دو سروده از شاعر معاصر ابوالفضل داد وفرزانه شیدا


دو سروده از شاعر معاصر ابوالفضل داد وفرزانه شیدا


سروده ی شاعر معاصر ابوالفضل داد:

●● شما چطور؟!●●


من خسته از زمين و زمانم ، شما چطور ؟!

آغوش غم شبيـه كمانم ، شما چطور ؟!

ديگــر تكان نمي خورد اين پـاي تشنـه ام

دستي شكسته كوزه ي جانم ، شما چطور ؟!

ديشب بـه جان خود ، همه دشمن نموده ام

از اينكه سخـت طالب نانم ، شما چطور ؟!

گـاهــي خوشم به قهوه و يك چاي ميوه اي



گاهــي به آب هم نگرانم ، شما چطور ؟!


ديگــــر شبيه ِ مُرده سر ِ سفره مـــي روم


تنها به چشم ساده جوانم ، شما چطور ؟!


اصـلا ً دلـي بـه فكــرت ِ دادا نمـي تـپــد


از نـو اسيـر ِ خط ّ و زبانم ، شما چطور ؟!


شاعر : دادا

»»»««««««

●● ماهم همینطور! ●●

تو زار وخسته ای ...ما هم همينطور!
تن و ُ این قلب ِ*آگاهم *، همینطور!
غزل را گریه کردی چون شبی چند
منم در گاه و بی گاهم ... همینطور!
شکستی گر کمر در پای بودن
منِ ِ جان داده در *راه م *! همینطور!
ندیدی روشنائی در شب وروز؟!
من ِ افتاده در چاهم همینطور!
به شبها روشنی از مه ندیدی!؟
منِ سر کرده بی* ماهم*همینطور!
مگو دادا که آید روز دیگر
نشد آن کوه غم *کاهم *همینطور!
هنوزم پای این بودن نشستیم
بپای غصه و آهم همینطور!!!

فرزانه شیدا بداهه ی همین حالا
شنبه 11 مهر 1388


شاعران:
ابوالفضل دادا و فرزانه شیدا
از سایت شعرنو:

نظرات

جملات کوتاه مشاهیر جهان

پست‌های پرطرفدار