۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

روزنامه ابتکار - براي امروز

1) تاسف، ابرسياهي است که آسمان ذهن آدمي را تيره مي سازد در حاليکه تاثير جرائم را محو نمي کند. (جبران خليل جبران)
2) آنچه که بايد بيشترين علاقه را در ما بوجود آورد اين نيست که آيا تفسير ما از جهان، حقيقي است يا دروغين، بلکه اينست که آيا اين تفسير، خواست قدرت را براي نيرومندي و کنترل جهان پرورش مي دهد، يا هرج و مرج و ناتواني را. (فريدريش نيچه)
3) نفرين بر او که با بدکار به اندرز خواهي آمده همدستي کند. زيرا همرايي با بدکار مايه رسوايي، و گوش دادن به دروغ خيانت است. (جبران خليل جبران)
4) زيبارويي که مي داند، زيباي ماندني نيست، پرستيدني است. (ارد بزرگ)
5) موختن تنها سرمايه اي است که ستمکاران نمي توانند به يغما ببرند. (جبران خليل جبران)
6) فرمانرواياني که يک شبه داراي توان مي شوند، با تلنگري فرومي ريزند. (ارد بزرگ)

ماخذ : http://ebtekarnews.com/Ebtekar/Article.aspx?AID=7440
آسمان مال من است

هر کجا هم باشم ..آسمان مال من است..
گر که رنگش آبي گر که گريان و پراز ابر غم است
گر به هنگام غروب نيلي و نارنجي
آسمان مال من است
ترسم آن است ببينم يکروز دل من با من نيست
و ندانم که دگر عشق کجاست و ببينم روحم
در قفس زنداني ست..و ببينم در باغ آن گل پر پر سرخ
تن ويران من است و دگر ياري نيست
وببينم که حقيقت ز درء باغ گريخت تا سوالش نکنيم!
آسمان مال من است که مرا در شب پرواز شناخت
و مرا خوار نکرد
تا که شاعر باشم
و به هر واژه زبانم آزاد وبه احساس دلم بالي داد
تاکه آزاده گيم... در يابم
و به عرياني روح رنگ زيبائي را آسماني بينم .


17 فروردین 1385
ف . شیدا/فرزانه شیدا

آه ای عشق چرا تنهائی؟!

در حریم نفس عشق نهادم دلی

ودگرباره به اندوه دلم... باز شکست

و غم تنهائی... همره راه غریب من شد

آه ای عشق چرا تنهائی

ره ما گرچه زهم گشته جدا

تو چرا رو به خرابات مغان راه بری

من چرا یّکه وتنها در راهم

ن چرا یّکه وتنها در راه

هردو مان یکّه و تنها ماندیم

هردو مان یکّه و تنها ماندیم.

اول اردیبهشت

1378(ف.شیدا)

نیاز

من نیـازم ... یک نیـاز

گرم و ســوزان .... پُرلهــیب

آتـش عــشق سـت اندر ســینه ام

راه قلبم ‌، راه عشق است وامید

گـرچه می سوزم سراپا در شــرار...

در محبت چاره میجویم که باز

نور شمع زندگی روشن شود

در پیش راه !

من نـیازم یک نیـاز

سینه ام از عشق میسوزد و باز

حاصل ،، بودن ،،

نمیدانم کـه چــیست

گـر نیـابم ،، معدن عشق ،، و امــید

من نیــازم یک نیــاز

شعله ای در ســوز و ســاز

عشق عالـم در دل و در ســینه ام

میـروم ره را و گه... پرمی کشم

در بهشت آبی آن آسمان

میـروم بااینکه میدانم کـه باز

درنهـایت میـرسم بر عــشق او

برخــدای جـاودان عاشـــقی

من نیــازم یک ‌نیــاز‌

ف . شیدا
دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۴

کتاب 300 جمله از ارد بزرگ ، فریدریش نیچه و جبران خلیل جبران


  1. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  2. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  3. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  4. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  5. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  6. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  7. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  8. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  9. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  10. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  11. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  12. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  13. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  14. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  15. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  16. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  17. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  18. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  19. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  20. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  21. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  22. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  23. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  24. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  25. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  26. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  27. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  28. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  29. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  30. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  31. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  32. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  33. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  34. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  35. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  36. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  37. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  38. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  39. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  40. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  41. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  42. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  43. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  44. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  45. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  46. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  47. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  48. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  49. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  50. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  51. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  52. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  53. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  54. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  55. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  56. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  57. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  58. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  59. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  60. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  61. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  62. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  63. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  64. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  65. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  66. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  67. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  68. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  69. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  70. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  71. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  72. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  73. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  74. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  75. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  76. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  77. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  78. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  79. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  80. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  81. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  82. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  83. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  84. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  85. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  86. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  87. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  88. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  89. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  90. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  91. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  92. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  93. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  94. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  95. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  96. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  97. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  98. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  99. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...
  100. سخنان زیبای ارد بزرگ ( فرزند شیروان ) بهمراه نیچه ...

آینه

دیده سوزنده در آتش غم

چشم آیئنه هم ، سوز غم بود

در کنار نگه قطرهء اشک

کاو بخاری شد و بر غم افزود

ای تو آیئنه های صداقت

رنگ غم را ز چشمم برون کن

سوزش سینه را از نگاهم

کم کن و عشق او را فزون کن

من هنوز از غباری که در آن

گمره و سرگریبان عشقم

راه دیگر ندیدم بدنیا

هر کجا رفته و هرچه گشتم

غیر آئین عشق و محبت

رسم و راه دگر را ندانم

یاورم باش و گو چاره راهی

تا که دل را بجایی رسانم

ای تو آیئنه های صداقت

در نگاهم تو دیدی غمم را

بوده ای در کنارم در این عشق

دیده ای غصه های شبم را

شاهد عشق من بودی و من

دفتر شاعری را گشودم

گریه ام با تو و دفترم بود

عاشقی مست و آشفته بودم

حال خود را ندیدم بجایی

جز که کردم نگه در نگاهت

با دلم گفته ای صادقانه

عاشقی بوده تنها گناهت

گفته ای روح خود را مبازی

بّه که یابی ره دیگری را

ورنه از زندگی خوش نبینی

گر بمانی به امید فردا

آری ای آینه حق چو گویی

میروم راه دیگر بیابم

از همه عاشقی قلب سوزان

اشک و غم بوده تنها جوابم !!


فرزانه شیدا

آزرده دل

اگر آزرده مرا میخواهی

بهترین روز همین امروز است

دل که افتاده بپایم به سکوت

همچو ماهی که ز تنگ افتاده

میزند پر پر خاموش و غمین

در کف خاک ، قلب ماهی وش من

زندگی گربهء وحشی سیاه

منتظر بود چنین روزی را

آب شفاف که بود تک امید ماهی

عاقبت از نگهش جاری شد

قطره در قطره ء اشک

تنگ خالی به چه خواهد ارزید

ماهی دل به زمین افتا ده است

و دگر آب حیات تنگ خالیست فقط

آب جاری شده بر روی زمین

دگر این پایان است

بر امیدی که بهر قطرهء اشک

ار نگاهش افتاد

قلب ماهی وش من

میزند پر پر خاموش و غمین

در کف خاک

قلب آزردهء منهم گوئی

زندگانی ز نگاهش افتاد

قلب آزردهء من

قلب آزردهء من


سروده ی فرزانه شیدا 1382

اوج عشق

در سرزمین عشق ...تا بیکرانه های رفتن
میبایست رفت
تا آنجا که مهتاب آواز میخواند
خورشید درپرتوی خویش
رقصان میدرخشد
پرنده در نغمه های دل خویش
پرواز را خاطره می کند
تا انجا که دل اوج عاشقی را
باز می یابد وخود را.

جمعه 17 اسفندماه

1386سروده فرزانه شیدا

بیت غم

بيت غم:
ساحلي با نور مهتابي نگه خيره به ماه
خلوتي دور از تمام ديده ها دوراز نگاه
تکيه اي بر تک درختي با همه اندوه و درد
گفتن شعري که قلبم با سرودش گريه کرد
با همه احساس رفتن در درون ِ قلب خويش
لحظه اي تنها نشستن بودني با قلب ريش
گفتن ِ حرف ِ نگفته از دل دائم خموش
گفتن رنجي که اين دل مي کشد با خود بدوش
گفتن شعری کنار ِ ساحل ِ بي همدمي
ديده را انداختن بر روي انبوهِ غمي
تا که شايد جان بگيرد گريه هاي بيصدا
رو به استقبال اشکي کُو نمي گشته رها!....
بغض غم ها بشکند در گفتن هر بيت غم
بسکه يادِعشق ديرين کرده اين دل دم بدم!
این دقایق های دل بود و کسی آگه نبود!
دستم از این چهرهاشکم را یکایک می زدود
دل دگر طاقت نياورد و به هر بيتم گريست
زآنکه دراين خلوت تنهائيم عشق تو نيست!


14 آبان 1384 فرزانه شیدا

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

سایت یاسمین آتشی - جنگ خوب است یا بد ؟

جنگ خوب است یا بد ؟

بر دل مردم شهر نیشابور ترسی بسیار افتاده بود سپاه دشمن به نزدیکی شهر رسیده و تیراندازان و مردان نیزه بدست در پشت کنگره ها ایستاده و کمین گرفته بودند . ارگ فرمانروای شهر پر رفت و آمدتر از هر زمان دیگر بود یکی از سربازان محکم درب خانه خردمند پیر شهر را می کوبید و در نهایت پیرمرد را با خود به ارگ برد فرمانروای شهر نگاهی به صورت آرام و نگاه متین پیر مرد افکنده و گفت می دانم که گلایه ها در سینه داری اما اکنون زمان این سخن ها نیست به من بگو در این زمان چه راهی در پیش روی ماست . شهر در درون سپاه فراوان دشمن گم خواهد شد . دشمن شهرهای بین راه را به آتش کشیده و سرها بریده است . دیوارها و درهای شهر توان مقاومت زیادی ندارند . هیچ سپاهی هم به کمک ما نخواهد آمد ما هستیم و همین خونخواران پیش روی . لشکر آنها همچون نیزه ایی به سینه شهرمان فرود خواهند آمد.

ریش سفید شهر خنده اش گرفت : فرمانروا پرسید هنگامه جنگ و ستیز است نه جای خنده .
پیرمرد گفت فرمانروایی که می ترسد جان خویش را هم نمی تواند از مرگ نجات دهد چه برسد به مردم بی پناه را.
فرمانروا گفت سپاه دشمن در نزدیکی نیشابور است آن وقت من نهراسم .
ریش سفید گفت در این مواقع هر دو طرف سپاه به فرمانروای خویش و شجاعت او می اندیشند . مردم زندگی و امیدشان را در سیمای شما می بینند و سپاه دشمن هم به فرمانروای خویش .
فرمانروا اگر نباشد نه شهر باقی می ماند و نه سپاه دشمن. ریش سفید ادامه داد راه نجات ما از شمشیر های برهنه دشمن تنها و تنها در به زانو در آوردن فرمانروای آنها خلاصه می شود . شما در درون شهر هستید و آنهم در مرکز شهر و آنها در بیابان و بدون دیوار ، حال فرمانروایی که امنیت ندارد شما هستید یا دشمن ؟.
فرمانروای نیشابور گفت اکنون در اطراف فرمانروای دشمن پنجاه هزار شمشیر بدست حضور دارند چگونه به او دست یابیم . ریش سفید گفت نیشابور شهری بزرگ است بگذار دور شهر حلقه بزنند به این شکل سپاه دشمن پراکنده می شود و تعداد نگهبانان فرمانروای آنان نیز بسیار کم خواهد شد . آن گاه در زمان مناسب عده ایی را با تن پوشهایی همانند سربازان دشمن به سراغ او بفرستید و سپس سر او را بر نیزه کرده بر برج و باروهای شهر بگردانید تا ترس بر جان آنان فرو افتد در غروب همان روز طبل جنگ را به صدا درآورد به گونه ایی که همه حتی سربازان ما هم بدانند فردا کارزار در راه است. فردایش چون سپیده خورشید آسمان دشت را روشن کند سپاهی نخواهید دید.
در همین هنگام رایزنان دربار نیشابور وارد شده و پند و اندرز دادن را آغاز کردند آنها می گفتند جنگ به سود هیچ کس نیست خونریزی دوای درمان هیچ دردی نیست و قتل کردن عذاب دنیوی و اخروی خواهد داشت . فرمانروا رو به ریش سفید شهر کرده و گفت می بینی رایزنان شهر ما را . پیرمرد گفت نوک پیکان سپاه دشمن از همین جا آغاز می شود . فرمانروا با شنیدن این سخن دستور داد رایزنان ابله را به زندان بیفکنند .

اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : آنهایی که آمادگی برای پاسخگویی به تجاوز دشمن را با گفتن این سخن که : ” جنگ بد است و باید مهربان بود ، درگیری کار بدیست” را رد می کنند ، ساده لوحانی هستند که خیلی زود در تنور دشمن خواهند سوخت .

