ارد بزرگ : آغاز هر روز،نو شدنی دوباره و زمانی برای پویایی بیشتر است.
ادامه در آدرس :
http://p30city.net/showthread.php?p=81668
از دیالکتیک فیلسوف اُرُد بزرگ تا نظریات فلسفی او
گاهی فریاد را :
*
**
***
گاهی فریاد را
***
**
*
گاهی فریاد را
از دهان بسته می توان شنید
به شرطی که گوش هایت را ...
و عشق را
از برق چشمها
به شرطی که قلبت را...
و فقر را
از پشت بام آسمان خراش ها
اگر چشمانت را...
راستی چرا اینجا کسی چشمانش برق نمی زند
اینجا کسی حرف هم نمی زند
اما گوشت پر از همهمه است
که آسایشت را ربوده
مرا به دور دست ها ببرید
شاید آنجا که مردم با آدم حرف می زنند
آرامشی یافت شود
شاعر معاصر آقای توکل مشکوه(مشکات*)
سرود ه ی بسیار زیبا ازناصر خسرو قبادیانی بسوی باختر ایران روان بود . شبی میهمان شبانی شد در روستای کوچکی در نزدیکی سنندج ، نیمه های شب صدای فریاد و ناله شنید برخاست و از خانه بیرون آمد صدای فریاد و ناله های دلخراش و سوزناک از بالای کوه به گوش می رسید . مبهوت فریاد ها و ناله ها بود که شبان دست بر شانه اش گذاشت و گفت : این صداها از آن مردیست که همسر و فرزند خویش را از دست داده ، این مرد پس از چندی جستجو در غاری بر فراز کوه ماندگار شد هر از گاهی شبها ناله هایش را می شنویم . چون در بین ما نیست همین فریاد ها به ما می گوید که هنوز زنده است و از این روی خوشحال می شویم . که نفس می کشد . ناصر خسرو گفت می خواهم به پیش آن مرد روم . مرد گفت بگذار مشعلی بیاورم و او را از شیار کوه بالا برد . ناصر خسرو در آستانه غاری ژرف و در زیر نور مهتاب مردی را دید که بر تخته سنگی نشسته و با دو دست خویش صورتش را پنهان نموده بود .
مرد به آن دو گفت از جان من چه می خواهید ؟ بگذارید با درد خود بسوزم و بسازم .
ناصر خسرو گفت : من عاشقم این عشق مرا به سفری طول دراز فرا خوانده ، اگر عاشقی همراه من شو . چون در سفر گمشده خویش را باز یابی . دیدن آدمهای جدید و زندگی های گوناگون تو را دگرگون خواهد ساخت . در غیر اینصورت این غار و این کوهستان پیشاپیش قبرستان تو و خاطراتت خواهد بود . چون پگاه خورشید آسمان را روشن کند براه خواهم افتاد اگر خواستی به خانه شبان بیا تا با هم رویم .
چون صبح شد آن مرد همراه ناصرخسرو عازم سفر بود . سالها بعد آن مرد همراه با همسری دیگر و دو کودک به دیار خویش باز گشت در حالی که لبخندی دلنشین بر لب داشت .
اندیشمند یگانه سرزمینمان ارد بزرگ می گوید :
"سنگینی یادهای سیاه را
با تنهایی دو چندان می کنی …
به میان آدمیان رو و در شادمانی آنها سهیم شو
لبخند آدمیان اندیشه های سیاه را کمرنگ و دلت را گرم خواهد نمود . "
شوریدگان همواره در سفر هستند و چون خواسته خویش یافتند همانجا کاشانه ایی بسازند ، و چون دلتنگ شوند به دیار آغازین خویش باز گردند…

- سعادت دیگران بخش مهمی از خوشیختی ماست***رنان
- با مردمان نیک معاشرت کن تا خودت هم یکی از آنان به شمار روی***ژرژهربرت
- روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرافرازی پرداخت***ارد بزرگ
- کسی که برای خود احترام قائل است، از گزند دیگران در امان است***هنری لانگ فلو
- بازده روزهای سخت ، بسیار بیشتر از دوران سرخوشی ست***ارد بزرگ- تواضع بیجا آخرین حد تکبر است***لابرویر
- به هنگام نکوهش در هنگام باران ، به بهره اش نیز بیاندیش***ارد بزرگ
- آنها که غائبند ، کمال مطلوبند و حاضرین ، معمولی و پیش پا افتاده***گوته
- فقط به ندای کودک درون خویش گوش بسپار نه هیچ***کریستیان بوبن
- ادب خویش را هیچ گاه فرو مگذار ، با وجود آنکه مورد ریشخند باشی***ارد بزرگتاریخ بشر، داستان مبارزه بیپایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، میتواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...