۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

سمیرا کشاورز : گاهی آنقدر دلم می گیرد

گاهی آنقدر دلم می گیرد

که دگر یارایم نیست

با تو حرفی باشم

از تو شعری باشم

در تو جاری باشم

ای خدای زیبا

گاهی آنقدر نگاهم خسته است

که دگر حتا تو

که دگر حتا تو

.

.

.

نه نمی گویم بد

خوب می گفت دلی تنگ چو من

"بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم"!!

و من اکنون دلم تب دارد

دلم غمگین است

دلم غم دارد

تب دارد

تب

دارد

.

.

.

!!


http://sazidigar.blogfa.com/post-7.aspx

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان