مجله الکترونیکی شعر وازنا-http://www.vazna.com



مطالبی درباره ی مجله ی وازنا _به تحریر مدیریت محترم وازنا":
http://www.vazna.com

درباره ی ما ...

مجله الکترونیکی « وازنا » مجله تخصصی شعر است . تخصصی نه به معنای دانشگاهی آن ، بلکه به این معنا که این مجله فقط به شعر می پردازد . نقد شعر ، معرفی کتابهای شعر ، اخبار شعر ، ترجمه شعر ، مباحث نظری مربوط به شعر و ... و مهم تر از همه خود شعر .

چرا « وازنا »
_____________
ما برای نام مجله دنبال یک واژه ی ساده که هم راحت نوشته شود و هم راحت خوانده شود ، در عین حال خوش آهنگ هم باشد ، تکراری هم نباشد و ... بودیم . فکر کردیم چه بهتر از این که به شعر نیما مراجعه کنیم و از میان ده ها واژه ای که نیما برای نخستین بار وارد شعر فارسی کرده است ، یکی را برگزینیم . به چند واژه رسیدیم ، بعضی ها تکراری بود ، یعنی دیگران استفاده کرده بودند ، بعضی ها تلفظ شان سخت بود ، بعضی ها بیش از سه هجا داشتند و ... تا این که به وازه ی « وازنا » رسیدیم و فکر کردیم این همان نامی است که در جستجویش هستیم . وازنا نام کوهی است در یوش ، رو در روی خانه ی نیما و نیما در شعر معروف « برف » از آن نام برده است .
صبح پیدا شده از آن طرف کوه « ازاکو » اما
وازنا پیدا نیست .


تحریریه « وازنا »
__________________________
ما یک گروه ده نفره ایم . گروهی که اغلب نفرات آن از طریق زنده یاد منوچهر آتشی به هم مربوط شده اند . بیش از نیمی از اعضای گروه از سال 81 عضو کارگاه شعر استاد آتشی در موسسه کارنامه بوده اند . پس از خاموشی چراغ تابناک کارگاه کوچک ما در آبان 84 ، نخستین جلسه را بی حضور استاد و با یاد او برگزار کردیم . جلسات بعدی را هم برگزار کردیم . اینبار با حضور حافظ موسوی که همه از قبل با او آشنا بودیم و استاد آتشی گاهی از او و شعرهایش برای ما گفته بود . حالا هم داریم جلسات هفتگی مان را برگزار می کنیم . دوستان دیگری هم به جمع اولیه افزوده شده اند . شده ایم یازده نفر که به ترتیب حروف الفبا عبارتند از : سوری احمد لو – علی ثباتی – مهسا حسنی – فاطمه جنتی – کتایون ریز خراطی – خانم کتابی – سعدی گل بیانی – حافظ موسوی و حسن ملایی
وازنا تریبون شاعران کارگاه شعر کارنامه
_________________________________
بی هیچ تعارف هدف اول ما در وازنا این است که کارهای خودمان را عرضه کنیم . وازنا تریبون اعضای کارگاه شعر کارنامه است . ما شعرها و مقالاتمان را در وازنا عرضه می کنیم و امیدواریم بتوانیم با مخاطبان اصلی خودمان که شاعران و علاقمندان شعر و ادبیات هستند ، ارتباط برقرار کنیم .

ما بسیار مایلیم که این ارتباط دو طرفه باشد . امیدواریم خوانندگان ، شاعران و منتقدان گرانقدر و همه ی کسانی که شعر برایشان « مسئله » است ، و مسئله مهمی هم هست ، در مورد کارهای ما اظهار نظر کنند . ما با آغوش باز از انتقادات استقبال می کنیم .

وازنا دریچه ای است برای گفتگو ما از شما دعوت می کنیم که در این گفت و گو شرکت کنید .
وازنا تریبون همه ی اهالی شعر
_______________________________
هدف دوم ما که باز هم بی هیچ تعارف مهم تر از هدف اول ما است این است که می خواهیم به سهم خودمان فضایی برای شعر و شاعان کشورمان فراهم کنیم .
ما می دانیم که شعر امروز فارسی طیف رنگارنگی از سلیقه ها را در بر می گیرد . ما هم سلیقه خودمان را داریم . اما معتقدیم شکوفایی شعر و ادبیاتمان در گرو تعامل همین سلیقه های رنگارنگ است .
بنابراین خواهیم کوشید سیمای واقعی شعر امروز ایران را – در حد خودمان – در وازنا نشان دهیم .
کتابهای جدید شعر را معرفی خواهیم کرد .
درباره ی بخش ادبی مجلات و روزنامه ها اظهار نظر خواهیم کرد . با شاعران و منتقدان به گفت و گو خواهیم نشست . ما هر چیزی را به شعر مربوط باشد به خودمان مربوط می دانیم .

اما ...
اما قطعا توان ما محدود است . ما که نمی توانیم همه ی این کارها را با اتکا به جمع کوچک خودمان به انجام برسانیم بنابراین دست یاری به سوی شما دراز می کنیم .

- برای ما شعر بفرستید .
- برای ما مقالات و ترجمه هایتان را بفرستید .
- نظرتان را درباره شعرها و مقالات وازنا برای ما بنویسید .
_ اشکالات کارمان را به ما یادآوری کنید . برای شکوفایی شعر و ادبیات ، _هیچ راهی دشوارتر و در عین حال ثمر بخش تر از راه گفت و گوی انتقادی وجود ندارد . با ما در این راه همراه شوید .

تحریریه وازنا
3/12/1384
سرمقالهی هفدهمین شماره وازنا:
http://www.vazna.com/article.aspx?id=2481
شاعر می‌میرد، شعر ماندگار است

نویسنده: حافظ موسوی

آبان امسال چهارمین سالگرد درگذشت منوچهر آتشی‌ست، باورم نمی‌شود که به همین زودی چهار سال از مرگ او گذشته و ما دوستان و شاگردان او چهار سال است که او را ندیده‌ایم.

ندیده‌ایم؟!... نه‌، این‌طور نیست. آتشی در سطر سطر شعرهایش حضور دارد. آتشی هنوز با ما و در ماست. با همان صدای خسته‌ی خشدار، با همان چشم‌های شوخ و نگاه‌های مهربان. با همان بی‌قراری‌ها، اضطراب‌ها و دل‌نگرانی‌هایش...

اما کاش بود و این روزها را می‌دید. آتشی این روزها را از پیش دیده بود. تساهلی که در او بود و ما را به خرده‌گیری و انتقاد از او وامی‌داشت، از جنس تساهل جنبش‌سبزی بود که او دیده بود، می‌دید و ما نمی‌دیدیم، یا دست کم خود من نمی‌دیدم. آتشی رخنه‌ی شعله‌های سبز را در حریم‌های ممنوعه دیده بود و به آن دل بسته بود و به سهم خود از نفس خویش در او می‌دمید و برای او اصلاً مهم نبود که چهار سال پس از مرگ او، کسی که بر مسند رسانه نشسته است درباره‌ی او چه خواهد گفت و چطور از آب گل‌آلود به گمان خود، ماهی خواهد گرفت. او نماند که این‌ها را ببیند، ولی دیده بود. اما کاش بود و می‌دید که هنوز کارگاه شعرش تعطیل نشده است و بچه‌ها، حتی جدی‌تر از قبل دارند کار می‌کنند و شعر می‌نویسند. کاش بود و می‌دید که کتاب‌های سوری، کتایون، سعدی و آذر درآمده است و بازتاب‌های درخوری یافته است.
دنباله متن در
http://www.vazna.com/article.aspx?id=2481
_______________________________********____________________

سرمقاله شانزدهمین شماره وازنا:

سوری احمدلو:
اساس شعر بر تفکر است و طبیعی‌ست که مقوله‌ی تفکر، اساس فلسفه است. اگر فلسفه دیریاب است، شعر هم گرچه در لباس واژه‌گانی ساده [و چه بهتر که با زبانی قابل ارتباط و دوست داشتنی] ارائه گردد، در محتوا چنان نیست که هر مخاطبی را با اندک توانی در زمینه‌ی درک مسائل مختلف، به خود جذب کند. در نتیجه از جرگه‌ی مقولات قابل فهم یا آسان‌یاب دور می‌گردد، و این دیگر مشکل شعر امروز نیست، که مشکل مخاطب است.

مطلب کامل در مجله وازنا


انزوا برادر من است – مصاحبه شهاب مقربین
سعدی گل‌بیانیه وازنا
www.vazna.com
می‌‌گویند جامعه‌‌ی ما ناموزون است. ما هر یک، به‌ عنوان افراد جامعه هم ناموزونیم. در بعضی رفتارها مدرن، در بعضی پسامدرن و در جاهایی سنتی هستیم. این ویژگی به همان خصیصه‌‌ی چسبنده بودن امر فرهنگ برمی‌‌گردد. در شعر هم اگر شاعر صادق و صمیمی باشد (یعنی ادا در نیاورد و نخواهد چیزی را که درونی‌‌اش نشده، به‌‌صرف مد روز بودن، ارائه کند)، تجربه‌‌های شاعرانه‌‌اش، گذشته از تجربه‌‌های زندگی، شرایط نشو و نما و صد البته آموخته‌‌هایش، از فرهنگ غالب بر شخصیت‌‌اش جدا نیست. و این همه را گفتم تا گفته باشم که من شعرم را می‌‌نویسم و می‌کوشم چیزی را بنویسم که در من هست؛ در من واقعی.

مطلب کامل
_____________در مجله وازنا____________

یادداشتی به یاد دوم مهر و تولد آتشی بزرگ
سوری احمدلو

[ای برگ‌های سبز/ دست مرا شفا دهید/ تا بوته‌های نور و طراوت را/ در غارهای وحشت و خاموشی/ به رشد آفتابی خویش/ یاری کنم./ ای آب‌های روشن/ چشم مرا شفا دهید/ تا از سراب‌های فریب‌‌آور/ سرچشمه‌های روشن پاکی را/ یاری کنم/] (دیدار در فلق)

مطلب کامل
_____در مجله وازنا__________________
گزارش رونمایی آخرین مجموعه شعر محمدعلی سپانلو، «قایق‌سواری در تهران»
بهار علیزاده

مراسم رونمایی آخرین مجموعه شعر محمدعلی سپانلو، «قایق‌سواری در تهران» که به‌تازگی توسط نشر افق منتشر شده، سه‌شنبه ۳۱ شهریور با حضور محمدعلی سپانلو، احمدرضا احمدی، مدیا کاشیگر، محمود دولت‌آبادی، جواد مجابی، حافظ موسوی، شمس لنگرودی، هوشیار انصاری‌فر، فرزام شیرزادی و جمعی از اهالی فرهنگ و ادبیات برگزار شد.

مطلب کامل
______در مجله وازنا__________________
شرح حال و زندگی‌نامه‌ی ادوین آرلینگتن رابینسون
سوده جمالی

سبک شعری ِ رابینسون نشانگر ِ پایان ِ احساسی‌گری ِ باروک ِ در شعر ِ اواخر ِ قرن ِ نوزده است. مشهورترین شعرهایش روایت ِ مصائب ِ اشخاص در شهرهای کوچک را به نمایش در می‌آورد. اما او یک فیلسوف ِ روشمند نیست. با وجود ِ لحن ِ غم‌زده و کنایه‌آمیز و پایان‌های تراژیک ِ اشعارش، باور به خدایی متعالی و نیز به ارزش‌های انسانی به چشم می‌خورد.
مطلب کامل
________در مجله وازنا_______________

ترجمه‌ی مصاحبه‌ای با ادوین آرلینگتن رابینسون
زهره اکسیری
رابینسون: شعر زبانی‌ست که از طریق واکنشی کمابیش احساسی چیزی عموماً غیر ِ قابل ِ بیان را به ما می‌گوید. تمام ِ شعرهای واقعی، کوچک و بزرگ، این کار را انجام می‌دهند... به نظر ِ من شعر دو شاخصه دارد: شعر در نهایت غیر ِ قابل ِ تعریف و غیر ِ قابل تردید است. شعر ِ حقیقی شعری‌ست که غالباً به نوعی قطعیت معطوف است. تعریف ِ من از شعر را بر اساس ِ میزان ِ قطعیتی‌ست که می‌تواند تماماً در شعر ِ حقیقی وجود داشته باشد.
مطلب کامل
________در مجله وازنا_______

