بال پرواز

اگر گیرم ز عشقت بال پرواز
هـمين امشب بيايم سوی توباز
به نزدیکی تـو بنشينم آنگاه

بخوانم از دل غمگينم آواز
بگریم از دلم زار و پریشان

بنالم از دلم غـمگين و نالان
بريزم اشـکهااز عمق سينـه

ببارم بدتر از طوفان و باران
به آوازی غـمين و ناله ماننـد

چنان خوانم که کوهها هم بنالند
که زآن سنگین دل کوهی شود آب

اگر حرف غـمین دل بـدانند
ولی اکنون که بال و پر ندارم

بخلوت سوزم و در سينـه بارم
بياد آرم سخنهای تو هر شـب

چو شمعی سوزم و دم بر نيــارم
چه ميگويم؟ کدامين عشق و بالی

همه تنـها بود وهـم و خيالی
مرا از عشـق بال و پر نمانده

چگونه پر کشم با دست خالی!؟
مرا عشـق تو گر بال و پری داد

ز بنـد تو .. دل خود سازم آزاد
بهر ســو پر کشم با چشم گریان

چو عشق تو به من غم دادو فرياد
چو عشق تو به من غم داد وفرياد
یکشنبه ۲۶/۱۱/۱۳۵۹ فرزانه شیدا

نظرات

جملات کوتاه مشاهیر جهان

پست‌های پرطرفدار