۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

جملاتی بسیار زیبا از ارد بزرگ

ارد بزرگ - Orod Bozorg - Great Orod

آدمها را آنگونه بخواهیم که هستند نه آنگونه که می خواهیم.
کسی که آدم پیش رویش را آنگونه که هست نمی بیند خیلی زود به مرز جدایی می رسد.
آنکه دیگران را ابزار پرش خویش می سازد، خیلی زود تنها خواهد ماند.
نگارنده و سخنگویی که دیگران را کوچک و خوار می نامد، خود چیزی برای نمایش و بروز ندارد.
بد اندیشان و بد کرداران خیلی زود در آتش افکار و کردار اشتباهشان خواهند سوخت.
ره آورد گفتگو با نادان دو چیز است: نخست از دست دادن بخشی از عمر و دیگری گرفتار شدن، به افکار پوچ و بی ارزش.
نادانی، خودخواهی به بار می آورد.
آنان که همیشه در آرامش هستند لاابالی ترین آدمهایند.
آرامش اگر همیشگی باشد سستی و پلشتی در پی دارد.
جایی که شمشیر است آرامش نیست.
نرمدلی و نرمش منش آدمی است و سنگدلی و سختسری منش اهریمن.
نرمدلی و نرمش منش آدمی است و سنگدلی و سختسری منش اهریمن.
نادانی، خودخواهی به بار می آورد.
خموشی در برابر بدگویی از دوستان، گونه ای دشمنی است.
وزن یک تهمت، سنگین تر از هزار هزار دشنام است.
نمی توان امید داشت، که آدم های کوچک رازهای بزرگ را نگاه دارند.
اگر می‌خواهی کسی را بزرگ کنی، پیوسته از او به دشمنی یاد کن.
برای ربودن دل آدمیان باید بر هم پیشی گرفت و این زیباترین آورد زندگی است.
آدمیانی که با دیگران روراست نیستند با خود نیز بدین گونه اند.
تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری بدست نخواهی آورد این یک هنجار همیشگی است.
ارد بزرگ

اگر دشمنت با روی خوش نزدیکت شد، در برابرش خموش باش و تنهایش بگذار.
پرسش روشن شاگرد از پاسخ استاد ارزشمندتر است.
پوزش خواستن از پس اشتباه، زیباست حتی اگر از یک کودک باشد.
دیدگاه خوب مردم، بهترین پشتیبان برگزیدگان است.
خودت را بشناس اما به آن مبال.
با فریب شاید بتوان چیزی بدست آورد اما در نهایت همان دستاورد مایه تباهی خواهد بود.
دشمن ابزار نابود ساختن آدمی را، در درون سرای او جستجو می کند.
اگر جانت در خطر بود بجای پنهان شدن بکوش همگان را از گرفتاری خویش آگاه سازی.
هر اندازه به دیگران ارج بگزاریم، گرامی و بزرگ خواهیم شد.
همواره تنهایی، توانایی به بار می آورد.
آدمهای ماندگار به چیزی جز آرمان نمی‌اندیشند.
خویشتن و مردم را هنگامی می شناسی، که تنها شوی.
هیچ گاه برای آغاز دیر نیست، همین بس که به خود بگویم این بار کار ناتمام را پایان می دهم.

منبع :
http://quotes.bihamtaa.com/author/orod
http://quotes.bihamtaa.com/author/orod/page/2

ماخذ : http://asan.blogsky.com/1388/05/23/post-138/

جملاتی بسیار زیبا از ارد بزرگ

ارد بزرگ - Orod Bozorg - Great Orod

آدمها را آنگونه بخواهیم که هستند نه آنگونه که می خواهیم.
کسی که آدم پیش رویش را آنگونه که هست نمی بیند خیلی زود به مرز جدایی می رسد.
آنکه دیگران را ابزار پرش خویش می سازد، خیلی زود تنها خواهد ماند.
نگارنده و سخنگویی که دیگران را کوچک و خوار می نامد، خود چیزی برای نمایش و بروز ندارد.
بد اندیشان و بد کرداران خیلی زود در آتش افکار و کردار اشتباهشان خواهند سوخت.
ره آورد گفتگو با نادان دو چیز است: نخست از دست دادن بخشی از عمر و دیگری گرفتار شدن، به افکار پوچ و بی ارزش.
نادانی، خودخواهی به بار می آورد.
آنان که همیشه در آرامش هستند لاابالی ترین آدمهایند.
آرامش اگر همیشگی باشد سستی و پلشتی در پی دارد.
جایی که شمشیر است آرامش نیست.
نرمدلی و نرمش منش آدمی است و سنگدلی و سختسری منش اهریمن.
نرمدلی و نرمش منش آدمی است و سنگدلی و سختسری منش اهریمن.
نادانی، خودخواهی به بار می آورد.
خموشی در برابر بدگویی از دوستان، گونه ای دشمنی است.
وزن یک تهمت، سنگین تر از هزار هزار دشنام است.
نمی توان امید داشت، که آدم های کوچک رازهای بزرگ را نگاه دارند.
اگر می‌خواهی کسی را بزرگ کنی، پیوسته از او به دشمنی یاد کن.
برای ربودن دل آدمیان باید بر هم پیشی گرفت و این زیباترین آورد زندگی است.
آدمیانی که با دیگران روراست نیستند با خود نیز بدین گونه اند.
تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری بدست نخواهی آورد این یک هنجار همیشگی است.
ارد بزرگ

اگر دشمنت با روی خوش نزدیکت شد، در برابرش خموش باش و تنهایش بگذار.
پرسش روشن شاگرد از پاسخ استاد ارزشمندتر است.
پوزش خواستن از پس اشتباه، زیباست حتی اگر از یک کودک باشد.
دیدگاه خوب مردم، بهترین پشتیبان برگزیدگان است.
خودت را بشناس اما به آن مبال.
با فریب شاید بتوان چیزی بدست آورد اما در نهایت همان دستاورد مایه تباهی خواهد بود.
دشمن ابزار نابود ساختن آدمی را، در درون سرای او جستجو می کند.
اگر جانت در خطر بود بجای پنهان شدن بکوش همگان را از گرفتاری خویش آگاه سازی.
هر اندازه به دیگران ارج بگزاریم، گرامی و بزرگ خواهیم شد.
همواره تنهایی، توانایی به بار می آورد.
آدمهای ماندگار به چیزی جز آرمان نمی‌اندیشند.
خویشتن و مردم را هنگامی می شناسی، که تنها شوی.
هیچ گاه برای آغاز دیر نیست، همین بس که به خود بگویم این بار کار ناتمام را پایان می دهم.

منبع :
http://quotes.bihamtaa.com/author/orod
http://quotes.bihamtaa.com/author/orod/page/2

ماخذ : http://asan.blogsky.com/1388/05/23/post-138/

نگاهی به زیبائی شناسی ادبیات از دید هانری برگشن بنوشته آقای مهدی عاطف راد/منخب فرزانه شیدا

مهدی عاطف راد:

نگاهی به زیبایی شناسی ادبیات از دید هانری برگسن
__________________________________

هانری لویی برگسن فیلسوف شهود گرای فرانسوی در اواخر سده نوزدهم
و نیمه نخست سده بیستم، در اثر مشهورش "پژوهش در باره بخشندگان مستقیم
خودآگاهی" که در ایران با عنوان "زمان و اراده آزاد" ترجمه شده، و
در فصل نخست آن، با عنوان "شدت حالات نفسانی"،
به موضوع های گوناگونی از قبیل احساسات، عاطفه ها، هیجانات و مراتب آن ها
و کمی بودن یا کیفی بودن مفهوم شدت و ضعف
در آن ها و دلایل این شدت و ضعف پرداخته، و در میان بحث هایی که مطرح کرده
به موضوع احساسات هنری و درک زیباییدر هنر و ادبیات و تفاوتش با زیبایی طبیعی
نیز توجه کرده است.

متن زیر نگاهی ست به زیبایی شناسی ادبیات از دیدگاه فلسفه برگسن
و بر مبنای تعمیم ایده های پردازش یافته او در این کتاب از هنر به طور عام، بر ادبیات به طور خاص.

سرچشمه زیبایی در ادبیات رام ساختن است
و مهار کردن جنبش های بیرونی و درونی جهان و انسان،
این رام ساختن و مهار کردن جنبش های سرکش،

ایجاد نوعی آرامش روانی می کند که لذت بخش و مطلوب است،

و همین لذت بخشی و مطلوبیت یک متن ادبی است که آن را در نظر ما زیبا و دلارا
جلوه می دهد و ما با خوانش آن احساس زیبایی می کنیم.

در هر متن ادبی جنبش هایی احساس زیبایی می آفرینند که نرم پو هستند
و راه را برای جنبش های دیگر هموار می کنند و ما را به یافتن مرتبه ای بالاتر
از روانی در حرکت و نرمش در پویش رهنمون می شوند.
این روانی و نرمش در پویایی یک متن ادبی به ما این امکان را می دهد که با مشاهده
وضعیت حال جنبش های درون متنی، وضعیت حرکت آتی آن را پیش بینی و از پیش مجسم کنیم.
اگر جهش های ناگهانی در متن ادبی و حرکات ناهنجار بی قاعده، نه تنها ایجاد احساس زیبایی نمی کنند،
بلکه، بر عکس، زشت و زمخت به نظر می رسند، از این روست که مستقل و خودبسنده هستند،
و از جنبش هایی که در پی آن ها خواهند آمد خبر نمی دهند، به همین دلیل ایجاد حالت انتظار و کشش
نمی کنند.
این حرکت های سترون درون متنی آثار ادبی که نه گذشته ای دارند، نه تاریخچه ای و نه آینده ای،
نه معلوم است از کجا و چرا پدید آمده اند، نه روشن است که به کجا می روند و چه می شوند،
نه از چیزی زاده می شوند، یا معلوم است که از چه چیزی زاده شده اند، نه چیزی را بار می آورند
و می زایند، همانند شهابی ثاقب، به طرزی ناگهانی حادث می شوند و به طور ناگهانی می میرند،
نمی توانند ایجاد احساس زیبایی ماندگار و اصیل کنند.

اگر مسیر های خمیده و کمانی شکل در پویش ادبی زیبا تر و شکیل تر از مسیر های تشکیل یافته
از خطوط شکسته با زیگزاگ ها و گوشه های تند ناگهانی هستند، از این روست که امتداد خمیده
در هر لحظه به طور پیوسته و تدریجی مسیر خود را تغییر می دهد و هر مسیر تازه از دل مسیر
پیشین زاده می شود و فرزند اوست. به همین دلیل مخاطبی که در این مسیر پیش می رود،
در هر لحظه کم و بیش آگاه است که انتظار چه چیز را دارد می کشد، یا باید بکشد،
و منتظر تولد چه موجودی باید باشد. این انتظار و آگاهی، که به یک بازی "پنهانش و پیدایش
"- قایم موشک بازی- شبیه است، به شرکت کننده در بازی احساس لذت و رضایت خاطر می بخشد،
چه موفق به پیدا کردن آنچه در دل متن ادبی نهان شده، بشود- یعنی پیش بینی اش از مسیر آینده
درست در آید و انتظارش به ثمر برسد- چه موفق نشود، در هر دو حالت، نوعی حالت هول و ولا
در او ایجاد می شود که هم کشش زاست و هم تنش زا، و ترکیب این دو فرایند متضاد است که به
او لذت می بخشد و همین لذت سرچشمه احساس زیبایی در اوست. بنابراین ادراک روانی و نرمش
جنبش و سیالیت حرکت در متن ادبی، لذت رام کردن گردش زمان و به چنگ آوردن آینده در حال
را ایجاد می کند.

هنگامی که حرکت های متن ادبی موزون می شوند و بر مبنای آهنگی خاص و روندی موج وار
و موزون پیش می روند، در ما انتظاری خاص پدید می آورند که تشویش آفرین و تنش زاست،
و به ما قدرت پیش بینی و تجسم پیش از وقوع رویدادها را می بخشند که جذاب و کشش زاست ،
و ما را به این باور می رسانند که حرکت ها و جنبش های متن ادبی را مهار و رام کرده ایم و دهانه ی
این توسن سرکش و نافرمان را در دست نیروی تخیل و تصور خویش،
و در نتیجه در دست نیروی اراده و قدرت خویش داریم.
این احساس توانمندی از اینجا حاصل می شود که چون امتداد و جهت حرکت آتی متن ادبی
و مسیر پیشرفت آن را حدس می زنیم و پیش بینی می کنیم، هنگامی که به آن مسیر می رود
و پیش بینی ما به حقیقت می پیوندد، گویی متن از ما فرمان برده است و مقهور قدرت اراده
ما بوده است، و این احساس قهاریت و قدرتمندی ما را ارضا می کند و در ما ایجاد رضایت خاطر
و لذت می کند و از این لذت است که احساس زیبایی می کنیم.
توازن و تناسب بین انتظارات و پیش بین های ما و متن ادبی نوعی رابطه برقرار می کند
که خوشایند و لذت بخش است. این ارتباط از طریق ریسمان های بسیار زیاد و نازک نامشهود
پدید می آید، که با آن متن ادبی را، همچون عروسکی تخیلی، تابع اراده و اختیار ما می کند،
و اگر به دلیلی، در لحظه ای، متن از حرکت بایستد، دست ما نمی تواند از حرکت خودداری کند،
و بی صبرانه تلاش می کند که عروسک تخیلی خویش را به حرکت در آورد و آن را به پیروی
از حرکات خود وادار کند، و دگر باره آن را به جای حقیقی خود باز گرداند و در قلب این جنبشی
که سرچشمه آن در تصرف کامل فکر و اراده ماست، جای دهد. و اگر تمام تلاش های ما ناکام بماند
و عروسک تخیلی متن ادبی، لجوجانه و سرسختانه، از حرکات دست ما سر پیچی کند،
یا حرکتش سمت و سویی مخالف و متنافر با حرکت دست ما پیدا کند، در دست ما سکته ای ایجاد می کند
که موجد احساس آشفتگی، اغتشاش و پریشانی است، و این آشفتگی بدآیند ما را منزجر می کند.
بدین سان حرکت منظم هدفمند قابل پیش بینی، و جنبش موزون در متن ادبی موجد حس همنوایی
بین ما و متن است، و از این حس همنوایی احساس زیبایی آفریده می شود.

این همنوایی افسونگر از طریق وابستگی اش با همدلی اخلاقی، که تصور آن را زیرکانه القا می کند،
به ما لذتی می بخشد که آن را لذت ادبی می نامیم. این عنصر که عناصر دیگر، پس از این که آن را
تا حدی به خود راه دادند، در درونش مستهلک می شوند، جاذبه مقاومت ناپذیر زیبایی را تبیین می کند.
سخت است فهم این موضوع که چرا این عنصر که چیزی نیست جز صرفه جویی در کوشش و کشش،
آن گونه که اسپنسر معتقد است، قادر به آفریدن چنین لذتی است. برای فهم این موضوع باید بپذیریم که در
هر متن ادبی که آن را زیبا می یابیم، می توانیم، افزون بر سبکی که نشانه حرکت متن، و راستا و جهت
پویش آن، و روانی و سیالیت هدفمندش است، اشاراتی از یک جنبش به سوی خود، از یک همنوایی توان مند و
درشرف تکوین، از یک سرچشمه درونی پویش که با سرچشمه جنبش در متن ادبی پیوندی نادیدنی
و ناگسستنی دارد، کشف کنیم. این همنوایی سیال که پیوسته آماده برای عرضه خویشتن است،
عین ماهیت زیبایی ادبی در عالی ترین شکل تجلی آن است

-آدمی آن است که خود باور دارد و آن کسی میشود که خود میخواهد بشود .
-درباور خویش هرگونه خود را ببینی همان نیز خواهی بود
-تا خود را باور نکنی کسی به باور تو برنخواهد خواست
-تا گامی برنداری قدمی بجلو نخواهی رفت!!!
- زمانی که خود را دوست بداری وبخوداحترام بگذاری دیگران نیز ترا دوست داشته
بتو احترام خواهند گذاشت.
پیشرفت خود بخواه و باور کن میتوانی پیشرفت کنی وچنین نیز خواهد شد.
ایا به معنای واقعی دعا فکر کرده اید دعا در درجه اول تخلیه روحی آدمی ست
از غم در درجه دوم تقاضائی ست که بسوی کائنات فرستاده میشود وکائنات موظف به
انجام آن میگردند
وخداوند نیز میگوید هرچه میخواهی زمن طلب کن وبر زبان بیاور
وزمانی که چنین کنی نیز درون ناخود اگاه تو انرا باور کرده
امید ی که بر شنیدن خداوند میبندی خود راهگشای راه تو خواهد بود
پس بخواه بگو دعا کن ودرباور خویش باور کن که
هرچه هست بدست خواهی اوردهرچه!و....
بسیارند کلمات وجملاتی از بزرگان که درتعریف معنائی جز این ندارد
که خود را خوشبختی خود را وموفقیت خود را درهرکجا که ایستاده ای
باور کن
ومطمئن باش فردا از امروز نیز بهتر خواهی بودموفق وشادمان باشید
منتخب : فرزانه شیدا

تر جمه متنی از کهکشان ( زبان نروژی-فارسی)نوری از قلبی سرخ وغبارآلوده و نورانی:

نوری از قلبی سرخ وغبارآلوده و نورانی:

ترجمه نروژی /فارسی

همراه با شعری بر اساس این عکس از : فــرزانه شــیدا

Farzaneh Sheida

Hverdag kommer det et nytt bilde fra vårt
fantastiske

univers sammen med en kort forklaring av en

profesjonell astronom

آدرس عکس در صورت مشاهده نشدن:
http://www.vitnytt.no/getfile.php/353528.721.fpdsdcypat/500x400/353528.jpg


Lys fra hjerte
"
نوری از یک قلب سرخ وآتشین

نوری از قلبی غبارآلوده و نورانی:
Lys fra hjertetåken Opphavsrett:

تعریف : Forklaring
Hva driver Hjertetåken? Den store emisjonståken
kalt
IC 1805 ser i sin helhet ut som et menneskehjerte.
Tåken lyser klart i rødt, lys avgitt av dens mest
markante element:
hydrogen.
Den røde gløden og de store formene er
alle skapt av en liten gruppe stjerner nær
tåkens sentrum. Et nærbilde over rundt 30 lysår
inneholder mange av stjernene
som
vises over Denne
åpne stjernehopen inneholder noen få
lyssterke stjerner som har nesten 50 ganger
så stor masse
som vår egen sol, mange lyssvake
stjerner på bare en brøkdel av vår sols
masse og en
manglende mikrokvasar
som ble kastet ut for millioner av år siden.
Hjertetåken befinner seg rundt 7500 lysår unna, nær
konstellasjonen Cassiopeia.
قلبی سرخ و آتشین (منبع گوگل)

. fpdsdcypat/500x400/353528.jpg&imgrefurl=


http://www.vitnytt.no/2006-oktober-03-lys-fra
hjertetaaken.374943-37617.html&h=333&w=500&sz=54&hl=
no&start=140&tbnid=9pe64M6PwSpA0M:&tbnh=87&tbnw=
130&prev=/images%3Fq%3Dlys
%26start%3D126%26gbv%3D2%26ndsp%3D18%26
svnum%3D10%26hl%3Dno%26sa%3DN
با سلام خدمت علاقمندان به کهکشان وستارگان
وشعر وادب
ترجمه ای به زبان ساده از مقاله ای به زبان نروژی به زبان شیرین فارسی

که امید است مورد قبول همگان قراربگیرد.ف.شیدا-f.sheida


ترجمه : (منبع: گـوگل)

* کشفی دیگر از کهـکشان:*
___________________________

هرروز عکسی جدید از کهکشان زیبای ما کشف میشود همراه

با یک معرفه وتعریف نامه از یک ستاره شناس .
این عکس نیز کشفی است ازاآقای مت راسل:

مت راسل :
Matt Russell
ونام متن: نوری از قلبی غبارآلوده و نورانی
چگونه این قلب سرخ آتشین درست شده است؟
_____________________________________:

این مدار نوری
IC 1805 نامیده میشود و کاملا همانند قلب آدمی
بنظر میرسد در رنگی سرخ وآتشین و منیع اصلی این نو غباری
از هیدروژن می باشد.

این مدار نورانی ۳۰ میلیون سال نوری از ما دور است و سرشار
از ستارگان بسیار می باشد که بعضی از آنها
که درخشان تر دیده میشوند .
پنجاه برابر از انداره خورشید مابزرگتر می باشد که بعلت
دور بودن اینگونه دیده میشوند .
و صرفنظر از آن هزاران ستاره کم نور دیگر نیز در
این دریای ستارگان
وجود دارند که در اندازه ای تقریبی نصف خورشید ما می باشند !
گذشته از آن هزاران ذرات کوچک نوری دیگر
از جمله ستارگانی هستند که میلیونها سال پیش از این مدار نوری
به بیرون انداخته شده اند
و ما تنها انشعابی از نور آنر ا در این دریای پر ستاره می بینیم .
این قلب درخشان سرخ در حدود۷۵۰۰ سال است که در کهکشان ما وجود دارد
ودر نزدیکی مدار نوری:

konstellasjonen Cassiopeia (کاسی أوُپیا)
قرار دارد.

پایان !
_________________________________

شادی ولبخند وخنده رو در زندگی فراموش نکنید!!
و به گفته بزرگان تاریخ:
*( انسان بهتر است در پیری با تنی سالم و روح و قلبی جوان بمیرد!
تا در جوانی با قلبی پیرو تنی فرسوده!) *
در رابطه با من هم , اگر خنده ها وشادیهای روزانه رو ازم بگیرن
زندگی برای من به معنای یک (صفر بزرگ ) خواهد بود !
ودیگر ارزش زندگی نخواهد داشت

واقعا چه سودی داره زندگی بدون لذت لبخند ها وخنده هاا؟!!!!

*وباز به گفته بزرگان:
(این نظر شخصی من است : شاد بودن مهمترین
کاری ست که یک انسان می تواند انجام دهد!!! ) (از:تیرین لیسه)
************************************
ودر نهایت شعری رو در حال حاضر در وصف این قلب آتشین

برای دوستداران شعر مینویسم:

قلب آتشین من :

آسمان را بنگر... قلب من در آنجاست!!
رنگ آن خون آلود..در میان آتش!
رنگ زیبای محبت با عشق!
رنگ زیبای دل یک عاشق!
آسمان را بنگر
به کجا می نگری ؟؟؟ ....آسمان را بنگر!!!
دل من در آنجاست!!!!
تو ولی... روی زمین در پی آن میگردی!!!

دل من اینجا نیست ...نه دگر روی زمین
نه دگر با همه غمهائی که... بر دل خاک وزمین
...چون هر آن ذره شن ...پاشیده ست
آسمان را بنگر
که دلم رفته به آن بالاها

و اگر ...می سوزد... از غم دوری توست
از غم و دوری ها...!!!
و دگر خسته وغمناک بجا مانده دلم
خسته از درد زمین... خسته از درد بشر
خسته از دوری ها...خسته از دوری ها!!!
و تو هم.....و تو هم بال وپرت را بگشا
پربکش سوی همان آبی زیبای بزرگ
ومرا هم دریاب
که به چشم دل خود منتظرم!
تا ابد تا همه ی فرداها
تاابد تا همه ی فرداها
با همه دیده ی دل منتظرم!!!
انتظار تلخی ست!!! انتظار تلخی ست!!!
پروبالی بگــــشا
وتو هم نیز بــــیا
وتو هم نیز بیـــــا

به قلم: فرزانه شیدا شهریور- 1386
و جهت دانلود:________________:

شعر قلب آتشین من : سروده فــرزانه شــیدا

( دکلمه از: اقای مهدی لقمانی/وبلاگ دفتر عشق)

رنگین کمان هستی /بخشی از کتاب واژه ها به قلم فرزانه شیدا


رنگین کمان هستی

(به قلم : فرزانه شیدا**)

بخشی از کتاب واژه ها

_____________________

واژه ها - سخنانی از هزار سخن
به قلم فــرزانه شــیدا
(در دو جلد) بزودی در جاودانه ها...
جلد سوم در دست نوشتار می باشد

  • آدرس وبلاگ:

    http://fsheida.blogfa.com/

    خود رنگین کمان هستی باش:

    همیشه چون رنگین کمان سرشار از رنگهای شادی باش.
*ف.شیدا

رنگهای زندگی زمانی زیباست که نگاهت

بر آفرینش هستی رنگین بنگر
*ف.شیدا

زیبا ترین ورنگین ترین نگاه

نگاهیست که زندگانی را با تمامی رنگهایش

دوست داشته باشد وحضور خداوند رانیز در آن بیابد.

ف .شیدا

پنجره دلی که رو به محبت باز میشود

رنگین ترین زندگی را تجربه میکند

*ف.شیدا

نگاهی عمق دارد که

با رنگهای خوب وبد زندگی آشناست

*ف.شیدا

در تصویر زنده ی زندگی

همیشه قابی را بر دل بیآویز که در آن محبت ،

عشق ،دوستی ، یکرنگی ، صداقت

وتمامیت انسانیت آدمی نقش شده باشد.

*ف.شیدا

آنگاه که آسمانت ابریست، بیاد رنگین کمان باش !

همیشه باران در پی خویش رنگین خواهد شد

با رنگین کمانی در میانه آسمان ءبودن تو!

*ف.شیدا

شاید روزی دریای درون طوفانی ومتلاطم باشد

اما رنگین کمان وجود تو

پس از هر طوفان، چون دریا آرام خواهد گرفت.

اگر که خود خواستار آرامش خویش باشی!!!

*ف.شیدا

پرنده ی روح خویش را در رنگین کمان آسمان زندگیت

رها کن

روح در قفس چون پرنده ایست که بدام افتاده باشد.

*ف.شیدا

آدمی همواره در زندگی انتظار معجزه ای را میکشد

بی آنکه بداند معجزه هرروز اتفاق میافتد

اینکه بدنی سالم را دارا هستی

معجزه ایست که هرروز تکرار میشود

اینکه فرزند تو در کمال سلامت ، کودک ونوجوان

وجوانی ست که مرتکب خطاهای بزرگ نمیشود

اعتیاد ندارد ، بدرفتاری نمی کند،

روزانه سربزیر وآرام به مدرسه ودبیرستان ودانشگاه رفته

و مسئولیت فرزندی خود را بجا میآورد

و درحد خویش فرزندی سالم وعاقل ودانا ست

معجزه روزانه زندگیست

اینکه زبان تو ، خانواده تو و فرزندان تو ، به دروغ ، ناسزا

دلشکستن و آزار دیگری باز نمیشود

( وبسیارند آنان که آرزو میکنند چون شما باشند )

خود یکی دیگر ازمعجزات هستی ست .

*ف.شیدا

وقتی که در لحظات سیاه زندگی

بناگاه در اوج ناامیدی تو

، راهی برویت گشوده میگردد وامروزت را

شاد ورنگین میکند، این خود معجزه ایست!

*ف.شیدا

زمانی که پس ازسالها زحمت وتلاش به نتیجه میرسی

(در کار یا درس ویا زندگی)

این نیز معجزه ء رنگین کمان ء هستی توست !

وقتی که زندگی خویش را رنگ میزنی و

نقاشی حضور خویش را بر صحنه زندگی

به رنگین ترین شکل ممکن،

برقلم موی بودن ء خویش بر صفحه زندگی،

تصویری ثابت میکنی

وسپس آسوده خیال وراحت

برمبل ء خانه خویش تکیه میزنی

وبر ثمره تلاش خویش مینگری

این نیز معجزه ای ست در آرامش خیالی

که دیروز از آن تو نبود

وآندم به دست آمد که خواستارداشتن آن شدی.

*ف.شیدا

ملودی وآهنگ حضور تو در زندگانی، زمانی شنیدنی ست

که بهترین آهنگ تلاش را ساز میکنی

و رنگین ترین شکل ء حضور خویش را

زندگی می بخشی .

*ف.شیدا

فقط زمانی در راه های رفتن خویش

در زندگی

به رنگین کمان ءهستی ء خود میرسی

که در باران های سیل آسای

روزگارت را تحمل کرده باشی.

*ف.شیدا

شادترین انسان ، کسی است که

که نگاهش را از نگاه زندگی بر نمیگیرد

ودرون خویش را سرشار از رنگین کمان

هستی می کند.

*ف.شیدا

قشنگ ترین واژه های زندگی

در کلام محبت نهفته است

زندگی خود را

رنگین کمان واژه های محبت کن

تا آرامش خود ودیگری را شاهد باشی.

* ف. شیدا

حضور هر یک از انسانها در زندگی

یکی از رنگهای رنگین کمان زندگیست

حضور خویش را به رنگی درآمیز

که جلوه ای بیشتر به زندگی تو

واطرافیان تو می بخشد.

*ف.شیدا

زندگی رنگین ترین رنگین کمان هستی ست

بشرط آنکه در ساختار آن

از هیچ تلاش مثبتی دریغ نکنی.

به قلم فرزانه شیدا Farzaneh Sheida
1386

سعادت



سعادت:

نهم سر را بروی شانه ات, با قلب غمدارم

ز نومیدی نمیدانی ,چه دردی در درون دارم

نمیدانی به یأس دل , چه سان این سینه می سوزد

مرا این سوز جانفسرا ، دهد آزار بسیارم!

نمیدانی به هجرانت, چه بغُضی مانده در سینه

بسان ابر پر باری , زقلب و دیده می بارم

نمیدانی اگـر از تو ، گذشتم با دلی عاشق

زاین ؛رفتن؛ خداوندا ، چه درد آلوده بیزارم!

نمیدانی که اشک من, زدرد ومحنت عمری ست

که درآن رنج تنهائی ،‌‌ به سختی داده آزارم

نمیدانی به چه شوقی ,بباغ عشق بالیدم

کنون پرپر شده یارا, گل قلب نگون بارم

من عاشق به عشق تو, همیشه باوفا بودم

؛جدائی؛ را پذیرفتن ، نمی آید به پندارم!

تو میگفتی جدائی را, زمن هرگز نمیخواهی

کنون باور نمیدارم ,به رفتن کردی اصرارم

بمن گوئی برو یارا، سعادت پیش پای توست

سعادت را چه میبینی؟ چو من دورم ز دلدارم

بگو یارا سعادت چیست ـ سعادت دلشکستن نیست

سعادت کو که من هردم، چنین گریان دل وزارم!

سعادت گر چنین باشد ، سعادت را نمیخواهم

زتو گر بگذرم روزی ، به بدبختی به سر آرم

کنون چون ترک من کردی برو راهت نمی بندم

بروتا من به تنهائی ، بگریم بر شب تارم

مرا باور نمیداری ، به احساسم دودل هستی

به شک بر من نظر دوزی ، کنی هر لحظه انکارم

تو از دل بی خبر بودی که تو خود قلب من بودی

ندانستی که در عشقت من عاشق گرفتارم

نمیدانی به پای تو سراسر عشق وایثارم

به هر مــیدان به جان ودل به پیکارم

فقط از روی غفلت ها تو ترکم می کنی امروز

بخواب اندر دل غفلت که من از غصه بیدارم!

چه سان باید بتو گویم : توئی هستی من یارا؟

توئی تا لحظه ی مرگم یگانه یاور ویارم

چرا باور نمیداری که در قلبم توئی تنها

چه سان باید بتو گویم:

تـــرا مــــــن « دوســـت مـــــی دارم»!!!!

تـــرا مــــــن « دوســـت مـــــی دارم»!!!!

فرزانه شیدا2/12/1363

دفتر گلشن شعر




پشگفتار از دفتر گلشن شعر شروع نگارش 15 بهمن 1362 فرزانه شیدا:
_____________________________

؛شعر؛ کلام دردهای من است...فریاد سکوت من است...
وبیش ازاین طالب هیچ چیز نیست! مگر همدلی بااو آشنا!!!

آنچه هست زندگی من است...که در موج واژه ها... دردریای مواّج شعر...

دست و پا میزند ...بی آنکه رسم شنا کردن را...در دریای زندکی ..
آموخته باشد!..
وغریبانه به ساحل رسیدنها چشم دوخته است که با موج واژه هایش...


شاید رسیدنی یابد...در پر یشانی های همواره زیستن ...

و بی آنکه عمری زیسته باشد ...ز انتها چندان دور نمانده است!!!

واندیشه های من در بانکهای کوتاه وبلند....وزنها وقافیه ها...یا شاید شعرنو...

دردهای دلی ست که بدنبال شهرت نمیگردد!!!

دردهایم...کلام را ...جستجو میکنددر رسیدن به آرامش در شبهای بی کسی...

روزهای تنهائی...وسکوت را شعر می سازد ...!!!

و در قالبهای نو وکهنه ی خویش...از ،امید، کوه میسازد...از ، ناامیدی ،

دره های سیاه...،آرزو رابه شاخه های سبز می آویزد..
رنجها، را بدیوارهای درد...
و چشمه های مهربانی را به عشق ،رهنمون میشود...
در زلالی اندیشه های سپید !
آیا شعر من راهی بدون قلب تو خواهد داشت؟!... نمیدانم!

اما خواهم نوشت وخواهم گفت تا آخرین لحظه های بودن...

و زیستن را در دریائی مواج ، بودن،

خواهم سرود در کتاب زندگی !!!

سروده ی : فرزانه شیدا15 بهمن 1362 سه شنبه

تارنگار به زندگی لبخند بزن - جوانی

««جوان توانا روزت مبارك باد»»

در روز جواني بايد براي شب پيري چراغي تهيه كرد.((پلوتارك))

راز جواني من در اين است كه هر روز چيز تازه اي ياد مي گيريم.((سولون))

تنهايي براي جوان ارزشمند و براي پير آزار دهنده است.((اُرد بزرگ))

بهترين زمان براي تربيت اراده، ايام جواني است.((فيثاغورث))

كسي كه در جواني چيزهايي را مي خرد كه لازم ندارد، در پيري ناچار است چيزهايي را كه لازم دارد بفروشد.((لرد آويبوري))

جواني، صندوق دربسته اي است كه تنها پيران مي دانند درون آن چيست.((دوكلوس))

با چوبهايي كه در جواني گرد آوري در پيري گرم خواهي شد.((مثل آفريقائي))

دليل اين كه نمي خنديد آن نيست كه پير شده ايد؛ شما پير مي شويد چون نمي خنديد.((لوئيز هي))

اگر قرار است انسان روزي تعادل روحي خود را از دست بدهد و بشكند، بهتر آن است كه اين امر در جواني صورت پذيرد؛ چرا كه پس از آن محكم تر و قدرتمندتر زندگي خواهيم كرد.((آريد هالاند))

بهترين كارها اين است كه درجواني دانش اندوزي و در پيري به كاربري.((بوذرجمهر))

جوان بودن مانند رها بودن در باد است كه به سرعت نيز مي گذرد.((نيلسه أوله أفته بُرو))

بسياري از مردم سعادت و شوكت روزگار پيري خود را مديون سختي ها و دشواريهاي روزگار جواني هستند.((ناپلئون بناپارت))

اگر همواره به لبخند فكر كني، صورتت جوان و شاداب خواهد ماند.((فرانك گلت بارگس))

جواني آدمي مانند صبح يك روز زيبا است.((جان ميلتون))

دنيا به همت جوانان و تجربه پيران اداره مي شود.((نظام وفا))

آينده جوانان را از روي خواسته ها و گفتار ساده شان مي توان حدس زد. مپنداريم كه ميزان دارايي و يا امكانات آنها دليلي بر پيروزي و شكست آنهاست، تنها [ مسئله ي ] مهم، خواسته و آرزوي آنهاست.((اُرد بزرگ))

جواني، ستاره اي است كه تنها يكبار در آسمان عمر طلوع مي كند.((ژوبرت))

هنگامي كه اراده مي كنيد به آرزو و يا هدفي برسيد، هرگز اجازه ندهيد هيچ كس يا هيچ چيزي شما را بازدارد.((اريك تِيلر))

در هر دم از زندگي تان مي توانيد اراده كنيد راه تازه اي را در پيش بگيريد و خودتان را از شيوه ي انديشه ي فلج كننده اي كه شما را تاكنون، واپس نگه داشته است، رها سازيد.((ريچارد گرهم))

رمز كاميابي، داشتن پشتكار و دليري، با وجود ناكامي ها است.((زيگ زيگلار))

تجربه نشان مي دهد كه كاميابي، بيشتر به اراده، بستگي دارد تا به شايستگي.((چارلز باكستن))

آنچه در درون شما است، بستگي به اراده ي خودتان دارد.((آنتوني رابينز))

گرفتن تصميم، اراده مي خواهد و اجراي تصميم، قدرت؛ اراده و قدرت دو بال نيكبختي هستند و بدون بال نبايد پريد.((گوته))


ماخذ : http://havashan.blogfa.com/post-6.aspx

تارنگار در پناه تو یا حق - مثل هاااااااااااااااا

مثل فرانسوي : ضايع ترين روز، روزي است که نخنديده ايم.

مثل فرانسوي : صاعقه به قلل بزرگ اصابت مي کند.

هيچ دوستي بهتر از تنهايي ، براي اهل انديشه نيست . اُرد بزرگ

تنبيه در هنگام خشم ، اصلاح نيست بلکه انتقام است . مونت نين

کسيکه فقط يک دين را مي شناسد دين دار نيست . ماکس مولر

گاهي آدمها به آن ميزان به هم نزديک مي شوند که ديگر يکديگر را نمي بينند ! شايد دوري بتواند دوباره موجب شناخت درستر آنها از يکديگر گردد . ارد بزرگ

در دردها دوست را خبر نکردن خود يک عشق ورزيدن است. علي شريعتي

مثل هندي : بت تراشها کمتر اطاعت بت را مي نمايند و کمتر با آنها هستند ، زيرا مي دانند که چه ساخته اند .

مثل چيني : مرديکه کوه را از ميان برداشت ، کسي بود که شروع به برداشتن سنگريزه ها کرد

افلاطون ميگه : اگه با دلت کسي يا چيزي رو دوست داشتي زياد جدي نگيرش. چون کار دل دوست داشتنه... درست مثل کار چشم که ديدنه ... ولي اگه کسي رو با عقلت دوست داشتي بدون داري چيزي رو تجربه مي کني که اسمش عشق واقعيه


بخشندگى را از گل بياموز! زيرا، حتى ته کفشى را که لگد مالش ميکند را هم خوشبو ميکند

ما ندرتاً دربار? آنچه که داريم فکر مي کنيم ، درحاليکه پيوسته در انديش? چيزهايي هستيم که نداريم " . شوپنهاور

" لحظه ها را گذرانديم که به خوشبختي برسيم؛ غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختي بودند " . علي شريعتي

بايد دنبال شادي ها گشت ولي غمها خودشان ما را پيدا مي کنند " . فردريش نيچه(*)


ماخذ : http://mahnazz.blogfa.com/

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان