یادداشتها و دلمشغولیهای یک مهندس در وب - کوتاه از نادرشاه
خورشید در میانه آسمان بود که سپاهیان نادرشاه افشار وارد دهلی شدند به پادشاه ایران زمین گفتند اجازه می دهید وارد قصر پادشاه هند محمد گورکانی شویم؟ نادرشاه گفت: اینجا نیامده ایم پی تخت و تاج، بگردید و مزدوران اشرف افغان را بیابید.
هشتصد مزدور اشرف، که بیست سال ایران را ویران ساخته بودند را گرفتند. نادر رو به آن ها کرد و گفت: چگونه بیست سال در ایران خون ریختید و به ناموس کسی رحم نکردید؟! آیا فکر نمی کردید روزی به این درد گرفتار آیید؟ مزدوری گفت می پنداشتیم همه مردان ایران، شاه سلطان حسین هستند و ما همواره با مشتی ترسوی صفوی روبروییم .از میان سپاه ایران فریادی برخاست که ما همه نادریم! و مردان سپاه بارها این سخن را از ته حنجره فریاد کشیدند ." ما همه نادریم"! و به سخن ارد بزرگ: کشوری که دارای پیشوایی بی باک است همه مردمش قهرمان و دلیر می شوند .ماخذ : http://ghanaat.blogfa.com/post-194.aspx
نظرات