كريشنا مورتي نويسنده هندي تبار متولد 12 مه 1895
اينك به گزيده اي از يكي از سخنراني هايش در سويس می پر دازيم:
ما به هيچ عنوان در حال ايجاد يك عقيده يا مفهوم روشنفكرانه به عنوان فرمول يا الگو براي وابسته كردن خودمان به آن نيستيم و نبايد باشيم.
زندگي در صلح يعني نداشتن هيچگونه منبع رواني ،عقيده ومليتي ،صلح يعني دوست داشتن ومهربان بودن اگر نتوان مهربان باشي تو هم به اندازه ديگران مسئول هستي.
در فقر مغز از بنيانهاي رواني جامعه ازاد است و در آن تمايل ،آرزو ،جستجو ومغايرت وجود ندارد ،با چنين فقري مي توان حقيقت زندگي را كه در آن مغايرتي وجود ندارد راديد.فقر يعني آزاد بودن از ارزشهاي حاكم بر اجتماع.
ريشه تناقض در خواستن و تمايل است .واقعيت درك زيبايي ،براي همان بر خورد مغز با آن است.
وقتي فكر لذت را خلق مي كند به راستي كه سبب رنج وگرفتاري وترس و نگراني مغز مي شود .در جايي كه لذت وجود دارد درد و نگراني هم هست-در آزادي جهت وتمايل ووابستگي وجود ندارد آزادي عكس العمل نيست و مقيد به زمان نيست .
هرگونه تصويري از خود،دريافت مستقيم ما را با آنچه كه هستيم قطع ميكند .اگر بتوانيد بدون هيچگونه فرار ،قضاوت يا سرزنشي وانكاري به خودتان نگاه كنيدشايد بتوانيد فراتر از آنچه كه هستيد برويد.برويد به سوي زندگي وحيات .در زندگي مي توان آموخت ،نه با جمع آوري عقايد ومعلومات و خاطرات وآنچه كه به ما ديكته مي شود
مغز كه عقيده مند است قابل تغير و انعطاف پذير نيست .چنين مغزي با هوش نيست و توانايي آموختن و يادگيري را ندارد .عشق لذت وتمايل و آرزونيست .وقتي فكر وارد مي شود عشق از بين مي رود.
اين واقعا بسيار كودكانه هست كه من طبق نظريات ديگران چيزي بياموزم زيرا در آنصورت من در مورد آنان چيز آموخته ام .مغز بايد از چيزهايي كه قبلا آموخته است آزاد باشد تا بتوانيم چيز بياموزيم.
همه مردم بايد بر ضد سازمان يافتگي تصوراتشان و بر عليه هر گونه پايداري وجاودانگي انقلاب كنند .
اگر ما خود را طبق اصول و ساختماني از پيش تعيين شده به نظم در آوريم ويا احساساتمان را صرفا به خاطر آرزوها وآرمانهايمان كنترل كنيم اين نظم ومطابقت نتيجه اش مغايرت و خشونت است.
هنگام ديدن چيزهاي نو با خود مي گويم چرا اين را قبلا نديده بودم و سعي ميكنم آن را به چيزهايي مربوط كنم و سپس ان را كهنه وقديمي سازم -عشق كلمه و لغت نيست عشق چيزي است كه فكر نمي تواند بوجود آورنده آن باشد اما هنوز ما پر از فكريم و فكر هرگز نمي تواند آن زيبايي و از خود بي خود شدن را فراهم آورد.
زيبايي همان عشق است
ما براي ديدن اشياء بايد تصوراتمان را كنار بگذاريم و مشاهده كننده و مشاهده را از هم جدا كنيم .
مغز هيچ حد و مرز و پاياني ندارد}
جلوه هاي سخنان كريشنا مورتي را همچنين در شعرهاي سهراب سپهري ميتوان يافت .سپهري از انديشه هاي وي بسيار استفاده كرده است...
اگر در جملات كريشنا دچار تناقض شديد نگران نباشيد چون تناقض آغاز راهي بزرگ است
نظرات