۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

پیر شب

بیرون از این خلوت....شبی خاموش

چون پیری سال دیده

در سکوت رمز آلود خویش

به تفکر نشسته است

دیده ستارگان از پشت پنجره

در پی دیدگان بیداریست

که همنشین تنهائی او باشد

نفس های ممتد وآرام خفتگان

گوئی بدو آرامش می بخشید

ونجوای شب زنده داران

با زمزمه آرام شب... درهم میپیچید

واو مهربانانه مینگریست

پیر شب در سکوتی رمز آلود

در همدردی با پریشانی های دل بیداران!

میداند او که این گذر آرام لحظه ها

پرماجراست حتی درسکوت

ومیداند در پس این سکوت

رودهای بسیاری جاریست

چه از دیده گان

چه از سرچشمه های‌آرام

که گاه تند وپرشیب

وگاه آرام و بیصدا

در گذار است چون زندگی آدمیان !!!

پیر شب

طپشهای آرام زندگی را دوست میدارد

همچنانکه آدمی را

وبر امید ها وآرزوهای آدمی

مهربان وآرام چشم دوخته است

و میداند پر طپش ترین دل

غمگین ترین دلی است

که زندگی را سر میکند!!!

ایکاش ...آرامش عمیق او

طپشهای دل بیقرار را

در ماجرای روزگار

ارامی می بخشید در سکوت آرام شب

که بسیارند بیقراران شب

در طپشهای مداوم زندگی

در هزار گونه گی ایه

اندیشه های دل

و پیر شب مینگرد در سکوت

وسکوت !!!

سروده ف.شیدا/ فرزانه شیدا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پژواک اندیشه در فراسوی مرزها

  تاریخ بشر، داستان مبارزه بی‌پایان برای آزادی، عدالت و معناست. در این مسیر، گاهی یک اندیشه، یک فلسفه، می‌تواند مرزهای جغرافیایی و فرهنگی ر...

بازتاب فلسفه اُرُدیسم در سراسر جهان