۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

مینای خفته / سروده ای زیبااز شاعر معاصر * رها *



شاعر : رها

تاريخ تولد: جمعه 27 آذر 1366
کشور: ايران شهر: کاشمر
از نوشته های ایشان:
به نام آفریدگار انسانهای پاک
من اندیشمندی هستم که به دنیا مینگرم
و زیبایی زندگی را احساس می کنم
و خوب زیستن را آموختم
و پاک بودن را معنی زندگی خود می دانم...

ليست دفتر اشعار : رها
نوشته های ادبی: رها
در سایت شعر نو
نقاشی پایین : ژوئن زبانه کش (Flaming June)



سروده ی : مینای خفته

سروده هایم را به دست تقدیر بی سرنوشت می سپارم
تا نگاهی نو را استشمام کنم
که زندگی همه اش تغییر هایی پی در پی
در سکوت آبی دقایق است
و در جایی که جرات دیوانگی کم است
به مینای خفته در قلبم
رنگ تکرار میزنم
تا که شاید
تنها شاید...
لحظه ای دیگر زیسته باشم!
شاعر : رها

مجله الکترونیکی شعر وازنا-http://www.vazna.com



مطالبی درباره ی مجله ی وازنا _به تحریر مدیریت محترم وازنا":
http://www.vazna.com

درباره ی ما ...

مجله الکترونیکی « وازنا » مجله تخصصی شعر است . تخصصی نه به معنای دانشگاهی آن ، بلکه به این معنا که این مجله فقط به شعر می پردازد . نقد شعر ، معرفی کتابهای شعر ، اخبار شعر ، ترجمه شعر ، مباحث نظری مربوط به شعر و ... و مهم تر از همه خود شعر .

چرا « وازنا »
_____________
ما برای نام مجله دنبال یک واژه ی ساده که هم راحت نوشته شود و هم راحت خوانده شود ، در عین حال خوش آهنگ هم باشد ، تکراری هم نباشد و ... بودیم . فکر کردیم چه بهتر از این که به شعر نیما مراجعه کنیم و از میان ده ها واژه ای که نیما برای نخستین بار وارد شعر فارسی کرده است ، یکی را برگزینیم . به چند واژه رسیدیم ، بعضی ها تکراری بود ، یعنی دیگران استفاده کرده بودند ، بعضی ها تلفظ شان سخت بود ، بعضی ها بیش از سه هجا داشتند و ... تا این که به وازه ی « وازنا » رسیدیم و فکر کردیم این همان نامی است که در جستجویش هستیم . وازنا نام کوهی است در یوش ، رو در روی خانه ی نیما و نیما در شعر معروف « برف » از آن نام برده است .
صبح پیدا شده از آن طرف کوه « ازاکو » اما
وازنا پیدا نیست .


تحریریه « وازنا »
__________________________
ما یک گروه ده نفره ایم . گروهی که اغلب نفرات آن از طریق زنده یاد منوچهر آتشی به هم مربوط شده اند . بیش از نیمی از اعضای گروه از سال 81 عضو کارگاه شعر استاد آتشی در موسسه کارنامه بوده اند . پس از خاموشی چراغ تابناک کارگاه کوچک ما در آبان 84 ، نخستین جلسه را بی حضور استاد و با یاد او برگزار کردیم . جلسات بعدی را هم برگزار کردیم . اینبار با حضور حافظ موسوی که همه از قبل با او آشنا بودیم و استاد آتشی گاهی از او و شعرهایش برای ما گفته بود . حالا هم داریم جلسات هفتگی مان را برگزار می کنیم . دوستان دیگری هم به جمع اولیه افزوده شده اند . شده ایم یازده نفر که به ترتیب حروف الفبا عبارتند از : سوری احمد لو – علی ثباتی – مهسا حسنی – فاطمه جنتی – کتایون ریز خراطی – خانم کتابی – سعدی گل بیانی – حافظ موسوی و حسن ملایی
وازنا تریبون شاعران کارگاه شعر کارنامه
_________________________________
بی هیچ تعارف هدف اول ما در وازنا این است که کارهای خودمان را عرضه کنیم . وازنا تریبون اعضای کارگاه شعر کارنامه است . ما شعرها و مقالاتمان را در وازنا عرضه می کنیم و امیدواریم بتوانیم با مخاطبان اصلی خودمان که شاعران و علاقمندان شعر و ادبیات هستند ، ارتباط برقرار کنیم .

ما بسیار مایلیم که این ارتباط دو طرفه باشد . امیدواریم خوانندگان ، شاعران و منتقدان گرانقدر و همه ی کسانی که شعر برایشان « مسئله » است ، و مسئله مهمی هم هست ، در مورد کارهای ما اظهار نظر کنند . ما با آغوش باز از انتقادات استقبال می کنیم .

وازنا دریچه ای است برای گفتگو ما از شما دعوت می کنیم که در این گفت و گو شرکت کنید .
وازنا تریبون همه ی اهالی شعر
_______________________________
هدف دوم ما که باز هم بی هیچ تعارف مهم تر از هدف اول ما است این است که می خواهیم به سهم خودمان فضایی برای شعر و شاعان کشورمان فراهم کنیم .
ما می دانیم که شعر امروز فارسی طیف رنگارنگی از سلیقه ها را در بر می گیرد . ما هم سلیقه خودمان را داریم . اما معتقدیم شکوفایی شعر و ادبیاتمان در گرو تعامل همین سلیقه های رنگارنگ است .
بنابراین خواهیم کوشید سیمای واقعی شعر امروز ایران را – در حد خودمان – در وازنا نشان دهیم .
کتابهای جدید شعر را معرفی خواهیم کرد .
درباره ی بخش ادبی مجلات و روزنامه ها اظهار نظر خواهیم کرد . با شاعران و منتقدان به گفت و گو خواهیم نشست . ما هر چیزی را به شعر مربوط باشد به خودمان مربوط می دانیم .

اما ...
اما قطعا توان ما محدود است . ما که نمی توانیم همه ی این کارها را با اتکا به جمع کوچک خودمان به انجام برسانیم بنابراین دست یاری به سوی شما دراز می کنیم .

- برای ما شعر بفرستید .
- برای ما مقالات و ترجمه هایتان را بفرستید .
- نظرتان را درباره شعرها و مقالات وازنا برای ما بنویسید .
_ اشکالات کارمان را به ما یادآوری کنید . برای شکوفایی شعر و ادبیات ، _هیچ راهی دشوارتر و در عین حال ثمر بخش تر از راه گفت و گوی انتقادی وجود ندارد . با ما در این راه همراه شوید .

تحریریه وازنا
3/12/1384
سرمقالهی هفدهمین شماره وازنا:
http://www.vazna.com/article.aspx?id=2481
شاعر می‌میرد، شعر ماندگار است

نویسنده: حافظ موسوی

آبان امسال چهارمین سالگرد درگذشت منوچهر آتشی‌ست، باورم نمی‌شود که به همین زودی چهار سال از مرگ او گذشته و ما دوستان و شاگردان او چهار سال است که او را ندیده‌ایم.