چهار روز گذشت دروازه های شهر نیشابور دوباره باز شد ، کشاورزان و باغداران به سوی محل کار خویش بازگشتند و زندگی ادامه یافت .
فرمانروای نیشابور تا پایان زندگی پیرمرد به خانه او می رفت و درس ها می آموخت .

ماخذ : http://irantarikh.mihanblog.com/post/60

جامعه مجازی iran20.com - كورش بزرگ


کورش فرزند کمبوجیه و ماندانا بر پدر بزرگ خویش استاگ شورید و پادشاهی ایران را در دست گرفت و دودمان هخامنشیان را بنیاد نهاد.

در سال 546 قبل از میلاد , کراسوس شاه لیدیا با اندیشه پیروزی بر سرزمین پارسیان یورشبر ایران زمین را آغاز کرد. وی پیش از یورش, از کاهن معبد دلفی در یونان در زمینه یورش به پارسیان نگر(نظر)خواهی کرد و کاهن به او وعده داد که اگر حمله کند, امپراطوری بزرگی را نابود خواهد کرد.جنگ با ایران برای لیدیا یک فاجعه تاریخی بود. کروسوس بسختی شکست خورد. کورش خاک لیدیا را در هم نوردید. کروسوس به اسارت ایرانیان در آمد و خاک لیدیا(ترکیه فعلی) ضمیمه شاهنشاهی کورش قرار گرفت و مرزهای شرقی ایران به دریای اژه رسید. کورش کراسوس را بخشید و از او یک فرمانده با وفا ساخت و بعدها همین کراسوس و ارتش لیدیا برای پیشبرد هدفهای امنیت گسترانه کورش نبردها کردند.

کورش که شخصیتی آزاد اندیش و عاری از پی دورزی(تعصب) بود , خدایان و ادیان ملل شکست خورده را به رسمیت شناخت , همگان را در اجرای مراسم دینیشان آزاد گذاشت, معابدشان را در زیر پوشش کمکهای دولتی قرار داد و بدینسان دل های همه ی ملت های مغلوب را بسوی خویش جلب کرد. چشم تاریخ تا آن هنگام چنان فاتح پر مهر و شفقتی را به خود ندیده بود و ملت های مغلوب در برابر این همه مهر و بزرگواری چاره ای جز محبت او را نداشتند و دوستی او در دل همه اقوام تحت قرمانروائی ایران ریشه دواند.

پس از اینکه مرزهای شرقی ایران در جوار بابل قرار گرفت, آوازه انساندوستی و بزرگمنشی کورش به میانرودان رسید و بابلیان را که از جور ستمگری به نام نبونهید به تنگ آمده بودند بر آن داشت که دست استمداد بسوی کورش دراز کنند. فتح امپراطوری بابل برای کورش با همکاری مردم بابل و هماهنگی روحانیون مردوخ انجام شد.

کورش با ایمان به سرزمین ایران , جهان گشائی را به هدف برقرار کردن آشتی و آسایش و برابری و از میان بردن ستم و ناراستی انجام میداد. هر کشوری را که گشود, فرمانروائیش را دوباره به همان حکومتگران پیشین واگذاشته بود تا از سوی او سرزمین خودشان را با دادگری اداره کنند. در هیچ جا به معابد و متولیان امور دینی ملل مغلوب آسیب وارد نکرد

کورش پس از تسخیر بابل اعلام بخشش همگانی کرد, ادیان بومی را آزاد اعلام کرد, هیچ انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به جان و مال رعایا باز داشت و دستور داد خرابیهای جنگ را بازسازی کنند و در این راه خود پیش قدم شد و شروع به بازسازی دیوار شهر کرد. در میانرودان چهل هزار یهودی توسط شاهان آشور و بابل برای بردگی به این منطقه آورده شده بودند. کورش دستور آزادی آنها را صادر کرد و به آنها وعده داد موجبات برگشتشان را به سرزمینشان فراهم کند.بعد از فتح میانرودان, شام(سوریه) . فینیقیه و فلسطین نیز ضمیمه خاک ایران شدند

در استوانه معروف به اعلامیه حقوق بشر این پادشاه انساندوست چنین نوشته است:

منم کورش شاه جهان, شاه بزرگ, شاه شکوهمند, شاه بابل, شاه سومر و اکاد, شاه چهار اقلیم بزرگ جهان, پور کمبوجیه شاه بزرگ شاه انشان, نوه کورش شاه بزرگ شاه انشان, از دودمان شاهان روزگاران دور.... هنگامی که دوستانه قدم درون بابل نهادم و در میان هلهله های شادی مردم کاخ شاهان و تختگاه آنها را به تصرف در آوردم سلطان بزرگ مردوخ دلهای نیک مردان بابل را با من همراه ساخت زیرا من همواره بر آن بودم که او را بزرگ بدارم و بستایم. سپاه بزرگ من در آرامش و نظم وارد بابل شدند من به هیچکس اجازه ندادم که در سومر و اکاد دست به تجاوز و تعدی بزند.من در بابل و دیگر شهر های مقدس نظم و امنیت برقرار کردم.از آن پس مردم بابل به آزادی رسیدند و یوغ بردگی از دوششان برداشته شد... مردم این سرزمینها را به سرزمینهایشان برگرداندم و املاکشان را به آنان باز دادم.

رفتار انساندوستانه کورش با اقوام معلوب از او یک شخصیت مقدس و مافوق بشری ساخت. روحانیون بابل او را پیامبر مردوخ , و انبیای اسرائیل او را شبان یهوه و مسیح موعود و تجسم عینی خدای دادگستر خوانده اند. مسلمانان او را ذوالقرنین می دانند.که نامش در قرآن آمده است . و چه زیبا گفته است ارد بزرگ که : کورش نماد فرمانروایان نیک اندیش است و نام او می ماند ، چرا که از راستی و کمک به آدمیان روی برنگرداند .

مرزهای کشور کورش در شرق از حدود رود سند و رود سیحون آغاز می شد و در غرب به دریای مدیترانه و دریای اژه می رسید.نقش کورش در سازندگی تاریخ اهمیت ویژه ای دارد. در این زمینه گزینوفون می گوید: "کشور کورش بزرگترین و شکوهمندترین بود و این سرزمین پهناور را کورش به نیروی تدبیرش یک تنه اداره می کرد. کورش چنان به ملتهائی که در این سرزمینها می زیستند دلبستگی داشتو از آنها مواظبت می نمود که گوئی همه آنها فرزند اویند.مردم این سرزمینها نیز به بوبه خود ویرا پدر و سرپرست غمخوار خودشان می دانستند. کارگزاران دولت در عهد کورش به تمامی عهد و پیمانها و سوگندهایشان وفاداری نشان میدادند و از او فرمان می بردند."

کورش پس از حدودا 23 سال فرمانروائی درگذشت و پیکرش در پاسارگاد به خاک سپرده شد.


اینک که به یاری مزدا ، تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام می کنم :
که تا روزی که من زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد

دین و آیین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من ، دین و آئین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند .

من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد ،
هر گز سلطنت خود را بر هیچ ملت تحمیل نخواهم کرد
و هر ملت آزاد است ، که مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید
و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد .

من تا روزی که پادشاه ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ،
کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد ، من حق وی را از ظالم خواهم گرفت
و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد .

من تا روزی که پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به نحو دیگر
بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید

من تا روزی که زنده هستم ، نخواهم گذاشت که شخصی ، دیگری را به بیگاری بگیرد
و بدون پرداخت مزد ، وی را بکار وادارد .

من امروز اعلام می کنم ، که هر کس آزاد است ، که هر دینی را که میل دارد ، بپرسد
و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند ،
مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غضب ننماید ،

و هر شغلی را که میل دارد ، پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است ، به مصرف برساند ،
مشروط به اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند .

من اعلام می کنم ، که هر کس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده ، مجازات کرد ،
مجازات برادر گناهکار و برعکس به کلی ممنوع است
و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب تقصیر میشود ، فقط مقصر باید مجازات گردد ، نه دیگران

من تا روزی که به یاری مزدا ، سلطنت می کنم ، نخواهم گذاشت که مردان و زنان را بعنوان غلام و کنیز بفروشند
و حکام و زیر دستان من ، مکلف هستند ، که در حوزه حکومت و ماموریت خود ، مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند
و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد .

و از مزدا خواهانم ، که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه عهده گرفته ام ، موفق گرداند .

تندیس ۴ متری کورش در پارک المپیک سیدنی از سال ۱۹۴۴

منشور کورش بزرگ (اولین اعلامیه حقوق بشر) :

پاسارگاد - آرامگاه کوروش


ماخذ : http://www.iran20.com/article.php?article_id=2771

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان