۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

شعر مسافر وگذر زمان از شاعر معاصر حميد جلالی


حميد جلالی

تاريخ تولد: چهار شنبه 16 فروردين 1351
کشور: ايران شهر: تهران


ليست دفتر شعر ها حميد جلالی
نوشته های ادبی حميد جلالی
در دفتر سایت شعرنو




مسافر


مسافری غريبم در هزار توی تاريک و روشن حيات.

مسافر زمين گهواره ايست که مادر پر مهر گيتی آنرا ميگرداند تا آرام گيرم.

و از تمام رخ ماه تا لبخندش ثانيه هايست که ميگذرند.....!

................

گذر زمان

لحظه ها خانه به دوشان غريبی هستند که کسی منتظر آنها نيست.

جای پاهای همين رهگذران خاموش روز روشن هم از اين پنجره ها پيدا نيست.....

از شاعر معاصر حميد جلالی

هنر و زیبایی از نگاه بزرگان 1



هنر مهمترین کار و فعالیت ماورای طبیعیِ مناسب برای زندگی است.
((نیچه))
اگر قرار باشد نظرم را در مورد دو کیفیت یک اثر هنری بگویم، می گویم که آن اثر باید توصیف ناپذیر و تقلید ناپذیر باشد. ((آگوست رنوآر))
در پلکان زندگی تنها پله محکم هنر است.
((تیم رابینز))
هنر ماندنی، زندگی گذرا، قضاوت سخت و فرصت گریزان است.
((گوته))
زندگی روح را تحقیر می کند و هنر به شما یادآوری می کند که شما روح دارید.
((استدلا آدلر))
هنر غبار زندگی روزانه را از روح می زداید.
((پیکاسو))
هنر با شکوه لحظه ای است اسیر ابدیت.
((هونکر))
هنر چیزی نیست جز پناهگاهی که افراد با هوش ساخته اند تا زمانیکه از یکنواختی زندگی سیر می شوند به آن پناه برند. ((سامرست موآم))
اگر در دوران جوانی می دانستم که شکوه و عظمت زیبایی ای که به ان عشق می ورزم روزی چنین دوباره قلب مرا از آن خود می کند و آتش بر می افروزد تا ابد مرا رنج خواهد داد، با چه لذتی خود را نا بینا می کردم.((میکل آنژ))
فرشته ای را در قطعه سنگ مرمری دیدم و آنقدر آن سنگ را تراشیدم تا او را آزاد کردم.((میکل آنژ))
اثر هنری واقعی چیزی نیست جز سایه ای از کمال خداوندی.
((میکل آنژ))
اگر مردم می دانستند که چه سخت کوشیده ام تا چنین تبحری را به دست آورم ، دیگر برایشان حیرت انگیز نبود.((میکل آنژ))
هنر دروغی است که حقیقت را بیان می کند.
((پیکاسو))
هنر آنچه طبیعت از تکمیل آن ناتوان است را کامل می کند.
((ارسطو))
در کار هنری می توان حقایق و جزئیات ﻣﻌﺘﺒر بیشتری یافت تا در کتابی تاریخی.
((چارلی چاپلین))
اگر از من بخواهند خیلی کوتاه واژه هنر را تعریف کنم چنین می گویم: خلق مجدد آنچه که حواس از طریق روح در طبیعت درک می کند.تقلید صرف از طبیعت، هر چه هم بی نقص باشد ،هیچ کس را شایستهء نام مقدس هنرمند نمی کند.((ادگار آلن پو))
وظیفهء همیشگی هنرمند:آشکار کردن راز.
((فرانسیس بیکن))
هنر سفری است به دنیایی نا شناخته که قدم گذاشتن در آن فقط از عهدء آنان بر می آید که خود را به خطر بیاندازند.((مارک روتکو))
گذشته آن است که از بودن در آن پشیمانیم. حال آن است که بهتر است در آن باشیم. آینده آن است که هنرمندان در آن به سر می برند. ((اسکار وایلد))
همه می خواهند به فهم نقاشی برسند. چرا هیچ کس تلاش نمی کند آواز پرندگان را درک کند؟ ((پابلو پیکاسو))
هنر معشوقه ای حسود است و اگر مردی استعداد نقاشی،شعر،موسیقی و معماری یا فلسفه داشته باشد،شوهری بد و مشکل ساز خواهد بود.((رالف والدر امرسون))
هنر در حد عالی خود می تواند پیش از فهمیده شدن ارتباطش را بر قرار کند.
((تی.اس.الیوت))
در هنر باید وجود ندارد ، هنر آزاد است.
((واسیلی کاندینسکی))
هر انسانی در کودکی هنرمند است مشکل این است که چه کنیم تا در بزرگسالگی هنرمند باقی بمانیم. ((پابلو پیکاسو))
اگر شوهر من روزی در خیابان زنی شبیه به نقاشی های خود را ببیند بیهوش می شود و به حال مرگ می افتد. ((همسر پیکاسو))

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

شب بخير : سرودهای زیبااز شاعر معاصر اشکان مازندرانی


سرودهای زیبااز شاعر معاصر اشکان مازندرانی

تاريخ تولد: شنبه 5 مرداد 1364
کشور: ايران شهر: زنجان

تندرستان را چه داند درد ریش
جز به همدردی نگویم درد خویش

گفتن از زنبور بی حاصل بود
با یکی در عمر خود ناخورده نیش

تا تو را حالی نباشد همچو ما
حال ما باشد تو را افسانه پیش

سوز من با دیگری نسبت مکن
او نمک بر دست و من بر عضو ریش

ليست دفتر شعر ها اشکان مازندرانی
نوشته های ادبی اشکان مازندرانی
در دفتر سایت شعرنو



شب بخير
__________________:
شب
واژه ايست
دو حرفی
اما
پشت هر حرفش
هزاران
واژه در خوابست
چه راحت
چشم
به روی واژه ها
بستی!

شاعر معاصر اشکان مازندرانی

ميان باران ودريا سروده ی شاعر معاصر فرزادشجاع



شاعر معاصر فرزادشجاع

جمعه 10 ارديبهشت 1344

کشور: ايران شهر: برازجا ن

فرزادشجاع متولد 1344 درروستا ی دورودگاه از توابع شهرستان دشتستان استان بوشهرهم اکنون ساکن شهرکنگان می باشم مدت 19 سال است شعر می نویسم لیسانس هنرهای رزمی ازاولین دانشگاه بین المللی خاورمیانه وغرب آسیاونیزدانشجوی مقطع کارشناسی ارشد همین رشته وقوق لیسانس تربیت بدنی ازدانشگاه دوبلین کالیفرنیا امریکاکمربند سیاه دان پنج درسبک کیوکوشین نماینده سبک دراستان بوشهردارای مدرک داوری ومربیگری درجه یک ملی ازفدراسیون کاراته ایران هستم. اولین مجموعه شعرم به نام (با اشاره چشمانت )توسط نشرهمراه به چاپ رسید ودومین مجموعه شعرم به نام (قشنگترین گناه منی ) توسط انتشارات فراگاه روانه بازارکتاب شده است.

ليست دفتر شعر ها فرزادشجاع
نوشته های ادبی فرزادشجاع
در سایت شعر نو
ميان باران ودريا سروده ی شاعر معاصر فرزادشجاع



ميان باران ودريا

از فاصله های دور
نزدیکترین حرف هایم را به دامنت می ریزم
وقتی هنوز هم
هیچ اتفاقی را نمی شود پیش بینی نمود
امروز
وقتی کنار حرفهایم ایستادی
تمام مسافتها میان واژه هایت فروریخت
ومن
حس تازه ای را به خود پیوند زدم
تا دقیقه هایی که
میان باران و دریا
به هم پیوستند
شدم نگاهی که
میان آینه ها سرگردان می شود و
هیچکس آوازام را
به پروازهایت نمی دوزد
وقتی حوصله ام
وسعت آسمان ها را دررویاهایت رسم می کند .
شاعر معاصر فرزادشجاع

داریوش یکم- نویسنده : م.عروج


نویسنده : م.عروج ‎ق.ظ روز شنبه ٩ آبان ۱۳۸۸
تاریخ تمدن

تاریخ تولد: ۵۵١ قبل از میلاد

تاریخ درگذشت: ۴٨۶ قبل از میلاد

مرو دشت فارس - نقش رستم

بیوگرافی و زندگینامه

داریوش منتسب به یکی از خاندانهای فرعی سلسله هخامنشی است ، جد داریوش ( ارشام ) که در آن زمان زنده بود ، عنوان پادشاهی داشت و پدر داریوش ( ویشتاسب ) در پارت از حکام بود . کمتر پادشاهی در بدو جلوس به تخت شاهی مانند داریوش با مشکلات زیاد و طاقت فرسا روبرو بوده است . زیرا بعلت غیبت طولانی کمبوجیه از ایران که مدت 4 سال بطول انجامید و اخباری که در غیاب او منتشر می شد ، به تخت نشستن بردیای دروغین و کارهای او که در مدت 7 ماه برای جلب توجه مردمان ایالات کرده بود ، در نتیجه از نفوذ حکام مرکزی ، در ممالکی که تازه جزو ایران شده بودند کاست و حس استقلال طلبی آنها را تحریک کرد و هر کدام از ممالک تابعه در صدد بر آمده بودند که از ایران جدا شوند . هنگامی که مسئله گیومت مغ پیش آمد و به پادشاهی رسید موجب شد دیگران نیز به فکر سلطنت بیافتند .
داریوش در مدت قریب به دو سال مجبور بود با اغتشاشاتی که در همه نواحی مملکت او ایجاد شده بود بجنگد . داریوش برای جلب توجه قلوب مردم مصر ، به آنجا سفر کرد و در حدود 512 یا 513 ق. م اقدام به جنگ با سکاها کرد . لشکر عظیم ایرانیان از تنگه بُسفر گذشتند و تراکیه شرقی را مطیع ساختند و از دانوب عبور کردند . هدف این لشکرکشی ظاهرا برقراری امنیت در مرزهای شمالی هخامنشی بود . داریوش پس از چند هفته پیشروی در دشتهای روسیه ناگزیر بازگشت . در زمان داریوش هند غربی نیزتبعه ایران شد . مهم ترین وقایع سلطنت داریوش ، شورش شهرهای یونانی در مقابل حکومت ایران است که منجر به جنگهای مدی گردید . در لشکرکشی اول کاری از پیش نرفت . در لشکر کشی دوم ، ایرانیان در ماراتن توفیقی بدست نیاوردند . پیش از آنکه داریوش اقدام به جنگ سوم کندشورشی در مصر روی داد و توجه داریوش به آن معطوف شد . قبل از توضیح در مورد شورش مصر باید گفت که قشون ایران در جنگ ماراتن شکست نخورد بلکه عقب نشینی کرد و یکی از نواقص عمده سپاهیان ایران در زمان هخامنشی این بود که بجز آن قسمت زبده ، کع گارد جاویدان بود ، بقیه اسلحه دفاعی نداشتند . مثلا سپرهایشان از ترکه بید بافته شده بود . سربازان جاویدان هم معمولا در قلب سپاه جای می گرفتند و گاهی هم ، چنان که در ماراتن روی داد قلب قشون دشمن را می شکافتند . ولی چون جناحین لشکر ایران نمی توانستند به واسطه نداشتن سلاح همان قدر پیش روند سپاهیان جاویدان مجبور می شدند برای مساوی داشتن صف خود با باقی جنگجویان عقب بنشینند . زیرا اگر جز این می کردند ممکن بود که سپاهیان دشمن آنها را محاصره کنند . در مورد جنگ ماراتن هم احتمالا چنین شده است . اما در مورد شورش مصر باید گفت : بعضی از مورخان علت این شورش را مالیاتهای سنگینی که بر مردم مصر تحمیل می شده دانسته اند ، اما به احتمال قریب به یقین این علت درست نیست و این طغیان به دو علت روی داده است :
اولا مصریها بعلت داشتن تمدنی قدیمی و مهم ، ملتی بودند که علاقمند به آزادی و استقلال خود بودند ، یونانیها با استفاده از این روحیه مصریها آنها را بر ضد دولت مرکزی تحریک می کردند و علت آن این بود که اولا یونانیها از بزرگی و ثروت دولت هخامنشی وحشت داشتند ثانیا تمام ممالک ثروتمند و آباد آن زمان در حدود دولت ایران داخل شده بود ، پس مشخص می شود علت اصلی شورش مصریها در دوره هخامنشی احساسات ملی و مذهبی بوده که بوسیله یونانیها تحریک می شده است .
داریوش قبل از عزیمت به مصر خشایارشا را که از آتوسا دختر کوروش بود به ولیعهدی انتخاب کرد و به تدارک لشکرکشی به مصر مشغول شد که در سال 486 ق . م بعد از 36 سال سلطنت درگذشت و پسرش خشایارشا جانشین او شد . مقبره وی در نقش رستم واقع است .
اقدامات داریوش بزرگ
1 . تعدیل نظام مالیاتی ، که از ابتکارات گیومت بود را داریوش وسعت داد . پس تعدیل نظام مالیاتی یکی از کارهای وی بود
2 . اصلاح قوانین دادگستری ، داریوش قوانین مالکیت را هم تعدیل کرد که اگرچه بسود دولتی ها و منصوبین دربار بود اما همین تعدیل از یکسری هرج و مرج ها کاست
3 . تاسیس سپاه جاویدان ، عده این لشکر 10 هزار نفر بود و هیچگاه از تعداد آنها کم نمی شد چون فورا جاهای خالی را پر می کردند . بواسطه وجود این سپاه امنیت در تمام ممالک تامین می شد و بعلاوه یک سپاه 4 هزار نفری از پیاده و سواره ، از پایتخت و قصر سلطنتی محافظت می کردند .
4 . داریوش سیستمی را بوجود آورد به نام پیک و در واقع به معنای سیستم پستی یعنی خبررسانی سریع بوده است که در آن ، جاسوسان مطالب را سریعا جمع آوری کرده و به سازمان اطلاعات داریوش می رساندند .
5 . تا پیش از داریوش وضعیت معاملات چه در داخل و چه در خارج از کشور مشخص نیست اما آنچه که مشخص است . این سیستم ، سیستم داد و ستدی بوده است نه پولی . داریوش برای اینکه خود را با سیستم معاملات بین المللی وفق دهد اقدام به ضرب سکه طلایی بنام وِریک یا دِریک که مردم به هیچ وجه حق استفاده از ةآن را نداشتند و فقط دولت برای معاملاتش از این سکه استفاده می کرد . حتی ساتراپها هم از آنها استفاده نمی کردند بلکه از نقره و سایر فلزات استفاده می کردند .
6 . تاسیس سازمان چشم و گوش ( جاسوسی ) ، یعنی ماموران آن در هر کجا که بودند مثل این بود که چشم شاه می دید و گوش شاه می شنوید . آنها وضعیت پادگانها ، وضعیت مالی و ... را جمع آوری کرده و به نزدیکترین دفاتر جاسوسی می رساندند .
7 . داریوش عقیده داشت که ابتدا باید اقتصاد را درست کرد و بدین جهت از سارد تا شوش ، جاده شاهی را بوجود آورد که طول آن 2500 کیلومتر بوده است . و در طول مسیر ، بین صد تا صد و ده کاروانسرا وجود داشت ، یعنی فاصله بین هر کاروانسرا 25 کیلومتر بوده است . کار این کاروانسراها در موقع جنگ ، اختصاص به کاروانهای نظامی پیدا می کرد و در زمان صلح کار آنها حمایت از مال التجارهکاروانها ، دادن غذا و آذوقه به آنها و ... بود .
8 . داریوش در فاصله بین دریای سرخ و رود نیل ترعه ای بوجود آورد و در آن کتیبه ای نقش کرد . این ترعه همان کانال سوئز است .
9 . داریوش امپراطوری هخامنشی را به 20 تا 22 ساتراپ تقسیم کرد که در نتیجه آن ، هم از موضوع منطقه ای شدن مناطق جلوگیری می کرد و هم بیشتر و راحت تر ، مالیاتها را جمع آوری می کرد . هر بخش را به یک نفر شهربان سپرد که هم از نظر امنیتی ، دولت تامین باشد و هم از نظر مسایل دیگر . همچنین برای کمک به والیان و نیز برای اینکه کارها در دست یک نفر نباشد دو نفر از مرکز مامور می شدند ، یکی برای فرماندهی قشون محلی یا ساخلو و دیگری به اسم سردبیر و در واقع مفتش مرکز ایالات بود و مقصود از ایجا این شغل این بود که مرکز بداند احکامی که به والی صادر می گردد اجرا می شود یا نه .
10 . داریوش تعدادی از مخالفین خود را سرکوب کرد که برای تعداد آنها ، داریوش هیچگاه عدد درستی ذکر نکرده است ، اما آنچه مسلم است در زمان وی 19 منطقه طغیان کردند که داریوش می گئید من همه آنها را کُشتم .
11 . داریوش کاخهای شوش و تخت جمشید را ساخت .
نویسنده : م.عروج
از سایت :

http://shabtub.persianblog.ir/

۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

دلی در گِل / فصل خزان / سروده ها ی زیبای شاعر معاصرآقای محمد صادق



دلی در گِل وفصا خزان سروده ها ی زیبای شاعر معاصرآقای محمد صادق

تاريخ تولد: جمعه 15 تير 1363
کشور: ايران شهر: تهران

دفاتر در سایت شعرنو:

ليست دفتر شعر ها محمد صادق
نوشته های ادبی محمد صادق
www.shereno.com


دلی در گِل
______________:

خاکیست دل، حالِ هوا هَم سخت بارانیست
گِل گشتن از احوال تقدیر بیابانیست
تنها تو میفهمی فقط این کفشها، آری
ردی ز افکار هراس انگیز شیطانیست
آنها که فهمیدند باران را نترسیدند
در کوچه های شهر امشب جایشان خالیست
رو قاصدکها را خبر کن تا خبر گیرند
دیوانه ها مردند!تنها یادشان باقیست
زخم زبانهای کمان مردم بی عار
کشتست جمعی را چنین ، این زخمها کاریست
آن کوی را آنجا مگر پیدا کنم ، آخِر
با این نشانی ها! یقیناً یار اینجانیست

88/2/8
قافیه ها به عمد اینگونه هستند!

www.areni.blogfa.com

به ما سر بزنید و نقد بفرمائید



فصل خزان...........

روزگاریست خموش
آه ها ، سرد و همه پالان پوش
صحبت قالیُ گلهای بِراه
صحبت بارش برف سوزش باد
باز هم صحبت بیمار چَموش
باز هم تَق تَق چوب
باز هم آتش و دود
بازهم منقل و کرسی ها جوش
گوش کن خِش خِش زیبا را گوش
می رسد بوی نهال
چه کسی کاشت درختی را باز
باغبان در چه هوایی است دگر
و هنر
دغدغه تازه آنست مگر
این درخت گریان ، آن درخت گریان
چه کسی کرده زمین را پر اشک
اشکهایی چالاک
اشکهایی غمناک
این چه اشکیست مثال خاشاک
آفتابی مرطوب
به بلندای هجایی مکتوب
چشمه ها یخ زده اندر دل جوب
لرزه افتاده به تَن وقت غروب
این چنین خواهش دست
میرسد دست به دست
هُرم باریک نفسهای دو کودک که نشستند،کنار یک جَست
مگر اینجا چه شده است؟
دستهایی لرزان
کُت هایی آویزان
پیچش هر وَزشی طنازان
آسمان معرکه در کوچ پرستو ،غازان
دشتها روید از این جمع قَلمو بازان
می رسد بوی گل ، پائیزان

پائیز 83
شاعر محمد صادق

Philosophy questions code فلسفه ي بي سوالي .به قلم اقای مهدی صادقیان ( * ترانه سرا)



معرفی نامه ی اقای مهدی صادقیان:

تاريخ تولد: شنبه 10 شهريور 1352

کشور: ايران شهر: تهران

من زاده شهر شاعر شوريده باباطاهرم ولى خودم شاعر نيستم گاهى در کوچه هاى خلوت و تنهايى خويش کلماتى ميابم و رديف مى کنم و به خيالم شعر ترانه و غزل .......است

09126083006
دفاتر ایشان در سایت شعرنو:

ليست دفتر شعر ها مهدی صادقيان
نوشته های ادبی مهدی صادقيان

www.shereno.com

Philosophy questions code فلسفه ي بي سوالي

نوشته شده در 13/8/1388 - 22:11 توسط مهدی صادقيان در موضوع ادبی و هنری

Philosophy questions code
اي شــعرهـاي ســـــرزده ي لاابـــالــــي ام Poems or suddenly have a Laabaly
بچّــه مـــحـــلّ ِغربتي ِ ايـــن حـــوالـــي ام Children roam around my place


مبــــهم تـــرين معـــادلـــه ي جــبر ِ بودنـم Most vague algebra equation Bvdnm

بي پاســـخ است؛ فلـــسفه ي بي سـوالي ام! Unanswered is the code philosophy have questions!

در هر دقيـــقه دور شمـــا چـــرخ مي زنـم Per minutes away you'll wheel

اين روزهـــا كه بي رمـق و دست خالي ام These days that I spent and empty-handed



آه ! Oh! اي نشـــانه هــاي دل ِ زخمي از زمان Symptoms of heart or wounded from the time of

من سالهاســت گم شده ي خوش خيـــالي ام For years I've lost a good imaginary


از تـــار و پود پازده چيـــزي نمــانده است Warp and woof of what leading Pazdh

فـــكر ظــهور معـــجزه اي روي قــالي ام! Think the emergence sign on my carpet!


ديـــگر بهــــار سبز دلـــم گــل نمـــي دهـد Other green spring flowers I can not

امســــال هـــم اســـير تب خشـــكســـالي ام The drought this year have fever


فلسفة أسئلة البرمجية
اي شــعرهـاي ســـــرزده ي لاابـــالــــي ام قصائد أو فجأة من Laabaly
بچّــه مـــحـــلّ ِغربتي ِ ايـــن حـــوالـــي ام الأطفال يتجولون في أنحاء مكاني


مبــــهم تـــرين معـــادلـــه ي جــبر ِ بودنـم معظم غامضة الجبر المعادلة Bvdnm

بي پاســـخ است؛ فلـــسفه ي بي سـوالي ام! هي الفلسفة التي لم يرد عليها رمز لديك أسئلة!


در هر دقيـــقه دور شمـــا چـــرخ مي زنـم في دقائق معدودة عليك عجلة

اين روزهـــا كه بي رمـق و دست خالي ام في هذه الأيام التي قضيت وخالي الوفاض



آه ! أوه! اي نشـــانه هــاي دل ِ زخمي از زمان أعراض القلب أو الجرحى من وقت

من سالهاســت گم شده ي خوش خيـــالي ام لسنوات لقد فقدت جيدة وهمي



از تـــار و پود پازده چيـــزي نمــانده است اللحمة والسدى ما يؤدي Pazdh

فـــكر ظــهور معـــجزه اي روي قــالي ام! أعتقد أن ظهور علامة على بلدي السجاد!


ديـــگر بهــــار سبز دلـــم گــل نمـــي دهـد زهور الربيع الأخضر أخرى لا أستطيع

امســــال هـــم اســـير تب خشـــكســـالي ام الجفاف هذا العام قد حمى اسير


اين هم ترجمه ژاپني

哲学の質問のコード
اي شــعرهـاي ســـــرزده ي لاابـــالــــي ام 詩や突然Laabalyている
بچّــه مـــحـــلّ ِغربتي ِ ايـــن حـــوالـــي ام お子様は私の場所の周りを歩き回る


مبــــهم تـــرين معـــادلـــه ي جــبر ِ بودنـم ほとんどの漠然とした代数方程式Bvdnm

بي پاســـخ است؛ فلـــسفه ي بي سـوالي ام! 未回答のコードを哲学です質問がある!


در هر دقيـــقه دور شمـــا چـــرخ مي زنـم 分あたりの距離にありますホイール

اين روزهـــا كه بي رمـق و دست خالي ام 私は 、 過ごし 、 空のこれらの日左利き



آه ! ああ! اي نشـــانه هــاي دل ِ زخمي از زمان 心臓の症状や時間からの負傷者

من سالهاســت گم شده ي خوش خيـــالي ام 年間消えてしまった架空の良い



از تـــار و پود پازده چيـــزي نمــانده است 縦糸と何Pazdhをリードする横糸

فـــكر ظــهور معـــجزه اي روي قــالي ام! 私のカーペットの上に出現記号を描く!


ديـــگر بهــــار سبز دلـــم گــل نمـــي دهـد 他の緑の春の花私はできません

امســــال هـــم اســـير تب خشـــكســـالي ام 干ばつは 、 今年発熱اسيرている




به زبان هاي ديگه هم هست البته خواندنش براي دوستان مشكله

دلمشغولی های شاه سلطان حسین



فرمانروای شهر از دیدار شاه سلطان حسین صفوی باز می گشت . بزرگان و ریش سفیدان شهر به دیدار سالار شهر خویش رفته و از حالا شاه ایران زمین جویا می شدند .
فرمانروای شهر گفت : شاه شاداب و آسوده هستند در زمانی که من در مجلس گفتگوی ایشان با بزرگان بودم دیدم ایشان ریز امور کشور را در اختیار دارند قیمت همه اجناس ، سود بازآریان ، میزان خمس ، تعداد مسافران سفر حج ، مشهد و کربلا را به خوبی می دانند و از زندگی خصوصی فرمانروایان شهرهای ایران آگاهند . به این مجموع آگاهی ایشان را از زندگی خصوصی و درس علما را نیز بیفزایید ، این نشان می دهد کشور هیچ مشکلی ندارد
یکی از ریش سفیدان خردمند از جای برخواسته و گفت خدا خودش این کشور را نگهدارد . پادشاهی که چنین سرگرم اندرون کشور است کی به برون آن می نگرد .
سخن آن پیر خیلی زود آشکار شد . دودمان صفویه بدست تعدادی راهزن سرنگون گشت . اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : آدمی تنها زمانی دربند رویدادهای روزمره نخواهد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنها در حال پرواز باشد .

شاه سلطان حسین به روزمرگی دچار بود تمام هوش خود را برای نگهداری و نگهبانی از چیزهای خرد و بی ارزش بکار گرفته و بیشتر انباردار خوبی بود تا فرمانروایی که باید نظر به آینده کشور داشته باشد .

ادامه مطلب در آدرس زیر :
http://www.esteghlali.com/forums/showthread.php?p=72434

سخنان حکیمانه به کوشش مینا مقدادی -mina28

نادر شاه افشار : لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است که پیران ، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببینم .
جبران خلیل جبران : همه آنچه در خلقت است ، در درون شماست و هر آنچه درون شماست ، در خلقت است.
دوکلوس : جوانی صندوق در بسته ای است که فقط پیران می دانند درون آن چیست .
اُرد بزرگ : پیران فریبکار، آتش زندگی جوانانند .
کانت: چنان باش که به هر کس بتوانی بگویی "مثل من رفتار کن".
جبران خلیل جبران : آرامش گهواره ای ست بر دامن خاک و سنگ پله هایی به جانب افلاک .
اُرد بزرگ : پیامد دانایی ، پذیرفتن بایسته هاست .
کارول بیکر : مطیع مرد باشید; تا شما را بپرستد.
جان اشتنبک : بزرگترین امید آن است که امید را به قصد کشت کتک بزنیم .
چارلز کیترنیک : مشکلی که خوب تشریح و حلاجی شده باشد نصفش حل شده است.
فردریش نیچه :تنها بدان خدایی ایمان دارم که رقص بداند.
ارد بزرگ : پرتگاه می تواند بر آورنده روان و یا کشنده تن باشد .
بزرگمهر : خود رایی و خودبینی ، همه کام و مراد خود طلبیدن و دیگران را نامراد و خوار و زبون خواستن ، راه اهرمن ، و دل به بهی و نیکی سپردن راه یزدان است .
جبران خلیل جبران : چه حقیر است و کوچک ، زندگی آنکه دستانش را میان دیده و دنیا قرار داده و هیچ نمی بیند جز خطوط باریک دستانش. در خانه نادانی ، آینه ای نیست که روح خود را در آن به تماشا بنشیند .
نادر شاه افشار : برای اراضی کشورم هیچ وقت گفتگو نمی کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می آورم .
جین پورتر : نجیب زادگی بدون تقوی همچون قاب انگشتری زیباست که نگین جواهر نداشته باشد .
جولیا کامرون: خالق بزرگ خلاقیت به ما اعطا کرده است. پیشکش ما نیز به او به کار بردن آن خلاقیت است.
آگارادو : حوادث مشهور دوران گذشته جهان را مروری بکنید ، تا شما هم مثل من این حقیقت را بپذیرید که بزرگترین جنایات همه با کوچکترین دستها انجام گرفته است .
ارد بزرگ : پر حرفی در هنگام اندرز ، از اثر آن می کاهد .
ابوفور : آینده اجتماع در دست مادران است . اگر جهان به مبانجیگری زن گرفتار شود ، تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد .
فردریش نیچه :زندگی بدون موسیقی اشتباه است.
جرجی تایلر : مغرور بودن به دانش خود ، بدترین نوع جهالت است .
جونسون : هیچ چیز غرور مرد را مثل شادی زنش ارضاء نمی کند ، چون همیشه آنرا مربوط به خود می داند
ارد بزرگ : پشیمانی، اولین گام برای پوزش است.
اندرو ماتیوس : شانس هرگز کافی نیست
بزرگمهر : خرد بر سر جان چون افسری تابنده است و مدارا و مهربانی به قدر همسنگ خرد است .


منبع :
http://www.iran20.com/blog.php?user=mina28&blogentry_id=37705

سخنان ماندگار به کوشش نــاصر پورکشاورزي

تراین وادارلز : روزنامه ها دائرةالمعارف های زندگی جهانند . همه چیز را از چهار گوشۀ جهان بریا ما نقل می کنند .

اُرد بزرگ : آن گاه که سنگ خویشتن را به سینه می زنیم نباید امید داشته باشیم همگان فرمانبردار ما باشند .

بزرگمهر : برای آدمی دشمن دانا از دوست نادان بهتر است .

یک دهقان آفریقایی : هیئت های مسیحی وقتیکه به سرزمین ما آمدند دارای آیین مقدس بودند و ما صاحب زمین بودیم ، اکنون آنها مالک زمین هستند و ما دارای آیین مقدس .

جبران خلیل جبران : اندوه و نشاط همواره دوشادوش هم سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است ، دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد.شما پیوسته چون ترازویید بی تکلیف در میانه اندوه و نشاط .

ارد بزرگ : آن گاه که شب فرا رسید و همه پدیدگان فرو خُفتند ابردریاها به پا می خیزند، آیا تو هم بر می خیزی ؟

فردریش نیچه :بشر امروز در پرستش بتان می زید بتان عرصهء اخلاق بتان گستره سیاست بتان عرصه فلسفه.خدایانی کاملا" باطل که خود آنها را بر ساخته آنگاه پرستیده اند.از این روی از راه

تئودور وزد : در هر کجا که هستید و با هر چه که در اختیار دارید کاری بکنید .

ادامه در سایت
::..دهكده اطلاعات..::
http://www.rasekhoon.net/weblog/poorkeshavarz/1017.aspx
::..دهكده اطلاعات..::
::..دهكده اطلاعات..::
::..دهكده اطلاعات..::

دو داستان زیبا از یاسمین آتشی

گفته می شود رودکی در نوجوانی رقیبی در پای درس استاد ابوالعنک بختیاری داشت او همچون رودکی خوب می نواخت و صدای گرمی داشت . و شعر هم می سرود

سالها بعد رقیب رودکی مطرب دوره گرد ناشناسی بود و رودکی در دربار نصربن احمد سامانی .


آرامگاه رودکی


یکی از دوستان قدیمی آن دو از رودکی علت این امر را جویا شد رودکی گفت آن دوست دل در هوای عشوه زنان و پستوی خانه داشت من در هوای ایران و تاریخ آن . و اینچنین است که متفکری همچون ارد بزرگ می گوید : (( هنرمندی که آرمانی بزرگ در سر ندارد جز پلشتی چیزی نمی آفریند )) .

احترامی که رودکی به تاریخ و فرهنگ کشور خویش می گذاشت نام او را ماندگار نمود .

یاسمین آتشی




ابوریحان بیرونی در خانه یکی از بزرگان نیشابور میهمان بود از هشتی ورودی خانه ، صدای او را می شنید که در حال نصیحت و اندرز است .

مردی به دوست ابوریحان می گفت هر روز نقشی بر دکان خود افزون کنم و گلدانی خوشبوتر از پیش در پیشگاهش بگذارم بلکه عشقم از آن گذرد و به زندگیم باز آید . و دوست ابوریحان او را نصیحت کرده که عمر کوتاست و عقل تعلل را درست نمی داند آن زن اگر تو را می خواست حتما پس از سالها باز می گشت پس یقین دان دل در گروی مردی دیگر دارد و تو باید به فکر آینده خویش باشی .

سه روز بعد ابوریحان داشت از دوستش خداحافظی می کرد که خبر آوردند همان کسی که نصیحتش نمودید بر بستر مرگ فتاده و سه روز است هیچ نخورده .

میزبان ابوریحان قصد لباس کرد برای دیدار آن مرد ، ابوریحان دستش را گرفت و گفت نفسی که سردی را بر گرمای امید می دمد مرگ را به بالینش فرستاده . میزبان سر خم نمود .

ابوریحان بدیدار آن مرد رفته و چنان گرمای امیدی به او بخشید که آن مرد دوباره آب نوشید . ارد بزرگ اندیشمند برجسته می گوید : هیچگاه امید کسی را نا امید نکن، شاید امید تنها دارایی او باشد .


http://kherad.parsweblog.com/files/2009/11/8ictub13.jpg


می گویند : چند روز دیگر هم ابوریحان در نیشابور بماند و روزی که آن شهر را ترک می کرد آن مرد با همسر بازگشته خویش او را اشک ریزان بدرقه می کردند .


یاسمین آتشی



پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان