۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

من کيستم؟ به قلم خانم شکوفه جباری از سایت شعرنو

نوشته شده توسط شکوفه جباری
در موضوع ادبی و هنری
به قلم خانم شکوفه جباری از سایت شعرنو
تاريخ تولد: جمعه 12 ارديبهشت 1365
کشور:ايران / شهر: يزد

چاپ رمان همسفر عشق در سال 1383
با همکاري اداره فرهنگ وارشاد اسلامي استان يزد
و کتاب در دست چاپ با عنوان شهاب آسماني وگرافيست
من کيستم؟ توکیستی؟
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

دستگاه هاي عدد نويسي هوشم را محاسبه کردند وبا ضربه ي پتک عدد ها را
توي سرم کوبيدند وحک کردند
ضرب وتقسيم را براي بقاء زيست بياموزم.
نت نويس ها براي سر دردم نسخه کردند
قانون غرق شدن در شور واحساس آهنگ تا مست باده نوشي
از دست ساقي شيپور زن سرمست شوم.
تاريخ نويسان وباستان شناسان آغاز پيدايشم را جستجو مي کنند
تا بفهمند از کدامين نسل هستم سگ ، ميمون ، خوک
،اژدهاي چهار سر، پرندگان بهشتي و...
وبقاياي استخوان اجدادم را از زير خاک ها بيرون مي کشند
تا افتخارات گذشته ي آنها را برايم به ارث بگذارند
وافکار فلاسفه ودانشمندان را
درگير اين مساله کنند که آيا نسل ميمون وقتي پيشرفت کرد
به انسانيت رسيد
وگاهي که بازيگوش مي شوم و از درخت ها بالا وپايين مي پرم
به اجدادم شک مي کنم .
زبانشناسان به دنبال واژه هاي گمنام هستند
تا سرزمين کلماتم را وسعت دهند و زبانم را به سخن بياورند
واگر لال شوم پنجره هاي اشارات را پيش رويم باز مي کنند تا
در چرخش وحرکت افکارم را به بيان قابل فهم برسانم
در حالي که ما فقط درگير اين شده ايم که همه چيز را به هم بفهمانيم
و نمي خواهيم براي فهم کلمات هم در وجودشان غرق شويم ،
همه در تلاشند گره هاي پيش رو بگشايند تا آسوده مسير را طي کنيم
وبه دنبال زنده بودن دل دستگاهاي پول شمار را به دست آوريم
در حالي که پرندگان در دوردست براي ساخت زرهي فولادي
که تير ما بر ان اثر نکند تلاش مي کنند وگوسفندان بع بع کنان
روز به روز که بر وزنشان افزوده مي شود
اين انديشه تمام ذهن آنها را درگير خود مي کند
که آيا فردا زير دندانهاي سخت ومحکم که گاهي با حرص
يا، ملايمت ، خشونت ، آرام ،تند و...
جويده مي شوند
ودر همان وقت است که مورچه اي دور از چشم ما دانه برنجي برمي دارد
وتا زماني که از ديد ذره بيني ما خلاصي نيابد دلش آرام نخواهد شد
و تمام حواسش تنها به نقطه ايست که ما در آن هستيم تا اينکه
به ديد تک بعدي دچار مي شود
وغافل از پيرامونش گنجشکي او را مي بلعد .
ودر ظهر تابستاني کبوتري پشت سرهم ماده اش را همراهي مي کند
تا مبادا نرهاي ديگر او را تصاحب کنند
وبر سرش مکرر نک مي زند که بق بق بقو زن بق بق بقو
برو توي لانه اي که ساختم وتا من نگفتم بيرون نيا ودر دورتر
سگ پاسبان استخواني را زير خاک پنهان مي کند
از ترس اينکه مبادا روزي رسد که از گرسنگي بميرد.
آري گردونه ي زمين پشت سر هم مي چرخد و مي چرخد
و ما همه در پي هم به هم معنا مي دهيم و هر روز موجودات جديدتر
جاي موجودات کهنه را مي گيرد و زندگي همچنان ادامه دارد
وتنها تحولاتش را در گذر زمان طي مي کند تا با معناهاي مختلف
شناخته شود ...
اما تداوم واستمرار وتکرار زمين عوض نشده
و وصل شدن دو جفت نر وماده همچنان بر پاست
و تمامي پيرامون ما از گلها تا آدمها به اين قانون پاي بند شده اند
وحتي اکتشافات واختراعاتي که براي توليد انسان در تلاش وتکاپو هستند
به يک نطفه هنوز وابسته اند
در حالي که من اينجا ايستاده ام و فرياد مي زنم که من کيستم
ونگاه مي کنم به تمامي اندامم تا بودن خود را باور کنم
که در مرز خواب و رويا و واقعيت شناورنشوم
و بتوانم جواب اينکه آيا وجود دارم يا ندارم را به افکارم پاسخ دهم
گاه احساس مي کنم بر هوايي معلق وشناور که دور خودم مي چرخم
در تلاشم که بايستم و فيلم سفر به به مريخ را که نگاه مي کنم
به دنبال اثرات لباسي هستم که مارا بر روي زمين نگه مي دارند
و آن زمان که از بلنداي غرورم پايين مي آيم ، لباسهاي پرزرق وبرق را
بيرون مي آورم ،
چشم هاي ظاهر نگر را دور مي ريزم ،
کمي نان فقيرانه را باشوق مي خورم
و در مرز افکارم دوباره سفر مي کنم
که واقعا من کيستم ؟ !
افتخارات ، خوشي ها ، شکست ها ، گناهانم و...
را پيش رو مي آورم
و به کاوش اطرافم مي پردازم
و من وجود خود را به تمامي زمين مي سپارم
تا شايد بتوانم من وجودم را پرواز دهم
وبه هرکس رسيدم از او سوال کنم: توکيستي ؟!
مي خواهم اي دوست خود را در لابه لاي اطرافم بيشتر بشناسم
پس سفر کن دوست من با منو
بر فراز کوه ها فرياد بزن
رو به خودتودر آينه ي در دست خودت را بنگر
وبا صداي بلند فرياد بزن , رو به من وجودت ..
تو کيستي؟

شاعر ونویسنده : خانم شکوفه جباری

از سایت شعرنو


پندهای زیبا وعمیق از ویکتور هوگو نویسنده ی فرانسوی


ویکتور ماری هوگو
(۲۶ فوریه ، ۱۸۰۲ - ۲۲ مه، ۱۸۸۵)
رمان‌نویس، شاعر، و هنرمند فرانسوی

¤¤¤¤¤¤
آرزو می کنم برایت ....
.قبل از هر چيز برايت آرزو ميكنم كه عاشق شوی

و اگر هستي ، كسي هم به تو عشق بورزد ،و اگر اينگونه نيست ،
تنهاييت كوتاه باشد ،و پس از تنهاييت ،
نفرت از كسي نيابي.
آرزومندم كه اينگونه پيش نيايد .......
اما اگر پيش آمد ، بداني چگونه به دور از نااميدي زندگي كني.
برايت همچنان آرزو دارم دوستاني داشته باشي ،
از جمله دوستان بد و ناپايدار ........
برخي نادوست و برخي دوستدار ...........ك
ه دست كم يكي در ميانشان بي ترديد مورد اعتمادت باشد .
و چون زندگي بدين گونه است ،
برايت آرزو مندم كه دشمن نيز داشته باشي......نه كم و نه زياد
..... درست به اندازه ،تا گاهي باورهايت را مورد پرسش قراردهند ،
كه دست كم يكي از آنها اعتراضش به حق باشد.....
تا كه زياده به خود غره نشوي .و نيز آرزو مندم مفيد فايده باشي ،
نه خيلي غير ضروري .....
تا در لحظات سخت ،
وقتي ديگر چيزي باقي نمانده است،
همين مفيد بودن كافي باشد تا تو را سرپا نگاه دارد .
همچنين برايت آرزومندم صبور باشي
،نه با كساني كه اشتباهات كوچك ميكنند ........
چون اين كار ساده اي است ،
بلكه با كساني كه اشتباهات بزرگ و جبران ناپذير ميكنند .....
و با كاربرد درست صبوريت براي ديگران نمونه شوي
.و اميدوارم اگر جوان هستي ،خيلي به تعجيل ، رسيده نشوي......
و اگر رسيده اي ، به جوان نمائي اصرار نورزي ،
و اگر پيري ،تسليم نا اميدي نشوي...........
چرا كه هر سني خوشي و ناخوشي خودش را دارد و لازم است
بگذاريم در ما جريان يابد.
اميدوارم سگي را نوازش كني ، به پرنده اي دانه بدهي
و به آواز يكسهره گوش كني ،
وقتي كه آواي سحرگاهيش را سر ميدهد.....
چراكه به اين طريق ، احساس زيبايي خواهي يافت....به رايگان......
اميدوارم كه دانه اي هم بر خاك بفشاني
.....هر چند خرد بوده باشد .....
و با روييدنش همراه شوي ،تا دريابي چقدر زندگي در يك درخت وجود دارد.
به علاوه اميدوارم پول داشته باشي ، زيرا در عمل به آن نيازمندي.....
و سالي يكبار پولت را جلو رويت بگذاري و بگويي :
" اين مال من است " ،فقط براي اينكه روشن كني كدامتان ارباب ديگري است !

اگر همه اينها كه گفتم برايت فراهم شد ،ديگر چيزي ندارم برايت آرزو كنم ...
ويكتور هوگو
ویکتور ماری هوگو (۲۶ فوریه ، ۱۸۰۲ - ۲۲ مه، ۱۸۸۵) رمان‌نویس، شاعر، و هنرمند فرانسوی.

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

بازرگانان ایران باستان : آیوت ها

آیوت ها


آیوت ها ثروتمندترین خاندان بازرگان دودمان اشکانیان بودند آنها در مدت 470سال کالاهای مورد نیاز مردم خاور و باختر جهان را فراهم و برایشان می فرستادند . آیوت یکم در جوانی پس از کمی تجارت برای بازرگانان خورده پا تصمیم گرفت خود این راه را ادامه دهد و تبدیل به بزرگترین بازرگان ایران گردد روزی که نخستین سفر بازرگانی خویش را در پیش داشت مردی میانسال پیش او آمد و گفت من بازرگانم همان جایی می روم که شما در پی آنید . آیا می خواهید همراه با هم این راه را برویم ؟

آیوت گفت هدف شما از سفر چیست ؟

آن مرد گفت : هم اکنون می خواهم بازرگانی کنم . شاید در بین راه و یا در آن شهر که می رویم کار پر درآمدتری یافتم . هدف من این است هر کاری که بهتر بود به آن بپردازیم .

آیوت جوان به او خندید و گفت من با آدمی که برنامه مشخصی برای زندگی خویش ندارد همراه نخواهم شد و از او جدا شد . اندیشمند ایرانی ارد بزرگ می گوید : برنامه داشتن ویژگی آدمهای کارآمد است .

اگر آیوت با آن مرد همراه می شد شاید هیچ وقت نمی توانست امپراتوری بازرگانی آیوت ها را ایجاد کند . چون برای آیوت تنها یک هدف مهم وجود داشت و آن تبدیل شدن به بزرگترین بازرگانی ایران بود .


منبع : سایت یاسمین آتشی

صد کتابی که پیش از مرگ حتما باید خواند

صد کتابی که پیش از مرگ حتما باید خواند

1. شاهنامه - فردوسی
2. خسرو و شیروین - نظامی گنجوی
3. کلیات سعدی شیرازی - سعدی
4. ربه‌کا - دافنه دو موریه
5. بامداد خمار - فتانه حاج سید جوادی
6. محاکمه - فرانتس کافکا
7. آرمان نامه ارد بزرگ - امیر همدانی
8. ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد - پائولو کوئیلو
9. زارا عشق چوپان - پرویز قاضی سعید
10. خانه ارواح - ایزابل آلنده
11. میهن پرست - صادق هدایت
12. پاییز پدرسالار - گابریل گارسیا مارکز
13. تاوان عشق - فهیمه رحیمی
14. سیمای زنی در میان جمع - هاینریش بول
15. سووشون - سیمین دانشور
16. مرشد و مارگاریتا - میخائیل بولگاکف
17. زمستان - مهدی اخوان ثالث
18. دکتر ژیواگو - بوریس پاسترناک
19. امیرارسلان نامدار - میرزامحمئ علی نقیب الممالک
20. دالان بهشت - نازی صفوی
21. ارباب حلقه‌ها - جی. آر. آر. تالکین
22. آخرین وسوسه مسیح - نیکوس کازانتزاکیس
23. یاسمین - م . مودب پور
24. سلام بر غم - فرانسواز ساگان
25. مرد پیر و دریا - ارنست همینگوی
26. شب سراب - ناهید . الف پژواک
27. طاعون - آلبر کامو
28. جان کلام - گراهام گرین
29. دن کیشوت - سر وانتس
30. لبه تیغ - ویلیام سامرست موام
31. کلیدر - محمود دولت آبادی
32. بیگانه - آلبر کامو
33. خوشه‌های خشم - جان استاین‌بک
34. اورازان - جلال آل احمد
35. زنگها برای که به صدا در می‌آیند - ارنست همینگوی
36. پریچهر - مرتضی مؤدب پور
37. زنان کوچک - لوئییز می آلکوت
38. داش آکل - صادق هدایت
39. چشمهایش - بزرگ علوی
40. بر باد رفته - مارگارت میچل
41. دیوان حافظ - حافظ
42. وداع با اسلحه - ارنست همینگوی
43. گرگ بیابان - هرمان هسه
44. دلاور زند - نصرت ناظمی
45. در جستجوی زمان از دست رفته - مارسل پروست
46. چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم - زویا پیرزاد
47. قصر - فرانتس کافکا
48. قصه های مجید - هوشنگ مرادی کرمانی
49. سیذارتا - هرمان هسه
50. پایبندیهای انسانی - ویلیام سامرست موام
51. روزالده - هرمان هسه
52. پاشنه آهنین - جک لندن
53. مادر - ماکسیم گورکی
54. مامور سری - جوزف کنراد
55. سفرهای گالیور - جوناتان سویفت
56. شوهر آهو خانم - علی محمد افغانی
57. رابینسون کروزوئه - دانیل دفو
58. نبرد من - آدلف هیتلر
59. ماشین زمان - هربرت جورج ولز
60. تس - تامس هاردی
61. تصویر دوریان گری - اسکار وایلد
62. ژرمینال - امیل زولا
63. ماجراهای هاکلبری فین - مارک تواین
64. گرداب سکندر - رضا رهگذر
65. جزیره گنج - رابرت لوئی استیونسون
66. تولدی دیگر - فروغ فرخزاد
67. برادران کارامازوف - فئودور داستایوسکی
68. میهن پرست - صادق هدایت
69. بازگشت بومی - تامس هاردی
70. ثریا در اغما - اسماعیل فصیح
71. آنا کارنینا - لئون تولستوی
72. دور دنیا در هشتاد روز - ژول ورن
73. همسایه ها - احمد محمود
74. جنگ و صلح - لئون تولستوی
75. تربیت احساسات - گوستاو فلوبر
76. موش و گربه - عبید زاکانی
77. جنایت و مکافات - فئودور داستایوسکی
78. آلیس در سرزمین عجایب - لوئیس کارول
79. بینوایان - ویکتور هوگو
80. امثال و حکم - دهخدا
81. پدران و پسران - تورگنیف
82. گلی در شوره زار - نسرین ثامنی
83. مادام بواری - گوستاو فلوبر
84. هزار و یکشب - عبداللطیف تسوجی تبریزی
85. کلبه عمو توم - هریت بیچر استو
86. موبی‌دیک - هرمان ملویل
87. دیوید کاپرفیلد - چارلز دیکنز
88. بلندیهای بادگیر - امیلی برونته
89. خواجه تاجدار - ژان گور فرانسوی
90. کنت مونت کریستو - الکساندر دوما
91. اولیور تویست - چارلز دیکنز
92. بابا گوریو - اونوره دو بالزاک
93. دایی جان ناپلئون - ایرج پزشکزاد
94. گوژپشت نوتردام - ویکتور هوگو
95. سرخ و سیاه - استاندال
96. وسوسه - جین اوستین
97. شازده احتجاب -هوشنگ گلشیری
98. اعترافات - ژان ژاک روسو
99. برادرزاده رامو - دنیس دیدرو
100. سرگذشت تام جونز: کودک سر راهی - هنری فیلدینگ



راستی !

شما چند تا از این کتابها رو خوندین ؟


منبع :
مقاله|نرم افزار|کتاب
http://www.aryabooks.com/ftopicp-2404.html

دلنوشته ای زیبا با نام(* من نمیخوام بزرگ بشم*) ودلنشین همراه با یک شعر از آقای شهرام باقری

دلنوشته ای زیبا ودلنشین همراه با یک شعر
به قلم : آقای شهرام باقری

من نمیخواممممم بزرگ بشمممم!!!

من نمی خوام بزرگ بشم

نوشته شده در 27/7/1388 - 1

5:58 توسط آقای شهرام باقری

در موضوع فرهنگی و اجتماعی

اگه دست من بود رنگ سبز میزدم .
مردم رو می خندوندم .دیدن دندونای سفید بچه ها دلمو می لرزونه.
تازه میشم.
دیدن خوشحالی آدما برای من مثل رسیدن به آرزوست.
اگه دست من بود گلهای زیادی می کاشتم و به مردم هدیه می داد م .
اگه دست من بود غذاهای خوشمزه ای می دادم به گشنه ها
.لباسای نو می خریدم برای بچه ها.
اگه دست من بود گریه کردن رو به مردها یاد می دادم
.خندیدن رو یاد می گرفتم از بچه ها .
عکس یادگاری می گرفتم با پیرزنا و پیرمردا.
اگه دست من بود بچه های یتیمو نوازش می کردم .
براشون شعر می خوندم.اگه دست من بود با بچه ها آواز می خوندم .
اگه دست من بودروزهای تعطیل به سفر می رفتیم
و من ترانه هام رو برای کارگرا می خوندم
تا خستگی یک هفته کار از تنشون در بره.
اگه دست من بود ...

خدایا چرا نمیشه
که هر کسی هر چیزی که دوس داره رو ببینه؟

چرا اینهمه چیزایی هست که ما دوس نداریم؟

چرا قلب ما انقد پاک نیست که چیزای خوب رو بخواد؟

چرا برای همدیگه آرزوی خوبی و خوشی نمی کنیم . چرا؟

قلبم میشکنه وقتی دردای مردم نمی ذاره که خوب باشن .

با همدیگه مهربون باشن.دلم پره .

انگار به اندازه صد سال می خوام گریه کنم .

اشکا همینطور از چشام می ریزن..

وقتی فاصله بین دنیای من ودنیای واقعی انقد زیاده

تنها وتنها می تونم به خدا پناه ببرم.

منکه دلم می خواد آدما رو دوس داشته باشم

میون اینهمه تاریکی تنها نوری که وجود داره

برق چشای بچه هاست.


گاهی هم چیزای کوچکی که توی آدما میشه دید

منو امیدوار می کنه.

اما بیشتر از همه به طبیعت پناه می برم

.به بارون.به سبزی سبزه ها.به ابرها.

دریا.اگه دست من بود برای بچه ها شهری می ساختم

پر از اسباب بازی و تاب و سرسره.

پر از شیرینی و بستنی.

خودم هم میون بچه ها گم می شدم

و تمام دردهای زندگی بین آدم بزرگها رو فراموش می کردم.

من می خوام که برای بچه ها لالایی بخونم و خودم هم بخوابم

و هر روز صبح با صدای خروس از خواب بیدار شم

و تمام زندگیم رو با بچه ها و برای بچه ها بگذرونم.

وتا لحظه مرگم هزار چیز رو از بچه ها یاد بگیرم

و بهشون یاد بدم.

.آواز رو ..خوبی رو.. دوستی رو..مهربونی رو..

ادب رو..احترام رو..رفاقت رو..نوازش رو..بوسیدن رو..ت

ماشا کردن بارون رو..برف بازی رو..گریه کردن رو..خندیدن رو..چ

یزای خوبی که توی وجود ما هست

اما فرصت و موقعیت نشون دادنشون روپیدا نکردیم..

وقتی هم که دارم می میرم توی یک غروب کنار ساحل دریا .

.دراز کشیده ..

دست تو دست بچه ها .."خوشحال و راضی و آروم "

با لبخند چشامو ببندم و سفر کنم.


خوشحال از اینکه ادامه دنیا -بعد از مرگم- توی دست بچه هاییه

که دل هر کدومشون یه دنیاست.که عشق رو می فهمن.

رفاقت رو می فهمن .

با همدیگه مهربونن.

هوای همدیگه رو دارن.

کسی گرسنه نیست.کسی تشنه نیست.

روح و جسم همه سیرابه.

راضی از اینکه دنیا رو دست بچه هایی سپردم

که منو ادامه می دن

.آرزوهام رو ادامه می دن.

گل می کارن و هدیه می دن.


غذاهای خوشمزه می خورن و لباسای زیبا می پوشن

.گریه می کنن و می خندن.ع

کس یادگاری می گیرن.شعرو آواز می خونن.

سفر می رن...

آروم از اینکه همه چیز سر جای خودشه.

همه چی مرتب و منظمه و من خوب زندگی کردم .

اونطوری بودم که خدا می خواست و

کارهایی انجام دادم که خدا رو خوشحال کرده .

و این بچه ها وقتی بزرگ شدن باز هم بچه ان .

همونطور که من هستم و با همدیگه مهربونن..

بیا وا بدیم بدی هامونو - خالی از بدی - پر بشیم از همدیگه .

- بیا دنیا - از منو تو پر بشه - که هزار بار واسه هم بمیریم..


به قلم شاعر ونویسنده آقای شهرام باقری

جناب آقای شهرام باقری


متن شما بسیار زیبا و با احساسی زیباتر بود

که به قلم خودتون به تحرير کشيدید ومن احساس نزديکى شديدىبااحساس

این دلنوشته کردم

هميشه همينگونه باش تا خداوند به همراهت باشد وموفق وشاد باشى

فرزانه شیدا
»»::::::::::**::::::::««


« آقای : شهرام باقری» :
تاريخ تولد:شنبه 16 آذر 1353
کشور:ايران
شهر:رشت

ليست دفتر شعر ها شهرام باقری
نوشته های ادبی شهرام باقری
در دفتر سایت شعرنو
http://www.shereno.com/news2.php?id=6825

آرام چشمانش را می بندد آسمان

- تا بخوابد شهر.

- هر غروب از پشت شیشه کافه

- خیره ام به خیابان و باران.

- در پاییز و شبی که بی وقفه باران می بارد

- زیر درخت ته خیابان

- یا هر وقت و هر کجای دیگر

- اجازه دهید

- گاهی به شما فکر کنم ...

شاعر :
شهرام باقری

دخترانه گرامي

خدا مشتي خاك را برگرفت؛


مي خواست ليلي را بسازد،


از خود در او دميد؛و ليلي پيش از آن كه با خبر شود عاشق شد.


سالياني ست كه ليلي عشق مي ورزد.


ليلي بايد عاشق باشد.


زيرا خدا در او دميده است و هركه خدا در او بدمد، عاشق مي شود.


ليلي نام تمام دختران زمين است ( نام ديگر انسان ) .

عرفان نظر آهاري


سروده هایئ از آقای جواد نصرالله زاده (شعرنو)


تاريخ تولد:جمعه 29 آذر 1364
کشور:ايران
شهر:mashhad

متولد تهران هستم از مادری اقلیت و پدری مسلمان زاده شده ام
و از سال 1380 به تنهایی به مشهد امدم
وتنها همدم زندگی من تنهاییم است
که تمام عمر همراهم بوده
و هیچ گاه رهایم نکرده است : جواد نصرالله زاده
گذرگاه

.به نام رب جان وآفرينش..
سخن دان جهان مولای بينش..
به نام آنکه جان را شعرآموخت..
جهان را درپی نوری برافروخت..
{گذرگاه۱}..
چه کسی می آيد..
که من اينگونه دگرگون شده ام..
شايداز کوچه تنهايی من رهگذری می گذرد..
که صدای قدمش..
در حريردل من می پيچد..
آه..شايد..اوهم چون دگران..
بهراسد زصدای قدم خويش وبه مقصدنرسد
..ليک..
انتظاری بامن هست..
ومن آيه سان می خوانم..چه کسی می آيد..
{گذرگاه۲}..
سالها می گذرد..
ودلم خسته تراز من به من
و خستگيم ميخندد..
سالها می گذرد
معجزه ها می آيد..
وهنوز..
ديده برره دارم..
تا ازآن درهّ تاريک جدايی ..
به کنارم آيی..
عکس مواج تودر شيشهّ قلب سيهم..
همچنان ميخندد..
باخودم می گويم:
ديروقتی است..
که قلبم شده ازهجر تو
سردو بی رنگ..
وهنوز..
من به تنهايی خود مينگرم.


شاعر
جواد نصرالله زاده















۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

یاسمین آتشی نویسنده متعهد و میهن دوست

یکی از نویسندگان خوشنام زمانه ما یاسمین آتشی است او را بیشتر با داستانهای تاریخی و باستانی اش می شناسیم . این نویسنده وطن دوست گفتگوی کوتاهی کرده است با هنگامه مسلمانی که نظر شما را به خواندن آن جلب می کنم :

خانم آتشی به عنوان اولین سئوال بفرمایید چه شد که به داستان کوتاه علاقه مند شدید ؟

داستان کوتاه می تواند مخاطب خویش را بدون بازی های کلامی به مضمون اصلی و واقعی خویش برساند . این کار موجب ایجاد انگیزه بیشتر مخاطب برای خواندن داستانهای بعدی می شود .

چرا مانند نویسندگان سرشناس این حیطه ، سوژه هایتان در متن زندگی روزمره نیستند ؟

واقعیت آنست که هر کشور و سرزمینی خواسته ها و شرایط خاص خودش را دارد به نظر من نسل امروز ایران بدنبال داستانهای تاریخی است . وجود کتابهای قطور و سنگین آنها را از مطالعه فراری می دهد ! کاری که من می کنم این است که با مطالعه تاریخ و مطالب باستان شناسان سعی می کنم در طی داستانهایی خلاصه ، شیره و عصاره آن را تحویل جوان علاقه مند بدهم .

پس علت اصلی استقبال از آثار شما خلاصه گویی مباحث ناب تاریخی است ؟

دقیقا همین طور است ، من سعی می کنم انگشت بر روی مهمترین بخشهای تاریخ گذاشته و مواردی را مطرح کنم که نیاز به فهم آن در بین نسل جوان امروز وجود دارد . بطور مثال وقتی از مجلس مهستان در دوره اشکانی می گویم و یا زمانی که از ارزش نهادن دیاکو اولین پادشاه ایرانی به حقوق زنان و یا از خصلت های پاک فرگون زیبا به عنوان یک زن ایرانی همواره بدنبال پشتوانه های تاریخی برای ارتقاء منزلت اجتماعی مردمم هستم .

بعضی می گویند شما پائولو کوئلیو ایران هستید علتش چیست ؟

آنها لطف دارند اما من به شخصه بسیار مبتدی و ضعیف تر از آن هستم که لایق عناوینی این چنین باشم .

چرا کمتر آفتابی می شوید و علت این همه گوشه گیری چیست ؟

علت خاصی ندارد شاید به خاطر این است که زندگی خصوصی ، فرزندان و همچنین مطالعات و نوشتنم دیگر وقتی برای موارد دیگر باقی نگذاشته است .

آیا همسر شما هم علاقمند به ادبیات هستند ؟ و آیا فرزندانتان به نوشتن می پردازند ؟

همسرم مرا درک می کند اما علاقمندیش به ادبیات محدود است دخترم فرحناز با این که سال اول راهنمایی است اما داستان های قشنگ و جالبی می نویسد و من هم تشویقش می کنم.

برگردیم به داستانها ، تقریبا در تمام داستانهای شما از اندیشمند کشورمان ارد بزرگ یاد شده است علت در چیست ؟

اگر خوب دقت کنید یکی از وجوه تمایز ادبیات ما با ادبیات غرب در همین است ما همواره در کتابهای گذشتگان خود نقل قول ها ، متل ها و حکایات جانبی را می بینیم . من هم سعی کردم این مسیر را همانند یک امضاء بر روی آثارم داشته باشم . من در مورد اندیشه ها و افکار ارد بزرگ مطالعات فراوانی داشته ام و به شخصه فکر می کنم ایشان بزرگترین متفکر حال حاضر ایران هستند . صدها جمله از ایشان را در حافظه دارم و سعی می کنم با جملات حکیمانه اشان وجه معنایی داستانهایم را بالا ببرم .

از این که می بینید داستانهای شما همه جا هست و گاها نام شما هم در زیر آن نیست ناراحت نمی شوید ؟

دیروز یکی از دوستان روزنامه جام جم را نشانم داد که یکی از داستانهایم در مورد ابومسلم خراسانی را به نقل از یک وب سایت اینترنتی و بدون نام من منتشر نموده بود دوستم معترض بود اما من خندیدم و گفتم مهم این است که این حکایت منتشر شده . چون من برای دل و عشقم می نویسم و خودخواه هم نیستم .



به عنوان آخرین سئوال ، کدام داستان کوتاهتان را بیشتر می پسندید تا در پایان این گفتگو برای مخاطبین عزیز بگذاریم ؟

داستان " صدای جاودانه دختران ایرانی " را شخصا خیلی دوست دارم .


صدای جاودانه دختران ایرانی

سواره نظام مهرداد نخست ، خسته از جنگهای طولانی وارد شهر هیرکانی (گرگان) شد .

آنها در شرق نیروهای متجاوز بدوی و در غرب دمتریوس را شکست سختی داده بودند .

مهرداد پادشاه اشکانی با لباسی ساده در شهر می چرخید و به گفتگوهای مردم گوش می داد نیم روزی که گذشت به گوشه دیواری تکیه داد تا خستگی از تن بدر کند از پنجره کوچک بالای سرش سخنان دخترانی را می شنید حرف های آنها با صدای فرش بافیشان به هم آمیخته بود .

یکی از آنها می گفت مهرداد اگر سخت است فرزندی دارد دلنرم . مهرداد با شمشیر پیمان بسته پس فرزند نرم خوی او با خرد و هوش دوستی کند .

دختر دیگر گفت : آنکه پایه دستگاه دودمان را می ریزد نمی تواند نرم خو باشد او باید همانند پی ساختمان سخت و آهنین باشد پس جبر بر سختی اوست .

و دختر کوچکتری که صدایش بسیار ضعیف می نمود ادامه داد : آنکه بر این زمین سخت ساختمان می سازد و خود نمایی می کند از جنس زیبایی است و زمین سخت را به آسمان می برد .

مهرداد تکانی خورد با خود گفت چطور چنین دختران دانایی در این مرز و بوم زندگی می کنند و او خود نمی داند .

آن شب تا به پگاه خورشید مهرداد اشکانی ، نخستن پادشاه دودمان اشکانیان در تمام مدت به حرفهای آنها اندیشید .

در وجود خود سختی و قدرت پی ساختمان دودمان را می دید و در وجود فرهاد دوم (فرزندش) دانایی و هوش بنای ساختمان را .

آن سه دختر به ریشه ها پرداخته بودند و مهرداد از این بابت در شگفت بود . به گفته ارد بزرگ اندیشمند برجسته ایرانی : پرداختن به ریشه ها ، کار ریش سفیدان و اهل دانش است . فردای آن روز پادشاه ایران با تنی چند از نزدیکان به خانه ایی که روز پیش ندا از آن شنیده بود رفت و با شگفتی دید آن خانه متروکه است از همسایگان پرسیدند و آنها گفتند سال ها پیش در این خانه مرد و زنی بودند با سه دختر که فرش می بافتند هر سه دانا و از شاگردان ورتا ( حکیم و دانشمند زن ابتدای دودمان اشکانیان ) . بدست مزدوران آندراگوراس یونانی به خاطر آنکه مدام از بازگشت ایران و نجات از دست خارجیان یونانی سخن می گفتند هر پنج نفر آنها را زنده زنده در کف همان خانه در گودالی کشتند .

مهرداد با شنیدن این سخنان ، بر آبادی آن خانه همت گمارد و آن خانه را مدرسه نمود در حالی که موبدان زرتشی اصرار بر آن داشتند که آن خانه آتشکده گردد و مهرداد نپذیرفت و گفت جای آتشکده در کوهستان است نه میان مردم .

از آن زمان بزرگترین دانشمندان را برای تربیت و افزودن دانش فرهاد دوم بکار گرفت .

برای همین فرهاد دوم در بسیاری از نبردها قبل از جنگ پیروز شده بود چون با دانش پشت سر دشمن خویش را خالی و سپس با تکانی آن را فرو می ریخت .
فرهاد دوم برای ایجاد جنگ خانگی در سوریه ( قسمت باقی مانده سلوکیان متجاوز )دمتریوس را که توسط پدرش مهرداد اسیر شده و در زندان بود را رها کرد تا میان دو برادر نبردی درگیرد. گفتنی است که ظلم و ستم سلوکیان بر مردمان تحت انقیادشان موجب شد که مردم تحت ستم سلوکیان به فرهاد گرویدند. آنتیخوس برای گرفتن انتقام شکستها و اسارت خود با سپاهی گران به ایران آمد، ولی فرهاد به او فرصت نداد ناگهان بر او تاخت و در هنگام جنگ پادشاه سلوکی کشته شد. از این پس سلوکیان یونان دیگر به خود اجازه تجاوز به حریم ایران را ندادند. انحطاط کامل دولت سلوکی از همین زمان آغاز گردید.


کارنامه هفتاد سال شعر آزاد نیمایی- بخش اول: دوران فراز/سایت دینگ دانگ برگرفته از تازه های ادبی/ف.شیدا


کارنامه هفتاد سال شعر آزاد نیمایی- بخش اول: دوران فرا
ز
- سایت دینگ دانگ
برگرفته از تازه های ادبی
در موضوع ادبی و هنری

هفتاد سال پیش، در بهمن ماه سال ١٣١٦، نیمایوشیجدر سن چهل سالگی
، با سرایش شعر ققنوس نخستین پی بنای رفیع شعر آزادش را پایه گذاشت
. این شعر که یکی از درخشان ترین شعرهای آزاد اوست، نخستین قدم در آزادراهی بود
که چند سال بعد، توسط خود نیما، شعر آزاد نامیده شد.
اینک از عمر این شعر آزاد هفتاد سال تمام می گذرد. در این هفتاد سال شاعران
بسیاری به راه نیما گراییدند، شیوه شعر موزونش را برگزیدند،آموزه هایش را آموختند
و خلاقانه به کار بستند، فراز و نشیب راهش را پیمودند و ناهمواری هایش را هموار کردند
، و جاده هایش را از هر سو ادامه و گسترش دادند و بر دامنه و برد و ژرفا و غنایش افزودند.
در این هفتاد سال شعرهای کوتاه و بلند ومنظومه های بسیاری به این شیوه سروده و
کتابهای شعر فراوانی به این سبک منتشر شد. شعر نیمایی یکی دو دهه پس ا
ز تولد مورد استقبال گرم و پرشور اهل شعر و جامعه شعردوست قرار گرفت
و دوستداران شعر به تدریج به این شیوه خوگرفتند و با آن انس و الفت یافتند،
وبا همت و تلاش نیما و پیروانش این شاخه از شعر نو جای خود را آرام آرام در ذه
نو ذوق و وجدان جامعه باز کرد و رواجی فراگیر یافت، به طوری که بعد از سه ده
هبه اصلی ترین شاخه شعر معاصر تبدیل شد و سرایندگان شعر آزاد نیمایی در
مقام مطرح ترین، محبوب ترین و نامدارترین شاعران جامعه قرار گرفتند
.در نگاهی کلی به چشم انداز شعر نیمایی در طول هفتاد سال عمرش
به روشنی می توان دو دوره مشخص را در زندگی این شعر مشاهده کرد
.دوره نخست دوران چهل ساله به بر نشستن، بر آمدن و اوج گرفتن این شعر است.
در این دوره که می توان آن را دوران فراز نامید
و سالهای ١٣١٦ تا ١٣٥٦ را شامل می شود، شاهد بالندگ
یو شکوفایی شعر موزون نیمایی و رواج روزافزون آن هستیم،
به طوری که در اواخر این دوره شعر آزاد نیمایی
پر رواج ترین و محبوب ترین نوع شعر معاصر فارسی می شود
و بیشترین تعداد شاعران را به راه خودمی کشاند و بیشترین تعداد کتاب شعر
رابه خود اختصاص می دهد.
دوره دوم دوران سی ساله افول و فرونشستن است.
این دوران که می توان آن را دوران فرود نامید
از سال ١٣٥٧ شروع شده و تا امروز ادامه دارد.در این دوران
به تدریج شعر موزون و وزین نیمایی رواج فراگیر خود را از دستمی ده
د و از بلندای اوج فرود می آیدو افول می کند، و بنا به دلایلی
اجتماعی- فرهنگی- ادبی جایش را به بی وزنی می دهد
.به طوری که در طی روندی بیست ساله بهسرعت بازار شعر آشفته می شود
و سرانجام دچار چنان هرج و مرجی می گردد
که هر نوشتار بی سر و ته کج و معوجی به جای شعر جا زده می شود
و به دروغ یا خطا شعر نام می گیرد.
این متن مروری ست بر مهم ترین رویدادهای دوران فراز شعر آزاد نیمایی،
و در آن بر کارنامه شعر آزاد نیمایی در چهل سال
نخست عمرش نگاهی گذرا می کنیم.
*** دوران فراز شعر آزاد نیمایی
(سالهای ١٣١٦ تا ١٣٥٦)
· سال ١٣١٦ - در بهمن ماه این سال نیمایوشیج پس از سه سال سکوت و در خود فرو رفتن،
شعر نخستین شعر آزادش را می سراید و آن را ققنوس نام می نهد.ققنوس شعری سمبلیک است
و در آن نیما وضعیت
زندگی تراژیک خود را با زبانی شاعرانه شرح می دهد
و آینده و سرنوشتش را هنرمندانهپیش بینی و پیش گویی می کند.
بر طیق توصیف این شعر او خود را ققنوسی می داند کهسرانجام و پس از تحمل مشقتها
و چشیدن مرارتهای فراوان، در حالی که از رنجهای درون خویش سرمست است،
خود را در میان شعله های آتش آرمانش فرو می افکند تا جوجه های شعرش
از میان خاکسترش به در آیند.·
سال ١٣١٧ - نیمایوشیج در وزارت فرهنگ استخدام و در ادار
ه موسیقی این وزارتخانه سرگرم کار می شود.
- در مهر ماه این سال او دومین شعر آزادش را می سراید و نامش را غراب می گذارد.
غراب نیز شعری سمبلیک است در شرح حال شاعرش
.· سال ١٣١٨- به دعوت دوستانش،
صادق هدایت، عبدالحسیننوشین و ضیا هشترودی، نیمایوشیح
عضو هیات تحریریه مجله موسیقی می شود.
- شعر غراب در مجله موسیقی چاپ می شود. این نخستین شعر آزاد نیمایی است
که در نشریه ای منتشر می شود.
- نیمایوشیح شعرهای آزاد می خندد، وای برمن و گل مهتاب را می سراید.
شعر گل مهتاب هم در مجله موسیقی منتشر می شود.
- مقاله های دنباله داری از نیمایوشیج با عنوان ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان،
در مجله موسیقی منتشر می شود.
در این نوشته ها، نیمایوشیج از شعرهای آزادش به طور غیر مستقیم دفاع می کند
و برای انتشار شعرهای آزاد دیگرش بستر ذهنی و سلیقه ای مناسب فراهم می سازد.·
سال ١٣١٩ - در اردیبهشت این سال شعر ققنوس، در شماره دوم سال دوم مجله موسیقی
چاپ می شود.
- انتشار قسمتهای دیگری از مقاله ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان در مجله موسیقی
ادامه می یابد.
بعدها این مقاله مفصل، به صورت کتابی مستقل منتشر می شود
.- در خرداد ماه این سال،
نیمایوشیج نخستین منظومه آزادش را به پایان می رساند و نام آن را خانه سریویلی می گذارد.
- نیمایوشیج چند شعر آزاد دیگر نیز در این سال می سراید که از میان آنها شعرهای پریان،
اندوهناک شب، همسایگان آتش و امید پلید نامدارتر اند.
بعضی از این شعرها در مجله موسیقی چاپ می شوند
و بقیه برای سالهای دراز چاپ نشده باقی می مانند
و سالها پس از مرگ شاعرشان منتشر می شوند.·
سال ١٣٢٠ـ نیمایوشیج به سرودن شعرهای آزاد ادامه داد و در این سال چند شعر آزاد دیگر می سراید
که از میان آنها شعرهای پانزده سال گذشت، خواب زمستانی، من لبخند،
لکه دار صبح و آی آدمها مشهور تر اند.·
سال ١٣٢١- نیمایوشیج شعرهای آزاد دیگری می سراید که نامدارترین شان اینها هستند:
تابناک من، سایه خود، بازگردان تن سرگشته، خرمن ها.·
سال ١٣٢٢- نیمایوشیج شعر بلند منظومه به شهریار را می سراید.·
سال ١٣٢٣- نیمایوشیج شعر بلند ناقوس
که یکی از قله های رفیع کوهستان شعر اجتماعی- سیاسی
اوست
و چند شعر آزاد دیگر، از جمله کینه شب، مردگان موت و مادری و پسری را می سراید
.- به تدریج شاهراه شعر آزاد نیمایی پیروانی پیدا می کند و در برخی از نشریات ادبی نمونه هایی
از این نوع شعر که توسط شاعران جوان هوادار نیما سروده شده، منتشر می شود.
منوچهر شیبانی و فریدون توللی دو تا از این پیروان شعر آزاد نیما هستند که
با الهام از شیوه نیمایی
شعرهایی می سرایند و در نشریات ادبی آن سالها به چاپ می رسانند.
مجله روزگار در ادامه راه مجله موسیقی به انتشار این گونه شعرها می پردازد.·
سال ١٣٢٤- نیمایوشیج منظومه های آزاد مانلی و پی دارو چوپان
و شعر مشهور بخوان ای همسفر با من را
می سازد.مانلی نیز یکی از قله های رفیع کوهستان شعراوست
و نیمایوشیج آن را تقدیم به صادق هدایت کرده است.
- منوچهر شیبانی مجموعه ای از شعرهای خود را با نام جرقه و با مقدمه ای از نیمایوشیج
منتشر می کند. جرقه نخستین مجموعه شعر منتشر شده ای ست
که دارای شعرهای آزاد نیمایی است.·
سال ١٣٢٥- در تیر ماه این سال نخستین کنگره نویسندگان
و شاعران ایران برگزار می شود.
در دومین روز کنگره، چهارشنبه پنجم تیرماه، پس از اینکه
چند شاعر شعرهای شان را می خوانند
نوبت به نیمایوشیج می رسد و او پس از معرفی خود،برای نخستین بار یکی
از شعرهای آزادش را می خواند.
این شعر که بعدها بسیارمعروف می شود، شعر آی آدمها است.
به این ترتیب برای نخستین بار یک شعر آزاد نیمایی، برای گروهی از شاعران
و نویسندگان قرائت می شود. روز بعد، منوچهر شیبانی که
جوان ترین شاعر شرکت کننده در کنگره است،
شعر نیمایی دیگری با عنوان ایران می خواند.
- نیمایوشیج چند شعر آزاد دیگر، از جمله او را صدا بزن، خروس می خواند،
که می خندد؟ که گریان است؟ و کار شب پا را می سراید.
· سال ١٣٢٦ - نیمایوشیج یکی دیگر از قله های رفیع شعر اجتماعی
خود را می سراید و نام آن را پادشاه فتح می گذارد.
· سال ١٣٢٧- نیمایوشیج با انرژی فراوان و ذهنی سرشار از الهام شاعرانه
به آفرینش شعرهای آزاد ادامه می دهد و شعرهای اجاق سرد،
او به رویایش،در شب تیره، مهتاب، ابجد، آن که می گرید، جوی می گرید،
آقا توکا و نام بعضی نفرات را می سراید.
· سال ١٣٢٨- نیمایوشیج همچنان پرتوان است و سرشار از نیروی خلاقیت و ذوق شاعرانه.
این یکی از پربارترین سالهای شاعری اوست و در آن نیمایوشیج چندین شعر آزاد،
از جمله باد می گردد، بر فراز دودهایی، جاده خاموش است،
سوی شهر خاموش، بر فراز دشت و ماخ اولا را از خود به یادگار می گذارد.
· سال ١٣٢٩- دو کتاب از نیمایوشیج منتشر می شود: افسانه - دو نامه.
- خلاقیت شعری نیمایوشیج به اوج می رسد و او چند شعر آزاد دیگر می سراید
که ارزنده ترین شان اینها هستند: شب است، مرغ شباویز، هنوز از شب...،
تا صبح دمان، در شب سرد زمستانی، چراغ، در بسته ام
، نامه به یک زندانی، در ره نهفت و فراز ده.
· سال ١٣٣٠- نیمایوشیج شعر بلند مرغ آمین را که آخرین قله بلند شعرش است،
می سراید.
در حقیقت این شعر وصیت نامه ادبی - شعری نیمایوشیج
و چکیده تمام شعرهای اجتماعی پیشین اوست.
- در این سال دو تا از پیروان تازه نفس و جوان نیمایوشیج به میدان می آیند
و شعرهای خود را که به
شدت تحت تاثیر نیما و با الهام از او سروده اند،
در قالب کتاب منتشر می کنند.
این دو اسماعیل شاهرودی و سهراب سپهری هستند.
از اسماعیل شاهرودی نخستین
کتاب شعرش به نام آخرین نبرد و با مقدمه ای از نیمایوشیج منتشر می شود.
سهراب سپهری هم نخستین کتاب شعرش را با نام مرگ رنگ در
همین سال منتشر می کند.
· سال ١٣٣۱- این آخرین سال پر بار شعر نیمایوشیج است
. او در این سال هشت شعر آزاد می سراید.
این شعرها عبارت اند از: در کنار رودخانه،همه شب، خانه ام ابری ست، داروگ، خونریزی
، در نخستین ساعت شب، آهنگر، قایق.
· سال ١٣٣٢- در این سال نیمایوشیج تنها یک شعر
آزادمی سراید و نامش را دل فولادم می گذارد.
این شعر یکی از زیباترین شعرهای اجتماعی- سیاسی اوست.
- شاعر جوان و پر نفس دیگری گام در راهنیمایوشیج می گذاردو مجموعه ای از
شعرهای آزاد نیمایی اش رامنتشر می کند. این شاعر جوان هوشنگ ابتهاج است
که شعرهایش را ه.ا.سایه امضا می کند و با همین ناممشهور می شود.
کتاب شعرش هم شبگیر نام دارد
.شبگیر بهترین و مهم ترین کتاب شعر آزاد منتشرشده تا این سال است
و سبب نامدار شدن شاعرش به عنوان
شاعری پر احساس و سرشار از حساسیت های اجتماعی- سیاسی می شود
.· سال ١٣٣٣- این تنها سالی است که نیمایوشیج سکوت می کند و هیچ شعری نمی سراید.
- شاعر جوان دیگری از پیروان نیمایوشیج وارد عرصه شعر نو می شود
و نخستین مجموعه شعرش را که شامل چند شعر آزاد نیمایی است منتشر می کند.
این شاعر نادر نادرپور است و نخستین مجموعه شعرش چشمها و دستها نام دارد.
· سال ١٣٣٤- نیمایوشیج دوباره به سرودن شعر می پردازد و شعرهای آزاد دیگری
چون برف، فرق است، هست شب، شب پره ساحل نزدیک و روی بندرگاه را می سراید.
- به کوشش احمد ناصحی و زیر نظر ابوالقاس مجنتی برگزیده ای
از شعرهای نیمایوشیج همراه
با زندگینامه او، با عنوان نیما، زندگی و آثار او توسط انتشارات
صفی علیشاه منتشر می شود.
همچنین برگزیده ای از شعرهای نیما با عنوان نیمایوشیج
و قسمتی از اشعار او به چاپ می رسد.
- نخستین مجموعه شعر محمد زهری به نام جزیره
و نخستین مجموعه شعر محمود مشرف آزاد تهرانی
(م. آزاد) به نا
م دیار شب منتشر می شود
.- از هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) مجموعه شعر زمین،
از نادر نادرپور مجموعه شعر دختر جام و از نصرت رحمانی مجموعه شعر کوی
ر منتشر می شود.
· سال ١٣٣٥- نیمایوشیج شعر سیولیشه را می سراید.
- انتشارات صفیعلیشاه ارزش احساسات را که
سالها پیش از این به صورت چند مقاله در مجله موسیقی چاپ شده بود
، در قالب کتاب منتشر می کند.
همچنین برگزیده ای از شعرهای نیمایوشیج با عنوان مرغ آمین نشر می یابد.
- کتاب زمان مجموعه شعری از مهدی اخوان ثالث با عنوان زمستان منتشر می کند.
انتشار این مجموعه که شامل چند تا از درخشان ترین شعرهای آزاد نیمایی است،
مهم ترین رویداد، در حوزه شعر آزاد نیمایی، در این سال است.با این کتاب شعر
که نخستین اثر مهدی اخوان ثالث در حوزه شعر نیمایی است،
او به عنوان یکی از ارکان اصلی وارد وادی شعر نیمایی می شود.
- نخستین شاعر نیمایی زن وارد صحنه می شود و مجموعه ای از شعرهایش
را که دارای چند شعر آزاد نیمایی پر احساس است منتشر می کند.
این زن فروغ فرخزاد است و نام مجموعه شعرش دیوار.
- فریدون مشیری با مجموعه شعر گناه دریاخود را به عنوان شاعری نوپرداز معرفی می کند.
در این مجموعه شعر فریدون مشیری نمونه هایی از شعر آزاد نیمایی
هم دیده می شود.
- اسماعیل خویی نخستین مجموعه شعرش را با عنوان بی تاب و فرخ تمیمی نخستین
مجموعه شعرشرا با نام آغوش منتشر می کند.
· سال ١٣٣٦- انتشارات صفیعلیشان منظومه مانلی اثرنیمایوشیج را منتشر می کند.
- این آخرین سال پر بار شعر نیمایوشیج است و در این سال او شعرهای آزاد کوتاه
ولی درخشان ترا من چشم در راهم، پاسی از شب گذشته ست، در پیش کومه ام،
کک کی و بر سر قایقش را خلق می کند
.- احمد شاملو با انتشار مجموعه شعر
هوای تازه که انتشارات نیل آن را منتشر می کند، خود را به عنوان شاعری توانمند
در حوزه شعر آزاد نیمایی معرفی می کند.
البته در این مجموعه بخش مهمی از شعرها بی وزن اند و این مجموعه به خوبی
روشنگر این واقعیت اند که شاعرشان بین وزن و بی وزنی مردد، سرگردان و در نوسان است.
- نخستین مجموعه شعر مفتون امینی به نام دریاچهدر تبریز منتشر می شود.
· سال ١٣٣٧- نیمایوشیح آخرین شعرش را در آبان ماه، در تجریش، می آفریند
و نام آن را شب همه شب می گذارد. او این شعر را به عمد و آگاهانه دو وزنی می سازد.
- مجموعه شعر هراس از حسن هنرمندی انتشارمی یابد.- نخستین مجموعه شعر
منوچهر نیستانی به نام خراب منتشر می شود
.· سال ١٣٣٨- در روز ٢٣ دی ماه
نیمایوشیج، پدر شعر نو فارسی در می گذرد و این شعر نورس و
تازه جوان در سرآغاز دوران بالندگی خود یتیم می شود.
- سیاوش کسرایی با انتشار شعر بلند آرش کمانگیر یکی از شاهکارهای ماندگار
و درخشان شعر آزاد نیمایی را ارائه می دهد و خود را به عنوان رهروی پوینده
و پیگیر در راه شعر آزاد نیمایی و یکی از پیروانوفادار نیما معرفی می کند.
این کتاب با مقدمه ای از م.ا.به آذین توسط انتشارات اندیشه منتشر می شود
.
- انتشارات کتاب زمان مجموعه شعر آخر شاهنامه از مهدی اخوان ثالث را منتشرمی کند.
این کتاب نیز یکی از درخشان ترین آثار منتشر شده در حوزه شعر آزاد نیمایی است.
· سال ١٣٣٩- انتشارات کیهان، با نظارت محمد معین،پرویز داریوش و
جلال آل احمد، افسانه و رباعیات نیما را در یک جلد منتشر می کند.
- انتشار مجموعه شعر آهنگ دیگر که نخستینکتاب شعر شاعر جوان بوشهری،
منوچهر آتشی است مهم ترین رویداد در حوزه شعر آزاد نیمایی در این سال است.
این مجموعه شامل چند شعر درخشان نیمایی، به ویژه شعر خنجرها، بوسه ها،
پیمانها است که از شاهکارهای شعر اجتماعی- سیاسی نیمایی است.
· سال ١٣٤٠- دو مجموعه شعر با عنوان های آوار آفتاب و شرق اندوه ا
ز سهراب سپهری انتشار می یابد.
در مجموعه نخست چند شعر نیمایی وجود دارد و باقی شعرهای مجموعه بی وزن اند.
در مجموعه دوم،سپهری به تجربه ای تازه در حوزه وزن دستمی زند و شعرهایی با وزن ضربی،
با الهام از غزلیات مولوی و در قالب شعر آزاد نیماییمی سازد.- نشر کاوه منظومه درفش کاویان
از حمید مصدق را منتشر می کند.
این منظومه که با الهام از آرش کمانگیر سیاوش کسرایی و تحت تاثیر او سروده شده،
اولین کتاب شعر شاعر جوان، حمید مصدق، است و یکی از
بهترین منظومه های نیمایی
است که تا آن زمان یکی از رهروان جوان راه نیما
و پیروان تازه نفس شعر آزادش سروده است.
- مجموعه شعر ابر از فریدون مشیری توسط خودش منتشر می شود.
در این مجموعه چند شعر نیمایی از این شاعر نوپرداز وجود دارد.
- نخستین مجموعه شعر محمود کیانوش با نام شبستان
و نخستین مجموعه شعر یدالله رویایی
با نام بر جاده های تهی به چاپ می رسد
.· سال ١٣٤١- سیاوش کسرایی مجموعه شعر نیمایی
تازه ای به نام خون سیاوش منتشر می کند.
آرش کمانگیر نیز در این مجموعه تجدید چاپ می شود. هوشنگ ابتهاج
بر این مجموعه مقدمه می نویسد.
- مجموعه شعر سرزمین پاک از فرخ تمیمی توسطانتشارات ابن سینا به چاپ می رسد.
· سال ١٣٤٢- مهم ترین رویداد این سال در حوزه شعر نیمایی
انتشار کتاب تولدی دیگر از فروغ فرخزاد است.
در این مجموعه فروغ فرخزاد در اوج بلوغ ادبی و خلاقیت شعری راهش را
از شعر گذشته اش
جدا می کند و به راه شعر آزاد نیمایی می پیوندد.
برخی از شعرهای این مجموعه
از بهترین نمونه های شعر موزون نیمایی اند.- برگزیده اشعار نیمایوشج توسط
انتشارات کتابهای جیبی منتشر می شود. تصویر روی جلد کتاب طرحی است
که هانیبال الخاص از چهره نیما کشیده است.
- منوچهر شیبانی مجموعه ای از شعرهایش را با عنوان آتشکده خاموش
به چاپ می رساند.
- نخستین مجموعه شعر محمدعلی سپانلو به نام آه ... بیابان!
توسط انتشارات طرفه منتشر می شود.
· سال ١٣٤٣- انتشارات کتابهای جیبی برگزیده اشعار فروغ فرخزاد را منتشر می کند.
- منظومه آبی، خاکستری، سیاه از حمید مصدق منتشر می شود
.- نخستین مجموعه شعر منصور اوجی با عنوان باغ شب، در شیراز
و توسط کانون تربیت منتشر می شود.
· سال ١٣٤٤- انتشارات شمس تبریز مجموعه شعر ماخ اولا از نیمایوشیج
را برای نخستین بار منتشر می کند.
- شعر بلند صدای پای آب از سهراب سپهری در شماره سوم، دوره دوم
، فصلنامه آرش منتشر می شود.
این شعر که در تابستان سال ١٣٤٣ در قریه چنار کاشان سروده شده،
یکی از بهترین سروده های نیمایی سهراب سپهری و مشهورترین شعر
این شاعر است و انتشار آن یکی از مهم ترین رویدادهای حوزه شعر نیمایی
در این سال به شمار می رود
.- کتاب شعر چند برگ از یلدا از ه.ا. سایه و مجموعه شعر شب خوانی
(سروده های سالهای ١٣٤٣- ١٣٣٩)
محمد رضا شفیعی کدکنی (م. سرشک)
در این سال منتشر می شود.
- انتشارات مروارید مجموعه شعر از این اوستا را از مهدی اخوان ثالث نشر می دهد.
- مجموعه شعر کولاک از مفتون امینی در تبریز و توسط انتشارات شمس و مجموعه شعر
خسته از بیرنگی تکرار از فرخ تمیمی در تهران و توسط انتشارات صفیعلیشاه منتشر می شود
.- از محمدعلی سپانلو مجموعه شعر خاک را نشر طرفه منتشر می کند.
· سال ١٣٤٥- مهم ترین رویداد در حوزه شعر نیمایی این سال درگذشت
فروغ فرخزاد در روز دوشنبه ٢٤ بهمن، در اثر تصادف، است.
با درگذشت نابه هنگام فروغ فرخزاد، شعر آزاد نیمایی
یکی از مستعدترین و درخشان ترین شاعران راهگشا و نوآور و جسورش را
در ابتدای جوانی و در آغاز راه بالندگی ازدست می دهد و این فقدانی دردناک
و جبران ناپذیر برای شعر آزاد نیمایی است. پیکر فروغ فرخزاد
، دو روز بعد از مرگ،
در روزی برفی،پس از تشییع جنازه ای با شکوه که در آن شاعران
و نویسندگان وهنرمندان صاحب نامآن روزگار شرکت دارند،
در گورستان ظهیرالدوله در دل خاک می آرمد.
- انتشارات جوانه کتاب شعر من از نیمایوشیج را منتشر می کند.
- انتشارات فرهنگ مجموعه شعر با دماوند خاموش از سیاوش کسرایی
را به چاپ می رساند.
- شعر بلند مسافر، سروده سهراب سپهری در شماره پنجم دوره دوم فصلنامه آرش
انتشار می یابد.
- مجموعه شعر شکار از مهدی اخوان ثالث در همین سال انتشار می یابد.
- شعرهای دریایی از یدالله رویایی توسط انتشارات مروارید منتشر می شود.
- مجموعه شعر گلایه از محمد زهری توسط انتشارات اشرفی به چاپ می رسد.
- انتشارات مروارید قصیده بلند باد از محمود مشرف آزاد تهرانی (م. آزاد)
را منتشر می کند.
· سال ١٣٤٦- انتشارات مروارید دو مجموعه از شعرهای نیمایوشیج
را با عنوانهای ناقوس و شهر شب،شهر صبح منتشر می کند.
- انتشارات روزن
کتاب شعر حجم سبز اثر سهراب سپهری را به چاپ می رساند.
- در بهمن ماه این سال شب شعر سهراب سپهری در گالری روزن برگزار می شود.
- مجموعه شعر خانگی از سیاوش کسرایی توسط انتشارات فرهنگ منتشر می شود.
- مجموعه شعر ابر اثر فریدون مشیری با چند شعر افزوده و به نام ابر و کوچه
توسط انتشارات نیل به چاپ می رسد.
- مجموعه شعر آینده از اسماعیل شاهرودی منتشر می شود.
- مجموعه شعر بر خنگ راهوار زمین از اسماعیل خویی به چاپ می رسد.
- انتشارات طرفه مجموعه شعر رگبارها از محمد علی سپانلو را منتشر می کند.
- مجموعه شعر آواز خاک اثر منوچهر آتشی به چاپ می رسد.
- مجموعه شعر انارستان از مفتون امینی توسط انتشارات ابن سینا
در تبریز و مجموعه شعر شهر خسته از منصور اوجی توسط انتشارات سپهر
در تهران منتشر می شود.
- انتشارات جوانه مجموعه شعر آیینه ها تهی ست ا
ز محمود مشرف آزاد تهرانی (م. آزاد)
را چاپ می کند
.- در بهمن ماه این سال کانون نویسندگان در واکنش به
تشکیل کنگره ملی نویسندگان
که کنگره ای فرمایشی و وابسته به دولت است، شکل می گیرد و شاعران نیمایی
مطرح آن زمان عضوش می شوند.
· سال ١٣٤٧- در هفدهم بهمن ماه، به همت کانون نویسندگان،
شب نیمایوشیج در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران برگزار می شود.
در این مراسم ابتدا سیمین دانشور به عنوان رئیس وقت کانون نویسندگان جلسه
را آغاز می کند. سپس سیاوش کسرایی، رضا براهنی و محمد حقوقی
درباره وجه های گوناگون شعر نیمایوشیج سخن می گویند.
پس از آن حدود بیست شاعر شعرهایی از نیما را می خوانند
.
پس از شعر خوانی شاعران جلال آل احمد و احمد شاملو صحبت می کنند.
- انتشارات مروارید کتاب شعر از نیما تا بعد، شامل ١١٢ شعر از ١٣
شاعر نوپرداز نیماگرا را منتشر می کند.-
جاودانه فروغ فرخزاد که توسط امیر اسماعیلی و ابوالقاسم صدارت تهیه
و تنظیم شده، به همت انتشارات مرجان به چاپ می رسد.
- مجموعه شعر بهار را باور کن اثر فریدون مشیری را انتشارات نیل منتشر می کند.
- منظومه در رهگذار باد اثر حمید مصدق، شامل پنج شعر بلند به هم پیوسته، انتشار می یابد
.- مجموعه شعر از زبان برگ اثر محمدرضا شفیعی کدکنی(م. سرشک)
توسط نشر توس منتشرمی شود.
ـ از یدالله رویایی دو مجموعه شعر دلتنگیها و از دوستت دارم توسط انتشارات
روزن منتشر می شود.
- مجموعه شعرهای شب نامه از محمد زهری، ساز دیگر از جعفر کوش آبادی
و منظومه پیاده روها از محمد علی سپانلو انتشار می یابد.· سال ١٣٤٨-
از نیما یوشیج دو کتاب تعریف و تبصره و یادداشتهای
دیگر و یادداشتها و ... منتشر می شود.
- سه مجموعه شعر پاییز در زندان، عاشقانه ها و کبود
و بهترین امید از مهدی اخوان ثالث به چاپ می رسد.
Nima Yushij تولد نیما یوشیج را ملاحظه فرمائید:
�دنباله در بخش بعدى
ماخذ سایت تازه های ادبی به مدیریت جناب آقای مجتبی .م

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان