تارنگار تاریخ ولاشان
به سال 1300 جلیل شهناز ، در شهر اصفهان چشم به جهان گشود ، پدرش علاقه وافری به موسیقی سنتی ایران داشت و هر روز منزلش محفلی گرم برای دوستداران این هنر بود . پسر دیگرش حسین شهناز تار را بس دل انگیز می نواخت ، پدر از همان اوان کودکی مشوق او در یاد گرفتن و نواختن این ساز اصیل ایرانی گردید ، و به همین سبب جلیل را بدست برادرش حسین سپرد تا او را با نوای ساز آشنا کند ، از این زمان ، جلیل بود و حسین و تار که لحظه ای این سه دلداده از یکدیگر جدا نبودند هر وقت حسین کاسه تار را در آغوش می گرفت و می نواخت ، جلیل از کنار او دور نمی شد و چون دلداده یی شیدا به پنجه های سحار او می نگریست و در پیچ و تاب نوای آن خواسته های کودکی خود را جستجو میکرد و عطش خود را فرو می نشاند
ایام کودکی سپری شد و دوران جوانی فرا رسید ، هر روز جلیل از مدرسه باز می گشت یکسر به نزد برادر آمده با لحن کودکانه از او می خواست که تار بنوازد و حسین هم سخاوتمندانه هر چه داشت در طبق اخلاص نهاده و به او می آموخت
جلیل پس از چندی به تهران آمد و به رادیو راه یافت و در ارکسترهای مختلف این دستگاه شرکت جست و پس از مدتی در برنامه " گلها " شرکت و یکی از بهترین سلیست های آن گردید .
جلیل شهناز علاوه بر نواختن " تار " که ساز اختصاصی وی می باشد با نواختن " ویولون " ، " سنتور " ، " ضرب " نیز آشنایی کامل دارد و آنها را بسیار دلنشین می نوازد ، نواخته ها و آثار شهناز در موسیقی ایران به خصوص گلها از آثار بزرگ و ممتاز موسیقی ایران است
http://www.amirworld.com/Naamavaran.htm
در سرزمین هرز سرشاخه های سبز نمی روید . حمید مصدق
باید دنبال شادی ها گشت ولی غمها خودشان ما را پیدا می کنند . فردریش نیچه
زمین نیز مانند ما در جستجوی خوراک است و از این مردم میخورد و میآشامد . ابوالعلاء معری
با تقوی و خوبی میتوان سعادت آفرید . زنون
برای شب پیری در روز جوانی چراغی باید تهیه کرد . پلوتارک
هرگز فرصت گفتن « دوستت دارم » را از دست مده . براون
امید با مرگ هم به گور نمی رود . شیلر
خردورزان همیشه به راه آزادگان و راستان می روند . بزرگمهر
آنکه دیگران را ابزار پرش خویش می سازد ، تنها خواهد ماند . ارد بزرگ
طبیعت با آغوشی باز و دستانی گرم ، از ما استقبال کرده و می خواهد که از زیبایی اش لذت بریم.چرا انسان باید آنچه در طبیعت ساخته شده است را از بین برد ؟. جبران خلیل جبران
نظرات