۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

مناجات سروده ی فرزانه شیدا


مناجات

من خراباتى ومستم به کجاآیم باز
رو بسوی کِه روم ؟ با کِه بگردم دمساز
رقص وشادی بدلم ّمرد , خدایا تو بگو

به چه ساز تو برقصم؟ چه بخوانم آواز؟؟!!


دست رو سوی تو کردم, زغم ودرد ونیاز
پروبالم تو شکستی ، بده بال پرواز
رومگیر ازمنو... تنها مگذارم درغم
چو توئی بر دل افسرده ی عاشق همراز


بار الهی ! زکجا قصه کنم من آغاز
که دلم پرشده و... قصه دراز است دراز
خانه ویرانه ی عشق و دلم آواره ی غم
یاربا ! خانه ی دل را تو دگرباره بساز


دلم از درد وغم عشق به جان آمده باز
اشک غلطان بچکید از رخم ورفت به ناز
بغض غم بسته گلویم.. . شده ام پر فریاد
یار رفته زبرم ! با که بگویم این راز؟؟!!


سوی این خسته نگاهی ز محبت انداز
که گرفتاری من نیست بجز شیب وفراز
همه دم باتو مناجات ودعا غرق به اشک
همه شب باتو به سجاده ی پرمهر نماز


ایزدا دست مرا گیر ورهان ازغم ودرد
یار را سوی من آور

عشق را جاوید ساز

********

۱۳۵۹ - فرزانه شیدا

دوشعر از فرزانه شیدا: ● بد کردی ●●● به پای دل نشستم


دلم را در میان بودن و مردن رها کردی ...تو بد کردی
امیدم را گرفتی از دل و برمن جفا کردی ... تو بد کردی
من از خود هم دگر حتی.... نمی خواهم دگر چیزی
تو اما آمدی ... روحم فنا کردی ... تو بد کردی
نمی پرسم دگر ازتو... چرا با من چنین کردی
فقط این را بدان در حق م یارا خطا کردی ...تو بد کردی
اگر دلبسته ام برتو... نه ا ز تنهائی دل بود
ترا همراه دل کرد....م تو اما دل رها کردی ...تو بد کردی
تو بد کردی تو بد کردی
ف . شیدا
●●●
برا ی بتو رسیدن .... فاصله اگر زیاده
منکه راه افتاده بودم ...با دلی عاشق و ساده

میدونستم راه رفتن ...شباوُ روزائی داره
حالا عمریه براهم ... گرچه با پای پیاده

نمیخواد برام بخونی... قصه های عاشقونه
دل خودش تو راه رفتن ... شعرعاشقی میخونه

آره اینو قلب عاشق ...توی خلوتش میدونه
که اگه تُو راهِ عشقه ... ته جاده، بی نشونه !

باور بتو رسیدن توی رویا هم محاله
همه آرزو یا خوابه همه وهم , و خیاله!

ولی دل چاره نداره ...رفتنش دست خودش نیست...
میره با اینکه میدونه... زندگیش رو به زواله

گریه ها کجا نشستین??? راه اشکامو بگیرین...؟
باز بیاین بروی چهره ... باز پای غمم بمیرین!

آخه دل داره میمره.... بسکه غصه هاش زیاده...
میدونم که بادل من ... شما هم، یه جور اسیرین

من همه بغضای تلخو ... گرچه هر لحظه شکستم
با دلو خواسته قلبم .... عهدای زیادی بستم

بخودم گفتم و گفتم ....راه عاشقی قشنگه
ای خدا کجای کارم ؟! وقتی پای دل نشستم !
حالا توی آینه ی غم ...دوتا چشم زار و خسته ست
توی سینه اش جای اون دل .... طپش دلی شکسته ست

پای دل اگر نشسته .... پاش همه عمرشو داده
هنوزم بپای این دل.... دست وپاش همیشه بسته س

جلو روش یه جاده راهه.... ته جاده تو غباره...
خود قلبمم میدونه .... دیگه اینجا کم میاره!

...توی تنهائیش تو راهه ...توی روزاش بی پناهه....
خوبه تُو خلوت شبهاش.... ستاره « ماهشو» داره
دل ما مگه بخیله!! خوش باشین مردم دنیا...
ای ستاره عاشقی کن با« ماهت » برو تُو ابرا

ما میریم پای پیاده .... آخه رومونم زیاده
میزنیم دل رو به دریا .... یا میریم بسوی صحرا

برا ی بتو رسیدن....فاصله اگر زیاده.... منکه عمری توی راهم .....با دلی عاشق و ساده .
فرزانه شیدا


تحقيقات در دانشگاه آلماني(ارلانگن)-زندگينامه دانشمندان - دانشمند : ابوعلي سينا

زندگينامه دانشمندان - دانشمند : ابوعلي سينا



تحقيقات در دانشگاه آلماني(ارلانگن)

هر ثانيه که مي گذرد تحقيقات علمي در مراکز علمي جهان ( غير کليشه اي)


زير نظر اسا تيد عالم و دانشمند و دانشجويان برجسته و متفکر کشفيات بي نظيري

مي نمايند که خبر از پيوند واقعي انسان با طبيعت بکر اطراف خود دارد ..

و هر گز از روي تعصب غلط به انکار چيزي نمي پردازند ..

اين دانش از روز نخستدرگير چنين وضعي بوده و امروزه با پيشرفت دانش بشري

سرعت مافوق تصوري گر فته است ..

من به همه ي افراد سالم و بيمار ( در سنين مختلف) اخطار !

و اعلام ميدارم تا وقت حيات برايتان است کمي براي سلامت روان وجسم
خود هم قدم برداريد ...

بازي با خود را کنار بگذاريد و خود را بعناوين ساختگي وجعلي گول نزنيد

و پيرو علم ودانش حقيقي باشيد نه راه نجات فريبنده و ظاهري ..

من در ادامه اين مطلب در آخر همين بخش نظر شما را به تحقيقات بسيار با ارزش همين

مراکز معتبر علمي در مورد (بيماران قلبي) و عروقي قرار ميدهم ...

بد نيست کمي زحمت کشيده و بررسي و مطالعه نمائيد ..اينجا دکان نيست !

اين سخنان هم داستان ! بلکه راه واقعي زندگي ( اگر انديشه کنيد)

اين مرکز تحقيقاتي به اثبات رسانده است که از مواد طبيعي اطراف خود با اصول علمي

بررسي شده چگونه داروئي تهيه کنيد تا بدست چاقوي جراحي گر فتار نشده

و قلب و عروق خود را باز سازي کنيد ..

بايد طب حاشيه را جدي گرفت و اهرم اطمينان خاطر را بر اين محور استوار کرد

و نام آن را از حاشيه به (طب طبيعي) تغيير دادو طب کلاسيک را

( طب شيميا ئي) دانست


و در جاي حساس و از روي ناچاري زماني استفاده کرد نه در هر حالو در مراکز علمي

که تعصب گرا نيستند طب سنتي ( طب طبيعي) را مورد تحقيق دقيق قرار داد

و از هر انديشه ايدر تکامل آن سود جست

( واز فکر دکان و تجارت در سلامت بشر خارج شد)

حتما اين مطلب را از قسمت زيرين اين صفحه مطالعه کنيد

دانشگاه ارلانگن به نشاني :

( http://www.uni-erlangen.org )

در منطقه ي باواري ا ، ( University of Erlangen )

لازم به توضيح استکه ؛ دانشگاه ارلانگندر شمال شرق کشور آلمان واقع است .

ابو علي سينا دانشمند و پايه گذار علم پزشکي .. در زمينه طب گياهي و زنبور در ماني

تحقيقات و تجارب ارزشمند و مفيدي بر جاي گذارده است


* زندگينامه : ابوعلي سينا

هنگام سفر فقط يادداشت ها و رساله هاي کوچک مي نوشت





از ميان تاليفات ابن سينا ،‌ شفا در فلسفه و قانون در طب شهرتي جهاني يافته است .

کتاب شفا در هجده جلد در بخش هاي علوم و فلسفه ، يعني منطق ، رياضي ، طبيعيات و الاهيات

نوشته شده است .

منطق شفا امروز نيز همچنان به عنوان يکي از معتبرترين کتب منطق مطرح است و طبيعيات

و الاهيات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . کتاب قانون در طب در هفت جلد نيز که تا قرن ها

از مهمترين کتب طبي به شمار مي رفت .

شامل مطالبي درباره قوانين کلي طب ، دواهاي ترکيبي و غير ترکيبي و امراض مختلف مي باشد .

اين کتاب در قرن دوازدهم ميلادي همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهاي لاتين و تا امروز

به زبان هاي انگليسي ، فرانسوي و آلماني و ايراني نيز ترجمه شده است و به عنوان متن

درسي طبي در پوهنتون هاي اروپايي تا سال 1650 ميلادي به عوض آثارجالينوس

و موندينو در دانشگاه هايLavain و Monpellier تدريس ميشد. ابن سينا در

زمينه هاي مختلف علمي نيز اقداماتي ارزنده به عمل آورده است .
او اقليدس را ترجمه کرد .

رصدهاي نجومي را به عمل درآورد و در زمينه حرکت ، نيرو ، فضاي بي هوا ( خلا ) ، نور

، حرارت تحقيقات ابتکاري داشت . رساله وي درباره معادن و مواد معدني تا قرن سيزدهم

در اروپا مهمترين مرجع علم زمين شناسي بود .
درباره اين رساله فيگينه در کتاب دانشمندان

قرون وسطي چنين آورده است : ابن سينا رساله اي دارد که اسم لاتين آن چنين است :

De Conglutineation Lagibum .

در اين رساله فصلي است به نام اصل کوه ها که بسيار جالب توجه است .

در آنجا ابن سينا مي گويد : ممکن است کوه ها به دو علت به وجود آمده باشند .

يکي برآمدن قشر زمين . چنان که در زمين لرزه هاي سخت واقع مي شود و ديگر جريان آب

که براي يافتن مجرا ، سبب حفر دره ها و در عين حال سبب برجستگي زمين مي شود .

زيرا بعضي از زمين ها نرم هستند و بعضي سخت . آب و باد قسمتي را مي برند و قسمتي

را باقي مي گذارند . اين است علت برخي از برجستگي هاي زمين .

يک آزمايش طبيعي و ساده براي سلامتي شمانتايج تحقيقات نشان مي دهد که گريستن،

در کاهش اضطراب مؤثر است. زنان، بيشتر از مردان گريه مي کنند و احساسي که پس

از گريستن به آنها دست مي دهد، همراه با آرامش است. گريه کردن، واکنشي طبيعي است

که به دليل عکس العمل روحي انسان بروز مي کند. همچنين، نشانه تندرستي است.

گريه، فشار خون را پائين مي آورد و سطح ايمني بدن را افزايش مي دهد.

البته همانطور که خنديدن نشانه نشاط و شادابي است ( در چهار چوب معقو لش) گريستن

هم به سبک اصولي و بر خواسته از حالات منطقي دروني ( نه از سر هيجان کاذب )

بلکه به نوعي که سبک بالانه روح را شستشو دهد ...نه قهر آميز که سونامي شود.

زهر زنبور عسل مايعي است تلخ مزه به رنگ روشن داراي وزن مخصوص(1.1313 )
بوي خاص و واکنش اسيدي ، در مجاورت هوا به سرعت خشک ميشود .
زهر زنبور ترکيب بسيار پيچيده اي دارد و دست کم هشت نوع پروتئين

در آن شناسايي شده است
مشخص شده است ترکيبات زهر رنبور عسل مناطق مختلف و نسبت به فصل هاي

مختلف با هم فرق ميکند .

جدول ترکيبات زهر زنبور
تر کيبا ت اصلي زهر زنبور
آ نزيم ها: -فسفو ليپازA2-هيا لورونيداز-اسيد فسفا تاز
پپتيد ها: آپا مين -مليتين- پپتيد MCD -سکا پين -تر تيا پين-آدو لاپين
آ مين هاي بيو ژنيک: هيستا مين - دوپا مين -نوراپي نفرين - لکوترين
اثر درماني زهر زنبور عسل در درمان بيماري MS
( تنظيم شده توسط دکتر عباس ميراب زاده -سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران )
Multiple Sclerosis - بيماري با علت نامعلوم مي باشد در اين بيماري قسمتهايي

از رشته هاي عصبي در سيستم عصبي مرکزي به واسطه خطا در فعاليت سيستم ايمني بدن
بيمار دچار التهاب و تخريب پوشش ميلين و جراحت اکسون شده و در نهايت آسيب ميبيند .
بيمار و پزشک هيچ گونه پيش بيني از آينده بيماري ندارند و داروهاي عرضه شده :
( Interferon B-1a - Interferon B-1b <>

در بسياري از موارد نمي تواند بيماري را درمان کند .
(( زنبور در ماني درجهان ...ارجمندي))
( تجر به بنده مي گويد ميتواند ولي اصولي را بايد در تکميل در مان مورد استفاده قرار داد)
استفاده از زهر زنبور عسل يکي از روش هاي جايگزين و مناسب براتي در مان اين بيماري است .
با توجه به جد ول تر کيبا ت زهر زنبور Melittin که 50 % وزن خشک زهر را تشکيل ميدهد
يکي از مهم ترين مواد ضد التهاب ( 100 برابر قويتر از Hydrocortisol ) است .
Adolapin ماده ديگر موجود در زهر مي باشد که از طريق مهار فعاليت آنزيم
‍‍Cyclooxygenase
باعث اثر ضد التهابي و ضد درد مي شود .
Apamin از تشکيل Complement C3
جلوگيري ميکند و کانال هاي پتاسيمي وابسته به کلسيم را بلوکه مي کند
و به همين دليل انتقال عصبي را تشديد ميکند .
آنزيم Hyaluronidase نيز Scar
تشکيل شده در بيماران ام اس را از بين مي برد در دنيا تعداد قابل توجهي از
بيماران MS فلج شده با زنبور درماني صحت کامل خود را باز يافتند .

در سال 1997 ميلادي انجمن MS امريکا مبلغ 250000 دلار
در اختيار دکتر Beltani
رئيس بخش ايمونولوژي دانشگاه Georgetown
آمريکا قرار داد تا در مورد تاثير زهر زنبور
روي بيماران مبتلا به MS تحقيق نمايد تحقيقات نشان داد
که در 60 % بيماران سبب بهبودي بيماران شده است .
اثر درماني زهر زنبور عسل در درمان بيماريهاي رماتيسمي
دانشگاه علوم پزشکي مشهد
باتوجه به تحقيقات جديد در خارج کشور و نوشته هاي طب سنتي مبني براثردرماني
زهر زنبورعسل

در درمان بيماريهاي رماتيسمي و بدليل کمبود اطلاعات منتشر شده دراين زمينه
ونگراني پزشکان متخصص روماتولوژي بعلت اثرات نامطلوب و يا بي اثر بودن نسبي
داروهاي فعلي دربرخي از بيماران و عدم انجام اين تحقيق درايران برآن شديم
تا پژوهشي درمورد اثردرماني زهرزنبور عسل
در درمان بيماري هاي رماتيسمي بعمل آوريم .

موادموثري ازجمله مليتين در زهر زنبور عسل وجود دارد که ميتواند
در درمان بيماريهاي رماتيسمي موثر باشد.
نظر به اينکه استفاده مستقيم ازنيش زنبور عسل ممکنست واکنش‌هاي آلرژيک و
حتي شوک آنافيلاکتيک و حتي مرگ ايجاد نمايدلذا از زهر زنبور عسل فرآورده داروئي درابتدا
بصورت پماد جلدي و سپس قرص‌هاي خوراکي ساخته و دردرمان بيماريهاي روماتيسمي
مورداستفاده واقع خواهدشد
**************************************************
از خوردن چاي سبز غفلت نورزيد
اين گياه معجزه گر است با زنبور درمانيشکل مصرف براي اثر گذاري

روي بيماران MSتنها از اين مرجع مي توانيد بدست بيا وريد ..
که با هر شکل مصرف متفاوت و بسيار اثر گذاراين گياه به همراه

گياهان و مواد ديگر به صورت
خاص اثرات بي نظيري را خواهد داشت.



** آناتومي بدن انسان از کتاب قانون ابو علي سينا

ابن سينا (شيخ الرئيس ابو علي سينا) يا پور سينا

زنبور درمانگرhttp://beehoney.blogtak.com/
شماره هاي تماس شما با من در تمام ساعات شبانه روز(24 ساعته)

مختص بيماران ويزيت شده.
1- (09139416483)


2-(09371301164)

3-(09359489500)

پيام مادر واقعي (کوه) به ما انسانهااو مي گويد:
فرزندانم من شما را زاده ام و دردامن خود پرورانده ام ؛
بخاطر نداريد که چگونه متولد شديد ..روز تولد شماآغاز زندگي نويني در جهان بود .
.شما را از هر گزندي مصون داشتم و رنج کودکي و بازيگوشي شما را بر خود هموار کردم ..
نوجوان شديد به کلاس درسي که تنها معلم و استادش بودم ..درس فراگر فتيد...
و چه تجربه ها که آموختيد ...و جوان رشيدي شديد ...شما را روانه دانشگاه روزگار کردم
..تحصيلات خود را هنوز به نيمه نرسانديد که مرا ترک کرديد و از کنارم رفتيد ...
و من از دور نظارگر شما بوده ..ابتدا زياد به من سر ميزديد .
.و لي حال که ميانسالي را مي گذرانيد کمتر مرا ياد مي کنيد ..
و انهم از سر شتابزدگي ..هنوز از حالم جويا نشديد برمي گرديد..
حال آنکه چه اشتباهي ميکنيد ..و چگونه خود را برنج هاي گوناگون مبتلاکرده ايد ..
فرزندانم به خود آييد ..هنوز دير نيست (هنوز دير نيست) دوستتان دارم لطا فت دامن مادر
را فراموش کرديد ..
من صبورم و برکار هاي بي حاصل شما درتعجب..آرامش را به مشتي کاغذ که نام پول
بر آنها گذارديد فروخته ايد ..فرزندانم حال که چنين با خود در ستيز يد ..نمي توانم شما
را بيمار ببينم ..براي درما ن خودبه گنجه مادري خود به دنبال دارو براي درمان مهلک ترين
بيمارهاي خود بگرديد ..
که برايتان ذخيره کردم و هر گز داروئي جاي آنها را پر نخواهد کرد ...شير گواراي و جودم را
که از کودکي در دهانتان جاري ساختم در همه حال و جودتان را سالم خواهد ساخت
چشمه سار هاي دامن مرا از ياد برده ايد ( من مادر واقعي شما هستم)عسل شهد وجود من
( همان شير مادر) براي سلامت شماست از آن بهره مندشويد که
بهترين هديه من براي شماست

وسم زنبورعسل که شايسته ترين داروبر ا ي مهلکترين بيماري شما ..

که در دفتر خاطراتم در گنجه ها ي خانه پدري برايتان ذکر کردم ..فرزندانم نمي توانم شما
را رنجور ببينم هر چند که از من دوري مي کنيد ..بسويم باز گرديد و رازهاي درون مرا
که لازم هست بدانيد کشف کنيدچه حاصل که فريفته بازي هاي کاذب خود گشته ايد و به
موي سپيد خود نظر نمي اندازيد..که دارد دير مي شود...دير دير..!

(نگارش وعکس از اميد ارجمندي)

و تعدادي از فرزندانم هم جهت تخريب صورت زيباي مادر چه جفا ها که بر من روا نمي دارند .
.آنها مرا فقط از سر بازي زندگي چنين زينت مي کنند ...و چون خود آلوده اميال کودکانه مي نمايند
و تعداد ي هم جسد زنده مرا به آرزوي رسيدن به بهشت آتش مي زنند ...ولي من هر گز مهر مادري
را فراموش نکرده و نخواهم کرد ...بسويم باز گرديد و در آغوشم ...بمانيدام

اس(MS)
http://bee1346.parsiblog.com/

بيماران قلبي عروقي توجه کنيد!يک نسخه بي نظير براي گرفتگي رگها
( خود را به تيغ جراحي قلب نسپاريد)البته در موارد نادري شايد لازم باشد ..ولي نه هميشه

***** نترس کليک کن تا بداني:

کلمات کليدي : زنبور درماني، ابو علي سينا، طب حاشيه، بهترين راه درمان بيماري ها، انسانهاي نخستين

از وبلاگ :

زنبور درما ني در جهان به قلم آقای: روح اله ار جمندي (اميد)

http://bee225h.parsiblog.com/

۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

آیا تکرار تاریخ ممکن است از سایت تبیان

مردی مقابل پور سینا ایستاد و گفت : ای خردمند ، به من بگو آیا من هم همانند پدرم در تهی دستی و فقر می میرم ؟ پورسینا تبسمی کرد و گفت : اگر خودت نخواهی ، خیر به آن روی نمی شوی . مرد گفت گویند هر بار ما آینه پدران خویشیم و بر آن راه خواهیم بود .
پور سینا گفت پدر من دارای مال و ثروت فراوان بود اما کسی جز مردم شهرمان او را نمی شناخت . حال من ثروت ندارم اما شهرت بسیار دارم . هر یک مسیر جدا را طی کرده ایم . چرا فکر می کنی همواره باید راه رفته را باز طی کنیم .
مرد نفسی راحت کشید و گفت : همسایه ام چنین گفت .  اگر مرا دلداری نمی دادید قالب تهی می کردم .

پورسینا خندید و در حالی که از او دور می شد گفت احتمالا ترس را از پدر به ارث برده ایی و مرد با خنده می گفت آری آری…
متفکر یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است .
این سخن اندیشمند کشورمان نشان می دهد تکرار تاریخ ممکن نیست . حتی در رویدادهای مشابه ، باز هم کمال و افق بلندتری را می شود دید .



ماخذ :

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=409006





شش سخن از بزرگان


بی خردی اسارت بدنبال دارد .و خرد موجب آزادی و رهایی است . فردوسی خردمند


آزادی متعلق به یک نفر نیست ، مال همه است . اسپنسر


آزادی باجی به مردم نیست ! چرا که مال و داشته آنهاست. ارد بزرگ


هرکس قادر به تملک و ارادۀ نفس خود باشد آزادی حقیقی را به دست آورده است . پرسلیس


آزادی تلاش خردمندانۀ آدمی در جستجوی علت حادثه هاست . هربرت مارکوزه


رهایی و آزادی ، برآیند پرستش خرد است و دانایی . ارد بزرگ







داستان پیرمرد و کوزه آب




داستان پیرمرد و کوزه آب

کلام اول
کسانی که یک عمر به ما گفته اند انزوا تنها راه رسیدن به خداست.
فراموش کرده اند که وسوسه در انزوا خیلی قوی تر است..!
لحظه های درنگ

پیرمرد و کوزه آب

مردی هر روز دو کوزه بزرگ به دو انتهای چوبی می بست،
چوب را روی شانه اش می گذاشت و به خانه اش می برد.
از بدو امر یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک کوچکی در خود داشت
و هربار مرد مسیر خانه اش را می پیمود، نصف آب کوزه می ریخت

مرد مدتها بود اینکار را میکرد کوزه سالم همیشه مغرور بود
و خوشحال از این بابت که کار خود را تمام و کمال انجام می دهد.
اما کوزه کهنه شرمنده بود
زیرا فقط می توانست نصف وظیفه اش را انجام دهد.هر چند می دانست
آن ترک ها حاصل چند سال کار است.
یک روز که پیرمرد که اماده شد که از چاه آب بکشد کوزه کهنه تصمیم
گرفت با او حرف بزند و از او معذرت خواهی کند، و گفت:

تمام این مدت که از من استفاده کردی فقط از نصف حجم من سود بردی
و من از این بابت شرمنده ام،
مرد تبسمی کرد و گفت: وقتی بر میگردیم با دقت به
مسیر نگاه کن کوزه متوجه شد در یک سمت جاده گلها و گیاهان زیادی
روییده اند، مرد گفت: میبینی طبیعت سمت تو چه قدر زیباتر است؟
من می دانستم تو ترک داری تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم
به همین خاطر در سمت تو بذر سبزیجات و گل پخش کردم تا تو هر روز
به آنها آب بدهی و حال که اگر تو ترک نداشتی چه طور می توانستی
این کار را انجام بدهی؟
ما انسانها هر کدام کاستی هایی داریم پس باید به دنبال چیزهایی
باشیم که آن کاستی ها را جبران کند.

دانستنیها
آیا می دانستید..؟
صندلی الکتریکی را یک دندانپزشک اختراع کرد.
خوکها به دلیل فیزیک بدنی قادر به دیدن آسمان نیستند.
در زیمباوه از هر 5 نفر یک نفر مبتلا به بیماری ایدز است.
در هر 13 دقیقه در آمریکا یک کتاب جدید منتشر می شود.
حد متوسط مطالعه کتاب در ایران 3 دقیقه در سال است.
مار می تواند تا نیم ساعت بعد از قطع شدن سرش نیش بزند.
سخن بزرگان

به خاطر بیاور در اوج آسمان ابری نیست، اگر در زندگیت ابریست بدان
به این دلیل است که روحت آنقدر که باید بالا نرفته است.
اگر میخواهی زندگیت را عوض کنی ابتدا باید اندیشهایت را عوض کنی.
مارک فیشر
عشق یک ایمان دائمی است.انسان برای آن ایمان دارد که دارد و برای
آن دوست دارد که دارد و بیش از این دلیلی نیست.
رومن رولان

سوال من جواب تو
- برای داشتن عشقت از چه چیزهایی حاظری بگذری؟
- اگه روزی مادرت از دنیا بره روی سنگ قبرش چی می نویسی؟
- اگه به گذشتت برگردی چیزی رو عوض می کنی؟


شاعرانه
در خواب ناز بودم شبی دیدیم کسی در می زند
در را گشودم روی او دیدم غم است در می زند
ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگی هر شب به من سر می زند



فراتر از یک نگاه

دیدگاهتون در مورد این عکس چیه؟



وبلاگ چهل درجه زیر شب نویسنده: عرشیا
http://shabeirani.persianblog.ir/

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

عشق در نگاه بزرگان - سایت تبیان



عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش می رسد . مادر ترزا

عشق نخستین سبب وجود انسانیست .  وونارگ

عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد .  ارد بزرگ

عشق ما را می کشد تا دوباره حیاتمان بخشد .  شکسپیر

عشق مانند بیماری مسری است که هر چه بیشتر از آن بهراسی زودتر به آن مبتلا میشوی .  شانفور

عشق برای روح عادی یک پیروزی و برای روح بلند یک فداکاریست .  کوستین

عشق هنگامی که شما را می پرورد شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند .  جبران خلیل جبران

عشق برای مرد از احساسات عمیق و غیر ارادی نیست ، بلکه قصد و عقیده است  .  مادام دوژیرادرن

عشق هوس محبوب شدن نزد معشوق است .  زابوتن

عشق نخستین بخش از کتاب مفصل بیوفائی است .  ژرژسان

عشق معجزه ایست . امیل زولا

عشق شیرینی زندگیست .  مارسل تینر

عشق مزیت دو فردیست که دائم سبب رنج و اندوه یکدیگر می شوند  .  سنت بوو

عشق یکنوع تب و حرارت شدید است ..  استاندال

عشق گل کمیابی است .  آندره توریه

عشق حادثه ایست .  کولارن

عشق چیزیست که به هیچ چیز دیگر شباهت ندارد . ریشله

عشق ما را میکشد تا دوباره حیاتمان ببخشد . بوبن

عشق شاه کلیدی است که تمام دهلیزهای قلب را میگشاید . ایوانز

عشق این توانائی را می دهد که بگوئید ، پوزش می خوا هم .  کن بلانچارد

عشق یعنی ترس از دست دادن تو  . مثل ایتالیائی

عشق تاریخچه زندگی است.... اما در زندگی مرد واقعه ای بیش نیست .  مادام دواستال

عشق همیشگی است این ما هستیم که ناپایداریم ،عشق متعهد است مردم عهد شکن، عشق همیشه قابل اعتماد است اما مردم نیستند ..  لئوبوسکالیا

عشق عبارت است از وجود یک روح در دو کالبد. عاملیست که دو تن را مبدل بفرشته ی واحدی می کند . ویکتور هوگو

عشق رمز بزرگیست . افلاطون

عشق تجارت خطرناکیست که همواره به ورشکستگی می انجامد .  شانفور

عشق نبوغ عقل است. توسنل

عشق دردیست که فقط سه دارو دارد: گرسنگی ، انتظار ، انتحار .  کراتس

عشق نمی دانم چیست و نمی دانم چگونه سپری می شود .  مادموازل دوسگوری

عشق دردیست شدیدتر از تمام دردهای دیگر ، زیرا در عین حال روح و قلب و کالبد را رنج می دهد . ولت

عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد و الا معشوق بهانه است . آلفونس کار

عشق ظالمی است که به احدی رحم نمی کند .  کرنی

عشق ، خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی از بقیه ی آدم های معمولی است .  برنارد شاو

عشق چیزیست که بیعقلان را عاقل می کند و عاقلان را عاقلتر می نماید و آن ها را که بیش از اندازه عاقلند را کمی بی قید می سازد .؟

عشق چیزیست که نخست به شما پرو بال می دهد تا بعد بهتر بتواند بدامتان بیندازد .  د. اسمیت

عشق ، عشق می آفریند . عشق ، زندگی می بخشد . زندگی ، رنج به همراه دارد . رنج ، دلشوره می آفریند . دلشوره ، جرات می بخشد . جرات ، اعتماد می آورد . اعتماد ، امید می آفریند . امید ، زندگی می بخشد . زندگی ، عشق به همراه دارد . عشق ، عشق می آفریند .  مارکوس بیکل

عشق خوشبختی است که دو طرف برای هم ایجاد می کنند . ژرژسان



برگرفته از

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=408578






۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

رایزن نخست آژی دهاگ

رایزن نخست آژی دهاگ ( آستیاگ ) آخرین فرمانروای دودمان مادها و پدر بزرگ کورش بزرگ در صبح روز جشن مهرگان سال 540 پیش از میلاد به فرمانروای ایران گفت بهتر آنست گزارشی از کارکردهای دربار ایران به بزرگان و ریش سفیدان مردم داده شود . آژی دهاگ گفت ماه پیش هم همین حرف را زدی و من مواردی را گفتم اما آنچه از یاد برده ایی این است که مردم از من گزارش نمی خواهند آن ها کارهای ما را باید به چشم خویش و در شهرها و روستاها ببینند نه آنکه سخنرانی های ما را بشنوند و کاری نبینند. این سخن آژی دهاگ همانند این سخن ارد بزرگ اندیشمند والامرتبه ایران که می گوید : مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند! آنان دگرگونی و بهروزی زندگی خویش را خواستارند !! . 




برگرفته از
http://hypernews.persianblog.ir/post/5513









سخن بزرگان

وظیفه هنر تجلی ایده هاست. شوپنهاور/
شاهکارها با گذشت زمان کهنه نمی شوند ، این بماند ، در هر زمانی بسته به موقع و مقام جلوه و جمالی دوباره می یابند چنان که گویی به تازگی مطرح شده اند . پرویز یاحقی/
سامان از پس ساختار درست هویدا می گردد . ارد بزرگ/
هنر ، قدرت و توانایی نیست بلکه تسلی خاطر است . توماس مان/
تن به تن آسانی و کاهلی نباید سپرد . کاری باش و از این راه شادی و آسایش فراهم کن . بزرگمهر/
با کسی گفتگو کن که رسیدن به خرد و آگاهی اندیشه اوست نه خویشتن خویش . ارد بزرگ/
آزادی حقیقی آن نیست که هرچه میل داریم انجام بدهیم ، بلکه آن است که آنچه را که حق داریم بکنیم . ویکتور کوزن/
توان خواهی می تواند بر گذشت زمان پیروز شود . فردریش نیچه/
اندیشه و انگاره ای که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است . ارد بزرگ/
هر افتادنی همان برخاستن است. آن کس که به این حقیقت ایمان دارد به راستی خردمند است. ولسوانی/
وقتی انسان آنقدر ثروتمند شد که بتواند هر چه دلش می خواهد بخرد ، می بیند معده اش بیمار است و همه چیز را هضم نمی کند . شاتو بریان/


ماخذ : http://www.cibloggers.com/?p=3606

مغناطیس /مجله ی ادبی هنری هرمس نویسنده : نوبسا



مغناطیس

مجله ادبی هنری گروه تئاتر هرمس

به قلم :نوبسا



- مهره های شطرنج رو دوست دارم،

اما از اینکه هدایت یه لشگر به دست منه، میترسم.

حریفم خوب بازی نمیکنه. شاید چون اون این بازی رو خیلی بهتر از من بلده،

اینطور فکر میکنم.از وزیر خوشم نمیاد اما بهم یاد داده اند که خیلی کارها میتونه بکنه.

حیف که جلوش یه عالم سرباز وایستاده.

تلاش میکنم تا دیرتر مات بشم.

از تموم اینها نمیترسم. از این میترسم که وقتی که مات میشم،

هنوز خیلی از مهره هامو حرکت نداده باشم. خدا کنه آخر این بازی به خیر تموم بشه.

۲- صداش، رفاقت همیشگی رو نداشت. خیلی سخت میشد توش صمیمیت قبل رو پیدا کرد.


چشمهامو که بستم، دورها یه چیزایی دیدم که داشت از من دورتر میشد.

اگه خودش اینطور خواسته، پس حرفی ندارم.

فقط ایکاش خودش رو برای کارهای کوچیک و بی ارزشی که قبلا براش انجام دادم،

مدیون نمیدونست. اون نمیدونه که اگه فکر میکنه مدیون منه

(اگه اینطور فکر میکنه)، شاید برای سکوت من مدیونه.

۳- دوباره رفتم پیش سهراب. وقتی دلم خیلی پر میشه سر از اونجا در میارم.یا نه... وقتی حرف دارم


و کسی نمیشنوه یا نمیخواد بشنوه ، کوله بارم رو بر میدارم.ا

ونجا خوش نمیگذره، اما خوب میگذره. توی اونهمه همهمه،

فرصتی بود تا من هم حرف بزنم.

چقدر دلم میسوخت. چه صبوره ، سنگ سفید سهراب !

۴- آهای ! با توام !برگشت و به من نگاه کرد. دست و پام رو گم کردم.


آخه اون هیچ وقت بر نمیگشت. چرا اینجوری نگاهم میکرد ؟

مگه به من بدهکار نیست ؟

شاید من بهش بدهکارم ؟! اصلا چی میخواستم بگم ؟!

- ببخشید ! مزاحم شدم ... شما کار خودتونو بکنید !

برگشت و رفت و مثل همیشه، کار خودش رو کرد.

و من هنوز یادم نمیاد چرا صداش کردم.

به هرحال... باز صداش میکنم.


****************************پایان
چهارشنبه ٢٥ شهریور ۱۳۸۸ساعت
مغناطیس /مجله ی ادبی هنری هرمس
نویسنده : نوبسا



نگران تنهایی های من نباش رفیق !

خیال میکنی غریبه ام، اما اینجا شهر من است.

توی شهر من، پر از کوچه های پهن و درختهای بلنده

که میشه شبها برحسب اتفاق، یکیشون رو کشف کرد

و توی تاریکی سری چرخوند و قصرهای کوچیک و بزرگش

رو سیاحت کرد.

شهری که میدونم اگه دیر بجنبم، همراه خیلیهای دیگه ،

توش گم میشم و حتی اسمش رو هم فراموش میکنم.باکی نیست ...

به حافظه ام و به خاطراتش اعتماد میکنم

تا تحمل تنهاییها و رنگهای بی قافیه کوچه هاش برام راحتتر بشه.

اما یک روز، شاید یک نفرین ... یا نه ...نفرین، تفریحی بیش نیست

برای خیالی خمیری شاید یک نخواستن...آره ... یک نخواستن ،

هیولاهایی ساختند که حالا کابوس شبهای رخوت و خستگی من شده.

هیولاهایی که از دیدن زخمهای یکدیگر

و ناکار کردن و جویدن همدیگر سیرایی ندارند.شاید زندگی تا بوده واقعا همین بوده.

با همه دیوها و هیولاهایش که حالا انگار از قصه ها دلزده شده اند.

همه چیز انگار از یک نخواستن میاید

.نخواستن برای بیرون رفتن از این شهرفرنگ که دیوارهای طلایی و قشنگش،

روزی برق و جلایی داشت و حالا دیوارهای قهوه ای و زنگار گرفته،

همه طرف ، باقی مانده

و اندک چشمانی که انتظار دیدن چهره ای از دریچه های این شهر فرنگ را

با تمام عمرشان تاخت میزنند.

میگویند ... شهرفرنگی، در گوشه ای از همین شهر، برج میسازد

و به اسم قصر میفروشد به من و شما.باید تا اسم شهرم فراموش نشده

...باید با تمام خورده اراده های باقیمانده ..

.باید راهی به دریچه های این شهرفرنگ پیدا کنم

تا پیش از پرواز، نگاهی از بیرون به این شهر بیندازم

تا لااقل تمام خاطراتم را با مردمان این شهر مرور کرده باشم.

خب... خدا را شکر دیگر غمی نیست....

همه چیز بر وفق مراد است و خوب.گفتم که ...

نگران تنهاییهای من نباش، رفیق !



به قلم : نوبسا

گروه تئاتر هر مس با ارسال متون خود در بخش صحنه ای وخیابانی
به دبیرخانه چهاردهمین جشنواره تئاتر استان تهران
حضور خود را در این جشنواره اعلام نمود
.اما یکی از از نکات قابل توجه باز گشت مجدد جواد اسماعیلی
به جشنواره تئاتر استانی می باشد
.جواد اسماعیلی که چندی پیش از انصراف و عدم حضور
در جشنواره تئاتر استانی خبر داده بود
.این بار قصد دارد تا بعد از وقفه ای چند ساله
باردیگر در این جشنواره شرکت کند
.اما دیگر نکته قابل توجه وبسیار مهم برای این گروه که در حال حاضر نیز
برای تمام اعضای این گروه بسیار مهم می باشد حضور
در ششمین جشنواره سراسری تئاتر ماه است
عضای این گروه در حال حاضر خود را برای مرحله بازبینی
این جشنواره که هفته آینده در تماشاخانه مهر خواهد بود آماده می کنند
.اعضای این گروه با تمرینات مستمر و تغییراتی چند در شیوه اجرایی قصد دارند
تا نمایش کشتی را بصورت کاملا" آماده در مرحله بازبینی
ششمین جشنواره تئاتر ماه ارائه کنند.
سه‌شنبه ٢٤ شهریور ۱۳۸۸

نویسنده : نوبسا
از سایت :مغناطیس
مجله ادبی هنری گروه تئاتر هرمس:
http://www.meqnatis.persianblog.ir

قصه ی حقیقی*( کبوتر*)


چندروزی کبوتری تو ی خونه , بدون آ شیون وآب ودونه


اسیر پنجره های بسته شد
اونقدر زد به شیشه تا خسته شد


نمیدونست راه رفتنش کجاس
از کجا اومده از چپ یا که راست


تا که نزدیک میشدم پر میکشید
خودشو به شیشه های هی میکوبید


اونقدر با غصه چش بهم میدوخت
که دلم بحال اون طفلکی سوخت!


نه آب ودونه میخورد نه میخوابید
نگاهش به شیشه بود با صد امید


هرچی که برا ش می بردم نمیخورد
دیدنش... منو بیادم میآورد


هردومون در آرزوی پرواز
هردومون با زندون غم دمساز


هردومون در آرزوی یه نفس
نفسی براحتی دور از قفس


هردومون بفکر پرکشیدنیم
رفتنو به آسمون رسیدنیم


پشت شیشه ها همه شادی وشور
منو اون از شادی ورهائی دور


شیشه, زندونی واسه جدائیمون
یه قدم فاصله تا رهائیمون


ولی هردومون ز پرواز ناامید , " شیشه ها " اسارتو میدن نوید!


همه جا کبوتر ا توُ آسمون
منو اون , اسیر بازی زمون


سرنوشت اونو به این قفس کشید
طفلکی کبوتر ناز وسفید


منو هم یه جور دیگه زندونی کرد
اسیر خونه ز تنهائی ودرد


عاقبت دلم نیومد کبوتر, بمونه خسته وتنها پشت در


شیشه رو برای اون باز کردم
اونو تشویق واسه پرواز کردم


کبوتر با شادی وشو ر پرید
پرزنون رفت و به آسمون رسید


حالا آخرش بگم :
*خواجه نوری*(رئیس شرکتم درایران*)
انگاری از مرحله خیلی دوری

اون کبوتر توی خونه ی ما بود
تو راه پشت بومه همینجا بود

شایدم درا شده بسته بروش
دلم ا ز« اسارتش» اومد بجوش !

....

این آپارتمان صدتا پنجره , واسه آدما خودش دردسره!


من خودم موندم کدومش بهتره
دیگه وای بحال اون کبوتره!!!

نمیدونم چطوری شده اسیر
حالا واسه هرکاری هم , شده دیر


اینجوری بهت بگم من آقا جون
ته این قصه رو هم خودت بخون:


من اونو از اینجا آزاد کردم !!!
دل ویرونشو آباد کردم

حالا تو بگو مال فلُونی بود , خوب دیگه...
... بچگی وجوونی بود!!!
واسه دادزدن دیگه خیلی دیره
دادنزن ! که دل شادم میگیره !

(( هر پرنده ای برای پروازه))
منکه از کارم شادم , بی اندازه

بزار اون بره به لونه ی خودش
پی زندگی و خونه ی خودش!

((خوبه آدم ترو زندونی کنه؟! ترو توی یک هلُفدونی کنه؟!*))


واسه چی اونو اسیرش میکنین؟؟
طفلی رو از غصه پیرش میکنین؟؟!!


اگه مال کسیه کبوتره , حالا بچه رفته وجاشم تره !

شادیم اینجوری آشوب کردم
ولی آخرش بگم : خوب کردم!!!

فرزانه شیدا/14 مهرماه

پنجشنبه / 1362

وختم قصه:

آقای(* خواجه نوری) رئیس شرکتی که بمدت دوسال در شرکتش

کار می کردم آخرش گفت:

مال من چون نبوده کبوتره
واسه من فرق نداره , کجا بره

تا کسی دنبال اون نیومده
هیچ خطائی ازمون سر نزده

اگه هم کسی اومد دنبال اون
توخودت پای کارِ خودت بمون!!!

قصه مون... خداروشکر... بخیر گذشت
کبوتر رفت و... توی لونش نشست!

ف.شیدا

حالا بچه های خوب ... شب خوب بخوابید: ( خنده*)
(توی زندگی خندیدن یادتون نره*)
دنیای اس ام اس ولطیفه:

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان