۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

جملات بسیار زیبای مشاهیر جهان


هيچ چيز در زندگي شيرين تر از اين نيست كه كسي انسان را دوست بدارد. من در زندگاني خود هر وقت فهميده ام كه مورد محبت كسي هستم, مثل اين بوده است كه دست خداوند را بر شانه خويش احساس كرده ام . چارلز مورگان



محبت را به هيچ چيز تشبيه نتوان كرد زيرا كه هيچ چيز دقيق تر و لطيف تر از محبت نيست. سمنون محب



اگر شخصي باعث رنجش شما مي شود، به اين دليل است که خود در اعماق وجود خود رنج مي کشد و رنج او لبريز مي شود. بنابراين او مستحق مجازات نيست بلکه نيازمند کمک است. اين همان پيام او براي شما است. تيک نات هان



خردمندي که بخشنده و دانشور و دادگر و نژاده باشد هرگز بد خو نمي شود . بزرگمهر



بارش باران تپش زندگي و مهرباني است . ارد بزرگ


http://arminaey.parsaspace.com/a/8707/arminay.ir_%20(0).gif


کوچک کنندگان دايره انتخابات ، با بن و ريشه آن دشمن اند . ارد بزرگ



در روز عشاق براي دوستت كارتي بفرست و روي آن بنويس : « از طرف كسيكه فكر ميكند تو بينظيري » . براون



جريان زندگي چيزي جز مبارزه ميان عاطفه وعقل نيست . مارک تواين



يکي از بزرگترين خوشبختي ها ، خدمت بيشتر به مردم است . ارد بزرگ



اساسا ، خوشبختي فرزند نامشروع حماقت است. همه کساني که در جست و جوي خوشبخت بودن هستند بي خود تلاشي در بيرون از خويش نکنند اگر بتوانند " نفهمند" مي توانند " خوشبخت " باشند. علي شريعتي


http://arminaey.parsaspace.com/a/8707/arminay.ir_%20(0).gif


آزادي متعلق به يک نفر نيست ، مال همه است . اسپنسر



دودمان بي نيا و مرد کهن ، به هزار آيين اهريمني گردانده مي شود . ارد بزرگ



هر کس مرتکب اشتباهي شده ، اکتشافي هم نکرده است . گاليله



پاکدامني و استفامت از تمام پيمانها و سوگند ها محکمتر است . مادام نکر



مرد بزرگ دير وعده مي دهدو زود انجام مي دهد. کنفوسيوس


http://arminaey.parsaspace.com/a/8707/arminay.ir_%20(0).gif


با ديگران آنگونه رفتار کن که ميخواهي با تو رفتار شود . براون



خردمندان همچون باران بر انديشه هاي تشنه مي بارند و دگرگوني هاي آينده را موجب مي گردند . ارد بزرگ



نياسائيد ، زندگي در گذر است . برويد و دليري کنيد ، پيش از آنکه بميريد ، چيزي نيرومند و متعالي از خود بجاي گذاريد ، تا بر زمان غالب شويد . گوته



کسيکه پشت الاغ باد به غبغب بيندازد ، چون اسب سوار شود پاک ديوانه خواهد شد . ارسطاطاليس



خارهاي کوچک زخم به جان نمي زنند ، بلکه با او مي آميزد براي روزهاي سختر . ارد بزرگ

شجاعت و ترس از دیدگاه بزرگان ...

مردان شجاع فرصت می آفرینند ترسوها و ضعفا منتظر فرصت می نشینند . گوته

مرد دلیر بهنگام ستیز و نبرد ، همراهانش را نمی شمارد . ارد بزرگ

شجاعت مانند عشق ، از امید تغذیه می شود . بناپارت

آدم شجاع یکبار می میرد ولی ترسو هزار بار . الین چانک

آنکه را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست . سعدی


ادامه مطلب را آدرس زیر بخوانید :
http://forum.perspolisnews.net/showthread.php?p=110065
انجمن کانون هواداران باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس ایران

سایت برترین و سخنانی بسیار زیبا از ارد بزرگ

سخنانی از استاد خرد و وارث اندیشه های ناب تمدن ایران



ارد بزرگ : نامداران هیچگاه خویش را گرفتار پاسخ به ابلهان کج اندیش نکردند .


ارد بزرگ : تا اندیشه ایی پاسخگو در بین نباشد کجروی ادامه خواهد داشت .


ارد بزرگ : برای جلوگیری از تباهی و بیراهه روی ، راه اندیشه و ارزیابی را باز بگذاریم .


ارد بزرگ : آنگاه که تلاش می کنیم همه چیز را به زور در چنگ خویش داشته باشیم ، دستمان خالی تر از ، هر زمان دیگر است .


ارد بزرگ : اگر آرمان و هدف زندگی خویش را بدانیم ، هر دم از خانه این و آن سر در نمی آوریم .


ارد بزرگ : دیوان سالاران واپسگرا بر این باورند که همنوایی با مردم کوچه و بازار بسیار آسان تر از همنوایی با خردمندان است .


ارد بزرگ : آنکه ناراستی پیشه نموده ، خموشی دیگران هم برایش ترسناک است .


ارد بزرگ : برای رسیدن به جایگاهی بالاتر ، گذشت را نیز بیاموزیم ..


ارد بزرگ : زورگو ، خواب پریشان بسیار می بیند .


ارد بزرگ : تا هنگامی که از برتری خویش سخن می گویی ، دیده نمی شوی .


ارد بزرگ : کسی که فریفته نگاهی می گردد ، توان نجات دیگران را ندارد .


ارد بزرگ : ارمغان کُرنش در برابر نادان ، سختی دو چندان است .


ارد بزرگ : آواز سرد از سینه نا امید بر می خیزد .


ارد بزرگ : آنکه با تلاش بسیار اندیشه خویش را فربه نمود ، با این وجود باز گوش به سخن این و آن سپرد ، دیگر نمی توان آینده روشنی در پیش روی او دید .


ارد بزرگ : خرد در دانسته های ما دیده نمی شود ، خرد تنها در کردار ما هویدا می گردد .


ارد بزرگ : ریشه رشد تبهکاری در امنیت بزهکار است .


ارد بزرگ : ارزش یکدیگر بویژه کهن سالان خویش را بدانیم که نیروی امروز ما برگرفته از نیروی ست که پیشتر آنها به ما بخشیده اند.


http://divar.changjy.com/files/2009/10/GREAT-OROD.jpg

ارد بزرگ Orod Bozorg


ارد بزرگ : دوستی و مهر ، امید می آفریند و امید زندگی ست .


ارد بزرگ : آزادی ، عنوانی برای زینت کاخ دیوان سالاران نیست ، آزادی کوچکترین حق مردم است که اگر نباشد هیچ دودمانی برجای نخواهد بود .


ارد بزرگ : فرمانروایان با تجربه از همان چشمه ایی می نوشند که مردم را سیراب می کند .


ارد بزرگ : سیاستمداری که تنها به پیشروی می اندیشد دمادم برای خویش دشمن تراشی می کند .


ارد بزرگ : آنگاه که مردم بر داشته های خویش آگاه باشند دیگر تن به ستم نمی سپارند .


ارد بزرگ : سرنگونی با آدمهای شتابنده ( عجول ) زاده می شود .


ارد بزرگ : شادی کجاست ؟ جای که همه ارزشمند هستند .


ارد بزرگ : کسی که آزادی می جوید زندانی برای اندیشه های دیگر نمی گسترد .


ارد بزرگ : سخن گفتن از دوستی و دشمنی پایدار در سیاست ، خنده آور است


برگرفته از سایت برترین : http://www.bartarin.net/?p=3532

سخنانی از استاد خرد و وارث اندیشه های ناب تمدن ایران

http://parisaaghdashloo.bloghaa.com/files/2009/10/OROD-BOZORG-1.jpg

ارد بزرگ : نامداران هیچگاه خویش را گرفتار پاسخ به ابلهان کج اندیش نکردند .


ارد بزرگ : تا اندیشه ایی پاسخگو در بین نباشد کجروی ادامه خواهد داشت .


ارد بزرگ : برای جلوگیری از تباهی و بیراهه روی ، راه اندیشه و ارزیابی را باز بگذاریم .


ارد بزرگ : آنگاه که تلاش می کنیم همه چیز را به زور در چنگ خویش داشته باشیم ، دستمان خالی تر از ، هر زمان دیگر است .


ارد بزرگ : اگر آرمان و هدف زندگی خویش را بدانیم ، هر دم از خانه این و آن سر در نمی آوریم .


ارد بزرگ : دیوان سالاران واپسگرا بر این باورند که همنوایی با مردم کوچه و بازار بسیار آسان تر از همنوایی با خردمندان است .


ارد بزرگ : آنکه ناراستی پیشه نموده ، خموشی دیگران هم برایش ترسناک است .


ارد بزرگ : برای رسیدن به جایگاهی بالاتر ، گذشت را نیز بیاموزیم ..


ارد بزرگ : زورگو ، خواب پریشان بسیار می بیند .


ارد بزرگ : تا هنگامی که از برتری خویش سخن می گویی ، دیده نمی شوی .


ارد بزرگ : کسی که فریفته نگاهی می گردد ، توان نجات دیگران را ندارد .


ارد بزرگ : ارمغان کُرنش در برابر نادان ، سختی دو چندان است .


ارد بزرگ : آواز سرد از سینه نا امید بر می خیزد .


ارد بزرگ : آنکه با تلاش بسیار اندیشه خویش را فربه نمود ، با این وجود باز گوش به سخن این و آن سپرد ، دیگر نمی توان آینده روشنی در پیش روی او دید .


ارد بزرگ : خرد در دانسته های ما دیده نمی شود ، خرد تنها در کردار ما هویدا می گردد .


ارد بزرگ : ریشه رشد تبهکاری در امنیت بزهکار است .


ارد بزرگ : ارزش یکدیگر بویژه کهن سالان خویش را بدانیم که نیروی امروز ما برگرفته از نیروی ست که پیشتر آنها به ما بخشیده اند.


ادامه مطلب را در سایت برترین بخوانید :
http://www.bartarin.net/?p=3532

یارب مستان /سروده ی فرزانه شیدا


عکس برگرفته از سایت آی گاد = iGod

Chat with God427 x 599 · 39 kB

یک چت خوب با خدا اسم این تابلوهستش

نقاشی از دیوید جکینز سوم

در تاریخ 9 نوامبر 2001

عکس ومتن ها از سایت:

God vs. God


www.bing.com/images/search?q=God&FORM=BIFD#focal=3
a19e7956835044dc60b021dcf9e83bb&furl=
http%3A%2F%2Fwww.democraticunderground.com%2Farticles%2F01%2F11%2F09_god.jpg



بگو ای یارب مستان ز عشق ومرحم وایمان

بگو در عالم هستی چه سان قلبی شود ویران؟

بگودر می نمیجوشد (شراب خون دل )چون غم

بگودر عین تنهائی چه سان قلبی شود گریان؟

سری بر سجده ی هستی، دوچشمی بس غمین دارم

به چشمم آسمان جایت! ترا روی زمین دارم!

برای هردعای خود نگاهم (کوی آبی*) بود

ندانستم به محرابش ،خدائی بس امین دارم

ترا عشق وطلب باید ! ترا باید نیازی داشت

نیاز زندگی ، فانی ! ترا باید نمازی داشت

ترا یارب دراین سامان ، سپاس و شکر وحمد ی بس!

مرا عشق تو در سینه اگر باید که رازی داشت

سروده فرزانه شیدا / نروژ -اسلو

شنبه 9 آبان 1388


دو سروده ی زیبا از شاعر معاصر مهرداد شیدا : سفر به ماه ومنو شب


سروده ی: سفر به ماه_ و_ من و شب...

سروده ای زیبا از شاعر معاصر مهرداد شیدا
تاريخ تولد: سه شنبه 15 آذر 1339
کشور: ايران شهر: toronto ( تورنتو*)
ازدلنوشته های ایشان در سایت شعرنو:
سفر به ماه ... :

باور نمیکنی ... نه باور نمیکنی

که من در انتهای دلم

آهی پنهان کرده ام و عشقی

که فاش نميگويمش به کس

رنگین کمان کودکی

آه... اگر سر بر می افراشت در آسمان

هوس آن کرده ام

که بادبادکی بسازم

از رویای نهفته در جانم

تا برهانمش در باد

این عقرب ناشناخته غربت

عجب نیش میزند

نیش میزند...

نیش میزند...

راهم را بسته است

بداهه ها دارم برای تو

تماما کودکانه ... عاشقانه

میخواهم همراه تمام شب تاب های زمین

به زیباترین شب سفر کنم

بشویم شمالی ترین گیسوی ترا

در زلال باد

تو خیس می شوی از باد

من پر می شوم از تو

و دلم را عاشقانه

به ماه سنجاق میکنم

تا ببینی تا بخوانی

از سخنانی که نمی توان بر لب راند

اپریل دوهزار و هفت ...///
mehrdad ./ sheyda


ليست دفتر شعر ها ‌مهرداد . شيدا
نوشته های ادبی ‌مهرداد . شيدا

در
http://www.shereno.com/

سایت اختصاصی ایشان:
¤¤¤¤¤¤¤

من و شب

روزها که جای تو خالیست

پیراهنی عطر آگین می پوشم از یاد تو

پرواز میکنم تمام روز را

در هوایی آغشته از بوی تو

شبها که از راه میرسی
یا خسته ای و من پیش پای تو

روی باریکه نازک عشق

شعر می نویسم به اندازه سالیان عاشقی ام

شعر هایی که نمیخوانی و میگذری

یا میخوانی و من نگاه بر پلک بسته ات

تن پوشی می بافم
از هنوز های دوست داشتن
تا بپوشانم لحظه های سرد دلم را

نمیدانی تو

هنوز های دوست داشتنم

تمام شدنی نیست

از یاد رفتنی نیست

نه حتی کم...ذره ای

نه حتی فراموش ....لحظه ای

شبها که به هیچم نمی شماری

تاب می آورم نخوابیدنم را

اگر میدانستی بانو

قطره قطره می چکانم بر دامن شب

باران چشمم را

شب پر از چشم من می شود ...
من پر از چشم شب

روز که جای تو خالیست

پیراهنی عطر آگین می پوشم از یاد تو
پرواز میکنم تمام روز را
در هوایی آغشته از بوی تو

شبها که از راه میرسی
خسته ای و من
شعر می نویسم روی باریکه عشق
..................

سپتامبر 2008 . مهرداد شیدا ...///

قسمتی ار وصیت نامه ادوارد ادیش ، یکی از بزرگترین تاجران امریکایی در سن 76 سالگی



من ادوارد ادیش هستم که برای شما می نویسم ، یکی از بزرگترین تاجران امریکایی با سرمایه ای هنگفت و حساب بانکی که گاهی خودم هم در شمردن صفرهای مقابل ارقامش گیج می شوم ! دارای شم اقتصادی بسیار بالا که گویا همواره به وجودم وحی می شود چه چیز را معامله کنم تا بیشترین سود از آن من شود ، البته تنها شانس و هوش نبود من تحصیلات دانشگاهی بالایی هم داشتم که شک ندارم سهم موثری در موفقیتهای من داشت

==========

یادم هست وقتی بیست ساله بودم خیال می کردم اگر روزی به یک چهلم سرمایه فعلیم برسم خوشبخترین و موفقترین مرد دنیا خواهم بود و عجیب است که حالا با داشتن سرمایه ای چهل برابر بیشتر از آنچه فکر می کردم باز از این حس زندگی بخش در وجودم خبری نیست

.

من در سن 22 سالگی برای اولین بار عاشق شدم . راستش آنوقتها من تنها یک دانشجوی ساده بودم که شغلی و در نتیجه حقوقی هم نداشتم . بعضی وقتها با تمام وجود هوس می کردم برای دختر موردعلاقه ام هدیه ای ارزشمند بگیرم تا عشقم را باور کند و کاش آن روزها کسی بود به من می گفت که راه ابراز عشق خرید کردن نیست که اگر بود محل ابراز عشق دلباخته ترین عاشق ها ، فروشگاهها می شد

===========

کسی چیزی نگفت و من چون هرگز نتوانستم هدیه ای ارزشمند بگیرم هرگز هم نتوانستم علاقه ام را به آن دختر ابراز کنم و او هم برای همیشه ترکم کرد . روز رفتنش قسم خوردم دیگر تا روزی که ثروتی به دست نیاوردم هرگز به دنبال عشقی هم نباشم و بلند هم بر سر قلبم فریاد کشیدم : هیس ، از امروز دگر ساکت باش و عجیب که قلبم تا همین امروز هم ساکت مانده است
...


و زندگی جدید من آغاز شد …


===========

من با تمام جدیت شروع به اندوختن سرمایه کردم ، باید به خودم و تمام آدمها ثابت می کردم کسی هستم . شاید برای اثبات کسی بودن راههای دیگری هم بود که نمی دانم چرا آنوقتها به ذهن من نرسید ...



دیگر حساب روزها و شبها از دستم رفته بود . روزها می گذشت ، جوانیم دور میشد و به جایش ثروت قدم به قدم به من نزدیکتر می شد ، راستش من تنها در پی ثروت نبودم ، دلم می خواست از ورای ثروت به آغوش شهرت هم دست یابم و اینگونه شد ، آنچنان اسم و رسمی پیدا کرده بودم که تمام آدمهای دوروبرم را وادار به احترام می کرد و من چه خوش خیال بودم ، خیال می کردم آنها دارند به من احترام می گذارند اما دریغ که احترام آنها به چیز دیگری بود .


==========

آن روزها آنقدر سرم شلوغ بود که اصلا وقت نمی کردم در گوشه ای از زنده ماندنم کمی زندگی هم بکنم!



به هر جا می رسیدم باز راضی نمی شدم بیشتر می خواستم ، به هر پله که می رسیدم پله بالاتری هم بود و من بالاترش را می خواستم و اصلا فراموش کرده بودم اینجا که ایستادم همان بهشت آرزوهای دیروزم بود کمی در این بهشت بمانم ، لذتش را ببرم و بعد یله بعدی ، من فقظ شتاب رفتن داشتم حالا قرار بود کی و کجا به چه چیز برسم این را خودم هم نمی دانستم

=========


اوایل خیلی هم تنها نبودم ، آدمها ی زیادی بودند که دلشان می خواست به من نزدیکتر باشند ، خیلی هاشان برای آنچه که داشتم و یکی دو تا هم تنها برای خودم و افسوس و هزاران افسوس که من آن روزها آنقدر وقت نداشتم که این یکی دو نفر را از انبوه آدمهایی که احاطه ام کرده بودند پیدایشان کنم ، من هرگز پیدایشان نکردم و آنها هم برای همیشه گم شدند و درست ازروز گم شدن آنها تنهایی با تمام تلخیش بر سویم هجوم آورد .


من روز به روز میان انبوه آدمها تنها و تنها تر میشدم و خنده دار و شاید گریه دارش اینجاست هیچ کس از تنهایی من خبر نداشت و شاید خیلیها هم زیر لب زمزمه می کردند : خدای من ، این دگر چه مرد خوشبختیست !
و کاش اینطور بود


==========

وباز روزها گذشت ، آسایش دوش به دوش زندگیم راه می رفت و هرگز نفهمیدم آرامش این وسط کجا مانده بود ؟



ایام جوانی خیال می کردم ثروت غول چراغ جادوست که اگر بیاید تمام آرزوها را براورده می کند و من با هزاران جان کردن به دست آوردمش.... اما نمی دانم چرا آرزوها ی مرا براورده نکرد

============



کاش در تمام این سالها تنها چند روز، تنها چند صبح بهاری پابرهنه روی شنها ی ساحل راه می رفتم تا غلغلک نرم آن شنهای خیس روحم را دعوت به آرامش می کرد
=============



کاش وقتهایی که برف می آمد من هم گوله ای از برف می ساختم و یواشکی کسی را نشانه می گرفتم و بعد از ترس پیدا کردنم تمام راه را بر روی برفها می دویدم

========


،
کاش بعضی وقتها بی چتر زیر باران راه می رفتم ، سوت می زدم ، شعر می خواندم

========

کاش با احساساتم راحتر از اینها بودم ، وقتهایی که بغضم می گرفت یک دل سیر گریه می کردم و وقت شادیم قهقهه خنده هایم دنیا را می گرفت ...



کاش من هم می توانستم عشقم را در نگاهم بگنجانم و به زبان چشمهایم عشق را می گفتم

========

کاش چند روزی از عمرم را هم برای دل آدمها زندگی می کردم ، بیشتر گوش می کردم ، بهتر نگاهشان می کردم



شاید باورتان نشود ، من هنوز هم نمی دانم چگونه می شود ابراز عشق کرد ، حتی نمی دانم عشق چیست ، چه حسییست تنها می دانم عشق نعمت باشکوهی بود که اگر درون قلبم بود من بهتر از اینها زندگی می کردم ، بهتر از اینها می مردم
========



من تنها می دانم عشق حس عجیبیست که آدمها را بزرگتر می کند . درست است که می گویند با عشق قلب سریعتر می زند ، رنگ آدم بی هوا می پرد ، حس از دست و پای آدم می رود اما همانها می گویند عشق اعجاز زندگیست ، کاش من هم از این معجزه چیزی می فهمیدم

========

کاش همین حالا یکی بیاید تمام ثروت مرا بردارد و به جایش آرام حتی شده به دروغ ! درون گوشم زمزمه کند دوستم دارد ،


کاش یکی بیاید و در این تنهایی پر از مرگ مرا از تنهایی و تنهایی را از من نجات دهد ، بیاید و به من بگوید که روزی مرا دوست داشته است ، بگوید بعد از مرگ همواره به خاطرش خواهم ماند ، بگوید وقتی تو نباشی چیزی از این زندگی ، چیزی از این دنیا ، از این روزها کم می شود


====

راستی من کجای دنیا بودم ؟



آهای آدمها ، کسی مرا یادش هست ؟؟؟

اگر هست تو را به خدا یکی بیاید و در این دقایق پر از تنهایی به من بگوید که مرا دوست داشته است

به دنبال كليد

روزی ملانصرالدین روی زمین به دنبال چیزی می گشت.


یک نفر او را دید که به دنبال چیزی می گردد؛ پرسید: دنبال چه می گردی، ملا؟


ملا گفت: دنبال کلیدم.

آ

نگاه آنها با هم چهار دست و پا شروع کردند به گشتن.


بعد از مدتی ، آن مرد از ملا پرسید: دقیقا کجا گمش کرده ای؟


ملا گفت در خانه.


خب پس چرا اینجا دنباش می گردی؟


به خاطر این که اینجا روشن تر از درون خانه است!

۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

داستان ها و افسانه های میهنی

نوروز در ده هزار سال بعد

304.jpg

پادشاه ایران جمشید ، شب بیست و نهم فروردین ، در خواب دید ایران را آذین بسته اند اما هیچ کس را نمی شناخت . آدمها تن پوش دیگری داشتند .

همه می دویدند ، یکی گفت اینجا چرا ایستاده ایی ؟ ! جشن نوروز بزودی فرا می رسد باید آن را با خویشاوندانت پاس بداری ! جمشید با تعجب گفت فردا جشن نوروز را آغاز می کنم!چرا امروز می دوید ؟

آن مرد گفت جمشید ده هزار سال پیش این جشن را بر پا نمود ! زودتر به خانه ات رو که خویشاوندانت چشم بدر دارند ! جمشید از خواب پرید و فهمید جشن نوروز جاودانه است .

او نوروز را به روشنی و بزرگی برگزار نمود و در آنجا رو به ایرانیان کرد و گفت اگر شدنی بود هر روز را نوروز می نامیدم . . .

نوروز ماند چون همراه بود با سرشت آدمیان و طبیعت همانگونه که ارد بزرگ می گوید : نوروز ایرانیان ، فرخنده جشن زمین و آدمیان است و چه روزی زیباتر از این ؟


ادامه داستانها در آدرس زیر :

http://www.cloob.com/club/post/show/clubname/iran_zaminclub/topicid/1930098/wrapper/true

از انجمن ایران زمین با مدیریت تیرداد کاویانی

سخنـان بزرگـان ایـران زمین از انجمن ایران زمین با مدیریت تیرداد کاویانی

سخنان بزرگان ایران زمین


مرا کسی نساخت، خدا ساخت، نه آنچنان که کسی می خواست، که من کس نداشتم، کسم خدا بود کس بی کسان .

دکتر شریعتی



کسانی که بیم از دست دادن جایگاه خویش را دارند ، همواره فریاد می کشند .

ارد بزرگ




بر مفرش خاک خفتگان می بینم

در زیر زمین نهفتگان می بینم

چندانکه به صحرای عدم می نگرم

ناآمدگان و رفتگان می بینم

حکیم خیام



ادمه مطلب را در آدرس زیر بخوانید :

http://www.cloob.com/club/post/show/clubname/iran_zaminclub/topicid/1930098/wrapper/true

سروده ای زیبا بنام : انگار تو عاشق تری ازمن! از شاعر معاصر توکل مشکوه {مشکات}

انگار توعاشق تری ازمن

توکل مشکوه (مشکات)
تاريخ تولد: پنجشنبه 14 شهريور 1347
کشور: ايران شهر: شیراز
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

از قلم ایشان:
آنچه در من جاریست
بغض دیروز من !
اندیشه فردای من است
نا امیدی مرگ است
باز امید به اوست
هر چه داریم
از اوست

ليست دفتر شعر ها توکل مشکوه {مشکات}
نوشته های ادبی توکل مشکوه {مشکات}
از سایت شعرنو

www.shereno.com


نام سروده :


انگار تو عاشق تری از من
"""""""""""""""""""""""""""""""""
ای آنکه سوایی سری از من
انگار تو عاشق تری از من

درویشم و کشکول پر از عشق
بردار و ببر نوبری از من

من قطره ی باران و تو دریا
آغوش گشا گوهری از من

بگشا گره از طاق دو ابروت
بر گیر تو شور و شری از من

گویند حرام است ولیکن
بستان تو یکی ساغری از من

من طلعت آیینه ی صبحم
هر چند شما کافری از من

من منتظر لحظه ی دیدار
سر پنجه بزن بر دری از من

ماند که اجابت کنم این حکم
تا ازن دهد سروری از من

از آتش این عشق نماند
مشکوة چو خاکستری از من

شاعر : توکل مشکوه(مشکات*)

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان