دوسروده از فرزانه شیدا- دریا وصخره ....قوی دل سروده ای درلحظه....

ديروزها... پای دفتر شعرم
درانتهای غزل ، ترانه ، قصیده و...
قلبی بود ...درنقاشی دلم
امضائی درعاشقانه های شیدائی
وگاه امضای * قُو *مانندی که
بالهایش یاد پرواز را بدلم باز می بخشید...
آنگاه که نشسته بر دستهای لطیف وآبی دریا
نام مرا بر خویش میکشید!

آری امضای دلم بود (آن دل*)
امضای روحم (آن ُقُو*)
امروز مانده ام...
کدامین را بازکشم
در پای شعر شیدائی ،
همواره آواره ام
که چون قو, مهاجر دنیائی بود
درهمه وقت درهمه فصل
در بی فصلی نیز !!!

امروز بگو پای اشعار دلتینگیم
کدامین نقش را باید بازکشم
که گویای تصویر ِروح درد گرفته ای باشد
که بی تو دلشکسته مانده است

امروز بگو کدامین دل را نقاشی کنم
که تکه هایش درکنارهم باز بماند؟

بامن بگو قوی پروازت راچگونه در بی فصلی زمان
رها کردی
آنگاه که میدانستی
همواره سردی رفتن رابردوش میکشد!...
با اشکهای مداوم چکیده بر دریاهای گذر...
زمین های زیر پا
امروز چه چیز را امضا کنم
در کدامین تصویرباکدامین روح ؟! کدامین دل !!!!

( فرزانه شیدا*)

در دوشنبه 20 مهر 1388
دریا وصخره:
من یه دریای لطیف
تو ولی ساحل یک صخره سخت
تو , تن ِ نرم مرا می شکنی
من به فرسایش تو مشغولم


لیک بااینهمه جنجال وستیز


ما بهم محتاجیم
ما بهم محتاجیم
فرزانه شیدا

نظرات

جملات کوتاه مشاهیر جهان

پست‌های پرطرفدار