سایت مطالب دیدنی وخواندنی جالب - داستان خواندنی نگاه و ندای ریش سفید


www.beterkoonim.com   داستان خواندنی نگاه و ندای ریش سفید

کینه و بیگانگی بین دو برادر بر سر ارث پدر چند سالی بود که آنها را از یکدگر دور کرده و هر یک دیگری را متهم می کرد.
همسران آنها خسته از این دشمنی ، به پیش کدخدای پیر روستا رفته و داستان را باز گفتند.
کدخدا دو برادر را خواست و سکوت پیشه کرد دو برادر به موهای سفید او می نگریستند و در دل می گفتند چه شده که او ما را خواسته است.
پیر جهان دیده نگاهی به آن دو کرد و گفت : یادگار پدر مایه دوستی بیشتر است نه قهر و دشمنی.
دو برادر سر فرود آوردند می دانستند هر چه بگویند در نهایت او می تواند براحتی پی به نهان اندیشه آنان ببرد. روی یکدیگر را بوسیدند و دست در دست یکدیگر از خانه کدخدا بیرون آمدند.
به سخن ارد بزرگ : گِره های که به هزار نامه دادگستری باز نمی شود ، به یک نگاه و یا ندای ریش سفیدی گشاده می گردد.
باشد که قدر ریش سفیدان و پیران خود را بدانیم و بزرگشان داریم..


ماخذ : http://www.cloobmusic.com/2009/08/blog-post_2000.html

نظرات

جملات کوتاه مشاهیر جهان

پست‌های پرطرفدار