بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *آگاهی* به قلم فرزانه شیدا


●_ بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ_●
● _ فرگرد آگاهی _ ●
درتمامی فرگردها به تکرار واصرار براین امر تاکید داشته ام که دانش واگاهی تنها راه پیشرفت آدمی ست وانسانی که بخود وزندگی خود ارزش مینهد در خودبازی وساختار اندیشه وفکر خویش نیز می بایست ارج نهاده وبرای زندگی راحت تر خود را رشد دهد .بیداری روح وافکار واندیشه از جمله نیازهای بشریست چراکه باانکه مجهولیات واسرارهای زندگی برای آدمی هنوز بسیار است اما آ«چه که اینروزها را بتواند برای ما تا حد زیادی در زندگی یاری دهد درحد نیاز دراختیار آأمی قرار دارد اما متاسفانه کتابخانه ها وکتابفروشی ها چون بسیاری از موزه ها خاک میخورند وکسی از در آن وارد نمیشود بااینحال پیشرفتهای زندگی ازجمله دسترسی به دنیای مجازی اینترنت باعث گردیده است که بسیاری از کارهائی که نمیشد درخانه وسر فرصت انجام داد امروز به سهولت امکانپذیر باشد تا متن ومطلبی را دانلود وکپی کرده در موقع مناسبی که دراختیار داریم به خواندن آن بپردازیم بی آنکه نیازی به خروجاز خانه وطی مسافتی تا رسیدن به کتابفروشی وکتابخانه باشیم البته دنیای کتاب وروزنامه ورسانه ها از لحاظ مالی دچار رکود اقتصادی شده اند ونان بسیاری ازمردم نیز بااین وضع آجرر شده کسی به خرید کتابی وروزنامه ای چون گذشته دست نمیزند بااینحال زمان برای اینهم راه حلهای مناسبی را پیش بینی وبرای ززیان نویسندگان وانتشاراتی ها نیز تدبیری خواهد اندیشید بااینحال من خود ازجمله کسانی هستم که بداشتن اصل وخود کتاب علاقمندم واز جمع آوری کتبی که میخوانم لذت میبرم وازاینکه همیشه در کتابخانه ام دسترسی به کتابهای خود داشته وهربار آنرا بگشایم ودرست جملاتی را که در نظر دارم با علامتی که زده ام پیدا کنم برای من بهشخصه لطفی خاص دارد ومیدانم بسیاری ازمردم اهل کتاب نیز بامن هم عقیده اند که داشتن کتابی ازنویسنده وشاعر وروانشناس و.... خود ارزشمند است .با تمامی اینها همواره وهرروزه بر سطح آگاهی بشر نیز افزدوده میشود دربساری از فرگردها نوشته ام که آموختن و کتابخوانی و آموزش «فن خواندن» که خود رشیوه ایست که در فرگردهای گذشته با تشویق کودکان میتوان آنرا براحتی به آنان آموخت چون خرید کتابهائی که حتی دفقط کودک از عکس آن خوشش میاد ودرکنار آن بعنوان هدیه های بدون مناسبت خرید کتابی اموزشی وتشویق وسوال که جقدر طول دادی بخونی واگر کوچکتر از حد خواندن بود خواندن آن برای او .پرسیدن اینکه آیا میتوانی آن کتاب را برایم تعریف کنی که برایت خواندم و سوال درمورد اینکه چند کتاب داری وتشویق آفرین ها چه خوب کتابهایت را میشناسی چه خوب آنها را نگاهداشته ای چه خوب مطالب کتابهایت را بیاد داری و..... همه در آموزش فن خواندن وپیدا کردن علاقه به کتاب در شگلی بسیار ساده از طریق والیدن ومعلمین دبستان میتواند شکل بگیرد تا کتابخوانی نیز جز عادات روزمره وپس از چندی جزء ضرورات فردی شخص برای او باشدودر کل علاقه به کتاب و مجله باید از زمان کودکی درخانه ومدرسه ترویج شود وبرنامه های درسی مربوط به آنهم در برنامه هفتگی بچه ها قرار بگیرد وبرای مثال انشای هفته را بروی این بگذارند که :« موضوع انشا:مطلیی جالب از روزنامه روز پیدا کنید وهمراه با نظر خود آنرا برای ما نیز بنویسید» دقیقا کاری که معلمیندر اروپا انجام میدهند عده ای از حوادث مینویسند گروهی به سیاست میپردازند جمعی به کتاب ونویسندگی و.... درواقع همین انتخاب شاگردان به معلم ودبیر این امکان را میدهد که شاگردان خود را از ریشه ونوع تفکر آنان بشناسد ودریابد کدامین خوب مینویسند کدامین عمیف ومتفکرند کدامین دنیای درس را بازیچه وسرگرمی میدانند واین کمک بسیار موثری باری آموزگار خواهد بود تا بداند هر شاگردی چه شخصیتی دارد وبیشتر درامور درسی نیازمند چه چیزیست وازاو چقدر میتواندد توقع داشته باشد وکمی وکاستی آگاهی ودانش اورا دریافته در نقطه های ضعف او اورا یاری دهد درنقطه قوّت های او ازاو آدمی بهتر و عمیق تر بسازد وحتی باو یاری دهد که منابع درستی را برای نوع فکر خود انتخاب کند وکتابها و متن های مورد علاقه ی اورا باو پیشنهاد دهد. من درمورد فرزندانم همواره به ایشان گفته ام که هرکتاب ومجله ای را که علاقمندید بخرید وهرچه را دوست دارید بخوانید ودر دسترس نیست یا گرانتر از آن است که پول جیبی شما بآ« نمیرسد بمن بگوئید وچنانچه علاقمندید آن کتاب را برای همیشه داشته باشید بخرید باهر قیمتی که بود وخود به شما این مبلغ را میدهم ولی اگر تنها میخواهید بخوانید مطمئنا همان کتاب در کتابخانه یافت میشود و آنگاه میتوانید از کتابخانه نیز گرفته بخانه بیاورید بخوانید ودر تاریخ معین تحویل دهیداما باید دقت داشته که حتما هم در تاریخ معین هم سالم تحویل دهید (چون هردو جریمه دارد ) وزمانی که کتابی را خریده وخواندید ومایل نیستید این کتاب را نگهداری کنید آنرا به کتابخانه ی محله ی خود هدیه کنید تا دیگرانی که قدرت خرید کتاب را ندارند توان استفاده ی مجانی آنرا داشته باشند. اینکار باعث میشود ازنوع خرید مجله وکتاب دریابیم که فرزند ما درکدامین دنیا سیر میکند وبه چه چیزهائی علاقمند است , استعدادهای خود را درچه زمینه ای بکار گرفته وچه چیزهائی را میخواهد دنبال کند ودرعین حال وقت شناسی را باو اموخته ایم وامانت داری را.واما داشتن کارت عضویت کتابخانه در اروپا امری عادیست که همگان آنرا دارند چراکه در دبستان ومدارس ودانشگاهها آموزگاران واستادان آنقدر دانش آموزان را به سوی کتابهای مختلف در برنامه های درسی سوق میدهند وآنها را وادار به خواندن برای نوشتن مشقها وگزارشات وپروژه ها وتز ها میکنند که او ناچار میشود برای کمتر خرج کردن از کتابخانه ملی ومحلی خود استفاده هماهانه حتی هفتگی ببرد ودر دانشگاهها اینکار وسعت عمل وعمق بیشتری دارد وحتی خودمن من ناگزیر شدم در کلاس دیزاین بسیاری از کتابهای نقاشی مدرن و کتاب انواع نقاشی ها وطرحها ودیزاینها را از نقاش مورد نظر پیدا کرده وخریداری کنم واز برخی عکسها به خواسته ی دانشکده« اما به شکل انتخابی وسلیقه ای هر دانشجو»کپی برداشته ودر دیزاین کارهایم از آن استفاده ببرم وهم شجره نامه وسرگذشت نقا ش وطراح و... را بنویسم وهم از طرح های او برای نمونه استفاده کنم در زمینه رشته ای دیگر نیز به همین شکل در مدارس ودانشگتاهها با شاگردان کار میشود بطوری که شما روزی متوجه میشدوید درطی شش ماه دوره ی اول تحصیلی شصت بار در کتابخانه وکتابفروشی های مختلف بوده اید تا نیاز درسی خود را فراهم آورید و500 بار کتاب گرفته وپس داده اید و300 بار کپی گرفته اید 100 بار متن را زیرورو خوانده اید که درست بتوانید بنویسید و.....
ـــــــــــــ
اکنون چند بیت از « مثنوی معنوی مولوی » را نگاهی خواهیم داشت:
یـار مـرا , غار مـرا , عشق جگر خـوار مـرا
یـار تـوئی , غار تـوئی , خواجه نگهدار مـرا
نوح تـوئی , روح تـوئی , فاتح و مفتوح تـوئی
سینه مشروح تـوی , بر در اسرار مـرا
نـور تـوئی , سـور تـوئی , دولت منصور تـوئی
مرغ کــه طور تـوئی , خسته به منقار مـرا
قطره توئی , بحر توئی , لطف توئی , قهر تـوئی
قند تـوئی , زهر تـوئی , بیش میازار مـرا
حجره خورشید تـوئی , خانـه ناهیـد تـوئی
روضه اومید تـوئی , راه ده ای یار مـرا
روز تـوئی , روزه تـوئی , حاصل در یـوزه تـوئی
آب تـوئی , کوزه تـوئی , آب ده این بار مـرا
دانه تـوئی , دام تـوی , باده تـوئی , جام تـوئی
پخته تـوئی , خام تـوئی , خام بمـگذار مـرا
این تن اگر کم تندی , راه دلم کم زنـدی
راه شـدی تا نبـدی , این همه گفتار مـرا
مولانا________________________
اینگونه آموزش در سطح تعلیم در جوامع درواقع بدین معنی ست که بدون اینکه خودبدانی ترا وادار کرده اند در رشته ات محقق رشته ی خود باشی واز زیر وبم با آن رشته آشنا شوی وتا امروزوموقعیت فعلی وامروزی آن درس ورشته را بیآموزی ودرهمین مکان است که دانشجوخود نیز به این مطلب پی میبرد که آیا واقعا این رشته را دوست دارد که بخواهد تااین حد عمیق آنرا بیاموزد واینهمه بدنبال آن باشد یا خیر ودرعین حال یاد میگیرد به چه شکلی منابع مورد نیاز خود را پیدا کند وهمانگونه که پیداست وازاین متن نیز میتوان برداشت کرد, با این شکل به طریقی بسیار عادی بدون اگاهی دان آموز ودانشجو , این روال در همه ی مراکز تعلیم ادامه دارد واین بر آگاهی جامعه ای کمک میکند تا هرکه درهر رشته ای ست آزموده ودانشور رشته خود باشد ووزمانی که از آن رشته فارغ التحصیل شد خود کتابخانه ای سیار باشد که حتی اگر زندگینامه ی فلان نویسنده وشاعر ونقاش ... را زخاطر برد نقش وعمل ونتیجه ی کاراو وطرحها واندیشه های اورا همیشه در ذهن داشته باشد
سروده ای : مولانا از:« مثنوی معنوی مولوی »_______

شمس و قمرم آمد , سمع و بصرم آمد
وان سیم برم آمد ,وان کان زرم آمد
مستی سرم آمد , نور نظرم آمد
چیز دگر ار خواهی , چیز دگرم آمد
آن راه زنم آمد , توبه شکنم آمد
وان یوسف سیمین بر , ناگه ببرم آمد
امروز به از دینه , ای مونس دیرینه
دی مست بدان بودم , کز وی خبرم آمد
آنکس که همی جستم , دی من بچراغ او را
امروز چو تنگ گل , بر رهگذرم آمد
دو دست کمر کرداو , بگرفت مرا در بر
زان تاج نکورویان نادر کمرم آمد
آن باغ و بهارش بین , وان خمر خمارش بین
وان هضم و گوارش بین چون گلشکرم آمد
از مرگ چرا ترسم کو آب حیات آمد
وز طعنه چرا ترسم چون او سپرم آمد
امروز سلیمانم کانگشتریم دادی
وان تاج ملوکانه بر فرق سرم آمد
از حد چو بشد دردم در عشق سفر کردم
یارب چه سعادتها که زین سفرم آمد
وقتست که می نوشم تا برق زند هوشم
وقتست که بر پرم چون بال و پرم آمد
وقتست که در تابم چون صبح درین عالم
وقتست که بر غرم چون شیر نرم آمد
بیتی دو بماند اما , بردند مرا , جانا
جایی که جهان آنجا بس مختصرم آمد
مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)
¤¤¤¤¤¤
چراکه به یکی دوبار از یک نویسنده و نقاش وشاعر ونویسنده وعالم ودانشمندو...در طی سال درانجام دروس استفاده نمیشود بلکه بارها در طی سالهای آموزش آن رشته نیازمند به بازگشعت ورجوع به همان شخص برای تکالیف جدید میشود. وزمانی که ملتی اینگونه هریک در رشته یخود آزموده باشند وتبحر فکری وعملی ودانش آنرا نیز یافته باشند جامعه ای رو به آزادی ورشد فراهم میشود که پراست از انسانهای آزموده که هریک گوشه ای از صنعت واقتصاد ودیگر نیازمندیهای کشور را بعهده میگیرد وهمگان حتی در حد دیپلم نیز بسیار آزموده تعلیم یافته بوده وکارساز جامعه ای هستندووقتی آگاهی کافی داشته باشیم خود بدنبال آموخته های بیشتر , دانشهای دیگر وعلایق دیگری نیز خواهیم رفت که دانش وآگاهی در هر زمینه ای به تنهائی , نوعی پیوستگی با علوم دیگر راایجاد میکند وانسان بر آن میشود که بیشتر بیآموزد ,چراکه بدین طریق پرورش یافته وبدین شکل راه برده شده است واین جز عادات انسانی میگردد که بیآموزد و بخواهد که هرروز ه ودر همیشگی زندگی بیشتر بیآموزد وبدین شکلدر تمامی امور زندگی نیز پیشرفتهائی چه برای خود چه در سطح جامعه بوجود می آید وراهگشائی در زندگی برای ما سهل وساده تر از پیش کرده وکمتر دچار مشکلات عدیده ی زندگی میشویم واین نوعی پیروزی در یک جامعه محسوب میشود وکمتر دچار اندوه ودردهائی میشود که یا خود بر اثر کمبود آگاهی با آن مواجه میشود یا دیگران برای او تولید میکنندویا پیچ وخم زندگی ار را به بیراهه ها یا به غمهائی میکشاند که می بایست آدمی برای آنها پیشتر راه علاجی در زندگی برای خود پیدا کرده یا بموقع آن بدنبال راه چاره ی آن باشد که حتی اینگونه مشکلات نیز آموزشهای زندگی به شکل طبیعی در دنیا برای ماست که هم با دنیا بیشتر آشنا شده راه وچاه بیاموزیم هم دنیا وانسانهای دیگر را بهتر شناخته کمتر بدام ابلهان ویا فریبگاران وخطاکاران روزگار بیافتیم چراکه گاه بدست اوردن تجربه ای از سوی زندگی چنان برای آأمی گران تمام میشود که تمکامی هستی اوراا زیر سوال برده رو به رنج وزخم ودرد واندوهی میکشاند که نداشتن آگاهی درست باعث آن کشته وباعث میگردد که گاه انسان توبه کند که دیگکر به کسی نزدیک شده یا کسی را دوست خود بپندارد یا حتی برای کمک بدیگری گامی بردارد که دلسوخته ی آخر وپتکباخته ی آخرین خود باشد وزندگی اوبی اتینکه در گام اولیه جز رسیدن به منطقه ای بهتر هدف دیگری داشته باشد وفقط به فقط نداشتن آگاهی درآن امر وزمینه اورا به چاه افرادی می اندازد که درکمین چینی اشخاصی نشسته اند تا توسط او زندگی خود را به جائی رسانده ونابودی اورا در زندکی وقلب واحساس او تضمین کنند وشاد باشند که ساده لوحی یافته اند که براحتی از نداشتن آگاهی او سواستفاده کرده وخدرا زرنگ ودانا بپندارند واورا ابله ونادان وساده دلی که اعتمادش به انها نه ازروی بی عقلی که اتز روی باور او به انسان وآدمی بود واینکه انسانها بد نیستند وشاید این گام او خدمتی به دیگران هم بوده باشد وچه تلخ است که کسی اینگونه گامی بردارد ودرنهایت او باشد که بازنده وفریبخورده ودلشکسته بر جا میماند ویکنفر از تعداد آدمهای یاری رسان کم میشود که بخواهد انسان را دراین روزگار انسان بپندارد وگامی دبا دیگری در زند گی بردارد که همین اعمال جدائیهای انسانی وتنها شدن جوامع را باعث گردیده است وکمتر میبینیم کسی به کسی اعتماد کرده کسی کسی را قبول داشته باشد یا به باور فکر واندیشه ی واحساس او بنشیند مبادا که درپایان کار صدمه دیده وآسیب دیده ی بازیهای اینگونه شیادان کلاهبردار فرصت طلب تنها« او» باشد وبس :
_________هرگز_______
هرگز اما زندگی بامن وفاداری نکرد
دردورنجم دید ویکدم با دلم یاری نکرد
در شب تنهائیم جز شمع غمداری نبود
با سرشک دیده ام جز او کسی زاری نکرد
یکّه یاری با دل افسرده ام یکرو نبود
دردرون بامن بجر یک دشمن بدخو نبود
ساده دل بودم که مردم را چو خود پنداشتم
در جهانِ پُر ستم , یک آدم نیکو نبود!
بخت هم باقلب غمگینم سر یاری نداشت
جز هرآن بزر غمی در قلب غمگینم نکاشت
بهر آزارم بهر کاری توسل جُست وکرد
عاقبت در سینه ام باغی ز نومیدی گذاشت.
دیده ام از نامردمی های جهانی خیره شد
روح پاکم ار غم نامردمی ها , تیره شد
درامید دیدن یک قلب پاک وبی ریا
هر چه گشتم... ناامیدی ها به قلبم چیره شد .
دیده ام از بهر دل حتی نباشد یک امید
باید از این مردم بدخو حذر کرد وبرُید!
دل بدین دنیای فانی هم نمی باید سُپرد
بّه که رفت وگوشه ای در کنج تنهائی گزُید
بهتر آن دیدم که گیرم گوشه ای در انزوا
دل ز این بیهوده های بی ثمر سازم جدا
علتی یابم برای «بودن » و«زاده» شدن
تا بدانم « آدمی » را ااز چه میسازد خدا؟!
دیدم این «بودن» , نبوده آنچنان هم بی ثمر
از برای عاشقی روح ودلی دارد بشر
گرکه دنیا را به طعم واقعی انسان چشد
خود همی داند چه طعمی میدهد « طعم شکر».
«آدمی » , «خود» زندگانی را به نابودی کشید
از جهان « راستی» تا سوی بدخواهی رسید
حیله وتزوریر را بر پایه ی هستی نهاد
نام ننگی بر سر «دنیای انسانی» گزید
«آدمی », دنیا تبّه کرد وغم «فردا» نداشت
دردل او « دیگری» هرگز خدایا جا نداشت!
« نسل انسان» میر.ود تا جان دهد در روزگار
«هیچکس بر هیچکس » لطفی در این دنیا نداشت.
«آدمی » از پستی خود تا به نامردی رسید
دل فنا کرد وبه کنج حسرت وسردی رسید
در ره رفتن بسی از«آدمی » , دلها که سوخت
چونکه بر زّر, آن » دلِ انسانی » خود را فروخت
« آدمی» در راه رفتن, روح خود آلوده کرد
« آدمی» صد وصله از رنگ وریا بر سینه دوخت
« آدمی» روباه جنگل را نموده روسفید
اوز رویاهای « بودن » تا به کابوسی رسید
« آدمی» ایکاش , نام « آدمی» را می کشید
همچو یک « آدم» دراین دنیای زیبا باامید
سروده ی : 6 آبان 1360 چهارشنبه ¤¤¤
در ساعت 09.25دقیقه ی شب «ایران .تهران» فرزانه شیدا_
¤¤¤¤¤¤
ودر کل انسان آزموده وتعلیم دیده خودبخود کمتر بسوی خطا کشیده میشود وزمانی که همه یبا لااقل نیم اگتریت جامعه اناشنهای آزموده ودانشوری باشند که به مطالعه علاقمندند در زمینه کار وزندگی نیز انسانهائی خواهند بود که بدرستی کار کرده ونیازهای خود ودیگران را نیز برطرف ساخته به همین شکل هریک برای خود فرد صالحی خواهند بود که حجامعه ای به ایشان ودرستکار وامنیت وامانتداری او در هر شکلی ازکار که باشد نیاز دارد وآنگاه است که تعداد افراد خطاکار وقاتل وجانی دوخیانتکار وکلاهبردار درجامعه کمتر میشود درنتیجه آگاهی علمی در زمینه های زندگی از یکسو وآگاهی های دانش علوم از سوئی دیگر زمانی که از بدّو دوران یادگیری برای کودک فراهم شود میتوانیم مطمئن باشیم که فرزندان ما ونسل آینده ی ما انسانهای درخور احترام باارزش ودانشمندی هستند که هریکدر هر سطحی هم که دانش داشته باشند خود معلمی در زندگی برای دیگران بوده والگوهای رفتاری درجامعه بیشتر شده وساختار از زمینه ی اولیه رو بسوی رشد وترقی رفته انسانهای شایسته وبرازنده وعالمین وشاعران ونویسندگانیئ خواهیم داشت که خود پیام آور وراهبر وراهگشای زندگی بهتر وآزادی در زندگی وجامعه خواهند بود بامید آن روز که همگان در سطح بالائی به آگاهی هائی که لازمه یک زندگی خوب فردی وخانوادگی واجتماعیست رسیده باشیم وکمتر شاهد حوادث وسانحه واتفاقات تلخ وشیرین زندگی باشیم که در آن بر اثر خطا وگناه ونادانی انسانی بر او یا بر دیگر انسانها رخ داده وصوانح واجرائی هائی رخ میدهد که خارج از عقل انسان دانا وعاقلیست کگه فردی تحصیلکرده و آشنا با علوممتفرقه باشد. ودر تلاش باشیم از خانه ی خود شروع کنیم که هر خانه در جامعه هزار خانه ویک ملت است ویک کشور که میتواند از اولین گامها حتی دددر بیسوادی والدین فرزندی تربیت شده ومطلع وآموخته واندیشمند به جامعه تحویل داده ملت وکشورو کشور خود را الگوی جهانیان کند.به امید آن روز.
¤¤¤¤¤¤
نگاهی خواهیم داشت بر اندیشه های فیلسوف واندیشمند بزرگ ایرانی * ارد بزرگ که ایشان نیز در این امر درجملاتی نغز وکاربردی وعمیق ,به روشنی ارزش آگاهی داشتن وآگاهی دادن را درجملات ارزشمند وفیلسوفانه ی خود به جهانیان عرضه داشته اند. باشد که دانائی این فیلسوف ایرانی الگوی همه ی ما در راه زندگی باشد.
¤¤¤¤¤¤
ـ*‌ بیداری بدون آگاهی امکان پذیر نیست . ارد بزرگ
ـ‌* هر پیوستنی آگاهی و میوه ای نو ارمغان می آورد . ارد بزرگ
ـ*‌ آگاهی تنها راه رسیدن به آزادی ست . ارد بزرگ
ـ* آگاه بر داشته های خود بیناست . ارد بزرگ
ـ* آگاهی هدف را نزدیک می کند و از دوباره روی بازمان می دارد . ارد بزرگ
___ پایان فرگرد آگاهی _____
به قلم : فرزانه شیدا


برگرفته از :

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *آگاهی*


نظرات

جملات کوتاه مشاهیر جهان

پست‌های پرطرفدار