












با ناخنم به سنگ نوشتم بيا بيا
زان پيشتر كه پاك شود يادگاري ام
(مرحوم قيصر امين پور)
از دیالکتیک فیلسوف اُرُد بزرگ تا نظریات فلسفی او













با ناخنم به سنگ نوشتم بيا بيا
زان پيشتر كه پاك شود يادگاري ام
(مرحوم قيصر امين پور)
به نقل از روزنامه انگلیسی دیلیمیل یک هنرمند استرالیایی با سه سال جستجو در تصاویر سرویس نقشه گوگلارث موفق به خلق تصاویری برگرفته از انجیل شده است.
این هنرمند ۳۱ ساله توانسته با بکار گیری از این تصاویر که برای پیدا کردن آنها ۳ سال وقت صرف کرده است، تصاویری از کتاب انجیل مانند شکافته شدن دریای سرخ توسط حضرت موسی (ع) و به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی و حتی فرود کشتی نوح پس از طوفان بر روی کوهها را از دیدی آسمانی به تصویر بکشد.
در این تصاویر که به نام “چشمانداز خدا” مطرح شده، تصاویر دیگری همچون آدم و حوا در باغ عدن هم از نگاهی ماهوارهای به تصویر کشیده شده است.
“جیمز دایو” که در سیدنی استرالیا ساکن است، سه سال برای یافتن بهترین و منطبقترین تصاویر با تصاویر انجیل در گوگلارث تلاش کرده و سپس آنها را با مدلهایی ۳ بعدی از عناصر برای ساخت این تصاویر ترکیب کرده است.
وی که عضو انجمن هنری سیدنی است میگوید: ما میخواهیم مخاطبان خود را با کارهای خود اندکی از خود بی خود کنیم و با این کار خود ما احساس کردیم که تکنولوژی میتواند به موضوعاتی که خواه اتفاق افتاده و یا نیافتاده باشند اجازه به تصویر کشیده شدن بدهد تا به صورت چشمگیری واقعی نشان دهند.
دایو افزوده است: در این متد استفاده از تصاویر ماهوارهای بسیار مطمئنتر است و این تصاویر به صورت قابل توجهی این اطمینان را به ما میدهد.
وی خاطرنشان کرده است که برای خلق صحنه معجزه حضرت موسی در شکافتن دریا از ترکیب تصاویری از آبشار نیاگارا و تصاویری از صحرا استفاده کرده است.
وی با اعلام اینکه جالب خواهد بود اگر بدانید برای باغ عدن آدم و حوا از تصاویری از کشور بلژیک بهره بردم و برخی از این تصاویر که با یکدیگر ترکیب شده اند از لحاظ جغرافیایی نیز با یکدیگر تطابق داشتهاند.
وی که وعده خلق تصاویر تاریخی دیگری با استفاده از این روش را داده است در ادامه تاکید کرده است که برای خلق برخی عناصر ۳ بعدی در این تصاویر در ابتدا طرح آنها را با مداد بر روی کاغذ کشیده و سپس با همکاری یک استودیوی مدلهای ۳ بعدی آنها را خلق کرده است.وی سپس ۴ هفته با طراحان دیگر مشغول ترکیب تصاویر زمینه گوگلارث و مدلهای ۳ بعدی بودهاند.
این تصاویر اخیرا در نمایشگاهی در شیکاگو آمریکا به نمایش در آمده و مورد توجه علاقمندان و منتقدان قرار گرفته است.
با تشکر از تبیان

آرين شعر | 1380 | ||
تا دست به واژه ميزنم ميسوزد | 1389 | ||
پساغزل | 1384 |



قیصر امین پور: «آدمها مثل ِ کتابها هستند»
در گرامیداشت یاد قیصر امین پور شاعر فقید معاصر، و در آستانه چهلمین روز درگذشت وی، قطعه شعری از او که در سال 1369 به یاد شریعتی سرود، در این سايت نقل شده بود:
"آدمها مثل ِ کتابها هستند"
بعضی آدمها جلدِ زرکوب دارند،
بعضی جلدِ ضخیم و بعضی نازک،
بعضی آدمها ترجمه شده اند،
بعضی از آدمها تجدیدِ چاپ میشوند،
و بعضی از آدمها توقیف
و بعضی از آدمها فتوکپی ِ آدمهای ِ دیگر اند.
بعضی از آدمها صفحاتِ رنگی دارند،
بعضی از آدمها تیتر دارند، فهرست دارند،
و روی پیشانی ِ بعضی از آدمها نوشته اند:
حق ِ هر گونه استفاده ممنوع و محفوظ است.
بعضی از آدمها قیمتِ روی ِ جلد دارند،
بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش میرسند،
و بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمیشوند.
بعضی از آدمها را باید جلد گرفت،
بعضی از آدمها را میشود توی ِ جیب گذاشت!
بعضی از آدمها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته میشوند.
بعضی از آدمها خط خوردگی دارند،
بعضی از آدمها غلطِ چاپی دارند.
بعضی از آدمها را باید چند بار بخوانیم تا معنی ِ آنها را بفهمیم.
و بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت.
کتابها مثل ِ آدمها هستند.
بعضی از کتابها برای ِ ما قصه میگویند تا بخوابیم.
و بعضی قصه میگویند تا بیدار شویم،
بعضی از کتابها تنبل هستند.
بعضی از کتابها تقلب میکنند،
بعضی از کتابها دزدی میکنند!
بعضی از کتابها به پدر-و-مادر ِ خود احترام میگذارند.
و بعضی حتی اسمی هم از پدر-و-مادر ِ خود نمیبرند.
بعضی از کتابها هرچه دارند، از دیگران گرفته اند.
بعضی از کتابها هرچه دارند به دیگران میبخشند.
و بعضی از کتابها فقیر اند و بعضی گدایی میکنند.
بعضی از کتابها پرحرف اند، ولی حرف برای ِ گفتن ندارند،
و بعضی ساکت و آرام اند ولی یک عالم حرفِ گفتنی در دل دارند.
بعضی از کتابها بیمار اند،
بعضی از کتابها تب دارند و هذیان میگویند.
بعضی از کتابها، کودکانه و لوس حرف میزنند.
و بعضی از کتابها فقط غر میزنند و نصیحت میکنند.
بعضی از کتابها پیش از تولد میمیرند.
و بعضی تا ابد زنده هستند
***
"خسته ام از این کویر"
خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل این سقوط ناگزیر
آسمان بی هدف، بادهای بی طرف
ابرهای سربه راه، بیدهای سربه زیر
ای نظاره شگفت ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر ای هنوز بی نظیر
آیه آیه ات صریح سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم با تو در همین مسیر
از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور دیدمت ولی چه دیر
این تویی در آن طرف پشت میله ها رها
این منم در این طرف پشت میله ها اسیر
دست خسته مرا مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر، خسته ام از این کویر
خرداد 69
***
دانلود اهنگ "خسته ام از اين كوير":
http://draffofmymind.persiangig.com/03-%20Kavir%20_%20FR.mp3
***
از ميان ساير اشعار قيصر امين پور:
روز مبادا
وقتي تو نيستي
نه هست هاي ما
چونان که بايدند
نه بايد ها...
مثل هميشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض مي خورم
عمري است
لبخند هاي لاغر خود را
در دل ذخيره مي کنم :
باشد براي روز مبادا !
اما
در صفحه هاي تقويم
روزي به نام روز مبادا نيست
آن روز هر چه باشد
روزي شبيه ديروز
روزي شبيه فردا
روزي درست مثل همين روزهاي ماست
اما کسي چه مي داند ؟
شايد
امروز نيز روز مبادا باشد !
* * *
يک لحظه از نگاه تو کافي است
اي عشق، اي ترنم نامت ترانهها
معشوق آشناي همه عاشقانهها
اي معني جمال به هر صورتي که هست
مضمون و محتواي تمام ترانهها
با هر نسيم، دست تکان ميدهد گلي
هر نامهاي ز نام تو دارد نشانهها
هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه، خوشهي گندم به دانهها
شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز
دريا به موج و موج به ريگ کرانهها
باران قصيدهاي است تر و تازه و روان
آتش ترانهاي به زبان زبانهها
اما مرا زبان غزلخواني تو نيست
شبنم چگونه دم زند از بيکرانهها
کوچه به کوچه سر زدهام کو به کوي تو
چون حلقه در به در زدهام سر به خانهها
يک لحظه از نگاه تو کافي است تا دلم
سودا کند دمي به همه جاودانهها
* * *
دستور زبان عشق
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حكم كرد
كه دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنكه دستور زبان عشق را
بیگزاره در نهاد ما نهاد
خوب میدانست تیغ تیز را
در كف مستی نمیبایست داد
* * *
اگر دل دليل است
سراپا اگر زرد و پژمرده ايم
ولى دل به پائيز نسپرده ايم
چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ايم
اگر داغ دل بود، ما ديده ايم
اگر خون دل بود، ما خورده ايم
اگر دل دليل است، آورده ايم
اگر داغ شرط است، ما برده ايم
اگر دشنه دشمنان، گردنيم
اگر خنجر دوستان، گرده ايم
گواهى بخواهيد، اينک گواه
همين زخم هايى که نشمرده ايم!
دلى سر بلند و سرى سر به زير
از اين دست عمرى به سر برده ايم
* * *
کوه گريه ميکند: آبشار، آبشار!
سنگ ناله ميکند: رود، رود بيقرار
کوه گريه ميکند: آبشار، آبشار!
آه سرد ميکشد باد، باد داغدار
خاک ميزند به سر، آسمان سوگوار
سرو از کمر خميد، لاله واژگون دميد
برگ و بار باغ ريخت، سبز سبز در بهار
ذره ذره آب شد، التهاب آفتاب
غرق پيچ و تاب شد، جستوجوي جويبار
در لبش ترانه آب، از گدازههاي درد
در دلش غمي مذاب، صخره صخره کوهوار
از سلالهي سحاب، از تبار آفتاب
آتش زبان او، ذوالفقار آبدار
باورم نميشود! کي کسي شنيده است
زير خاک گم شوند، قلههاي استوار؟
بيتو گر دمي زنم، هر دمي هزار غم
روي شانهي دلم، هر غمي هزار بار
هر چه شعر گل کنم، گوشهي جمال تو!
هر چه نثر بشکفم، پيش پاي تو نثار!
* * *
منبع :دفتر آیینه های ناگهان
با سر آمد علیرضا قزوه
شد سر آمد علیرضا قزوه
همه باید به یک طرف بروند
تا شود رد علیرضا قزوه
شعرهایش در ابتدا بودند
یک مجلد علیرضا قزوه
چاپ آثار او پس از چندی
شد مجدد علیرضا قزوه
نیست جایی و نیست ارگانی
که نباشد علیرضا قزوه
شک ندارم که بیش تر از صد
شغل دارد علیرضا قزوه
بیت رهبر علیرضا قزوه
توی مرقد علیرضا قزوه
هر کجا می روی پی کاری
می رسد عد! علیرضا قزوه
کنگره نیست کنگره، وقتی
که ندارد علیرضا قزوه
هیچکس مصرعی نخواهد خواند
تا نیاید علیرضا قزوه
نمره ی دیگران اگر شد بیست
شد ولی صد علیرضا قزوه
به یقین رشد کرده از هر حیث
خاصه از قد علیرضا قزوه
شکر ایزد که زن گرفت و نماند
یک مجرد علیرضا قزوه
بوق تک تک تمام شاعر ها
بوق ممتد علیرضا قزوه
یک نفر گفت:مخلصیم آقا
گفت:باشد،علیرضا قزوه
وای بر حال تو اگر با تو
بشود بد علیرضا قزوه!
من که می ترسم از عواقب آن
به محمد، علیرضا قزوه!
قزوه یک شاعر است اما، کاش...!
هیس! آمد علیرضا قزوه
گزارش خبرآنلاین از این دیدار را اینجـــا بخوانید و تصاویر دیدار را اینجـــا ببینید.

اتفاق
افتاد
آنسان که برگ
- آن اتفاق زرد-
می افتد
افتاد
آنسان که مرگ
- آن اتفاق سرد- می افتد
اما
او سبز بود وگرم که
افتاد
آذر 58
**************
روز مبادا!
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونانکه بایدند
نه بایدها...
مثل همیشه آخر حرفم
وحرف آخرم را
با بغض می خورم
عمری است
لبخندهای لاغر خود را
دردل ذخیره می کنم:
باشد برای روز مبادا!
اما
در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هرچه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درستمثل همین روزهای ماست
اما کسی چه می داند؟
شاید
امروزنیز روزمبادا
باشد!
وقتی تونیستی
نه هست های ما
چوانکه بایدند
نه بایدها...
هرروز بی تو
روز مباداست!
*********
حسرت همیشگی
حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی !
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!
**********
نان ماشینی
آسمان تعطیل است
بادها بیکارند
ابرها خشک و خسیس
هق هق گریه ی خود را خوردند
من دلم می خواهد
دستمالی خیس
روی پیشانی تب دار بیابان بکشم
دستمالم را اما افسوس
نان ماشینی
در تصرف دارد
......
......
......
آبروی ده ما را بردند!
گتوند-تابستان57
************
اگر دل دلیل است
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولى دل به پائیز نسپرده ایم
چو گلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم
اگر دشنه دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گرده ایم
گواهى بخواهید، اینک گواه
همین زخم هایى که نشمرده ایم!
دلى سر بلند و سرى سر به زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم
***
فال نیک
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟
پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
***
از این
نه از مهر ور نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم
دلم خون است ، می دانی برادر
دلم خون است ، از این می نویسم
بگذار بگویمت
این دل به کدام واژه گویم چون شد
کز پرده برون و پرده دیگر گون شد
بگذار بگویمت که از ناگفتن
این قافیه در دل رباعی خون شد
ای عشق
دستی به کرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی
دیر است دلم چشم به راهت دارد
ای عشق ، سری به خانه ی ما نزدی
|
|
|

شیرینی زندگی توام
اگر فرهادوار
بیستون فاصله را بشکافی .
تیشه ات را محکم تر بزن .
فاصله ها بسیارند .
فهیمه صفاریه
http://www.abitarinpanjere.blogfa.com/
تاریخ بشر، داستان مبارزه بیپایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، میتواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...