسوایی به بار می آورد .امید
¤¤¤ پایان فرگرد رسانه ¤¤¤
¤¤¤ به قلم فرزانه شیدا ¤¤¤
*اندیشه همگانی*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *اندیشه همگانی*
● بعُد سوم آرمان نامه اردبزرگ
●اندیشه همگانی●
در زمانی,که,اندیشه های, نوین درزندگی وشکل زندگی انسانهاوعلوم ورشته های مختلف درسطح جهانی همراه باتکنولژی وفناوری های بسیاری دردنیاودرعصر جدی با چنین سرعتی روبه رشد میرودوانسانهابادیدهای مختلف وافکار گوناگون دربسیاری اززمینه های فکری به همفکری مشترکی نیزرسیده ا ند.«اندیشه ی همگانی»ازجمله چیزهائی ست که درممالک وملل متعدد به شکلی واحد ویکسان دربین انسانهابوجودآمده ونحوه فکر واندیشه ر بشکلی قابل درک برای همگان کرده است وحتی بسیاری ازقوانین صادره, وقوانین اصلی واساسی دراکثر ممالک دنیا شبیه ویکسان شده است, وبه شکلی ست که دیگر سنت وفرهنگ ودین ونمونه های خاص فرهنگی وفکری کشورهای متعدد,دریکسو ونوع قوانین مندرج درقانون اساسی ممالک ازسوئی دیگر, نوعی اتحاد فکرواندیشه رادرمیان مردمان همه ی جهان ایجادنموده است که درآن,اندیشه های نوین وپیشرفته درسطح جوامع وممالک دنیا,نقش اول رابازی میکندو قانونی مندرج وشناخته شده به نام:«حقوق بشر»ازجمله قوانین ونمونه های اندیشه وفکری ست که باهم اندیشی وهمفکری سَران دنیاوبزرگان جهان,درتمام رشته های ازدانش فرهنگی واجتماعی وانسان شناسی وجامع شناسی وروانشناسی گرفته تادیگر علوم پایه تماما توسط انسانهای مجرب وعالم وآگاهی ,نوشته وتنظیم گشته است که از تمامی کشورهای دنیا بوده اندوهدف این بوده است که قانون ذکر شده,درتمامی ممالک دنیاودرجهان به یکسان قابلِ,اجراباشد وتوسط سران ودولتها وملتها ی جهانودربین جهانیان,بعنوان قانونی کلی جهانی وبین المللی پذیرفته شده است که به شکلی قابل اجراباحفظ تمام ضوابط قوانین دردنیا به مرجله عمل واجرادرآمده است.واین قوانین درممالک غربی واروپاوامریکا جزء قوانین اساسی درمجلس هر دولت مدنظر گرفته شده است و «حقوق بشر» جایگاه خاص خودرادرقوانین ملی کشورها دنیاداراست وبراساس آن است که قوانین داخلی هر کشوری,اجراواعمال میشود.وعلت آن این است که درمتن قانون بشربرای,انسانها مقامی شایسته بادرنظر گرفتن«مقام انسانی »وباتوجه به,آزادی های فردی/اجتماعی انسانهادرهر کشوروهرگوشه ا ی ,ازدنیا در نظ گرفته شده است که,اجرای قوانین آن نه تنهاصدمه ای بر انسان وزندگی اونمیزند بلکه,حمایت وپشتبانی,ازحقوق انسانهاست ودرنتیجه,درک وقبول قوانین مندرجه دراین قانون برای هراندیشه ای قابل درک,اجراوهمچنین,ارزشمند ست.
لذازمانی که,دنیابه حکم قانون وقوانیتی باهم متفق الفک ومتفق العمل باشند نیم زیادی,از مشکلات جهانی ناشی از زندگی کنونی طبق این قوانین جوابهای خود وراه چاره هائی رانیز دراختیاردولتها قرارمیدهد تابه یکسان ب موقعیتهای مختلف برخوردکنندودرجائی نیز,نقض قانون صورت نگیردودرعین حال برطبق همان قوانین کسی وکسانی قادر نخواهند بود ضد مقرارات صادر شده,درآئین نامه و, دقانوننامه, مندرجه, عمل کرده وحق وحقوقی راحتی براساس نوع آئین وسنت وفرهنگ خودزیر پابگذارندوعلت آن است که قانون مندرج دراین اساسنامه ی جهانی قوانینی راداراست که به,هیچ وجه ضد دین ومعرفت و آداب ورسومی نیست که برخلاف شئونات انسانی یا فردی یااجتماعی باشدوتنها توجه ی اصلی برحق وحقوق انسانی,آدمیان درکل جهان است وهمواره نیزدراین قانون به بهینه سازی هاوبهتر کردن قوانین براساس تاریخ ونتایجی که از اعمال آن درگذشته بدست آمده است پرداخته وبر درست کردن نواقص آن توجه بسیاری رامبذول میدارند تا قوانین مندرج درآن , با رشد دنیا وممالک تطبیق داده شودو با جوامع کنونی تطابق داشته و قادرباشد جوابگوی نیازهای ملل وملت های مختلف نیز باشد .
¤¤¤ای فردا/ سروده ی :« هوشنگ ابتهاج »¤¤¤
می خوانم و می ستایمت پر شور
ای پرده دل فریب رویا رنگ
می بوسمت ای سپیده گلگون
ای فردا ای امید بی نیرنگ
دیری ست که من پی تو می پویم
هر سو که نگاه می کنم آوخ
غرق است در اشک و خون نگاه من
هر گام که پیش می روم برپاست
سر نیزه خون فشان به راه من
وین راه یگانه راه بی برگشت
ره می سپریم همره امید
آگاه ز رنج و آشنا با درد
یک مرد اگر به خاک می افتد
بر می خیزد به جای او صد مرد
این است که کاروان نمی ماند
آری ز درون این شب تاریک
ای فردا من سوی تو می رانم
رنج است و درنگ نیست می تازم
مرگ است و شکست نیست می دانم
آبستن فتح ماست این پیکار
می دانمت ای سپیده نزدیک
ای چشمه تابنک جان افروز
کز این شب شوم بخت بد فرجام
بر می ایی شکفته و پیروز
وز آمدن تو زندگی خندان
می ایی و بر لب تو صد لبخند
می ایی و در دل تو صد امید
می ایی و از فروغ شادی ها
تابنده به دامن تو صد خورشید
وز بهر تو بازگشته صد آغوش
در سینه گرم توست ای فردا
درمان امیدهای غم فرسود
در دامن پاک توست ای فردا
پایان شکنجه های خون آلود
ای فردا ای امید بی نیرنگ
¤¤¤از: « هوشنگ ابتهاج »¤¤¤
درنتیجه ازهمین موضوع پی میبریم که دنیا به یک اتحادفکری رسیده است اتحادی که درآن همگان با تمامی افکارودیدگاهای متنوع ومختلف حتی دررشته های مختلف فکرواندیشه با همه ی تضادهایی که ممکن,است دررشته ای بادیگررشته هاباشددراین نقطه,ودراین مکان همگان به توافق فکری و نظریه ای مشترک میرسند,وحاصل مثبت ودرستی راباعث میگرددکه به نفع انسانهای دنیاست. که همگان پذیرایآن هستندوانسانها میتوانندبادانش آنطوریکسان ومتفق وهمسان فکرکرده,وعمل نمایندکه,دیگربر اساس آن,هیچ چیز,ازجمله,رنگ پوست ونوع آئین وفرهنگها و.. قادر نباشد,تفاوتی بین آدمیان قائل شده تبعیض هاوناحقی هایی به نوع بشرروا ساخته ودرنوع برخودجمعی با یکدیگراثر مخالف بگذاردچراکه,همگان دراین,قانون به یک چشم دیده ونگاه میشوندوازکودک تاپیرمردی درجهان ازحق وحقوق مناسب خودرابهره مندمیگردد.البته این قانونی ست جهانی که بسیارپیش ازاین می بایست دردنیای انسانی ما درک وازسوی تمام ممالک دنیاپذیرفته میشد,چراکه خداوندکه خودرنگ پوست وتفاوت های بسیاری رادر انسان وطبیعت آفریده است نیز,هرگز فرقی بین انسان سیاه وسفید ومتفاوت خودقائل نبوده است وهرگز انسانها رابراساس نوع کشور وطبقه کشوری ومرزها وقانونهای آنان نگاه نکرده ونمیکندوبشر این خلقت زیباوحتی قدرتمند خودرا یک بیک درهمان جایگاهی قرارمیدهد که بعنوان بهترین خلقت خوددر « مقام شایسته ی انسانی» خودجایگاهی داشته وباهریک بشر بادیگری یکسان است وتفاوتی بین,انسانها وبندگان خود با دیگری قائل نمیشودحتی با تفاوت دین وآئین وحتی با تفاوت فکروعمل, واندیشه وخوب وبد را نیز همچنان بنده خود میداند وهرکه باو نیاز داشته باشد صدایش رانیزخواهد شنیدوهمین درقانون بشر نیزبه همین شکل است یعنی فرقی نمیکند که چه کسی باچه موقعیتی,ودرچه جایگاهی باشد,از خطاکارترین تاپاکدامن ترین همگان ,زمانی که به قانون نیازمند شوند, آنگاه براساس « قانون حقوق بشر» همگان ملزم به جوابگوئی باو هستندودفاع ازحق اودرسراسردنیاوازطریق تمامی ممالک دنیا ومردمان جهان هستندوالبته قوانینی چون قانون بشرازقوانین تازه نوشته شده وجدیدی نیز نیستندکه تازه وضع شده باشدو سالهاست درممالک دنیا زآن بهره گیری شده,ومیشودوهمانگونه که گفته شدهرروزبه بهتر کردن این قوانین تلاش شده است تاهمپای دنیاپیشرفت کرده,وجوابگوی نیازممالک دنیاومردمان آن باشدباتوجه براین دربسیاری,از جاهاهنوز میبینیم که,اختلاف نظرهائی مشهوداست ودرجریان که اگر درست به ریشه یابی بپردازیمدر مییابیم که چنانچه قانون بشرر بدرستی اعمال میکردند مشکلی پیش نمی آمدواختلاف نظری نیز,وجودنداشت وهمواره مخالفتهاست که تولیداشکال میکند مخالفتهائی که ریشه وپایه ی درستی نداردویا اینکه دانش درستی براین قوانین ندارند که از درک آن دچار مشکل شده یابرای, ایشان سوالی تولیدمیشودکه چنانچه ازکسانی که براین قانون واقفندسوالشود,بی شک جوابهای مورد نظر خودرا نیز پیداخواهند کرد وباید خاطر نشان کرد که هدف ازاین قاونن حفظ صلح وعدالت دردنیاست درنتیجه نمیتواند قانونی صضدانسانی باشد که کسی با آن مخالفت کند وهمانگونه که هچرچیزی ممکن است صعفها ونقایصی را نیز درخود داشته باشد سالیانه در حذف این نوع ضعفها نیزکوشش میشود وبه نسبت موقعیت قانون آن بهتر وکامل تر میگردد.اماهمانگونه که دردنیای ساده ی شهری خودشاهد هستیم بسیارناحقی هاواختلاف نظرات موجودرامی بینیم,که تمامابراساس اندیشه های نادرست پایه ریزی شده است وتولید کننده ی اختلافات روزانه ی مردمی درحیط ومکانهائی درگوشه گوشه ی جهان میشودوتمامانیزناشی ناآگاهی آدمیان است که قادرنیستند با دیدگاهی درست,اندیشه های همکانی راجذب ودرک کنندومطابق آن زندگی نمایند .
¤ دست میکشم...¤
دست بر شیشه میکشم
در پاک کردن
بخار آغشته از تنفس هوا
بی انکه آنسوی پنجره
نگاه را بدنیائی آشنا کنم
که رنگ رنگ زندگی را
رنگین نموده است
بی آنکه در خاطرم باشد
نگاه مظلوم کودک تنهائی را
غم مشهود نگاه زن
خشم خسته ی
مرد روزگار ...
و کسالت اندوهبارِ
پیرمردی درک نشده را
...
دست میکشم برتن سرد پنجره
در زدودن اشک نگاه او
در بخار اندوهی که
از سرمای بیرون
گلایه ها میکند
آنگاه که دستهای نوازش
فراموش شده از« آدمی»
تنهائی را
آغوش می کشاید ...
... دست میکشم بر پنجره.....
¤ فرزانه شیدا/1388/اُسلُو -نروژ ¤
درواقع آنچه همواره وهمیشه درجامعه ای مردم رابیکدیگر بیشتر نزدیک میکند اندیشه های همگانی متحدی ست که نظام اجتماعی برآن,استوار میگردد وبدین وسیله حتی نظام سیاسی آن کشور را نیز تحت سلطه ی خود در میآورد لذا برای اینکه زندگی دریک محیط اجتماعی بر همگان ساده باش تنهاراه,هماهنگ شدن بانظام فکری آن جامعه است واینکه,آشنابه نوع بینش آن جامعه باشیم وبا طرزفکر ودیدگاههای ,آن جامعه آشناشویم وهمانگونه که,بارها شنیده ایم در
"ضرب المثلها": "«همرنگ جماعت شدن» یکی ازچیزهائی ست که مداوم آزان صحبت میکنند"واینکه برخلاف جهت آب نمیتوان شنانمودودرجائی که همه برای مثال یک یونیفورم متحدرااستفاده میکنند شمانمیتوانید با لباسی که,در جشن "هالووین یا بالماسکه"استفاده میشودوارد,این اجتماع شده توقع داشته باشیدکه پذیرفته شده ودیگران هم ازتمسخر شمادست بکشندچراکه آن جامعه خواستاریونیفورم مخصوص خوداست درست همانند "ارتش" که همه سربازان ونظامیان لباس خاص مرتب ودرجه ی خودرادارا,هستندوحال,اگر سربازی وسرهنگی بارکابی وپیژامه به میان آنان رفته رژه برودیااورا دیوانه میپندارن یااینکه به تمسسخراومینشینند وحتی بخاطر نقض قوانین جریمه وبازداشت نیز میشود. درنتیجه حتی برای اینکه شماتفکری جدیدرانیزبه جامعه ای بدهید می بایست پایه ریزی وبرنامه ریزی پیش بینی شده ودرا مدتی رادر نظر گرفته باشید تاقادرباشیدکل جامعه ای راباانواع تفکرواندیشههای متفاوت مردمی درسطح های مختلف فکری, بخودمجذوب یا بااندیشه خود موافق کنیدواینکه بناگاه,به میدان شهررفته واعلام بداریم ازفردابجای اینکه,دست وصورت رابا صابون بشورید باید با مایه ظرفشوئی بشورید!وعلت رااینگونه عنوان کنیم که مایع ظرفشوئی جدید به درددست وصورت هم ازاین ببعدمیخوردوعلم جدید مشکل را کم کرده ازیک چیز درچندجامیشود,استفاده برد!!واین چیزی نیست که بلافاصله از عوام باتفکر متفاوت بدون اینکه دنباله ی آنرابگیرندوازصحت آن مطلع ومطمئن شوند,پذیرفته شودو.سوال درسوال وتحقیق ازسوی همگان دانا ونادان خاص وعامخ نیز شروع میشود تا صحت آن اثبات شود .
¤ صدسال بودن...¤
درون سینه ام ه
مواره میمیرم
وگاهی خشم دل
آنگونه پر آتش
درونم را
به خاکستر میکشد
در تیره شبهای غم واندوه
که غم افسرده سر را
درگریبان میبرد
تا درنگاه خویش
نگاهم را نبیند
درنکوهش های پر یأسی
که دران نقش
« بودن» همچو« مردن»
آنچنان
یکسان وبی معناست
که فرقی هم ندارد
درغمی بودن
و یا در شادی
یک لحظه سر کردن
بخوانم
نام « هستی» را
بنام «زندکی کردن»!
دراین دنیا...
بسی افسوس
که دنیا
پیش پای چشم من
بس میدود تند وشتابان
درره تندی
که گر آبی شوم
پرموج وپر طاقت
توانم نیست
شتابان تر روان گردم
به سوی آن بلندی ها ...
که حتی چشمه ی جوشانِ
«بودن» نیز
به سربالائی رفتن,
ندارت قدرتی
هرگز بدنیائی!
ولی باید روان باشم
نه چون آبی روان
درجویبار هستی بودن
نه چون چشمه
ولی دراندرون
در یک زلال پاک وشفافی
که روسوی بلندی ها
به گامی محکم وقاطع
توان رفتنم باشد
وهر اندیشه را
یارای خود سازم
که در رفتن
طنابی گردد
از بهر مدد حتی
که گاهی او کشد دل را
به بالاها...
به آن بالاترین
اندیشه ی موعودِ "بودن ها"
که هست وبوده
وچشمان بسیاری
توان دیدن آنرا
ندارد باز
مگر برخیزد وراهی شود
تا قله ی آن کوه
بسوی روشنی های دل وفکری
که درآن عاقبت
جز قدرت وحکم خدواندی
دگر چیزی نمی یابی
وراه دیگری هرگز
بدنیایی ...
جهان درسرعتی
همواره در راه است
ولی همواره وهمواره
تا پای خدا
هر راه رفتن را
توان رفتن
این آدمی ست.
اگر بوده تلاشی درپی رفتن
ولی ..اما..
هرآنجا هم رِسم یکر وز
هرانجا هم رِسی یک روز
درآخر نور
زیبای خداوندیست
که از روز ازل
با آدمی میگفت
بسوی من شتابان باش
که در راهت
بجز من چیز دیگر را
نخواهی یافت
مگر آنکه
توهم تکّ رهروی راه خطا باشی
که شیطان انتظارت را کشد
درآخر راه رسیدن ها
ولی انسان شتابان باش
که عمر آدمی
همواره کوتاه است
وگر صدسال هم عمر تنت باشد
تو,آن اندیشه را
صدساله کن درروز
« بودن ها ».
¤ صدسال بودن....از فرزانه شیدا¤
جنگ افکار همیشه بوده وهست وخواهد بود.اماهمواره نیزهستند آنانی که بخوبی بااندیشه های نو وقوی ومنطقی پیروزمیشوندودیگران بناچاردرمقابل آنان سر فرودآورده مجبور به پذیرفتن آنان میشوندچراکه منطقی قوی تررادردست ندارند که قادر باشندباآن برعلیه ایده های نوافکاردرست وتفکرواندیشه ی والائی,ایستادگی کنندواین حسادتهاوکمبودهای فکری ست که همواره اندیشمندان وبزرگان وانسانهای فرهیخته وصاحب علمی راآزارداده و میدهدتاروزی فرارسدکه بگویند:ایکاش زودتراورامیشناخیتم,ایکاش,ازاولدریافته بودیم زبان گویای افکار وقلم واندیشه ی اوراوبسی تاسف که همواره,دیردرمی یابندوهمیشه جز «افسوس »هیچ برای گفتن ندارند :
¤ اگر.... سروده ی پوریا فرهمند ¤
اگر تمام آن همه را دیدیم و شنیدیم
اگـر لب فـرو بستیم و نفس هم برنیاوردیم
اگر دست و دل زخمی از
این همه نگفته و درشت شنیده ؛
بـی زخمه ماند
و حرفی ؛ سخنی ؛ کلامی و سلامی نگفتیم
گمان مبر ؛ که آن همه درست بود
و قبول داشتیم
که قبول داشتن و نداشتن ما ؛
گره ای از کار فرو بسته نمی گشاید
تنها ، حرمت گذاشتیم
خون دل خوردیم
و سینه را از آهی پر از خون انباشتیم
تا شاید یک روز ؛ یک موسم
که می دانیم خیلی هم دور نیست
از دست و دلی که نارفیق بود ؛ بگوییم
بگوییم که می توان
مثل هیچکس نبود و باشیم .
اشعار این شاعر جوان وارجمند:
سروده ی شاعر: پوریا فرهمند
¤ ثبت شده در کانون شاعران معاصر ایران می باشد ¤
لذابرای اینکه همواره قادرباشیم بادنیای همگان دریک سطح درست,همراه شویم می بایست اول چگونگی تفکرآن, جامعه رادریابیم وسپس خودرابگونه ای باآنان هماهنگ کنیم که,اگر ایده ونظر وفکرواندیشه ای نوین وجدیدنیز برایآنان داریم قادر باشیم به روشی درست وبا پایه ریزی محکم واعتمادبنفس آنرابه هرجامعه ای بدهیم بی آنکه کل جامعه رانسبت بخود شورانیده وباعث شویم حتی بدون خواندن وشنیده شدن محکوم گردیم .*افکار عمومی جایگاه آدمها را مشخص می کنند نه بر تخت نشینان . *اردبزرگ* درنتیجه این مردم هستند که قادرنداندیشه ی فکری را به سرانجام رسانیده وقبول یارد کنندودولت یک کشورنیز به تنهائی بدون حمایت جامعه قادر نیست که قانون یاحرکت یااندیشه ای رابه مردم بدهد مگرآنکه پیشاپیش اذهان عمومی را با عملکرد خود ونتیجه ی آن آشنا کرده باشد.
*ـ دیدگاه خوب مردم ، بهترین پشتیبان برگزیدگان است . *ارد بزرگ* .
درنتیجه اگر میخواهیم که, افکارواندیشه ما,در جامعه وجوامعی پذیرفته شودمیبایست افکار عمومی رابانحوه ی عملکردخودآشناسازیم وپیش ازاینکه,ایده واندیشه ای رابیرون داده,دراختیار عوام بگذاریم نمونه هائی ازکارهای خودرادراختیار ایشان قرار دهیم,ومنتظر اظهار نظرایشان بمانیم ودرعین حال آمادگی اینرانیز داشته باشیم که هرسوالی رابهرشکلی پرسیده شود قادر باشیم جوابگو باشیم .
¤ مّی رنگین /شاعر: « فربود شکوهی » ¤
بیا تا مهر انگیزیم و تخم کین براندازیم
سری در گوش هم آریم و نجوایی دراندازیم
ز جام دوستی خواهیم شهد نوش آسایش
به یاد آن می رنگین، خمارش در سر اندازیم
غریو بلبلان بشنو ز شاخ دوستی ای جان
سرود عشق را مستانه بر بام و در اندازیم
به باغ دوستی ما ،خزان کی آشنا گردد
سپند کینه را چون ما درون مجمر اندازیم
سر و قدی چنین دلکش تو گویی چشم بردوزم
بیا واعظ تو عاشق شو که دل بر دلبر اندازیم
فساد چرخ دون پرور که ویران میکند یکسر
چه باک آخر که ما او را چو خار از بن براندازیم
چو آمد نام حق از در ، گریزد اهرمن آخر
بیا کاین جنگ بی حاصل به پیش داور اندازیم
به دریا رفته میداند مصیبتهای توفان را
چه غم ما را که صد توفان ز صد منزل براندازیم
دوام عمر یاران را بخواه از لطف حق جلوه
که بهتر زین نمیدانیم تا خوش درسراندازیم
به یک جو هم نمیارزد سخنور در دیار ما
همان بهتر که ما خود را به ملکی دیگر اندازیم
¤¤¤ شاعر: « فربود شکوهی » ¤¤¤
همواره هرعملی هرحرفی هرحرکتی روزی باید جوابگوی خودباشد .برای مثال همین کتاب بعد سوم نیز روزی ممکن است هزارویک سوال را برای من به همراه داشته باشدوباید قادرباشم منبع ومنابعی راکه,ازآن استفاده میکنم,دراختیار کسانی قراردهم که نیازمند دانستن آن هسستند وبرهمین اساس همواره,از منابع شناخته شده ای استفاده میکنم,که,درصورت نیازبتوانم نشان دهم که هرچه ازهرکجابرداشت شده پایه واساس ثابت خودراداردوبراساس افکاری ثبت نشده یا ناشناس نیست بلکه جنبه ای قوی ترازاین راداردکه قادراست دراذهان جاشده وپذیرفته شود استفاده از شاعرین شناخته شده یکی, ازاین منابع است که همگان زمانی که لازم باشد میتوانند تحقیق کرده ومطمئن شوندکه فلان,اثرشاعری چون «هوشنگ ابتهاج»که,از شعراودرهمین متن نیزاستفاده,شده است مثلا, براستی اثر«هوشنگ ابتهاج»بوده,است ونظروفکرواندیشه ی اوست واشعارمنهم که,چه,از قدیم,دردیوانم بوده وهست وچه,هم اکنون,اگر سروده ی جدیدازاشعارم را استفاده کنم منبعی دارم که نماینده,این باشدکه,این اشعار متعلق بمن است وافکار پشت این اشعار نیز متعلق بخود من میباشد.البته من نیز تمامی اشعار ومطالب خودراازجمله متنهای نوشته شده,ازدیگر نویسندگان وشعرومطالبی درخصوص فرگردهارابراساس همان فرگردنوشته ویا ازمنابع معتبری برداشت میکنم وبا ذکر نام ارائه میدهم وبادرنظر گرفتن اینکه,درنتیجه وجمع بندی به چه مطلبی خواهم رسیدازنتیجه تحقیقات وپژوهش خودمتن رابه پایان میبرم در زمینه اندیشه وفکروافکارانسانها نیزهمواره,باید منابعی باشدتا مردم قادر باشند بوسیله ی آن برعلم خودبیافزایندوچه بهترکه آنچه لازمه زندگی انسانهاست درکتب ورسانه ها واینترنت براحتی قابل دسترسی باشد,که,این امکان امروزه بااینترنت وکتابهای اینترنتی بسیارراحت تر دراختیارعموم قرار میگیردواین جای خوشبختی داردکه مردم قادرباشندبراندیشه های نوین دست یافته باآن آشناشده,وافکا عمومی نیزدرسطح جهانی همزمان,باهم پیشرفت کند,تاانسانها همگام باهم وبااندیشه های یکسان, یا شبیه یاموافق ب یکدیگر, کمترازهم بدورافتاده, بهترقادر به درک یگدیگروهمچنین درک جهان امروزی باتمامی قوانیت درتمامی جوامع باشندچراکه,هرچه بیشتراز دیگر جوامع نیز بداینم میتوانیم نکته های خوب راازآداب وروسم ونحوه ی فکری آنان برداشته کرده بربهترکردن افکارواندیشه خودازآن سودی مثبت گرفته ولااقل دردرک یکدیگر کمتر دچارتفاوتهای فکری عظیمی باشیم که,انسان وجامعه ای ر بطور کل ازدیگر انسانهاجدا کرده وقبول کنیم که دنیای آنان بسیار باما وافکار ما تفاوت دارد درست مثل اینکه بخواهیم مردمانی را که هنوز درداخل جنگلهادر,دوردست ترین مکان ازجامعه های کنونی درک کنیم که چراهنوزب نیزه به شکارمیروندوفندک برای آنان عین وسیله ای جادوئی ازسوی خدایان است ودربسیاری ازافکار نیزگاه حتی,درهمین جامعه ی امروزی خود,ماباافکاری روبرومیشویم که کمیتی ازهمین مردمان ندارددورافتاده, زعالم راندارندوبسی جای تاسف داردکه کسی ببیند درجامعه شهری,هنوزبسیار مطلبی ست که,مردم نمیدانند وهنوز بسیاری از اخبار را نشنیده اند وهنوز بدرستی از پیشرفتهای جهانی اطلاع ندارند.
بزرگان واندیشمندان وفیلسوفان و...جهان میدانند که هرگز انسانی توان اینرا نخواهد داشت که خودرابه جایگاه نوین وارزشمندی برساندمگراندیشه ی خویش راپرورش داده واندیشه های همکانی رانیزبه سطحی برساندکه همگان متفق الفکرباروشنفکری وجهان بینی قادر به دیدن ودرک دنیاوجهان خودباشند تاعدل وحق وانصاف ودرستی ونیکوئی وپاکی ودرعین حال "انسانیت "معنای واقعی خودرادرجهان پیدا کندهمراه بااندیشه های عمیق وپر معنائی که برزندگی معنای زنده بودن راروشنی بخشیده وبه,آن قدرت زیستنی در صلح وآرامش را به همگان ارزانی داشته وزندگی آرامی رادر سطح جامعه ای وهمچنین درسطح جهانی بوجود آوردوچه زیباست اگراین فکر واینگونه اندیشه هادر نهادوذهن وفکرتمامی آدمیان ریشه گرفته به نتیجه ای مثبت برسدکه درآن تمامی دستهادر دست هم,باشندوتمامی افکار قادربه درک شدن وتمامی اعمال به نکوئی ودراه مثبت درراه خیروپیشرفت آدمی وجهان.
*- افکار عمومی جایگاه آدمهارامشخص می کنند نه بر تخت نشینان.ارد بزرگ
*ـ دیدگاه خوب مردم،بهترین پشتیبان برگزیدگان است.ارد بزرگ
*- خود را برای پیشرفت مردم ارزانی دا تا مردم پشتیبان توباشند.ارد بزرگ
●پایان فرگرداندیشه ی همگانی ●به قلم:فرزانه شیدا
*راستی و ناراستی*
بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *راستی و ناراستی*
● راستی و ناراستی ●
از خدا صدا نمیرسد__ فریدون مشیری__
ای ستاره ها که از جهان دور
چشمتان به چشم بی فروغ ماست
نامی از زمین واز بشر شنیده اید
درمیان آبی زلال آسمان
موج دود و خون و آتشی ندیده اید
این غبار محنتی که
در دل فضاست
این دیار وحشتی که در فضا رهاست
این سرای ظلمتیکه آشیان ماست
در پی تباهی شماست
گوشتان اگر به ناله من آشناست
از سفینه ای که می رود به سوی ماه
از مسافری که میرسد ز گردراه
از زمین فتنه گر حذر کنید
پای این بشر
اگر به آسمان رسد
روزگارتان
چو روزگار ما سیاست
ای ستاره ای که
پیش دیده ی منی
باورت نمیشود که درزمین
هرکجا به هر که میرسی
خنجری میان پشت خود نهفته است
پشت هر شکوفه تبسمی
خار جانگزایحیله ای شکفته است
آنکه با تومیزند صلای مهر
جز به فکرِ غارت دل تو نیست
گر چراغ روشنی به راه تست
چشمِ گرگِ جاودان گرسنه ای است
ای ستاره
ما سلام مان بهانه است
عشقمان دروغ جاودانه است
در زمین
زبان حق بریده اند
"حق" زبانِ تازیانه است
وآنکه با تو
صادقانه درددل کند
های های گریه ی
شبانه است
ای ستاره باورت نمی شود
درمیانِ باغِ بی ترانه ی زمین
ساقه های سبزِآشتی
شکسته است
لاله های سرخِ دوستی
فِسُرده است
غنچه های نورس امید
لب به خنده وانکرده
مرده است
پرچم بلندِ سروِ راستی
سر به خاک غم سپرده است
ای ستاره, باورت نمیشود
آن سپیده دم ,که با صفاوناز
در فضای بی کرانه میدمید
دیگر از زمین رمیده است؟
این سپیده ها سپیده نیست
رنگ چهره ی زمین پریده است
آن شقایق شفق که میشکفت
عصرهامیان موج نور
دامن از زمین کشیده است
سرخی و کبودی افق
قلب مردمبه خاک وخون تپیده است
دود و آتش به آسمان رسیده است
ابرهای روشنی که چون حریر
بستر عروس ماه بود
پنبه های داغ های کهنه است
ای ستاره ای ستاره غریب
از بشر مگوی و از زمین مپرس
زیر نعره گلوله های آتشین
از صفای گونه های آتشین مپرس
زیر سیلی شکنجه های دردنک
از زوال چهره های نازنین مپرس
پیش چشم کودکان بی پناه
از نگاه مادران شرمگین مپرس
در جهنمی که از جهان جداست
در جهنمی که پیش دیده خداست
از لهیب کوره ها و کوه نعش ها
از غریو زنده ها میان شعله ها
بیش از این مپرس
بیش از این مپرس
ای ستاره ای ستاره غریب
ما اگرزخاطر خدا نرفته ایم
پس چرا به دادما نمیرسد
ماصدای گریه مان به آسمان رسید
"از خدا چرا صدا نمیرسد"
...
بگذریم ازین ترانه های درد
بگذریم ازین فسانه های تلخ
بگذر از من ای ستاره شب گذشت
قصه سیاه مردم زمین
بسته راه خواب ناز تو
میگریزد از فغان سرد من
گوش از ترانه بی نیاز تو
ای که دست من به دامنت نمی رسد
اشک من به دامن تو میچکد
با نسیم دلکش سحر
چشم خسته تو بسته میشود
بی تو د حصاراین شب سیاه
عقده های گریه شبانه ام
بر گلو شکسته میشود
شب به خیر
¤ شعر از فریدون مشیری ¤
در جهانی که بین خوب وبدراستی وناراستی محبت وبی مهری ودشمنی ودوستی سرگردانیم,آنچه بیش ازهمه آزار دهنده بنظرمیرسد" ناراستی ونادرستیِ"افرادوعملکردهائی ست که,به شکلهای مختلف بریکدیگر روا داشته وحس دشمنی ودوری قلبهاست که باحسادت هاوکینه هاوخودخواهی هاوبسیاری ازاحساسات بدوزشت انسانی آغشته شده,وروح آدمی رامَمُلّواز رنگهای بدوزشتی میکند که درآن,هرگزصداقت سپیددوستی ویاری ودرستی وراستی رانمیتوان یافت وهمین دنیای زیبا وطبیعت پاک خداوند رابه چنان زشتی وپلیدی انسانی می کشاند که انسان ازهرچه نام «آدمی» است مایوس میشودوتنگ نظری هاودشمنی ه چنان انسان راآزرده خاطر میکند که آدمی نمیداند بدرستی چگونه می بایست بااینگونه افرادی برخورد کرده و مواجه شودوجوابگوی آنان باشدچراکه,از سوئی پایین کشیدن خودبه سطحی است,که آنان درآن قراردارندوازسوئی, ازبین بردن شخصیت خود آدمی وحتی شخصیتی ست که برای بدست آوردن,آن همگان زحمت وتلاش کرده اند.
¤ پشت تصویر سیاه زندگی ¤
پشت تصویر سیاه زندگی
همه چی آروم آروم فنا میشه
بخودم میخندم از بس که دلم
باز میگه: دنیا پر از وفا میشه
طفلی دل! از بسکه ساده دل بوده
تو خیالش رنگ بی وفائی نیست
همه دنیاش پر عاشقی شده
برا اون دنیا واسه جدائی نیست
طفلی دل که صدبارم اگه شکست
باورش نبود جفا هم همینه
آسمونش اگه آفتاب اگه ابر
بخوش میگفت که زندگی اینه
باورش نبود که آدما همه....
با دلای سنگی شون زاده شدن
رسم عاشقی مرام دلها نیست
واسه دل شکستن آماده شدن
باورش نبود که وقتی واسه عشق
همه هستی شو هم رو میکنه
آب از آب تکون نمیخوره آخه
هرکسی با بدیهاش خو میکنه
دیگه فرقی ام نداره دیگری
پیش پاش قلبشو قربونی کنه
شایدم توُی دلش بازم میگه
بهتره این دلو زندونی کنه
اگه راستشو بخوای بهت بگم
گرچه,هرچیز ی یه اندازه داره
دل ما ولی توی زندون غما
حالا هرروز تَرکی تازه داره
اما ما قربونی همین دلیم
اینه که بازی دنیا مال ماست
تا میشد هرکسی قلب ما شکست
شاهد حرفای من همون خداست
شاهد حرفای من همون خداست.
چهارشنبه 21 فروردین1387
¤ شعر از فرزانه شیدا ¤
واز سوئی دیگرسکوت روانیست زمانی که می دانیدحقی پایمال می گرددکه برگردن یکایک ماست که به خواست خداوندخودو وجدان انسانی خودعمل کرده چشم بروقایعی نبندیم که خود ونزدیکان و دیگران را به مشکلات وناراحتی هائی جدان عمل میشد که هیچ لزومی بروجودچنین مشکلاتی نبود اگربدرستی وراستی ونگاهداشتن حق ومتاسفانه,دنیاکنونی سرشارازانسانهائی شده که,اکثریت خواری وخوار کردن رابزرگی وقدرت خویش میدانندویاانقدر شهامت وجسارت دارندکه براحتی اینگونه اعمالی رابردیگران رواداشته مشکل سازدیگران باشند,وهمواره نیزتعدادی طرفدار وهواه خواه,که درهمان سطح فکرواندیشه ای که قرار دارند که,انسانهای نادرست هستند ، چگونه می شود دنیائی داشت که درآن خوبی بر بدی پیروز شود.انسان نمی تواند به مدت طولانی "بَرده وار" دنباله رُوافرادی باشد که مخالف افکاروعملکرد های ایشان هستندحتی اگراین فرد پدرآدمی نیز باشد جائی مرزها تمام می شودومی بایست این مرزرابه هرگونه که هست شکست وگذشت ورفت وخودرااز بندگی وبردگی,رهانیده وبه زندگی فردی وشخصی واجتماعی خودفکرکردودراینجاست که این گونه اشخاص دربین آشنایان ومردم دچار شکست وسرخوردگی می شوند.چراکه,هرچه,از تعدادافرادی که,در بین آنان محبویت دارندکم شودقدرت ایشان نیزنزول پیدا کرده,وسقوط شخصیتی وطرد شدن فردی,ازسوی اجتماعی که می شناسدوبه آن تکیه ای سخت داردتابتواندبایستدرابیشتراحساس کرده,وحتی بااینکه برفشارمیافزاینداماهرچه باشدیک یا چندانسان نمیتواننددرمقابل جمعی مخالف ایستادگی مداوم داشته باشند.این است که بهترین راه برای شکستِ,انسانهائی که می خواهندشکست وبردگی ماراشاهد باشنداین است که,دانش ذهن وفکرخودراافزوده,وباراه حلهای علمی وعملی,همگام باکسانی باایشان مقابله کنیم,که بیشتر ازآنها می دانندهرانسانی منطق راحتی,اگر علنا قبول نکند وبظاهر انرانپذیرد,دردرون خود بر حق وحقانیت آن اعتراف می کندوهیچ چیزی قادر نیست کسی رااز پشت اسب زشتی های اعمال نادرست وناراست اوپائین بکشدمگراینکه خودنیز اسب سواری ماهرباشدوازاوجلوافتاده,واورا شکست دهد .ماانسانها بهترین راه حلهای زندگی خودرازمانی بدست می آوریم,که بدانیم با هرچیزی وهرعاملی چگونه بهتراست برخورد کنیم,وهیچی چیزی بمااین دانش رانمیدهد,مگردانش فکری خود را افزایش دهیم اتین قدرت فکریست که هم بهترین راه حل,رادراختیارآدمی میگذارد هم بهترین نقشه هاراتوسط آن میتوان کشید,هم,درآرامش تمام میتوان,اینگونه افراد,رابه اوج خشم کشیده,وازآن بالابالاهایااز گوشه های موذیانه ای که,دراینسو وآنسو گزیدهاند, ودرآن پنهانند,بیرون کشیدوسرنگون کرده,وقدرت آنان راازبین بردچراکه آدمی درمواردی که خودرا شکست خورده می بینید,بیشتر اشتباه می کند وهمیشه برسراشتباهات خوداوست که سرانجام لو رفته مشتش بازمی شودومجبور حتی به,اعتراف جرم وخیانت خودمی شود.در تمامی ادرات پلیس دنیابرای گرفتن مجرمین ازهمین شگردهااستفاده می کنندوباواینگونه القامیکنندکه,آنچه را برای دستگیریِ,او نیازدارند یافته اندواورابدون اینکه خودبداندبه سوئی رهنمون می شوند که خوداودرارائه شده مدارک جرم دست بکارشده برای اینکه بدست عوامل پلیس نیافتد بدنبال تخریب علائم ومدارک جرممیرودویااعمالی انجام میدهدکه"اثبات جرم"می شودوشاهد ومدارک کافی جرم رابدست خوددراختیارآنان نهاده ودیگرنمیتواندمنکراعمالی شود که مدارک واقعی آنرا نیز به آنان داده است درنتیجه حتی دشمن رانیز میتوان مغلوب کردتنهابا کشیدنِ,ا بسوی انجام اشتباهاتی که ازخشم یاترس یاحتی خستگی صورت میگیردوبسیاری, زسیاستها ی جاری نیزبرهمین منوال,پایه گذاری شده است که درجنگها نظامیان ارتش درآرامش کامل عملکردهای قبلی دشمن را سنجیده,وبراساس آن,ازضعفهای اوبامانورهای جنگی مناسب وپیش بینی نشده,استفاده کرده, واورابه حالات روحی بحرانیوخشمم های وترسهائی فرومیبرندکه سرانجامدرکاری ومانوروعملی اشتباه کندوبیشتر ضعفهای خودرارو کردهونشان دهدومخالفین اوازهمان نیزاستفاده کرده,وبر دشمن خودغلبه می کنند دشمنان زندگی مانیز درزمره ی همین,افرادی هستندوهیچ کمیتی از همینگونه شکلهای جنگ وجدال نیستند وکمیتی ازدشمنان بزرگ دنیاندارندوکافیست ومیتواند بسیارباعث رنج واندوه آدمی درزندگی گرددوانسان به جائی برسدکه,درکل,ازهرنوع رابطه ودوستی دوری گزیده,وجهان رادرتنهائی خودآرام تروآسوده ترببیندامااینگونه نباید باشد وهرگز نمی بایست باکسانی ساخت که باعث, اندوهندوناراحتی, دلهاواحساسات وافکارآدمی.
¤ غزلی باید ساخت ¤
غزلی باید ساخت تا
بگوید منو دل تنهائیم
تا بگوید زغم واشک ونیاز
تا بگوید زچه رو دردل شب
"آه" ماتم زده ای
از دل سوخته برمیخیزد
و به همراه سرشک
در کف و دامن تومیریزد
غزلی باید ساخت
از شکستن در راه
و نشستن غمناک
و به تنهائی دل
خیره شدن
غرلی باید ساخت ...
غزلی باید ساخت
¤ سروده فرزانه شیدا/1386¤
درصورتی که چنین کسانی دراطراف شماهستند وبه راستی ودرستی آنان شک داریدایشان رادرفشار بگذاریدآنگاه خواهید دیدکه, دست خودرارو کرده و بیشترین چیزهائی که تصورنمی کردیدکه حتی درخوی وخلقت این انسان پیدا شودراکشف می کنیدآنگاه است که شما پیروزخواهید بودچراکه اینجا دیگرشماهستید که برخلاف روزاول ضعف های اورامی شناسیدواودیگر نمیتوانداز ضعفهای شمابرعلیه شمااستفاده نمایدوپیروزی شماحتمی ست وبراحتی می توانیدبه دیگران نیزبااعمال و رفتارخود خطای آن شخص راثابت کنید وتابت شودکه حق باشماست,واوفرددرستی نیست تااوراطرد کرده,وقدرتی راکه شایدبا دانش از مشکلات وضعفهای شمابرشماوزندگی شماوپیرامون شماداشت را ازاو سلب نموده وبراو چیره شویدواجازه ندهیداندوهِ ناشی,ازحضوراو زندگی رابرشماتلخ نماید.ازاین جهت انسان درست وخوب وقتی دانش کافی رانیزداشته باشد بدون اینکه نیازپیدا کندکه به خطائی دست بزندخود شخص نادرست وناراست راواداربه این میکندکه باخطاهای خوددست خودرادرنزداوودیگران,رو کندوآبرویش نیزبدست خودش ریخته میشودبی آنکه شمامقصر باشیدچون خطارااین اوبوده است که درگام اول انجام داده وبه خطا گامی برداشته است لذاشما فقطاو را واداربه,این کرده ایدکه خودِاصلی خودرانشان بدهد.درنتیجه بدون ناراحتی وجدان میتوانید خاطرجمع باشیدکه,ازاین پس ازصدمات بعدی اورهاخواهید شد واویاانقدر خواروپست شده که به گوشه ای فرار کندیادیگر قدرتی نداردکه بتواندبه شماضربه وآسیبی درهرشکلروحی وروانی ویاعملی ورفتاری بزندواین تنهاراهی ست که شمابدون صدمه دیدن خوداورامغلوب کرده برای همیشه,از شراینگونه فردی که بنوعی مصیبت زندگی بشمار میروند,درزندگی خودرهائی یابید بدون اینکه حتی خودرابه کسی بد کرده باشیدیاحتی صدمه ای باوزده باشیدیادرگیری خاصی ایجادشده باشد.درواقع سیاست هائی که بااین روش شکل میگیردبسیار بیشترازدرگیری هایی که معمولادربین افرادوجودداردیاپیش می آید,اثر گذاراست ولازم نیست کسی راکه,دروغ پرداز خوبیست وباناراستی خودکارخویش پیش میبردرابا سیلی ومشت ولگد,ادب کردکه مانند این است کودکی را کتک برنیم وکودک را کتک نمیزنند بلکه ادب میکنند اینگونه انسانهائی رانیز باید یکبارامابرای همیشه درست وحسابی,ادب کردتایادبگیرند که بازندگی دیگران بازی نکنند ویکبار که جزای آن را ببینند ودرسخت ترین شرایط فشارقرار بگیرند خودبخود توبه میکنند که با دیگری همین رفتارراازسر بگیرندومیتوان اوراچنان باسیاست خوارنمودکه خودبدنبال کار خودبرودودیگرحتی رویِ نشان دادن خودبه دیگران رانیزنداشته باشدونتواند دیگران رانیز با ناراستی ودروغ وبدی خویش دچاردردسر کند.
¤غزل از: « حسین منزوی » ¤
چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی
بلندمی پرم اما ، نه آن هوا که تویی
تمام طول خط از نقطه ی که پر شده است
ازابتدا که تویی تابهانتها که تویی
ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه
ازاووما که منم تا من و شما که تویی
تویی جواب سوال قدیم بود و نبود
چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی
به عشق معنی پیچیده داده ای و به زن
قدیم تازه و بی مرز بسته تا که تویی
به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم
از این سفر همه پایان آن خوشا که تویی
جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا
کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی
نهادم اینه ای پیش روی اینه ات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده ای
نوشته ها که تویی نانوشته ها که تویی
¤¤¤غزل از: « حسین منزوی » ¤¤¤
ماموطفیم با نسانهائی که عملکرد درستی را در زندگی ندارند برخوردهای شدید داشته باشیم چراکه اگرهمواره ازکنار خطاهای این وآن بگذریم وسکوت کنیم به هریک قدرت وقلمرو بیشتری برای آزار خودودیگران داده ایمدرنتیجه درجائی که مرزهای شمارامیشکند جاداردکه شمانیز سکوت راشکسته برخوردمتقابل,اماعاقلانه وبراساس سیاستی درست بااوداشته باشیدچراکه,اینگونه,افرادمعمولا بسیارسروصداراه انداختهوسعی میکنند جلب توجه کرده,وشما راازدیده ی دیگران به گونه ای دورنگه دارندتافرصت تخریب شماراپیدا کنندبرخلاف ایشان انسان می بایست درسکوتی,اندیشمندانه باایشان به مقابله به مثل برخیزدوانتظارزمانی,را بکشدکه طبلهای سروصداوخودنمائیِ,اوخاموش شده باشد چون آنگاه دیگر خودرا نشان داده است وهرچه لارزم بود بگوید گفته وانجام داده, ست وشمادقیقادیگرمیدانیداوچه میخواسته وچه میخواهد ودرکجای قضیه ایستاده است وهدف نهانی اوچیست وچه میخواهدپس,ازاین انجام دهد,این حق شماست دوستان خودرا امتحان وازمایبش کنید بخصوص انکسی را که باوشک داریدوآنگاه دیگروقت,آن رسیده است,که شماازهمان اعمالدریابیدکه از کدامین راه,میشودبرعلیه خوداواستفاده نموده ودرست بمانندخوداورفتارکنیدچون جزاین باشد جواب نمیدهد باهرکهچه درجنبه یمثبت چه منفی درزندگی بایدبه مثل خوداورفتارکردتادرون خودرا نشان دهد,اگر خودرا به حماقت میزندشمانیزچنین کنید,اگربه پاکی وبیگناهی ادعاداردشماهم فرشته خداباشید حداقل درنزداوچون هیچ کجای دیگرلزومی نداریدکسی غیرازخودباشید مگر اینکه احساس کنید با یک کلاهبردارنادرست وناراستی که,ازدرستی وراستی شماسواستفاده مخربی کرده است مواجه هستید وآنگاه دست اورارو کرده,ودیگران رانیزبامدرک کافی ومنطقی قانع یا خبرکنیدکه این فردمی بایست طرد شده واز جمله دوستان واشنایان مایاازپیرامون مابکلی حذف ودورشودواجازه نداشته باشدبه محدوده ی مرزهای,مامجدداپابگذاردوعامل مشکلی دیگر برای شما یا نزدیکان ودوستان شما شود مسلم است که هرکسی حق دارد خودرا درمقابل دیگرانی حمایت کند که به ضداقت وراستی انان تردید داردواین هیچ خجالتی نیز ندارد که اینگونه رفتار کند اگر فلانی اورا احمق حساب میکند,وهیچکس هم هرگز بحدخودماقادرنیست برای ماکاری انجام,دهدکه مانیازمندآن باشیم ودراصل هرکسی موظف است مشکلات فردی واجتماعی خودرابگونه وشیوه ی خودحل کند.لذابهترین روش این است که,انسان برشناخت و آگاهی خوداز مردم وجامعه واطاافیان خودافزوده باشدتاکه راحت بدام,اینگونه,افرادنیافتدواگربراثر سهل انگاری نیزچنین شدقادربه مقابله به مثل بااو باشدوآنگاه باهمه ی این برنامه ریزی هابراحتی نیزمیتواندازیاری وهمکاری دیگران هم بهره مند شویدچراکه دلایل وسندومدرک کافی داردکه حقانیت خودراثابت نماید.وچنانچه شکست خورده به گوشه ای خزیده انتظار داشته باشد دیگران ازاوحمایت کنند,تنها زندگی رابدون نتیجه برخودتلخ کرده است وبیهوده,نیزخلوت گرفته است که,این انزوابه هیچ گونه ای مشکل واقعی وزنده زندگی وروابط اجتماعی ومتقابل راحل نمی کندومانیازداریم باآشنائی حتی باناراستی ونادرستی شکل درست هرچیز رادریابیم بیاموزیم وبرتجربه ی خودبیافزایم وافسوسها درواقع برآن کسی است که خودنماینده ومعرف ناراستی ونادارستی بردیگران درجهان پیرامون خود باشدومانیز تنهامگرباتلاش وعمل وفکر خود,توان رهائی,ازشرانسانهائی خواهیم داشت که راه نان درآوردن وخوش بودن خودرادر آزارویاکلاهبرداری وسرکیسه کردن دیگران دیده ا ندوبرای نان حرام خودبرای کسی نیزرنج واندوهی رابوجودآورده اندکه برابرآن نیزمیبایست تقاص پس دهندکه بی شک هم دراین دنیا هم درآن دنیاپس خواهندداد.درنتیجه شناخت واقعی دردست خود ماست که دریابیم باهرکه چگونه می بایست رفتارکنیم واین ازدانشی برخواهدخواست که به,آن نیز پرداخته وچیزی نیز آموخته باشیم وگرنه همگات میتواننددرنهایت بُّره بودن گرگ وروباه زندگی ما باشندوبردرددرون وروح مابیافزایندوراه چاره تنهادانش شناخت آدمیان پاک وناپاک درمحدوده ی زندگیست تاتوان,اینرا داشته باشیم که خودرامحافظت کرده حمایت کنیم دربرابر ایشان سلاح اخرخودرابکارگرفته,وهم براوهم,برمشکلات زندگی خوددرچنین دنیائی غلبه کنیم.
¤ذهن مصلوب « پیمان آزاد »¤
منتظر می مانم تا حرفهای مرا
دیگران بگویند
دستهایم با طناب بیهودگی
بسته است
و ذهنم مصلوب داریست
که پیش از ظهورم برپاست
گریزان از جبری
که با تازیانه خشونت
بر پشتم جاریست
در معمای راههای
پیچ در پیچ می مانم
زبانم بریده ی
جغرافیای جهالت
و لبانم دوخته ی سوزنِ
باورهای دیرین
در گورستانی
که من زنده ام
سکوت را حرمتی است
که بودن ، با نبودن
برابر است
¤ سروده ی:« پیمان آزاد »¤
میبایتس گورستان بودنی راکه, ازحضور ووجوددیگرانی پست ودوُن مایه وناانسان بر این گسترده ی خاکستری زمین وزیر سقف آبی آسمان برای آدمی برپا شده است هریک به تنهائی خودرا نجات دهیم وگرنه دینا نیز پرمیشود از روه صفتان وگرگانی که درکمین روح ودل آدمی منتشظرند وبدنیال ساده دلی میگردند که به ایشان اعتماد کند لااقل سعی کینم خیلی ساده نباشیم حتی اگر بواقع هستیمودوست نداریم که سادگی خود به خشم وسیاهی از اینگونه افراد نشسته دل خودرا سیاه کنیم که اینگونه افرادنیزازهمین دَر بدورن میآیند که براحتی بر خوبی هاغلبه کرده ودیگران راآزار میدهندیاازموقعیت وزندگی ایشان سواستفاده میکنند
____درست همین "دَر" بود....____
درست آمدی همین در بود
ازهمین دَر میتوانستی
پا بداخل بگذاری
ازهمینجا میتوانستی
نشانه ی عشق وتنفررا
برای همیشه در
قلبم به تثبیت برسانی
درست آمدی
...
به شیوائی ...به زیبائی
اینهمه دنبال دویدنها
از شعرواحساس گفتن ها
خودفداکردنها
جان نثار کردنها
...آه...
درست به درون آمدی
همین "دَر" بود
نمیدانستی اما ...هرگز
هیچگاه... مهرت
به باورم نرفت
....قلبم
همواره ازتو دوری میجُست
امروز میدانم چرا...
ومن اما...
دَری برتو گشودم
که راستی وصداقتت را
بین آب وآتش بیآزمایم
...
تاامروز
کبریتی دردست
پای شعله ی دلم
ایستادی ومیخندی
بخند درباور خود
بر حماقت من
درست وارد شدی
... آری...
برای من یار
"محبت "بود
دوستی ,"مهربانی"
وتواما... اگرچه
واژه,واژه
مرا میخواندی
که دریابی ..
.. کدامین دَر
دَرب وُرود توست
درست بدرون آمدی
همین دَر بود !
که دلسوخته ای را
که" دوری" می جُست
تا" یاری"
درآتشفشان
حقارتهای درون خودت
بسوزانی
من سوختم...آری
...ولی ...
هنوز هم نمیدانی
دلسوختگی تو
چگونه خواهد بود
...
هنوز هم نمیدانی
نه...نمیدانی...
دَرب ورودی واقعی
به درونِ دلِ من
این نبود
..
تو دَرب خیانت رازدی
من نیزبازگشودم , دَری را
که میدانستم
تنها تو ..وفقط تو
ازآن به درون
خواهی آمد... وآمدی
چطور باور کردی... که من
درخانه حقارت وخیانت
خانه کرده ام؟
...
چطور باورکردی که مرا
به اینگونه میتوانی سوخت
وباز هم...
ماندگار خواهم بود
وتونیز؟!
باشد,...بازهم خیال کن
بازهم خیال کن :من احمقم
همانگونه که خودرا
باورکردی که
بسیارهشیاری
وقتی که نمیدانی
...هنوز...نه...
هنوزنمیدانی
کدامین دَر رازدی
ونمیدانی هرگز
درهای واقعی
برتودمی نیز بازنشد
تا داخل شوی
...اما...
درست به درون آمدی
همین دَر بود!!!
امادرخیال تو...در"تنفر من"...
تاهمیشه ی "بودن "
از"تو"تا ابد!
...
دقیقا,درست
به درون آمدی
همین دَربود...
که میشد درآن
تراشناخت
درست همین دَربود!
____فرزانه شیدا ____
همواره نیزانسانی که راه نادرست رابردرستی بر میگزیند نمیتواندتاابد خودرادراین راه پیش برده وهمیشه موفق باشدوهمواره,هستند کسانی که بااوچون دیگران کنارآمده وسرانجام اورااز پلکان بدیهاوقدرتها پائین کشیده, شکست داده,واز میان جمع دیگران به بیرون انداخته خوار ومغلوب کنند.اماهشیاری راتنهازمانی میتوان داشت که,انسان بداندچه,راوکه رادرچه موقع ودرکجا بایددراین بن بستی بکشاندکه قصداولیه ی,اینگونه,افرادی بوده است متاسفانه اینگونه,انسانهاهیچکس دیگررادرحماقت خودداناوهشیارنمیدانندوزرنگ نمیشناسندوخودرازرنگ عالم تصورمیکنندودرهمین مکان است که میتوانندبه سختی زمین خورده تا همیشه زندگی,توان ایستادن دوباره راازکف بدهندودرنتیجه برماست که,اینان رابال وپر نداده درجائی مرزها ی,خیانت رابر,ایشان بندیم,وآنان,رابه حقارت اعمال خویش کشانده,ودرنزدخود وهمگان به همان حالی بیاندازیم,که, روزی برمایادیگری رواداشتندوازرنج وزحمت دیگران زندگی خویش گذارنده نان حقارت خوبیش میخورندوخودراموفق هم میندازندافسوس برانسانی که چنین تنفری را ازخویش درقلب دیسگر انسانها کاشته وصدافسوس که,ایشان,هرگز طعم واقعی شادی وموفقیت را نخواهند چشید تا بدانند چه شیرین است به درستی وراستی شاد بودن وموفق بودن.
¤ شیشه ی دل ¤
امروز به با غ نظر می کنم ولی
درگوشه های دلم، خار غم بسی است
هرروز بر سر این شیشه ی دلم
پیوسته سنگ جفا ،دست هرکسی ست
گویا بنام زندگی اندر مسیر عمر
تا هست وهست ساز خموشی بوّد روا
درگوشه ای که دلم نغمه می زند
بازهم منم به خموشی چه بیصدا
شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
____سروده فرزانه شیدا___
همچنین درزمانی که بادنیای خوددچارمشکل می شویم وباراستی وناراستی مسائل زندگی روبرو میشویم که قادربه حل ,آن درذهن خودنیستیم ونمیدانیم راهِ,روشن کدامین راهیست که به انتهائی تاریک نرسد واینجاباز به همین نکته میرسیم,که هیچ چیز دردنی قادرنیست مارا بسوی درستی ونیکی ببردمگرآنکه اندیشه خودرابارورازاندیشه های نابی کنیم,که به رشدذهنی وبینش ودیدگاه ماکمک میکند.آنگاه,است که غلبه بر مشکلاتی که خواهی نخواهی وجوددارندهمواره آسان تروساختن وحل کردن آن نیز احت ترخواهدبودواعتماد بنفس انسان یاورخوبی خواهدشد که قادر باشدباهمه چیزبگونه ای مثبت سازگاری نشان داده وباآن به شیوه ی خودروبرو شده,ودر صورت نیازآنرااز زندگی خودمحونموده یا باآن کنارآمده,وبه گونه ای باآن بسازد که رنج ودرد واندوه زندگی اومحسوب نشودحتی,اگراین دردواندوه دردی واقیست ویک بیماری یاچیزی ست حل ناشدنی که نمیتوان ازآن دوری جست ومی بایست که حضورآنرادرزندگی پذیرفت وباآن ساخت.درنتیجه انسانی میتواند برخودوزندگی خویش بانگاهی مصمم وبدون ترس ونگرانی نگاه کرده وازآن لذت ببردکه بداند قادراست بانیروی فکرواندیشه خودبرهرچیزی که ممکن,است امروز وفرداپیش بیایدغلبه کندوهمانگونه که بارهانوشتم تنهاچیزی که,انسان قدرتی درزندگی خویش برآن نداردمرگ است ودیگر مشکلات هرچه باشدچاره ای نیزداردومی بایست چاره آنراپیدا نمود .
¤ فقط قطره آب... ¤
در کنار آبی
روبدریای غروب
مرغ دریائی نیز....
پرپرواز به بال
از سرم باز گذشت,
وسپس دور زمن..
آسمان را پوئید
دور شد باز به بال پرواز
ودلم تنها شد!!!
قایق چوبی زیبای سفید
لنگر انداخته بر آب
بروی موجی
در تکانهای لطیف
نرم وآهسته برقصی زیبا
سخن از بودن خود
با من گفت
درصدائی چوبی
لیک زیبا و ملیح
ومن اما تنها
خیره بردریائی
که درآن
اردک وحشی درآب
پای پائی میزد !
با دلم
قصه ی تنهائی را
زیرو رو میکردم!
وه چه آرام ولطیف
آب در
پهنه ی زیبای بلند
در تنش میرقصد
درخودش میلغزد
آنور آب ولی..
..یک جزیره تنها
مردمی نیزدرآن!!!
زندگانی زیباست
گر میان دو طرف
تو فقط
موج لطیفٍ دلِ دریاباشی
تو فقط قطره آب..
..تو چودریاباشی!!!
دل دریائی سبز...
از صدای دل مرغان سرشار
وبه آرامی
وزیبا ومتین...!!
و موّقر بر آب ...
کشتی درگذری
روی امواج شناور
باشد!
زندگی زیبا بود
گر که حتی
بدمی ...در روزی
یا به شبهائی سرد...
در تن بارانی
گاه طوفان بودی!
پر زآوازه موج...
یا همان قطره بدریای بزرگ
باتمامیت کوچک بودن
قطره ای
در دل دریای بزرگ
لیک یک دریائی ..
.. لیک یک دریائی
کاش دریا بودم
یا همان قطره بدریای بزرگ!!!
سبز ودریائی و
آرام وعمیق
کاش دریا بودم !!!
یایکی قطره به آب
دوشنبه ۱۷اردیبهشت
______ فرزانه شیدا______
* پیش ازآنکه ناراستی ها،دردرون ما،دره ایی مهیب پدیدآورندبه راستی ها باندیشیم ارد بزرگ
* ارزش گذاردن به خویشتن خویش نباید سدی در برابرزدودن ناراستی هایمان باشد . ارد بزرگ
* رَد راستی ، رَد خویشتن است . ارد بزرگ
* نخستین گام در راه پیروزی ، آموختن ادب است و نکو داشت دیگران . ارد بزرگ
* آنکه راستی نپویدگرفتار آمیزش بااهریمن است،فرزند این آمیزش فتنه است وشورش . اردبزرگ
●پایان فرگرد راستی و ناراستی● به قلم فرزانه شیدا
اشتراک در:
نظرات (Atom)
پژواک اندیشه در فراسوی مرزها
تاریخ بشر، داستان مبارزه بیپایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، میتواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان
کتاب انسانگرایی در برابر امپریالیسم - اختلاف نظرهای ارد بزرگ و دوگین
کتاب تفاوت های بارز اتوپیای جزیره اُرُدیسم با اتوپیای کشور جهانی هاکسلی
کتاب شباهت های فلسفه ارد بزرگ و مدل حالت پایدار
کتاب تفاوتهای اساسی، دیدگاههای زیست محیطی فیلسوف اُرُد بزرگ و ترامپ
کتاب تفاوت های بارز اتوپیای جزیره اُرُدیسم با اتوپیای کشور جهانی هاکسلی
کتاب شباهت های فلسفه ارد بزرگ و مدل حالت پایدار
کتاب تفاوتهای اساسی، دیدگاههای زیست محیطی فیلسوف اُرُد بزرگ و ترامپ
- فلسفه اُرُدیسم چیست ؟ Orodism
- بازتاب جهانی فلسفه اردیسم Reaction of the World to the ORODISM Philosophy
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان The philosophy of Orodism in India
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا The philosophy of Orodism in United States
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ازبکستان The philosophy of Orodism in Uzbekistan
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کلمبیا The philosophy of Orodism in Colombia
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لهستان The philosophy of Orodism in Poland
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تاجیکستان The philosophy of Orodism in Tajikistan
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان The philosophy of Orodism in Afghanistan
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مراکش The philosophy of Orodism in Morocco
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور برزیل The philosophy of Orodism in Brazil
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور نیجریه The philosophy of Orodism in Nigeria
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور نائورو The philosophy of Orodism in Nauru
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لیبی The philosophy of Orodism in libya
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بلژیک The philosophy of Orodism in Belgium
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سریلانکا The philosophy of Orodism in Sri Lanka
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فیلیپین The philosophy of Orodism in Philippines
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کنگو The philosophy of Orodism in Congo
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ژاپن The philosophy of Orodism in Japan
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اتیوپی The philosophy of Orodism in Ethiopia
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کرواسی The philosophy of Orodism in Croatia
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور جمهوری چک The philosophy of Orodism in Czech Republic
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گینه استوایی The philosophy of Orodism in Equatorial Guinea
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور صربستان The philosophy of Orodism in Serbia
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور دانمارک The philosophy of Orodism in Denmark
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مالزی The philosophy of Orodism in Malaysia
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اکوادور The philosophy of Orodism in Ecuador
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور قزاقستان The philosophy of Orodism in Kazakhstan
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هائیتی The philosophy of Orodism in Hait
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوراس The philosophy of Orodism in Honduras
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تانزانیا The philosophy of Orodism in Tanzania
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئیس The philosophy of Orodism in Switzerland
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور نپال The philosophy of Orodism in Nepal
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تایلند The philosophy of Orodism in Thailand
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایتالیا The philosophy of Orodism in Italy
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گرجستان The philosophy of Orodism in Georgia
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آفریفای جنوبی The philosophy of Orodism in South Africa
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بلغارستان The philosophy of Orodism in Bulgaria
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کنیا The philosophy of Orodism in Kenya
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کامرون The philosophy of Orodism in Cameroon
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کره جنوبی The philosophy of Orodism in South Korea
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور نروژ The philosophy of Orodism in Norway
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مکزیک The philosophy of Orodism in Mexico
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اندونزی The philosophy of Orodism in Indonesia
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در جمهوری آذربایجان The philosophy of Orodism in Azərbaycan
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور انگلیس The philosophy of Orodism in England
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور عراق The philosophy of Orodism in iraq
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آلمان The philosophy of Orodism in Germany
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور پورتوریکو The philosophy of Orodism in Puerto Rico
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور غنا The philosophy of Orodism in Ghana
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اسپانیا The philosophy of Orodism in Spain
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فرانسه The philosophy of Orodism in France
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ترکیه The philosophy of Orodism in Turkey
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور روسیه The philosophy of Orodism in Russia
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بنگلادش The philosophy of Orodism in Bangladesh
- بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور پاکستان The philosophy of Orodism in Pakistan
- زندگینامه فیلسوف حکیم ارد بزرگ ( بنیانگذار فلسفه اُرُدیسم Orodism)
-
* «اگر انسانها در طول عمر خویش فعالیت مغزشان به اندازه یک میلیونیوم معدهشان بود، اکنون کره زمین تعریف دیگری داشت.» * «اگر واقعیات با نظر...
-
سياستمدار انسانها را به دو دسته تقسيم ميكند: ابزار و دشمن. يعني فقط يك طبقه را ميشناسند و آن هم دشمن است. فردریش نیچه بلند پروازی من ...