ندیده‌ایم؟!... نه‌، این‌طور نیست. آتشی در سطر سطر شعرهایش حضور دارد. آتشی هنوز با ما و در ماست. با همان صدای خسته‌ی خشدار، با همان چشم‌های شوخ و نگاه‌های مهربان. با همان بی‌قراری‌ها، اضطراب‌ها و دل‌نگرانی‌هایش...

اما کاش بود و این روزها را می‌دید. آتشی این روزها را از پیش دیده بود. تساهلی که در او بود و ما را به خرده‌گیری و انتقاد از او وامی‌داشت، از جنس تساهل جنبش‌سبزی بود که او دیده بود، می‌دید و ما نمی‌دیدیم، یا دست کم خود من نمی‌دیدم. آتشی رخنه‌ی شعله‌های سبز را در حریم‌های ممنوعه دیده بود و به آن دل بسته بود و به سهم خود از نفس خویش در او می‌دمید و برای او اصلاً مهم نبود که چهار سال پس از مرگ او، کسی که بر مسند رسانه نشسته است درباره‌ی او چه خواهد گفت و چطور از آب گل‌آلود به گمان خود، ماهی خواهد گرفت. او نماند که این‌ها را ببیند، ولی دیده بود. اما کاش بود و می‌دید که هنوز کارگاه شعرش تعطیل نشده است و بچه‌ها، حتی جدی‌تر از قبل دارند کار می‌کنند و شعر می‌نویسند. کاش بود و می‌دید که کتاب‌های سوری، کتایون، سعدی و آذر درآمده است و بازتاب‌های درخوری یافته است.
دنباله متن در
http://www.vazna.com/article.aspx?id=2481
_______________________________********____________________

سرمقاله شانزدهمین شماره وازنا:

سوری احمدلو:
اساس شعر بر تفکر است و طبیعی‌ست که مقوله‌ی تفکر، اساس فلسفه است. اگر فلسفه دیریاب است، شعر هم گرچه در لباس واژه‌گانی ساده [و چه بهتر که با زبانی قابل ارتباط و دوست داشتنی] ارائه گردد، در محتوا چنان نیست که هر مخاطبی را با اندک توانی در زمینه‌ی درک مسائل مختلف، به خود جذب کند. در نتیجه از جرگه‌ی مقولات قابل فهم یا آسان‌یاب دور می‌گردد، و این دیگر مشکل شعر امروز نیست، که مشکل مخاطب است.

مطلب کامل در مجله وازنا


انزوا برادر من است – مصاحبه شهاب مقربین
سعدی گل‌بیانیه وازنا
www.vazna.com
می‌‌گویند جامعه‌‌ی ما ناموزون است. ما هر یک، به‌ عنوان افراد جامعه هم ناموزونیم. در بعضی رفتارها مدرن، در بعضی پسامدرن و در جاهایی سنتی هستیم. این ویژگی به همان خصیصه‌‌ی چسبنده بودن امر فرهنگ برمی‌‌گردد. در شعر هم اگر شاعر صادق و صمیمی باشد (یعنی ادا در نیاورد و نخواهد چیزی را که درونی‌‌اش نشده، به‌‌صرف مد روز بودن، ارائه کند)، تجربه‌‌های شاعرانه‌‌اش، گذشته از تجربه‌‌های زندگی، شرایط نشو و نما و صد البته آموخته‌‌هایش، از فرهنگ غالب بر شخصیت‌‌اش جدا نیست. و این همه را گفتم تا گفته باشم که من شعرم را می‌‌نویسم و می‌کوشم چیزی را بنویسم که در من هست؛ در من واقعی.

مطلب کامل
_____________در مجله وازنا____________

یادداشتی به یاد دوم مهر و تولد آتشی بزرگ
سوری احمدلو

[ای برگ‌های سبز/ دست مرا شفا دهید/ تا بوته‌های نور و طراوت را/ در غارهای وحشت و خاموشی/ به رشد آفتابی خویش/ یاری کنم./ ای آب‌های روشن/ چشم مرا شفا دهید/ تا از سراب‌های فریب‌‌آور/ سرچشمه‌های روشن پاکی را/ یاری کنم/] (دیدار در فلق)

مطلب کامل
_____در مجله وازنا__________________
گزارش رونمایی آخرین مجموعه شعر محمدعلی سپانلو، «قایق‌سواری در تهران»
بهار علیزاده

مراسم رونمایی آخرین مجموعه شعر محمدعلی سپانلو، «قایق‌سواری در تهران» که به‌تازگی توسط نشر افق منتشر شده، سه‌شنبه ۳۱ شهریور با حضور محمدعلی سپانلو، احمدرضا احمدی، مدیا کاشیگر، محمود دولت‌آبادی، جواد مجابی، حافظ موسوی، شمس لنگرودی، هوشیار انصاری‌فر، فرزام شیرزادی و جمعی از اهالی فرهنگ و ادبیات برگزار شد.

مطلب کامل
______در مجله وازنا__________________
شرح حال و زندگی‌نامه‌ی ادوین آرلینگتن رابینسون
سوده جمالی

سبک شعری ِ رابینسون نشانگر ِ پایان ِ احساسی‌گری ِ باروک ِ در شعر ِ اواخر ِ قرن ِ نوزده است. مشهورترین شعرهایش روایت ِ مصائب ِ اشخاص در شهرهای کوچک را به نمایش در می‌آورد. اما او یک فیلسوف ِ روشمند نیست. با وجود ِ لحن ِ غم‌زده و کنایه‌آمیز و پایان‌های تراژیک ِ اشعارش، باور به خدایی متعالی و نیز به ارزش‌های انسانی به چشم می‌خورد.
مطلب کامل
________در مجله وازنا_______________

ترجمه‌ی مصاحبه‌ای با ادوین آرلینگتن رابینسون
زهره اکسیری
رابینسون: شعر زبانی‌ست که از طریق واکنشی کمابیش احساسی چیزی عموماً غیر ِ قابل ِ بیان را به ما می‌گوید. تمام ِ شعرهای واقعی، کوچک و بزرگ، این کار را انجام می‌دهند... به نظر ِ من شعر دو شاخصه دارد: شعر در نهایت غیر ِ قابل ِ تعریف و غیر ِ قابل تردید است. شعر ِ حقیقی شعری‌ست که غالباً به نوعی قطعیت معطوف است. تعریف ِ من از شعر را بر اساس ِ میزان ِ قطعیتی‌ست که می‌تواند تماماً در شعر ِ حقیقی وجود داشته باشد.
مطلب کامل
________در مجله وازنا_______

نگاهی بر بوطیقای ادوارد ارلینگتون رابینسون (۱۹۳۵-۱۸۶۹)
زهره اکسیری

اشعار ِ رابینسون را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: اشعار ِ غنایی شامل ِ تصنیف‌ها، طرح ِ شخصیت‌ها و درام‌های روان‌شناختی، و نیز اشعاری که از هر جهت دراماتیک‌اند جز از نظر ِ فرمی. اما نه این درام‌ها را می‌توان بازی کرد و نه این سرودها را می‌توان آواز خواند. زاویه‌ی دید ِ شعر دراماتیک است و احساس ِ آن غنایی. رابینسون سادگی را در اشعار غنایی‌اش به اوج می‌رساند. او با نیرو و ضرافتی مثال‌زدنی اندیشه و احساس ِ انسان را استادانه بیان می‌کند. استعداد و توانایی ِ او در بازنمایی ِ تخیل ِ روحانی و گشودن ِ رشته‌های اندیشه و احساس قابل ِ تحسین است.
مطلب کامل
________در مجله وازنا____________
ترجمه‌ی شعر «ضیافت آقای فلاد» ادوین آرلینگتن رابینسون
سوری احمدلو

خوب جنابِ فلاد، ما خيلی وقته همو این جوری ندیدیم،
و خیلی هردو مون عوض شديم،
من از اون موقع که آخرين بار
...یک پیک با هم زدیم می‌ترسم. به خونه خوش آمدی!"
مطلب کامل
_______در مجله وازنا_______
ترجمه‌ی دو شعر از ادوین آرلینگتن رابینسون
زهره اکسیری

تنها یک صدا
که می‌شنوم چون میزانی
از موسیقی ِ همایونی ِ فراموش شده
که نواخته می‌شود وقتی انگشتان زیبای فرشته‌وار، ندانسته،
برگ‌های مرده را به تاج‌های گل، در جای خالی ِ گل رُز می‌بافند.
مطلب کامل
________در مجله وازنا________
ترجمه‌ی شعر «مینیور چیوی» اِدوین آرلینگتون رابینسون
هانا حقیقی

مینیور برای نبوده‌ها افسوس می‌خورد،
خیال‌بافی می‌کرد و از کار دست می‌کشید؛
رؤیای تب و کاملوت را می‌دید،
و نزدیکان پریامب را.
مطلب کامل
_____در مجله وازنا____________

ترجمه‌ی دو شعر از ادوین آرلینگتن رابینسون
فروغ رخشا

میان دیوارهای شکسته و خاکستری
بادها می‌وزند صفیرکشان و اندوه زده؛
همه رفته‌اند.
نه کسی امروز
تا سخن بگوید با آن‌ها از نیک وبد؛
نیست حرفی برای گفتن.
مطلب کامل
______در مجله وازنا___________
ترجمه‌ی شعر «بافه‌های گندم» ادوین آرلینگتن رابینسون
شادی عصاره‌پور

بدینسان بر زمینی که روزی خوش ندیده است،
روزها از پی روزها خوش می‌روند
هزار بافه‌ی طلایی خفته آن‌جا،
رخشنده و خاموش، نه بسی دور زمانی ـ
هزار دخترک مو طلایی انگار
از جایی که خفته بودند برخاستند و دور شدند.

مطلب کامل
_____در مجله وازنا_______________
ترجمه‌ی «ریچارد كوری» ادوین آرلینگتن رابینسون
علی مسعودی‌نیا

همچی كه ریچارد كوری پا می‌‌ذاشت تو میدون ِ شهرِ ما،
محوِ تماشاش می‌‌شدن جماعتِ توی خیابون:
از نوک پا تا فرق ِ سر یه پارچه آقا
خوش‌‌‌خلق و تر و تمیز، و به شكل شاهانه‌‌ای عینهو نی‌ قلیون

مطلب کامل
________در مجله وازنا________
هنر، هنرمند، تعهد
عباس گلستانی

عده‌ای مثل مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی معتقدند که هر گونه تلاش برای توضیح نظری و عقلانی آفرینش هنری، نشانه‌ای از زوال هنر است و عده‌ای دیگر مانند د. ژرمیک و روسکین به این اعتقاد دارند که هنر از حقایق عینی تهی‌ست و اصلا‌ً کاری به این موضوع ندارد که در بیرون از انسان چه واقعیت‌هایی وجود دارد بلکه آن‌چه مورد نظر است فقط جنبه‌ی روانی و ذهنی انسان و اشیاء است. گروهی دیگر هنر را یکی از شکل‌های وجدان اجتماعی تلقی می‌کنند.

مطلب کامل
______در مجله وازنا___________
یادداشتی بر کتاب «شعر و واقعیت + قطعات عمودی»

سعدی گل‌بیانی

شاید مهم‌ترین کتابی که بهروز صفدری (مترجمی که دانش‌‌آموخته‌‌ی جامعه‌شناسی و ساکن فرانسه است)، به فارسی برگردانده‌است «جامعه‌ی نمایش» اثر گی دو بور موقعیت‌‌گرای فرانسوی‌ست. از جمله‌‌ی کتاب‌های دیگری که صفدری ترجمه کرده‌است می‌‌توان «رسوایی شاعران» اثر بنژمن پره، «شرحی بر چنین گفت زرتشت» اثر پی‌‌یر اوبن سوفرن و «اینک آن انسان» اثر فردریش نیچه را نام برد. کتاب «شعر و واقعیت...» ترجمه‌ای‌ست از دو کتاب به همین نام نوشته‌‌ی روبرتو خوارز شاعر آرژانتینی و نشر بازتاب نگار آن را در سال ۱۳۸۷ روانه‌‌ی بازار کتاب کرده‌است.

مطلب کامل
______در مجله وازنا______________

ترجمه‌ی ترانه‌ای از باب دیلن، به همراه بیوگرافی مختصر
علی‌رضا ملیحی

برای این‌که بتونی صدای گریه‌ی مردم رو بشنوی،
مگه چند تا گوش باید داشته باشی؟
دیگه چند نفر باید بمیرن تا بفهمیم که جون آدم‌‌های زیادی گرفته شده؟
کسی به جواب این سؤالا دسترسی نداره، دوست من.
کسی به جواب اینا دسترسی نداره.
مطلب کامل
______در مجله وازنا___________
ترجمه‌ی شعر «مرا به یاد آور» کریستینا روزتی
سیاوش ضمیران

مرا به یاد آور
آن‌گاه که خواهم رفت
آن‌گاه که به سرزمین سکوت خواهم رفت
آن‌گاه که دستان تو دیگر
جایی برای آرمیدن من نخواهد بود

مطلب کامل
_______در مجله وازنا_______
ترجمه‌ی شعر «گفتگو با خاكستر پدرم كه در گنجه نشسته و گوش می‌كند» از لیزا زران، به همراه بیوگرافی مختصر
نسترن وثوقی

بدون چشم‌ها، پدرم هنوز به اطراف می‌نگرد
او می‌بیند که سعی می‌کنم چه کاری انجام دهم.
می‌بیند که بزرگ شده‌ام
با تأثیرپذیری کم‌تری از مرگ‌اش.
نیاز مرا برای جواب‌هایش، که فقط او می‌تواند برآورده کند، می‌فهمد
_دنباله ی متن در مجیه وازنا________
http://www.vazna.com/
__________________________________________________
ترجمه‌ی دو کوتاه‌سروده‌ از غادة‌السمان؛ چکامه‌‌سرای سوری
ستار جلیل زاده

خیره می‌شوم به تبرهایی که
در خواب‌اشان به سوی گردن‌‌ها روانه‌‌اند
و از دشتِ غربت‌‌ام،
یارانِ دیروزم را می‌‌خوانم،
و گردن‌‌ام را هراسان لمس می‌‌کنم
مطلب کامل در
http://www.vazna.com/
____________________________
ترجمه‌ی دو شعر از شاعر آمریکایی لی بلنتاین -Lee Ballentine
علی‌رضا زرین
بگذار دختران‌ات برقصند
و امواج گیسوان‌شان
از پشت‌شان فرو بریزد
و تالار را خفه کند
نوازندگان، هرزه درآیند

مطلب کامل
http://www.vazna.com/

معرفی کتاب «مرا گنجشک توی چشم بگیر»
سعدی گل‌بیانی

مجموعه شعر «مرا گنجشک توی چشم بگیر» سروده‌ی محمد ذوالفقاری، شاعر جنوبی‌ست. این مجموعه شعر ۲۲ قطعه شعر سپید را در بر‌می‌گیرد و توسط نشر داستان راهی بازار کتاب شده است.

مطلب کامل در:
http://www.vazna.com/

معرفی کتاب «یکی مرا به کلینیک معرفی کند»
سعدی گل‌بیانی

آدم این شعرها آدمی‌ست که می‌داند که سعی می‌کند تنهایی پوسیده‌اش را پشت رابطه‌های پوچ پنهان کند. آدمی ‌که می‌داند، پیچیدگی‌های زندگی مدرن، با کار و ترافیک و کوچه‌های دوست‌نداشتنی دودآلوده و سرگشتگی‌های فکری و آن معنای بلندی که دیگر نیست تا تو در سایه‌اش دراز بکشی پا روی پا بیندازی و کلاه‌ات را روی صورت‌ات بگذاری و چرتی بزنی، آن‌قدر مساله‌ی مزخرفی است که حتی اهمیت آن را ندارد که تلاش‌ات را برای پنهان کردن تنهایی‌ات جدی بگیری.

مطلب کامل
http://www.vazna.com/
معرفی کتاب «دلم گواهی باران نمی‌دهد به ابرها بگویید!»
سوری احمدلو

شعرها در بستری حسی اجرا می‌شود و مخاطب مشخصی دارد. نوعی بیان عاطفی و حدیث نفس که به اجراهایی قوی منجرنمی‌گردد، و یک‌نواختی و تکراری که بر شعرها حاکم است اغلب با اطناب همراه می‌گردد.

مطلب کامل
http://www.vazna.com/
معرفی کتاب «یک آدم با آرواره‌های معمولی»
سوری احمدلو

شعر از نشانه‌های شهری خود بهره می‌برد و اصول حاکم بر جامعه را با غفلتی که در نگاه اول به چشم می‌آید، همراه می‌کند. انسان بدل به عنصر بی‌ارزشی می‌گردد که گرچه این نگاه آزاردهنده است، اما ریشه در واقعیت دارد.

مطلب کامل
http://www.vazna.com/

معرفی کتاب «ساعت‌های بی‌خیزاب»
فروغ رخشا

داریوش معمار در مقدمه اين مجموعه می‌نويسد: "بنی‌‌مجیدی از نظر من شاعری‌‌ست که روح کلمات را دریافته است و در اکثر شعرهایش کودکی کنجکاو، حساس و عاصی‌‌ست. او با دقت در هرآن‌‌چه که جریان دارد،‌ از سیاست، جنگ، مرگ، زندگی، عشق، و نفرت گرفته تا نقش اشیاء و طبیعت در سیر این روند؛ وارد زبان شده و سعی کرده تا زندگی را با روان سرکش واژه‌‌ها پیوند زده و درنوردد..."
مطلب کامل
http://www.vazna.com/
______________________________
معرفی کتاب «بنفشه‌های لای برف»
فروغ رخشا

این مجموعه‌ی ۵۹ صفحه‌ای که مشتمل بر ۲۰ شعر است حکایت از شاعری می‌کند که با وسواس و گزینشی سخت این اشعار را به دست چاپ داده و مثل خیلی از شاعران جوان هیچ عجله‌ای برای چاپ همه‌ی چرکنویس‌هایش ندارد. در خوانش اول آن‌چه بیش از همه جلب توجه می‌کند حضور جدی موسیقی در شعر است که به طور خاص استفاده‌ی مکرر از هجاهای بلند ملاحت و اندوهی دلپذیر و حتی می‌شود گفت استعلاگونگی به این اشعار داده است.
مطلب کامل
http://www.vazna.com
__________________________
معرفی کتاب «بادام تلخ»
فروغ رخشا

بیش‌تر اشعار این مجموعه کوتاه هستند و گاهی گزاره‌هایی کوتاه به شعر نرسیده‌اند. فضای رمانتیک اشعار خواننده را به یاد اشعار فریدون مشیری می‌اندازد و شاعر گویی برای غیاب یا فقدانی و یا گذشته‌ای مرثیه می‌خواند.
مطلب کامل
http://www.vazna.com/
**************مجله الکترونیکی شعر وازنا
The Electronic Poetry Magazine
http://www.vazna.com/

شعر مسافر وگذر زمان از شاعر معاصر حميد جلالی


حميد جلالی

تاريخ تولد: چهار شنبه 16 فروردين 1351
کشور: ايران شهر: تهران


ليست دفتر شعر ها حميد جلالی
نوشته های ادبی حميد جلالی
در دفتر سایت شعرنو




مسافر


مسافری غريبم در هزار توی تاريک و روشن حيات.

مسافر زمين گهواره ايست که مادر پر مهر گيتی آنرا ميگرداند تا آرام گيرم.

و از تمام رخ ماه تا لبخندش ثانيه هايست که ميگذرند.....!

................

گذر زمان

لحظه ها خانه به دوشان غريبی هستند که کسی منتظر آنها نيست.

جای پاهای همين رهگذران خاموش روز روشن هم از اين پنجره ها پيدا نيست.....