نگاهی بر بوطیقای ادوارد ارلینگتون رابینسون (۱۹۳۵-۱۸۶۹)
زهره اکسیری

اشعار ِ رابینسون را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: اشعار ِ غنایی شامل ِ تصنیف‌ها، طرح ِ شخصیت‌ها و درام‌های روان‌شناختی، و نیز اشعاری که از هر جهت دراماتیک‌اند جز از نظر ِ فرمی. اما نه این درام‌ها را می‌توان بازی کرد و نه این سرودها را می‌توان آواز خواند. زاویه‌ی دید ِ شعر دراماتیک است و احساس ِ آن غنایی. رابینسون سادگی را در اشعار غنایی‌اش به اوج می‌رساند. او با نیرو و ضرافتی مثال‌زدنی اندیشه و احساس ِ انسان را استادانه بیان می‌کند. استعداد و توانایی ِ او در بازنمایی ِ تخیل ِ روحانی و گشودن ِ رشته‌های اندیشه و احساس قابل ِ تحسین است.
مطلب کامل
________در مجله وازنا____________
ترجمه‌ی شعر «ضیافت آقای فلاد» ادوین آرلینگتن رابینسون
سوری احمدلو

خوب جنابِ فلاد، ما خيلی وقته همو این جوری ندیدیم،
و خیلی هردو مون عوض شديم،
من از اون موقع که آخرين بار
...یک پیک با هم زدیم می‌ترسم. به خونه خوش آمدی!"
مطلب کامل
_______در مجله وازنا_______
ترجمه‌ی دو شعر از ادوین آرلینگتن رابینسون
زهره اکسیری

تنها یک صدا
که می‌شنوم چون میزانی
از موسیقی ِ همایونی ِ فراموش شده
که نواخته می‌شود وقتی انگشتان زیبای فرشته‌وار، ندانسته،
برگ‌های مرده را به تاج‌های گل، در جای خالی ِ گل رُز می‌بافند.
مطلب کامل
________در مجله وازنا________
ترجمه‌ی شعر «مینیور چیوی» اِدوین آرلینگتون رابینسون
هانا حقیقی

مینیور برای نبوده‌ها افسوس می‌خورد،
خیال‌بافی می‌کرد و از کار دست می‌کشید؛
رؤیای تب و کاملوت را می‌دید،
و نزدیکان پریامب را.
مطلب کامل
_____در مجله وازنا____________

ترجمه‌ی دو شعر از ادوین آرلینگتن رابینسون
فروغ رخشا

میان دیوارهای شکسته و خاکستری
بادها می‌وزند صفیرکشان و اندوه زده؛
همه رفته‌اند.
نه کسی امروز
تا سخن بگوید با آن‌ها از نیک وبد؛
نیست حرفی برای گفتن.
مطلب کامل
______در مجله وازنا___________
ترجمه‌ی شعر «بافه‌های گندم» ادوین آرلینگتن رابینسون
شادی عصاره‌پور

بدینسان بر زمینی که روزی خوش ندیده است،
روزها از پی روزها خوش می‌روند
هزار بافه‌ی طلایی خفته آن‌جا،
رخشنده و خاموش، نه بسی دور زمانی ـ
هزار دخترک مو طلایی انگار
از جایی که خفته بودند برخاستند و دور شدند.

مطلب کامل
_____در مجله وازنا_______________
ترجمه‌ی «ریچارد كوری» ادوین آرلینگتن رابینسون
علی مسعودی‌نیا

همچی كه ریچارد كوری پا می‌‌ذاشت تو میدون ِ شهرِ ما،
محوِ تماشاش می‌‌شدن جماعتِ توی خیابون:
از نوک پا تا فرق ِ سر یه پارچه آقا
خوش‌‌‌خلق و تر و تمیز، و به شكل شاهانه‌‌ای عینهو نی‌ قلیون

مطلب کامل
________در مجله وازنا________
هنر، هنرمند، تعهد
عباس گلستانی

عده‌ای مثل مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی معتقدند که هر گونه تلاش برای توضیح نظری و عقلانی آفرینش هنری، نشانه‌ای از زوال هنر است و عده‌ای دیگر مانند د. ژرمیک و روسکین به این اعتقاد دارند که هنر از حقایق عینی تهی‌ست و اصلا‌ً کاری به این موضوع ندارد که در بیرون از انسان چه واقعیت‌هایی وجود دارد بلکه آن‌چه مورد نظر است فقط جنبه‌ی روانی و ذهنی انسان و اشیاء است. گروهی دیگر هنر را یکی از شکل‌های وجدان اجتماعی تلقی می‌کنند.

مطلب کامل
______در مجله وازنا___________
یادداشتی بر کتاب «شعر و واقعیت + قطعات عمودی»

سعدی گل‌بیانی

شاید مهم‌ترین کتابی که بهروز صفدری (مترجمی که دانش‌‌آموخته‌‌ی جامعه‌شناسی و ساکن فرانسه است)، به فارسی برگردانده‌است «جامعه‌ی نمایش» اثر گی دو بور موقعیت‌‌گرای فرانسوی‌ست. از جمله‌‌ی کتاب‌های دیگری که صفدری ترجمه کرده‌است می‌‌توان «رسوایی شاعران» اثر بنژمن پره، «شرحی بر چنین گفت زرتشت» اثر پی‌‌یر اوبن سوفرن و «اینک آن انسان» اثر فردریش نیچه را نام برد. کتاب «شعر و واقعیت...» ترجمه‌ای‌ست از دو کتاب به همین نام نوشته‌‌ی روبرتو خوارز شاعر آرژانتینی و نشر بازتاب نگار آن را در سال ۱۳۸۷ روانه‌‌ی بازار کتاب کرده‌است.

مطلب کامل
______در مجله وازنا______________

ترجمه‌ی ترانه‌ای از باب دیلن، به همراه بیوگرافی مختصر
علی‌رضا ملیحی

برای این‌که بتونی صدای گریه‌ی مردم رو بشنوی،
مگه چند تا گوش باید داشته باشی؟
دیگه چند نفر باید بمیرن تا بفهمیم که جون آدم‌‌های زیادی گرفته شده؟
کسی به جواب این سؤالا دسترسی نداره، دوست من.
کسی به جواب اینا دسترسی نداره.
مطلب کامل
______در مجله وازنا___________
ترجمه‌ی شعر «مرا به یاد آور» کریستینا روزتی
سیاوش ضمیران

مرا به یاد آور
آن‌گاه که خواهم رفت
آن‌گاه که به سرزمین سکوت خواهم رفت
آن‌گاه که دستان تو دیگر
جایی برای آرمیدن من نخواهد بود

مطلب کامل
_______در مجله وازنا_______
ترجمه‌ی شعر «گفتگو با خاكستر پدرم كه در گنجه نشسته و گوش می‌كند» از لیزا زران، به همراه بیوگرافی مختصر
نسترن وثوقی

بدون چشم‌ها، پدرم هنوز به اطراف می‌نگرد
او می‌بیند که سعی می‌کنم چه کاری انجام دهم.
می‌بیند که بزرگ شده‌ام
با تأثیرپذیری کم‌تری از مرگ‌اش.
نیاز مرا برای جواب‌هایش، که فقط او می‌تواند برآورده کند، می‌فهمد
_دنباله ی متن در مجیه وازنا________
http://www.vazna.com/
__________________________________________________
ترجمه‌ی دو کوتاه‌سروده‌ از غادة‌السمان؛ چکامه‌‌سرای سوری
ستار جلیل زاده

خیره می‌شوم به تبرهایی که
در خواب‌اشان به سوی گردن‌‌ها روانه‌‌اند
و از دشتِ غربت‌‌ام،
یارانِ دیروزم را می‌‌خوانم،
و گردن‌‌ام را هراسان لمس می‌‌کنم
مطلب کامل در
http://www.vazna.com/
____________________________
ترجمه‌ی دو شعر از شاعر آمریکایی لی بلنتاین -Lee Ballentine
علی‌رضا زرین
بگذار دختران‌ات برقصند
و امواج گیسوان‌شان
از پشت‌شان فرو بریزد
و تالار را خفه کند
نوازندگان، هرزه درآیند

مطلب کامل
http://www.vazna.com/

معرفی کتاب «مرا گنجشک توی چشم بگیر»
سعدی گل‌بیانی

مجموعه شعر «مرا گنجشک توی چشم بگیر» سروده‌ی محمد ذوالفقاری، شاعر جنوبی‌ست. این مجموعه شعر ۲۲ قطعه شعر سپید را در بر‌می‌گیرد و توسط نشر داستان راهی بازار کتاب شده است.

مطلب کامل در:
http://www.vazna.com/

معرفی کتاب «یکی مرا به کلینیک معرفی کند»
سعدی گل‌بیانی

آدم این شعرها آدمی‌ست که می‌داند که سعی می‌کند تنهایی پوسیده‌اش را پشت رابطه‌های پوچ پنهان کند. آدمی ‌که می‌داند، پیچیدگی‌های زندگی مدرن، با کار و ترافیک و کوچه‌های دوست‌نداشتنی دودآلوده و سرگشتگی‌های فکری و آن معنای بلندی که دیگر نیست تا تو در سایه‌اش دراز بکشی پا روی پا بیندازی و کلاه‌ات را روی صورت‌ات بگذاری و چرتی بزنی، آن‌قدر مساله‌ی مزخرفی است که حتی اهمیت آن را ندارد که تلاش‌ات را برای پنهان کردن تنهایی‌ات جدی بگیری.

مطلب کامل
http://www.vazna.com/
معرفی کتاب «دلم گواهی باران نمی‌دهد به ابرها بگویید!»
سوری احمدلو

شعرها در بستری حسی اجرا می‌شود و مخاطب مشخصی دارد. نوعی بیان عاطفی و حدیث نفس که به اجراهایی قوی منجرنمی‌گردد، و یک‌نواختی و تکراری که بر شعرها حاکم است اغلب با اطناب همراه می‌گردد.

مطلب کامل
http://www.vazna.com/
معرفی کتاب «یک آدم با آرواره‌های معمولی»
سوری احمدلو

شعر از نشانه‌های شهری خود بهره می‌برد و اصول حاکم بر جامعه را با غفلتی که در نگاه اول به چشم می‌آید، همراه می‌کند. انسان بدل به عنصر بی‌ارزشی می‌گردد که گرچه این نگاه آزاردهنده است، اما ریشه در واقعیت دارد.

مطلب کامل
http://www.vazna.com/

معرفی کتاب «ساعت‌های بی‌خیزاب»
فروغ رخشا

داریوش معمار در مقدمه اين مجموعه می‌نويسد: "بنی‌‌مجیدی از نظر من شاعری‌‌ست که روح کلمات را دریافته است و در اکثر شعرهایش کودکی کنجکاو، حساس و عاصی‌‌ست. او با دقت در هرآن‌‌چه که جریان دارد،‌ از سیاست، جنگ، مرگ، زندگی، عشق، و نفرت گرفته تا نقش اشیاء و طبیعت در سیر این روند؛ وارد زبان شده و سعی کرده تا زندگی را با روان سرکش واژه‌‌ها پیوند زده و درنوردد..."
مطلب کامل
http://www.vazna.com/
______________________________
معرفی کتاب «بنفشه‌های لای برف»
فروغ رخشا

این مجموعه‌ی ۵۹ صفحه‌ای که مشتمل بر ۲۰ شعر است حکایت از شاعری می‌کند که با وسواس و گزینشی سخت این اشعار را به دست چاپ داده و مثل خیلی از شاعران جوان هیچ عجله‌ای برای چاپ همه‌ی چرکنویس‌هایش ندارد. در خوانش اول آن‌چه بیش از همه جلب توجه می‌کند حضور جدی موسیقی در شعر است که به طور خاص استفاده‌ی مکرر از هجاهای بلند ملاحت و اندوهی دلپذیر و حتی می‌شود گفت استعلاگونگی به این اشعار داده است.
مطلب کامل
http://www.vazna.com
__________________________
معرفی کتاب «بادام تلخ»
فروغ رخشا

بیش‌تر اشعار این مجموعه کوتاه هستند و گاهی گزاره‌هایی کوتاه به شعر نرسیده‌اند. فضای رمانتیک اشعار خواننده را به یاد اشعار فریدون مشیری می‌اندازد و شاعر گویی برای غیاب یا فقدانی و یا گذشته‌ای مرثیه می‌خواند.
مطلب کامل
http://www.vazna.com/
**************مجله الکترونیکی شعر وازنا
The Electronic Poetry Magazine
http://www.vazna.com/

نظرات

جملات کوتاه مشاهیر جهان

پست‌های پرطرفدار