۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

کتاب بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ، فرگرد هنر

فرزانه شیدا
فرزانه شیدا نویسنده کتاب 11 جلدی
"بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ"



سروده ی : « خوش» از شاعر معاصر : «آیا» متخلص به «هیچستان»/همراه با لوگوی ایشان *خدا

باید نشسته برخاست تا آسمان هفتم

باید چو موج طوفید هر لحظه با ترنم !

باید ترانه سرداد در خوشدلی رها شد !

باید به خوش دمادم همواره مبتلا شد !

باید که خوب گفتن قانون جانت افتد

تا خوبتر شنیدن در آن به آنت افتد !

باید که خوب دیدن هر لحظه در تو زاید

تا بهترین اثر از کردار تو بر آید !

خوش بین و خوش نما تا تصمیم خوش تر آید

تا خوش اراده گردد خوش از عمل بر آید !

خوش تر ز خوش خوش است و خوش تر ز خوشترین خوش !

آری جهان توان کرد گلزار با همین خوش !

از :شاعر معاصر آیا /هیچستان

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●

● فرگرد هنر ●

«هنر» در زیباترین شکل طبیعی خود بدست خالق خلقت « خداوند» در جهان به ما به به ارمغان داده شده است وزیباترین نقاشی وموسیقی طبیعت با بهترین قلم موی آسمانی نقشی زیبا بر زمین واقیانوس ودریا وکهکشان را به ترسیم زیبائی ها درچشمان آدمی جلوه ای ماندگار بخشیده است به خوایت رحمت بیکران او و تبعیت از خداوندگاری که « بشر » این زیباترین خلقت دنیاو مخلوق بزرگترین هنرمند جهان, در درون خود ودر احساس وروح ودل وذهن خویش دارای ذره ای ازوجود تعالی خداوندیست که « هنر» نیز ازجمله ی این نعمات است وقتی به دنیا مینگریم در نگاه به زیبائی خلقت بهترین وزیباترین تابلوی « هستی » را تماشاگریم ودر صدای پرندگان و موج دریا ورودخانه وچشمه بهرتین وقشنگترین سمفونی عالم را از ارکستر آسمانی خداوند میشنویم با این وصف چگونه میتوانیم خود خالق زیبائی ها نباشیم وقتی بهرتین نمونه را دراختیار داریم ودر احساس نیز از بیشترین احساسات نسبت به دیگر مخلوقات زمین بهره مند هستیم واژه های عشق ومحبت شاید زیباترین واژگانی باشند که در دنیا وجود دارند وما انسانها به نعمت داشتن زبانی سخنگو عقلی سازنده وتفکر کننده دستانی قادر وتوانا ,روح ,ودرونی سرشار از احساسات معنوی قادریم زیبائی ها را درقالب هنر بدنیائی ارزانی کنیم که خواستار هنر وزیبائی ست وچه زیباست سخن از زیبائی گفتن وهنرراا تجلی زنده ای با قلم بخشیدن وقلم موی احساس را در وصف طبیعت خداوند واحساس بشری بر بومزندگی جاودانه ومانا کردن که این عرصه نیز برای نمایاندن هنر بر آدمیان نیز بخشیده استتا جلوه ی زیبای دنیا را در نام « هنر» به جهانیان هدیه کنیم

___لحظه در لحظه ی عشـق از:« ف.شیدا» ____


لحظه در لحظه ی عشق

گذر ثانیه ها

تیک تاک ساعت

زدن نـبـض وجـود

طـپش تند و شـتابان درون

لحظه در لحظه ی عــشق

بـدلم مـی گوید

عاشـق او هستـم

دوســت دارم او را

و مرا تـاب نبـاشد که ز او

لحظه ای دور شـوم

لحظه در لحظه ی عـشق

او مرا همراه است

بـا همه حس مـحبت در دل

و دلم می گو ید

که دگر , تـاب جـدائی از او

در دلم نیـسـت که نیـست

وای بی او چه کنـم ؟!

_____ شعر از :« فرزانه شیدا » _____

فیلسوف بزرگ ایران ارد بزرگ نیز در تعریف هنر, نگاهی زیبا وهنرمندانه و اندیشمندانه وهنرمندانه داشته است که احساس هنر ودرک آنرا بخوبی میتوان از گفتاروسخن ونوشته وایده ها ی فکری ایشان دریافت باا اینوصف میتوان گفت بزرگان جهان هریک به طریقی هنرمندان هنر اندیشه وفکر وذهن وخیال بوده اند که هریک قلم زبان ودل ودست خویش را به نوعی برتابلو زندکی جاودانه ساخته اند که به مدد آن منو شما قادر باشیم نگاهی عاشقانه وپراحیای را از ایشان دریافت داریم ود ر درون نیز عاشق زیبائی هستی وخلقت شده خود نیز هنرمند روزگار خود باشیم که ساده است باتنگاه دل دیدن ونقاشی « بودن » را ترسیم کردن حتی بر خاک ساحلی با چوبی دردست یا برورقی برای ماندگاری آن .

_____جام ِ عمر شاعر:« فریدون توللی »_____

من آن پیر ِ پیمانه گیرم ، که نیست

تن از تاب ِ سستی ، به فرمان ِ من

به پنجاه و اند ، این گرانباده جام

فلک هشته ، بر دست ِ لرزان ِ من

حریفان به لبخند و من در هراس

هراسی ، که آتش زند جان ِ من

گر این جام ِ می ، درکشم استوار

روا کی شود ، طعن ِ یایران ِ من !

ور این می ننوشم ، خروشد سپهر

که واپس زدی ، دست ِ احسان ِ من

من ، این عمر ِ افزون ، نخواهم به هیچ

که هیچ است ، آغاز و پایان ِ من

همان به ، که پیمانه کوبم به سنگ

که آغوش ِ مرگ است ، درمان ِ من

_____شاعر:« فریدون توللی »_____

پیوند آدمی با دنیا وطبیعت پیوندی ناگسستنی ست که انسان در تماتمی طول عمر خود با آن شبانه روز زندگی میکند بااینوصف هرگز نمیتوان در دنیا بود واز آن بی خبر بود , چشم دیدن داشت وندید, احساسی داشت وحس نکرد که گر چنین باشد انسان در نام « آدمی» درجایگاه درست خود جا نگرفته است وکورکورانه وبی احساس وبی اندیشه زیستن را حیوان نیز کمتر انجام میدهد که حتیدر حیوانات نیز درحد نیاز احساساتی ودهنی موجود است که بواسطه ی آن نیازهای زندگی خود چون دفاع وامنیت را ببرای خویش تولید کرده وبه یُمن آن زندگی میکنند.حال چشمی که ازاین میانه ی زندگی گذری داشته باشد از آغاز تا انتها به هر شکلی که علاقمندی او آنرا میپذیرد شاهد دنیا وطبیعتی است که خواه ناخواه اورا مجبور به پذیرش بسیاری از واقعیات میکند ازجمله اینکه « هنر» دردستان خدا شکل گرفته شده است ودرانتطار آدمیان است تا آنان نیز سهم خود را دراین دنیا در جلوه هائی از هنر نشان دهند حال این جوله در جولانگاه کدامین علوم خود را نشان میدهد باز بستگی به ذات خداوندی او دارد که از خداوند در درون مایه ی هستی خود ودرنهاد خویش از ان بهره مند است بسیار گفتیم کهانسانها در قالب جسم ودردرون ودر نوع احساس ونوع افرینش خویش تفاوتی از لحاظ گوشت وخون واعضای درونی ومغز... وهرچه سازنده ی یک انسان طبیعی ست را ندارد ونمونه رنگهای پوست وچشم وحتی نوع منفی ومثبت بودن ( اِر.هاش) خونی یا امثال اینها.. نیز بگونه ای هنرمندانه در انسانها افریده شده است وتفاوتهای چهره ربطی به تفاوت انسانی ما با یکدیگر ندارد که همگان انسانیم ودارای احساسات شش گانه ومغر وروح یکشان درنتیجه آنچه مارا زیکدیکر جدا میسازد اندیشه ها ونوعی احساسیست که آدمی به تناسب نهاد واستعداد درونی خویش به یکی گرایش نشان داده به چیزی دیگر بی تفاوت میماند یا چندان علاقه ای به آن ندارد نگاه هنری نگاهی نیست که همگان داراباشند حس ودرک معنای یک سمفونی وموسیقی چیزی نیست که درهمه کس به یک شکل احساسات اورا تحریک نموده ذوق وشور وشادی وشعف وغمی را باعث گردد بسیارند انسانهائی که هرگز معنای نقاشی مدرن را درک نمیکنند ویا کلام شعری را نمیفهمند یا اصلا علاقه ای به صرف وقت برای آن ندارد وحتی فرم وشکل وزیبایی طبیعت درنگاه آنان بمانند چیزی ست که باید اینگونه باشد نه چیزی که برای ساخت آن چون بدقت نگاهی بر آن داشته باشیم, شاهکار هنری خلقت درآن دیده میشود و ایشان اماهرگز به نگاهی احساسی وهنرمندانه به شناخت ودرک آن اقدام نمیکنند اما حتی اگر در خشک ترین زاویه ی احساسی باشیم باز هم ازاحساسات ششگانه بهره ای برده ایم چرا که حتی ریاضی دان که به خشک ترینوبیاحساسترین حرفه ی دنیا مشغول است نیز درشکل دهی وساختار وساختن فرمولهای ریاضی به نوعی احساس وزیبائی وهنری خود را به کار برده است وزمانی که به یک فرمول ریاضی نگاه میکنیم وشکل ایکش وایگرگک وضرب وجمع را نگاه میکنیم میبینیم این واژه ها در شکل جایگزینی خویش در رده بندی یک فرمول که جوابگوی مسئله ای ست خود شکل زیبائی دارد و درکمترین مکان هنری میتوان ازخرده فروش یادکرد که او نیز در چیدن اجناس فروش خود تزئینی برای جلب مشتری وترتیبی برای نشان دادن آن را دارد که نوعی نگاه هنری را نیاز دارد تا دریابد که انسانی که از کنار اجناس او میکذرد میبایست درزمان گذر اجناس او جلوه ای داشته باشد تا نگاه مشتری را بخود جلب کند حتی اگر این جنس انواع کبریت باشدویا شمعی وفندکی ...امثال اینها درکنار آن.

____ لحظه ها ی پیوند/ شاعر:« فرزانه شیدا»

همچو نقشی بود رویائی

آن لحظه ی پیوند

چون ابری رنگ گرفته از خورشید

در گرگ ومیش غروب

نقشی بود رویائی

بمانند شعله ای برخاسته از دریا

نقش بسته در آسمان آبی

در جاودانگی عشقی

که بر آن قسم خوردیم

تا همیشه وفادار

باقی بماند

...نقشی بود رویائی

اما تا جاودانه

نقش بسته بر قلبی , همواره عاشق

در جاودانگی پیوند

...تنهائی را فراموش باید کرد

زمانی که عشق

جاودانه میگردد.

شاعر:« ف.شیدا16/فروردین 1386

هریک از مادرجایگاهی که بعنوان «انسان» در آن ایستاده ایم به نوعی هنرمکندیم در نقش«مادر » باتمامی زحمات وابتکار واحساسی که برای فرزند خودبه خرج میدهیم درنقش « مرد خانواده ویا پدر» با تلاش وابتکار وپشتکاروعرق جبینی که برای سازندگی زندگی همسر وفرزند خود از اندیشه ها وقدرت فکریوجسمی واحساسی خود بهره میجوئیم در جایگاه « فرزند» زمانی که در تلاش والدین نمونه ای از یک فرزند خوب بااحساس قدردان را به خانواده ی خود عرضه داشته تلاش میکنیم درحد امکان فرزندی خوب باشیم درجایپاه خواهر وبرادر وفردی از جامه ودنیا بودن نیز هریک با اندیشه وفکر وروح ودل خوئدددرشکلی هنرمندانی هستیم که زندکی را درفرم خود با شیوه ی خود هنرمندانه زندگی میکنیم وقصه ی زندگی ما خود هریک قصه های هنرمندانه زندگانی فردیست که زندگی را برای زنده بودن با بیشترین قدرتی که داشت زندگی کرد یکبار گفته ام به هزار باره نیز میگویم : زیبائی زندگی در زیبا دیدن است وقتی که اینگونه قادر باشیم دنیا وطبیعت واجتماع ,زندگی, والدین وخانواده را زیبا بنگریم و وجود هریک را بانگاهی هنرمندانه نگاه کرده بر حضور وزحمات وپشتکار وتلاش هریک ارج نهاده وقادر بدیدن واقعیاتی باشیم که بسیار فراموش میکنیم وقاعیاتی نظیر اینکه مثلا والدین برای خانواده تا چه حدی تا چه میزانی مجبور به داشتن ابتکار وپشتکار وقدرت دادن امید وعشق وعلاقه را بکار میبرند تا درنهایت فرزندی زیبا وارزشمند از لحاظ فکری وروحی واحساسی به دنیائی تحویل دهند درمییابیم زندگی کردن هنر است ونوع زندگی کردن در هر جایگاهی هم که باشد هنریست که روزانه با فکر خود آنرا نقش میدهیم رنگ میزنیم تا خاطره ای ازیک زندگی را در دل خود واطافیان ما شاخته وبرجا گذاشته باشیم ودرجای ایستادن درحاشیه ها تلاشی که برای بودن کرده ایم چون قلمموی فکر وعمل واحساسی بود که منو شما با آن نقش بودن خود را در تصویری از زندگی نقاشی کردیم.باشد که ارگرچه زندگی ناپایدار وعمر جاویدان نیست اما حداقل نقاشی ِ«هستی »ما درنگاه انسانهای امروز وفردا وآیندگان ارزشمند باشدومانا.

_____ ناپایدار شاعر:« فریدون توللی »_____

می خواند و سایه های گریزنده ی خیال

می تافت و در فروغ ِ نگاهش به روشنی :

" گیرم که بر کنی دل ِ ین ز مهر ِ من

مهر از دلم چگوته توانی که بر کنی "

دستش فشردم از سر ِ پیمان و شور و عشق

کای در سپهر ِ بخت ، فروزنده اخترم :

" گر بر کنم دل از تو و بر گیرم از تو مهر

این مهر بر که افکنم ، این دل کجا برم "

افسرده ؛ سر به سینه ی من بر نهاد و خواند

با آتشین دمی که دم ِ اشک و ناله بود :

" هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید

در رهگذار ِ باد ، نگهبان ِ لاله بود "

اشک از رُخش ستردم و گفتم که بی گمان

بالین ِ عشق ِ ما ، دم ِ مرگست و رستخیز :

" من در وفای ِ عهد ، چنان کند نیستم

کز دامن ِ تو دست بدارم به تیغ ِ تیز "

نالید زار و گفت فریدون وفا خوشست

آوخ که نیست در تو و نیکست روشنم :

" دردیست بر دلم که گر از پیش ِ آب ِ چشم

بردارم آستین ، برود تا بدامنم "

در چشم ِ کهربایی ِ و خیره از امید

گفتم که ای امید ِ دل غم پرست ِ من

بگشای راز و خاطر ِ نازک ، گران مدار

باشد که این گره بگشاید به دست ِ من

لرزید و گفت آنچه منش جویم ای دریغ !

خندان گلی بوَد که درین شوره زار نیست

نقش وفا و مهر به دیباچه ی حیات

زیباست لیک در دل ِ کس پایدار نیست

در هیچ سینه نیست دلی گرم و استوار

کز دور ِ روزگار نبیند تزلزلی

" بالای خاک ، هیچ عمارت نکرده اند

کز وی به دیر و زود نباشد تحولّی "

عشق ِ تو نیز با همه سوگند و اشتیاق

گرمست ، لیک جز هوسی کودکانه نیست

با من بمیر ، زانکه به جز در پناه ِ مرگ

جاوید ، عشق ِ هیچکسی در زمانه نیست

_____ ناپایدار شاعر:« فریدون توللی »_____

*- هنر خوراک روان و هنرمند آفریننده آن است . بارگاه هنر با هیچ جایگاهی درخور ارزیابی نیست . ارد بزرگ

*- اهل فرهنگ و هنر ، سازندگان آینده اند . ارد بزرگ

*- در بلند هنگام هیچ نیرویی نمی تواند در برابر فرهنگ و هنر ایستادگی کند . ارد بزرگ

*- شناور بودن خرد آدم در جهان احساس به او میدان بروز و رشد هنر را داده است . ارد بزرگ

*- آهنگ دلپذیر ، ریتم و آوای طبیعت است. ارد بزرگ

*- هنرمند و نویسنده مزدور ، از هر کشنده ای زیانبارتر است . ارد بزرگ

_____ پایان فرگرد هنر _____

_____ نویسنده : فرزانه شیدا ___



منبع :

http://b4armannameh.blogspot.com/2010/02/blog-post.html

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *هنر*

سروده ی : « خوش» از شاعر معاصر : «آیا» متخلص به «هیچستان»/همراه با لوگوی ایشان *خدا

باید نشسته برخاست تا آسمان هفتم

باید چو موج طوفید هر لحظه با ترنم !

باید ترانه سرداد در خوشدلی رها شد !

باید به خوش دمادم همواره مبتلا شد !

باید که خوب گفتن قانون جانت افتد

تا خوبتر شنیدن در آن به آنت افتد !

باید که خوب دیدن هر لحظه در تو زاید

تا بهترین اثر از کردار تو بر آید !

خوش بین و خوش نما تا تصمیم خوش تر آید

تا خوش اراده گردد خوش از عمل بر آید !

خوش تر ز خوش خوش است و خوش تر ز خوشترین خوش !

آری جهان توان کرد گلزار با همین خوش !

از :شاعر معاصر آیا /هیچستان

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●

● فرگرد هنر ●

«هنر» در زیباترین شکل طبیعی خود بدست خالق خلقت « خداوند» در جهان به ما به به ارمغان داده شده است وزیباترین نقاشی وموسیقی طبیعت با بهترین قلم موی آسمانی نقشی زیبا بر زمین واقیانوس ودریا وکهکشان را به ترسیم زیبائی ها درچشمان آدمی جلوه ای ماندگار بخشیده است به خوایت رحمت بیکران او و تبعیت از خداوندگاری که « بشر » این زیباترین خلقت دنیاو مخلوق بزرگترین هنرمند جهان, در درون خود ودر احساس وروح ودل وذهن خویش دارای ذره ای ازوجود تعالی خداوندیست که « هنر» نیز ازجمله ی این نعمات است وقتی به دنیا مینگریم در نگاه به زیبائی خلقت بهترین وزیباترین تابلوی « هستی » را تماشاگریم ودر صدای پرندگان و موج دریا ورودخانه وچشمه بهرتین وقشنگترین سمفونی عالم را از ارکستر آسمانی خداوند میشنویم با این وصف چگونه میتوانیم خود خالق زیبائی ها نباشیم وقتی بهرتین نمونه را دراختیار داریم ودر احساس نیز از بیشترین احساسات نسبت به دیگر مخلوقات زمین بهره مند هستیم واژه های عشق ومحبت شاید زیباترین واژگانی باشند که در دنیا وجود دارند وما انسانها به نعمت داشتن زبانی سخنگو عقلی سازنده وتفکر کننده دستانی قادر وتوانا ,روح ,ودرونی سرشار از احساسات معنوی قادریم زیبائی ها را درقالب هنر بدنیائی ارزانی کنیم که خواستار هنر وزیبائی ست وچه زیباست سخن از زیبائی گفتن وهنرراا تجلی زنده ای با قلم بخشیدن وقلم موی احساس را در وصف طبیعت خداوند واحساس بشری بر بومزندگی جاودانه ومانا کردن که این عرصه نیز برای نمایاندن هنر بر آدمیان نیز بخشیده استتا جلوه ی زیبای دنیا را در نام « هنر» به جهانیان هدیه کنیم

___لحظه در لحظه ی عشـق از:« ف.شیدا» ____


لحظه در لحظه ی عشق

گذر ثانیه ها

تیک تاک ساعت

زدن نـبـض وجـود

طـپش تند و شـتابان درون

لحظه در لحظه ی عــشق

بـدلم مـی گوید

عاشـق او هستـم

دوســت دارم او را

و مرا تـاب نبـاشد که ز او

لحظه ای دور شـوم

لحظه در لحظه ی عـشق

او مرا همراه است

بـا همه حس مـحبت در دل

و دلم می گو ید

که دگر , تـاب جـدائی از او

در دلم نیـسـت که نیـست

وای بی او چه کنـم ؟!

_____ شعر از :« فرزانه شیدا » _____

فیلسوف بزرگ ایران ارد بزرگ نیز در تعریف هنر, نگاهی زیبا وهنرمندانه و اندیشمندانه وهنرمندانه داشته است که احساس هنر ودرک آنرا بخوبی میتوان از گفتاروسخن ونوشته وایده ها ی فکری ایشان دریافت باا اینوصف میتوان گفت بزرگان جهان هریک به طریقی هنرمندان هنر اندیشه وفکر وذهن وخیال بوده اند که هریک قلم زبان ودل ودست خویش را به نوعی برتابلو زندکی جاودانه ساخته اند که به مدد آن منو شما قادر باشیم نگاهی عاشقانه وپراحیای را از ایشان دریافت داریم ود ر درون نیز عاشق زیبائی هستی وخلقت شده خود نیز هنرمند روزگار خود باشیم که ساده است باتنگاه دل دیدن ونقاشی « بودن » را ترسیم کردن حتی بر خاک ساحلی با چوبی دردست یا برورقی برای ماندگاری آن .

_____جام ِ عمر شاعر:« فریدون توللی »_____

من آن پیر ِ پیمانه گیرم ، که نیست

تن از تاب ِ سستی ، به فرمان ِ من

به پنجاه و اند ، این گرانباده جام

فلک هشته ، بر دست ِ لرزان ِ من

حریفان به لبخند و من در هراس

هراسی ، که آتش زند جان ِ من

گر این جام ِ می ، درکشم استوار

روا کی شود ، طعن ِ یایران ِ من !

ور این می ننوشم ، خروشد سپهر

که واپس زدی ، دست ِ احسان ِ من

من ، این عمر ِ افزون ، نخواهم به هیچ

که هیچ است ، آغاز و پایان ِ من

همان به ، که پیمانه کوبم به سنگ

که آغوش ِ مرگ است ، درمان ِ من

_____شاعر:« فریدون توللی »_____

پیوند آدمی با دنیا وطبیعت پیوندی ناگسستنی ست که انسان در تماتمی طول عمر خود با آن شبانه روز زندگی میکند بااینوصف هرگز نمیتوان در دنیا بود واز آن بی خبر بود , چشم دیدن داشت وندید, احساسی داشت وحس نکرد که گر چنین باشد انسان در نام « آدمی» درجایگاه درست خود جا نگرفته است وکورکورانه وبی احساس وبی اندیشه زیستن را حیوان نیز کمتر انجام میدهد که حتیدر حیوانات نیز درحد نیاز احساساتی ودهنی موجود است که بواسطه ی آن نیازهای زندگی خود چون دفاع وامنیت را ببرای خویش تولید کرده وبه یُمن آن زندگی میکنند.حال چشمی که ازاین میانه ی زندگی گذری داشته باشد از آغاز تا انتها به هر شکلی که علاقمندی او آنرا میپذیرد شاهد دنیا وطبیعتی است که خواه ناخواه اورا مجبور به پذیرش بسیاری از واقعیات میکند ازجمله اینکه « هنر» دردستان خدا شکل گرفته شده است ودرانتطار آدمیان است تا آنان نیز سهم خود را دراین دنیا در جلوه هائی از هنر نشان دهند حال این جوله در جولانگاه کدامین علوم خود را نشان میدهد باز بستگی به ذات خداوندی او دارد که از خداوند در درون مایه ی هستی خود ودرنهاد خویش از ان بهره مند است بسیار گفتیم کهانسانها در قالب جسم ودردرون ودر نوع احساس ونوع افرینش خویش تفاوتی از لحاظ گوشت وخون واعضای درونی ومغز... وهرچه سازنده ی یک انسان طبیعی ست را ندارد ونمونه رنگهای پوست وچشم وحتی نوع منفی ومثبت بودن ( اِر.هاش) خونی یا امثال اینها.. نیز بگونه ای هنرمندانه در انسانها افریده شده است وتفاوتهای چهره ربطی به تفاوت انسانی ما با یکدیگر ندارد که همگان انسانیم ودارای احساسات شش گانه ومغر وروح یکشان درنتیجه آنچه مارا زیکدیکر جدا میسازد اندیشه ها ونوعی احساسیست که آدمی به تناسب نهاد واستعداد درونی خویش به یکی گرایش نشان داده به چیزی دیگر بی تفاوت میماند یا چندان علاقه ای به آن ندارد نگاه هنری نگاهی نیست که همگان داراباشند حس ودرک معنای یک سمفونی وموسیقی چیزی نیست که درهمه کس به یک شکل احساسات اورا تحریک نموده ذوق وشور وشادی وشعف وغمی را باعث گردد بسیارند انسانهائی که هرگز معنای نقاشی مدرن را درک نمیکنند ویا کلام شعری را نمیفهمند یا اصلا علاقه ای به صرف وقت برای آن ندارد وحتی فرم وشکل وزیبایی طبیعت درنگاه آنان بمانند چیزی ست که باید اینگونه باشد نه چیزی که برای ساخت آن چون بدقت نگاهی بر آن داشته باشیم, شاهکار هنری خلقت درآن دیده میشود و ایشان اماهرگز به نگاهی احساسی وهنرمندانه به شناخت ودرک آن اقدام نمیکنند اما حتی اگر در خشک ترین زاویه ی احساسی باشیم باز هم ازاحساسات ششگانه بهره ای برده ایم چرا که حتی ریاضی دان که به خشک ترینوبیاحساسترین حرفه ی دنیا مشغول است نیز درشکل دهی وساختار وساختن فرمولهای ریاضی به نوعی احساس وزیبائی وهنری خود را به کار برده است وزمانی که به یک فرمول ریاضی نگاه میکنیم وشکل ایکش وایگرگک وضرب وجمع را نگاه میکنیم میبینیم این واژه ها در شکل جایگزینی خویش در رده بندی یک فرمول که جوابگوی مسئله ای ست خود شکل زیبائی دارد و درکمترین مکان هنری میتوان ازخرده فروش یادکرد که او نیز در چیدن اجناس فروش خود تزئینی برای جلب مشتری وترتیبی برای نشان دادن آن را دارد که نوعی نگاه هنری را نیاز دارد تا دریابد که انسانی که از کنار اجناس او میکذرد میبایست درزمان گذر اجناس او جلوه ای داشته باشد تا نگاه مشتری را بخود جلب کند حتی اگر این جنس انواع کبریت باشدویا شمعی وفندکی ...امثال اینها درکنار آن.

____ لحظه ها ی پیوند/ شاعر:« فرزانه شیدا»

همچو نقشی بود رویائی

آن لحظه ی پیوند

چون ابری رنگ گرفته از خورشید

در گرگ ومیش غروب

نقشی بود رویائی

بمانند شعله ای برخاسته از دریا

نقش بسته در آسمان آبی

در جاودانگی عشقی

که بر آن قسم خوردیم

تا همیشه وفادار

باقی بماند

...نقشی بود رویائی

اما تا جاودانه

نقش بسته بر قلبی , همواره عاشق

در جاودانگی پیوند

...تنهائی را فراموش باید کرد

زمانی که عشق

جاودانه میگردد.

شاعر:« ف.شیدا16/فروردین 1386

هریک از مادرجایگاهی که بعنوان «انسان» در آن ایستاده ایم به نوعی هنرمکندیم در نقش«مادر » باتمامی زحمات وابتکار واحساسی که برای فرزند خودبه خرج میدهیم درنقش « مرد خانواده ویا پدر» با تلاش وابتکار وپشتکاروعرق جبینی که برای سازندگی زندگی همسر وفرزند خود از اندیشه ها وقدرت فکریوجسمی واحساسی خود بهره میجوئیم در جایگاه « فرزند» زمانی که در تلاش والدین نمونه ای از یک فرزند خوب بااحساس قدردان را به خانواده ی خود عرضه داشته تلاش میکنیم درحد امکان فرزندی خوب باشیم درجایپاه خواهر وبرادر وفردی از جامه ودنیا بودن نیز هریک با اندیشه وفکر وروح ودل خوئدددرشکلی هنرمندانی هستیم که زندکی را درفرم خود با شیوه ی خود هنرمندانه زندگی میکنیم وقصه ی زندگی ما خود هریک قصه های هنرمندانه زندگانی فردیست که زندگی را برای زنده بودن با بیشترین قدرتی که داشت زندگی کرد یکبار گفته ام به هزار باره نیز میگویم : زیبائی زندگی در زیبا دیدن است وقتی که اینگونه قادر باشیم دنیا وطبیعت واجتماع ,زندگی, والدین وخانواده را زیبا بنگریم و وجود هریک را بانگاهی هنرمندانه نگاه کرده بر حضور وزحمات وپشتکار وتلاش هریک ارج نهاده وقادر بدیدن واقعیاتی باشیم که بسیار فراموش میکنیم وقاعیاتی نظیر اینکه مثلا والدین برای خانواده تا چه حدی تا چه میزانی مجبور به داشتن ابتکار وپشتکار وقدرت دادن امید وعشق وعلاقه را بکار میبرند تا درنهایت فرزندی زیبا وارزشمند از لحاظ فکری وروحی واحساسی به دنیائی تحویل دهند درمییابیم زندگی کردن هنر است ونوع زندگی کردن در هر جایگاهی هم که باشد هنریست که روزانه با فکر خود آنرا نقش میدهیم رنگ میزنیم تا خاطره ای ازیک زندگی را در دل خود واطافیان ما شاخته وبرجا گذاشته باشیم ودرجای ایستادن درحاشیه ها تلاشی که برای بودن کرده ایم چون قلمموی فکر وعمل واحساسی بود که منو شما با آن نقش بودن خود را در تصویری از زندگی نقاشی کردیم.باشد که ارگرچه زندگی ناپایدار وعمر جاویدان نیست اما حداقل نقاشی ِ«هستی »ما درنگاه انسانهای امروز وفردا وآیندگان ارزشمند باشدومانا.

_____ ناپایدار شاعر:« فریدون توللی »_____

می خواند و سایه های گریزنده ی خیال

می تافت و در فروغ ِ نگاهش به روشنی :

" گیرم که بر کنی دل ِ ین ز مهر ِ من

مهر از دلم چگوته توانی که بر کنی "

دستش فشردم از سر ِ پیمان و شور و عشق

کای در سپهر ِ بخت ، فروزنده اخترم :

" گر بر کنم دل از تو و بر گیرم از تو مهر

این مهر بر که افکنم ، این دل کجا برم "

افسرده ؛ سر به سینه ی من بر نهاد و خواند

با آتشین دمی که دم ِ اشک و ناله بود :

" هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید

در رهگذار ِ باد ، نگهبان ِ لاله بود "

اشک از رُخش ستردم و گفتم که بی گمان

بالین ِ عشق ِ ما ، دم ِ مرگست و رستخیز :

" من در وفای ِ عهد ، چنان کند نیستم

کز دامن ِ تو دست بدارم به تیغ ِ تیز "

نالید زار و گفت فریدون وفا خوشست

آوخ که نیست در تو و نیکست روشنم :

" دردیست بر دلم که گر از پیش ِ آب ِ چشم

بردارم آستین ، برود تا بدامنم "

در چشم ِ کهربایی ِ و خیره از امید

گفتم که ای امید ِ دل غم پرست ِ من

بگشای راز و خاطر ِ نازک ، گران مدار

باشد که این گره بگشاید به دست ِ من

لرزید و گفت آنچه منش جویم ای دریغ !

خندان گلی بوَد که درین شوره زار نیست

نقش وفا و مهر به دیباچه ی حیات

زیباست لیک در دل ِ کس پایدار نیست

در هیچ سینه نیست دلی گرم و استوار

کز دور ِ روزگار نبیند تزلزلی

" بالای خاک ، هیچ عمارت نکرده اند

کز وی به دیر و زود نباشد تحولّی "

عشق ِ تو نیز با همه سوگند و اشتیاق

گرمست ، لیک جز هوسی کودکانه نیست

با من بمیر ، زانکه به جز در پناه ِ مرگ

جاوید ، عشق ِ هیچکسی در زمانه نیست

_____ ناپایدار شاعر:« فریدون توللی »_____

*- هنر خوراک روان و هنرمند آفریننده آن است . بارگاه هنر با هیچ جایگاهی درخور ارزیابی نیست . ارد بزرگ

*- اهل فرهنگ و هنر ، سازندگان آینده اند . ارد بزرگ

*- در بلند هنگام هیچ نیرویی نمی تواند در برابر فرهنگ و هنر ایستادگی کند . ارد بزرگ

*- شناور بودن خرد آدم در جهان احساس به او میدان بروز و رشد هنر را داده است . ارد بزرگ

*- آهنگ دلپذیر ، ریتم و آوای طبیعت است. ارد بزرگ

*- هنرمند و نویسنده مزدور ، از هر کشنده ای زیانبارتر است . ارد بزرگ

_____ پایان فرگرد هنر _____

_____ نویسنده : فرزانه شیدا ___


برگرفته :

http://b4armannameh.blogspot.com/2010/02/blog-post.html


کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ، فرگرد استاد

فرزانه شیدا
فرزانه شیدا نویسنده کتاب 11 جلدی
"بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ"




بزرگترین استاد خداوند است .ف شیدا

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●

● فرگرد استاد ●

_____زندگی سروده ی : آیا « هیچستان»______


زندگی را زندگی مشنو پسر !

زندگی را زندگی کن سر به سر !


زندگی کردن نشان زندگی است !

زندگی تیر نشان بندگی است !


کل هستی محرمانند و کسان !

با کسان بنشین ، برخیز، مان ، ران !


زندگی وقت سحر می خوردن است !

از خدا اسرار حق بشنفتن است !


خود خدا عاری است از جز خود بدان !

این نشان را کن تو حک در جسم جان !


خود خدا عشق است در قاموس عشق !

بردن عشق است عشق ، از عشقِ عشق !شکر

14/7/1388

سروده ی شاعر معاصر اقای « ایا» متخلّص به هیچستان همراه با لوگو ایشان




دنیای ما دنیا علم وعمل است وتا زمانی که انسان به پرورش فکر وروح وذهن خود می پردازد میتوانیم امیدوارباشیم که دنیائی رو به رشد را شاهد خواهیم بود دراین میان انسانهای بیشماری در سراسر دنیا در تلاشند که به بهترین شکل آموزشی نسل حاضر جوان ونسل آینده کشور خود وحتی جهانیان را به طریقه ای منطقی وبرنامه ریزی شده پیش ببرند معلمین ودبیران واستادان درتمامی جوامع دنیا از جمله افراد آموزش دیده وروشنفکری هستند که همراه با علوم در سراسر دنیا مجبور هستند پسش بروند چارکه سالیانه کتب جدید درسی وپیشرفت ورشد زمینه های فرهنگی با بوجود آمدن مکاتب جدید فکر واندیشه همواره لزوم یادگیری وپرورش ایشان را برای پرورش نسل خویش وآیندگان ضرروی میکند در بسیاری از کشورهای بزرگ دنیا این آموزش بطور رایگان با حمایت دولت از طریق اموزش وپرورش به گذاشتن کلاسهائی برای اموزش کتب جدید درسی دراختیار این گروه متعهد گذاشته میشود تا با رویاروئی با دروس جدید برای آموزش در کلاسها درسطح های مختلف آموزشی آمادگی کامل را داشته باشند وتوانائی جوابگوئی به پرسش ها وسوالات دان آموز ودانشجو دانشپژوهان خود را نییز داشته باشند استادان در سطح بالائی قرار دارند که خود هموتاره بدنبال یادگیری علوم جدید وحتی ساختن روشها وشیوه های علمی در دانشگاه های متعدد دنیا هستند واکثر این گرئه خود نویسندگانی در علوم ورشته ای هستند که در آن کار میکنند وعلاقمندی ایشان به رشته ای درسی باعث گردیده است بیشتر سهم آموزش دنیا را با نوشتن کتابها وپیدا کردن ورشهای جدید تدریس وهمچنین ابتکار ونوع آوری های جالب در سطح دنیا بدست گرفته وهمواره سازنده کلاسهای بهتر با نتیجه ای مناسب تر باشند. ____ الفبای درد از « قیصر امین پور »_____

الفبای درد از لبم می تراود

نه شبنم ، که خون از شبم می ترواد

سه حرف است مضمون سی پاره ی دل

الف ، لام ، میم. از لبم می تراود

چنان گرم هذیان عشقم که آتش

به جای عرق از تبم می تراود

ز دل بر لبم تا دعایی بر آید

اجابت ز هر یاربم می تراود

ز دین ریا بی نیازم ، بنازم

به کفری که از مذهبم می تراود

_____ از:« قیصر امین پور »_____

مشخص است که برای دانش آموزان در هر سطحی از تحصیل که باشندنیز بسیار مهم است که نوع آموزشی آنان به طریقی باشد که هریک به شیوه ی خود ,قادر به جذب دروس ویادگیری مطالب آن باشند در نتیجه در نظام آموزشی دنیا تمامی عالمین علوم ها متعدد چه استادین چه جانعه شناسن وروانشناس وگروههای خاض درسته بندی شده در نظام تربیتی .فرهنگی -اجتماعی و آموزشی , دست بدست هم میدهند تا بهترین روش را برای آموزش شادگردان ودانش جویان ودانش پژوهان کشور خویش برنامه ریزی نمایند وسالهای تخصیلی کشور خود را با آمارگیری در طول مدت تحصیل در سطح مدارس ودانشگاهها مورد توجه قرار دهند تا شیوه های تدریس معلمین واستادین علوم را نیز بررسی کرده دریابند که کدامین روش وشیوه اثر بهتری بر دانشآموز داشته وسطح یادگیری ونمره ومیزان آموزش اورا بالا برده است وتا چه اندازه نیز شاگردان معلم ودبیر واستادی موفق وراضی بوده اند وحتی با پرسش از دانش اموزان پیگیر این مسئله هستند که تا چه حدودی با روش یک معلم که سطح نمره ویادگیری دانش آموزخود را در کلاس خود بالابرده است, راضی بوده وایا این شیوه را میپسندد یا خیر وآیا معتقد است که همه ی معلمین بایست این شیوه را دنبال کنند یا خود را درفشار معلم دیده است .

_____ کلاس از:« امیر بخشایی » _____

زنگ اول تئوری

زنگ دوم عملی

زنگ سوم تئوری

زنگ چهارم عملی

خروس می خواند زنگ اول است

معرفی کتابهاست لوازم التحریر هاست

کتابها جلدشان سبز و خطشان سرخ

مدادهایم رنگشان سربی

می خوانم ، می نویسم

می خوانم ، می نویسم

خروس می خواند، زنگ دوم است

چکک قلمهاست

جوهرها قرمز

کارگاه نقاشی از قلم ها پر

و پر از صدای گوش آزار پاره شدن کاغذها و کاغذهای پاره

احساس در جعبه مداد رنگی محفوظ

مدادهای سیاه ، خاکستری ، قرمز ، زرد ، همه تا ته تراشیده

مدادهای سبز و سفید و آبی همه نو

خروس می خواند زنگ سوم است

کتابهای جدید لوازم التحریر جدید

جلدشان قرمز ، خطشان سبز

مدادهایم آبی

می خوانم ، می نویسم

می خوانم ، می نویسم

خروس می خواند زنگ چهارم است

کسی نمانده مشقهایم تمام شده است

_____ کلاس از:« امیر بخشایی » _____

این طریقه آمار گیری وبررسی وپرسش از معلم ودانش آموز چه در سطح دبستان چه دانشگاهها باعث گردیده است که هرروزه به شکل تربیت وآموزش دنیا چیزهای جدیدی افزوده شود ورشد بسیاری نیز در طنظام آموزشی را شاهد باشیم . در گذشته اینکه معلمی ریاضی را با گیتار در کلاس آواز بخواند وتا شاگرد کلاس او, دودوتا چهارتا , را یاد بگیرد هرگز قابل قبول نظام آموزشی نبود اما زمانی که نتایج بررسی شده نشان داد که شاگردان به شکل تفریح وبازی بهتر قادر به یادگیری دروس هتسند بازیهائی را نیز در سطح آموزشی در کشورهای بزرگ جهان اضافه نمودند همچنین بازی با رنگها , ساختن واژه ها , ساختن کارهای دستی وابتکاری وتزئینی از سوی معلم ودانش آموز باعنوان تکلیف برای دانش آموز با نام اینکه: « از ایده های خود استفاده کنید» همه وتمامی اینها برای یادگیری یک یا چند بخش درسی ونمونه های جالبی برای تدریس درکلاس همراه با تفریح وسرگرمی ....همگی باعث گردیده است تا شاگرد ومعلم در فضائی دوستانه با خنده وشادی ودرست مانند زنگ تفریحی اما با حضور معلم خود درکلاس درس به یادگیری علوم درسی بپردازند .

_____ نقاشی « سروده ی فرزانه شیدا» _____

واژه ها از چه چنین گشته دلم

هر سخن در قفس سینه گرفتار شده ست

هر چه خواهم که بگویم از دل

بی سخن میمانم

باز یک حرف بدنبال حروفی دیگر

در درون می چرخد

خیره بر دفتر خود میمانم

حرفها بسیار است لیک خاموشتر از خاموشم

دل سبک نیست به این جمله وآن جمله که

نقشی دارد در درون ذهنم

جای آن حس سبک گشتن و عاری شدن از غم

خالیست

واژه ها در نگهم همچو

یک نقاشی ست

زندگانی هم نیز

گرچه سرشار ز رنگ

لیک تنها در قاب

نقش یک تصویریست

در سکوتی مبهم

و درون دل من

همهمه غوغائیست

لیک لبها به سکوت

دیده حیران و نگه بر هر سو

باز هم چشم نبیند جائی

سر پر اندیشه پر از افکار است

لیک در جمله نمی گیرد شکل

و نمیدانم من به چه سان باید گفت

اینقدر میدانم

که بدل رنگ سکوت

باز پررنگ ترین نقاشی ست

وبسی دلگیرم

و بیادم آمد غم دلگیر فروغ

آندمی را که نوشت :

من بسی مردن را, زندگانی کردم

و دلم را دیدم که همانند فروغ

مانده در حاشیه ها

و ز غم دلگیر است

....

زندگی دورتر از من جاریست

و دلم میخواهد

رنگ پر رنگ سکوت

جای خود رابدهد

به زلالی همان اشعاری

که به نقاشی اندیشه من رنگی داد

و دلم زیست به عشق

____ ف.شیدا / یکشنبه28خرداد1385____

تحقیقات نشان داده است که هرچه کارهای گروهی را درمیان دانش آموزان ودانشجویان ودانش پژوهان بیشتر کنند جامعه ای بهتر را دارا خواهند بود چراکه لازمه کار وموفقیت در هر رشته وکار وحرفه ای حتی درسطح ساده زندگی چون زندگی با همسایه بلزمه ی آن همکاری مشترک طرفین است وبه همین نسبت زمانی که دانش آموز ازدوران کودکی تا اخرین سطح تحصیلی خود مجبور باشد با همکاری واشتراک درگروهای مختلف با اخلاقهای مختلف کار کرده کاری مشترک ودسته جمعی را به معلم تحویل دهد ناچاز میشود باهر شخصی نیز کنار بیاید وهمین تعلیم خوبی برای آینده ی اوست که درجامعه قادر باشد با انواع انسانها بسازد وبا آنان همکاری کند وکمتر دچار دردسر شود مسلم است که همواره گروهی تنبل را به کروهی زرنگ میاندازند تا این برآن وبرعکس اثر بگذاردوهردو طرف بخاطر نمره ای که مشترک است از کار گروهی درکارنامه نوشته میشود مجبور باشند که خوب کار کنندوحتی یکدیگر ر مجبور بکار کردنی اشتراکی نموده وهمگان در تلاشی یکسان باشند وبا برنامه ریزی های خود برای ارائه ی دروس وتکالیف گروهی هردانش آوزمجبور باشد بخشی ازکار را بعهده بگیردوازانجا که این دیگر تمریتن یامشق شخصی خودد نیست که بخواهد یا نخواهد آنرا بنویسد تنها خود او جوابگوی فردی بر انجام ندادن درس ومشق خود باشد لذامجبور میشودبخاطر فشار گروه وتوقع جمعی گروه سهمخود را انجام داده وفعالیت خودرا به تلاشی گروهی تبدیل کند تا دیگران بااو مشکل نداشته باشند .

_____ ندیده ای مگر !؟« سروده ی فرزانه شیدا» _____

ندیده ای مگر چگونه بوده ام؟!

از اشعارم چه یافته ای

از نگاهم چه خوانده ای

از گامهایم کدامین جاده را در رویای خویش رفته ای؟!

نمیدانی مگر من روحم را

اگر به رود بخشیدم

از پیچ های سخت

از دل سنگها به قهر گذشت

جانم را گر به موج دریا بخشیده ام

طوفانی شد

به ابر اگر نفسم را سپرده ام

رعد و برق را مهمان خویش کرد و بارید

دستانم را اگر به بوته های جنگل آویختم برگریزان شد

از پریشانی دلم آرام نداشت

هر که کمی از مرا گرفت

اما عشق را هرگز نشد به کس دیگری ببخشایم

مهر تو در سینه من

تنها از آن من بود و بس

از آن قلب من بودو بس

اگرچه روح سرگردان جان موج دیده

نفس پر طپش و دستهای بیقرارم همچنان

در پریشانی جستجو گر تو بود

اما عشق تو همیشه با من بود

همیشه با من

_____ تیرماه 1382 از: ف . شیدا _____

البته بسیارند شاگردانی که درکل دل بدرس نمیدهند ودرکار گروهی مثل بعضی از افراد جامعه افراد مصرف کننده سودجوئی هستند که از کار دیگران نمره وسود خود را میبرند اما بهرشکل ان دانش آموز برتر نیز میاموزد که در مواجه شدن با چنین افرادی چه در محیط درس ومدرسیه چه در محیط بازتر جامعه چگونه عملکردی را پیش بگیرد تا اوهم این میانبی نصیب نماند ودرعین حال به تنهایی مجبور به کشیدن بار همگان درکار گروهی نباشد چون همانگونه که میدانید دنیای ما دنیائیست که همواره از افراد برتر توقع بیشتری نیز دارند وشاگرد تنبل هم از شاگر زرنگ توقع دارد زمانی که او بهتر وموفق تراست بخشی ازکار را بعهده بگیرد که میتواند نتیجه بهتر داشته باشد وبنوعی سواستفاده از برتری دیگران است .همواره در سطح بزرگتر جامعه انسانهای بزرگترهم همینکار را با انسانهای باهوش وبرتر میکنند وبرای راه افتادن کارخود از آنان در زمینه های فکری عملی سواستفاده میکنند ویا ازاو بیشتر کار میکشند یا از فکر وعمل او بهره برداری ناحق میکنند ودرلباس دوست یا مدیر ورئیس ازاو سود میجویند وکمبودهای خود را با یاری او درپشت او پنهان میکنند زمانی که درنهایت کار انجام شده بنام این دوست واین مدیر ورئیس تمام میشود وزحمت کشیده را فرد برتر وباهوش تر کشیده است همانگونه که زحمات پرورش بعهده ی معلم ودبیر واستاد است نام آنرا وافتخار آنرا آموزش وپرورش میبرد که بگویند طریقه ی عملکرد آموزش وپرورش شیوه ای خوب برای دانش آموز در سطح جامعه بود وعرق معلم واستاد وزحمات سرو کله زدنهای روزانه در پشت این حرف کامل فراموش میشود وخستکی برتن معلمواستاد نیز باقی میماند درصورتی که توجه به معلم ودبیرواستاد امروزه با دقت نظر اموزش وپرورش در کشورهای بزرگ ودادن جوایزی ونشان دادن او در رادیو تلوزیون وتشویق وتحسین تشکر از زحمات آنان حال چه بادادن هدیه ای مادی چه با تشکر نامه های ارزشمند این شوق را در معلم ودبیرواتساد اضافه میکند که تلاش خویش را افزوده وکلاسی برتر به جامعه ای تحویل دهد که قدر زحمات اورا دانسته وکارهای او را میبیند وبر آن ارج ومنزلتی قائل است.

ازدیدگاه مردم اهل « فلسفه » به دانش وآموزش نگاهی میکنیم:زمان زیادی طول کشیده است تا از کتاب هایی مانند " فلسفه علوم " نوشته دکتر علی اکبر ترابی و یا " فلسفه علمی " نوشته «فلیسین شاله و ترجمه یحیی مهدوی »و همچنین " فلسفه علوم " نوشته« دکتر هاشم گلستانی» به «رشته فلسفه علم» به عنوان یک « رشته دانشگاهی» برسیم.

« یحیی مهدوی» در مقدمه مترجم می نویسد :" احتیاج شدید « دانش آموزان »سالهای ششم علمی و ادبی دبیرستانها به کتابی که حاوی مواد برنامه فلسفه ایشان باشد راقم این سطور را به این فکر رهبری نمود که هنگام تعطیل تابستانی رساله ای در این باب تهیه کند....کتاب فلسفه ای که " فلیسین شاله " نوشته در دو مجلد و تقریبا حاوی تمام رشته های فلسفه است.یعنی جلد اول آن روان شناسی و حکمت اولی را شامل است و جلد دوم آن فلسفه علمی ( متدولوژی یا شناخت روش علوم ) و اخلاق را."

دکتر ترابی نیز در پیشگفتار کتاب می نویسد" فلسفه علوم مطابق برنامه های دانشگاههای بزرگ جهان منجمله دانشگاههای کشور فرانسه ( پاریس و بردو ) شامل : متدولوژی ( روش شناسی یا شناخت روشهای علوم )- علم و معرفت علمی –انسان شناسی-تاریخ-روان شناسی-جامعه شناسی-علوم ریاضی-علوم ظبیعت ( علوم فیزیکی – علوم زیستی ) است."او در ادامه می افزاید " در برنامه تفصیلی فلسفه علوم دانشگاههای ایران نیز که ناظر به برنامه های کشورهای پیشرفته است.همین مطالب و موضوعات مهم شمرده شده بویژه شناخت انسان و فرهنگ انسانی محور اصلی فلسفه علوم در نظر گرفته شده است."

دکتر هاشم گلستانی نیزدر پیشگفتار کتاب می نویسد"کتاب حاضر که از نظر خوانندگان ارجمند میگذرد بیش از هر چیز کتاب درسی دانشگاهی است که با توجه به محتوی درس فلسفه علوم تهیه و تدوین گردیده است."با این حال با نگاهی به قسمت مراجع از میان 51 منبع ذکر شده تنها 7 منبع به زبان عربی و بقیه از کتاب های فارسی استفاده شده است.

با نگاهی به محتوای این کتابها فاصله آنها از " فلسفه علم " به معنی امروزی آن آشکار خواهد شد.البته هنوز هستند افرادی که با چنین کتاب هایی درباره رشته فلسفه علم داوری می کنند.

از کتاب هایی که در حوزه " فلسفه علم " هستند می توان به کتاب " علم شناسی فلسفی " دکتر سروش اشاره کرد.

کتاب " علم شناسی فلسفی " با ترجمه عبدالکریم سروش با ویراست جدید روانه بازار کتاب شده است.چاپ اول این کتاب در سال هزار و سیصد و هفتاد و دو از طرف موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ( پژوهشگاه ) نشر یافته بود.

بطوری که دکتر سروش در مقدمه مترجم نوشته است " کتاب در بردارنده مقاله هایی از دانشنامه فلسفه ویراسته " پل ادواردز " است ".البته در ویراست جدید که پس از شانزده سال انتشار می یابد سه مقاله تالیفی نیز به مقاله های ترجمه شده افزوده شده است.در چاپ اول ذکر شده بود" شمار اندکی از مقالات ترجمه شده در غایت ایجازست و می توان گفت که فقط به کار منتهیان و متخصصان می آید.بقیه درخور متوسطان است.و هیچکدام چنان نوشته نشده است که مبتدیان را به کار آید."در چاپ جدید از طرف ناشر کتاب که انتشارات صراط است عنوان شده است " دانشجویان فلسفه ( به ویژه فلسفه علم ) و اساتید فلسفه مخاطبان اصلی کتاب اند."

بنظر می رسد که آرام آرام اساتید و دانشجویان رشته فلسفه علم به عنوان گروه مخاطبان در پشت جلد کتاب ها ظاهر می شوند . پایان بحث فلسفه ●

همانگونه که در بخش فوق خواندید اینهم نمونه ای از عملکردهای انتخاب شده از سوی انسانهاست وهمواره مکاتب بسیاری وجود دارند که استادان آن از بزرگان فلسفه ومنطق یا دیگر علوم بوده اند در هر شکل آنچه بیش از همه می باید مورد توجه انسانها قرار بگیرد این است که انسان برای اموزش هرچی با تکرار وتمرین ووقت گذاشتن بروی آن میتواند خود را تا به مقام استادی درحرفه وفن وحتی اندیشه ای پیش ببرد ولازمه ی آن آشنائی با آن فن ویا حرفه ویا مبانی ومکاتب متعدد فکری ست که دانش ]ریک برای همگان ضروری بنظر میرسد تا قادر باشند با دیده ای روشن در جهانی زندگی کنند که گاه در سیاهی های ندیدن چشمان کور بسیار از چشم میافتد وممشکل ساز انسانهائی میشود که زحمت کش وخود ساخته تنها هدف خویش را بر یک زندگی با اعتقادی راستین وراه ومنش وبینشی پاک گذاشته اند وهمواره نیز در مقام استادی میتوان بهترین بود وبدترین همانگونه که خدا بهترین وبزرگترین استاد دنیاست وشیطان نیز به شهم خود استاد خوبیست وانساهنا نیز ازاین دواستاد خود یکی را برگزیده به مقام استادی یکی ازاینها در روی زمین برمی آیند اما میبایست این را بخاطر بسپاریم که همواره خوب بودن بااینکه زیانهائی را نیز به همراه خواهد داشت درمقابل استادان فن زشتی وبدی اما هریک درجای خویش جواب خود زا نیز دردنیا وآخرت خویش باز پس خواهند گرفت لذا چه زیباست وچه انسانی درمقام خوب بودن استاد باشیم که لازمه ی آن دانش واموزش وساختار فکر واندیشه وروح ودل ماست.

* - بالاترین مکتب در دنیا مکتب خداوند است است وبهترین درس «عشق» : فرزانه شیدا

____________________-

*- شاگردانی که بدون نوآوری ! همواره سخن استاد خویش را تکرار می کنند هیچگاه برای خود و استادشان فر و شکوهی ، ارمغان نمی آورند . ارد بزرگ

*- ارزش استاد را دانستن هنر نیست ، بلکه بایستگی و وظیفه است . ارد بزرگ

*- بهترین آموزگار استاد ، شاگرد اوست . ارد بزرگ

*- دست استاد خویش را ببوس ، چون او هم پدر است هم پرورنده خرد . ارد بزرگ

_____'پایان فرگرد استاد ______

¤¤¤ نویسنده : فرزانه شیدا ¤¤¤


برگرفته از : http://b4armannameh.blogspot.com/2010/01/blog-post_687.html

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *استاد*

بزرگترین استاد خداوند است .ف شیدا

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●

● فرگرد استاد ●

_____زندگی سروده ی : آیا « هیچستان»______


زندگی را زندگی مشنو پسر !

زندگی را زندگی کن سر به سر !


زندگی کردن نشان زندگی است !

زندگی تیر نشان بندگی است !


کل هستی محرمانند و کسان !

با کسان بنشین ، برخیز، مان ، ران !


زندگی وقت سحر می خوردن است !

از خدا اسرار حق بشنفتن است !


خود خدا عاری است از جز خود بدان !

این نشان را کن تو حک در جسم جان !


خود خدا عشق است در قاموس عشق !

بردن عشق است عشق ، از عشقِ عشق !شکر

14/7/1388

سروده ی شاعر معاصر اقای « ایا» متخلّص به هیچستان همراه با لوگو ایشان




دنیای ما دنیا علم وعمل است وتا زمانی که انسان به پرورش فکر وروح وذهن خود می پردازد میتوانیم امیدوارباشیم که دنیائی رو به رشد را شاهد خواهیم بود دراین میان انسانهای بیشماری در سراسر دنیا در تلاشند که به بهترین شکل آموزشی نسل حاضر جوان ونسل آینده کشور خود وحتی جهانیان را به طریقه ای منطقی وبرنامه ریزی شده پیش ببرند معلمین ودبیران واستادان درتمامی جوامع دنیا از جمله افراد آموزش دیده وروشنفکری هستند که همراه با علوم در سراسر دنیا مجبور هستند پسش بروند چارکه سالیانه کتب جدید درسی وپیشرفت ورشد زمینه های فرهنگی با بوجود آمدن مکاتب جدید فکر واندیشه همواره لزوم یادگیری وپرورش ایشان را برای پرورش نسل خویش وآیندگان ضرروی میکند در بسیاری از کشورهای بزرگ دنیا این آموزش بطور رایگان با حمایت دولت از طریق اموزش وپرورش به گذاشتن کلاسهائی برای اموزش کتب جدید درسی دراختیار این گروه متعهد گذاشته میشود تا با رویاروئی با دروس جدید برای آموزش در کلاسها درسطح های مختلف آموزشی آمادگی کامل را داشته باشند وتوانائی جوابگوئی به پرسش ها وسوالات دان آموز ودانشجو دانشپژوهان خود را نییز داشته باشند استادان در سطح بالائی قرار دارند که خود هموتاره بدنبال یادگیری علوم جدید وحتی ساختن روشها وشیوه های علمی در دانشگاه های متعدد دنیا هستند واکثر این گرئه خود نویسندگانی در علوم ورشته ای هستند که در آن کار میکنند وعلاقمندی ایشان به رشته ای درسی باعث گردیده است بیشتر سهم آموزش دنیا را با نوشتن کتابها وپیدا کردن ورشهای جدید تدریس وهمچنین ابتکار ونوع آوری های جالب در سطح دنیا بدست گرفته وهمواره سازنده کلاسهای بهتر با نتیجه ای مناسب تر باشند. ____ الفبای درد از « قیصر امین پور »_____

الفبای درد از لبم می تراود

نه شبنم ، که خون از شبم می ترواد

سه حرف است مضمون سی پاره ی دل

الف ، لام ، میم. از لبم می تراود

چنان گرم هذیان عشقم که آتش

به جای عرق از تبم می تراود

ز دل بر لبم تا دعایی بر آید

اجابت ز هر یاربم می تراود

ز دین ریا بی نیازم ، بنازم

به کفری که از مذهبم می تراود

_____ از:« قیصر امین پور »_____

مشخص است که برای دانش آموزان در هر سطحی از تحصیل که باشندنیز بسیار مهم است که نوع آموزشی آنان به طریقی باشد که هریک به شیوه ی خود ,قادر به جذب دروس ویادگیری مطالب آن باشند در نتیجه در نظام آموزشی دنیا تمامی عالمین علوم ها متعدد چه استادین چه جانعه شناسن وروانشناس وگروههای خاض درسته بندی شده در نظام تربیتی .فرهنگی -اجتماعی و آموزشی , دست بدست هم میدهند تا بهترین روش را برای آموزش شادگردان ودانش جویان ودانش پژوهان کشور خویش برنامه ریزی نمایند وسالهای تخصیلی کشور خود را با آمارگیری در طول مدت تحصیل در سطح مدارس ودانشگاهها مورد توجه قرار دهند تا شیوه های تدریس معلمین واستادین علوم را نیز بررسی کرده دریابند که کدامین روش وشیوه اثر بهتری بر دانشآموز داشته وسطح یادگیری ونمره ومیزان آموزش اورا بالا برده است وتا چه اندازه نیز شاگردان معلم ودبیر واستادی موفق وراضی بوده اند وحتی با پرسش از دانش اموزان پیگیر این مسئله هستند که تا چه حدودی با روش یک معلم که سطح نمره ویادگیری دانش آموزخود را در کلاس خود بالابرده است, راضی بوده وایا این شیوه را میپسندد یا خیر وآیا معتقد است که همه ی معلمین بایست این شیوه را دنبال کنند یا خود را درفشار معلم دیده است .

_____ کلاس از:« امیر بخشایی » _____

زنگ اول تئوری

زنگ دوم عملی

زنگ سوم تئوری

زنگ چهارم عملی

خروس می خواند زنگ اول است

معرفی کتابهاست لوازم التحریر هاست

کتابها جلدشان سبز و خطشان سرخ

مدادهایم رنگشان سربی

می خوانم ، می نویسم

می خوانم ، می نویسم

خروس می خواند، زنگ دوم است

چکک قلمهاست

جوهرها قرمز

کارگاه نقاشی از قلم ها پر

و پر از صدای گوش آزار پاره شدن کاغذها و کاغذهای پاره

احساس در جعبه مداد رنگی محفوظ

مدادهای سیاه ، خاکستری ، قرمز ، زرد ، همه تا ته تراشیده

مدادهای سبز و سفید و آبی همه نو

خروس می خواند زنگ سوم است

کتابهای جدید لوازم التحریر جدید

جلدشان قرمز ، خطشان سبز

مدادهایم آبی

می خوانم ، می نویسم

می خوانم ، می نویسم

خروس می خواند زنگ چهارم است

کسی نمانده مشقهایم تمام شده است

_____ کلاس از:« امیر بخشایی » _____

این طریقه آمار گیری وبررسی وپرسش از معلم ودانش آموز چه در سطح دبستان چه دانشگاهها باعث گردیده است که هرروزه به شکل تربیت وآموزش دنیا چیزهای جدیدی افزوده شود ورشد بسیاری نیز در طنظام آموزشی را شاهد باشیم . در گذشته اینکه معلمی ریاضی را با گیتار در کلاس آواز بخواند وتا شاگرد کلاس او, دودوتا چهارتا , را یاد بگیرد هرگز قابل قبول نظام آموزشی نبود اما زمانی که نتایج بررسی شده نشان داد که شاگردان به شکل تفریح وبازی بهتر قادر به یادگیری دروس هتسند بازیهائی را نیز در سطح آموزشی در کشورهای بزرگ جهان اضافه نمودند همچنین بازی با رنگها , ساختن واژه ها , ساختن کارهای دستی وابتکاری وتزئینی از سوی معلم ودانش آموز باعنوان تکلیف برای دانش آموز با نام اینکه: « از ایده های خود استفاده کنید» همه وتمامی اینها برای یادگیری یک یا چند بخش درسی ونمونه های جالبی برای تدریس درکلاس همراه با تفریح وسرگرمی ....همگی باعث گردیده است تا شاگرد ومعلم در فضائی دوستانه با خنده وشادی ودرست مانند زنگ تفریحی اما با حضور معلم خود درکلاس درس به یادگیری علوم درسی بپردازند .

_____ نقاشی « سروده ی فرزانه شیدا» _____

واژه ها از چه چنین گشته دلم

هر سخن در قفس سینه گرفتار شده ست

هر چه خواهم که بگویم از دل

بی سخن میمانم

باز یک حرف بدنبال حروفی دیگر

در درون می چرخد

خیره بر دفتر خود میمانم

حرفها بسیار است لیک خاموشتر از خاموشم

دل سبک نیست به این جمله وآن جمله که

نقشی دارد در درون ذهنم

جای آن حس سبک گشتن و عاری شدن از غم

خالیست

واژه ها در نگهم همچو

یک نقاشی ست

زندگانی هم نیز

گرچه سرشار ز رنگ

لیک تنها در قاب

نقش یک تصویریست

در سکوتی مبهم

و درون دل من

همهمه غوغائیست

لیک لبها به سکوت

دیده حیران و نگه بر هر سو

باز هم چشم نبیند جائی

سر پر اندیشه پر از افکار است

لیک در جمله نمی گیرد شکل

و نمیدانم من به چه سان باید گفت

اینقدر میدانم

که بدل رنگ سکوت

باز پررنگ ترین نقاشی ست

وبسی دلگیرم

و بیادم آمد غم دلگیر فروغ

آندمی را که نوشت :

من بسی مردن را, زندگانی کردم

و دلم را دیدم که همانند فروغ

مانده در حاشیه ها

و ز غم دلگیر است

....

زندگی دورتر از من جاریست

و دلم میخواهد

رنگ پر رنگ سکوت

جای خود رابدهد

به زلالی همان اشعاری

که به نقاشی اندیشه من رنگی داد

و دلم زیست به عشق

____ ف.شیدا / یکشنبه28خرداد1385____

تحقیقات نشان داده است که هرچه کارهای گروهی را درمیان دانش آموزان ودانشجویان ودانش پژوهان بیشتر کنند جامعه ای بهتر را دارا خواهند بود چراکه لازمه کار وموفقیت در هر رشته وکار وحرفه ای حتی درسطح ساده زندگی چون زندگی با همسایه بلزمه ی آن همکاری مشترک طرفین است وبه همین نسبت زمانی که دانش آموز ازدوران کودکی تا اخرین سطح تحصیلی خود مجبور باشد با همکاری واشتراک درگروهای مختلف با اخلاقهای مختلف کار کرده کاری مشترک ودسته جمعی را به معلم تحویل دهد ناچاز میشود باهر شخصی نیز کنار بیاید وهمین تعلیم خوبی برای آینده ی اوست که درجامعه قادر باشد با انواع انسانها بسازد وبا آنان همکاری کند وکمتر دچار دردسر شود مسلم است که همواره گروهی تنبل را به کروهی زرنگ میاندازند تا این برآن وبرعکس اثر بگذاردوهردو طرف بخاطر نمره ای که مشترک است از کار گروهی درکارنامه نوشته میشود مجبور باشند که خوب کار کنندوحتی یکدیگر ر مجبور بکار کردنی اشتراکی نموده وهمگان در تلاشی یکسان باشند وبا برنامه ریزی های خود برای ارائه ی دروس وتکالیف گروهی هردانش آوزمجبور باشد بخشی ازکار را بعهده بگیردوازانجا که این دیگر تمریتن یامشق شخصی خودد نیست که بخواهد یا نخواهد آنرا بنویسد تنها خود او جوابگوی فردی بر انجام ندادن درس ومشق خود باشد لذامجبور میشودبخاطر فشار گروه وتوقع جمعی گروه سهمخود را انجام داده وفعالیت خودرا به تلاشی گروهی تبدیل کند تا دیگران بااو مشکل نداشته باشند .

_____ ندیده ای مگر !؟« سروده ی فرزانه شیدا» _____

ندیده ای مگر چگونه بوده ام؟!

از اشعارم چه یافته ای

از نگاهم چه خوانده ای

از گامهایم کدامین جاده را در رویای خویش رفته ای؟!

نمیدانی مگر من روحم را

اگر به رود بخشیدم

از پیچ های سخت

از دل سنگها به قهر گذشت

جانم را گر به موج دریا بخشیده ام

طوفانی شد

به ابر اگر نفسم را سپرده ام

رعد و برق را مهمان خویش کرد و بارید

دستانم را اگر به بوته های جنگل آویختم برگریزان شد

از پریشانی دلم آرام نداشت

هر که کمی از مرا گرفت

اما عشق را هرگز نشد به کس دیگری ببخشایم

مهر تو در سینه من

تنها از آن من بود و بس

از آن قلب من بودو بس

اگرچه روح سرگردان جان موج دیده

نفس پر طپش و دستهای بیقرارم همچنان

در پریشانی جستجو گر تو بود

اما عشق تو همیشه با من بود

همیشه با من

_____ تیرماه 1382 از: ف . شیدا _____

البته بسیارند شاگردانی که درکل دل بدرس نمیدهند ودرکار گروهی مثل بعضی از افراد جامعه افراد مصرف کننده سودجوئی هستند که از کار دیگران نمره وسود خود را میبرند اما بهرشکل ان دانش آموز برتر نیز میاموزد که در مواجه شدن با چنین افرادی چه در محیط درس ومدرسیه چه در محیط بازتر جامعه چگونه عملکردی را پیش بگیرد تا اوهم این میانبی نصیب نماند ودرعین حال به تنهایی مجبور به کشیدن بار همگان درکار گروهی نباشد چون همانگونه که میدانید دنیای ما دنیائیست که همواره از افراد برتر توقع بیشتری نیز دارند وشاگرد تنبل هم از شاگر زرنگ توقع دارد زمانی که او بهتر وموفق تراست بخشی ازکار را بعهده بگیرد که میتواند نتیجه بهتر داشته باشد وبنوعی سواستفاده از برتری دیگران است .همواره در سطح بزرگتر جامعه انسانهای بزرگترهم همینکار را با انسانهای باهوش وبرتر میکنند وبرای راه افتادن کارخود از آنان در زمینه های فکری عملی سواستفاده میکنند ویا ازاو بیشتر کار میکشند یا از فکر وعمل او بهره برداری ناحق میکنند ودرلباس دوست یا مدیر ورئیس ازاو سود میجویند وکمبودهای خود را با یاری او درپشت او پنهان میکنند زمانی که درنهایت کار انجام شده بنام این دوست واین مدیر ورئیس تمام میشود وزحمت کشیده را فرد برتر وباهوش تر کشیده است همانگونه که زحمات پرورش بعهده ی معلم ودبیر واستاد است نام آنرا وافتخار آنرا آموزش وپرورش میبرد که بگویند طریقه ی عملکرد آموزش وپرورش شیوه ای خوب برای دانش آموز در سطح جامعه بود وعرق معلم واستاد وزحمات سرو کله زدنهای روزانه در پشت این حرف کامل فراموش میشود وخستکی برتن معلمواستاد نیز باقی میماند درصورتی که توجه به معلم ودبیرواستاد امروزه با دقت نظر اموزش وپرورش در کشورهای بزرگ ودادن جوایزی ونشان دادن او در رادیو تلوزیون وتشویق وتحسین تشکر از زحمات آنان حال چه بادادن هدیه ای مادی چه با تشکر نامه های ارزشمند این شوق را در معلم ودبیرواتساد اضافه میکند که تلاش خویش را افزوده وکلاسی برتر به جامعه ای تحویل دهد که قدر زحمات اورا دانسته وکارهای او را میبیند وبر آن ارج ومنزلتی قائل است.

ازدیدگاه مردم اهل « فلسفه » به دانش وآموزش نگاهی میکنیم:زمان زیادی طول کشیده است تا از کتاب هایی مانند " فلسفه علوم " نوشته دکتر علی اکبر ترابی و یا " فلسفه علمی " نوشته «فلیسین شاله و ترجمه یحیی مهدوی »و همچنین " فلسفه علوم " نوشته« دکتر هاشم گلستانی» به «رشته فلسفه علم» به عنوان یک « رشته دانشگاهی» برسیم.

« یحیی مهدوی» در مقدمه مترجم می نویسد :" احتیاج شدید « دانش آموزان »سالهای ششم علمی و ادبی دبیرستانها به کتابی که حاوی مواد برنامه فلسفه ایشان باشد راقم این سطور را به این فکر رهبری نمود که هنگام تعطیل تابستانی رساله ای در این باب تهیه کند....کتاب فلسفه ای که " فلیسین شاله " نوشته در دو مجلد و تقریبا حاوی تمام رشته های فلسفه است.یعنی جلد اول آن روان شناسی و حکمت اولی را شامل است و جلد دوم آن فلسفه علمی ( متدولوژی یا شناخت روش علوم ) و اخلاق را."

دکتر ترابی نیز در پیشگفتار کتاب می نویسد" فلسفه علوم مطابق برنامه های دانشگاههای بزرگ جهان منجمله دانشگاههای کشور فرانسه ( پاریس و بردو ) شامل : متدولوژی ( روش شناسی یا شناخت روشهای علوم )- علم و معرفت علمی –انسان شناسی-تاریخ-روان شناسی-جامعه شناسی-علوم ریاضی-علوم ظبیعت ( علوم فیزیکی – علوم زیستی ) است."او در ادامه می افزاید " در برنامه تفصیلی فلسفه علوم دانشگاههای ایران نیز که ناظر به برنامه های کشورهای پیشرفته است.همین مطالب و موضوعات مهم شمرده شده بویژه شناخت انسان و فرهنگ انسانی محور اصلی فلسفه علوم در نظر گرفته شده است."

دکتر هاشم گلستانی نیزدر پیشگفتار کتاب می نویسد"کتاب حاضر که از نظر خوانندگان ارجمند میگذرد بیش از هر چیز کتاب درسی دانشگاهی است که با توجه به محتوی درس فلسفه علوم تهیه و تدوین گردیده است."با این حال با نگاهی به قسمت مراجع از میان 51 منبع ذکر شده تنها 7 منبع به زبان عربی و بقیه از کتاب های فارسی استفاده شده است.

با نگاهی به محتوای این کتابها فاصله آنها از " فلسفه علم " به معنی امروزی آن آشکار خواهد شد.البته هنوز هستند افرادی که با چنین کتاب هایی درباره رشته فلسفه علم داوری می کنند.

از کتاب هایی که در حوزه " فلسفه علم " هستند می توان به کتاب " علم شناسی فلسفی " دکتر سروش اشاره کرد.

کتاب " علم شناسی فلسفی " با ترجمه عبدالکریم سروش با ویراست جدید روانه بازار کتاب شده است.چاپ اول این کتاب در سال هزار و سیصد و هفتاد و دو از طرف موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ( پژوهشگاه ) نشر یافته بود.

بطوری که دکتر سروش در مقدمه مترجم نوشته است " کتاب در بردارنده مقاله هایی از دانشنامه فلسفه ویراسته " پل ادواردز " است ".البته در ویراست جدید که پس از شانزده سال انتشار می یابد سه مقاله تالیفی نیز به مقاله های ترجمه شده افزوده شده است.در چاپ اول ذکر شده بود" شمار اندکی از مقالات ترجمه شده در غایت ایجازست و می توان گفت که فقط به کار منتهیان و متخصصان می آید.بقیه درخور متوسطان است.و هیچکدام چنان نوشته نشده است که مبتدیان را به کار آید."در چاپ جدید از طرف ناشر کتاب که انتشارات صراط است عنوان شده است " دانشجویان فلسفه ( به ویژه فلسفه علم ) و اساتید فلسفه مخاطبان اصلی کتاب اند."

بنظر می رسد که آرام آرام اساتید و دانشجویان رشته فلسفه علم به عنوان گروه مخاطبان در پشت جلد کتاب ها ظاهر می شوند . پایان بحث فلسفه ●

همانگونه که در بخش فوق خواندید اینهم نمونه ای از عملکردهای انتخاب شده از سوی انسانهاست وهمواره مکاتب بسیاری وجود دارند که استادان آن از بزرگان فلسفه ومنطق یا دیگر علوم بوده اند در هر شکل آنچه بیش از همه می باید مورد توجه انسانها قرار بگیرد این است که انسان برای اموزش هرچی با تکرار وتمرین ووقت گذاشتن بروی آن میتواند خود را تا به مقام استادی درحرفه وفن وحتی اندیشه ای پیش ببرد ولازمه ی آن آشنائی با آن فن ویا حرفه ویا مبانی ومکاتب متعدد فکری ست که دانش ]ریک برای همگان ضروری بنظر میرسد تا قادر باشند با دیده ای روشن در جهانی زندگی کنند که گاه در سیاهی های ندیدن چشمان کور بسیار از چشم میافتد وممشکل ساز انسانهائی میشود که زحمت کش وخود ساخته تنها هدف خویش را بر یک زندگی با اعتقادی راستین وراه ومنش وبینشی پاک گذاشته اند وهمواره نیز در مقام استادی میتوان بهترین بود وبدترین همانگونه که خدا بهترین وبزرگترین استاد دنیاست وشیطان نیز به شهم خود استاد خوبیست وانساهنا نیز ازاین دواستاد خود یکی را برگزیده به مقام استادی یکی ازاینها در روی زمین برمی آیند اما میبایست این را بخاطر بسپاریم که همواره خوب بودن بااینکه زیانهائی را نیز به همراه خواهد داشت درمقابل استادان فن زشتی وبدی اما هریک درجای خویش جواب خود زا نیز دردنیا وآخرت خویش باز پس خواهند گرفت لذا چه زیباست وچه انسانی درمقام خوب بودن استاد باشیم که لازمه ی آن دانش واموزش وساختار فکر واندیشه وروح ودل ماست.

* - بالاترین مکتب در دنیا مکتب خداوند است است وبهترین درس «عشق» : فرزانه شیدا

____________________-

*- شاگردانی که بدون نوآوری ! همواره سخن استاد خویش را تکرار می کنند هیچگاه برای خود و استادشان فر و شکوهی ، ارمغان نمی آورند . ارد بزرگ

*- ارزش استاد را دانستن هنر نیست ، بلکه بایستگی و وظیفه است . ارد بزرگ

*- بهترین آموزگار استاد ، شاگرد اوست . ارد بزرگ

*- دست استاد خویش را ببوس ، چون او هم پدر است هم پرورنده خرد . ارد بزرگ

_____'پایان فرگرد استاد ______

¤¤¤ نویسنده : فرزانه شیدا ¤¤¤


منبع :

http://b4armannameh.blogspot.com/2010/01/blog-post_687.html

کتاب بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ، فرگرد پندار

فرزانه شیدا
فرزانه شیدا نویسنده کتاب 11 جلدی
"بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ"



از « حکایت » خیز ! در « حکمت » گریز !

تا شوی از پرتو « حق » مستفیض !

به قلم دوست نویسنده وشاعرم آقای :« آیا متخلّص به هیچستان

*- واژه ها سرشار از پندارهاست ارزش آنها همپای زندگی است . ارد بزرگ

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●

● فرگرد پندار ●

______ شاعر:« عمری از:« احمد زاهدی »______

آویخته

خود را از سایه‌‌ی جهان، به‌دار

یک‌تن که می‌پنداشت

می‌رسد روزی برایش

یک بوسه همراهِ نامه‌ای

این ماه را که شکست

شب‌های ما تیره شد

جزایش را آویخته خود بر دار

جهانِ شبِ تاریک بی‌مهتاب

می‌پنداشت، خواهد رسید روز و چه روشن

ماه را شکست

و خورشید، هیچ

لب‌های صبح را نبوسید.

______ شاعر:« احمد زاهدی »______

ما با پندارهای خود زنگی میکنیم با پندارهای خود میخوابیم وبا پندارهای ذهن وفکر ودرون واحساس خود زندگی خویشتن را رنگ وجلا میدهیم وصیمات خویش را به مرحله ی اجرا درمیاوریم واینکه چگونه پنداری را در ذهن وفکر وروح وجان واحساس خود در درون سر ودل خود داشته ایم سازنده ی تمامی زندگی ماست وبراین اساس نمونه عملکردهای ما نمونه اندیشه وپندار ماست که ضخصیت درونی وظاهری ما در دنیا ودرنگاه دیگران شکل میدهد این است که آدمی برای آنکه عملکردی درست ازخوددرزندگی نشان دهدوبرای مثبت ومنفی بودن خود درزندگی پندرهای درستی را دنبال کند ازجمله مسائل مهمی ست که انسان در باره ی خود نمی بایست نسبت به آن بی تفاوت باشد .

*- ریگهای ساحل خرد ، نشیمنگاه پندارهای پاک و شبانه توست . ارد بزرگ *

¤ غزلی شکسته برای ماه غمگین نشسته« فریدون مشیری »¤

گل بود و می شکفت بر امواج آب ماه

می بود و مستی آور

مثل شراب ماه

شبهای لاجوردی

بر پرنیان ابر

همراه لای لای خموش ستاره ها

می شد چراغ رهگذر دشت خواب ماه

روزی پرنده ای

با بال آهنین و نفس های آتشین

برخاست از زمین

آورد بالهای گران را به اهتزاز

چرخید بر فراز

پرواز کرد تا لب ایوان آفتاب

آمد به زیر سایه بال عقاب ماه

اینک زنی است آنجا

عریان و اشکبار

غارت شده به بستر آشفته شرمسار

غمگین نشسته خسته و خرد و خراب ماه

داوودی در شب سپید هزار پر

سر بر نمی کند به سلام ستاره ها

برگرد خویش هاله ای از آه بسته است

تا روی خود نهان کند از آفتاب ماه

از قعر این غبار

من بانگ می زنم

کای شبچراغ مهر

ما با سیاهکاری شب خو نمی کنیم

مسپارمان به ظلمت جاوید

هرگز زمین مباد

از دولت نگاه تو نومید

نوری به ما ببخش

بر ما دوباره از سر رحمت بتاب ماه

¤¤¤ شاعر: « فریدون مشیری »¤¤¤

پندارها واندیشه ما به هر شکلی که به آن عمل کنیم اگر از دامنه رویا وخیال فراتر رفته وبه هرحله ی عمل برسد چه بر زندگی ما چه بر دنیای متا بی تاثیر نخواهد بود حال دانشتن اینکه انسانهای عملگرا برای راه زندگی خود چکونه اندیشه وپنداری را دنبال میکنند لازم به داشتن الگو یا مکتب یا اندیشه های نوینی از بزرگان وعالمین جهان داریم که بما بیاموزد که در راستای عملکرد زندگی خود تا کجای مرزها را قادر به رفتن ورد شدن هستیم ودرکجا قادر به شکستن مرزهای اندیشه وپندارخود درنتیجه همواره برای درستی پندارخود باید با توج ودقت عمل کنیم .

____سروده ی : پرپر از: «ف.شیدا» ____

قلم را برزمین بگذار

چو اینجا شاعران را در دم حیرت

به سلاخ جفا

پر پر شدن باید !

____ یکشنبه 22 اردیبهشت 1387 /از: «ف.شیدا» ____

مکاتب بسیاری برای انسانها وجود دارد که آدمی با نمونه علایق خود به نوعی از آن مشغول میشود واز آن نیز تبعیت میکند مانند فلسفه های دینی یا گروهی به منطق وشناخت زندگی از راه علوم آن علاقمندند وعده ای متافیزیک را عملکرد فکری وپندار واندیشه خود قرار میدهد به هرشکل راههای بسیاری وجود دارد که انسان ازتمام مکاتب دنیا بتواند چیزهائی مثبتی را اموخته وبا نهادن اندیشه ئپنداری درکنار دیگری مقایسه ودادن تشابه ها وحتی با تفکر به تضادهای نوع اندیشه ها خود برای خود مکتبی فکری وشخصی داشته باشد که چراز باورها واعتقادات وپندارهای گوناگون یا بایک یا جند رشته ی علمی ست یا به یک شاخه از هزار شاخه های مکاتب فکری بستگی داشته باشد .این انتخاب به خود انسان ونمونه اندیشه ی او باز میگردد که به چند مکتب وائین وعلومی علاقه نشان دهد یا به یک رشته پرداخته انرا الگوی فکری خود کند .

*- رویا پردازی که عملگرا هم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد . ارد بزرگ ____ بیدار در خواب از: « فرهاد آرین »____

دشنه که پوستین پاره کرد و به رگ رسید

بیدار شد آن خفته در خود اسیر

لین چه بیداریست و از چه روی

بر فریاد خود ای فر رفته در چاه میزنی فریاد..؟

یاران زرد روی سپید پوش دیروز

یا این سیه روی مردمکان دیروز و

سپید پوش امروز.....!

کنون تو بگوی این چه برابریست؟

نیست آیا اشتباهی محض و نا ممکن....؟

سبزم ای دوست این گونه می گفتی...!

...پس دست تو کو ای عدالت گوی دیروز

و.....غارتگر امروز

______ شاعر:« فرهاد آرین »______

*- آنکه می گوید همه چیز خوب است و بدی وجود ندارد با کسی که همه چیز را اهریمنی می پندارد تفاوتی ندارد . برآیند چنین افکار سخیفی به چاه نیستی گرفتار آمدن است تنها کسانی خوبی را خوب می بینند که بدی و اهریمن را باور داشته باشند و از آن پرهیز کنند . ارد بزرگ *

●حال مکتبی د رفلسفه نیز هست که « پراگماتیسم » نامیده میشود درتوصیح ان در ویکی پدیا نیز چنین امده است: گاه « پراگماتیسم» و « عمل‌گرایی» یکسان انگاشته می‌شوندبه،

پراگماتیسم انگلیسی : pragamatis معنی فلسفه اصالت عمل است؛ ولی در سیاست بیشتر

«واقع گرایی »و « مصلحت گرایی » معنی میدهد..پراگماتیسم روشی در« فلسفه ی مدرن»است که با اعتراف به غیرممکن بودن اثبات بعضی مسائل، آن‌ها را با توجّه به کاربردشان در زندگی انسان می‌پذیرد. طرفداران این شیوه، خود را عملگرا و متسامح می‌دانند. مخالفین این گروه رامیانه رو(یا محافظه کار) و منفعت‌طلب می‌خوانند.از دیدگاه پراگماتیسم، کلیه تصورات، مفاهیم، قضاوت‌ها و نظرات ما قواعدی اند، برای رفتار (پراگمای) ما و «حقیقت» آن‌ها، تنها در سودمندی عملی آن‌ها برای زندگی ما نهفته‌ است. از دیدگاه پراگماتیسم، معیار« حقیقت » ، عبارت است از سودمندی، فایده، نتیجه و نه انطباق با واقعیت عینی. در واقع حقیقت هر چیز بوسیله نتیجه نهائی آن اثبات می‌شود.دولتمردان و سیاست­مداران «پراگماتیست» به کسانی اطلاق می­شود که امکانات عملی و مصلحت روز را بر معتقدات خود مقدم می­شمارند و به عبارت دیگر برای پیش­رفت مقاصد خود یا ماندن بر مسند قدرت، انعطاف نشان می­دهند.

● « تاریخچه »:

پراگماتیسم «فلسفه ای » است که اول بار در آمریکا پدید آمد و در تفکر و حیات عقلی این سرزمین تاثیر زیادی بر جای گذاشت. این فلسفه در اواخ قرن نوزدهم با متفکرانی نظیر«ویلیام جیمز» و «جان دیوید » به ظهور رسید. به نظر این متفکران، پراگماتیسم انقلابی است علیه « ایده آلیسم »و «آرمان گرایی » کاوشهای عقلی محض که هیچ فایده‌ای برای انسان ندارد، در حالی که فلسفه پراگماتیسم، روشی است درحل مسائل عقلی که می‌تواند در سیر ترقی انسان بسیار سودمند باشد.

« ریچارد روتی» فیلسوف آمریکایی، به سنت فلسفی پراگماتیسم آمریکایی تعلق داشت. ولی این فلسفه در کشور انگلستان با اقبال بیشتری مواجه شد و معروف است مبنای فلسفی آموزش وپرورش انگلستان شده‌است.مثلاً دین از نظر فلسفه مدرن جای بحث ندارد چون علمی نیست ولی پراگماتیسم آن رابا توجه به کاربردش که فوایدی هم برای بشر دارد(اخلاقی، اجتماعی و غیره)، می‌پذیرد.

● « فلسفه پراگماتیسم »:

واژه پراگماتیسم مشتق از لفظ یونانی (pragma) و به معنی عمل است. این واژه اول بار توسط چالرز ساندرزپیرس (Charles sanders pierce)، منطق دان آمریکائی به کار برده شد. مقصود او از به کاربردن این واژه، روشی برای حل کردن و ارزشیابی مسائل عقلی بود. اما به تدریج معنای پراگماتیسم تغییر کرد.اکنون، پراگماتیسم به نظریه‌ای مبدل شده که می‌گوید: حقیقت، چیزی است که از دیدگاه انسان، خوب باشد. به سخن دیگر، پراگماتیسم یعنی اینکه درباره هر نظریه یا آموزه‌ای باید بر پایه نتایجی که از آن به دست می‌آید، داوری کرد. به نظر پراگماتیست‌ها، اگر عقیده‌ای به نتیجه خوب و کار آمد برای انسان بیانجامد، باید آن را حقیقی قلمداد کرد. حقیقت چیزی نیست که مستقل و مجرد از انسان وجود داشته باشد.تا قبل از این، نظریه اصلی و رایج درباره حقیقت این بود که حقیقت امری است جدا از انسان؛ چه کسی آن را بشناسد، چه نشناسد.

اما پراگماتیسم قائل به این شد که حقیقت امر جدایی از انسان نیست؛ بلکه تنها دلیل برای اینکه یک نظر درست و حقیقی است و یک نظر، باطل و خطا، این است که اولی در عمل به درد انسان بخورد و برای او کارآمد و موثر باشد و دیگری چنین نباشد. به این ترتیب، معنای صدق قضیه در پراگماتیسم تغییر یافت. صدق هر گزاره، فقط توسط نتایج عملی آن سنجیده می‌شود نه در مقایسه با واقعیت خارجی. یک فکر یا عقیده تا وقتی که فقط عقیده‌است، به خودی خود نه صحیح است و نه غلط؛ بلکه فقط در جریان آزمایش و کاربرد عملی آن است که برحسب نتایجی که از آن نظر گرفته می‌شود، صادق یا کاذب می‌شود.

مثلاً « دین» از نظر« فلسفه ی مدرن » جای بحث ندارد چون «علمی» نیست ولی پراگماتیسم آن را با توجه به کاربردش که فوایدی هم برای بشر دارد (اخلاقی، اجتماعی و غیره)، می‌پذیرد.در نظر « مکتب پراگماتیسم» ، افکار و عقاید همچون ابزارهایی هستند برای حل مسائل و مشکلات بشر؛ تا زمانی که اثر مفیدی دارند، صحیح و حقیقی اند و پس از آن غلط و خطا می‌شوند. به این ترتیب عقیده‌ای ممکن است مدتی به کار آید و موثر شود و از این رو فعلا حقیقی است؛ لیکن بعدا ممکن است نتایج رضایت بخش نداشته باشد و آن موقع، به نظریه‌ای باطل و خطا تبدیل می‌گردد.

بنابراین، حقیقت چیزی ساکن و تغییر ناپذیر نیست؛ بلکه با گذشت زمان، توسعه و تحول می‌یابد. آنچه در حال حاضر صادق است، ممکن است در آینده صادق نباشد؛ زیرا در آینده، افکار و نظریات دیگری بر حسب شرایط و اوضاع جدید، حقیقی شده و متداول می‌گردند. تمام امور تابع نتایج است و بنابر این، حق امری است نسبی؛ یعنی وابسته به زمان، مکان و مرحله معینی از علم و تاریخ است.ما هیچ زمان به حقیقت مطلق نخواهیم رسید. زیرا علم ما، مسائل ما و مشکلات ما همیشه در حال تغییر است و در هر مرحله، حقیقت، آن چیزی خواهد بود که ما را قادر می‌سازد تا به نحو رضایت بخش، مسائل و مشکلات جاری آن زمان را بررسی و حل کنیم

●برای داشتن اطلاعات میتوانید به پانویس ومنابع آن به « ویکی پدیا » مراجعه بفرمائید:

با تفاضیل ذکر شده از یک شاخه از فلسفه در مییابیم که شاخه های فکری واندیشه ای که درعلوم فلسفه ومنطق ودریگر علوم که هریک به گونه وروش و شیوه خود تفکری تازه را به انسان میدهد وطرفدارانی را نیز جذب خود کرده است میتواند به نوبه ی خود در نوع پندار آدمیان نیز شیوه ها وروشهای متعدد فکری را نیز بوجود بیآورد که همین تفاوتها وتناقص ها و اختلافات فکری را در بین مردمان ایجاد مینماید آنکه « ایده آلیسم »را مکتب اندیشه خویش قرار میدهد با او که « پراگماسیسم » را میپذیرد درجدال فکریست وهریک دیگری را نفی مینماید . حال بسیارند افرادی که بدون آنکه به هریک ازاین شاخه های فلسفی, وابستگی یا حتی آشنائی علمی داشته باشند در زندگی عادی ودر ذهن وپندار خود فردی « رئالیسم» یا« آیده الیسم »یا « پراگماسیسم » است و همواره برای عملکرد زندگی خود روش هائی مطابق با این مکتب ها را میگزیند ودر میانه روی و یا تند روی, با یا بدون واقعیت های عینی با شکلهای مختلف فکری چون سود جوئی ومنفعت طلبی یا امثال این زندگی خود را پیش میبرد .

*ـ اگر پنداری توان پیش بردن ما را نداشته باشد همان ِبَّه که زودتر رهایش کنیم . ارد بزرگ

در فرگردهای گذشته نیز بسیار ازانواع آدمیان صحبت شد ونمونه های فکری با عملکردهای درست وغلطی در زندگی تماما سعی براین داشته ام که با واقعیت گرائی وبینشی درست به این امر پرداخته واصرار بورزم که با وجود هریک از مکاتب مختلف فکری انسان بیش از هرچیز نیازمند این است که خود شخصی وفکری وپندارهای خود را به رشد برساند تا قادر باشد برای اندیشه های خود یا مکتبی را برگزیند یا عملکردی درست را در زندگی پیگیر شده وحداقل از دیدگاه یک روشنفکر به دنیا وجامعه وملت وکشور وجهان بنگرد چراکه یک انسان روشن بین وروشنفکر بسیار بهتر میتواند در زندگی خود ودیگران اثر وسودی مثبت داشته باشد تا کسی که به کمترین علوم دانشی در زندگی رضایت میدهد ودر مشکلات وفشارهای زندگی دچار هزاران سوالی میشود که برای رفع مشکلات خود اورا دچار مشکلات عدیده میکند ومتاسفانه آنتکه هیچ روشن بینی فکری درستی ندارد وبه افکار عام خود را راضی میبیند در داشتن مشکلات خود نیز پرسیدن وسوال کردن و چاره جوئی از دیگران را گناه کبیره تصور میکند ویا از نظرخواهی درمورد زندگی خود از دیگران سرباز میزند درصورتی که روشنفکر حتی اگر در مورد مشکلی ومشکلاتی راه و چاره ای نیز داشته باشد که نیاز به پرسش نداشته باشد باز می پرسد وتلاش میکند دیدگاههای دیگران را نیز بر نوع مشکلی بداند شاید که چاره راه بهتری را دراین میان بدست بیاورد .

بی خبر:از « فرزانه شیدا» ____

افسردگی های مرا یارا,بیـاد مـن مَـیار

پای پیاده میروم , اما تو بـر اسبی سوار

آسـوده راهت میروی, اما شکایت میکنی

پس من چه گویم جان من از قلب دائم بیقرار؟!

یارا دل افـسرده ام دارد, شکایت بیشمار

هرگز نشـد,دراوج غـم, گرددکسی با سینـه یار

صحرا به صحرا, دربدر , تنها ,بدون همسفر

منهم که تنها میروم, بی یاور بی غمگسار

در کام من ای بی خبر ,گر زندگی طعمی نهاد

جز مزه زهری نبود زهری ز لخی ناگوار

خشم جهان را دیده امبا ظلم جور و قهراو

اکنون ز عمق سینه ام دارم زدنیاانزجار!

جز آتش ـشمی نبود یا یک جهنم بر دلم

آنرا که تو در قلب خود نامش نهادی "روزگار"!!

دیوانه ای خواهم شـدن گر یاد ایـن دنیا کنـم

ای بی خبر از حال ما ، lا را به حال خود گذار

____16آبانماه 1362 از « فرزانه شیدا» ____

درواقع برای یک روشنفکر مسئله ی پنهان کردن زندگی خود از دیگران معنا ندارد چراکه چیزی برای پنهان کردن ندارد که از گفتن |آن سرباز زند ولزومی نیست که در تعریف بخشی از زندگی خود برای یافتن چاره ای در مشکلی یا شناخت نمونه های فکری از افرادی تمامی ریشه وبن وزیر وبم زندگی خود را در دست دیگری نهاده وحتی به گفتن غمهائی بپردازد که شاید مایل نیست از آن با همگان سخن بگوید والبته میدانیم که بزرگان واندیشمندان عالم در زندگینامه ی خود چه خود آنرا نوشته چه دیگران همواره فقر وثروت ویا مشکلات واندوه وغصه ها وشادیها عشق و شکستها ی او در زندگی نیز نوشته شده است وخود این نمونه ای برای آن است که خواننده ی این زندگینامه بداند که چنین شخصی که امروزه بعنوان شخص بزرگی دردنیا شناخته شده است همواره از روز تولد در پر قو نبوده است وبسیاری از آنان سختی ها ومشقاتی را در زندگی داشته اندت که بسیاری ازما نمونه ای کوچک از انرا هم نداشته ایم درنتیجه پر واضح است که ما انسانها در زندگی خود از کمترینموقعیتها میتوتنیم استفاده کنیم تا روزی چون این اشخاص بزرگ نامی برای خود درجهان داشته باشیم وپندارهای ما نه درشکل رویا ها وآرزوهائی باشند که قصد رسیدن به آنها را داریم بلکه پندارها وباورهائی باشند که حتما باید دبه آن برسیم ومسلم است که رسیدن به هدفی در زندگی همواره درپی خود تجربیات بیشماری را به همراه خواهد داشت که قدمهای بعدی ما را استوارتر ورسیدن به اهداف دیگر ما را قدرت بیشتری میبخشد . وتا جائی که پندارهای پلید یا زشت وناروا را در ذهن واندیشه ی خود جایگزین نکرده باشیم میتوانیم بر برحق بودن راه خود امیدوار باشیم وحکمت جهان وزندگی خویش را به گونه ای مناسب آموخته خود حمکتی را درپندارو باور خود بپذیریم که در راستای آن قادر باشیم به راه حق ودرست گام نهاده وزندگی خود ودیگران را تحولی ببخشیم .

*- پندارهای پلید چاه های ژرفی ست که تشنه خردمندان است . ارد بزرگ

چرا که تحول هرآنچه باشد حتی اگر جنبه ی شخصی در نهاد وذهن ما داشته باشد باز همچنان تحول محسوب میشود که یاور ما در زندگی ما خواهد بودچراکه نوع پندارهائی که بدنبال موفقیتی مثبت باشد وباورهائی که در آن خود را درزندگی نیوری حرکت بخشیم وبه خود سازی خود وزندگی خود بپزدازیم هرگز نمیتواند پندارو باوری غلط باشد زیرا خود براین تصمیم هستیم که جز راه صواب وبرحق به راهی کشیده نشویم که مایل به رفتن به آن نیستیم وکسی که اینگونه عقیده ای را در زندگی مبنای گامهای خود بداند ودر پندار خویش تنها خواهان خوبی های زندگی ودوری از بیراهه ها باشد انقدر درزندگی خویش دقیق وفکور وروشن دیده هست که راه تازه ای را چون برسر راه خویش ببیندبدون حساب وبدون بررسی وجستجو وشناخت آن کام در آن نگذارد وبه بیراهه ها کشیده نشود باامید اینکه روح وفکر واندیشه وپندار ما سرشار از خوبی ها بوده خواهان جهانی ددر آرامش وصلح وخوشبختی باشیم وهمواره در جهت آن از درون خانه تا محله واجتماع خود کوشا باشیم.

*- واژه ها سرشار از پندارهاست ارزش آنها همپای زندگی است . ارد بزرگ

*- پندار و دیدمان بر روشنایی باشد و راستی ، بدینگونه راه های آینده ، روشن است و هموار . ارد بزرگ

*- آنکه می گوید همه چیز خوب است و بدی وجود ندارد با کسی که همه چیز را اهریمنی می پندارد تفاوتی ندارد . برآیند چنین افکار سخیفی به چاه نیستی گرفتار آمدن است تنها کسانی خوبی را خوب می بینند که بدی و اهریمن را باور داشته باشند و از آن پرهیز کنند . ارد بزرگ

*- آنکه برای وجود خویش ارزشی نمی پندارد ، شان و فر کسی را نگه نمی دارد . ارد بزرگ

*- بزرگترین نابکاری آن است که بپنداریم برای آنکه برترین باشیم باید دست به ویرانگری چهره دیگران بزنیم . ارد بزرگ

*- ریگهای ساحل خرد ، نشیمنگاه پندارهای پاک و شبانه توست . ارد بزرگ

*- رویا پردازی که عملگرا هم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد . ارد بزرگ

پندار های خواب و بیداری ما اگر ادامه یابند کم کم ساخته خواهند شد . ارد بزرگ

*- پندارهای پلید چاه های ژرفی ست که تشنه خردمندان است . ارد بزرگ

*-پندار های پاک در دل و روان آزادگان آشیانه دارد . ارد بزرگ

¤¤¤ پایان فرگرد پندار ¤¤¤

¤¤¤ به قلم فرزانه شیدا¤¤¤

برگرفته از : http://b4armannameh.blogspot.com/2010/01/blog-post_31.html


بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فرگرد *پندار*

از « حکایت » خیز ! در « حکمت » گریز !

تا شوی از پرتو « حق » مستفیض !

به قلم دوست نویسنده وشاعرم آقای :« آیا متخلّص به هیچستان

*- واژه ها سرشار از پندارهاست ارزش آنها همپای زندگی است . ارد بزرگ

● بعُد سوم آرمان نامه اُرد بزرگ●

● فرگرد پندار ●

______ شاعر:« عمری از:« احمد زاهدی »______

آویخته

خود را از سایه‌‌ی جهان، به‌دار

یک‌تن که می‌پنداشت

می‌رسد روزی برایش

یک بوسه همراهِ نامه‌ای

این ماه را که شکست

شب‌های ما تیره شد

جزایش را آویخته خود بر دار

جهانِ شبِ تاریک بی‌مهتاب

می‌پنداشت، خواهد رسید روز و چه روشن

ماه را شکست

و خورشید، هیچ

لب‌های صبح را نبوسید.

______ شاعر:« احمد زاهدی »______

ما با پندارهای خود زنگی میکنیم با پندارهای خود میخوابیم وبا پندارهای ذهن وفکر ودرون واحساس خود زندگی خویشتن را رنگ وجلا میدهیم وصیمات خویش را به مرحله ی اجرا درمیاوریم واینکه چگونه پنداری را در ذهن وفکر وروح وجان واحساس خود در درون سر ودل خود داشته ایم سازنده ی تمامی زندگی ماست وبراین اساس نمونه عملکردهای ما نمونه اندیشه وپندار ماست که ضخصیت درونی وظاهری ما در دنیا ودرنگاه دیگران شکل میدهد این است که آدمی برای آنکه عملکردی درست ازخوددرزندگی نشان دهدوبرای مثبت ومنفی بودن خود درزندگی پندرهای درستی را دنبال کند ازجمله مسائل مهمی ست که انسان در باره ی خود نمی بایست نسبت به آن بی تفاوت باشد .

*- ریگهای ساحل خرد ، نشیمنگاه پندارهای پاک و شبانه توست . ارد بزرگ *

¤ غزلی شکسته برای ماه غمگین نشسته« فریدون مشیری »¤

گل بود و می شکفت بر امواج آب ماه

می بود و مستی آور

مثل شراب ماه

شبهای لاجوردی

بر پرنیان ابر

همراه لای لای خموش ستاره ها

می شد چراغ رهگذر دشت خواب ماه

روزی پرنده ای

با بال آهنین و نفس های آتشین

برخاست از زمین

آورد بالهای گران را به اهتزاز

چرخید بر فراز

پرواز کرد تا لب ایوان آفتاب

آمد به زیر سایه بال عقاب ماه

اینک زنی است آنجا

عریان و اشکبار

غارت شده به بستر آشفته شرمسار

غمگین نشسته خسته و خرد و خراب ماه

داوودی در شب سپید هزار پر

سر بر نمی کند به سلام ستاره ها

برگرد خویش هاله ای از آه بسته است

تا روی خود نهان کند از آفتاب ماه

از قعر این غبار

من بانگ می زنم

کای شبچراغ مهر

ما با سیاهکاری شب خو نمی کنیم

مسپارمان به ظلمت جاوید

هرگز زمین مباد

از دولت نگاه تو نومید

نوری به ما ببخش

بر ما دوباره از سر رحمت بتاب ماه

¤¤¤ شاعر: « فریدون مشیری »¤¤¤

پندارها واندیشه ما به هر شکلی که به آن عمل کنیم اگر از دامنه رویا وخیال فراتر رفته وبه هرحله ی عمل برسد چه بر زندگی ما چه بر دنیای متا بی تاثیر نخواهد بود حال دانشتن اینکه انسانهای عملگرا برای راه زندگی خود چکونه اندیشه وپنداری را دنبال میکنند لازم به داشتن الگو یا مکتب یا اندیشه های نوینی از بزرگان وعالمین جهان داریم که بما بیاموزد که در راستای عملکرد زندگی خود تا کجای مرزها را قادر به رفتن ورد شدن هستیم ودرکجا قادر به شکستن مرزهای اندیشه وپندارخود درنتیجه همواره برای درستی پندارخود باید با توج ودقت عمل کنیم .

____سروده ی : پرپر از: «ف.شیدا» ____

قلم را برزمین بگذار

چو اینجا شاعران را در دم حیرت

به سلاخ جفا

پر پر شدن باید !

____ یکشنبه 22 اردیبهشت 1387 /از: «ف.شیدا» ____

مکاتب بسیاری برای انسانها وجود دارد که آدمی با نمونه علایق خود به نوعی از آن مشغول میشود واز آن نیز تبعیت میکند مانند فلسفه های دینی یا گروهی به منطق وشناخت زندگی از راه علوم آن علاقمندند وعده ای متافیزیک را عملکرد فکری وپندار واندیشه خود قرار میدهد به هرشکل راههای بسیاری وجود دارد که انسان ازتمام مکاتب دنیا بتواند چیزهائی مثبتی را اموخته وبا نهادن اندیشه ئپنداری درکنار دیگری مقایسه ودادن تشابه ها وحتی با تفکر به تضادهای نوع اندیشه ها خود برای خود مکتبی فکری وشخصی داشته باشد که چراز باورها واعتقادات وپندارهای گوناگون یا بایک یا جند رشته ی علمی ست یا به یک شاخه از هزار شاخه های مکاتب فکری بستگی داشته باشد .این انتخاب به خود انسان ونمونه اندیشه ی او باز میگردد که به چند مکتب وائین وعلومی علاقه نشان دهد یا به یک رشته پرداخته انرا الگوی فکری خود کند .

*- رویا پردازی که عملگرا هم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد . ارد بزرگ ____ بیدار در خواب از: « فرهاد آرین »____

دشنه که پوستین پاره کرد و به رگ رسید

بیدار شد آن خفته در خود اسیر

لین چه بیداریست و از چه روی

بر فریاد خود ای فر رفته در چاه میزنی فریاد..؟

یاران زرد روی سپید پوش دیروز

یا این سیه روی مردمکان دیروز و

سپید پوش امروز.....!

کنون تو بگوی این چه برابریست؟

نیست آیا اشتباهی محض و نا ممکن....؟

سبزم ای دوست این گونه می گفتی...!

...پس دست تو کو ای عدالت گوی دیروز

و.....غارتگر امروز

______ شاعر:« فرهاد آرین »______

*- آنکه می گوید همه چیز خوب است و بدی وجود ندارد با کسی که همه چیز را اهریمنی می پندارد تفاوتی ندارد . برآیند چنین افکار سخیفی به چاه نیستی گرفتار آمدن است تنها کسانی خوبی را خوب می بینند که بدی و اهریمن را باور داشته باشند و از آن پرهیز کنند . ارد بزرگ *

●حال مکتبی د رفلسفه نیز هست که « پراگماتیسم » نامیده میشود درتوصیح ان در ویکی پدیا نیز چنین امده است: گاه « پراگماتیسم» و « عمل‌گرایی» یکسان انگاشته می‌شوندبه،

پراگماتیسم انگلیسی : pragamatis معنی فلسفه اصالت عمل است؛ ولی در سیاست بیشتر

«واقع گرایی »و « مصلحت گرایی » معنی میدهد..پراگماتیسم روشی در« فلسفه ی مدرن»است که با اعتراف به غیرممکن بودن اثبات بعضی مسائل، آن‌ها را با توجّه به کاربردشان در زندگی انسان می‌پذیرد. طرفداران این شیوه، خود را عملگرا و متسامح می‌دانند. مخالفین این گروه رامیانه رو(یا محافظه کار) و منفعت‌طلب می‌خوانند.از دیدگاه پراگماتیسم، کلیه تصورات، مفاهیم، قضاوت‌ها و نظرات ما قواعدی اند، برای رفتار (پراگمای) ما و «حقیقت» آن‌ها، تنها در سودمندی عملی آن‌ها برای زندگی ما نهفته‌ است. از دیدگاه پراگماتیسم، معیار« حقیقت » ، عبارت است از سودمندی، فایده، نتیجه و نه انطباق با واقعیت عینی. در واقع حقیقت هر چیز بوسیله نتیجه نهائی آن اثبات می‌شود.دولتمردان و سیاست­مداران «پراگماتیست» به کسانی اطلاق می­شود که امکانات عملی و مصلحت روز را بر معتقدات خود مقدم می­شمارند و به عبارت دیگر برای پیش­رفت مقاصد خود یا ماندن بر مسند قدرت، انعطاف نشان می­دهند.

● « تاریخچه »:

پراگماتیسم «فلسفه ای » است که اول بار در آمریکا پدید آمد و در تفکر و حیات عقلی این سرزمین تاثیر زیادی بر جای گذاشت. این فلسفه در اواخ قرن نوزدهم با متفکرانی نظیر«ویلیام جیمز» و «جان دیوید » به ظهور رسید. به نظر این متفکران، پراگماتیسم انقلابی است علیه « ایده آلیسم »و «آرمان گرایی » کاوشهای عقلی محض که هیچ فایده‌ای برای انسان ندارد، در حالی که فلسفه پراگماتیسم، روشی است درحل مسائل عقلی که می‌تواند در سیر ترقی انسان بسیار سودمند باشد.

« ریچارد روتی» فیلسوف آمریکایی، به سنت فلسفی پراگماتیسم آمریکایی تعلق داشت. ولی این فلسفه در کشور انگلستان با اقبال بیشتری مواجه شد و معروف است مبنای فلسفی آموزش وپرورش انگلستان شده‌است.مثلاً دین از نظر فلسفه مدرن جای بحث ندارد چون علمی نیست ولی پراگماتیسم آن رابا توجه به کاربردش که فوایدی هم برای بشر دارد(اخلاقی، اجتماعی و غیره)، می‌پذیرد.

● « فلسفه پراگماتیسم »:

واژه پراگماتیسم مشتق از لفظ یونانی (pragma) و به معنی عمل است. این واژه اول بار توسط چالرز ساندرزپیرس (Charles sanders pierce)، منطق دان آمریکائی به کار برده شد. مقصود او از به کاربردن این واژه، روشی برای حل کردن و ارزشیابی مسائل عقلی بود. اما به تدریج معنای پراگماتیسم تغییر کرد.اکنون، پراگماتیسم به نظریه‌ای مبدل شده که می‌گوید: حقیقت، چیزی است که از دیدگاه انسان، خوب باشد. به سخن دیگر، پراگماتیسم یعنی اینکه درباره هر نظریه یا آموزه‌ای باید بر پایه نتایجی که از آن به دست می‌آید، داوری کرد. به نظر پراگماتیست‌ها، اگر عقیده‌ای به نتیجه خوب و کار آمد برای انسان بیانجامد، باید آن را حقیقی قلمداد کرد. حقیقت چیزی نیست که مستقل و مجرد از انسان وجود داشته باشد.تا قبل از این، نظریه اصلی و رایج درباره حقیقت این بود که حقیقت امری است جدا از انسان؛ چه کسی آن را بشناسد، چه نشناسد.

اما پراگماتیسم قائل به این شد که حقیقت امر جدایی از انسان نیست؛ بلکه تنها دلیل برای اینکه یک نظر درست و حقیقی است و یک نظر، باطل و خطا، این است که اولی در عمل به درد انسان بخورد و برای او کارآمد و موثر باشد و دیگری چنین نباشد. به این ترتیب، معنای صدق قضیه در پراگماتیسم تغییر یافت. صدق هر گزاره، فقط توسط نتایج عملی آن سنجیده می‌شود نه در مقایسه با واقعیت خارجی. یک فکر یا عقیده تا وقتی که فقط عقیده‌است، به خودی خود نه صحیح است و نه غلط؛ بلکه فقط در جریان آزمایش و کاربرد عملی آن است که برحسب نتایجی که از آن نظر گرفته می‌شود، صادق یا کاذب می‌شود.

مثلاً « دین» از نظر« فلسفه ی مدرن » جای بحث ندارد چون «علمی» نیست ولی پراگماتیسم آن را با توجه به کاربردش که فوایدی هم برای بشر دارد (اخلاقی، اجتماعی و غیره)، می‌پذیرد.در نظر « مکتب پراگماتیسم» ، افکار و عقاید همچون ابزارهایی هستند برای حل مسائل و مشکلات بشر؛ تا زمانی که اثر مفیدی دارند، صحیح و حقیقی اند و پس از آن غلط و خطا می‌شوند. به این ترتیب عقیده‌ای ممکن است مدتی به کار آید و موثر شود و از این رو فعلا حقیقی است؛ لیکن بعدا ممکن است نتایج رضایت بخش نداشته باشد و آن موقع، به نظریه‌ای باطل و خطا تبدیل می‌گردد.

بنابراین، حقیقت چیزی ساکن و تغییر ناپذیر نیست؛ بلکه با گذشت زمان، توسعه و تحول می‌یابد. آنچه در حال حاضر صادق است، ممکن است در آینده صادق نباشد؛ زیرا در آینده، افکار و نظریات دیگری بر حسب شرایط و اوضاع جدید، حقیقی شده و متداول می‌گردند. تمام امور تابع نتایج است و بنابر این، حق امری است نسبی؛ یعنی وابسته به زمان، مکان و مرحله معینی از علم و تاریخ است.ما هیچ زمان به حقیقت مطلق نخواهیم رسید. زیرا علم ما، مسائل ما و مشکلات ما همیشه در حال تغییر است و در هر مرحله، حقیقت، آن چیزی خواهد بود که ما را قادر می‌سازد تا به نحو رضایت بخش، مسائل و مشکلات جاری آن زمان را بررسی و حل کنیم

●برای داشتن اطلاعات میتوانید به پانویس ومنابع آن به « ویکی پدیا » مراجعه بفرمائید:

با تفاضیل ذکر شده از یک شاخه از فلسفه در مییابیم که شاخه های فکری واندیشه ای که درعلوم فلسفه ومنطق ودریگر علوم که هریک به گونه وروش و شیوه خود تفکری تازه را به انسان میدهد وطرفدارانی را نیز جذب خود کرده است میتواند به نوبه ی خود در نوع پندار آدمیان نیز شیوه ها وروشهای متعدد فکری را نیز بوجود بیآورد که همین تفاوتها وتناقص ها و اختلافات فکری را در بین مردمان ایجاد مینماید آنکه « ایده آلیسم »را مکتب اندیشه خویش قرار میدهد با او که « پراگماسیسم » را میپذیرد درجدال فکریست وهریک دیگری را نفی مینماید . حال بسیارند افرادی که بدون آنکه به هریک ازاین شاخه های فلسفی, وابستگی یا حتی آشنائی علمی داشته باشند در زندگی عادی ودر ذهن وپندار خود فردی « رئالیسم» یا« آیده الیسم »یا « پراگماسیسم » است و همواره برای عملکرد زندگی خود روش هائی مطابق با این مکتب ها را میگزیند ودر میانه روی و یا تند روی, با یا بدون واقعیت های عینی با شکلهای مختلف فکری چون سود جوئی ومنفعت طلبی یا امثال این زندگی خود را پیش میبرد .

*ـ اگر پنداری توان پیش بردن ما را نداشته باشد همان ِبَّه که زودتر رهایش کنیم . ارد بزرگ

در فرگردهای گذشته نیز بسیار ازانواع آدمیان صحبت شد ونمونه های فکری با عملکردهای درست وغلطی در زندگی تماما سعی براین داشته ام که با واقعیت گرائی وبینشی درست به این امر پرداخته واصرار بورزم که با وجود هریک از مکاتب مختلف فکری انسان بیش از هرچیز نیازمند این است که خود شخصی وفکری وپندارهای خود را به رشد برساند تا قادر باشد برای اندیشه های خود یا مکتبی را برگزیند یا عملکردی درست را در زندگی پیگیر شده وحداقل از دیدگاه یک روشنفکر به دنیا وجامعه وملت وکشور وجهان بنگرد چراکه یک انسان روشن بین وروشنفکر بسیار بهتر میتواند در زندگی خود ودیگران اثر وسودی مثبت داشته باشد تا کسی که به کمترین علوم دانشی در زندگی رضایت میدهد ودر مشکلات وفشارهای زندگی دچار هزاران سوالی میشود که برای رفع مشکلات خود اورا دچار مشکلات عدیده میکند ومتاسفانه آنتکه هیچ روشن بینی فکری درستی ندارد وبه افکار عام خود را راضی میبیند در داشتن مشکلات خود نیز پرسیدن وسوال کردن و چاره جوئی از دیگران را گناه کبیره تصور میکند ویا از نظرخواهی درمورد زندگی خود از دیگران سرباز میزند درصورتی که روشنفکر حتی اگر در مورد مشکلی ومشکلاتی راه و چاره ای نیز داشته باشد که نیاز به پرسش نداشته باشد باز می پرسد وتلاش میکند دیدگاههای دیگران را نیز بر نوع مشکلی بداند شاید که چاره راه بهتری را دراین میان بدست بیاورد .

بی خبر:از « فرزانه شیدا» ____

افسردگی های مرا یارا,بیـاد مـن مَـیار

پای پیاده میروم , اما تو بـر اسبی سوار

آسـوده راهت میروی, اما شکایت میکنی

پس من چه گویم جان من از قلب دائم بیقرار؟!

یارا دل افـسرده ام دارد, شکایت بیشمار

هرگز نشـد,دراوج غـم, گرددکسی با سینـه یار

صحرا به صحرا, دربدر , تنها ,بدون همسفر

منهم که تنها میروم, بی یاور بی غمگسار

در کام من ای بی خبر ,گر زندگی طعمی نهاد

جز مزه زهری نبود زهری ز لخی ناگوار

خشم جهان را دیده امبا ظلم جور و قهراو

اکنون ز عمق سینه ام دارم زدنیاانزجار!

جز آتش ـشمی نبود یا یک جهنم بر دلم

آنرا که تو در قلب خود نامش نهادی "روزگار"!!

دیوانه ای خواهم شـدن گر یاد ایـن دنیا کنـم

ای بی خبر از حال ما ، lا را به حال خود گذار

____16آبانماه 1362 از « فرزانه شیدا» ____

درواقع برای یک روشنفکر مسئله ی پنهان کردن زندگی خود از دیگران معنا ندارد چراکه چیزی برای پنهان کردن ندارد که از گفتن |آن سرباز زند ولزومی نیست که در تعریف بخشی از زندگی خود برای یافتن چاره ای در مشکلی یا شناخت نمونه های فکری از افرادی تمامی ریشه وبن وزیر وبم زندگی خود را در دست دیگری نهاده وحتی به گفتن غمهائی بپردازد که شاید مایل نیست از آن با همگان سخن بگوید والبته میدانیم که بزرگان واندیشمندان عالم در زندگینامه ی خود چه خود آنرا نوشته چه دیگران همواره فقر وثروت ویا مشکلات واندوه وغصه ها وشادیها عشق و شکستها ی او در زندگی نیز نوشته شده است وخود این نمونه ای برای آن است که خواننده ی این زندگینامه بداند که چنین شخصی که امروزه بعنوان شخص بزرگی دردنیا شناخته شده است همواره از روز تولد در پر قو نبوده است وبسیاری از آنان سختی ها ومشقاتی را در زندگی داشته اندت که بسیاری ازما نمونه ای کوچک از انرا هم نداشته ایم درنتیجه پر واضح است که ما انسانها در زندگی خود از کمترینموقعیتها میتوتنیم استفاده کنیم تا روزی چون این اشخاص بزرگ نامی برای خود درجهان داشته باشیم وپندارهای ما نه درشکل رویا ها وآرزوهائی باشند که قصد رسیدن به آنها را داریم بلکه پندارها وباورهائی باشند که حتما باید دبه آن برسیم ومسلم است که رسیدن به هدفی در زندگی همواره درپی خود تجربیات بیشماری را به همراه خواهد داشت که قدمهای بعدی ما را استوارتر ورسیدن به اهداف دیگر ما را قدرت بیشتری میبخشد . وتا جائی که پندارهای پلید یا زشت وناروا را در ذهن واندیشه ی خود جایگزین نکرده باشیم میتوانیم بر برحق بودن راه خود امیدوار باشیم وحکمت جهان وزندگی خویش را به گونه ای مناسب آموخته خود حمکتی را درپندارو باور خود بپذیریم که در راستای آن قادر باشیم به راه حق ودرست گام نهاده وزندگی خود ودیگران را تحولی ببخشیم .

*- پندارهای پلید چاه های ژرفی ست که تشنه خردمندان است . ارد بزرگ

چرا که تحول هرآنچه باشد حتی اگر جنبه ی شخصی در نهاد وذهن ما داشته باشد باز همچنان تحول محسوب میشود که یاور ما در زندگی ما خواهد بودچراکه نوع پندارهائی که بدنبال موفقیتی مثبت باشد وباورهائی که در آن خود را درزندگی نیوری حرکت بخشیم وبه خود سازی خود وزندگی خود بپزدازیم هرگز نمیتواند پندارو باوری غلط باشد زیرا خود براین تصمیم هستیم که جز راه صواب وبرحق به راهی کشیده نشویم که مایل به رفتن به آن نیستیم وکسی که اینگونه عقیده ای را در زندگی مبنای گامهای خود بداند ودر پندار خویش تنها خواهان خوبی های زندگی ودوری از بیراهه ها باشد انقدر درزندگی خویش دقیق وفکور وروشن دیده هست که راه تازه ای را چون برسر راه خویش ببیندبدون حساب وبدون بررسی وجستجو وشناخت آن کام در آن نگذارد وبه بیراهه ها کشیده نشود باامید اینکه روح وفکر واندیشه وپندار ما سرشار از خوبی ها بوده خواهان جهانی ددر آرامش وصلح وخوشبختی باشیم وهمواره در جهت آن از درون خانه تا محله واجتماع خود کوشا باشیم.

*- واژه ها سرشار از پندارهاست ارزش آنها همپای زندگی است . ارد بزرگ

*- پندار و دیدمان بر روشنایی باشد و راستی ، بدینگونه راه های آینده ، روشن است و هموار . ارد بزرگ

*- آنکه می گوید همه چیز خوب است و بدی وجود ندارد با کسی که همه چیز را اهریمنی می پندارد تفاوتی ندارد . برآیند چنین افکار سخیفی به چاه نیستی گرفتار آمدن است تنها کسانی خوبی را خوب می بینند که بدی و اهریمن را باور داشته باشند و از آن پرهیز کنند . ارد بزرگ

*- آنکه برای وجود خویش ارزشی نمی پندارد ، شان و فر کسی را نگه نمی دارد . ارد بزرگ

*- بزرگترین نابکاری آن است که بپنداریم برای آنکه برترین باشیم باید دست به ویرانگری چهره دیگران بزنیم . ارد بزرگ

*- ریگهای ساحل خرد ، نشیمنگاه پندارهای پاک و شبانه توست . ارد بزرگ

*- رویا پردازی که عملگرا هم باشد می تواند سرچشمه دگرگونی های بسیار گردد . ارد بزرگ

پندار های خواب و بیداری ما اگر ادامه یابند کم کم ساخته خواهند شد . ارد بزرگ

*- پندارهای پلید چاه های ژرفی ست که تشنه خردمندان است . ارد بزرگ

*-پندار های پاک در دل و روان آزادگان آشیانه دارد . ارد بزرگ

¤¤¤ پایان فرگرد پندار ¤¤¤

¤¤¤ به قلم فرزانه شیدا¤¤¤


ماخذ :

http://b4armannameh.blogspot.com/2010/01/blog-post_31.html

۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

یک غزل عاشقانه از فهیمه صفاریه

می خواهم از تو شعر بگویم نمی شود

راهی به سوی قلب تو جویم نمی شود

حوای عشق هستم و تو آدم نمی شوی ... !!

خواهم که سیب عشق نبویم نمی شود

سویت مدام این دل من پرسه می زند

خواهم ز عشق دست بشویم نمی شود

نالم مدام در غم هجرانت ای عزیز...

خواهم که راز دل به تو گویم نمی شود

من مرغ سرکشی که به دام تو بی دانه آمدم

خواهم که باز بال گشایم نمی شود

فهیمه صفاریه
http://yaldayepaeezi.blogfa.com/post-4.aspx

ده عاشقانه آرام و زیبا از فهیمه صفاریه

۱)

امشب

تمام راههاي عاشقي را

براي در آغوش کشيدنت

قرق کرده ام

از بيراهه مرو .



۲)

به همه کس قول عشقت را داده اي .

در تقسيم بندي يارانه مهربانيت

من

در کدامين خوشه

جاي گرفته ام .



۳ )

کوهها به هم نمي رسند ، آدم ها به هم مي رسند

و من

به احترام اين ضرب المثل

تيشه بر دست

کوه غرورم را شکسته هم

تا

به تو برسم .



۴ )

چنديست شعرهايم

آبستن عشق تو شده است .

نگاهم که مي کني

شعري در من جان مي گيرد .



۵ )

سپيد يا سياه

فرقي نمي کند

بي حضور سبزت

سپيدهاي عاشقانه هم را

با خودکار سياه مي نويسم

تا عمري

عزادار

نبودنت باشند .





۶ )

از من مپرس چندمين روز محرم است

وقتي هرروز

در نينواي دلت

قلبم

شهيد عشق مي شود .





۷ )

چنديست

دست به سينه راه مي روم

نمي خواهم کسي

يادگاري تو را

بر روي قلبم ببيند .



۸ )

شير يا خط ؟

تقلب نکن !

به هر حال

من عاشقت هستم .





۹ )



هر روز

مرا

با هجوم خيالت

نبردي دوباره است .

آتش بس را بپذير

نمي خواهم شهيد قلبم شوي .



۱۰ )

چلچراغ يادت

به نور شمعي بدل شده

که همگان سعي در خاموشي آن دارند .

در سال اصلاح الگوي مصرف

من

به يک - دوستت دارم – تو

قانعم ...


فهیمه صفاریه
http://www.abitarinpanjere.blogfa.com

۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

شیره و عصاره واژه ها



تاریخ بشر پر است از انسانهای هوشمند و اهل فکر و تدبیر ، اما تنها عده معدودی از آنها نامشان و گفتارشان برای آیندگان باقی می ماند . در طول تاریخ باشکوه ایران هزاران هزار اندیشمند و متفکر بروز و ظهور یافته اند اما تنها امروز به پند های کوتاه دو نفر بر می خوریم بزرگمهر و ارد بزرگ .
نقل قول هاو جملات کوتاه و مختصر ، هوداران بسیاری در سرتاسر گیتی دارد . هزاران جمله کوتاه به زبانهای گوناگون ترجمه شده و مردم حاصل تجربیات بشری را اینگونه کسب می کنند سخنان ارد بزرگ و بزرگمهر حاصل و چکیده فرهنگ آریایی مردم کشورمان ایران است که امروز مورد استقبال جهانیان قرار گرفته است .
البته ایران ما آموزگاران بسیاری در عرصه شعر داشته است که پندها گفته اند بزرگترین شان حکیم فردوسی است سعدی ، خیام ، مولوی و ... نیز بوده اند همه آنها درد آموزش و انتقال تجربه را داشته اند .
اما مشخصه پند ها و سخنان حکیمانه ، اختصار و اعجاز در کلام است . این خلاصه گی شهد و عصار واژه ها را به نمایش می گذارد در این واژه های طلایی می توان فلسفه ، روانشناسی ، جامعه شناسی و  ... را دید .
امروز از سخنان حکیمانه ارد بزرگ ، بزرگمهر ، فریدریش نیچه ، جبران خلیل جبران ، فردوسی ، نادر شاه افشار ، گوته ، بودا ، کنفوسیوس ، ناپلئون بناپارت و ... بیشترین استقبال عمومی را به همراه داشته است .


نکته جالب : در مورد بزرگمهر و ارد بزرگ چند نکته قابل توجه وجود دارد . دو ستون سخنان پند آموز ایران هر دو از شمال خراسان هستند بزرگمهر و ارد بزرگ ریشه در شهرهای باستانی مرو و شیروان دارند ، هر دو در نام خویش کلمه بزرگ را دارند و بین مهر و ارد شباهت جالبی وجود دارد هر دو ریشه پهلوی دارند و سه حرفی هستند. آیا این همه شباهت و نزدیکی اتفاقی است ؟



تینا حقوقی
http://bufsystem.persianblog.ir





پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان