ترانه ی زندگی / سروده ی فرزانه شیدا
¤¤ ترانه ی زندگی¤¤
تمام زندگی من , یه قصه وترانه بود
قصه ی تنهائی من , خودش یه جور فسانه بود
انگار توُ عالم دلم , کسی دلم رو نمیدید
کسی که توُ تنهائی هاش , دنیای غم رو، می کشید
انگار همش ترانه بود, این زندگی برای من
قصه ی بی بهانه ای , برای آزرده شدن !!
آره همش یه قصه بود ,تولحظه های پرطپش
یه مرغ غمگین توی باغ , با تیر غم توی پرش
آره فقط یه قصه بود , تُولحظه ی ، بی انتهام
گرچه یه روز تموم میشد, هم قصه هم ، خاطره هام
انگار ولی بودن من , یه قصه مثله بازیه
کسی نپرسید از دلم , دلت ،چه جوری راضیه!؟
آره یه جور ترانه بود
این لحظه های سرنوشت
انگار کسی به جای من
قصه دل رو می نوشت
خدا خودش گواهمه , دلم فقط یه عاشقه
تولحظه ی تنهائیاش , اسیر این دقایقه
آره یه جور غصه شده , این زندگی با غصه هاش
برام همش قصه میگه , از خوبیای ، فرداهاش!!!
¤¤¤¤¤
بسه دیگه برای من, قصه شدن توُ زندگی
میخوام یه آزاده باشم , نه برده ای، تو بندگی
بسه دیگه برای من , گریه ی شب تا به سحر
شکسته بودن دلم , با قلبی زار و دربدر
نه این یه جور شکستنه , این لحظه های سرنوشت
انگار کسی به جای من
قصه ی من رو می نوشت
فرزانه شیدا-fsheida
پنجشنبه 23 مهر 1388
Farzaneh Sheida
نظرات