بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *پیشرفت* به قلم فرزانه شیدا
●_ بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ_●
●_ فرگرد نابودی _●
در طول ایام زندگی وروزهای درگذر «آدمی » شاهد تحولات بسیاری در زندگی خود،بوده و خواهد بود,وهمچنین در دوران زندگی خود ,نابودی بسیاری از چیزها را نیز دیده و میبیند وخود نیز به نابودی برخی دیگر می پردازد .از نابودی« طبیعت» بدست انسان در فرگردهای پیشین سخن گفتیم اینبار به مفهوم نابودی در زندگی شخصی واجتماعی گذری خواهیم داشت, همراه با اندیشه های فیلسوف بزرگ واندیشمند ایران *أرد بزرگ*وبه تفسیر نظرات ایشان از این دیدگاه خواهیم پرداخت. معمولاانسانها درمیان دوستان ودشمنان خود ,چه در زند گی شخصی چه در روابط اجتماعی با مردمانی دیگر چون دوست ,غریبه وآشنا همواره, تجربه های بسیاری را آموخته ومی آموزد ودرعین حال با گذری بر تاریخ زندگی انشان وزندگی اجتماعی/فرهنگی و همچنین سیاسی , چیزی که بسیار مشهود است این است که ,همواره دشمن ,برای رخنه به پناهگاه یا سنگر یا حتی حریم شخصی انسانی براینابودی انسان از جائی اقدام کرده و میکند که انسان انتظارش را ندارد وهمیشه نقطه ها وروزنه های پیش بینی نشده ای نیز پیدا میشود که دشمن به دورن آن راه یافته وچه زندگی ویا میدان جنگی وهمچنین درتاریخ جنگهای بشری موفق گردیده است تا از نقطه ضعفهای حریف متقابل خویش بهره جسته وبر او چیره و پیروز گردد. و اینگونه روزنه ها ی پیش بینی نشده ویا چاره راههائی که شخص به آن آشنا نبوده ویا درفکر آن میز نبوده است همواره در جنگها و ستیزهای خانگی واجتماعی وسیاسی , به سود دشمن بوده و به نابودی انسان انجامیده است وبه شکست حریف رسیده است.
¤¤ سعدی¤¤
برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را
هر ساعت از نو قبلهای با بت پرستی میرود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
می با جوانان خوردنم باری تمنا میکند
تا کودکان در پی فتند این پیر دردآشام را
از مایه بیچارگی قطمیر مردم میشود
ماخولیای مهتری سگ میکند بلعام را
زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا میکشد
کز بوستان باد سحر خوش میدهد پیغام را
غافل مباش ار عاقلی دریاب اگر صاحب دلی
باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را
جایی که سرو بوستان با پای چوبین میچمد
ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیم اندام را
دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل
نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را
دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را
باران اشکم میرود وز ابرم آتش میجهد
با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را
سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر میرود
صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را.*سعدی*¤¤¤¤¤
در تاریخ جنگها برای مثال درجنگ« ناپلئون بنا پارت »نیز , آنچه باعث شکست او وازدست دادن جوانان بسیاری در ارتش او شد, سرمای روسیه وگرسنگی وخستگی سربازان اودرحین نبردی طولانی بدون داشتن غذا وحمله وحرکت مداوم ارتش وسرباطان او بود که بعلت نا آشنا بودن سربازان با سرمائیطاقت وتحمل وپیشگیری درمقابل سرما ئی طاقت فرسا سرانجام باعث کشته شدن ومرگ ومیر بسیاری در ارتش او شده وشکست او رادر جنگ تضمین نمود.تاریخ وتجربه ی این جنگ برای دیگر کشورهای دنیا تجربه ای شد ,تا ارتش خود را از آن پس, برای همه نوع هوا وموقعیتهائی چون سرما یا اتفاقات پیش بینی نشده چون بارانهای وبارشهای مداوم و شدید,به آمادسازی ارتش خویش پرداخته ودر دوران خودمت آموزشی درهمه نوع آب وهوا وموقعیتی سربازان را به جنگهای آزمایشی وادار کرده وبه آنان طریقه زنده ماندن در چنین شرایطی را بیآموزند وچاره راهائی برای بهتر بودن موقعیت سربازان در شرایط سخت اندیشیده ودر موقعیت های طبیعی پیش بینی شده وناشده در رابطه با طبیعت وگرمی وسردی هوا ارتش خود راآموزش داده ودر نقاط سرد نیز پایگاههائی بسازند که دوره آموزشی را مدتی نیز به سربازان خود دراین هوا سر کرده وبه آنان آموزش های جنگی لازم را بدهند.همین امر در زندگی عادی ما نیز می بایست بصورت آزموده کردنخود برای موقعیتهای پیش بینی نشده با یادگیری تجربیات دیگران وهمچنین رشد دادن دیدگاها وافکار شخصی می بایست برای انسان چهه بصورت فردی وشخصی چه بصورت اجتماعی صورت بگیرد تا انسان قادر باشد دربرخورد با بسیاری از ناملایمات وسختی های زندگی خود را از نابودی زندگی ویا نابود شدن زندگی خود مقاومتر بوده وآنشائی لازموضرروری زندگی را داشته باشد همانگونه که آموزش تنفس مصنوعی ورویاروئی با آتش وآموزش نوع برخورد با اتفاقاتی چون آتش سوزی .زلزله....یا سکته وبیهوشی افراد دیگر در کوچه وخیابان ازجمله اموریست که از دوران مدرسه در اروپا تا اخرین روزهای زندگی در محل کار وهرجائی که انسان باآن سروکار دارد ازجمله آموزشهای دولتی ست که همواره در اروپا وامریکا سالیانه بارها تکرار میشود وحتی ممکن است گاه که به پاساژی بزرگ برای خرید میرویم بطور آزمایشی آژیر آتش سوزی را بصدا در آورده با ذکر اینکه این یک آزمایش است از مردم بخواهند با ارامش پاساژ را ترک کرده وتا اطلاع ثانوی بداخل وارد نشوند وایت نتها ازاین جهت صورت میگیرد که در صورت آتش سوزی واقعی مردم آموخته باشند که هول نشدهدیگران را به زیر دست وپا نیندازند وبیاموزند که چگونه در آارمش همگی خارج شده وجان سالم بدر ببرند ومیزان دقایقی که اینکار برای خروج کامل مردم از خریدار وفروشنده وکارمند... برای خروج مصرف میشود ارزیابی شده در نهایت اطلاع میدهند که مثلا مدت ده دقیقه طول کشید که پاساژ خالی از همه ی مردم شده ودرعین حال میگویند که حدنسبی مدت خروج کم بود یا زیاد ودرعین حال چقدر باید طول بکشد.این آموزشهای رایگان با توجه باینکه حداقل نیمساعت یا 40 دقیقه از وقت فروشگاه وفروشنده ومردم گرفته میشود اما از آن جهت که ضرورت حیاطی دارد همواره سالیانه درتمامی مدارس وادارات دولتی غیردولتی ومکانهای عمومی اجرا میشود ویکبار نیز در سال به خانه های مردم سر زده و دستگاه آژیر آتش خانگی مردم را چک میکنند ویا به او کپسول مجانی خاموش کردن آتش را داده و کپسول های قبلی را جمع آوری میکنند ,تا بعلت گذر زمان یا با گذشت چند سال آژیر آتش نشانی نصب شده درخانه ( که با مشتعل شدن چیزی از دود درخانه خبر داده و زنگ وآژیر آن بصدا در می اید, تا صاحبخانه بداند درجائی ازخانه دودر واتشی برپا شده ) برای اطمینان از اینکه این آژیر قدیمی یا از کار افتاده نباشد تمامی آنها را از هرخانه جمع کرده و تعویض میکنند که اینکار از آنجهت که معمولا خانه ها خانه های شهرکی ست ومنطقه به منطقه متعلق به سازمانی از ادارت مسکن می باشد با پول ماهیانه ای که برای تعمیرات از صاحب هرخانه دریافت میشد ,پرداخت گردیده وبدین شکل از تعداد نفرات کشته شده ,یا مال باخته در آتش سوزی ,در سطح شهر وکشور کاسته و از نابودی مردم حداقل باین شکل در حدامکان دولتی جلوگیری به عمل میآید صرفنظر از تمامی آموزشهای رایگان دولتی که جهت تصادفات ودیگر حوادث چه در مدارس چه در تلوزیون برای مردم برنامه ریزی کرده اند تا ازنابودی ملت ونسلی درحد ضروری وممکن بکاهند بااین تفضیلات درمی یابیم که چقدر هر یک نفر برای جامعه ای میتواند ارزشمند باشدونابودی او که سالهاوی دولت برای او خرج وهزینه کرده است واورا گرورش داده در هرسنی که باشد تا چه اندازه برای یک کشور ارزشمند است تا تمامی تلاش خود راانجام داده از مرگ ومیر بی دلیل مردم خودبکاهند وبخصوص نسل ۀینده را بیشتر وبادقت تر پرورش داده ومراقب تک تک کودکان ونوجوانان وجوانان جامعه ی خود هستند چرا که آنها را سرمایه ملی کشور خود میدانند.ودرعین حال رسیدگی بیه نیازمندان وفقرائی که وظیفه دولت وملتی ست نیز در نجات بسیاریدر دنیا ودرنابودی نسلها بی ثمر نخواهد بود اگر آدمی درهر مقامی که هست جز خود وسد خویش به دیگران نیز تفکری داشته ودر هرزمینه ای که بوجود او نیازی ست او نیز به یاری برخیزد.● ● ●
تفاوتی نکند قدر پادشایی را
که التفات کند کمترین گدایی را
به جان دوست که دشمن بدین رضا ندهد
که در به روی ببندند آشنایی را
مگر حلال نباشد که بندگان ملوک
ز خیل خانه برانند بینوایی را
و گر تو جور کنی رای ما دگر نشود
هزار شکر بگوییم هر جفایی را
همه سلامت نفس آرزو کند مردم
خلاف من که به جان میخرم بلایی را
حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر
به سر نکوفته باشد در سرایی را
خیال در همه عالم برفت و بازآمد
که از حضور تو خوشتر ندید جایی را
سری به صحبت بیچارگان فرود آور
همین قدر که ببوسند خاک پایی را
قبای خوشتر از این در بدن تواند بود
بدن نیفتد از این خوبتر قبایی را
اگر تو روی نپوشی بدین لطافت و حسن
دگر نبینی در پارس پارسایی را
منه به جان تو بار فراق بر دل ریش
که پشهای نبرد سنگ آسیایی را
دگر به دست نیاید چو من وفاداری
که ترک میندهم عهد بیوفایی را
دعای سعدی اگر بشنوی زیان نکنی
● ● ●که یحتمل که اجابت بود دعایی را.*سعدی
توجه دولتها به ملت ومردم کشورخود، همواره باعث میگردد که انسان نیز از پیرامون خود بیآموزد که وجودش وقتی برای دولت وملتی تااینحد ارزشمند است, که اینگونه به حمایت وآموزش وپرورش رایگان اوتوجه میشود ودر همه شکل برای حفظ جان او تلاش میگردد ,خود نیز برای خود ارزش وحق و حقوق انسانی قائل بوده در رشد وتعلیم وتربیت وخودسازی خود بیشتر توجه نشان داده وخود را نیز ار لحاظ اندیشه ومعرفت فکری ودانش ملزومه ی زندگی رشد وترقی دهد وبر دینائی که در آن همه نوع خطری درکمین آدمیست خود راپاس بداردوبردیگران نیز ارزشی پایاپای قائل باشد و حفظ جان دیگر مردمان را نیز وظیفه خود بداند ونه تنها درحفاظت دنیاو کشور ومردم خود بکوشد بلکه در ذهن خود هرگونه اقدامی را که منجر به خطر وآسیبی بخود یا جامعه یا دنیای او باشد محکوم کرده وبخود اجازه این را ندهد که پا از حقوق فردی واجتماعی خود فراتر نهاده وبه کارهائی دست بزند که حتی یکدرصد زیان وآسیبی را برای خود یا هرکس دیگری در پی داشته باشد.
سعدی * ¤¤¤¤¤
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما
برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانکه
هر جا که هست بی تو نباشد نشست ما
با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی
ما خود شکستهایم چه باشد شکست ما
جرمی نکردهام که عقوبت کند ولیک
مردم به شرع مینکشد ترک مست ما
شکر خدای بود که آن بت وفا نکرد
باشد که توبهای بکند بت پرست ما
سعدی نگفتمت که به سرو بلند او
مشکل توان رسید به بالای پست ما.*سعدی* ● ● ●
هرگز نابودی درهرشکل وبرای هرچیزی نمیتواند شکل مثبتی داشته باشد چرا که فنا و.نابودی هرآنچه هست در مسیر زندگی هم بر فرد فرد ما هم بر جامعه وکشور ودنیائی تاثیر گذار است کهنمونه های اینگونه چیزها را طی فرگردهای قبلی نام برده ام ودرنهایت ودرپایان باید گفت :« سازندگی وآبادی« چه بر خود باشد چه بر محلی وکشور ودنیائی همواره به صلاح بشریت بوده است ونابودی انسان وطبیعت وزمین هیچ چیزی دربر ندارد مگر از دست رفتن ارزشها وچیزهای ارزشمندی که برای هستی ضروری ست وبرای زنده بودن لازم .امید که هریک ازما چه درخود چه در جامعه ی خود آبادکنندگان وسازندگانی باشیم که وجود وحضور هریک ازما بنوبه ی خود ارزشمند باشد چرا برای خود چه دیگران .
«او بود »:● ● ●
او بود در تمامی وجودم
او که ساحل نجاتم بود
وپناه ره گم کرده گی هایم
در کویر تنهائی
او بود که مرا شناخت
به خنده هایم گریه هایم
با اندوه ها و شب زنده داری هایم
...هم اوبود که دستم گرفت
تا تنهائیم را با او سرکنم
و اشکهایم را با او روان
دردهایم با او بگویم
و در پناه مهرش آرام بگیرم
چون قوئی در آرامش دریا ...
درکنارم بود
همیشه در همه وقت درهمه جا
چه آنگاه که صدایش میکردم
چه آن زمان که از فرط غم ...
به هیچ نمی اندیشیدم
با تمامی افکارم
حتی به او
اما هرگز تنهایم نمی گذاشت
هرگز بر غمم رضا نبود
زمهر او آموختم
مهربانی را شکیب را
بخشنده گی و داد رسی را
چون همیشگی او
یاوری تنها دلان را
تا شاید راه رستگاریم باشد
ذره ای چو او بودن
بر امیدی که بر او بسته ام
عشقی که براو نهاده ام
و او یــزدانــم بود
خداوندء عشق و محبت .
فرزانه شیدا - ۱۳۸۴● ● ●
اما با تمامی این تفاضیل ازاین امر نیز نمیتوان غافل شد که دنیا براحتی دمیتواند بدست بین آأم ایسن بشر عاقل زمینی منهدم گشته وتمامی مخلوقات وجانداران نیز به یکباره نیست ونابود شوند در فاجعه ی طیبعی « سونام» شاهد مرگ هزاران نفری درامواج خروشان وبزرگ دریاها بودیم وبا پیشرفت تکنولژی زمانی که میتوان در قلب اقیانوسی با انفحار یک بمب اتمی سونامی زمینی آدمی را باعث شد یا از طریق لیزر زمین یا نقطه ای را نشانه گرفته آن منطقه را به آتش کشید یا بر اساس کوچکترین استباهی دراین عمل به انهدام دنیائی دست زد در زمانی که جنگها از خون آشامی جنس بشر سخن میگوید وتفرقه ها به مرگ دردستهای انسانی دامن میزد چگونه میتوان دل بدنیائی سپرد که در آن خیل اندیشه های نو بیشتر بسوی انهدام وساخت بمب افکن ها و هواپیما ها وتجهیزات جنگی مدرنی کشیده میشود که هیچیک جهت آبادی یا زندگی بخشیدن بدنیا نیست ویک بیک از خوی وسرشت امروزی انسانهائی خبر میدهد که اتم وباکتری واشعه ایکس وهمه ی آن چیزهائی را که خداوند برای انسان برای نجات او درامر پزشکی به آدمی بخشید برعلیه آأمی بکار میبرد؟ وآینده ای نگران کننده را پیش روی ما ونسلهای آینده رقم میزند که میترسم دیگر درمیان آدمیان انسانی یافت نشود که قلب وروح انسانی خود را براستی در جهت خدمت به دنیا وبشر بکار گیرد که کینه های سیاسی سیاستمداران قرن کنونی بیش از کشورداری آنان در جنبش وتقلا وتلاش است وانسانهای عامی ومردم مللها در دستهای دیوانگانی که با نام سیاستمدار در اقصا نقاط جهان به سرایت دشمنی ها مشغولند و به انهدام نسل بشری در جنگها ودرست کردن اختلافات داخلی وجارجی در کشورها اقدام میکنند وحتی دیوانگی وقدرت پرستی خود را بر سرمردمی خراب میکنند که تنها زندگی را همانگونه که هست پذیرا هستند ...با تمامی اینها چگونه میتوان امیدوار بود دینا بدست کسانی برگردد که ازاین خصم ها, کینه ها ,قدرت پرستی ها , خود پرستی ها وخودخواهی های سیاسی در امان بماند .بامید آنروز که آدمی دریابد زندگی وزمین وزمان برای زیستن ساخته شده است و نه برای نابودی.
« نابودی »:
فریاد میکشم
بر درد ورنج عمیقی که...
زمین را ...
به دود میکشد, به آتش
به نابودی
در دستهای نامروّت انسانی
که اتم را بمب میکند
لیزر را ,فاجع ی قرن
ونابودی, شکل میگیرد
در نقش اندیشه های خصمانه ی انسانی
که انهدام زمین را انتظار میکشد
« انسانها»...این بنی آدم, اشرف مخلوقات خدا
دستهای رنگین به خون خویش را, بالا میبرد
وفریادمیزند : من انسانم!!!دریغ...
!!!وانسانیت جان میبازد در دستهای خشم
در عقلهای خون آشام
در روح های بربادرفته قرن
که « آدمی» را تا مرز بی نهایت پستی
خوار میکند
وخداوند قطره قطره اشکهایش
در سرمای زمین قندیل می بندد
وروح خورشیدش سوراخ میشود
در« اُوزون »هوائی که آأمی بر زمین او بخشید
نابود میشویم درسکوت
وقتی که هیچکس را ندای آزادی نیست
نه بیشتر از سخن نه بیش ازحرف
وبرباد خواهیم رفت در انهدام زمین,
بدست انسانیِ خویش
افسوس...دنیا بی انسان شاید امن تر بود
که عقل انسانی ...درخمره نادانی مست میشود
وشراب خون در جام دلها
گرمی سوزان درد را
به سینه می بخشد
نابود میشویم ...وقتی
...
ف.شیدا 05.01.2010/اسلو _نروژ
دوشنبه 14 دی 1388 ● ● ●
نگاهی خواهیم داشت بر اندیشه های فیلسوف بزرگ واندیشمند ایرانی ومحبوب نسل جوان ایران ارد بزرگ * _ دشمن ابزار نابود ساختن آدمی را ، در درون سرای او جست و جو می کند . ارد بزرگ
*_ بزرگترین کارخانه نابودی توانمندیها ، آیین آموزشی نادرست است. ارد بزرگ
*_ سیاسیون وقتی دشمن یک خواسته پایدار مردمی هستند ، بهترین گزینه ایی که برای نابودی آن اجرا می کنند این است که : پیشتر آفات آن را خوب بپرورند و سپس آن درخواست همگانی را با آفاتی که ساخته اند آزاد می سازند . ارد بزرگ
*_ با ولخرجی تنها مال نمی رود ، زمان ارزشش فراتر است ، و آن هم نابود می شود .ارد بزرگ *_ فزون خواهی برای داشته های ما زیانبار است . ارد بزرگ
*_ آنانی که به ناگهان رشد کرده اند همچون کسی اند که بر طنابی باریک در حال گذرند .ارد بزرگ
¤¤¤¤¤¤
پایان فرگرد نابودی
به قلم فرزانه شیدا
¤¤¤¤¤¤
نظرات