از شاعر معاصر حميد جلالی

هنر و زیبایی از نگاه بزرگان 1



هنر مهمترین کار و فعالیت ماورای طبیعیِ مناسب برای زندگی است.
((نیچه))
اگر قرار باشد نظرم را در مورد دو کیفیت یک اثر هنری بگویم، می گویم که آن اثر باید توصیف ناپذیر و تقلید ناپذیر باشد. ((آگوست رنوآر))
در پلکان زندگی تنها پله محکم هنر است.
((تیم رابینز))
هنر ماندنی، زندگی گذرا، قضاوت سخت و فرصت گریزان است.
((گوته))
زندگی روح را تحقیر می کند و هنر به شما یادآوری می کند که شما روح دارید.
((استدلا آدلر))
هنر غبار زندگی روزانه را از روح می زداید.
((پیکاسو))
هنر با شکوه لحظه ای است اسیر ابدیت.
((هونکر))
هنر چیزی نیست جز پناهگاهی که افراد با هوش ساخته اند تا زمانیکه از یکنواختی زندگی سیر می شوند به آن پناه برند. ((سامرست موآم))
اگر در دوران جوانی می دانستم که شکوه و عظمت زیبایی ای که به ان عشق می ورزم روزی چنین دوباره قلب مرا از آن خود می کند و آتش بر می افروزد تا ابد مرا رنج خواهد داد، با چه لذتی خود را نا بینا می کردم.((میکل آنژ))
فرشته ای را در قطعه سنگ مرمری دیدم و آنقدر آن سنگ را تراشیدم تا او را آزاد کردم.((میکل آنژ))
اثر هنری واقعی چیزی نیست جز سایه ای از کمال خداوندی.
((میکل آنژ))
اگر مردم می دانستند که چه سخت کوشیده ام تا چنین تبحری را به دست آورم ، دیگر برایشان حیرت انگیز نبود.((میکل آنژ))
هنر دروغی است که حقیقت را بیان می کند.
((پیکاسو))
هنر آنچه طبیعت از تکمیل آن ناتوان است را کامل می کند.
((ارسطو))
در کار هنری می توان حقایق و جزئیات ﻣﻌﺘﺒر بیشتری یافت تا در کتابی تاریخی.
((چارلی چاپلین))
اگر از من بخواهند خیلی کوتاه واژه هنر را تعریف کنم چنین می گویم: خلق مجدد آنچه که حواس از طریق روح در طبیعت درک می کند.تقلید صرف از طبیعت، هر چه هم بی نقص باشد ،هیچ کس را شایستهء نام مقدس هنرمند نمی کند.((ادگار آلن پو))
وظیفهء همیشگی هنرمند:آشکار کردن راز.
((فرانسیس بیکن))
هنر سفری است به دنیایی نا شناخته که قدم گذاشتن در آن فقط از عهدء آنان بر می آید که خود را به خطر بیاندازند.((مارک روتکو))
گذشته آن است که از بودن در آن پشیمانیم. حال آن است که بهتر است در آن باشیم. آینده آن است که هنرمندان در آن به سر می برند. ((اسکار وایلد))
همه می خواهند به فهم نقاشی برسند. چرا هیچ کس تلاش نمی کند آواز پرندگان را درک کند؟ ((پابلو پیکاسو))
هنر معشوقه ای حسود است و اگر مردی استعداد نقاشی،شعر،موسیقی و معماری یا فلسفه داشته باشد،شوهری بد و مشکل ساز خواهد بود.((رالف والدر امرسون))
هنر در حد عالی خود می تواند پیش از فهمیده شدن ارتباطش را بر قرار کند.
((تی.اس.الیوت))
در هنر باید وجود ندارد ، هنر آزاد است.
((واسیلی کاندینسکی))
هر انسانی در کودکی هنرمند است مشکل این است که چه کنیم تا در بزرگسالگی هنرمند باقی بمانیم. ((پابلو پیکاسو))
اگر شوهر من روزی در خیابان زنی شبیه به نقاشی های خود را ببیند بیهوش می شود و به حال مرگ می افتد. ((همسر پیکاسو))

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

شب بخير : سرودهای زیبااز شاعر معاصر اشکان مازندرانی


سرودهای زیبااز شاعر معاصر اشکان مازندرانی

تاريخ تولد: شنبه 5 مرداد 1364
کشور: ايران شهر: زنجان

تندرستان را چه داند درد ریش
جز به همدردی نگویم درد خویش

گفتن از زنبور بی حاصل بود
با یکی در عمر خود ناخورده نیش

تا تو را حالی نباشد همچو ما
حال ما باشد تو را افسانه پیش

سوز من با دیگری نسبت مکن
او نمک بر دست و من بر عضو ریش

ليست دفتر شعر ها اشکان مازندرانی
نوشته های ادبی اشکان مازندرانی
در دفتر سایت شعرنو



شب بخير
__________________:
شب
واژه ايست
دو حرفی
اما
پشت هر حرفش
هزاران
واژه در خوابست
چه راحت
چشم
به روی واژه ها
بستی!

شاعر معاصر اشکان مازندرانی

ميان باران ودريا سروده ی شاعر معاصر فرزادشجاع



شاعر معاصر فرزادشجاع

جمعه 10 ارديبهشت 1344

کشور: ايران شهر: برازجا ن

فرزادشجاع متولد 1344 درروستا ی دورودگاه از توابع شهرستان دشتستان استان بوشهرهم اکنون ساکن شهرکنگان می باشم مدت 19 سال است شعر می نویسم لیسانس هنرهای رزمی ازاولین دانشگاه بین المللی خاورمیانه وغرب آسیاونیزدانشجوی مقطع کارشناسی ارشد همین رشته وقوق لیسانس تربیت بدنی ازدانشگاه دوبلین کالیفرنیا امریکاکمربند سیاه دان پنج درسبک کیوکوشین نماینده سبک دراستان بوشهردارای مدرک داوری ومربیگری درجه یک ملی ازفدراسیون کاراته ایران هستم. اولین مجموعه شعرم به نام (با اشاره چشمانت )توسط نشرهمراه به چاپ رسید ودومین مجموعه شعرم به نام (قشنگترین گناه منی ) توسط انتشارات فراگاه روانه بازارکتاب شده است.

ليست دفتر شعر ها فرزادشجاع
نوشته های ادبی فرزادشجاع
در سایت شعر نو
ميان باران ودريا سروده ی شاعر معاصر فرزادشجاع



ميان باران ودريا

از فاصله های دور
نزدیکترین حرف هایم را به دامنت می ریزم
وقتی هنوز هم
هیچ اتفاقی را نمی شود پیش بینی نمود
امروز
وقتی کنار حرفهایم ایستادی
تمام مسافتها میان واژه هایت فروریخت
ومن
حس تازه ای را به خود پیوند زدم
تا دقیقه هایی که
میان باران و دریا
به هم پیوستند
شدم نگاهی که
میان آینه ها سرگردان می شود و
هیچکس آوازام را
به پروازهایت نمی دوزد
وقتی حوصله ام
وسعت آسمان ها را دررویاهایت رسم می کند .
شاعر معاصر فرزادشجاع

داریوش یکم- نویسنده : م.عروج


نویسنده : م.عروج ‎ق.ظ روز شنبه ٩ آبان ۱۳۸۸
تاریخ تمدن

تاریخ تولد: ۵۵١ قبل از میلاد

تاریخ درگذشت: ۴٨۶ قبل از میلاد

مرو دشت فارس - نقش رستم

بیوگرافی و زندگینامه

داریوش منتسب به یکی از خاندانهای فرعی سلسله هخامنشی است ، جد داریوش ( ارشام ) که در آن زمان زنده بود ، عنوان پادشاهی داشت و پدر داریوش ( ویشتاسب ) در پارت از حکام بود . کمتر پادشاهی در بدو جلوس به تخت شاهی مانند داریوش با مشکلات زیاد و طاقت فرسا روبرو بوده است . زیرا بعلت غیبت طولانی کمبوجیه از ایران که مدت 4 سال بطول انجامید و اخباری که در غیاب او منتشر می شد ، به تخت نشستن بردیای دروغین و کارهای او که در مدت 7 ماه برای جلب توجه مردمان ایالات کرده بود ، در نتیجه از نفوذ حکام مرکزی ، در ممالکی که تازه جزو ایران شده بودند کاست و حس استقلال طلبی آنها را تحریک کرد و هر کدام از ممالک تابعه در صدد بر آمده بودند که از ایران جدا شوند . هنگامی که مسئله گیومت مغ پیش آمد و به پادشاهی رسید موجب شد دیگران نیز به فکر سلطنت بیافتند .
داریوش در مدت قریب به دو سال مجبور بود با اغتشاشاتی که در همه نواحی مملکت او ایجاد شده بود بجنگد . داریوش برای جلب توجه قلوب مردم مصر ، به آنجا سفر کرد و در حدود 512 یا 513 ق. م اقدام به جنگ با سکاها کرد . لشکر عظیم ایرانیان از تنگه بُسفر گذشتند و تراکیه شرقی را مطیع ساختند و از دانوب عبور کردند . هدف این لشکرکشی ظاهرا برقراری امنیت در مرزهای شمالی هخامنشی بود . داریوش پس از چند هفته پیشروی در دشتهای روسیه ناگزیر بازگشت . در زمان داریوش هند غربی نیزتبعه ایران شد . مهم ترین وقایع سلطنت داریوش ، شورش شهرهای یونانی در مقابل حکومت ایران است که منجر به جنگهای مدی گردید . در لشکرکشی اول کاری از پیش نرفت . در لشکر کشی دوم ، ایرانیان در ماراتن توفیقی بدست نیاوردند . پیش از آنکه داریوش اقدام به جنگ سوم کندشورشی در مصر روی داد و توجه داریوش به آن معطوف شد . قبل از توضیح در مورد شورش مصر باید گفت که قشون ایران در جنگ ماراتن شکست نخورد بلکه عقب نشینی کرد و یکی از نواقص عمده سپاهیان ایران در زمان هخامنشی این بود که بجز آن قسمت زبده ، کع گارد جاویدان بود ، بقیه اسلحه دفاعی نداشتند . مثلا سپرهایشان از ترکه بید بافته شده بود . سربازان جاویدان هم معمولا در قلب سپاه جای می گرفتند و گاهی هم ، چنان که در ماراتن روی داد قلب قشون دشمن را می شکافتند . ولی چون جناحین لشکر ایران نمی توانستند به واسطه نداشتن سلاح همان قدر پیش روند سپاهیان جاویدان مجبور می شدند برای مساوی داشتن صف خود با باقی جنگجویان عقب بنشینند . زیرا اگر جز این می کردند ممکن بود که سپاهیان دشمن آنها را محاصره کنند . در مورد جنگ ماراتن هم احتمالا چنین شده است . اما در مورد شورش مصر باید گفت : بعضی از مورخان علت این شورش را مالیاتهای سنگینی که بر مردم مصر تحمیل می شده دانسته اند ، اما به احتمال قریب به یقین این علت درست نیست و این طغیان به دو علت روی داده است :
اولا مصریها بعلت داشتن تمدنی قدیمی و مهم ، ملتی بودند که علاقمند به آزادی و استقلال خود بودند ، یونانیها با استفاده از این روحیه مصریها آنها را بر ضد دولت مرکزی تحریک می کردند و علت آن این بود که اولا یونانیها از بزرگی و ثروت دولت هخامنشی وحشت داشتند ثانیا تمام ممالک ثروتمند و آباد آن زمان در حدود دولت ایران داخل شده بود ، پس مشخص می شود علت اصلی شورش مصریها در دوره هخامنشی احساسات ملی و مذهبی بوده که بوسیله یونانیها تحریک می شده است .
داریوش قبل از عزیمت به مصر خشایارشا را که از آتوسا دختر کوروش بود به ولیعهدی انتخاب کرد و به تدارک لشکرکشی به مصر مشغول شد که در سال 486 ق . م بعد از 36 سال سلطنت درگذشت و پسرش خشایارشا جانشین او شد . مقبره وی در نقش رستم واقع است .
اقدامات داریوش بزرگ
1 . تعدیل نظام مالیاتی ، که از ابتکارات گیومت بود را داریوش وسعت داد . پس تعدیل نظام مالیاتی یکی از کارهای وی بود
2 . اصلاح قوانین دادگستری ، داریوش قوانین مالکیت را هم تعدیل کرد که اگرچه بسود دولتی ها و منصوبین دربار بود اما همین تعدیل از یکسری هرج و مرج ها کاست
3 . تاسیس سپاه جاویدان ، عده این لشکر 10 هزار نفر بود و هیچگاه از تعداد آنها کم نمی شد چون فورا جاهای خالی را پر می کردند . بواسطه وجود این سپاه امنیت در تمام ممالک تامین می شد و بعلاوه یک سپاه 4 هزار نفری از پیاده و سواره ، از پایتخت و قصر سلطنتی محافظت می کردند .
4 . داریوش سیستمی را بوجود آورد به نام پیک و در واقع به معنای سیستم پستی یعنی خبررسانی سریع بوده است که در آن ، جاسوسان مطالب را سریعا جمع آوری کرده و به سازمان اطلاعات داریوش می رساندند .
5 . تا پیش از داریوش وضعیت معاملات چه در داخل و چه در خارج از کشور مشخص نیست اما آنچه که مشخص است . این سیستم ، سیستم داد و ستدی بوده است نه پولی . داریوش برای اینکه خود را با سیستم معاملات بین المللی وفق دهد اقدام به ضرب سکه طلایی بنام وِریک یا دِریک که مردم به هیچ وجه حق استفاده از ةآن را نداشتند و فقط دولت برای معاملاتش از این سکه استفاده می کرد . حتی ساتراپها هم از آنها استفاده نمی کردند بلکه از نقره و سایر فلزات استفاده می کردند .
6 . تاسیس سازمان چشم و گوش ( جاسوسی ) ، یعنی ماموران آن در هر کجا که بودند مثل این بود که چشم شاه می دید و گوش شاه می شنوید . آنها وضعیت پادگانها ، وضعیت مالی و ... را جمع آوری کرده و به نزدیکترین دفاتر جاسوسی می رساندند .
7 . داریوش عقیده داشت که ابتدا باید اقتصاد را درست کرد و بدین جهت از سارد تا شوش ، جاده شاهی را بوجود آورد که طول آن 2500 کیلومتر بوده است . و در طول مسیر ، بین صد تا صد و ده کاروانسرا وجود داشت ، یعنی فاصله بین هر کاروانسرا 25 کیلومتر بوده است . کار این کاروانسراها در موقع جنگ ، اختصاص به کاروانهای نظامی پیدا می کرد و در زمان صلح کار آنها حمایت از مال التجارهکاروانها ، دادن غذا و آذوقه به آنها و ... بود .
8 . داریوش در فاصله بین دریای سرخ و رود نیل ترعه ای بوجود آورد و در آن کتیبه ای نقش کرد . این ترعه همان کانال سوئز است .
9 . داریوش امپراطوری هخامنشی را به 20 تا 22 ساتراپ تقسیم کرد که در نتیجه آن ، هم از موضوع منطقه ای شدن مناطق جلوگیری می کرد و هم بیشتر و راحت تر ، مالیاتها را جمع آوری می کرد . هر بخش را به یک نفر شهربان سپرد که هم از نظر امنیتی ، دولت تامین باشد و هم از نظر مسایل دیگر . همچنین برای کمک به والیان و نیز برای اینکه کارها در دست یک نفر نباشد دو نفر از مرکز مامور می شدند ، یکی برای فرماندهی قشون محلی یا ساخلو و دیگری به اسم سردبیر و در واقع مفتش مرکز ایالات بود و مقصود از ایجا این شغل این بود که مرکز بداند احکامی که به والی صادر می گردد اجرا می شود یا نه .
10 . داریوش تعدادی از مخالفین خود را سرکوب کرد که برای تعداد آنها ، داریوش هیچگاه عدد درستی ذکر نکرده است ، اما آنچه مسلم است در زمان وی 19 منطقه طغیان کردند که داریوش می گئید من همه آنها را کُشتم .
11 . داریوش کاخهای شوش و تخت جمشید را ساخت .
نویسنده : م.عروج
از سایت :

http://shabtub.persianblog.ir/

۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

دلی در گِل / فصل خزان / سروده ها ی زیبای شاعر معاصرآقای محمد صادق



دلی در گِل وفصا خزان سروده ها ی زیبای شاعر معاصرآقای محمد صادق

تاريخ تولد: جمعه 15 تير 1363
کشور: ايران شهر: تهران

دفاتر در سایت شعرنو:

ليست دفتر شعر ها محمد صادق
نوشته های ادبی محمد صادق
www.shereno.com


دلی در گِل
______________:

خاکیست دل، حالِ هوا هَم سخت بارانیست
گِل گشتن از احوال تقدیر بیابانیست
تنها تو میفهمی فقط این کفشها، آری
ردی ز افکار هراس انگیز شیطانیست
آنها که فهمیدند باران را نترسیدند
در کوچه های شهر امشب جایشان خالیست
رو قاصدکها را خبر کن تا خبر گیرند
دیوانه ها مردند!تنها یادشان باقیست
زخم زبانهای کمان مردم بی عار
کشتست جمعی را چنین ، این زخمها کاریست
آن کوی را آنجا مگر پیدا کنم ، آخِر
با این نشانی ها! یقیناً یار اینجانیست

88/2/8
قافیه ها به عمد اینگونه هستند!

www.areni.blogfa.com

به ما سر بزنید و نقد بفرمائید



فصل خزان...........

روزگاریست خموش
آه ها ، سرد و همه پالان پوش
صحبت قالیُ گلهای بِراه
صحبت بارش برف سوزش باد
باز هم صحبت بیمار چَموش
باز هم تَق تَق چوب
باز هم آتش و دود
بازهم منقل و کرسی ها جوش
گوش کن خِش خِش زیبا را گوش
می رسد بوی نهال
چه کسی کاشت درختی را باز
باغبان در چه هوایی است دگر
و هنر
دغدغه تازه آنست مگر
این درخت گریان ، آن درخت گریان
چه کسی کرده زمین را پر اشک
اشکهایی چالاک
اشکهایی غمناک
این چه اشکیست مثال خاشاک
آفتابی مرطوب
به بلندای هجایی مکتوب
چشمه ها یخ زده اندر دل جوب
لرزه افتاده به تَن وقت غروب
این چنین خواهش دست
میرسد دست به دست
هُرم باریک نفسهای دو کودک که نشستند،کنار یک جَست
مگر اینجا چه شده است؟
دستهایی لرزان
کُت هایی آویزان
پیچش هر وَزشی طنازان
آسمان معرکه در کوچ پرستو ،غازان
دشتها روید از این جمع قَلمو بازان
می رسد بوی گل ، پائیزان

پائیز 83
شاعر محمد صادق

Philosophy questions code فلسفه ي بي سوالي .به قلم اقای مهدی صادقیان ( * ترانه سرا)



معرفی نامه ی اقای مهدی صادقیان:

تاريخ تولد: شنبه 10 شهريور 1352

کشور: ايران شهر: تهران

من زاده شهر شاعر شوريده باباطاهرم ولى خودم شاعر نيستم گاهى در کوچه هاى خلوت و تنهايى خويش کلماتى ميابم و رديف مى کنم و به خيالم شعر ترانه و غزل .......است

09126083006
دفاتر ایشان در سایت شعرنو:

ليست دفتر شعر ها مهدی صادقيان
نوشته های ادبی مهدی صادقيان

www.shereno.com

Philosophy questions code فلسفه ي بي سوالي

نوشته شده در 13/8/1388 - 22:11 توسط مهدی صادقيان در موضوع ادبی و هنری

Philosophy questions code
اي شــعرهـاي ســـــرزده ي لاابـــالــــي ام Poems or suddenly have a Laabaly
بچّــه مـــحـــلّ ِغربتي ِ ايـــن حـــوالـــي ام Children roam around my place


مبــــهم تـــرين معـــادلـــه ي جــبر ِ بودنـم Most vague algebra equation Bvdnm

بي پاســـخ است؛ فلـــسفه ي بي سـوالي ام! Unanswered is the code philosophy have questions!

در هر دقيـــقه دور شمـــا چـــرخ مي زنـم Per minutes away you'll wheel

اين روزهـــا كه بي رمـق و دست خالي ام These days that I spent and empty-handed



آه ! Oh! اي نشـــانه هــاي دل ِ زخمي از زمان Symptoms of heart or wounded from the time of

من سالهاســت گم شده ي خوش خيـــالي ام For years I've lost a good imaginary


از تـــار و پود پازده چيـــزي نمــانده است Warp and woof of what leading Pazdh

فـــكر ظــهور معـــجزه اي روي قــالي ام! Think the emergence sign on my carpet!


ديـــگر بهــــار سبز دلـــم گــل نمـــي دهـد Other green spring flowers I can not

امســــال هـــم اســـير تب خشـــكســـالي ام The drought this year have fever


فلسفة أسئلة البرمجية
اي شــعرهـاي ســـــرزده ي لاابـــالــــي ام قصائد أو فجأة من Laabaly
بچّــه مـــحـــلّ ِغربتي ِ ايـــن حـــوالـــي ام الأطفال يتجولون في أنحاء مكاني


مبــــهم تـــرين معـــادلـــه ي جــبر ِ بودنـم معظم غامضة الجبر المعادلة Bvdnm

بي پاســـخ است؛ فلـــسفه ي بي سـوالي ام! هي الفلسفة التي لم يرد عليها رمز لديك أسئلة!


در هر دقيـــقه دور شمـــا چـــرخ مي زنـم في دقائق معدودة عليك عجلة

اين روزهـــا كه بي رمـق و دست خالي ام في هذه الأيام التي قضيت وخالي الوفاض



آه ! أوه! اي نشـــانه هــاي دل ِ زخمي از زمان أعراض القلب أو الجرحى من وقت

من سالهاســت گم شده ي خوش خيـــالي ام لسنوات لقد فقدت جيدة وهمي



از تـــار و پود پازده چيـــزي نمــانده است اللحمة والسدى ما يؤدي Pazdh

فـــكر ظــهور معـــجزه اي روي قــالي ام! أعتقد أن ظهور علامة على بلدي السجاد!


ديـــگر بهــــار سبز دلـــم گــل نمـــي دهـد زهور الربيع الأخضر أخرى لا أستطيع

امســــال هـــم اســـير تب خشـــكســـالي ام الجفاف هذا العام قد حمى اسير


اين هم ترجمه ژاپني

哲学の質問のコード
اي شــعرهـاي ســـــرزده ي لاابـــالــــي ام 詩や突然Laabalyている
بچّــه مـــحـــلّ ِغربتي ِ ايـــن حـــوالـــي ام お子様は私の場所の周りを歩き回る


مبــــهم تـــرين معـــادلـــه ي جــبر ِ بودنـم ほとんどの漠然とした代数方程式Bvdnm

بي پاســـخ است؛ فلـــسفه ي بي سـوالي ام! 未回答のコードを哲学です質問がある!


در هر دقيـــقه دور شمـــا چـــرخ مي زنـم 分あたりの距離にありますホイール

اين روزهـــا كه بي رمـق و دست خالي ام 私は 、 過ごし 、 空のこれらの日左利き



آه ! ああ! اي نشـــانه هــاي دل ِ زخمي از زمان 心臓の症状や時間からの負傷者

من سالهاســت گم شده ي خوش خيـــالي ام 年間消えてしまった架空の良い



از تـــار و پود پازده چيـــزي نمــانده است 縦糸と何Pazdhをリードする横糸

فـــكر ظــهور معـــجزه اي روي قــالي ام! 私のカーペットの上に出現記号を描く!


ديـــگر بهــــار سبز دلـــم گــل نمـــي دهـد 他の緑の春の花私はできません

امســــال هـــم اســـير تب خشـــكســـالي ام 干ばつは 、 今年発熱اسيرている




به زبان هاي ديگه هم هست البته خواندنش براي دوستان مشكله

دلمشغولی های شاه سلطان حسین



فرمانروای شهر از دیدار شاه سلطان حسین صفوی باز می گشت . بزرگان و ریش سفیدان شهر به دیدار سالار شهر خویش رفته و از حالا شاه ایران زمین جویا می شدند .
فرمانروای شهر گفت : شاه شاداب و آسوده هستند در زمانی که من در مجلس گفتگوی ایشان با بزرگان بودم دیدم ایشان ریز امور کشور را در اختیار دارند قیمت همه اجناس ، سود بازآریان ، میزان خمس ، تعداد مسافران سفر حج ، مشهد و کربلا را به خوبی می دانند و از زندگی خصوصی فرمانروایان شهرهای ایران آگاهند . به این مجموع آگاهی ایشان را از زندگی خصوصی و درس علما را نیز بیفزایید ، این نشان می دهد کشور هیچ مشکلی ندارد
یکی از ریش سفیدان خردمند از جای برخواسته و گفت خدا خودش این کشور را نگهدارد . پادشاهی که چنین سرگرم اندرون کشور است کی به برون آن می نگرد .
سخن آن پیر خیلی زود آشکار شد . دودمان صفویه بدست تعدادی راهزن سرنگون گشت . اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : آدمی تنها زمانی دربند رویدادهای روزمره نخواهد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنها در حال پرواز باشد .

شاه سلطان حسین به روزمرگی دچار بود تمام هوش خود را برای نگهداری و نگهبانی از چیزهای خرد و بی ارزش بکار گرفته و بیشتر انباردار خوبی بود تا فرمانروایی که باید نظر به آینده کشور داشته باشد .

ادامه مطلب در آدرس زیر :
http://www.esteghlali.com/forums/showthread.php?p=72434

سخنان حکیمانه به کوشش مینا مقدادی -mina28

نادر شاه افشار : لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است که پیران ، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببینم .
جبران خلیل جبران : همه آنچه در خلقت است ، در درون شماست و هر آنچه درون شماست ، در خلقت است.
دوکلوس : جوانی صندوق در بسته ای است که فقط پیران می دانند درون آن چیست .
اُرد بزرگ : پیران فریبکار، آتش زندگی جوانانند .
کانت: چنان باش که به هر کس بتوانی بگویی "مثل من رفتار کن".
جبران خلیل جبران : آرامش گهواره ای ست بر دامن خاک و سنگ پله هایی به جانب افلاک .
اُرد بزرگ : پیامد دانایی ، پذیرفتن بایسته هاست .
کارول بیکر : مطیع مرد باشید; تا شما را بپرستد.
جان اشتنبک : بزرگترین امید آن است که امید را به قصد کشت کتک بزنیم .
چارلز کیترنیک : مشکلی که خوب تشریح و حلاجی شده باشد نصفش حل شده است.
فردریش نیچه :تنها بدان خدایی ایمان دارم که رقص بداند.
ارد بزرگ : پرتگاه می تواند بر آورنده روان و یا کشنده تن باشد .
بزرگمهر : خود رایی و خودبینی ، همه کام و مراد خود طلبیدن و دیگران را نامراد و خوار و زبون خواستن ، راه اهرمن ، و دل به بهی و نیکی سپردن راه یزدان است .
جبران خلیل جبران : چه حقیر است و کوچک ، زندگی آنکه دستانش را میان دیده و دنیا قرار داده و هیچ نمی بیند جز خطوط باریک دستانش. در خانه نادانی ، آینه ای نیست که روح خود را در آن به تماشا بنشیند .
نادر شاه افشار : برای اراضی کشورم هیچ وقت گفتگو نمی کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می آورم .
جین پورتر : نجیب زادگی بدون تقوی همچون قاب انگشتری زیباست که نگین جواهر نداشته باشد .
جولیا کامرون: خالق بزرگ خلاقیت به ما اعطا کرده است. پیشکش ما نیز به او به کار بردن آن خلاقیت است.
آگارادو : حوادث مشهور دوران گذشته جهان را مروری بکنید ، تا شما هم مثل من این حقیقت را بپذیرید که بزرگترین جنایات همه با کوچکترین دستها انجام گرفته است .
ارد بزرگ : پر حرفی در هنگام اندرز ، از اثر آن می کاهد .
ابوفور : آینده اجتماع در دست مادران است . اگر جهان به مبانجیگری زن گرفتار شود ، تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد .
فردریش نیچه :زندگی بدون موسیقی اشتباه است.
جرجی تایلر : مغرور بودن به دانش خود ، بدترین نوع جهالت است .
جونسون : هیچ چیز غرور مرد را مثل شادی زنش ارضاء نمی کند ، چون همیشه آنرا مربوط به خود می داند
ارد بزرگ : پشیمانی، اولین گام برای پوزش است.
اندرو ماتیوس : شانس هرگز کافی نیست
بزرگمهر : خرد بر سر جان چون افسری تابنده است و مدارا و مهربانی به قدر همسنگ خرد است .


منبع :
http://www.iran20.com/blog.php?user=mina28&blogentry_id=37705

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان