۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد * فرگرد گذشت و بخشش*


● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●
● فرگرد گذشت و بخشش ●
¤ مسخ از »:« فریدون مشیری »¤
نه غار کهف
نه خواب قرون
چه میبینم ؟
به چشم هم زدنی روزگار برگشته است
به قول پیر سمرقند
همه زمانه دگر گشته است
چگونه پخنه خاک
که ذره ذره آب و هوا و خورشیدش
چو قطره قطره خون در وجود من جاری است
چنین به دیده من ناشناس می اید ؟
میان اینهمه مردم میان اینهمه چشم
رها به غربت مطلق
رها به حیرت محض
یکی به قصه خود آشنا نمی بینم
کسی نگاهم را
چون پیشتر نمی خواند
کسی زبانم را
چون پیشتر نمی داند
ز یکدیگر همه بیگانه وار می گذریم
به یکدیگر همه بیگانه وار می نگریم
همه زمانه دگر گشته است
من آنچه از دیوار
به یاد می آرم
صف صفای صنوبرهاست
بلوغ شعله ور سرخ سبز نسترن است
شکفته در نفس تازه سپیده دمان
درست گویی جانی به صد هزار دهان
نگاه در نگه آفتاب می خندد
نه برج آهن و سیمان
نه اوج آجر و سنگ
که راه بر گذر آفتاب می بندد
من آنچه از لبخند
به خاطرم ماندهاست
شکوه کوکبه دوستی است بر رخ دوست
صلای عشق دو جان است و اهتزاز دو روح
نه خون گرفته شیاری ز سیلی شمشیر
نه جای بوسه تیر
من آنچه از آتش
به خاطرم باقی است
فروغ مشعل همواره تاب زرتشت است
شراب روشن خورشید و
گونه ساقی است
سرود حافظ و جوش درون مولانا ست
خروش فردوسی است
نه انفجار فجیعی که شعله سیال
به لحظه ای بدن صد هزار انسان را
بدل کند به زغال
همه زمانه دگر گشته است
نه آفتاب حقیقت
نه پرتو ایمان
فروغ راستی از خاک رخت بربسته است
و ‌آدمی افسوس
به جای آنکه دلی را ز خاک بردارد
به قتل ماه کمر بسته است
نه غار کهف
نه خواب قرون چه فاتاده ست ؟
یکی یه پرسش بی پاسخم جواب دهد
یکی پیام مرا
ازین قلمرو ظلمت به آفتاب دهد
که در زمین که اسیر سیاهکاریهاست
و قلب ها دگر از آشتی گریزان است
هنوز رهگذری خسته را تواند دید
که با هزار امید
چراغ در کف
در جستجوی انسان است ¤فریدون مشیری »¤
زمانی که انسان در طول عمر خود پیچ وخم های فراوان را طی میکندو با تجربیات خود در ادامه ی راه به بسیار مسائل دیگر برخورد میکند کمکم به این پی میبرد که دراین گذر آموخته های بسیاری را درتوشه ی تجربیات خویش با خود همراه کرده است ودراین گذر بسیار آموخته هائی را دردل دارد که هریک برای او ارزشمند ودرعین حال برای ادامه ی راه مهم وراهگشاست .زنئگی انسان را بگونه ای میسازد که آدمی خود در آئینه ی نگاه درون خود برخویش بخوبی میداند که چگونه اثراتی را دراین راه بر فکر وذهن ودرون ودل خویش چون زخمه ای یا چون هدیه ای با خود دارد وچه چیزهائی ازاو انسان امروزی را ساخته است وچگونه تا رسیدن به نقطه ی فعلی زندگی درهر سنی که هست این بار زندگی را بردوش کشیده وچه دیده وچه آموخته از تجارب مهم زندگی این است که انسان شخصیتی را برای خویش میسازد که خوب یا بد درتمامی عمر او بااو خواهد بودوهمواره نیز هراثری که این شخصیت فعلی براو وبردیگران بگذارد بخوبی وبدی درنام او ثبت خواهد شد.
*اوج ِ درد !فریدون توللی »________
فرخای ِ هستی ، درین سال ِ عمر
خدا را ، چه بر دیده تنگ آیدم ؟
به هر دم ، بلایی عجب ، نو به نو
ازین چرخ ِ فیروزه رنگ آیدم
به گرگ آشتی ها ، چه بندم امید ؟
چو بر سینه ، زخم ِ پلنگ آیدم
فرا پیش ِ گورم ، کنون گو که بخت
عروسانه ، با ساز و چنگ آیدم !
چو آزاده ام ، رنج چندین سکوت
به گردن ، یکی پالهنگ آیدم
نخواهم دگر مهر ِ گردون ِ دون
به چشم ، اربتی شوخ و شنگ آیدم
" زمین " تا یکی هست و " مردم " یکی
چرا ، نفرت از روم و زنگ آیدم ؟
چرا زیر ِ این آسیا سنگ ِ دهر
به دل ، قهر ِ چین و فرنگ آیدم ؟
" جهان " موج درد است و من " اوج ِ درد "
مقامی نه ، تا کس به جنگ آیدم !
چو ، آن کاخ ِ آیینه ، کردم به شعر
سزد ، بر سر ، از کینه ، سنگ آیدم !
نه آنم ، که لافم ، بدین کام و نام
که از کار ِ بیهوده ، ننگ آیدم
چو مستم ز افسون ِ آن چشم ِ مست
چه حاجت ، به افیون و بنگ آیدم ؟
ستیزی ، نورزم به کس گر هزار
هماورد رویینه چنگ ، آیدم 1
و یا ، تا به موری دهم دانه ای
به سر ، تیغ ِ تیمور ِ لنگ آیدم
ولی ، تا تو بینی به من نقش ِ خویش
نخواهم ، بر آیینه زنگ آیدم
کنون ، کاندرین کوج ِ هستی ، مدام
هراس ِ نفیر ِ نهنگ آیدم !
کنون کز گذرگاه ِ پیری ، به گوش
خروش ِ درنگا درنگ آیدم !
کنون ، گرچه با کوچ ِ این کاروان
زهر گوشه ، تیر ِ خدنگ آیدم !
همان غمگسارم به اندوه ِ خلق
که نوشاب ِ شادی ، شرنگ آیدم!
شتاب ای فریدون به مردن رواست
گر آن مرگ ِ خوش بی درنگ آیدم !
* فریدون توللی »_______
دنیا آدمی را میسازد اما آدمی نیز خود دراین ساختار سهم بزرگی را داراس سهمی که ازاو انسانی برتر یا انسانی ناامید یا شکست خورده ای دائمی را میسازد که در طول عمر خویش هرآنچه دید وشنید وآموخت بر او وزندگی ودنیای او خطوطی جاودانه رارسم کرد که برای مثال من نوعی را که فرزانه نامیده میشوم فرزانه ای کرد که امروز درهرکجای بودن نیز که ایستاده باشم موفق وناموفق با فرزانه ی کودکی ونوجوانی خویش بسیار متفاوتم ,چراکه در دیروزهای زندگی من شخصی بوده ام که در وابستگی سنی به خانواده بیشتر ازاینکه نقشی در شکل زندگی خود بصورت بزرگی اشت وبه شکل عمده ای وجود وحضورم محسوس باشد همواره تابع کس وکسانی بوده ام که وجودوجضورز ایشان شکل مهم وعمده ای را درزندگی من بازی کرده است ودرنام والدین وخانواده مرا به گونه وروش خویش پیش میبردند واینکه شخصیت انسانی فردی منو ما وانسانها درکانون خانواده بشکل شخصیت دائمی خود برای همیشه ی زندگی ثبت میشود تنها بخشی از قصه ی زندگی همگان است چراکه , ما ازدرون خانواده ی مادری شروع به ساختار خویش کرده ایم اما درادامه راه که بعنوان فردی مجزا زندگی را شروع کرده ایم خودسازی ما مربوط به نمونه افکار شخصی وتصمیمات شخصی ما بوده است که چگونه آدمی بخواهیم که باشیم وچگونه اثری را دوست داشته باشیم بردیگران بگذاریم یا خواسته وناخواسته اثری را بردیگران گذاشته ومیگذاریم وبرای آنکه کسی باشیم که دوست داریم باشیم حتی زحمت وتلاش را نیز شروع کنیم وبه خود سازی خود رداخته ایم در عین حال به نظر من درشکل زندگی , انسانی که در راه رشد فکری وساختار دورنی خویش انسانی کوشا بوده است ویا بر حسب شکل زندگی ناچار شده است که بیشتر از انچه درتوان دارد ازخویش مایه بگذارد ودر خودسازی خویش از روزگار نیز یاری گرفتهاست درواقع همان شیوه ی زندگی یا نوعی زندگی که به خواست او یا ازروزگار بنوعی برای او ساخته شده است توسط همان مشکلات وفشارهای زندگی در ساختار درونی وفکری واحساسی ما خود مزید برعلت شده آدمی را به منطقه ای از فکر واحساس میرساند ورسانده که ازخود شخصی دیگری درآینه ی فکر خویش می بیند که با روزگار کودکی ونوجوانی بسیار تغییراتی رابرخود داشته است وصرفنظر ازاینکه ممکن است درآینه خانه تغییرات چهره یخویش را بعنوان انسانی پخته تر شاهد باشد اما آنچه درون اورا داناتر وپخته تر کرده است چیزیست که در نام هستی او شکلی دائمی گرفته دراین میان انسانی درکل زندگی را برای خود خویش میخواهد کسی هستی خودرا با عزیزان خویش تقسیم میکند وبیرون از این چارچوب بدیگران کاری ندارد وکسی نیز خود را هم برای خودهم خانواده هم دنیا میخواهد ودراین راه تلاشی را نیز داشته است که درمحبوبیت خود درمیان همگان کوشا باشد وبرای اینکه اینگونه آأمی نیز باشد تنها تصمیم شخصی نیست که تاثر گذار است بلکه نهاد آدمی به سوی چیزی گرایش بیشتری نشان میدهد مثلا شخصی درهمه حال وهمیشه همگان را دوست میدارد وبراحتی این احساس را به کسی از دست نمیدهد مگر به چنیدین بار براو ثابت شود که او آنکسی نیست که اسنان بتواند اینهمه اورا جدای دیگران قرار دهد وحتی کمی بیشتر از بقیه دوست داشته باشد ودر صمیمیت بااو تلاش کند حال این شخص شاید نزدیکترین فرد زندگی انسان باشد یا غریبه ترین ادمی که بناگاه در زندگی ما آمده است واثر خوبی را دربارها دیدنی برجا نهاده است اما درکل آدمی که گذشا وبخشش را پایه واساس زندگی خویش قرار دهد انسان انعطاف پذیریست که بمانند چوبی خشک تدرباد نخواهد شکست یا مانند درختی تنومند درطوفان ثابت نخواهد بود بلکه روحیه ی انعطاف پذیری او قادراست بسیار در تغییرات روحیتغییر کرده وانعطافی نیز با دیگران داشته باشد بسیارند کسانی که وقتی با یکبار بدی دیدن میگویند فلانی بد , تا همیشه آن فلانی برای او آدم بدی ست وهرگز نیز شانس دوباره ای باو نمیدهد بسیارند انسانهاوی که کمتر کسی را بخود راه میدهند تا انسان حتی شانس این را داشته باشد که خود را باو بشناساند بسیارند کسانی که تفاوت نمیکند با چه کسی دوست هستند چراکه دوستی انان دوستی عمقی نیست باهمه دوستند وبا هیچکس صمیمی نیستد وکنتر نیز دردوستی خویش با دیگیران صمیمیتی عمیق یا علاقه ای عمیق به شخصی دارند که بود ونبود او آنچنان تاثیر عمیقی براو بگذارد که دلتنگ ندیدن او شود ویا حتی شاید متوجه نبودن او هم درخیل دوستان خویش نمیشود وبسیارند فراوان دوستانی دارند که دردوستی با هریک اثری عمیق ازخود بردیگری باقی میگذارند که کمتر کسی حاضراست دوستی اورا از ددست بدهد وازکمترین فرصتی نیز استفاده میکند تا اورا ببینید وازلطف بااو بودن نیز برخوردارشود

¤ چرا تکرارم نمیـکنی...؟!سروده ی ف.شیدا ¤

چرا دیگر تکرارم نمیـکنی...؟!
چرا در واپسـین لحظه های عاشــقی
در میان یادها وخاطره ها...

آندم که بر شانه های پـرواز
نشسـته ای
تا " دورشدن "
را بیآموزی!!

در میان خیالت...
مرغک دلم را ،
هـمراه خـویش نـُبردی؟
نمیدانستی مگر،
عاشقانه میخواهمت ؟!

... پس ازاین اما...
دیگر،بالهای پروازم ،

گشوده نخواهد شد...
در آبی ِ بیکرانِ عشق
...اما...آه...
چرا دیگر تکرارم نمیکنی؟

مگر نبود آن" لحظـه های قسـم"
آن لحظه لحظه ی
سرودن ِ ترانه های عاشقی
در... بند... بندهای " پیوند"
در عاشقانه واژه های
" باتو میمـانم" ...
"بی تو میمیرم " !!!

اما...چرا
چرا چهره ام را،
که تا همیشه ،
آینه ی خویش میخواستی

..حتی...لحظه ای ،
درخـاطرت نبود؟!چرا...؟
چگونه توانای رفتنت بود؟!

چگونه پرواز را
"در فصل کوچ"
بی من... به بالهای رفتن سپرده ای؟!
چرا امروز تکرارم نمیکنی
آری نامم را...عشــقم را...قلبم را
چرا تکرارم نمـیکنی ؟....
آخر مگر، چـه شد ؟!!!
¤ دوشنبه 23 شهريور 1388 سروده ی فــرزانه شیـدا¤
ومعمولا گروه آخری بهترین خصوصیات اخلاقی بخصوص گذشت وبخشش را در لیست افکار واخلاقیات خویش دارند وهمیشه برای دیگران درهر حدی ازدوستی هم که باشد حاضر به یاری ودلجوئی هستند وهیچوقت نیز کسی را از خمویش نمیرانند مگر احساس کنند این شکل ازدوستی بااین فرد ثمره مساعدی برای او نخواهد داشت وطیانی دراین میان به یکی خواهد رسید درنتیجه انسانی که قلبی رئوف وانعطاف پذیر ومهربان وخوش اخلاقی دارد ازجمله انسانهائی ست که در گذشت وبخشش حتی پا پیش گذاشته وشاید حتی نگذارد کسی که خطائی را انجام داده نیز باین نقطه درمقابل او برسد که احساس شرم کند وپیش ازانکه دیدن شرم او را شاهد باشند باو بازخواهند گفت که هرچه بود هرچه هست شد وتمام شد بهتراست فراموش شود وازنو آغاز کنیم .
¤ نمی شناختم اورا...ف.شیدا ¤

نمی شناخت مرا
اما چون نگاهم کرد ،

خندید...آرام ، ملیح
مهربان وگرم!

مهربانی در نگاهش ...
جرقه ای زد...وبدور نگریست

نمی شناختم اورا...اما آشنایم بود
با درخشش مهری که درشراره های نگاه..

وکافی بود مرا ...بس بود مرا...
اینگونه آشنائی را...تا آشنایش باشم!

نگاهش گوئی ، با نگاهم سازشی داشت.
ایکاش این نگاه دوباره بر می گشت

تا بنگرد نگاهم را...
تا گرمی آتشین مهربانیش

لبخند پاینده... بر لبانش
گرمی خورشید روزگارم باشد!

ونوازش دهنده ی قلب بیقرارم!
نگاهش به پاکی نماز بود!

به بی گناهی گل
به زیبائی گلشن های پرمحبت عشق

.... نمی شناختم اورا...اما آشنایم بود!
گوئی همزبانم بود بیشتر از هرکسی!

آشنائی بس دیرینه بود ،اما...
که فقط نامش را نمی دانستم

شاید محبت بود ،‌نام او
شاید عشق

شاید دوستی
شاید انسانیت

وشاید مهدی(عج)
هرچه بود ... نمی شناختم اورا

اما آشنایم بود!
۲۲ مهر ۱۳۸۳/۲۰۰۳ آگوست
¤ نروژ /اسلو- فرزانه شیدا¤
اینگونه گذشت وببخشی را شما درانسانهائی میتوانید ببینید که در زندگیخ ود درعین حالکه همگان را دوست میدارند وبه یاری همگان نیز میشتابند .شما از اینگونه اسنسانها بالاترین شکل اسنانیت وبخششی را شاهد خواهید بود که به باور انسان نیز نمیرسد ایشان انسانهائی هشتند که فرشتگان راه دیگرانند وراهنمای رسیده به امید وعشق وهدف همگان ودرعین حال جز بخدا ازهمه کس وارسته وبی نیاز که نیازی به پذیرفته شدن درمیان جمعی ودردل کسی را ندارند چراکه با شخصیت والا وارزشمند ومهربان خویش درمیان همه نوع انسانی , بخواهند یا نخواهند پذیرفته شده اند. و هرگز خود را به کسی آنگونه وابسته نمیکنند که باعث معذب بودن وناراحتی شخص متقابل شود درواقع انسان بخشنده وباگذشت حتی برای اینکه دوستی ومهر او پذیرفته شود نیز دردرون شاد است وهمین اورا کافیست که بداند درمیان دلی بعنوانی دوستی خودب جا گرفته است ودرعین حال همیشه اماده است تا زمانی که باو نیاز دارند یاری خود را رسانده ودر تلاشند که همواره برحق باشند ایشان نیازی باینکه درجامعه ای پذیرفته شوند را ندارند چراکه خلق وخوی باطنی ورفتاری وظاهری آنان بگونه ایست که حتی بدون تلاش نیز هرکجا بروند بی چون وچرا پذیرفته میشوند ومشکلی نیز با مردم ندارند ودراستثنائات است که کسی بااینگونه فردی به بی تفاوتی رفتار کند وهمگان خواهی نخواهی متوجه حضور چنین شخصی درمیان خود میشوند انسان باگذشت وبخشنده خلقی مهربان داردکه با هیچکش احساس دشمنی نمیکند ازهیچکس نمی ترسد از کسی دوری نمیکند وحتی وجود او اگر هست هم برای خود هست و هم برای دیگران وحتی برای اینکه به کسی ثابت کند که مهربانی پاک وخوبی را با یک احساس انسانی به همگان دارد نیز تلاشی نمیکند چراکه درکل براحتی همگان آنان را میبینند وبلافاصله نیز با یکی دوجمله ای که درجمع ممکن است درجوابی وپاسخی بگویند تاثیر همگانی خود را نیز بجا میگذارند چرا که اینان تنها فردی بخشنده وبزرگوار وبا گذشا نیستند ایسنان نمونه ی انسانهای واقعی دنیا هستند که زندگی دردنیا را نعمتت وبرکت میدانند وزندگی درمیان دیگر آدمیان را سعادت میشمارند ودوست داشتن وعاشق بودن به تمامی هست ونیست خلقت را وظیفه ی انسانی درنتیجه وجود چنین شخصی درمیان این دنیای سراسر بدی به سهولت نمایان شده وهمگان تفاوت معنوی ورفتاری وفکری وشخصیتی اورا با دیگر انسانها درک واحساس میکنند ودرنهایت کلام باید گفت ایشان انسانهای بزرگی هستند که درنوع انسانیت فرشتگان روی زمین هستند کسانی که گوئی خداوند برای ارامش دیگر انسانها برزیمن میفرستد نت بادیدن ایشان یاد انسان بودن خوب بودن مهربان بودن وداشتن خصلتهای خوب وارزشمند اسنانی دریادها زنده شده وازخاطر نرود وهمین اینانند که دردنیائی جامعه های, شهری و محله ای وحتی درهمسایگی ودخانه یما مجزا ازدیگر انسانها اما درکنارتمامی انسانها بوضوح دیده شده وافکار همگان را در بود ونبود خویش بخود جلب میکنند تا دیده شوند وبیاد بمانند وحتی به انان فکر نیز بکنیم وگاه انسانها نمیتوانند باورکنند هنوز میشود انساانهائی را دید وشناخت که درجامه ی انسانی براستی انسانند ودر واقع درپاکی روح واندیشه فرشته.
وهموراه چنین انسانهای بزرگی رهبران جامعه های کوچک وبزرگ هستند ودرجامه لباس ساده ی یک انسان یک همش محلی یک همسایه ویک همشهری و.....همواره از ارزش واحترام ومحبت همه ی مردم نیز برخوردارند وبا نامی نیک زندگی کرده با مهربانی راه عمر طی کرده وبا نیکو نامی نیز از دنیا رخت بربسته خاطره حضور ووجودد خویش را تاهمیشه زندگی دریادهای دیگران باقی میگذارند کسانی که وقتی دهستند نیز ندیدن آنان آنقدر دلتنگ کننده است که انسان آرزو داردنتا میتواند موقعیت اینرا داشته باشد که درکنار چنین آدمی حتی لحظاتی را سرکند واز برکت وجود وحضور وسخن ومهرخردمندانه وسرشار از لطف ومهربانی وصمیمیت اوبرخوردار و بهره مند شوند
¤ شاعر «آیا»,متخلص به " هیچستان" ¤ خدا
قدم بر مدار از قدم رهروا
مگر در تکدی این شش نوابه نه پا در آمایش اول به راه
چو آماده گشتی به آرایش آ

پس آنگه نیایش شو سر تا به پا
ستایش کند غرقت اندر خدا

سپس آید آسایش از لطف شاه
به آرامش آیی تو گردی رها

فقط شش قدم ای تو جویای راه
بیا تا نهی دست در دست شاه

از آن پس رها کن دگر هر چه را
پی خور دوان باش مانند ماه
شکر8/7/1388¤ شاعر «آیا»,متخلص به هیچستان¤______
ومن میتوانم بگویم اینها براستی نکه ای نورانی ازمحبت ومهر وجود خداوندی هستند که خداوند به عمد اینان را اینگونه آفریده است تا همیشه وهمواره یاد فرشته وشیطان وخوبی وبدی را ازطریق ایشان به یادها باز گرداند شاید که انسانهائی که ازنعمت عقل واندیشه وروح واحساس برخوردارند تلاش کنند انسانی باشند همانند اینان وازایشان راه درستی خوبی ومهربانی را بیآموزند ودر بهترکردن راه وروش خویش درزندگی تلاش کنند وحتی به یاری بزرگ منشی روح اینگونه انسانهاست که افراد بسیاری در زندگی راه خویش را پیدا میکنند وچون رهبرانی هستند که حتی شنیدن قصه وغصه ی زندگی ایشان بهترین راهنمای زندگی برای آدمیان است وروح تلاش پشتکار عشق دوستی وخوبی را نیز با هر نفس وکلام وگام واشاه رهای به دیگران نیز القا کرده افرادی متبرکند که بر وجود ایشان بدرگاه خداوند میبایسا شکر کرده وقدر اینگونه اسنانهائی را درپیرامون خیش نیز میبایست بدانیم که کمتردردنیای بی احساس وزشت وپراز رنگ وریای کنونی شاهد دیدن قدیسه هائی هستیم که در لباس انسان درجسم انسانی براستی فرشته هستند وبس.
¤ فرشته یا شیطان از:« پیمان آزاد » ¤
هیأت تو به گونه ایست
که نمی دانم
فرشته ای یا شیطان ؟
به مواخذه در من می نگری
که چرا به گونه ی دیگری ؟
فریاد خوان
محک همه پلیدیهایی
از دوزخ می ایی
تو را با زیبایی چه کار !
به مرگت ناخرسندم
به روشنیت دلبسته ام
که روزی زندان خودباختگی را واگذاری
و عاشقانه
دل به انسان سپاری سروده ای از :« پیمان آزاد » ¤
*- با گذشت ، شما چیزی را از دست نمی دهید بلکه بدست می آورید . ارد بزرگ
*-بخشش میزان فر و شکوه آدمی را نشان می دهد . ارد بزرگ
*- راز اندوختن خرد ، یکرنگی است و بخشش . ارد بزرگ
_____ پایان فرگرد گذشت و بخشش ______
¤ نویسنده: فرزانه شیدا ¤

منبع :
http://b4armannameh.blogspot.com/2010/02/blog-post_4790.html

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *همسر*


● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●
● فرگرد همسر●
انسان در زندگی خود همواره بدنبال کسی میگردد که کامل کننده روح وجسم او باشد وبرای انکه همدمی نیز در زندگی خویش داشته باشد با عشق ویا بدون عشق ازدواج میکند بهرشکل همانگونه که خداونددر لحظه ی آفرینش « انسان» , «آدم وحوا» را بعنوان جفت وتکمیل کننده یکدیگر آفرید نیاز انسان نیز به جفت وداشتن همدم وشریک نیازی درونی وذاتی ست انسان هرگز نمیتواند بدون همودم زندگی کند وکسی که شریک روحی وقلبی آدمی در زندگی باشد وتوان شناخت کامل آدمی را نیز داشته باشد کسی جز عشق وهمسر زندگی انسان نیست .آدمی درجایگاههای مختلف زندگی خود نقشهای متفاوتی را دارد درقالب فرزند نقش فرزندی را بازی میکند درقالب برادرو خواهر نیز به گونه ای دیگر رفتار میکند ودر قالب همسر نیز شخصیت خاص خود را دارد چراکه با هریک نیز میبایست به طریقه ای منطقی رفتار کرده واز مهرو محبت خویش آنان را بی بهره نگذاشته وخود نیز محبت متقابلی را دریافت نماید .مادر انسان بعنوان مادر فرزند خود را درجایگاه فرزندی بخوبی میشناسد اما رفتار وکردار یک فرزند با مادر خویش بسیار متفاوت است با رفتاری که با خواهروبرادر ودوست وهمسایه ودر نهایت امر با شریک وهمسر خویش دارد چراکه آدمی هریک را بنوعی دوست میداردودرنتیجه نمونه ی رفتار با هریک نیز متفاوت خواهد بود وشاید همسرآدمی بیش از خانواده شخصی خوداو, همسرخود را خویش بشناسد چراکه برای مثال بسیاری از رفتارها را ما با مادر خودانجام نمیدهیم ونوعی احترام خاص را به پدر ومادر خود میگذاریم که این نوع احترام در رابطه با همسر ما فرق میکند ورابطه های به گونه ای ست که هر انسانی درخانه ی شخصی خود که متعلق بخود اوست بیشتر خود را ازهمه ی زاوایای فکری واحساسی خود نشان میدهد درنتیجه آنکه بیش از هرکسی انسان را میشناسد وبا تمامی اخلاقهای ریز ودرشت و بزرگ وکوچک ونقطه ضعفهاو نقطه قوتهای رفتاری ما آشنا میشود ،همسر ماست زیرا معمولا بین دوشریک رودرباسی ویا چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد واحترامی متقابل و مشترک درمیان ایشان است که بر پایه ی شراکتی احساسی وبر اساس یک زندگی مشترک بنا شده است ومسئولیت هریک بر دیگری شکلی مجزا از خانه وخانواده ی اولیه داردو نه به شکل مسئولیت والدین بر فرزند است نه مسئولیت خواهر برادری بلکه شکلی جدا ومتفاوت از دیگر رابطه هاست که بر اساس آن آدمی میتواند درخانه ای با زن یا کردی یک عمر زندگی کند ودرکناراو همه شادیها وغمها واشکها ولبخندها را شریک باشد بی انکه نیازی به پنهان کردن احساس درونی خویش داشته باشد وهمین احساس روراستی وصداقت مابین طرفین بیشترین دیوارها ومرزهائی را که انسان با دیگران قائل میشود برداشته وسبب میگردد که شرکای زندکی درمقام همسردرحد بسیار گسترده ای به یکدیگر نزدیک ویابا اخلاقیات کلی وجزئی هم آنشا شوند چیزهائی که شاید برای نشان دادن این نوع اخلاقها ورفتارها نیازی نمیبینیم که آنرا به مادر یا اهل خانواده یاولیه خود نشان دهیم یا احسای که شاید سالها درخود داشته ایم اما هرگز ازوجود آن خانواده یاولیه ما با خبر نمیگردد چراکه نیازی نیست با آنان این گونه مواردی را درمیان بنهیم.در واقع ما در خانه ی مادری خود نوعی مصرف کننده هستیم که هرچه راهسست وهرچه را تهیه میشود با همان شکلی که هست میپذیریم ومصرف میکنیم حتی اگر خود نیز پس از دوران تحصیل شاغل شده باشیم وهمچنان در خانه مادری زندگی کنیم باز مصرف کنندگان تابعی هستیم که بیشترین مسئولیت زندگی ما بر دوش والدین است و حتی اگر کمک خرجخانواده ای نیز باشیم باز درمقام اولیه پدرومادر افراد حاکم بر خانه هستند درنتیجه ما شکل مصرف کننده ار را داریم که تقاضاهای خود را دراین خانه ازطریق والدینبراورده میکنیم اما در زندگی شخصی هم تولیدکننده هم مصرف کننده هم سازنده هم مسئول تمامی موقعیتهای زندگی مشترک خود می بایشم وهمین قاعده باعث میگردد که درمقام مردوزنی که مسئولیت یک زندگی را بعهده گرفته اند مجبور وموطف به انجام کارهائی باشیم که تا پیش ازاین اجباری درانجام آن نداشته ایم وهرچقدر نیز درزندگ خانوادگی خود تجربه کسب کرده ابشیم کانون زندگی مشترک تجارب بسیار دیگری را برما خواهد آموخت که هریک از آن را در بخشی از زندگی یادخواهیم گرفت وبراساس نوع زندگی مقدار درآمد ... مشکلات وفشارهای زندگی وخوب وبد بودن شکل اقتصادی آن تجربه های متفاوتی ست که تا پیش ازآن با فردی ناشناس ازخانواده ای دیگر با تربیتی متفاوت آنرا تجربه نکرده ایم مسلم است که وقتی خانواده مادری درزمانی که ما فرزندان آن خانه هستیم به شیوه وروش خودمسائل زندگی را حل میکنند وهمگی دراین کانون باهم وبا نحوه ی برخورد وپاسخ به مشکل ومسئله وموقعیتی اشنا هستیم . اما نمونه برخوردهائی که ما در زندگی مشترک با فردی ازخانواده ای دیگر آغاز میکنیم حتی اگر این مرد یا زن ازمیان اقوام خود ما نیز باشند یا کسی بیرون ازخانواده تفاوتی نمیکند شخصی جدا از خانه وخانواده ی مادری ست که نمونه رفتارها وعملکرد ه ها وعکس العمل های او شیوه ی شخصی ورفتاری خاص خود را دارد که براساس تربیت خانوادگی او درخانه مادری شکل گرفته است ماممکن است درخانه وخانواده خود انسانهای بسیار ارامی باشیم یا انسانهائی بسیار شلوغ یا خندان یا پرخاشگر اما درخانه وخانواده شخصی خود بسیاری ازرفتارهای دخترانه وپسرانه ما تبدیل به رفتارهائی میشود که یک انسان مسئول را وادار میکند تا درآن نوع رفتار تجدید نظری نموده وبه گونه ای رفتار کند که همسر او نیز ازاینگونه رفتارها بحجد او راضی باشد برای مثال :اگر تا دیروز درداخل خانه ی مادری ساعتها میتوانستیم با صدای بلند آهنگی گوش کنیم درخانه ی مشترک ممکن است با کسی زندگی کنیم که نه صدای بسیار بلند را دوست داشته باشد یا نه حتی اهنگهای موردعلاقه ی ما برای او جالب باشد واز آنجا که در محیط خانه وخانواده قرار براین نیست که یکی مراحم دیگری باشد وحق زندگی براین شکل بنا شده است که زن وشوهر وفرزندان همه اسایشی مشترک داشته ودر زندگی وختانه ی خود احساس راحتی وازادی کنند لذا گاه مجبور میشویم نمونه اخلاقهائی چون گوش دادن اهنگی بصدای بلند به اهنگهای مورد علاقه ی خودرا برای ساعات طولانی یا به ساعاتی منتقلب کنیم که مزاحم اهل خانواده همسر یا فرزند خود نباشیم و یا اینکه اگر مایلیم حتما در ساعتی بخصوص با گوش دادن اهنگی ارام بگیریم به شکلی اینکار را انجام دهیم که ملاحظه ی فرد متقابل نیز شده باشد مثلا دراتاقی دیگر به ارامی یا با گذاشتن گوشی چراکه انسان نمیتواند بطور کلی دریک زندگی جدید خود را تغییر دهد زیرا خصیت اصلی انشانی او در زمانی که درخانه ی مادری بود شکل گرفته است وحتما انقدر بزرگ شده است که دیگر شخصیتی را برای خود ساخته باشد که توانسته است خود را آماده ی دازدواج وقبول مسئولیتی ببیند ومن به شخصه با تجربیاتی که داشته ودیده ام باین نتیجه رسیده ام که ازدواج در سن کم که درایران معتقدند انسان میتواند زن یا شوهر کم سن خود را چون موم دردست بگیرد واورا انگونه بسازد که دوست دارد اشتباه محضی ست که تنها به اختلافات شدید مابین زن وشهر وحتی جدائی وطلاق میکشد دختر یا پسری که درسن رشد فکری برای ازدواج نباشند وتازمانی که درخود امادگی ازدواج را نمیبینند نه میبایست اقدام به ازدواج کنند نه اجازه بدهند که دیگران برای ایشان تعیین تکلیف کنند که او به خانه بخت رفته وسروسامان بگیرد چون یکی ازدواج ودیگری بچه دار شدن از مسئولیتهای بزرگ وخطیریست که انسان عاقل هرگز بدون آمادگی اقدام به آن نمیکند چراکه دراین جا پای انسان وانسانهای دیگری درمیان است که در این راستا ما مسئل این اشخاص خواهیم بود درنتیجه اینکه کاری را باوجود اگاهی براینکه هنوز امادگی نداریم انجام دهیم وسپس درخود قدرت این را نبینیم که این مسئولیت را بدرستی انجام دهیم خیانتی به زندگی خود زندگی همسر وفرزند کماست چراکه انسان عاقل هرگزمسئولیتی را قبول نمیکند که قادر به انجا آن نیست واین نه تنها در زندگی خانواده که درخانه ی مادری که درمدرسه درمحل کار دراجتماع این خود قانون است که :«هرگز کاری را نکن که میدانی ازعهده ی آن بر نمیائی وهرگز مسئولیتی را که با آن اشنا نیستی بعهده نگیر» چون هرنتیجه ای که عاید شود وهرگونه کاری که انجام شود ,اگر بدرستی انجام نشود به دیگران نیز اثری مستقیم میگذارد وتنها اسیب وزیان ان به شخص خود ما نیست ما بایک ازدواج حساب نشده هم خود را دچار یک زندگی ناخواسته میکنیم که درآن بهر دلیل احساس ارامش ورضایت وخوشبختی نمی کنیم هم خانواده مادری طرفین را دچار دردسر کرده ایم وقتی متوجه شوند که خانه ی شخصی دختر یا پسر ایشان خانه شاد وامنیت وارامش او نیست.
____ بازگرد, سروده ی فرزانه شیدا______
یکبار برای تو از خود گدذشتم
یکبار بخاطر تو از دل
یکبار در راه تو از زندگی
امروز می بینم که تونیز نیستی
اما هر چه میکنم می بینم
از تو نمی توانم بگذرم
بازگرد
تا در همیشگی بودنم
تنها از آن تو باشم و بس
باز گرد
تا برای تو " خود " را
" زندگی " را
و " دل " را
تا آخرین لحظه ی حیات
با تمامیت " عشق " ازز آن تو کنم
بمن بازگرد
سروده ی فرزانه شیدا
____ بازگرد, سروده ی فرزانه شیدا______
درواقع همواره یک زندکی مشترک اگر به نتیجه ای خوب نرسد تنها پسر ودختر خانواده ها نیستند که دچار مشگکل میشوند بلکه مشکلات ناشی از یک ازدواج حساب نشده بودن داشتن موقعیتهای ازدواج وحتی امادگی داشتن برای زندگی با فردی دیگر ازخانواده ای دیگر و پایه ریزی روابطی بین خود خانواده مادری وخانواده ی همسر وهمچنین با تجربه یا اگاهی گافی یانداشتن درطی زندگی مشکلاتی که در سر راه تفاهم طرفین قرار میگیرد چون نداشتن کار وپول و کمبود هائی نظیر این و درکل کمبود هرچه که به یک زندگی رنگ وجلای یک زندگی آرام را میدهد دوخانواده ی دیگر را نیز درزندگی خود وایشان ,ناراحت افسرده آشفته ونگران خود میکنیم وباین شکل نه خود به خوشبختی رسیده ایم ونه حتی اجازه داده ایم که خانواده های شخصی خود بمانند همیشه وبه روال عادی زندگی خود ارامش خود را داشته باشند مسلمک است مادر وپدر که بداتنند فرزند ایشان درزنگی شخصی خود ناراحت است وخوشبخت نیستاحاس دردورنج ناراحتی میکنند. .چون به شکست منجر شود روح وجان هردو اسن افراد برباد رفته مواحساس شکست تا مدتها براو وهمچنین خانواده ی مادری او اثری ماندگار میگذارد وحتی ممکن است منجر باین گردد که شخصی برای ابد تنها ماند ن را برازدواج وداشتن همسر وفرزند ترجیح دهد ومسلم این است که هیچکسی برای طلاق گرفتن ازدواج نمیکند که اگر به این خط اخر رسید خوشحال باشد وزمانی هم که طلاق باعث خوشحالبیش میگردد در موقعیتی ست که بسیار رنج واندوهی را بهر دلیل بر روح ودرون وفکر واحساس خویش تحمل کرده است وبرحق باشد یا ناحق بهرشکل اززندگی خویش راضی نبوده است ومدتی را به ناراحتی بسر بردئه است واثرات ان روحیه وفکر ودهن ودل او را هموارع در اسارت خود نگته میدارد مگر اینکه انسان جایگزین این در التیامی بیابد که بتوسط آن قادر شود اندوه وشکست پیشین را فراموش کند حال میخواهد با عشقی وسروسامان گرفتنی دریک ازدواج موفق این التیام صورت بگیرد یا موفقیتی دیگر درزمینه های زندگی که اندوه شخص را به شوقی بخاطر زمان حال وموفقیت امروزی از بین ببرد. وگاه نیز یکی دیگری را عاشقانه دوست میدارد اما دیگری بخاطر اینکه بااو احساس شادی وخوشبختی نمیکند تصمیم به جدائی گرفته وقلبی را که دوست دار وعاشق او بوده است در شکست دائمی عشق خود راها کرده وبسوی زندگی جدید خود شاید با همسری دیگر ودرجائی دیگر میرود واندوه وشکست این عشق بردلی تا ابد برجا میماند
____ سروده ی فرزانه شیدا______
بپای عاشقی ها مینویسم
هر آن اشکی که در پای تو ریزم
تورفتی قلب من جا مانده اینجا
ولی تنها توئی عشق عزیزم
پس ازتو دل نمیگیرد قراری
ندارم بعد تو من روزگاری
تو رفتی و زمستان جدائی
ترک داده دلم در بیصدائی
زاین سرمای تلخ بیقراری
نمی آید دگر برما بهاری
اگر حتی دگر با من نمانی!
نگیرم دل زتو درزندگانی
وگر از تو نگیرم هم نشانی
درون سینه ی من جاودانی
بپای عاشقی ها مینویسم
هر آن اشکی که در پای تو ریزم
هر آن اشکی که در پای تو ریزم.
اول اردیبهشت 1378/ پانزدهم آپریل 2008
____ سروده ی فرزانه شیدا /ف.شیدا _____
درنتیجه بااینکه عشق و ازدواج امری مقدس وبسیار عالی وبهترین گامیست که انسان یکبار برای همیشه ی زندگی خود برمیدارد بامیسد خوشبخت شدن امااگر حساب شده نباشد فاجه است بر سه خانواده خانوادی شخصی خود ما خانواده مادریخو وخانواده مادری همسربا یکی کیاعضای این دوخانواده درقالب خواهر وبرادر وبسیار دیده ایم فاجعه هائی را که ازدواجهای اجباری یا حساب نشده یا عاشقانه های بی پایه بدون پایه های فکری ودرک مسئولیتهای سخت زندگی رخ داده اند وحتی دران یک زندگی برای ابد نابود شده است یا به جدائی واسیری زن ومرد وفرزندان آن خانواده ویا حتی به حادثه های دردنکی منجر شده است که در بخش حوادث میخواینم ودران مادری خود بوچه های خود را میکشد تا از فقط زندگی یا شوهر بداخلاق راحت شده وخود وبچه های خود را با مرگ خود نجات دهد یا پدری چنین میکند چون قادر نیست خرج زندگی ایشان را تامین کند وقادر به تحمل این نیست که همسرو فرزندان خود را درفشاروگرسنگی وناداری ببیند یا خانه ای همواره درجنگ ودعواست که هیچوقت به تفاهم های مشترکی نمیرسد وفرزندانی عصبانی غنکین خشم الود وپرخاشگر را تربیت میکند و....هزاران ایرادی که از یک خانه نادریت وناارام بدون تفاهم برمیخزد وانسانهای درجامعه به رفت وامد میپردازند که دردرون وبیرون به هیچ شکلی ارامش فمر وحالت روحی روانی مساعدی ندارد وشاید منتظر جرقه ای هستند که انفجاری مهیب را یا درهمان خانه یا درجامعه سبب شوند لذا همسر انسانیست که ما مسئول زندگی او هستیم چه درمقابل اقای خانه چه درمقام خانم خانه ودرمقابل فرزندا نیز به همین نسبت مسئولیتهای خطیری را بردوش میگشیم وبازی یااین محیط خانوادگی بازی درشهر بازی نیست که بازی با زندگی واینده انسان وانسانهائیست که حق زندگی ارامی درامنیت رادارند چه از لحاظ روحی چه مادی چه معنوی حداقل درشکل ساده ی ان ودرواقع داشتن سقفی با کمترین امکانات زندگی ارام حق مسلم تک تک ادمیان است که چه دولت چه اجتماع چه همسر همگی درخدمت یکدیگر میبایست انرا برای هم فراهم کنند چراکه وقتی خانه ای دردرون درانفجار درد وفقر وخشم باشد جامعه ای دراین درد خواهد سوخت چرا که افرادی که ازاین خانه خارج میشوند اگر درکل شهر 100 نفر باشند صد خطا صد اخلاق ناشایست ونادرست صد مشکل وگرفتاری را, با خود به جامعه میاورند وخشم درونی ایشان ونارضایتی یا حجتی افسردگی ایشان انتقال مستقیم با افرادی دارد که درمجاورت او خواهند بود در فرگردهای پیشین نیز گفتیم کمتر حال واحساس وفکر ما به ظاهر شاید اهمیتی دردنیا نداشته باشدذ ئخود را انقدر مهم نبینیم که فکر کنیم هر گونه فکر کنم به هر شکل احساس کنم هرجور عمل کنم اثری براین دنیا ندارد کسی مرا نمیبیند کسی به من اهمیت نمیدهد درصورتی که تنهاترین انسان دنیا که نه پدرومادری برای او وجود دارد وبه شکلی از داشتن ایسشان محروم بوده یا شده است وهمسری ودوست واشنائی را هم نداشته باشد هرگونه حال وفکر واحساس وروزگاری که داشته باشد درهرکجا قدم بگذارد اثر خود را مستقیما به جامعه های که دران هست چه جامعه ای کوچک باشد چه بزرگ خواهد گذاشت با همان رفتار ساکت وبی حرف وافسرده یا خشکگین وعصبانی وپرخاشگر یا درسروصدا کردنی وخنده های بلند بیخیالی یا عصبی...هرچه هست محیط اطراف ما تحت تائیر رفتار ما ست وتحت تائیر عکسا لعملهائی که ازدرون ما نشعه گرفته بر جامعه ی ما تاثیر میگذارد فرزندیکه تصور میکند درخانه ی خود برای او اهمیتی قائل نیستند وهست ونیست او تفاوتی نمیکند چه ان خانه را بااین احسا سخود بدرد میکشد چه جامعه را درنتیجه همسر که یکی ازشاخه های مهم زندگی شخصی انسان است هر تاثیری که ما براو او برما بگذارد هم ما وهم محیط رندگی ودنیا ما ودیگرادمیان را نیز تحت تاثیر میگذارد.
¤ گلوی شوق, شاعر:« قیصر امین پور »¤
شب عبور شما را شهاب لازم نیست
که با حضور شما آفتاب لازم نیست
در این چمن که ز گلهای برگزیده پر است
برای چیدن گل ، انتخاب لازم نیست
خیال دار تو را خصم از چه می بافد ؟
گلوی شوق که باشد طناب لازم نیست
ز بس که گریه نگردم غرور بغض شکست
برای غسل دل مرده آب لازم نیست
کجاست جای تو ؟ - از آفتاب می پرسم -
سوال روشن ما را جواب لازم نیست
ز پشت پنجره بر خیز تا به کوچه رویم
برای دیدن تصویر ، قاب لازم نیست .
¤ شاعر:« قیصر امین پور »¤
در کل لازمه ی یک همزیستی مسالمت آمیز درکانون خانواده وهنچنین جامعه این است که در نهایت توجه ودقت وبااحترام و همچنین ملاحظه کردن یکدیگر در موقعیتهای متفاوت , تفاهمی مشترک ایجاد شود که روابط متقابل روفتاری وگرفتاری را در شکلی پایه ریز یکنند که زن وشوهر همواره بتوانند با یکدیگر صحبت کرده احترام یکدیگر را نگاهداشته وباعث شادی وارامش یکدیگر درمحیط خانواده باشند وحتی اختلافات کوچک وبزرگ خود ر بهخانواده ی شخصی ومادری خود یا به جامعه منتقل نکنند وموضوعات شخصی خود را باهم درمیان گذاشته در رفع آن بکشوند ودرمحیطی آرام کودکان خود را پرورش دهند مسلم است که زندگی کنونی وفشارهای ناشی از زندگی اموری خلق وخوی خسته ای را بر انسان برجا میگذارد اما بازاینهم دلیل نمیشود که تلافی مشکلاتی را که همگان دارند بر سرخانه وخانواده ی خود خالی کنیم و درمحیط خانواده نیز در هریک از جایگاههائی که هستیم شوهر یا همسر یا پدر ومادر و حتی فرزند موظفیم رعایت حال یگدیگر را کرده وبا دیگر افراد خانواده روابطی خوب با مهربانی ونرمش وارامش را حفظ کرده تلاش کنیم خانه این محل اسایبش وتنها جیایگاه واقعی استراحت وراحتی انسان براستی مکانی آرام برای زندگی باشدودرصورتی که متوجه شدیم که دراین امر موفق نیستیم چاره رراههائی را پیش ازاینکه ازهم بطور کامل دورشویم بر زندگی هود پیدا کنیم ولی زمانی که تمامی تلاشهای بین دونفر به بن بست میرسد باید قبول کرد که تفاهم درمیان این دوشخص ممکن نیست وصدمه ای که ازاین همزیستی ممکن است برهریک خورده وزندگی فرزندان خانه وخانواده را نیز به تباهی با حادثه های ناگوار بکشد اتگر با مشاورتهای خانوادکی با افرادی آموزش دیده به جائی نرسید انگاه جدائی را بپذیریم والی این اخرین راه برای یک زندگی مشترک است وانسان حتی الامکان می بایست تلاش خودرا بکارگیرد که با ملاحظه وگذشت تفاهم رابرقرار کند ونه کی قربانی دیگری شود ونه یکی اززندگی وآمدن به خانه بیزار ودر گریز.

¤ حرف آخر ,شاعر:« قیصر امین پور »¤
هزار خواهش و آیا
هزار پرسش و اما
هزار چون و هزاران چرای بی زیرا
هزار بود و نبود
هزار شاید و باید
هزار باد و مباد
هزار کار نکرده
هزار کاش و اگر
هزار بار نبرده
هزار پوک و مگر
هزار بار همیشه
هزار بار هنوز ...
مگر تو ای همه هرگز
مگر تو ای همه هیچ
مگر تو نقطه ی پایان
بر این هزار خط ناتمام بگذاری
مگر تو ای دم آخر
در این میانه تو
سنگ تمام بگذاری
¤ شاعر:« قیصر امین پور »¤
درواقع شناختی که درطول یک زندگی مشترک همسرازماو ما,ازاوداریم بیشترین شناخت ممکن است که کسی میتواند از یک فرد داشته باشد چراکه همسفره وهمسفر وهمخانه بودن سرانجام باعث این میشود که بتمامی عادت ها واخلاقها ورفتارها وبرخوردهای یکدیگر آشنا شویم ودرزمانی طولانی حتی شناخت بحدی میرسد که انسان میداند حرمت وعمل وسخن بعدی فرد متقابل او چه خواهد بود وبرهر چیزی چگونه عمس العملی نشان میدهد چه چیز او را ازکوره بدر کرده ویا باعثخنده وشادی او میشود کی وکجا میتواند چیزی را ازاو دخروات کند چه را حتی بپرسد چه را نپرسد ودرواقع حتی جواب سوالات خویش را با شناختی که دارد میداند ونمونه ی رفتاری را که با هرحرف وعمل خواهد دید پیشاپیش میداند وحدس میزند ومعمولا نیز این حد درست هست زمانی که تااینحد با شخصی آشنا شده باشیم یعنی قادر بوده ایم کامل بدرون او راه یابیم وزمانی که دراین منطقه با شخصی رسیده باشیم قادریم حتی او را دربیشترین چیزهائی که مایلیم همراه خود همراه کرده یا اگر میدانیم با چیزی همراه وهمپای ما نخواهد شد یا راضی به انجام کاری نیست ازاو تقاضا هم نکنیم که تا همفکری یا همراهی او را داشته باشیم وبگونه ای به انچه میخواهیم رسیدگی کنیم که براو نیز تاثیر منفی نداشته باشد ولی اگرتمامی انچه برای ذاو میکنیم جوابی متقابل نداشته باشد بهتر است باورکنیم که این احساس متقابل وتوجه متقابل نیست که ما دریافت میکنیم بلکه یکی برای دیگریست نه هردو برای همئدیگر واینجاست که باید قبول کنیم که تفاهم متقابل وجود ندارد.این نیز کاملا روشن واشکاراست که هریک چگونه ادمی برای خود وزندگی وخانواده ی شخصی خود هستند ودرعین حال اشتراکی دوستانه همراه با عشق وعطوفت است که این عشق را انسان به والدین خویش به طریقه ی دیگری نشان میدهد وبا عشق وعلاقه ای که به خواهر وبرادر خود نیزمعطوف میدارد بسیار متفاوت است بخصوص وقتی دختر یا پسری ازخانواده خئد جدا میشوند وتشکیل زندگی میدهند بعنوان شوهر یا همسر اخلاق ورفتار تازه ای را شروع میکند که به تناسب اخلاق فردی که بااو ازدواج کرده است برنامه ریزی شده است البته نه باینگونه که انسان بنشیند وبا خود فکر کند از فردا که چشم درخانه ی خود بعنوان همسر بازکردم اینطور وانطور بااو رفتار میکنم بلکه آنچه در زندگی بر اساس اخلاقیات یک عمر زندگی به آن عادت داشته ایم با وجود یک همسر دچار تفاوتهائی میشود که برای حفظ زندگی شخصی از اخلاقی ورفتاری وعادتی شاید دست کشیده وبه اخلاق ورفقتاری دیگری شروع به زندگی کنیم بدین معنی که با گذشتها وبخشها وگاه حتی پافشاری هائی خود را با همسر خویش هماهنگ میسازیم تا تفاهم فی مابین ایجاد شود وبگونه ای باشد که راحتی وشادی هردو نفر درخانه ای که زین پس منزل وسرای اوست فراهم گردد .مثلا اگر شخصی بوده ایم که بسیاری ازساعات روز را در بیرون سر میکردیم وقتی به زندگی مشترکی وارد میشویم سعی میکنیم ساعات بودندرخانه وبا همسر درمحیط خانواده را زیادتر کنیم تا وظایفی را که بعنوان همسر پذیرفته ایم بتوانیم دراین ساعات به ان بپردازیم حال این وظیفه میخواهد این باشد که به همسر خود در کارخانه یا خرید منزل همکاری کنیم یا نه با توجه باینکه مثلا همسر ما تمام روز خانه بوده است خود را باو برسانیم که ازتنهائی دربیاید واحساس تنهائی نکندو تمامی این مسئولیتها ازما انسانی جدید با شرایطی جدید را میسازد وتفاهم که اولین ومهمترین نقش را درزندگی مشترک بازی میکند زنمانی شکل میگیرد که هدرو بخاطر یکدیگر از برخی چیزهائی که عادت ایشان بوده یا دوست داشته اند دست میکشند یا با توافق طرفین برنامه های جداگانه برای خود را داشته باشند مثلا انواع کارهائی که یکی علاقه دارد وان یکی ندارد میریزند تا همچنان در کنارهم زندگی خویش را ادامه دهند ولزومی باین نباشد کخه بخعطر یکی دوویا حتی چند تفاوت اخلاقی حتی مهم ناچار به از هم پاشیدنی یک زندگی شوند که با کنار گذاشتن مشکلاتی حاشیه ورعایت بیکدیگر میتواند همچنان برای هردو دربسیاری ازجاها یک زندگی ارام ودلپذیر وموافق با یکیدیگر را سبب شود
¤ شاعر معاصر «آیا» متخّلص به «هیچستان»¤
خدا
تو باید دستمو کوتاه کنی از تاب موهات
تو باید قلبمو راهی کنی با اخم نگات
تو باید اسممو همراهی کنی تا نوک باد
یا یه شب گم کنی اونو لای آهنگ صدات
دل من گور عمومی همه آرزو هاس
هی نخون سنگشو که می گیره بارون چشات !
آخه تو غنچۀ نشکفته ای هستی ولی من
یه کویرم نمی خوام بخشکه تو من ریشه هات
دل به من نده که من عاشق قلب عاشقم
نه واسه عاشقی جونم واسه یه کباب هات !
برو از پیشم برو کنا راون که لایقه
تا بدونه قدرتو جون بده واسه خوبیات !
بزا باورش کنم که خواب آشفته ای بود
اون شب وصل و تموم خنده های بی صدات !
شکر
¤ شعر از:شاعر معاصر «آیا» / «هیچستان»¤
باید توجه داشت که اگر در زندگی مشترک پای فرزند وفرزندانی درمیان است وزندگی آنان نیز تحت الشعاع نوه زندگی ماست فرزندی درچنین زندگی مشترکی که از آن سخن گفتیم همچنان این دوشریک قادر باشند والدین خوبی برایفرزند وفرزندان باقی بمانند ودرعین حال که زندگی شخصی وفردی خود را درکنار زندگی مشترک حفظ کرده اند باعث ناراحتی وعذاب یگدیگر نیز نشوند وباید بخاطر سپرد که دراین خانه ی مشترک انسان در سن جوانانی وشادابی با هزاران آرزو وارد میشود وتاروز پیری شریک وهمدم یکنفر میشود که میتواند همه ی عمر اورا عاشقانه دوست داشته باشد یا زندگی سعادتمندی دررضایت بااو داشته باشد یا برعکس عمری به غم زندگی کند اما اقدام به طلاق نیز نکند که در بسیاری موارد اینگونه است وطرفین استارت زندگی دوباره را با عمری دیک زندگی غمناک بودن خواهان نیستند وبیتوجه باینکه هزگونه روحیه ای داشته باشند ان خانه نیز همان روحیه را خواهد داشت عمری را سر میکنند درحالی که شاید با شروعی دوباره بتوانند دوست داشته باشند ودوست داشته شومد وهردوطرفین بدون هم با اقدام به جدائی وشروع یک زندگی جدید انسانهای موفق وشادی نیز باشند وفرزندان موفق تری را نیز به جامعه تحویل دهند ودرکل زندگی انقدر ارزشمند است که تلاش ادمی میبایست براین نهاده شود که در زندگی خود یک زندگی هوب وارام را برای خویش بسازیم که درآن ارامش روحی وجسمی ومعنوی ومادی ما بحدی تکمیل شده باشد که احساس زندگی کردن احساسی خوشایند برای ما باشد نه روزمره گی بودن ویکنواختی کسل کننده ای که برای بیدار شدن دران هیچ بهانه ای نداشته باشیم درنتیجه ازدوا ج این امر مقدس وارزشمند را می بایست با دقت وتوجه بسیار به مرحله عمل دراورد چرا که عمری زندگی درخوبی وبدی را درپیش رو دارد وخوشبختانه دنیای کنونی آنقدر بیشن ودانش به جوانان امروزی داده است که پیش از ساختار خود وزندگی خویش وبدون امادگی ازدواج اقدام به اینکار نکنند وکسی دیگر را نیز دچار مشکلات عدیده ی زندگی ننمایند باامید اینکه کانون گرم همه خانواده ها در سراسر دنیا لبریز از عشق وشادی وهمدلی وهمراهی وموفقیت باشد.آمین.
*- جفتت اگر پرید برای پریدن عجله نکن . ارد بزرگ
*-همیشه بین خود و همسرت بازه ای را نگاهدار تا به خواری گرفتار نشوی . ارد بزرگ
*- گسستن دو همسر می تواند خاندانی را از هم بپاشد . ارد بزرگ
*-مردی که همسرش را به درشتی بیرون می کند ، به اشک به دنبالش خواهد دوید . ارد بزرگ
______ پایان فرگرد همسر _______
¤ نویسنده: فرزانه شیدا ¤


برگرفته از :
http://b4armannameh.blogspot.com/2010/02/blog-post_03.html

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

طعم عشق به میهن


میترادات دختر مهرداد پادشاه اشکانی خواب دید ماری سیاه به شهر حمله نموده سربازان مار را به بند کشیدند و چون پدرش آن مار زشت را بدید دست او را گرفته و به مار پیشکش کرد مار بدورش پیچید و او را با خود از شهر ببرد چون از شهر دور شدند ماری دیگر بر سر راه آنها سبز شد و بدین طریق میترادات از مهلکه گریخت به سوی شهر خویش باز گشت مردم شادی می کردند و نوازندگان می نواختند او هم شاد شد اما همه چیز برایش غریبه و نا آشنا بود چون بر لب جوی آبی نشست موهای خویش را خاکستری دید زنی کامل در آب دیده می شد از ترس از خواب پرید و ساعتها بر خود لرزید . میترادات در آن هنگام تنها 14 سال داشت . چند سال گذشت در پایان جنگ ایران سلوکیان (جانشینان اسکندر) فرمانروای آنها اسیر شده و به ایران آوردنش .

آن شب در زیر نور مهتاب مهرداد به دخترش میترادات گفت ای عزیزتر از جان می خواهم همسر دمتریوس فرمانروای اسیر شده سلوکیان شوی . رایزاننم می گویند اگر دمتریوس را عزیز داریم در آینده او دودمان سلوکیان را تضعیف خواهد کرد و در نهایت ما می توانیم برای همیشه آنها را نابود کنیم و تو می دانی آنها چقدر از ایرانیان را کشته اند آیا قبول می کنی همسر او شوی ؟ دختر به پدر نگاهی کرد و خوابش را بیاد آورد .
در دل گفت آه ای پدر ، آه ای پدر من این مار را قبلا در خواب دیده ام و می دانم کی باز خواهم گشت زمانی که دیگر نیمی از موهایم سفید شده اما بخاطر ایران و شادی مردمم خواهم رفت .

سرش را پایین انداخت و گفت پدر هر چه شما تصمیم بگیرید همان می کنم پادشاه ایران دخترش را در آغوش گرفته موی سر او را بوسید و گفت دخترم می دانی که چقدر دوستت دارم .
میترادات در دل می دانست آغوش مار در انتظار اوست اما صدای شادی ایرانیان آرام ش می کرد همچون آرامش آغوش پدر ، و آرام گریست .
اندیشمند میهن دوست کشورمان ارد بزرگ می گوید : گل های زیبایی که در سرزمین ایران می بینید بوی خوش فرزندانی را می دهند که عاشقانه برای رهایی و سرفرازی نام ایران فدا شدند .
سالها گذشت میترادات که به ایران باز گشت همه چیز همانگونه بود که در خواب دیده بود بر لب همان جوی آب نشست خود را در آن دید اشکهایش با آب جوی در هم آمیخت و طعم میهن پرستی را برای روح و جان ایرانیان به یادگار گذاشت .


یاسمین آتشی

داستان کوتاه :

http://da3tanekotah.persianblog.ir/post/31/

آوازه نام رودکی



آرامگاه رودکی

گفته می شود رودکی در نوجوانی رقیبی در پای درس استاد ابوالعنک بختیاری داشت او همچون رودکی خوب می نواخت و صدای گرمی داشت . و شعر هم می سرود
سالها بعد رقیب رودکی مطرب دوره گرد ناشناسی بود و رودکی در دربار نصربن احمد سامانی .

یکی از دوستان قدیمی آن دو از رودکی علت این امر را جویا شد رودکی گفت آن دوست دل در هوای عشوه زنان و پستوی خانه داشت من در هوای ایران و تاریخ آن . و اینچنین است که متفکری همچون ارد بزرگ می گوید : (( هنرمندی که آرمانی بزرگ در سر ندارد جز پلشتی چیزی نمی آفریند )) .

احترامی که رودکی به تاریخ و فرهنگ کشور خویش می گذاشت نام او را ماندگار نمود .



یاسمین آتشی

منبع : http://da3tanekotah.persianblog.ir/post/16/

سخنانی زیبا از بزرگان

آنکه بر کردار خویش فرمانروایی کرد و دلیرانه بسوی راه های نارفته رفت بی گمان آموزگار آیندگان خواهد شد . ارد بزرگ

در درون جسارت ، نبوغ و قدرت سحر آمیزی نهفته است.گوته




شانس هرگز کافی نیست . اندرو متیوس



وقتی انسان آرامش را در خود نیابد ، جستجوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است.لارو شفوکو



در تاریخ جهان ، هر لحظه عظیم و تعیین کننده ، پیروزی نوعی عشق است.امرسون



موفقیت ، یک درصد نبوغ ، 99 درصد عرق ریختن . توماس ادیسون



مهم این نیست که در کجای این جهان ایستاده ایم ، مهم این است که در چه راستایی گام بر می داریم . هولمز



آدمی تنها زمانی دربند رویدادهای روزمره نخواهد شد که در اندیشه ایی فراتر از آنها در حال پرواز باشد . ارد بزرگ


شما این توان را دارید که زندگانی ای سرشار از عشق و رضایت بیافرینید . باربارا دی آنجلیس



اگر در اولین قدم، موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنی نداشت. موریس مترلینگ



دوستی با رنج ها و درد ها مانند دوستی با دشمن ستیزه جو ست ، باید بر ناراستی ها تاخت که این تنها راه ماندگاریست . ارد بزرگ



هر گاه تصمیم شایسته ای گرفتید ، آنرا رها نکنید. آنتونی رابینز


هرچه موانع جدی تر و سخت تر باشد ، لذت تلاش وپیروزی بیشتر است. باترووت



بداندیش همیشه ، کارش گره می خورد . ارد بزرگ



تلاش برای خشنود سازی همه آدم ها ، کلید همه شکست هاست. بیل گازبی




ماخذ :
http://www.shadi1374.blogfa.com/post-1.aspx

جملات قصار حکیمانه

تنها زمانی می توانید چیزی را که ریشه های عمیق در فرهنگ شما دارد به وضوح ببینید که آن چیز در کار دور شدن از شما و فرو رفتن در دور دست باشد . جی.هیلیس میلر



هنگامی که ضرورت ندارد ، کمال گرا نباشید ، پیش از شروع کار ، لازم نیست تمام جزئیات فرعی کامل و بی عیب و نقص باشد . برایان تریسی



خوشا به حال پیمان منشانی که وجودشان به پیرایه پاکی و شرم آراسته شده . بزرگمهر



بکار گیری آشنایان در یک گردونه کاری برآیندی جز سرنگونی زود هنگام سرپرست آن گردونه را به دنبال نخواهد داشت . ارد بزرگ

منبع :
http://funday.ir/article4903.html

حکیمانه

سعی نکنیم بهتر یا بدتر از دیگران باشیم ، بکوشیم نسبت به خودمان بهترین باشیم . مارکوس گداویر

زندگی جدولی هست که جایزه ی پر کردن خانه های آن مرگ است

هیچگاه امید کسی را ناامید نکن ، شاید امید تنها دارایی او باشد . ارد بزرگ

آتش خشم را با آب سکوت خاموش کن

هنگامی که می خواهی وظیفه و بایسته خویش را انجام دهی از کسی فرمان نگیر . .

هر گاه تصمیم شایسته ای گرفتید ، آنرا رها نکنید. آنتونی رابینز

هر کاری انجام می دهید آن را با تعهد انجام دهید . باربارا دی آنجلیس

انسان خوشبخت آن کسی است که حوادث را با تبسم و اندکی دقت بعلت وقوع آن تلقی وقبول نماید . مترلینگ

آدمی ساخته ی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است . موریس مترلینگ

گر همه آرزوها برآورده می شد ، هیچ آرزوئی برآورده نمی شد. یونسکو

معاشرت بر دانائی می افزاید ولی تنهائی مکتب نبوغ است. گیبون

ارد بزرگ : ریشه رشد تبهکاری در امنیت بزهکار است

از هر فرصتی که زندگی در اختیارت می گذارد استفاده کن چون اگر از دست بروند مدت ها طول می کشد تا دوباره به دست ایند .

ارد بزرگ : تن پوشی زیباتر از سرشت و گفتار نیکو سراغ ندارم .

اندرز جوان ، باید کوتاه ، تازه و داستان وار باشد" اُرد بزرگ

هر قدر به دیگران احترام بگذاریم ، به ما احترام خواهند گذاشت ارد بزرگ

بدان همواره آنکه برای رسیدن به تو از همه چیزش می گذرد روزی تنهایت خواهد گذاشت، این هنجار دردناک زندگی است ." اُرد بزرگ

با گذشت ، شما چیزی را از دست نمی دهید بلکه بدست می آورید " اُرد بزرگ

در دنیاکسانی موفق می شوند که به انتظار دیگران ننشینند و همه چیز را از حود بخواهند شیلر

هیچ گاه از راستی و درستی خویش آزرده مباش چون همیشه در انتهای هر داستان تو برنده ایی

برای آنکه دوستیمان پا برجا بماند بهتر است همواره میانمان فاصله ایی باشد . ارد بزرگ

گر قصد رقابت داری، باکسی رقابت کن که از تو برتر و سرترباشد . لوئی آگاسیز

اگر بدنبال موفقیت نروید خودش به دنبال شما نخواهد آمد. مارواکلینز

همیشه بین خود و همسرت بازه ای را نگاهدار تا به خواری گرفتار نشوی . ارد بزرگ

مردی که لبخند به صورت ندارد نباید دکان باز کند. ضرب المثل چینی

دوستان را در خلوت توبیخ کن و در ملاءعام تحسین . اسکاروایلد

ارد بزرگ : کار ، بهترین تسکین دهنده ، افکار پریشان ، و غم است .

ارد بزرگ : خوارترین کارفرما کسی است که با ندادن و یا کم کردن دستمزد زیر دست ، فرمانروایی می کند .

هيچ گاه براي آغاز دير نيست ، همين بس که به خود بگويم اين بار کار ناتمام را ، پايان مي دهم . ارد بزرگ

ارد بزرگ : با احساس می شود پند و اندرز داد اما سامان دهی به کشور نیاز به هنجار و چهارچوبی توانمند دارد .

ارد بزرگ : مردی که همسرش را به درشتی بیرون می کند ، به اشک به دنبالش خواهد دوید .

ارد بزرگ : همیشه بدنبال سرنوشتی بهتر برای خود باش ، و اگر کسب دانش آرمانت است هر آنچه در این مسیر رنج ببری ارزشش را دارد .

ارد بزرگ : هیچ گاه از داشتن دشمن نترس ، از انجام ندادن درست آرمان های خویش بترس .

ارد بزرگ : اگر می خواهی بزرگ شوی ، از کردار نیک دیگران فراوان یاد کن .

رد بزرگ : پیران فریبکار، آتش زندگی جوانانند .

ارد بزرگ : بزرگترین گمشده های ما در زندگی ، نزدیکترین ها به ما هستند ! .

ارد بزرگ : فراموش نشدنی ترین اندرزها آنهایست که اندوهی فراوان برای بدست آوردنشان کشیده ایم .

کسی که دلش را به بند بکشد جانش را آزاد کرده است. فردریش نیچه

نسبت به فرد پایین تر از خود نفرت نداریم بلکه نسبت به فرد برابر با خود یا بهتر از خود. فردریش نیچه

آدمی به خاطر نیاز به مراقبت و کمک دیگران با آنها ارتباط برقرارمی کند. فردریش نیچه

پیشداوری درباره اخلاق به این معناست که نیت اعمال را منشاء آنها می دانیم. فردریش نیچه

خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز. فردریش نیچه

کسانی که مردم از آنها به صاحبان اخلاق یاد می کنند اگر ما اشتباهشان را ببینیم از ما به بدی یاد خواهند کرد حتی اگر دوست ما باشند. فردریش نیچه

انسان های آزاده دل شکسته و پر غرور خود را پنهان می کنند. فردریش نیچه

هرکس بايد روزانه يک آواز بشنود ، يک شعر خوب بخواند و در صورت امکان چند کلمه حرف منطقي بزند . گوته

فريب بي گناه ، خفتي هولناک در پي دارد . ارد بزرگ

با هر که بدي کردي تا دم مرگ از او بينديش . نيچه


منبع :

http://leylavi.blogfa.com/post-12.aspx

سخن بزرگان و سیمای اندیشه


سخن بزرگان و سیمای اندیشه 20
سخن بزرگان و سیمای اندیشه 19
سخن بزرگان و سیمای اندیشه 18
سخن بزرگان و سیمای اندیشه 17
سخن بزرگان و سیمای اندیشه 16
سخن بزرگان و سیمای اندیشه 15
سخن بزرگان و سیمای اندیشه 14
سخن بزرگان و سیمای اندیشه 13
سخن بزرگان و سیمای اندیشه 12
سخن بزرگان و سیمای اندیشه 11
سیمای اندیشه و سخنان بزرگان 10
سیمای اندیشه و سخنان بزرگان 9
سیمای اندیشه و سخنان بزرگان 8
سیمای اندیشه و سخنان بزرگان 7
سیمای اندیشه و سخنان بزرگان 6
سیمای اندیشه و سخنان بزرگان 5
سیمای اندیشه و سخنان بزرگان 4
سیمای اندیشه و سخنان بزرگان 3
سیمای اندیشه و سخنان بزرگان 2
سیمای اندیشه و سخنان بزرگان 1

سخن بزرگان از رادیو پیام


سخن بزرگان از رادیو پیام / دوازدهم
سخن بزرگان از رادیو پیام / یازدهم

سخن بزرگان از رادیو پیام / دهم
سخن بزرگان از رادیو پیام / نهم
سخن بزرگان از رادیو پیام / هشت
سخن بزرگان از رادیو پیام / هفت
سخن بزرگان از رادیو پیام / شش
سخن بزرگان از رادیو پیام / پنج
سخن بزرگان از رادیو پیام / چهار
سخن بزرگان از رادیو پیام / سه
سخن بزرگان از رادیو پیام / دو
سخن بزرگان از رادیو پیام / یک


سخنان بزرگان

بهترین سخنان حکیمانه از بزرگان / روزنامه بین المللی اعتدال / 9 خرداد 1387
بهترین سخنان حکیمانه از بزرگان / روزنامه بین المللی اعتدال / 8 خرداد 1387
بهترین سخنان حکیمانه از بزرگان / روزنامه بین المللی اعتدال / 7 خرداد 1387
بهترین سخنان حکیمانه از بزرگان / روزنامه بین المللی اعتدال / 6 خرداد 1387
بهترین سخنان حکیمانه از بزرگان / روزنامه بین المللی اعتدال / 5 خرداد 1387
بهترین سخنان حکیمانه از بزرگان / روزنامه بین المللی اعتدال / 28 اردیبهشت 1387
بهترین سخنان حکیمانه از بزرگان / روزنامه بین المللی اعتدال / 25 اردیبهشت 1387
بهترین سخنان حکیمانه از بزرگان / روزنامه بین المللی اعتدال / 23 اردیبهشت 1387
بهترین سخنان حکیمانه از بزرگان / روزنامه بین المللی اعتدال / 21 اردیبهشت 1387
بهترین سخنان حکیمانه از بزرگان / روزنامه بین المللی اعتدال / 19 اردیبهشت 1387


سخن بزرگان از رادیو پیام / دوازدهم

چراغ مایه دفع تاریکی است ، بدی جوهر تاریکی در زندگی آدمی است ، که از آن دوری باید جست .فردوسی خردمند

*****


آنکه تخم بدی را می فشاند ، بدون شک همۀ محصول آن را درو می کند . دموستن

*****


آنچه در انسان بزرگ است این است که او پل است نه غایت . فردریش نیچه

*****


طول کشیدن معالجه را دو سبب خواهد بود : نادانی پزشک ، یا نافرمانی بیمار . زکریای رازی

*****


کین خواهی از خاندان یک بدکار ، تنها نشان ترس است ، نه نیروی انسانهای فرهمند . ارد بزرگ

*****


دو گوش داریم و فقط یک زبان، برای اینکه بیشتر بشنویم و کمتر بگوییم . دیوژن

*****


گذشت زمان آدمی را پیر نمی سازد، بلکه ترک آرمانها و کمال مطلوبهاست که ما را فرتوت و افتاده می کند . دوگلاس مک آرتور

*****


خوشبختی مانند پروانه ای است ، اگر او را دنبال کنید از شما فرار می کند ولی اگر آرام بنشینید روی سر شما خواهد نشست . داوید هیوم

*****


آن که بر فراز بلندترین کوه رفته باشد ؛ خنده می زند بر همهء نمایش های غمناک و جدی بودن های غمناک . فردریش نیچه

*****


من اگر در بهشت باشم ولی به من بگویند تو حق نداری جهنم را به این بهشت ترجیح بدهی از آن بهشت بیرون می روم . ژان روستان

رادیو پیام

http://www.radiopayam.ir/show_note.php?nd=117


http://www.radiopayam.ir/images/logo-h.jpg

» سخن بزرگان از رادیو پیام / دوازدهم
» سخن بزرگان از رادیو پیام / یازدهم
» سخن بزرگان از رادیو پیام / دهم
» سخن بزرگان از رادیو پیام / نهم
» سخن بزرگان از رادیو پیام / هشت
» سخن بزرگان از رادیو پیام / هفت
» سخن بزرگان از رادیو پیام / شش
» سخن بزرگان از رادیو پیام / پنج
» سخن بزرگان از رادیو پیام / چهار
» سخن بزرگان از رادیو پیام / سه
» سخن بزرگان از رادیو پیام / دو
» سخن بزرگان از رادیو پیام / یک

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان